نام پژوهشگر: روح الله شیرازی
سعید صداقتی رضا مهرافرین
هدف از بررسی باستان شناختی بخش اسپکه شهرستان نیکشهر (سه دهستان لاشار شمالی، لاشار جنوبی و دهستان چانف) شناسایی مکان های باستانی منطقه، سیر تحول استقرار در منطقه، الگوی استقرار و مقایسه ی داده های بدست آمده از بررسی باستان شناختی منطقه با مناطق همجوار به منظور درک روابط فرهنگی میان آنهاست. با داده های مناطق همجوار جهت ارائه گاهنگاری منطقه بوده است. بر این اساس منطقه ی مورد مطالعه با روش پیمایشی فشرده (گام به گام) مورد بررسی قرار گرفت. حاصل این بررسی شناسایی تعداد 31 مکان (محوطه) باستانی در منطقه بود که از این تعداد شناسایی گردید که از این تعداد، 17 مکان دارای آثار عصر مفرغ، 17مکان دارای آثار دوران تاریخی (اشکانی) و 13 مکان دارای آثار دوره اسلامی میانه و متاخر بودند. مطالعه عکس های هوایی و نیز اطلاعات بدست آمده از بررسی های میدانی نشان داد که استقرار های مختلف این بخش وابسته به جریان رودخانه ها و منابع آبی، ناهمواریها و مراتع بوده است. از سوی دیگر ادوار مختلف فرهنگی محوطه های شناسایی شده در این حوزه نشان می دهد که سه گسست زمانی ((gap در حوزه مذکور وجود داشته است. نخستین گسست به قبل از آغاز شهرنشینی (3200 ق.م) باز میگردد. که از این دوره هیچگونه محوطه استقراری شناسایی نشد. دومین گسست زمانی متعلق به آغاز هزاره دوم قبل از میلاد تا اواخر دوران سلوکی است. سومین گسست از دوره ساسانی تا اواخر سده پنج هجری قمری را در بر می گیرد. وضعیت استقراری بخش اسپکه و مواد فرهنگی پراکنده در سطح هر یک از محوطهای آن نشانگر ان است که منطقه مذکور دارای ارتباطات فرهنگی با مناطق همجوار خود مانند شهرسوخته، تپه بمپور، محوطه های حاشیه رودخانه هلیل رود و برخی از محوطه های واقع در غرب بلوچستان پاکستان بوده است.
مجتبی سلطانی رضا مهرآفرین
سنگ نگاره یکی از آثار فرهنگی و هنری اقوام مختلف انسانی است که تاکنون مجموعه های متنوعی از آن در بسیاری از نقاط دنیا به دست آمده است. بلوچستان از جمله مناطق بسیار غنی این هنر بدوی در ایران است که در بخش هایی مانند سراوان، سرباز و خاش مجموعه های فراوانی از آنها شناسایی شده است. مطالعه هر یک از این مجموعه ها می تواند در شناخت تاریخ هنر، تاریخ اجتماعی و فرهنگی، مذهبی، جانورشناسی و بوم شناسی منطقه موثر واقع شود. بخش قصرقند نیکشهر یکی از مناطق بسیار مهم بلوچستان از نظر هنر صخره ای است که در جریان یک بررسی باستان شناختی تعداد یازده مجموعه سنگ نگاره از آن در امتداد رودخانه کاجو شناسایی گردید. پس از ثبت و مستند نگاری این مجموعه ها که با روش های متداول در باستان شناسی صورت گرفت، مشخص گردید که نقوش قصرقند با دو روش ضربه های مستقیم و ایجاد خراش به صورت مسبک بر سطح سنگ ایجاد شده اند. این نقوش از نظر نقش مایه به سه دسته انسانی، جانوری و هندسی تقسیم و از نطر موضوع نقش به گروه های فرعی تقسیم می گردند که در این پژوهش همراه با تصاویر و طرح، پس از توصیف، تحلیل شده اند. تحلیل شمایل نگاری و ارائه یک تاریخ نسبی از سنگ نگاره های قصرقند از جمله مهمترین اهدافی است که علاوه بر آنچه پیش از این گفته شد در این طرح دنبال گردید. مطالعه نقوش صخره ای قصرقند نشان داد که سنگ نگاره های مذکور در بردارنده مشابهت های فراوانی با چنین آثاری از دیگر نقاط ایران است. این مسأله می تواند ناشی از ارتباطات فرهنگی و مشابهت های زیستی و اجتماعی منطقه بلوچستان با دیگر نواحی ایران تلقی گردد اما در عین حال تفاوت هایی میان نقوش منطقه قصرقند با سایر نقاط ایران مشاهده می شود که می توان با استناد به آنها نوعی مرزبندی منطقه ای و فرهنگی میان سنگ نگاره-های بلوچستان با سایر نقاط ایران ترسیم کرد. برای ایجاد یک گاهنگاری نسبی از سنگ نگاره های قصرقند از روش مقایسه گونه شناختی استفاده گردید. بدین منظور برخی از نقوش سنگ نگاره ها با نقوش موجود بر روی سایر مواد فرهنگی منطقه جنوب شرق ایران و پاکستان مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفتند. بر این اساس سنگ نگاره های قصرقند از نظر زمانی به سه دوره؛ عصر مفرغ، دوره تاریخی و اسلامی تاریخگذاری شده اند.
عزیزاله اله پور محمد مهدی توسلی
تپه صادق یکی از محوطه های اقماری شهر سوخته در جنوب شرق ایران است. آغاز استقرار در تپه صادق، هم زمان با گسترش و شکوفایی محوطه شهرسوخته بوده که این امر به سبب ازدیاد جمعیت و تخصص گرایی در منطقه سیستان و نیاز به مکان هایی مجزا ولی در پیوند برای تولید بیشتر روی داده است. کاوش و مطالعه در این محوطه، به منظور روشن نمودن وضعیت استقرارهای هزاره سوم در دشت سیستان و مطالعه رابطه میان مرکز و پیرامون به دنبال تخصص گرایی و ظهور جوامع پیچیده صورت گرفت. از جمله مدارکی که این مطالعات را پشتیبانی می کند سفال است که به مقدار زیاد در سطح این استقرارگاه دیده می شود. طبقه بندی سفال، شاخصه های متعددی از جمله خمیره، شکل، نقش، و غیره را شامل می شود که برای آن، باید تمام این شاخصه ها را در نظر گرفت و سپس به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است پس از طبقه بندی داده های سفالی و مقایسه گونه شناختی این داده ها با مواد فرهنگی بدست آمده از مناطق هم جوار همچون دره بمپور، دره صوغان، بلوچستان پاکستان، افغانستان، آسیای مرکزی، سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان؛ جایگاه تپه صادق در ارتباطات و مبادلات فرهنگی با مناطق ذکر شده مشخص شود. طبقه بندی های انجام شده نشان می دهد که بیشتر سفال های این محوطه مربوط به سفال نخودی بوده و مقایسه های گونه شناختی صورت گرفته این نکته را روشن می سازد که بیش از 98% داده ها، هم زمان با دوره دوم ( 2800-2500 ق.م.) و سوم (2500- 2300 ق.م.) شهر سوخته است. از مستندات به دست آمده چنین بر می آید که بیشترین ارتباطات تپه صادق به صورت درون منطقه ای و مربوط به حوضه جنوب شرق ایران بوده است.
واحد جولایی روح الله شیرازی
دشت فارسان در شمال مرکزی استان چهارمحال و بختیاری ایران و در جنوب رشته کوه زاگرس واقع شده است. مطالعات باستان شناسی انجام گرفته در ارتباط با عصر آهن این منطقه بسیار اندک است؛ در نتیجه شناخت ما از سفال این دوره در بخش های جنوبی زاگرس نیز بسیار ضعیف است. در این پژوهش وضعیت این منطقه در عصر آهن به صورت اجمال بیان می گردد و محوطه های عصر آهن دشت فارسان به خوبی معرفی -می شوند. ضمن اینکه با مطالعه، طبقه بندی و گونه شناسی سفال های به دست آمده از محوطه های فارسان و مقایسه ی آن ها با سایر محوطه های شمال غرب، غرب و فلات مرکزی ایران، درک ما از عصر آهن این منطقه از ایران افزایش خواهد یافت. همچنین می توان شواهدی در ارتباط با برهم کنش ها ی بین این مناطق در این دوره به دست آورد. بررسی باستان شناختی شهرستان فارسان در تیر و مرداد 1386 انجام شد که نتایج قابل توجهی دربرداشت، از آن جمله می توان به شناساییِ 212 محوطه مربوط به پارینه سنگی میانی تا دوره ی متأخر اسلامی اشاره کرد. با مطالعه ی سفال های عصر آهن یافت شده از این بررسی، 25 محوطه مربوط به دوره ی آهن شناسایی شدند. اکثریت سفال ها به عصر آهن 3 تعلق داشته و درصد کمی از آن ها مربوط به عصر آهن 1 و 2 بودند. سفال های به دست آمده از این محوطه ها مشابه به سفال های عصر آهن محوطه های غرب و مرکز فلات ایران از جمله گودین، نوشیجان، حسنلو، سرخ دم لکی و سیلک هستند. بر اساس مطالعه ی سفال های به دست آمده از این محوطه ها به نظر می رسد که در این دوره، ساخت سفال کاملاً محلی نبوده و تحت تأثیر و نفوذ مناطق همجوار به خصوص غرب ایران قرار داشته است. ولی شماری از این سفال ها نیز کاملاً محلی بوده و تحت تأثیر و نفوذ سایر مناطق ایران قرار نداشته است.
حمیده فخرقایمی روح الله شیرازی
منطقه مورد مطالعه در این پژوهش دشت سملقان در شمال شرق ایران است که در غرب شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی قرار گرفته است. دشت سملقان دارای استقرارهای پیش از تاریخی متعددی است اما آثار دوره نوسنگی بر اساس لایه نگاری تنها از استقرار قلعه خان گزارش شده است.در این پژوهش استقرار قلعه خان مورد مسالعه قرار می گیرد و فراین گذر در دشت سملقان و با تاکید بر استقرار قلعه خان مورد بررسی قرار می گیرد. در استقرار قلعه خان با توجه به مطالعه تهشته های فرهنگی، سنت سفالگری و معماری، الگوها و مدل ها استخراج شده و نهایتاً به دشت سملقان تعمیم داده می شود. این الگوها نشان دهنده گسست بین دوره های نوسنگی و مس سنگی و تدریجی بودن فرایند گذار در لایه های استقرار قلعه خان و همین طور دشت سملقان است.
مریم زور محمد مهدی توسلی
با توجه به اینکه سرزمین بلوچستان در طی دوران اسلامی دارای استقرارهای فروان بوده است، اما متأسفانه مطالعه سفالینه های اسلامی کمتر مورد توجه محققان و باستان شناسان دوران اسلامی قرار گرفته است. برای تأمین این منظور، بر آن شدیم که مجموعه سفالینه های اسلامی جمع آوری شده در بررسی شهرستان های نیک شهر و چابهار در استان سیستان و بلوچستان که به ترتیب در سال های 1381 و 1388 خورشیدی از سوی روح لله شیرازی انجام گرفته است را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و حاصل کار را در غالب پایان نامه مذبور تحت عنوان "مطالعه نمونه های سفالین جمع آوری شده از سطح محوطه های دوران اسلامی در شهرستان نیک شهر و چابهار" به رشته تحریر در آوریم. در نتیجه سعی گردید که تمامی 474 قطعه سفال اسلامی بدست آمده از حوزه نیک شهر و چابهار مورد مطالعه (طبقه بندی، گونه شناسی و گونه شناختی) قرار گیرند. بدین ترتیب کلیه سفال ها بر اساس دو متغیر نوع پوشش و ساده یا منقوش بودن به چهار گروه سفال بدون لعاب و ساده، سفال بدون لعاب و منقوش، سفال لعابدار و ساده، سفال لعابدار و منقوش تقسیم گردیدند. سپس بر اساس یک یا چند متغیر سفالینه های طبقه-بندی شده به گونه های متعددی تقسیم شده و به منظور انجام مقایسه گونه شناختی نمونه های منتخب هر گونه از نظر متغیرهای مختلف با سفالینه های تاریخ گذاری شده و دیگر محوطه ها اسلامی مورد مقایسه قرار گرفتند. با توجه به مطالعات انجام شده نتایج زیر حاصل شد: 1ـ نتایج مطالعات انجام شده نشان می دهد که سفال با تزئین اسگرافیتو سفال غالب دوران اسلامی بلوچستان می باشد که با توجه به گونه شناختی با مناطقی چون نیشابور، بامیان و کوش در محدوده زمانی 4 تا 7 هجری قمری در این منطقه رواج داشته و از رونق بر خوردار بوده است. 2ـ با توجه به بررسی و مقایسه کیفیت نقوش گونه هایی همچون سفالینه های " قلم مشکی" و "آبی سفید" با نقوش سفالینه های دیگر مناطق، به روشنی میتوان دریافت که در مجموع سفالینه های اسلامی از نظر کیفیت نقوش تزئینی به ویژه ـ تزئین با رنگ ـ نسبت به مراکز عمده سفالگری در ایران و دیگر کشورهای اسلامی در سطح پایین تری قرار دارند و نبود حتی یک قطعه سفال با نقاشی روی لعاب همچون سفال زرین-فام، سیلهوتو، مینایی نشان میدهد که سفالگران بلوچستان دارای عدم تخصص و مهارت کافی در این تکنیک تزئینی بوده اند. 3ـ همان گونه که پیش از این اشاره شد این حوزه با توجه به گونه شناختی سفالینه ها و مشابهت فروان آنها با سفالینه های خراسان بزرگ، سیستان و حوزه جازموریان به ویژه جیرفت می توان به وضوح به ارتباط فرهنگی بین این مناطق پی برد. همچنین با بررسی و مقایسه سفالینه های این حوزه با کشورهای چون سوریه، عراق، مصر، امارات،ترکیه و چین می توان گفت که بلوچستان (حوزه نیک شهر و چابهار) دارای ارتباطات گسترده و همسانی فرهنگی و هنری با سایر مناطق بوده است. به طور کلی می توان گفت که با توجه به مطالعات انجام شده بلوچستان (حوزه نیک شهر و چابهار) در طی دوران اسلامی (سده های 4 تا 9 ه.ق) در زمینه سفالگری پیشرفت نسبتاً خوبی را داشته و ارتباط فرهنگی و هنری گسترده ای با مناطق همجوار و سرزمین های دور دست داشته است.
احمد محمدنیا رضا مهرآفرین
دشت سیستان به علت دارا بودن شرایط مناسب زیست محیطی همچون رودخانه، دریاچه و خاک حاصلخیز در هزاره سوم پیش از میلاد گهواره تمدنی بزرگ بنام شهرسوخته گردید. شهرسوخته نقش واسطه ی مهمی در هزاره سوم قبل از میلاد بین تمدنهای شرق و غرب بر عهده داشته است. به جهت همین اهمیت، استقرارهای کوچکتر در کنار شهرسوخته شکل گرفت. این استقرارها علی رغم کوچک بودن، نقش مهمی در اهمیت آن روز شهرسوخته داشته اند. تهیه کالاهای مصرفی شهرسوخته و حتی کالاهای صادراتی از شهرسوخته به سایر نقاط توسط همین استقرارها صورت گرفته است. بی شک نقش اصلی در پدیدار شدن تمدن در دوره های مختلف در سیستان بر عهده رود هیرمند بوده است. این رودخانه مهم در طی دوره های مختلف تاریخی با تغییر مسیر خود بارها باعث جابه جایی استقرارها شده است در عصر مفرغ این رودخانه در مسیری جریان داشته که هم اکنون به رود بیابان معروف است. رودخانه ای که در جنوبی ترین نقطه سیستان وارد دشت می شد؛ پس از مشروب نمودن اراضی منطقه وارد دریاچه هامون می گردید. وجود شیب ملایم دشت سیستان، این امکان را به وجود آورد که با حفر کانالهای مصنوعی، آب رودخانه در سرتاسر حوضه پخش گردد و متعاقب آن استقرارها در سرتاسر دشت سیستان شکل بگیرند. وجود دشت هموار که ارتباط استقرارها را با همدیگر راحت تر می ساخت و همچنین محوطه بزرگی بنام شهرسوخته به عنوان یک مکان اصلی، دلیل پیگیری نظریه مکان مرکزی به مفهوم نظریه کریستالر در این تحقیق بود. همچنین افزایش و کاهش تعدد استقرارها در رابطه با دوره های مختلف شهر سوخته که نوسانهای زیادی داشته است، اهداف کار تحقیق گردید. در تحقیق حاضر سعی بر آن است نقش رود بیابان در پراکنش استقرارها مورد تحلیل قرار گیرد. تمامی تحلیل ها و تهیه نقشه ها به کمک نرم افزار gis انجام شد. کل استقرارها در 5 حوزه جنوب قلعه رستم، گیردی، قلعه رستم، جنوب دریاچه هامون و رودخانه شیله می باشد که هر حوزه یک نقشه با مقیاس 1/50000 را شامل می شود. مساحت هر حوزه حدود 664 کیلومتر مربع است که در برخی از آنها این مساحت به جهت مشترک بودن با افغانستان به حدود نصف کاهش یافته است. با همه این توصیفات حوضه رود بیابان به مطالعات بسیار بیشتری و کاملا تخصصی نیازمند می باشد تا بتوان معماهای عصر مفرغ این دشت را حل کرد. این پایان نامه در پنج فصل تدوین گردیده است: فصل نخست: کلیات طرح تحقیق، فصل دوم : وضعیت جغرافیایی سیستان، فصل سوم: مبانی بنیادین تحقیق: مکان مرکزی، عصر مفرغ، رود بیابان و فصل چهارم و پنجم تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری این پژوهش را در بر می گیرند.
فاطمه علیزاده رضا مهرآفرین
بلوچستان سرزمینی است که از لحاظ محیط طبیعی و جغرافیایی بسیار متنوع است. اقوامی که در طول هزاره ها در این سرزمین زندگی می کنند، خود را با شرایط بسیار دشوار محیط جغرافیایی منطقه وفق داده اند. با این وجود این منطقه محوطه ها و گورسنگ های فراوان از دوره ی اشکانی دارد، که داده های فرهنگی آن همچون سفال، شاهدی بر رونق در این دوره می باشد. از مهم ترین محوطه های بلوچستان که دارای سفال هایی از دوره ی اشکانی می باشند، می-توان به محوطه های: دمبکوه، هزارمردی، هیتان، تنب دمبان و تورهیت اشاره کرد. وفور سفال در این نواحی نشان از اهمیت و کاربرد این داده ی فرهنگی در زندگی ساکنان دارد. از این رو یکی از اهداف اصلی این پژوهش، شناخت گونه-های مختلف سفال در مکران جنوبی می باشد. این مطالعه به بررسی فنون تولید سفال در این منطقه و همچنین تاثیر و تاثر آن با مناطق همجوار مربوط می شود. پیش از این پژوهش های متعدد اما پراکنده ای درباره سفال دوره اشکانی بلوچستان صورت گرفته بود. از این رو دراین روند با روش های علمی تر و دقیق تر از طریق طبقه بندی، گونه شناسی و مقایسه گونه شناختی سفال این منطقه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ایم. مطالعات صورت گرفته بر روی سفال های مکران جنوبی ارتباطات قابل توجهی را نشان می دهد و همچنین باید افزود که سفال این منطقه اشتراکات بسیاری با مناطق همجوار خود از جمله: تپه یحیی، بردسیر و رودبار در کرمان، هرمزگان، چارسدا در پاکستان، شمشیرغار و نادعلی در افغانستان، تپه گوری، کوه خواجه و قلعه سام در سیستان و محوطه های واقع در سواحل خلیج فارس و دریای عمان (اد دور، سوهار، شارجه و دیبا و ...) دارد. طبق مطالعات مشخص گردید که سفال مکران جنوبی دارای کیفیت نسبتا خوبی بوده است. علاوه بر این در بین سفالینه های منطقه گونه های شاخصی همچون: لوندو ، گونه ظریف منقوش دورنگ و گونه ظریف منقوش نارنجی- قرمز وجود دارد.
آیگین مردانی ولندانی رسول موسوی حاجی
مطالعه ی سنگ نگاره ها به عنوان بخش مهمی از هنر صخره ای، امروزه در سرتاسر جهان، به عنوان یکی از شاخه های مهم هنر و باستان شناسی بسیار حایز اهمیت است، زیرا بررسی این آثار در کشف زمینه های فکری و فرهنگی اجداد انسان نقش به سزایی دارد. ایران یکی از کشورهایی است که منابع عظیمی از این هنر را در خود محفوظ می دارد. یکی از مناطق مهم هنر صخره ای در ایران، در استان خراسان شمالی، نزدیک روستایی به نام جربت، در حوالی شهرستان جاجرم، واقع است. پس از بررسی میدانی و ثبت و مستند نگاری سنگ نگاره های جربت، این نقوش به پنج گروه جانوری، انسانی، هندسی و نمادین، ابزار و وسایل و نقوش کتیبه ای طبقه بندی شده اند، که در متن تحقیق به تفصیل به آن ها پرداخته شده است. از نظر کمیت نقوش جانوری در بالاترین جایگاه قرار دارد، که حیوانات مختلفی را نشان می دهد. تکنولوژی ایجاد این طرح ها اغلب با روش کوبشی و گاهی با خراش می باشد. سنگ نگاره های جربت از نظر سبک و موضوع با سنگ نگاره های برخی از دیگر نواحی هنر صخره ای ایران و جهان قابل مقایسه است. در این تحقیق، سنگ نگاره های جربت با نمونه های موجود در بلوچستان و بعضی نواحی آسیای مرکزی مقایسه شده اند. برخی از تشابهات موجود، ناشی از مشابهت های ساختارهای اجتماعی است و در بسیاری نمونه ها، تأثیرپذیری نقوش از شرایط محیطی و زیستی مشهود است. این سنگ نگاره ها متعلق به دوره های زمانی مختلف از عصر مفرغ تا دوران اسلامی است.
عالیه امیری نژاد روح الله شیرازی
هدف از این مطالعه، شناخت ویژگی سفال های دوره مفرغ تپه پوکردوال و تطبیق شباهت های موجود در این سفال ها با محوطه های دشت گرگان، گوهر تپه و تپه حصار است. دوره مفرغ تپه پوکردوال بر اساس مطالعات گونه شناسی سفال، به دو فاز مفرغ میانی و اوایل مفرغ جدید تقسیم شده است. بیشتر سفال های دوره مفرغ در این محوطه از نوع ظریف و چرخ ساز بوده و در خمیره آنها ماده افزودنی معدنی و گیاهی کمتر مشاهده می-شود. سفال ها بیشتر در طیف خاکستری و تعداد کمتری از آنها در طیف قهوه ای متمایل به خاکستری و طیف زیتونی و طیف قرمز و قهوه ای دیده شده است. درصد بالایی از سفال با پوشش نوع رقیق است و کمتر از پوشش غلیظ استفاده شده است. تزئینات سفال ها اغلب از نوع براق، داغدار، داغدار خطی منظم و در مواقعی نوار برجسته و خطوط کنده دیده می شود. سفال های دوره مفرغ میانی پوکردوال از نظر گونه شناسی قابل مقایسه با شاه تپه iib، ترنگ تپه iiib, iiia، یاریم تپه iii، نرگس تپه ,iiib 2-1 تپه حصار iiia–iiib و گوهرتپهiii1-2 و سفال های اوایل مفرغ جدید تپه پوکردوال با شاه تپه,iia2ترنگ تپه,iiic1تپه حصارiiic، نرگس تپه,iiia گوهرتپهiv2 است.
فاطمه پرکان مهدی مرتضوی
مهر ها و اثر مهر ها از مهم ترین شواهد مربوط به درک سیستم های اداری، تجاری و نخبگان در یک جامعه پیشرفته می باشند. مقادیر بسیار زیادی از این شواهد از شهر سوخته و محوطه های اقماری در عصر مفرغ سیستان به دست آمده است. ضرورت درک سیستم اداری و تجاری و وجود نخبگان که از دیدگاه گوردون چایلد از مهم ترین نشانه های یک جامعه شهری می باشد، موجبات انجام این تحقیق را فراهم آورد. در این پایان نامه به منظور دست یابی به اهداف تحقیق یعنی مطالعه و طبقه بندی مهر ها و اثر مهر های شهر سوخته و درک رابطه احتمالی متقابل این محوطه با محوطه های همزمان در سایر مناطق مطالعه و بررسی بر روی 163 نمونه از مهر ها و اثر مهر ها صورت پذیرفته است. جهت حصول به هدف اول شواهد به 2 گروه مهر ها و اثر مهر ها و همچنین مهر ها نیز بر اساس متغیر نوع مهر به 2 گروه مهر های استوانه ای و مسطح تقسیم گردیدند. سپس بر اساس متغیر نوع نقش مهر ها به 3 گروه مهر های هندسی، گیاهی، حیوانی و اثر مهر ها به 4 گروه هندسی، گیاهی، حیوانی و انسانی تقسیم و در ادامه هر کدام از نقش ها به زیرمجموعه های کوچک تری طبقه بندی شدند. همچنین مهر ها بر اساس متغیر جنس مهر ها به 4 گروه فلزی، سنگی، استخوانی، گلی و در ادامه مهر های سنگی نیز بر اساس متغیر نوع جنس آن ها به 4 گروه صابون، لاجورد، آهک و مرمر تقسیم شدند. پس از آن به منظور دست یابی به هدف دوم از میان 163 نمونه از مهر ها و اثر مهر های فوق، 67 عدد مهر و 37 عدد اثر مهر ها به دلیل داشتن متغیرهایی همچون نقش مهر، نوع مهر و فرم مهر برای مقایسه با سایر محوطه ها انتخاب گردیدند. این شواهد از نظر متغیر های مختلف با تعداد 272 مهر و تعداد 24 اثر مهر از سایر محوطه های دشت سیستان و محوطه های سایر مناطق مورد مطالعه تطبیقی قرار گرفتند. در این راستا به منظور ارزیابی سوالات و فرضیات تحقیق موارد زیر مورد تایید قرار گرفتند. 1. مجموعه مهرها و اثر مهرهای شهرسوخته شامل نقوش گوناگون هندسی، گیاهی، حیوانی و انسانی می باشند و مهر های این محوطه از جنس سنگ صابون، سنگ آهک، سنگ مرمر، سنگ لاجورد، استخوان، مفرغ و سفال می باشد.2. مهرها و اثر مهرهای مکشوفه از شهر سوخته با محوطه های همزمان در افغانستان، عمان، بلوچستان، پاکستان، آسیای میانه، شمال ایران و مناطقی از جنوب شرق قابل مقایسه می باشند. نتایج گویای وجود سیستم اداری و تجاری پیشرفته در عصر مفرغ دشت سیستان و ارتباط شهر سوخته با محوطه های همزمان در سایر مناطق می باشد. به نظر می آید که دوام و بقای این سیستم ها تا حد زیادی وابسته به حضور نخبگان در این جامعه مهم عصر مفرغ می باشد.
ناهید دادرس روح الله شیرازی
چکیده: عصر آهن تلاقی فرهنگهای اقوام مهاجر و مهاجم و اقوام ساکن ایران است . این عصر ، عصر تغییر در ساختار فرهنگی ایران در اواسط هزاره دوم به وسیله اقوام مهاجم می باشد . در نگاه کلی سلاح های این عصر به دو دسته تدافعی و تهاجمی تقسیم می گردد و جنس آنها از مفرغ ، آهن و مس و گاه برای تزیین از طلا نیز استفاده شده است. روش ساخت آنها ساخت تفکیکی و اتصال به هم ازشیوه قالبگیری بوده و همچنین سلاحها از جهت نقش و تزیین به دو دسته ساده ومنقوش تقسیم می شوند. سلاحها در این دوره همه از فلز ساخته می شده اند که پایدار باقی بمانند، لیکن کمک سلاحها و تعلقات دیگر که از جنس چرم و یا چوب بوده به مرور زمان از بین رفته اند . البته کاربرد دیگر سلاحها ، استفاده از آنها در مراسم آیینی، تدفینی و دین بوده است ، که خود حکایت از اعتقاد عمیق انسان در آن دوره به پیروز شدن در همه جهات زندگی دارد .گونه شناسی و تجزیه و تحلیل جنگ افزارها نشان می دهد که سنتها و روشهای فلزکاری منطقه در شکل آنها بی تاثیر نبوده است . بیشتر جنگ افزار ها چه تدافعی و چه تهاجمی در هر چهار منطقه شمال ، شمالغرب ، غرب و فلات مرکزی در بعضی از موارد از جمله فرم کلی یا نحوه تزیینات و یا تکنیک ساخت از هم تاثیر پذیرفته اند البته در منطقه شمالغرب این تاثیر گذاری بسیار کم بوده و فرم و نوع تزیینات با مناطق دیگر متفاوت بوده است . در سلاحهای تدافعی البته باید این نکته را در نظر داشت که هنگامی که سخن از عصر آهن می شود منظور این نیست که همه ابزارها و ادوات و آلات جنگی و غیر جنگی از آهن است ، بلکه منظور این است که شناخت و کشف آهن و استفاده از این عنصر در این دوره بوده و سیر تکامل ابزار آلات آهنی و به خصوص جنگ افزارهای آهنی در این عصر صورت گرفته است ، لیکن از فلزاتی چون برنز و مفرغ و مس و طلا تا حدودی نیز استفاده می شده است . واژگان کلیدی: عصر آهن- ابزار الات-تدافعی-تهاجمی.
نظیراحمد بلوچ روح الله شیرازی
هزاره سوم قبل از میلاد در بلوچستان، به¬خصوص در قسمت¬های جنوبی مکران، از ناشناخته¬ترین دوره¬های باستان¬شناسی ایران است. در حقیقت هدف از ارائه چنین موضوعی به عنوان موضوع پایان نامه مطالعه الگوهای استقراری محوطه¬های هزاره سوم قبل از میلاد بلوچستان در حوزه رودخانه کاجو در نیکشهر(بخش قصرقند) است که از دیدگاه شیوه معیشت، روابط فرهنگی و ... مورد بررسی قرار می¬گیرند. با توجه به مقایسه¬های انجام شده می¬توان گفت که در سرتاسر استقرار¬های هزاره¬سوم ق.م درحوزه آبریز کاجو شیوه استقرارها تابع یک¬سری الگوهای مشخص است و در هر کدام طیف مواد فرهنگی دیده شده چندان متنوع نیست. بررسی¬های اخیر و تجزیه و تحلیل داده¬ها بیان می¬کند که محیط جغرافیایی منطقه مورد مطالعه (قصرقند)،به¬خصوص قسمت¬های جنوبی به دلیل داشتن دو ویژگی عمده یعنی خاک حاصلخیز و منابع دائمی آب تاثیر زیادی بر شکل گیری استقرار¬های عصرمفرغ در حوزه رودخانه کاجو داشته است و الگوهای استقراری با توجه به مواد سطحی( داده¬های سفالین محوطه¬ها) به دست آمده و ویژگی¬های جغرافیایی وداده¬های gis از هرکدام از این محوطه ها، دارای ویژگی¬هایی است، که در ارتباط¬ مستقیم با محیط پیرامون آنها می¬باشد. همچنین تحلیل سفال¬های به دست آمده نشان می¬دهد که عامل روابط فرهنگی و بازرگانی بین منطقه¬ای نیز در شکل¬گیری محوطه¬های هزاره سوم قبل از میلاد بلوچستان موثر بوده است. در نتیجه سه عامل اساسی را می¬توان در شکل گیری محوطه¬های عصر مفرغ(هزاره سوم قبل از میلاد) در حوزه رودخانه مذکور بر شمرد؛ الف) منابع مطمئن آبی ب) خاک مناسب برای کشاورزی پ) قرار گرفتن بر سر راه¬های ارتباطی
احمد فاضلیان سگوندی محمد مهدی توسلی
شهرسوخته یکی از محوطه های کلیدی جنوب شرق ایران بوده که آغاز استقرار در این محوطه همزمان با عصر مفرغ( 3200ق.م) (دوره ای مقارن با رویدادهای بزرگی مانند آغاز شهرنشینی، گسترش تجارت با مناطق دور دست و گسترش خط) است. این محوطه با مساحتی در حدود 151 هکتار، که 120هکتار آن دارای آثار و بقایای مادی و فرهنگی بوده، متشکل از سه بخش اصلی: منطقه بزرگ مرکزیی، منطقه صنعتی و منطقه گورستان می باشد. با وجود پژوهش ها و مطالعات گسترده در زمینه های گوناگون به خصوص سفال ، پژوهش جامع ای بر روی سفال های خاکستری شهرسوخته صورت نگرفته است. پژوهش حاضر در مورد سفال خاکستری شهرسوخته بوده که ابتدا به طبقه بندی داده های سفالی بر اساس شاخص هایی همچون: فرم، نقش و رنگ نقش و غیره پرداخته و سپس با انجام مقایسه گونه شناختی آن ها با سفال های فرهنگ های مناطق همجوار همچون: دره بمپور، دره صوغان، پاکستان (به خصوص منطقه کچ مکران و کویته) و افغانستان، آسیای مرکزی و سواحل جنوبی خلیج فارس و دریا عمان، به تجزیه و تحلیل نتایج حاصله پرداخته می شود. طبقه بندی های انجام شده نشان می دهد که فرم کاسه، بیش ترین حجم داده های سفالی نوع خاکستری را تشکیل می داده است. بر اساس مقایسه های گونه شناختی صورت گرفته، تقریباً 28./. درصد داده ها همزمان با دوره دوم ( 2800- 2500ق.م) و سوم (2500- 2300 ق.م) شهرسوخته بوده و کاسه های مخروطی و کاسه های کم عمق نیمه کروی به لحاظ نقش و فرم بیش ترین شباهت را به ترتیب با نمونه های شاهی تمپ و محوطه امیر دارد، با توجه به مطالعات صورت گرفته بر روی این گونه سفالی می توان گفت به احتمال فراوان این فرم از ظروف خاکستری از گونه های وارداتی در گورستان شهرسوخته می باشد. از دیگر نتایج حاصل چنین بر می آید که داده های سفالی به لحاط فرم، نقش و خمیره بیشترین شباهت را با سفال های محوطه ی امیر در سیستان افغانستان و شاهی تمپ در پاکستان و گورستان دامین در دره بمپور دارد، به لحاظ فرم و نقش با محوطه های بمپور در بلوچستان ایران، یحیی در دره صوغان کرمان، میری کلات در پاکستان و موندیگک در افغانستان دارد و دیگر محوطه ها از جمله شهداد، رود بیابان، دامین، دمب سادات، فایز محمد و غیره نسبت به محوطه های مذکور شباهت کمتری را دارا می باشد.
آرمان حمدی خارخار مهدی مرتضوی
اواخر هزاره چهارم و اوائل هزاره سوم ق.م یکی از مهّم ترین هزاره های تأثیر گذار نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ خاور نزدیک است. در این دوران بشر برای نخستین بار شروع به استفاده از نوعی نگارش ساده عددی کرد. در اواسط و اواخر هزاره چهارم ق.م نخستین بارقه های پیدایش شهرهای نخستین در خاور نزدیک و فلات ایران زده شد که نتیجه آن شکل گیری اولین شهرهای باستان در عصر مفرغ بود. این دوره مهّم در پیش از تاریخ ایران عموماً با نام عصر آغاز نگارش شناخته و نام گذاری می شود. آغاز نگارش دوره ای است مربوط به اواخر پیش از تاریخ ایران که همزمان با دوره های اوروک و جمدّت نصر در بخش غربی بین النهرین می باشد. استفاده از اصطلاح آغاز نگارش که ابتدا از آن برای نامیدن نوعی نوشتار عددی و نشانه گذاری های خاص آغاز شده بود و سپس برای نامیدن یک هویت فرهنگی به کار رفت، دارای معانی متعددی است، چنانچه در منطقه بین النهرین دوره آغاز نگارش از حدود 3500 ق.م آغاز شده و تا 3200 ق.م به طول می انجامد و فرهنگ های این دوره در بین النهرین با همان لفظ آغاز نگارش شناخته می شوند ولی این دوره در فلات ایران از حدود 3200 ق.م آغاز و تا 2900 ق.م ادامه می یابد و با نام فرهنگ های آغاز عیلامی شناخته می شوند. پژوهشگران گاهی از پدیده آغاز نگارش برای نامیدن نوعی فرهنگ، گاهی برای نامیدن تمدّن و گاهی نیز با احتیاط از این اصطلاح برای نامیدن یک پدیده نوشتاری با خاستگاه متفاوت جدای از فرهنگ های بومی فلات ایران، استفاده می کنند. این دوره در ایران به دو مرحله تقسیم می شود که در ابتدا شامل مرحله نخست دوره آغاز نگارش است که دوره شوش ii یا اوروک جدید در خوزستان، بانش در فارس، یحیی ivc در کرمان، شهر سوخته i در سیستان و اواخر سیلک iii و اوایل سیلکiv در فلات مرکزی می باشد و بعد از آن مرحله دوم این دوره در ایران آغاز می شود که افق گسترده با ویژگی های بومی آغاز عیلامی در سراسر فلات ایران را شامل می شود. جوامع مرتبط با آغاز نگارش در ایران دارای شواهد باستان شناختی مختلفی هستند که برخی از آن ها در کاوش های محوّطه های شاخصی مانند شوش، گودین، ملیان، یحیی، تپّه سفالین، سیلک کاشان، قلی درویش، شهر سوخته، تل قضیر، و شهداد ، به دست آمده اند. مهم ترین و شاخص ترین این یافته ها، مدارک مربوط به فن مدیریت اداری هستند. مدارک فن مدیریت اداری شامل ژتون ها، توپی های گلی، مهرها و اثر مهرها و گل نوشته ها هستند که سیر تحوّل و تکامل آن ها از حالت ابتدایی تا دوره پیچیده شدن مورد بررسی پژوهشگرانی چون جان آلدن، دنیل پاتس و دیگر باستان شناسان قرار گرفته است. تحقیق حاضر سعی دارد که به مقایسه تطبیقی جوامع این دوره، شناسایی نسبی ماهیّت بومی یا غیر بومی آنها و شناسایی شاخص ها و برهم کنش-های فرهنگی آغاز نگارش در فلات ایران بپردازد تا از این طریق بتوان درکی جامع تر از سیستم اقتصادی و اداری جوامع حاضر به دست آورد. شواهد و مدارک موجود اشاره به تداوم فرهنگی در محوطه های مربوط به دوران قبل از آغاز نگارش و در پی آن آغاز عیلامی دارد. بر این اساس به نظر می رسد ایده غیر بومی بودن ساکنان این دوره را که پیش از این مطرح شده بود، را باید غیر محتمل بدانیم. همچنین پیشرفت های اقتصادی و تخصصی شدن تولید برخی از کالاها، توسعه مبادلات منطقه ای و فرا منطقه ای مانند مبادله سنگ لاجورد، تولید تخصصی اشیای کلوریتی، استفاده از مهر به طور گسترده در امر بازرگانی و استفاده فراوان از گل نبشته های عددی جهت ثبت و ضبط ورود و خروج کالاها از دیگر شاخصه های این دوره به شمار می روند.
محمد پورحیدری مهدی مرتضوی
حوزه فرهنگی جنوب شرق ایران در عصر مفرغ شاهد شکوفایی مراکز شهری پیچیده ای است، محوطه ی باستانی شهداد که در نزدیکی کویر لوت واقع شده یکی از این محوطه های شاخص و کلیدی به حساب می آید. از این محوطه اشیای متفاوتی بدست آمده که از آن جمله می توان به ظروف سفالی ساده و منقوش (قرمز، نخودی و خاکستری)، ظروف مفرغی، اشیای سنگی، پیکرک های گلی و مهره های زینتی اشاره نمود. پژوهش حاضر جهت دستیابی به اهداف تحقیق یعنی رسیدن به نتایج آماری و همچنین نقش و جایگاه شهداد در منطقه صورت گرفته است. جهت حصول به این اهداف ابتدا طبقه بندی بر اساس فرم، رنگ و تزئینات سفالها ارائه گردید. طبقه بندی دیگری نیز بر اساس علائم بر جای مانده بر روی سفالینه ها صورت گرفت. برای دستیابی به هدف دوم، سوالات و فرضیاتی بدین شرح مطرح گردیدند؛ بر هم کنش های منطقه ای و فرا منطقه ای تپه شهداد بر اساس مطالعات سفالی چگونه بوده است. در ارتباط با این سوال این فرضیه مطرح گردید؛ احتمالاً شباهت های سفالی بسیاری میان این محوطه با دیگر محوطه های هم دوره مانند تپه یحیی (va- iv) در کرمان، شهر سوخته در دشت سیستان، تپه حصار دامغان (iia- iiic)، محوطه های دره بمپور در بلوچستان ایران مانند بمپور و خوراب و محوطه های پاکستان دیده می شود. برای ارزیابی این سوال و فرضیه، 93 سفال از شهداد با 150 سفال از مناطق ذکر شده جهت مطالعه تطبیقی مورد استفاده قرار گرفتند و بر اساس نتایج به دست آمده فرضیه اول مورد تایید قرار گرفت. سوال دوم نیز این گونه بیان گردید؛ تنوع نشانه های سفالگری تپه شهداد گویای چیست. و فرضیه مطرح شده در ارتباط با این سوال این بود که نشانه ها موجود بر روی سفالهای شهداد بیانگر تخصص گرایی و تنوع محصولات در این محوطه در عصر مفرغ می باشد. به نظر می رسد این علائم که به دو گونه متفاوت بر روی بدنه یا لبه ظرف ایجاد شده اند، برای تعیین میزان گنجایش ظروف کاربرد داشته اند. در نوع اول یک یا چند علائم مشابه ایجاد شده و در نوع دوم علائم متفاوت بکار رفته است که به احتمال بیان کننده ی یک جمله است، که مشابه آن بر لبه یک خمره حک شده است به اعتقاد هینز مفهوم این نشانه ها دربردارنده میزان موادی است که گنجایش ظرف را تشکیل می داده، از آن جائیکه برخی علائم بر روی ظروف از چندین نشانه مختلف تشکیل شده-اند، می توان گفت که این علائم گویای گنجایش ظروف هستند. در پایان علائم سفالینه های شهداد با علائم و مهرهای دیگر محوطه ها مقایسه گردیدند و بدین ترتیب فرضیه دوم نیز مورد تایید قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش گویای ارتباط فرهنگی و اقتصادی شهداد در دوران عصر مفرغ با سایر محوطه های همجوار و همزمان می باشد. به همین جهت نوعی تخصص گرایی در راستای مدیریت محصولات و میزان آنها، با استفاده از علائم مختلف دیده می شود.
عزیزاله اله پور محمد مهدی توسلی
تپه صادق یکی از محوطه های اقماری شهر سوخته در جنوب شرق ایران است. آغاز استقرار در تپه صادق، هم زمان با گسترش و شکوفایی محوطه شهرسوخته بوده که این امر به سبب ازدیاد جمعیت و تخصص گرایی در منطقه سیستان و نیاز به مکان هایی مجزا ولی در پیوند برای تولید بیشتر روی داده است. کاوش و مطالعه در این محوطه، به منظور روشن نمودن وضعیت استقرارهای هزاره سوم در دشت سیستان و مطالعه رابطه میان مرکز و پیرامون به دنبال تخصص گرایی و ظهور جوامع پیچیده صورت گرفت. از جمله مدارکی که این مطالعات را پشتیبانی می کند سفال است که به مقدار زیاد در سطح این استقرارگاه دیده می شود. طبقه بندی سفال، شاخصه های متعددی از جمله خمیره، شکل، نقش، و غیره را شامل می شود که برای آن، باید تمام این شاخصه ها را در نظر گرفت و سپس به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است پس از طبقه بندی داده های سفالی و مقایسه گونه شناختی این داده ها با مواد فرهنگی بدست آمده از مناطق هم جوار همچون دره بمپور، دره صوغان، بلوچستان پاکستان، افغانستان، آسیای مرکزی، سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان؛ جایگاه تپه صادق در ارتباطات و مبادلات فرهنگی با مناطق ذکر شده مشخص شود. طبقه بندی های انجام شده نشان می دهد که بیشتر سفال های این محوطه مربوط به سفال نخودی بوده و مقایسه های گونه شناختی صورت گرفته این نکته را روشن می سازد که بیش از 98% داده ها، هم زمان با دوره دوم ( 2800-2500 ق.م.) و سوم (2500- 2300 ق.م.) شهر سوخته است. از مستندات به دست آمده چنین بر می آید که بیشترین ارتباطات تپه صادق به صورت درون منطقه ای و مربوط به حوضه جنوب شرق ایران بوده است.
محمدذاکر کرد مهدی مرتضوی
سفال به لحاظ گاهنگاری مقایسه ای ( نسبی) یکی از مهمترین داده های باستانی است. توجه به این ماده باستانی در مناطقی که فعالیت های باستان شناسی در حد محدودی صورت گرفته است و به چندین بررسی و تعداد انگشت شماری حفاری محدود می شود بیش از پیش می تواند به اطلاعات باستانشناسی منطقه کمک کند.جهت مطالعه سفال های پیش از تاریخ بلوچستان ایران در ابتدا این منطقه به 2 ناحیه کوچکتر به شرح ذیل تقسیم بندی شد: 1- منطقه سرحد 2- منطقه مکران
داود بهروزی فر محمد مهدی توسلی
برای شناسایی آثار دوره های پیش از تاریخ دشت سرخس، یک فصل بررسی باستان شناختی به روش میدانی در این دشت انجام شد و به وسیله مطالعه آثار گردآوری شده و مطالعات کتابخانه¬ ای مشخص گردید که هفت محل دارای آثار پیش از تاریخ، یعنی از دوره پارینه سنگی تا دوره پایانی عصر آهن را دارد. وسعت و تداوم فرهنگی در محل های پیش از تاریخ این دشت و وجود چهار رودخانه تجن، شورلوق، هریرود و کشف رود با امکانات و شرایط زیست محیطی رابطه مستقیم دارد. مطالعه آثار گردآوری شده از طریق بررسی های باستان¬ شناختی نشان می دهد که برخی سنت های فرهنگی جنوب غرب ترکمنستان طی دوران پیش از تاریخ در دشت سرخس رواج داشته و احتمالاً این دشت رابط بین جنوب غرب ترکمنستان و شمال شرق ایران بوده و سنت سفال گری آن بومی، محلی و خاص خود منطقه و به طور محسوس و معناداری متاثر از فرهنگ های جنوب غرب ترکمنستان می باشد و با وجود چهار رودخانه دائمی، معیشت کشاورزی و دامداری از دوره نوسنگی با سفال تا اواخر عصر آهن متداول تر بوده است. هدف اصلی این پژوهش ارائه جدول گاه نگاری تطبیقی محوطه های پیش از تاریخ دشت سرخس با محوطه های جنوب غرب ترکمنستان به عنوان منطقه ای بینابین فلات ایران و آسیای مرکزی می باشد. شناخت دقیق آثار دوران پیش از تاریخ دشت سرخس منوط به انجام گمانه ¬زنی، لایه¬ نگاری و کاوش های باستان ¬شناسی بیشتر است و با انجام یک فصل بررسی و شناسایی میسر نمی گردد.