نام پژوهشگر: اعلا تورانی
زهرا حاجی آقا زهره توازیانی
آنچه این رساله در پی آن است، اثبات یکی از صفات مهم خداوند "قدرت مطلقه " و زدودن شبهات از آن می باشد. در این راستا برای اثبات قدرت الهی، از دیدگاه دو تن از فلاسفه ی اسلامی "ابن سین ا" و "ملاصدرا" استفاده کرده ایم، که هر کدام پس از مباحثی پیرامون صفات خداوند و بیان رابطه ی آنها با ذات الهی، این صفت را در ذات واجب الوجود به اثبات رسانده اند. اما در جهت دفع شبهات از این صفت مهم الهی، از دیدگاه سه تن از فلاسفه ی غرب "آگوستین" ، "آکویناس" و "سویین برن" بهره جسته ایم. که این فلاسفه هر کدام به طریقی شبهات را از ذات الهی دور کرده و هیچ گاه قائل به انتساب محالات به خداوند نبوده اند. آنچه پس از طی این مراحل عاید می شود این است که محالات از ذات مقدس الهی به دور، و در حوزه ی مقدورات او واقع نمی شوند. زیرا محالات اموری ممتنع الوجود و مستلزم تناقضند، به نحوی که ابای از وجود یافتن دارند. لذا منسوب دانستن آنها به ذات الهی کاری عبث است . بنابراین محالات خارج از مقدورات قادر متعال بوده و تنها امور ممکن و جایزالذات در زمره ی متعلقات قدرت الهی قرار دارند، و امر محدود کننده ی قدرت قادر مطلق نخواهد شد، بلکه عدم انجام محالات توسط خداوند، دلیلی بر اطلاق قدرت او به حساب خواهد آمد.
سیده فایزه شیرازی مهناز امیرخانی
پژوهش در مبانی معرفت شناختی دانش دینی در حوزه ی علوم انسانی ضروری به نظر می رسد. بدین منظور کلیات دین و علم، تعاریف، ویژگی ها و قلمرو هر یک بررسی گردیده است. هم چنین از ارتباط علم و دین سخن به میان آمده است. سرانجام پژوهش در پی آنست تا از میان فروض متعددی که برای دانش دینی متصور است، تحقق آن را به وسیله ی رویکرد تاسیسی به اثبات برساند. این رویکرد بیان می دارد همان طور که علم شناسی معاصر نشان می دهد، علم پدیده ای فرهنگی و انسانی بوده و درر فرآیند تولید و بقای خود مبتنی بر پیش فرض های متافیزیکی است. در واقع علم بدون زیر بنای فلسفی هویت خود را از دست خواهد داد. بنابر این دین از آن جهت که از یک موجود متعالی و فارغ از سوگیری ها و محدودیت های بشری صادر شده است، می تواند بهترین پشتوانه برای علم باشد.
نجم السادات الحسینی نرگس نظرنواد
یکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی، تاثیر و یا عدم تاثیر عوامل غیر معرفتی بر باورهیکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی، تاثیر و یا عدم تاثیر عوامل غیر معرفتی بر باورها به طور کلی وباورهای دینی به طور خاص است. در این زمینه معرفت شناسان به دو گروه تقسیم شده اند که گروه اول، تاثیر عوامل غیر معرفتی را نادیده می گیرند و گروه دوم، قائل به تاثیر عوامل غیر معرفتی در کنار عوامل معرفتی هستند. در این زمینه ویلیام جیمز تاثیر هر سه ساحت وجودی را بر انسان می پذیرد و برای اولین بار هفت عامل غیر معرفتی را که دارای تاثیرات مثبت و منفی بر باورهای انسان هستند، ذکر می کند. استاد مطهری نیز یکی از معدود متفکران اسلامی است که این مطلب در آثارشان _هرچند به طور پراکنده_ ذکر شده است. ما در تحقیق حاضر کوشیده ایم تا با ذکر ساحت های وجودی انسان، به ذکر عوامل غیر معرفتی از دیدگاه ویلیام جیمز و استاد مطهری بپردازیم و نظرات ایشان را درباره تعداد این عوامل و نقش مثبت و منفی آن ها بر باور دینی بررسی کنیم. کلید واژگان: مطهری، جیمز، ساحت های وجودی انسان، عوامل غیر معرفتی، باور دینی
مطهره میرزایی پور اعلا تورانی
چکیده چگونگی خلقت جهان از جمله مسائلی است که همیشه مورد تفکر و تحقیق فلاسفه قرار گرفته است و نظریه هایی در این زمینه از ایشان ارائه شده است. از جمله فیلسوفانی که به این مسئله پرداخته اند، صدرالمتألهین و علامه طباطبایی هستند که هر دو تابع یک مکتب و دارای روشی واحد هستند. پژوهش حاضر در پی تبیین فلسفی مسئله ی خلقت از دیدگاه این دو فیلسوف است. نتیجه ای که حاصل شده است این است که صدرالمتألهین با استفاده از اصل اصالت و وحدت وجود و قاعده ی الواحد و امکان اشرف و با تأثیر از عرفا، وجود منبسط را صادر نخستین معرفی می کند و عقل را ماهیت وجود منبسط می داند که بر اثر میزان شدت وجود حاصـل می شود و به همین ترتیـب سایر عقول بر اثر شدت و ضعف مرتبه ی وجودی حاصل می شوند و ملاصدرا علاوه بر عقول طولی قائل به عقول عرضی نیز می باشد. علامه طباطبـایی نیز بر اساس نظریـه ی صدور و به پیروی از ابن سینا عقل اول را صادر نخستین معرفی کرده و قائل به بی شمار عقل در سلسله ی طولی عقول است و همچنین به وجود عقول عرضی هم معتقد است، اما نظر علامه برخلاف دیگر فیلسوفان ماقبل خود با هیئت بطلمیوسی و افلاک پیوندی ندارد. واژه های کلیدی: خلقت، صدرالمتألهین، علامه طباطبایی، اصالت وجود، وجود منبسط، عقول
فرزانه ملک راد اعلا تورانی
در این تحقیق به دنبال آن هستیم که بیان کنیم علوم انسانی اسلامی امروزه به عنوان یک ضرورت مطرح است. لذا این سوال ایجاد می شود که آیا علوم انسانی اسلامی می توانیم داشته باشیم یا نه؟ با بررسی در آثار علامه طباطبایی باید بگوییم که ایشان قائل هستند که همانطور که می توانیم علوم انسانی داشته باشیم، با تحول در این علوم می توانیم علوم انسانی اسلامی هم داشته باشیم. با ایجاد تحول در این علوم به معنای تبدیل مبانی، روشها، ساختارها، نظریه ها و متون علمی و کاربردی سازی این علوم تحقق هر چه بیشتر آرمانهای انقلاب اسلامی را که برخاسته از دین الهی و تضمین کننده سعادت بشری است به عنوان یک هدف دنبال می کنیم.
فاطمه احمدی اعلا تورانی
پرسش از آغاز هستی و از چگونگی بر آمدن هستی های متعدد در هر نحله فکری اعم از الهی و مادی اندیشه بشر را به خود مشغول کرده است. در فلسفه اسلامی طبق قاعده الواحد و اصل سنخیت از واجب الوجود واحد باید موجودی واحد صادر شود، بدین ترتیب سوال از چگونگی بر آمدن کثرات از باری تعالی به دغدغه اصلی فیلسوفان تبدیل شد. در این میان فارابی به عنوان موسس فلسفه اسلامی، با بهره گیری از اندیشه فلوطین و عقلانی کردن اندیشه وی بر اساس تمایز وجود از ماهیت، پاسخ این دغدغه را در نظریه فیض یافت. هفت قرن بعد صدرالمتالهین، با انقلاب اندیشه ای که مبتنی بر «نگرش وجودی» خاص وی بود، توانست به بسیاری از ابهامات فلسفه اسلامی پاسخ دهد و در برخی موارد هم پاسخ های جدیدی عرضه کند. ملاصدرا در باب صدور کثیر از واحد، همچون فارابی نظریه فیض را می پذیرد البته در چارچوب اصالت وجود و نیز بهره گیری از وحدت تشکیکی وجود و حرکت جوهری و حتی وحدت شخصی وجود، که به تبیینی جدید از این نظریه می انجامد؛ روشی که توانست در حل بسیاری از مشکلات دیگر فلسفی هم که به عقیده برخی لاینحل یا صعب می نمود، توفیق یابد و نقطه عطفی در روند تکامل فلسفه شود.
لیلاسادات کلانتر اعلا تورانی
قاعده لطف یکی از مسائل مهم در کلام اسلامی به شمار می رود که متکلمان در طول تاریخ به بررسی آن پرداخته اند. گروهی از متکلمان از جمله اشاعره به مخالفت با این قاعده پرداخته اند و لطف را بر خداوند متعال واجب ندانسته اند. اما متکلمان امامیه و اغلب معتزله این قاعده را پذیرفته اند. این پایان نامه به بررسی تطبیقی دیدگاه های برخی از متکلمین متقدم و متاخر امامیه درباره ی قاعده ی لطف می پردازد. از متکلمین متقدم آراءِ سید مرتضی، شیخ طوسی و علامه حلی و از متکلمین متاخر آراءِ فاضل مقداد، فیاض لاهیجی و ملا مهدی نراقی مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش بر اساس چهار محور انجام شده است: (1) تعریف لطف، (2) بیان دلایلِ قاعده ی لطف، (3) بیان شرایط و احکام آن و (4) بیانِ کارکردهای قاعده لطف. همه ی متکلمین مورد بحث کمابیش لطف را چنین تعریف کرده اند: هر فعلی ازجانب خداوند متعال که انسان را به طاعت نزدیک و از معصیت دور می نماید. اغلب متکلمین مورد بحث استدلاهای عقلی بر وجوب لطف اقامه کرده اند و برخی هم استدلال نقلی آورده اند. متقن ترین و معروف ترین دلیل عقلی بر وجوب لطف، اینست که حکمت الهی اقتضای وجوب لطف را می کند، چون خداوند متعال برای تکالیفی که بر عهده مکلفان گذاشته است، باید راه انجام طاعت را هموار نماید، و در غیر این صورت، نزد عقلا امری قبیح به شمار می آید و انجام امر قبیح بر خداوند متعال محال است.