نام پژوهشگر: جواد طهماسبی
مریم طاهری باقر میرعباسی
جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی از نظر تاریخی مقدم بر سایر جنایات بین المللی هستند .تاریخ حقوق جنایات علیه بشریت با محاکمات کیفری بعد از جنگ جهانی دوم آغاز می شود .مفهوم "جنایت علیه بشریت"نخستین بار توسط ماده ی 6(c) منشور دادگاه نظامی بین المللی (منشور نورنبرگ)وارد حقوق بین الملل موضوعه گردید.این طبقه ی جدید جرایم بدان جهت وارد منشور دادگاه نظامی نورنبرگ گردید که تدوین کنندگان آن بیم آن را داشتند که مفهوم سنتی" جنایات جنگی" بسیاری از فجایع نازی ها را جبران نکند . بدین لحاظ دسته ی جدیدی از جرایم بین المللی تحت عنوان جنایت علیه بشریت ابداع شد که علیه "هر جمعیت غیر نظامی " صرف نظر از تابعیت مرتکب و قربانی قابل ارتکاب بودند .در واقع میراث اصلی منشور نورنبرگ همین جنایت علیه بشریت بود ونه "جنایت علیه صلح "آنگونه که پنداشته می شد. اهمیت این نوآوری حقوقی منشور نورنبرگ غیر قابل انکار است . ورود جنایت علیه بشریت به قلمرو حقوق بین الملل کیفری این معنا را تایید می کند که افراد حتی زمانی که قربانی سبعیت و خشونت مقامات دولت متبوع خویش می شوند تحت حمایت حقوق بین الملل قرار دارند .در حقیقت فجایع جنگ دوم جهانی به قدری هولناک بود که حتی اصل بنیادین حاکمیت دولتها نیز در برابر آن رنگ باخت ،به علاوه جرم انگاری این اعمال قطع نظر از اینکه ناقض قوانین داخلی کشور محل ارتکاب باشند یا خیر ،موضوعی است که استقلال حقوق بین الملل کیفری را به اثبات می رساند .با این همه تعریف جنایت علیه بشریت در ماده ی6 (c) منشور نورنبرگ این ایراد را در بر داشت که وقوع آن صرفا در زمان جنگ قابل تصور بود .این امر باعث شد که تا دهه ی 90 میلادی میان حقوقدانان بین المللی در خصوص تعریف جنایت علیه بشریت اختلاف نظر وجود داشته باشد تااینکه در این دهه به لحاظ رویه ی قضایی متیقن بین المللی و انعقاد اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی یک نوع وحدت در خصوص جنایت علیه بشریت و ماهیت آن در حقوق بین الملل عرفی حاصل گردید. ماده 6 (c) منشور نورنبرگ ناظر بر مصادیق جنایت علیه بشریت، این مصادیق را شامل موارد زیر می داند: " قتل عمد، ریشه کن کردن، به بردگی کشیدن، تبعید کردن یا دیگر اعمال غیر انسانی ارتکابی علیه هر جمعیت غیر نظامی... ویا تعقیب و آزار به جهات نژادی سیاسی و دینی و..." دادگاههای کیفری بین المللی بعد از نورنبرگ و توکیو نیز هر کدام این جنایات را مورد جرم انگاری قرار داده اند و در هر یک از اساسنامه های دادگاه های موردی شامل دادگاه کیفری بین المللی رواندا (ictr) و دادکاه های کیفری بین المللی یوگسلاوی سابق ( icty) و دادگاه ویژه سیرالئون و دادگاه کیفری بین المللی دائمی icc ، این جنایات همراه با ارکان تحقق آن آمده است. اکنون با توجه به این که پاره ای از مصادیق این جنایات از جمله تعقیب و آزار مداوم یا تعقیب و آزار به جهات نژادی و سیاسی و بسیاری دیگر از مصادیق آن دارای ابهام بوده، به خصوص این که مصادیق این جنایات در طول روند شکل گیری حقوق بین الملل کیفری نشو و نمو پیدا کرده است و اتفاق نظر فعلی در خصوص مصادیق این جنایات محصول پیشینه قانون گذاری و جرم انگاری آن در عرصه بین الملل و نیز رویه های دادگاه های مختلف کیفری بین المللی (دادگاههای موقت adhoc و دائم ) در مورد آنهاست، لذا ضرورت دارد در قالب این تحقیق عناصر جنایت علیه بشریت در اساسنامه و رویه دادگاه های کیفری بین المللی نمایانده شود.
سید محمد مهدی شبیری حسین شریفی طرازکوهی
اساسنامه دیوان کیفری بین المللی، با شناسایی اصول حقوقی پذیرفته شد? دادگاه های نورمبرگ و توکیو و همچنین دادگاه های موردی یوگوسلاوی سابق و روآندا، گام بلندی به سوی تدوین حقوق شناخته شده کیفری بین المللی برداشت و با وارد آوردن خدشه جدی به اصولی چون اصل عدم مداخله، اصل حاکمیّت، اصل مصونیت سران و همچنین اصل درون مرزی بودن حقوق کیفری زنگ خطر را برای عاملان و آمران جنایات بین المللی به صدا در آورد. اقدامات شجاعانه دادستان و شعب مقدماتی در بکارگیری تمامی ابزارهای ممکن برای تحقق عدالت کیفری، در کنار سابق? استفاده از مکانیزم ارجاع وضعیت توسط شورای امنیت سازمان ملل، این امید را در دلها زنده کرد که دیگر دوران بی کیفری برای جنایتکاران بزرگ بین المللی در پناه حاکمیت دولتها به سر آمده است. لیکن وجود نقاط ضعف و ابهاماتی چون، عدم وجود صلاحیت در رابطه با جنایاتی چون تروریزم و قاچاق مواد مخدر، اعطای حق تعلیق یک وضعیت به رکنی سیاسی چون شورای امنیت، عدم وجود صلاحیت در رابطه با کشورهای غیر عضو، تناقض میان آرمان اساسنامه و مقرراتی چون، مقررات انتقالی، مقررات بندهای 1 و 2 ماده 98 در کنار ضعف ذاتی اساسنامه در مواجهه با کشورهای غیر عضوِ صاحب قدرت، که به این دولتها اجازه می دهد با استفاده از نفوذ در شورای امنیتِ سازمان ملل، اتباعشان را برای همیشه از گزند صلاحیت دیوان بدور دارند، یادآور این واقعیت است که هرچند دیوان گامی بلند به سوی آرمانهای دیرینه جامع? بین الملل است برداشته ولی هنوز تا رسیدن به این آرمان شهرفرسنگها فاصله راه در پیش است. در این تحقیق با مطالعه جامعِ تمامی سازوکارهای دیوان برای رفع بی کیفری و تحلیل نقاط قوت و ضعف اساسنامه برای دستیابی به این اهداف، امتیازات موجود و موانع در پیش روی دیوان برای در تحقق هدف بزرگی چون حذف بی کیفری از صحن? بین الملل به تصویر کشیده شده است.
جواد طهماسبی علی صفاری
چکیده ندارد.
جواد طهماسبی رجب گلدوست جویباری
ماحصل تحقیقات انجام شده در رساله تحت نظر در سه فصل مستقل ارائه می گردد: فصل اول: در دو گفتار تنظیم شده که در گفتار اول مروری گذرا به تاریخچه جرائم غیرعمدی در عهد باستان و قانون حمورابی و عهد دین خواهیم نمود و نظرات مکاتب کیفری در خصوص جرائم غیر عمدی مورد بحث قرار خواهد گرفت و در گفتار دوم کلیات عنصر روانی جرم و مفهوم عمد و منشا تفکیک جرائم عمد و غیر عمد اختصارا عنوان شده است . فصل دوم: تحت عنوان خطای جزائی و مصادیق آن در قانونگذاری ایران، در چهار گفتار تنظیم شده، در گفتار اول مفهوم خطای جزائی بیان شده، در گفتار دوم مراتب وقع جرم براساس خطاء مورد بحث قرار گرفته، گفتار سوم اختصاص به خطای مدنی و تفاوت آن با خطای جزائی دارد و نهایتا در گفتار چهارم به بیان و تعریف مصادیق خطای جزائی خواهیم پرداخت . فصل سوم: به بررسی عنصر روانی جرائم خطائی در وقفه و حقوق مرضوعه اختصاص دارد که شامل چهار گفتار می باشد، در گفتار اول جرائم خطایی در قانون مجازات عمومی سابق مورد بحث قرار گرفته، در گفتار دوم جرائم هطائی در نظام کیفری ایران وفقه مورد بحث می باشد و گفتار سوم به شروع، معاونت و شرکت در جرائم خطائی اختصاص دارد و در گفتار چهارم خطای قابل مجازات و شرائط آن بررسی شده است .
جواد طهماسبی م.ه کشاورز
این تحقیق گزارش نتایج بررسی تاثیرات پیش زمینه ذهنی درباره محتوا و ساختار متن انگلیسی بعنوان زبان خارجی بوده و همچنین هر نوع تقابل و تعامل بین این دو عامل را بررسی می نماید. دو مورد از شش جزء مهارت خواندن که توسط گریب (grabe 1991) در مقاله اش ارائه شد، یعنی پیش زمینه ذهنی درباره محتوی و پیش زمینه ذهنی درباره ساختار متن مورد مطالعه قرار گرفتند. این تحقیق اجرای دوباره ای بود از تحقیق کارل (carrell,1987) در وضعیتی که انگلیسی بعنوان زبان دوم مطرح می شد. محتوای آشنا در این تحقیق در متونی وجود داشتند که منعکس کننده حیطه فرهنگی - مذهبی خواننده بودند و ساختار آشنا در متونی بود که از نظر زمانی ساختار مرتبی داشت . محتوا و ساختار آشنا هر دو جزء پیش زمینه ذهنی خواننده درباره، محتوا و ساختار می باشند. در این تحقیق آزمودنی ها دو متن را خوانده و سپس به سوالات درک مطلب آن ها پاسخ دادند. سپس از آنان خواسته شد که هرچه درباره متن بخاطر می آورند به فارسی یا انگلیسی بنویسند. در مورد تمام آزمودنی ها یکی از متون دارای محتوای آشنا و دیگری دارای محتوای ناآشنا بود و نیمی از آزمودنی ها این متون را با یک ساختار مرتب و آشنا و نیم دیگر آنها را با ساختار بهم ریخته و ناآشنا دریافت کردند. پس از مقایسه میانگین نمرات آزمون ها و تعداد ایده هایی که آزمودنی ها از هر متن بخاطر آوردند و با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک رویه و آزمون شفه مشخص گردید که محتوا و ساختار هر دو در فرایند خواندن و درک مفاهیم از اهمیت ویژه ای برخوردارند. متونی که دارای محتوا و ساختار آشنا بودند بهتر خوانده و درک می شوند در حالیکه خواندن و درک متون دارای محتوا و ساختار ناآشنا با مشکل همراه بود. آزمودنی ها در خواندن متونی کهدارای ساختار ناآشنا بود به همان اندازه مشکل شدند که هنگام خواندن متون دارای محتوای ناآشنا.