نام پژوهشگر: بهمن نامورمطلق
صدیقه اکبری بهمن نامورمطلق
هویت هنرهای بومی جزء شناسنامه ی فرهنگی هر ملتی به شمار می آیند لذا توجه به این مسله در جهت بقای فرهنگی بسیار لازم و ضروری است. قالی در میان هنرهای بومی از اصالت بسیاری برخوردار بوده و نقش مایه های به جای مانده از اعصار گذشته را با خود به زمان حال منتقل نموده است که در بردارنده ی هویت بومی آن ها می باشد. کمتر هنری مثل قالی بافی هنوز همان نقش های به کاررفته در قرن های گذشته را حفظ نموده است،چرا؟ این راز ماندگاری مسئله ای است که برای بررسی آن این پژوهش به سوی فرهنگ و باورهای بومی قوم بلوچ با رویکردی از کل به جز جهت می گیرد. مسا له ی مورد بررسی در ارتباط با میزان پیوند میان بافت فرهنگی و شکل گیری نقش مایه های قالی بلوچ می باشد. سوال هایی در ارتباط با میزان ارتباط میان نقش مایه های قالی بلوچ و فرهنگ بومی آن ها مطرح و برای پاسخ گویی به آن ها مباحث مورد نظر در سه فصل و با در نظر گرفتن رابطه های بافت شناسانه، درون نشانه ای و بینانشانه ای و تجزیه و تحلیل 5 نمونه از قالی های بلوچ بر اساس سه رویکرد متنی، بینامتنی، بافت شناسانه شکل یافته است. در نهایت دست آورد این پژوهش چنین است که به تحقیق راز ماندگاری نقش مایه های قالی بلوچ در ارتباط مستقیم با باورها و فرهنگ بومی آن هاست اگر چه که نمی توان تاثیرات جذب شده از فرهنگ های مجاور را نیز انکار نمود. بررسی ها نشان داد که بسیاری از نقش مایه های بومی منطقه بلوچستان در ذهن بافنده ی بلوچ خراسان هنوز باقی است و بسیاری از نقش مایه ها ریشه در سرزمین بومی بلوچ دارند. نوع نگرش و ویژگی های درونی زنان، به عنوان اصلی ترین بافندگان این قالی ها در شکل گیری نقش مایه ها بسیار تاثیر گذار بوده است. رنگ قالی های بلوچ بسیار هماهنگ با موسیقی آن ها و برخاسته از فرهنگ بومی و هم چنین محیط پیرامونی آن ها است.
مریم یوسفیان اصغر جوانی
دوره ی قاجار را می توان از مهم ترین دوره های تاریخ ایران و دوران تغییر و گذار و تاثیر پذیری از غرب، دربسیاری از عرصه ها مانند امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری دانست. از بارزترین تاثیرات در هنر نقاشی می توان به نحوه ی نگرش انسان مدارانه ی غربی و تغییرات تکنیکی در نقاشی ایرانی اشاره کرد . مکتب پیکرنگاری درباری یکی از مهم ترین سبک های نقاشی در دوران قاجار می باشد، و با توجه به این مهم که امروزه نشانه شناسی، هم چون رویکردی به تحلیل متن، می تواند ما را به گستره ی معانی آثار هنری نزدیک کند، محور اصلی این رساله را بررسی این مکتب با رویکرد نشانه شناسی تشکیل می دهد . هدف ازتحقیق نشانه شناسیک این مکتب، بررسی نشانه های تصویری موجود در آثار شاخص پیکر نگاری دوران فتحعلیشاه به عنوان نقط? اوج این سبک است تا بتوان به خوانشی نوین از این آثار دست یافت و گستره ی معانی و اهداف آن را مورد بررسی و کنکاش قرار داد. هم چنین این پژوهش در نظر دارد عاملی برای توسعه ی تحلیل های نشانه شناختی در گستره ی نقاشی باشد. این پایان نامه تلاش می نماید تا به این پرسش ها پاسخ دهد: آیا یکی از مهم ترین اهداف پیکر نگاری های دوران فتحعلیشاه قاجار گفتمان قدرت است؟ آیا این آثار نقاشی کارکرد اسطوره سازی داشته اند؟ آیا نقاشان این مکتب برای رسیدن به اهداف فوق از هنر درباری هخامنشی و ساسانی الگو برداری کرده اند؟ آیا این مکتب از آثار نقاشی خارجی نیز تاثیر پذیرفته است؟ شیوه ی تحقیق، روش تحلیل محتوای متن و نشانه شناسی مبتنی بر آن و همچنین مطالعه ی کتابخانه ای و روش توصیفی می باشد. عمده روش گرد آوری اطلاعات این پژوهش، کتابخانه ای است و از ابزار فیش برداری و اسناد تصویری استفاده شده است. نتیجه ای که از تحلیل نشانه شناسیک یکی از آثار پیکرنگاری درباری به عنوان متنی تصویری حاصل می آید این است که می توان از طریق عناصر گوناگون تصویری در یک متن، به خوانش مضامین آن متن نائل آمد و این امر موجب درک بهتر و دقیق تری از این مکتب شده و به شناخت بخشی از گستره ی معانی ممکن این آثار کمک می نماید. در مورد آثار پیکرنگاری درباری می توان به کارکرد سیاسی و تبلیغی این آثار اشاره کرد. هدف اصلی از آفرینش این آثار گفتمان قدرت است و از رمزگان فرهنگی در جهت ایجاد گفتمان سیاسی و قدرت استفاده شده است و گفتمان قدرت سعی در خلق یک شخصیت اسطوره ای از فتحعلی شاه دارد .
لیلا غفاریان بهمن نامورمطلق
چکیده نقاشی قهوه خانه ای یکی از هنرهای اصیل و مردمی فرهنگ ایرانی است که متأسفانه، مانند بسیاری از هنرهای دیگر این سرزمین آن گونه که باید مورد بررسی نظام مند قرار نگرفته است. این هنرها روابط بینامتنی و ترامتنی زیادی با دیگر متن ها و دیگر هنرها دارند و همین ویژگی است که کاربرد رویکرد ترامتنیت ژنت را به عنوان یکی از رویکردهای مهم برای تحقیق درباره این موضوع ضروری می سازد. ترامتنیت به روابط میان یک متن و متن های غیر خود اختصاص یافته است که بررسی بر گرفتگی های تصاویر نقاشی قهوه خانه ای را از آثار کلامی و تصویری ممکن می سازد. پژوهش حاضر به بررسی آثار نقاشی قهوه خانه ای در قالب گونه های مختلف با حضور زن می پردازد. همچنین این رساله، مطالعه چگونگی پیوستگی بینامتنی نقاشی های مورد مطالعه را با روایت های داستانی ادبیات فارسی بررسی کرده است و سپس به تطبیق آثار تصویری درون رشته ای و بینا رشته ای آن پرداخته است. دگرگونی ها و تغییرات فراوانی از روایت ادبی فاخرتا روایتهای عامیانه و در نهایت نقاشی قهوه خانه ای قابل مشاهده است. بر خلاف نظر عمومی این نوع نقاشی به جایگاه زن توجه ویژه ای دارد و حتی در برخی از تصاویر به ویژه -در گونه ی حماسی و مذهبی زن کنشگر اصلی قلمداد شده است. حضور زن در نقاشی قهوه خانه ای به شکل پهلوانی و مردانه است و همواره به روش های مختلف برای آزادی و هویت پایمال شده اش تلاش می کند. پرسش های اصلی این رساله این است که نقاشی قهوه خانه ای چه دگرگونی هایی در داستان اصلی ایجاد کرده است و این دگرگونی ها چه تأثیری بر معنای آن دارد؟ نقاشی های مورد مطالعه تا چه حد در روایت پردازی تصویری از متن های پیشین استفاده کرده است؟ چه پیش متن هایی نقش اساسی را در این تصویرپردازی داشته اند؟ و در نهایت جایگاه زن در این نقاشی ها چگونه ارزیابی می شود؟
آزاده هاشمی بهمن نامورمطلق
فرش و معماری ایرانی دارای عناصر مشترک ویژه ای هستند که این عناصر مشترک در یک طبقه بندی کلی به سه دسته تقسیم می شود. دسته اول: فرم ها ( سازه های) ویژه ای هستند که بطور مستقیم در فرم های کلی فرش مورد استفاده قرار می گیرند نظیر گنبد، محراب، طاق، پنجره، حوض، ستون و خود بناها که عیناً بصورت انفرادی یا ترکیبی در نقشه های فرش بازتاب یافته اند. دسته دوم: عناصر تزیینی مانند کتیبه و انواع اسلیمی ها، گل و برگ ها و ...که مورد استفاده در دیوارها، سقف و کاشی ها حتی کف بناهاست و از مشترکات فرش و تزیینات معماری به شمار می آیند و دسته سوم ابعاد و کارکرد فرش در معماری است. نگارنده در این تحقیق با استفاده از روش بینامتنی و بیش متنی که از اقسام پنج گانه ی ژرار ژنت است به بررسی این دو متن هنری که شامل فرش و معماری می شود پرداخته و به این پرسش که آیا رابطه ای بین این دو متن وجود دارد پاسخ داده است. از جمله اهدافی که در این تحقیق به آن پرداخته شده است، روابط بینا_ بیش متنی بین فرش و معماری می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق و این نگاه در واقع هم در طراحی فرش و هم در مطالعات فرش نقطه ی عطفی می باشد و حوزه مطالعات فرش را به عرصه جدیدی به عنوان نشانه شناسی می کشاند و می تواند مقدمه ای باشد در گام های بعدی در رابطه با مطالعات نشانه شناسی فرش که مورد استفاده پژوهشگران این رشته قرار گیرد. روش تحقیق از نظر هدف توسعه ای و از نظر روش تحلیل محتوا و تطبیقی است. روش گردآوری به صورت کتابخانه ای است.
هومن زندی زاده بهمن نامورمطلق
پژوهش حاضر به بررسی نمایشنام? هیپولیت نوشت? اوریپید و داستان سیاوش از شاهنام? فردوسی در قالب دانش هنر تطبیقی پرداخته و از رویکرد اسطورهشناسی تطبیقی دومزیلی و «فرضی? سهکنش» او سود میجوید تا قدمی در راه کشف شباهتهای شاهنامه و تراژدی یونانی بردارد. در همین راستا این مقاله بهدو پرسش پاسخ میدهد: 1) آیا تمرکز بر هیپولیت و سیاوش، و عدم استفاده از فدر و سودابه بهعنوان شخصیتهای محوری، تصادفی بوده است؟ 2) چرا هیپولیت و سیاوش در برابر شرایطی که منجر بهمرگ آنها خواهد شد، دست بهمبارزه نمیزنند؟ اوّلاً با توجّه بهمفروضات فرضی? سهکنش، فدر و سودابه در ساختار سه کنش دومزیلی جای نمیگیرند، چرا که فاقد صفات منتسب بهخدایان این کنشها هستند و از اینرو نمیتوانند شخصیتهای محوری باشند؛ همچنین سیاوش و هیپولیت که خدایانی هندواروپائی هستند، با وجود ویژگیهای مربوط بهجنگاوریشان، صفات خدایان کنش سوّم را دارا بوده و موضع آنها نه از روی انفعال، که از قواعد مربوط بهخدایان مولّد ناشی میشود. ویژگی اصلی کنش سوّم مربوط بهکشاورزی و تولید بوده و اساطیر مذکور در صورتی میتوانند دست به مبارزه زنند که در کنش دوّم – یعنی کنش مربوط بهجنگاوری - جای گرفته باشند.
شهرزاد فروغی بهمن نامورمطلق
در خوانشی صحیح راهگشا است وکدام روابط بینامتنی بین فرش های تصویری کرمان دور? قاجار و ادبیات روایی وجود دارد؟ بنابراین نگارنده با انتخاب نمونه ای ازگونه های تفکیک شد? فرش های تصویری کرمان در عصر قاجار با استفاده از روش توصیفی _تطبیقی به مطالع? تطبیقی نظام های نشانه ای این نمونه ها با پیش متن هایشان پرداخته است. در ضمن این پژوهش از طریق مطالعات میدانی و کتابخانه ای و با هدف توسعه ای به نتیجه رسیده است .
ندا وکیلی اصغر جوانی
کمدی الهی دانته بزرگترین اثر ادبی اروپا در قرون وسطی(1300م/699ه.ق) و معراج نامه (شرحی که به صورت نثر درباره پدیده معراج پیامبر اکرم (ص) نوشته شده) به عنوان دو الگوی سفر معنوی و روحانی به عوالم پس از مرگ آدمی است،خلق این گونه آثار که برخاسته از باورهای قومی و دینی در دو فرهنگ غرب و شرق است،همواره الهام بخش هنرمندان(شاعران،نویسندگان،نقاشان و نگارگران) در دوره های مختلف بوده است.در غرب تصویرسازی های گوستاو دُره (1870م) از کمدی الهی و در شرق نگاره های نسخه مصور معراجنامه شاهرخی (840ه.ق) بازگو کننده کامل مراحل گُذار و چگونگی رخدادها در این گونه آثار هستند. از آنجا که مهمترین ارجاعات در تصاویر و نگاره های مذکور، ارجاعات بینامتنی(روایتی- تصویری) است که به آن برگردان بینانشانه ای نیز اطلاق می گردد، این سوال مطرح می شود که آیا می توان از طریق مقایسه و خوانش بینا متنی (روایتی- تصویری) تصاویر و نگاره های مذکور به کشف رابطه و آستانگی تشابهات در مورد نظر در تصاویر مذکور پرداخت؟ این پژوهش سعی دارد در پاسخ به سوال تحقیق با استفاده از منابع کتابخانه ای و با فرض تأثیرپذیری دانته از ادبیات شرق (براساس نظرات محققان) به ویژه رساله معراجیه و روش مقایسه ای- بینامتنی غیرمستقیم به شناسایی عناصر تصویری(بینانشانه ای) مشترک از لحاظ خوانش و مقایسه محتوای روایتی تصاویر بپردازد که از اهداف اصلی این پژوهش نیز به شمار می آید.حاصل بررسی ها حاکی از وجودتصاویر با محتوا و مضمون مشابه در بخشهای مختلفی همچون (سر آغاز سفر ، مراحل مختلف سفر ، سیر در آسمانها و افلاک و داشتن راهنما) میباشد. از طرفی گرچه این تصاویر دارای محتوا و مضمونی مشابه هستند اما به دلیل تفاوت های زیر بنایی در فرهنگ و هنر غرب و شرق که ناشی از طرز تلقّی و نگاه به موضوعات و کل جهان هستی است، دارای دیدگاه های تخیلی متفاوتی در نحوه ی تجلیشان هستندکه به آنها پرداخته خواهد شد.
مصطفی نظری کریم میرزایی
مکاتب نگارگری ایرانی در هر دوره ای دارای ویژگی هایی منحصر به فرد بوده است که نگارگران براساس شرایط خاص زمانی و مکانی به مصورسازی کتب ادبی و مذهبی پرداختند. از این رو می توان با بررسی هر یک از این مکاتب به ویژگی-های فرهنگی هر دوره دست یافت. مکتب هرات یکی از مهمترین مکاتب نگارگری ایران است. معراج نامه ی میرحیدر که به واقعه ی معراج پیامبر اسلام(ص) اشاره دارد معرف هنر نگارگری این دوره است. به نظر می رسد نگارگر یا نگارگران این دوره با توجه به شرایط خاص اجتماعی زمان خود، بدین موضوع پرداخته اند. که چگونگی تأثیر شرایط بر شکل گیری این نسخه دستمایه ی این پژوهش قرار گرفته است. بینامتنیت روشی است که در مطالعات ادبی و هنری به کار می رود و بر این نکته تأکید دارد که هر متن ترکیبی از متن های دیگر است و متن ها در روابط بینامتنی شکل می گیرند. بعدها از این روش ترامتنیت شکل گرفت که انواع آن به پنج دسته تقسیم می شود و یکی ازاقسام آن بیش متنیت است. این تحقیق براساس یکی از اقسام ترامتنیت یعنی «بیش متنیت» که بر رابطه ی برگرفتگی بین متن ها استوار است؛ و با رویکردی متنی و بافتاری (یک متن تا چه میزان به بسترهای برآمده از آن یعنی تاریخ و جامعه وابسته بوده است)، به بررسی و تحلیل تصاویر معراج نگاره ی میرحیدر پرداخته است. هدف این تحقیق نیز شناخت بیش متن این نگاره هاست که از دو نظام کلامی و نظام تجسمی تشکیل شده اند. بیش متن معراج نگاره ها با پیش متن هایی از قرآن، تفاسیر و متون ادبی مرتبط بوده است.همچنین معراج نامه ی میرحیدر به دلایل مذهبی حاکمان همان دوره، با عناصر برون متنی خویش پیوند خورده است؛ ضمن اینکه پیش متن های بینافرهنگی نیز در معراج نگاره ها حضور دارند.
سحر اتحادمحکم مجتبی عطارزاده
در این پژوهش سعی بر این است که تصاویرِ متن کلامی (شعر) خسرو و شیرین نظامی در دور? قاجار با روش متن-بافت پژوهی اسطوره کاوی ژیلبرت دوران بررسی شود. در میان انواع نظریه-روشهای اسطوره ای نیز اسطوره کاوی برای مطالع? این موضوع مناسب شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد. زیرا اسطوره کاوی امکان مطالعه همزمان متن و بافت را فراهم می آورد. چنانکه ملاحظه خواهد شد اسطوره کاوی می کوشد تا تحولات تاریخی و تاثیرات اجتماعی که موجب تغییرات در روایت و شخصیتهای آنها می شود را مورد مطالعه قرار دهد. به عبارتی در این روش، نه تنها به اسطوره های موجود در یک اثر هنری پرداخته می شود، بلکه بستر و بافت اجتماعی که اثر هنری در آن خلق شده نیز در نظر گرفته شود. محور اصلی روش متن-بافت پژوهی خسرو و شیرین قاجار، اهمیت و نقش شیرین به عنوان زن اسطوره ای است که در هنرهای تصویری این دور? تاریخی ، تجلی می یابد. بنابراین محقق ابتدا به جایگاه زن در ایرانِ قاجار و هنر این دوره را مورد مطالعه قرار می دهد، سپس تجلیات تصویری داستان خسرو و شیرین با پیشینه های تصویری آن (تصاویر این داستان تا قبل از دور? قاجار) را معرفی می کند؛ چرا که این گردآوری برای نشان دادن برخی تغییرات و دگرگونی های تصویری (یا افزایش برخی عناصر تصویری) در تجلیات تصویری خسرو و شیرینِ قاجار ضروری است. با توجه به دستاوردهای این پژوهش می توان دریافت که در دور? قاجار، داستان خسرو و شیرین – به ویژه شیرین به عنوان زن – بسیار مطرح شده است چرا که تصاویر بسیاری از این منظومه را در هنرهای مختلفی چون کاشیکاری (کاشی نگاری)، نقش برجسته، گچبری، قالی همراه با تغییراتی یا عناصر دیگری تجلی می یابد. از آنجا که هنر هر دوره ای متأثر از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران خود است، بی تردید این عناصر افزایشی با روش اسطوره کاوی قابل تأمل و تأویل است. در دور? قاجار به دلیل ارتباطات بسیار بافرنگ، اعزام محصلان و هنرمندان به غرب از سوی دربار، و رفت و آمد سیاحان به آنجا و بالعکس آمدوشد فرنگیان به ایران، فضای فکری حاکم در غرب و نوع بینش آنان به برخی مسائل چون زن، حجاب و پوشش، ذهن تجددگرایان درباری را درگیر و میل به فرنگوارانه زیستن را در آنان تقویت کرد. خواهیم دید که تجلی برخی تلقیات و تمنیات درباریان (نسبت به زن)، در هنرِ هنرمندی که مجری امر آنان است، در قالب تصویرسازی از داستان هایی چون خسرو و شیرین نظامی یا شیخ صنعان و دختر ترسای عطار نیشابوری (به دلیل شیرین و ترسای مسیحی سمبل زن فرنگی) نمایان می گردد.
محمدامیر صفری بهمن نامورمطلق
در پایان نامه ای که پیش رو دارید ، تلاش محقق بر این خواهد بود که نشان دهد: در طراحی صنعتی می توان بخشی از رمزگان محصول را توسط رویکرد بینامتنیت رمزگشائی نمود و به معناشناسی و دلالت پردازی آن محصول پرداخت. اما ابتدا می بایست نگاهی داشته باشیم به تعریف متن در دوره ی معاصر و اینکه آیا محصول را می توان به عنوان یک متن ، تلقی کرد؟ برای اثبات این گفته از دو روش استفاده می شود. روش اول : با کمک مثال هایی از بزرگان طراحی همچون : کریم رشد و فیلیپ استارک به مطالعه ی بینامتنیت در تفکر طراحی معاصر می پردازیم. نشان داده می شود که چطور طراحی معاصر –بطور آشکار یا بطور پنهان- با نظریه ی بینامتنیت در ارتباط است. و در ادامه ، روش دوم را با تعاریفی از مبانی نشانه شناسی آغاز می کنیم که با کمک همین مبانی ، سعی می شود تا از 3 دیدگاه مختلف : کارکردگرائی (کارکردعملی) ، استتیک (نشانه شناسی-شناختی) و سمبولیک (نشانه شناسی بینامتنی) ، به نقد یک محصول بپردازیم. هدف اصلی در روش دوم دستیابی به الگوئی است که طراح را به نقدی دقیق از یک محصول صنعتی هدایت کند. سپس آشنا خواهیم شد با تاریخچه ی سازه های پارچه ای ، انواع سازه ها و نمونه های برتر ساخته شده در ایران و جهان . سپس از اماکان عمومی واقع در کلانشهر تهران ، پارک ولایت ، پیاده راه سپهسالار و آرامستان بهشت زهرا را از نظر شدت نیازشان به چنین سازه هایی ، اولویت بندی می کنیم که آرامستان بهشت زهرا در رتبه ی اول قرار می گیرد. درنهایت با به کارگیری دو روش ارائه شده ، پروسه ی ایده پردازی های اولیه را تا طراحی نهائی ، قدم به قدم پیش می بریم.
سعید اسلامی راد علی عباسی
نشانه-معناشناسی به مثابه ی یک رویکرد، روش و ابزارهایی را جهت خوانش متن بویژه متون هنری بدست می دهد که خوانش گفتمانی یکی از مهم ترین آنها است. نشانه-معناشناسی (به معنا) نگاهی فرایندی و پروسه ای دارد که بروز معنا و دلالت پردازی را نه در رابطه ای تقابلی که در ارتباطی هستی مدار و پدیداری قابل دریافت می داند، و خود نتیجه گذار از نشانه شناسی ساختارگرایی به نشانه-معناشناسیِ گفتمانی گرمس است. گفتمان به مثابه ی بستری برای همزیستی میان انسان و دنیا شرایطی را فراهم می آورد که در آن سوژه حسی-ادراکی پیوند دهنده دو پلان برونه ای و درونه ای در قالب زبان است. همین امر موجب می شود تا دیگر معنا، نه امری درون بسته و قطعیت یافته که فرایندی نوسانی و پویا داشته باشد و همواره در ارتباط با یک پایگاه حسی-ادراکی شکل و خوانش یابد. از همین رو دریافت معنا تابع شرایط حسی-ادراکی با توجه به پیش شرط های معنا در همخوانی با نگاه هوسرل در اصل رجعت به ذات چیزها خواهد بود. چرا که نشانه شناسی تنها در نوعی تعامل با پدیدارشناسی است که می تواند به لایه های بنیادین متنی و معنایی که (به دلیل عدم دسترسی به بافتار پیکره مطالعاتی) به سادگی قابل دریافت نیست در نگاهی نشانه-معناشناختی بدان دست یازد. بدین سان در این پژوهش با توجه به این اصل و تطابق دو دانش نشانه شناسی و پدیدارشناسی و پیوند آن در قالب نشانه-معناشناسیِ گفتمانی، سعی شده است تا با توجه به ساز و کار گفتمان بویژه با توجه به دو سطح روساخت و ژرف ساخت گفتمانی و نیز ابزارهای خوانش متنی که در این رویکرد وجود دارد همچون: گفته و گفته پردازی، طرحواره تنشی با دو بعد فشاره ای و گستره ای آن، مربع حقیقت نمایی، مربع معنایی و... در برخورد با دو نظام ترانشانه ای کلامی و دیداری در مجموعه گفتمان هنری تخت جمشید با توجه به رسانه مورد نظر در آن و نیز دو بعد صورت بیان و صورت محتوا به بررسی ارتباط ترامتنی و بینامتنی میان دو نظام فوق در دو وجه همزمانی و درزمانی پرداخته شود تا از طریق آن انواع کارکردهای گفتمانی چون کارکرد روایی، صوری، تنشی، ارزشی، فرهنگی، زیبایی شناختی، اسطوره ای و... دریافت گردد. کارکرد زیبایی شناختی و اسطوره ای به مثابه ی یک الگوی متنی مشخص، سعی در بازنمایی در هر دو نظام ترانشانه ای دارد که خود موجب پیوند ارجاعی میان دو نظام مورد نظر شده و الگوی کارکردی ویژه ای را تحت مقوله اسطوره من برتر ارائه می دهد، الگویی که بیش از هرچیز با توجه به تحلیل های صورت گرفته، نظام گفتمانی تخت جمشید را در گونه نظام گفتمانی مبتنی بر تعامل یا اتیک(سلوکی-مرامی) قرار می دهد، نظامی که در آن همواره اشکال حضورخود و دیگری و همچنین، ابعاد مقوله ای حضور و غیاب گفته پردازیِ گفتمانی و گفته ای به مثابه ی نوعی هم-حضوری یافتنی است. کلید واژه ها: نشانه-معناشناسی. پدیدارشناسی. خوانش گفتمانی. گفته پردازی و گفته. نظام کلامی و دیداری. طرحواره تنشی. مربع معنایی. حضور و غیاب. نظام اتیک. اسطوره من برتر. تخت جمشید.
نسیم فخاری زاده اشرف السادات موسوی لر
میل به جاودانگی و نامیرایی و تلاش برای رهایی از مرگ یکی از مهم ترین دغدغه های فکری بشر در طول تاریخ بوده و سابقه ای به درازای عمر بشریت داشته که با مدارک تاریخی نیز قابل اثبات می باشد. انسان در مسیر یافتن راه حلّی برای جاودانگی و تحقّق رویای خویش، به داستانسرایی پرداخته و این آرزو را در قالب روایات و شخصیت های اسطوره ای و ملی و دینی متجلی کرده که در تمام فرهنگها و مذاهب؛ در آثار هنری و ادبی جلوهگر میشوند. بارزترین شخصیت اسطوره ای بین النهرینی "گیلگمش" معرفی شده که در راه رسیدن به جاودانگی سفری را در پیش می گیرد و در فرهنگ ایرانی- اسلامی هم شخصیت "اسکندر" به عنوان جوینده چشمه آب حیات، دست مایه آفرینش آثار ادبی و هنری بسیاری شده است. این روایات به علت مضمون خاص خود، در قالب رسانه های مختلف از جمله تصویرسازی بازنمود یافته اند. در این رساله نیز تلاش میشود تا تجلیّات تصویری این جستجو برای جاودانگی را در فرهنگ های مختلف مطالعه کرده و با روش نقد اسطوره ای "جوزف کمبل" و نظریه "تک اسطوره " وی مورد تطبیق و خوانش قرار دهیم و پس از آن؛ بر اساس روابط میان متنی و نظریه "ترامتنیت ژرار ژنت" به کشف علل تمایزات در تصاویر پرداخته و تأثیرات بافت و بستر اجتماعی و فرهنگی را در بروز این اختلافات، بررسی نماییم. از سوی دیگر امکان مطالعه متون کلامی و تصویری این روایات در چرخه تک اسطوره بررسی شده تا قابلیت های این الگو در رسانه های گوناگون کشف شود.
حمیده عاشوری ناهید عبدی
ادبیات همواره به عنوان یکی از منابع مهم مضمون شناسانه و زیبایی شناسانه در هنر ایرانی تأثیر داشته است. از میان متون ادبی، شاهنامهی فردوسی مهم ترین کتابی است که در عرصه های گوناگون ادبی به ویژه هنری بازتولید شده و از بهترین نمونه های یک اسطوره متن محسوب می شود. از میان داستان های شاهنامه، داستان زندگی سیاوش، موضوع آفرینش آثار متعدد ادبی و هنری به شمار می آید. در این میان بازتاب تفاوت در سلیقه های مولفان وگرایش های فرهنگی در هر زمان را می توان در این آثار به خوبی مشاهده نمود. در این پژوهش سعی بر آن است تا داستان گذر سیاوش از آتش، که در نظام های نشانه ای گوناگون از دوره ی قاجار تا عصر حاضر، توسط هنرمندان خلق شده است، مورد مطالعه قرار گیرد. این ترجمه های بینانشانه ای یعنی انتقال روایت کلامی به روایت های تجسمی و نمایشی و موسیقی نیازمند تحلیل بینامتنی و بیش متنی خواهد بود. هنرمندان، سیاوش و لحظه ی گذشتن وی از آتش را، با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زمان خود خلق نموده اند و پیروزی سیاوش در این آزمون را با شرایط زمان خود تعبیر نموده اند. بنابراین این پژوهش در نظر دارد با روش اسطوره کاوی ژیلبر دوران که به بررسی همزمان متن و بافت می پردازد، به تحلیل اسطوره کاوانه شخصیت سیاوش در نظام های نشانه ای خلق شده در سه دوره ی تاریخی، بپردازد. پرسش اصلی این است که علت تداوم و تکثیر متنی این روایت در دوره قاجار تا دوره معاصر چیست و اینکه چه تفاوت های بیانی و سبکی در بازتولید هنری این روایت ایجاد شده است؟ و تأثیرات فرهنگی در دگرگونی های نشانه ای این روایت چگونه است؟ هدف اصلی این پژوهش، جستجو و بررسی نظام های نشانه ای مرتبط با داستان گذر سیاوش از آتش به منظور پی بردن به تغییر آثار نسبت به نظام کلامی آن در شاهنامه و تأثیر پذیری آنها از فضای حاکم می باشد.
مینا دوستی باقر صدری نیا
حقیقت در فرهنگ¬ها و تمدن های متفاوت دارای تعاریف متعددی است که برخی از آن¬ها با بهره گیری از روایت های اسطوره¬ای ارائه می¬شود. یکی از نمودهای حقیقت در هنر و ادبیات باستانی، خورشید است که چون نماد نور و آتش است، به عنوان تجسمی از خدا و حقیقت دیده¬نشدنی در نظر گرفته شده است. نمونه ای از این روایت ها در باب حقیقت و خورشید در داستان سیمرغ و ایکاروس می¬توان دید، با این حال در فرهنگ ایران تنها با طی مراحل سیر و سلوک دشوار می توان به کنه حقیقت دست یافت که نمود آن به وضوح در داستان منطق الطیر عطار و هفت وادی او قابل مشاهده است، در حالی که دستیابی به حقیقت در فرهنگ یونان چنان¬که از داستان ایکاروس استنباط می شود، شکل متفاوتی به خود می پذیرد و در آن خبری از وادی های سخت و دشوار نیست. از این رو پرسشی مطرح می شود اینست که چه تشابه و تفاوتی در این دو روایت اسطوره ای وجود دارد و بافت خاص هر کدام، چه تأثیری بر شکل گیری این داستان ها داشته است؟ در این راستا، رساله ی پیش¬رو، با استفاده از روش تطبیقی با رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران و با تکیه بر منظومه¬ی روزانه¬ی تخیلات، این دو داستان را در بافت های فرهنگی و پارادایم های جداگانه بررسی کرده و الگوهای مشترک و مجزای موجود در هر کدام را شرح داده است. هدف این تحقیق نیز تأکید بر شناسایی انحاء تجلی حقیقت در اسطوره و هنر در تمدن¬های متفاوت است. با مطالعه ی آثار و نتایج یافته شده چنین بر¬می آید که هر چند هر دو داستان دارای هدف مشترکی هستند ولی از لحاظ ساختاری تفاوت هایی میان آن¬ها وجود دارد از جمله، در پایان داستان سی مرغ بحث جسمیت مطرح نیست اما در داستان ایکاروس، هنوز هم تأکید بر جسم است و این به معنی عدم قطع کامل از تعلقات انسانی و مادی است.
خاطره میرمطهر حسن باصفا
تمدن جیرفت کهنترین تمدن شرق باستان، بدلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک و قرارگیری آن در مسیر ارتباطی فرهنگ ها و تمدن های بزرگ شرق باستان، در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد، به یک حوزه فرهنگی مهم و غنی در زمینه تولیدات صنعتی و کشاورزی و فعالیت های هنری در منطقه تبدیل شده بود و بخش مهمی از نیاز های صنعتی معابد و کاخ های سلطنتی شرق باستان را به شکل کالای تولید شده صادراتی یا مواد خام اولیه تامین می کرده است. اما کاوش های باستان شناختی و مطالعات همه جانبه پیرامون این منطقه هنوز در آغاز راه است. بی گمان آشنایی با دستاوردهای فرهنگ و تمدن جیرفت (که در متون سومری با نام «اَرَتَه/ارتا» از آن یاد شده است) می تواند چشم جهانیان را از بین النهرین به سوی این منطقه بازگرداند و بار دیگر نقش مردمان سرزمین های ایرانی را در پیشرفت دانش و فرهنگ بشری بازگو کند. بسیاری از آثار نویافته های حوزه هلیل رود به آثار سنگی خاکستری از جنس کلریت که به سنگ صابون معروف اند، مربوط می شود که حاوی نقشمایه های تزئینی گوناگون هندسی، جانوری و گیاهی و از نظر هنری دارای سبک های مختلفی می باشند و به حدود نیمه اول هزاره سوم ق.م تعلق دارند. این نقشمایه ها که به نظر می رسد مفهوم نمادین دارند، برای روشن ساختن معنا و مفهوم خود ، تصویر یک شکل رمز آلود را به وجود آورده اند. یکی از این نقشمایه های نمادین، نقش مار است که در صحنه های مختلفی بر روی ظرف سنگی این منطقه یافت شده است. با توجه به عظمت و موقعیت خاص این تمدن باستانی سعی خواهد شد که موتیف مار در سنگ نگاره های گوناگون کشف شده از این تمدن را که با هم معنای مشترکی دارند را مورد بررسی قراردهیم و با روش نشانه – اسطوره سنجی دلالتهای پنهان نقش مار را در این تمدن شناسایی نماییم، تا از این طریق در حد امکان به تحلیل عقاید و باورهای هنرمندان و خالقان این آثار بپردازیم. بنابر این در این تحقیق برآن شدیم که نقوش مار را در سنگ نگاره های گوناگون جیرفت از این نظرکه آیا این نقوش باهم معنای مشترکی را متشکل می سازند را مورد مطالعه قراردهیم. با توجه به این بررسی، به نظر می رسد که مار در نزد مردمان باستان جیرفت نه تنها حالت تقدس نداشته بلکه مظهر نیروی شر و بدی نیز بوده است؛ زیرا دائما در حال نزاع با حیواناتی از قبیل، پلنگ، عقاب و خود مارها بوده است. در این جا مارها تقدس خود را از دست می دهند و همانند دوران تاریخی ما با نقش منفی مار به عنوان نمادی از اهریمن روبرو می شویم.
حسین سامانی بهمن نامورمطلق
تحقیق پیش رو تلاشی در راستای به خدمت گیری چارچوب شناختی حاصل از معنی شناسی زبانی واژ? “زیبا” با تکیه بر رویکردی ابداعی حاصل از ادغام دو شیو? معنی شناسی زبان است. استفاده از چنین رویکردی از دو نظر دارای اهمیت می باشد؛ نخست آن که زبان مهمترین ابزار توصیفی انسان از جهان پیرامون بوده و لذا ارزیابی کاربران می تواند به درستی شناخت آنان را از محصول نشان دهد. بُعد دیگر، تاثیری است که این توصیفات می توانند در شکل گیری محصولات صنعتی ایفا نمایند و در این صورت زبان از یک توصیف گر به نقشی عملگرا در روند طراحی گام خواهد برداشت. نتایج این شیوه که از تحلیل آماری معناداری روابط زوج معنانخستی های زبان فارسی، میان 40 دانشجوی دانشگاه هنر اسلامی تبریز به دست آمد، نشان داد که رابطه همبستگی معنادارای میان زوج معنانخستی بالا/پایین و بزرگ/کوچک وجود دارد. شمارش تعداد پاسخ ها نیز روشن ساخت که پاسخ دهندگان برای توصیف مصادیقی که قسمت کمی تا حدی بالایشان، کمی تا حدی بزرگ است از واژه زیبا بهره می برند. نتیجه فوق به خصایص دو خوش? برگزیده از دانشجویان میان هشت خوشه حاصل از تحلیل ده برند برتر جهان در سال 2012 در تولید مبلمان راحتی اضافه شد. این تحلیل به شیوه تحلیل خوشه ای و p.c.a صورت پذیرفته بود. نتایج ادغام این دو خوشه با نتایج معنا شناختی واژه زیبا و سایر دستورالعمل های به دست آمده از مطالع? جمعیت مصرف کننده ادغام و در قالب محصول نهایی ارایه شد.
بصیرت ثابتی بهمن نامورمطلق
عناصر گوناگون فرهنگی در هر جامعه، چگونگی سیر تاریخی و تحولات جامعه را نشان می دهد. طی قرن سیزدهم ه.ق. تحولات فرهنگی و صنعتی که موجد حرکت هایی در شمال غربی اروپا بود، موجب شد تا پیامدهای موثری در سراسر جهان رخ دهد. جوامع شرقی با یک نظام نوین بین المللی سیاسی و تجاری مواجه شدند که پیشرفت را با الگوبرداری و پیروی از اروپاییان معرفی می کردند. در دوره ی قاجار با اقتباس از عناصر اروپایی، اصطلاح«فرنگی سازی» در عرصه ی هنر شکل می گیرد و به خصوص زمینه ی گفتمانی های نوینی در حوزه ی فرش قاجار را به وجود می آورد. با الگوبرداری از این عناصر تأثیرات زیادی بر یک دوره ی زمانی مشخص نا همگن و متکثر ایرانی بر جای ماند، به طوری که مضمون های اروپایی در ایران مبدل به اسطوره شدند. حال این سوال پیش می آید که؛ کدام اسطوره باعث دگرگونی و به وجودآمدن یک فرهنگ در دوره ای خاص مانند قاجار می گردد. تنها رویکرد سراسطوره بررسی حضور همزمان سه پارادایم یا سه سراسطوره ی ایرانی، اسلامی و فرنگی را در حوزه ی خود می طلبد. با استناد به تعریف ژیلبر دوران که؛اسطوره نماد روایت دار است؛ و با بهره گیری از رویکرد سراسطوره سعی در پاسخگویی به آن را داریم. روش تحقیق از کل به جزء و به روش تطبیقی-تحلیلی است و مباحث تاریخی و گفتمانی اهمیت زیادی می یابد. نمونه های انتخابی از فرش کرمان است که جامع ترین آن ها فرش مشاهیر با مجموعه ی کثیری از اسطوره های اروپایی است. از جمله نتایج تحقیق؛ با بررسی در دنیای متنی قالی مشاهیر لوئی چهاردهم به عنوان سراسطوره ی قدرت در منظومه ی اسطوره ای درون متن معرفی شد و با مهاجرت به جامعه ی ایرانی و بررسی در یک نظام گفتمانی برون متنی تبدیل به حلقه ی اسطوره ای قدرت با کلان اسطوره ی ناپلئون شد و با مجموع حلقه های زن فرنگ، شهر فرنگ و...، منظومه ی اسطوره ای فرنگ را در کنار دو منظومه ی اسطوره ای دیگر به وجود آورد.
زینب رضوان طلب بابک معین
چکیده ندارد.