نام پژوهشگر: احمد علی معاضدی
مریم خمبی شوشتری احمد علی معاضدی
آهن یکی از ریزمغذی های ضروری و فراوانترین فلزی است که در بدن انسان یافت می شود. مطالعات بسیاری نشان دادند، عدم تعادل آهن در مغز شامل تجمع و کمبود آهن با اختلالات نورولوژیکی و تخریب عملکردهای شناختی مرتبط است. از طرفی، اسید فولیک یک ویتامین b محلول در آب است که در جلوگیری از اختلالات تکاملی دستگاه عصبی مرکزی، اختلالات خلقی، فراموشی و بیماری آلزایمر نقش دارد. بنابراین در این مطالعه اثرات مصرف مکمل آهن و اسید فولیک بر حافظه ی احترازی غیر فعال در موش های صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با استفاده از دستگاه شاتل باکس مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور مکمل آهن به شکل سولفات فرو با مقادیر (mg/kg/day 150، 120، 100، 70، 50، 30، 20، 10، 0) با استفاده از گاویج به مدت سه روز تجویز شد. نتایج حاصل نشان داد که مکمل آهن با مقادیر (mg/kg/day30، 20) به طور معنی داری (001/0>p، 01/0>p) حافظه ی کوتاه مدت را نسبت به گروه شاهد افزایش می دهد. به علاوه مکمل آهن با مقدار mg/kg/day30 حافظه ی بلند مدت را در سطح (001/0>p) افزایش می دهد. اما موش هایی که مقادیر (mg/kg/day120، 100) را دریافت کردند آسیب معنی داری (05/0>p) در حافظه ی کوتاه مدت نشان دادند. در بخش دیگر، حیوانات، اسید فولیک با مقادیر (mg/kg/day15، 10، 5، 0) را به صورت تزریق درون صفاقی به مدت یک هفته دریافت کردند. نتایج حاصل از این بخش نشان داد که اسید فولیک با مقادیر مذکور به طور معنی دار (001/0>p، 01/0>p، 05/0>p) حافظه ی کوتاه مدت را بهبود می بخشد و همچنین با مقادیر (mg/kg/day15، 10) به طور معنی داری (001/0>p، 01/0>p) حافظه ی بلند مدت را نیز افزایش می دهد. در نهایت نتایج حاصل از تجویز توأم مکمل آهن و اسید فولیک نشان می دهد که تجویز توأم، به طور معنی داری حافظه ی کوتاه مدت (01/0>p) و حافظه ی بلند مدت (05/0>p) را نسبت به زمانی که مکمل آهن به تنهایی مصرف می شود، بهبود می بخشد.
مرضیه السادات موسوی احمد علی معاضدی
استروژن یکی از هورمون های جنسی است که اعمال زیادی را بر روی دستگاه عصبی مرکزی اعمال می کند و در یادگیری و حافظه مشارکت دارد. بیماری آلزایمر یک بیماری تخریب کننده نورونی است که حافظه بیمار را کاهش می دهد. هسته قاعده ای مینرت یکی از هسته های قاعده مغز جلویی است که در بیماری آلزایمر به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. بنابراین در این تحقیق اثر تزریق محیطی (داخل عضلانی) استرادیول بنزوات بر روی حافظه احترازی غیر فعال در موش های صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با میانگین وزنی2±180 مورد بررسی قرار می گیرد. موش های صحرایی با تخریب الکتریکی دو طرفه هسته قاعده ای مینرت به گروه های تخریب، شاهد(تخریب+2/0 میلی لیتر حلال یا روغن کنجد)، استرادیول درمانی(تخریب+2/0، 4/0، 8/0، 2/1 میلی گرم/کیلوگرم استرادیول بنزوات) تقسیم می شدند. پس از گذشت یک هفته هر موش در دستگاه شاتل باکس مورد آموزش قرار می گرفت. در این ارزیابی دو فاکتور، زمان تاخیر در ورود به جعبه تاریک و زمان سپری شده در جعبه تاریک بعد از اعمال شوک مدنظر قرار می گرفت .نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری بین گروه کنترل یا شاهد و دیگر گروه ها نشان داد که 2/0 میلی گرم/کیلوگرم استرادیول هیچ بهبودی را در حافظه اعمال نکرده اما حافظه موش هایی که 0/4 و8/0 میلی گرم/ گیلوگرم استرادیول دریافت کرده می کردند، بهبود یافت (p<0.01, p<0.05). همچنین 2/1 میلی گرم/ گیلوگرم استرادیول اثر معنی داری را بر روی حافظه احترازی غیر فعال اعمال نکرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که استرادیول بنزوات حافظه را به صورت وابسته به مقدار تحت تاثیر قرار می دهد. به نظر می رسد که استروژن از طریق تداخل عمل با سیستم کولینرژیک و به وسیله مکانسیم های ژنومیک و غیرژنومیک حافظه را بهبود می بخشد.
الهام قلمباز حسن مروتی
در سال های اخیر نگرانی های در حال افزایشی در خصوص بروز ناهنجاری های تولیدمثلی در جمعیت های انسانی تحت تأثیر ترکیباتی که از آن ها تحت عنوان برهم زننده سیستم آندوکرین یاد می شود وجود دارد. از این رو، این تحقیق با هدف مطالعه اثرات هیستولوژیک و هیستومتریک دی اتیل هگزیل فتالات بر ساختار بافتی تخمدان طی روند تکامل پس از تولّد موش های صحرایی نژاد ویستار انجام گرفت. برای این منظور، موش های صحرایی مادر طی دوران بارداری و شیردهی با روش گاویج در معرض مقادیر پایین و بالای دی اتیل هگزیل فتالات قرار داده شدند. سپس، تخمدان نوزادان در گروه های مختلف مورد مطالعه در مراحل زمانی مختلف تکامل پس از تولّد از محوطه شکمی خارج و بعد از توزین با کمک ترازوی دیجیتال، در محلول بوئن تثبیت شد. جهت انجام مطالعات میکروسکوپی، پس از آماده سازی نمونه های بافتی، برش های سریال به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و با روش هماتوکسیلین-ائوزین مورد رنگ آمیزی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که وزن تخمدان از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری(05/0>p) کاهش یافت. تغییرات بافتی در ساختار فولیکول های تخمدانی در گروه های در معرض دی اتیل هگزیل فتالات مشاهده گردید، به طوری که تعداد فولیکول های آترتیک از 28 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات به طور معنی داری(05/0>p) افزایش نشان داد. علاوه بر این، افزایش معنی دار(05/0>p) تعداد فولیکول های آغازی و نیز کاهش معنی دار(05/0>p) تعداد فولیکول های اولیه، ثانویه و آنترال از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید. همچنین، مساحت نسبی فولیکول های آترتیک از 28 روزگی تا 90 روزگی و مساحت نسبی بافت بینابینی از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات به طور معنی داری(05/0>p) افزایش یافت. علاوه بر این، کاهش معنی داری(05/0>p) در تعداد اجسام زرد در هر دو گروه در معرض دی اتیل هگزیل فتالات در 60 و 90 روزگی پس از تولّد مشاهده گردید. بنابراین، مطالعه حاضر نشان می دهد که در معرض قرارگیری مادر در برابر دی اتیل هگزیل فتالات طی دوران بارداری و شیردهی تکامل ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک تخمدان فرزندان را تحت تأثیر قرار داده و موجب کاهش باروری و کارایی تولیدمثلی آن ها می شود.
طهمورث شهریور احمد علی معاضدی
چکیده: پروژسترون به عنوان یک هورمون تولید مثلی در ساختمان مغز مورد مطالعه قرار گرفته است.از آنجایی که اثرات پروژسترون بر روی مغز نسبت به استروژن دورتر شناخته شد. مطالعات کمی اثرات متفاوت پروژسترون را بر روی حافظه نشان می دهند. شناسایی مقدار پروژسترون مهم می باشد. همچنین، گیرنده های پروژسترون در نواحی مختلف مغزی بخصوص هیپوکامپ و ناحیه ca1به طور فعال وجود دارد. لذا در این کار تحقیقی تزریق داخل هیپوکامپی پروژسترون بر حافظه و یادگیری درناحیه ca1 موش های صحرایی نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار می گیرد. حیوانات به 8 گروه شامل گروههای کنترل, شاهد سرم فیزیولوژی, شاهد روغن بادام ( به عنوان حلال )و گروههای پروژسترون(5/. , 1, 5/1, 2 , lµg/µ 3) تقسیم شد. در همه گروهها به جز گروه کنترل جراحی وکانول گذاری با دستگاه استریوتاکس در ناحیه ca1 صورت گرفت. یک هفته بعد از بهبودی همه گروهها با شاتل باکس آموزش داده شدند و بلافاصله بعد از آموزش مقادیر مختلف پروژسترون در حجمlµ 5/. از طریق کانول به ناحیه ca1 هیپوکامپ تزریق گردید و گروههای شاهد به همان حجم سرم فیزیولوژی یا روغن بادام شیرین دریافت کردند, سپس حافظه همه گروهها پس از 48 ساعت مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه وتحلیل آماری نشان می دهد که پروژسترون 5/. , 5/1 , lµg/µ2 به طور معنی داری (p<0/001) حافظه و یادگیری را افزایش می دهند. اما مقادیر پروژسترون 1وlµg/µ 3 تاثیر معنی داری در حافظه و یادگیری ندارند. روغن بادام باعث افزایش حافظه و یادگیری می شود(p<0/001). به نظر می رسد که پروژسترون از طریق افزایش تعداد آستروسیت ها , خارهای نورونی ,ارتباط سیناپسی بیشترونورون های کولینرژیک حافظه را بهبود می بخشد.
ندا اصل ایرانی فام احمد علی معاضدی
دراین تحقیق اثر مصرف رژیم غذایی حاوی روغن کنجد 10% در دوران بارداری و دوران شیردهی بر روی حافظه احترازی غیر فعال پس از 48 ساعت در زاده های نر و ماده موش صحرایی نژاد ویستار با استفاده از دستگاه شاتل باکس مورد بررسی قرار گرفت.به این منظور موش های صحرایی ماده بالغ به 4 گروه 9 تایی تقسیم شدند. گروه ها به ترتیب شامل، گروه شاهد با جیره غذایی معمولی در دوران بارداری و دوران شیردهی، گروه بارداری که در دوران بارداری، جیره غذایی حاوی روغن کنجد و در دوران شیردهی جیره غذایی معمولی دریافت می کردند. گروه شیردهی که در دوران بارداری، جیره غذایی معمولی و در دوران شیردهی جیره غذایی روغن کنجد دریافت می کردند و گروه بارداری-شیردهی که در هر دو دوران جیره غذایی روغن کنجد دریافت می کردند. سپس زاده های نر و ماده گروه ها در 30 روزگی تست شدند. نتایج نان داد که مصرف روغن کنجد در دوران بارداری و دوران شیردهی باعث افزایش حافظه احترازی غیر فعال پس از 48 ساعت در زاده ها می شود
سمیه نیک نژاد احمد علی معاضدی
نام خانوادگی: نیک نژاد نام: سمیه عنوان پایان نامه: بررسی اثر مهارسنتز نیتریک اکساید بر رفتار اضطرابی و افسردگی ناشی از شدت های مختلف استرس محدود کننده حاد در موشهای صحرایی نر بالغ استاد راهنما اول: دکتر احمد علی معاضدی استاد راهنما دوم: دکتر هومن اسحق هارونی استاد مشاور: دکتررحیم چینی پرداز درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: فیزیولوژی گرایش: جانوری محل تحصیل (دانشگاه): شهید چمران اهـواز دانشکده: علوم گروه: زیست شناسی تاریخ فارغ التحصیلی: 29/3/1390 تعداد صفحه: 121 کلید واژه ها: l-name، ال-آرژینین، اضطراب، افسردگی، ماز بعلاوه مرتفع، آزمون شنای اجباری نیتریک اکساید، یکی از میانجی های عصبی است که واسطه چندین عمل در بدن از جمله عملکردهای رفتاری می باشد و مطالعات نشان دهنده نقش احتمالی این ماده در اضطراب و افسردگی می باشند. در مطالعه حاضر نقش احتمالی مهار تولید نیتریک اکساید بر میزان اضطراب و افسردگی در موشهای صحرایی استرس دیده مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور تعداد 304 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در محدوده وزنی 20±200 گرم در گروههای بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین، دریافت کننده مقادیرمختلف l-name (10،20،40،80mg/kg)، ال-آرژینین(15و60 mg/kg) و دریافت کننده توام l-name و ال-آرژینین در شدت های مختلف(0،1،3،6ساعت) استرس تقسیم شدند. داروها به صورت درون صفاقی تجویز شدند و 30 دقیقه پس از تزریق، حیوانات در معرض استرس محدود کننده قرار گرفتند و 24 ساعت بعد رفتارهای اضطرابی حیوانات در ماز بعلاوه مرتفع ارزیابی شد و 24 ساعت پس از این ازمون حیوانات به منظور بررسی افسردگی در معرض شنای اجباری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مقادیر میانی l-name باعث کاهش اضطراب و مقادیر بالای آن باعث افزایش اضطراب می شود و ال-آرژینین باعث افزایش اضطراب می گردد. در همه شدت های استرس مقادیر l-name و ال-آرژینین باعث کاهش افسردگی شدند ولی در استرس 6 ساعته مقدار بالای l-name (80 mg/kg) باعث افزایش افسردگی شد. یافته های این مطالعه نشان داد از آنجا که مهار تولید نیتریک اکساید در حضور استرس باعث کاهش اضطراب و افسردگی و در عدم حضور استرس باعث افزایش اضطراب گردیده است، احتمالا این ماده می تواند به عنوان یک میانجی کننده اثرات استرس در روند ایجاد اضطراب و افسردگی نقش دوگانه داشته باشد.
زهرا اسداللهی احمد علی معاضدی
مطالعات نشان می دهد که سیستم دوپامینرژیک و گلوکز از طریق مکانیسم های مختلف نقش مهمی در حافظه و یادگیری دارند. لذا در این تحقیق اثر آگونیست (بروموکریپتین) و آنتاگونیست گیرنده دوپامینی(متوکلوپرامید) در تداخل با گلوکز بر حافظه احترازی غیر فعال بررسی شد. تعداد 98 سر رت نر بالغ به 14 گروه 7 تایی تقسیم شدند. بروموکریپتین در مقادیر 50 و 100 میکروگرم به ازای هر نیم میکرولیتر برای یک رت و متوکلوپرامید در مقادیر5/12 25? و50 میکروگرم به ازای هر نیم میکرولیتر برای یک رت و سالین (حلال متوکلوپرامید) و دی متیل سولفوکساید(dmso) (حلال بروموکریپتین) با همان حجم و شرایط داروها به درون هیپوکامپ راست تزریق شد. گلوکز به مقدار 500 میلی گرم به ازای یک کیلوگرم رت و حلال آن (سالین) با همان حجم 10 دقیقه قبل از آموزش به صورت صفاقی تزریق و سپس رت ها در دستگاه شاتل باکس آموزش دیدند. به منظور بررسی تداخل بین گلوکز و سیستم دوپامینی دوز موثر هر دارو به صورت توام با گلوکز تزریق شد. نتایج نشان داد که گلوکز باعث بهبود حافظه و آگونیست و آنتاگونیست دوپامینی به ترتیب باعث بهبود و تخریب حافظه شدند. تزریق توام گلوکز با هریک از داروها باعث بهبود حافظه می شود. بنابراین احتمالا گلوکز و سیستم دوپامینرژیک در دو مسیر متفاوت اثرات خود را بر یادگیری و حافظه اعمال می کنند.
هنا مولاهویزه حسین نجف زاده ورزی
مقدمه: نیتریک اکساید یک تعدیل کننده عصبی است که در تنظیم میزان نوروترانسمیتر ها از جمله مونوآمین ها نقش دارد. از طرفی مطالعات زیادی نشان دهنده نقش این مولکول در فرایند استرس می باشند. در مطالعه حاضر نقش احتمالی مهار تولید نیتریک اکساید بر روی میزان مونوآمین ها در شرایط استرس و بدون استرس بررسی شد. مواد و روش ها: بدین منظور50 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در محدوده وزنی 50±250 گرم در گروه های 1- استرس دیده شامل بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین و دریافت کننده مقادیر مختلف l-name ( mg/kg20،40،80) و 2-گروه های بدون استرس شامل بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین و دریافت کننده مقادیر مختلف l-name ( mg/kg20،40،80) تقسیم شدند. در گروه های استرس دیده موش ها به مدت یک ساعت در معرض استرس محدود کننده قرار گرفتند. سپس داروها به صورت درون صفاقی تزریق شدند و سی دقیقه پس از تزریق، موش ها آسان کشی شدند، مغز آن ها خارج و قسمت هیپوکامپ جدا گردید، سپس هموژنایز و سانتریفوژ شد و میزان سروتونین، دوپامین، متانفرین و نورمتانفرین در مایع رویی با استفاده از کیت های تجاری و به روش elisa اندازه گیری گردید. نتایج: نتایج نشان داد که l-name در شرایط بدون استرس، اثرمعنی داری بر روی میزان سروتونین نداشت، در حالیکه باعث کاهش میزان دوپامین و متانفرین شد و در عین حال میزان نورمتانفرین هیپو کامپ را افزایش داد. در مقابل l-name در شرایط استرس، میزان سروتونین و نورمتانفرین را به طور معنی داری کاهش داد اما باعث افزایش میزان دوپامین و متانفرین در هیپوکامپ گردید. نتیجه گیری: از آنجا که مهار تولید نیتریک اکساید در حضور و عدم حضور استرس، پاسخ های متفاوتی را ایجاد کرده است احتمالا این ماده می تواند به عنوان یک میانجی کننده اثرات استرس، در تغییر میزان مونوآمین ها نقش دو گانه داشته باشد.
اعظم گواهی احمد علی معاضدی
به علت اثرات جانبی زیان آور داروهای شیمیایی، در چند دهه اخیر بازگشت به استفاده از گیاهان دارویی مورد توجه بسیار قرار گرفته است. در این میان فلاونوئیدها به عنوان ترکیبات ثانویه گیاهی بخش مهمی از این توجه را به خود اختصاص داده اند. گیاه جعفری (petroselinum crispum) در طب سنتی ایران، جهت درمان اختلالات گوارشی استفاده می شده است. همچنین اثر شل کنندگی عصاره الکلی و اسانس بذر جعفری بر ایلئوم موش صحرایی گزارش شده است. هدف از این مطالعه، بررسی اثر فلاونوئیدهای برگ جعفری بر انقباض ایلئوم دپولاریزه شده با کلرید پتاسیم mm60 در موش صحرایی می باشد. جداسازی فلاونوئیدها با استفاده از اتانول 70% و به کمک قیف جداگر صورت گرفت. همچنین قطعات 2سانتی متری از ایلئوم موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار جدا و در حمام بافت محتوای محلول تایرود قرار داده شد و انقباضات ایلئوم تحت کشش یک گرم و با استفاده از دستگاه ترانسدیوسر ایزوتونیک و اوسیلوگراف هاروارد ثبت گردید. بعد از ایجاد انقباض با کلرید پتاسیم، غلظت های مختلف فلاونوئیدها( mg/ml16، 8، 4، 2، 1) به شکل تجمعی، انقباضات را به صورت وابسته به مقدار کاهش داد(p<0/001, n=8). اثر غیر تجمعی عصاره بر انقباض ناشی از kcl در طی چندین بار استفاده، نشان داد انقباضات ایجاد شده با هم اختلاف معنی داری ندارند. همچنین افزودن فلاونوئیدها قبل از تاثیر کلرید پتاسیم موجب کاهش اثر kcl شد(p<0/001, n=7). علاوه بر این، در محلول تایرود فاقد کلسیم و دارای پتاسیم بالا، غلظت های مختلف فلاونوئیدها (mg/ml 16 ، 8، 4) انقباض ناشی از کلرید کلسیم را به شکل وابسته به غلظت کاهش دادند(p<0/001, n=8). همچنین اثر شل کنندگی فلاونوئیدها تنها در غلظت mg/ml 16 بوسیله l-name(µm 100) و پر.پرانولول( µm 1) کاهش یافت. بر این اساس می توان پیشنهاد نمود عصاره فلاونوئیدی برگ جعفری احتمالا از طریق مهار کانال های کلسیمی وابسته به ولتاژ و تا حدی از طریق گیرنده های ? و افزایش تولید نیتریک اکساید دارای اثر شل کنندگی بر ایلئوم می باشد.
نگار کایدی بختیاری احمد علی معاضدی
مطالعات نشان می دهند که یون روی می تواند در رفتار های مرتبط با اضطراب دخیل باشند. از طرفی بین میزان تستوسترون و رفتارهای اضطرابی نیز ارتباط متقابل وجود دارد. با توجه به ارتباط یون روی با سیستم آندروژنی، هدف پژوهش حاضر بررسی تداخل اثر کلرید روی و سیستم آندروژنی بر رفتار های اضطرابی در موش های نربالغ نژاد ویستار می باشد. جهت ارزیابی رفتار اضطرابی نیز از مدل ماز به علاوه مرتفع استفاده گردید. گروه های گنادکتومی شده مقادیر مختلف کلراید روی ( mg/kg10و7.5و5) بصورت داخل صفاقی و تستوسترون ( mg/kg1) را بصورت زیر پوستی دریافت کردند. در ادامه تستوسترون (زیر پوستی) در کنار مقدار غیر موثر کلراید روی (mg/kg 5) بر اضطراب تزریق شدند. 30 دقیقه پس از تزریق دوم آزمون رفتاری از حیوانات به عمل آمد. جهت بررسی اثر گنادکتومی، میزان تستوسترون و روی سرم نیز ارزیابی شد. نتایج نشان دادند که کلراید روی به میزان mg/kg;ip)5،7.5،10) سبب افزایش اضطراب در موشهای گنادکتومی شدند. میزان تستوسترون سرم در گروه گنادکتومی شده نسبت به شاهد گنادکتومی بصورت معنی داری کاهش یافت در حالیکه میزان روی پلاسما در موشهای گنادکتومی نسبت به گروه شاهد تفاوت معنی داری نداشت. مهار گیرنده های آندروژنی با تزریق فلوتاماید (mg/kg 5) بصورت زیر پوستی به موش های سالم سبب افزایش اضطراب گردید. تزریق روی در کنار فلوتاماید به شکل قابل توجهی سبب تقویت اثر اضطراب زایی این ترکیبات گردید.
سید مهدی موسوی هومن اسحق هارونی
مطالعات نشان می دهد که روی می تواند در رفتارهای مرتبط با اضطراب دخیل باشد. اضطراب در خانم ها نسبت به مردان به علت نوسانات هورمون های تخمدانی بیشتر است و از طرف دیگر بین روی و هورمون های تخمدانی رابطه وجود دارد. هدف از این پژوهش بررسی اثر کلراید روی بر اضطراب در موش های سوری تخمدان برداری شده است. در این پژوهش حیوانات اواریکتومی در سه گروه یک، دو و سه ماه پس از اواریکتومی و سه گروه سالم و سه گروه شاهد در شرایط آزمایشگاهی نگهداری شدند. برای هرماه گروه های دریافت کننده به صورت تزریق درون صفاقی سه مقدار مختلف کلراید روی mg/kg 5، 10 و 15 به صورت مجزا و گروه دریافت کننده حلال سالین وجود داشت. موش ها سی دقیقه پس از تزریق کلراید روی یا حلال سالین با استفاده از ماز بعلاوه مرتفع آزمون اضطراب از آن ها بعمل آمد. نتایج نشان دادند که در سه دوز مختلف به صورت مجزا به موش های سالم نه تنها باعث کاهش اضطراب نشد بلکه افزایش خفیفی در اضطراب داشت که به سطح معنی داری نرسید و با دوز mg/kg15 این افزایش اضطراب بیشتر بود. فاکتور اواریکتومی در ماه اول و دوم پس از اواریکتومی باعث تغییرات معنی داری در اضطراب نمی شود و در ماه سوم افزایش اضطراب و رسیدن به سطح معنی داری مشاهده شد. تزریق کلراید روی در گروه های یک و دو ماه پس از اواریکتومی باعث کاهش اضطراب می شد و در ماه دوم گروه دریافت کننده دوز mg/kg 15 دارای اختلاف معنی دار با گروه اواریکتومی دریافت کننده حلال سالین بود که موید نقش ضد اضطرابی کلراید روی می باشد. نتیجه: روی در کاهش اضطراب در موش های اواریکتومی نقش موثری دارد و این نقش در دو ماه اول قابل توجه بود ولی در ماه سوم از نقش آن کاسته شد پس تزریق روی در اواریکتومی و نقش درمانی آن وابسته به غلظت و زمان بعد از اواریکتومی است