نام پژوهشگر: پریچهر حناچی
سکینه نوروزیان افسانه شمشکی
در این مطالعه، اثرات حاد دو نوع تمرین اکسنتریک و کانسنتریک بر برخی عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی خون زنان رشته تربیت بدنی دانشگاه الزهرا تعیین شد.بیست و چهار دانشجوی دختر به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند که به صورت تصادفی در 3 گروه: کنترل ( میانگین سن 0/18 ± 20/52 و میانگین شاخص توده بدنی 0/43 ± 21/15 ، بدون اجرای تمرین)، گروه تمرین اکسنتریک( میانگین سن 0/49 ± 21/37و میانگین شاخص توده بدنی 0/49 ± 20/82 ، اجرای تست الستد پشت به صفحه نمایشگرتا حد واماندگی) و گروه تمرین کانسنتریک( میانگین سن 0/36 ± 20/66 میانگین شاخص توده بدنی 0/58 ± 21/46، اجرای تست الستد رو به صفحه نمایشگر تا حد واماندگی ) تقسیم شدند. آزمودنی ها فعالیت را با میانگین شدت 75/88 % از حداکثر ضربان قلب و میانگین زمان اجرای 10 دقیقه انجام دادند. از آزمون شونده ها در دو نوبت ( یک ساعت قبل از شروع تمرینات، بلافاصله بعد از انجام فعالیت ) نمونه های خونی برای سنجش ضد اکسایش غیر آنزیمی ((gsh، شاخص فشار اکسایشی (mda) و ظرفیت ضد اکسایشی تام (tac) اخذ گردید. برای اندازه گیری پارامتر های بیوشیمیایی از روش رنگ سنجی شیمیایی استفاده شد. همچنین از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه جهت بررسی اختلاف بین گروهی برای هر متغیر،از آزمون t گروه های همبسته جهت بررسی اختلاف درون گروهی برای هر متغیر و از آزمون تعقیبی شفه در صورت وجود اختلاف معنی دار بین گروهی استفاده شد.در نتیجه، میزان tac,mda,gsh در پلاسما بعد از تمرین اکسنتریک و کانسنتریک نسبت به قبل از تمرین افزایش معنی دار داشت(p<0.05)، البته این افزایش در میزان tac پلاسما در کروه تمرین کانسنتریک معنی دار نبود . در ضمن تغییرات در میزان tac,mda,gsh پلاسما در دو گروه تمرین اکسنتریک و کانسنتریک پس از تمرین در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت، همچنین تغییرات در میزان پارامترهای بیان شده در بین دو گروه تمرین اکسنتریک و کانسنتریک بعد از تمرین تفاوت معنی داری نداشت. در مجموع با توجه به مدت و شدت تمرین کردن آزمون شونده ها در این پژوهش، بهبود ظرفیت های ضد اکسایشی مشاهده شد.
شمسی جنگی اسکویی علی اصغر رواسی
هدف از این تحقیق تعیین تاثیر مکمل های روی ، منیزیم ، روی – منیزیم بر قدرت عضلانی زنان فعال می باشد. بدین منظور40 نفر از زنان فعال شهرستان اسکو، که حداقل شش ماه سابقه فعالیت ورزشی داشته و از لحاظ جسمانی سالم بودند به طور تصادفی به عنوان نمونه آماری این پژوهش انتخاب شدند.به طور تصادفی ساده در چهار گروه منیزیم، ، منیزیم – روی و کنترل جایگزین شدند.گروه منیزیم شامل تمرین و مصرف مکمل (اکسید منیزیم 250 میلی گرم )،گروه روی شامل تمرین قدرتی و مصرف مکمل(50 میلی گرم سولفات روی) ،گروه منیزیم – روی تمرین قدرتی و مصرف مکمل(اکسید منیزیم 250 میلی گرم و50 میلی گرم سولفات روی ) و کنترل فقط تمرین قدرتی داده شد.که با دستگاههای بدنسازی در مدت هشت هفته به تمرین پرداختند . مکملها به صورت یک روز در میان، در سالن ورزشی و قبل از شروع تمرین خورده می شد . از آزمودنی ها قبل و بعد از هشت هفته دوره تمرینی و مصرف مکمل ، یک تکرار بیشینه (rm1) و خون گیری(mm5) به عمل آمد. جهت آنالیز خون ها و به دست آوردن میزان منیزیم و روی سرمی از دستگاه اسپکترو فوتومتر استفاده شد.برای تحلیل داده ها از تستt استفاده شد. و در نهایت این نتایج به دست آمد: مصرف مکمل روی(0/718=p) ، منیزیم (0/385=p) و روی- منیزیم(0/382=p) برقدرت عضلات اندام تحتانی تاثیر معناداری ندارد. مصرف مکمل منیزیم بر قدرت عضلات اندام فوقانی ]عضلات پشت وخم کننده های دست (0/002=p)،عضلات سینه ای (0/037=p) و عضلات پشت(0/024=p)[ تاثیر معناداری داشته است. مصرف مکمل روی(0/004=p) و منیزیم – روی(0/004=p) بر قدرت خم کننده های دست و پشت تاثیر معنادار داشته ولی بر قدرت سایر عضلات اندام فوقانی تاثیر معنادار نداشته است.مصرف مکمل روی و منیزیم بر عناصر پلاسمایی زنان فعال تاثیر معنادار ندارد.در مجموع می توان نتیجه گرفت که مصرف مکمل منیزیم و روی و منیزیم – روی می تواند بر قدرت عضلات تاثیر مثبت داشته باشد.
مریم عبدالهی گازاری پروانه نظرعلی
این پژوهش به مقایسه تراکم توده استخوان وبرخی شاخص های ترکیب بدنی زنان ورزشکار تیم های ملی هندبال ،کاراته وافراد غیر فعال پرداخته است.تعداد 12 بازیکن تیم ملی هندبال و12بازیکن تیم ملی کاراته (کمیته) به طور غیر تصادفی وهدفدار انتخاب شدند وهمچنین 12 فرد غیر فعال نیز ازمیان دانشجویان دانشگاه الزهرا که داوطلب شرکت در این پژوهش بودند به طور تصادفی همگی به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند.آزمودنی هادارای میانگین سنی 20 تا 25 سال بودند.اندازه گیری تراکم توده استخوان افراد به روش dexa از طریق دستگاه مدلexplorer واندازه گیری شاخص های ترکیب بدنی بوسیله دستگاه body composition صورت پذیرفت .محقق بوسیله آمار توصیفی واستنباطی از جمله آزمون های کولموگروف –اسمیرنوف ،تحلیل واریانس یکطرفه وضریب همبستگی پیرسون از طریق نرم افزار spss(16)به تجزیه و تحلیل داده های حاصله پرداخت . در این تحقیق میان تراکم توده استخوان در نواحی مفصل ران ،مهره های کمر(l1-l4)وپروگسیمال ساعد(زند زبرین)میان گروههای تحقیق تفاوت معنی دار آماری دیده شد(p<0.05). همچنین میان شاخص های ترکیب بدنی از جمله وزن ،bmi ،fmوffm نیز میان گروههای تحقیق تفاوت معنی دار آماری دیده شد چنانچه دراین دو مورد فرض صفر رد گردید(p<0.05)، اما در مقابل هیچ ارتباط معنی داری میان تراکم توده استخوان وشاخص های ترکیب بدنی مورد بررسی در این تحقیق در هر دو گروه زنان ورزشکار هندبالیست و کاراته کار دیده نشدوفرض صفر در مورد این دو فرضیه ،تایید شد(p<0.05). نتایج این مطالعه نشان داد که بازیکنان هندبالیست و کاراته کار با بیش از 10 سال سابقه فعالیت دارای تراکم توده استخوان بیشتری در تمامی نواحی اندازه گیری شده نسبت به افراد غیر فعال بودند که موید اثرات استئوژنیک لود مکانیکی می باشد .همچنین از طرفی میزان bmdبیشتر ران هندبالیست ها در مقابل کاراته کاران وbmd بیشترساعد در کاراته کاران نسبت به هندبالیست ها احتمالانشان دهنده پاسخ های متفاوت استخوان در برابر فشار های مکانیکی مختلف در رشته های ورزشی مورد بررسی است.
شهین شیبانی افسانه شمشکی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات اینتروال سرعتی بر سطوح آپلین پلاسما، فشار خون، ضربان قلب و ارتباط بین آن ها در زنان دونده نخبه بود. بدین منظورعوامل آپلین پلاسما ،ضربان قلب و فشار خون در سه مرحله قبل، بعد و 24 ساعت بعد از تمرین اندازه گیری شدند. 1?نفر از دختران دونده لیگ برتر شهر شیراز.(سن 65 ? 1 ±26 ? 21 سال،قد= 42 ? 4 ±9 ? 163سانتی متر، وزن 13 ? 4 ±26 ? 54کیلوگرم و bmi=22 ? 1 ±5 ? 20) برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. آزمودنی ها به لحاظ عدم وجود بیماری همگن شدند. آزمون اصلی در شش روز متوالی در ساعت 30/11دقیقه صبح اجرا ونتایج ثبت شد. عوامل ضربان قلب، فشار خون و سطوح آپلین پیش، بلافاصله بعد از تمرین و 24 ساعت پس از آن اندازه گیری و ثبت شد. برای بررسی داده ها از آزمون anova یک سویه استفاده شد(05/0=p). بر اساس آزمون های انجام شده و نمونه های جمع آوری شده مشاهده شد که: شش جلسه تمرین اینتروال سرعتی باعث کاهش سطوح آپلین پلاسما در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون شد. و کاهش دارای اختلاف معنی دار می باشد(001 ? 0p=). در بررسی یافته ها 24 ساعت بعد از اتمام تمرین، سطوح آپلین پلاسما نسبت به پس آزمون یک افزایش معناداری داشته است(001 ? 0p=)اما نسبت به پیش آزمون تفاوت معناداری نداشت(375 ? 0p=). در بررسی دیگر یافته ها در اثر شش جلسه تمرین اینتروال سرعتی بر میزان فشار خون سیستولی و ضربان قلب بلافاصله بعد از تمرین افزایش و 24 ساعت پس از آن کاهش معناداری مشاهده شده است(001 ? 0p=). اما در فشار دیاستولی تفاوت معناداری در پیش آزمون و پس آزمون ها مشاهده نشد(338 ? 0p=). بین میزان اپلین پلاسما و فشار خون ارتباط معناداری مشاهده شد(03?/0 p= ). یافته های این مطالعه نشان می دهد که تمرین اینتروال سرعتی موجب افزایش معنا دار ضربان قلب و فشار خون بلافاصله پس از تمرین شد. ضمناً موجب کاهش سطوح آپلین پلاسما می شود. اما 24 ساعت پس از تمرین هر سه عامل به مقادیر استراحتی پیش از تمرین رسیدند به عبارتی، احتمالاً بر هم خوردن تعادل فشار خون سبب تغییر در سطوح پلاسمایی آپلین شده است که با بازگشت فشار خون به مقادیر استراحتی این پپتید نیز به حالت اولیه ی خود بازگشت، بنابراین می توان گفت که احتمالاً آپلین و فشارخون در حالت طبیعی بدن بایستی در تعادل باشند و تغیر این پپتید در حین ورزش می تواند عامل هشدار دهنده ای مبنی بر خطرات احتمالی قلبی عروقی با توجه به نقش شناخته شده آپلین باشد.
زینب رضوی مجد محمدرضا کردی
آسم یک بیماری مزمن است که در آن راههای هوایی باریک و ملتهب می شود، که این در نتیجه افزایش ترشح موکوس در راههای هوایی است به موجب این، تنفس سخت تر و کوتاهتر صورت گرفته و فرد دچار تنگی و خس خس سینه می گردد. هدف از اجرای این تحقیق،بررسی اثر یک دوره تمرینات ورزشی هوازی و مصرف مکمل ویتامین d(1000 واحد) بر برخی از شاخص های تنفسی بیماران آسم بود. روش تحقیق :نمونه های تحقیق 32 بیمار آسمی (3 گروه تجربی و یک گروه کنترل)بودند که بطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و پس از انجام معاینات بالینی،آزمون عملکرد ریوی و آزمون تحمل به فعالیت،انتخاب شدند.بیماران آسمی گروه تجربی در 3 گروه و به مدت 8 هفته در تمرینات ورزشی هوازی(at) ، تمرینات ورزشی هوازی و همراه با مصرف مکمل ویتامین d(at+s) وگروه مصرف ویتامین d (s) شرکت کردند و این در حالی بود که گروه کنترل(c) در هیچ برنامه ورزشی و مصرف مکمل ویتامین d شرکت نکردند.قبل از شروع تمرینات ورزشی هوازی در مرحله پیش آزمون شاخص های عملکرد ریوی و تحمل به فعالیت بیماران اندازه گیری شدو در پایان هفته هشتم، مجدداً این آزمون ها تکرار شد.پس از گردآوری داده ها با استفاده از آزمون k-s برای طبیعی بودن داده ها و بعد،با استفاده از آمار توصیفی،میانگین و انحراف معیار و با استفاده از آمار استنباطی،آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی bonfereni میزان تغییرات میانگین در گروه های تحقیق محاسبه شد و سطح معناداری آزمون p<./.5 در نظر گرفته و عملیات آماری بر حسب اهداف ویژه تحقیق با نرم افزار spss16 اجرا شد. نتایج :نتایج بدست آمده نشان داد، بین میانگین حجم بازدمی با فشار در یک ثانیه(fev1)،حداکثر ظرفیت حیاتی(fvc)،حداکثر جریان بازدمی(pef)،حداکثر تهویه ارادی(mvv) و آزمون شش دقیقه راه رفتن(در مرحله پس آزمون در بین گروهها تفاوت معناداری وجود دارد.این شاخص ها در گروه at+s و گروه at افزایش یافت و حداکثر میانگین حجم بازدمی در ثانیه اول به حداکثر ظرفیت حیاتی(fev1/fvc) در دو گروه at+s و گروه at افزایش یافته بود که این افزایش در گروه ورزش معنادار نبود و در گروه s و گروه c نسبت به پیش آزمون کاهش نشان داد.تغیرات میانگین fev1 در گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب 9 ،8/83 ،10- و16/12- لیتر ، تغیرات میانگین fvc در گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب 38/14 ،13/15 ،6- و 25/13- لیتر، تغیرات میانگین pef در گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب 24 ،37/26 ،25/5- و 25/5- لیتر بر ثانیه، تغیرات میانگین mvv در گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب 75/18 ،37/22 ،62/3- و29/9- لیتر در دقیقه ،تغیرات میانگین fev1/fvc در گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب 75/6 ،25/13 ،3- و 88/4- ، تغیرات میانگین 6mwtدر گروه at ،at+s ،s و c به ترتیب25/325 ،37/336 ،25/17- و 62/14- متر بود. بجث :با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که تمرینات هوازی و مصرف مکمل ویتامین d به مدت 8 هفته می تواند شاخص های عملکرد ریوی و میزان عملکرد هوازی بیماران آسمی را بهبود بخشد و به عنوان بخشی از برنامه های توان بخشی ریوی بیماران آسمی مد نظر قرار گیرند. کلمات کلیدی:تمرینات هوازی، fev1 ,fvc, fev1/fvc, pef ,mvv ,6mwt ،اسپیرومتری، بیماران آسمی ،ویتامین d
رقیه ثیابی هشجین پریچهر حناچی
یکی از تغییرات مهم ورزش و فعالیت بدنی در بدن انسان، تغییرات هورمونی است. این تغییرات بنا به شدت، مدت و نوع تمرین اثرات متقاوتی دارند. بتا اندورفین(be) نیز به عنوان یکی از هورمون های سیستم عصبی در اثر فعالیت دچار تغییراتی در سطح پلاسمایی خون می شود. این نورو پپتید شامل یک زنجیره 31 اسید آمینه ای است که از پروآپیوملانوکورتون (pomc) مشتق شده و نقش مهمی را در مکانیسم رهایی از درد و ایجاد حس خوب بودن و سرخوشی به عهده دارد. مطالعات بسیاری بر روی اثر تمرین و تغییرات be صورت گرفته است. اما به دلیل اصل اختصاصی تمرین نتایج حاصل از این تحقیقات دارای تناقضات بسیاری است. از این رو هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر یک جلسه تمرین هوازی و بی هوازی برروی تغییرات سطح be پلاسمایی دختران فعال و غیر فعال قرار گرفت. بدین منظور پس از توزیع پرسشنامه تعیین سطح فعالیت بدنی در دانشگاه الزهرا و احراز شرایط مورد نیاز، تعداد 12 دانشجوی تربیت بدنی به عنوان گروه فعال(0.6±21.6 سال،3.68± 162.25 سانتی متر، 6.35±54.13 کیلوگرم) و12دانشجوی غیر تربیت بدنی به عنوان گروه غیر فعال (0.69±20.55 سال،5.14± 161.40 سانتی متر، 6.45±59.25 کیلوگرم) انتخاب شدند. بعد از آشنا نمودن آزمودنی ها با مراحل انجام تمرین، دو نوع تست بروس و رست به عنوان تست های تمرین هوازی و بی هوازی بر روی آزمودنی ها انجام شد. قبل و بعد از انجام تست be آزمودنی ها ثبت گردید و نتایج تحقیق در سطح معنی داری مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین مقادیر be در دوگروه فعال و غیرفعال در مرحله استراحت تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که تمرین هوازی و بی هوازی در دو گروه دختران فعال و غیر فعال سبب افزایش در میزان بتا اندورفین پلاسمایی شداما این افزایش معنی دار نبود. واژه گان کلیدی: تمرین هوازی(تست بروس)، تمرین بی هوازی(تست رست)، بتا اندورفین، فعال، غیرفعال.
بهاره جلالوندی پریچهر حناچی
سال هاست اثرات آنتی اکسیدان ها در حین وپس از انجام فعالیت های ورزشی مورد توجه قرار گرفته است.coq10 از جمله آنتی اکسیدان هایی است که ادعا می شود اثرات مثبتی بر روی فعالیت های هوازی وبی هوازی بر جا می گذارد.بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیرچهارهفته مکمل دهی coq10 به همراه تمرینات هوازی شنا بر برخی از متغییرهای فیزیولوژیک همچون آستانه بی هوازی،نقطه شکست ضربان قلب،vo2max وغیره انجام شد. مواد وروش ها:بدین منظور 16 نفر از دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه الزهرا(با میانگین سن 86/0±25/21،وزن 98/4±42/54وشاخص توده بدنی6./1±127/20)به صورت تصادفی انتخاب وبه چهار گروه مکمل(n=4)،مکمل–تمرین(n=4)،تمرین(n=4) وکنترل (n=4)تقسیم شدند.مصرف مکمل به میزان 100 میلی گرم در روز بود وتمرینات هوازی شنا نیز سه روز در هفته انجام شد. آزمودنی ها پیش و پس از آغاز دوره چهار هفته ای مصرف مکمل وتمرین هوازی یک آزمون فزاینده وامانده ساز را برای تعیین آستانه بی هوازی ونقطه شکست ضربان قلباجرا کردند.تجزیهوتحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک راهه(anova)،در سطح معناداری05/0p< با نرم افزار spss 16،انجام گرفت نتایج آزمون anovaنشان داد که نقطه شکست ضربان قلب (hrdp) و آستانه بی هوازی درتمام گروه ها افزایش یافته، اما تنها افزایش معناداربین گروه ها در vo2max( 008/0p=) اتفاق افتاده است. نتیجه گیری: یافته های حاضر پیشنهاد می کند،مکملcoq10 به عنوان یک مکمل آنتی اکسیدانی می تواندتاثیرات مثبتی بر شاخص های هوازی داشته باشد با توجه به اینکه مقدار مورد استفاده،طول دوره مکمل دهی،سطح فعالیت بدنی ودیگر عوامل با توجه به شرایط افراد نقش تعیین کننده ای خواهد داشت. کلمات کلیدی: مکمل coq10،آستانه بی هوازی، نقطه شکست ضربان قلب،آزمون فزاینده وامانده ساز ?
فاطمه عمیدی محمدرضا کردی
یکی از روشهای غیر مستقیم برای اندازه گیری استرس اکسایشی، استفاده از پروتئین های کربونیل به عنوان شاخصی از تغییرات اکسیداسیونی پروتئین ها می باشد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت ورزشی شدید (بی هوازی) بر میزان پروتئین کربونیل پلاسمای خون زنان فعال بود. بدین منظور یک گروه 20 نفره از بدمینتون کاران زن استان فارس با میانگین و انحراف استاندارد سن (1/2±2/21) سال و وزن (6/3±7/52) کیلوگرم انتخاب شدند. سپس ورزشکاران به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (n=10) و کنترل (n=10) تقسیم شدند. روز آزمون، ابتدا بدنبال 10 دقیقه استراحت آرام از هر آزمودنی نمونه خونی برای تعیین مقادیر پروتئین کربونیل گرفته شد. بعد از گرم کردن، آزمون دوچرخه وینگیت تنها از گروه تجربی به عمل آمد و بلافاصله پس از انجام آزمون نمونه خونی دیگری گرفته شد و همزمان با آن ضربان قلب آزمودنی ها تعیین شد. 24 ساعت پس از آزمون نیز نمونه خونی دیگری از همه آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون (anova repeated measured) برای بررسی تغییرات درون گروهی استفاده شد. سطح معناداری برای تمام تجزیه و تحلیل ها (05/0>p) انتخاب شد. آزمون تعقیبی بونفرونی در گروه تجربی نشان داد اختلاف معنی دار میزان پروتئین کربونیل در مراحل پیش و پس آزمون 1 (010/0 =p) و پس آزمون های 1 و 2 (013/0 =p) وجود دارد و تفاوت معنی داری در مراحل پیش و پس آزمون 2 مشاهده نشد (05/0 <p) و در گروه کنترل اختلاف معنی داری در بین سه مرحله آزمون مشاهده نشد. نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت ورزشی بی هوازی، باعث افزایش معنی دار در میزان پروتئین کربونیل به عنوان یک متغییر استرس اکسایشی در پلاسمای خون دختران فعال شد و در 24 ساعت بعد به سطح اولیه خود بازگشت
محجوبه شکری عذرا صبورا
سردهperovskia l. یکی از سرده های متعلق به تیره ی نعناعیان( lamiaceae) است. این سرده دارای 4 گونه می باشد که در مناطق آسیا، افغانستان، پاکستان، ایران، هیمالیا و تبت رویش دارد. گونه های این سرده دارای تری ترپن های زیادی هستند که در عملکرد قلب، فعالیت آنتی اکسیدانی، خاصیت سمیت سلولی و مهار آنزیم آلدوز ردوکتاز نقش مهمی دارند. در این پژوهش، یکی از گونه های این سرده با نام علمیp. abrotanoides از سه منطقه مختلف ایران جمع آوری گردید و اندام های گل و برگ آن با سه روش مختلف در چندین سیستم حلالی عصاره گیری شد. سپس محتوای ترکیبات ساپونینی، فنلی، فلاونوئیدی، تانن، رزمارینیک اسید و آلکالوئید آن سنجیده شد. هم چنین فعالیت آنتی اکسیدانی اندام های گل و برگ با روش های مختلف شامل فعالیت آنتی اکسیدانی کل، مهار همولیز گلبول قرمز، قدرت احیاکنندگی( frap)، فعالیت جاروب کنندگی رادیکال نیتریک اکساید و آزمون مهار بی رنگ شدن بتاکاروتن مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که میانگین های فعالیت آنتی اکسیدانی و محتوای ترکیبات شیمیایی فوق بسته به نوع حلال، روش استخراج، جمعیت مورد بررسی و هم چنین فصول مختلف سال تفاوت معنی داری داشتند. هم چنین نوع اندام نیز روی میانگین هر کدام از ترکیبات و خواص ذکرشده تاثیر گذار بود. روش کروماتوگرافی لایه نازک به منظور بررسی کیفی ترکیبات و هم چنین کروماتوگرافی ستونی با هدف جداسازی ترکیبات موجود در این گونه انجام شد که با کمک این روش، 4 ترکیب ساپونینی از عصاره اتانلی و اترنفتی برگ جمعیت شاهرود تفکیک شد. در قسمت دیگر این پژوهش، اثر تیمارهای دمایی و هورمونی بر شکست خواب بذر این گونه بررسی شد که نتایج نشان دهنده نقش بارز سیتوکینین ها بر شکست خواب بذر بود. هم چنین تیمارهای هورمونی مختلف تفاوت معنی داری را در شاخص های رشدی (تعداد و طول) ریشه های نوپدید و نو شاخه ها و فعالیت آنتی اکسیدانی و محتوای رزمارینیک اسید آنها نشان داد، به طوری که تیمارهای مناسب شاخه زایی و ریشه زایی شناسایی شد. افزایش میزان رزمارینیک اسید و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره اندام های حاصل از کشت بافت در پاسخ به برخی از تیمارهای هورمونی مشهود بود.
مطهره رستگارمقدم افسانه شمشکی
فعالیت بدنی برای سلامتی مفید است ولی فعالیت شدید مصرف اکسیژن را افزایش می دهد و باعث اختلالِ درون سلولیِ هموستاز پرواکسنده ها-ضداکسنده ها، کاهش ذخایر ضداکسایش ها و افزایش ابتلا به آسیب های اکسایشی می شود. بنابراین برای تنظیم احیا-کاهش سلولی، وجود دفاع ضداکسایشی قوی لازم و ضروری است. پژوهش حاضر اثرات مصرف مکمل ژل آلوئه ورا بر فعالیت ضداکسایشی پلاسما پس از یک وهله فعالیت درمانده ساز در زنان تمرین نکرده را ارزیابی نموده است. 22 زن (سنین 83/4 ± 8/25 سال؛ درصد چربی40/7 ± 1/33) در یک مدل دوسویه کور و تصادفی به گروه آلوئه ورا (ag، کپسول mg120?2 ژل آلوئه ورا، 11n?) و یا دارونما (pl، کپسول mg120?2 نشاسته، 11n=) تقسیم شده و آزمون فعالیت درجه بندی شده روی نوارگردان که تا رسیدن به واماندگی ادامه داشت را اجرا کردند. نمونه های خونی در هنگام استراحت و بلافاصله پس از آزمون، قبل و بعد از دوره 2 هفته ای مصرف مکمل جمع آوری شد. ظرفیت ضداکسایشی تام، گلوتاتیون، اسیداوریک و بیلی روبین اندازه گیری شد. یافته ها: مصرف روزانه ی 2 کپسول ژل آلوئه ورا، باعث افزایش معناداری (05/0p?) در سطح گلوتاتیون پلاسما شد ولی تغییر معناداری در ظرفیت ضداکسایشی تام، و سطح سرمی اسیداوریک ایجاد نکرد. با توجه به تاثیر معناداری که مصرف این مکمل بر تغییرات سطوح گلوتاتیونی پس از یک وهله فعالیت درمانده ساز داشته است، می توان نتیجه گرفت که مصرف ژل آلوئه ورا موجب بهبود عملکرد دستگاه ضداکسایشی شده است بنابراین احتمالا برای بهبود سلامت جسمانی در حالت استراحت و پس از ورزش مفید می باشد.
فرزانه سادات نقوی پریچهر حناچی
کاروتنوئیدها نه تنها می تواند به عنوان پیش ساز ویتامین آ عمل کنند بلکه قادر به عملکرد آنتی اکسیدانی و ضد توموری نیز می باشند. سنتز انواع مختلفی از کاروتنوئیدهای مهم به وسیله برخی از گونه های مخمری سبب شد تا این میکروارگانیسم ها به عنوان منابع کارآمد در تولید کاروتنوئید مطرح شوند. در این تحقیق غلظت کاروتنوئید تام در 3 سویه مورد بررسی قرار گرفت. سویه rhodotorula mucilaginosa به عنوان سویه ای با بیشترین مقدار کاروتنوئید تام انتخاب شد و باقی مطالعات بر روی آن انجام گردید. بهترین محیط کشت و بررسی شرایط محیطی بهینه شامل دوره ی انکوباسیون، دما، ph و شوری برای تولید حداکثر کاروتنوئید نشان داد که بهترین محیط کشت برای تولید کاروتنوئید تام محیط نیمه سنتزی mms بود و شرایط محیطی مورد بررسی به طور معنی داری بر روی تولید کاروتنوئید تام و رشد سلولی اثر داشت. هم چنین این امر مشخص گردید که استفاده از چرخه های انجماد – ذوب پیش از آغاز استخراج تاثیر مثبتی بر مقدار کاروتنوئید استخراج شده می گذارد. در مطالعه 5 روش شکست سلولی و 5 حلال مختلف به منظور افزایش بازده کاروتنوئید جداشده از سلول های مخمر سونیکاتور و اتانول به ترتیب به عنوان کارآمدترین روش شکست و بهترین حلال مشخص شدند. کروماتوگرافی لایه نازک در جهت مطالعه ی کیفی و کمی اجزای نمونه مشخص کرد که عصاره ی حاصل از دو جز تشکیل شده بود و یکی از آن ها احتمالا بتا-کاروتن و دیگری تورولارهودین است. در بخش دیگری از این مطالعه آزمایشات مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و مولکولی بر پایه ی توالی دمین d1/d2 ی 26s rdna جهت شناسایی سویه ای با کد sg006 انجام پذیرفت و در نهایت، سویه ی sg006 به احتمال زیاد به عنوان rhodotorula soolaffiae شناسایی شد.
سمیه حسینی سوره برق نیکو خسروی
چاقی عارضه پیچیده ای است که با تجمع بیش از حد بافت چربی مشخص می شود و با بسیاری از مشکلات سلامتی از جمله بیماریهای قلبی عروقی مرتبط است .مداخله برای بهبود الگوی تغذیه و افزایش فعالیت فیزیکی در اولویت برنامه های پیشگیری و کنترل منسجم چاقی در بسیاری از کشورها می باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه فعالیت منتخب هوازی ،مصرف چای سبز و مصرف چای سبز به همراه فعالیت بدنی بر روی whr و نیمرخ لیپیدی در زنان غیرفعال انجام گردید بدین منظور از میان زنانی که طی فراخوان به سالن ورزشی مراجعه کرده بودند 40 نفر از زنان با دامنه سنی 20-30 سال انتخاب شدند و در 4 گروه کنترل ،فعالیت بدنی 8)هفته( ،چای سبز و چای سبز به همراه فعالیت بدنی قرار گرفتند. اندازگیریهای whr، تری گلیسرید ،کلسترول تام ،hdl-c, ldl-c به عنوان متغیرهای وابسته در ابتدا و انتهای مطالعه صورت گرفت. در پایان جهت بررسی اختلافات درون گروهی ،از آزمون آماری تی زوجی استفاده شدو جهت بررسی اختلافات بین گروهی از آزمون anovaبا روش های تکراری استفاده شد . در مرحله بعد ،جهت مقایسه دو به دو گروه های تحقیق از آزمون تعقیبی lsdاستفاده گردید تمامی آزمون ها در سطح معناداری 05/0 انجام گردید. whr در مرحله پس آزمون در گروه تمرین منتخب هوازی (p=0.01) در گروه چای سبز (p=0.01)و چای سبز و فعالیت بدنی(p=0.01)کاهش پیدا کردو در مقایسه بین گروهی نیز تفاوت معناداری بین گروه های تحقیق در میزان whrمشاهده شد. کاهش سطوح تری گلیسرید و کلسترول در گروه های تحقیق معنادار نبود. ولی hdl در گروه فعالیت بدنی(p=0.031) و فعالیت بدنی و چای سبز (p=0.01)افزایش معنادار داشت . میزان ldl نیز فقط در گروه چای سبز و فعالیت بدنی (p=0.001) وکاهش معنادار داشت. نسبت hdlبه ldl نیز در گروه های چای سبز(p=0.049) و چای سبز و فعالیت بدنی (p=0.001) افزایش معنادار داشته داست.
زلیخا رحیم زاده پریچهر حناچی
هدف تحقیق: در این پژوهش، هدف، بررسی تأثیر یک سری تمرینات هوازی و بی هوازی بر برخی از این شاخص های ترکیب بدنی در زنان فعال می باشد. این شاخص های ترکیب بدنی شامل درصد چربی بدن، bmi و whr می باشد. روش شناسی تحقیق: در این راستا آزمودنی ها از میان زنان فعال شهر تبریز و به تعداد 45 نفر انتخاب شدند. این آزمودنی ها به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، تمرینات هوازی و تمرینات بی هوازی قرار گرفتند. تمرینات به مدت 8 هفته اجرا شده و شاخص های ترکیب بدنی افراد قبل و بعد از آزمون مورد بررسی قرار گرفتند. برای بررسی علمی این نتایج از روش ها و پارامترهای آماری( روش کولموگروف-اسمیروف) استفاده شد. نتایج حاصله به صورت (انحراف استاندارد±میانگین) بیان شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که شاخص چربی بدن در گروه تمرینات هوازی از 45/1 ± 9/32 به 43/1 ± 0/31 و در گروه تمرین بی هوازی از 80/1 ± 1/32 به 70/1 ± 2/31 رسید. شاخص bmi در گروه تمرینات هوازی از مقدار (kg/m2)72/1 ± 0/25 به (kg/m2)59/1 ± 9/23 و در گروه تمرینات بی هوازی از مقدار (kg/m2)25 /1 ± 8/24 به (kg/m2)20/1 ± 2/24 رسید. همچنین شاخص whr در گروه تمرینات هوازی از مقدار 47 /0 ± 839/0 به 046/0 ± 827/0 و در گروه تمرینات بی هوازی از مقدار 044/0 ± 830/0 به 044/0 ± 826/0 رسید. نتیجه گیری: نتایج نشان دادکه پس از8هفته، کاهش شاخص های درصد چربی بدن، bmi و whr در دو گروه تمرینات هوازی و بی هوازی معنادار است(p<0.05)و این کاهش در گروه تمرینات هوازی در هر سه پارامتر نسبت به گروه تمرینات بی هوازی بیشتر است.
مینا کنعانی کاوه خبیری
هدف: هدف این پژوهش، تعیین تأثیر مصرف اسید چرب امگا 3 بر تغییرات سطوح پلاسمایی pge2،ldh،ck در طول تمرین بی هوازی در میان زنان فعال است. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود . بدین منظور 32 دانشجوی تمرین کرده ( با میانگـــین سن 0.3± 22.41 سال و با میانگینbmi 2.0 ± 22.01 کیلوگرم متر مربع ) بطور تصادفی در چهار گروه کنترل،مکمل،تمرین و مکمل و تمرین تقسیم شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون کولموگروف- اسمیرونوف استفاده شد واز آزمون تحلیل واریانس یکطرفه به منظور بررسی تفاوت بین گروه ها استفاده گردید. یافته ها: نتـــایج تحقیق نشان داد شش هفته تمرین بی هوازی باعث تفاوت معــنی دار در گروه های تحقیق حاضر برای متغیر ck (0001/. = p و 67/ 10 = 28 و 3f) شده است. همچنین شش هفته مکمل دهی امگا3 بر میزان ldh دختران سالم دو گروه مکمل و تمرین با مصرف مکمل تأثیر معنی دار داشت.(006/. = p و 17/ 5 = 28 و 3f). نتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی دار در میزان تغییرات متغیر سرمی پروستاگلاندین ای2 گروه های این تحقیق نشان داد (0001/. = p و 72/ 21 = 28 و 3f). نتایج: بر اساس یافته ها، درهردوگروه مکمل و مکمل – تمرین،پس ازشش هفته مصرف مکمل امگا 3،میزان آنزیم هاکاهش یافته است.همچنین در هر دو گروه مکمل و مکمل – تمرین،پس ازشش هفته مصرف مکمل امگا 3،میزان pge2 کاهش یافته است. به نحوی که در گروه مکمل تفاوت معنی دار بود و در گروه تمرین با مصرف مکمل مانع افزایش آن همانند گروه تمرین شد (هرچند این کاهش معنی دار نبود).
زهرا مسیبی رزیتا فتحی
چکیده: مقدمه: کمرین یک ازآدیپوکاین های تازه کشف شده می باشد که ممکن است در توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شرکت داشته باشد.تحقیق حاضر تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی کمرین و مقاومت به انسولین در موش های نر را موردارزیابی قرار داد. مواد و روش ها: 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 23±161 گرم وسن 4- 5 هفته) بعد از یک هفته تطابق با محیط آزمایشگاهی به 3 گروه 8 تایی (کنترل سالم- کنترل مقاوم به انسولین –تمرین کرده مقاوم به انسولین ) تقسیم شدند. حیوانات در گروه تمرین مقاوم به انسولین یک برنامه تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه های متصل به دم را(3 روز در هفته برای 8 هفته)، انجام دادند. بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی غلظت پلاسمایی سطوح کمرین،گلوکز، انسولین، مقاومت به انسولین ونیم رخ لیپیدی آزمودنی ها، اندازه گیری شد. یافته ها: یافته ها نشان داد تمرین مقاومتی منجر به کاهش معناداری در سطوح کمرین (01/0=p)، گلوکز(001/0=p)، انسولین (001/0=p) ، مقاومت به انسولین (0001/0)و سطوح ldlپلاسما (007/0=p) و افزایش معناداری در سطوح hdlپلاسما (03/0=p)در گروه مقاوم به انسولین شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد، تمرین مقاومتی با شدت های بالا، می تواند به عنوان رویکردی پیشگیرانه در بهبود مقاومت به انسولین مورد توجه قرار بگیرد. واژه های کلیدی: کمرین- مقاوم به انسولین- تمرین مقاومتی- موش صحرایی
بی بی سارا ایمری پریچهر حناچی
هدف: نسفاتین آدیپوکاین جدیدی است که از بافت چربی ترشح شده و در سازوکار تنظیم گلوکز خون، بهبود حساسیت انسولینی، تنظیم اشتها، هموستاز انرژی و سوخت و ساز دخالت دارد. با توجه به اهمیت فعالیت مقاومتی درپیشگیری و درمان اضافه وزن و چاقی، هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی نسفاتین-1 در زنان دارای اضافه وزن است. روش پژوهش: برای دست یابی به هدف فوق، 18 زن داوطلب غیر فعال و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 36 تا 42 سال انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تمرین وکنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی به مدت 8 هفته و هر هفته 4 جلسه به تمرین مقاومتی پرداختند. برنامه تمرین در 9 ایستگاه با شدت 60-70 % یک تکرار بیشینه (1-rm) بود. نمونه های خونی آزمودنی ها 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، در حالت ناشتا، جمع آوری شدند. تغییرات سطوح نسفاتین-1 پلاسما توسط کیت الایزا اندازه گیری شد. از آزمون آماری t مستقل در سطح معنی داری 05/0? p و ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی فاکتورها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که پس از 8 هفته تمرین مقاومتی، شاخص های آنتروپومتریکی از جمله: وزن، شاخص توده بدنی ((bmi، نسبت دور کمر به دور باسن (whr)، درصد چربی بدن (bfp)، درگروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنا داری داشت (05/0? p). اما تغییرات توده خالص بدن ((slm، گلوکز و نسفاتین-1 پلاسما معنی دار نبود ( 05/0? p). همچنین، بین تغییرات گلوکز و نسفاتین-1 پلاسما ارتباط معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: تغییرات سطوح نسفاتین-1 در زنان دارای اضافه وزن، احتمالاً به شدت و مدت بیشتر تمرین مقاومتی و تغییرات بیشتر در وزن و درصد چربی بدن نیاز دارد، با این وجود مطالعات بیشتر جهت درک ساز و کارهای موثر بر سطوح نسفاتین-1 ضرورت دارد. واژگان کلیدی: تمرین مقاومتی، نسفاتین-1، گلوگز
راحله احسانی پریچهر حناچی
هموفیلوس آنفلوانزا تیپ b (hib) یکی از علل اصلی مننژیت و پنومونی در نوزادان و کودکان در کشورهای در حال توسعه است و هرساله حداقل 3 میلیون مورد بیماری ناشی از hib در سراسر جهان ایجاد می شود. کپسول پلی ساکاریدی hib، پلی ریبوزیل ریبیتول فسفات (prp) فاکتور اصلی بیماریزایی می باشد. کپسول پلی ساکارید کونژوگه شده به پروتئین حامل در پیشگیری از عفونت ها موثر است. میزان شیوع عفونت های ناشی از hib در ایران هنوز ناشناخته است و واکسیناسیون علیه hib تاکنون در برنامه واکسیناسیون معمول کشور قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه، دستیابی به یک روش کارآمد و موثر جهت تولید واکسن کونژوگه علیه مننژیت ناشی از هموفیلوس آنفلوانزا است. در این تحقیق، مشتق پلی ساکارید hib (prp) در حضور 1-اتیل-3-(3-دی متیل آمینو پروپیل) کربو دی ایمید (edac) با وزیکول غشاء خارجی (omv) نیسریا مننژیتیدیس گروه b کونژوگه شد. دو روش با واسطه آدیپیک اسید دی هیدرازید (adh) به عنوان فاصله گذار به کاربرده شد. پلی ساکارید به صورت جداگانه با سیانوژن بروماید (cnbr) و edac فعال شد. در روش اول، adh به prp فعال شده با cnbr متصل و مشتق prpcnbr ah تشکیل شد. در روش دوم، adh به prp فعال شده توسط edac متصل و prpedac ah تشکیل شد. دو مشتق ایجاد شده توسطedac به omv کونژوگه شدند و prpcnbr ah-omv، prpedac ah-omv تشکیل شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که بازده کونژوگه prpcnbr ah-omv بر حسب پروتئین متصل شده به پلی ساکارید 3/63% و برای prpedac ah-omv 47% و متوسط بازده کونژوگاسیون توسط سیانوژن بروماید فعال کننده بیشتر از فعال کننده دیگری است. با این حال به مطالعه بیشتر در مورد روش های دیگر و مقایسه آنها با یکدیگر برای دستیابی به یک واکسن کونژوگه بسیار موثر، نیاز است. کلید واژه ها: هموفیلوس آنفلوانزا، واکسن، پلی ساکارید، کونژوگه
فهیمه شریعتی نژاد معصومه شجاعی
زمینه و هدف : یکی از مراحل مهم زندگی زنان، یائسگی است، زنان با ورود به این دوره با مشکلات جسمی و روحی زیادی روبه رو می شوند و فعالیت بدنی به عنوان یکی از راههای بهبود وکاهش این عوارض می تواند مورداستفاده قرار گیرد. براین اساس پژوهشی با هدف بررسی و مقایسه اثر دو نوع برنامه تمرینی مقاومتی و استقامتی بر برخی شاخص های فیزیولوژیکی و روانی زنان یائسه صورت گرفت. مواد و روش ها: سی زن یائسه بالای 45 سال داوطلب به طور تصادفی در دو گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های تجربی به مدت 8 هفته و هفته ای 3جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه به فعالیت پرداختند. گروه استقامتی با 55 تا 75 درصد ضربان قلب هدف به فعالیت پیاده روی و ایروبیک پرداختند. گروه مقاومتی 9 حرکت استاندارد راروی دستگاه بدنسازی به مدت40 دقیقه و استراحت 3 دقیقه بین ست ها ,و شدت 50 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. قبل و بعد از تمرینات bmi با فرمول وزن بر حسب کیلوگرم تقسیم بر مجذور قد، whr، vo2max با تست میدانی یک مایل دویدن، ضریب دوگانه، درصد چربی با کالیپر و در دو نقطه از بدن و میزان افسردگی با پرسشنامه بک و اضطراب به کمک پرسشنامه کتل مورد ارزیابی قرار گرفت.تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه بررسی و در صورت معناداری از آزمون تعقیبی بونفرونی برای مشخص کردن تفاوت ها استفاده شد،تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss نسخه 16 و در سطح p?0/05 انجام گرفت. یافته ها: هشت هفته تمرین مقاومتی و استقامتی باعث کاهش bmi،whr، درصد چربی بدن، ضریب دوگانه، افسردگی و اضطراب و افزایش vo2maxدر زنان یائسه شد اما این تمرینات بر وزن ، فشار خون دیاستولیک و توده بدون چربی اثر معناداری نداشت. ازطرفی در مقایسه اثر دونوع تمرین مقاومتی و استقامتی، تمرینات استقامتی بر فشار خون سیستولی، ضریب دوگانه، و درصد چربی بدن اثر بیشتری نسبت به تمرینات مقاوتی داشته اند. نتیجه گیری: هشت هفته تمرین مقاومتی و استقامتی باعث بهبود قابل توجهی در فاکتورهای فیزیولوژیکی و روانی زنان یائسه می شود.که این بهبود درتمرینات استقامتی بیشتر بوده است. کلمات کلیدی: زنان یائسه، تمرینات مقاومتی، تمرینات استقامتی، فاکتورهای فیزیولوژیکی، فاکتورهای روانی.
زهرا کوهستانی محمد رضا کردی
بررسی تاثیر 1 ، 3 و 5 جلسه تمرین تناوبی شدید (hiit) بر عامل رشد اندوتلیال عروقی (vegf) بافت قلب رتهای نر سالم نژاد ویستار مقدمه: بی تحرکی و عدم فعالیت بدنی خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی و پرفشارخونی و انواع دیگری از بیماریها را افزایش می دهد. تاثیر ورزش بر فاکتورهای سازنده عروق، موضوعی است که به تازگی توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر 1، 3 و 5 جلسه تمرین تناوبی شدید بر عامل رشد اندوتلیال عروق(vegf) بافت قلب در رتهای نر سالم ویستار بود. مواد و روشها: تعداد32 سر رت نر سالم نژاد ویستار با دامنه سنی 3-4 هفته و محدوده وزنی 20±250 گرم از موسسه پاستور ایران خریداری شد. رتها بطور تصادفی به 4 گروه 1جلسه (n=8) ،3جلسه (n=8)، 5 جلسه (n=8) تمرین تناوبی پر شدت و گروه کنترل(n=8) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 1 ساعت دوی تناوبی شدید بود. 24 ساعت بعد از فعالیت، نمونه گیری از عضله قلبی انجام شد و مقادیر بافتی vegf توسط کیت الایزا مورد اندازه گیری قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل نشان داد که میزان فاکتور رشد اندوتلیال عروق در گروه 1، 3 و 5 جلسه تمرین نسبت به گروه کنترل در پاسخ به تمرین تناوبی پرشدت معنادار نبوده و همچنین بین گروهها نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد (p> 0/05). نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش میتوان بیان داشت که 1، 3 و 5 جلسه تمرین تناوبی با شدت بالا، تاثیری بر میزان فاکتور رشد اندوتلیال عروق بافت عضله قلبی در رتهای نر سالم نژاد ویستار ندارد. اینگونه به نظر می رسد که شاید تعداد کم جلسات تمرین عامل مهمی در عدم افزایش معنادار vegf در عضله قلبی رتهای نر سالم نژاد ویستار می باشد. واژگان کلیدی: فاکتور رشد اندوتلیال عروق، تمرین تناوبی شدید
وجیهه فانی رزیتا فتحی
آدیپوکین ها پروتئین های مترشحه از بافت چربی هستند که در کنترل متابولیسم بدن شرکت دارند. کمرین آدیپوکین جدیدی است که در کبد و بافت چربی سفید بیان می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین در موش های نر صحرایی بود. 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار(میانگین وزن 23±161 گرم وسن5-4 هفته) به طور تصادفی به 3 گروه 8 تایی ( کنترل- تمرین هوازی- تمرین مقاومتی) تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی به مدت 8 هفته، هفته ای 5 روز و هر روز حداکثر 60 دقیقه روی تردمیل و با سرعت حداکثر 25 متر در دقیقه دویدند. گروه تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، هر هفته 3روز به اجرای تمرین مقاومتی پرداختند. در اجرای پروتکل تمرینی از نردبانی استفاده شد که موش ها وزنه ها را با اتصال به دمشان از آن بالا می بردند. نمونه خون گیری 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتایی انجام شد و سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین اندازه گیری شد. یافته ها نشان داد تمرین مقاومتی منجر به کاهش معناداری در سطوح کمرین پلاسمایی (049/0=p)، سطوح کمرین بافتی (039/0=p) شد. سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین بعداز 8 هفته تمرین هوازی کاهش یافت ولی این کاهش از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0p>). همچنین همبستگی معناداری بین سطوح کمرین پلاسمایی و بافت چرب متعاقب هشت هفته تمرین هوازی و مقاومتی مشاهده شد. نتیجه گیری: کمرین احتمالاً از طریق ایجاد وضعیت التهابی در بافت چربی، منجر به ایجاد مقاومت به انسولین می شود و عوارض خطر بیماری دیابت را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، به نظر می رسد تمرین مقاومتی، منجر به کاهش سطح کمرین و همسو با آن موجب بهبود مقاومت به انسولین گردید.
عهدیه پورمحمد پریچهر حناچی
پژوهش حاضر سعی دارد به بررسی تاثیر یک دوره مکمل دهی گیاه خار مریم در طول تمرینات منتخب و بررسی تغییرات شاخص التهابی اینتر لوکین 6 همراه با تغییرات نیمرخ روانی در زنان تکواندوکار نخبه استان البرز بپردازد. مجموعا 40 نفر برای حضور در شرایط پژوهشی بصورت تصادفی انتخاب و در 4 گروه تقسیم شدند که تا پایان مدت مداخله، مجموعا با توجه به خروج تعدادی از شرکت کنندگان به ترتیب گروه کنترل هفت نفر، گروه استفاده کننده از مکمل سیلی مارین 8 نفر، گروه تمرین 8 نفر و در گروه تمرین و مکمل 9 نفر تا پایان طرح همکاری نمودند. شرکت کنندگان برای سازگاری با آزمون تدریجی و طی 6 هفته به شرایطی رسیدند که 6 مرحله کامل تست را اجرا کنند برای تبیین وضعیت سلامت روانی در تمام گروه ها از فهرست تجدید نظرشده علائم روانی استفاده شد.
حمیده نخعی پریچهر حناچی
عنوان: بررسی تاثیر یک دوره تمرینات هوازی با مصرف دارچین بر ظرفیت تام آنتی اکسایشی و برخی عوامل خطر زای قلبی عروقی بر زنان فعال چکیده: مقدمه: تمرین منظم برای ارائه شماری از فواید سیستم قلبی عروقی پیشنهاد می شود. علاوه براین، گیاهان دارویی می توانند آسیب های اکسیداتیو ناشی از عوامل استرس زا را کاهش دهند. در این مطالعه، ما اثر همزمان ورزش هوازی با مصرف دارچین بر ظرفیت تام اکسایشی و برخی عوامل خطر زای قلبی عروقی بر زنان فعال را بررسی می کنیم. روش بررسی: 28 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی( سنین:02/2±36/22سال؛ وزن: 17/7±80/59 کیلوگرم؛ قد: 60/6±40/162 سانتی متر) به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به 5 گروه: 1) تمرین هوازی2) تمرین هوازی به همراه مصرف دارچین3) تمرین هوازی به همراه مصرف دارونما4) دارچین5) کنترل تقسیم شدند. تمرین هوازی به مدت 6 هفته و با شدت 80-65 درصد حداکثر ضربان قلب انجام شد. در ابتدا و انتهای مطالعه نمونه های خونی جمع آوری گردید و در سطح معناداری ( 05/0 p>) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: قند خون، hdl، ldl، کلسترول، تری گلیسرید، tac، اسید اوریک و بیلی روبین در گروه تمرین هوازی به همراه مصرف دارچین تفاوت معنی داری نداشت (05/0 p>). نتیجه گیری: احتمالا انجام فعالیت ورزشی بیش از 4 هفته و مصرف دارچین بیش از یک گرم در روز می تواند موجب بهبود ظرفیت تام آنتی اکسایشی و برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی گردد. واژه های کلیدی: ورزش هوازی، دارچین، تمرین
نفیسه قنبرلو پروانه نظرعلی
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیر یک جلسه تمرین تداومی استقامتی و تمرین تناوبی شدید بر متابولیسم چربی زنان فعال و غیر فعال می باشد.به این منظور 18 نفر از دانشجویان دانشگاه الزهرا انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تمرینی تداومی با قد،وزن و سن 5±173 سانتی متر، 1/6±57 کیلوگرم و 7/1±3/22 سال ، گروه تمرینی تناوبی با قد وزن و سن 14/5±162 سانتی متر ،7/8±7/55 کیلوگرم و 4/1±5/22 سال و گروه کنترل (غیرفعال) با قد، وزن و سن 26/5±160 سانتی متر ، 1/4±5/55 کیلوگرم و 1/3±4/21 سال تقسیم شدند. آزمون در محل آکادمی ملی المپیک ساعت 8 صبح شروع شد. در گروه تمرین استقامتی تداومی آزمودنی ها آزمون بروس را تاسرحد واماندگی انجام دادند و نتایج آن ثبت شد ، ضربان قلب آن ها با استفاده از دستگاه ضربان سنج پلار ثبت شد.گروه تمرینی تناوبی شدید آزمون رست (rast) را در نه ست متوالی با استراحت یک به سه بین هر ست انجام دادند که ضربان قلب استراحت و ضربان قلب بیشینه آن ها ثبت گردید.قبل از شروع آزمون و 30 دقیقه بعد از پایان پروتکل تمرین سطوح لیپید و لیپو پروتئین های خون وهمچنین آنزیم های کبدی (sgot, sgpt) با استفاده از کیت های خون گیری متعلق به شرکت بایورکس نایس و پارس آزمون اندازه گیری شدند.گروه کنترل ( غیر فعال) فقط در خون گیری پیش آزمون شرکت کردند. طبیعی بودن داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرونوف ارزیابی شد و تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 تحت ویندوز در سطح آلفای کوچکتر برابر5انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که در میان فاکتور های ( tc, tg, ldl, hdl, vldl , ldl/hdl, sgot , sgpt) که اندازه گیری شد تنها در میزان کلسترول تام ( tc) و لیپوپروتئین کم چگال (ldl) درهر دو گروه تمرینی تفاوت معنی دار وجود داشت .( p? 0.05)و در آنزیم های کبدی فقط در مقدار sgot در گروه تمرینی تداومی استقامتی تفاوت معنا دار نشان داده شد.( p?0.05 )در نهایت مشخص شد که یک جلسه تمرین تداومی استقامتی و تناوبی شدیدبر میزان نیمرخ لیپیدی و آنزیم های کبدی اثرات قابل توجهی ندارد. کلید واژه : پروفایل لیپید ، تمرین تداومی استقامتی ، تمرین تناوبی شدید ، آنزیم های کبدی ?
سارا شریف پناهی نیکو خسروی
در دوران بارداری فعالیت های جسمانی از طریق افزایش حجم پلاسمای مادر و جنین می توانند بر رشد جنین موثر باشند. با توجه به اهمیت رشد جنین و حفظ سلامت مادر، پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر مدت تمرین یوگا (? هفته و ?? هفته) بر وزن و فشارخون زنان باردار و نیز رشد نوزاد (محیط سر، قد، وزن) و نمرات آپگار آن ها انجام گرفته است. بدین منظور تعداد ?? زن انتخاب شده و به دو گروه 8 هفته و 16 هفته تمرین تقسیم شدند. یافته های حاصل از پژوهش نشان دادند که در بین سه گروه، تفاوت در افزایش وزن بارداری، شاخص های آنتروپومتریک و نمره آپگار نوزادان معنادار نبوده است، اما فشارخون مادر در هر دو گروه تمرین یوگا به طور معنادار از گروه کنترل کم تر بوده که این یافته ها می تواند به دلیل ماهیت ضد استرس تمرینات یوگا باشد. واژگان کلیدی: یوگا، بارداری، فشارخون مادر، افزایش وزن بارداری، رشد جنین، نمره آپگار.