نام پژوهشگر: عذرا اعتمادی
زهرا داودی فیل آبادی عذرا اعتمادی
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر رویکرد زوج درمانی کوتاه مدت راه حل- محور بر کاهش گرایش به طلاق در زنان و مردان مستعد طلاق است. بدین منظور 32 زوج به شکل تصادفی از میان زوجینی که به علت مشکلات خانوادگی به مرکز مداخله در بحران مراجعه کردند. انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 16 زوج ( آزمایش و کنترل) جایگزین شدند. پرسش نامه مستعد طلاق، تعارضات زناشویی، سبک های حل تعارض و سازگاری زناشویی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی زوج ها اجرا و متغیر های وابسته (مستعد طلاق، تعارضات زناشویی، سبک های حل تعرض و سازگاری زناشویی) مورد اندازه گیری قرار گرفت. گروه ازمایش طی 6 جلسه 90 دقیقه ای، مداخلات مبتنی بر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل- محور را دریافت نمودند. نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از آن است که زوج درمانی کوتاه مدت راه حل- محور، موجب کاهش معنادار گرایش به طلاق زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (001/0p=). بنابر این زوج درمانی کوتاه مدت راه حل- محور توانسته است گرایش به طلاق زوجین مستعد طلاق را کاهش دهد.
فائزه هزاردستان فاطمه بهرامی
هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر آموزش گروهی به شیوه تحلیل رفتار متقابل بر دلبستگی نوجوانان شهر اصفهان بود. این پژوهش به شیوه نیمه تجربی با طرح تحقیقی آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه اجرا گردید. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان( اول، دوم، سوم) شهر اصفهان در سال تحصیلی88-1387 می باشد. به منظور اجرای طرح پژوهشی، ابتدا از میان مناطق پنج گانه و منطقه جی آموزش و پرورش شهر اصفهان، ناحیه پنج به صورت تصادفی و از میان سایر دبیرستان های دخترانه ناحیه پنج آموزش و پرورش، دو مدرسه به صورت تصادفی انتخاب گردید. از میان مقاطع اول تا سوم دبیرستان های مذکور پس از ارائه فراخوان 32 دانش آموز(16 نفر در گروه آزمایش و 16 نفر در گروه گواه) ثبت نام و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفتند. پس از انجام نمونه گیری، یک جلسه پیش آزمون برای گروه آزمایشی تشکیل گردید که در طی آن از نوجوانان خواسته شد تا به فرم جمعیت شناختی و نیز پرسشنامه «دلبستگی نوجوانان در روابط دوستانه» پاسخ دهند. به موازات این جلسه پرسشنامه مذکور توسط اعضای گروه گواه نیز تکمیل گردید. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت نه جلسه تحت آموزش به شیوه تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند و درپایان دوره آموزشی از دانش آموزان هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزارspss و روش آماری کواریانس انجام پذیرفت. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد که: آموزش به شیوه تحلیل رفتار متقابل بر دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن اجتنابی و ناایمن آشفته نوجوانان در مرحله پس آزمون به صورت معناداری (05/0p<) اثر گذار بوده است. اما بر دلبستگی ناایمن اضطرابی در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری نداشته است. به علاوه آموزش شیوه تحلیل رفتار متقابل در مرحله پیگیری بهبودی معناداری (05/0p<) را در میانگین های نمرات سبک دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و آشفته به همراه داشته است اما همچنان بر دلبستگی ناایمن اضطرابی بی اثر بوده است. واژگان کلیدی: دلبستگی نوجوانان، رویکرد تحلیل رفتار متقابل، نوجوانی
زهرا قایمی عذرا اعتمادی
هدف این پژوهش بررسی تأثیر رویکرد تلفیقی (ایماگوتراپی وطرح واره درمانی) بر اعتیاد به عشق وطرح واره دختران شهر اصفهان بود. روش این تحقیق نیمه تجربی واز نوع پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دختران مراجعه کننده به مراکز مشاوره وفرهنگسرای شهر اصفهان در سال 1389ـ1388بودند. ازبین این افراد 30 نفر ازآنها که درپرسشنامه پی بادی(2005)وپرسشنامه 90سوالی طرح واره یانگ(2008) حد نصاب نمره را کسب کردند انتخاب و به طور تصادفی 15 نفردر گروه آزمایش و15نفر در گروه کنترل گمارده شدند. فرضیه های پژوهش عبارت بودند ازاینکه رویکردتلفیقی (ایماگوتراپی و طرح واره درمانی) براعتیاد به عشق وطرح واره های ناسازگاردردختران موثر است و بین اعتیاد به عشق وطرح واره های ناسازگاردردختران رابطه معناداری وجود دارد. متغیرهای وابسته اعتیاد به عشق وطرح واره های ناسازگاردختران بود که با استفاده از پرسشنامه اعتیادبه عشق پی بادی( 2005)و پرسشنامه90سوالی طرح واره یانگ( 2008) ارزیابی شد. متغیر مستقل رویکردتلفیقی(ایماگوتراپی وطرح واره درمانی)بود که در طی 1جلسه گروهی و8 جلسه فردی روی گروه آزمایش اعمال شد. داده ها با تحلیل کواریانس به وسیله نرم افزارآماری spss تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که این شیوه بر همه ابعاد طرح واره (0/05>p) به استثنای بعد بازداری هیجانی (0/098=p) موثر بوده است واعتیاد به عشق (0/05>p) را دردختران بهبود بخشیده است . همچنین بین اعتیاد به عشق وطرح واره دختران ارتباط معناداری (0/01>p) وجودداشت. بین اعتیاد به عشق وابعادمحرومیت هیجانی، رهاشدگی، بی اعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری در برابر ضرر وبیماری، اطاعت، ایثار، استحقاق، خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی، تحسین /تأییدخواهی، نگرانی/بدبینی، خود-تنبیهی، ارتباط معناداری یافت شد ولی بین اعتیاد به عشق با ابعاد نقص، شکست، گرفتاری، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه رابطه معناداری وجود نداشت (p>0/01).
رزگار قادرپور فاطمه بهرامی
هدف این پژوهش بررسی تأثیر رویکرد رفتاری- فراشناختی بر سبک های مدیریت تعارض در خانواده های کارکنان شرکت نفت و گاز پارس بوده است. روش پژوهش، نیمه تجربی و جامعه ی آماری آن، کلیه زن و شوهرانی بودند که به دلیل وجود تعارض زناشویی به مرکز خدمات مشاوره و روانشناختی شرکت نفت و گاز پارس مراجعه کرده بودند. نمونه ی مورد مطالعه 34 زوج دارای تعارض مراجعه کننده به این مرکز در سال 1387- 1388 بودند، که به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (17زوج) و کنترل (17زوج) گمارده شدند. متغیرهای وابسته، تعارض و سبک های مدیریت تعارض زناشویی بود که با آزمون های تعارض های زناشویی و سبک های مدیریت تعارض ارزیابی شدند. متغیر مستقل، رویکرد رفتاری- فرا شناختی بود که در هشت جلسه ی آموزش گروهی تنظیم و به گروه آزمایش ارائه گردید. فرضیه ی تحقیق این بود که مداخله ی مبتنی بر رویکرد رفتاری- فراشناختی بر تعارض و ابعاد آن و سبک های مدیریت تعارض زناشویی در خانواده های کارکنان شرکت نفت و گاز پارس موثر است. داده ها با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که، مداخله ی مبتنی بر رویکرد رفتاری- فراشناختی بر بهبود نمره ی کل تعارض زناشویی و ابعاد آن و بهینه کردن سبک های مدیریت تعارض زناشویی موثر است (001/0 > p). کلید واژه ها: رویکرد رفتاری- فراشناختی، سبک مدیریت تعارض، تعارض زناشویی
جواد رضایی سید احمد احمدی
هدف این پژوهش تعیین میزان اثر بخشی آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده بر تعهد زناشویی و صمیمیت زوجین شهر اراک بوده است. روش این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی 89-1388 بودند. نمونه این پژوهش شامل 30 زوج از والدین دانش آموزان دبستان دخترانه بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 زوج) و کنترل (15 زوج) جایگزین شدند. متغیر های وابسته این پژوهش، تعهد زناشویی و صمیمیت زوجین بود که با پرسشنامه تعهد زناشویی و صمیمیت زوجین ارزیابی شد. متغیر مستقل آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده بود که در هفت جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و روش تحلیل کواریانس تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده؛ تعهد زناشویی زوجین و ابعاد آن یعنی تعهد شخصی، اخلاقی و ساختاری زوجین را افزایش داده است (001/0p<). همچنین آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده صمیمیت زوجین و ابعاد آن یعنی صمیمیت عاطفی، جسمی، تفریحی- اجتماعی، ارتباطی، معنوی، روانشناختی، جنسی و صمیمیت کلی زوجین را افزایش داده است (001/0p<). در حالی که صمیمیت عقلانی زوجین را افزایش نداده است(05/0p>). کلید واژه ها: سبک زندگی اسلام محور، تعهد زناشویی، صمیمیت زوجین.
غفار بهارلو عذرا اعتمادی
هدف این پژوهش بررسی رابطه ی بین عملکرد ازدواج با سازگاری زناشویی و مقایسه آنها در بین اقوام فارس، بختیاری و کرد بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زن و شوهرهای سه قوم فارس، بختیاری و کرد در سال 1388 می باشد و به منظور جمع آوری داده های پژوهش 300نفر زن و شوهر (از هر قوم 100 نفر زن و شوهر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های عملکرد ازدواج (mfai) و سازگاری زناشویی (rdas) بود. فرضیه های اصلی پژوهش شامل مقایسه میانگین عملکرد ازدواج و مولفه های آن و سازگاری زناشویی و ابعاد آن در میان سه قوم فارس، بختیاری و کرد و همچنین بررسی رابطه بین عملکرد ازدواج به عنوان متغیر پیش بین و سازگاری زناشویی به عنوان متغیر ملاک در جامعه آماری پژوهش بود. نتایج پژوهش با تحلیل آزمون t، تحلیل واریانس، رگرسیون و آزمون تعقیبی شفه به وسیله نرم افزار spss نشان داد که بین سه قومیت (فارس، بختیاری و کرد)، در متغیرهای ابراز عاطفی، فرزندپروری، اقتصاد و مسائل مالی، ارزشها، عملکرد کلی و همچنین عملکرد ازدواج تفاوت معنادار وجود دارد(05/0?<) و همچنین بین اقوام مورد مطالعه در متغیرهای انسجام، رضایت، و سازگاری زناشویی تفاوت معنادار وجود دارد(05/0?<). همچنین نتایج نشان داد مولفه های، ارتباط، نقش، اقتصاد و مسائل مالی ، و عملکرد کلی، برای سازگاری زناشویی و مولفه های ارتباط و مراقبت جسمانی و روانی برای انسجام و مولفه های ارتباط، نقش، اقتصاد و مسائل مالی، خانواده و دوستان و عملکرد کلی برای توافق و مولفه های نقش و خانواده و دوستان برای رضایت دارای توان پیش بینی معنادار بوده اند. عملکرد ازدواج بر اساس متغیرهای تعداد فرزند و در آمد دارای تفاوت معنادار بود(05/0?<). و سازگاری زناشویی بر اساس متغیر تعداد فرزند نیز دارای تفاوت معنادار بود (05/0?<).
مرضیه سهیل پور فاطمه بهرامی
هدف اصلی پژوهش حاضر، هنجاریابی، تعیین روایی و پایایی پرسشنامه ارزشهای کاری در دانش آموزان دوره متوسطه نظری، فنی و حرفه ای و کار و دانش شهر اصفهان بوده است. به همین منظور 500 دانش آموز از مدارس نواحی پنجگانه شهر اصفهان به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. روش مورد استفاده در این پژوهش هنجاریابی از نوع آزمون سازی بود. بر این اساس به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، ضریب پایایی مقیاسهای پرسشنامه ارزشهای کاری به شیوه آلفای کرانباخ و به شیوه بازآزمایی محاسبه شده که نتایج نشان دهنده پایایی به روش آلفا بین 63/0 تا 83/0 برای مقیاسهای پرسشنامه ارزشهای کاری بوده است. پایایی بازآزمایی نیز بین 72/0 تا 95/0 برای این مقیاسها محاسبه گردید. روایی پرسشنامه ارزشهای کاری از طریق همبستگی بین مقیاسهای این پرسشنامه و مقیاسهای فرم کوتاه رغبت سنج تحصیلی- شغلی محاسبه گردید. نتایج حاصل نشان داد که بین تعدادی از مقیاسهای ارزش های کاری و مقیاسهای مربوط فرم کوتاه رغبت سنج تحصیلی- شغلی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد و بالاترین ضریب همبستگی 49/0 بدست آمده که البته عدم همبستگی بین مقیاسها بسته به نوع مقیاس دال بر روایی محسوب می شود و در نهایت رتبه های درصدی و نمرات استاندارد ابتدا به صورت کلی و سپس به تفکیک جنسیت به عنوان هنجارهای پرسشنامه ارزشهای کاری محاسبه گردید. در مجموع با توجه به نتایج این پژوهش می توان اذعان داشت که پرسشنامه ارزشهای کاری در جامعه مورد پژوهش دارای روایی و پایایی قابل قبولی بوده و می توان از آن به عنوان پرسشنامه ارزشهای کاری در کارهای پژوهشی، راهنمایی و مشاوره استفاده کرد.
فرشته وحدانی عذرا اعتمادی
چکیده شرایطی که زنان شاغل در آن قرار دارند، اهمیت تعیین کننده ای بر سلامت روان آنها دارد. با توجه به نقش محوری زن در خانه و خانواده و حضور روز افزون زنان در اجتماع و بازارهای کاری، بررسی و شناخت عوامل موثر بر سلامت روان زنان شاغل اهمیت ویژه ای، برای پیش رفتن به سوی جامعه ای سالم دارد. پژوهش حاضر به بررسی عوامل جمعیت شناختی(سن، سطح تحصیلات، طول مدت ازدواج، نوع شغل، وضعیت اشتغال، میزان درآمد ماهیانه ی فرد ، تعداد فرزندان، میزان رضایت از ارتباط با فرزندان، سطح تحصیلات همسر، نوع شغل همسر، درآمد ماهیانه ی همسر، میزان رضایت از ارتباط با والدین و میزان رضایت از ارتباط با خواهر و برادر)، عوامل روانشناختی(سبک های دلبستگی، رضایت شغلی، رضایت زناشویی و ویژگی های شخصیتی) و عوامل جامعه شناختی (حمایت اجتماعی، نگرش مذهبی)موثر بر سلامت روان زنان شاغل می پردازد. روش پژوهش پیمایشی از نوع میدانی است و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش زنان متأهل شاغل شهرستان قروه در سال 1388 می باشند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 400 نفر تعیین شد. در انتخاب جمعیت نمونه روش نمونه گیری سهمیه ای غیر احتمالی بکار گرفته شده است. ابزار پژوهش پرسشنامه های سلامت روان، ویژگی های جمعیت شناختی، رضایت زناشویی، رضایت شغلی، حمایت اجتماعی، نگرش مذهبی و سبک دلبستگی بود. برای توصیف جامعه ی آماری از شاخص های آماری توصیفی و برای تحلیل داده ها از روش همبستگی و رگرسیون گام به گام با کمک نرم افزار spss استفاده شد. نتایج نشان داد که بین سلامت روان زنان شاغل متأهل و عوامل جمعیت شناختی ( سن، سطح تحصیلات، طول مدت ازدواج، نوع شغل، وضعیت اشتغال، میزان درآمد ماهیانه ی فرد، میزان رضایت از ارتباط با فرزندان، سطح تحصیلات همسر، نوع شغل همسر، درآمد ماهیانه ی همسر، میزان رضایت از ارتباط با والدین و میزان رضایت از ارتباط با خواهر و برادر)، بین سلامت روان زنان شاغل متأهل و عوامل روانشناختی( رضایت زناشویی، رضایت شغلی، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی) و عوامل جامعه شناختی( حمایت اجتماعی و نگرش مذهبی) رابطه ی معنا داری وجود دارد. واژگان کلیدی: سلامت روان، زنان شاغل، نگرش مذهبی، حمایت اجتماعی، سبک دلبستگی، رضایت زناشویی، رضایت شغلی و ویژگی های شخصیتی.
اعظم نیکبخت نصرآبادی مریم السادات فاتحی زاده
هدف این پژوهش مقایسه تأثیر آموزش گروهی مهارت های ارتباطی / حل مسئله و تحلیل رفتار متقابل بر تعارض والد- نوجوان بود .روش پژوهش ازنوع نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل با پیش آزمون و پس آزمون بود . جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های منطقه جرقویه سفلی در سال تحصیلی 89-88 بود . به این منظور از بین کلیه دبیرستان های دخترانه یک دبیرستان به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد و سه کلاس پایه اول آن به صورت تصادفی به عنوان دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل در نظر گرفته شد. هر کلاس دارای 20 دانش آموز بود . یکی از گروه های آزمایشی 8 جلسه آموزش مهارت های ارتباطی/ حل مسئله وگروه آزمایشی دیگر 8 جلسه آموزش تحلیل رفتار متقابل دریافت کرد و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تاکتیک های تعارض موری اشتراس(1990) فرم پدر و فرم مادر ، پرسشنامه محقق ساخته تعارض و مقیاس های نگرش فرزند نسبت به پدر(ن ف پ) و مادر(ن ف م ) والتر دبلیو هودسن (1992) بود . تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار spss و روش آماری تحلیل کواریانس انجام گرفت . نتایج به ترتیب نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون گروه های آزمایش و گروه کنترل در ابعاد تاکتیک های تعارض نوجوان نسبت به پدر و مادر ، میزان تعارض والد- نوجوان و نگرش نوجوان نسبت به پدر و مادر تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p<) و آموزش مهارت های ارتباطی/حل مسئله و تحلیل رفتار متقابل بر ابعاد تاکتیک های تعارض نوجوان نسبت به پدر و مادر ، میزان تعارض والد- نوجوان و نگرش نوجوان نسبت به پدر و مادر موثر است . اما بین میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش مهارت های ارتباطی/حل مسئله و گروه آزمایش تحلیل رفتار متقابل از نظر تأثیر بر ابعاد تاکتیک های تعارض نوجوان نسبت به پدر و مادر ، میزان تعارض والد- نوجوان و نگرش نوجوان نسبت به پدر و مادر تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0p>).
مریم فروغی دهنوی عذرا اعتمادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی ساده و چندگانه بین تاب آوری و عوامل خانوادگی در دانش آموزان دبیرستانی شهر اصفهان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه ی آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دبیرستانی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1389-1388 بودند. نمونه پژوهش 135 دانش آموز دبیرستانی شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب شدند و با توجه به هدف و فرضیه های مطرح شده مورد آزمون قرار گرفتند. فرضیه پژوهش این بود که حمایت اجتماعی خانواده، سبک دلبستگی، شیوه ی فرزند پروری، عملکرد خانواده و عوامل دموگرافیک با تاب آوری فرزندان رابطه دارد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه تاب آوری، پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده، سبک دلبستگی ، شیوه ی فرزند پروری ، عملکرد خانواده،و پرسشنامه جمعیت شناختی محقق ساخته بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته های این تحقیق با استفاده از نرم افزار spss نشان داد که بین حمایت اجتماعی خانواده و تاب آوری رابطه معناداری وجود دارد. بین سبک دلبستگی در ابعاد نا ایمن اجتنابی و نا ایمن دو سوگرا با تاب آوری رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین شیوه ی فرزند پروری و تاب آوری رابطه معناداری وجود ندارد. بین عملکرد خانواده در ابعاد همبستگی، گرایش های فکری – فرهنگی، تقید مذهبی، منبع کنترل بیرونی، با تاب آوری رابطه معناداری وجود دارد.بین ویژگی های جمعیت شناختی سن و جنس با تاب آوری رابطه معناداری وجود دارد. و در نهایت تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام عوامل فوق نشان داد که حمایت اجتماعی خانواده و سن نقش معناداری در پیش بینی تاب آوری فرزندان دارند. ت
مریم معصومی زارع عذرا اعتمادی
این پژوهش با عنوان ت?ثیر آموزش مادران بر اساس رویکرد تلفیقی(فرزند پروری مثبت و رفتار درمانی) بر کاهش وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای و بهبود ارتباط مادر_کودک در شهرستان اصفهان انجام شده است. هدف اصلی پژوهش, تعیین میزان تاثیر روش تلفیقی (فرزند پروری مثبت و رفتار درمانی) بر کاهش وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای و بهبود ارتباط مادر_کودک بوده است. روش پژوهش, نیمه آزمایشی و طرح مورد استفاده, طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران کودکان مقطع ابتدایی پسرانه در شهرستان اصفهان در سال 1389-1388 بود. روش نمونه گیری از نوع خوشه ای بود. از بین 5 ناحیه شهر اصفهان یک ناحیه به صورت تصادفی انتخاب شد و در مرحله ی بعد همه ی مدارس ابتدایی پسرانه ی موجود در آن ناحیه را نوشته و به روش قرعه کشی یک مدرسه انتخاب شد. ابتدا پرسشنامه ی وابستگی به بازیهای رایانه ای توسط مادران تکمیل شد و کسانی که نمره بالایی در این پرسشنامه به دست آوردند, شناسایی شده و تعداد 30 نفر از آنان به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس این تعداد در دو گروه 15 نفری (گروه آزمایش و گروه کنترل) به طور تصادفی جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای وپرسشنامه رابطه ی والد-کودک بود. فرضیات تحقیق عبارت بودند از: 1- آموزش مادران بر اساس رویکرد تلفیقی میزان وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای در پس آزمون و پیگیری را کاهش می دهد. 2- آموزش مادران بر اساس رویکرد تلفیقی رابطه ی مادر- کودک در پس آزمون و پیگیری را بهبود می بخشد. تحلیل نتایج با آزمون تحلیل کواریانس با استفاده از نرم افزارspss انجام شد. نتایج نشان داد که روش تلفیقی به طور معناداری منجر به کاهش وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای و بهبود رابطه ی مادر-کودک در ابعاد تعارض و وابستگی شده است (01/0 =?.( اما در بعد رابطه مثبت مادر-کودک تفاوت معناداری بین گروه کنترل و آزمایش مشاهده نشد. نتایج بعد از 2 ماه پیگیری در بعد وابستگی همچنان پایدار بودند, اما در بعد تعارض تفاوت معنادار بین گروه کنترل و آزمایش از بین رفته بود. بنابراین رویکرد تلفیقی, روش درمانی مناسبی برای کاهش وابستگی کودکان به بازیهای رایانه ای و بهبود ارتباط مادر- کودک می باشد
لاله شایق بروجنی عذرا اعتمادی
هدف این پژوهش، تعیین تاثیرآموزش مهارت های زناشویی بر اساس مدل گاتمن بر میزان هوش هیجانی، ثبات تعاملات زناشویی و سبک ازدواج زوجین شهر اصفهان بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه پژوهش از میان مراجعان به مرکز مشاوره ی الفبای زندگی شهر اصفهان در سال 1389 به شیوه ی در دسترس انتخاب شد. به منظور اجرای پژوهش 32 نفر در دو گروه آزمایش (16 نفر) و گواه (16) نفر به طور تصادفی جایگزین شدند.متغیر مستقل، مهارت های زناشویی بر اساس مدل گاتمن بود که در 10 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد و در گروه گواه مداخله ای انجام نشد. ابزار پژوهش پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان (2000)، پرسشنامه ثبات تعاملات زناشویی گاتمن(1999) و پرسشنامه سبک ازدواج گاتمن(1999) بود. داده ها با استفاده از روش تجزیه و تحلیل کوواریانس با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های زناشویی گاتمن بر میزان هوش هیجانی، تعاملات زناشویی و سبک ازدواج زوجین شهر اصفهان موثر بوده است.
زهرا محققیان ایران باغبان
چکیده هدف اصلی پژوهش حاضر، هنجاریابی ، تعیین روایی و پایایی فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد برای دانش آموزان سال سوم و اول دبیرستان شهر اصفهان بود. به همین منظور 390 دانش آموز از نواحی پنجگانه شهر اصفهان به شیوه نمونه گیری خوشه ای از نواحی 5 گانه شهر اصفهان انتخاب شدند. روش مورد استفاده در این پژوهش هنجاریابی از نوع آزمون سازی بود. بر این اساس به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، ضریب پایایی خرده آزمون های فرم کوتاه آزمون تشخیص استعدادبه شیوه تنصیف محاسبه شده که نتایج نشان دهنده پایایی بین 69/0 تا 90/0 بود. روایی خرده آزمون ها به چهار طریق محاسبه گردید 1- از طریق همبستگی بین خرده آزمون های فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد و خرده آزمون های فرم اصلی که در سال 1373 توسط براهنی ساخته شده بود.نتایج نشان داد که بین خرده آزمون های فرم کوتاه و فرم اصلی همبستگی معنی دار وجود دارد. دامنه ضرایب بین33/0 تا 60/0متغیر بود. 2- از طریق همبستگی بین خرده آزمون های فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد و آزمون ریون بزرگسالان که این همبستگی تنها در مورد خرده آزمون معنی واژه ها و استدلال کلامی معنی دار بود. 3- از طریق همبستگی بین خرده آزمون های فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد و معدل درسی که این همبستگی در 8 خرده آزمون مثبت و معنی دار بود و تنها در سه خرده آزمون آخر این همبستگی معنی دار نبود. 4- از طریق محاسبه همبستگی بین خرده آزمونهای فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد و نمرات دروس مختلف اول دبیرستان . این همبستگی درخرده آزمونهای معنی واژه ها و استدلال کلامی با بیشتر دروس همبستگی مثبت و معنی دار دروس دین و زندگی با هیچ کدام از دروس همبستگی معنی دار نداشت. در نهایت رتبه های درصدی و نمرات استاندارد iq با میانگین 100 و انحراف معیار 15 به عنوان هنجارهای فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد محاسبه گردید. در مجموع با توجه به نتایج این پژوهش می توان اذعان داشت که فرم کوتاه آزمون تشخیص استعداد در جامعه مورد پژوهش دارای روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار است و می توان از آن به عنوان آزمون تشخیص استعداد در کارهای پژوهشی و راهنمایی و مشاوره استفاده کرد. کلیدواژه ها:
راشین رجایی ایران باغبان
هدف پژوهش حاضر پی شبینی رشد مسیر شغلی دانش آموزان دختر دبیرستانی نجف آباد بود . روش پژوهش توصیفی و از ???? بود . - نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دختر دبیرستانی نجف آباد در سال تحصیلی ?? ??? نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی به صورت خوش های و به طور ت صادفی انتخاب شدند . ابزار انداز هگیری شامل ?) بود . تجزیه و تحلیل ?) و پرسشنامه ی رشد مسیر شغلی کرید و پاتون ( ??? پرسشنامه ی هوش هیجانی بار -ا ن ( ??? داد هها در دو سطح آمار توصیفی (میانگین، فراوانی، انحراف معیا ر) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون به روش ورود و گام به گام ) صورت گرفت . تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که : ? - هوش هیجانی کل و مولف ههای حل مشکل، روابط بین فردی، انعطا فپذیری، مسئولیت پذیری و عزت نفس م یتوانند رشد مسیر شغلی دان شآموزان را پی شبینی کنند ، اما پیشرفت تحصیلی توانایی این پیش بینی را ندارد . ? - بین هوش هیجانی کل و همچنین مولفه های حل مشکل، خوش بختی، تحمل فشار روانی، روابط بی نفردی، خوش بینی و انعطا فپذیری با رشد مسیر شغلی دانش آموزان همبستگی معناداری وجود دارد . ? - بین رشد مسیر شغلی و پیشرفت تحصیلی دان شآموزان همبستگی معناداری وجود دارد . ? - بین رشد مسیر شغلی دانش آموزان با پای هی تحصیلی و وضع اج تماعی خانواده همبستگی معناداری وجود دارد . ? - بین هوش هیجانی کل و همچنین مولفه های تحمل فشار روانی، خودشکوفایی، عزت نفس، مسئولیت پذیری و واق عگرایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان همبستگی معناداری وجود دارد . کلیدواژه ها : رشد مسیر شغلی، هوش هیجانی، پیشرفت تحصیلی
رزیتا امانی مریم السادات فاتحی زاده
هدف: این مطالعه جهت بررسی و مقایسه ی اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار، شناختی- رفتاری، و شناختی- رفتاری- هیجانی بر رضایت مندی زناشویی زوجین و افسردگی زنان انجام گرفت. روش: روش این مطالعه، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری، و روش آماری آن تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر دوگانه بود. نمونه ی مورد نظر از میان 89 زوجی انتخاب شد که به مراکز مشاوره و روان پزشکی شهر همدان مراجعه کرده و تشخیص همزمان افسردگی زن و نارضایتی زناشویی گرفته بودند. 67 زوج واجد شرایط شرکت در این مطالعه بودند که از میان آنها 45 زوج به طور تصادفی انتخاب و با همتاسازی در سه گروه زوج درمانی قرار گرفتند. زوج هایی که در هر یک از گروه های درمانی قرار داشتند، به مدت 15 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. ابزاری که در این پژوهش به کار گرفته شد نیز شامل پرسشنامه های جمعیت شناختی، افسردگی بک، و رضایت مندی زناشویی انریچ می شد. به منظور ثبت سیر تغییرات نمره های افسردگی و رضایت مندی زناشویی، زوجین پرسشنامه ها را در مرحله ی پیش آزمون(زمان1)، جلسه ی ششم (زمان2)، جلسه ی یازدهم (زمان3)، پس آزمون (جلسه ی پانزدهم، زمان 4)، یک ماه بعد (پیگیری اول، زمان5) و سه ماه بعد ( پیگیری دوم، زمان 6) پر کردند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر دوگانه نشان داد که هر سه زوج درمانی شناختی -رفتاری، هیجان مدار و شناختی- رفتاری- هیجانی در کاهش نمرات افسردگی و افزایش رضایت مندی زناشویی موثرند. زوج درمانی هیجان مدار تنها در نمرات پیگیری افسردگی و رضایت مندی زناشویی موثر تر از زوج درمانی شناختی- رفتاری بود. زوج درمانی شناختی- رفتاری- هیجانی هم در طول درمان و هم در نمرات پیگیری افسردگی و رضایت مندی زناشویی موثرتر از دو روش زوج درمانی دیگر بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، هر چند هر سه مداخله تاثیرگذار بوده اند اما فقط زوج درمانی تلفیقی هم در فرایند و هم در پیگیری موثرتر بوده است، در واقع زوج درمانی تلفیقی شناختی- رفتاری- هیجانی با هدف قرار دادن سه بعد اصلی شناخت، رفتار و هیجان، به اصلاح الگوی تعاملی زوجین می پردازد، درحالی که در زوج درمانی شناختی رفتاری به هیجان کمتر توجه شده و در زوج درمانی هیجان مدار، به باور و شناختها پرداخته نمی شود، لذا این روش با مد نظر قراردادن هر سه بعد به طور ماندگارتری موجب افزایش رضایت زناشویی زوجین و کاهش افسردگی زنان شده است. در نتیجه به نظر می رسد زوج درمانی تلفیقی شناختی- رفتاری -هیجانی مداخله ی موثری جهت ارتقا رضایت زناشویی زوجین و کاهش افسردگی در زنان باشد.
مهناز جوکار کمال آبادی سید احمد احمدی
روابط زوجی ناکارآمد و پر هرج و مرج زوجین دارای اختلال شخصیت مرزی و تکرار نشانه های اختلال، در نتیجه این ناکارآمدی باعث تأکید محققان بر مداخله های خانوادگی و زناشویی برای درمان این اختلال شده است. هدف پژوهش: تدوین و ارزیابی کار آمدی زوج درمانی رفتاری- جدلی و ارزیابی زوج درمانی متمرکز بر هیجان، بر کیفیت ارتباط زناشویی، سلامت روان و نشانه های اختلال شخصیت مرزی زوجین اختلال شخصیت مرزی هدف پژوهش حاضر بوده است. روش پژوهش: در این پژوهش 45 زوج که حداقل یکی از آنها بر اساس تشخیص روان پزشک و نتایج مصاحبه نیمه ساختار یافته دارای اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده شده بودند، به صورت تصادفی در قالب سه گروه (15= رفتاردرمانی جدلی، 15= زوج درمانی متمرکز بر هیجان و 15= کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای تحقیق، آزمون کیفیت ابعاد رابطه زناشویی، پرسشنامه سلامت عمومی و فهرست نشانه های اختلال شخصیت مرزی مورد بود. متغیر مستقل 14 جلسه زوج درمانی رفتاری- جدلی و 14 جلسه زوج درمانی متمرکز بر هیجان بود که در گروههای آزمایش اجرا شد. پس آزمون ها و پیگیری بعد از سه ماه صورت گرفت. تغییرات سه گروه به کمک آزمون های تحلیل واریانس مقایسه شد. نتایج پژوهش: نتایج حاکی از موثر بودن زوج درمانی رفتاری- جدلی و زوج درمانی متمرکز بر هیجان بر کیفیت روابط زناشویی، سلامت روان و نشانه های اختلال شخصیت مرزی زوجین اختلال شخصیت مرزی بود. در مورد کیفیت روابط زناشویی، تنها موردی که تحت تأثیر دو نوع زوج درمانی قرار نگرفت، اعتماد در مورد زوج شخصیت مرزی و تعهد در مورد همسر آنها بود. در مورد سلامت روان نیز تنها موردی که تحت تأثیر زوج درمانی رفتاری- جدلی قرار نگرفت اضطراب و در مورد زوج درمانی متمرکز بر هیجان، مقیاس اختلال جسمانی بوده است. از بین نشانه های اختلال شخصیت مرزی نیز تنها احساس تهی بودن، بدبینی و احساسات تجزیه ای در زوج درمانی رفتاری- جدلی و مقیاس بدبینی و احساسات تجزیه ای در زوج درمانی متمرکز بر هیجان تحت تأثیر درمان قرار نگرفت.
سلیمان کارسولی عذرا اعتمادی
هدف این پژوهش تدوین و استانداردسازی بسته بومی آموزش مهارت های تعاملی زوجین بر اساس آسیب شناسی تعاملی زوجین بود. روش پژوهش کمی و کیفی بود، در بخش کیفی از روش بررسی متون نظری و پژوهشی (کتب، مجلات، پایان نامه ها و . . ) و مصاحبه نیمه ساختاریافته (با زوجین) استفاده شد و در بخش کمی از روش توصیفی- پیمایشی. بر مبنای بررسی منابع و مصاحبه انجام شده، پرسشنامه آسیب شناسی تهیه و اجرا گردید. نمونه تحقیق، 235 نفر (96 مرد و 139 زن) از افراد متاهل بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب شدند. ابزار تحقیق، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته آسیب شناسی تعاملی زوجین بود. روش آماری شامل آمار توصیفی شامل جداول فراوانی، درصد، میانگین و انحراف استاندارد، و آمار استنباطی شامل آزمون t تک نمونه ای، آزمون غیرپارامتریک یو- مان ویتنی بود و داده ها با استفاده از spss-16 تحلیل شد. نتایج نشان داد که: در بخش یافته های کیفی، پس از مصاحبه و کدگذاری دستی آسیب ها 7 مقوله مسایل ظاهری، ارتباط و تعاملات، مسایل مالی و اقتصادی، مسایل جنسی، نحوه حل تعارض، عادات و صفات و تقسیم وظایف دسته بندی شدند.از نظر مردان به ترتیب آسیب های عادات و صفات آزاردهنده، نحوه حل تعارض، ارتباط و تعامل، تقسیم وظایف، شغل و مسایل مالی، مسایل مربوط به ظاهر و مسایل جنسی به ترتیب دارای بیشترین شدت تاثیر در تعاملات زوجین و از نظر زنان به ترتیب آسیب های نحوه حل تعارض، عادات و صفات آزاردهنده، ارتباط و تعامل، تقسیم وظایف، شغل و وضعیت مالی، مسایل مربوط به ظاهر و مسایل جنسی بیشترین شدت تاثیر بود. بر اساس نتایج کمی، شدت و فراوانی آسیب های تعاملی زوجین در جمعیت کلی (هم زنان و هم مردان)، 8/46 درصد آسیب ها در حیطه مشکلات عاطفی و هیجانی، 1/25 درصد در حیطه مشکلات رفتاری، 0/14 در حیطه مسایل مربوط به مدیریت خانه، 6/10 درصد در حیطه مشکلات شغلی و مالی، 7/1 در حیطه مسایل مربوط به ظاهر، 3/1 در حیطه عادات و صفات آزارنده و 4/0 در حیطه مشکلات ارتباطی بودند. فراوانی و اولویت آسیب های تعاملی زوجین در زنان، 6/49 درصد آسیب ها در حیطه مشکلات عاطفی و هیجانی، 5/24 درصد در حیطه مشکلات رفتاری، 7/13 در حیطه مسایل مربوط به مدیریت خانه، 6/8 درصد در حیطه مشکلات شغلی و مالی، 2/2 در حیطه مسایل مربوط به ظاهر، 7/0 در حیطه عادات و صفات آزارنده و 7/0 در حیطه مشکلات ارتباطی بود، این آسیب های در مردان 7/42 درصد آسیب ها را در حیطه مشکلات عاطفی و هیجانی، 0/26 درصد در حیطه مشکلات رفتاری، 6/14 در حیطه مسایل مربوط به مدیریت خانه، 5/13 درصد در حیطه مشکلات شغلی و مالی، 1/2 در حیطه عادات و صفات آزارنده 1/0در حیطه مسایل مربوط به ظاهر و 0/0 درصد در حیطه مشکلات ارتباطی بود. سپس با توجه با نتایج کمی و کیفی بسته بومی آموزش مهارت های تعاملی زو.جین تدوین و توسط 5تن از اساتید مشاوره خانواده استانداردسازی شد. واژگان کلیدی:
سجاد همتی فاطمه بهرامی
چکیده هدف: این پژوهش با هدف تعیین آسیب های تعاملی روابط والد- نوجوان، تدوین و استاندارد سازی بسته ی آموزشی بومی، در خصوص مهارت های ارتباطی والد- نوجوان بود. روش: جامعه آماری این پژوهش نوجوانان پسر دبیرستان های شهر اصفهان، والدین و متخصصین مشاوره خانواده و نیز منابع نوشتاری و پژوهشی منتشر شده از سال 85 به بعد بود. داده ها در دو بخش کیفی و کمی گرد آوری شد. داده های بخش کیفی به روش مصاحبه نیمه ساختاری و تحلیل محتوایی متون و در بخش کمی از طریق تحلیل پرسشنامه تعارضات تحلیل شد و بسته آموزش بر اساس آسیب های شناسایی شده تدوین شد. یافته ها: تحلیل کیفی منجر به شناسایی 32 آسیب کلی شد و همبستگی پرسشنامه ساخته شده بر اساس آسیب های شناسایی شده با پرسشنامه نگرش فرزند نسبت به والدین، فرم پدر 41/0 و با پرسشنامه نگرش فرزند نسبت به والدین، فرم مادر 57/0 بود. بین میانگین های همبسته نمرات تعارضات در فرم های پدر و مادر تفاوت معناداری وجود نداشت. مدل بومی آموزش مهارت های ارتباطی والد- نوجوان که بر مبنای آسیب شناسی(کمی و کیفی) تعاملی والدین و نوجوانان تدوین شد. به منظور استانداردسازی این بسته، با استفاده از پیشینه نظری و پژوهشی و نیز توسط نظرات متخصصین مربوط، آسیب های شناسایی شده تایید شد. نتیجه گیری: با توجه به آسیب های شناسایی شده رابطه والد- نوجوان، می توان آموزش های مناسبی را در جهت تقویت این روابط طرح ریزی و استفاده کرد. کلید واژه ها: بسته ی آموزشی بومی، مهارت های ارتباطی، آسیب شناسی تعاملی، استاندارد سازی
سیمین قاسمی عذرا اعتمادی
چکیده هدف این پژوهش تدوین و استانداردسازی بسته آموزشی مهارت های ارتباط با خانواده همسر بر مبنای آسیب شناسی تعاملی در خانواده های شهر اصفهان بود . این تحقیق در دو بخش کیفی و کمی به شناسایی آسیب های تعاملی زوجین و خانواده همسر پرداخت . در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته ای با زوجین و خانواده همسران که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند ، انجام شد . در بخش کمی دو پرسشنامه های آسیب شناسی تعاملی تهیه شد . پرسشنامه آسیب شناسی تعاملی زوجین و خانواده همسر بر روی نمونه ای با حجم 161 نفر (81 زن و 80 مرد ) و پرسشنامه آسیب شناسی تعاملی خانواده همسر با عروس / داماد بر روی نمونه ای به حجم 133 نفر (70 زن و 63 مرد ) که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند ، اجرا شد . ابزار تحقیق شامل فرم مصاحبه نیمه ساختار یافته ، پرسشنامه محقق ساخته آسیب شناسی تعاملی زوجین و خانواده همسر بود . داده ها با استفاده از محاسبه فراوانی ،میانگین ، انحراف معیار و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج بدست آمده نشان داد که آسیب های تعاملی زنان با خانواده همسر به ترتیب عبارتند از مرزبندی نادرست ، کمیت و کیفیت نادرست ارتباط ، بدرفتاری ، انتظارات وتوقعات ، حسادت ، کینه توزی و ایجاد اختلاف ، وابستگی همسر به خانواده اش ، توزیع نامتوازن قدرت ، تفاوت های فرهنگی ، اجتماعی و عدم پذیرش عروس و آسیب های تعاملی مردان با خانواده همسر به ترتیب عبارت بودند از کمیت و کیفیت نادرست ارتباط ، مرزبندی نادرست ، وابستگی همسر به خانواده اش ، بدرفتاری ، حسادت ، کینه توزی و ایجاد اختلاف ، توزیع نامتوازن قدرت ، انتظارات و توقعات ، تفاوت های فرهنگی و اجتماعی و عدم پذیرش داماد. همچنین نتایج نشان داد آسیب های تعاملی خانواده همسر با عروس به ترتیب عبارتند از نگرانی نسبت به زندگی زناشویی فرزند ، کمیت و کیفیت نادرست ارتباط ، انتظارات و توقعات ، حسادت ، کینه توزی و ایجاد اختلاف ، تفاوت های فرهنگی و اجتماعی ، بدرفتاری و عدم پذیرش عروس و آسیب های تعاملی خانواده همسر با داماد به ترتیب عبارت بودند از نگرانی نسبت به زندگی زناشویی فرزند ، کمیت و کیفیت نادرست ارتباط ، انتظارات و توقعات ، حسادت ، کینه توزی و ایجاد اختلاف ، تفاوت های فرهنگی و اجتماعی ، عدم پذیرش داماد و بدرفتاری . نتایج نشان داد در آسیب های تعاملی انتظارات و توقعات و تفاوت های فرهنگی ، اجتماعی در زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد و میزان این دو آسیب در زنان بیشتر از مردان است اما در آسیب های تعاملی خانواده همسر با عروس / داماد تفاوت معناداری بین عروس و داماد ملاحظه نشد . در پایان با توجه به آسیب های شناسایی شده و پیشینه نظری و پژوهشی تحقیق دو بسته آموزشی مهارت های ارتباط زوجین با خانواده همسر تدوین و پس از نظرخواهی از 5 نفر از اساتید مشاوره خانواده دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان استاندارد سازی شد . از نتایج این تحقیق می توان در جهت افزایش آگاهی خانواده ها نسبت به آسیب های تعاملی زوجین و خانواده همسر و ارائه راهکارهایی جهت پیشگیری و رفع آسیب های موجود و بهبود روابط زوجین و خانواده همسر استفاده کرد.
عباس شکیبا مریم فاتحی زاده
زمینه و هدف: این پژوهش، با هدف کشف آسیب هایی است که باعث بروز تعارض در روابط والدین و نوجوانان پسر، در مقطع تحصیلی راهنمایی می شود. مواد و روش ها: برای دستیابی به اهداف پژوهش، پس از شناسایی آسیب های تعاملی از طریق بررسی منابع و متون نظری و پژوهشی و انجام مصاحبه نیمه ساختاری، پرسشنامه محقق ساخته آسیب های تعاملی والد- نوجوان تدوین و بر روی ??? دانش آموز پسر مقطع راهنمایی که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش بررسی محتوای در بخش کیفی و روش تحلیل توصیفی و پرسشنامه ای در بخش کمی استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که نوجوانان در ?? حوزه تعاملی خود با والدینشان دارای آسیب و تعارض قابل ملاحظه هستند. این حوزه ها در حیطه های ?) کیفیت رابطه ولی- فرزندی ?) مسائل تحصیلی ?) مسائل مربوط به خانه و نظافت ?) مسائل خانوادگی و فرهنگی و ?) مسائل مربوط به اوقات فراغت قرار داشتند. بسته بومی آموزش مهارت های ارتباطی والد- نوجوان که بر مبنای آسیب شناسی (کمی و کیفی) تعاملی والدین و نوجوانان تدوین شد و همچنین به منظور استانداردسازی، با استفاده از پیشینه نظری و پژوهشی و نیز توسط نظرات متخصصین مشاوره تایید شد. نتیجه گیری: بررسی و شناخت آسیب های موجود در روابط والدین و نوجوانان، خصوصاً در مقطع راهنمایی که دوره زمانی حساسی برای فرد و خانواده وی است، می تواند به تدوین الگوها و راهکارهای مناسبی جهت غنی سازی روابط درون خانواده و کاهش تعارضات بین نسلی کمک کند.
آرزو لشنی عذرا اعتمادی
هدف این پژوهش تدوین و استانداردسازی بسته آموزشی مهارت های ارتباط جوان و والدین بر مبنای آسیب شناسی تعاملی در خانواده های شهر دورود بود.پژوهش حاضر در دو مرحله انجام شد. در مرحله ی اول متون نظری و پژوهشی مرتبط با عنوان تحقیق مورد بررسی قرار گرفت.سپس مصاحبه نیمه ساختاریافته ای با جوانان و والدینشان که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد ؛ و مهم ترین آسیب های تعاملی والدین و جوانان استخراج گردید.بر اساس آن پرسشنامه ی آسیب شناسی تعاملی والدین و جوانان تهیه شد.سپس پرسشنامه ها بر روی نمونه-ی 270 نفری (شامل 150 نفر جوانان و 130 نفر والدین) که به روش خوشه ای چند مرحله ای در شهر دورود انتخاب شده بودند، اجرا گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین آسیب ها عبارت از: انتظارات نا به جای فرزندان از والدین،تفاوت در سبک ازدواج،تفاوت در ارزش های فرهنگی،مذهبی،اجتماعی، کمیت و کیفیت نادرست ارتباط،عدم درآمیختگی عاطفی، عدم درک انتظارات و خواسته های جوان بود.همچنین نتایج نشان داد که در گروه جوانان، آسیب های عدم درک انتظارات و خواسته های جوان،تفاوت در سبک زندگی و تفاوت در سبک و معیارهای ازدواج ؛ و در گروه والدین، آسیب های انتظارات نا به جای فرزندان از والدین، تفاوت در سبک و معیارهای ازدواج و تفاوت در ارزش های فرهنگی،مذهبی،اجتماعی ؛ با بیشترین میانگین به ترتیب اولویت های اول تا سوم بودند. همچنین نتایج نشان داد در خصوص آسیب های تعاملی، در گروه والدین تفاوت معناداری بین پدران و مادران وجود نداشت.همچنین در گروه جوانان تفاوت معناداری بین دختران و پسران وجود نداشت. در پایان با توجه به آسیب های شناسایی شده و پیشینه نظری و پژوهشی تحقیق بسته آموزشی مهارت های ارتباط جوان با والدین تدوین و پس از نظرخواهی از 5 نفر از اساتید مشاوره خانواده دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان استاندارد سازی شد .
سمیرا خوش کام سید احمد احمدی
هدف این پژوهش، بررسی و مقایسه ی تاثیر زوج درمانی دلبستگی- روایتی و زوج درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی بر اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد زنان متاهل شهر تهران بود. روش پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس-آزمون- پیگیری و روش آماری آن تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. نمونه ی پژوهش، 36 زن متاهل با اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد بالا بودند که برای شرکت در دوره های آموزشی به فرهنگسرای وابسته به شهرداری در شهر تهران مراجعه کرده بودند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. زنان گروه آزمایش به صورت هفتگی در 14 جلسه زوج درمانی (به مدت 5/1ساعت) شرکت کردند. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه-های جمعیت شناختی، تجربه روابط نزدیک و حساسیت به طرد زوجین بود. به منظور بررسی سیر تغییر نمرات اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد، پرسشنامه ها در پنج نوبت، پیش آزمون (زمان1)، جلسه هفتم (زمان2)، پس آزمون (جلسه 14، زمان3)، یک ماه پس از درمان (پیگیری اول، زمان4) و دو ماه پس از درمان(پیگیری دوم، زمان5) توسط زنان نمونه تکمیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که رویکرد زوج درمانی دلبستگی- روایتی منجر به کاهش معنادار اضطراب دلبستگی زنان شده است و زوج درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی تاثیر معناداری بر اضطراب دلبستگی زنان متاهل نداشته است. همچنین هر دو رویکرد زوج درمانی، نمره کل حساسیت به طرد در زنان متاهل را به طور معناداری کاهش دادند. در هیچیک از گروه های زوج درمانی، عامل زمان ارزیابی تاثیر معناداری بر اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد زنان متاهل نداشته است. بنابراین می توان از رویکرد زوج درمانی دلبستگی- روایتی به عنوان یک مداخله موثر در کاهش اضطراب دلبستگی و از رویکردهای زوج درمانی دلبستگی- روایتی و مبتنی بر طرحواره درمانی برای مداخله موثر بر حساسیت به طرد زنان متاهل در مراکز مشاوره و درمانی استفاده کرد.
ادریس کیخسروی یاسیکند سید احمد احمدی
هدف این پژوهش، مقایسه ی میزان تأثیر غنی سازی با رویکرد تایم و غنی سازی با رویکرد السون بر رضایت و تعارض زناشویی زوجین شهر بوکان بود. روش پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود . نمونه ی پژوهش 60 زوج داوطلب بودند که در سه گروه آزمایش تایم(20 زوج) و گروه آزمایش السون (20 زوج) و گواه(20 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. متغیرهای مستقل غنی سازی رویکرد تایم(10 جلسه) و غنی سازی رویکرد السون(7 جلسه) بود که در گروه های آزمایش انجام شد و در گروه گواه مداخله ای انجام نشد. ابزار پژوهش پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ 115 سوالی و پرسشنامه ی تعارض زناشویی ثنایی و براتی بود. فرضیه ی پژوهش این بود آموزش غنی سازی زندگی زوجین بر اساس رویکرد تایم و رویکرد السون بر رضایت زناشویی وتعارض زناشویی در زوجین شهر بوکان موثر بوده است از تحلیل کواریانس چند متغیره برای ارزیابی نتایج استفاده شد. نتایج نشان داد که غنی سازی رویکرد تایم و رویکرد السون بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارض زناشویی زوجین (01/0>p ) شهر بوکان شده است. نتایج رویکرد تایم و رویکرد السون بر رضایت زناشویی تفاوت معناداری را نداشت(05/0<p ) اثر این دو رویکرد بر تعارض زناشویی تفاوت معناداری داشت(01/0>p ). و رویکرد تایم عملکرد بهتری داشت. نتایج پیگیری پس از یک ماه نشان داد که بین گروه های آزمایش (رویکرد تایم و رویکرد السون) و گروه گواه در میزان رضایت زناشویی و تعارض زناشویی تفاوت معنادار وجود دارد(01/0>p ) و تأثیر غنی سازی رویکرد تایم و رویکرد السون بعد از یک ماه باقی مانده بود.
زهره قلیلی رنانی احمد احمدی
هدف از این پژوهش شناسایی معیارهای آمادگی برای ازدواج ازدیدگاه جوانان، والدین وکارشناسان، ارایه ی معیارهای بومی آمادگی و بررسی میزان آما دگی جوانان درشهراصفهان بود. در مرحله ی اول این تحقیق، پژوهشگر با انجام مصاحبه ی نیمه ساختاریافته، با سه گروه جوانان در آستانه ی ازدواج، والدین دارای فرزند در آستانه ی ازدواج و کارشناسان و مشاوران ازدواج، به شناسایی و مقایسه ی مقوله های آمادگی برای ازدواج از دیدگاه آن ها پرداخت. همچنین، در این مرحله متون مربوط به آمادگی ازدواج تحلیل محتوا شد و معیارهای آمادگی ازدواج از این متون نیز استخراج شد. در مرحله ی دوم با استفاده از نتایج بخش کیفی تحقیق، پرسشنامه ی بومی آمادگی ازدواج تدوین شد و روایی و پایایی آن تأیید گردید.مرحله ی سوم تحقیق با اجرای این پرسشنامه بر روی 245 نفر ازجوانان در آستانه ی ازدواج شهر اصفهان که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند اجرا گردید تا میزان آمادگی برای ازدواج در آن هابررسی شود. از طریق تحلیل اکتشافی عوامل پرسشنامه، 11 عامل برای آمادگی ازدواج استخراج شد.در تحلیل تأییدی عوامل آمادگی برای ازدواج، سه عامل آمادگی فردی، آمادگی بین فردی و آمادگی زمینه ای مورد تأیید قرار گرفت. ابزار های این تحقیق شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته، متون مربوط به آمادگی، پرسشنامه ی آمادگی برای ازدواج و پرسشنامه ی جمعیت شناختی بود. تحلیل داده ها ی کیفی با استفاده از کدگذاری مفاهیم و مقوله بندی آن ها، و تحلیل داده های کمی با استفاده از تحلیل عوامل اکتشافی و تأییدی و تحلیل واریانس انجام گرفت. ازنتایج بخش کیفی تحقیق 11 مفهوم کفایت عقلی، آمادگی اخلاقی، مدیریت هیجان، آمادگی شخصیتی، سلامت روان شناختی، نقش های مربوط به خانواده، مهارت ارتباط، آمادگی جسمی، آمادگی مالی، آمادگی خانوادگی و آمادگی اجتماعی برای معیارهای آمادگی ازدواج به دست آمد. این مفاهیم در نهایت در مقوله های آمادگی فردی، آمادگی بین فردی، و آمادگی زمینه ا ی قرار گرفت. یافته های بخش کمی تحقیق نیز نشان داد که آمادگی کلی ازدواج در جوانان اصفهان و آمادگی آن هادر حیطه های مهارت بین فردی و آمادگی زمینه ای به طور معناداری از متوسط پایین تر است، اما میانگین آمادگی فردی به طور معناداری از میانگین بالاتر بود. بین دختران و پسران در خصوص آمادگی کلی برای ازدواج تفاوت معناداری یافت نشد. هیچ کدام از متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات و اشتغال در آمادگی ازدواج تأثیر نداشت. به جز خرده مقیاس کفایت عقلی، تفاوت معناداری از نظر سایر خرده مقیاس ها بین پسران و دختران مشاهده نشد.
حامد قاسمی عذرا اعتمادی
چکیده هدف: هدف این پژوهش تدوین الگوی ارتباطی زوجین بر مبنای آموزه های اسلام و مقایسه تأثیر مداخله مبتنی بر آن با مداخله مبتنی بر الگوی مهارت ارتباطی، بر سازگاری و صمیمیت زوجین وابسته به بنیاد شهید استان کرمانشاه بود. روش پژوهش در بخش اول پژوهش به صورت کیفی تحلیل محتوا و در بخش دوم پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه: اعضای نمونه این پژوهش 45 زوج داوطلب بودند که در سه گروه آزمایش الگوی ارتباطی زوجین (cc)(15 زوج) و گروه آزمایش الگوی ارتباطی اسلامی (15 زوج) و گواه (15 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. متغیرهای مستقل غنی سازی روابط زناشویی (8 جلسه) و الگوی ارتباط اسلامی (8 جلسه) بود که در گروه های آزمایش انجام شد و در گروه گواه مداخله ای انجام نشد. ابزار: پرسشنامه ی سازگاری و صمیمیت زناشویی بود. فرضیه ی پژوهش این بود که آموزش الگوی مهارت های ارتباطی زوجین و الگوی ارتباطی زوجین بر مبنای آموزه های اسلامی بر سازگاری و صمیمت زناشویی در زوجین وابسته به بنیاد شهید استان کرمانشاه موثر بوده است. روش آماری تحلیل کواریانس برای ارزیابی نتایج استفاده شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش الگوی مهارت های ارتباطی زوجین (000/0>p) و الگوی ارتباطی زوجین بر مبنای آموزه های اسلامی (001/0>p)،بر سازگاری و صمیمت زناشویی تاثیر معنا داری داشته اند و براساس جدول بونفرنی میان دو متغیر تفاوت معنا داری وجود داشت. کلید واژه ها: الگوی ارتباط زوجین بر مبنای آموزه های اسلام، مدل مهارت ارتباطی، سازگاری زوجین، صمیمیت زوجین
فاطمه بای مریم فاتحی زاده
هدف: این مطالعه جهت بررسی و مقایسه اثربخشی زوج درمانی تلفیقی دلبستگی- پردازش شناختی و رفتاری-شناختی بر سیر فرایندهای روانشناختی جنسی و عملکرد جنسی زنان و رضایت جنسی همسرانشان در شهر اصفهان انجام گرفت. روش: روش این مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و روش آماری آن تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و نمونه مورد نظر از میان 120 نفر از زنانی انتخاب شدند که به فرهنگسرای خانواده اصفهان مراجعه کرده بودند که از میان آنها 30 نفری که واجد شرایط فراخوان و ورود به جلسات بودند به طور تصادفی انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند. زنانی که در هر یک از گروه های درمانی قرار داشتند، به مدت 10 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. ابزاری که در این پژوهش به کار گرفته شد نیز شامل پرسشنامه های جمعیت شناختی، سلامت روان، خودآگاهی و جرات ورزی جنسی، سبک های جنسی، طرحواره شناختی فعال شده، عملکرد جنسی زنان و رضایت جنسی همسرانشان می شد. به منظور ثبت سیر تغییرات نمره های مربوط به فرایندهای روانشناختی جنسی (خودآگاهی جنسی، جرات ورزی جنسی، سبک های جنسی، طرحواره شناختی فعال شده) و عملکرد جنسی توسط زنان و رضایت جنسی توسط همسرانشان، پرسشنامه ها در مرحله ی پیش ازمون (زمان1) پس آزمون (زمان2)، یک ماه بعد (پیگیری اول، زمان 3)، و دو ماه بعد (پیگیری دوم، زمان 4) تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغبره در گروه های مورد مطالعه نشان داد که اثر درمان بر سبک های جنسی(افکار اتواماتیک و هیجانات جنسی) زنان و رضایت جنسی همسران آزمودنی ها از نظر آماری معنادار بود. بنابراین می توان وجود اختلاف بین گروه ها (دلبستگی- پردازش شناختی و کنترل) را پذیرفت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که اثر درمان ها در مراحل پیگیری اول و دوم بر سبک های جنسی(افکار اتوماتیک، هیجانات جنسی، پاسخ های جنسی) زنان و رضایت جنسی همسرانشان از نظر آماری معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، هر چند هر دو مداخله تاثیرگذار بوده اند اما در مجموع زوج درمانی تلفیقی دلبستگی- پردازش شناختی هم در فرایند و هم در پیگیری موثرتر بوده است. کلید واژه ها: زوجدرمانی دلبستگی_ پردازش شناختی، زوجدرمانی رفتاری_ شناختی، فرایندهای روانشناختی جنسی، عملکرد جنسی زنان، رضایت جنسی
سمیه شاهمرادی فاطمه بهرامی
هدف از این پژوهش بررسی عوامل پیش بینی کننده ی چرخه ی ارتباطی تقاضا – کناره گیری و تدوین و بررسی تاثیر مدل بومی مشاوره ی زوجی بر چرخه مذکور و کاهش تعارض زناشویی زوجین شهر اصفهان بود. روش پژوهش شامل روش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی از طریق تحلیلی محتوای متون و مصاحبه با متخصصان، متغیرهای مفهومی مرتبط با چرخه ی تقاضا – کناره گیری شناسایی و در بخش کمی، آزمون های عزت نفس روزنبرگ، پنج عاملی شخصیت، دلبستگی هازن و شیور، الگوهای ارتباطی کریستن سن و سالاوی، هوش هیجانی بار – آن ، تعارض زناشویی، باورهای جنسیتی، احساس قدرت و جمعیت شناختی در 279 زوج (558 نفر) از زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی شهر اصفهان اجرا شد. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که از میان همه ی متغیرهای پژوهش، به ترتیب متغیرهای هوش هیجانی، کلیشه های جنسیتی، روان رنجوری، احساس قدرت، توافق پذیری، سبک دلبستگی اضطرابی، سن، تعداد ساعات مشغولیت در طول روز، سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی ایمن و طول مدت ازدواج مهم ترین متیغرهای پیش بینی کننده ی چرخه ی تقاضا – کناره گیری بودند. پس از شناسایی متغیرهای فوق و برای اجرای بخش تجربی پژوهش، مدل مشاوره ی زوجی در قالب 8 جلسه تدوین شد. سپس از میان زوجین واجد شرایط 11 زوج (22 نفر) بعنوان گروه آزمایش و 11زوج (22 نفر) بعنوان گروه گواه بصورت تصادفی انتخاب شدند. جلسات مشاوره در گروه آزمایش اجرا شد و سپس از هر دو گروه (آزمایش و گواه) پس آزمون به عمل آمد. نتایج تحلیل کواریانس و من ویتنی یو نشان داد که مدل مشاوره ای تدوین شده بر چرخه ی تقاضا – کناره گیری، تعارض زناشویی، و خرده مقیاس های افزایش واکنش هیجانی، کاهش رابطه جنسی، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان و افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود تاثیر معناداری داشت (05/0 > p) و در خرده مقیاسهای «جداکردن امور مالی از یکدیگر» و «کاهش همکاری» تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد.این پژوهش اهمیت چرخه ی ارتباطی تقاضا – کناره گیری و لزوم توجه به متغیرهای موثر بر آن و نیز اهمیت روش های اصلاح چرخه ی مذکور را نشان داد.
اعظم باقیان زارچی رضوان السادات جزایری
سلامت زنان در تمام مقاطع زندگی از قبل از تولد تا پیری تحت تاثیر عوامل زیادی قرار می گیرد. برای اکثر زنان فعالیت جنسی یک فرآیند مثبت و شادی بخش است. رابطه جنسی یکی از اجزای اصلی رابطه زناشویی است. بدون شک بین رضایت جنسی و رضایت از کل زندگی زناشویی رابطه مثبت و بالایی دارد. رضایت جنسی با ثبات بنیان خانواده مرتبط می باشد. (هندرسون و وروف ،1994). در اعصار گذشته بشر به جای آنکه اطلاعات خود را در مورد احساسات، تمایلات و رفتار های جنسی از طریق علم و دانش به دست آورد، از تخیل و خرافه، ادبیات و نصایح مذهبی الهی و غیر الهی بهره می گرفت. بدین سان جنسیت و تمایلات جنسی از معمول ترین مجهولات و بزرگترین تعارضات بشر بوده است. تا اوایل قرن بیستم به میل جنسی و امور مربوطه به آن، آن چنان که از لحاظ روانشناختی در خور اهمیت است، توجهی نمی شد. اگر چه گهگاه دانشمندان ضمن تحقیقات خود به این موضوع اشاراتی می کردند، ولی سنن و عقاید و افکار خاصی که میراث فرهنگ گذشته بود، اجازه نمی داد که اسرار و رموز تمایلات و روابط جنسی جنسی بهتری را نسبت به آنهایی که رضایت ندارند گزارش کنند ( عسگری، 1380 ). نارضایتی از رابطه جنسی، می تواند به مشکلات عمیق در روابط زوجین و ایجاد تنفر از همسر، دلخوری و حسادت، رقابت، حس انتقام گیری، احساس عدم اعتماد به نفس و نهایتا ناسازگاری زناشویی منجر شود. این مسائل توسط تنش ها و اختلافات تقویت شده یا در قالب آنها تجلی و بروز می یابد و به تدریج شکاف بین همسران را عمیق تر می سازد ( کریستوفر و اسپرچر ،2000). نادیده گرفتن این مشکلات بدون حل آن، رابطه زناشویی را به خطر می اندارد و باعث کشمکش می گردد. در زمینه آثار مخرب تعارض زناشویی می توان به پیامد های جسمی و خطر افزایش انواع اختلالات روانی مانند افسردگی، سوء مصرف مواد، ناکارامدی جنسی و مشکلات رفتاری اشاره نمود.( افارل ، 1989 ). در واقع ارضای درست غریزه جنسی یک نیاز طبیعی است که باید به آن پاسخ داده شود و اگر نه ممکن است پیامد های منفی همچون بیماری روانی و جسمی را به دنبال داشته باشد. فعالیت جنسی در خانواده یک فرآیندلذت بخش و آرامش بخش است. بسیاری از زوج ها بعد از رابطه جنسی احساس خوشایند پیدا کرده و از نظر روانشناختی رضایت لازم را کسب می کنند. در مواقع فشار روانی و تنش، فعالیت جنسی سالم به زوجین کمک می کند تا به نحو شایسته ای فشار زا مقابله کرده و آن را از بین ببرند یا تاثیرات مخرب آن را کاهش دهند (آذرکش، عسگری، پاشا،1391 ). اسپنس ( 1997) گزارش داده است که تقریبا از زوج هایی که برای درمان اختلالات روانی و همچنین زوج هایی که برای مشکلات زناشویی مراجعه می کنند، دارای مشکلات زناشویی نیز می باشد. بنابر این مشکلات زناشویی و جنسی همگام و همزمان با هم در رابطه زناشویی آشکار می شود و درک درستی از هر گونه عوامل علی ممکن است برای کمک به زوج های خواهان خدمات مشاوره بسیار مهم باشد. معمولا نارضایتی در بخش از رابطه زوجین به راحتی به بخش های دیگر سرایت می کند. لذا شناخت عوامل ایجاد کننده یک نارضایتی می تواند به نارضایتی های دیگر و حل مشکلات در بخش های دیگر در زندگی بیانجامد.بسیاری از بزرگسالان، تمایلات جنسی را صرفا با رفتار های جسمانی معنا می کنند. در حالیکه برای درک بهتر از امور جنسی و تکامل آن در انسان ناگزیر باید مجموعه وجودی انسان را که شامل اجزای جسمی ( مثل ژنتیک، هورمون ها و تغییرات زیست شناسی بین زن ومرد، تغییرات فیزیولوژیک و.... ) ابعاد روانی ( شامل احساس فرد نسبت به خود و دیگران، هویت جنسی، توانایی بیان احساسات خود، قبول امور جنسی به عنوان جزئی از زندگی و... ) ابعاد فطری و معنوی ( شامل ارزشها و باور ها و.. ) می باشد، در نظر گرفت. مبتنی بر این تاثیر و تاثر عمیق رفتار جنسی بر ابعاد وجود آدمی باید گفت که زمانی رفتار های نامتعارف جنسی در افراد بروز می یابد. بررسی علل و شناخت این رفتار ها بسیار مهم می نماید ( قدرتی، 1389). رضایت جنسی یک مفهوم چند بعدی است که هم جنبه های عاطفی و هم جنبه های فیزیولوژیکی رابطه جنسی را شامل می شود. تحقیقات زیادی نشان می دهند که پیش بینی کننده های رضایت جنسی به سه گروه تقسیم می شوند که شامل متغیرهای ارتباطی و پویایی های بین فردی، متغیرهای فیزیولوژیکی و نگرشی و متغیرهای فردی، اجتماعی و جمعیت شناختی می باشد(تیم،1999)ا اولین گروه متغیر های ارتباطی و بین فردی است که شامل اجزای عاطفی رضایت جنسی می باشد. رضایت جنسی با کیفیت رابطه کلی زوجین ( فرانک و همکاران، 1986 ) و رابطه عاطفی نزدیک با همسر (روزنوایگ و دایلی ، 1989 به نقل از مرادی، 1391) ارتباط دارد. یکی از متغیر های مهم در رضایت جنسی، کیفیت و چگونگی ارتباط زوجین با یکدیگر است ( هنرپروران، 1389). پژوهشهای بسیاری متغیر های ارتباطی را در فهم رضایت جنسی بسیار با اهمیت دانسته اند (بیرز و دمونز ، 1999). ارتباط و خود ابرازی در رابطه با روابط جنسی با رضایت جنسی در ازدواج ارتباط دارد. بیرز و دمونز (1999) معتقدند که افرادی که خواسته ها و نیاز های جنسی خود را بیان می کنند، رضایت جنسی بالاتری را دارند. جرالد به نقل از کالینز و میلر (1994) در پژوهش خود دریافتند که اعتماد و خود ابرازی بالا بین زوجین می تواند بر بهبود ارتباط جنسی کمک کند دومین گروه ویژگی های فیزیولوژیکی رابطه جنسی است که شامل نشانه های رضایت از فعالیت جنسی است، یکی از پیش بینی کننده های فیزیولوژیک دفعات رابطه جنسی است، هر چه تعداد دفعات رابطه جنسی بیشتری داشته باشند. رضایت افراد به مراتب بهتر خواهد بود (کریستوفر و اسپرچر ، 2000). دارلینگ و دیویدسون وکوکس (1991) بیان کرده اند که زمان ارگاسم برای رضایت جنسی زنان از اهمیت خاصی برخوردار است. زنانی که قبل یا همزمان با همسر به اوج لذت جنسی می رسند نسبت به زنانی که پس از همسر خود به اوج لذت جنسی می رسند رضایت جنسی بیشتری دارند(بطلانی اصفهانی، 1387). سومین گروه شامل ویژگی های فردی و اجتماعی و جمعیت شناختی می باشد متغیر های فردی و و جمعیت شناسی عواملی چون ویژگی های شخصیتی، نژاد، سن و شغل در رضایت جنسی بسیار مهم می باشد. (کریستوفر واسپرچر، 2000). همواره سطح تحصیلات وسطح سوادافرادبه عنوان یکی ازمولفه های توسعه وتغییرو تحولات فردی واجتماعی موردنظربوده است.به همین منظورتوجه به این عامل،نقش آن در سلامت فردی واجتماعی ونیزنقش آن دررضایت ازروابط جنسی ورضایت زناشویی قابل توجه است (بخشایش و مرتضوی، 1388). زوجین به دلیل نداشتن آموزش کافی از شرایط یکدیگر در مسائل جنسی آگاه نیستند. آگاهی از مسائل جنسی کمک می کند تا ارتباطات منطقی و مسئولانه ای در فرد به وجود آید و در تصمیم گیری های مهم شخصی نیز بهتر عمل شود، یعنی سلامت و بهداشت جنسی نقش مهمی در سلامت فکری و روانی دارد(مجد، 1384) .پژوهشی در آمریکا حاکی از آن است که 10 تا 52 درصد مردان و 25 تا 63 درصد از زنان دچار اختلال جنسی می شوند.( لومن ، 1999). از آنجا که مسائل جنسی جزئی از شخصیت افراد است، پس هر مشکل جنسی منجر به کاهش اعتماد به نفس فرد می شود، در نتیجه افرادی که از نابهنجاری های جنسی رنج می برند، اغلب احساس خود کارآمدی و اعتماد به نفس پایینی دارند. پژوهشگران، اعتماد به نفس جنسی پایین، دانش جنسی پایین و نگرش جنسی منفی را از عوامل مهم میل جنسی بازداری شده در زنان دانسته اند(رحیمی، 1388).با به دست آوردن سابقه آزار، ارتباطات زناشویی را نیز بهتر می توان تفسیر کرد. در صورتی که یکی از طرفین در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته باشد، عدم تطابق جنسی بهتر درک می شود .گلادسون و همکاران، 2004بیان می کند 70 درصد از بیمارانی که مورد آزار جنسی قرار گرفتند، اثر آن را منفی و پایدار گزارش کردند این مساله بر ضرورت آموزش روانی خانواده ها و پیگیری قضایی موارد آزار جنسی تاکید می کند. رضایت جنسی یکی از فاکتور های مهم در هر رابطه صمیمی است که مولفه های جنسی دارد. پژوهش ها بیانگراین موضوع اند که رضایت جنسی با مولفه های جنسی و غیر جنسی مانند طول مدت ازدواج، نگرش زوجین، سازگاری زناشویی، ارتباط کلی بین زوجین، ارگاسم و فراوانی مقاربت و توافق جنسی بین زوجین رابطه دارد. (گاسمن و همکاران،2003،باسات ،2004، فیشر و مکنالتی ،2008).. با توجه به آنچه ذکر گردید، پژوهش های متعدد عوامل مختلفی همچون 1. عوامل بین فردی ( روابط و تعامل زوجین و خود ابرازی جنسی ) 2. عوامل فیزیولوژیکی (دفعات رابطه جنسی و تجربه ارگاسم ) 3. عامل طرحواره ای 4. عوامل فردی ( اعتماد به نفس جنسی، بیماری های جسمی و روانی، ویژگی های شخصیتی، سابقه آزار جنسی و....) 5. عوامل جمعیت شناختی (سن، طول مدت ازدواج و تحصیلات خود و همسر ) را در تاثیر گذاری رضایت جنسی مورد بررسی قرار داده اند. اما از آنجا که این پژوهش ها، رضایت جنسی را به صورت جامع بررسی نکرده اند و سهم هر عامل را بصورت جداگانه مشخص نکرده اند و رضایت جنسی عامل مهمی در ارتباط با رضایت زناشویی می باشد و از طرف دیگر تا به حال پژوهشی در زمینه رضایت جنسی در شهر یزد مورد بررسی قرار نگرفته بود بنابراین به نظر می رسد آگاهی از عوامل موثر بررضایت جنسی زنان و تعیین سهم آنها ضروری بنظر می رسد. پژوهش حاضر قصد دارد، عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان شهر یزد را مورد بررسی قرار داده و سهم هر عامل را بصورت جداگانه مشخص کند. جمع بندی فصل دوم ازدواج پیمان مقدسی است از طریق آن خانواده نشکیل می شود و تقریبا از ابتدای زندگی انسان در تمام زمان ها و مکان ها در میان اقوام و ملل و جوامع وجود داشته و بیشتر ادیان آن را مورد تاکید قرار داده و آن را پیوند مطلوب انسانی دانسته اند که به زندگی افراد معنا می بخشد( نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386) . انسانها به دلایل مختلفی ازدواج می کنند در کنار تمایلات جنسی که از مسائل اولیه هستند .عشق، امنیت اقتصادی، محافظت، امنیت عاطفی، احساس آرامش، فرار از تنهایی و... از جمله عواملی هستند که باعث گرایش به ازدواج می شود (جانیتسون، 2004) . در واقع شروع رابطه زناشویی قادر است بسیاری از نیازهای روانی – جسمانی فرد را در یک محیط امن بر آورده سازد و تاثیر بسزایی بر سلامت و بهداشت روانی افراد دارد( نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386) . در زمینه روابط جنسی اگر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تا اندازه ای مربوط به روابط جنسی است ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است زیرا اگر این روابط قانع کننده نباشد منجر به احساس محرومیت و ناکامی و عدم احساس ایمنی (به خطر افتادن سلامت روان ) و در نتیجه از هم پاشیدگی خانواده می شو د(شاملو،1380) در این فصل ابتدا رضایت جنسی و موضوعات مرتبط بل آن مطرح گردید . در ادامه به بررسی پیشینه پژوهشی در باب رضایت حنسی در داخل و خارج از کشور پرداخته شد . با توجه به پیشینه نظری و پژوهشی مطرح شده، می توان عوامل تاثیر گذار بر رضایت جنسی را به 5 دسته کلی تقسیم کرد . 1- بین فردی: الف)کیفیت رابطه کلی زوجین ب)خود ابرازی جنسی 2- فردی: الف)دانش جنسی زوجین ب)اعتماد به نفس جنسی ج)اختلالات جنسی زوجین د)ویژگی های شخصیتی ر)مشکلات جسمی و روانی ز)سابقه آزار جنسی 3- فیزیولوژیکی: الف) دفعات فعالیت جنسی ب)تجربه ارگاسم 4- جمعیت شناختی: الف)سن ب)طول مدت ازدواج ج)تحصیلات زوجین بحث در یافته های کمی پژوهش سوال سوم: عوامل پیش بینی کننده رضایت جنسی زنان مراجعه کننده به مرکز تحکیم بنیان خانواده کدام است و سهم هر عامل در ایجاد رضایت جنسی چقدر است؟ 1- تاثیر عوامل بین فردی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد رضایت جنسی با تعارض زناشویی رابطه معکوس معنادار داشت(05/0>p؛34/-0r=) و همچنین با خود ابرازی جنسی رابطه مستقیم معنادار داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد از میان این دو عامل بین فردی ،تعارض زناشویی 12 درصد از واریانس رضایت جنسی را تبیین کند . نتایج پژوهش حاضر با یافته های موحد و عزیزی (1390)، حیدری و همکاران (1388)، فرانک و همکاران (1986)،روزنوایگ و دایلی ( 1989) همخوان می باشد . تعارض میان زن و شوهر یکی از عوامل مهم نارضایتی جنسی می باشد همان گونه که قبلا مطرح شد کیفیت رابطه کلی زوجین بر رضایت جنسی موثر است (هنرپروران،1389) در تبیین احتمالی این یافته می توان گفت تعارض زناشویی باعث کاهش صمیمیت و نزدیکی عاطفی میان زوجین می گردد، بنابراین زوجینی که رابطه عاطفی نزدیک و مناسب با یکدیگر دارند از ارتباط جنسیشان که از مهم ترین فاکتورهای رضایت زناشویی می باشد می توانند رضایت بیشتری داشته باشند، اما رابطه تنش زای سبب می شود زن و شوهر روز به روز از یکدیگر فاصله بگیرند و این فاصله و سردی رابطه بر روی لذت جنسی آنها نیز اثر گذارباشد. ولی نتایج به دست آمده در زمینه عدم توانایی پیش بینی عامل خود ابرازی جنسی بر روی رضایت جنسی با پژوهش های عشقی(1385، وستیمر و لوپانو (2005)، یلسما و مارو، 2002) مغایر می باشد. عدم قدرت پیش بینی متغیر خود ابرازی جنسی را می توان بدین گونه تبیین کرد از آنجایی که ضریب همبستگی این مولفه معنادار شده ممکن است به دلیل همپوشی این مولفه با مولفه های دیگر،مانع قدرت پیش بینی آن شود 2-تاثیر عامل طرحواره جنسی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد رضایت جنسی با هیچ کدام از طرحواره ها رابطه معنادار نداشت . همچنین نتایج رگرسیون نشان داد هیچ کدام از طرحواره های جنسی نتوانستند رضایت جنسی را پیش بینی کنند . اما منفی بودن نمره کلی نشان دهنده رضایت جنسی پایین بود .گاتس (2000) در پژوهشی نشان دادکه افراد دارای طرحواره منفی بیشتر در معرض مشکلات و اختلالات جنسی قرار دارند.یافته های داویدو (2006) نشان داد زنانی که دارای طرحواره منفی می باشند نمرات آنها در رضایت جنسی پایین تر است .که یافته های پژوهش حاضر بامطالعات نیهاوس وهمکاران(2010)، نایهاوس، جکسون و دیویس (2010)همسوبود . 3- تاثیر عوامل فردی بر رضایت جنسی چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد هر سه عامل فردی با رضایت جنسی رابطه معناداری داشته است . بیشترین سطح همبستگی با مولفه اعتماد به نفس جنسی ( 01/0p= ؛ 37/0=r) و کمترین سطح همبستگی با مولفه آزار جنسی (05/0 p = ؛ 17/0= - r) بوده است . نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد در میان مولفه های فردی، اعتماد به نفس جنسی در زنان 14 درصد و دانش جنسی زنان 2 درصد واریانس رضایت جنسی را تبیین کرده است که نتایج پژوهش با مطالعات گلمن (1983)، دراگوتیس و میر (1979)، وستایمر و لوپاتو (2005)، نوبروپینتو و ژوویا (2008)، شریفی (1391 )،عشقی (1385)همسو می باشد. همانگونه که در فصل 4 مشاهده شد، با وارد شدن مولفهآزار جنسی در دوران کودکی به مدل تنها 5/1 درصد به توان مدل افزوده شد. که درصد پایینی از واریانس رضایت جنسی را تبیین می کند .که نتیجه این یافته همسو با پژوهش های جکسون وهمکاران،1990؛ وسترلوند،1992، شریفی (1391) می باشد. همان گونه که قبلا اشاره شد بین عملکرد جنسی افراد و احساسی که در مورد خودشان به عنوان شریک جنسی دارند رابطه مستقیمی وجود دارد و از آنجا که مسائل جنسی جزئی از شخصیت افراد است، پس هر مشکل جنسی منجر به کاهش اعتماد به نفس فرد می شود، افرادی که مشکلات جنسی دارند معمولا اعتماد به نفس پایین داشته، مضطرب و نگران ترند (لارنت و سیمونز، 2009، به نقل از آذر کش، 1390) و روابط جنسی آنها تحت ناثیر پیش بینی شکست آنها قرار می گیرد . پژوهشگران، اعتماد به نفس جنسی پایین و دانش جنسی پایین را از عوامل مهم میل جنسی بازداری شده در زنان دانسته اند. لذا مولفه ی اصلی در درمان بسیاری از اختلالات جنسی زنان دانش جنسی می باشد. (مک مولن و روزن، 1979). فقدان دانش جنسی یا اطلاعات نادرست در باره مسائل جنسی و به تبع آن افزایش آسیب پذیری فرد، زمینه پیدایش اختلالات جنسی را فراهم می کند. زوجین به دلیل برخوردارنبودن از آموزش کافی، از شرایط یکدیگر در مسائل جنسی آگاه نیستند. آگاهی از مسائل جنسی کمک می کند تا ارتباطات منطقی و مسئولانه ای در فرد به وجود آید و در تصمیم گیری های مهم شخصی نیز بهتر عمل شود. 4-تاثیر عامل مشکلات مردان بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد بین رضایت جنسی زنان با دانش جنسی مردها رابطه معناداری وجود داشت(01/0 p = ؛27/0=r) و نتایج رگرسیون نیز،نشان داد دانش جنسی مردان 2 درصد از واریانس رضایت جنسی را تبیین می کند که یافته های پژوهش با مطالعات گلمن (1983)، دراگوتیس و میر (1979)، وستایمر و لوپاتو (2005)، نوبروپینتو و ژوویا (2008) ،عشقی (1385همسو می باشد . لازمه موفقیت و احساس رضایت از هر پدیده ای،آگاهی جامع از آن پدیده است . دانش جنسی شوهر سبب می شود از مسائل جنسی با همسرش آگاه باشد و زمینه لذت بیشتر همسر را فراهم کند . ولی نتایج بدست آمده در زمینه عدم معناداری در متغیر زود انزالی مغایر با پژوهش بارنزوایردلی (2007)،سلطانی زاده( 1391) بوده است در تبیین یافته بدست آمده می توان گفت زنان نمونه آماری پژوهش حاضر روابط عاطفی را از روابط جنسی مهم تر می دانند به همین دلیل زود انزالی شریک جنسی شان سبب نارضایتی آنها نمی شود بلکه رابطه عاطفی ضعیف باعث می شود ناراضی جنسی بوجود آید و نقشی تعیین کننده در رضایت جنسی داشته باشند. از طرف دیگر با توجه به اینکه داده های حاصل از پرسشنامه زود انزالی بوسیله مردان جمع آوری شده،می توان این احتمال را داد که آنها از بیان حقیقت احراز کرده اند و زود انزالی را مغایر با رضایت جنسی همسرانشان نمی دانند هر چند که ممکن است در اکثر اوقات پیش از آنها ارضا شوند. 5-تاثیر عامل جمعیت شناختی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان دادکه ویژ گی های دموگرافیک نیزبا رضایت جنسی رابطه معنادار داشته است (05/0>p) که به ترتیب سطح همبستگی عبارت اند از : سن (30/0=r) و عمر ازدواج (19/ 0=r) و درآمد(23/ 0=r). نتایج رگرسیون سلسله مراتبی که از این سه متغیر، متغیر سن و در آمد با افزوده شده به مدل توانسته است افزایش معناداری در توان تبیین مدل موجب شود (05/0>p). متغیر عمر ازدواج تاثیر زبادی را در توان آزمون ایجاد نمی کند.. در مورد مولفه سن و درآمد یافته پژوهش حاضربا مطالعات بارینتوس و همکاران (2006)، ادیس و همکاران (2006) ، برک (2007) همسو می باشد اما در مورد عدم معناداری طول مدت ازدواج، یافته این پژوهش با با یافته های رحمانی و همکاران، اورسلاندر و همکاران (2007) همسو می باشد در حالیکه یا یافته های بخشایش و مرتضوی (1388)، احمدی و همکاران (1390)مغایر می باشد. 6-عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان کدامند ؟ همان گونه که نتایج ()را نشان می دهد در میان 10 عامل انتخاب شده از عوامل بین فردی،طرحواره، فردی، مشکلات مردان و جمعیت شناختی،بیشترین سطح همبستگی با مولفه فردی اعتماد به نفس جنسی بیشترین سطح همبستگی (05/0 p = ؛38/0=r) وکمترین آن با مولفه فردی سابقه آزار جنسی بوده است . نتایج سلسله مراتبی نیز نشان داد در مجموع مولفه های 4 عامل بین فردی،طرحواره،فردیو مشکلات مردان مولفه هایی که با ورود خود به مدل توانشتند توان تبیین مدل را افزایش دهند عبارت بودند از: مولفه فردی اعتماد به نفس جنسی (14درصد )مولفه تعارض زناشویی (10درصد)مولفه دانش جنسی زنا ن(2درصد)، دانش جنسی مردان (2درصد)، سابقه آزار جنسی (2درصد).این مولفه ها در مجموع 30 درصد رضایت جنسی زنان را تبیین کرده اند (r=0/56، 05/0<p). سایر مولفه تاثیری بر عوامل تبیین مدل نداشتند. همانگونه که قبلا در قسمت عوامل فردی تاثیر گذار بر رضایت جنسی زنان مطرح شد که بین عملکرد جنسی افراد و احساسی که در مورد خودشان به عنوان شریک جنسی دارند رابطه مستقیمی وجود دارد. در این پژوهش اعتماد به نفس جنسی بیشترین سهم را در تاثیر گذاری بر رضایت جنسی به خود اختصاص داده است و در بین سایر عوامل،بیش ار همه تاثیر گذار می باشد .اما با این وجود تحقیقات بیشتری در این زمینه می طلبد تا نشان دهد گه آیا واقعا سایر عواملی که در این پژوهش نتوانستند،رضایت جنسی زنان را تبیین کنند به اعتماد به نفس جنسی و سایر عوامل نسبت داده شود یا نه ؟ 5-3محدودیت های پژوهش هر پژوهش با محدودیت هایی روبروست که آکاهی از آنها در جهت گیری تحقیقات دیگر و بهبود پژوهش های آینده در آن زمینه کمک خواهد کرد . در ادامه به برخی از این محدودیت ها اشاره ای می شود : 1. از جمله محدودیت های تحقیقات کیفی،تعمیم پذیری یافته های پژوهش است .به دلیل عدم استفاده از نمونه گیری تصادفی در انتخاب افراد مصاحبه، در تعمیم نتایج پژوهش به کل جامعه باید احتیاط کرد . 2. یافته ها و نتایج این پژوهش،در معرض خطاها و سوگیری های پژوهشگر قرار دارد،به اخص که تمام مصاحبه ها و تحلیل متون توسط شخص پژوهشگر انجام گرفته است 3. به دلیل قرار گرفتن پرسشنامه متغیر ملاک (رضایت جنسی )در انتهای پرسشنامه و زیاد بودن سوالات پرسشنامه عوامل پیش بینی کننده رضایت جنسی،بی دقتی اعضا می تواند بر نتایج پژوهش تاثیر گذاشته و در میزان همیستگی ها و رابطه های بدست آمده، نقش داشته باشد . 4. لازم به ذکر است که در جامعه ما به لحاظ فرهنگی صحبت پیرامون مسائل جنسی چندان معمول به نظر نمی رسد و این مساله ممکن است نتایج حاصل از مصاحبه ها و پرسشنامه ها را تحت تاثیر قرار دهد . 5. این پژوهش در مرکز تحکیم بنیان خانواده و کلینیک های مشاوره یزد انجام شده لذا در تعمیم آن به سایر مناطق و جمعیت ها و فرهنگ ها باید احتیاط کرد . 6. عوامل پیش بین از طریق مصاحبه به دست آمده اند و مصاحبه ها بر اساس متون صرفا قابل در دسترس تنظیم شدند بنابراین کافی نبودن اطلاعات در زمینه عوامل موثر سبب شده که عوامل پیش بینی کننده به چند عامل محدود شده در حالیکه ممکن است عوامل زیادی در این رابطه دخالت داشته باشند . 7. در تحلیل داده ها ار تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شده که تاثیر مستقیم عوامل را می سنجد که این، باعث می شود همبستگی و سهم عامل ها تا حدودی کاهش یابد . 5-4 پیشنهادات 5-4-1پیشنهادات پژوهشی 1. این پژوهش در کلینیک های مرکز مشاوره یزد انجام شده،پیشنهاد می شود در سایر شهر های دیگر و با نمونه های بزرگتر انجام شود و نتایج مورد مقایسه قرار گیرد . 2. این پژوهش زنان 30-15 ساله را در برمی گرفت،پیشنهاد می شود روی گروه های بزرگتر و همچنین گروه مردان انجام شود . 3. در این پژوهش عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان بر روی نمونه ای محدود به صورت کیفی و کمی صورت گرفته، بررسی این عوامل می تواند به روش پیمایشی وبا استفاده ار نمونه های بزرگتر انجام گیرد. 5-4-2پیشنهاد کاربردی با توجه به اهمیت رضایت جنسی در رضایت زناشویی می توان یافته های پژوهش را در جهت ارتقای سلامت خانواده و جامعه استفاده کرد ، به علاوه در توسعه و تکمیل برنامه های ارتقای آگاهی زوجین (مانند برنامه های مدون مشاوره های قبل از ازدواج ) کاربرد داشته و از راهبرد پیشگیرانه است . با استفاده از یافته ها دسترسی بهینه سازمان های بهزیستی ، مراکز بهداشتی و مشاوره به اهداف خود که بهبود سلامت زندگی افراد یکی از آنهاست ،محقق می شود. یکی از برنا مه هایی که می تواند در این زمینه اعمال شود برنامه هایی جهت توانمند سازی زنان برای افزایش اعتماد به نفس جنسی، دانش جنسی و آموزش روشهای مختلف برقراری ارتباطات صمیمانه جنسی زوجین و آموزش جنسی سالم است.
مسعود صادقی سید احمد احمدی
چکیده هدف این پژوهش تدوین مدل بومی خانواده سالم و بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر این مدل بر سلامت خانواده، عملکرد خانواده و کیفیت رابطه زناشویی بود. پژوهش به روش طرح تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) انجام گرفت. در اولین مرحله از این پژوهش که به صورت کیفی صورت پذیرفت، سوالات مصاحبه نیمه ساختار یافته در زمینه خانواده سالم تدوین گردید. سپس جلسات مصاحبه توسط پژوهشگر با زوجین و متخصصان خانواده و ازدواج انجام شد و معیارها و ویژگی های خانواده سالم بر اساس نظر زوجین و متخصصان خانواده استخراج گردید. در ادامه پژوهش های انجام گرفته در زمینه خانواده سالم مورد بررسی قرار گرفت و مقوله های مرتبط با خانواده سالم استخراج شد. در مرحله دوم پژوهش، پرسشنامه ای مبتنی بر ابعاد مدل تدوین شده خانواده سالم ساخته شد و پایایی و روایی همگرا و روایی تشخیصی آن مورد آزمون قرار گرفت. سپس بصورت میدانی مدل تدوین شده جهت برازش بررسی شد. در مرحله سوم پژوهش، بسته آموزشی مبتنی بر ابعاد استخراج شده مدل بومی خانواده سالم در 10 جلسه آموزشی تدوین گردید. در نهایت در مرحله چهارم پژوهش، اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر مدل بومی تدوین شده خانواده سالم بر زوجین مورد ارزیابی قرار گرفت. این مرحله به شیوه ی شبه تجربی انجام شد و در آن از پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری با گروه آزمایش و گواه استفاده گردید. در این بخش 40 نفر به شیوه تصادفی ساده و از روی لیست افراد حاضر به همکاری انتخاب و در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. متغیر مستقل بسته آموزشی خانواده سالم بود که در 10 جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه خانواده سالم، پرسشنامه عملکرد خانواده، و پرسشنامه کیفیت ابعاد رابطه ادراک شده بود. در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با زوجین درکدگذاری باز 83 مقوله و در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی 19 مقوله، در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با متخصصان خانواده در کدگذاری باز 106 مقوله و در کدگذاری محوری 21 مقوله و از تجزیه و تحلیل کیفی پژوهش ها پیرامون خانواده سالم نیز 114 مقوله بدست آمد که در کدگذاری محوری براساس شباهت موضوعی در 20 مقوله قرار داده شدند. سپس با استفاده از سه سو یه سازی (مثلث سازی) بر اساس مقوله های مستخرج از مصاحبه با متخصصان خانواده، زوجین و پژوهش ها مدل بومی خانواده سالم در 14 بعد تدوین شد. یافته های پژوهش نشان داد که پرسشنامه ساخته شده خانواده سالم از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بوده و مدل بومی ارائه شده به روش کیفی برای خانواده سالم با داده های میدانی برازش دارد و ساختار عاملی مفروض مورد تأیید قرار گرفت. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که مداخلات باعث بهبود و ارتقاء سلامت خانواده و ابعاد آن (01/0 >p)، عملکرد خانواده و ابعاد آن (01/0 >p) و کیفیت رابطه زناشویی و ابعاد آن (01/0 >p) در زوجین شده است. نتایج مرحله پیگیری پس از یک ماه نیز نشان داد که اثربخشی مداخله باقی مانده بود (01/0 >p). کلید واژه ها: مدل بومی خانواده سالم، سلامت خانواده، عملکرد خانواده، کیفیت رابطه زناشویی، پژوهش کیفی
معصومه پوربافرانی عذرا اعتمادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل پیش بینی کننده تعارض مادر- دختر و تعیین سهم هر یک از عوامل در نوجوانان دختر انجام شد. این پژوهش در دو بخش کیفی و کمی صورت گرفت. ابتدا عوامل موثر بر تعارض والد- نوجوان (با تاکید بر تعارض مادر- دختر) بررسی و تحلیل محتوی صورت گرفت، سپس مصاحبه نیمه ساختاریافته ای با مشاوران، نوجوانان دختر و مادران آنها انجام شد. بعد از مقوله بندی نتایج مصاحبه، عوامل موثر بر تعارض، مشخص و مطابق با آن عوامل، پرسشنامه های مرتبط بین 200 نوجوان دختر و مادران آنها که به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای از مدارس دخترانه شهرستان نایین انتخاب شدند؛ توزیع شد. روش پژوهش در بخش کیفی، تحلیل محتوی و در بخش کمی، توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، شاخص نگرش های والدینی، مقیاسهای نگرش فرزند نسبت به مادر، پرسشنامه سبک های فرزندپروری، پرسشنامه سبک های مدیریت تعارض، پرسشنامه مهارت های ارتباطی، پرسشنامه تعارضات زناشویی، پرسشنامه پنج عاملی نئو، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان و فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی، رگرسیون چندمتغیره و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحلیل محتوا نشان داد؛ عوامل موثر بر تعارض والد- نوجوان عبارتند از: سبک حل تعارض والدین و نوجوان، ویژگی شخصیتی والدین و نوجوان، مهارت های ارتباطی والدین و نوجوان، سبک فرزندپروری، تعارض زناشویی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، سبک دلبستگی نوجوان، بلوغ و نیازهای ویژه این دوره، همسالان و دوستان، مسائل و مشکلات رفتاری نوجوان و تفاوت سنی مادر و نوجوان. نتایج مصاحبه نشان داد عوامل موثر بر تعارض مادر- دختر به ترتیب عبارتند از: سبک حل تعارض مادر، تعارض زناشویی، سبک فرزندپروری، ویژگی شخصیتی مادر، سبک حل تعارض نوجوان، سبک دلبستگی نوجوان، ویژکی های جمعیت شناختی، مهارت های ارتباطی مادر و مهارت های ارتباطی نوجوان. نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد، سن دختر (04/0=r2؛ 01/0=p)، سبک حل تعارض مادر در ابعاد همکاری و انطباق (05/0>p؛ 00/1=r2)، سبک فرزندپروری مقتدر (05/0>p؛ 12/0=r2)، تعارض زناشویی در ابعاد ادراک، عاطفی و محیط (05/0>p؛ 55/0=r2)، شخصیت مادر در ابعاد توافق پذیری، روان رنجوری و برنگرایی (05/0>p؛ 40/0=r2)، سبک حل تعارض دختر در ابعاد همکاری و انطباق (05/0>p؛ 67/0=r2)، مهارت های ارتباطی دختر در ابعاد درک پیام و قاطعیت (05/0>p؛ 30/0=r2) و سبک دلبستگی دختر در ابعاد اضطرابی و اجتنابی (05/0>p؛ 86/0=r2) در پیش بینی تعارض مادر- دختر نقش معنی داری داشتند. در مجموع، متغیر های اندازه گیری شده در این پژوهش توانستند 80 درصد تغییرات تعارض دختران با مادران و 73 درصد تغییرات در تعارض مادران با دختران را تبیین نمایند.
سمیه جابری رضوان السادات جزایری
هدف از پژوهش حاضر، تعیین پیش بینی کننده های صمیمیت زناشویی و تدوین مدل بومی افزایش صمیمیت براساس عوامل پیش بینی کننده آن در زوجین شهر اصفهان بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. پژوهش در سه بخش کیفی، کمی و تدوین مدل انجام گرفت. در بخش کیفی، پس از تعیین عوامل پیش بینی کننده صمیمیت زناشویی براساس مبانی نظری، مصاحبه نیمه ساختاریافته با 10 زوج و 10 مشاور خانواده انجام گرفت. پس از مقوله بندی، کدگذاری و محاسبه فراوانی درصدی عوامل به دست آمده، پرسشنامه های مناسب برای اندازه گیری هر عامل تهیه شدند. پرسشنامه ها عبارت از پرسشنامه صمیمیت زناشویی، شخصیت پنج عاملی فرم کوتاه، سبک دلبستگی کولینز و رید، مهارت های ارتباطی کوئین دام، سبک-های اداره تعارض بین فردی، الگوهای ارتباطی، سازگاری زوجی اصلاح شده، آسیب شناسی تعاملی زوجین با خانواده همسر و فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته بودند. جامعه مورد مطالعه، زوجین شهر اصفهان بودند که تعداد 200 زوج به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری و نرم افزار spss-19 تجزیه و تحلیل شد. نتیجه آزمون t همبسته نشان داد که بین نمرات صمیمیت زناشویی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج رگرسیون گام به گام هم نشان داد که عامل توافق و همفکری در زنان و مردان دارای بیشترین سهم در پیش بینی صمیمیت زناشویی بودند. هم چنین عوامل پیش بینی کننده در زنان در مجموع 90 درصد صمیمیت زناشویی را تبیین کردند. این عوامل در مردان 79 درصد صمیمیت زناشویی را پیش بینی کردند. در نهایت، معادلات پیش بینی صمیمیت زناشویی در زنان و مردان به دست آمدند. سپس مدل افزایش صمیمیت زناشویی براساس عوامل پیش بینی کننده آن، تدوین شد.
سمیرا صفری عذرا اعتمادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل پیش بین کننده تمایل به ازدواج در پسران شهر اصفهان و تعیین سهم هر یک از عوامل، صورت گرفت. پژوهش به دو شیوه کیفی و کمی انجام شد. ابتدا، به منظور شناسایی عوامل موثر بر تمایل به ازدواج پسران، اقدام به بررسی منابع و متون نظری و پژوهشی گردید. سپس مصاحبه نیمه ساختاریافته ای با پسران، والدین و کارشناسان ازدواج انجام شد. بعد از مقوله بندی نتایج مصاحبه و متون، عوامل موثر بر تمایل به ازدواج، مشخص و مطابق با آن عوامل، پرسشنامه های مرتبط انتخاب گردیدند. با استفاده از نتایج بخش کیفی تحقیق، پرسشنامه ی بومی عوامل پیش بین کننده تمایل به ازدواج در پسران تدوین شد و برای بررسی روایی و پایایی آن، پرسشنامه روی 40 پسر مجرد که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند، اجرا گردید و روایی و پایایی آن، مورد تایید قرار گرفت. بعد از آن، پرسشنامه ها بر روی 198 پسر که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، توزیع گردید. روش پژوهش در بخش کیفی، تحلیل محتوا و در بخش کمی، توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار های این پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته، پرسش نامه محقق ساخته پیش بین کننده تمایل به ازدواج در پسران، پرسشنامه تمایل به ازدواج و فرم جمعیت شناختی بودند. تحلیل داده های کیفی با استفاده از کد گذاری مفاهیم و مقوله بندی آن ها و تحلیل داده های کمی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی انجام گرفت. نتایج تحلیل محتوا نشان داد 6 مقوله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، فردی- روان شناختی و جمعیت شناختی بر تمایل به ازدواج پسران موثر بودند. نتایج نهایی تحلیل محتوا و مصاحبه نیز نشان داد، عوامل موثر بر تمایل به ازدواج پسران عبارتند از: عامل خانوادگی (نگرش فرزندان به فرهنگ خانواده در زمینه رابطه آن ها با جنس مخالف، آسیب های تعاملی والد - فرزند در آستانه ی ازدواج، آسیب های خانوادگی، حمایت و تشویق خانواده و پیوند عاطفی خانواده )، عامل اجتماعی (نگرش به روابط دختر و پسر، نگرش به اشتغال زنان، نگرش به چشم و هم چشمی، نگرش به سربازی و اعتماد به جنس مخالف )، عامل اقتصادی (نگرش به وضعیت اشتغال، نگرش به درآمد و پس انداز، نگرش به تورم و نگرش به مهریه )، عامل فرهنگی (نگرش به دینداری، نگرش به رسانه و وسایل ارتباط جمعی، گرایش به خرافات و ارزش های فرهنگی مربوط به ازدواج )، عامل فردی - روان شناختی (تمایز یافتگی، تاب آوری، نگرش به ازدواج، آمادگی به ازدواج، انتظار از ازدواج، میل جنسی، کمال گرایی، عزت نفس، مسئولیت پذیری و تعهد به ازدواج ). نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد، در مجموع، مولفه هایی که با ورود خود به مدل توانستند توان تبیین مدل را افزایش دهند، عبارت بودند از: مولفه های فردی-روانشناختی نگرش به ازدواج (39درصد)، انتظار از ازدواج (8 درصد)، مسئولیت پذیری (8 درصد )، آمادگی به ازدواج (1 درصد )، عزت نفس (1درصد)؛ مولفه خانوادگی آسیب خانوادگی (3 درصد) مولفه ی اقتصادی نگرش به درآمد و پس انداز ( 3در صد). این مولفه ها در مجموع توانستند، 63 درصد واریانس تمایل به ازدواج را در پسران تبیین کنند.
الهام محمدی عذرا اعتمادی
هدف از پژوهش حاضر، تعیین پیش بینی کننده های روانشناختی شادی زناشویی در زوجین شهر اصفهان بود. روش پژوهش، از نوع ترکیبی بود. پژوهش در دو بخش کیفی و کمی انجام گرفت. در بخش کیفی، پس از تعیین عوامل پیش بینی-کننده شادی زناشویی بر اساس مبانی نظری، مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 زوج و 20 مشاور خانواده که واجد شرایط شرکت در مصاحبه بودند،انجام گرفت. پس از مقوله -بندی، کدکزاری باز،محوری و انتخابی و محاسبه فراوانی درصدی عوامل به دست آمده حاصل از مصاحبه ها و متون،14 عامل بدست آمد که تحت سه عامل کلی رفتاری،هیجانی و شناختی قرار گرفتند. سپس پرسشنامه های مناسب برای اندازه گیری هر عامل تهیه شدند. پرسشنامه ها عبارت بودند از: پرسشنامه ی شادی زناشویی،پرسشنامه صمیمیت زناشویی،پرسشنامه ی مهارت های ارتباطی،پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی، پرسشنامه ی هوش هیجانی بار-آن، و فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته.در مرحله کمی، جامعه مورد مطالعه، زوجین شهر اصفهان در سال 1392 بودند که تعداد 140 زوج به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند.پرسشنامه ها به منظور تعیین سهم هر عامل در شادی زناشویی بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری و نرم افزار spss-19 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که تمام متغیرها رابطه ی مثبت معنادار با شادی زناشویی دارند. نتایج رگرسیون نشان داد که 8 متغیر خوش بینی،خودابرازی،کنترل تکانش،صمیمیت،گوش دادن،هیجان مثبت،مسئولیت پذیری و استقلال در مجموع 97 صدم واریانس شادی زناشویی را تبیین کردند. عامل خوش بینی 94 صدم شادی زناشویی و سایر متغیرها تنها 3 صدم را پوشش دادند.نتایج همچنین نشان داد در بین عوامل شناختی، خوش بینی 94 صدم واریانس شادی زناشویی را تبیین کرد و دیگر عوامل شناختی 1 صدم قادر به پیش بینی شادی زناشویی بودند. عامل گوش دادن فعال در میان عوامل رفتاری، قادر به تبیین 85 صدم واریانس شادی زناشویی بود. دیگر عوامل رفتاری 11 صدم واریانس شادی زناشویی را پوشش دادند. عامل همدلی، 92 صدم واریانس شادی زناشویی را در بین عوامل هیجانی،تبیین کرد. دیگر عوامل هیجانی 2 صدم قدرت پیش بینی شادی زناشویی را داشتند.
مرضیه سادات رضوی عذرا اعتمادی
هدف از این پژوهش بررسی تاًثیر عوامل خطرزای محیطی، تعارض زناشویی و عملکرد خانواده و نیز بررسی تاًثیر غیر مستقیم این عوامل از طریق عوامل مرتبط با کودک (ادراک از تعارض والدین، ادراک از عملکرد خانواده، ایمنی هیجانی در سیستم خانواده، دلبستگی والد –کودک و خلق وخوی کودک) بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی کودک بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان پایه ی چهارم و پنجم مقطع ابتدایی مناطق نوزده گانه آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 91-90 و خانواده آن ها بود. نمونه ی آماری 702 مورد بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند.برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های عوامل خطرزای محیطی، تعارض زناشویی(mcq-r)، عملکرد خانواده (fad)، ادراک از تعارض والدین(cpic)، ادراک از عملکرد خانواده(fps)، دلبستگی والد – کودک (ippa)، ایمنی در سیستم خانواده (sifs)، خلق وخوی کودک(eatq-r) و چک لیست رفتاری کودکان – فرم والدین (cbcl) استفاده شد. روش های آماری مورد استفاده شامل آمار توصیفی و تحلیل استنباطی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. یافته ها نشان داد که عوامل خطرزای محیطی، عملکرد خانواده و تعارض زناشویی به طور مستقیم بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی در کودکان تاًثیر دارد. تعارض زناشویی با میانجی¬گری ادراک کودک از تعارض، ناایمنی هیجانی در سیستم خانواده و خلق وخوی منفی کودک بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی کودکان تاًثیر داشت و بیشترین اثر مستقیم مربوط به تاًثیر دلبستگی والد ـ کودک بر اختلالات درونی سازی و تاًثیر عوامل خطرزای محیطی بر اختلالات برونی سازی کودک بود. بیشترین اثر غیر مستقیم مربوط به تاًثیر عوامل خطرزای محیطی و عملکرد خانواده بر اختلالات درونی سازی و برونی سازی کودک بود.بررسی الگوی اختلالات درونی سازی و برونی سازی کودکان با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که الگوی مفهومی اولیه با حذف شدن مسیر ادراک کودک از عملکرد خانواده به اختلالات کودکان، با داده های حاصل از پژوهش حاضر برازش مناسب را داشت.
مریم داستانی سید علی هاشمیان فر
رشد چشمگیر و اهمیت روز افزون اینترنت در جوامع کنونی از یکطرف و نقش و تأثیر اوقات فراغت در ارتقای کیفیت حیات فردی و اجتماعی یا بر عکس در زمینه سازی و ایجاد آسیب های فردی و اجتماعی از طرف دیگر، توجه به این دو مبحث و به خصوص ارتباط آن ها را ضروری ساخته است. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر اینترنت بر گذران اوقات فراغت دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان و آزاد اسلامی خوراسگان پرداخته است. محقق در این پژوهش از روش مطالعه پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه محقق ساخته بهره گرفته است. جهت تحلیل یافته ها از نرم افزار spss و آزمون های آماری مانند ضریب همبستگی پیرسون، آزمون tدو نمونه مستقل، کای اسکوئر، تحلیل واریانس استفاده به عمل آمد. تعداد نمونه مورد مطالعه 390 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین سابقه استفاده از اینترنت و میزان فعالیت های فراغتی دانشجویان دختر رابطه وجود ندارد. بین مدت زمان استفاده از اینترنت و مدت زمان فراغت دانشجویان دختر رابطه وجود دارد. استفاده از اینترنت به عنوان یک رفتار فراغتی بر روی سایر فعالیت های فراغتی دانشجویان دختر تاثیر می گذارد. یعنی با افزایش میزان استفاده از اینترنت میزان سایر فعالیت های فراغتی نیز افزایش می یابد. بین مشارکت اجتماعی دانشجویان دختر و میزان تأثیرپذیری فعالیت های فراغتی آنان از اینترنت رابطه وجود ندارد. از بین انواع ساختار خانواده تنها بین خانواده مستبد و میزان تأثیرپذیری فعالیت های فراغتی از اینترنت رابطه وجود دارد. هر چه خانواده مستبدتر باشد میزان تأثیرپذیری فعالیت های فراغتی از اینترنت بیشتر است اما بین ساختار خانواده قاطع و سهل گیر، محل سکونت، وضعیت تأهل با میزان تأثیرپذیری فعالیت های فراغتی از اینترنت رابطه ای وجود ندارد. بین سطح تحصیلات و پایگاه اجتماعی اقتصادی دانشجویان دختر با میزان تأثیرپذیری فعالیت های فراغتی آنان از اینترنت رابطه معنی داری وجود دارد. بین استفاده از چت روم، فیس بوک و میزان فعالیت های فراغتی دختران جوان رابطه معنی داری وجود ندارد. بین مدت زمان استفاده از چت، فیس بوک و مدت زمان فراغت دختران جوان رابطه وجود دارد. بین مدت زمان عضویت در فیسبوک و میزان فعالیت های فراغتی رابطه ای وجود ندارد. بین دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی و نحوه گذران اوقات فراغت آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد.
بنفشه امیدوار مریم السادات فاتحی زاده
هدف پژوهش حاضر این بود که در ابتدا به بررسی روابط همبستگی بین کیفیت دلبستگی با افسردگی و نیز و رضایت از زندگی نوجوانان بپردازد. و سپس به مقایسه سه شیوه درمانی مشاوره شناختی- رفتاری فردی، مشاوره خانواده مبتنی بر دلبستگی، و مشاوره تلفیقی(مشاوره شناختی- رفتاری فردی و مشاوره خانواده مبتنی بر دلبستگی)، در کاهش علائم افسردگی، افزایش رضایت از زندگی و کیفیت دلبستگی نوجوان – مادر، در نوجوانان دختر افسرده بپردازد. ابتدا به منظور بررسی روابط همبستگی بین متغیرهای وابسته پژوهش، از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شد. بدین ترتیب که از بین 4 ناحیه آموزشی شهر شیراز، 2 ناحیه آموزشی به تصادف انتخاب شد. سپس از بین دبیرستانهای این دو ناحیه، به طور تصادفی 10 دبیرستان انتخاب شدند. گروه نمونه شامل 785 نوجوان دانش آموز مقطع دبیرستان بود که به تکمیل پرسشنامه های کیفیت دلبستگی، افسردگی، و رضایت از زندگی پرداختند. نتایج نشان داد که در هر دو جنس، دلبستگی به مادر، پدر، و همسال، پیش کننده معنادار افسردگی آن ها بود و در این حیطه دلبستگی به مادر تبیین کننده واریانس بیشتری از افسردگی بود. در حیطه رضایت از زندگی، در پسرها، دلبستگی به مادر، پدر، و همسال، پیش کننده معنادار رضایت از زندگی نوجوانان بود. اما در دخترها، تنها دلبستگی به مادر و پدر پیش بینی کننده معنادار رضایت از زندگی آن ها بود. در این حیطه برخی تبیین های فرهنگی مورد بحث قرار گرفت. به منظور بررسی مقایسه میزان اثر بخشی شیو های مشاوره ای، از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شد. بدین ترتیب که از بین 4 ناحیه آموزشی شهر شیراز، 1 ناحیه آموزشی(ناحیه1) به تصادف انتخاب شد. سپس از بین دبیرستان های این ناحیه، به بطور تصادفی 4 دبیرستان و از هر دبیرستان شش کلاس انتخاب شد که شامل502 دانش آموز بود. سپس پرسشنامه افسردگی کودکان بر روی آن ها اجرا شد. پس از گردآوری پرسشنامه ها، افرادی که نمره افسردگی آن ها یک و نیم انحراف معیار بالاتر از میانگین بود انتخاب شدند که شامل 48 دانش آموز بود. بعد از انجام مصاحبه تشخیصی و در نظر گرفتن ملاک های ورود، 40 نفر باقیمانده که دارای ملاک های ورود به پژوهش حاضر بودند به طور تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه های آزمایش عبارت بودند از: مشاوره شناختی- رفتاری، مشاوره خانواده مبتنی بر دلبستگی و مشاوره تلفیقی. نتایج نشان داد که: هر سه شیوه مشاوره ای توانسته اند منجر به کاهش علائم افسردگی و افزایش رضایت از زندگی، و افزایش کیفیت دلبستگی نوجوان-مادر شدند. هیچیک از شیوه های مشاوره ای از نظر تأثیرگذاری در حیطه های فوق در مرحله پس آزمون و پیگیری1، بر دیگری ارجحیت نداشت. تنها در حیطه کیفیت دلبستگی، مشاوره تلفیقی نسبت به مشاوره شناختی- رفتاری در مراحل پس آزمون،س پیگیری 1 و 2، ارجحیت داشت. در مرحله پیگیری 2 نتایج متفاوتی در اثر مقایسه دو به دو شیوه های مشاوره به دست آمد: مشاوره تلفیقی نسبت به مشاوره خانواده و نیز مشاوره شناختی – رفتاری، تأثیر بیشتری بر کاهش علائم افسردگی، افزایش رضایت از زندگی، و افزایش کیفیت دلبستگی نوجوان- مادر داشت. مشاوره خانواده نیز نسبت به مشاوره شناختی - رفتاری در حیطه افزایش کیفیت دلبستگی نوجوان- مادر، ارجحیت داشت.
مریم بیات فاطمه بهرامی
چکیده ندارد.
سمانه کوهی عذرا اعتمادی
چکیده ندارد.
مسعود صادقی عذرا اعتمادی
چکیده ندارد.
طیبه بلالی عذرا اعتمادی
چکیده ندارد.
شهین صمدی فاطمه بهرامی
چکیده ندارد.
حکیمه حیدری مریم السادات فاتحی زاده
چکیده ندارد.
امید عیسی نژاد احمد احمدی
چکیده ندارد.
صمد اسلامی مهر فاطمه بهرامی
چکیده ندارد.
ندا تگریان مریم السادات فاتحی زاده
چکیده ندارد.
مرضیه شاه سیاه فاطمه بهرامی
چکیده ندارد.