نام پژوهشگر: عذری دبیری اصفهانی
نرگس دهقانیان عزت خادمی اشکذری
چکیده: پژوهش حاضر از یک سو با توجه به رابطهء فلسفه با تعلیم و تربیت به بررسی ارتباط انسان شناسی و هدفهای آموزشی در تعلیم و تربیت می پردازد، از سوی دیگر با در نظر داشتن نظام فلسفی حاکم بر تعلیم و تربیت کشور، هدفهای آموزشی در نظام تربیتی اسلام و پراگماتیسم را مورد بررسی و تحلیل مقایسه ای قرار می دهد. این پژوهش که از نوع کتابخانه ای می باشد تحت عنوان " شناخت انسان ا زدیدگاه پراگماتیسم و مقایسهء اهداف آموزشی هر یک ا زآنها در تعلیم و تربیت" با هدف "بررسی تطبیقی انسان شناسی در مکتب اسلام و پراگماتیسم و تأثیر آن بر اهداف آموزشی به انجام رسیده است. پس از بررسی های انجام شده و تحلیل اطلاعات با روش توصیفی-تحلیلی این نتیجه حاصل شد که تعلیم و تربیت اسلامی در زمینه های مورد پژوهش از مبانی و زیرساختهای بسیار قوی بهره مند است و سنگینی و برتری اندیشه های اسلامی کاملا" واضح و آشکار است. لیکن همین مبانی قوی، در برداشتهای صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی در بسیاری مواقع در حد نظری باقی مانده اند و برای مسایلی که انسان در زندگی روزمره به طورکلی و به ویژه درتعلیم تربیت با آن دست به گریبان است تدابیر عملی کمتر اندیشیده شده است. از طرفی در پراگماتیسم ضعف مبانی و زیرساختها آشکار است اما در بعد کاربردی قوت بیشتری دارد. و می توان گفت در این مکتب عالم نظر و تئوری از قوه به فعل درآمده است. به طور کلی در پراگماتیسم، انسان و تواناییهای او، مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. و همچنین نوع خاص فرایند تفکر (روش حل مسأله) در این دیدگاه دقیقا" منطبق با نوع نگاهشان به انسان است که در تعلیم و تربیت غرب بسیار موثر عمل کرده است. در حالی که این نوع نگاه به انسان و مسأله تفکر و عقلانیت، در برداشتهای صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی کمتر دیده می شود. از آنجا که هر نظری تا آنجا می تواند مفید باشد که در حوزهء عمل به کار آید و هر نظری اگر در مرحلهء تئوریک متوقف شود مفید فایده نخواهد بود و عمل و نظر لازم و ملزوم یکدیگرند، به نظر می رسد در تعلیم و تربیت اسلامی به کارگیری روش حل مسأله هم به عنوان هدف هم به عنوان روش می تواند موفقیت های چشمگیری به همراه داشته باشد.
زهرا ربیعی منصورعلی حمیدی
آموزش پیش دبستانی پایه و زیر بنای آموزش در دوره های بعدی است.لازمه ی آموزش همه جانبه و شکوفایی ابعاد شناختی، عاطفی، و رفتاری کودکان وجود برنامه ای است، که در بردارنده ی فعالیت های آموزشی همخوان با ویژه گی های رشدی کودکان این دوره باشد. به رغم این اهمیت دو بانی داشتن این مرکزها باعث دوگانگی در اجرای برنامه می شود. اما مساله ی اصلی همخوانی یا نا همخوانی این برنامه با فرایند رشد است. پدیدآیی توان بازنمایی، یکی از بارزترین ویژه گی های کودکان این دوره است ونقاشی فعالیتی است همخوان با این ویژه گی. یافته های پژوهش های پیشین اثر بخش بودن نقاشی را در پرورش خلاقیت، رابطه ی کودک با والدین و بهبود زمینه های شناختی آشکار کرده اند. این پژوهش با هدف کمک به بهبود کیفیت و گسترش آموزش پیش دبستانی گمانه های زیر را بررسی کرده است: برنامه های دو دسته پیش دبستانی از نظر همآهنگی با فرایند رشد و کاربرد نقاشی یکسان هستند، مربیان آموزش و پرورش و بهزیستی به نقاشی و کاربرد آن بازخورد همانندی دارند، مربیان آموزش و پرورش و بهزیستی در کاربرد برنامه و نقاشی همانندند. برای گردآوری داده ها، داده بخشان از میان مربیان پیش دبستانی های آموزش و پرورش و بهزیستی به روش یک بختانه(تصادفی) گزینش شدند.دو دسته مربی به وسیله ی پرسش نامه ی بازخوردسنج، نگرش نامه ی رفتارسنج و محتوی سنج، و آزمون آگاهی سنج سنجش شدند، نگرش نامه ی دستاوردسنج نیز برای سنجش دستاورد کودکان از آموزش نقاشی به کار گرفته شد. در ساختن همه ی این ابزارها با بهره گیری از اصول ابزارسازی و نظر کارشناسان روایی و پایایی آنها بیشینه شد. علاوه بر جدول ها و نمودارها، برای پردازش داده ها با توجه به نوع و سطح دقت آنها، آزمون آماره ای تی برای گروه های ناوابسته و آزمون ناآماره ای خی دو به کار رفت. برایند پردازش این داده ها نشان داد با وجود داشتن برنامه ی آموزشی مشترک برای پیش دبستانی ها و داشتن دو مجری تفاوتی در اجرای برنامه و کاربرد نقاشی دیده نشد.