نام پژوهشگر: رامین محرمی
خدیجه خواوی رامین محرمی
چکیده:عرفان روشی است که برای یافتن حقیقت عقل و استدلال را کنار گذاشته است و به کشف و شهود تکیه دارد. از قرن چهارم به تدریج مفاهیم عرفانی در قالب کتاب های مستقل ارائه شد و در قرن ششم سنایی گونه ی مستقل شعر عرفانی را تشخّص بخشید. در این میان مولوی که بخش مهمی از زندگی خود را به شاعری گذرانده و شعر عرفانی سروده است، تحت تأثیر شمس تبریزی عرفان مستقل و ممتازی ارائه می دهد که بر مبنای عشق بنا نهاده شده است. او در مثنوی معنوی که به روش حکایت در حکایت سروده شده است و تمثیل در آن مهمترین وسیله ی شاعر برای انتقال معنی بوده، توجه خاصّی به قصص دینی داشته است. داستان موسی(ع) به دلیل دارا بودن جاذبه های خاصّی برای مولوی، بیشتر مورد توجه او بوده است. یکی از این جاذبه ها شباهت شخصیتی موسی(ع) با شخصیت دو بعدی خود مولوی است.موضوعاتی نظیر لزوم انتخاب پیر، علیّت، وحدت وجود، شعور جمادات، قضا و قدر، عقل و عشق، و حال و قال از جمله موضوعاتی است که مولوی با بهره گیری از داستان موسی(ع) در مثنوی به آنها پرداخته است. اما شیوه ی او در بیان این قبیل مفاهیم که به نوعی مفاهیم دشوار فلسفی نیز هستند، چنین است که این موضوعات را به حوزه ی عرفان برده و با بهره گیری از داستان موسی(ع) به گونه ای سهل تر و ملموس تر برای خواننده بازگو می کند که برای عموم خوانندگان سود بخش باشد.
مهری شجاعی ماسوله رامین محرمی
این پژوهش با اشاره به ضرورت تعلیم و تربیت کودکان در جوامع بشری آغاز می شود سپس ماهیت و هدف ادبیات کودکان و تأثیرهای روانی آن مورد بحث قرار می گیرد و سپس چهار مولفه از دیدگاه های روان شناسان در آثار مرادی کرمانی و رحمان دوست مورد بررسی قرار می گیرد.مولفه های جاندارپنداری بر اساس دیدگاه پیاژه، مولفه شخصیت از دیدگاه اریکسون، مولفه اخلاق از دیدگاه کولبرگ و مولفه تقلید بر اساس دیدگاه بندورا مورد بررسی قرار گرفته است که بیشترین تطبیق ها مربوط به مولفه شخصیت و کمترین آن مربوط به مولفه اخلاق می باشد.
مهدی عبدی شکرالله پورالخاص
داستان نویسی در صد سال اخیر که از آغازش می گذرد دچار دگرگونی های بسیاری شده است. نویسندگان بسیاری بوده اند که ادبیّات داستانی را پیش برده اند و نام های بسیاری درادبیّات داستانی ماندگار شده است.یکی ازاین نویسندگان هوشنگ گلشیری است. نویسنده ای که نه تنها در پیش برد داستان نویسی موثر بوده، بلکه خود مسیری نو را ایجادکرده است. بعد از صادق هدایت که داستان مدرن را به ادبیّات داستانی ایران وارد کرد،گلشیری نیز این مسیر را ادامه داد و آن را به اوج رساند. نویسنده ای که با استفاده از عناصر داستانی،داستان نویسی را با مولفه های معاصر و مدرن همراه و شیوه ای نو ایجاد کرد.کسی که به اصول فنی داستان نویسی در کنار مفهوم و مضمون اثر معتقد بود،بنابراین، پرداختن به آثار وی و بررسی عناصر داستانی،بیش ازپیش سبک و ویژگی های داستان نویسی او را آشکار می کند. دراین جستار پس از ارائه ی تعریف ازعناصرداستانی به بررسی دواثرمهم وماندگارهوشنگ گلشیری،شازده احتجاب وکریستین وکید،پرداخته شده است که با این بررسی می توان به سبک ویژه ی او پی برد وتأثیرادبیّات غرب و پیشینه ی ادبیّات ایران را درآثار وی به شکلی مدرن و امروزی مشاهده کرد
مهتاب برمک رامین محرمی
هدف از بررسی اسطوره ی آفرینش و پیدایش در شاهنامه، اوستا، بندهش و دینکرد هفتم، شناساندن اندیشه های اساطیری و موشکافی کردن بسیاری از ناگفته ها درباره ی این اسطوره ها است. روش کار به صورت کتابخانه ای و تحلیل و تطبیق مضامین اسطوره ی آفرینش و پیدایش شاهنامه با اوستا، بندهش و دینکرد هفتم است. در دینکرد هفتم از اسطوره ی آفرینش سخنی به میان نیامده است. حال آن که در سه کتاب دیگر، اسطوره ی آفرینش از جمله عناصر چهارگانه و ترتیب آفرینش شش مخلوق به صورت یکسان آمده اگرچه در آفرینش خرد و نیز در مضامین آن ها، تفاوت هایی هم دیده می شود. چنان که ویژگی های نخستین انسان در شاهنامه بین پنج شخصیّت کیومرث، هوشنگ، جمشید، فریدون و سیاوش پخش شده حال آن که نخستین انسان در اوستا به کیومرث و در بندهش و دینکرد هفتم به مشی و مشیانه نسبت داده شده است. اسطوره ی پیدایش هم، از جمله کشف آتش، آهن، ابزارآلات، پوشیدنی ها، خوردنی ها و غیره در هر چهار کتاب به صورت کم وبیش مورد بررسی قرار گرفته است. شباهت این چهار کتاب، در اسطوره ی پیدایش طبقات چهارگانه، هفت کشور، تقسیم بندی ممالک میان سه پسر و نبرد بین خیر و شرّ است. امّا در بقیّه ی موارد متفاوت است، چنان که در شاهنامه، پیدایش عناصر و ابزار به پنج شخصیّت: کیومرث، هوشنگ، تهمورث ، جمشید و فریدون نسبت داده شده که از میان این شخصیّت ها، بیش ترین پیدایش به جمشید اختصاص یافته است. حال آن که در بندهش و دینکردهفتم، این موضوع بیش تر به مشی و مشیانه نسبت داده شده و در اوستا هم از مضامین این اسطوره ها به نیکی یاد شده است. هم چنین بسیاری از امور نظیر: ساخت کشتی، فلزّات و انواع مواد خوشبو در شاهنامه آمده است که در سه کتاب دیگر سخنی از آن ها به میان نیامده است. اکثر این تفاوت ها ناشی از آن است که در شاهنامه از منابع گسترده تری استفاده شده، همان طوری که بیش تر شباهت ها هم به دلیل آن است که اصل بسیاری از مطالب هر چهار کتاب، نشأت گرفته از اساطیر شمال شرق ایران است.
کبیره کشوری رامین محرمی
این تحقیق از نوع کتابخانه ای و تحلیل محتواست که در آن، شیوه ی داستان پردازی عطّار و مولوی، از نظر فرم و محتوا، بررسی، مقایسه و تحلیل شده است. عطّار و مولوی برای طرح مفاهیم عرفانی از قالب داستان استفاده کرده اند. مولوی بیست و پنج مورد از داستان های مثنوی را از مثنوی های عطّار اخذ کرده است. فرم و محتوای این داستان ها دارای تفاوت ها و شباهت هایی است. تعدادی از شخصیّت های داستان های مشترک، یکسان و تعدادی دیگر متفاوت است. هر دو شاعر از شیوه ی مختلف شخصیّت پردازی استفاده کرده اند، امّا شخصیّت های پویای مولوی نسبت به عطّار بیشتر است. عنصر گفت-وگو در داستان های مولوی پر کاربردتر از داستان های عطّار است. زاویه دید تمام داستان ها سوم شخص و از نوع دانای کلّ و نمایشی است. زمان و مکان بیشتر داستان ها مبهم یا عام و کلّی است. صحنه پردازی ها نیز عمدتاً کلّی و بدون توجه به جزئیّات است. پیرنگ داستان های عطّار ضعیف و ابتدایی و پیرنگ داستان های مولوی منسجم ، پیچیده و کامل است و رابطه ی علیّت در حوادث آن ها رعایت شده است. علاوه بر این، داستان های مولوی از نظر تعداد گره ، ایجاد تعلیق و کشمکش نسبت به داستان های عطّار برتری دارد. این تفاوت ها در فرم، باعث جذابیّت، طولانی شدن و شباهت داستان-های مولوی به داستان های امروزی شده است. در بخش محتوا نیز پیام و نوع پیام رسانی برخی از داستان ها یکسان و برخی دیگر متفاوت است. به دلیل اطلاعات وسیع مولوی و استفاده از شیوه ی قصّه در قصّه، داستان های او علاوه بر پیام اصلی، دارای پیام های فرعی متعدّدی است که این امر جنبه ی تعلیمی داستان های او را افزایش می دهد؛ در حالی که عطّار از اسلوب قصّه در قصّه استفاده نکرده و معمولاً یک پیام در هر داستان ذکر کرده است.
سهیلا فخری بیوک آقالو احسان شفیقی
چکیده:یأس معنا و مفهومی است که از سرخوردگی ناشی می شود. این سرخوردگی ممکن است از عوامل متعددی چون عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی یا فلسفی و...سرچشمه گیرد. اخوان ثالث و فروغ فرخزاد از شاعران برجسته ی معاصرایران هستند که در اشعارشان یأس و ناامیدی بازتاب وسیعی دارد.برای این منظور در پژوهش حاضر با هدف تبیین علل گرایش آنان به نومیدی و یأس بیش تر به تحلیل محتوایی اشعار اخوان و فروغ پرداخته-ایم. بررسی ها در این زمینه نشان می دهد که یأس اخوان گذشته از یأس شخصی بیش تر سیاسی و فلسفی بوده و یأس فروغ علاوه بر یأس شخصی، انسانی، اجتماعی و فلسفی است. در اشعار اخوان، یأس شخصی بیش تر در دفتر ارغنون خود را نشان می دهد. دفتر زمستان و آخر شاهنامه بیش تر یأس سیاسی و اجتماعی اخوان را به نمایش می-گذارد و خود شعر «زمستان» بهترین نمونه برای یأس سیاسی اخوان است که وضعیت جامعه ی ایران بعد از کودتای28 مرداد را به تصویر می کشد. دفتر از این اوستا مملو از اشعار فلسفی اخوان است. یأس شخصی فروغ نیز در سه دفتر اوّلش اسیر، دیوار و عصیان دیده می شود.در دفتر تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ، بیش تر با اشعاری با مضامین یأس انسانی و فلسفی مواجه هستیم. اشعار فروغ فرخزاد رویکردی فمنیستی دارد که موجب تشدید یأس و سرخوردگی او شده است چرا که فروغ در خانواده و محیطی زندگی می کرد که دیدی سنتی نسبت به زن داشتند و زن در آن تا حدّ ابزاری برای زندگی تلقی می شده است. نگرش خیّامی از دیگر مولفه های فکری و مضمونی اشعار اخوان است که بیش تر فضای سیاسی و اجتماعی جامعه باعث این نگرش در اخوان شده است.
سید مهدی صادقی شکراله پورالخاص
مثنوی یکی از قالب های شعری است که بزرگ ترین شاهکارهای ادبی ادوار گذشته در این قالب شعری ارائه شده و متناسب با هر دوره، محمل مفاهیم و موضوعاتی از قبیل حماسی، عرفانی و غنایی بوده و این موضوعات غالباً در قالب داستان های بلند و کوتاه، به صورت رمزی و تمثیلی بیان شده است. قالب مثنوی تا زمان مشروطیّت در پهن? شعر و ادب فارسی حضور چشم گیری داشت ولی پس از مشروطیّت و هم زمان با رواج شعر نو، به دست فراموشی سپرده شد و با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی دوباره پا به عرصه گذاشت و حیاتی دوباره یافت. به نظر می رسد ظهور دوبار? این قالب در عرص? شعر فارسی، هم در فرم و ساختار و هم در موضوع و محتوا نسبت به گذشته تفاوت هایی دارد. مهم ترین تغییرات و نوآوری های مثنوی در فرم و ساختار، در وزن، قافیه و ردیف مشهود است. نویسنده مهم ترین تغییرات و نوآوری های ساختاری قالب مثنوی نسبت به ادوار گذشت? ادبی را در مثنوی-های دور? ادبیات انقلاب اسلامی و آثار شاعران این دوره بررسی و بسامد این نوآوری ها و تغییرات را آشکار کرده است. تغییرات موضوعی و محتوایی این قالب نیز عدول از داستان سرایی ها و منظومه ها و پرداختن به مسائل دینی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی است که به بررسی این موضوعات و تحلیل آن پرداخته و بسامد هر یک از موضوعات را مشخص کرده است.
فاطمه فرجی شکراله پورالخاص
حیات از منظر عارفان، متجلّی شدن به نور اقدس الهی است در ظلّ انوار ساطع او که سبب آن ترک علایق دنیوی و امیال شهوانی است. فلاسفه نیز عموماً مبحث حیات را برای اثبات حس و اراده و حیّ و قیوم بودن ذات حق مورد بررسی قرارداده اند. در این پایان نامه محقق برآن است تا دیدگاه مولوی را درخصوص معنا و مفهوم حیات بررسی کرده و با تکیه بر آیات و احادیث مورد تحلیل قرار دهد. با توجه به بررسی به عمل آمده در درون مایه مثنوی سه دیدگاه زیر نمود بیشتری دارد: 1ـ دینی که در این دیدگاه حیات جاری معمولی در این دنیا، حیات ابتدایی به شمار میرود و لذا این حیات نمی تواند آرمان و ایده آل نهایی انسان تلقی شود بنابراین، دنیا و آخرت در ارتباط تنگاتنگ با هم هستند. 2- فلسفی و کلامی که با اندیشه خداجویی گره خورده است. طبق این دیدگاه، سراسر خلقت کریمانه است و موجودات دایماً حیات خود را از نفخه لطف الهی دریافت میکنند.3- عرفانی که زندگی به معنی نفس کشیدن و رفتار غریزی کردن نیست بلکه تولد دوباره یافتن است؛ یعنی از حیات تیره نفسانی مردن و در عرصه فضیلتهای اخلاقی و روانی تولد یافتن است. سرانجام این بررسی به این نتیجه میرسد که حیات دنیوی، مقدّمه حیات اخروی است. مرگ نیز به معنی نابودی مطلق نیست، بلکه نه تنها آغاز یک زندگی جدید، در نگاهی عاشقانه وسیله وصال به معشوق ازلی است به طوری که روح از تنگنای حیات حسّی به فراخنای عالم ارواح نقل میکند و در نشیمن گاه «صدق» مکان میگیرد.
مریم مظفری دیز رامین محرمی
روش کار به صورت کتابخانه ای و تحلیل و مقایسه ی موضوع آفرینش در کشف الأسرار و مرصادالعباد است. در هر دو اثر موضوع آفرینش و جنبه های گوناگون آن مطرح شده است. دیدگاه هردو عارف در بسیاری از جنبه ها عمدتاً یکسان است و اگر تفاوتی هم مشاهده می شود بسیار جزئی است. در نزد هر دو عارف، تحقّق آفرینش مطابق علم و اراده ی ازلی الهی و بر مبنای عشق خالق یکتا به ذات خویش، توصیف می شود و برای نظام آفرینش به دو بعد ظاهری و باطنی قائلند؛ به هدفمندی آن اعتقادی راسخ دارند و برای موجودات آن سلسله مراتبی تعیین می کنند. در هر دو اثر نخستین انسان حضرت آدم (ع) معرفی، امّا تقدّم وجود روحانی حضرت محمد (ص) نیز نادیده گرفته نمی شود. دو عارف پس از ذکر کلّیاتی در خصوص آفرینش عالم، بحث را به سمت آفرینش انسان می کشانند، او را تنها موجود ثنوی، حامل امانت الهی و خلیفه ی حق تعالی بر روی زمین معرفی می کنند؛ خلقت او را هدفمند می دانند و جهت زندگی اش را به سمت و سویی واحد سوق می دهند و تمام عالم را در حکم ابزاری برای تعالی اش می دانند، امّا به علت نقص ذاتی این موجود از نقش هدایتگر انبیا غافل نیستند. میبدی و نجم دایه ضمن بحث پیرامون موضوع آفرینش انسان، به مقام انسان کامل نیز اشاره می کنند و او را آیینه ی تمام-نمای حق در عالم می انگارند و با پرداختن به این موضوع از آفرینش انسان، بحث را از کلّیتش خارج و هدف از آفرینش عالم و انسان را تحقق انسان کامل می دانند.
کبری قدیری سامیان احسان شفیقی
موضوع این تحقیق، بررسی و نقد دیدگاه های عرفانی بیدل دهلوی بر پایه ی مکتب ابن عربی است. با اعتقاد به این که بیدل از پیروان و طرف داران اندیشه ی وحدت وجود است، نخست به تبیین اجمالی این اندیشه پردا خته شده و برخی از جنبه های آن بررسی شده است. در بخش بعدی به چگونگی نفوذ و تأثیر آن بر عقاید بیدل پرداخته ایم وگفته ایم که از نظر بیدل عالم هستی و کل آفرینش در برابر وجود اصیل الهی اموری وهمی و خیالی است، و کثرات عالم در ارتباط با خداوند در اوج وحدت و هماهنگی قرار دارند و نگاه او به هستی، نگرشی وحدت نگرانه است. امور عالم و کثرات در واقع تجلیات و مظاهر الهی اند که از دو جنبه بدان نگریسته می شود؛ ظاهر و بطون، و گفته ایم که آفرینش را اسماءِ خداوند می داند نه چیزی جدای از مبدأ آفرینش. زمانی که این امور را از نظر قوس نزولی و جنبه ی ناسوتی مورد توجه قرار می دهد، بالاجبار با زبانی تشبیهی به توصیف و بررسی آن می پردازد و از لحاظ قوس صعودی و بازگشت به مبدأ اصلی کاملاً آن را تنزیه کرده وتجرید می نماید. از نظر وی انسان نسخه ی جامع وکامل آفرینش است که به تنهایی قابلیت بازتاب اسماء و صفات الهی را داراست. رابطه ای که وی میان هستی و خداوتد شهود می-کند برگرفته از حرکت حبی الهی و عاشقانه است و چون هر چیز به مبدائی واحد وابسته است، بنابراین میان ادیان هیچ اختلاف و جدایی موجود نیست و در وحدت وهمآهنگی به سر می برند. بیدل، عشق راعنصر ذاتی ظهور و بروز تعینات می داند. عارف در سیر به مبدأ ظهور مشتاق است و شوق او بی پایان که حتی با اتصال به معشوق نیز فروکش نمی کند. رسیدن به فنا و اضمحلال وجودی هرچیز ازخواسته های اوست. در این مرحله وی دچار حیرت و سرگشتگی حاصل از معرفت می شود که البته مذموم نیست، بلکه آن عین معرفت است. وی خاموشی و کتمان اسرار را به عارف توصیه می کند و آن را ازمکارم اخلاقی می داند. با این تعاریف بیدل به عنوان عارفی وارسته و نه صرفاً شاعری پرگو خودنمایی می کند که غزل قالبی است که اندیشه های بلند اورا پدیدار می سازد.
فاطمه نجفی شکراله پورالخاص
فرهنگ عامیانه متضمن عناصری است که نشان دهنده ی اوضاع اجتماعی اعتقادات و باور ما و آداب و رسوم، عقاید، هنر و ادبیات عامیانه ی یک قوم یا سرزمین است. شاعران به عنوان چکیده و عصاره ی زمان، آثارشان بیانگر اندیشه، احساسات و عواطف مخاطب، تبلور زندگی مردم دوران و هم راستا با تکامل اجتماعی عصراست از این رو با تأمل و بررسی در اشعار شاعران می توان با فرهنگ عامیانه که مجموعه ی تجربیات و تفکرات بشر و هنرها و آداب و سنن یک جامعه است آشنا شد و به شناخت اجتماع و فرهنگ و پیشینه ی تاریخی یک ملت نائل آمد. اشعار شاعران سبک خراسانی و دیوان شاعران بزرگی چون فرخی، کسایی و منوچهری از زندگی مردم و تلخی وشیرینی، زشتی و زیبایی عصر خویش نشأت گرفته است و می تواند خواننده را با اجتماع و آداب و سنن و زندگی پرجوش و خروش مردم آن روزگار آشنا کند. از این رو در این تحقیق اشعار کسایی مروزی، فرخی و منوچهری سه شاعر برجسته ی این دوره انتخاب شد. تا چونان آیینه ای بازتاب اوضاع اجتماعی و واقعیات روزگار در شعر آنان مشاهده گردد و از خلال اشعار آنان سنت ها، عقاید خرافی، پیشه ها، طب و درمان و احکام نجوم، اعیاد باستانی و دیگر موارد مرتبط با فرهنگ عامه بیرون کشیده شود و بدین گونه شناختی اگر چه کلی از اوضاع و مناسبات آن روزگار به دست داده شود.
زهرا خدایاری رامین محرمی
پایان نامه ی حاضر پژوهشی در بررسی مفهوم توحید و توکل و ارتباط آن دو در کتب اللمع ابونصر سراج_ شرح تعرف مستملی بخاری _احیاء العلوم امام محمد غزالی _رساله ی قشیریه ی ابوالقاسم قشیری و مصباح الهدایه ی عزالدین کاشانی است. با عنایت به اینکه مساله ی وحدانیت و یگانگی خدا، یک اصل اساسی و پذیرفته شده در تمام ادوار سلف بوده است عارفان نیز به نوبه ی خود در معنا و مفهوم دیگردادن به توحید نقش ویژه و پر رنگی داشتند لذا بررسی توحید و ارتباط آن در پنج کتب مذکور با مضامینی از قبیل توکل و اعتماد بر خدا یکی از مولفه های بنیادین تحقیق حاضر است. هر پنج تن از ارتباط تنگاتنگ توحید و ایمان با توکل سخن می گویند و توحید را پایه و ستون توکل تلقی می کنند؛ یعنی تا ایمان راستین برای مومن محقق نشود توکل از جانب متوکل معنایی نخواهد داشت. بر اساس استنباط از سخنان پنج مولف مذکور توحید عارفان با دیگران متمایز است. توکل از دیدگاه آنان هرگز با کسب و تلاش و اسباب منافی نیست بلکه همچنان که در قرآن و نهج البلاغه سعی و کسب توام با توکل اصل اساسی است تاسی آن ها نیز از این امر هویداست. پنج مولف مذکور در باب توکل هم به ذکر متوکلان جاهد و متوکلان کاهل پرداخته اند و در نتیجه گروه اول را برگروه دوم رجحان داده اند. به طور کلی آنان توکل را جانشین تنبلی تلقی نمی کنند، بلکه کسب و کار و استفاده ی اسباب را سنت اولیاء و انبیاء می شمرند و خداوند را مسبب الاسباب می دانند.
محدثه روحی پور رامین محرمی
غزل مهم¬ترین قالب شعر فارسی است. بسیاری از منتقدان، غزل را در انتقال مفاهیم و روح زمانه ناتوان می¬انگارند. اما سایه با استفاده از همین قالب، به یکی از موفق¬ترین شاعران معاصر تبدیل شد. سعدی نیز یکی از برجسته¬ترین شاعران قالب غزل است. ویژگی¬های مشترک شعر این دو، ما را بر آن داشت، تا با پژوهش در شیوه¬ها و شگردهای آن¬ها، به چرایی نزدیکی فرمی و محتوایی و موفقیت¬شان در این قالب پی ببریم. از لحاظ فرم، غزل هر دو شاعر، روایی و در اکثر موارد، از انسجام مفهومی، برخوردار است. عنصر کانونی زیبایی¬شناسی سعدی و سایه، موسیقی است. هر دو از واژه¬های خوش¬آهنگ بهره گرفته¬اند. حتی کلمات ثقیل عربی در بافت کلام سعدی روان و سلیس¬اند. درصد بالایی از غزل¬های سعدی و سایه، دارای ردیف فعلی است که سبب انتظام ارکان جمله می¬شود. با توجه به بسامد واژه¬های صبح و شب، شعر سعدی فضایی امیدوارانه و روشن و شعر سایه، فضایی نومیدانه و خاکستری دارد. پرکاربردترین وزن هر دو، «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» می¬باشد که وزنی جویباری و مناسب بیان احساس و اندیشه است. سایه وزن¬های جدیدی مانند فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن (تا تو با منی زمانه با من است) را آزموده و توفیق یافته است. استفاده¬ی سعدی و سایه از صور خیال، معتدلانه می¬باشد. محور اصلی محتوایی شعر سعدی و سایه، عشق انسانی ملموس بدون سایه¬ی روحانیِ غزل سنتی است. محتوای غزل سعدی: عشق، عرفان و اخلاق، و محتوای غزل سایه: عشق، دغدغه¬های اجتماعی و در معدودی از غزل¬ها، حکمت و عرفان می¬باشد. حضور «منِ» شخصی در غزل هر دو شاعر، بسیار کم¬رنگ است. سایه در بیان دغدغه¬های اجتماعی، از زبان نمادین بهره می¬گیرد. عرفان سایه، از اصطلاحات متصوفه به دور و تنها نوعی بینش هستی¬گرایانه¬ی شرقی است. کوتاه سخن آن¬که، علت توفیق سعدی و سایه، توجه کانونی به کیفیات عاطفی، دغدغه¬های اجتماعی و آرمان¬های انسانی است. سعدی و سایه در استفاده از صنایع شعری متکلف نیستند. هر دو شاعر با چیرگی و تسلطی که بر زبان و شگردهای شعری دارند، از امکانات زبان برای عرضه¬ی معنای مورد نظر خود استفاده می¬کنند. اما برتری شعر ایشان، در صداقت عاطفی و کیفیت اندیشه¬ای است که به مخاطب عرضه می¬کنند.
مریم بهزادی رامین محرمی
ادبیّات پایداری در مفهوم خاص در افغانستان پس از کودتای مارکسیستی و در ایران، در خلال جنگ های ایران و روس شکل گرفته است. شعر پایداری افغانستان و ایران بر اثر جنگ های تحمیل شده بر این دو ملّت و هشیاری سیاسی - اجتماعی مردم در دوره ی معاصر دچار تحولات مضمونی شده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تطبیق برجستگی های معنایی و مضمونی اشعار پایداری افغانستان و ایران براساس منابع کتابخانه ای و با روش تحلیلی-توصیفی است. به دلیل شباهت های فرهنگی، زبانی، تاریخی، ادبی و مذهبی این دو کشور؛ مضامین پایداری در اشعار خلیلی و کاظمی دو شاعر افغان و هراتی و قزوه دو شاعر ایران، در برخی از حوزه ها نظیر: شهید و شهادت، ایثار و جان فشانی رزمندگان، وطن، حادثه ی عاشورا، تحذیر و تذکر به بی اعتنایان به جنگ و آرمان های مقاومت و ... شباهت چشمگیری با هم دارد. هم چنین در شعر پایداری هر چهار شاعر این دو کشور مضامینی وجود دارد که در شعر پایداری کشور دیگر نمود پیدا نکرده است؛ مثلاً مضامینی نظیر: ولایت مداری، مهدویت و انتظار، رهبری انقلاب و... مختص شعر پایداری شاعران ایران؛ و مضامینی از جمله: برادرکشی و جنگ های داخلی، آزادی و اسارت، تبعید و مهاجرت و مشکلات آن و... مختص شعر شاعران افغانستان است.
حلیمه عبدی سیدلر عسگر صلاحی
این پایان¬نامه به تحلیل واژه¬ی «ألست»، یکی از رمز¬های بزرگ غزلیّات شمس، اثر جاودانه¬ی جلال¬الدین محمد بلخی می-پردازد. در این تحلیل با استفاده از کاربرد¬های گوناگون «ألست»، معانی مختلف آن دریافت و بازتاب این مفهوم آشکار می¬شود. بهره¬گیری مولوی از واژه¬ی «ألست» با مفهومی فرا¬تر از معنای واقعی خود به کار گرفته شده است، از این¬رو ما در این پایان¬نامه بر آن شده¬ایم تا نخست جایگاه «ألست» را در غزلیّات شمس مشخّص کنیم، آن¬گاه به مجموعه ابیاتی که این واژه در آن¬ها به کار رفته است، اشاره¬ای بکنیم و در پایان، مفاهیم عرفانی «ألست» را در غزلیّات شمس وا¬کاوی کرده و مفهوم روشن¬تری را از آن باز¬نماییم. نگارنده واژه¬ی ألست را در کلّ غزلیّات شمس بررسی و تلاش کرده است تا مفاهیم نهفته در ورای این واژه را تحلیل و تبیین کند. کلام مولوی شامل تصاویر هنریِ بسیاری است؛ اما هنر¬نمایی او بیشتر در زمینه¬ی تشبیه و استعاره است. با توجّه به اهمیّت کیفیّت این تأثیر¬پذیری¬ها از قرآن کریم و شگرد¬های مولوی در بهره¬گیری از آیات قرآن، بر آن شدیم تا به بررسی و وا¬کاوی کیفیت بهره¬گیری و انواع تصویر¬های بیانی و بدیعی با واژه¬ی ألست در غزلیّات شمس بپردازیم. واژه¬ی «ألست» در مقایسه با واژه¬ی «بلی» از بسامد بیشتری برخوردار است. مولوی مخاطب ألست را روح آدمی می¬داند.از دید او روح آدمی با پاسخ «بلی» دادن به این خطاب، شراب عشق الهی را نوشیده¬است. این عشق همان امانتی است که خداوند در انسان به ودیعه نهاده است و «بلیِ» روح در حکم پذیرش بلای عشقِ اوست.
فاطمه بهزاد قویم لنگرودی رامین محرمی
در اشعار مصطفی رحماندوست از بین انواع موسیقی شعر فارسی «موسیقی کناری» پر کاربرد ترین نوع موسیقی است و از میان صورت های خیالی چون «تشخیص»،« تشبیه»، «استعاره»، «کنایه»، «نماد»، «فابل»، «مجاز»، حسامیزی»، عنصر «تشخیص» بیشترین بسامد را در اشعار او دارد زیرا کودکان به حیوانات و امور بی جان همچون جانداران می نگرند و جانبخشی به امور بی جان در راستای آموزش غیر مستقیم به کودکان توفیق بیشتری دارد. تأثیر نظریات پیاژه و اریکسن نیز در اشعار او دیده می شود به گونه ای که مراحل اول و دوم نظریه ی جاندار-پنداری پیاژه بیشتر با گروه های سنی (الف و ب) هماهنگی دارد و در نظریه ی اریکسن، مرحله ی سن بازی با اشعار مربوط به گروه (الف) مطابقت دارد.
بهروز وفادار رامین محرمی
فلسطین مهم¬ترین مسئله در جهان اسلام بوده و با انقلاب اسلامی ایران به دلیل داشتن ایدئولوژی اسلامی، گره خورده است به گونه¬ای که شاعران انقلاب اسلامی همواره سعی کرده¬اند در اشعارشان از ملت مظلوم فلسطین دفاع کنند. در این پژوهش برای تبیین رابطه¬ی ادبیات مقاومت ایران و فلسطین، ضمن تعریف ادبیات مقاوت، ویژگی¬های ادبیات مقاومت دو کشور و هم¬چنین مشخص کردن محورهای ادبیات تطبیقی، با استفاده از اشعار محمود درویش و موسوی گرمارودی به بررسی مضامین پایداری و شاخصه¬های ادبی دو ادبیات پرداخته¬ایم. مضامین مشترک بسیاری در اشعار محمود درویش و موسوی گرمارودی می¬توان یافت. اما زاویه¬ی دید شاعران به این مضامین، متناسب با شرایط جامعه و هم¬چنین روحیات و نگرش ادبی¬، متفاوت است و از طرفی توجه شاعر فلسطین به ادبیات، به مراتب بیش¬تر از شاعر ایرانی است؛ در مقابل، مضمون برای شاعر ایرانی اهمیتش از ادبیات بالاتر است. با وجود این¬که، تأثیر ایدئولوژیکی مسئله¬ی فلسطین را به¬وضوح می¬توان در اشعار موسوی گرمارودی یافت، اما باید توجه داشت، شاعر ایرانی به خاطر تأثیر از ادبیات پایداری فلسطین از ملت فلسطین حمایت نمی¬کند بلکه شاعر می-خواست به¬یکی از آرمان¬های انقلاب اسلامی، که همان دفاع از مظلومان جهان بود، جامه¬ی عمل بپوشاند. در مقابل نیز ادبیات مقاومت ایران نتوانست بر شاعر فلسطین تأثیر چندانی بگذارد و این موضوع در دیوان محمود درویش نمایان است.
صادق پناهی شکراله پورالخاص
چکیده: عرفان، مکتبی فکری و فلسفی است که سالک را نه تنها از راه عقل و استدلال، بلکه از راه شناخت حقّ و حقیقت بر مبنای کشف و شهود عارفان به سر منزل مقصود می¬رساند. چرا که با این روش، عرفا مفاهیم قرآن و احادیث را با باطن انسان و جهان درون تطبیق داده و در نهایت، اندیشه¬های ناب عرضه کرده¬اند. این ویژگی بعینه در آثار شبستری و اقبال لاهوری آشکار است. شبستری، ازنمایندگان مکتب وحدت وجود، به تأثیرپذیری از عرفان ابن عربی در مهم¬ترین اثر خود، گلشن راز که در جواب سوالات امیر حسین هروی سروده، به بیان اندیشه¬های عرفانی خود پرداخته است و اقبال لاهوری نیز، از مجذوبان شیخ محمود شبستری، یک کتاب منظوم خود را به رسم اعلام و اثبات ارادت ویژه به این عارف بلندنظر، «گلشن راز جدید» نامگذاری نموده و در آن کوشیده که خود با توجه به برداشت-ها و تفسیری که از سوالات امیر حسین هروی دارد، پاسخ دهد. و ضمن طرح و سوال و جواب عرفانی در آن، ابیاتی سروده، که فلسفه و عشق زندگی خویش را به خواننده می¬شناساند. در این پایان نامه کوشیدیم با تبیین اشتراکات و افتراقات اندیش? عرفانی اقبال و شبستری در دو اثر گلشن راز جدید و گلشن راز، پیرامون مباحثی همچون مسأله تفکر، علم و معرفت، وصال ممکن و واجب، قدیم و محدث، مفهوم «من» یا به تعیبر دیگر، «خودی»، انسان کامل، مفهوم اناالحق و... سخن به میان آوریم و دیدگاه¬های این دو اندیشمند بزرگ اسلامی را به خوانندگان نشان دهیم
پریسا حسن زاده خرم ابراهیم رنجبر
معنی شناسی به عنوان یکی از شاخه های دانش زبان شناسی به مطالعه¬ی محتوایی زبان می پردازد؛ یعنی مطالعه¬ی شبکه¬ی روابطی که بین واحدهای زبانی و پدیده¬های جهان وجود دارد. این شاخه از دانش زبان شناسی چگونگی انتقال معنی را از طریق زبان بیان می کند. در معنی¬شناسی، واژه به عنوان یکی از اجزای اصلی کلام، نقش عمده¬ای در انتقال مفاهیم دارد. معنی به دلیل پیوستگی با جهان خارج از ذهن، اهمّیّت فراوانی دارد و می¬تواند ما را با توانایی گوینده نسبت به یک زبان آشنا سازد. ما بسیاری از مفاهیم اساسی در شعر عراقی را در قالب یک فرهنگ و به شکل مصداقی، بررسی کرده ایم. بر این اساس، دیوان اشعار فخرالدّین عراقی را مطالعه و بسیاری از معانی متداول و پراهمّیّت در کلام او را گرد¬آوری کرده¬ایم. بنابراین ما در این پژوهش با مطالعه¬ی مستقیم دیوان فخرالدّین عراقی و مطالعه¬ی مطالب مرتبط با موضوع، به تدوین فرهنگ معنی پرداخته¬ایم. بدین صورت که برای واژه¬های استخراج شده از دیوان عراقی با توجه به مفهوم آن¬ها، الفاظ مترادف را بازشناخته و به ترتیب حروف الف ـ با به منطق یک فرهنگ فارسی منظم کرده¬ایم؛ یک واژه را مدخل قرار داده و واژه¬های مترادف را به آن ارجاع داده¬ایم و متناسب با واژه¬ها شاهد مثال¬هایی را از دیوان عراقی ارائه داده¬ایم.
چیمن فتحی رامین محرمی
بنابر باور «مکتب آمریکایی» ادبیات تطبیقی مقایسه ی یک ادبیات با ادبیات های دیگر و همچنین مقایسه ی ادبیات با سایر حوزه های اندیشه، ذوق و دانش بشری است و ادبیات پدیده¬ای جهانی و کلیّتی است که اجزای آن، یعنی: ادبیات¬های ملّی، از وحدتی اندام¬وار و انسجامی یگانه برخوردارند. بازتاب این اتحاد در حماسه¬¬های اساطیری، هم به دلیل همسانی در محتوای حماسی و هم به خاطر برخورداری از بن¬مایه¬ها و ژرف¬ساخت¬های اساطیری و خوانش¬پذیر، بسیار چشم¬گیر است. شاهنامه¬ی فردوسی و بهشت¬گمشده¬ی میلتون نیز دو حماسه¬ی اساطیری بزرگند که در خوانش¬های شاعران و مخاطبان آن¬ها به گونه¬ای شگفت¬انگیز دارای مضامین و مایگانی¬های مشترک بسیار همچون: «هبوط» و «ستیز ناسازها» هستند. بازتاب «اسطوره¬ی آفرینش» و «¬اسطوره¬ی قهرمان» در این دو اثر تشابهات بسیاری با هم دارند که این شباهت ها براساس الگوهای نقد اساطیری و اصول روان¬شناختی مانند کهن-الگوها، ناخودآگاهی جمعی، فرایند فردیت، توارد خواطر و ... قابل¬پذیرشند. افزون بر آن، عاملی که این دو اثر ادبی را بیش از هر چیز، زیباییِ هنری می¬بخشد، وجود تناسب صورت/ معنا در آن¬هاست.؛ این تناسب، بیش از هرچیز، در بهره¬یابی مناسب فردوسی و میلتون از چهار هنرسازه¬ی «نماد»، «تضاد»، «تشخیص» و «اغراق» رُخ می نماید. بنابراین این پژوهش به بررسی تطبیقی بخش هایی از فرم و محتوای این دو اثر پرداخته است. کلید واژه¬ها: ادبیات تطبیقی، شاهنامه¬ی فردوسی، بهشت¬گمشده، تناسب صورت/ معنا، اسطوره¬ های مشترک، مضامین مشترک.
بتول اشرفی پارچین رامین محرمی
موضوع اصلی در این تحقیق، بررسی تأثیرپذیری قصاید ناصرخسرو از نهج البلاغه است. تأثیرپذیری از مضامین و تعبیرات نهج البلاغه، و تلاش شده در بخش محدود، انواع تأثیرپذیری از آن را، در دیوان قصاید این شاعر برجسسته ی ایرانی نشان داده شده شود. در این راستا، ابیاتی از دیوان اشعار ناصرخسرو را که متحلّی به سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه است استخراج کرده و به دسته بندی آن ها تحت عنوان ها و موضوعاتی که عبارتند از: خدا، امامت، آخرت، قرآن، اندیشه، خرد و دنیا پرداختیم، سپس ابیات دسته بندی شده را با عبارات و مضامین نهج البلاغه مقایسه کرده و بعد از تحلیل، به صورت تطبیقی در کنار هم آوردیم. با بررسی دیوان ناصرخسرو و نهج البلاغه به این نتیجه رسیدیم تحت تأثیر قرار گرفتن اشعار ناصرخسرو از نهج البلاغه به دیوان وی معنویت خاصّی بخشیده است که اشعار خشک و تعصب آلود او را، اثری حکیمانه و ماندگار کرده است و اثبات این نکته که، تأثیرپذیری های فراوان، لفظی، محتوایی و ادبی از نهج البلاغه، در اشعار ناصرخسرو وجود دارد، در بخش بحث و بررسی تصریح شده است همچنین بهره گیری ناصرخسرو از نهج البلاغه به صورت ها و شیوه های گوناگونی چون: گزارشی، الهامی ـ بنیادی، تصویری و ... است و تأثیرپذیری وی از نهج البلاغه در زمینه ی اندیشه و مضمون بیش از موارد دیگر است.
محمد نوری بیژن ظهیری
لازمه ی شناخت نمادهای شاهنامه، شناخت بستر و نحوه ی آفرینش و پیدایش نماد، اسطوره و حماسه است. نماد با ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ذهن آدمی در ارتباط است و سازنده ی زبان اساطیر و حماسه هاست. محور اصلی و بنیادین اسطوره ها، روایت آفرینش است. شناخت جهان در اساطیر بسیار اهمیت دارد؛ این که کائنات چگونه پدید آمده و اینکه چگونه الگو و نمونه ی هرگونه خلقت به شمار می آید. در جریان گذر از اسطوره به حماسه، نبرد دو نیروی نیک و بد در جنبه های مختلف هستی نمایان می شود. برخی از شخصیت ها که بیش از سایر عناصر، بیانگر مفاهیم رمزی و نمادین هستند، نماد تحول ایزدان و شاهان هستند که در برابر آنان پادشاهان اهریمنی قرار دارند. از عناصر نمادین در این پژوهش که مورد بررسی قرارگرفته است؛ شخصیت های نمادین، موجودات موهوم اساطیری، خواب های نمادین شاهان و قهرمانان، نمادینگی آب وآتش و فرّه هست.
اصغر جبرائیل زاده رامین محرمی
آرمانگرایی در اندیشه شاعران و ادیبان، مدینه فاضله و ناکجا آبادی است که درآن همه انسان ها در آزادی و سعادت زندگی می کنند و از ظلم و بی عدالتی خبری نیست. از این اندیشه در شعر فارسی با نمادهای مختلفی یاد می شود و بیشتر نتیجه نوعی غم غربت در نهان شاعر است که او را به تخیل جامعه ای آرمانی سوق می دهد. از ویژگی های مشترک آرمانگرایی سعدی و جبران می توان به : اعتقاد به خدا وند و وجود او در همه جا، عدالت، بخشندگی وکرم و احسان، حکمت وخردمندی، ترجیح آسایش مردم بر آسایش خود، حفظ منزلت بزرگان و مردم ، دین داری و حفظ آن، آباد کردن مملکت و سرزمین خویش، اول تحقیق و بعد قضاوت، داشتن مدینه فاضله، قدرت بیکران خداوند را در دل داشتن و به فکر اصلاح جامعه بودن ، قناعت، مرگ، نیکی و بدی، علم آموختن، عشق، کار و تلاش، شادی و غم، دعا و مناجات ، همدردی با دیگران، اخلاص در عمل، انسانیت، صلح، اشاره نمود. اما مدینه فاضله سعدی از لحاظ مضمون و بینش اجتماعی با جبران تفاوت هایی دارد. سعدی کوشیده است به ذهنیات آرمانگرایی خود، یا به عبارت بهتر به جهان آفریده ذهن خود، خصلت های عملی و واقعی بدهد و با آفریدن حوادث رنگارنگ در بوستان، حتی المقدور مدینه فاضله واقعی و قابل قبول ارائه دهد. در حالی که جبران، به پرداختی خشک و بی روح از مدینه فاضله ای که در آن به جای آرامش و شادکامی، وحشت و مرگ، لحظه ای ساکنان آن را رها نمی سازد بسنده کرده است. جبران و سعدی برای رسیدن به ملکوت، وحدت و دوری از دنیای مادی ، در تکاپو هستند، در این میان سعدی به شهر آرمانی نزدیک تر است و پیوسته زبان به ثنای پدیده های نیک می گشاید و سرانجام در آرمانشهر خود به آرامش روحی می رسد. امّا جبران خلیل جبران خود را نسبت به محقق ساختن آرمانشهر عاجز می بیند.
زهرا حضرتی رامین محرمی
آنچه، رمان یا داستان را شکل می دهد، عناصر داستانی نام دارد و نویسنده ی موفّق، نویسنده ای است که بر اهمّیّت تمامی این عناصر، واقف بوده و از مهارت تلفیق آن ها برخوردار باشد؛ به عبارت دیگر داستانی، می تواند به عنوان شاهکار ادبی شناخته شود که همه ی این عناصر را در حدّ ایده آل و مطلوب داشته باشد. ادبیات داستانی دفاع مقدّس نیز از این اصل مستثنی نیست. لذا در این تحقیق دو رمان دفاع مقدّس، «سفر به گرای 270درجه» از احمد دهقان و «ثریّا در اغما» از اسماعیل فصیح، را از نظر عناصر داستانی مورد بررسی و مقایسه قرار داده و نقاط قوّت و ضعفشان را مشخّص نموده ایم
محمد مولای نیری رامین محرمی
شاعران متعهد عصر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با سروده های خویش، ادبیات پایداری را در ایران جلوه ای ویژه بخشیده اند. یکی از این شاعران متعهد، شهریار است. وی هم زمان با اوج-گیری انقلاب اسلامی با زبان شعر، این نهضت را یاری نمود. آن چه شهریار را به شعر انقلاب اسلامی و در تعاقب آن به شعر دفاع مقدس پیوند زد، اعتقادات مذهبی او بود. عبدالجبار کاکایی نیز کهبه طور مستقیم دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس را تجربه کرده است، در اشعار خود از مولفه های پایداری به خصوص وطن پرستی و آزاد ی خواهی بیش تر سخن گفته است. هر دو شاعر مولفه های پایداریازجمله: شهید، وطن، آزادی، جهاد، انتظار، ولایت، بسیج و کربلا را در اشعار خود به کار برده اند واز مدافعان کشور و صلح هستند و از جنگ پرهیز می-کنند.شهریار بیش تر از انقلاب و آزادی سخن گفته است در حالی که کاکایی بیش تر از دفاع مقدس سخن گفته است.کاکایی در دوران هشت سال دفاع مقدس به طور مستقیم حضور داشت در حالی که شهریار سابقه جبهه نداشته است.در این پایان نامه که به صورت تطبیقی کار شده است، اشعار پایداری شهریار و کاکایی را براساس مولفه های پایداری که در اشعارشان به کار برده اند؛ بررسی، تحلیل و مقایسه کرده ایم
ثریا فرضی حوری رامین محرمی
در این پایان نامه ویژگی های حماسی دو حماسه ی ملی و مذهبی (شاهنامه و حمله ی حیدری باذل مشهدی) بررسی، و موضوعات مشترک این دو حماسه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این دو اثر از لحاظ جنبه های حماسی دارای ویژگی های مشترکی چون نبرد تن به تن، رجزخوانی، پیشگویی، کتمان و عدم کتمان نام، خرق عادت و ... با یکدیگر هستند و تفاوت در جزئیات این موضوعات است. نتیجه ای که از این پژوهش مستفاد می شود این است که باذل مشهدی گاهی اوقات در تبدیل تاریخ به حماسه و تقلید از فردوسی موفق بوده است و گاهی هم به دلیل تسلط نداشتن بر دقایق و تصویرسازی شعر حماسی، وفاداری بیش از حد شاعر به متن مأخذ و بیم از خدشه دار شدن یک اثر دینی، ما شاهد یک گزارش تاریخی از حوادث صدر اسلام هستیم. در کل می توان گفت این عوامل باعث شده تا دست شاعر در بیان حماسه چندان باز نباشد و نتواند انتظارات بیان حماسی را برآورده سازد. روش تحقیق در این پایان نامه اسنادی و از نوع تحلیل محتواست
الهام نوری ویند ابراهیم رنجبر
چکیده: موضوع مورد بحث در این پژوهش، «بررسی و تحلیل صنایع بیانی در اشعار رهی معیّری» است. هدف از انجام این پژوهش شناخت بیش تر کارکرد صور خیال در اشعار رهی معیّری است. دامنه ی تخیّلات و تصویرگری های رهی بسیار گسترده است. وی توانسته است از همه ی صنایع بیانی استفاده کند و در خدمت تبیین اندیشه و تخیّل خویش در صورت های زیبا، قرار دهد. بیش-ترین کارکرد ادبی زبان در اشعار رهی مربوط به صنعت تشبیه و انواع آن است که تشبیه مطلق بیش ترین بسامد را دارد. دیگر صنعت هنری تصویرآفرین که به جهت کثرت کاربرد در مرتبه ی بعد از تشبیه قرار گرفته، استعاره است که بالاترین درجه ی هنرآفرینی و بیشترین قدرت تصویرگری ادبی و زبانی را دارد و استعاره ی مکنیّه بیش ترین بسامد را دارد. رهی از کنایه و مجاز نیز برای بیان تفکر و تخیّل خویش استفاده کرده است. مجموع صنایع بیانی به کار رفته در اشعار او 1555 مورد است. از میان صنایع ادبی خیال انگیز، صنعت تشبیه دارای بیش ترین بسامد و صنعت مجاز دارای کم ترین بسامد است.
وحدت عابدی رامین محرمی
نوع نگرش نیما و شهریار به طبیعت و استفاده از عناصر آن در شعر، دارای شباهت ها و تفاوت هایی است.گرایش نیما به طبیعت بیرونی بیش از شهریار است.شهریار برای تسکین دل خود شعر می گوید و شعر او ترسیم کننده ی احوال درونی شاعر و نمایش دهنده ی من شخصی او،با استفاده از عناصر طبیعت بیرونی است.شعرشهریار هنگام پرداختن به موضوعی اجتماعی و سیاسی هم، از صراحت و روشنی خاصی برخوردار است.نیما از من شخصی خود برای بیان خواسته های اجتماعی و سیاسی انسان امروزی استفاده می کند البته با پوششی از جلوه های ساده ی عناصر طبیعی زندگی روزمره و مکان های آشنا که موجب ایجاد"ابهام" در شعر نیما می شود.وجود ابهام در شعر نیما ، در عین ساده نمایی، بیانگر جاری بودن لایه ای زیرین و عمیق تر از طبیعت بیرونی و لایه ی رویین آن است.شعر تمثیلی فارسی که سال های متمادی شاعران فارسی سرا،از آن برای عینی تر کردن مفاهیم ذهنی ، استفاده کرده اند، ابزاری مهم و قابل اعتنا برای نیما بوده است تا از آن برای بیان اندیشه های اجتماعی،سیاسی و ... خودبه خوبی بهره بگیرد.
رقیه سیدعسگری ابراهیم رنجبر
چکیده ندارد.
فرشته ملکی ابراهیم رنجبر
با وجود آن که از عمر رمان فارسی بیش از یک سده نمی گذرد اما تعداد رمان هایی که به این زبان نوشته شده اند، بسیار گسترده هستند. رمان ها را از زوایای گوناگون می توان تحلیل کرد، با این حال اولین مرحله در بررسی آن ها شناسایی و آگاهی کامل بر مشخصاتشان است که از طریق مراجعه به اصل رمان امکان پذیر است. این رساله با بررسی 66 رمان از 39 نویسنده، به عنوان منبعی برای تهیه آمار و ارقام می تواند شناختی کلی از کمیت و کیفیت رمان های منتشر شده دهه شصت، هم چنین اطلاعات ضروری در مورد کتابشناسی و برخی جنبه های ساختاری، فنی و محتوایی را در اختیار خواننده قرار دهد. هدف این تحقیق نیز این بوده که بتواند بخش کوچکی از ادبیات معاصر را مطالعه کند که می تواند به عنوان یکی از اطلاعات پایه برای مطالعات گسترده ادبیات معاصر ایران باشد. روشی که در این تحقیق به کار گرفته شده به این صورت بوده که پس از جمع آوری تمام رمان های این دهه، به بررسی و مطالعه آن ها پرداخته شد و نکات لازم یادداشت برداری شد. در پایان کار نیز به این نتیجه رسیدیم که رمان نویسی در این دهه بسیار گسترده و دچار فراز و نشیب های فراوان بوده است و رمان به مهم ترین و قابل توجه ترین قالب ادبی عصر تبدیل شده است. رمان در اوایل این دهه دچار رکود می شود ولی در اواخر این دهه با بهبود اوضاع اجتماعی و سیاسی گشایش چشمگیری می یابد. بر پایه این پژوهش پیشنهاداتی مطرح می شود از جمله: شناسایی و تحلیل سایر آثار نویسنده ای که دراین رساله تنها به یک یا چند رمان اوپرداخته شده است، نقد هر یک از این رمان ها از جنبه های مختلف، بررسی سیر رمان نویسی در دهه قبل یا بعد از دهه شصت و مقایسه آن با این دهه، بررسی میزان تاثیر گذاری وقایع مهم سیاسی، اجتماعی، ، فرهنگی و ... بر روند رمان نویسی.