نام پژوهشگر: محمد تقی ایمان پور
سمیرا بیگمرادی سیروس نصراله زاده
از آغاز هستی، زن به عنوان یکی از ارکان اصلی حیات، نه تنها نقش موثر خود را بر جامعه و جهان اعمال کرده بلکه به دلیل تواناییها و ویژگیهای خود در هر مقطع زمانی در مقامی خاص جای گرفته است. گاهی در مقام پرستش، گاه پشت چرخ های اقتصادی و گاه بر مسند پادشاهی. با به قدرت رسیدن ساسانیان در قرن سوم میلادی، یکی از سلسله های بزرگ ایران زمین بنیان نهاد شد. در عرصه سیاسی همواره این مردان بودند که به عنوان پادشاه عنان حکومت را در دست میگرفتند. زنان نیز به عنوان مادر، خواهر، همسر و دختر به ایفای نقش پرداخته و در کنار مردان تاریخ را ورق میزدند و می زنند. با وجود این که زنان در ایران باستان دارای مقام و منزلتی والا بودند و در برخی مسائل درباری موثر واقع میشدند، به دلیل مظاهر شاهانه که خاص مردان بود مانند: تیر اندازی، شجاعت، پهلوانی و ... در طول تاریخ ایران باستان کمتر سابقه داشته است که یک زن بر اریکهی پادشاهی ایران تکیه بزند. در قرن هفتم میلادی در پی حوادث و وقایعی از جمله: تشت و تفرقه بین خاندانهای اشراف و روحانیون، قدرت گرفتن سرداران، جنگهای پی در پی ایران و روم، افزایش یافتن مالیات و ... زمینههای آشفتگی و بینظمی سراسر شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. زمانی که آخرین سلطنت بزرگ به نام خسروپرویز به پایان رسید، پسرش قباد دوم (شیرویه) جانشین او شد. این جانشینی به بینظمی و آشوبی که به تدریج در شاهنشاهی پیش آمده بود، دامن زد. قباد دوم در آغاز پادشاهیش، از ترس این که مبادا رقیبی از خاندان ساسان پادشاهی او را تهدید کند، دست به برادرکشی بی سابقهای زد. از آن جا که در اندیشه ایران دورهی باستان تنها آن کسی میتوانست به مقام سلطنت برسد که از نژاد و تخمه ی شاهان باشد لذا بعد از مرگ قباد دوم، چون دیگر فرزند پسری از خسروپرویز باقی نمانده بود دختران او بوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهی برداشته شدند. در دربار شاهنشاهی ساسانی زنان برجسته از احترام و نفوذ بسیار برخوردار بودند اما به سلطنت رسیدن دو شاهدخت ساسانی امری استثنایی بود هر چند که در منابع مختلف اعتراض و یا ابراز تعجب خاصی نسبت به شاه شدن دو زن دیده نمیشود. در قرن هفتم میلادی هرج و مرج و آشفتگی شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. در حالی که وارث مرد مناسبی برای تاج و تخت در دربار شاهنشاهی نبود، روحانیون و بزرگان بوران دختر خسروپرویز را به تخت شاهی نشاندند. مهمترین خواسته روحانیون و بزرگان این بود که فردی از خانواده سلطنت بر تخت شاهی بنشیند و شاهنشاهی بدون شاه نماند. خواه این فرد یک کودک و خواه یک زن باشد. آنان هر کدام از این دو گزینه را (کودک یا زن) به هر فردی خارج از خاندان سلطنتی ترجیح میدادند. ناگفته نماند به هر حال برگزیده شدن یک زن برای پادشاهی شاهنشاهی ساسانی حاکی از احترام و منزلت والای زنان حداقل در دربار ساسانی و بین زنان برجسته خانواده شاهی است. به نظر میرسد که علت به قدرت رسیدن این دو شاهدخت نیز در راستای همان مفهوم سلطنت در دوره باستان باشد.
زهرا حاتمی محمد تقی ایمان پور
شاهنشاهی هخامنشی یکی از وسیع ترین شاهنشاهی ها در طول تاریخ کهن بوده است که از یک طرف از جانب شرق تا رود سند در هند واز جانب غرب و جنوب غربی تا دریای مدیترانه و رود نیل در شمال آفریقا و از شمال به دریاچه آرال و از جنوب تا سواحل جنوبی دریای عمان وخلیج فارس امتداد داشت. گستردگی امپراطوری و ایجاد ارتباط بین ملل سرزمین های مختلف که تا 31 ملت را شامل می شدند، ضرورت داشتن راه های ارتباطی گسترده را برای این شاهنشاهی ایجاب می کرد. اینکه ارتباطات و شیوه خبررسانی در این دوره چگونه بود و هخامنشیان چگونه نظامی هماهنگ میان ایالات و ساتراپی های خویش، جاری می کرده اند و یا اخبار و اطلاعات و فرامین حکومتی به چه شیوه ای در ایالات مختلف انتقال پیدا می کرد؟ سوالاتی است که در این پایان نامه سعی در پاسخ گوی به آن را داشته ام. برای پاسخ گویی به این سئوالات در این پژوهش سعی شده است که با استناد به اطلاعات به جای مانده از این دوره مانند کتیبه های پارسی، الواح گلی تخت جمشید و منابع یونانی و اطلاعات جغرافیایی به بررسی وضعیت راه ها و امکانات ارتباطی در آن دوره پراخته شود.
راضیه قصابزاده محمد تقی ایمان پور
آخرین موج آریایی ها، در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد، از شمال شرق فلات ایران به ناحیه غربی آن مهاجرت کردند. شرایط سیاسی و جغرافیایی زاگرس اجازه پیشروی بیشتر به این مهاجران آریایی، یعنی مادها و پارس ها نمی داد. بنابراین مادها در نواحی شمالی زاگرس و پارس ها در نواحی جنوبی آن مستقر شدند. در بررسی رابطه این دو قومیت، بعد از استقرارشان در شرق زاگرس تا پیش از شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی، هرودت تنها منبعی است که از سلطه مادها بر پارس ها خبر می دهد . اما شواهد تاریخی و منابع هم عصر مادها و پارس ها بعد از سکونتشان در این ناحیه، خصوصأ منابع آشوری و بابلی نشانگر این است که در همزمان با فرمانروایی مادها در نواحی شمالی زاگرس، پارس ها نیز در قالب اتحادیه هایی، در شرق زاگرس مرکزی زندگی می کردند ودر تحولات سیاسی منطقه و خصوصأ اتحادیه های نظامی علیه آشور نقش مهمی داشتند. سال نامه نبونید گزارش مستند و معتبری است که از اولین برخورد نظامی میان پارس ها و مادها در دوره کورش دوم و آستیاگ خبر می دهد. پیروزی کورش در این نبرد آغاز شاهنشاهی هخامنشی و تابعیت یکی از این دو قوم خویشاوند، از دیگری است. کمبود اسناد و گزارش های تاریخی معتبر، تحلیل رابطه مادها و پارس ها را از جنبه سیاسی در دوران فرمانروایی سایر شاهان هخامنشی بعد از کورش دوم، دشوار و گاهی غیرممکن می سازد. تنها در آغاز سلطنت داریوش یکم است که با توجه به کتیبه داریوش در بیستون می توان به شورش ها یا قیام هایی مهم از جانب مادها یا مرتبط با مادها علیه داریوش پی برد. در سراسر تاریخ هخامنشیان غیر از ارتباطات سیاسی و نظامی، در عرصه هایی دیگر نیز، جایگاه ممتاز و رابطه نزدیک مادها با فرمانروایان پارسیشان را می توان شاهد بود. هر چند که با کم و کیف برخوردهای سیاسی مادها با حکومت مرکزی، حضور مقامات مادی در دستگاه مرکزی هخامنشیان دچار دگرگونی می شد، اما آنان در سراسر حاکمیت پارس-ها در سازمان های اداری و به ویژه نظامی هخامنشیان حضوری نسبتاً پررنگ داشته اند. مادها به دلیل هم نژادی و مورد اعتماد بودن برای پارس ها، همواره همراه با پارس ها هسته سپاه هخامنشی را تشکیل می دادند و در نقش برجسته های به جای مانده از هخامنشیان جایگاه ممتازشان در کنار پارس ها در صحنه های مختلف نمایش داده شده است. جدا از پیوند قومی و فرهنگی مادها و پارس ها، در آغاز شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی، شاهان نخستین این دودمان که فرصت تحولی بنیادی در ساختار حاکمیتشان را نداشتند، این زمینه را برای راهیابی مادها به جایگاهی والا فراهم ساختند. سپس تنش های آغازین سلطنت داریوش یکم، تنزلی را در موقعیت مادها ایجاد کرد اما به تدریج پس از فروکش کردن خصومت ها و تثبیت قدرت فرمانروایان پارسی و عدم احساس خطر از جانب مادها و همچنین لزوم و ضرورت همکاری پارسیان با مادها، مادها مجدداً جایگاه ممتاز پیشین خود را در دستگاه هخامنشی به دست آوردند. کتیبه های هخامنشی نیز با تغییر جایگاه ماد در فهرست ساتراپی هایشان، چگونگی روابط مادها با پارس ها در دوران حاکمیتشان و همچنین موقعیت ویژه مادها نسبت به اقوام دیگر را، به خوبی منعکس می کنند. به طوری که نام ماد به جز کتیبه بیستون و شوش داریوش یکم همه جا بلافاصله پس از نام پارس آورده شده است. مادها ضمن همکاری با وحدت و یکپارچگی سیاسی شاهنشاهی هخامنشی، از رهگذر هنر، دین و زبان، میراث هایی برای پارسیان به ارث نهادند. واژگان دخیل مادی در کتیبه های فارسی باستان، معمولاً به حوزه هایی خاص از قلمرو سیاسی، دینی و نظامی تعلق دارند. این مساله این نتیجه را با خود به دنبال دارد که بی شک هخامنشیان در این عرصه ها و به ویژه در ساختار اداری خود اقتباساتی را از مادها داشته اند. همچنین پیوند مادها و پارس ها در طول تاریخ هخامنشیان ، آنچنان محکم بود که اقوام تابع هخامنشیان، برای اشاره به شاهنشاهی آنان، در بسیاری موارد مادها را در کنار پارس ها و یا حتی گاهی ماد را به جای پارس قرار داده اند.
کیومرث علی زاده محمد تقی ایمان پور
هم زمان با ورود پارسی ها به غرب ایران، شاید در اواخر هزاره ی دوم، در این نواحی حکومت هایی از جمله ماناها، الیپی ها و به ویژه عیلامی ها حضور داشتند. در این میان عیلام از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و موقعیت سیاسی آن به خاطر درگیری دائمی که در هزاره ی اول با حکومت های میان رودانی به ویژه آشور داشت از اهمیت بالایی برخوردار بود. پارسی ها به دنبال ورود به این نواحی به تدریج وارد روابط سیاسی با دولت عیلام شدند و در چندین بُرهه این امر خود را به صورت اتحادیه هایی علیه آشور نشان داد. این روابط تنها مربوط به اتحادیه های سیاسی نشده و پارسی ها در زمینه ی لباس، خط و غیره نیز از عیلامی ها تاثیر پذیرفتند. به دنبال تشکیل شاهنشاهی هخامنشی توسط کوروش دوم روابط میان عیلامی ها و پارسی ها وارد مرحله ی جدیدی شد که در آن عیلامی ها از جایگاه بالایی در حکومت هخامنشی برخوردار بودند و به خاطر پیشینه ی پر بارشان تاثیرهای مهمی را بر پارسی ها به جای گذاشتند. در این پایان نامه تلاش شده است تا به کمک منابع دستِ اول، پژوهش های تاریخی جدید و تجزیه و تحلیل آن ها، در ابتدا به بررسی روابط میان عیلامی ها و پارسی ها پیش از تشکیل حکومت هخامنشی و سپس به چگونگی رابطه ی آن ها بعد از تشکیل حکومت هخامنشی پرداخته شود. هم چنین در ادامه به بررسی نظر پاتس در رابطه با هویت عیلامی- انشانی کوروش دوم پرداخته شده است. در پایان نیز جایگاه شوش و عیلامی ها در کتیبه های شاهان هخامنشی و هم چنین در کتب عهد عتیق و آثار مورخین یونانی و مقایسه آن ها با پارس مورد بررسی قرار گرفته است.
سلیم انتظاری هروی محمد تقی ایمان پور
پیوند مرگ و رنج، رابطه ای ذهنی و موهوم است در ادیان و ادبیات ملل مختلف و به خصوص ادبیات فارسی، از دیرباز تاکنون، موضوع سوگنامه ها و سوگواری بر عزیزان و پهلوانان از دست رفته و شیوه های تدفین مورد توجه نویسندگان و شاعران قرار داشته است. در سوگنامه های ایرانی و زرتشتی معمولاً عنصر رذل، بد و شریر در مقابل عنصر معصوم و پاک قرار می گیرد. اهریمن در مقابل اهورامزدا سیاه در برابر سپید. پیش ترین اطلاعاتی که از آیین ها و مراسم به دست ماه رسیده از طریق متون و ادبیات است. فردوسی در اثر جاودانه خود شاهنامه به شرحی دقیق از این مراسم و مناسک پرداخته است. برای مثال در شاهنامه، بی تابی در گریستن، کندن و خراشیدن صورت، دریدن جامه، خاک بر سر و تن ریختن انتخاب رنگ های تیره در سوگواری، بریدن یال و دم اسب، رفتن به خانه در گذشته جهت تسلیت، سوزاندن باغ و پرده سرای و کاخ، بخشیدن اموال و وسایل شخصی در گذشته به نیازمندان، سوگواری لشکریان، مدت زمان سوگواری، زنار خونین به کمر بستن، درز گرفتن تابوت به وسیله قیر استفاده از گلاب و عبیر، دبق و عنبر و غیره از رسومی است که بسیار در قسمت های مختلف شاهنامه و ایران باستان توصیف شده است.
ندا بادروج محمد تقی ایمان پور
هخامنشیان به یکی ازقبایل متعدد آریایی بودند که درمهاجرت بزرگ اقوام آریایی به طرف فلات ایران آمدند و در نهایت در سرزمین پارس( انشان) مستقر شدند و سرانجام کورش کبیر توانست امپراطوری هخامنشیان را به مرکز پارس تشکیل دهد. این امپراطوری از سال 550 تا 330 قبل ازمیلاد برقسمت بزرگی از دنیای متمدن قدیم یعنی از نواحی شرقی هندوستان وآسیایی مرکزی تا ممالک شرقی افریقا وسواحل این قاره دربحر احمر وتمام بالکان تا داخل شبه جزیره یونان فرمانروایی می کرد. داریوش بزرگ با ساخت پایتخت های متعدد و تشکیل درباری با شکوه توانست بسیاری از بزرگان پارسی را با خود همراه و در کنار خود داشته باشد. او از طرفی یک سازمان جدیدی درکشور بر قرار کرد و توانست از طریق تقسیم کشور به ساتراپی ها (شهرب ها) آن را اداره کند. هرچند که اغلب رابطه دربار و سیستم ساتراپی با یکدیگر همسو عمل می کردند، اما گاه اتفاق می افتاد که بین دربار و ساتراپ نشین ها و یا کارگزاران کشوری اختلاف بروز می کرد. در این پژوهش تلاش بر این است با استفاده از منابع کهن و با استفاده از شیوه پژوهشهای تاریخی به بررسی تقابل ها و تعامل های موجود بین دربار و سیستم سیاسی کشور در دوره هخامنشی بپردازد.
رابعه توماج نیا سیروس نصراله زاده
بدون تردید، دورهی ساسانی از لحاظ فرهنگ و تمدن از مهمترین دورههای ایران باستان بوده است و آموزش و تربیت جایگاه ویژه ای داشته است. به دلیل جایگاه خاص دین زردشتی و برکشیده شدن تدریجی آن، این دین نقش مهمی در آموزش و تربیت دورهی ساسانی ایفا میکرد. از یک سو، به سبب جایگاه دین زردشتی، بهویژه در نیمه دوم دورهی ساسانی به سبب حوادث بیرونی مثل رسمی شدن دین مسیحیت در بیزانس (روم شرقی)، نقش مهمتری در امور سیاسی و دینی بازی میکرد و از سوی دیگر، نقش نظام سلطنت، اهمیت آموزش و تربیت غیر دینی را هم صاحب جایگاه خاصی کرده بود. روحانیان وظیفه ی تربیت و آموزش دینی را به عهده داشتند. تأمین نیازهای فکری، روحی، جسمی و تکمیل اخلاق اجتماعی، نیازمند آموزش و تربیت دینی در این دوره بوده است. در نظام آموزشی این دوره، آغازین و مهم ترین عنصر شکلدهنده که موجب گسترده ترین نفوذ بر باورهای تربیتی بود، آیین زردشت بود و نفوذ مذهب زردشتی، در همه ی سطوح اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی گسترش چشمگیری داشت. بدین ترتیب، بازشناسی شرایط به وجود آمده در دورهی ساسانی، بر وضع جامعهی ایرانی و از جمله موضوع آموزش و تربیت ضروری مینماید. بر اساس چنین فرضی، پژوهش حاضر بر آن است تا با گردآوری اخبار موجود در منابع و تحقیقات تاریخی و تجزیه و تحلیل آنها، مسائل گوناگون مرتبط با موضوع شامل میزان توجه حاکمان به آن، نقش روحانیان، چگونگی و کیفیت آموزشی و تربیتیِ نهادها و موسسات آموزشی و مواد و متون آن در دورهی حکومت خاندان ساسانی مورد بررسی قرار گیرد.
آرش سهرابی سیروس نصراله زاده
جنگاوری و مبارزه همواره بخشی جدا نشدنی از تاریخ بشر بوده است .ایران نیز به دلیل موقعیت حساس و جغرافیای سیاسی پر مخاطره خود دائما درگیر نبردهایی در مرزهای خود بوده است و به همین دلیل نظامی گری و ارتش همواره نقش و سهم بزرگی از تاریخ ایران به خصوص در دوران باستان دارد. موضوع پژوهش پیش رو بررسی جنگاوری و ساختار ارتش در دوران های پارتی و ساسانی و مقایسه این دو است. این پژوهش سعی بر آن دارد تا ابتدا با بررسی تاریخ این دوران با رویکردی نظامی توصیف کلی از تاریخ نظامی این دولت ها ارائه داده و سپس به بررسی ابعاد مختلف نظامی گری و وضعیت نیروهای مسلح در این دوران می پردازد. بررسی انجام شده با تمرکز مباحثی مانند واحدهای مختلف هر ارتش و طبقات تشکیل دهنده آن واحدها ،تجهیزات و تسلیحات ،نحوه آرایش نبرد و تاکتیک ها،سلسله مراتب و درجات نظامی ،نقش واحدهای آمادگاری و پزشکی و ستون پنجم و هم چنین نقش سایر نهادها و کنش های اجتماعی بر ارتش های آن دوران ها به بررسی جداگانه هرکدام از این ارتش ها می پردازد و سپس با کنار هم قرار دادن این دو به مقایسه آنها در زمینه های مختلف پرداخته و نقاط قوت و ضعف هر کدام را بازگو می نماید. برای نیل به این مقصود از منابع دسته اول مانند نوشته های مورخان رومی و عرب،آثار پهلوی ،آثار باستان شناسی و بسیاری از منابع دسته دوم مانند آثار مورخین غربی و ایرانی و هم چنین آخرین پژوهش های انجام شده در این زمینه استفاده شده است.
حمیرا خرم نیا محمد تقی ایمان پور
در ادوار پیش از ساسانی، حکومت های عیلام، ماد، هخامنشی، سلوکی و اشکانی نیز در طول حیات خود به انجام آیین های دینی توجه می کردند که از جمله می توان به هدیه، نذر، قربانی و پیشکش به خدایان ومعابد اشاره کرد. در شاهنشاهی ساسانی نیز، که با ظهور اردشیر آغاز می شود، با رسمی شدن دین زردشتی در این سلسله، اموری دینی از جمله وقف و کارهای نیک که مورد تأیید و تأکید در این دین بوده، در دولت و جامعۀ ساسانی مورد استقبال قرار گرفت. در این پژوهش تلاش بر این است تا با استناد به منابع کهن و دست اول و با استفاده از شیوه های پژوهش تاریخی به بررسی سنت وقف در دورۀ ساسانی که مبتنی بر اعتقاد به دین زردشتی بوده، پرداخته شود. برای این منظور ابتدا نگاهی به سنت وقف در پیش از دورۀ ساسانی خواهیم داشت و سپس ضمن بررسی روی کار آمدن ساسانیان با تکیه بر دیانت زردشتی، به سنت وقف در دورۀ ساسانی و جایگاه آن در دین زردشتی خواهیم پرداخت.
بهروز حاجی محمد تقی ایمان پور
چکیده تاریخ ایران مملو از جنگ ها و نبردهایی است که شاهان و زمامداران این فلات برای بقای حکومت و دفاع از آن در برابر متجاوزان داخلی و خارجی و گاهی نیز برای تجاوز و دست یازیدن به سرزمین های مجاور،مبادرت نموده اند. برای غلبه و پیروزی بر دشمنان،ناگزیر به داشتن ارتشی کارآمد با جنگاورانی ورزیده همراه با تجهیزات و تسلیحات مجهزی بوده اند. پژوهش حاضر تلاش می کند آیین جنگ و جنگاوری و جنگ افزارهای ایران باستان را با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، مورد مطالعه و تدقیق قرار دهد و در ضمن اشاره به موارد مطرح شده در شاهنامه به مقایسه ی آن چه در کتب تاریخی آمده با اشارات فردوسی در شاهنامه بپردازد.