نام پژوهشگر: اردشیر انتظاری
مریم تقی زاده محمد حسین پناهی
هویت دینی و تغییرات آن، از جمله حوزه های مطالعاتی است که در عین ضرورت و احساس نیاز، کمتر بدان پرداخته شده است و لذا زمینه بکر و مناسبی جهت انجام پژوهش و دستیابی به نتایج بدیع و قابل توجه است. براین اساس، درتحقیق حاضر، عوامل جامعه شناختی مرتبط با هویت دینی زنان،که از مهم ترین عناصر فرهنگ ساز هر جامعه هستند، مورد بررسی قرارگرفته است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی نگرش زنان نسبت به خویشتن دینی خویش و تعریف آنان از هویت دینی شان و همچنین شناسایی بخشی از عوامل جامعه شناختی موثر بر فرایند شکل گیری هویت دینی زنان است. چارچوب نظری تحقیق نیز، ترکیبی از آرای «پی یر بوردیو» و برآیند نظرات اندیشمندان مکتب کنش متقابل نمادین است که ضمن آن رابطه میان هویت و انواع سرمایه های نمادین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نقش این سرمایه ها در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی را تشریح نموده و هویت دینی زنان در ابعاد چهارگانه فردی(دینداری)، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی مورد مطالعه قرارگرفت. اصلی ترین فرضیه برآمده از چارچوب نظری تحقیق مذکور عبارت است ازاینکه بین سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی زنان و هویت دینی آنان همبستگی وجود داردکه مورد آزمون قرارگرفت. تحقیق حاضر از روش تحقیق پیمایشی (survey)، پیروی می کند و جامعه آماری آن، شامل زنان 20 ساله به بالای ساکن شهر تهران می باشدکه از این میان به روش نمونه گیری قضاوتی- تصادفی، نهایتاً از سه منطقه شهر تهران، 400 نفر نمونه برای پاسخگویی به پرسشنامه های تحقیق انتخاب شدند. بر این اساس، نتایج توصیفی پژوهش حاکی از آن است که میانگین سنی پاسخگویان 34 سال بوده است و از این میان، درمجموع92 درصد از پاسخگویان از هویت دینی درسطح قوی و متوسط برخوردار بوده اند. در بخش نتایج تبیینی، بررسی فرضیه اصلی نشان دادکه با افزایش سرمایه فرهنگی زنان، هویت دینی آنها تضعیف می شود. ازسوی دیگر، با افزایش سرمایه اجتماعی زنان، هویت دینی آنها نیز قوی تر می شود. از ترکیب این دو شاخص، متغیر انواع سرمایه های نمادین زنان پاسخگوساخته شد و بررسی رابطه این متغیر با هویت دینی، حاکی ازآن بود که با افزایش میزان سرمایه کلی زنان، هویت دینی آنها افزایش می یابد. در پایان پژوهش نیز پیشنهادات مطالعاتی و کاربردی ارائه شده است. نهایتاً به نظر می رسد بررسی هویت دینی در صورت بهره گیری از روش های کیفی هم می تواند شناخت و بصیرت بیشتری نسبت به این موضوع حاصل نماید.
مرضیه جدایییان اردشیر انتظاری
موضوع پژوهش حاضر بررسی نحوه بازنمایی فرهنگ کار در کتابهای تالیف شده داستانی کودکان (12-7 سال) در سالهای 1380 - 1385 است، که با هدف توصیف میزان و چگونگی بازنمائی مفهوم فرهنگ کار در این کتب به اجرا درآمده است. رویکردهای نظری در رابطه با کار و ارزش ها و نگرش های معطوف به کار، در دو دسته کلی، رویکردهای متاثر از عوامل درونی و عوامل بیرونی خلاصه می شوند.سئوالاتی که در در داستانهای تألیف شده برای گروه سنی 12-7 سال که در سالهای 1380-1385 منتشر شده است، تا چه اندازه مضامین مربوط به کار، فرهنگ کار ، انواع مشاغل کار، مولفه های ارزشها و رویه های کار ، نگرش مثبت، منفی و خنثی نسبت به کار، به سطح شناختی کار (شناخت ها، باورها، اطلاعات، آگاهیها، حقایق و . . .)، مضامین کاری توام با احساس و زیبایی شناسی، نسبت ارجاعات مستقیم و غیر مستقیم به مقوله کار پرداخته اند؟ بازنمایی فرهنگ کار در این پژوهش با استفاده از مقولات پنج گانه «مفهوم کار»، «معرفی کار یا انواع مشاغل»، «ارزشها و رویه های کار» ، «انواع نگرشها نسبت به کار» و «چگونگی بیان محتوی» مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. این مطالعه از زمره مطالعات اسنادی است که با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا و پرسشنامه معکوس به اجرا درآمده است. کلیه کتابهای تالیف شده داستانی کودکان ( 12-7سال) در سالهای 1380-1385 که در ایران منتشر شده است، جمعیت آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دهند. نتایج نشان می دهد که در مجموعه این کتابها 992 واحد ثبت به طور مستقیم یا غیرمستقیم دلالت بر مقوله های پنج گانه تحقیق دارد. از بین مقولات پنج گانه بیشترین تاکید بر مقوله «مفهوم کار» بوده که بیش از 50 % از واحدهای ثبت به این مقوله اختصاص دارد. مقوله «ارزشها و رویه های کار» با 27/21 % و مقوله «معرفی کار یا انواع مشاغل» نیز با 95/18%، «انواع نگرشها نسبت به کار» با 02/2 % و «چگونگی بیان محتوی» با 51/1 % در مراتب بعد قرار دارند. همچنین از کل واحدهای ثبت، 8/66% از واحدهای ثبت دربرگیرنده ارجاعات غیر مستقیم نسبت به کار و 2/33% نیز دربرگیرنده ارجاعات مستقیم نسبت به کار بوده اند.
شمس الدین کریمی منش محمود شهابی
در هر جامعه ای سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از منابع ارزشمند آن جامعه محسوب می شوند. ترکیب این سرمایه ها بنابر نظر جامعه شناسان (بوردیو، کلمن، پاتنام و ...) پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد را درجامعه تعیین می کنند. «بررسی رابطه بین انواع سرمایه ها (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) و عملکرد معلمان آموزش و پرورش » موضوع پژوهش حاضر بوده است. در این پژوهش از نظریه استیفن پی رابینز و رونالد اینگلهارت در باب سرمایه اقتصادی، پی یر بوردیو در باب سرمایه فرهنگی و جیمز کلمن و رابرت پاتنام در مورد سرمایه اجتماعی استفاده شده است. پرسش اصلی این پژوهش، میزان بهره مندی معلمان از انواع سرمایه ها چه اندازه است و تا چه حد بر عملکرد آنان اثر می گذارد؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که بین میزان بهره مندی معلمان از انواع سرمایه ها (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) و عملکرد معلمان رابطه وجود دارد. این پژوهش در بین 380 نفر از معلمان مقطع راهنمایی و دبیرستان در شهر تهران در سال تحصیلی 90-89 انجام شده است، برای انجام این پژوهش در بخش نظری از روش اسنادی و در سنجش عملکرد معلمان و میزان سرمایه ها از روش پیمایشی استفاده شده است. ابزار مورد استفاده پرسشنامه بوده که با روش مصاحبه ای توسط خود پژوهنده تکمیل شده است. یافته ها ونتایج پژوهش نشان می دهد که میزان بهره مندی معلمان از سرمایه های اقتصادی، فرهنگی در سطح پائینی قرار دارد، اما از نظر سرمایه اجتماعی که با سه مولفه اعتماد اجتماعی، روابط اجتماعی و مشارکت اجتماعی سنجیده شده است، یکسان نیست. سطح بهره مندی معلمان از مشارکت اجتماعی بیسار پائین، ولی از نظر اعتماد و روابط اجتماعی در حد متوسط است. نتایج رابطه معناداری میان سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و عملکرد معلمان را نشان داد و افرادی که از سطح سرمایه بالاتری بهره مند بودند، عملکرد بهتری داشتند. هم چنین معلمان از سنخ های مختلفی بودند که رابطه معنادار بین نوع سنخ آنان و عملکرد مشاهده شد.
کافیه دورویی شهلا کاظمی پور
در سال های اخیر مباحث فراوانی پیرامون حضور زنان در صحنه های اجتماعی و اهمیت نقش آنها در بازارکار به عمل آمده و نظراتی ارائه شده، اما مسأله اشتغال زنان در ایران، یکی از مهم ترین مسائلی است که علی رغم اهمیت آن، تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته و یا لااقل توجه کافی به آن صورت نگرفته است. اگرچه حضور فعال زنان در جریان زندگی روزمره و نقش پر اهمیت آنان در اداره امور خانه و انجام وظایف خانه داری و تربیت و پرورش کودکان، حقیقتی انکارناپذیر است، لیکن واقعیت امر این است که نقش زنان در تولید و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هنوز در جامعه ما پنهان شده؛ به طوری که غالبا به چشم نمی آید و یا بهای کمتری به آن داده می شود. هدف اصلی این تحقیق، بررسی عوامل موثر بر تغییر ساختار گروه های سنی اشتغال زنان است. به عبارت دیگر در این تحقیق به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که اثر عوامل اقتصادی – اجتماعی بر سهم جمعیتی گروه های سنی اشتغال زنان در استان های مختلف کشور چگونه و به چه مقدار بوده و روند تحولات آنان نیز چگونه بوده است؟ روش مطالعه این پژوهش، روش اسنادی می باشد با توجه به اینکه تحلیل ها بر روی داده های سرشماری صورت می گیرد، روش تحلیل داده ها ثانویه به حساب می آید. به همین منظور برای انجام مطالعه حاضر داده ها و آمارهای مورد نیاز را از آرشیو ها و آمار رسمی مراکز معتبر اخذ نمودیم. جامعه ی آماری این تحقیق را استان های کشور طی سرشماری های 85-75-65-55-45-1335 تشکیل می دهند. واحد تحلیل، استان های کشور در طی دهه های مذکور است. در این تحقیق به دلیل در دسترس بودن اطلاعات مورد نیاز در طی پنج دهه ی اخیر از نمونه گیری خودداری و جامعه ی نمونه منطبق با جامعه ی آماری است. نتایج این بررسی نشان می دهد، تغییر ساختار گروه های سنی اشتغال زنان تا حدودی ناشی از افزایش سریع نسبت جمعیت فعال سنی در سال های 75-1355 است، این افزایش خود ناشی از برآیند تأثیر عوامل جمعیتی مانند باروری، مرگ ومیر و مهاجرت بوده است. اثر باروری بر رشد جمعیت فعال سنی با تأخیر زمانی همراه است (اثر تأخیری باروری) به این معنا که جمعیتی که در هر سال معین متولد می شوند 15 سال بعد وارد جمعیت فعال سنی می شوند. این تحقیق همبستگی مستقیم میان تعداد موالید و رشد سالانه ی جمعیت فعال سنی را نشان می دهد. اثر مرگ و میر بر رشد جمعیت فعال سنی به دو صورت فوری و تأخیری است: در اثر تأخیری، با کاهش سطح مرگ و میر جمعیت زیر 15 سال، احتمال بقاء جمعیت از تولد تا 15 سالگی افزایش یافته و لذا نسبت بسیاری از جمعیت زیر 15 سال در آینده وارد سنین فعالیت می شوند. در اثر فوری، کاهش سطح مرگ ومیر در سنین فعالیت باعث افزایش جمعیت فعال سنی و تسریع رشد این جمعیت می شود. این تحقیق همبستگی امید به زندگی زنان را در 15 سالگی و افزایش جمعیت فعال سنی از سال های 1385-1365 را نشان می دهد. اثر مهاجرت بر رشد جمعیت فعال سنی، اثر فوری است. این تحقیق همبستگی مهاجرت های بین استانی با افزایش جمعیت فعال در استان های کشور را در طول دهه ی 75-65 13 نشان می دهد.
راضیه برزگری دهج ابونراب طالبی
بیگانگی پدیده اجتماعی است که در اکثر فرهنگ ها به عنوان معضل و مسأله اجتماعی شناخته می شود. تحقیقات مربوط به بیگانگی در طول سال های دهه 1970 به اوج خود رسیده است. انزوای اجتماعی (به عنوان یکی از مولفه های بیگانگی) به معنی کمبود در کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است. به عبارت دیگر، وضعیت انزوای اجتماعی شامل تعاملات اجتماعی کم و فرار از نقش های اجتماعی و فقدان روابط متقابل ارزشمند با دیگران است. هدف اصلی این پژوهش، تبیین و پیش بینی عوامل اجتماعی مرتبط با انزوای اجتماعی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی و مقایسه انزوای اجتماعی آنهاست. چارچوب نظری تحقیق با استفاده از رهیافت جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و با تأکید بر مفاهیمی چون اعتماد اجتماعی، احساس بی قدرتی اجتماعی، رضایت اجتماعی و امید به آینده طرح ریزی شده است. انزوای اجتماعی دانشجویان با سه مولفه عضویت در انجمن ها و گروه ها، پیوند اجتماعی و روابط اجتماعی سنجیده شده است. روش تحقیق از نوع پیمایش است. داده ها از طریق پرسشنامه ساختار یافته از 361 دانشجو که به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شدند، گردآوری شده است. از روش های آماری آلفای کرونباخ برای پایایی ابزار سنجش، ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیه ها، تحلیل واریانس برای آزمون مقایسه میانگین ها و تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر برای سنجش مدل تحلیلی استفاده شده است. یافته های آزمون تک متغیره نشان می دهد که بین رشته تحصیلی، جنسیت و قومیت دانشجویان و انزوای اجتماعی آنها رابطه معنادار وجود ندارد. براساس یافته های تحقیق رابطه معنی داری بین متغیرهای اعتماد اجتماعی(294/- =r)، امید به آینده (301/-=r)، احساس بی قدرتی اجتماعی(269/-=r)، رضایت اجتماعی(179/-=r) و پایگاه اقتصادی- اجتماعی(129/-=r) با انزوای اجتماعی دانشجویان وجود دارد. نتایج رگرسیون نشان می دهد که متغیر وابسته مستقیما" تحت تأثیر متغیرهای رضایت از اوضاع فردی (229/0- =beta)، اعتماد تعمیم یافته (204/0- =beta)، امید به آینده (176/- =beta)، درآمد والدین (139/-0=beta) قرارگرفته است و در مجموع این متغیرها توانسته اند مقدار(22/0= r square) از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. در مجموع، نتایج تحقیق نشان می دهد انزوای اجتماعی دانشجویان در سطح نسبتا" بالایی است، بنابراین لازم است با اتخاذ سیاست های مناسب در راستای فعال سازی و انگیزه بخشی دانشجویان، زمینه های شکل گیری انزوای اجتماعی را از بین برد تا از آسیب های اجتماعی متعاقب آن نیز جلوگیری شود.
سمیه نجفی اردشیر انتظاری
چکیده: در این پژوهش که درباره ی فرهنگ مقاومت نیروهای رزمی ایران نگاشته شده است، توصیف و مقایسه ی جهت گیری اجتماعی نیروهای داوطلب و موظف در دست یابی به اهداف عملیات نظامی در طول سال اول جنگ تحمیلی و در جبهه ی آبادان، مد نظر بوده است. با انتخاب آبادان، دو مقطع از جنگ بررسی شده است: مقطع اول به زمان ریاست جمهوری بنی صدر و از ابتدای جنگ تا ابتدای عملیات ثامن الائمه، و مقطع دوم که از شکست حصر آبادان (عملیات ثامن الائمه) آغاز شده و تا آزادسازی خرم شهر (عملیات الی بیت المقدس) ادامه می یابد. به منظور بررسی جهت گیری اجتماعی نیروهای داوطلب و موظف در دست یابی به اهداف عملیات نظامی (فرهنگ مقاومت) ، که مجموعه ی دانش، نگرش و رفتار آنان را در بر می گیرد، از روش مطالعه ی کپ بهره برداری شده است. دست یابی به اطلاعات با کاربرد تکنیک مطلعین کلیدی، تحلیل محتوای کیفی و پژوهش تاریخی صورت گرفته و اسناد و گزارش های دست اول موجود در سازمان های نظامی رسمی که محدودیت دست رسی نداشته اند، و هم چنین خاطرات و روایات دست اولِ افراد حاضر در صحنه ی نبرد (بومی سازی) مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها بیان گر آن است که با مقایسه ی دو مقطع اول و دوم، مولفه ی شناختی خرده فرهنگ مقاومت ارتش، از دانش نظامی غربی و غیرکاربردی به سمت دانش کاربردی و بومی تغییر کرده است. دانش نظامی خرده فرهنگ مقاومت سپاه نیز از سطح خرد به کلان گسترش یافته؛ و برای نیروهای داوطلب نیز به سمت تخصصی تر شدن تغییر کرده است. نتایج برای دو مولفه ی نگرشی و رفتاری فرهنگ مقاومت نیز چنین نشان می دهد که نگرش و رفتار دینی نیروهای موظف و داوطلب، هر دو در مقطع دوم نسبت به مقطع اول، شدت بیش تری داشته است و شاهد تقویت نگرش و رفتار تعاملی در هر دو نیرو هستیم. واژگان کلیدی: جهت گیری اجتماعی، فرهنگ مقاومت، مطالعه ی کپ، نیروی داوطلب، نیروی موظف، بومی سازی.
پخشان رحمت پور اردشیر انتظاری
تحقیق حاضر با هدف توصیف و تبیین نگرش به طلاق در فضاهای همسرگزینی و تحلیل روند طلاق در ایران با توجه به نتایج به دست آمده از مطالعه شهر سنندج انجام شده است، که در آن از مفاهیم موجود در نظریه فضاهای همسرگزینی و ناهمسان همسری، جهت تدوین فرضیات تحقیق استفاده شده است. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش انجام شده و برای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه به کار گرفته شده است. جمعیت آماری کلیه زنان متأهل شهر سنندج بود که با استفاده از نمونه گیری خوشه ای، حجم نمونه ای برابر با 404 نفر از زنان متأهل به عنوان پاسخگو انتخاب شدند. متغیر وابسته تحقیق نگرش به طلاق بود که سعی شد، نگرش به طلاق در فضاهای همسرگزینی مورد بررسی و اثرات متغیرهایی چون ناهماهنگی بین معیارهای ازدواج و خصوصیات واقعی همسر، میزان ناهمسان همسری( تفاوت طبقاتی زوجین، تفاوت سنی زوجین، تفاوت تحصیلی زوجین، تفاوت محل سکونت قبل از ازدواج زوجین، تفاوت مذهبی زوجین، تفاوت قومیتی زوجین، تفاوت پایگاه شغلی زوجین و تفاوت سرمایه فرهنگی زوجین) بر آن مورد سنجش قرار گیرد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات نرم افزار آماری «spss» استفاده ، که از آمارهای توصیفی (فراوانی مطلق، درصد فراوانی مطلق و ...) و آمارهای استنباطی (جداول متقاطع و خی دو، مقایسه میانگین ها(آزمون t با دو نمونه مستقل)، تحلیل واریانس یکطرفه، ضریب هبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره) برای آزمون روابط بین متغیرها استفاده شده است. در پایان روند طلاق در ایران با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان داد، که 9/10 درصد از پاسخگویان نگرش مثبتی به طلاق دارند و بیش از نیمی از آنها نگرش متوسطی به طلاق داشتند. نگرش به طلاق در فضاهای همسرگزینی سنتی و جدید متفاوت است، به صورتیکه میانگین نمرات شاخص نگرش به طلاق در فضاهای همسرگزینی جدید بالاتر از میانگین نمرات این شاخص در فضاهای همسرگزینی سنتی بود. بین ناهماهنگی میان معیارهای ازدواج و خصوصیات واقعی همسر و نگرش به طلاق رابطه معناداری برقرار بود. همچنین بین میزان ناهمسان همسری و نگرش به طلاق رابطه معناداری وجود داشت و ثابت کردیم هرچه تفاوت طبقاتی، سنی، محل سکونت قبل از ازدواج، پایگاه شغلی و سرمایه فرهنگی زوجین بیشتر باشد، نگرش به طلاق مثبت تر است. بین تفاوت مذهبی و قومیتی زوجین و نگرش به طلاق رابطه ای وجود نداشت، که می توان آن را به همگن بودن جمعیت آماری از لحاظ این دو متغیر نسبت داد.
پرستو علی زاده حسن سرایی
کاهش باروری پدیده ای فراگیر در سطح کشور است. با وجود این هنوز تفاوت های معناداری در سطح باروری استان های ایران، به ویژه در مناطق شهری و روستایی وجود دارد. یکی از مهم ترین دلایل این تفاوت ها، عوامل فرهنگی و دینی-مذهبی است. دین و تعلقات دینی یکی از عوامل فرهنگی تأثیرگذار در مباحث و مسائل جمعیتی، بخصوص باروری است که کمتر مورد توجه جمعیت شناسان قرار گرفته است. تأثیر تغییرات اقتصادی-اجتماعی و برنامه های دولت بر رفتارهای باروری با میانجیگری این زمینه های فرهنگی صورت می گیرد. لذا پژوهش حاضر بر آن است که با استفاده از داده های دو درصد سرشماری سال 1385 مرکز آمار ایران، به تحلیل و مقایسه ی رفتار باروری و میزان تأثیر برخی از عوامل موثر بر آن در میان مسلمانان، مسیحیان و زرتشتیان ایران بپردازد. در این بررسی از فرضیه ها و نظریه های مختلفی استفاده شده که مهم-ترین آنها، تئوری جامعه شناختی، مدل متغیرهای بینابین و ترکیبی از فرضیه های الهیات ویژه شده و خصایص و ویژگی ها است. بر اساس آنها، انتظار بر این است که میانگین تعداد فرزند زنده به دنیا آمده (تعداد موالید) این گروه های دینی با هم تفاوت داشته باشد و نیز اگر با کنترل متغیرهای اقتصادی-اجتماعی و جمعیتی، تفاوت های باروری از میان نرفت (میزان تأثیر یک متغیر در میان آنها همانند و یکسان نبود)، این تفاوت ناشی از تعالیم و فرهنگ حاکم بر گروه های دینی مورد مطالعه است. یافته ها تفاوت در میانگین تعداد فرزند زنده به دنیا آمده ی این سه گروه دینی را منعکس می کنند. هرچند تفاوت باروری گروه های دینی در گذر زمان کمتر شده است، اما مسلمانان در مقایسه با مسیحیان و زرتشتیان، متوسط زنده-زایی بیشتری در کوهورت های مختلف موالید تجربه کرده اند. بر پایه ی این بررسی، میزان تأثیر عوامل مختلف اقتصادی-اجتماعی و جمعیتی در میان ادیان مختلف متفاوت است؛ چرا که دین و تعلق دینی به عنوان یک عامل فرهنگی، بر سر راه تأثیر این عوامل بر باروری به عنوان یک میانجی عمل می کند و باعث می شود که میزان تأثیر آن ها در بین این ادیان متفاوت باشد. بنابراین حتی اگر شرایط اقتصادی-اجتماعی و جمعیتی مسلمانان، مسیحیان و زرتشتیان یکسان و همانند شود، به علت تفاوت در میزان تأثیر این عوامل در بین گروه های دینی مذکور، باز هم تفاوت هایی در تعداد موالید آن ها ملاحظه خواهد شد.
نوذر امین صارمی جعفر هزارجریبی
در این تحقیق پس از بررسی مفاهیم و ادبیات موضوع به تشریح نظریه های موجود در زمینه جنبش های اجتماعی پرداخته شده و با الهام از دیدگاه گلدستون ،تئوری های کنش جمعی تیپولوژی شده است. این پژوهش در پی بررسی و تبیین تحولات کنش های کارگری چند دهه اخیر ایران و نقش عوامل ساختاری در آن بوده است. پرسش آغازین و در واقع انگیزه انجام این پژوهش این بود که آیا جنبش های کارگری از ماهیت سنتی و کلاسیک خود که عمدتاً رادیکالیزه و تند بوده، به سمت جنبش های مسالمت جویانه گرایش یافته است؟ فرض اساسی پژوهشی نیز همین موضوع بوده است که مبتنی بر چارچوب نظری محقق ساخته برگرفته از نظریه مخازن کنش چارلز تیلی است. این فرضیه اینگونه مطرح شد که تحولات ساختاری چند دهه اخیر ایران موجب تغییرات مخازن ( منابع ) کنش های کارگری به سمت کنش های مسالمت جویانه گردیده است. در بخشی از تحقیق به تبیین تاریخی جنبش های کارگری پیشرو در جهان –مانند انگلستان،امریکا،فرانسه،آلمان و ایتالیا-پرداخته شده است.همچنین این پدیده در ایران ،از دوران شکل گیری طبقه کارگر تا ظهور انقلاب اسلامی،بررسی گردیده است. در بخش تبیین تجربی ،تحولات کنش های کارگری در چند دهه اخیر و عوامل موثر بر آن مورد مطالعه قرار گرفته است. تحقیق از نظر هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش توصیفی تبیینی می باشد. رویکرد تحقیق عمدتا کیفی است و اطلاعات مورد نیاز در قالب تاریخ شفاهی و از طریق مصاحبه های نیمه ساختمند (به منظور تبیین تاریخی موضوع و بررسی تحولات کنش های کارگری)گردآوری گردیده است. برای تبیین تجربی از مصاحبه هاو همچنین از داده های ثانویه(آمار و اطلاعات موجود در سازمان های کارگری،وزارت کار،سازمان تامین اجتماعی،خانه کارگر،پلیس اطلاعات ناجا) بهره برداری شده است. متغیرهای اساسی تحقیق به شرح زیر است: متغیر اثرگذار(مستقل)تحولات ساختاری شامل تحول در روابط کار، نیروی کار و عرصه کار ؛ و متغیر اثرپذیر(وابسته) تحول کنش های کارگری چند دهه اخیر می باشد . واحد تحلیل نیز کنش های کارگری است. نتایج تحقیق نشان داده که کنش های گذشته از نظر نوع تعامل با کارفرما یا حکومت عمدتاً تقابلی بود اما در دهه های اخیر مذاکره و حل اختلافات رواج بیشتری یافته است. کنش های گذشته از نظر سیاست معطوف به رهایی طبقه کارگر و مبارزه با استثمار بود اما کنش های جدید به زندگی و کسب هویت میاندیشند.
علی غزلاوی علی حسین حسین زاده
هدف کلی این تحقیق، بررسی و مقایسه رفتار باروری گروه های قومی ساکن در شهر اهواز و شناخت عوامل موثر بر آن به منظور دستیابی به یک چارچوب تحلیلی مناسب جهت تبیین رابطه قومیت و باروری می باشد. تکنیک جمع آوری داده های این تحقیق، پرسشنامه است. جمعیت آماری آن ، شامل کلیه زنان ازدواج کرده داراری همسر 49ـ15 ساله ساکن در شهر اهواز می باشد. همچنین نمونه آماری این پژوهش600 نفرزن ازدواج کرده با همسر است که به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از جمعیت آماری انتخاب شده و داده های به دست آمده از انجام این تحقیق در دو بخش توصیفی و استنباطی و با کمک نرم افزار s.p.s.s مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند . با توجه به یافته های تحقیق میانگین باروری زنان عرب (25/3) و زنان غیر عرب (25/2) به ترتیب بیشتر و کمتر از میانگین باروری کل نمونه (79/2) است . نتیجه آزمون کای اسکور (324/85x2 = و000/0 sig=) گویای آن است که تجربه باروری زنان گروه های قومی عرب و غیرعرب متفاوت از هم است . شاخص نسبت همبستگی با مقدار 387/0eta= بر شدت رابطه صحه می گذارد و مجذور آن نشان می دهد که قومیت 15درصد واریانس باروری را تبیین می کند. همچنین سن ازدواج ، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و سایر متغیرهای موجود در مدل نظری تحقیق ، با متغیر باروری ، رابطه معناداری داشته اند. همچنین در این تحقیق از تحلیل مسیر استفاده نمودیم و از آن نتایج زیر بدست آمده است؛ در ابتدا تمامی متغیرهای مستقل موجود در مدل نظری توانستند 49درصد واریانس متغیر وابسته باروری را تبیین کنند. همچنین تأثیر کلی قومیت در تحلیل مسیر برابر با 203/0 می باشد که مقداری کمتر از حالت اولیه است و این نشان می دهد که نقش قومیت در کنار سایر متغیر ها ، بر باروری خیلی کمتر شده است .
میر امین تاج زاده اردشیر انتظاری
در پژوهش حاضر به بررسی تمرکزگرایی در مهاجرت های داخلی ایران و عوامل موثر بر آن طی دهه 85 – 1375 پرداخته شده است. بعد تمرکزگرایی در مهاجرت به عنوان یکی از رویکردهای روشی جدید در تحلیل مهاجرت های داخلی، بر گرایش مهاجران به نقاط اصلی تمرکز جمعیت تأکید دارد. براین اساس مسئله اساسی در این پژوهش، پی بردن به این امر است که چه میزان از مهاجرت های هر منطقه، تمرکزگرا بوده و یا در مسیرهای مهاجرتی رو به مرکز صورت گرفته است. مطالعه مهاجرت های داخلی در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل ثانویه و با بهره گیری از داده های دو درصد سرشماری نفوس و مسکن 1385انجام شده است. ابزار اصلی تحلیل مهاجرت های داخلی، یک ماتریس ابداعی با عنوان «ماتریس مسیرهای مهاجرتی» و شاخص حاصل از آن با عنوان «شاخص تمرکزگرایی مهاجرتی»است. در این پژوهش که به روش کمی انجام شده، نخست شاخص تمرکزگرایی مهاجرتی کل کشور محاسبه و سپس در سطح استان به تحلیل مهاجرت های بین استانی، با استفاده از شاخص تمرکزگرایی مهاجرتی (نسبت مهاجرت های تمرکزگرا به کل مهاجرت ها) پرداخته شده است.همچنین نوع الگوی تمرکزگرایی مهاجرتی (درون منطقه ای و بین منطقه ای) برای استان های کشور نیز مشخص شده است. محاسبه شاخص تمرکزگرایی مهاجرتی برای کل کشور و استان ها نشان داد علی رغم کاهش تمرکزگرایی در مهاجرت های داخلی در کشور، نسبت به دهه های گذشته، کماکان میزانی از تمرکز بر تهران و کلان شهرها و به طور کلی مناطق مرکزی وجود دارد، با این تفاوت که الگوی تمرکزگرایی در مهاجرت های بین استانی تا حدودی به تمرکزگرایی درون استانی تغییر شکل یافته، ضمن آنکه درصد بسیاری از مهاجرت ها نیز در مسیرهای مهاجرتی افقی (مهاجرت بین نقاطی که در سلسله مراتب مرکز – پیرامون، در موقعیت برابر قرار دارند) صورت گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد تمرکزگرایی در نظام مهاجرتی کشور، پدیده ای ساختاری است، لذا جستجوی راه کارهای زودبازده و دفعی جهت حل مشکل تمرکزگرایی نظام مهاجرتی موثر نیست.به نظر می رسد پدیده تمرکزگرایی در نظام مهاجرتی ایران، ماهیتی سیاسی – اداری دارد و تمرکز اقتصادی – صنعتی (نابرابری اقتصادی منطقه ای) ناشی از این تمرکز سیاسی – اداری است. لذا سمت و سو دادن عوامل درآمدزا و اشتغال زا به نقاط ثقل ملی و سوق دادن سرمایه های مادی و انسانی به مناطق دارای پتانسیل های جذب جمعیت، راهکار مناسبی برای حل مشکل تمرکزگرایی به نظر می رسد.
سید مسعود سید علوی سید رضا نقیب السادات
با ظهور فن آوری های نوین ارتباطی و گستردگی اینترنت ، جهان وارد دوران جدیدی شده است که با عناوین خاصی نظیر «جامعه اطلاعاتی » و « جامعه شبکه ای » از دوره های پیش از خود متمایز می شود . در دو دهه اخیر ، همراه با توسعه و تکامل فوق العاده سریع ارتباطات رایانه ای و گسترش روزافزون دسترسی مردم جوامع مختلف به اینترنت ، شبکه های رایانه ای و تلفن های همراه کوشش های نظری بسیاری صرف یافتن الگوهای مناسب برای مطالعه فضای مجازی و ابعاد و تأثیرات سیاسی و اجتماعی آن شده است . در جریان این تلاش ها مفهوم حوزه عمومی در چارچوب نظریات یورگن هابرماس جایگاه برجسته ای یافته است. هدف اصلی این تحقیق آن است که روشن نماید عناصر اصلی تشکیل دهنده حوزه عمومی کدامند؟ آیا حوزه عمومی در فضای مجازی تشکیل شده است ؟ و آیا وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی را می توان به عنوان مصادیق حوزه عمومی مجازی در نظر گرفت . برای انجام این تحقیق از روش کتابخانه ای و روش پیمایش استفاده شده است . بدین ترتیب که ابتدا با بررسی مطالعات و تحقیقات موجود 11 شاخص مشخص شد که تشکیل دهنده متغیرهای اصلی تحقیق یعنی دسترسی عام ، گفتگوی عام و کنش عام هستند . سپس با استفاده از نظرات اساتید علوم ارتباطات مولفه های 24 گانه برای سنجش نظر پاسخگویان به این تحقیق درباره شاخص ها و متغیر های حوزه عمومی مجازی مشخص شد . در مرحله آخر مولفه های 24 گانه به همراه پرسش های دیگری که ما را در تحلیل یافته ها یاری می رساند در قالب پرسشنامه ای تنظیم شد و میان پاسخگویان توزیع و اطلاعات لازم جمع آوری شد . یافته های تحقیق نشان می دهد سه متغیر اصلی شکل دهنده حوزه عمومی در فضای مجازی تشکیل شده است و وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی از مصادیق حوزه عمومی در فضای مجازی هستند . همچنین یافته های این تحقیق نشان دهنده آنست که نظریه حوزه عمومی قابل بکارگیری در حوزه مجازی است اما ویژگی های فضای مجازی و ارتباطات با واسطه رایانه ای حوزه عمومی را فضایی متکثر و چند پاره ساخته است .
احمد غیاثوند محمد حسین پناهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت گرایش مردم به شهروندی سیاسی و عوامل موثر بر آن انجام گرفته است. برای سنجش مفهوم گرایش به شهروندی سیاسی از دو مولفه اساسی حقوق سیاسی و تکالیف سیاسی بهره گرفته ایم که با ایجاد تقاطع آنها چهار نوع گرایش فعال، منفعل، تکلیف محور و حقوق محور از همدیگر متمایز شده است. جهت تبیین موضوع مورد مطالعه از نظریه های شهروندی مارشال، ترنر و جانوسکی استفاده گردیده که منجر به استخراج 6 فرضیه اساسی شد. به لحاظ روش شناسی، این پژوهش به روش پیمایش و در بین کلیه مردم 18 سال به بالای شهر تهران صورت گرفته است. حجم نمونه تحقیق مطابق با فرمول کوکران برابر با 600 نفر برآورد شده و شیوه نمونه گیری چند مرحله ای بوده، و داده های لازم از 60 بلوک و از کلیه مناطق 22 گانه شهر تهران از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید. و اعتبار (سازه و صوری) و پایایی ابزار سنجش با آزمون آلفای کرونباخ به تأیید رسید، و در نهایت داده ها به روش مصاحبه حضوری گردآوری و در قالب تحلیل یک، دو و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل نشان می دهند که میانگین نمره شاخص تکالیف سیاسی و حقوق سیاسی بر حسب طیف 1 تا 5 قسمتی به ترتیب 13/3 و 63/2 می باشد. در نتیجه میزان برخورداری مردم از حقوق سیاسی کمتر از انجام تکالیف سیاسی توسط آنهاست. به عبارتی پاسخگویان معتقدند که آنها به تکالیف شهروندی خود می پردازند ولی از حقوق شهروندی لازم برخوردار نیستند. بررسی وضعیت گرایش به شهروندی سیاسی نیز نشان داد که 30 درصد پاسخگویان جهت گیری فعال، 38 درصد جهت گیری منفعل، 23 درصد گرایش تکلیف محور و 9 درصد گرایش حقوق محور نسبت به شهروندی سیاسی داشتند. این یافته موید عدم توازن میان گرایش مردم به انواع شهروندی سیاسی می باشد. بر اساس تحلیل رگرسیونی وضعیت شهروندی مدنی با ضریب تاثیر مستقیم 38 درصد بیش از سایر عوامل بر گرایش مردم تاثیر می گذارد. همچنین متغیرهای مستقل دیگری از قبیل اعتماد به نظام سیاسی با ضریب تاثیر 21 درصد، وضعیت شهروندی اجتماعی با ضریب 14 درصد، رضایت از برقراری دموکراسی با ضریب 14 درصد، استفاده از رسانه های خارجی با ضریب منفی 9 درصد، میزان حضور در انجمن های مدنی با ضریب 7 درصد به ترتیب بیشترین تاثیر را بر متغیر وابسته داشته اند. در مقابل متغیرهای استفاده از رسانه های داخلی، احساس فضیلت مدنی، سن، طبقه اجتماعی عینی، جنس و وضع تأهل تاثیر مستقیمی نداشته و از معادله خارج شده اند.
حمیده طایب جعفر هزارجریبی
تحقیق حاضر، در خصوص مولفه های فرهنگ از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است که با روش تحلیل محتوای کیفی به بررسی تعریف فرهنگ، رابطه فرهنگ و اسلام، جایگاه فرهنگ، کارکرد و ویژگی فرهنگ از منظر ایشان پرداخته است. جامعه آماری، 155 مورد از بیانات و مکتوبات امام خمینی(ره) و 355 مورد از بیانات مقام معظم رهبری تا پایان سال 1389 می باشد که همگی واجد کلمه فرهنگ بوده و در زمان رهبری این بزرگواران، مطرح شده است. در قسمت کمّی، واژه فرهنگ،تمام شماری شده و توزیع فراوانی بیانات و مکتوبات واجد کلمه فرهنگ، همچنین تکرار این واژه با توجه به دو متغیر سال و مخاطب، ارائه گردیده است. از طرفی از آنجا که این تحقیق در سطح اکتشافی انجام گرفته و در صدد یافتن مفهوم فرهنگ از منظر امام(ره) و رهبری بوده، نظریه ای از دیگران را مدنظر قرار نداده است. مهم ترین دستاورد تحقیق، تعریف فرهنگ از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است. امام(ره) فرهنگ را در جایگاه یکی از ارکان چهارگانه جامعه می دانند و آن را بیشتر به معنای مراکز تعلیم و تربیت عنوان می کنند که به مثابه کارخانه انسان سازی است. مقام معظم رهبری، فرهنگ را در جایگاه روح زندگی و فضای تنفسی جامعه می دانند که دارای دو لایه مرتبط با هم است و شامل اعتقادات به عنوان لایه اصلی و رفتار به عنوان ماحصل اعتقادات می شود. همچنین معظم له فرهنگ را در سه عرصه قلمداد می نمایند: عرصه تصمیمات کلان کشور، عرصه فرهنگ عمومی و عرصه فرهنگ آموزشی. ایشان در تبیین فرهنگ عمومی، آن را دارای دو بخش می دانند: بخش اول، بارز و ظاهری است که تأثیر درازمدت در مسیر زندگی و آینده یک ملت دارد و شامل سبک زندگی، آداب و رسوم و رفتارهای جامعه می شود که بر ذهن و شکل گیری شخصیت افراد، موثر است. بخش دوم، نامحسوس است ولی تأثیر فوری و بسیار محسوس در جامعه و سرنوشت آن دارد. عمده ترین قسمت این بخش، اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم است.
پریسا حمیدی گنجه حسین محمودیان
باروری به عنوان یکی از مهم ترین شاخص های تأثیرگذار بر رشد جمعیت دارای اهمیت فراوان در مطالعات جمعیتی بوده است و شناخت عوامل موثر بر نوسانات آن نیز دارای اهمیت فراوان است به همین منظور مطالعه حاضر به مطالعه تمایل زنان در سن باروری به داشتن فرزند دوم پرداخته است. محقق به کمک داده های حاصل از استخراج پرسش نامه ای که از نمونه ای از 390 نفر زنان متأهل دارای یک فرزند 49-15 ساله شهر اصفهان جمع آوری شده بود به بررسی و تحلیل فرضیه های پژوهش با متغیرهای تحصیلات، اشتغال، پایگاه اجتماعی و اقتصادی، نگرش به فرزندآوری، جنس فرزند اول و سن زنان در ازدواج پرداخت. نتایج تحقیق نشان می دهد که افزایش تحصیلات و اشتغال زنان باعث کاهش تمایل آنها به داشتن فرزند دوم می شود. اما پایگاه اجتماعی و اقتصادی پاسخگوها و نگرش آنها به ارزش فرزند تأثیر معنی داری در تمایل زنان به داشتن فرزند دوم ندارد. زنان مورد بررسی که دارای فرزند پسر بودند تمایل بیشتری به داشتن فرزند دوم داشتند و همچنین هرچقدر که سن ازدواج زنان افزایش یافته بود تمایل آنها به داشتن فرزند دوم نیز کاهش یافته است. در تحلیل لوجستیک جهت بررسی احتمال تمایل به داشتن فرزند دوم نیز به این نتیجه رسیدیم که سن ازدواج زنان و وضعیت فعالیت آنها و جنس فرزند اول دارای تأثیر ثابت و معناداری بر احتمال تمایل به داشتن فرزند دوم است و باعث کاهش یا افزایش تمایل زنان به داشتن فرزند دوم می شود. در نتیجه گیری کلی متغیر اجتماعی جنس فرزند اول و متغیر اقتصادی وضعیت فعالیت و متغیر جمعیتی سن ازدواج زنان در تمایل به داشتن فرزند دوم موثر شناخته شد.
مهدی امیدی ابراهیم موحدی
از میان رفتن قیود اجتماعی گذشته که سبب تحول فرایند فردگرایی شده است ، سبک زندگی را در مرکز فرایند هویت یابی افرادی قرار داده است که اکنون باید خود سازنده شخصیت و هویت خویشتن باشند . در این راستا مصارف نمایشی مرتبط با بدن به یکی از تکیه گاه های اساسی این فرایند بدل شده است . در این میان به ویژه جراحی های زیبایی به واسطه حجم و کیفیت تغییری که میتوانند در ظاهر فیزیکی افراد ایجاد کنند از اهمیت بسزایی برخوردارند . خاصه در ایران ، افزایش شمار چنین اعمالی پژوهشگران علوم اجتماعی را وامیدارد که دست به تحقیقات وسیعتری در این خصوص بزنند . البته متاسفانه تاکنون تحقیقات اندکی در این خصوص صورت گرفته است . با توجه به این موضوع، تحقیق حاضر بر آن است که در پی دستیابی به پاره ای از عوامل اجتماعی این نوع عمل های جراحی تا حدی شکاف نظری در این حوزه را بپوشاند . جامعه آماری تحقیق حاضر تمام کسانی را شامل میشود که در زمان اجرای این تحقیق ( از 15بهمن تا 25 اسفند سال 1390) در شهر اصفهان به یکی از مراکز عمل جراحی مراجعه کرده اند . در نهایت با در کنار هم قرار دادن 180 نفر از کسانی که در طول این مدت به عمل جراحی زیبایی مبادرت نموده اند و 70 نفر از افرادی که سابقه عمل جراحی زیبایی نداشته اند به بررسی فرضیات تحقیق پرداختیم . لازم به ذکر است که گروه کنترل با کنترل متغیر های سن ، جنس و وضع تاهل با توجه به داده های بدست آمده از گروه آزمایش ایجاد شد . آنچه را به عنوان نتایج تحقیق میتوان مطرح نمود این است که میان میزان دینداری مناسکی و وضع عمل جراحی رابطه معناداری وجود دارد و این در حالی است که این رابطه در میان سایر ابعاد دینداری به تایید نرسیده است . همینطور میان میزان عرفگرایی ، پایگاه اجتماعی-اقتصادی ، میزان نارضایتی از بدن ، میزان توجه به سلامتی و ظاهر و میزان مصرف رسانه های داخلی و خارجی با وضع عمل جراحی زیبایی رابطه معناداری وجود دارد در حالیکه این رابطه مابین میزان فردگرایی و وضعیت عمل جراحی مشاهده نشده است .
محسن کرمانی نصرابادی اردشیر انتظاری
این پژوهش با هدف مقایسه فرهنگ کار در دو بخش دولتی و خصوصی و عوامل اجتماعی موثر بر آن صورت پذیرفته است. روش پژوهش پیمایش و تکنیک جمع آوری اطلاعات پرسشنامه است. جامعه آماری آن کارکنان دو شرکت ریسندگی و بافندگی در شهر کاشان سال 1391 است. نتایج اولیه پژوهش حاکی از آن است که فرهنگ کار موجود در بخش دولتی تفاوت معناداری با فرهنگ کار موجود در بخش خصوصی ندارد. تأثیر عوامل اجتماعی (روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، سرمایه اجتماعی، پایگاه شغلی و سازمانی) در هر دو بخش یکسان است لیکن تأثیر عوامل فردی و انگیزشی (امنیت شغلی، احساس عدالت سازمانی، خلاقیت و ابتکار) در بخش دولتی بیشتر از بخش خصوصی و تأثیر عوامل سازمانی و محیطی (تخصص حرفه ای، انطباق با تقسیم کار سازمانی، کنترل سازمانی، پذیرش اهداف سازمانی)در بخش خصوصی بیشتر از بخش دولتی است
راضیه ساروق فراهان اردشیر انتظاری
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر بلند پروازی غیرعقلانی بر گرایش به سوء استعمال مواد مخدر در مراکز درمان و بازتوانی اعتیاد در شهر تهران می پردازد. این پژوهش که به نوبه خود آزمون یک نوآوری نظری است به روش پیمایشی با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و با حجم نمونه 218 نفر شامل، 168 نفر مراجعه-کنندگان به مراکز درمان و بازتوانی اعتیاد و 50 نفر به عنوان گروه کنترل، اجرا شده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سوال اصلی زیراست: - آیا بین بلندپروازی غیرعقلانی وگرایش به سوء استعمال مواد مخدر رابطه وجود دارد؟ بنابراین فرضیه ی اصلی پژوهش این است که: بین بلند پروازی غیرعقلانی و گرایش به سوء استعمال مواد مخدر رابطه مستقیم وجود دارد. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که بلند پروازی غیرعقلانی بر گرایش به سوء مصرف مواد مخدر موثراست و میزان بلند پروازی غیرعقلانی بر حسب نوع مواد مصرفی شیشه و کوکائین متفاوت است و بیشترین بلند پروازی غیر عقلانی در مردان در زمینه مالی و اقتصادی و در زنان در زمینه خوشبختی در زندگی خانوادگی است و هم چنین بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی و سابقه اعتیاد رابطه معناداری وجود دارد.
محمدرضا غلامی شکارسرایی محمد حسین پناهی
این رساله به بررسی عوامل سیاسی تاثیرگذار بر همبستگی ملی اقوام (با تاکید بر هژمونی سیاسی دولت مرکزی) در ایران می پردازد. در این رساله از بین عوامل سیاسی مقوله سیاست گذاری قومی دولتها و نقش آن در حفظ همبستگی ملی در بین اقوام (کرد و ترکمن) مورد توجه قرار گرفت. همچنین با اتخاد یک چهارچوب نظری مرکب از نظریه هژمونی گرامشی و نظریه گفتمان لاکلاو و موفه سعی شد تا بستری مناسب برای بررسی این سوالات فراهم شود: -کدامیک از گفتمانهای حاکم بر سیاستهای قومی در ایران توانستند از طریق هژمونیک شدن سبب تقویت همبستگی ملی در بین اقوام در ایران شوند؟ - دالهای مرکزی و دالهای شناور گفتمان های حاکم بر سیاستهای قومی در دولتهای جنگ، سازندگی ،اصلاحات و دولت آقای احمدی نژاد کدامند؟ در ادامه برای بررسی سوالاتی که مربوط به ماهیت گفتمانهای حاکم بر سیاست های قومی دولتها بوده اند و نیز مشخص ساختن عناصر و دالهای مرکزی و شناور آنها از ترکیبی از نظریه لاکلاو و موفه و روش تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف استفاده گردید. در بخش بعدی و به منظور مشخص ساختن رابطه بین گفتمان حاکم بر سیاستهای قومی و هژمونیک شدن گفتمان مزبور در یک دوره خاص و تاثیر آن بر همبستگی ملی اقوام کرد و ترکمن از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته و تکنیک تحلیل محتوی کیفی استفاده گردید. بر پایه نتایج حاصله، دال مرکزی در ارتباط با سیاستهای قومی در بیانات امام(ره) وحدت بر پایه آموزه های اسلامی است. همچنین خدمت کردن، نفی قوم گرایی، برابری و برادری در زمره دالهای شناور در گفتمان سیاست قومی امام خمینی(ره) می باشند. همچنین دال مرکزی سیاست قومی مندرج در قانون اساسی به عنوان دیگر منبع تدوین سیاست قومی در دوره اول، برخورداری از حقوق شهروندی یکسان است و مواردی نظیر تمرکز زدایی، آزادی، قانون گرایی، حفظ وحدت در عین کثرت، دالهای شناور آن را تشکیل می دهند. دال مرکزی گفتمان حاکم بر سیاست قومی در فاصله زمانی 1368-1376، محرومیت زدایی از مناطق مرزی و قومی بوده است. همچنین می توان از دالهای شناوری نظیر تعادل منطقه ای، تمرکز گرایی سیاسی، همانند سازی قومی(در تقابل با رویکرد وحدت در کثرت)، بازسازی مناطق محروم و توسعه سخت افزارانه به فرهنگ یاد کرد. در مفصل بندی گفتمان حاکم بر سیاست قومی اصلاح طلبان توسعه دال مرکزی را تشکیل می داد و دالهایی نظیر شهروند گرایی، اشتغال زایی، تمر کز زدایی اداری، تغییر نگرش نسبت به هویت ملی و توسعه سیاسی به عنوان دال های شناور گفتمان حاکم بر سیاست قومی در این دوره یاد نمود. در گفتمان حاکم بر سیاست قومی در دوره آقای احمدی نژاد، عدالت گستری دال مرکزی و دالهایی نظیر توسعه مناطق محروم، تمرکززدایی اقتصادی و اتخاذ رویکرد وحدت در کثرت دالهای شناور آن را تشکیل می دهد. نتایج بخش دوم نشان می دهد که سیاست های قومی دولتها در هر دوره ای که هژمونیک شدند موجبات تقویت همبستگی ملی را در بین اقوام فراهم ساختند و این امر در در هر چهار دولت مورد بررسی با شدت و ضعف رخ داده است.
لیلا دریایی قمصری اردشیر انتظاری
با ایجاد نوآوری و تحولات اجتماعی در جوامع مختلف ، مناسبات اجتماعی و نیز هنجارهای تنظیم این مناسبات دچار تغییر و تحول می شوند و جامعه نیازهای نوین ناشی از این تحولات را با ابداع شیوه ها و راهکارهای جدید بر طرف میکند. در این میان برای تحقق ازدواج جوانان به ویژه در شهرهای بزرگ که با جمعیت های میلیونی و تنوع بیش از حد مجموعه های انسانی روبروست ، توانائی ساختارهای سنتی همسر یابی برای این کار کم می شود و ضرورتاً اشکال نوین و شبکه های جدیدی برای اطلاع رسانی و نیز ایجاد پیوند میان کاندیداهای همسر گزینی آفریده می شوند. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و از طرح پیمایشی استفاده شده است، هدف از این پژوهش بررسی گونه شناسی فضاهای همسرگزینی در شهر تهران می باشد بنابراین تلاش شده است تا بررسی شود که در جامعه ی آماری مورد پژوهش چه فضاهای همسرگزینی ای وجود دارد، نگارنده برای دریافت اطلاعات در مورد جمعیت ساکن در منطقه به شهرداری منطقه 1 مراجعه نموده و پس از دریافت اطلاعات ثبت شده در مورد تعداد خانوار و افراد ساکن در منطقه با استفاده از فرمول کوکران حجم نموده را به دست آورده است و به توزیع پرسشنامه در بین جمعیت آماری اقدام نموده است.
جواد منظمی تبار حسن سرایی
در این تحقیق رویکرد نخبگان به نظم در ابعاد متفاوت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است. سوال اصلی این بود که نخبگان ایرانی به کدام یک از رویکرد های زیر گرایش بیشتری دارند: انتظامی یا انسجامی؟ چارچوب نظری تحقیق و نظریه های آن از ادبیات مربوط در حوزه های مختلف جامعه شناسی ازجمله تحول اجتماعی ، جامعه شناسی نخبگان و جامعه شناسی سیاسی همراه با حجم زیادی بحث های انحصارا کیفی مشتق شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل نخبگان تهران ، پایتخت ایران می باشد. یک نمونه هدفمند متشکل از 234نفر از این جمعیت انتخاب شد و یک پرسش نامه محقق ساخته، دارای روایی محتوایی با مقیاس های پایا مورد استفاده قرار گرفت. یافته های اصلی این تحقیق به ترتیب ذیل می باشد:1) رویکرد زنان نخبه به نظم بیشتر انسجامی بود، درحالی که مردان بیشتر دارای رویکرد انتظامی بودند. 2) نخبگانی که در پایتخت و خارج از کشور متولد شده یا در آن جا رشد کرده بودند بیشتر گرایش به نظم انسجامی داشتند در حالی که نخبگانی که فضای زیستی آنان خارج از پایتخت ایران بود گرایش بیشتری به نظم انتظامی داشتند . 3) نخبگانی که در جایگاه اجتماعی-اقتصادی بالا تری قرار داشتند بیشتر گرایش به نظم انسجامی داشتند و این درحالی بود که نخبگانی که از نظر اجتماعی – اقتصادی در مرتبه پایین تری بودند تمایل بیشتری به رویکرد انتظامی داشتند . 4) نخبگان دارای سرمایه اجتماعی بالاتر بیشتر دارای گرایش انسجامی و نخبگانی که از سرمایه اجتماعی کمتری برخوردار بودند بیشتر مایل به رویکرد انتظامی بودند. 5) همچنین یک ارتباط صریح بین میزان دین داری و گرایش به رویکرد انتظامی به نظم دیده شد اما با وارد کردن متغیر پایگاه اقتصادی - اجتماعی به عنوان متغیر کنترل ،میزان همبستگی میان این دو متغیر تقریبا به صفر رسید. 6) نخبگان نمونه این تحقیق به توجه به اولویتشان در چهار ابعاد نظم بدین صورت طبقه بندی شدند: 1-نظم سیاسی 2-نظم فرهنگی 3- نظم اجتماعی 4- نظم اقتصادی به عبارت دیگر از نقطه نظر نخبگان این تحقیق ، نظم سیاسی دارای بیشترین اهمیت و نظم اقتصادی دارای کمترین درجه اهمیت در میان ابعاد نظم بودند .
زهرا بیگ جانی ابوتراب طالبی
رعایت قانون در هر جامعه ای از اهمیت بالایی برخوردار است. به صورتی که اگر کنشگران قانون را رعایت کنند دارای تبعات (اقتصادی، اجتماعی و ... ) بسیار زیادی برای جامعه است. و اگر قانون رعایت نشود مشکلات و مسائلی برای جامعه پدید می آید. براساس تحقیقات انجام شده میزان قانون گرایی پایین و قانون گریزی بالا در ایران دیده شده است. در این تحقیق به فهم کنشگر ایرانی از مفاهیم قانون، قانون گرایی و قانون گریزی پرداخته شده است. در این بررسی با استفاده از سنت نظریه مبنایی در تحقیق کیفی، مطالعه بر روی 30 نمونه انجام گرفت که پدیده اصلی «ابهام در مفهوم قانون» بدست آمد و زمینه های ابهام در مفهوم قانون شامل «تداخل عرف در قانون»، «تداخل شرع در قانون»، «مقایسه با جوامع دیگر»، «تعدد مجاری قانونگذاری» و «رویه های زندگی خصوصی» می باشد و دو عامل «ویژگی های قانون» و «رفتار قانونگذاران و مجریان» شرایط علی هستند که به گونه های مختلف منجر به ایجاد یا تشدید ابهام در مفهوم قانون می گردند. کنشگران در برخورد با ابهامات مذکور، راهبردهای «رعایت قانون»، «دور زدن قانون»، «فرار از قانون»، «نافرمانی مدنی» و «گزینش عقلانی قانون» را اتخاذ می کنند. اما عوامل متعددی که سبب می شود راهبردهای کنشگران چنین روندی داشته باشد (شرایط مداخله گر) به دو دسته «عوامل اجتماعی» و «عوامل فردی» تقسیم می شوند. پیامد اتخاذ راهبردهای پیش گفته «قانون گرایی» یا «قانون گریزی» می باشد.
زینب مرادی نژاد محمد تقی کرمی قهی
چکیده زنان در خانواده و به تبع آن در جامعه نقش اساسی دارند، بنابراین اگر این قشر از جامعه دچار انحراف و بزهکاری شوند، سلامت کل جامعه با تهدید روبرو خواهد شد. از آن جا که به علت گذر از سنت به مدرنیته زنان عصر حاضر بیش از زنان دیگر اعصار از چارچوب خانه خارج شده، آزادی بیشتری پیدا کرده و همچنین در معرض آسیب های بسیاری واقع شده اند. با نگاهی به آمار زندان ها می توان به سهم زنان نسبت به کل زندانی ها به این امر مهم پی برد. بنابراین این پژوهش در نظر دارد به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر بزهکاری زندانیان زنان شهرستان خرم آباد بپردازد. روش تحقیق پژوهش حاضر، پیمایش و از نوع علی ـ مقایسه ای است. بنابراین جمعیت نمونه آن شامل دو گروه بزهکار (36 نفر ساکن در زندان زنان شهرستان خرم آیاد) و غیر بزهکار (72 نفر از زنان شهرستان خرم آباد) می شود. فرضیه های این پژوهش به این شرح بود: 1) بین احساس آنومی اجتماعی زنان بزهکار شهرستان خرم آباد و گرایش آن ها به بزهکاری رابطه مستقیم وجود دارد. 2) بین احساس محرومیت نسبی زنان بزهکار شهرستان خرم آباد و گرایش آن ها به بزهکاری رابطه مستقم وجود دارد. 3) بین معاشرت با اطرافیان بزهکار در زنان بزهکار شهرستان خرم آباد و گرایش به بزهکاری آن ها رابطه مستقیم وجود دارد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون و همچنین رگرسیون چند متغیره نشان داد که فرضیه های این پژوهش همه تأیید شدند؛ بدین معنا که هرچه میزان احساس آنومی اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و در نهایت معاشرت با اطرافیان بزهکار بیشتر باشد، گرایش به بزهکاری نیز بیشتر خواهد بود. واژگان کلیدی: بزهکاری، احساس آنومی اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و معاشرت با اطرافیان بزهکار.
مرجان منشی ابراهیم موحدی
این پژوهش با دغدغه عوامل هویت ساز برای زنان ایرانی، به بررسی تاثیر مشارکت در سازمان های غیر دولتی بر بازتعریف هویت اجتماعی زنان خانه دار پرداخته است. بدین منظور چارچوب نظری با توجه به نظریات گیدنز ، کاستلز و برگر و همچنین نظریات فمینینستی در مورد مردسالاری مورد توجه قرار گرفته است. مفاهیم نظریه تجدد گیدنز، برای وضعیت رو به گذار ایران و تاثیر آن روی هویت افرادی که چنین تجربه ای را در جامعه از سر می گذرانند، قابل توجه است. نظریات برگر و کاستلز نیز در زمینه بازتعریف هویت اجتماعی قابل توجه و استفاده است. علت انتخاب زنان خانه دار ، به عنوان آزمودنی های این تحقیق، این بوده است که این قشر از زنان از فرصت هایی که اشتغال برای بازتعریف هویت اجتماعی ایجاد می کند بی بهره اند و از سوی دیگر زمان بیشتری برای اختصتص به فعالیت های اجتماعی از قبیل مشارکت در سازمان های غیر دولتی دارند. به دلیل محدودیت این تحقیق جامعه آماری، به زنان خانه دار شهر تهران محدود شده است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. همچنین از آنجا که روش این تحقیق علی – مقایسه ای است، دو گروه از زنان خانه دار با هم مقایسه شده اند: زنانی که در سازمان های غیر دولتی عضویت دارند و زنانی که عضویت ندارند. طبق فرمول نمونه گیری کوکران برای یک جامعه 1400 نفری از زنان خانه دار، نمونه ای برابر با 400 نفر به دست آمد که در هر گروه 200 نفر با استفاده از تکنیک پرسش نامه مورد بررسی قرار گرفته اند. یافته ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی گاما و آزمون کا اسکوئر مورد تحلیل قرار گرفته اند و طبق نتایج به دست آمده نتایج آماری به دست آمده حاکی از آن است که به واقع بین مشارکت اجتماعی زنان که در قالب عضویت آنها در سازمان-های غیردولتی بررسی شده است و نوع هویت آنها ارتباط معنا داری وجود دارد. بدین معنا که زنان خانه داری که در چنین سازمان هایی فعالند در مقایسه با همتایان غیر فعال خود, بیشتر به بازتعریف هویت اجتماعی خود دست زده و از هویت مدرن تری برخوردارند.
نسیبه زرین ابوتراب طالبی
طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از مهم ترین پدیده های حیات انسانی است. در دنیای دگرگون و متحول کنونی جوامع در ابعاد و زمینه های گوناگون و مختلف دچار تغییر و تحول می شوند، از جمله مهم ترین این تغییر و تحولات، تغییر در فرهنگ و ارزش های آنهاست. پایان نامه حاضر، نظام ارزشی افراد اقدام کننده به طلاق و افراد عادی شهر تهران را مورد مقایسه قرار می دهد. با توجه به اینکه تاکنون پژوهشی در ارتباط با نظام ارزشی و طلاق انجام نشده است از این رو در این پایان نامه پیشینه پژوهش های مرتبط با نظام ارزشی و طلاق آورده شده است. در این پژوهش با استفاده از نظریات پارسونز و اینگلهارت قصد آن است که نظام ارزشی در میان افراد اقدام کننده به طلاق و افراد عادی به عنوان یک کل به همراه نظم جاری میان خرده نظام های این نظام توصیف و تحلیل گردد. مهمترین فرضیه های این تحقیق عبارتند از: 1) بین نظام های ارزشی 4 گانه (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی) و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد. 2) بین سلسله مراتب ارزشی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد. پژوهش حاضر از نوع علی ـ مقایسه ای است و از پرسشنامه جهت گردآوری اطلاعات استفاده شده است. نمونه تحقیق شامل 200 زوج است. 100 زوج شامل زوج هایی هستند که به روش نمونه گیری اتفاقی از میان زوج های متقاضی طلاق انتخاب شده اند و 100 زوج مربوط به زوج های عادی است که با گروه اول همتا سازی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین 4 نظام ارزشی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد. همچنین سلسله مراتب ارزشی در دو گروه مورد مطالعه متفاوت است. بر اساس یافته های تحقیق، ارتباط نظام مندی میان 4 خرده نظام ارزشی در ساختن کلیت نظام ارزشی هر دو گروه وجود دارد.
سیمین ویسی ابوتراب طالبی
تحقیق حاضر با عنوان بررسی رابطه بین ارزش های اخلاقی زناشویی وعشق رومانتیک صورت گرفته است. با توجه به تحقیقات صورت گرفته پیشین ونیز آمارهای موجود، یکی از دلایل مهم افزایش طلاق در کشورمان طی سالهای اخیرنداشتن معیاری درست برای انتخاب همسر می باشد . چراکه به گفته صاحبنظران ازدواج باید ترکیب مناسبی از عقل واحساس باشد تا سرانجام درستی یابد. تحقیق حاضر با این هدف صورت گرفت که مشخص شودبکاربردن عشق رومانتیک که امروزه با توجه به تغییراتی که در ساختار جامعه ما و به دنبال آن درمناسبات بین فردی بوجود آمده است، به عنوان رکن مهمی درانتخاب همسر دارای اهمیت گشته است تا چه حد باعث می شود ارزش های اخلاقی زناشویی که رضایت از رابطه زناشویی راباعث می شوند ، محقق گردند. از سوی دیگر همسان همسری یا تناسب به عنوان بخش منطقی ازدواج از گذشته در فرهنگ ما وجود داشته است وبنابراین تاثیر ابعاد مختلف همسان همسری نیز بر ارزش های زناشویی از دیگر اهداف تحقیق حاضر بود. جامعه آماری شامل دو گروه بودند . یک گروه کلیه زوجینی بودند که در نیمه اول سال 1389 پرونده طلاق آنها دریکی از شعبه های دادگاه خانواده شماره یک یا دو تهران بسته شده است که بوسیله نمونه گیری تصادفی 120 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند وگروه دوم کلیه زوجین مناطق 22گانه شهر تهران می باشند که سه گروه نمونه شامل180نفر زن ومرد از مناطق بالا، متوسط وپایین شهر تهران انتخاب شدند وبا پرسش ازآنان مشخص گردید که از زندگی زناشویی خود رضایت دارند. پرسشنامه هایی که بدین منظور تهیه شده بود به هردو گروه داده شد تا نقش عشق رومانتیک وهمسان همسری در تحقق ارزش های زناشویی مشخص شود و سپس بین دو گروه مقایسه صورت بگیرد.همچنین 16 مصاحبه عمیق نیز بین هردو گروه صورت گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده های پرسشنامه ها از نرم افزار spss کمک گرفته شد . نهایتا نتایج زیر بدست آمد: فرضیه وجود رابطه میان عشق رومانتیک وارزش های زناشویی در گروه افراد دارای رضایت از زندگی زناشویی تایید شد اما در گروه افراد جداشده از همسر رابطه ای میان دو متغیر دیده نشد.همچنین میان عشق رومانتیک وارزش های اخلاقی خوش اخلاقی، صداقت، مسئولیت پذیری ،تحمل مشکلات، نجابت ، پذیرش،لذت، کشش جنسی ، تمکین و وفاداری در گروه اول وهمچنین با کشش جنسی و لذت در گروه دوم رابطه معنادار ومستقیم دیده شد.فرضیه وجود رابطه میان همسان همسری وارزش های زناشویی در گروه اول تایید شد اما در گروه دوم رابطه ای دیده نشده است. همچنین مشخص گردید که میان همسان همسری وارزش های اخلاقی صداقت، گذشت ،مسئولیت پذیری، تحمل مشکلات، نجابت ،اعتماد، پذیرش،لذت ، احترام وتمکین در گروه اولونیز مسئولیت پذیری در گروه دوم رابطه معنادارومستقیم دیده شده است.توجه به همسان همسری باعث شده ارزش هایی مانند گذشت ، مسئولیت پذیری (حتی درگروه افراد جداشده از همسر)، نجابت واعتماد محقق گردند که به نظر می رسد برای تداوم زندگی زناشویی لازم وضروری می باشند . در تحلیل مصاحبه ها نیز مشخص گردید که توجه به همسان همسری باعث تحقق ارزش های اخلاقی مانند اعتماد، وفاداری، نجابت وتحمل مشکلات گردیده است. همچنین مشخص شد که ارزش های اخلاقی زناشویی به ترتیب بیشترین معنی داری را با همسانی اجتماعی، همسانی دینی داشته است اما رابطه معناداری میان آن با همسانی مکانی و همسانس سنی دیده نشده است. ارزش های زناشویی با سن، مدت ازدواج وتعداد فرزندان رابطه معنی دار داشت در حالیکه میان آن با جنسیت رابطه معناداری یافت نشد.
سید یاسر حسینی اردشیر انتظاری
موضوع پژوهش حاضر بررسی فرهنگ کار در بین قومیت ها: مقایسه فرهنگ کار در بین قوم ترکمن و فارس در استان گلستان است. در این پژوهش به منظور استخراج فرضیه های مناسب بر اساس چهارچوب نظری طیف وسیعی از نظریه های جامعه شناختی، روانشناسی اجتماعی، نظریه های جامعه شناسی سازمان هاو همچنین نظریه های مرتبط با مسائل قومیت ها واقلیت ها مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو محقق با اشراف به تمام نظریه های موجود؛ فرضیه های اصلی پژوهش را تدوین کرده است. که این فرضیه ها بدین شرح است: 1- بین قومیت و فرهنگ کار رابطه وجود دارد.قوم ترکمن از فرهنگ کار بالاتری نسبت به قوم فارس برخوردارند. 2- بین احساس حاشیه کردن و فرهنگ کار رابطه وجود دارد. قوم ترکمن به دلیل احساس حاشیه ای کردن از فرهنگ کار قوی تری نسبت به قوم فارس برخوردار است. 3- بین تلقی محرومیت از فرصت های شغلی و فرهنگ کار رابطه وجود دارد. اهم یافته های پژوهش بدین شرح است: هر سه فرضیه اصلی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. به طوری که فرهنگ کار در بین قوم ترکمن و فارس متفاوت است و قوم ترکمن فرهنگ کار بالاتری در مقایسه با قوم فارس در استان گلستان دارد. همچنین احساس حاشیه ای کردن و تلقی محرومیت از فرصت های شغلی به عنوان دو متغیر مورد آزمون قرار گرفته در این پژوهش، نقشی محوری در تفاوت فرهنگ کار در بین قوم ترکمن و فارس بازی می کنند. به طوری که که هر چه میزان احساس حاشیه ای کردن افراد بیشتر باشد، فرهنگ کار آنها نیز بالا می رود. همچنین هر چه تلقی محرومیت از فرصت های شغلی نیز بیشتر باشد، فرهنگ کار افراد نیز بالاتر می رود. در این راستا، قوم ترکمن به دلیل احساس حاشیه ای بیشتر و همچنین تلقی محرومیت بیشتر از فرصت های شغلی فرهنگ کار بالاتری نسبت به قوم فارس در استان گلستان دارد.
محمد احمدوند ابوالقاسم فاتحی
این تحقیق با هدف شناخت عوامل اجتماعی موثر بر تغییر رشته به گرایش های رشته ی علوم اجتماعی در مقطع کارشناسی ارشد به ثمر رسیده است. روش تحقیق میدانی است. از ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات از 150 نفر از دانش آموختگان تغییر رشته داده شده به گرایش های رشته ی علوم اجتماعی در شش دانشگاه تهران استفاده شده است. چارچوب نظری تحقیق تلفیقی است از نظریات ماکس وبر در زمینه کنش، دیدگاه کنش متقابل نمادین، نظریه ی گزینش عقلانی، نظریه ی مبادله و قضایای جورج هومنز، نظریه ی خوداثر بخشی باندورا، نظریه ی کنش موجه یا عمل بخردانه و ساختار کنش بنیادی پارسونز. یافته های پژوهش نشان داد که مهم ترین عوامل موثر بر تغییر رشته به گرایش های رشته ی علوم اجتماعی در مقطع کارشناسی ارشد عبارتند از: 1) علاقه مندی به شناخت موضوعات ومسائل جامعه 2) جذابیت های گرایش های رشته ی علوم اجتماعی3) انتظارات وارزیابی های فرد (خوداثربخشی) 4) زمینه های فرهنگی و اجتماعی. همچنین بین ارزیابی منفی دانش-آموختگان از رشته ی قبلی و تغییر رشته آنان رابطه معناداری کشف نشد.
حسین یوسفی اردشیر انتظاری
باروری به عنوان یکی از مهّمترین شاخص های تأثیرگذار بر رشد جمعیّت دارای اهمیّت فراوان در مطالعات جمعیّتی است و شناخت عوامل موثر بر نوسانات آن نیز دارای اهمیّت فراوان است. به همین منظور پژوهش حاضر به مطالعه رفتار و تمایلات باروری روحانیّون ساکن در شهر قم پرداخته است. محقق به کمک داده های استخراجی از پرسشنامه ای که از نمونه ای 384 نفری از روحانیّون 20 تا 50 ساله جمع آوری شده بود، و به مدد آزمونهای آماری همچون ضریب پیرسون، تی استیودنت، خی دو و تحلیل واریانس یک طرفه آنوا به بررسی و تحلیل فرضیه های پژوهش با عنوان متغیرهای اقتصادی و اجتماعی (تحصیلات، محل تولد، درآمد، سن در اولین ازدواج و پایگاه اجتماعی اقتصادی)، ارزش فرزندان، کیفیّت فرزندان و مصرف رسانه ای با رفتار و تمایلات باروری پرداخته است. نتایج بدست آمده از تحلیل داده های آماری نشان می دهد که در متغیرهای اقتصادی اجتماعی با باروری و تمایلات فرزندآوری رابطه ای معناردار دارند و از نظر آماری قابلیت تعمیم به جامعه آماری را نیز دارند که رابطه ی مفروض بین آنها پذیرفته شده است. در این مطالعه روحانیّون به دو گروه ازدواجی تقسیم شدند که مشخص شد، روحانیّون گروه ازدواجی اخیرتر سطح باروری پایین تری نسبت به گروه ازدواجی قدیمی تر دارند و همچنین تمایلات باروری گروه اخیرتر بیشتر از گروه ازدواجی قدیمی تر است. بررسی رابطه متغیرهای ارزش و کیفیّت فرزندان با رفتار و تمایلات باروی نیز نشان داد که این رابطه معنادار نیست و قابلیت تعمیم به جامعه آماری را ندارد و فرضیه ها رد شدند. اما در مورد مصرف رسانه ای داده ها نشان داد که در مورد مجله و اینترنت رابطه مستقیم وجود دارد و اگر شدّت این دو رابطه ضعیف است اما از نظر آماری معنادار و قابلیت تعمیم به جامعه آماری را دارد.
احمدعلی حسابی جعفر هزار جریبی
هدف اصلی رساله حاضر بررسی تحول گفتمان های دموکراسی خواهی پس از انقلاب اسلامی است. برای تحقق این هدف، ویژگی گفتمان نیروهای سیاسی گفتمان ساز، مطالعه شد. نوع و میزان تحول این گفتمان در اول انقلاب تا سال 1363، دولت جنگ تا سال 1368یعنی دوران حیات امام، دولت سازندگی و اصلاحات و آغاز دولت نهم مشخص گردیده است. در تبیین دموکراسی خواهی به عنوان متغیر وابسته، از نظریات پیرامون دموکراسی و نظریات مرتبط با این مفهوم استفاده شد. از نظریه لاکلاو و موف به عنوان چهارچوب مفهومی، برای تبیین تحول گفتمان دموکراسی خواهی و از روش تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان روش تحقیق بهره گرفته شد. داده ها، از مرام نامه ها، پاره ای از بیانیه ها و برخی از رسانه های مرتبط با آنها از سال 1357 تا سال1384به دست آمد. یافتهها حاکی از آن است که، در مفصل بندی این گفتمان ها، تا سال 1363، وحدت در بین نیروهای اسلامگرا دیده می شود، جمهوری اسلامی با محوریت امام(ره) دال مرکزی است و اغیار گفتمانی، نیروهای سیاسی سکولار بودند؛ بتابراین سیطره گفتمان امام به عنوان گفتمان کلان انقلاب اسلامی دیده می شود. اما با انشعاب در کنشگران سیاسی اسلامگرا، گفتمان نیروهای سیاسی راست(اصول گرایان) و چپ(اصلاح طلبان)، از سال 1367 تا سال1384 تحولاتی رخ داده است. در مفصل بندی گفتمان چپ سنتی پیش از رحلت امام و در دوره جنگ، جمهوری اسلامی با محوریت امام دال برتر، و سایر عناصر گفتمانی از قبیل؛ عدالت اقتصادی، اقتصاد دولتی، صدور انقلاب، ارزشهای انقلابی، فقه پویا، دالهای شناوری هستند که پیرامون دال مرکزی مفصل بندی می شوند. در گفتمان راست سنتی، دال مرکزی جمهوری اسلامی با محوریت اسلام سنتی قرار دارد، اما بر اقتصاد آزاد، تنش زدایی در سیاست خارجی، دولت حداقلی به عنوان دال های شناور تاکید می کنند. در تحولات گفتمانی، گفتمان راست مدرن به دو خرده گفتمان، اصولگرایان میانه و رادیکال تحول پیدا کرد. دال مرکزی راست میانه جمهوری اسلامی با محوریت ولایت مطلقه فقیه است. نقش مردم، انتخابات محدود، ارزش های اسلامی، اقتصاد آزاد، تهاجم فرهنگی، تقدم عدالت به آزادی، دین حداکثری، فقه و دال های شناور این گفتمان هستند، با تاکیدشان بر روحانیت، می توان آنها را جزء حامیان مردم سالاری دینی نخبه گرا طبقه بندی کرد(مثل جامعه روحانیت). اما راست های رادیکال بر نقش مردم در کنار دین تاکید می کنند، بر عدالت اقتصادی، مبارزه با فساد، پاک دستی، حمایت از محرومین و ارزش های انقلاب همانند چپ های سنتی تاکید می کنند، بی آنکه به قانون گرایی تاکید کنند لذا می توان آنها را جزء حامیان دموکراسی پوپولیستی طبقه بندی نمود(نظیر آبادگران حامی احمدی نژاد). در گفتمان چپ نیز دو خرده گفتمان، دیده می شود. در مرکز گفتمان اصلاح طلبان میانه، جمهوری اسلامی با محوریت مردم دال مرکزی است. آزادی های مدنی، مشارکت مردمی، جامعه مدنی، ارزش های واقع گرایانه، انتخابات آزاد، اقتصاد آزاد، حقوق شهروندی، قانون، دال های شناور هستند، با تاکیدی که بر روحانیت دارند، می توان آنها را جزء حامیان دموکراسی نخبه گرا دسته بندی نمود(مثل مجمع روحانیون مبارز). اما در گفتمان رادیکال ها؛ دموکراسی ناب لیبرالی دال برتر است و سایر عناصر گفتمانی پیرامون آن مفصل بندی می شوند، لذا با دموکراسی لیبرالی انطباق دارند(مثل بخشی از اعضای تحکیم وحدت، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی). همچنین برای تبیین تحول گفتمان های دموکراسی خواهی عوامل داخلی نظیر؛ سطح تحصیلات، رشد طبقه متوسط، تحول در پنداشت دینی، رشد رسانه های جمعی، رشد نهادهای مدنی، رشد فردگرایی و عوامل بیرونی نظیر تداوم اموج دموکراسی لیبرالی، مورد توجه قرار گرفت.
وحید جبلی بخت آرا نادر سالارزاده
چکیده ندارد.
سمیه جوانمردی اردشیر انتظاری
چکیده ندارد.
مرتضی هاشمی مدنی ابراهیم توفیق
در تحقیق حاضر به ایده ی ساخت اجتماعی واقعیت می پردازیم. هدف این تحقیق ایضاح معنای این ایده و بررسی آن درباره ی واقعیت تهیدستی است. سوال ها در دو بعد نظری و تجربی مطرح می شوند. در بعد نظری سوال از چیستی ایده ی ساخت اجتماعی واقعیت است. به این سوال در بستر تاریخ جامعه شناسی پاسخ می دهیم. سوال دیگری که به لحاظ تجربی مطرح می شود این است که: تهیدستی امری نسبی است یا مطلق (امری اجتماعی/فرهنگی است یا اقتصادی)؟ مرزهای واقعیت تهیدستی کجاست؟ برای پاسخ به این سوال به صورت تطبیقی متن و حاشیه ی شهر تهران را مقایسه می کنیم. مطالعه بر روی حاشیه نشینی سابقه ای طولانی در ادبیات جامعه شناسی شهری دارد. اما باید اشاره کرد که در این تحقیق، نوع مصالح یا معماری خانه ی پاسخگویان نیست که متن یا حاشیه بودن یک فرد در جامعه را مشخص می کند، بلکه این یک نوع برچسب اجتماعی است که جامعه به افرادی الصاق می کند. در این تحقیق متن نشینی و حاشیه نشینی به این معنای اخیر مورد استفاده قرار گرفته است. محقق با استفاده از مصاحبه ی عمیق با متن نشینان و حاشیه نشینان تهرانی سعی می کند که تعریف هر کدام از واقعیت تهیدستی را بشناسد و این تعاریف را با یکدیگر مقایسه کند. نتیجه این بود که تعاریف هر یک از دو بخش نمونه ی تحقیق بنیاناً متفاوت از دیگری بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که حتی پدیده ای "عینی" چون تهیدستی تعریفی جهانشمول ندارد و این انسان ها هستند که بنابه سبک زندگی خود (مثلاً سبک زندگی حاشیه نشینی یا متن نشینی) معنایی به این مفهوم می دهند. در نهایت می توان گفت که تهیدستی بیشتر از آنکه پدیده ای اقتصادی باشد، امری اجتماعی است که مانند واقعیات دیگر از خلال روند های اجتماعی برای افراد عضو در یک سبک زندگی ساخته می شود.