نام پژوهشگر: سید احمد پارسا
آزاد مظهری سید احمد پارسا
ساقی نامه که از سده ی ششم تا پایان قرن سیزدهم هجری، در شکل سنتی خود ادامه یافت ، شعری است خطابی، که شاعر با خواستن باده از ساقی و تکلیف نواختن به مغنی، جهان بینی خود را در باره ی دنیا، کج مداری چرخ، نگون بختی و مانند آن بیان می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی درون مایه ی ساقی نامه های فارسی از منظر چند و چون انطباق پذیری آن ها با مضامین رباعیات خیام نیشابوری (بر اساس نسخه ی فروغی) است. به همین جهت 119 ساقی نامه ی موجود در تذکره های میخانه و پیمانه به روش نظری و با شیوه ی تحلیل محتوا بررسی شده است. پژوهش حاضر ضمن تبیین ویژگی ها ی کلی، ساختار، و پاره ای ازسنت های شعری ساقی نامه ها، بیانگر این است که اندیشه هایی چون اغتنام فرصت، مرگ اندیشی، بی اعتباری دنیا، حیرت، شکوه از روزگار و موارد دیگری از این دست، از مضمون های مشترک رباعیات خیام و ساقی نامه هاست، با این تفاوت که این موارد در رباعیات خیام رنگ فلسفی به خود گرفته و به دلیل محدودیت قالب، به صورت موجز بیان شده اند، اما در ساقی نامه ها صبغه ی عارفانه یا عاشقانه به خود گرفته و به دلیل ویژگی قالب آن ها (مثنوی) میدان وسیع تری برای جولان یافته اند. علاوه بر این، پدید آورندگان این نوع ادبی اغلب با انتساب نابسامانی های اجتماعی به روزگار سفله نواز، اعتراض خود را در پوشش می و مستی و اصطلاحات مربوط به آن ها ، فارغ از هر محدودیتی اظهار کرده اند. واژه های کلیدی: اندیشه های خیامی، ساقی نامه، تذکره ی میخانه و پیمانه
کیومرث گروسی سید احمد پارسا
زبان با مولّفه های گوناگونی چون، دین، مذهب، جنسیت، سن، شغل، محیط، شرایط اجتماعی، تحصیلات و امثال آن در زبان گویندگان پیوند دارد و همین موارد از عوامل ایجاد تیپ های شخصّیتی در افراد هستند. هدف پژوهش حاضر، بررسی کارکرد زبان در تیپ های شخصّیتی داستان های کوتاه سیّدمحمّدعلی جمال زاده است. در این راستا ابتدا تیپ های شخصیّتی داستان و ویژگی های خَلقی و خُلقی هر یک از تیپ ها مشخص گردیده است؛ سپس با توجّه به هدف اصلی مولف داستان ها و شرایط اجتماعی و نیز متغیّرها و مولّفه های موجود، رابطه ی کارکرد های زبانی با تیپ های مورد نظر بررسی شده است و ویژه زبان، واژه ها و عبارات متناسب یا عدم تناسب با تیپ های مورد نظر از لحاظ طبقه ی اجتماعی، شغل، تحصیلات، دین و مذهب و جنسیت، تابو، محیط و مناسبات قدرت شرح داده شده است. پژوهش به شیوه ی توصیفی است و داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوا به صورت کتابخانه ای بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که با این پژوهش می توان به درک بهتری از داستان ها و به تبع آن به درک بهتری از داستان های معاصر دست یافت و تصویر روشنی از واقع گرایی نسبی و حقیقت مانندی را در داستان ها به دست داد. نیز نشان می دهد که جمال زاده به عوامل غیر زبانی موثّر در زبان شخصّیت ها با آگاهی و هدف توجّه داشته است و توانسته است با به کارگیری درست متغیّرها به القای بهتر مفاهیم اجتماعی در داستان ها کمک کند. در کل در کتاب «یکی بود و یکی نبود» با توجه به تعداد شخصّیت ها، از متغیّرها بیشتر استفاده کرده است و دو متغیّر دین و مذهب و شغل، بیشترین استفاده را در زبان شخصّیت ها داشته اند.
دلارام مهدوی سید احمد پارسا
مطالعات رده شناسی زبان، حاکی از آن است که میان مقوله های نحوی و معنایی ـ منظوری رابطه ای مستقیم وجود ندارد. بخشی از دشواری های مفاهیم ادبی نیز در گرو عدم اطلاع از معانی ثانوی مقوله های معنایی ـ منظوری جملات است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جنبه های معنایی ـ منظوری جملات پرسشی در غزلیات شمس است. روش پژوهش توصیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، به روش کتاب خانه ای و سند کاوی بررسی شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، 3229 غزل و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران، 264 غزل می باشد. نتیجه نشان می دهد که مولانا از 35 کارکرد ثانوی مورد نظر در این پژوهش، از 27 کارکرد استفاده کرده است. هرچند تحلیل های آماری نشان دهنده ی این است که پر بسامد ترین کارکرد های ثانوی به ترتیب، تعجب، نهی، استفهام انکاری، ملامت، نفی و استفهام تقریری است که به کارگیری یا عدم به کارگیری برخی از کارکردها به گونه ای به هماهنگی یا عدم هماهنگی آنها با جهان بینی مولانا بستگی دارد که در پایان نامه به صورت مشروح بررسی شده است. واژگان کلیدی: مولوی، غزلیّات شمس، جملات پرسشی، نقش های معنایی ـ منظوری
سیدعلی مرادی سید احمد پارسا
چکیده: مبحث « علم کلام و اندیشه های کلامی » یکی از بحث های مهم عقیدتی و دینی است . آگاهی از اندیشه های کلامی به درک بهتر مفاهیم سروده ها و اندیشه های شاعران و نویسندگان کمک می کند . پژوهش حاضر به بررسی اندیشه های کلامی خاقانی به ویژه کلام اشعری در قصایدش می پردازد و می کوشد ضمن تبیین اندیشه های کلامی ، استفاده ی هنری خاقانی از این اندیشه ها را نیز بررسی نماید . روش پژوهش توصیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای و سند کاوی بررسی شده است . نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که خاقانی ، تنها به استفاده ی هنری از مباحث کلامی پرداخته است و به هیچ روی، قصد آموزش این مباحث را ندارد .
سعدی حاجی سید احمد پارسا
چکیده لایه های مختلف اجتماع، تحت تأثیر تفاوت های سنی، جنسی، شغلی، طبقاتی و تحصیلاتی، نوع سخن گفتن و به عبارتی کارکردهای زبانی ویژه ی خود را دارند. رعایت تناسب میان کارکردهای زبانی قهرمانان داستان با تیپ های شخصیتی متفاوت آن ها، نکته ای است که در ادبیات داستانی گذشته( منظوم و منثور) مغفول مانده است و توجه به آن از امتیازات داستان نویسی معاصر است. رساله ی حاضر آثار داستانی آل احمد را از این منظر بررسی کرده است. روش پژوهش کیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به روش کتابخانه ای و سند کاوی بررسی می شود. نتیجه نشان می دهد که میزان توفیق آل احمد در ایجاد تناسب میان کارکردهای زبانی با تیپ شخصیتی قهرمانان داستان هایش به تبع فضای هر اثر و تیپ شخصیت های محوری آن، متغیر و در نوسان است. در داستان هایی که فضای زندگی سنتی ترسیم می شود و شخصیت های محوری آن ها اراده ی معطوف به تغییر وضع موجود را ندارند، تناسب مزبور به میزان لازم و قابل توجهی برقرار است؛ هم دلی نویسنده با مایه های فرهنگ گذشته و اندیشه ی بومی گرایانه ی وی در ایجاد این هم خوانی نقش اساسی دارد. اما در داستان هایی که فضای آن ها برخورد دو دنیای متفاوت (جدید و سنتی) را به نمایش می گذارد و کاراکترها اراده ی معطوف به تغییر در کلیت وضع موجود را دارند، خواست تغییر و تمایل به تأثیرگذاری، لحن گفت و گوها را شعاری کرده و هم خوانی حداقلی موجود در بیان قهرمانان با تیپ شخصیتی آن ها را طوری در سایه قرار داده است که نویسنده را در پردازش عنصر گفت و گو ناکامیاب جلوه می دهد. در این دسته از آثار، صبغه ی روشن فکری و به تبع آن تعهد اجتماعی نویسنده، باعث شده است، دل مشغولی های اجتماعی و کارکردهای روشن گرانه، بر دغدغه-ی پردازش هنری داستان بچربد، و با تحمیل بینش و بیان نویسنده بر قهرمانان داستان، وجه زیبایی شناختی اثر در پای محتوای تبلیغاتی قربانی شود.
اقبال رحیمی سید احمد پارسا
چکیده ادبیات فارسی به ویژه شعر در ایران به صورتی فراگیر و همه جانبه با زندگی در پیوند است. استفاده از شعر در کارت های تبریک سال نو و دیگر اعیاد، کارت های عروسی، پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای انتخابات های گوناگون، گورنوشته ها و امثال آن ها مصادیقی از این مفهوم به شمار می روند. پژوهش حاضر بر آن است ضمن بررسی گورنبشته های گورستان دارسیران مریوان، از نظر میزان ادبیّت آن ها، آرایه های ادبی، قالب های شعری و مسائل دیگر این چنینی، رابطه ی آن ها را با جنسّیت، سن و سال، چگونگی از دنیا رفتن شخص متوفّی، نسبت شخص متوفّی با تهیّه کنندگان متن گورنوشته ها بررسی نماید. روش پژوهش کیفی است و داده ها به صورت میدانی گردآوری شده است، جامعه ی آماری پنج هزار گور و حجم نمونه هزار گورنوشته است که به شیوه ی نمونه گیری نظام مند (systematic sampling) برگزیده شده است. نتیجه بیانگر معاصر بودن گورنوشته ها، ایجاز، سادگی و روانی زبان به کار رفته در آن هاست، هم چنین بیانگر تناسب گورنوشته ها با سن و سال، چگونگی درگذشت شخص متوفّی، نسبت شخص متوفّی با تهیه گنندگان گورنبشته ها نیز می باشد. واژگان کلیدی: گورنوشته، ایجاز، شعرفارسی، شعرکُردی، صورخیال
نادر مصطفایی راد عبدالله رسول نژاد
امروزه، ادبیات تطبیقی، شاخه ای مهمّ از ادبیات جهان است. این شاخه، به مقایسه ی ادبیات ملل مختلف جهان و تأثیر و تأثّر آن ها بر یکدیگر می پردازد. این تأثیر و تأثّر میان دو ملّت عرب و کُرد، در حوزه های مختلف، به ویژه در حوزه ی ادبیات شفاهی به وضوح به چشم میخورد. این پژوهش، درصدد است با مطالعه در حوزه ی ضرب المثل ها ـ که یکی از شاخه های مهم فولکلور هر ملّتی به شمار می رود و در گستره ی ادبیات از نقش و جایگاه والایی برخوردار است ـ به بررسی تطبیقی این ضرب المثلها بپردازد. پژوهش حاضر، که به روش تحلیلی ـ توصیفی است به مقایسهی امثال عربی و کُردی از نظر محتوا و مضمون پرداخته و روشن نموده است که این امثال، به دلیل اشتراکات فرهنگی، تجربه های مشترک دو ملّت، نزدیکی جغرافیایی و شیوهی زندگی، دارای مضامین بسیار نزدیک به هم بوده است. و شباهت های ساختاری آن ها نیز قابل توجه میباشد. پژوهش در این زمینه، علاوه بر ارزش ادبی، ما را در شناخت شیوههای مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی، اعتقادی دو ملّت یاری مینماید و از سویی دیگر بیانگر تعاملات فرهنگی بین این دو ملّت و روابط نزدیک آنها در طول تاریخ میباشد. این روابط، موجب تأثیرپذیری متقابل آنها بر یکدیگر شده است که البتّه در این میان، تأثیرپذیری زبان و ادبیات کُردی از عربی به سبب ظهور و گسترش اسلام و تلاش برای یادگیری زبان قرآن از سوی ملّت مسلمان کُرد و ترجمه و تألیف کتب اسلامی و نیز بیان اشعار عربی توسط شاعران کُرد، بیشتر بوده است.
گشین شکوهی سید احمد پارسا
موضوع پژوهش حاضر، "بررسی ذکر و حذف نهاد در ردیف های فعلی قصاید خاقانی از دیدگاه علم معانی" است. شناخت بهتر بلاغت شعر خاقانی، درک بهتر منظور شناسی مقوله ذکر و حذف و کمک به فهم بهتر منظور خاقانی در قصاید از اهداف این پژوهش محسوب می شود. روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوی به شیوه ی کتابخانه ای و سند کاوی بررسی شده اند. جامعه آماری 132 قصیده و حجم نمونه 63 قصیده دارای ردیف فعلی است که 3887 بیت را در بر می گیرد. نتیجه نشان می دهد حدود 65% مسند الیه (نهاد) در ردیف های فعلی مربوط به مقوله حذف و 35% مربوط به مقوله ذکر است. خاقانی در حذف مسندالیه از شش کارکرد و در ذکر مسندالیه از چهارده کارکرد استفاده کرده است. بیشترین کارکرد حذف با 2007 بیت (89/78 %) مربوط به اهمیّت مسند و کمترین کارکرد با 2 بیت (007/0 %) مربوط به آشکار بودن مسندالیه است. بیشترین کارکرد ذکر با 573 بیت (19/41%) مربوط به کارکرد تعظیم و کمترین کارکرد مربوط به پرهیز از خطای شنونده با 8 بیت (58/0 %) است.
سعید ابهریان سید احمد پارسا
نظریّه ی نشانه شناسی شعر مایکل ریفاتر با تکیه بر ساختارگرایی، توانش ادبی خواننده و واکنش او نسبت به متن می کوشد تا شیوه ای نظام مند از خوانش متن ارائه دهد. در این نظریه دو شیوه ی خوانش مطرح است؛ در خوانش اکتشافی نادستورمندی ها، مانع از تناظر میان متن و واقعیّت می شوند و خواننده را به خوانشی دیگر از متن (تأویلی) رهنمون می شوند. در این شیوه ی خوانش، به بررسی ارجاع نشانه ها به درون متن و ایجاد شبکه های به هم پیوسته از نشانه ها توجّه می شود. خواننده با بررسی فرآیندهای انباشت و منظومه های توصیفی به کشف کمینه نگاشت ها نائل می شود و از طریق کمینه-نگاشت ها، خاستگاه متن به دست می آید.در این پژوهش مجموعه ی «آینه ای برای صداها» اثر محمد رضا شفیعی کدکنی بر اساس این نظریه تحلیل شده است تا از طریق آن بتوان به تحلیلی نظام مند از این متن و تبیین نشانه های این مجموعه ی شعری دست یافت. نتیجه نشان می دهد در این مجموعه خاستگاه های متعدّدی چون عشق [وصال، هجران، وصال]، اوضاع بحرانی و نابسامان، یأس، امید به بهبود اوضاع، دگرگونی و بهبود اوضاع وجود دارد.از میان انباشت های این متن عنصر معنایی مشترک رنج و اندوه، درنگ و ایستایی و شب و سیاهی بیشترین بسامد را داشته اند. منظومه ی توصیفی غالب این مجموعه نیز نظام توصیفی طبیعت و منظومه های توصیفی خرد آن مانند درختان، پرندگان، گل ها و باران می باشد. همچنین خاستگاه های [عشق] و [ اوضاع بحرانی و نابسامان- دگرگونی اوضاع- امید به بهبود اوضاع] بسامد غالب خاستگاهای این مجموعه هستند. با بررسی نادستورمندی ها نیز می توان چنین گفت که نادستورمندی غالب این مجموعه آرایه ی تشبیه، تشخیص و همچنین آرایه ی مجاز – به علاقه شباهت(استعاره) و مجاز جزء از کل است.
فرشاد مرادی سید احمد پارسا
چکیده: هجو از فروع ادب غنایی به شمار می رود و مانند هرگونه ی ادبی دیگـر، دارای ویژگی های سبکی خاصی است که آن را ازگونه های دیگر متمایز می کند. بررسی این ویژگی ها، گــامی جهت شناخت بیشتر و دقیق تر این گونه ی ادبی محسوب می شود. بررسی سبکی هجو در هر اثر ادبی، ارزش ادبی آن اثر را روشن تر می سازد و به فهم ساختار آن کمک می کند. در این راستا، پژوهش حاضر به مقایسه ی سبک شناسی هجویات در دو دیوان خاقانی و متنبّی پرداخته است. هدف این پژوهش ، بررسی وجوه اشتراک و افتراق سبکی هجویات خاقانی و متنبّی است و انتظار می رود نتیجه ی آن بتواند در فهم بهتر هجو وسبک شناسی آن موثر واقع شود.ایجاد زمینه ی شناخت وتعمیق مطالعات بین رشته ای وتعا مل فرهنگی بیشتر میان فرهنگ ایرانی و عربی، انتظار دیگری است که از نتیجه ی این پژوهش متصور است. جامعه ی آماری این پژوهش، دو دیوان خاقانی و متنبّی می باشد. تحقیق به روش کتابخانه ای و اطلاعات از طریق فیش جمع آوری شده است. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که این دو شاعر با وجود تفاوت های زبانی و زمانی از نظر سبک شناسی اشتراکاتی دارند که به طور اجمال به آن ها اشاره می کنیم: بیشترین اشتراک هجویات آنان در سطح زبانی ـ آوایی و در موسیقی بیرونی و درونی است. در سطح لغــوی تفاوت های میان بسامد واژه ها در هجویات این دو دیوان بیشتر از اشتراکات قابل توجه است. درسطح نحوی، اشتراک هجویات آنان در حد صفر است لذا در این سطح اصلاً مقایسه ای صورت نگرفته و تنها به بررسی نحوی هجویات خاقانی بسنده شده است. درسطح فکری به مقایسه ی میزان تأثیر ذهنیت بر زبان هر دو شاعــر و شیوه ی سَلب و ایجاب در هجویات آنان پرداخته ایم. در سطح ادبی میزان به کارگیری آرایه های بیانی و بدیع معنوی در هجویات این دو شاعر بررسی شده است هم چنین برای سهولت مقایسه، هر جا ممکن بوده است نتایج مبحث را در جدول و نمودار نمایش داده ایم.
علی اکبر خسروپناه سید احمد پارسا
چکیده بررسی امثال و مثل نماهای یک شاعر یا نویسنده، بیانگر میزان نفوذ این شخص در جامعه است. هدف پژوهش حاضر بررسی امثال و مثل نماهای گلستان و بوستان سعدی است. شناخت امثال و مثل نماهای برساخته ی سعدی در گلستان و بوستان، شناخت بهتر سعدی در بین عامّه ی مردم، کمک به درک بهتر استفاده ی هنری سعدی از امثال، و درک بهتر سروده های سعدی از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. روش پژوهش کیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است.نتیجه نشان می دهد که سعدی به خاطر مردمی بودن و اطّلاع از فرهنگ عوام و آداب و رسوم و آلام و آرزوهای مردم زمان خود و مطالعه ی آثارگذشتگان، و نیز توانایی و قدرت بسیار در بیان و ارائه ی آن ها، بسیاری از ابیات او حکم مثل را پیدا کرده، توانسته است بر زبان و بیان مردم عصر خود و پس از آن مسلّط شود و بسیاری از سخنان او را تمثّل نمایند، پس از فردوسی بیشترین تأثیر را بر ادبیات فارسی و مردم فارس زبان داشته باشد که بیشترین نمود آن را در کتاب گلستان می توان دید.
ناصر رازنهان سید احمد پارسا
در پژوهش حاضر با هدف یافتن مولفه های رئالیسم اجتماعی، آثار محمد بهمن بیگی بررسی شده است تا با واکاوی آ ن ها این ظرفیت های نهفته را آشکار سازد. ضرورت چنین پژوهشی به ویژه در عرصه ی ادبیات بومی و اقلیمی یک سرزمین، علاوه بر شناسایی یکی از مفاخر ناشناخته و بزرگ، نشان دادن یکی از پارامترهای اساسی، رئالیسم اجتماعی، به عنوان عنصر اصلی آثار اوست. بهمن بیگی نیز از نویسندگانی است که با حضور در میان عشایر فارس واقعیت زندگی آن ها را در داستان های خود به تصویر کشیده است. بنابراین آثار او قابلیت بررسی از دیدگاه رئالیسم اجتماعی را دارد و به همین دلیل نگارنده آن را برگزیده است. برای نیل به این هدف، آثار بهمن بیگی با روش کتابخانه ای و رویکرد تحلیل محتوا بررسی شدند. یافته های این پژوهش نشان از آن دارد. بهمن بیگی از مولفه یی همچون مردم گرایی، ارتباط تاریخ و اجتماع،ارزش کار و تولید، تکامل علم و سواد،واقعیت-های متناقض زندگی، ترسیم آشفتگی، موسیقی و پوشاک استفاده کرده است و موفقیت ایشان علاوه بر این موارد مدیون شیوه ی نگارش و توانایی و مهارت او در استفاده از شگردهای بیانی و بدیعی است.
وفا زندی سید احمد پارسا
شعر اخوان دارای جنبه های نمایشی فراوان است که می تواند موضوع پژوهش های گسترده در این زمینه باشد. موضوع پژوهش حاضر، بررسی جنبه های نمایشی در اشعار این شاعر است. شناخت شگردهای نمایشی اخوان در شعر، آشنایی با سروده های روایی اخوان و کمک به درک بهتر هنر شاعری او در بهره گیری از عناصر روایت پردازی و نمایش در شعر از اهداف پژوهش حاضر است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای و سند کاوی بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که استفاده ی هنرمندانه ی شاعر از عناصر مربوط به نمایش و روایت چون توصیف نمایشی، صحنه پردازی، خلق شخصیّت های زنده، فضاسازی های نمایشی، عینیّت بخشی به مفاهیم ذهنی، بهره گیری از گونه های مختلف گفتگو مانند دیالوگ و مونولوگ و ... ، وجود راوی، گره افکنی، تعلیق و پایان بندی و به کارگیری دیگر ساختمایه های بیان نمایشی، موجب شده که شعر اخوان از ظرفیّت های نمایشی بالایی برخوردار باشد.
سید مظهر ابراهیمی سید احمد پارسا
عنوان این پایان نامه «ریخت شناسی قصّه های پریان در زبان کردی» است. تعیین ساختار این قصّه ها، تعیین میزان تفاوت ها و اشتراکات ساختاری آن ها با پژوهش پراپ و کمک به شناخت بهتر قصّه ها در دیگر زبان های ایرانی، از اهداف آن است . روش پژوهش، توصیفی است و داده ها به شیو? کتابخانه ای گردآوری شده و بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ در ریخت شناسی قصّه های پریان، تجزیه وتحلیل شده است.