نام پژوهشگر: جواد کریم زاده اصفهانی

شناسایی و رده بندی مولکولی عوامل فایتوپلاسمایی گیاهان علوفه ای(شبدر،یونجه و اسپرس)در منطقه مرکزی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1389
  سمیه حسینی   علی آهون منش

فایتوپلاسماها یک تهدید مهم برای کشت گونه های گیاهی مهم به شمار می روند و باعث ایجاد 700 بیماری در گیاهان مهم اقتصادی مانند درختان میوه، گیاهان علوفه ای، زینتی، سبزی و نیز میزبانان وحشی می گردند. در استان اصفهان نیز بیماریهای فایتوپلاسمایی گسترش قابل توجهی پیدا کرده اند و آلودگی شدیدی به بیماریهای فایتوپلاسمایی در گیاهان علوفه ای وجود دارد. گیاهان مبتلا علایم زردی، ریزبرگی، کوتولگی و جاروی جادوگر نشان می دهند و وقوع خسارت در مزارع منطقه رو به ازدیاد است. به دلیل اینکه در این منطقه بیماریهای فایتوپلاسماهای مختلفی در روی محصولات متفاوت شایع هست و دامنه میزبانی این فایتوپلاسماها به گیاهان لگومینوز نیز گسترش پیدا کرده است، بنابراین در تحقیق حاضر شناسایی و گروه بندی فایتوپلاسماهای آلوده کننده گیاهان علوفه ای در اصفهان مورد توجه قرار گرفت. به این منظور طی سالهای 88- 1387 از گیاهان یونجه، شبدر و اسپرس دارای علایم زردی، ریزبرگی و کم رشدی در مناطق مختلف اصفهان نمونه برداری شد. در اکثر موارد به دلیل پایین بودن غلظت فایتوپلاسما، طی انجام واکنش pcr دور اول هیچ باندی مشاهده نشد، ولی در nested-pcr با استفاده از جفت آغازگر p1/p7 در واکنش pcr اول و r16f2n/r16r2 در واکنش pcr دوم، قطعه مورد انتظار حدود 1239 نوکلئوتیدی ناحیه 16s rdna فایتوپلاسمایی در 57 گیاه آلوده تکثیر شد. ردیابی قطعه dna مورد نظر فایتوپلاسمایی در بوته های یونجه، شبدر و اسپرس دارای علایم فایتوپلاسمایی و عدم تکثیر این قطعه dna در گیاه سالم نشان داد که عوامل فایتوپلاسمایی در ایجاد این بیماری ها در مزارع گیاهان مورد بررسی نقش دارند. به منظور شناسایی جدایه های فایتوپلاسمایی در نمونه های جمع آوری شده از مناطق مختلف از آزمون pcr-rflp استفاده شد. به این منظور قطعه تکثیر شده 1239 نوکلئوتیدی طی واکنش nested-pcr توسط آنزیمهای محدودگر cfoi، msei، kpni، rsai، taqi، alui، haeiii، sau96i برش داده شد. مقایسه الگوی rflp این قطعات با فایتوپلاسماهای شناخته شده مورد استفاده در این تحقیق نشان داد که اکثر این نمونه ها آلوده به فایتوپلاسماهای candidatus phytoplasma solani (گروه 1) و ca. phytoplasma aurantifolia (گروه 2) می باشند. تعداد محدودی از نمونه ها نیز الگوی برشی متفاوتی داشتند که در گروه 3 قرار گرفتند. ترادفهای نوکلئوتیدی قطعه حدود 1239 نوکلئوتیدی ناحیه 16s rdna چهار نمونه از هرگروه نشان داد که در مطابقت با نتایج حاصل از pcr-rflp، جدایه های فایتوپلاسمایی گروه 1 شباهت بسیار زیادی (99%) باتوالی فایتوپلاسماهای ca. phytoplasma solani دارند و جدایه های مربوط به گروه دوم نیز متعلق به گروه ca. phytoplasma aurantifolia می باشند. با تعیین توالی نوکلئوتیدی جدایه های گروه 3 مربوط به آزمون rflpمشخص گردید که تعدادی از این جدایه ها متعلق به گروه aurantifolia ca. phytoplasma هستند، ولی اکثریت آنها به ca. phytoplasma solani شباهت دارند. نکته قابل توجه در بررسی این نمونه ها، مغایرت نتایج توالی یابی با نتایج pcr-rflp در طبقه بندی جدایه های مربوط به گروه 3 بود که معلوم شد جدایه های دو فایتوپلاسمای غالب منطقه علیرغم شباهتهای زیاد، تفاوتهایی نیز از نظر محل برشهای آنزیمی دارند. از این نتایج چنین استنباط شد که pcr-rflp روش دقیقی برای طبقه بندی فایتوپلاسماها نیست و برای تعیین گروه های فایتوپلاسمایی ضروری است که توالی ژنهای حفاظت شده آنها با توالی فایتوپلاسماهای شناخته شده مقایسه گردد. بر اساس نتایج بدست آمده مشخص گردید که فایتوپلاسمای ca. phytoplasma solani شایعترین فایتوپلاسمای مزارع یونجه، شبدر و اسپرس در استان اصفهان است و اهمیت شیوع ca. phytoplasma aurantifolia در مراحل بعدی قرار دارد. در این پژوهش ارتباط معنی داری بین میزان آلودگی فایتوپلاسمایی و میزبان مربوطه و یا ناحیه جغرافیایی بدست نیامد. نتایج حاصل از تعیین فون زنجرک های مزارع مختلف گیاهان علوفه ای مبتلا به بیماریهای فایتوپلاسمایی نشان داد که گونه های متفاوتی از زنجرکهای ناقل فایتوپلاسما در این مزارع حضور دارند. در این تحقیق، رابطه مشخصی بین فراوانی جمعیت زنجرک ها با میزان وقوع آلودگی های فایتوپلاسمایی در مزارع بدست نیامد.

بررسی اثرات دراز مدت محدودیت منابع (فضا و غذا) روی تغییرات جمعیت شب پره پشت الماسی، plutella xylostella (l.)(lep.: plutellidae)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده کشاورزی 1391
  معصومه نصیری مقدم   جواد کریم زاده اصفهانی

شب پره پشت الماسی یا بید کلم با نام علمی plutellaxylostella(l.) (lep.:plutellidae) یکی از مهم ترین آفات گیاهان خانواده چلیپاییان در سراسر دنیا می باشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات دراز مدت محدودیت منابع (فضا و غذا) روی تغییرات جمعیت شب پره پشت الماسی در شرایط آزمایشگاهی انجام گرفت. بدین منظوریک آزمایش فاکتوریل با سه فاکتورمقدار غذا، زمان تجدید غذا و اندازه قفس(هر کدام در دو سطح) در چهار تکراردر قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا گردید. در طی آزمایش تعداد حشرات کامل زنده بطور هفتگی ثبت گردید و داده ها بعنوان شاخصی برای تعیین سطح تعادل جمعیت بکار رفتند. داده های موجود با استفاده از یک تجزیه انحراف فاکتوریل سه طرفه (way factorial analysis of deviance-3) تجزیه و تحلیل شدند. مقایسه آماری داده ها نشان داد که اثر متقابل معنی داری بین فاکتورها وجود نداشت. ساده سازی بیشتر مدل آماری نشان داد که در بین فاکتورهای آزمایش شده تنها فاکتور اندازه قفس بر سطح تعادل جمعیت بید کلم اثر معنی دار داشت. بطوری که میانگین هفتگی حشرات کامل زنده بید کلم در هر قفس در قفس های بزرگ (3/19) بطور معنی داری بیشتر از قفس های کوچک (7/9) بود. در حالیکه میانگین هفتگی حشرات کامل زنده بید کلم در هر قفس برای مقدار غذا (یک گیاه در هر نوبت (2/15) و دو گیاه در هر نوبت (7/13) ) و زمان تجدید غذا (دو روز یکبار (6/15) و چهار روز یکبار (4/13)) تفاوت معنی داری نشان نداد. برای تست کردن تغییرپذیری جمعیت از ضریب تغییرات (coefficient of variation) استفاده شد زیرا که واریانس ثابت نبود و با میانگین تغییر می کرد. نتایج نشان داد که تاثیر اندازه قفس بر تغییرپذیری جمعیت شب پره پشت الماسی بسیار شدیدتر از تاثیر دو فاکتور دیگر است. به طوری که ضریب تغییرات جمعیت شب پره پشت الماسی در قفس های کوچک (42/0) دو برابر آن در قفس های بزرگ (21/0) بود. در حالیکه ضریب تغییرات جمعیت شب پره پشت الماسی تحت تاثیر مقدار غذا تغییر جزئی نشان داد. به طوری که ضریب تغییرات برای رژیم غذایی دو گیاه در هر نوبت (48/0) حدود 2/1برابر آن برای رژیم غذایی یک گیاه در هر نوبت (40/0) بود. همچنین، زمان تجدید غذا تاثیر کمی بر ضریب تغییرات جمعیت شب پره پشت الماسی داشت. چنان که، ضریب تغییرات برای رژیم تجدید غذایی دو روز یکبار (46/0) کمتر از 2/1 برابر آن برای رژیم تجدید غذایی چهار روز یکبار (39/0) بود. این نتایج نشان می-دهند که محدودیت فضایی عامل بسیار مهمی در تغییرپذیری جمعیت شب پره پشت الماسی می باشد.آنالیز سری های زمانی(time-series analysis) نشان داد نیروهای از پایین به بالا (منابع)بر فراوانی جمعیت شب پره پشت الماسی تاثیر نگذاشت اما بر روی پویایی جمعیت شب پره پشت الماسی تاثیر گذار بود. به منظور کشف نقش عوامل وابسته به تراکم بر روی برهمکنش ها، نرخ خالص رشد جمعیت شب پره پشت الماسی با فرمولnt)/=ln(nt+1rt محاسبه گردید.پویایی جمعیت حشرات در قفس های بزرگ تحت تاثیر فرایندهای وابسته به تراکم تاخیری و فرایندهای وابسته به تراکم مستقیم است [rt~ln(nt)+ln(n t -1)]. پویایی جمعیت در قفس های کوچک تحت تاثیر فرایندهای وابسته به تراکم مستقیم [rt~ln(nt)] وفرایندهای مستقل از تراکم است. کلمات کلیدی: شب پره پشت الماسی، محدودیت منابع(غذا و فضا)، تغییرات جمعیت

دینامیسم جمعیت شته مومی کلمbrevicoryne brassicae روی کلزا در استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1393
  محمدرضا نعمت اللهی   یعقوب فتحی پور

شته مومی کلمbrevicoryne brassicae یک آفت جدی کلزا brassica napus می باشد. تراکم جمعیت شته مومی کلم به طور هفتگی طی دو سال زراعی در مزارع سم پاشی نشده کلزا در استان اصفهان، در دو فاز رشدی گیاه و برای سه گروه بی‏بال‏ها، بالدارها و جمعیت کل تخمین زده شد. در آزمایشگاه برای تخمین جمعیت از تکنیک های گرمادهی و نمونه‎برداری فرعی استفاده شد. نتایج تجزیه واریانس نستد نشان داد که با اعمال یک رویه نمونه‏برداری تصادفی می توان تخمین دقیقی از تراکم جمعیت شته مومی کلم در مزارع کلزا به‏دست آورد. رگرسیون تیلور نشان داد که در هر دو فاز رشدی گیاه توزیع فضایی بی‏بال ها، بالدارها و جمعیت کل به ترتیب تجمعی، تصادفی و تجمعی می باشد. بر اساس شاخص تجمع 1/k و شاخص ازدحام لکه‏ای لوید مشخص شد که جمعیت شته در ابتدای مرحله رزت حالت تجمعی داشته و به تدریج با پیشرفت فصل از میزان تجمع آن کاسته می شود. در این پژوهش تاثیر کمّی فعالیت diaeretiella rapae به عنوان پارازیتویید و pachyneuron spp. به عنوان هیپرپارازیتویید روی میزبان های مربوطه (به ترتیبb. brassicae و d. rapae) بررسی شد. نرخ های پارازیتیسم و هیپرپارازیتیسم بر مبنای پرورش مومیایی ها و پرورش شته‏های زنده پارازیته تخمین زده شد. بر این اساس مشخص شد که d. rapae تطابق فضایی خوبی با شته میزبان دارد، اما به خاطر عدم هم‏زمانی پارازیتویید با میزبان و پایین بودن نسبت پارازیتویید به شته قادر نیست تاثیر قابل ملاحظه‏ای روی جمعیت شته میزبان اعمال کند. برای پیش‏بینی دقیق ظهور تجمعی شته مومی کلم یک مدل به صورت تابعی از روز-درجه ارائه گردید و با داده‏های جداگانه اعتبارسنجی شد. بر اساس معیارهای آماری و زیستی مدل سیگموئید معرفی شده توسط brown and mayer (1988) به خاطر سادگی کاربرد و این که پارامتر b آن به مفهوم روز-درجه لازم برای ظهور 50 درصد جمعیت می‏باشد انتخاب شد. در این پژوهش برخی جنبه‏های زیستی شته مومی کلم با شته سبز هلو myzus persicae تحت شرایط مزرعه‏ای مقایسه گردید. بر این اساس مشخص گردید که نرخ رشد جمعیت هر دو شته با روز-درجه وابستگی زیادی دارد ولی نرخ رشد شته سبز هلو نسبت به شته مومی کلم کمتر است. هم‏چنین بررسی توزیع درون بوته‏ای نشان داد که شته مومی کلم بخش بالایی گیاه را به بخش پایینی آن ترجیح می دهد و این ترجیح برای شته سبز هلو برعکس می‏باشد.

بهینه سازی تکنیک های پرورش انبوه (hymenoptera: braconidae) cotesia vestalis به عنوان عامل کنترل بیولوژیک بید کلم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه لرستان - دانشکده کشاورزی 1393
  مهران رضایی   جواد کریم زاده اصفهانی

بید کلم، plutella xylostella (l.) (lepidoptera: plutellidae)، آفت مخرب و کلیدی گیاهان خانواده چلیپائیان در بسیاری از نقاط جهان به خصوص در ایران می باشد. زنبور cotesia vestalis (haliday) (hymenoptera: braconidae) پارازیتوئید لاروی، داخلی، انفرادی، اختصاصی و یکی از بهترین گزینه ها برای استفاده در برنامه های کنترل بیولوژیک این آفت مخرب می باشد. به منظور بهینه سازی تکنیک های پرورش انبوه زنبور c. vestalis سه آزمایش شامل: 1- بهینه سازی تراکم میزبان و جمعیت اولیه ی پارازیتوئید، 2- بهینه سازی فضا و توده ی زنده ی میزبان-گیاه و 3- بهینه سازی وسعت (بزرگی) فضا و توده ی زنده ی گیاه-گیاه خوار-پارازیتوئید در شرایط استاندارد محیطی (درجه حرارت 2±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) انجام گرفت. هفت ویژگی زیستی (درصد پارازیتیسم بر اساس شفیره، درصد پارازیتیسم براساس بالغ، نرخ بقا براساس شفیره، نرخ بقا براساس بالغ، نسبت جنسی، طول دوره ی لاروی و طول دوره ی شفیرگی) زنیورهای پارازیتوئید تولید شده در هریک از آزمایشات مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتیجه گیری کلی از آزمایش اول، تراکم 20 لارو میزبان (بیدکلم) مستقر شده بر روی یک گیاه کلم چینی (5-6 هفته ای) و جمعیت اولیه ی 5 زنبور c. vestalis با توجه به شرایط آزمایشگاهی مورد استفاده، بهینه می باشد. آزمایش دوم بر اساس تراکم بهینه میزبان و پارازیتوئید مشخص شده در آزمایش اول طراحی گردید و تاثیر فضا (اندازه قفس) و توده ی زنده ی میزبان-گیاه بر ویژگی های زیستی زنبورهای تولید شده مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده از آزمایش دوم، اندازه قفس 40×40×40 سانتی متر و تراکم 40 لارو میزبان مستقر شده بر روی دو گیاه کلم چینی (بر روی هرگیاه تراکم 20 لارو میزبان مستقر گردید) نسبت به دیگر تیمارهای مورد بررسی بهینه می باشد. آزمایش سوم براساس تیمار بهینه شده در آزمایش دوم طراحی گردید و تاثیر وسعت (بزرگی) فضا و توده ی زنده ی گیاه-گیاه خوار-پارازیتوئید بر روی ویژگی های زیستی زنبورهای پارازیتوئید تولید شده مورد بررسی قرار گرفت. پس بررسی نتایج بدست آمده از آزمایش سوم مشخص گردید، تیمارهای وسعت متوسط (اندازه قفس 50×55×70 سانتی متر، 6 گیاه کلم چینی، 120 لارو میزبان و 15 زنبور پارازیتوئید) و وسعت زیاد (اندازه قفس 55×70×100 سانتی متر، 12 گیاه میزبان، 240 لارو میزبان و 30 زنبور پارازیتوئید) دارای تولید بهینه از زنبور c. vestalis می باشند و با توجه به امکانات و فضای پرورش می توان یکی از آن ها را انتخاب نمود. با در نظر گرفتن شرایط و امکانات پرورش می توان هر یک از گزینه های بهینه شده در آزمایشات انجام شده را مورد استفاده در برنامه های پرورش انبوه زنبور c. vestalis قرار داد، تا بتوان جمعیت مناسبی از این زنبور را جهت رهاسازی برای کنترل بیولوژیک بید کلم تولید نمود.