نام پژوهشگر: محمد رضا روزبه
مروت محمدی صفیه مراد خانی
فروغ فرخزاد دو مرحله شعری در زندگی خود داشته است.سیر تحول زبان وتصویرومضامین ومفاهیم دردو دوره مشهود است.هر دو مقوله در دوره اول ساده ،ابتدایی وسطحی بودند.در دوره دوم هر دو مقوله کاملا متفاوت شدند واز مرحله حسی به مرحله اندیشگی رسیدند.
قدرت اله ضرونی محمد رضا روزبه
چکیده: یکی از ارکان مهم شعر عاشقانه ی فارسی، معشوق است که در طول حیات شعر فارسی بر اثر عوامل برون متنی و درون متنی بسیاری، دچار تغییر و تحول شده است. تا قبل از انقلاب مشروطه، معشوقی کلی، قدسی و در هاله ای از ابهام و تقدس و رازناکی بر ادبیات فارسی حاکم بود، اما از دوره ی مشروطه به بعد، بر اثر تغییر و تحولات رخ داده در جامعه و برخورد هر چه بیشتر با مسائل فرهنگی غرب، خصوصاً نظریه ها و آموزه های ادبی، روانشناسی و اسطوره پژوهی، ماهیت معشوق دچار تغییر و تحول شد و به سمت فردیت پیش رفت. از این دوران به بعد، به تدریج گرایش های عارفانه در شعر فارسی کم رنگ شد و گرایش های دنیاگرایانه و به تبع آن معشوق زمینی در شعر شاعران نمود بیشتری پیدا کرد. با وقوع انقلاب اسلامی، تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی جدیدی در جامعه رخ داد که بر تمامی مسائل شعری تأثیر نهاد. شعر تغزلی هم از این تحولات تأثیر پذیرفت و متناسب با این تحولات، معشوق نیز ماهیت جدیدی پیدا کرد. در این پایان نامه، به بررسی و تحلیل این ماهیت جدید و تحولات حاکم بر آن پرداخته و در آن گونه های مختلف عشق به معشوق را مورد نقد و تحلیل قرار داده ایم. در واقع این پایان نامه، پژوهشی است در مورد شعر غنایی و تغزلی سه دهه ی پس از انقلاب اسلامی از منظر واکاوی ماهیت معشوق و در آن تأثیر تحولات تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بر تکوین ماهیت معشوق و رویکردهای فکری و زیبا شناختی شاعران این دوره نسبت به معشوق مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
حدیث بهمنی محمد رضا روزبه
ابهام یکی از فرایندهای مهم و در عین حال کلیدی در شعر معاصر ایران، از جمله شعر شاملو است. شعر او به دلیل مبهم بودن، استعداد تأویل پذیری و معانی متعدد دارد. پژوهش حاضر کوششی است جهت بررسی و شناخت ابعاد ابهام های موجود در شعر شاملو. در این پژوهش این نکته را دریافتیم که ابهام در شعر شاملو دارای ابعاد زبانی، تصویری و معنایی است و بر همین اساس ابهام را در سه حوزه ی معنایی، زبانی و تصویری مورد بررسی قرار داده ایم، تا وجوه ساختاری و معنایی شعر شاملو برای مخاطب شناخته گردد.
سید کاظم نوابی محمد رضا روزبه
چکیده : واژه «نام» در شاهنامه در معانی مختلفی چون سر بلندی، نامداری، غروروچیرگی، دلیری، ناموری، قدرت و توانایی، حفظ حریم، حفظ کیان، حفظ آبرو، پهلوانی، درخشیدن در نبرد، حفظ ناموس ونام ونسب، دادگری، دانایی و...بکار رفته است و از برجسته ترین جان مایه های شاهنامه است. از همین رهگذر نامجویی خصلت پایدار اغلب شاهان و پهلوانان شاهنامه است که برای به دست آوردن آن به پیکار بر می خیزند و برای حفظ آن جان خود را فدا می کنند و از نعمتهای دنیایی چشم می پوشند ودر مقابل آن ننگ است که شاهان و پهلوانان از آن می گریزند تا دچار آن نشوند زیرا سند بی اعتباری فرد را به دنبال دارد . "نام" در شاهنامه از عالی ترین خواسته های فردوسی است که بر کوچک ترین اجزا و پیکره ی شاهنامه تا بزرگ ترین آن به گونه مستقیم یا غیر مستقیم تنیده شده است و در واقع لباس استحکام شاهنامه به شمار می رود که بدون آن شاهنامه از محتوا وجان مایه برهنه خواهد شد. در این پایان نامه، نام ونامجویی در دوره های سه گانه ی اسطوره، پهلوانی و تاریخی در جنبه های مختلف آن در حد توان مورد بحث قرار گرفته است و در پایان، دوره های سه گانه در نام و نامجویی با هم دیگر مقایسه شده اند تا به این نتیجه برسد که شاهان و پهلوانان از ابتدای شاهنامه تا به انتهای آن همواره در پی نام بوده و به تبع آن نامجو شده اند. کلید واژه ها: نام، نامجویی، اسطوره، حماسه