نام پژوهشگر: فریدون اله یاری
علی یحیایی فریدون اله یاری
چکیده اهداف این پژوهش که عنوان بررسی تحلیلی ساختار اقتصادی آل بویه( 322- 447ق.)، دارد و به دلیل ماهیت تاریخی، براساس مطالعه اسنادی و کتابخانه ای و متکی بر تحلیل متون و نیز شواهد بر جای مانده از آثار باقیه نظیر سکه ها نوشته شده است عبارتند از: 1- تبیین ساختار اقتصادی حکومت و وضع معیشت مردم در دوره آل بویه. 2-تحلیل نقش ضرورت های اقتصادی بر سیاست های راهبردی حکومت آل بویه. 3- میزان تأثیرگذاری و تأثیر پذیری نهاد اقتصاد از نهاد حکومت یا سیاست. 4-تحلیل نقش ساخت اقتصادی در تداوم و اضمحلال دولت آل بویه. دولت آل بویه همزمان با تجزیه خلافت عباسیان و بر آمدن حکومت های نظامی توسط سه برادر دیلمی در ابتدای سده چهارم در شیراز بنیان گرفت و در حرکتی تدریجی بیشتر سرزمین های ایرانی مرکز، غرب، جنوب غربی و عراق و خلافت را در نظارت خود گرفت. سلطه بر ایالت های زرخیز نقاط مرکزی جهان اسلام مانند جبال، فارس، کرمان، خوزستان و بین النهرین تا شمال عراق و شهرهای پرجمعیت و آباد ری، اصفهان، شیراز، همدان، اهواز، شوشتر، سیراف، بصره، و بغداد که پیشرفت های قابل توجه علمی، صنعتی، کشاورزی داشتند و راه های بازرگانی شرق به غرب و شمال به جنوب مانند جاده ابریشم از آنان می گذشت، در زمانی که تمدن اسلامی به اوج می رسید، به آنان امکان داد که به ویژه به وابستگی اقتصادی و اداره این مناطق از سوی عباسیان پایان دهند. این حکومت سه امیر نشین داشت که ابتدا با یکدیگر در ارتباط و همکاری بودند. ساختار اقتصادی آن با توجه به بنیه طبیعی و انسانی مناطق بالا و بر اساس مازاد درآمدی که به مانند همه جوامع سنّتی در درجه اول از راه کشاورزی به دست می آمد شکل گرفت. اما دامداری، صنعت و معدن و به ویژه بازرگانی نیز در ساخت اقتصاد آن سهم اساسی داشت و اهمیتی که برخی از امیران و وزیران به کشاورزی، شهرسازی، نظام چاپار و امنیت دادند، درآمد دولت از بخش هایی بازرگانی را بالا برد. در قلمرو بوییان مردمانی با آیین های گوناگون زندگی می-کردند که تصمیم های اقتصادی دولت و نیز دستورات و باورهای مذهبی خود آنان بر شیوه معیشت شان تأثیر داشت. شاخص های رشد یا پسرفت مانند سکه ها، آبیاری، اقطاع و شهرسازی به طور ویژه مورد تأکید قرار داده ایم. چون اقتدار سیاسی بوییان بر نظامیان استوار بود، دخالت نظامیان در امور اقتصادی و به ویژه از طریق اقطاعات گسترده شد و گاه اثر منفی به جای گذاشت. نامتجانس بودن سپاه، وجود سه مرکز قدرت و موازی-کاری، رقابت های خانوادگی و افزایش ناامنی ها و ظهور حکومت های رقیب غزنوی و سلجوقی، برآمدن نیروهای تجزیه طلب در فارس و عراق در نیمه دوم حکومت آنان و سلطه فاطمیان بر مصر که تغییر مسیرهای دریایی از خلیج فارس به دریای احمر را در پی داشت؛ از مهمترین دلایل تجزیه قلمرو و فروپاشی ساختار اقتصادی آنان بود. اما نقش آل بویه در استقلال اقتصادی مناطق ایرانی از دستگاه خلافت و پیشرفت های شهرسازی و صنعتی و بازرگانی در زمان آنان زمینه را برای رشد اقتصادی در عصر سلجوقیان فراهم ساخت.
لیلا شریفی فریدون اله یاری
منطقه جبال از دیرباز حسب موقعیت جغرافیایی و تاریخی منشأ تحولات مهمی در تاریخ ایران بوده است. این منطقه در قرن چهارم هجری قمری در عرصه تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نمود ویژه ای یافت. اگر چه خاستگاه اصلی آل بویه سرزمین جبال نبود اما آن ها پس از کامیابی در رقابت های سیاسی نظامی و تسلط بر این منطقه فرصت نقش آفرینی ویژه ای بر پهنه جهان اسلام یافتند و برای اولین بار طی چهار قرن گذشته موفق به فتح بغداد و عزل خلیفه عباسی شدند. خلفای عباسی را تحت سلطه حکومت ایرانی و از همه مهمتر شیعه مذهب قرار می دهد که درتاریخ حکومت خلفای عباسی واقعه ای بی نظیری می باشد. اما از لحاظ فرهنگی هم این قرن دوره درخشان فرهنگ ایرانی و اسلامی و به عبارتی رنسانس فرهنگی ایران محسوب می شود که به نوبه خود باعث رشد و شکوفایی و تولد دوباره فرهنگ ایرانی اسلامی گشته است و تأثیرات دیرپایی بر تحولات فرهنگی و اجتماعی کشور ما برجای گذاشته است. بنابراین مطالعه منطقه جبال در این دوره از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این پژوهش شناسایی تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جبال در دوره آل بویه است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. در این پایان نامه پس از کلیات به بررسی جغرافیای جبال، تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جبال پرداخته شده است. در قسمت بررسی اوضاع سیاسی به چگونگی شکل گیری حکومت آل بویه در منطقه جبال و در قسمت بررسی اوضاع فرهنگی به معرفی پایگاه های علمی و رجال و دانشمندان سپس در قسمت بررسی اوضاع اجتماعی به شیوه زندگی و معیشت مردم پرداخته شده است.
سمیه بختیاری علی اکبر کجباف
مقدمه ایلات و عشایر در تاریخ ایران تا دوره ی پهلوی همواره نقش مسلط و حساسی را ایفا نموده اند؛ به طوری که بیشتر سلسله های ایران پس از اسلام تا روی کار آمدن حکومت پهلوی منشأ ایلی داشته اند. ایل بختیاری در میان ایلات، از دوره ی صفویه تا اواسط دوره پهلوی نقش فعالی در عرصه ی سیاسی- اجتماعی ایران ایفا نموده است و طایفه محمودصالح در این ایفای نقش، حضوری شایسته داشته است. حکومت شش ماهه علیمردان خان از خوانین محمودصالح و تلاش او برای تشکیل حکومت، نبرد ابدال خان عموزاده و داماد علیمردان خان با آغامحمدخان پیش از استقرار حکومت قاجار و حمایت از مشروطه و شرکت در فتح تهران و سقوط استبداد صغیر توسط نوادگان ابدال خان و شورش در برابر سیاست های مغلوب کننده ی نظام ایلی پهلوی اول به رهبری علیمردان خان، ردپای این طایفه را در تحولات سرنوشت ساز تاریخ ایران می نمایاند. همچنین این طایفه در جهت گیری های کلی دیگر طوایف، نسبت به سیاست های دولت و ایلخان از دوره ناصرالدین شاه به بعد نقش چشمگیری داشته؛ به طوری که حسینقلی خان نخستین ایلخان رسمی ایل بختیاری، برای تداوم و تثبیت قدرتش دست به کودتا علیه خوانین وقت چهارلنگ که از طایفه محمودصالح بودند؛ زد و قدرت خانی را از خانواده خدارحم خان به خانواده ی اله کرم خان که هر دو از نوادگان ابدال خان هستند؛ منتقل کرد. برای شناسایی نقش و جایگاه این طایفه درون جامعه ایلی که دارای هویتی تاریخی، فرهنگی و سیاسی است؛ به نظر می رسد شناخت جامعه ی ایل بختیاری در اولویت قرار دارد. جامعه ایلی، معیارهای متفاوتی نسبت به دیگر جوامع روستایی و شهری دارد که این معیارها در تک تک افراد ایل نهادینه شده است. همچنین ایل بختیاری علاوه بر این معیارها، دارای ساختار اجتماعی- سیاسی منحصر به فردی است که پیش از پرداختن به قسمتی از این ایل، بایستی این ساختار را در نظر گرفت. ایل بختیاری به دو شاخه ی چهارلنگ و هفت لنگ تقسیم می شود و طایفه محمودصالح یکی از طوایف چهارلنگ می باشد. بنابراین ایل بختیاری، درون معیارهای جامعه ی ایلی قرار دارد؛ شاخه چهارلنگ درون ساختارهای منسجم اجتماعی- سیاسی ایل بختیاری جای گرفته و طایفه محمودصالح جزئی از این ساختار نسبتاً پیچیده با معیارهای جامعه ایلی است. مطالعه و شناخت طایفه محمودصالح در ساختار ایل بختیاری از سقوط صفوی تا سقوط پهلوی اول از وجوه و ابعاد اهمیت بسیاری برخوردار است. با این وجود تا کنون در مورد طایفه محمودصالح، تحقیقی صورت نگرفته و کتاب مستقلی به نگارش در نیامده است. از آن جایی که قدرت سیاسی از اواسط دوره ی قاجار تا اواسط پهلوی اول توسط طایفه دورکی هفت لنگ قبضه شده بود؛ تمامی کتب و تحقیقات به نقش و اهمیت این خوانین پرداخته و دیگر شعب ایل بختیاری با کم توجهی مواجه بوده است. البته برخی از محققین به طور خاص و موردی به خوانین به نام این طایفه، چون علیمردان خان دوره فترت افشار- زند و علیمردان خان دوره پهلوی پرداخته اند که کتب علمی و مستندی نیستند. همچنین آوازه این خوانین محمودصالح و عدم داشتن کتب تاریخی مدون در نزد بختیاریها منجر شده که دیگر تیره ها، این خوانین را در شاخه و تبار خود وارد کنند. این تاریخ سازی در کتب مورخان بختیاری و سیاحان که از کتب اصلی پژوهش در حوزه بختیاری می باشند؛ وارد شده است. این پژوهش، در راستای بررسی نقش و جایگاه طایفه محمودصالح در ایل بختیاری در فصل اول به کلیاتی شامل پیشینه و اهمیت این موضوع، روش ها و مراحل انجام تحقیق، اهداف، پرسش ها و فرضیات مطرح شده می پردازد و سپس تعدادی از منابع استفاده شده، مورد نقد و ارزیابی قرار خواهند گرفت. در فصل دوم به مفهوم جامعه ایلی و معیارهای آن، جغرافیای طبیعی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی ایل، خاستگاه نژادی بختیاریها و وجه تسمیه آن و ساختاراجتماعی- سیاسی ایل و تقسیمات ایل و طایفه محمودصالح پرداخته می شود. فصول سوم تا ششم به نقش و جایگاه این طایفه در دوره صفوی، افشار، زند، اوایل قاجار، دوره ناصرالدین شاه، مشروطه و دوره پهلوی اول پرداخته می شود.
مریم شرافت سید اصغر محمود آبادی
دوران اولیه شاهنشاهی هخامنشی با در نظر گرفتن دوران سلطنت کوروش دوم هخامنشی تا پایان دوران داریوش یکم - با در نظر گرفتن دوران کوتاه شاهنشاهی کمبوجیه در بین دو قدرت اول و ثانوی دولت هخامنشی - قریب به یک سوم دوران کل هخامنشیان را در بر می گیرد. بی گمان اقتدار و توان آن دولت در همین عهد به اوج می رسد و آنچه باقی می ماند نتایج و شرایطی است که بر ساختار اولیه آن تکیه دارد. اهمیت این دوران بر کسی پوشیده نیست و درباره آن نه تنها مورخان و فلاسفه قدیم همچون هرودوت و افلاطون به سخن نشسته اند بلکه تا به امروز مورخان نامداری در ایران و جهان به داوری و نظاره و اظهار نظر پرداخته اند. هدف از این پژوهش بیشتر مبتنی بر دیدگاه های مشترک و تفاوتهای دوران دو امپراتور مشهور ایرانی می باشد که اساس کار تحقیق را تشکیل می دهد تا ضمن تبین فرایند اقتدار هر دو دولت ، گسترش سریع و مدیریت قوی آن را مورد توجه قرار داده و بویژه توجه به پیشرفت کمبوجیه در قاره آفریقا به عنوان نتیجه بزرگ کار کوروش و تبدیل شدن دولت هخامنشی به بزرگترین نیروی نظامی و اقتصادی جهان قدیم در قرن چهارم پ.م. را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهش حاضر در مسیر خود تلاش دارد ضمن تحلیل دوران اولیه شاهنشاهی هخامنشی ، حکومت کوروش و داریوش را به عنوان مدل سیاسی و مشابه قدرت های جدید جهانی در جامعه باستانی معرفی و تبیین نماید و بویژه به تغییرات و تحولات جدید در ادبیات جهانی و توجه به ترجمه متون تاریخی و فرامین شاهان به زبان های مختلف و زنده جهان قدیم نیز توجه نماید.
عبدالرفیع رحیمی علی اکبر کجباف
چکیده ندارد.
زهره رضایی فریدون اله یاری
چکیده ندارد.
نورالله عبداللهی فریدون اله یاری
چکیده ندارد.