نام پژوهشگر: سید امیر امین یزدی
رسول علیجانی محمود سعیدی رضوانی
پِژوهش حاضر به بررسی رابطه ابعاد اسنادی مکان کلیت و پایداری و کنترل پذیری با پذیرش نوآوری های آموزشی می پردازد. این پژوهش با اهداف 1. بررسی وضعیت پذیرش نوآوری های آموزشی مدیران 2. بررسی وضعیت سبک اسناد مدیران 3. تاثیر سبک اسناد مدیران بر پذیرش نوآوری های آموزشی انجام شده است. به این منظور 90 نفر از مدیران مدارس صالح آباد تربت جام دو پرسشنامه 1. پذیرش نوآوری های آموزشی که توسط علیزاده(1386) طراحی شده و پرسشنامه سبک اسناد asat که توسط هلسینگ و اندرسون تهیه شده را تکمیل نمودند اطلاعات به دست آمده با نرم افزار spss و روشهای آماری t همبسته وt با دو گروه مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . فرضیه ها و سوالات پژوهش عبارتند از: ظرفیت پذیرش نوآوری مدیرانی که دارای سبک اسناد درونی هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان بیرونی است بالاتر است.ظرفیت پذیرش نوآوری مدیرانی که دارای سبک اسنادکنترل پذیر هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان کنترل پذیر نیست بالاتر است.ظرفیت پذیرش نوآوری در مدیرانی که دارای سبک اسناد درونی کنترل پذیر هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان درونی کنترل ناپذیر است، بالاتر است. ظرفیت پذیرش نوآوری در مدیرانی که دارای سبک اسناد بیرونی کنترل پذیر هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان بیرونی کنترل ناپذیر است، بالاتر است. آیا ظرفیت پذیرش نوآوری مدیرانی که دارای سبک اسناد کلی هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان اختصاصی است بالاتر است؟ آیا ظرفیت پذیرش نوآوری مدیرانی که دارای سبک اسناد پایدار هستند نسبت به مدیرانی که سبک اسنادشان پایدار نیست بالاتر است ؟ یافته های تحقیق در مورد رویداد های کلی و مثبت و منفی نشان داد که مدیران در سبک اسناد مکان کنترل پذیری کلیت و پایداری موفقیت ها و شکستهایشان را به عوامل درونی کنترل پذیر پایدار و کلی نسبت می دهند در مورد فرضیه سوم و چهارم به جزء در رویداد های کلی در سبک اسناد بیرونی کنترل پذیر بین هیچکدام رابطه معنی داری پیدا نشد.
سید جواد کریمیان سید امیر امین یزدی
اختلال نقص توجه-بیش فعالی (adhd) یکی از شایع ترین علل افت تحصیلی دانش آموزان به حساب می آید. هدف پژوهش حاضر بررسی رشد هیجانی کارکردی کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه-بیش فعالی و مقایسه آن با کودکان عادی است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مهد کودک های شهرستان چناران می باشد و نمونه درنظر گرفته شده تعداد 456 کودک پیش دبستانی بودند که به پرسشنامه های کانرز و مقیاس رشد هیجانی کارکردی پاسخ دادند. بر اساس شاخص پرسشنامه کانرز، تعداد 58 کودک دارای نشانه های تشخیصی adhd بودند. به منظور انتخاب مطمئن تر کودکان adhd ، از بین کودکان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی تعداد 18 کودک بر اساس نمرات کرانه انتخاب شدند و با 18 کودک عادی از نظر رشد هیجانی کارکردی مورد مقایسه قرار گرفتند. در این پژوهش از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده گردیده است. این پژوهش از جمله پژوهشهای توصیفی و از نوع علی مقایسه ای می باشد که در آن این فرض بررسی شده است که کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی، نسبت به کودکان عادی، در رشد هیجانی کارکردی دچار تاخیر می باشند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه کانرز و پرسشنامه رشد هیجانی کارکردی گرینسپن می باشند. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان مبتلا به adhd در رشد هیجانی کارکردی دچار تاخیر می باشند. بنابراین ضرورت دارد تا مشکلات کودکان دارای نقص توجه-بیش فعالی فراتر از چالش در توجه و بیش فعالی در نظر گرفته شوند و مشکلات این کودکان با نگاهی تحولی و فراگیر مورد شناسایی و مداخله قرار گیرند. پژوهش همچنین نشان داد که میزان شیوع adhd در میان کودکان پیش دبستانی شهر چناران 7/12 در صد می باشد.
علی رجایی سید امیر امین یزدی
چکیده این پژوهش یک پژوهش همه گیرشناسی در مورد مشکلات بهداشت روانی(مشکلات هیجانی، رفتاری و اجتماعی) کودکان دبستانی شهر مشهد است که هدف عمده ی آن تعیین میزان شیوع این در کودکان دبستانی و ارائه نیمرخی از این مشکلات است. جامعه آماری در این پژوهش، تمامی دانش آموزان دبستانی شهر مشهد هستند که در سال تحصیلی 90-89 در مدارس دولتی مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای غیر نسبی تعداد 500 دانش آموز دختر و پسر از چهار ناحیه شهر مشهد انتخاب شدند و بوسیله فرم گزارش معلم (trf) از مجموعه ی نظام سنجش آخنباخ مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای بررسی و تحلیل نتایج پژوهش از شیوه های آمار توصیفی استفاده شد. بر اساس داده های بدست آمده 15 درصد از دانش آموزان دارای مشکلات بالینی، 5 درصد دارای مشکلات مرزی و 80 درصد بهنجار بودند. همچنین با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس تک عاملی anova مشخص شد که میزان مشکلات مربوط به بهداشت روانی در پایه های مختلف دارای تفاوت معناداری می باشد. برای تعیین اینکه تفاوت بین کدام گروه ها معنادار است، از آزمون تعقیبی lsd استفاده گردید که نشان داد پایه های مختلف دبستان از نظر میزان شیوع مشکلات بهداشت روانی دارای تفاوت معناداری با یکدیگر هستند. نیمرخ ترسیم شده در این پژوهش یک سیر صعودی در مجموع مشکلات بهداشت روانی را از پایه اول ابتدایی به پایه دوم بتصویر می کشد، سپس در پایه سوم نزول چشمگیری پیدا می کند و دوباره سیر صعودی خود را طی کرده و در پایه پنجم به بیشترین میزان خود می رسد. دلایل احتمالی میزان شیوع این مشکلات، در دانش آموزان دبستانی را می توان با عواملی که در درون خانواده، مدرسه، محیط اجتماعی، و فرهنگی اتفاق می افتد، تبیین کرد. این یافته ها توجه بیشتر به جوّ روانی مدارس و ایجاد محیطی سالم و ایمن را توسط اولیاء مدرسه می طلبد. همچنین هشداری برای مسولین و برنامه ریزان می باشد تا در تعیین اهداف کلان نظام آموزش و پرورش به رشد هیجانی کودکان نیز در کنار رشد شناختی آنها توجه نمایند و زمینه ی رشد همه جانبه ی آنها را که رسالت تعلیم و تربیت ایده آل است، فراهم نمایند.
مرضیه بهرامی سید امیر امین یزدی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی اضطراب امتحان، اضطراب اجتماعی و تفکر غیر منطقی در اوایل و اواخر نوجوانی در شهر اصفهان بوده است. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه ی دانش آموزان اول راهنمایی و چهارم دبیرستان اصفهان در سال تحصیلی 91-90 می باشد. نمونه ی پژوهش شامل 300 نفر از دانش آموزان اول راهنمایی (150 نفر دختر و 150 نفر پسر) و 300 نفر از دانش آموزان چهارم دبیرستان (150 دختر و 150 پسر) می باشد که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به روش طبقه ای غیر نسبتی انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی است. نتایج پژوهش نشان دادند که بین سه متغیر (اضطراب امتحان، اضطراب اجتماعی و تفکر غیر منطقی رابطه ی مثبت معناداری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد که سن عامل تعدیل کننده بین اضطراب امتحان و اضطراب اجتماعی از یکسو و اضطراب امتحان و تفکر غیر منطقی از سوی دیگر نیست. در متغیر اضطراب امتحان، دو پایه تحصیلی با مهم تفاوت معناداری نداشتند ولی در متغیرهای اضطراب اجتماعی و تفکر غیر منطقی بین آن ها تفاوت معناداری وجود داشت، به گونه ای که اضطراب اجتماعی در بین دانش آموزان چهارم دبیرستان نسبت به اول راهنمایی بیشتر و برعکس تفکر غیر منطقی در بین دانش آموزان اول راهنمایی بیشتر از چهارم دبیرستان بود. از بین چهار متغیر (اضطراب اجتماعی، تفکر غیر منطقی، دوره رشدی و جنسیت)، اضطراب اجتماعی به عنوان بهترین پیش بین برای اضطراب امتحان است. از بین یازده مقیاس تفکر غیر منطقی، چهار مقیاس (اجتناب، شخصی سازی، دگم و کمال گرایی)، اضطراب امتحان را پیش بینی می کنند و دو جنس در سه متغیر اضطراب امتحان، اضطراب اجتماعی و تفکر غیر منطقی با هم تفاوت معناداری نداشتند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که با توجه به تغییر شرایط آزمون ها، نگرش دانش آموزان به امتحان تغییر کرده و همین امر سبب دیده نشدن تفاوت در دو مقطع در زمینه اضطراب امتحان شده است. با توجه به عامل رشد شناختی، تفکر غیر منطقی در اوایل نوجوانی بیشتر و با توجه به انتظارات اطرافیان، اضطراب اجتماعی در اواخر نوجوانی بیشتر بوده است.
فریبا مفرد سید امیر امین یزدی
کودکی به عنوان دورانی که سنگ بنای شخصیت فرد درآن بنا نهاده میشود، تحت تاثیر عوامل متعددی است که رابطه ی مادر-کودک جزء مهم ترینِ این عوامل تلقی می شود. رشد هیجانیِ کارکردی، به عنوان فرآیندی که یکپارچگی سیستم حسی- حرکتی، شناختی و هیجانی را در بردارد، و رشد کاربردیِ زبان که معرفِ بعد ارتباطیِ زبان است جزء مقوله های برجسته ی رشد در دوران کودکی قلمداد می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین رابطه ی مادر-کودک بر رشد هیجانی کارکردی و رشد کاربردیِ زبان، انجام شد. در این پژوهش تعداد 140 کودک پیش دبستانی (4-6 ساله) به همراه مادرانشان شرکت کردند. دوتست رابطه ی مادر-کودک و رشد هیجانی کارکردی کودک توسط مادر تکمیل شد. برای ارزیابی رشد کاربردیِ زبان کودکان نیز از آزمون درک خطای گفتگو استفاده شد. این ابزار بوسیله ی نمایش فیلمی که توسط محقق ضبط گشته و درک کودک را در تخطی از اصول مکالمه می سنجد اجرا شد. برای تحلیل داده ها از الگوی تحلیل مسیر (معادلات ساختاری)، ضریب همبستگی رگرسیون ساده و چندگانه استفاده شد . نتایج بیانگر آن بود که رابطه مادر-کودک بوسیله ی متغیر میانجی رشد هیجانیِ کارکردی قادر به پیش بینی رشد کاربردیِ زبان در کودکان پیش دبستانی است، اما بین رابطه مادر-کودک و رشدکاربردیِ زبان ارتباط مستقیم معناداری بدست نیامد. علاوه براین رابطه مادر-کودک قادر به پیش بینی رشد هیجانی کارکردی کودک است، و رشدهیجانی(وضعیت کنونی)، قادر به پیش بینی رشدکاربردیِ زبان در کودکان است. بین رشد هیجانی(وضعیت قبلی) و رشد کاربردی زبان ارتباط معناداری مشاهده نشد. رشد هیجانی کودکان متاثر از روابط مادروکودک، رشد کاربردیِ زبان آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. درتبیین عدم رابطه مستقیم معنادار بین رابطه مادروکودک و رشد کاربردی زبان باید گفت در سن 4-6 سالگی و با ورود کودکان به محیط های آموزشی، رشد کاربردی زبان در آن ها از متغیرهای دیگری چون روابط باهمسالان، مربیان و ... تاثیر می پذیرد. تفاوت عمده بین موقعیت های آزمایشگاهی و طبیعی روزمره نیز عملکردکودکان را در آزمون تحت تاثیر قرار می دهد.عدم ارتباط بین رشد هیجانی کارکردی( وضعیت قبلی) و رشد کاربردیِ زبان را می توان به فاصله ی زمانی این دو متغیر و وجود رابطه ی معنادار بین رشد هیجانی کنونی و رشد کاربردی زبان، به عدم تاخر و تقدم زمانی نسبت داد که تاثیر متغیرهای دیگر را به حداقل رسانده، ارتباط معنی داری را به دست می دهند.
حسین بافنده علی مشهدی
مقدمه: اختلال حساب- نارسایی تحولی یک اختلال یادگیری است که بر کسب دانش در مورد اعداد و حساب در کودکان با هوش بهنجار و آموزش مناسب تأثیر می گذارد. این نارسایی تا بزرگ سالی پایدار است، و این احتمال وجود دارد که با کنش های اجرایی زیادی همبودی داشته باشد. هدف: هدف این پژوهش در گام نخست مقایسه کنش های اجرایی حافظه کاری دیداری- فضایی، توانایی برنامه ریزی و سازمان دهی، توجه پایدار و بازداری شناختی در دانش آموزان مبتلا به اختلال حساب- نارسایی تحولی و عادی و از طرف دیگر بررسی رابطه بین خطای محاسباتی و کنش های اجرایی بود. روش: جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر اول تا پنجم ابتدایی شهر مشهد در سال تحصیلی 91-90 تشکیل دادند. از این جامعه دو گروه 16 نفری به عنوان نمونه به روش سهمیه ای انتخاب شدند. این روش ترکیبی از روش خوشه ای و در دسترس می باشد. گروه اول شامل 16 دانش آموز حساب- نارسا از بین 2383 دانش آموز 12 دبستان نواحی 2 و 6 مشهد به عنوان ناحیه های منتخب نواحی در دو سطح برخوردار (ناحیه های 3 ، 4 و 6) و غیر برخوردار (ناحیه های 1، 2، 5 و 7) در طی چند مرحله انتخاب شدند. سپس بر اساس فهرست وارسی تشخیصی اختلال ریاضی dsm-iv، تست هوش ریون رنگی کودکان و مصاحبه بالینی ، گروه نهایی برگزیده شدند . گروه دوم شامل 16 دانش آموز بهنجار از همان کلاس ها انتخاب شدند. سپس خطای محاسبه از طریق آزمون استاندارد شده حساب شلو (دارای سه مولفه فهم عدد، تولید عدد و محاسبه عدد) و کنش های اجرایی با آزمون های حافظه کاری دیداری- فضایی بلوک های تپنده کورسی، برج لندن، عملکرد پیوسته و استروپ کلاسیک سنجیده شدند. نتایج حاصل با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی شامل آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیری، همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس چند متغیری و رگرسیون چندگانه به روش سلسله مراتبی، تحلیل شد. نتایج: نتایج نشان داد که توانایی حافظه کاری دیداری- فضایی کودکان مبتلا به حساب- نارسایی تحولی به طور معناداری کمتر از کودکان بهنجار بود. در مورد کنش های برنامه ریزی و سازمان دهی، توجه پایدار و بازداری شناختی تفاوت معناداری پیدا نشد. رابطه بین برخی مولفه های کنش اجرایی برنامه ریزی و سازمان دهی و همچنین برخی مولفه های کنش اجرایی بازداری شناختی با نمره درصد خطا معنادار بود. همچنین از سه مولفه آزمون حساب، فهم عدد و تولید عدد در دو گروه تفاوت معناداری با هم داشتند و سرانجام درصد نمره خطا از طریق زیر مولفه های زمان واکنش کلمات همخوان استروپ و زمان آزمایش برج لندن قابل پیش بینی بودند. نتیجه گیری: کنش های اجرایی در مفهوم جدید حساب- نارسایی تحولی به میزان اختلال ریاضیات موثر نیستند. همچنین کنش اجرایی حافظه کاری دیداری- فضایی به عنوان عامل تأثیر گذار در این اختلال محسوب می شود و بهبود کلی این کنش در رفع خطاها موثر است
صایمه خلیلی طرقبه جواد صالحی فدردی
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه ی تعدیل سوگیری شناختی- تفسیر (cbm-i) چهار جلسه ای بر کاهش سوگیری تفسیر منفی و علایم اضطراب اجتماعی در گروهی از افراد مضطرب اجتماعی انجام شد. روش. افراد داوطلبی که نمرات بالایی در مقیاس ترس از ارزیابی منفی و مقیاس اجتناب و آشفتگی اجتماعی کسب کرده بودند (34= n) به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در پیش آزمون، آزمودنی ها به تکمیل تکلیف رایانه ای سنجش سوگیری تفسیر و مقیاس های اضطراب اجتماعی و پرسشنامه افسردگی پرداختند. به گروه آزمایش با استفاده از برنامه ی cbm-i به مدت چهار جلسه و در طی دو هفته، آموزش سوگیری تفسیر مثبت ارائه شد. به گروه کنترل چهار جلسه آموزش سوگیری تفسیر خنثی ارائه شد. در پس آزمون و پیگیری 45 روزه، تمام آزمودنی ها بار دیگر، تکلیف رایانه ای سنجش سوگیری تفسیر و مقیاس های اضطراب اجتماعی را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که تسهیل تفسیرهای مثبت، سوگیری تفسیر منفی در گروه آزمایش را به طور معناداری کاهش داد. همچنین، آزمودنی های گروه آزمایش در نشانه های اضطراب اجتماعی کاهش نشان دادند. نتیجه گیری. یافته های فوق، پیشنهاد می کند که استفاده از cbm-i چند جلسه ای به منظور تسهیل تفسیرهای مثبت ممکن است بتواند در درمان اضطراب اجتماعی کاربردهای بالینی داشته باشد.
صدیقه صمصامی سید امیر امین یزدی
این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع نشانه های اختلال adhd و اختلال در زمینه ی توانایی های پردازش حسی و مهارت-های حرکتی در دانش آموزان پایه اول دبستان شهر نی ریز و همین طور مقایسه ی توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی کودکان adhd و عادی انجام شد. آزمودنی ها شامل 231 نفر (122 پسر و 109 دختر) بودند که به وسیله ی نمونه گیری خوشه ای تصادفی با رعایت نسبت جنسیتی از جامعه 768 نفری دانش آموزان پایه اول دبستان شهر نی ریز انتخاب شده بودند. به منظور بررسی شیوع نشانه های اختلال adhd و اختلال در زمینه ی توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی به ترتیب پرسشنامه های کانرز و پردازش حسی (spm) بر روی نمونه مورد نظر اجرا و سپس توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی، هجده کودک که به عنوان adhd شناسایی شده بودند با کودکان بدون اختلال (213 نفر) در توانایی های پردازش حسی و مهارت های مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج حاصل حاکی از شیوع 36/7 درصدی نشانه های اختلال adhd بود، شیوع نقص شدید و متوسط توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی نیز به ترتیب 8/4 و 7/11 درصد گزارش گردید. علاوه بر این تحلیل های انجام شده به وسیله ی آزمون تی گروه های مستقل و آزمون تحلیل واریانس چند متغیری نشان دهنده ی تفاوت کودکان adhd و عادی در زمینه ی توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی بود. نتایج این تحقیق نشان دهنده ی شیوع قابل توجه نشانه های اختلال adhd و نقص در توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی در کودکان است. نقص در توانایی های پردازش حسی و مهارت های حرکتی نیز در این پژوهش به عنوان علت اختلال adhd شناخته شده است. بنابراین توجه به توانایی های کودکان در زمینه ی پردازش های حسی و مهارت های حرکتی در رابطه با پیشگیری و درمان اختلال adhd حائز اهمیت است.
صدیقه معدنی سید محسن اصغری نکاح
برخی از کودکان به دلایل مختلفی نظیرآسیب های اجتماعی و خانوادگی مانند اعتیاد،طلاق،فوت،بیماری والدین از زندگی همراه والدین محروم می شوند و با شرایط بی سرپرست و بد سرپرست در جامعه رها می شوند و نیازمند مراقبت و ارایه خدمات آموزشی و روانشناختی ویژه ای هستند. در این میان سرپرستی از این چنین کودکانی به شیوه های گوناگون از حمایت خانواده های اقوام و خویشان گرفته تا حمایت سازمان بهزیستی در غالب مراکز شبه خانواده صورت می گیرد. در مراکزشبه خانواده، به جای اعضاء خانواده اصلی، مراقبین به تعامل با کودکان و مراقبت ازآنها می پردازند هرچند برای این مراقبت آموزش لازم را دریافت نکرده اند و مهارت های مراقبین محدود تجارب شخصی و آموزش های غیرمستقم آنهاست بدین جهت مطالعه حاضر با هدف ارایه آموزش ارتباط بازی محور به شیوه سی پی آر تی به مراقبین این کودکان و بررسی تاثیر آن بر بهبود رابطه بین مراقب- کودک و کاهش دلبستگی ناایمن کودکانِ خانه های کودک انجام پذیرفت. این پژوهش به شیوه آزمایشی با دو گروه پیش آزمون و پس آزمون بر روی 19 زوج مراقب- کودک دردو گروه آزمایش(10نفر) و گروه کنترل(9 نفر) صورت گرفت و مراقبین طی برنامه مداخله 10 جلسه ای آموزش ارتباط بازی محور به مراقبان برگرفته از برنامه درمان ارتباطی والد- کودک(cprt) (لندرث و برتون، 2006) که برای مراقبین خانه های کودک متناسب سازی شدند، قرار گرفتند. در پیش آزمون و پس آزمون جهت سنجش کیفیت تعامل مراقب کودک از مقیاس ارتباط والد- کودک (پیانتا، 1994) و سنجش ناایمنی دلبستگی کودکان از مقیاس کیو- ست دلبستگی q-set (واترز و دنس، 1985) استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس(آنکووا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مراقبین آموزش دیده به شیوه سی پی آر تی نسبت به مراقبین آموزش ندیده از نظر میزان نزدیکی کودک- مراقب و از نظر میزان تعارض کودک- مراقب تفاوت معنا دار نشان دادند و از نظر وابستگی و رابطه مثبت کلی و از نظر ناایمنی دلبستگی کودکان درمشارکت کنندگان دو گروه تفاوت معنادارای مشاهده نشد. در نتیجه به منظور بهبود نزدیکی کودک- مراقب و جهت کاهش تعارض کودک- مراقب تدوین و ارایه برنامه های آموزشی به شیوه سی پی آر تی برای مراقبین خانه های کودک توصیه می شود. همچنین نتایج این پژوهش کیفیت نگهداری از کودکان مقیم شبه خانواده را نیازمند تامل می داند و برخی دلالت هایِ آموزشی و روانشناختی مراقبت مطلوب را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
زینب سیدالحسینی طبسی علی مشهدی
این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی روان درمانگری بین فردی گروهی (ipt-ag) بر کاهش نشانه های افسردگی و افزایش کیفیت زندگی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر انجام شد. این پژوهش از نوع پژوهش های آزمایشی با گروه کنترل نما و با طرح اندازه گیری مکرر بود. تعداد 400 نفر بعنوان نمونه با استفاده از نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند و پرسش نامه افسردگی کودک و نوجوان کواکس جهت غربالگری به آنان ارائه شد. کسانی که در پرسش نامه افسردگی نمره بالاتری از خط برش (19و بالاتر) کسب نمودند مشخص و از میان این افراد، 30 دانش آموز بطور تصادفی انتخاب شدندو با استفاده از شیوه گمارش تصادفی در گروه مداخله و گروه کنترل(کنترل نما) قرار گرفتند. بعد از تشکیل گروه به دلیل غیبت آزمودنی ها، تعداد اعضا گروه آزمایش به 11 آزمودنی رسید و تعداد کل نمونه در پس آزمون 26 نفر شد. در مرحله پیش آزمون، هر دو گروه پرسش نامه های افسردگی، مهارت های اجتماعی و کیفیت زندگی را تکمیل کردند. سپس در گروه مداخله، روش روان درمانگری بین فردی گروهی در 12 جلسه اجرا شد. در پایان هر دو گروه پرسش نامه های مذکور را تکمیل کردند.همچنین دو ماه پس از پایان جلسات جهت پیگیری میزان ماندگاری نتایج درمان از دو گروه آزمایش و کنترل خواسته شد به پرسشنامه های پژوهش دوباره پاسخ دهند. نتایج نشان داد که روان درمانگری بین فردی گروهی توانست کاهشی معنادار در نشانه های افسردگی(001/0› p) و افزایش معنادار در کیفیت زندگی(001/0› p) و مهارت های اجتماعی(001/0› p) نوجوانان به وجود آورد. همچنین روان درمانگری بین فردی باعث افزایش معنادار در خرده مقیاس ها مهارت های اجتماعی در سطح بیانگری هیجانی(00/0p<)، حساسیت هیجانی(037/0p<)، کنترل هیجانی (038/0p<) و کنترل اجتماعی(02/0p<) آزمودنی های و خرده مقیاس های کیفیت زندگی در سطح سلامت جسمانی(00/0p<)، سلامت روانی(007/0p<)، روابط اجتماعی(019/0p<) آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل نما شده است. این پژوهش نشان داد که روان درمانگری بین فردی گروهی به عنوان یک یار روش های درمانی مبتنی بر شواهد می تواند در درمان نشانه های افسردگی نوجوانان استفاده شود. همچنین این روش درمانی باعث افزایش معنادار سطح کیفیت زندگی و مهارت های اجتماعی نوجوانان می شود.
مهسا احمری جواد صالحی فدردی
پژوهش حاضر شامل دو مطالعه است. مطالعه اول، سوگیری توجه نسبت به جلوه های تهدیدکننده اجتماعی را در مبتلایان به اضطراب اجتماعی (میانگین سن = 90/21 و انحراف استاندارد = 90/1) (30=n) و بهنجار (میانگین سن = 30/21 و انحراف استاندارد = 10/2) (30=n) توسط آزمون سنجش سوگیری توجه نسبت به جلوه های هیجانی، مقایسه کرد. نتایج نشان داد در مقایسه با گروه کنترل، مبتلایان به اضطراب اجتماعی در سه شکل سوگیری توجه که شامل: (الف) تسهیل توجه به تهدید، (ب) اجتناب توجه، (ج) تاخیر در رهاسازی توجه به محرک های تهدیدکننده اجتماعی به طور معناداری از گروه سالم متفاوتند. مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی نسبت به تهدیدهای اجتماعی گوش بزنگی نشان می دهند و در طی ارایه محرک های چهره حاوی بار هیجانی منفی از رهاسازی توجهشان از تهدید ناتوان هستند. مطالعه دوم، اثربخشی برنامه نوین آموزش کاهش سوگیری توجه به تهدید را، به عنوان نوعی مداخله شناختی برای کاهش سوگیری توجه و بهبود شاخص های درمانی افراد مضطرب اجتماعی، بررسی کرد. شرکت کنندگان (30=n) که همگی اضطراب اجتماعی بالا داشتند، به طور تصادفی به گروه آزمایش (دریافت تمرین اصلی) و درمان نما (دریافت تمرین ساختگی) تقسیم شدند و بر روی همه آنها پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری انجام شد. نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه درمان نما، گروه آموزش بعد از اتمام برنامه، سوگیری توجه کمتری را نسبت به محرک های تهدیدآمیز نشان دادند؛ بعلاوه، علائم اضطراب اجتماعی آنها کاهش یافت. به طورخلاصه، (الف) افراد مضطرب اجتماعی با گوش بزنگی بیشتر نسبت به تهدید های اجتماعی در محیط و مشکل در رهاسازی توجه نسبت به محرک های تهدیدآمیز اجتماعی، احتمالاً تحریفات شناختی ای را تجربه می کنند که باعث بزرگ تر شدن سطوح دریافتی تهدید در محیط می شود و در تداوم و تشدید اضطراب اجتماعی نقش دارند؛ و (ب) آموزش کاهش سوگیری توجه به تهدید با کاهش این سوگیری توجه می تواند در کاهش علائم اضطراب اجتماعی موثر باشد.
زهره نعمت پور سید امیر امین یزدی
این پژوهش با هدف اصلی بررسی اثربخشی آموزش گروهی شناختی- هیجانی- رفتاری بر بهبود دلبستگی و باورهای دانش آموزان دختر شهرستان صالح آباد انجام پذیرفت. پژوهش حاضر کاربردی و از نوع شبه آزمایشی و طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل می باشد. پرسشنامه های مورد استفاده دلبستگی کولینز و رید (raas) و نیز پرسشنامه ی باورهای غیرمنطقی جونز بوده و جلسات آموزشی به صورت 10 جلسه ی 90 دقیقه ای و هفته ای دو جلسه بوده اند. نتایج حاصله از تحلیل آماری با آزمون تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که آموزش گروهی شناختی- هیجانی- رفتاری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تأثیر معنی داری در نمرات دلبستگی ایجاد نکرده است. لیکن نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشانگر کاهش معنادار نمرات باورهای غیرمنطقی، در اثر آموزش این طرح می باشد. آماره ی مجذور سهمی اتا نشان داد که 37% تغییرات نمره پس آزمون ناشی از شرکت در گروه آموزشی rebt بوده است.
احسان عبدخدایی جواد صالحی فدردی
به تنگ شدن مردمک در اثر تحریک توسط نور، بازتاب نور مردمک گویند که مسیرها و مراکز عصبی متعددی در آن دخیل اند. هدف این پژوهش بررسی بازتاب نور مردمک در افراد مصرف کننده متادون بود. علاوه بر استفاده از نمون? ایرانی، ارزیابی هر دو چشم و کنترل عوامل روان شناختی از ویژگی های این پژوهش است. آزمودنی ها عبارت بودند از 20 سوء مصرف کننده که تحت درمان نگهداری متادون بودند و 41 غیر مصرف کننده. پس از تابش نور سبز در چشم چپ، بازتاب هر دو مردمک (چپ) همسو و راست (دگرسو) به وسیل? دستگاه ردیاب چشمی smi iview x 250سنجیده شد. یافته های به دست آمده از تحلیل کوواریانس چندگانه نشان داد از بین 9 متغیر مورد بررسی، میزان تنگ شدگی و سرعت تنگ شدگی مردمک راست در گروه سوء مصرف کننده در مقایسه با گروه غیر مصرف کننده کم تر است. همچنین، از بین متغیرهای روانشناختی، متغیر خلق هفته با میزان تنگ شدگی و سرعت تنگ شدگی مردمک راست ارتباط داشت. تلویحات این یافته ها در زمین? اهمیت در نظر گرفتن پاسخ مردمک دگرسو و اثر قابل توجه خلق بر بازتاب نوری مردمک بحث شده اند.
سیده الهام صدری سید امیر امین یزدی
پژوهش حاضر با در نظر گرفتن آسیب های ناشی از اختلالات رفتاری کودکان، با این هدف انجام شد که نشان دهد آیا مدل درمانی رویکرد تحولی- تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط (dir) ، یعنی بازی درمانی فلورتایم مبتنی بر خانواده، بر کاهش نشانه ها و بهبود کودکان دارای نشانگان نافرمانی مقابله ای و همچنین کاهش استرس مادران آنها تاثیر دارد یا خیر؟ جامعه آماری این پژوهش کودکان پیش دبستانی ناحیه 9 شهرداری شهر مشهد بوده و نمونه مورد نیاز ، از میان 240 خانواده که با مهد های کودک این ناحیه در ارتباط بودند و نیز با بررسی برگه پذیرش 250 مورد مراجعه کننده به یکی از کلینیک های کودک این منطقه، انتخاب شد. بدین ترتیب که پنج نفر از مادرانی که کودکان آنها بر اساس فهرست رفتاری کودکان، دارای نشانگان نافرمانی بوده و حاضر به همکاری در طرح پژوهشی و شرکت در کلاس ها بودند، به همراه فرزندانشان، به عنوان گروه آزمایش و ده نفر نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش فهرست رفتاری کودکان (cbcl)، برای شناسایی نشانگان نافرمانی مقابله ای و شاخص psi-sf، برای بررسی میزان استرس مادران بود. روش کار نیز بدین صورت بود که در ابتدا والدین هر دو گروه آزمایش و کنترل، این پرسشنامه ها را تکمیل کرده و سپس گروه آزمایش، در طی هشت جلسه 90 دقیقه ای آموزش دیدند و ضمن آشنا شدن با مفاهیم رویکرد dir، تکنیک ها و اصول بازی درمانی فلورتایم را فرا گرفته و آن را در جلسات بازی درمانی تمرین کردند. دو هفته بعد از اتمام جلسات، پرسشنامه cbcl و شاخص psi-sf بار دیگر و به عنوان پس آزمون به والدین هر دو گروه داده شد. به طور کلی، تحلیل نتایج بدست آمده به شیوه ناپارامتری، نشان داد که مدل درمانی رویکرد dir، یعنی بازی درمانی فلورتایم، باعث کاهش نشانگان نافرمانی کودکان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل و همچنین کاهش استرس مادران گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود که نشان از تاثیر این نوع بازی درمانی بر کودکان و مادران دارد.
زهره غلامی دوبرجه جواد صالحی فدردی
مقدمه. نقش احساسات و فرایند های ناخودآگاه در تصمیم گیری خریداران، شناخت مغزانسان وکارکردهای عصبی آن رابه حیطه مناسبی برای فهم رفتار و پیش بینی تصمیم گیری خریداران تبدیل کرده است. در این راستا، ترکیب شدن مطالعات میان رشته ای مختلف درحوزه های علوم شناختی منجر به ایجاد حوزه نوپای نورومارکتینگ شده است. هدف.این مطالعه دو هدف اصلی داشت: (الف) سنجش مولفه های تاثیرگذار بر رجحان مصرف کنندگان در مواجهه با نام تجاری نوشیدنی های مختلف و(ب) پیش بینی انتخاب نام تجاری مصرف کنندگان بر اساس پروتکل انتخابی با استفاده از پتانسیل های وابسته به رویداد که از اهداف مهم در مطالعات بازاریابی عصبی می باشند. روش.در این پژوهش، 26 آزمودنی در بازه سنی 18 الی 26 ساله (13 نفر مرد؛ میانگین سن = 24.40؛ انحراف استاندارد =1.34 ؛ و 13 نفر زن؛ میانگین سن =22.60 ؛ انحراف استاندارد =2.87) مورد بررسی قرار گرفتند. برای یکسان سازی تصویر ذهنی آزمودنی ها پیش زمینه تکلیف ها و نیز افزایش توجه، داستانی کوتاه برای انتخاب یک نوشیدنی گفته شد.دو تکلیف طراحی شده به روش نظم متقاطع ارائه شدند و همزمان با اجرا ثبت پتانسیل های وابسته به رویداد (erps) از آزمودنی ها، انجام گرفت. همچنین، پس از انجام ثبت، پاسخ های رفتاری آزمودنی ها از طریق آزمون چشیدن مورد سنجش قرار گرفت. از داده های مورد استفاده میانگین گیری شد تا با پاسخ های کلامی مورد مقایسه قرار گیرد. نتایج حاصل از erpداده ها به روش تحلیل آماری اندازه گیری های مکرر rannovaو آزمون همبستگی و رگرسیون جهت بررسی رجحان افراد به نام تجاری، و تاثیر رنگ و طعم محصول در سوگیری توجه به نام تجاری محصول در چهار زیر گروه(آشنا-ناآشنا، ایرانی-خارجی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته:مولفه های پیش از درک erp جهت پیش بینی دقیق تر رجحان های مصرف کنندگان معنادار شد ومقایسه رفتارهای کلامی و پاسخ های ثبت شده مغزی افرادحاکی از 68% عدم مطابقت با یکدیگر بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل، این فرضیه را که مقیاس های خود-گزارشی در شناسایی رجحان افراد کاملا دقیق نبوده و نیازمند پیش بینی های مبنی بر روش های عصب شناختی نیز می باشد را تایید می نماید. واژه های کلیدی:نورومارکتینگ، پتانسیل های وابسته به رویداد (erp)، آزمون چشیدن، برندینگ، رجحان، سوءگیری توجه.
مریم توکلی سید امیر امین یزدی
امروزه وندالیسم به عنوان رفتاری بزهکارانه، خسارت های فراوانی را به سرمایه های ملی و عمومی وارد می سازد و این مسئله در فضای سبز هم مشهود است. به همین منظور در این پژوهش، رابطه ابعاد هویت و نگرش وندالیستی جوانان نسبت به فضای سبز در پارک ملت شهرستان مشهد مورد بررسی قرار گرفت. برای سنجش نگرش به فضای سبز و نگرش وندالیستی نسبت به فضای سبز از پرسشنامه محقق ساخته و برای سنجش ابعاد هویت از نسخه چهارم پرسشنامه ابعاد هویت ( aiq-iv) استفاده شد. از 170 جوان دختر و پسر حاضر در پارک پرسش بعمل آمد و پایائی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج تحلیل رگرسیون بر روی جامعه مخاطب نشان می دهد که از بین ابعاد هویت، هویت اجتماعی(si) بیشترین قدرت پیش بینی بر روی نگرش به فضای سبز را دارا است.(p<0/01). همچنین از میان ابعاد هویت، هویت شخصی(pi) و هویت اجتماعی(si) بیشترین قدرت پیش بینی را بر روی نگرش وندالیستی دارد.
مریم سادات کیافر سید امیر امین یزدی
چکیده با توجه به نقش مهم ارتباط والد- کودک و نیز مهارت های تئوری ذهن و رشد هیجانی بر بهداشت روان دوران کودکی، این پژوهش با هدف بررسی مقایسه اثربخشی مداخلات فلورتایم با آموزش نظریه ذهن در کاهش پرخاشگری، بهبود رابطه مادر- کودک و نظریه ذهن انجام شد. آزمودنی ها شامل 44 کودک پیش دبستانی با نشانه های پرخاشگری بودند، که با نمونه گیری در دسترس از میان جامعه کودکان پیش دبستانی شهر مشهد انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (10 مادر- کودک در گروه فلورتایم و 17 کودک در گروه نظریه ذهن) و یک گروه کنترل (17 کودک) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش مداخلات مرتبط با فلورتایم و نظریه ذهن را دریافت کردند و گروه کنترل مداخله نما آموزش ایمنی در خیابان را دریافت کرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری ، پرسشنامه رابطه مادر- کودک و آزمون باور کاذب برای آزمون نظریه ذهن کودکان بود که در پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مداخله فلورتایم در مقایسه با مداخله گروه نظریه ذهن و کنترل توانست پرخاشگری را به طور معناداری کاهش بیشتر و رابطه مادر- کودک را بهبود بیشتری دهد. به علاوه، در آزمون باور کاذب بین عملکرد دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری دیده نشد. اما مداخله در هر دو گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل موجب بهبود نظریه ذهن کودکان شده بود. رویکرد رشد یکپارچه انسان/فلورتایم رویکردی موثر در کاهش مشکلات و ارتقاء ارتباطات والد- کودک و نظریه ذهن کودکان می باشد. رویکرد تئوری ذهن فقط توانست باعث ارتقاء نظریه ذهن کودکان گردد. به همین دلیل برای رشد جامعه باید بر آموزش رویکرد رشد یکپارچه انسان به خانواده ها تاکید شود.
فهیمه خالقی سید امیر امین یزدی
هدف پژوهش حاضر بررسی توانایی های پردازش حسی و مهارتهای دیداری - شنیداری دانش آموزان با اختلال خواندن و مقایسه آن با همتایان عادی است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کلیه دانش آموزان دبستانی دارای اختلال خواندن در سال تحصیلی93 – 1392 شهر مشهد بودند که تعداد آنها بر اساس آمار سازمان آموزش و پرورش خراسان رضوی برابر با 825 (430 نفر دختر و 395 نفرپسر از پایه های اول تا ششم )را شامل می شد. نمونه شامل دو گروه 50 نفری ازاین دانش آموزان ( 30 نفر دخنر و 20 نفر پسر ) به شیوه نمونه گیری خوشه ای یک مرحله ای انتخاب شدند همچنین به منظور مقایسه متغیر های پژوهش این گروه با نمونه ای به حجم 50 نفراز بین همسالان عادی به عنوان گروه مقایسه که با این گروه همتا شده بودند انتخاب شدند. دو نمونه ازنظر ویژگی های جمعیت شناختی مانند سن، جنسیت، پایه تحصیلی و بهره هوشی (برحسب گزارشات موجود در پرونده) همگن شدند. سپس با استفاده از آزمون پردازش حسی spm، بندر گشتالت و مصاحبه بالینی اطلاعات مورد نیاز جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss16 و آزمون t مستقل فرضیات پژوهش بررسی شد. یافته ها نشان داد که بین تواناییهای پردازش های حسی، پردازش شنیداری، تعادل و حرکت، مهارت آگاهی بدنی، هماهنگی دیداری و حرکتی و مهارت های مشارکت اجتماعی دانش آموزان نارسا خوان و عادی تفاوت معنادار وجود دارد و بین مهارت های پردازش دیداری، مهارت لمسی، مهارت طرح ریزی ایده های دانش آموزان نارسا خوان و عادی تفاوت معنادار وجود ندارد. نتایج یافته ها نشان داد که در نمره ی کلی پردازش حسی تفاوت معنی داری بین گروههای مبتلا به نارساخوانی وگروه عادی وجود دارد. کودکان مبتلا به نارساخوانی حساسیت پایینی نسبت به انواع مختلف اطلاعات حسی به ویژه اطلاعات دیداری و شنیداری نشان می دهند.
علی محمد آزادواری سید امیر امین یزدی
نظریه ذهن و کنترل بازداری از جمله توانمندی های شناختی است که می تواند با رشد اخلاقی رابطه داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی رابطه بین نظریه ذهن و کنترل بازداری با سطح رشد اخلاقی دانش آموزان ابتدایی می باشد.
رفیعه ناظمی زهرا طبیبی
سلامت روان کودکان و نوجوانان، یکی از مهم ترین مباحث بهداشت روان جامعه است.از آن جا که دوران کودکی یکی از تأثیرگذار ترین و حساس ترین مراحل زندگی است، توجه به بهداشت روان در این مرحله نیز بسیار حیاتی و با اهمیت است. زیرا شناسایی و رفع مشکلات رفتاری و شخصیتی در سنین پایین، کمک بسیار بزرگی در شکل گیری شخصیت سالم افراد در بزرگسالی محسوب می شود. از انجا که فرزندان و والدین تاثیر متفابل بر یکدیگر دارند، آموزش والدین می تواند نقش مهمی را در این زمینه ایفا کند.
سیده زهرا هاشمی حسین کارشکی
هدف این پژوهش، بررسی نقش میانجی گرایانه و مستقیم معنای زندگی و دورنمای آینده در رابطه بین ویژگی های شخصیتی با انگیزش تحصیلی دانشجویان بود. همچنین در این پژوهش پرسشنامه ی دورنمای آینده متناسب با دانشجویان ایرانی برای نخستین بار رواسازی گردید. جامعه ی پژوهش در تحقیق حاضر، دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بودند. در کل می توان گفت تاثیر فرهنگ، مذهب، روش زندگی، شرایط اقتصادی، عدم هماهنگی بین دروس دانشگاهی و مشاغل آینده توجیه کننده ی نتایج به دست آمده از این پژوهش می باشند.
رحیم شالیان سید امیر امین یزدی
هدف اصلی این پژوهش، تلاش برای فراهم نمودن زمینه تحقق شانزدهمین گزاره ارزشی سند تحول بنیادین و یا به تعبیر دیگر محقق نمودن بعد کیفی عدالت تربیتی و ارتقای سطح پاسخ گویی نظام آموزشی برای تقویت بنیه علمی دانش آموزان با کاستی شنوایی بوده است. برای این منظور، با تأکید بر بینش مبتنی بر رویکرد «تحولی، تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط (dir)»، نخست نیازها و ظرفیت های افراد با کاستی شنوایی شناسایی شد و آنگاه در قالب پاسخ به دو سوال اصلی و پنج سوال فرعی، پس از تعیین نقاط قوت و ضعف برنامه درسی قصد شده موجود، مواضعی در قالب ویژگی عناصر برنامه درسی، برای امکان به فعلیت درآوردن ظرفیت های افراد جامعه هدف و رفع دشواری های آنان هدف گیری شد. از روش مطالعه موردی با هدف توصیفی برای تعیین نقاط قوت و ضعف برنامه درسی قصد شده موجود، از راهبردهای روش تحلیل مفهومی برای تعیین ویژگی عناصر برنامه درسی و از روش ارزشیابی تخصص-محور برای اعتبار سنجی الگو استفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات: از تحلیل محتوای کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته فردی و گروهی، پرسشنامه ، برای تحلیل داده ها: از روش تحلیل تأملی، تفسیر مفهومی، تلخیص و ارائه و نتیجه گیری، برای اعتباربخشی به یافته ها: از معیارهای چهارگانه منسوب به گابا و لینکلن و هم چنین معیارهای مورد نظر گال و بورگ و گال استفاده گردید. درک نقاط قوت و ضعف برنامه درسی قصد شده امکان می دهد که اظهار داریم، به رغم وجود ظرفیت های لازم در سطح برنامه درسی آرمانی، ماهیت متفاوت نیازهای افراد با کاستی شنوایی در سطح برنامه درسی رسمی نادیده گرفته شده و در واقع گفتمان "رویکرد مجوز" به جای "رویکرد تلفیقی-فرگیر" بر نظام آموزشی برای تعلیم و تربیت آنان حاکم گردیده است. در پاسخ سوال دوم با در نظر گرفتن اصول تعیین شده برای منطق برنامه (تفاوت های فردی، تعاملات هیجانی، تحولی بودن رشد)، ویژگی های عناصر نه گانه مورد نظر آکر به گونه ای تعیین شد که ماموریت اصلی عنصر دهم (منطق) و یا به تعبیر دیگر "متناسب سازی برنام?درسی دوره اول دبستان برای دست یابی آسیب دیده-گان شنوایی به قابلیت های تحولی-تعاملی مورد انتظار سنی" محقق گردد.
نعیمه السادات حنیفی یزدی سید امیر امین یزدی
هدف از انجام این پژوهش، مقایسه تئوری ذهن شناختی و عاطفی دانش آموزان دختر و پسر دارای نشانگان نارسایی توجه/ بیش فعالی (adhd) با کودکان عادی است. جامعه آماری در پژوهش حاضر، تمام مدارس دختر و پسر ناحیه 6 شهر مشهد می باشد و نمونه در نظر گرفته شده 379 کودک می باشد . برای تشخیص کودکان دارای نشانگان از پرسشنامه کانرز والدین و برای بررسی وضعیت تئوری ذهن آنها از تکالیف tom استفاده شد. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده می گردد. روش تحقیق، توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای می باشد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون tمستقل برای مقایسه بین گروه ها استفاده شد که در آن این فرضیه بررسی می شود که عملکرد کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، نسبت به کودکان عادی، در زمینه رشد تئوری ذهن شناختی و عاطفی پایین تر است.
عارفه رنجبر سید امیر امین یزدی
فرضیه ها و سوال ها : درمان عقلانی هیجانی رفتاری باعث کاهش معنادار استرس مادران کودکان نابینا می شود. درمان عقلانی هیجانی رفتاری باعث کاهش معنادار نشانگان افسردگی مادران کودکان نابینا می شود. درمان عقلانی هیجانی رفتاری باعث بهبود معنادار خودکارآمدی والدگری مادران کودکان نابینامی شود. جامعه : جامعه آماری پژوهش حاضر همه مادران کودکان نابینا در شهر مشهد که فرزندانشان در سال تحصیلی 92-93 در مدارس مخصوص نابینایان ثبت نام کرده بودند را شامل می شود . حجم نمونه: 20 نفر(10 نفر گروه کنترل،10 نفر گروه آزمایش) روش نمونه گیری: روش نمونه گیری در دسترس ابزارها : پرسشنامه استرس والدین، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه خودکارآمدی والدگری پرس
مطهره رحیمی برجی سید امیر امین یزدی
این پژوهش به منظور بررسی رابطه ی بین کارکرد تحولی خانواده و سرشت با افسردگی کودکان در دانش آموزان شهر مشهد انجام شده است. روش: در این پژوهش 380 نفر (190 دانش آموز دختر و 190 دانش آموز پسر)، در رده های سوم تا پنجم (9-12) ساله در سال تحصیلی 1393-1394 با بهره گیری از آزمونهای سنجش کارکرد تحولی خانواده، تشخیص نشانه های افسردگی ماریاکواس و تشخیص سرشت مالهوترا مورد ارزیابی قرار گرفتند که به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای مرحله ای که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش به کمک آزمونهای پارامتریک به روش تحلیل رگرسیون چندگانه و همچنین ضرایب همبستگی پیرسون انجام شد.
الهه پیراسته جو سید امیر امین یزدی
. هدف: بررسی اثربخشی درمان یکپارچگی حسی بر کاهش نشانگان اختلال طیف درخودماندگی می باشد. روش پژوهش: این پژوهش، به شیوه شبه تجربی، پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل انجام می شود. جامعه آماری در این پژوهش همه ی کودکان مبتلا به اختلالات طیف درخودماندگی مرکز توانبخشی تبسم و نور هدایت مشهد است که از بین آن ها،20کودک با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و در دو گروه درمان یکپارچگی حسی و گروه کنترل قرار می گیرند. جای گیری هر آزمودنی در هر گروه نیز به صورت تصادفی خواهد بود. ابزارهای پژوهش آزمون گارز (gars)پرسشنامه ی پردازش حسی و پاریاد سوال ها و فرضیه های پژوهش سوال اول: آیا درمان یکپارچگی حسی باعث افزایش مهارت های ارتباطی کودکان مبتلا به اختلال طیف درخودماندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود؟ سوال دوم: آیا درمان یکپارچگی حسی باعث افزایش تعاملات اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال طیف درخودماندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود؟ فرضیه اول: درمان یکپارچگی حسی باعث کاهش رفتارهای کلیشه ای و تکراری کودکان مبتلا به اختلال طیف درخودماندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود. فرضیه دوم: درمان یکپارچگی حسی باعث افزایش توانایی پردازش حسی کودکان مبتلا به اختلال طیف درخودماندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود.
فاطمه عبدالحسینی جواد صالحی فدردی
در این پژوهش دو هدف در قالب دو مطالعه دنبال شدند. هدف مطالعه اول عبارت بود از بررسی حالتهای خلقی در زنان سوء مصرف کننده مواد (30 = n) و زنان غیر سوء مصرف کننده (30 = n). هدف مطالعه دوم عبارت بود از مقایسه اثر بخشی برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و رفتار درمانی عقلانی هیجانی بر بهبود شاخص های درمان اعتیاد (حالت خلقی، ساختار انگیزشی غیر انطباقی، باورهای غیر منطقی و وسوسه مصرف مواد) در نمونه ای از زنان سوء مصرف کننده مواد تحت درمان نگهدارنده متادون (30 = n). در مطالعه دوم، آزمودنی ها به شیوه تصادفی به سه گروه، تقسیم شدند. گروه اول برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و گروه دوم رفتار درمانی عقلانی هیجانی را دریافت کردند؛ گروه سوم مداخله ای را دریافت نکرد. هر سه گروه در سه مرحله زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده عبارت بودند از پرسشنامه های خلق مثبت-خلق منفی، وسوسه مصرف مواد، دغدغه های شخصی و باورهای غیر منطقی. در مراحل پس آزمون و دوره پیگیری شاخص های بهبودی دیگری شامل تعداد لغزشها و میزان داروی مصرفی نیز اندازه گیری شدند. نتایج مطالعه اول نشان داد که زنان سوء مصرف کننده مواد، خلق منفی بیشتر و خلق مثبت کمتری در مقایسه با گروه غیر سوء مصرف کننده داشتند. نتایج مطالعه دوم نشان داد که (الف) در مقایسه با گروه کنترل، ساختار انگیزشی غیر انطباقی در گروه برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و باورهای غیر منطقی در گروه رفتار درمانی عقلانی هیجانی بهبود یافتند؛ (ب) در مقایسه با گروه کنترل، هر دو برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و رفتار درمانی عقلانی هیجانی به بهبود شاخص های درمان اعتیاد کمک کردند؛ و (ج) برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی بیشتر از رفتار درمانی عقلانی هیجانی به تغییرات مثبت در خلق و وسوسه آزمودنی ها انجامید. این یافته ها از لحاظ نظری، و اهمیت آن ها در تشخیص، مداخلات بالینی و پیشگیری به بحث گذاشته شده اند.