نام پژوهشگر: سیدمجید صدرمجلس

بررسی تطبیقی رئیس مدینه فاضله از دیدگاه افلاطون و سهروردی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  بشارت شریفی   اصغر عین اله زاده

اندیشه حکومتی آرمانی که عدالت و سعادت را برای شهروندان خود به ارمغان آورد و در آن حکومت اثری از ظلم نباشد، از دیرباز دغدغه فکری بسیاری از فیلسوفان بوده است. جامعه ای که چنین حکومتی داشته باشد، عموماً آرمانشهر خوانده می شود. بی گمان، کیستیِ حاکم آرمانشهر مسأله اصلی یا دست کم یکی از مسأله های اصلی در چنین حکومتی است. در این پایان نامه پژوهشگر می کوشد همین مسأله (حاکم آرمانشهر) را از دیدگاه دو فیلسوف یعنی افلاطون و سهروردی واکاود. افلاطون معتقد است که تنها فیلسوف باید حاکم باشد، و یا حاکم به تحصیل عمیق فلسفه و حکمت بپردازد؛ یعنی دانایی (اعم از علم به حقایق و آراستگی به فضایل) و قدرت در یک نفر جمع باشد، در غیر این صورت آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. دانایی، بنیاد برقراری عدالت در نفس و جامعه است، و عدالتِ نفس و جامعه موجب سعادت هر دوی آنهاست. سهروردی نیز بر این باور است که حکیم، حاکم باطنی عالم است و همو شایسته فرمانروایی سیاسی. حکیم دانایی اصیل خود را از راه ریاضات نفسانی به دست می آورد؛ به دیگر سخن، نفس در اثر ریاضات به مرحله ای می رسد که آمادگی اشراق از انوار الهی را پیدا می کند و بدین سان به حقایق امور آشنا می گردد. بنابراین هر دو فیلسوف در این نکته متفقند که حاکم آرمانشهر باید فردی باشد که دانایی و قدرت را توأمان با هم داشته باشد، وگرنه آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. نتیجه حاکمیت فیلسوف یا حکیم از دید هر دو متفکر سعادت جامعه است.

نظریه فضیلت در افلاطون و آموزه تکلیف در کانت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1393
  زهرا صالحی   محمدرضا عبدالله نژاد

این پایان نامه کوششی در جهت تبیین اخلاق فضیلت مدار افلاطون و اخلاق تکلیف مدار کانت و تطبیق آنها باهم است. اگر به سیر تاریخ نگاه کنیم، مسأل? اخلاق یکی از مهمترین مسائل مورد توجه همگان بوده است. اخلاق با معنای زندگی پیوسته است. بحث اخلاق به قدمت تاریخ بشراست. اگر بخواهیم بحث اخلاق را درافلاطون پی بگیریم، اخلاق نزد او در جستجوی تعریف سعادت و نیکبختی و ارائ? روش نیل بدان است، به این معنی که در جهت حصول بالاترین خیرانسان هدایت شده است. نیکبختی و سعادت باید با پیروی از فضیلت بدست آید، که حتی الامکان به معنای شبیه شدن انسان به خداست. خود فضیلت نسبت به سعادت امرخارجی نیست، بلکه متمم و مکمل آن است. فقط انسانی سعادتمند است که حقیقتاً با فضیلت باشد. افلاطون فضیلت را با معرفت یکی می گیرد و معتقداست که حصول فضیلت، با تحقیق و تحقق یعنی معرفت به حقایق و تخلق به آنها ممکن است. نیل به سعادت حقیقی برای انسان ممکن نخواهد بود، مگر درصورتی که با اعتقاد به بقای روح در رفتار خود، عدل و حکمت را نصب العین قرار دهد و ازاین راه اجر وپاداش دنیوی را برای خود تأمین کند. کانت که معروفترین فیلسوف در حوز? اخلاق است، می خواست اخلاق نابی را پی ریزی کند که به طورکلی فاقد هرآنچه تجربی است، باشد و به انسان شناسی وابسته باشد. درفلسف? کانت انسان غایت و هدف است و به هیچ عنوان وسیله و ابزار نیست. انسانیت انسان هدف اخلاق کانت است. مفهوم فضیلت نزد کانت همراه تکلیف است. از نظر او بدون درک صحیح مفهوم تکلیف، مفهوم فضیلت شناخته نمی شود. در فلسف? کانت اساس انگیزه و رفتار انسانی، تکلیف است نه سعادت. مفهوم وظیفه و تکلیف عبارت است از مفهوم یک گزینش آزاد و اجباری که انسان آزادانه خودش را از درون بدان مجبور می کند. از نظر کانت عملی اخلاقی است یا انسان زمانی آزاد است که اراد? او کاری را انجام دهد که صرفاً بخاطر ادای وظیفه و تکلیف باشد، بدون هیچ چشم داشت دیگری. اراده یعنی انجام عمل براساس تکلیف.