نام پژوهشگر: سید محمد غروی
طلعت حسنی بافرانی مسعود آذربایجانی
رساله حاضر در جستجوی یافتن پاسخ به این مسئله اصلی یعنی شاخصه های انسان سالم از دیدگاه روان شناسی و قرآن (با تأکید بر دیدگاه فرانکل و علامه طباطبایی«ره») با هدف تعیین میزان هم گرایی و واگرایی دو دیدگاه در پنج بخش تنظیم گردیده است.در این پژوهش پس از تبیین واژه های کلیدی مربوطه در دو حوزه ی قرآن و روان شناسی و سپس معرفی مهم ترین مکاتب روان شناسی (با توجه به سیر تطورّ و تکامل آنها در موضوع شخصیت سالم) و همچنین معرفی اجمالی قرآن، بستر ورود به مباحث اصلی رساله فراهم شده است.آنگاه با بررسی تفصیلی نظریه ی معنادرمانی ویکتور فرانکل و تبیین بنیادهای فلسفی و روان شناسی وی و تنظیم فهرستی از ویژگیهای انسان سالم به این نتیجه رسیدیم که محور اصلی سلامت در این نظریه معناجویی بوده و بنابراین انسان سالم، انسانی است که از طریق یافتن معنا در هر موقعیت از زندگی، خود را به معنای غایی متصل می سازد. در بررسی دیدگاه قرآنی، پس از تبیین دقیق مفهوم سلامت و مرض از منظر قرآن و معرفی برخی از امراض روحانی، ویژگیهای انسان سالم را در سه محور نگرش ها (نظام اعتقادات و باورها)، گرایش ها (مجموعه تعلّقات قلبی، حبّ و بغض ها، ترس و امیدها)، و کنش ها (مجموعه رفتارهای سالم) تنظیم کرده و نهایتاً دو عنصر اساسی ایمان راسخ و عمل صالح به عنوان شاخصه های انسان سالم معرفی گردیدند. آنگاه در واپسین بخش رساله و در مقایسه ی دو دیدگاه، موارد همپوشی و سپس تفاوتها و کاستی های نظریه ی فرانکل نسبت به دیدگاه قرآنی در زمینه ی ماهیت انسان، نیازها، توانائیها، مفهوم سلامت و مرض و شاخصه های انسان سالم مورد بحث قرار گرفت.نظریه پردازی در زمینه ی شخصیت سالم بدون توجه صحیح به مبدأ و مقصد متعالی آن، عدم درک صحیح از پدیده ی روح و تجرد آن، محدود نمودن سلامت و شاخصه های آن در قالب تنگ دنیای مادّی (علیرغم توجه اکید به بعد روحانی انسان) و توجه به نقش دین در چرایی زندگی بی هیچ تأثیر در چگونگی زندگی از برجسته ترین کاستی های دیدگاه ویکتور فرانکل شناخته شد.
حسین بستان سید محمدصادق مهدوی
در این رساله، بر پایه این پیش فرض که گزاره های توصیفی و تجویزی متون اصلی اسلام از این ظرفیت برخوردارند که الهام بخش مدل ها و نظریه هایی تبیینی یا هنجاری در موضوعات مختلف اجتماعی باشند، کوشش شده است با تکیه بر آموزه های دینی و با رویکردی جامعه شناختی، مدلی نظری راجع به خانواده ساخته و پرداخته شود، مدلی که چارچوب تبیینی قابل قبولی از عوامل بی ثباتی در خانواده ایرانی در دوران معاصر ارائه می دهد و بر این اساس، امکان پیش بینی و سیاست گذاری در این باره را نیز فراهم می کند و به علاوه، به دلیل ریشه داشتن در مبانی ارزشی دینی، از ویژگی های هنجاری و انتقادی بودن نیز برخوردار است. پرسش های این تحقیق از این قرارند: 1) مهم ترین نظریه های جامعه شناسی خانواده کدام اند و این نظریه ها به طور کلی چه رویکردهای نظری را به مسئله بی ثباتی خانواده به نمایش گذاشته اند؟ 2) در سطح تحلیل متاتئوریک، چه نقاط اشتراک و افتراقی میان مدل نظری اسلامی خانواده و نظریه های رائج جامعه شناسی خانواده وجود دارد؟ 3) متون دینی اسلام در ارتباط با موضوع ثبات یا بی ثباتی خانواده، حاوی چه گزاره هایی هستند؟ 4) چگونه می توان از گزاره های متون دینی، مدلی نظری در باره خانواده استخراج کرد که از قابلیت تبیین علّی ثبات و استحکام این نهاد اجتماعی برخوردار باشد؟ 5) از منظر آموزه های اسلامی، چگونه می توان بی ثباتی نهاد خانواده در ایران معاصر را تبیین کرد؟ می توان دستاوردهای اصلی این رساله را دو امر دانست: 1) دستاورد عام روش شناختی که عبارت است از ارائه تصویری نسبتاً روشن از مبانی متاتئوریک و روش مدل سازی و نظریه سازی در علوم اجتماعی بر پایه متون دینی که می تواند به عنوان الگویی برای نظریه سازی و مدل سازی در شاخه های مختلف علوم اجتماعی پیشنهاد شود؛ 2) دستاورد خاص در حوزه جامعه شناسی خانواده و آن ساختن مدلی نظری است برگرفته از گزاره های متون دینی در باره ثبات خانواده که از ظرفیت تبیین بی ثباتی و اختلال خانواده در دوران معاصر و به طور خاص در جامعه ایران برخوردار بوده و به عنوان یک الگو و چارچوب نظری رقیب در برابر نظریه های جامعه شناسی خانواده قابل ارائه است. بر حسب این مدل که آن را مدل نظری خانواده باثبات نامیده ام، اختلال در تأمین نیازهای فطری همسران، شامل نیازهای معیشتی، جنسی، عاطفی و معنوی، به ضمیمه کاهش وابستگی همسران به خانواده در تأمین نیازها، علت اصلی بی ثباتی خانواده است. مدل نظری مزبور، راهبردی تلفیقی را هم از حیث محتوای عوامل موثر در بی ثباتی خانواده و هم از حیث روش های تحلیل در یک چارچوب منظم و منسجم به کار گرفته است.
سید علی هادیان سید محمد غروی
دین در همه جوامع بشری خصوصاً جامعه ما، عنصری بسیار مهم و تاثیر گذار در زندگی فردی و اجتماعی است. از اینرو افراد، نهادها و موسسات دولتی و غیردولتی بسیاری وظیفه خود را ترویج و اشاعه دینداری تعریف کرده اند. اما رشد دینداری در جامعه نه تنها مطلوب نبوده بلکه کمی نگران کننده است. علت چیست ؟ یکی از علل اساسی، عدم آگاهی و بی توجهی به مجموعه عوامل موثر بر دینداری و تمرکز نادرست بر برخی عوامل خاص و اتفاقاً کم اثر می باشد. هدف از پژوهش حاضر کشف عوامل تاثیرگذار بر دینداری، استخراج شواهد و قرائن اثرگذاری هر عامل و کشف انواع تاثیرات این عوامل است. این تحقیق از بررسی اسنادی منابع روانشناسی دین و متون اصیل اسلامی به روش توصیفی _ تحلیلی استخراج شده است. نتیجه پژوهش این است که عوامل زیست شناختی، محیطی، اجتماعی، شخصیتی و غیبی به طرق گوناگون بر دینداری اثر گذاشته و موجب قوت یا ضعف آن می شوند. بر شناخت مجموعه این عوامل آثار بسیاری مترتب خواهد بود؛ آگاهی از ضعفها و نواقص دینداری در قشرهای مختلف جامعه و ریشه های آن، آمادگی جهت فراهم سازی بسترهای لازم برای دینداری و شناخت آسیب های تبلیغات دینی رایج و چگونگی بهینه نمودن آنها، از این جمله اند