نام پژوهشگر: حمیدرضا کریم زاده
حسن پروانه حمیدرضا کریم زاده
بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان است. به منظور ارزیابی بیابان زایی تحقیقات مختلفی در داخل و خارج کشور صورت گرفته که به ارائه مدل های منطقه ای منجر شده است. این پژوهش با هدف ارزیابی کمی بیابان زایی در منطقه طبس مسینا با گستره ای حدود 25 هزار هکتار در استان خراسان جنوبی و به منظور تدوین یک مدل منطقه ای انجام شده است. در این پژوهش بر پایه مدل مدالوس، با توجه به شرایط منطقه و با بهره گیری از سامانه اطلاعات جغرافیایی، یک مدل منطقه ای تدوین شد. در آغاز عامل های موثر اصلی و فرعی در روند بیابان زایی که شامل 8 لایه یا معیار اصلی وضعیت خاک، اقلیم، فرسایش، پوشش گیاهی، آب های زیرزمینی،فیزیوگرافی، زمین شناسی و وضعیت مدیریت (معیار درجه تخریب انسانی) بودند، شناسایی شدند. سپس برای هر لایه یا معیار اصلی مهم ترین شاخص های موثر در کیفیت آن معیار بررسی و با شیوه مدل مدالوس وزن دهی انجام شد و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرم افزار arcgis(9)، نقشه های مربوط به وضعیت هر لایه یا لایه اصلی تهیه شد. در پایان با تلفیق نقشه ی لایه های اصلی و بهره گیری از میانگین هندسی لایه ها، نقشه های حسایت مناطق به بیابان زایی و وضعیت فعلی بیابان زایی در منطقه مورد بررسی، تولید شد. نتایج نشان داد که 3/5 از کل منطقه در کلاس بسیار شدید بیابان زایی، 3/93 درصد در کلاس بسیار شدید بیابان زایی و 4/1 درصد در کلاس متوسط از نظر شدت بیابان زایی قرار گرفتند. همچنین نتایج گویای این واقعیت است که معیار مدیریت و آب های زیرزمینی از آنجا که پایین ترین کلاس کیفی را به خود اختصاص داده اند، از مهمترین عامل موثر در بیابانی شدن اراضی منطقه طبس مسینا می باشند.
عباس احمدی فصیحی حمیدرضا کریم زاده
چکیده تأثیر نوع مدیریت چرا بر نحوه عملکرد خاک و پوشش گیاهی در اکوسیستم های مرتعی از طریق شناسایی و بررسی تغییرات شاخص های خاک و پوشش گیاهی در زمان های مختلف چرایی امکان پذیر می باشد. این گونه مطالعات که با هدف توسعه پایدار و ایجاد تعادل بین میزان تولید و بهبود کیفیت اراضی انجام می گیرد، امکان پیشگیری از تخریب فزآینده و مدیریت های پایدار را فراهم می آورد. این مطالعه با هدف بررسی نوع مدیریت مرتع بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و نیز شناسایی و معرفی خصوصیاتی از خاک که در اکوسیستم مرتعی گویای کیفیت خاک و تأثیر نوع مدیریت چرا باشد؛ انجام گرفت. برای این منظور حوزه زوجی گنبد واقع در 30 کیلومتری جنوب غربی مرکز استان همدان انتخاب شد که در یکی از حوزه ها مدیریت چرای کنترل شده(پارسل نمونه) و در حوزه دیگر چرای مستمر(پارسل شاهد) وجود داشت. نمونه برداری خاک در زمان قبل و بعد از چرا به صورت تصادفی – سیستماتیک از خاک سطحی و از عمق های 10-0 و 30-10 سانتیمتری در سه تکرار در فواصل 60 متری از یکدیگر برداشته شد. در کل 96 نمونه خاک از افق های سطحی و عمقی برداشت گردید و پارامترهای بافت خاک، وزن مخصوص ظاهری، ماده آلی، اسیدیته خاک، هدایت الکتریکی، نیتروژن کل، پتاسیم قابل جذب، پتاسیم محلول و سدیم محلول اندازه گیری شد. همچنین نفوذ پذیری خاک در خرداد ماه اندازه گیری شد. بعد از بررسی نرمال بودن داده ها توسط نرم افزار spss توسط آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، طرح های آزمایشی فاکتوریل با طرح پایه ای کاملاً تصادفی و مقایسه میانگین ها در سطح آماری 5 درصد با استفاده از آزمون دانکن توسط نرم افزار sas مورد آنالیز قرار گرفت. بررسی ها نشان داد که شاخص های فیزیکی خاک بهتر از شاخص های شیمیایی خاک تأثیر مدیریت چرا را در این منطقه نشان می دهد. بطوریکه مقدار درصد ماده آلی، نیتروژن کل و پتاسیم قابل جذب در پارسل نمونه بیشتر از پارسل شاهد می باشد. همچنین چرای مستمر باعث افزایش وزن مخصوص ظاهری خاک، اسیدیته خاک و کاهش نفوذپذیری خاک شده است. لذا چرای تأخیری دام باعث افزایش درصد پوشش گیاهی، تنوع گونه ای و میزان تولید در پارسل نمونه شده است. با توجه به شرایط اقلیم منطقه، مدیریت چرا بر هدایت الکتریکی و کاتیون های محلول تأثیر قابل ملاحظه ای نگذاشته است. خاکهای توسعه یافته در پارسل شاهد حوزه آبخیز زوجی گنبد به علت چرای بیش از حد و همچنین چرای زودرس دارای ثبات کافی نبوده و با عدم پایداری روبرو می باشد و کیفیت خاک از بین رفته است. لذا برای جلوگیری از تغییرات مضر در پوشش گیاهی و تخریب خصوصیات خاک استفاده از سیستم های چرایی مناسب مانند چرای تأخیری که در آن به مرتع استراحت داده می شود مفید خواهد بود. همچنین با توجه به عملیات مکانیکی صورت گرفته در پارسل نمونه، این عملیات در پارسل شاهد همراه با عملیات بیولوژیکی نیز در بهبود وضعیت مرتع مفید خواهد بود. کلمات کلیدی: چرای مستمر، چرای تأخیری، خصوصیات خاک، حوزه های زوجی، گنبد
علی خنامانی حمیدرضا کریم زاده
بیابانزایی یکی از مهمترین چالش های قرن حاضر می باشد. این مشکل نه تنها در نواحی خشک و نیمه خشک، بلکه در بعضی نواحی خشک نیمه مرطوب نیز دیده می شود. در حال حاضر بیابانزایی به عنوان یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است. بیابانزایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زاییده عوامل طبیعی است و هم به عملکرد نادرست انسان برمی گردد. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی وضعیت فعلی بیابانزایی در جنوب و شرق دشت سگزی اصفهان به وسعت 112167 هکتار می باشد که مرز جنوبی منطقه به رودخانه زاینده رود محدود می گردد. در این مطالعه جهت ارزیابی بیابانزایی از مدل مدالوس استفاده گردید. بدین منظور از 6 معیار اصلی بیابانزایی در این منطقه شامل: وضعیت پوشش گیاهی، اقلیم، خاک، آب های زیرزمینی، فرسایش (آبی و بادی) و مدیریت و سیاست استفاده گردید. هر معیار خود دارای شاخص های متعددی می-باشد، بطوریکه معیار پوشش گیاهی شامل 4 شاخص: درصد پوشش گیاهی، گرایش مرتع، حفاظت در برابر فرسایش و مقاومت در برابر خشکسالی گیاهان می باشد. معیار اقلیم شامل 3 شاخص: میزان بارندگی، تبخیر و تعرق پتانسیل و شاخص خشکی؛ معیار خاک شامل 11 شاخص: ph خاک، شوری خاک، درصد مواد آلی، درصد گچ خاک، درصد کلر خاک، میزان سدیم خاک، بافت خاک سطحی، میزان بیکربنات خاک، نسبت جذب سدیم خاک، میزان کلسیم و منیزیم خاک و درصد رطوبت اشباع خاک؛ معیار آب زیرزمینی شامل 7 شاخص: میزان کلر، میزان کلسیم، میزان یون بی کربنات، ph آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی (ec)، نسبت جذب سدیم (sar) و کل مواد جامد محلول (tds) و معیار فرسایش شامل دو شاخص: کلاس فرسایش آبی در روش psiac و کلاس فرسایش بادی در روش irifr می باشد. همچنین به منظور بررسی معیار مدیریت، ابتدا اراضی به سه بخش مرتعی، معدنی و کشاورزی تقسیم بندی شده و وضعیت مدیریت در هر کدام مورد ارزیابی قرار می گیرد. ابتدا برای هر شاخص در محیط gis یک لایه اطلاعاتی تولید و با میانگین هندسی این لایه ها، نقشه هر معیار بدست آمد. در ادامه، با گرفتن میانگین هندسی از لایه اطلاعاتی معیارها، نقشه نهایی وضعیت فعلی بیابانزایی تولید شد. نتایج نشان داد که 81299 هکتار از منطقه در کلاس شدید و 30868 هکتار در کلاس خیلی شدید بیابانزایی قرار می گیرد. بیشترین شدت بیابانزایی مربوط به قسمت مرکزی و شمالی منطقه می باشد که عاری از پوشش گیاهی بوده و عموما شوره زار و با مدیریت نامناسب می باشد. منطقه مورد مطالعه از لحاظ معیار اقلیم در یک کلاس خیلی شدید بیابانزایی، معیار پوشش گیاهی و خاک در سه کلاس متوسط، شدید و خیلی شدید بیابانزایی، معیار آب زیرزمینی و فرسایش (آبی و بادی) در دو کلاس شدید و خیلی شدید بیابانزایی و از لحاظ معیار مدیریت در یک کلاس شدید بیابانزایی قرار می گیرد. نتایج همچنین نشان داد که معیارهای اقلیم و پوشش گیاهی بیشترین تاثیر و معیارهای آب زیرزمینی و فرسایش کمترین تاثیر را در بیابانزایی منطقه دارند. معیارها به ترتیب اهمیت در بیابانزایی منطقه شامل معیار اقلیم، پوشش گیاهی، مدیریت و سیاست، خاک، آب زیرزمینی و فرسایش می باشند.
سجاد باباخانی حمیدرضا کریم زاده
فرسایش بادی از مهمترین عوامل تخریب و هدر رفت خاک در مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می رود. فرسایش بادی و رسوبگذاری عبارت است از کنده شدن، انتقال و رسوب مجدد مواد خاکی به وسیله باد می باشد. برای افزایش پایداری سطح خاک و به منظور حفاظت خاک در مقابل فرسایش بادی ، علاوه بر پوشش گیاهی و بقایای آن می توان از پوشش های مصنوعی نیز استفاده نمود. از جمله پوشش های مصنوعی می توان از مواد زائد کارخانه های صنعتی که معمولا ارزان هستند استفاده نمود. سرباره فولادسازی یک فرآورده جنبی صنایع آهن و فولاد است که به مقدار زیاد در اصفهان تولید و حاوی مواد و ترکیبات با ارزشی می باشد. در این تحقیق، به بررسی امکان استفاده از سرباره فولادسازی ( فولادمبارکه) به عنوان مالچ جهت کنترل فرسایش بادی رسوبات منطقه هرند اصفهان پرداخته شد و به علاوه مناسب ترین ترکیب درصد سطح پوشش، دانه بندی و ضخامت مالچ سرباره و همین طور تأثیر آن بر به دام اندازی و تجمع ذرات فرسایش یافته بادی مورد مطالعه قرار گرفت. منطقه مورد مطالعه در این تحقیق دشت هرند در شرق اصفهان می باشد که یکی از بحرانی ترین کانون های فرسایش بادی در استان اصفهان می باشد. در پژوهش حاضر تیمارهای آزمایش شامل ضخامت در دو سطح، 1 و 2 لایه، پوشش در چهار سطح 25، 50، 75 و 100درصد و دانه بندی در سه سطح قطر30-15، 45-30 و 60-45 میلی متر و سرعت باد در 7 گروه و اثرات متقابل آنها در نظر گرفته شد. به منظور ایجاد بادهایی با سرعت معین در زمان مشخص از دستگاه تونل باد قابل حمل استفاده گردید. نمونه های رسوبات از عمق 20-0 سانتی متری خاک های فرسایش پذیر منطقه هرند برداشت گردید،که ابتدا تحت تیمارهای مختلف سرعت باد قرار گرفته و سرعت آستانه فرسایش بادی محاسبه گردید. سپس در پایه زمانی 5 دقیقه، تحت تأثیر سرعت های بالاتر از سرعت آستانه قرار گرفته و میزان هدررفت خاک محاسبه شد. همچنین به منظور تاثیر مالچ سرباره در به دام انداختن ذرات فرسایش یافته، تیمارهای انتخابی تحت شرایط قبلی مورد آزمایش قرار گرفتند.آزمایش در 4 تکرار به روش فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد و داده ها با استفاده از آزمون دانکن و تجزیه واریانس anova و نرم افزار spss و excle مورد تجزیه تحلیل قرارگرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که مالچ سرباره، زبری را افزایش داده و بنابراین می تواند فرسایش بادی را کنترل کند . افزایش درصد مساحت، اندازه و دانه بندی مالچ سرباره میزان هدر رفت خاک را کاهش می دهد. البته اختلاف معنا داری بین تعداد لایه های مورد استفاده جهت مالچ یافت نگردید. قابل ذکر است که افزایش هم زمان درصد مساحت، اندازه و ضخامت مالچ سرباره نیز میزان هدر رفت رسوب را کاهش می دهد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان استفاده از مالچ سرباره با تراکم 75%، دانه بندی 45-30 میلی متر و به صورت یک لایه را جهت کنترل خاک های فرسایش پذیر پیشنهاد نمود. نتایج به دست آمده از تأثیر سرباره در به دام انداختن ذرات فرسایش یافته بادی نشان داد که با افزایش سرعت باد به دام اندازی و تجمع رسوبات بادی توسط سرباره افزایش می یابد، سطح پوشش و اندازه سرباره اثر متفاوتی بر روی تجمع ذرات فرسایش یافته بادی دارند بطوری که تجمع رسوبات به صورت نمایی با پوشش مالچ سرباره افزایش می یابد ولی به صورت نمایی با قطره مالچ سرباره کاهش می یابد.
رحیم رضایی حمیدرضا کریم زاده
چکیده ندارد.
خالد محمدی حمیدرضا کریم زاده
مرتع یک اکوسیستم طبیعی است که در برگیرنده منابع عظیمی از ذخایر ژنتیکی و انواع مختلفی از گونه های گیاهی است که همواره این گوناگونی زیستی متضمن پایداری آن در مقابل عوامل متغیر محیطی است. یکی از فشارهای مخرب فیزیکی بر عرصه مرتع که باعث کاهش تنوع و از بین رفتن عناصر گیاهی حساس می گردد، چرای مفرط دام می باشد. بررسی های زیادی نشان می دهد که چرای بیش از حد دام باعث کاهش تنوع گونه ای می گردد. ارزیابی اثرات ناشی از چرای انواع دام جهت یافتن خط مشی مدیریتی صحیح و اتخاذ یک استراتژی مناسب جهت دام گذاری در توسعه مراتع امری ضروری است. این تحقیق به منظور تعیین اثر مدیریت چرای انواع دام (حیات وحش ـ حیات وحش و دام اهلی ـ دام اهلی) بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و تنوع گونه ای انجام شد. در همین رابطه باحفظ تنوع گونه ای و نمایش پتانسیل های رویشی مراتع و معرفی خصوصیاتی از خاک که در اکوسیستم مرتعی گویای کیفیت خاک و تاثیر نوع مدیریت چرا باشد ، سه عرصه مدیریتی چرای متفاوت با شرایط اکولوژیک مشابه شامل منطقه امن (فقط تحت چرای حیات وحش) ، منطقه حفاظت شده (تحت چرای مشترک حیات وحش و دام اهلی) و منطقه آزاد (فقط تحت چرای دام اهلی) در منطقه حفاظت شده بیجار و مناطق همجوار آن واقع در شهرستان بیجار استان کردستان انتخاب گردید. در هر منطقه مطالعاتی درصد پوشش تاجی گونه های گیاهی تخمین زده شده و از روش حداقل سطح تعداد گونه هر منطقه بدست آمد و نمونه برداری خاک در زمان به صورت تصادفی ـ سیستماتیک از خاک سطحی و از عمق 0-10 و 10-30 سانتی متری در چهار تکرار در فواصل 50 متری و بیشتر از یکدیگر برداشته شد. در کل 24 نمونه خاک از افق های سطحی و عمقی برداشت گردید و پارامترهای بافت خاک ، وزن مخصوص ظاهری ، ماده آلی ، اسیدیته خاک ، هدایت الکتریکی ، نیتروژن کل و پتاسیم قابل جذب اندازه گیری شد. سپس عوامل ادافیکی ، انسانی و مدیریتی موثر بر هر یک از مکان های مورد مطالعه اندازه گیری شد و شاخص های غیرپارامتریک غنای گونه ای ، یکنواختی و تنوع گونه ای مورد محاسبه قرار گرفت. به منظور بررسی ارتباط گونه ها با عوامل محیطی از آنالیز داده های چند متغیره (روش رج بندی) استفاده شد. به منظور مقایسه میانگین های پارامترهای فوق الذکر در سه منطقه مورد مطالعه،آنالیز واریانس یک طرفه (anova) انجام گرفت. نتایج حاکی از اختلاف معنی دار مناطق مورد مطالعه برای شاخص های غنای گونه ای (منهینیک و مارگالف) بود. براساس نتایج این مطالعه بهترین شاخص غنای گونه ای مارگالف می باشد. از بین شاخص های غیرپارامتریک تنوع گونه ای شاخص هیل n1 و شانون ـ وینر اختلاف معنی داری را در بین منطقه امن با منطقه حفاظت شده و منطقه آزاد نشان داد. بررسی ها نشان داد که مقدار ماده آلی ، نیتروژن کل ، پتاسیم قابل جذب در منطقه امن و حفاظت شده بیشتر از منطقه آزاد می باشد. همچنین چرای مستمر باعث افزایش وزن مخصوص ظاهری خاک ، اسیدیته خاک و کاهش نفوذپذیری خاک شده است. لذا حفاظت از منطقه باعث افزایش درصد پوشش گیاهی ، تنوع گونه ای بخصوص در منطقه امن شده است. با توجه به شرایط اقلیمی منطقه ، مدیریت چرا بر هدایت الکتریکی و کاتیون های محلول تاثیر قابل ملاحظه ای نگذاشته است. بررسی ها بیان می کنند که اختلاف معنی داری بین مناطق مورد مطالعه، منطقه امن با منطقه حفاظت شده و منطقه آزاد وجود دارد به طوری که هر چه از عوامل انسانی و مدیریتی (فاصله از روستا ، فاصله از منابع آب و جاده) دور شویم ، بر میزان تنوع گونه ای و غنای گونه ای افزوده می شود. نتایج همچنین نشان می دهد حضور حیات وحش در مناطق حفاظت شده در تعدیل وضعیت مرتع موثر است ؛ و در شرایطی که فقط دام اهلی در مرتع حضور داشته وضعیت خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک پس رونده بوده و تنوع گونه ای در حد پائینی است. در شرایطی که فقط حیات وحش در منطقه حضور داشته تنوع گونه ای بالاتر بوده و خصوصیات خاک مرتع در حد تعادل حفظ شده است ؛ ولی در شرایطی که حیات وحش در کنار دام اهلی بوده ، خصوصیات خاک روند پسرونده اما از نظر تنوع گونه ای بالاتر است. در نتیجه دام اهلی و حیات وحش در کنار یکدیگر در مراتع می تواند سبب افزایش تنوع گیاهی آن و در نتیجه افزایش پایداری آن اکوسیستم شود.
شهرام میررضایی حمیدرضا کریم زاده
فرسایش آبکندی یکی از اشکال مهم تخریب خاک است که در اقلیم های مختلف سبب تلفات متفاوت خاک و تولید رسوب می شود. این نوع فرسایش در کشور بیشتر در اراضی کشاورزی بوجود آمده و هر ساله باعث از بین رفتن سطح زیادی از اراضی حاصلخیز کشاورزی و پر شدن سدها و مخازن می شود. با توجه به اهمیت و گستردگی فرسایش آبکندی درحوزه هلوش منطقه پلدختر استان لرستان، در این تحقیق رابطه بین حجم مواد فرسایش یافته و برخی از عوامل همچون خصوصیات خاک، اقلیم ، نوع کاربری اراضی و شیب و مساحت منطقه آبکندی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ابتدا مناطق آبکندی تعیین و در مجموع 15 آبکند شامل؛ آبکند خطی (8 مورد)، پنجه ای (3 مورد) و جبهه ای (4مورد) انتخاب گردیدند. ابعاد هر آبکند در ابتدای تحقیق و پس از وقوع شش رگبار منجر به ایجاد روانآب، به صورت صحرایی اندازه گیری شد. از خاک آبکندها نیز نمونه هایی از سه عمق سطحی(50-0)، میانی(100-50) و تحتانی(150-100) برداشت گردید و خصوصیات بافت، هدایت الکتریکی، درصد رطوبت اشباع، مقادیر غلظت یونهای سدیم، کلسیم و منیزیم، نسبت جذب سدیم، مقادیر گچ، آهک و مقدار ماده آلی اندازه گیری و محاسبه گردید. ارتباط بین فرسایش آبکندی با عوامل مختلف موردمطالعه، بررسی و با استفاده از تجزیه و تحلیل عاملی و آنالیز رگرسیون، مهمترین عوامل موثر در فرسایش آبکندی تعیین گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که آبکندهای انتخابی در حوزه فوق در سازندهای پابده و کواترنر در دو کاربری کشاورزی و مرتع می باشند. فراوانی نسبی آبکندها در دو نوع کاربری مورد مطالعه تفاوت معناداری ندارد و مقدار حجم مواد فرسایش یافته از آنها یکسان می باشد. بررسی فراوانی آبکندها در طبقات مختلف شیب نشان داد که آبکندهای پنجه ای، جبهه ای و خطی به ترتیب در طبقات شیب 0 تا 5 ، 5 تا 10 و بیش از 10 درصد دیده می شوند. حجم مواد فرسایش یافته آبکندها در شیبهای بیش از 10 درصد، بیشتر از سایر طبقات شیب بوده و تولید رسوب هر سه نوع آبکند تفاوت معناداری داشتند. آبکندهای خطی بیشتر در سازند پابده و سایر آبکندها در سازند کواترنر قرار داشته اند و رسوب تولید شده از سازند کواترنر بیش از سازند پابده بوده است. مقدار رسوبدهی بافت ها در لایه های مختلف به ترتیب لوم سیلتی، لوم، رسی سیلتی و رسی می باشد که تاثیر نوع بافت خاک لایه های سطحی، میانی و تحتانی بر رسوبزایی آبکندها نیز معنادار بوده است. مطالعه خصوصیات خاک آبکندهای مورد مطالعه نشان داد که در لایه سطحی خاک خصوصیاتی مانند؛ مقدار رس ، نسبت جذب سدیم، درصدشن و سنگریزه دارای ارتباطی معناداری با حجم مواد فرسایش یافته از آبکندها داشته اند اما خصوصیات خاک لایه میانی و تحتانی هیچکدام با حجم مواد فرسایش یافته ارتباط معناداری نداشتند. مساحت حوزه زهکشی آبکندها با ضریب همبستگی نسبتا" خوب مهمترین عامل در حجم رسوب تولید شده از آبکندها بوده و مقدار بارش با ضریب همبستگی 94 % ودر سطح احتمال 1 درصد، مهمترین عامل تاثیر گذار بر فرسایش آبکندی بوده است. مقدار حداقل بارش برای تولید روانآب 17 میلی متر بوده است
امین شایسته حمیدرضا کریم زاده
افزایش جمعیت و بهره برداری بی رویه و نا متناسب از منابع آب و خاک بدون توجه به حفظ این منابع ، پیامد-های ناخوشایندی از قبیل فرسایش خاک را به دنبال دارد. برنامه ریزی کاربری اراضی، تعیین بهترین استفاده از زمین جهت رسیدن به حداکثر سوددهی می باشد به طوریکه این اراضی برای دیگران در آینده نیز حفظ شود.تحقیق حاضر با عنوان برنامه ریزی کاربری اراضی با هدف کاهش فرسایش در حوزه آبخیز مندرجان انجام گردیده است. بدین منظور ابتدا تناسب اراضی منطقه، برای کشت های گندم و جو (آبی و دیم )، سیب-زمینی و بادام دیم، به روش محدودیت ساده و همچنین تناسب اراضی برای مرتع به روش ککم انجام شد. سپس اقدام به ارایه سناریوهای مختلف کاربری اراضی با در نظر گرفتن کلاس های تناسب اراضی گردید. کاربری فعلی اراضی به عنوان سناریو صفر، با استفاده از تصویر ماهواره ای irs1d استخراج شد. در سناریو یک کاربری ( ایده آل ) نقشه های نهایی تناسب همپوشانی گردید و بهترین کلاس تناسب اراضی در مناطق همپوشان انتخاب گردید. در سناریو دوم بهترین کلاس تناسب کاربری های کشاورزی آبی وارد طرح پیشنهادی شد و در سناریو سوم بهترین کلاس تناسب کاربری بادام دیم در بخش هایی از سناریو دوم که کشاورزی آبی پذیرفته شده بود وارد طرح پیشنهادی گردید. به منظور تصمیم گیری و انتخاب کاربری های پیشنهادی در هر یک از بخش های سناریوهای مذکور از عامل فرسایش (متوسط فرسایش سالانه) و فاکتور اقتصادی (سود ناخالص) استفاده گردید.بدین صورت که هر کاربری که میزان فرسایش اراضی تحت تأثیر آن کمتر بود به عنوان کاربری متناسب برای این بخش انتخاب شد. در صورت معنی دار نبودن اختلاف مقادیر فرسایش تحت کاربری های محتلف، کاربری سودآورتر بعنوان کاربری متناسب انتخاب گردید. به منظور ارزیابی فرسایش منطقه از روش مورگان فینی استفاده گردید. پس از انتخاب کاربری ها در هر بخش از سناریوهای مختلف، مدل فرسایش برای کل منطقه اجرا گردید و متوسط فرسایش سالانه برای هر یک از سناریوها بدست آمد. نتایج بیانگر این است که منطقه مطالعاتی برای کاربری های کشاورزی دیم دارای محدودیت اقلیمی می باشد. به طور کلی محدودیت های عمده اراضی، به ترتیب مربوط به فاکتورهای توپوگرافی، خصوصیات فیزیکی و حاصلخیزی خاک می باشد. اراضی منطقه برای کاربری های مرتع و بادام دیم تناسب بهتری دارد. نتایج ارزیابی اقتصادی نیز بیانگر این است که سودآورترین کاربری از بین کاربری های کشاورزی، بادام دیم می باشد. همچنین اراضی تحت کاربری سیب زمینی بیشترین فرسایش متوسط سالانه را به خود اختصاص می دهند. نتایج ارزیابی فرسایش اراضی تحت کاربری سناریوهای پیشنهادی بیانگر این است که سناریو صفر ( کاربری فعلی اراضی ) بیشترین و سناریو یک کمترین فرسایش را باعث می شود. بنابراین به لحاظ فرسایش به ترتیب سناریوهای یک ، دو و سه دارای اولویت می باشند. اما از آنجاکه در سناریوی یک، تمام منطقه بعنوان مرتع شناخته می شود، با توجه به قابل پذیرش نبودن از طرف ساکنین منطقه، قابل توصیه نمی باشد. اما در نهایت از بین سناریوی دو و سه که به لحاظ تعدیل فرسایش دارای اختلاف ناچیز می باشند، سناریوی سه به لحاظ اقتصادی قابل توصیه برای منطقه مندریجان می باشد.
ابراهیم کاظمی حمیدرضا کریم زاده
بخش وسیعی از کشور ایران را مناطق خشک و فرا خشک فرا گرفته است، بطوریکه باد عامل اصلی فرآیند فرسایش، تخریب اراضی و هدررفت خاک در اینگونه مناطق می باشد. بنابراین مطالعه بر روی خصوصیات باد (جهت، سرعت و فراوانی) ضروری است. هدف از این تحقیق، مطالعه جامع و کاربردی روی خصوصیات باد در چهار ایستگاه سینوپتیک استان سمنان است که جهت انجام آن، گلباد و گل شن سالانه، ماهانه و درازمدت ترسیم شد و داده های سرعت و جهت باد به صورت ساعتی پیش بینی و شبیه سازی گردید و نیز تحلیل فراوانی در دو بخش ماهانه و در جهت های مختلف انجام شد. برای ترسیم گلباد و گل شن، ابتدا داده های سازمان هواشناسی توسط برنامه wd convert به فرمت قابل پذیرش در نرم افزارهای ترسیم گلباد و گل شن تبدیل گردید. سپس برای ترسیم گلباد از نرم افزار wr plot استفاده شد که قادر به ترسیم گلباد در جهات گوناگون، ارایه گراف کلاس های مختلف سرعت باد و فراوانی آنها می باشد و برای ترسیم گل شن از نرم افزار sand rose graph استفاده شد که قادر به محاسبه پتانسیل حرکت شن، برآیند پتانسیل حرکت شن، زاویه جهت حرکت شن نسبت به جهت شمال و شاخص همگنی جهت حمل شن می باشد. برای پیش بینی و شبیه سازی سرعت و جهت باد از نرم افزار windpred استفاده شد که در این نرم افزار تمام محاسبات با فرمول ویبول بدست می آید. تحلیل فراوانی در دو بخش جداگانه توسط نرم افزار freq082004 که در محیط برنامه matlab اجرا می شود، یکی برای جهت های 16 گانه و دیگری برای ماه های مختلف سال انجام شد. نتایج حاصل نشان می دهد که جهت باد غالب در ایستگاه بیارجمند شمال، ایستگاه گرمسار شرق، ایستگاه سمنان شمال شمال غرب و برای ایستگاه شاهرود شمال می باشد. بالاترین درصد باد آرام در ایستگاه بیارجمند در سال 1993 و ماه دسامبر، در ایستگاه گرمسار سال 1986 و ماه دسامبر، ایستگاه سمنان، سال 1977 و ماه ژانویه و برای ایستگاه شاهرود سال 2002 و ماه دسامبر می باشند. در تقسیم بندی گروه های مختلف انرژی باد، ایستگاه شاهرود در گروه با انرژی کم، ایستگاه سمنان متوسط و ایستگاه های گرمسار و بیارجمند در گروه با انرژی بالا قرار دارند. از نظر شاخص همگنی جهت حمل شن ایستگاه های بیارجمند، شاهرود، سمنان و گرمسار به ترتیب دارای بالاترین میزان شاخص و یا به عبارتی دارای کمترین تغییرات در جهت وزش باد غالب می باشند. ماه جولای در ایستگاه های بیارجمند، گرمسار و سمنان و ماه آوریل در ایستگاه شاهرود به عنوان متلاطم ترین ماه پیش بینی شدند. بالاترین میزان سرعت باد ساعتی شبیه سازی شده عموماً در ساعات 11 تا 13 اتفاق می افتند. بالاترین سرعت برآورد شده برای دوره های برگشت طولانی در ایستگاه بیارجمند جهت غرب جنوب غرب، ایستگاه گرمسار جهت شمال شمال غرب، ایستگاه سمنان جهت شمال و ایستگاه شاهرود جهت غرب شمال غرب می باشد. همچنین بالاترین سرعت برآورد شده برای ماه های مختلف، در ایستگاه بیارجمند ماه فوریه، ایستگاه های گرمسار و سمنان ماه می و ایستگاه شاهرود ماه مارس می باشد. با توجه به مطالعات انجام شده و نتایج کاربردی آن در منابع طبیعی، کشاورزی و عمران پیشنهاد میگردد از داده های سالانه که بر اساس توزیع ویبول برازش شده اند، برای کل کشور استفاده شود.
مصطفی عباسی آرانی حمیدرضا کریم زاده
در راستای جلوگیری از تداوم و تسریع تخریب سرزمین، تصمیم گیری مجدد در نوع کاربری های اراضی امری ضروری می باشد. به هر حال اکوسیستم های مناطق خشک علاوه بر پیچیدگی های اکولوژیک مختص خود، دارای روابط اجتماعی و اقتصادی گسترده ای می باشند که در قالب یک مدل ساده نمی توان آنها را تعریف و تفسیر کرد. بنابراین استفاده از سامانه های پشتیبان تصمیم گیر که برای تصمیم گیری با اهداف و معیارهای مختلف توسعه داده شده اند، گزینه مناسبی برای ارائه راه حل می باشد.
جواد معینی معین آباد حمیدرضا کریم زاده
سنگفرش بیابانی از گسترده ترین پدیده ها در مناطق بیابانی است که بر اثر انباشت رسوبات بادی در زیر پوشش سنگی رسوبات آبرفتی تکامل می یابد. سطح سطوح آبرفتی شامل سطوح با تکه های جزیره مانند با اندازه و ویژگی های گوناگون در کنار یکدیگر می باشد. با تکامل جزیره های آبرفتی (افزایش ضخامت خاک و اندازه جزیره ها)، ضخامت نرم لایه زیر سنگفرش ها افزایش می یابد. بررسی رابطه جزیره های آبرفتی با الگوی پراکنش زمانی جریان نشان می دهد که سنگفرش ها با درجه تکامل بالا در جایی رخ می دهند که میزان پویایی سطح کم باشد به گونه ای که فراوانی مکانی و زمانی جریان در آنجا نسبت به نقاط مجاور کمتر باشد. بررسی دانه بندی در جزیره های آبرفتی نشان می دهد که علت اصلی تفاوت در دانه بندی سنگفرش ها ناشی از رخدادهای سیلابی با اندازه های مختلف است که مواد مادری آبرفتی با دانه بندی مختلف را به جا گذاشته است، نه میزان فرسایش.
داود ذاکری حسین بشری
با توجه به شرایط اقلیمی ایران و مدیریت ناصحیح کاربری های اراضی مختلف توسط بهره بردارن و مدیران از منابع طبیعی بسیاری از نقاط کشور رو به بیابانی شدن هستند که عمدتا به دلیل فرسایش ایجاد شده است. لذا قبل از اینکه منطقه ای از حالت بحرانی خود خارج شود باید سیستم های پیش هشداری برای جلوگیری از پدیده بیابانی شدن طراحی شود. شبکه های بیزین به دلیل منعطف بودن و قابلیت به روز رسانی آن ها برای این امر بسیار مفید واقع می شوند.
محسن علی اکبری محمدرضا وهابی
چکیده: مراتع از مهم ترین منابع تجدیدشونده هستند که متاسفانه در کشور ما به دلایل مختلف از جمله مدیریت غیراصولی در معرض تخریب و نابودی قرار گرفته اند، یکی از مهم ترین راه های احیا مراتع تخریب یافته، کاشت گیاهان مرغوب در اینگونه مراتع است. این تحقیق به منظور تعیین رویشگاه های بالقوه دو گونه مرتعی مرغوب گون زرد و علف گندمی و به صورت یک مطالعه موردی در حوضه آبخیز کرچمبوی جنوبی در شهرستان فریدن انجام شد. ابتدا نه مکان مرتعی متفاوت انتخاب گردید و سپس تاثیر عوامل مختلف اکولوژیک بر روی دو گونه مورد مطالعه توسط روش های مختلف آماری مورد بررسی قرار گرفت؛ در مرحله بعد لایه های رقومی نیازهای اکولوژیکی گونه ها توسط تکنیک های آماری و gis تهیه شد. لایه اطلاعاتی رخنمون سنگی از داده های ماهواره irs-p6 و به روش طبقه بندی نظارت شده تولید گردید. سپس با توجه به خروجی های آنالیز رج بندی، لایه های اطلاعاتی محیطی توسط منطق بولین و بر اساس نیاز اکولوژیکی گونه ها استاندارد شد. در مرحله بعد به هر کدام از این لایه ها وزن خاصی تعلق گرفت؛ در نهایت با تلفیق لایه ها در غالب مدل تحلیل سلسله مراتبی مناطق بالقوه کاشت دو گونه بدست آمد و پس از طبقه بندی مجدد، نقشه طبقات پتانسیل رویشگاهی منطقه مطالعاتی تولید شد. نتایج بدست آمده نشان داد که از میان عوامل محیطی مورد مطالعه 10 عامل بر روی رویشگاه گونه علف گندمی تاثیر گذارند که مهم ترین این عوامل به ترتیب درصد آهک، اسیدیته و بافت خاک می باشد و بر گونه گون زرد 11 عامل تاثیرگذار تشخیص داده شد که با اهمیت ترین این عوامل به ترتیب درصد آهک،آزیموت جهت شیب و متوسط بارش سالانه می باشد. بررسی نقشه های تهیه شده نشان داد که به ترتیب 12 درصد از منطقه جزو رویشگاه بالقوه خوب گون زرد و 13 درصد آن جزو رویشگاه بالقوه خوب گونه علف گندمی قرار می گیرد.