نام پژوهشگر: نیکو خسروی
سارا خداداده محمدرضا کردی
چکیده 5-2-1) زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ms) ناشی از دمیلینه شدن سیستم عصبی مرکزی است که می تواند منجر به صدمه سیستم حرکتی ، افزایش خستگی وکاهش فعالیت زندگی روزانه شود. اگرچه ورزش به بیماران مبتلا به ام.اس توصیه شده است اما مقایسه انواع ورزش ها روی میزان شدت خستگی، کیفیت زندگی و تواناییها جسمانی و حرکتی بیماران انجام نشده است. 5-2-2) روش پژوهش : این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی پیش آزمون و پس آزمون است با هدف کلی بررسی تاثیر پروتکل تمرینی منتخب شامل ورزش های مقاومتی ، هوازی ، کششی و تعادلی بر خستگی ، کیفیت زندگی، درصد چربی وتوانایی های جسمانی و حرکتی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام.اس شهر تهران، در سال 88 صورت گرفته است.نمونه ی پژوهش شامل 38 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام.اس در شهر تهران بودند که نمره میزان شدت ناتوانی (edss) آنان بین 0 تا 4 بوده ، (گروه سنی بین 20-40 سال ) با معیارهای ورود انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند . ابزار گرد آوری داده ها شامل پرسشنامه های fss برای سنجش خستگی و msqol-54 برای سنجش کیفیت زندگی ، کالیپر برای سنجش درصد چربی ، آزمون 1rm برای سنجش قدرت ، تست 12 دقیقه راه رفتن ، برای سنجش مسافت راه رفتن و تست برگ berg برای سنجش تعادل بود. در ابتدای پژوهش پرسشنامه ای برای بدست آوردن مشخصات دموگرافیک و اطلاعات مربوط به بیماری به افراد ارائه شده بود. ورزش ها به مدت 8 هفته و سه جلسه در هفته انجام شد و بلافاصله مجدداً بعد از اتمام جلسات همان تست ها گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و تحلیلی با استفاده از نرم افزار spss نسخه 11.5 و آزمون های آماری نظیر آزمون های تطابق توزیع کولموگروف- اسمیرنوف و آزمون manova و آزمون یو من ویتنی و آزمون ویلکاکسون و از آزمون تی وابسته با اصلاح بن فرونی استفاده شده است. 5-2-3) یافته ها : نتایج آزمون تی نشان داد که متغیر مسافت راه رفتن ؛ درصد چربی ، قدرت ، نگاه کلی بیمار به زندگی ( 002/0> p )،در پیش و پس آزمون در گروه آزمایش معنـی دار می باشد. ضمناً نتایج آزمون ویلکاکسون نشان داد که متغیر تعادل،نمره محدودیت در انجام کار به دلایل مشکلات روانی ، رضایت از عملکرد جنسی و نمره تغییردرسلامتی کیفیت زندگی،درپیش و پس آزمون درگروه آزمایش و کنترل معنـی دار می باشد(05/0> p).که این تغییرات می تواند در اثر 8 هفته انجام تمرینات منتخب ایجاد شده باشد. نتایج آزمون تی نشان داد که متغیرهای خستگی ، نمره سلامت جسمانی ،محدودیت در انجام کار به دلایل ، درد، احساس خوب بودن ،انرژی، احساس فرد از سلامت خود ، عملکرد اجتماعی، عملکرد شناختی، نگرانی از سلامتی، عملکرد جنسی ، وضعیت جسمانی (physical)، وضعیت روانی(mental) در پیش و پس آزمون در گروه آزمایش و کنترل معنـی دار نمی باشد( 002/0< p ).
مریم موسوی محمد فرامرزی
هدف این تحقیق بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات هوازی موزون کم فشار(lia) بر برخی از پروتئین های فاز حاد(app ) در زنان سالمند است. جامعه آماری شامل زنان سالمند بدون بیماری خاص و تحت درمان وهمچنین بدون سابقه شرکت در فعالیتهای ورزشی با شرط یائسگی و نمونه آماری را 23 زن سالمند(60-75)، (میانگین وزن :11/6± 59/2کیلو گرم ، قد: 5/4 ±152/2 سانتی متر ، سن:3/9 ± 67/3 سال ) عضو مرکز سالمندان طراوت شهرستان شهرکرد تشکیل می دادند که به صورت تصادفی به دو گروه تجربی(13 نفر) و کنترل(10نفر) تقسیم شدند.ابتدا شاخص های بدنی شامل قد،وزن،bmi ،whr اندازه گیری و ثبت شد. سپس در حالت استراحت و پس از ناشتایی شبانه نمونه خون اولیه از آزمودنی ها گرفته شد. سپس آزمودنی ها در برنامه تمرینی lia که شامل 8 هفته تمرینات هوازی موزون کم فشار همراه با موزیک به صورت 3 روز در هفته و درجلسات 50 دقیقه ای شرکت کردند . جلسات تمرین شامل سه بخش گرم کردن ،اجرای حرکات ایروبیک در حالت ایستاده و حرکات انتهایی برگشت به حالت اولیه به صورت نشسته بود. شدت تمرین با 40-50درصد ضربان قلب بیشینه در جلسات ابتدایی آغاز و در طول دوره تمرین افزایش یافت ودر جلسات انتهایی به 60 تا75 درصد ضربان قلب بیشینه رسید.سپس اندازه گیریهای ابعاد بدنی و همچنین خون گیری ثانویه جهت ارزیابی تغییرات برخی پروتئین های فاز حادشامل crp ،wbc ،فیبرینوژن و آلفا آنتی تریپسین در شرایط مشابه انجام شد. برای مقایسه پیش آزمون و پس آزمونها در هر گروه از t- همبسته و در بین گروه ها از t- مستقل استفاده شد.نتایج این تحقیق نشان داد 8 هفته تمرین هوازی موزون کم فشار بر تغییرات سطوح crp سرم(p=0/005) ،گلبول های سفید(p=0/002 ) و فیبرینوژن(p=0/03) زنان سالمند تاثیر معنی داری داشت اما بر سطوح آلفا آنتی تریپسین زنان سالمند تاثیر معنی داری نداشت. همچنین بین میانگین تفاضل پیش آزمون و پس آزمون crp p=0/007) ،گلبول های سفید(p=0/003) و فیبرینوژن(p=0/02) در دو گروه تجربی و کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد اما در مورد آلفا آنتی تریپسین این گونه نبود.به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد 8 هفته تمرین هوازی موزون کم فشار تاثیرات معنی داری بر برخی از پروتئین های فاز حاد زنان سالمند داشت.
نسرین مقصودی نیکو خسروی
هدف از پژوهش حاضر تاثیر یک دوره تمرینات ورزشی منتخب بر برخی سایتوکاین های پیش بود.آزمودنی های این پژوهش 19 بیمار مبتلا به ms التهابی و ضدالتهابی در بیماران مبتلا بهms 65 کیلوگرم /58±8/ 163 سانتی متر، وزن 76 /4±7/32 سال، قد 18 /9±5/ با میانگین سن 79 ) 4)بودند که از جامعه بیماران مراجعه > edss 31/35±6/19 و : fat%،24/5±3/67 : bmi، ایران درشهرتهران وبه صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند.سپس ms کننده به انجمن آزمودنی ها به دو گروه کنترل( 9نفر)وتجربی( 10 نفر)تقسیم شدند. برای بررسی شاخصهای توصیفی il- درصد چربی مورد سنجش قرار گرفت و برای بررسی سایتوکاین های ،bmi، قد،وزن نمونه خون پس از 12 ساعت ناشتایی دردونوبت قبل وبعد از 8هفته تمرینات ، ifn? وtnf?،10 منتخب از آزمودنیها اخذ شد. برنامه 8هفته تمرینات منتخب شامل تمرین هوازی ،قدرتی وکششی انجام (mhr بود.تمرین هوازی با استفاده از دوچرخه وتریدمیل به شکل فزاینده ( 40 تا 70 درصدشد وشدت تمرین با استفاده از ضربان قلب آزمودنی ها ومقیاس خستگی بورگ درطول تمرین کنترل شد.تمرین قدرتی عضله چهارسر رانی وعضله همسترینگ نیز به شکل فزاینده) انجام شد. آزمودنی ها 3روزدرهفته، یک روز درمیان تمرینات را در rm 50 تا 70 درصد )حضورمحقق انجام دادند.داده ها با استفاده ازآمار توصیفی ‚تحلیل کوواریانس ‚آزمون تعقیبی تحلیل شد.نتایج این ( p?0/ بونفرونی وهمچنین ضریب همبستگی پیرسون درسطح معناداری( 5 پس ازتمرینات در گروه تجربی ( p=0/02)tnf? و( p=0/00) il- پژوهش نشان داد 10 در هر دو گروه ifn? . کاهش معنا داری داشت ولی در گروه کنترل این تغییرات مشاهده نشد کاهش معنا داری را نشان داد.بین تغییرات سایتوکاین ها همبستگی معنادار مشاهده نشد. نتایج همراه ms حاکی از آن است که 8هفته تمرینات منتخب هوازی وقدرتی درآزمودنی های مبتلا به می باشدواین کاهش همراه با بهبود معنا il- و 10 tnf? وifn? با کاهش سایتوکاین های داری در ناتوانایی های بیماران وپیشرفت در قدرت واستقامت آنان بود.
فاطمه شریفی نیکو خسروی
سلول ها ی اجدادی اندوتلیال(epc) سیار مشتق از مغز استخوان، می توانند در پاسخ به ورزش به خون محیطی بسیج شوند و در ترمیم اندوتلیال و ساخت عروق جدید شرکت نمایند. اما شدتی از فعالیت بدنی که موجب این اثر می شود، در افراد سالم به درستی شناخته نشده است. از سویی epc به عنوان یکی از نشانه ها ی وابسته به نیمرخ خطر قلبی-عروقی می باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر دو شدت مختلف فعالیت بدنی بر سلول ها ی اجدادی اندوتلیال سیار(epc) و ارتباط آن با برخی عوامل خطرزای قلبی - عروقی در زنان جوان سالم می باشد. بدین منظور از طریق پرسشنامه، از بین داوطلبان شرکت در پژوهش 15 دانشجوی دختر(گروه 1، 60%vo2max: میانگین سن1.8±22سال، bmi1.91±20.81 کیلوگرم بر متر مربع، نفرn=8، گروه 2، 75%vo2max: میانگین سن1.5±21سال، bmi 1.66±20.38 کیلوگرم بر متر مربع، نفر n=7) برای انجام 2 پروتکل تمرین انتخاب و به طور تصادفی تقسیم شدند. هر گروه به مدت 30 دقیقه در شدت فعالیت مربوط به خود روی نوارگردان دویدند. نمونه ها ی خونی برای اندازه گیری سلول ها ی اجدادی اندوتلیال سیار +cd34، گلبول سفید، پلاکت، نسبت ldl/hdl و ch/hdl و تری گلیسرید قبل و 10 دقیقه پس از انجام آزمون از همه آزمودنی ها گرفته شد. برای توصیف اطلاعات جمع آوری شده از روش ها ی آمار توصیفی استفاده گردید. جهت مقایسه ها ی درون گروهی از آزمون t وابسته(زوجی)، جهت مقایسه متغیر ها در بین دو گروه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره(manova) و برای تعیین ارتباط بین متغیر ها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. حداقل سطح معناداری در آزمون فرض ها ی مربوطه(05/0 >p) در نظر گرفته شد. یافته ها ی حاصل از پژوهش نشان داد که هر دو شدت فعالیت بدنی باعث افزایش معنادار تعداد epc، wbc، plt و tg می شود، این اثر گذاری با شدت 75%vo2max بیشتر بود، اما از نظر آماری معنادار نبود. همچنین تغییر معناداری در نسبت ldl/hdl و ch/hdl مشاهده نشد. فقط ارتباط معناداری میان cd34+ و پلاکت مشاهده شد. به طور خلاصه می توان بیان کرد که فعالیت بدنی با شدت 60% و 75% vo2max می تواند موجب افزایش بازسازی عروق، ناشی از بسیج epc شود و با توجه به ارتباط معنادار پلاکت با epc این گونه بسیج سلولی ممکن است به عنوان مکانیزم ترمیم فیزیولوژیک در آسیب التهابی حاد به کار رود.
حمیده منتظری طالقانی رحمان سوری
هدف پژوهش حاضر اثر 10 هفته تمرینات ورزشی منتخب استقامتی، قدرتی و ترکیبی بر زنان میانسال کم تحرک و چاق که حداقل 1 سال از یائسه شدن آنها گذشته باشد بود. بدین منظور 32 زن یائسه با (میانگین سنی 23/3 ± 67/52 ، متوسط قد 60/4 ± 828/ 157سانتیمتر، وزن76/2 ± 625/75 کیلوگرم، توده بدن 03/1 ± 64/30 ، درصد چربی بدن 725/1 ± 865/39، با میانگین whr : 18/0 ± 891/0) به طور تصادفی در 4 گروه استقامتی، مقاومتی، ترکیبی و کنترل قرار گرفتند.. آزمودنیهای گروه تجربی، گروه استقامتی شامل راه رفتن در آب با شدت 60 تا 70% حداکثر ضربان قلب و مدت 45 دقیقه ، گروه مقاومتی شامل پرس شانه ، کشش زیربغل، پارویی، پرس پا، جلوران و پشت ران 3 دوره با 15 تکرار با شدت 60 تا 70% rm 1 ، گروه ترکیبی همان برنامه تمرین مقاومتی با 2 دوره و 15 تکرار همراه با برنامه گروه استقامتی را به مدت 22 دقیقه انجام دادند. جهت بررسی اثر شدت های متفاوت تمرین بر متغیر های وابسته، از آزمون t زوجی (t وابسته) استفاده شد. به کمک آنالیز واریانس یک طرفه اختلاف میانگین تغییرات قبل و بعد از تمرین بین گروه ها تعیین و در صورت معنا داری آن از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد یافته های تحقیق نشان داد 10 هفته تمرین استقامتی با شدت 60-70% حداکثر ضربان قلب میزان لپتین را به طور معنی داری کاهش (012/0 p=) وآدیپونکتین پلاسما را افزایش ( 015/0 p=) داد همچنین بر میزان انسولین (006/0= p) و شاخص مقاومت به انسولین (005/0= p) تآثیر معنی داری گذاشته است. از سوی دیگرتأثیر تمرین مقاومتی با شدت 60 تا 70% rm 1 بر میزان لپتین (620/0 (p=، آدیپونکتین (921/0 p=)، انسولین (738/0= p) و شاخص مقاومت به انسولین (738/0 p=) معنی دار نمی باشد. همچنین نتیجه تمرینات ترکیبی حاکی ازآن بود که 10 هفته تمرین ترکیبی موجب افزایش آدیپونکتین به طور معنی دار می شود (001/0 p=) اما اثر معنی داری بر میزان لپتین ندارد (214/0 p=) هر چند که تغییرات انسولین (009/0= p) و فاکتور مقاومت به انسولین (028/0= p) معنی دار می باشد. نتایج پژوهش حاضر در بررسی اثر برنامه تمرینی مشتمل بر تمرین هوازی همراه با تمرین مقاومتی حاکی از آن است که تمرینات ترکیبی همانند تمرین استقامتی اگر موجب کاهش وزن ، درصد چربی بدن، توده بدن به طور معنی داری شود می تواند موجب افزایش آدیپونکتین و کاهش لپتین شود که این خود بهبود حساسیت انسولین و کاهش شاخص مقاومت به انسولین را به همراه دارد.
سمیه یزدان پژوه نیکو خسروی
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین منتخب هوازی بر عوامل هماتولوژیکی و عملکرد ریوی در زنان جانباز شیمیایی است. به این منظور 31 زن جانباز شیمیایی بدون بیماری حاد ریوی و بدون سابقه شرکت در فعالیت های ورزشی داوطلب شرکت در این تحقیق شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین(میانگین سنی 89/5±7/30 سال، قد 18/5±1/161 سانتی متر، وزن 39/7±1/64کیلو گرم) و کنترل(میانگین سنی 08/6±8/32 سال، قد 52/3±0/159 سانتی متر، وزن 38/12±7/69کیلو گرم)) تقسیم بندی شدند. پس از ثبت اولیه ی ضربان قلب استراحتی و فشار خون سیستولی و دیاستولی در حالت استراحت و پس از ناشتایی نمونه خون اولیه از آزمودنی ها اخذ گردید. سپس آزمون اسپیرومتری جهت ارزیابی برخی متغیر های تنفسی(%fev1 ، %mvv، (%75- %25)%fef،%fvc/ %fev1 ) انجام شد. در ادامه آزمودنی ها در برنامه تمرین هوازی شامل 8 هفته تمرین منتخب(3 روز در هفته و به مدت 40-30 دقیقه) با شدت 60-40 درصد ضربان قلب ذخیره شرکت کردند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری های مشابه قبل از تمرین و نمونه خون و هم چنین آزمون اسپیرومتری مجدد به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها در هر گروه از آزمون t- همبسته و بین گروه ها از آزمون t- مستقل استفاده شد(05/0p?). نتایج این تحقیق نشان داد تمرین منتخب هوازی بر(%fev1 ،%mvv،(%75- %25)%fef،%fvc/ %fev1) وعوامل هماتولوژیکی(wbc-rbc-hb-plt-hct) تأثیر معناداری داشت(05/0p?). هم چنین بین میانگین تفاضل پیش آزمون و پس آزمون عوامل هماتولوژیکی(wbc-rbc-hb-plt-hct) تفاوت معنادار نبود. اما در مورد(%fev1 ،%mvv،(%75- %25)%fef،%fvc/ %fev1) این گونه نبود. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد تمرین منتخب هوازی تأثیرات معناداری بر درصدی از متغیرهای تنفسی زنان جانباز شیمیایی دارد اما تأثیری بر عوامل هماتولوژیکی ندارد.
زهرا محمودی حمید آقا علی نژاد
هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ های اینترلوکین6 (il-6) و کورتیزول سرم کوهنوردان پس از صعود، شب مانی و فرود از ارتفاع3962 متری توچال بود. 13 کوهنورد(7مرد و 6 زن) به صورت داوطلب، با میانگین سنی 46/29 سال، قد 07/170سانتی متر، توده بدنی 71/65کیلوگرم و vo2max برابر با 35/45 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه با حداقل 3 سال سابقه کوهنوردی حرفه ای در این پژوهش شرکت کردند. نمونه های خونی طی 34 ساعت و در شش مرحله (پیش از صعود، بلافاصله و دو ساعت پس از صعود، پس از یک شب مانی، بلافاصله و دو ساعت پس از فرود) جمع آوری شد. یافته های پژوهش نشان داد میانگین il-6 سرم کوهنوردان از پیش از صعود تا بلافاصله پس از صعود افزایش معنا داری یافت و تا 2 ساعت پس از صعود همچنان بالا بود. سپس پس از یک شب مانی در ارتفاع 3962 متری در صبح روز بعد کاهش یافت، اما هنوز نسبت به مقادیر پایه افزایش نشان می داد و این افزایش اگر چه به لحاظ آماری معنا دار نبود اما قابل ملاحظه بود (p=0/062). مقادیر il-6 سرم در بلافاصله و دو ساعت پس از فرود نسبت به مقادیر مراحل پایه و پس از شب مانی افزایش معنا داری داشت. همچنین میانگین کورتیزول سرم از پیش از صعود تا بلافاصله پس از صعود افزایش یافت و تا 2 ساعت پس از صعود همچنان در سطح بالایی بود اما این افزایش معنا دار نبود. پس از یک شب ماندن در ارتفاع 3962 متری در صبح روز بعد تا نزدیک به مقادیر پایه کاهش یافت و این کاهش تا بلافاصله و 2 ساعت پس از فرود همچنان ادامه داشت. همجنین همبستگی معنا داری بین تغییرات il-6 و کورتیزول پلاسما در هیچ یک از مراحل آزمون به دست نیامد. نتیجه این که il-6 و کورتیزول سرم تحت تأثیر ارتفاع و مراحل مختلف فعالیت کوهنوردی قرار می گیرد، این تغییرات احتمالاً مربوط به نوع انقباض عضلانی،کاهش تدریجی فشار اکسیژن و کاهش ذخایرگلیکوژن می باشد.
مرضیه اقایی جشوقانی نیکو خسروی
زمینه و هدف: پروبیوتیک ها تحت عنوان ،میکروارگانیزم های زنده ای هستند که اگر به میزان کافی تجویز شوند اثرات مفیدی بر میزبان دارند ،تعریف می شوند.از آنجا که فعالیت ورزشی شدید و سنگین می تواند منجر به نقص سیستم ایمنی و به دنبال آن اختلالات دستگاه گوارش و عفونتهای تنفسی فوقانی شوند، پروبیوتیک ها با پیشگیری از اثرات تضعیف کننده سیستم ایمنی به دنبال فعالیت شدید، بر عملکرد ورزشکاران اثر گذاشته و احتمال ابتلا به ناخوشی را در آن ها کاهش می دهد. با توجه به تاثیر ایمنی و فعالیت بدنی، ما به بررسی و مقایسه اثر مکمل سازی پروبیوتیک بر تغییرات سیستم ایمنی شامل لنفوسیت(ly)،مونوسیت (mo)،گرانولوسیت( gr) ،crp و iga سرم مردان ورزشکار ،قبل و بعد از فعالیت وامانده ساز پرداختیم. روش ها: در یک مطالعه دو سویه کور کنترل- دارونما، 17 داوطلب مرد ورزشکار در محدوده سنی 19 الی 25 سال در دو گروه قرار گرفتند. این افراد برای 30 روز 2 کپسول / روزانه، پروبیوتیک (9n=) یا 2 کپسول / روزانه، دارونما (8n=) مصرف کردند. نمونه های خونی در شروع مطالعه و پس از پایان30 روز مکمل سازی پیش و پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز (آزمون بروس) جمع آوری شد و شمارش لنفوسیت ها و مونوسیت ها وگرانولوسیت ها وcrp سرمی وiga سرم اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل آماری با روش anovaدر سطح معنی داری 05/0 > p انجام گرفت و از نرم افزارspss 18 استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد بدنبال مکمل سازی پروبیوتیک قبل از فعالیت وامانده ساز در گروه پروبیوتیک در سطوح گرانولوسیت ،لنفوسیت ،crpوiga سرم تفاوت معنادار نبود و تنها در سطوح مونوسیت ها نسبت به سطح پایه تفاوت معنادار بود. همچنین در مقایسه بین دو گروه پروبیوتیک و دارونما نیز تنها در سطوح مونوسیت ها تفاوت معنادار بود)05. (p<0. یافته ها نشان داد بعد از فعایت وامانده ساز در گروه پروبیوتیک در مقایسه با سطح پایه، سطوح مونوسیت ها ، گرانولوسیت ها ولنفوسیت ها از لحاظ آماری تفاوت معناداربود اما در سطوح crp,iga تفاوت معنادار نبود. در مقایسه تغییرات بین گروه پروبیوتیک و دارونما تنها در سطوح مونوسیت تفاوت معنادار بود و سایر فاکتورها از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشتند) 05..(p>0 نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مصرف پروبیوتیک بدنبال فعالیت وامانده ساز در فاکتورهای لنفوسیت ومونوسیت وگرانولوسیت اثر داشت که بنظر می رسد پروبیوتیک ها در توسعه ایمنی در فعالیت شدید و رقابت نقش بسزایی دارند. واژگان کلیدی: crp، مردان ورزشکار استقامتی ، فعالیت وامانده ساز، پروبیوتیک، گرانولوسیت، لنفوسیت، مونوسیت، iga سرمی
مریم ترابی نیکو خسروی
در سال های اخیر، آثار متقابل زمان جلسات فعالیت ورزشی با تناوب جلسات در هفته در جهت افزایش سطح آمادگی جسمانی، مورد توجه عرصه ی سلامت و مربیان تربیت بدنی قرار گرفته است. براین اساس ، پژوهشی با هدف مقایسه تأثیر تناوب جلسات تمرین در هفته بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و حرکتی کشتی گیران نوجوان طراحی و به اجرا گذاشته شد. بدین منظور48 نوجوان پسر به سه گروه تجربی 12نفره ،گروه 1(میانگین سن:16.16، وزن:66.33کیلوگرم، قد:1.71سانتی متر) گروه 2(میانگین سن: 15.83، وزن:66.12، قد: 1.71) گروه 3(میانگین سن: 16.25، وزن:72، قد:1.71) و یک گروه کنترل (میانگین سن: 15.33، وزن: 56.79، قد: 1.629)که تنها به تمرینات معمول کشتی با تناوب 2تا3 روز در هفته پرداختند تقسیم شدند. گروه های تجربی علاوه بر تمرینات معمول کشتی 3روز در هفته به تمرینات ویژه آمادگی جسمانی وحرکتی در روز های غیر از روزهای تمرین کشتی پرداختند. برنامه ی تمرینی تک جلسه ی شامل دویدن با شدت 60درصد hrr ،40دقیقه یک جلسه در هفته و در گروه دوجلسه ی ، دویدن با شدت مشابه 30دقیقه، دو جلسه در هفته و در گروه سه جلسه ی دویدن با شدت مشابه 20دقیقه، سه جلسه در هفته به مدت 8هفته بود.که هر دو هفته 5درصد بر شدت آن افزوده شد .در گروه های تجربی علاوه بر دویدن ، تمرینات آمادگی جسمانی شامل استقامت عضلانی، انعطاف پذیری، چابکی و قدرتی اجرا شد، بدین صورت که در همه ی گروه های تجربی حجم و شدت تمرین یکسان بود. از آزمون های اسکات، پرس سینه، دوی یک مایل، دوی 60متر، دوی 9× 4متر ، نشستن و خم شدن، درازو نشت، شنای سوئدی ،بارفیکس اصلاح شده، آویزان شدن از بارفیکس ،پرش عمودی برای اندازه گیری شاخص های مذکور در شرایط مشابه قبل و بعد از8 هفته استفاده شد. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز کوواریانس با آزمون تی وابسته در سطح معناداری ( 05/0?p) نشان داد در هر سه گروه تمرینی شاخص های قلبی-عروقی و عضلانی-اسکلتی بهبود یافت. در حالی که استقامت عضلات شکم، توان پایین تنه، استقامت کمربند شانه در بارفیکس اصلاح شده، قدرت بیشینه پاها تنها در گروه سه جلسه ی به طور معنی داری بهبود یافته است ( 05/0?p).به طور کلی شاید اجرای هر سه برنامه ی تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته باشد و تغییر تعداد جلسات تمرین فقط بر درجه ی بهبودی بیافزاید ، اما در مورد قدرت پایین تنه ، توان عضلانی پاها ، استقامت شکم و کمربند شانه در آزمون بارفیکس اصلاح شده ، احتمالاً تأثیر تغییر تناوب جلسات بیش از مدت کل تمرین در هفته بوده است.
نجمه اصولی افسانه شمشکی
یکی از بیماری های مزمن که شیوع بالایی در ایران و جهان دارد، مولتیپل اسکلروزیس ( ام اس ) است و در سال های اخیر کوشش های زیادی برای درمان و کنترل آن صورت گرفته است. بیماران مبتلا به ام اس ، معمولا به دلیل شرایط جسمانی وروانی دچار فشار شدیدی شده و با چالش ها و موانع عمده ای در زندگی مواجه می شوندلذا به نظر می رسد اجرای تمرینات ورزشی منظم و مستمر با نظارت افراد مجرب در این بیماران موجب ارتقای سطح کیفیت زندگی آن ها و کاهش مشکلات ناشی از گرفتگی عضلات می شود. مربیان و متخصصان علوم ورزشی باید پی در پی به دنبال راه هایی باشند که به این دسته بیماران برای غلبه بر محدودیت های تمرین و بهبود اجرای ورزشی یاری کند. درواقع رسالت و هدف متخصصین تربیت بدنی ارایه تمرینات علمی و منظم به این دسته از بیماران جهت افزایش سطح امید به زندگی و ارتقای سطح کیفی زندگی آنها می باشد..هدف این پژوهش مقایسه اثر یک دوره تمرینات پیلاتس و مقاومتی بر برخی تواناییهای جسمانی و حرکتی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به ام اس که تحت پوشش انجمن ام اس در شهر تهران می باشند. نمونه آماری شامل 20 نفر از بیماران مبتلا به ام اس هستند که داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. این افراد به طور تصادفی به دو گروه ،تمرین قدرتی و تمرین پیلاتس تقسیم شدند. بعد از یک جلسه توجیهی و تکمیل پرسشنامه وضعیت جسمانی ، داوطلبان تحت تمرین پیلاتس و قدرتی قرار گرفتند . از روش آمار توصیفی و استنباطی به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین پیلاتس بر انعطاف پذیری بیماران مبتلا به ام اس تاثیر معنی دار دارد. علاوه بر این نتایج پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین پیلاتس و مقامتی بر استقا مت بیماران مبتلا به ام اس تاثیر معنی دار داشته است . کلیدواژه ها: تمرینات پیلاتس، بیماری ام اس، تمرینات مقاومتی ، تعادل ، انعطاف پذیری
فهیمه اسدی نیکو خسروی
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه ی تاثیر هشت هفته فعالیت استقامتی(پنج روز در هفته) فعالیت استقامتی بر بیان ژن پروتئین nt4/5 در عضلات کند انقباض (نعلی) و تند انقباض(edl) موش های صحرایی بود. بدین منظور تعداد 14 سر موش نر ویستار با دامنه سنی 50 تا 60 روز و میانگین وزنی 10± 160گرم به طور تصادفی در دو گروه کنترل(7n=) و گروه فعالیت استقامتی(7n=) قرار گرفتند. دویدن بر روی تردمیل با سرعت 25 متر در دقیقه به مدت 50 دقیقه به عنوان تمرین استقامتی در نظر گرفته شد. برنامه تمرین به مدت هشت هفته پنج روز در هفته اجرا شد. به منظور سازگاری آزمودنی با فعالیت استقامتی در هفته اول سرعت10 متر در قیقه و زمان فعالیت 20 دقیقه بود و هر هفته 5 متر در دقیقه به سرعت و 10 دقیقه به مدت فعالیت اضافه شد تا در هفته چهارم به سرعت 25 متر در دقیقه و مدت 50 دقیقه رسید .ُآزمودنی ها به منظور حفظ و تثبیت بار با همین شدت و مدت تا هفته هشتم تمرین کردند. پس از انجام پروتکل تمرین استقامتی، رت ها 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و 8 ساعت ناشتایی، حد فاصل بین ساعت 8 تا 10 صبح، با اتر بیهوش شدند و عضله نعلی و باز کننده دراز انگشت شست پای آنها تحت شرایط استریل جدا شد. بافت های مورد نظر پس از وزن شدن هموژن شدند و در دمای 70-نگهداری شد. . به منظور اندازه گیری میزان بیان ژن nt4/5 از روش rt-pcr استفاده شد. برای توصیف اطلاعات جمع آوری شده از نرم افزار spss و با استفاده از روش آماری anova به بررسی تفاوت بین گروه تمرینی و همین طور به مقایسه بیان ژن nt4/5 عضلات تند انقباض و کند انقباض در گروه های کنترل و تمرین پرداخته شده است. در این مطالعه سطح معنی داری پنج درصد در نظر گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که هشت هفته فعالیت استقامتی باعث اختلاف معنی دار در بیان ژن nt4/5 در دو عضله کند انقباض نعلی وتند انقباض edl نشد.
سمیه حسینی سوره برق نیکو خسروی
چاقی عارضه پیچیده ای است که با تجمع بیش از حد بافت چربی مشخص می شود و با بسیاری از مشکلات سلامتی از جمله بیماریهای قلبی عروقی مرتبط است .مداخله برای بهبود الگوی تغذیه و افزایش فعالیت فیزیکی در اولویت برنامه های پیشگیری و کنترل منسجم چاقی در بسیاری از کشورها می باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه فعالیت منتخب هوازی ،مصرف چای سبز و مصرف چای سبز به همراه فعالیت بدنی بر روی whr و نیمرخ لیپیدی در زنان غیرفعال انجام گردید بدین منظور از میان زنانی که طی فراخوان به سالن ورزشی مراجعه کرده بودند 40 نفر از زنان با دامنه سنی 20-30 سال انتخاب شدند و در 4 گروه کنترل ،فعالیت بدنی 8)هفته( ،چای سبز و چای سبز به همراه فعالیت بدنی قرار گرفتند. اندازگیریهای whr، تری گلیسرید ،کلسترول تام ،hdl-c, ldl-c به عنوان متغیرهای وابسته در ابتدا و انتهای مطالعه صورت گرفت. در پایان جهت بررسی اختلافات درون گروهی ،از آزمون آماری تی زوجی استفاده شدو جهت بررسی اختلافات بین گروهی از آزمون anovaبا روش های تکراری استفاده شد . در مرحله بعد ،جهت مقایسه دو به دو گروه های تحقیق از آزمون تعقیبی lsdاستفاده گردید تمامی آزمون ها در سطح معناداری 05/0 انجام گردید. whr در مرحله پس آزمون در گروه تمرین منتخب هوازی (p=0.01) در گروه چای سبز (p=0.01)و چای سبز و فعالیت بدنی(p=0.01)کاهش پیدا کردو در مقایسه بین گروهی نیز تفاوت معناداری بین گروه های تحقیق در میزان whrمشاهده شد. کاهش سطوح تری گلیسرید و کلسترول در گروه های تحقیق معنادار نبود. ولی hdl در گروه فعالیت بدنی(p=0.031) و فعالیت بدنی و چای سبز (p=0.01)افزایش معنادار داشت . میزان ldl نیز فقط در گروه چای سبز و فعالیت بدنی (p=0.001) وکاهش معنادار داشت. نسبت hdlبه ldl نیز در گروه های چای سبز(p=0.049) و چای سبز و فعالیت بدنی (p=0.001) افزایش معنادار داشته داست.
نفیسه فلاحیان رحمن سوری
زمینه و هدف: روند افزایش سن و پیری به دلیل همزمانی کم تحرکی و چاقی، افراد سالمند را بیشتر در معرض فاکتورهای تهدیدکننده جدی سلامت قرار می دهد. سندروم متابولیک به عنوان دسته ای از ریسک فاکتورهاست که افراد را برای ابتلابه بیماری های قلبی عروقی و دیابت مستعد می کند. پژوهش حاضربا هدف بررسی اثر یک دوره تمرین بدنی منتخب ترکیبی و مصرف مکمل سیر بر سطوح rbp4 ، لیپوکالین2 و شاخصهای خطر ساز سندروم متابولیک در زنان چاق میانسال می باشد. مواد و روش ها: 38 زن غیر دیابتی غیر فعال که تا 6 ماه گذشته هیچ فعالیت ورزشی نداشتند در چهار گروه کنترل (10نفر با میانگین سنی 3/41) ، گروه مصرف مکمل (10 نفر با میانگین سنی8/38) ، گروه تمرین بدنی منتخب ترکیبی (9 نفر با میانگین سنی 8/37) وگروه مصرف مکمل+ تمرین بدنی منتخب ترکیبی (9 نفر با میانگین سنی4/41) بطور تصادفی قرار گرفتند. آزمودنی های گروه فعالیت منتخب ترکیبی بدنی ، فعالیت هوازی (60تا75 درصد ضربان قلب بیشینه ) و فعالیت قدرتی(2 دوره با 12-10تکرار در هر جلسه و با شدت 60-40% یک تکرار بیشینه و زمان استراحت90-60 ثانیه) خود را به مدت 10 هفته ، هر هفته 3 جلسه انجام دادند. آزمودنی های گروه مصرف مکمل هم روزانه 2 عدد قرص سیر همرا غذا به مدت 10 هفته مصرف کردند.قبل از شروع جلسه اول ورزش و یا مصرف مکمل وهم چنین پایان 10 هفته ، اندازه گیری های آنتروپومتریک شامل وزن ، قد، bmi، دور کمر ودور باسن ، درصد چربی و شاخصهای آزمایشگاهی شامل گلوکز ناشتا ، کلسترول ، hdl ، ldl ، تری گلیسرید ، انسولین ،rbp4 و لیپوکالین دو مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون t جفتی از نظر آماری تحلیل شدند.. یافته ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد تغییرات سطح سرمیrbp4 ، لیپوکالین2 ، انسولین ، قند خون ناشتا و پروفایل جربی در زنان میانسال چاق ، در پاسخ به 10 هفته تمرین ترکیبی ومصرف مکمل سیر در مقایسه با گروه کنترل علی رغم تغییرات داده ها نسبت به پیش آزمون، تفاوت معنی داری نداشت. اما نتایج آزمون تی زوجی حاکی از آن است که تمرین بدنی منتخب ترکیبی همراه با مکمل درتغییر مقادیر شاخصهای سرمی rbp4 ، لیپوکالین2 ، انسولین ، کلسترول ، ldlو hdl تاثیر معنی داری داشته است. هم چنین مصرف مکملبه تنهایی نیز درتغییر شاخصهای سرمی rbp4 و تری گلیسرید نیز تاثیر معنی داری داشته است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که تمرین بدنی منتخب ترکیبی و مصرف مکمل سیر میتواند بر مقادیر لیپوکالین دو وrbp4 موثر باشدو نهایتا موجب بهبود مقاومت انسولین در افراد چاق مستعد دیابت شود.
نسرین مرادی تیمورلویی نیکو خسروی
زمینه و هدف: فشار اکسایشی عبارت است از عدم تعادل بین سیستم دفاع آنتی اکسیدان بدن و تولید عوامل پیش-اکسیدان مانند رادیکال های آزاد و گونه های فعال اکسیژن و نیتروژن. در طول فعالیت بدنی، افزایش اکسیژن مصرفی و التهاب توسط بافت های آسیب دیده، زمینه ساز تولید اکسیدان ها در بدن می شود. طبق تعریف پروبیوتیک ها میکروارگانیسم های زنده ای هستند که اگر به مقدار کافی مصرف شوند اثرات مفیدی برای میزبان به ارمغان دارند. پژوهش حاضر در نظر دارد اثر مکمل سازی پروبیوتیک بر تغییرات فشار اکسایشی، نیتریک اکساید (no)و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام(tac)، را پس از یک وهله فعالیت ورزشی وامانده ساز در مردان ورزشکار مورد مطالعه قرار دهد. روش ها: در یک مطالعه دوسویه کورکنترل-دارونما 12 داوطلب مرد ورزشکار در محدوده سنی 36-23 سال در دو گروه قرار گرفتند، این افراد به مدت 4 هفته، 1 کپسول/روز پروبیوتیک(6=n) ،یک کپسول/روز دارونما(6=n)مصرف کردند. نمونه های خونی در شروع مطالعه و پس از پایان 4 هفته مکمل سازی قبل و بعد از فعالیت ورزشی وامانده ساز جمع آوری شد وno و tac سرم اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ancova و در سطح معنی داری05/0 p<، با استفاده از نرم افزار 16spss انجام گرفت. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که تغییرات معنی داری در سطوح no و tac صورت نگرفت. اگرچه در گروه پروبیوتیک سطوح no بعد از مکمل سازی نسبت به سطوح اولیه کاهش نشان داد اما این تغییرات در مقایسه گروه مکمل و دارونما از لحاظ آماری معنی دار نبود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد سوش پروبیوتیکی مورد استفاده در این پژوهش تغییرات معناداری را بر سطوح no و tac بعد از فعالیت ورزشی وامانده ساز ایجاد نمی کند، از این رو لازم است، تحقیقات آتی اثر سوش های دیگر پروبیوتیک را در این زمینه بررسی نمایند.
فاطمه کشاورز رحمن سوری
چکیده:دیابت نوع 2 شایع ترین نوع دیابت است. این بیماری به حدی رایج است که به عقیده متخصصین در قرن21 عامل خطرزای مرتبط با سلامتی میباشد.اخیرأ توجه متخصصان به ریتینول متصل به پروتئین4 ترکیبی که توسط بافت چربی وکبد ترشح می شود،جلب شده است. براساس برنامه ایی که از مرکز کنترل و پیشگیری دیابت مطرح گردیده است،رژیم غذایی و ورزش به مدت 30دقیقه می تواند از بروز دیابت نوع 2جلوگیری کند وآن را بهبود ببخشد. پژوهش ها در زمینه کنترل دیابت از طریق ترکیب رژیم غذایی و ورزش بر روی مقاومت به انسولین اندک است و در زمینه rbp تحقیقی صورت نگرفته است. این پژوهش با هدف کنترل و بهبود دیابت از طریق ترکیب رژیم غذایی و ورزش بر روی مقاومت به انسولین و rbp4 صورت گرفته است. مواد وروش ها: 29زن غیر فعال چاق دیابتی نوع دو با میانگین سنی 40 تا55 سال و دارای bmi بالای 27 در سه گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم بندی شدند. گروه تمرین هوازی (8نفر) 3 روز در هفته (60 دقیقه ) ،گروه رژیم غذایی و تمرین هوازی (8نفر) 3روز در هفته (30دقیقه ) در تمرین هوازی شرکت می کردند.گروه رژیم غذایی (7نفر) به مدت 12 هفته از دستور رژیم استفاده کردند. کاهش کالری در سه گروه یکسان در نظرگرفته شده بود.قبل از شروع پژوهش خون گیری جهت اندازگیری فاکتورهایrbp4 ,fbs, hom پس از 12 ساعت ناشتایی در حالت پایه و در پایان 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات صورت گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنالیزواریانس یک طرفه و دوسویه مورد ارزیابی قرارگرفت و جهت بررسی اختلاف بین گروه ها ازآزمون تعقیبی دانکن استفاده شد. سطح معناداری بین گروه ها 05/0 p? درنظر گرفته شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل آماری نشان داد که بین گروه ها در سطوح پلاسمایی rbp4 تفاوت معنادار نبوده اما میزان این متغیر بعد از 12 هفته در گروه ترکیبی وگروه تمرین هوازی کاهش معنادارداشته است. تفاوت معناداری در میزان fbs، مقاومت به انسولین دیده شده است. مقاومت به انسولین در گروهای تمرین هوازی و رژیم غذایی کاهش بیشتری داشته است و بیشترین کاهش fbs در گروه رژیم غذایی مشاهده شد. ازشاخص های لیپیدی نیز ldl ,tgدارای کاهش معناداری به ترتیب در گروه تمرین هوازی و ترکیبی بوده است. نتیجه گیری: ورزش ورژیم غذایی باعث بهبود در سطوحrbp4 می شود. در مقایسه ی تمرین هوازی با رژیم غذایی، رژیم غذایی تاثیر بهتری را در سطوح قندخون ناشتا و مقاومت به انسولین داشته است.در پروفایل های لیپیدی فعالیت بدنی وترکیب آن بارژیم غذایی تاثیر بهتری داشته است. کلمات کلیدی: تمرین هوازی ،دیابت نوع 2،رژیم غذایی، مقاومت به انسولین ،رتینول متصل به پروتئین 4
سیده شاداب شامخی پروانه نظر علی
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر ضربات ورزشی بر دانسیته استخوانی فک تحتانی در بوکسورها می باشد. جامعه آماری متشکل از 60 نفر ورزشکار بوکسور و گروه ورزشکار غیر بوکسور بعد از ارزیابی از لحاظ سلامت عمومی و سلامت فک دهان دندان توسط متخصصین مربوطه، توسط روش رادیوگرافی ریجیتال از لحاظ دانسیته استخوانی مورد سنجش قرار گرفت. بعد از تعیین دانسیته استخوان از طریق روش مذکور ، داده های به دست آمده با شیوه آماری تی – استودنت ، منیو – ویتنی و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید.نتایج به دست آمده بدین صورت بود که در آزمون اصلی پژوهش میانگین سن 60 نفر ورزشکار بوکس و 60 نفر ورزشکار غیر بوکسور تفاوت معنی داری را نشان نمی دهد. (p>0.05) . میانه و میانگین تراکم استخوان با استفاده از روش رادیوگرافی دیجیتال تفاوت معنی داری مشاهده نشد.اما با محاسبه ضریب همبستگی مشخص گردید با افزایش مدت تمرینات بوکس ضریب همبستگی در گروه افراد بوکسور به سمت مثبت گرایش دارد، که نشان افزایش تراکم استخوان است(p<0.05) . همچنین با محاسبه ضریب همبستگی در گروه ورزشکاران غیر بوکس با افزایش مدت زمان تمرینات ضریب همبستگی به سمت مثبت میل نمی کند که نشانه عدم عدم افزایش تراکم استخوان ناحیه فک تحتانی متناسب با مدت زمان فعالیت ورزشی (غیر از ورزش بوکس) در گروه کنترل می باشد.(p>0.05) با توجه به اینکه فرضیه " اثر معنی دار ضربات بر دانسیته استخوانی فک بوکسورها" را به نمایش می گذارد، پس دلیلی بر رد فرضیه اصلی " ضربات ورزشی بر دانسیته استخوانی فک تحتانی بوکسورها اثر معنی دار دارد" وجود ندارد.
هانیه یزداندوست بایگی رحمن سوری
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال) وشدت متوسط بر ویسفاتین سرمی، مقاومت به انسولین در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود. بدین منظور 24 بیمار دیابتی غیر فعال انتخاب و بطور تصادفی در یکی از سه گروه با مشخصات: گروه تجربی با تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال ) (8 نفر، 41 سال )و گروه با تمرین هوازی با شدت متوسط (8نفر، 41. 14 سال )و گروه کنترل (8نفر، 43. 50)قرار گرفتند. یافته¬های پژوهش نشان داد که 16 هفته تمرین هوازی تمرین با شدت بالا (اینتروال) بر میزان ویسفاتین در افراد دیابتی نوع دو (37/0p-)تاثیر معنی داری ندارد. تمرین با شدت بالا (اینتروال) بر میزان انسولین (002/0p-)و شاخص مقاومت به انسولین در افراد دیابتی نوع دو (004/0p- )تاثیر معنی داری دارد. همچنین تاثیر تمرین با شدت بالا (اینتروال)بر وزن (0001/0p- ) و شاخص توده¬ی بدن (bmi) (003/0p-) معنی دار می¬باشد. بعلاوه یافته-های پژوهش نشان داد تمرین با شدت بالا(اینتروال) بر مقدار گلوکز( 004/0p-) و درصد چربی بدن (005/0 p-) تاثیر معنی داری دارد. در مقابل تمرین نتوانست تغییر معنی داری را در مقادیر whr (16/0 p-)ایجاد کند. همچنین یافته¬های پژوهش نشان داد 16 هفته تمرین با شدت متوسط بر میزان ویسفاتین در افراد دیابتی نوع دو (82/0p-) تاثیر معنی داری ندارد. تاثیر تمرین با شدت متوسط بر مقدار انسولین(08/0p-) معنی دار نمی باشد. در مقابل تمرین متوسط بر مقاومت به انسولین(008/0p-) تاثیر معنی داری دارد. تمرین با شدت متوسط بر وزن(0001/0p-) وشاخص توده بدنی (bmi)(0001/0 p-)تاثیر معنی داری دارد. و نیز تاثیر تمرین متوسط بر مقدار گلوکز (0001/0p-)و درصد چربی بدن(002/0p-) معنی دار می¬باشد. و اما تاثیر تمرین با شدت متوسط بر whr (054/0p-) معنی دار نمی باشد. 16 هفته تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال )و تمرین با شدت متوسط بر روی سطوح ویسفاتین تاثیر معنی داری ندارد و ورزش با شدت بالا (اینتروال )بر روی فاکتور¬های آنتروپومتریک، ویسفاتین، انسولین و مقاومت به انسولین نسبت به ورزش با شدت متوسط در افراد دیابتی نوع دو تاثیر بیشتری دارد و همچنین فعالیت ورزشی روی بیماران دیابتی نوع دو بر کیفیت زندگی آنها تاثیر زیادی گذاشته و بهبود در کیفیت زندگی آنها ایجاد شده است.
شقایق جعفرپور رحمن سوری
کمرین و اینترلوکین6 پروتئین های شبههورمونی هستند که عمدتاً از بافت چربی سفید ترشح شده، با اضافه وزن مرتبط بوده، اما تاثیر ورزش بر آنها نامشخص است، بخصوص در بیماران دیابتی نوع2 که بیشتر در خطر ابتلاء به اضافه وزن و حادشدن درجه بیماری هستند و بدلیل محدودیتهای ملاحظات اخلاقی، محقق را برآن داشته که پیرامون بهبود وضعیت بیماری و شرایط بدنی این بیماران، به مقایس? اثر تمرین هوازی و محدودیت کالریک بر سطوح پلاسمایی کمرین و اینترلوکین6، نیمرخ لیپیدی و ترکیبات بدنی زنان دیابتی نوع2 بپردازد. 29زن کمتحرک ( kg/m215/1±86/30=bmi) با میانگین سنی 50سال، بطور تصادفی در 3گروه تجربی (تمرین هوازی، محدودیت کالریک و ترکیبی) و یک گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه گروه تمرین هوازی 30دقیقه ایروبیک با hrmax60-40%، گروه محدودیت کالریک کاهش 500کیلوکالری بوسیل? رژیم غذایی و گروه ترکیبی مجموعاً کاهش 500کیلوکالری با رژیم و ورزش طی 3جلسه هفتگی بمدت 12هفته بود. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آزمونهای آماری کلموگروف-اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه، آنالیز واریانس دوسویه و آزمون تعقیبی دانکن برای بررسی اختلاف بین گروهها انجام شد. تغییرات سطوح il-6 (039/0=p)، fbs (001/0=p)، ldl (003/0=p)، tg (000/0=p)، bmi (025/0=p)، vf (025/0=p) وbw (002/0=p) معنیدار بوده؛ اما سطوح کمرین (619/0=p)، %bf (415/0=p)، توده عضلانی (892/0=p)، hdl (464/0=p) و whr (615/0=p)، معنیدار نبودهاست. بنابر شواهد، تمرینات ورزشی در تعدیل شاخصهای التهابی مرتبط با بروز بیماریهای متابولیکی موثر هستند ولی با توجه به اطلاعات محدود در بررسی ارتباط تغییرات کمرین پلاسمایی متعاقب اجرای تمرین هوازی و محدودیت کالریک با مقایس? نتایج موجود در این مطالعه و مطالعات پیشین، لزوم انجام پژوهشهای بیشتر جهت درک مکانیسم موثر در بروز این یافتهها ضروری مینماید؛ با وجود کاهش سطوح کمرین در گروه تمرین هوازی، اما نتایج معنیدار نشد. پیرامون تأثیر تمرین بر غلظت پلاسمایی اینترلوکین6، نتایج هر سه نوع روش معنیدار بود. کلمات کلیدی: تمرین هوازی، محدودیت کالریک، کمرین، اینترلوکین6، زنان دیابتی نوع2.
هوروش توکلی رحمن سوری
زمینه و هدف: سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیکی همچون تجمع چربی در نواحی مرکزی بدن (چاقی شکمی)، مقاومت به انسولین، پرفشاری خون و برهم خوردن تعادل لیپیدهای خون است که عامل مهمی در بروز بیماری های قلبی- عروقی و دیابت نوع 2 می باشد. التهاب عمومی مزمن از مشخصه های اصلی اترواسکلروز و سندرم متابولیک مهمترین عامل ارتباط دهنده چاقی با بروز بیماری های قلبی- عروقی و متابولیکی محسوب می شود. ادیپوکین هایی مانند رزیستین، ویسفاتین و اینترلوکین 6 عوامل التهابی مترشحه از بافت چربی هستند که احتمالا در بروز بیماری های مرتبط با چاقی نقش مهمی دارند. از توصیه های جدی جهت جلوگیری از ازدیاد بافت چربی اصلاح سبک زندگی شامل انجام فعالیت بدنی، راهکارهای تغذیه ای و .. است. سودمندی برخی گیاهان همانند سیر در کاهش عوامل درگیر در بروز سندرم متابولیک مورد توجه محققان قرار گرفته است. در راستای این توصیه ها این پژوهش اثر انجام تمرینات ترکیبی، مصرف مکمل سیر، و ادغام هر دو آن ها را بر سطوح رزیستین، ویسفاتین، اینترلوکین 6 و برخی عوامل درگیر در سندرم متابولیک در زنان چاق را بررسی می کند. روش و مواد: در این پژوهش 38 زن سالم دارای اضافه وزن در دامنه سنی 55-30 سال در 4 گروه کنترل، تمرین ترکیبی، مصرف مکل سیر و تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل سیر قرار داده شدند. مدت زمان انجام مداخلات 10 هفته بود. گروه های شرکت کننده در تمرین ترکیبی هفته ای سه بار به انجام تمرینات استقامتی و قدرتی پرداختند. افراد شرکت کننده در گروه های مصرف کننده مکمل سیر روزی دو عدد مکمل سیر بعد از غذا دریافت کردند. در تمام آزمودنی های وزن، ترکیبات بدنی، قد و اندازه دور کمر و باسن قبل از شروع کار و در اتمام کار اندازه گیری گردید. جهت سنجش نیم رخ لیپیدی، انسولین ناشتا، قند خون ناشتا، سطوح رزیستین، ویسفاتین و اینترلوکین 6 تمام آزمودنی ها در صبح روز شروع مداخله و 48 ساعت پس از اتمام طرح خون گیری شدند. نتایج: انالیز داده ها با استفاده از نرم افزار spss ویرایش 13 و آزمون های t زوجی و انالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد که نسبت دور کمر به باسن (whr) در افراد گروه تمرین ترکیبی و سطوح انسولین ناشتا در گروه تمرین ترکیبی همراه با مکمل سیر تغییر معنادار دارد (p=0.05). با مقایسه بین گروه ها سطوح اینترلوکین 6 در گروه های تمرین ترکیبی با مکمل سیر اختلاف معنادار داشت و در گروه تمرین ترکیبی بطور معناداری بیشتر از گروه مکمل سیر گزارش گردید. همچنین در مقایسه بین گروه ها نسبت دور کمر به باسن (whr) گروه های تمرین ترکیبی و مکمل سیر بطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (p=0.05). کلمات کلیدی: تمرین ترکیبی،رزیستین، ویسفاتین، اینترلوکین 6، سندرم متابولیک
محبوبه سادات حسینی افسانه شمشکی
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات پلایومتریک، بر توانایی اجرای پرش عمقی و برخی فاکتورهای آمادگی جسمانی زنان تمرین کرده بود. بدین منظور از بین دانشجویان دختر تربیت بدنی، تعداد 24 نفر بدون سابقه آسیب دیدگی در دو سال گذشته، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی و کنترل قرار گرفتند. آزمون های موردنظر پژوهش شامل آزمون سارجنت، اجرای پرش سارجنت به دنبال پرش عمقی از سه ارتفاع 20، 40 و 60 سانتیمتر، آزمون دوی 9×4 رفت و برگشت، آزمون دراز و نشست در یک دقیقه و آزمون دوی 35 متر سرعت، یک روز پیش و پس از شروع تمرینات، از آزمودنی ها گرفته شد. نتایج پژوهش حاکی از پیشرفت در همه فاکتورهای اندازه گیری شده بود و همچنین بین بهبود توان انفجاری از سه ارتفاع 20، 40 و 60 سانتیمتر اختلاف معناداری نشاهده نشد.
سارا شریف پناهی نیکو خسروی
در دوران بارداری فعالیت های جسمانی از طریق افزایش حجم پلاسمای مادر و جنین می توانند بر رشد جنین موثر باشند. با توجه به اهمیت رشد جنین و حفظ سلامت مادر، پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر مدت تمرین یوگا (? هفته و ?? هفته) بر وزن و فشارخون زنان باردار و نیز رشد نوزاد (محیط سر، قد، وزن) و نمرات آپگار آن ها انجام گرفته است. بدین منظور تعداد ?? زن انتخاب شده و به دو گروه 8 هفته و 16 هفته تمرین تقسیم شدند. یافته های حاصل از پژوهش نشان دادند که در بین سه گروه، تفاوت در افزایش وزن بارداری، شاخص های آنتروپومتریک و نمره آپگار نوزادان معنادار نبوده است، اما فشارخون مادر در هر دو گروه تمرین یوگا به طور معنادار از گروه کنترل کم تر بوده که این یافته ها می تواند به دلیل ماهیت ضد استرس تمرینات یوگا باشد. واژگان کلیدی: یوگا، بارداری، فشارخون مادر، افزایش وزن بارداری، رشد جنین، نمره آپگار.
فهیمه فتاحی نیکو خسروی
دیابت عامل خطرناک مستقل و مهم برای بیماری های قلبی عروقی، به شمار می رود.ترکیبی از فاکتور های مربوطه ،مقاومت انسولینی ، هیپرگلیسمی ،دیس لپیدمی ، هیپرتانسیون ، افزایش انعقاد پذیری خون و التهاب در بیماری های قلبی عروقی بیماران دیابتی دخالت دارند .مهمترین دلیل ایجاد این بیماری؛ چاقی ،اضافه وزن و عدم تحرک است.این فرضیه وجود دارد که پلی مورفیسم il10 ممکن است ،در ارتباط با بیان سایتوکاین درگیر در پیشرفت نفروپاتی دیابتی در ارتباط باشد.هدف از انجام این پژوهش مقایسه تاثیر 10 هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر il10 , و کنترل قند خون زنان مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد
سمانه غفاری نیکو خسروی
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه ی بین درصد چربی با میزان حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo ) شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی (fatmax) و زمان رسیدن به حداکثر اکسیداسیون چربی (mfotime) و تأثیر زمان تمرین بر آن در زنان با وزن نرمال و اضافه وزن می باشد. به این منظور 14 نفر از دانشجویان 19-30 سال با توجه به میزان فعالیت روزانه و برخوردای از سلامت جسمانی به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها در دو گروه به وزن نرمال و شاخص توده بدنی(bmi) 20-25 و گروه اضافه وزن با شاخص توده بدنی (bmi) بالای 25 قرار گرفتند.آزمودنی ها تست فزاینده سه مرحله ای را انجام دادند.نتایج پژوهش نشان داد که بین حداکثر اکسیداسیون چربی آزمودنی ها در نوبت صبح تفاوت معنی دار وجود داشت (p=0.035) و این میزان در گروه اضافه وزن بیش تر بود. بین درصد چربی با حداکثر اکسیداسیون چربی در نوبت صبح و عصر رابطه ی معنی داری وجود نداشت . اما بین درصد چربی و شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی در گروه اضافه وزن در نوبت عصر رابطه ی معنی دار معکوسی وجود داشت/(p=0.03وr=-0.81) که در شدت 50.19-31.99 درصد vo2max رخ داد.
بهناز رجبی رحمان سوری
فاکتور های رشد فیبروبلاست (fgf) از جمله fgf21 در آغاز و تشدید دیابت نوع دوم و چاقی و دیگر بیماری های متابولیکی نقش کلیدی ایفا می کند. پژوهش حاضر تاثیر نوع تمرین بر سطوح پلاسمایی fgf21 خون در 30 زن یائس? چاق غیرفعال را مورد مطالعه قرار داده است. به این منظور شرکت کنندگان به صورت تصادفی درگروه های استقامتی، مقاومتی و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه استقامتی، در تمرینات دویدن روی تردمیل با شدت 80-60 درصد ضربان قلب بیشینه و گروه مقاومتی در تمرینات مقاومتی با شدت 65-40 درصد یک تکرار بیشینه 3 جلسه در هفته شرکت کردند. خونگیری به منظور اندازهگیری سطوح fgf21 و نیمرخ متابولیکی قبل از شروع پروتکل و 24 ساعت بعد از آخرین جلس? تمرین انجام شد. یافتهها نشان دادند، که تمرینات استقامتی و مقاومتی در تنظیم سطوح fgf21 سرم در زنان چاق یائسه غیرفعال موثر می باشند و افزایش سطوح fgf21 در گردش خون منجر به کاهش انسولین و شاخص مقاومت به انسولین و در نتیجه کاهش خطر بیماری های قلبی عروقی می گردد.
فهیمه قلی جانی رحمن سوری
پروتئین شبهآنژیوپویتین4، پروتئین مهارکنند? لیپوپروتئین لیپاز میباشد که مستقیماً در تنظیم متابولیسم چربی نقش دارد. پژوهش حاضر تاثیر 12 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر سطوح angptl4 و نیمرخ لیپیدی را در 30 زن یائسه مورد بررسی قرار داده است. به این منظور شرکت کنندگان به صورت تصادفی درگروه های استقامتی، مقاومتی و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه استقامتی، در تمرینات دویدن روی تردمیل با شدت 80-60 درصد ضربان قلب بیشینه و گروه مقاومتی در تمرینات مقاومتی با شدت 65-40 درصد یک تکرار بیشینه 3 جلسه در هفته شرکت کردند. خونگیری به منظور اندازهگیری سطوح angptl4 و نیمرخ لیپیدی قبل از شروع پروتکل و 24 ساعت بعد از آخرین جلس? تمرین انجام شد. یافتهها نشان دادند، تمرین استقامتی در مقایسه با تمرین مقاومتی در تنظیم سطوح angptl4 سرم در زنان یائسه موثرتر میباشند و با کاهش سطوح angptl4 اثر مهاری angptl4 بر لیپوپروتئینلیپاز را تخفیف داده و منجر به کاهش تریگلیسرید می گردد.
سمیه همایونی نیکو خسروی
چکیده: هدف از پژوهش حاضر اعتباریابی آزمون جدید پرش زیگزاگ تحت عنوان آزمون بی هوازی تربیت مدرس (tmat) در برآورد توان بی هوازی تکواندوکاران مرد تیم ملی بود. نمونه آماری پژوهش 8 نفر از اعضای تیم ملی تکواندو با میانگین سن(85/3±25/23 سال)، قد(73/5±75/179 سانتی متر)، وزن(79/7±79/73 کیلوگرم)، درصدچربی(44/1±19/11 درصد) و vo2max(16/6±63/53 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه) بودند. شاخص های اوج، میانگین و حداقل توان بی هوازی و نیز شاخص خستگی آزمودنی ها با آزمون tmat و آزمون وینگیت 30 ثانیه به عنوان آزمون مرجع اندازه گیری شدند. همچنین تغییرات لاکتات خون آزمودنی ها در دو آزمون مقایسه شد. یافته ها نشان داد بین توان بی هوازی اوج به دست آمده از دو آزمون همبستگی معنادار وجود دارد (71/0 r=،05/0 p<) ولی بین میانگین و حداقل توان بی هوازی و شاخص خستگی دو آزمون همبستگی معنادار دیده نشد (به ترتیب 26/0 r=، 05/0p> ؛ 11/0 r=، 05/0 p> ؛ 22/0 r= -، 05/0p> ). بین تغییرات لاکتات خون دو آزمون، از زمان استراحت تا 5 دقیقه پس از آزمون، تفاوت معناداری وجود داشت (0/0 p=). در بررسی پایایی آزمون tmat ، نتایج آزمون icc اوج، میانگین و حداقل توان به-دست آمده از آزمون پرش زیگزاگ و همچنین شاخص خستگی در دو مرحله آزمون-آزمون مجدد، ضریب پایایی بالایی را نشان داد (به ترتیب99/0r= ، 89/0r=، 97/0r=، 78/0r=). نتیجه این که به دلیل همبستگی بالا بین توان بی هوازی اوج به دست آمده از آزمون tmat و آزمون وینگیت و با توجه به پایایی بالای آزمون tmat، می توان از آن برای برآورد توان بی هوازی اوج ورزشکاران نخبه استفاده کرد، ولی به دلیل عدم همبستگی بین شاخص های میانگین و حداقل توان بی هوازی و نیز شاخص خستگی در دو آزمون، نیاز به مطالعه روی جمعیت بیشتری از آزمودنی ها برای دست یابی به نتایج قطعی می باشد. واژگان کلیدی: آزمون بی هوازی تربیت مدرس(tmat)، آزمون وینگیت 30 ثانیه، تکواندوکار نخبه، توان بی هوازی، لاکتات.
حکیمه شهسوارنژندبناب نیکو خسروی
فعالیت بدنی شدید اغلب با تولید گونه¬های فعال اکسیژن و رادیکال¬های آزاد در بافت¬های مختلف همراه است، مکمل¬های آنتی¬اکسیدانی ممکن است برای کاهش استرس اکسایشی مفید باشند و نقش حفاظتی بیشتری علیه پیامدهای احتمالی آن فراهم نمایند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر ورزش برون¬گرای وامانده¬ساز بر استرس اکسایشی بافت قلبی و نقش حفاظتی مصرف خوراکی کوتاه مدت مکمل ویتامینی ترکیبی آنتی اکسیدانیe و c علیه آن می باشد. در این پژوهش تجربی36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (شش هفته ای، 1/58 ± 94/61 گرم) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل (شش، c)، ورزش (12، ex)، مکمل (شش، s)، ورزش با مکمل (12، ex-s) تقسیم شدند. گروه¬های مکمل، به مدت دو هفته مکمل ویتامینی ترکیبی آنتی اکسیدانی (30 واحد بین المللی ویتامین e و 60 میلی گرم ویتامین c در روز) بصورت خوراکی مصرف کردند. بعد از اتمام دوره¬ی مکمل¬یاری،گروه¬های ورزش یک وهله ورزش برون¬گرای وامانده¬ساز بر روی نوارگردان با شیب 15 – درجه اجرا نمودند که با سرعت 10 متر در دقیقه شروع و به تدریج بر سرعت نوارگردان اضافه می¬شد تا به 30 متر بر دقیقه می¬رسید. متوسط زمان رسیدن به واماندگی 90/36 دقیقه بود. بعد از گذشت دو هفته مکمل¬یاری روز پانزدهم از موش¬های صحرایی گروه کنترل و گروه مکمل نمونه برداری بافت قلبی به عمل آمد و از نیمی از گروه ورزش و گروه ورزش با مکمل، بلافاصله بعد از اجرای برنامه¬ی ورزشی و از نیمی دیگر 24 ساعت بعد از آن نمونه-گیری بافت قلبی به عمل آمد. نمونه بافتی در بافر تهیه شده هوموژن و پس از سانتریفوژ، مایع فوقانی برای اندازه¬گیری مالون¬دی¬آلدئید (mda) و پروتئین کربونیله شده (prc) استفاده گردید. ورزش برون¬گرای وامانده¬ساز باعث افزایش معنی¬داری در میزان mda بافت قلبی موش صحرایی شد (0/000=p). میزان prc بافت به طور معنی¬داری بعد از ورزش کاهش یافت (0/000 = p). مصرف مکمل ویتامینی ترکیبی آنتی¬اکسیدانی قبل از ورزش به صورت معنی¬داری میزان mda بافت قلبی را پس از اجرای آن کاهش داد (0/000 = p) ولی میزان prc کاهش معنی¬داری نداشت (p=0/250). و 24ساعت بعد از ورزش در گروه ورزش (24 - ex) هیچ تغییر معنی¬داری در میزان mda و prc نسبت به میزان آن¬ها بلافاصله بعد از ورزش ایجاد نشد (به ترتیب 0/149= p و 0/836= p ). هم¬چنین 24 ساعت بعد از ورزش در گروه ورزش و مکمل (24 – ex – s) هیچ تغییر معنی¬داری در میزان mda و prc نسبت به میزان آن¬ها بلافاصله بعد از ورزش ایجاد نشد (به ترتیب 0/950= p و 0/410= p ). افزایش معنی¬دار mda بعد از اجرای ورزش برون¬گرای وامانده¬ساز دلیل بر آسیب اکسایشی بعد از ورزش می¬باشد و مصرف مکمل های ترکیبی آنتی اکسیدانی (ویتامین e و c) می¬توانند جهت کاهش استرس اکسایشی ناشی از ورزش مفید واقع شوند.
سمیه شاهقلیان نیکو خسروی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر زمان تمرین در روز بر حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo )و شدت فعالیت متناسب با آن (fatmax) دردانشجویان دختر فعال می باشد.به این منظور 14 نفر از دانشجویان با دامنه سنی 23-19 سال ، پس از پرکردن پرسشنامه ،ازبین واجدین شرایط مورد نیاز تحقیق،به صورت تصادفی انتخاب شدند. قبل از انجام آزمون ،درصد چربی و قدو وزن انها تعیین شد.آزمودنی ها طی 2جلسه و با فاصله حداقل 7روز در آزمایشگاه حاضر شدند.آزمون صبح در ساعت 8-7 صبح (بعد از9 الی10ساعت گرسنگی شبانه )و آزمون بعدازظهر در ساعات 20-19(بعداز 9الی 10ساعت گرسنگی) انجام شد.در ضمن از آزمودنی ها خواسته شد که حداقل 24 ساعت قبل از انجام آزمون از انجام فعالیتهای شدید اجتناب نمایند و همچنین 12ساعت قبل از انجام هرآزمون از خوردن چای و قهوه منع شدند. آزمون شامل یک برنامه تمرینی فزاینده با مراحل 3دقیقه ای بر روی نوارگردان بودکه سرعت ابتدایی 5/3 کیلومتر در ساعت و شیب 1% بودوسرعت هر 3دقیقهkm/h 1 افزایش یافت تا زمانی که به km/h5/7 رسید. پس از آن هر 3دقیقه شیب 2%افزایش یافت تازمانی که rer برابر 1شد و سپس سرعت تازمان رسیدن به واماندگی هر دقیقه km/h 1افزایش یافت .اندازه گیریهای vo2 وvco2نفس به نفس درطول آزمون با استفاده از دستگاه تجزیه وتحلیل گازهای تنفسی انجام شد.وضربان قلب نیز به طور پیوسته با استفاده از دستگاه ضربان سنج پلار ثبت گردید.میزان اکسیداسیون چربی با استفاده از فرمول زیر محاسبه شد: vco2701/1 -vo2 695/1 =اکسیداسیون چربی در این پژوهش به منظور تحلیل تغییرات اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات در شدتهای مختلف در دوجلسه از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکررو برای مقایسه حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo)و شدت فعالیت متناسب با آن(fatmax)در صبح و عصراز تست t همبسته استفاده شد . نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری بین حداکثر اکسیداسیون چربی و شدت فعالیت متناسب با آن و زمان رسیدن به حداکثر اکسیداسیون چربی در صبح و عصر وجود نداشت .