نام پژوهشگر: محمد ابراهیم موحدی
عبدالرسول شریفی محمد ابراهیم موحدی
چکیده پژوهش حاضر مسئله موانع شکل گیری کنش انتخاباتی دموکراتیک را مورد مطالعه قرار داده است. در حقیقت عواملی مورد مطالعه قرار گرفته اند که در شکل گیری کنش انتخاباتی غیر دموکراتیک تاثیر گزار هستند.در این پژوهش با تکیه بر نظریه ی بوردیو به عنوان نظریه ی راهنمای محوری و تکمیل آن با نظریه های راهبرد و سیاست سرزمینی، نظریه های مبتنی بر طبقه ی اجتماعی و منزلت اجنماعی و نظریه ی گزینش عقلانی، متغیرهایی را در ارتباط با گرایش به کنش انتخاباتی غیر دموکراتیک استخراج و مورد کنکاش قرار دادیم که عبارتند از گرایش به خاص گرایی طایفه ای، گرایش به کنش عقلانی، میزان سرمایه ی اجتماعی، میزان استفاده از رسانه های جمعی ، آگاهی سیاسی ،پایگاه اجتماعی – اقتصادی و متغیر های زمینه ای سن، جنس،و وضعیت تاهل . جامعه ی آماری ساکنان 18 سال به بالای شهر نورآباد ممسنی شامل 57000 نفر می باشد که 381 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده و با فورمول کوکران انتخاب شدند . با روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه اطلاعات مورد نیاز گرداوری شد و مورد تحلیل قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصله بین متغیر میزان استفاده از رسانه های جمعی و گرایش به کنش انتخاباتی غیردموکراتیک رابطه ی معنی داری وج.د نداشت. این وضعیت در رابطه با متغیرهای جنسیت و میزان سرمایه ی اجتماعی نیز صدق می کند. اما بین گرایش به خاص گرایی و گرایش به کنش انتخاباتی غیدموکراتیک رایطه ی معنی داری وجود داشت به نحوی که کسانی که گرایش گرایش به خاص گرای طایفه ای دارند، گرایشان به کنش انتخاباتی غیر دموکراتیک نیز زیاد است. بین میزان آگاهی سیاسی و گرایش به کنش انتخاباتی غیر دموکراتیک نیز رابطه ی معنادار و معکوسی وجود دارد . بین گرای شبه کنش عقلانی و گرایش به کنش انتخاباتی غیر دموکراتیک نیز رابطه ی معنادار و معکوسی برقرار است. همچنین بین متغیرهای سن، وضعیت تاهل و پایگاه اجتماعی-اقتصادی با متغی وابسته رابطه ی معنادار اما نه چندان قوی وجوددارد.
فریبرز صمیمی محمد ابراهیم موحدی
تحقیق حاضر با استفاده از روش پیمایش با حجم نمونه ی 368 نفری که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین مناطق (2-16-5) شهر تهران گردآوری شده است، در صدد بررسی عوامل گرایش به ایدئولوژی اصولگرایی است .در این راستا به تاثیر سه متغیر اجتماعی ، پایگاه اجتماعی – اقتصادی ، رسانه های جمعی (داخلی- خارجی) و دینداری بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی پرداختیم.نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر این است که بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی افراد و گرایش آنان به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری وجود دارد ، بعبارتی افرادی که از متوسط پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایینتری برخوردارند به ایدئولوژی اصولگرایی گرایش بیشتری دارند. بین متغیر رسانه های جمعی ( داخلی/ خارجی) و گرایش به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری مشاهده شد و افرادی که به میزان بیشتری از رسانه های جمعی داخلی نسبت به رسانه های خارجی استفاده میکنند ، گرایش بیشتری به ایدئولوژی اصولگرایی دارند. در خصوص نقش عامل اجتماعی دینداری در این تحقیق مشخص شد که بین متوسط دینداری افراد و گرایش آنان به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری وجود دارد و کسانی که از متوسط دینداری بیشتری برخوردارند نسبت به سایرین گرایش بیشتری به ایدئولوژی اصولگرایی دارند. همچنین با استفاده از تحلیل رگرسیون به بررسی تاثیر همزمان متغیرهای مستقل به روی متغیر وابسته ( ایدئولوژی اصولگرایی ) پرداختیم . نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان متغیرهای مستقل تحقیق حاضر به ترتیب متغیر، رسانه های خارجی ، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، دینداری، بیشترین تاثیر را در گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی دارد، که در این میان دو متغیر رسانه های خارجی و پایگاه اقتصاد ی – اجتماعی تاثیر معکوس بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی داشته ، و این در حالی است که متغیر دینداری تاثیر مسقیم بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی دارد.
باقر طالبی دارابی ابوتراب طالبی
رساله حاضر در باره فرقه گرایی جدید در ایران است. توجه ویژه این نوشتار به معنویت گرایی جدید (new spirituality) است. به لحاظ نظری بر نظریه «انفسی شدن» (subjectivization) چارلز تیلور، متفکر کانادایی تکیه دارد. با استفاده از نظریه مزبور و تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، موضوع مورد بررسی قرار گرفت. در این رساله به تحلیل نشانه های معنویت گرایی جدید پرداخته و داده ها از دو طریق بررسی منابع و اسناد موجود و مصاحبه عمیق با حاملان ایرانی این گفتمان جمع آوری شد.روش انتخاب نمونه برای مصاحبه روش زنجیره ای یا گلوله برفی بوده است. بررسی منابع موجود نشان داد که نظام معنایی «معنویت گرایی» به مثابه گفتمان بر اساس مضامین و نشانه هایی مانند محوریت خود و سفر از زندگی بر اساس انتظارات بیرونی به یک زندگی اصیل درونی، فردگرایی، نگرش کلنگرانه، التقاط و استفاده از روانشاسی و فردگرایی استوار است. نتیجه بررسی های تجربی، ثابتکرد که پیدایش گفتمان معنویتگرایی جدید، نشان از تعارض های درونی و ابهامی است که در حوزهی معانی گفتمان دینی وجود دارد. این مسئله فرصت بالندگی و موقعیت مسلط گفتمان دینی را با چالش مواجهکرده ، زمینه را برای پیدایش گفتمان معنویت گرایی در ایران فراهم نموده است. بررسی ها نشان می دهد این گفتمان مرحله پیدایش و قرار یابی را در ایران طیمی کند و هنوز به شفافیت معنایی دست نیافته است و با موانعی جدی برای تبدیل شدن به یک گفتمان هژمونیک مواجه است
الله کرم کرمی پور محمد ابراهیم موحدی
رساله حاضر به تحلیل جامعه شناختی تغییر کیش از مسیحیت به اسلام پرداخته است. پرسش اصلی این است که چه عوامل و زمینه هایی باعث تغییر کیش از مسیحیت به اسلام شده است؟ برای پاسخگویی به این پرسش، یک پارادایم فرایندی هفت مرحله ای به نام «زمینه»، «بحران»، «پرسش»، «مواجهه»، «تعامل»، «تعهد» و «پیامد» بررسی شد. پیامد بر اساس روش «حکایت زندگی» با سی نفر از نوکیشان مسلمان در یک مصاحبه نیمه استاندارد به عمل آمد. گزاره های به کار رفته به شکل نمودار درختی بر اساس مفاهیم و مقوله بندی ها و گویه های مشخص طراحی شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نوکیشان مسیحی درگرایش های پیشین خود دچار «ناسازگاری» و در تعامل با گرایش دینی، نگرش و «دریافت» جدیدی پیدا کرده اند. آنها در جریان تعامل با «دیگری مهم» با خلاء های شناختی و نبود جواب های قانع کننده روبرو هستند و مهمتر از آن وجود آموزه ها و کاریزماهای قانع کننده ای که به باورها و اعتقادات آنها جواب می دهد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارجوب نظری و پرسشها و فرضیه ها : در فصل اول و دوم به مبانی نظری دو حیطه روان شناسی اجتماعی و نظریه جامعه شناسی در خصوص تغییر کیش پرداخته شده است. در نظریه های روان شناسی و جامعه شناسی می توان بنیادهای نظریه ی این تغییر و تحول را در حیطه باورها و اعتقاداتِ ناشی از «کشش و جذب»، «همانند سازی» و یا نوعی «افزون شدگی دینی» پیدا کرد. پ: روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم ، روش تحقیق ، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونهگیری، ابزار اندازه گیری ، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: روش تحقیق بر اساس روش »حکایت زندگی« به شکل ترکیبی و استفاده از روش بازکاوی و چارچوب مفهومی مدل فرایندی لویس رامبو و پردازش اطلاعات و یافته از سی نفر از نوکیشان ادامه یافته است. ت: یافته های تحقیق: - «ناسازگاری» در گرایش های پیشین و «دریافت» نگرش های نو نسبت به دین جدید. - «خلاء های شناختی» و فقدان جواب های قانع کننده در دین پیشین. - وجود «آموزه ها» و آیین ها و «کاریزما»های قانع کننده و امید بخش در دین جدید. ث : نتیجه گیری و پیشنهادات: 1. توجه و توسعه جامعه شناسی دین به شکل جدی 2. تشکیل انجمن های نوکیشان تازه مسلمان
سعیده امینی محمد حسین پناهی
هدف اصلی رساله حاضر بررسی تحول گفتمان مجمع روحانیون مبارز به عنوان یکی از گفتمانهای سیاسی موثر پس از انقلاب اسلامی است. برای تحقق این هدف ویژگیهای گفتمان مجمع روحانیون مبارز مطالعه و نوع و میزان تحول این گفتمان در دولتهای جنگ، سازندگی و اصلاحات و دولت فعلی مشخص شده است. برای این بررسی از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه و از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف استفاده شده است. دادههای این تحقیق از تحلیل بیانیههای مجمع روحانیون مبارز طی سالهای 67 تا 88 و از مصاحبه عمیق با برخی از کنشگران این گفتمان و تحلیل اسنادی به دست آمده است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که گفتمان مجمع روحانیون مبارز در فاصله سالهای 67 تا 88 مشمول تحولاتی بوده است. در مفصل بندی این گفتمان در مرحله پیش از رحلت امام و در دولت موسوی اسلام (قرائت ایدئولوژیک و انقلابی اسلام) دال برتر، عدالت، اقتصاد دولتی، اقتدار کاریزماتیک، صدور یکجانبه انقلاب، قوت ایدئولوژی انقلابی و ارزشهای انقلابی، حضور ارزشهای خاص گرایانه و تاکید بر روحانیت به عنوان مهمترین قشر اثرگذار، دالهای شناور این گفتمان بودند. پس از رحلت امام و در دولت هاشمی، مردم (قرائت دموکراتیک و مردمگرایانه اسلام) دال برتر و عدالت، اقتصاد خصوصی، اقتدار عقلانی و دموکراسی نخبهگرایانه، صدور انقلاب و رابطه یکجانبه با جهان، ارزشهای واقعگرایانه و عملگرایانه، حضور ارزشهای خاص گرایانه و تاکید بر روحانیت به عنوان مهمترین قشر اثرگذار، دالهای شناور این گفتمان بودند. در دولتهای خاتمی و احمدی نژاد همچنان مردم (قرائت دموکراتیک و مردم گرایانه از اسلام) دال برتر و آزادی، اقتصاد خصوصی، اقتدار عقلانی و افول دموکراسی نخبهگرایانه، رابطه تعاملی با جهان، ارزشهای واقع گرایانه و عملگرایانه، حضور ارزشهای عام گرایانه و تاکید بر سایر اقشار جامعه در کنار روحانیت، دالهای شناور گفتمان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادهاند. همچنین برای تبیین تحول دالهای برتر و شناور این گفتمان عوامل سخت افزاری نظیر افزایش جمعیت، افزایش سواد، گسترش شهرنشینی و تحولات اقتصادی، همچنین عوامل نرم افزاری نظیر تحولات سیاسی، تحولات روشنفکری دینی، تحولات رسانهای و تداوم موج دموکراتیزاسیون درجهان مورد توجه و نحوه تاثیر آنها مورد مطالعه قرار گرفته است.
جمال عرف محمد ابراهیم موحدی
چکیده پژوهش حاضر با هدف شناخت عوامل اجتماعی مرتبط با احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور آغاز شد. سئوال محوری آن عبارت است از عوامل اجتماعی مرتبط با احساس امنیت سیاسی در میان نخبگان سیاسی کشور کدامند؟ و نیز سهم هریک از عوامل به چه میزان است؟ مبانی و چارچوب نظری این پژوهش ترکیبی می باشد؛ زیرا اساساً موضوع احساس آن هم در حوزه امنیت و سیاست موضوعی بین رشته ای است. از میان نظریات موجود نظریه ترکیبی جاناتان اچ. ترنر برای مطالعه و بررسی متغیر وابسته احساس امنیت سیاسی در بین نخبگان سیاسی کشور به مثابه یک برساخت اجتماعی که توسط نخبگان سیاسی در کنش متقابل ساخته می شود، مناسب تشخیص داده شد. هم چنین، برای شناخت عوامل اجتماعی(متغیرهای مستقل) از نظریه باری بوزان و الکساندر ونت که نظریه های خود را بر فراز نظریه نئورئالیستی و نظریه سازه انگارانه در حوزه مطالعات امنیتی طرح کرده اند و نیز نظریه هانتینگتون که بر نهادمندی سیاسی تاکید دارد، بهره گرفته شد. بر این اساس فرضیه اصلی این گونه بیان شده است: عوامل اجتماعی(اعتماد متقابل، ارزشهای مشترک، نهادمندی سیاسی و تهدیدات سیاسی) باعث خودانگیختگی احساسی شده و بر احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور تاثیر می گذارند. عامل اعتماد متقابل بیشترین نقش را در احساس امنیت سیاسی و تهدیدات سیاسی بیشترین نقش را در ناامنی سیاسی دارند. روش شناسی تحقیق ترکیبی(کیفی و کمی) بوده، مرحله اکتشافی به روش کیفی و مرحله پیمایشی به شیوه کمی(پرسشنامه) انجام یافت. داده های این پژوهش حد فاصل آبان ماه تا بهمن ماه سال 1391 شمسی در سطح شهر تهران با استفاده از جمعیت نمونه 207 نفر از نخبگان سیاسی شهر تهران در دو مرحله (27 نفر در قالب پنل های مصاحبه گروهی و 180 نفر در مرحله پیمایشی) جمع آوری شده است. نتایج مرحله اکتشافی و پیمایشی نشان داد که فرضیه اصلی تائید گردیده، بدین معنی که عوامل اجتماعی اعتماد متقابل، ارزش های مشترک، نهادمندی سیاسی، تهدیدات سیاسی از طریق خود انگیختگی احساسی (متغیر واسط) با ضریب بتای استاندارد شده معادل 68/0 توانستند تغییرات متغیر وابسته را توضیح دهند؛ در عین حال در میان متغیر های مستقل اعتماد متقابل بیشترین نقش را در احساس امنیت سیاسی؛ و تهدیدات سیاسی بیشترین نقش را در احساس ناامنی سیاسی دارند. از سوی دیگر میزان احساس امنیت سیاسی بین گروه های سیاسی متفاوت می باشد، بدین معنی که اصول گرایان به نسبت اصلاح طلبان احساس امنیت سیاسی بالاتری دارند، ولی ضریب احساس امنیت سیاسی آنها با گروه میانه (مستقل) یکسان است. لکن میزان احساس ناامنی سیاسی بین گروه های سیاسی متفاوت نمی باشد. متغیرهای زمینه ای جنس، سن، تحصیلات بر میزان احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور تاثیر ندارند ولی سابقه سیاسی نخبگان سیاسی کشور بر احساس امنیت سیاسی آنان تا حدودی موثر است.
سمیه شالچی محمد حسین پناهی
این پژوهش به منظور مطالعه میزان گرایش به دموکراسی و بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آن به روش پیمایش انجام شده است. جمعیت نمونه پژوهش را تعداد 643 نفر از شهروندان 20 سال به بالای شهر تهران تشکیل می دهند. چارچوب نظری پژوهش تلفیقی از تئوری های بوردیو، اینگلهارت، هابرماس و گیدنز می باشد. طبق چارچوب نظری، عوامل اجتماعی موثر بر گرایش به دموکراسی، جایگاه فرد در فضای اجتماعی یا به عبارت دیگر عوامل طبقاتی(سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی)، عوامل فرهنگی نظیر سلسله مراتب ارزشی فرد، اعتماد اجتماعی، تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی و نگرشهای خانوادگی دموکرات) و عوامل اجتماعی نظیر میزان دین داری فرد و میزان استفاده از رسانه ها در نظر گرفته شده اند. یافته های توصیفی پژوهش بیانگر آن است که میزان گرایش به دموکراسی در بین پاسخگویان بالا نیست ، به طوریکه تنها حدود 4 درصد جمعیت، به میزان زیادی به دموکراسی گرایش دارند، و حدود نیمی از جمعیت نیز به میزان کمی به دموکراسی گرایش دارند. همچنین میزان گرایش به دموکراسی در ابعاد کلی تر و انتزاعی تر مانند مدارای سیاسی بیش از ابعاد تجربی و رفتاری مانند مخالفت عملی با اقتدار گرایی و یا مشارکت سیاسی است. یافته های تبیینی پژوهش نشانگر آن است که بین گرایش به دموکراسی و عوامل طبقاتی، نظیر سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد، و همچنین گرایش به دموکراسی و عوامل فرهنگی مانند تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی، نگرشهای خانوادگی دموکرات) رابطه معنادار وجود دارد. به طوریکه این متغیرها 34 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند . همچنین در بین متغیر های مستقل، سرمایه فرهنگی بیشترین تاثیر را بر میزان گرایش به دموکراسی دارد.