نام پژوهشگر: شاهین اوستان
مینو طایفه نوری شاهین اوستان
دو آزمایش به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال های 1386 و 1387 در گلخانه به اجرا در آمد تا اثرات شوری های مختلف نمک کلرید سدیم (0، 3، 6 و 9 دسی زیمنس بر متر) بر جذب عناصر ماکرو و میکرو در گیاهان و تجمع روغن و پروتئین دانه (در چهار مرحله برداشت) در سه رقم سویا (l17، زان و ویلیامز) مورد تحقیق قرار گیرد. نتایج نشان داد که شاخص کلروفیل (cci) و فلورسانس کلروفیل برگ های سویا با افزایش شوری، کاهش یافت. ارقام l17 و زان به ترتیب بیشترین و کمترین cci و فلورسانس را داشتند. مقدار پرولین برگ ها تحت شرایط غیر شور بسیار کمتر از تیمار های شوری بود. رقم زان نسبت به دو رقم دیگر پرولین بیشتری داشت. بین دو رقم l17 و ویلیامز از نظر مقدار پرولین اختلاف معنی داری وجود نداشت. غلظت سدیم، منگنز، روی و مس در بخش هوایی گیاه با افزایش شوری بیشتر شد، ولی غلظت پتاسیم، کلسیم، منیزیم و آهن کاهش یافت. رقم l17 بیشترین مقدار پتاسیم، کلسیم و منیزیم و رقم زان بیشترین مقدار سدیم، منگنز، روی و مس را داشتند که نشان می دهد رقم زان نسبت به شوری حساس تر است. سرعت پر شدن دانه در شوری های کم اندکی افزایش، ولی در شوری شدید کاهش یافت. دوره پر شدن دانه و به تبع آن حداکثر وزن دانه با افزایش شوری کاهش نشان داد. در هر دو سال، رقم ویلیامز دانه های درشت تری تولید کرد که علت آن در سال اول سرعت زیاد پر شدن دانه و در سال دوم طولانی بودن دوره پر شدن دانه بود. تعداد دانه در بوته، وزن دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت و در نتیجه عملکرد دانه در شرایط غیر شور به طور قابل توجهی بیشتر از شرایط شور بود. رقم l17 دارای دانه های بیشتر، ولی ریزتر در مقایسه با ارقام دیگر بود. اما، رقم ویلیامز دانه های درشت تری را تولید کرد. کمترین تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه متعلق به رقم زان بود. درصد روغن دانه همه ارقام سویا با افزایش شوری بیشتر شد. در مقایسه، درصد پروتئین با افزایش شوری کاهش یافت. بیشترین درصد روغن و پروتئین دانه به ترتیب از ارقام l17و ویلیامز به دست آمد. سرعت تجمع روغن در شرایط غیر شور و شوری های مختلف مشابه بود، ولی سرعت تجمع پروتئین در شوری شدید، کاهش یافت. دوره تجمع روغن و پروتئین با افزایش شوری کاهش یافت. شوری موجب کاهش شدید عملکرد روغن و پروتئین شد. کاهش عملکرد روغن و پروتئین بر اثر شوری را می توان به کاهش عملکرد دانه و دوره تجمع روغن و پروتئین تحت شرایط شور نسبت داد. رقم ویلیامز بیشترین سرعت تجمع روغن و پروتئین و دوره تجمع پروتئین را داشت ولی رقم l17 بیشترین عملکرد دانه در بوته را تولید کرد. در نتیجه، اختلاف در عملکرد روغن و پروتئین دو رقم ویلیامز و l17 اندک بود. حداقل عملکرد دانه و عملکرد روغن و پروتئین بوته در رقم زان به دست آمد.
حمید رضا ممتاز حسین ترابی گل سفیدی
در مورد اثرات توپوگرافی در تحول و تکامل و ویژگی های مختلف خاک های شالیزار تحقیقات کمی انجام گرفته است. منطقه آمل با دارا بودن اراضی بالادست، میانی و پایین دست یکی از مناطق شالیزاری استان مازندران بوده که علاوه بر برنج، مستعد برای کشت دوم بعد از برنج نیز می باشد. سطح زیر کشت برنج در آمل حدود 42 هزار هکتار بوده که 2/18 درصد سطح زیر کشت استان را شامل می شود. خاک های شالیزار خاک هایی هستند که با روش بخصوصی برای کشت آبی برنج مدیریت می شوند. عملیات فوق به همراه تراوش اکسیژن از طزیق ریشه گیاه برنج و منفذه های موجود در خاک سبب تکامل پدیده هایی خاص خاک های شالیزار می شود. هدف از این مطالعه بررسی خواص پدومرفولوژیک، مینرالوژیک و فیزیکی - شیمیایی در ردیف های مختلف توپوگرافی خاک های شالیزاری منطقه آمل و ارزیابی تناسب اراضی برای برنج و دانه های روغنی می باشد. بدین منظور 6 ترانسکت از مناطق کوهستانی به طرف ساحل دریای خزر انتخاب و در هر ترانسکت بسته به فاصله دامنه شمالی البرز تا ساحل جنوبی دریای خزر تعدادی پروفیل حفر و خصوصیات مرفولوژیکی از قبیل وضعیت افق های احیایی، درصد و پراکنش لکه های رنگی (ماتلینگ) در لایه های مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و وضعیت احیایی آن به وسیله شناساگر آلفا، آلفا پرین دی پریدیل تست گردید. از روش تهیه مقاطع نازک میکروسکوپی و sem-edx برای مطالعات میکرومرفولوژی استفاده گردید. شناسایی کانی ها در بخش رس ریز و درشت و همچنین در بخش پودری به روش xrd صورت گرفت. برای ارزیابی کمّی تناسب و محاسبه پتانسیل تولید آب و هوایی از روش فائو و همچنین از روش کیفی fcc استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که اراضی زیر کشت برنج در منطقه مورد مطالعه عمدتاً روی چند نوع لندفرم (شکل زمین) در مناطق دشت-های رسوبی دامنه ای، لوی، اراضی پشت لوی و اراضی پست قرار گرفته است. عموماً به غیر از لندفرم اراضی پست، بقیه لندفرم های مورد مطالعه تحت تاثیر شرایط اکوییک مصنوعی قرار گرفته اند. در رسوبات دامنه ای آبرفتی سطح آب زیرزمینی پایین بوده و این لندفرم از تکامل پروفیلی بیشتری نسبت به سایر لندفرم ها برخوردار است. وجود افق آرجیلیک و همچنین اکسیدهای آهن آزاد بیانگر تکامل بیشتر در این لندفرم می باشد. لندفرم های لوی و پشت لوی به علت آبرفتی بودن و جوان تر بودن و همچنین سطح آب زیرزمینی بالاتر، از تکامل پروفیلی کمتری نسبت به رسوبات دامنه ای آبرفتی برخوردارند و در لندفرم اراضی پست، شرایط کاملاً احیایی در سرتاسر پروفیل خاک حاکم می باشد. میکرومرفولوژی خاک وجود پدیده هایی خاص خاک های شالیزار را تایید می نماید و تاثیر رژیم رطوبتی اکوییک مصنوعی و طبیعی در خاک های شالیزار روی شکل زمین های مختلف دارای اختلافاتی است که در حد میکرومرفولوژی به خوبی قابل مشاهده است. نتایج کانی شناسی نشان می دهد که رژیم رطوبتی اکوییک مصنوعی و طبیعی روی کیفیت (نوع) کانی های رسی تاثیر نداشته و بیشتر متاثر از مواد مادری می باشد. رژیم رطوبتی اکوییک، بیشتر روی کمیت کانی های رسی موثر است به طوریکه در افق های با وضعیت زهکشی نامطلوب مقدار اسمکتیت افزایش می یابد. کلریت در خاک های مناطق کوهستانی مشاهده نشد ولی در مناطق جلگه-ای و اراضی پست وجود دارد. همچنین مقایسه نتایج به دست آمده از کانی شناسی بخش پودری در منطقه نشان دهنده تاثیر توپوگرافی و شرایط اکوییک و انتراکوییک بر شدت و ضعف هوادیدگی و تخریب کانی-ها در لندفرم های مختلف می باشد. بدین صورت که در مناطق مرتفع و بالادست به دلیل تکامل بیشتر، شدت هوادیدگی بیشتر و در مناطق پایین دست و جلگه شدت هوادیدگی در کانی ها کمتر می باشد. علاوه بر این در مقایسه با خاک های غیر شالیزار هوادیدگی در خاک های شالیزار (البته نه در شالیزارهای اراضی پست) شدیدتر است. سیستم رده بندی آمریکایی نسبت به روش wrb در طبقه بندی این خاک ها از دیدی خاکشناسی تر برخوردار بوده و موفق تر عمل می نماید. اما در هر دو سیستم توجه چندانی به وضعیت ظاهری و طبقه بندی آنها بر اساس نوع اشباع شدن با آب سطحی و آب زیرزمینی، شدت و میزان پدیده های ردوکسی مرفیک و ظهور آنها به صورت پسوند در افق های ژنتیکی نشده است. ارزیابی کمّی تناسب اراضی در لندفرم های مختلف متفاوت بوده و در اراضی پست از تناسب کمتری برخوردار است. مهم ترین عامل محدود کننده اقلیمی برای گونه های بومی برنج در منطقه آمل میانگین دما در مرحله گسترش نبات بوده که با فرض مناسب بودن بقیه فاکتورها به تنهایی باعث 30 درصد کاهش محصول برنج می شود. بنابراین هیچ یک از واحدهای اراضی در ارزیابی کمّی دارای تناسب s1 نیستند و تمام واحدها بجز t1p6 در کلاس تناسب s2 قرار می گیرند. عامل محدود کننده مربوط به خصوصیات خاک در اراضی پست، وضعیت زهکشی بسیار نامطلوب می باشد. همین طور عوامل محدود کننده اقلیمی برای سویا در منطقه آمل عبارتند از: درصد رطوبت نسبی در مرحله رسیدگی، میانگین دما در طول فصل رشد و نسبت تعداد ساعات آفتابی به طول روز (n/n) که با فرض مناسب بودن بقیه فاکتورها به تنهایی سبب 40 درصد کاهش محصول سویا می شود. نتایج ارزیابی آب و هوایی برای گلرنگ نشان از عدم تناسب منطقه آمل برای کشت گلرنگ دارد. بنابراین کشت این محصول در منطقه آمل به کشاورزان توصیه نمی گردد.
علی مولایی ناصر علی اصغرزاد
عوامل متعددی مانند فلزات سنگین، آنتی بیوتیک ها و آفت کش ها بر میکروارگانیسم های خاک تأثیر می گذارند. امروزه موادآلی مختلف مانند لجن فاضلاب، کمپوست و ورمی کمپوست برای اصلاح ساختمان خاک و تقویت حاصلخیزی آن بکار می روند ولی این مواد حاوی فلزات سنگین مانند pb، cd، zn، ni و cu هستند که برای میکروارگانیسم های خاک سمی می باشند. در بین این فلزات، pb بیشترین تأثیر منفی را بر میکروارگانیسم ها دارد. اگر مواد آلی مذکور بطور مستمر در خاک مصرف شوند، در دراز مدت pb در خاک تجمع یافته و به این ترتیب سلامت خاک و به تبع آن سلامت گیاه، حیوان و انسان به خطر خواهد افتاد. برای ارزیابی این خطرات، روش های مختلفی وجود دارد. یکی از این روش ها، آزمون تحمل القائی ناشی از آلودگی در جمعیت میکروبی (pict) است. در این تحقیق تأثیر سطوح مختلف pb بر فعالیت، تحمل و ساختار جمعیتی میکروارگانیسم های خاک با استفاده از آزمون pict در یک نمونه خاک زراعی منطقه خلعت پوشان تبریز بررسی شد. برای این منظور سطوح مختلف pb (از منبع نیترات سرب) با غلظت های 0، 100، 200، 300، 400 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم خاک به گلدان های حاوی دو کیلوگرم خاک در دو تکرار اضافه شده و در طول شش ماه انکوباسیون در دمای 25 درجه سانتیگراد و رطوبت معادل با 10- کیلوپاسکال، فعالیت آنزیم دهیدروژناز به عنوان معیاری از فعالیت میکروبی در محیط کشت مایع حاوی سطوح مختلف pb (مقادیر قابل استخراج با dtpa) در حضور تری فنیل تترازولیوم کلراید (ttc) توسط دستگاه اسپکتروفتومتر اندازه گیری شد. میزان تحمل میکروارگانیسم ها با اندازه گیری مقادیر ic50 و ساختار جمعیتی با کشت پلیت و شمارش کلنی در 15، 30، 90 و 180 روز پس از انکوباسیون تعیین شد.
رسول حسینی حاجی آبادی شاهین اوستان
کروم یک عنصر کم مقدار و ضروری برای پستانداران است. به هر حال این عنصر در زمره ی فلزات سنگین بوده و در غلظتهای زیاد برای سلامتی انسان مضر میباشد. واکنشهای اکسایش– احیا کروم برای تعیین تحرک، سمیت و سرنوشت آن از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. اطلاعات کمی درباره ی سرعت این واکنشها در دست است. بعلاوه واکنشهای اکسایش– احیا و جذب کروم در خاک توسط عوامل مختلف کنترل میشوند. هدف اصلی این پژوهش آگاهی از سرعت واکنشهای اکسایش- احیا کروم در خاک و ویژگیهای جذبی آن و تاثیر برخی از عوامل (غلظت کروم و ph) میباشد. بدین منظور از بین 33 نمونه ی خاک که شامل 13 خاک اسیدی و 20 خاک قلیایی از استانهای مازندران، گیلان، آذربایجان شرقی و غربی، پس از آزمایشات مقدماتی هفت نمونه خاک اسیدی برای آزمایشات سینتیکی اکسایش و همدمای جذب cr(iii) و هفت نمونه خاک (اسیدی و قلیایی) برای آزمایشات احیا cr(vi) در حضور براده آهن انتخاب شدند. بررسی سینتیک اکسایش cr(iii) در سه غلظت 50، 100 و 200 میلیگرم بر لیتر cr(iii) و سه ph 3، 4 و 5 در دامنه زمانی 30 تا 360 دقیقه انجام شد. بررسی سینتیک احیا cr(vi) در سه غلظت 2، 5 و 10 میلی گرم بر لیتر cr(vi) و چهار مقدار صفر، 1/0، 1 و 5 درصد براده آهن در دامنه زمانی 5 تا 60 دقیقه انجام گردید. آزمایشات همدمای جذب cr(iii) نیز در دامنه 25 تا 500 میلی گرم بر لیتر cr(iii) در 4ph= انجام پذیرفت. نتایج مطالعات سینتیک اکسایش cr(iii) نشان داد که معادله تابع توانی بهترین برازش را به داده ها یافته است و همچنین بیشترین مقدار اکسایش در 4ph= رخ داد. نتایج برازش معادلات سینتیکی به داده های احیا cr(vi) در حضور براده آهن نیز بیانگر برازش مطلوب داده ها به معادله مرتبه اول بود. همچنین رابطه ی منفی معنیداری بین مقدار احیا و ph مشاهده گردید. نتایج بررسی دادهای جذبی نیز نشان داد که معادله تمکین برازش بهتری در مقایسه با معادلات فروندلیچ و لانگمویر یافته است. بررسی تک نقطه ای جذب در ph خود خاکها نیز نشان داد که بین مقدار جذب و ph تعادلی (5/5ph<) رابطه ی مثبت معنیداری وجود دارد.
سالار رضاپور عباس صمدی
اقلیم عامل فعال در پدیده خاکسازی است که تغییرات آن سرعت توسعه و تکامل خاک و تغییر و تحول کانی های رسی را تحت تاثیر قرار می دهد. این مطالعه پیرامون تاثیر اقلیم بر تشکیل و توسعه خاک و کانی شناسی رسی در استان آذربایجان غربی با اهداف زیر صورت گرفت. 1- مطالعه تاثیر شرایط اقلیمی متفاوت بر روند توسعه و تکامل خاک 2- مطالعه تاثیر شرایط اقلیمی متفاوت بر منشاء، توزیع و توسعه کانی های رسی خاک و سنگ مادر 3- مطالعه تاثیر شاخص فراهمی آب (awi) و شاخص خشکی (ai) بر خواص فیزیکی، شیمیایی، توسعه و تکامل خاک و کانی های رسی بر این اساس 44 پروفیل در مسیر جنوب به شمال استان آذربایجان غربی شامل مناطق سردشت، پیرانشهر، اشنویه، مهاباد، ارومیه، سلماس و خوی بعنوان پروفیل شاهد انتخاب گردید. پس از حفر، تشریح و رده بندی خاکها، نمونه برداری های مورد نیاز جهت مطالعات فیزیکو شیمیایی و کانی شناسی رس انجام و همچنین 7 نمونه سنگ مادر جهت بررسی ارتباط کانی های رسی خاک و سنگ مادر انتخاب و آماده سازی شد. نتایج نشان داد که اقلیم و شاخص های اقلیمی از قبیل شاخص فراهمی آب و شاخص خشکی و نقش مهمی در خواص فیزیکی، شیمیایی، کانی های رسی و توسعه و تکامل خاک داشته است. طوریکه مناطق مرطوبتر استان (سردشت و پیرانشهر) دارای مقادیر بیشتر ماده آلی، cec، شاخص تجمع رس، آهن پدوژنیک و کریستالی، شاخص تجمع اکسیدهای آهن و نسبت اسمکتیت به (کلریت + ایلیت) و مقدار کمتر کربنات کلسیم، ph، هدایت الکتریکی و نسبت آهن فعال بود. میزان کربنات کلسیم تحت تاثیر شاخص فراهمی آب و شاخص خشکی تغییرات زیادی را نشان داد و می توان این فرض را در نظر گرفت که فرآیند آهک زدایی در محدوده 375/0 ? شاخص فراهمی آب و 5/29 ? شاخص خشکی به وقوع پیوسته است. اکسیدهای آهن بی شکل یا غیر بلوری (feo)، پدوژنیک (fed) و بلوری (fed-feo) ارتباط نزدیکی با شاخص های اقلیمی، هوادیدگی، نوع خاک، زهکشی،فرآیند های خاکسازی و کاربری اراضی نشان دادند. بر این اساس تحت تاثیر میزان مواد آلی بالا و زهکشی نامناسب، بیشترین میزان feo در افق های سطحی و خاک های هیدرومورف مشاهده شد. خاک های الفی سول با حداکثر بارندگی، شاخص فراهمی آب و خشکی، هوادیدگی و توسعه خاک بیشترین میزان fed و اکسیدهای بلوری آهن را نشان دادند. افزایش میزان fed با عمق احتمالا" به انتقال آن همراه با آبشویی رس ( در خاک های با زهکشی مناسب) و میزان بالای هوادیدگی درجا در نتیجه سیکل تر و خشک شدن و فعالیت ریشه ها (در خاک های با زهکشی نامناسب) مربوط می گردد. نسبت آهن فعال (feo/fed) در خاک های مختلف ترتیب الفی سول < مالی سول < ورتی سول < اینسپتی سول < انتی سول را نشان داد و به کمک این نسبت خاک های با زهکشی مناسب و نامناسب قابل تفکیک از هم نبودند. شاخص های تجمع اکسید آهن و تجمع رس تحت تاثیر فرآیندهای هوادیدگی، شستشو و تجمع و توسعه و تکامل خاک رفتار موازی هم را نشان دادند. همبستگی معنی دار بین شاخص فراهمی آب با شاخص اکسیدهای آهن (r = 0.4, p ? 0.05) و شاخص تجمع رس (r = 0.57, p ? 0.05) و بین شاخص خشکی و شاخص تجمع اکسیدهای آهن (r = 0.39, p ? 0.05) و شاخص تجمع رس (r = 0.54, p ? 0.05) نشان دهنده تبعیت شاخص فوق از اقلیم و شاخص های آن است. کانی های رسی موجود در خاک های استان شامل ایلیت، کلریت-کائولنیت، اسمکتیت، ورمیکولیت و کانی های رسی مخلوط بودند. در مناطق با بارندگی بیشتر (سردشت و پیرانشهر) کانی های رسی کلریت-کائولینیت، اسمکتیت و ورمیکولیت و در مناطق با بارندگی کمتر (خوی و سلماس) کانی های ایلیت و کلریت-کائولینیت غالب بودند. الگوهای مختلفی از توزیع کانی های رسی در پروفیل های خاک مناطق مختلف اقلیمی مشاهده شد.
رحیم محمدزاده کرکرق حسین معتمدی
با افزایش روزافزون جمعیت جهان، نیاز به تولید بیشتر مواد غذایی و همچنین افزایش بهره وری، استفاده از منابعی چون فاضلاب، هم بعنوان تیمار آبی و هم بعنوان ماده آلی، در اشکال مختلف (پساب و لجن فاضلاب) در اراضی کشاورزی اهمیت یافته است. یکی از مهمترین مشکلات این مواد غلظت زیاد فلزات سنگین در آن ها است که باید یا قبل از استفاده و یا پس از استفاده در اراضی تصفیه شوند. یکی از بهترین روش های پالایش این فلزات استفاده از روش های بیولوژیکی نظیر تجمع زیستی(استفاده از بیومس میکروبی زنده) و جذب زیستی(استفاده از بیومس میکروبی غیرزنده) است. بدین منظور باید از میکروارگانیسم هایی استفاده شود که مقاومت زیادی به غلظت زیاد فلزات سنگین داشته باشند و توانایی پالایش این فلزات را نیز داشته باشند. در مطالعه حاضر باکتری های مقاوم از خاکی که آلوده به فلزات سنگین بودند استخراج و شناسایی شدند. اکتینومیست بعنوان مقاوم ترین باکتری به غلظت های زیاد کادمیوم و نیکل برای انجام آزمایشات تجمع زیستی و جذب زیستی در محیط محلول و تجمع زیستی در محیط خاک انتخاب شد. تاثیر عواملی چون مقدار بیومس و غلظت آلاینده نیز بررسی شد. نتایج نشان دادند که در غلظت های کم فلزات در محیط محلول (50 و ppm 100) روش تجمع زیستی کارایی بهتری دارد اما در غلظت های بیشتر (200 و ppm 400) به دلیل کاهش مقاومت باکتری ها روش جذب زیستی عملکرد بهتری دارد. مقدار بیومس تاثیر معنی داری بر روی هر دو روش زیست پالایی گذاشت بطوریکه کمترین و بیشترین مقدار تجمع زیستی و جذب زیستی در تمام سطوح آلودگی بترتیب در مقدار بیومس1 و mg/l 5 صورت گرفت. غلظت فلزات سنگین نیز تاثیر معنی داری بر روی هر دو روش زیست پالایی گذاشت بطوریکه کمترین و بیشترین مقدار تجمع زیستی و جذب زیستی در تمام مقادیر بیومس بترتیب در سطح آلودگی 100 و ppm 400 صورت گرفت. آزمایشات تجمع زیستی در خاک نشان دادند که باکتری های تلقیح شده به خاک آلوده به فلزات باعث افزایش غلظت این فلزات در محلول خاک شده اند که با توجه به این امر می توان با استفاده از گیاهان سوپرجاذب این فلزات را از خاک خارج کرد.
لیلا علی دخت آخونی علیرضا ختایی
چکیده: آلودگی کروم در خاک و آب های زیرزمینی به عنوان یک مشکل جدی زیست محیطی محسوب می شود. دو حالت اکسایشی پایدار کروم (iii و vi) در طبیعت یافت می شوند. کروم شش ظرفیتی (cr(vi)) کاملاً محلول و متحرک بوده و به دلیل داشتن خواص اکسید کنندگی قوی، اثرات سمّی در سیستم های زیستی دارد در حالیکه کروم سه ظرفیتی (cr(iii)) به دلیل شرکت در سوخت و ساز گلوکز، چربی و پروتئین، به عنوان یک عنصر ضروری برای حیوانات شناخته شده است. لذا احیاء cr(vi) به cr(iii) و رسوب متعاقب آن از اهمیت ویژه ای در اصلاح مکان های آلوده به cr(vi) برخوردار می باشد. در این راستا، در پژوهش حاضر کارائی ترکیبات مختلف آهن شامل fe(ii) محلول، نانوذرات و میکروذرات مگنتیت (fe3o4) و نانوذرات و میکروذرات آهن صفر در غیرمتحرک سازی cr(vi) در محلول و خاک آلوده شده با کروم مورد مقایسه قرار گرفت. نانوذرات آهن صفر (zvin) به روش احیاء بوروهیدرید تهیه شدند و از نشاسته به عنوان پایدار کننده استفاده گردید. خاک در غلظت های مختلفی از cr(vi) (50 تا 1650 میلی گرم در کیلوگرم) توسط محلول دی کرومات پتاسیم (k2cr2o7) آلوده شد. مقایسه ی کارائی ترکیبات مختلف آهن در غیرمتحرک سازی cr(vi) در محلول در غلظت اولیه ی 20 میلی گرم در لیتر (ph اولیه=5) در حضور 6/0 گرم در لیتر از ترکیبات آهن به عنوان تابعی از زمان (5 تا 60 دقیقه) انجام شد. تأثیر عوامل مختلف شامل غلظت اولیه ی cr(vi) (میلی گرم در لیتر)، غلظت ترکیبات آهن (گرم در لیتر) و ph اولیه ی محلول بر کارائی ترکیبات مختلف آهن مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات مقایسه ای در خاک آلوده شده با cr(vi) در سیستم batch و در دو غلظت 100 و 850 میلی گرم در کیلوگرم در حضور 5/1 درصد وزنی ترکیبات آهن انجام شد. کارائی zvin در غیرمتحرک سازی cr(vi) تحت تأثیر عوامل مختلف شامل غلظت cr(vi) در خاک، ph سوسپانسیون، غلظت zvin و مدت زمان واکنش مورد بررسی قرار گرفت. به منظور مدلسازی و بهینه سازی فرآیند غیرمتحرک سازی cr(vi) توسط zvin در خاک، روش طراحی ترکیب مرکزی (ccd) مورد استفاده قرار گرفت. غلظت cr(vi) (میلی گرم در کیلوگرم)، غلظت zvin (درصد وزنی) و مدت زمان واکنش (دقیقه) به عنوان متغیرهای ورودی مدل انتخاب شدند. نتایج آزمایشات مقایسه ای نشان داد که کارائی ترکیبات مورد بررسی، در محلول آبی و خاک، از توالی زیر پیروی می کند: fe(ii) محلول > zvin پایدار > zvin غیرپایدار > نانوذرات مگنتیت > میکروذرات آهن صفر > میکروذرات مگنتیت. سرعت بالای واکنش در حضور fe(ii) محلول مانع دستیابی به اثر عوامل مختلف در این فرآیند شد. کارائی ذرات مگنتیت شدیداً وابسته به ph بوده و حداکثر کارائی آنها (هر دوی نانوذرات و میکروذرات) در ph برابر 3 مشاهده شد. zvin پایدار نسبت به zvin غیرپایدار و میکروذرات آهن صفر، کارائی مناسبی در غیرمتحرک سازی cr(vi) در محلول آبی و خاک در محدوده ی وسیعی از ph نشان داد. مقادیر پیش بینی شده توسط مدل پلی نومیال درجه ی دوم تطابق بالائی با داده های تجربی نشان دادند (97/0=2r و 94/0=2adj-r). نتایج بهینه سازی فرآیند نشان داد که حداکثر میزان غیرمتحرک سازی cr(vi) (63/90%) در خاک در شرایط بهینه ی زیر بدست می آید: غلظت cr(vi)=400 میلی گرم در کیلوگرم، غلظت zvin=5/1 درصد وزنی و مدت زمان واکنش=60 دقیقه.
عذرا محمدی شاهین اوستان
آترازین در زمره پرمصرف ترین علف کش هاست و مقدار مصرف آن در دنیا بین 70000 تا 90000 تن در سال تخمین زده شده است. این علف کش در بسیاری از کشورها جزو علف کش های رایج آلوده کننده آب های زیرزمینی محسوب می شود. سرنوشت آترازین در خاک به بر هم کنش های آن با اجزای خاک بستگی دارد. مدل های انتقال این علف کش در خاک مستلزم آگاهی از ضرایب توزیع معادلات همدمای جذب و واجذب است که عمدتاَ از مطالعات پیمانه ای به دست می آیند. به منظور اندازه گیری غلظت آترازین روش های متعددی ارایه شده است ولی به علت مسائلی از جمله گران بودن و در دسترس نبودن دستگاه های مربوطه، اندازه گیری این علف کش با روش های ساده و با حساسیت قابل قبول از جمله روش اسپکتروفتومتری مورد توجه است. در این تحقیق از روش اسپکتروفتومتری برای اندازه گیری آترازین در خاک استفاده گردید. ابتدا 28 نمونه خاک از استان های گیلان، مازندران، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی جمع آوری گردید سپس همدمای جذب آترازین در این خاک ها در دامنه mgkg-1 50 - 5 مطالعه شد. نتایج نشان داد که بین ضریب توزیع همدمای خطی جذب آترازین (kd) و phخاک ها همبستگی منفی معنی داری وجود دارد. با صرف نظر از خاک های با کربن آلی کم و زیاد همبستگی مثبت معنی دار بین kd و درصد کربن آلی خاک ها مشاهده شد. همچنین در خاک های با درصد رس بالا بین kd و درصد رس خاک ها همبستگی مثبت معنی دار بدست آمد. با افزایش cce از تمایل به جذب آترازین توسط خاک ها به طور معنی داری کاسته شد. در مدل رگرسیون چند متغیره kd با phخاک ها رابطه منفی و با درصد کربن آلی و درصد شن خاک ها رابطه مثبت داشت. همدمای واجذب آترازین در 6 نمونه خاک انجام پذیرفت و نتایج نشان داد که بین همدمای جذب و واجذب آترازین هیسترسیس وجود دارد.
پریسا علمداری شاهین اوستان
بر اساس این اهداف تعداد 5 ترانسکت انتخاب شد که 4 تا از آنها منتهی به دشت تبریز بوده و یک ترانسکت در داخل آن می باشد. در همه ترانسکت ها مجموعاً تعداد 32 پروفیل انتخاب و پس از حفر و تشریح، نمونه برداری از کلیه افقهای پروفیل ها انجام و جهت مطالعات مورفولوژیکی, فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی رس آماده شدند. نتایج نشان داد که مواد تشکیل دهنده خاکهای دشت تبریز, از مواد حاصل از فرسایش ارتفاعات اطراف دشت, حاوی رسوبات گچی و نمکی آبرفتهای شور آجی چای و بالاخره رسوبات تبخیری دریاچه ارومیه تشکیل گردیده است. بررسی زمین شناسی منطقه نشان می دهد که در شمال و شمال شرقی محدوده مطالعاتی آهکهای مربوط به پرمین گسترش قابل ملاحظه ای دارند. رسوبات آهکی و تخریبی حاوی املاح محلول در ارتفاعات به وفور موجودند و این رسوبات از درجه فرسایش پذیری زیادی برخوردار بوده و با توجه به اینکه حاوی مقادیر زیادی املاح محلول می باشند, موجب تخریب کیفیت خاکها و منابع آب منطقه می گردند با توجه به نتایج حاصله، اکسیدهای آهن بی شکل یا غیر بلوری (feo), پدوژنیک (fed) و بلوری (fed-feo) ارتباط نزدیکی با هوادیدگی، نوع خاک و زهکشی نشان دادند. بنابراین بیشترین مقدار feo در نواحی با مقادیر مواد آلی زیاد و شرایط زهکشی ضعیف می باشد. آهن پدوژنیک و آهن بلوری در مالی سول ها بیشتر از اینسپتی سول ها، در ورتی سول ها بیشتر از اریدی سول ها و در اریدی سول ها بیشتر از انتی سول ها می باشدکه احتمالاً دلیل اصلی افزایش fed در مالی سول ها بارندگی بیشتر این منطقه و مساعد بودن شرایط برای فرایند هوادیدگی کانی های اولیه آهن می باشد. افزایش میزان fed با عمق احتمالاً به انتقال آن همراه با آبشویی رس و میزان بالای هوادیدگی درجا مربوط می شود. نسبت آهن فعال (feo/fed) با تاثیر از فرایندهای خاکسازی در ترانسکت 1 (t1) در اینسپتی سول بیشتر از مالی سول بوده و در بقیه ترانسکتها در انتی سول بیشترین مقدار را دارد و در ورتی سول کمتر از سایر رده ها می باشد. شاخص تجمع رس و شاخص تجمع اکسیدهای آهن در ترانسکت 1 (t1) در مالی سول بیشتر از اینسپتی سول بوده و در سایر ترانسکت ها به صورت زیر می باشد: انتی سول< اریدی سول< ورتی سول
معصومه عباسی نهاری نصرت اله نجفی
اثر شرایط آب خاک و کودهای آلی و شیمیایی بر ترکیب شیمیایی محلول خاک، رشد و تغذیه گیاه برنج با انجام سه آزمایش جداگانه در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. آزمایش اول به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی شامل شرایط آب خاک در سه سطح (غرقاب دایم، غرقاب متناوب و اشباع متناوب) و منبع و مقدار کودهای آلی و شیمیایی در 10 سطح (شاهد، 100% کودهای شیمیایی، 20 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی، 40 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی، 20 گرم کود مرغی بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی و 40 گرم کود مرغی بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی) و با سه تکرار در خاک شن لومی انجام شد. در پایان دوره رشد بخش هوایی و ریشه گیاه برداشت و وزن تر، ماده خشک، آب مصرفی، کارایی مصرف آب، غلظت و جذب n، p، k، na، ca، mg، fe، mn، zn، cu، cd و pb در ریشه و بخش هوایی و فاکتور انتقال آنها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که غرقاب متناوب اکثر ویژگی های رشد گیاه را افزایش داد و تفاوت معنی داری با غرقاب دایم نداشت. کارایی مصرف آب به ترتیب در اشباع متناوب و غرقاب متناوب بیشتر از غرقاب دایم بود. اشباع متناوب کارایی مصرف آب را نسبت به دو سطح رطوبتی دیگر و بدون کاهش ماده خشک بخش هوایی نسبت به غرقاب دایم افزایش داد. مصرف لجن فاضلاب و افزایش سطح آن باعث افزایش تمام ویژگی های رشد گیاه به جز نسبت وزن بخش هوایی به وزن ریشه شد. بیشترین مقدار آن ها در تیمار40 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک + 50% کودهای شیمیایی مشاهده شد و در اکثر آن ها تفاوت معنی داری با 40 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک نداشتند. به طور کلی، برای رشد مطلوب برنج در خاک شن لومی و افزایش کارایی مصرف آب، می توان تیمار اشباع متناوب با 40 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک را توصیه کرد. آزمایش دوم به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی شامل شرایط آب خاک در سه سطح (غرقاب دایم، غرقاب متناوب و اشباع متناوب) و منبع و مقدار کودهای آلی و شیمیایی در 10 سطح (شاهد، 100% کودهای شیمیایی، 6 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی، 20 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی، 3 گرم کود مرغی بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی، 6 گرم کود مرغی بر کیلوگرم خاک با و بدون 50% کودهای شیمیایی) و با سه تکرار در یک خاک لوم رسی انجام شد. علاوه بر پارامترهای اندازه گیری شده در آزمایش اول، در این آزمایش شاخص کلروفیل و شاخص سطح برگ نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تمام ویژگی های رشد گیاه به جز نسبت وزن بخش هوایی به وزن ریشه در غرقاب دایم بیشتر از دو سطح رطوبتی دیگر بود ولی در اغلب ویژگی ها میان غرقاب دایم و غرقاب متناوب تفاوت معنی داری وجود نداشت. اثر لجن فاضلاب بر ویژگی های رشد و غلظت های عناصر در برنج بهتر از کود مرغی بود. بیشترین ویژگی های رشد گیاه و غلظت های عناصر با مصرف 20 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک +50% کودهای شیمیایی به دست آمد. مصرف 3 گرم کود مرغی بر کیلوگرم خاک + 50% کودهای شیمیایی باعث افزایش ویژگی های رشد گیاه و غلظت های عناصر نسبت به سایر سطوح آن شد. غرقاب متناوب نسبت به غرقاب دایم با کاهش کم ماده خشک بخش هوایی، مقدار آب مصرفی برنج را کاهش داد. به طور کلی، برای رشد مطلوب برنج در خاک لوم رسی و افزایش کارایی مصرف آب می توان غرقاب متناوب و مصرف 20 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک + 50% کودهای شیمیایی را توصیه کرد. در آزمایش سوم، اثر کشت برنج، غرقاب و کودهای آلی و شیمیایی بر شیمی محلول خاک بررسی گردید. نتایج نشان داد که در اکثر تیمارها پس از غرقاب ph محلول خاک قلیایی ابتدا کاهش و سپس افزایش یافت. در تمام تیمارها، ec محلول خاک پس از غرقاب افزایش یافت و پس از رسیدن به حداکثر مجدداً کاهش یافت. غلظت روی و پتاسیم محلول پس از غرقاب در اکثر تیمارها کاهش ولی غلظت سدیم افزایش یافت. غلظت منگنز و آهن محلول پس از غرقاب ابتدا افزایش سپس کاهش و مجدداً افزایش یافت. مصرف کودهای شیمیایی باعث افزایش ph محلول خاک ولی مصرف کودهای آلی موجب کاهش ph محلول خاک شد. مصرف کودهای آلی و شیمیایی باعث افزایش ec و غلظت آهن، منگنز، روی، سدیم و پتاسیم محلول خاک شد. ph محلول خاک در تیمارهای باکشت کمتر از تیمارهای بدون کشت بود. میان تیمارهای باکشت و بدون کشت از نظر ec و غلظت روی محلول خاک تفاوت قابل ملاحظه ای وجود نداشت. در اواخر دوره رشد، غلظت های آهن و منگنز محلول خاک در تیمارهای باکشت بیشتر از تیمارهای بدون کشت بود. غلظت های پتاسیم و سدیم محلول خاک در تیمارهای باکشت و بدون کشت در طول دوره رشد برنج متفاوت بود.
لیلا محمدزاده قاضی جهانی شاهین اوستان
برهمکنش های فلزات سنگین با خاک ها مبحثی کلیدی در تعیین زیست فراهمی، تحرک و سرنوشت نهایی این فلزات در محیط زیست می باشد. لذا ضروری است راهکارهایی برای کاهش قابلیت دسترسی این فلزات در خاک ارائه شود. از آنجایی که می توان از مواد فسفاتی برای غیرمتحرک کردن فلزات سنگین مختلف استفاده کرد، لذا تلاشهای زیادی برای ارزیابی کارایی این مواد در اصلاح درجای خاک-های آلوده انجام گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر مونو کلسیم فسفات بر جذب و واجذب سرب در تعدادی خاک بود. برای این منظور تعداد 9 نمونه خاک که در برگیرنده دامنه وسیعی از ویژگیهای خاک به ویژه ph بودند از مناطق شمال و شمالغرب ایران جمع آوری شد. به نمونه خاک ها مقادیر صفر ، 50 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم فسفر از منبع مونوکلسیم فسفات اضافه گردیده و یکبار به مدت یک روز در دمای 3/0 ± 25 درجه سلسیوس و بار دیگر به مدت 30 روز در دمای 3/0 ± 35 درجه سلسیوس در انکوباتور نگهداری شدند. سپس آزمایشات جذب سرب در دامنه غلظت 1 تا 5 میلی-مولار سرب از منبع نیترات سرب در محلول زمینه 01/0 مولار نیترات پتاسیم انجام یافت. نتایج نشان داد که همدمای جذب سرب خاک های مورد مطالعه، جز در یک خاک آهکی با ph بالا که از نوع h بود، از نوع l بوده و معادله های فروندلیچ و لانگمویر برازش خوبی را به داده های جذبی سرب نشان دادند. تیمارهای فسفر باعث افزایش جذب سرب در خاک های مورد مطالعه گردیدند. این تیمارها ثابت k معادله فروندلیچ را به طور معنی دار و قابل ملاحظه افزایش دادند. با اینحال، تأثیر تیمارهای فسفر بر ثابت b معادله لانگمویر معنی دار ولی ناچیز بود. همچنین بین ثابت k معادله فروندلیچ و ph اولیه خاکها در کلیه تیمارهای فسفر یک همبستگی مثبت معنی دار به دست آمد. با توجه به نتایج به دست آمده تعداد ســـه نمونه خاک اسیدی، خنثی و آهکی تیمار شده با فسفر برای انجام آزمایشات واجذب سرب و تأثیر عوامل نسبت خاک به محلول، مدت زمان تکان دادن، منبع فسفر وph بر جذب سرب انتخاب شدند. نتایج نشان داد هیسترسیس قابل ملاحظه ای در همدماهای جذب-واجذب سرب دیده می شود و شاخص هیسترسیس در خاکها از روند زیر تبعیت می کند: خاک اسیدی> خاک خنثی> خاک آهکی. همچنین کاهش نسبت خاک به محلول جذب سرب را در خاکها افزایش داد. بعلاوه، افزایش مدت زمان تماس فسفر با خاک تأثیر مدت زمان تکان دادن بر همدماهای جذب سرب را کاهش داد. با توجه به نتایج، تأثیر منبع فسفر بر همدماهای جذب سرب در خاک بسته به مدت زمان تماس فسفر با خاک متفاوت بود. همچنین بررسی تأثیر ph بر همدماهای جذب سرب بدون استفاده از بافر یا تنظیم ph حین تکان دادن امکان پذیر نبود. طی آزمایش دیگری به سه خاک آلوده به سرب که از اطراف کارخانه سرب و روی زنجان جمع آوری گردیده بودند سه نسبت مولی مختلف p/pb فسفر از منبع مونوکلسیم فسفات یعنی صفر، 6/0، 3 و 6 (با و بدون اسید فسفریک ) اضافه گردید و سپس به مدت 30 روز انکوبه شدند. بعد از آن، سرب خاکها با محلول نیترات پتاسیم 01/0 مولار واجذب گردید. نتایج نشان داد افزودن فسفر یا تأثیری بر پارامترهای واجذب سرب نداشته و یا این تأثیر از روند خاصی تبعیت نمی کرد. بعلاوه سرب محلول و سرب قابل استخراج با dtpa خاکهای آلوده تیمار شده با فسفر نیز اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد افزودن فسفر به خاک های آلوده به سرب بر فراهمی سرب برای آبشویی (سرب محلول) تأثیر نداشته و حتی فراهمی سرب برای گیاه (سرب قابل استخراج با dtpa ) را جز در یک خاک در نسبت مولی p/pb برابر 6، افزایش داد.
فاطمه تبریزی علی اصغر جعفر زاده
خاک به عنوان یک محیط باز و متخلخل، دائما در معرض تماس با پیرامون خود بوده و آسیب پذیری تدریجی ناشی از آلودگی های عمومی و مصرف بی رویه کودهای شیمیایی و سموم نباتی، فسفر و فلزات سنگین در آن امری بدیهی است. هدف این تحقیق استفاده از مدل pantanal سیستم تصمیم گیری میکرولیز برای ارزیابی حساسیت آسیب پذیری خاک در بخشی از اراضی پایین دست معدن مس مزرعه می باشد. منطقه مورد مطالعه به مساحت 1414 هکتار و بین طول شرقی 47 درجه و 2 دقیقه و 47 ثانیه تا 47 درجه و 3 دقیقه و 46 ثانیه و عرض شمالی 38 درجه و31 دقیقه و 56 ثانیه تا 38 درجه و 37 دقیقه و 12 ثانیه در استان آذربایجان شرقی قرار دارد. با توجه به نتایج مدل درصد حساسیت به آسیب پذیری واقعی ناشی از مصرف فسفر به ترتیب در کلاس 1v ، 2v و4v و با 47%،7%و 47% اراضی بوده و نیتروژن به ترتیب در 17% ،33%، 30% و20% اراضی کلاس های 1v ، 2v ، 3v و 4v را به خود اختصاص می دهد. حضور فلزات سنگین در کلاس 1v ، 3v با 53%و 47% اراضی بوده و وضعیت آفت کش ها در اراضی با مساحت حدود 3%،17%،27% و53% به ترتیب در کلاس 1v ، 2v ،3v و 4v قرار می گیرند. با توجه به نتایج حساسیت به آسیب پذیری اراضی ناشی از اعمال مدیریتی می توان به نحوه استفاده غلط از کودهای نیتروژنه و حساسیت به آسیب پذیری ناشی از نیتروژن در50 درصد اراضی محدوده مورد مطالعه اشاره نمود که شیوه نادرست مدیریت نیز باعث آسیب پذیری 20% از اراضی در اثر مصرف نیتروژن شده است. همچنین با اندازه گیری مقدار مس از فلزات سنگین در این اراضی و با وجود آلوده بودن این اراضی به دلیل نزدیکی با معدن مس، حد مسمومیت فلز مذکور در این اراضی به اثبات رسیده و مدل نیز نشان می دهد که47% از اراضی در کلاس آسیب پذیری 3v ناشی از فلزات سنگین قرار می گیرد.
زهره محمدزاده حسن روحی پور
شدت فرسایش بین شیاری خاک به طور عمده تحت تاثیر مقاومتی است که خاکدانه ها در مقابل ضربه قطرات باران یا تنش حاصله از خیس شدن سریع از خود نشان می دهند. اندازه گیری مستقیم ضریب فرسایش پذیریبین شیاری پایه ( (kibپرهزینه و زمان بر بوده و تحقیق حاضر به منظور ارزیابی تاثیر عوامل سیمانی کننده در فرسایش پذیری بین شیاری خاک و شناسایی بهترین شاخص پایداری مرتبط با آن که ممکن است برای تعیین kibمورد استفاده قرار گیرند؛ می باشد. بدین منظور 41 نمونه از خاک های استان آذربایجان شرقی با ویژگی های مختلف و عوامل موثرخاکدانه سازی همانند: ph، ec،sar ، کربنات کلسیم معادل، رس، مواد آلی وسزکوئی اکسیدها که تهیه و شاخص پایداری خاکدانه ها به چهار روش کمپر و روسنا، لی بیسونس ، والمیس و همکاران و ژانگ و هورن در آن ها مشخص شد. ضریب فرسایش پذیری بین شیاری این خاک ها با استفاده از باران ساز مصنوعی نیز تعیین گردید و از طریق روابط آماری و رگرسیون چند متغیره تاثیر یا نقش هر یک از عوامل سیمانی کننده و شاخص های پایداری بر kib مورد ارزیابی قرار گرفت. یکسری توابع انتقالی در قالب مدل های رگرسیونی برای تخمین kib از روی خصوصیات خاک ارائه شد. ضریب همبستگی نسبتا بالای kib با رس و شن حاکی از اهمیت بالای بافت ادامه چکیده پایان نامه: خاک در فرسایش پذیری بین شیاری خاک های منطقه است که بالاترین ضریب همبستگی بین kib ودرصد رس (**66/ 0r =) و درصد شن (**60/0- = r) حاصل شد. از میان عوامل موثر بر خاکدانه سازی،.kib بیشترین همبستگی معنی دار را باsar،ec و cce (**50/0 = r) و سپس باfeox (*30/0- r =) و ماده آلی (*27/r = -0) نشان داد. از میان شاخص های پایداری ساختمان، kib بیشترین همبستگی (**65/0-r =) را با میانگین وزنی قطر خاکدانه ها در حالت خیسیدگی به همراه تکان دادن (mwdws) وحالت خیسیدگی سریع (mwdfw) داشت. همبستگی kibبا شاخص پایداری خاکدانه(as)، شاخص فرو پاشی نسبی (rsi) و شاخص فرو پاشی نسبی مکانیکی (rmi) مثبت و معنی دار گردید. kib با شاخص ناپایداری (?) همبستگی غیرمعنی داری داشت. با انتخابsee وr2adj به عنوان معیارهایی از دقت تخمین، تابع انتقالی kib = 1142864.53 + 19803 clay + 30392 sar + 24788 cce با **70/0r2adj= و 309167 = see از میان توابع انتقالی حاصله به عنوان بهترین تخمین گر kib تشخیص داده شد.
فاطمه بابایی شاهین اوستان
توسع? صنایع ذوب فلزات، از جمله صنایع و معادن سرب و روی استان زنجان موجب افزایش غلظت فلزات سنگینی مانند سرب، روی و کادمیوم در خاک های اطراف این صنایع شده و در نتیجه تأثیر سوئی بر کیفیّت آب های زیر زمینی و بقای موجودات زنده مانند گیاهان، جانوران و انسان ها داشته است. تثبیت شیمیایی یکی از روش های مقرون به صرفه آلودگی زدایی خاک هاست. در این راستا، زئولیت ها به دلیل ارزان بودن، فراوان بودن و توانایی خوب در جذب فلزات سنگین و عدم تأثیر منفی بر محیط زیست بسیار مورد توجه هستند. در مطالع? حاضر از سه زئولیت طبیعی (سمنان، سبزوار و میانه) به عنوان تثبیت کنند? شیمیایی فلزات سنگین در یک خاک آلوده از این منطقه استفاده گردید. آنالیز xrd وجود زئولیت کلینوپتیلولیت را به عنوان فراوانترین کانی در این نمونه ها نشان داد. آزمایش های هم دمای جذب ترتیب سبزوار> سمنان > میانه را برای توانایی زئولیت های مورد استفاده در رفع cd و zn از محلول های حاوی این فلزات نشان داد. این ترتیب برای pb به صورت سمنان> سبزوار> میانه بود. ظرفیت نگهداشت زئولیت ها برای هر سه فلز به صورت سبزوار> سمنان> میانه بود. معادلات فروندلیچ و لنگمویر برازش خوبی را به داده های جذبی هر سه فلز مورد مطالعه نشان دادند. برای بررسی توانایی زئولیت در آلودگی زدایی خاک،3 زئولیت در 3 حالت مختلف (اوّل: بدون پیش-تیمار، دوم: با پیش تیمار سود 5/0 مولار و دمای 100 درج? سانتی گراد و سوّم : پیش تیمار سود 5/0 مولار و دمای 100 درج? سانتی گراد با تنظیمph در ph اولیه) بکار رفتند. خاک آلوده به مدّت 78 روز در رطوبت fc با زئولیت ها در سه حالت فوق (در مقادیر صفر، 10، 50 و 100 گرم بر کیلوگرم) اینکوبه شدند. سپس zn، pb و cd محلول و قابل استفاده به ترتیب با cacl2 01/0 مولار و dtpa تعیین شدند. از نظر آماری، زئولیت سمنان با پیش تیمار naoh بدون تنظیم ph در نسبت 10 گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک و زئولیت میانه با پیش تیمار naoh بدون تنظیم ph در سطح 100 گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک به ترتیب بیشترین کاهش را در zn محلول (68?) و zn قابل استخراج با dtpa (5/36?) در مقایسه با شاهد نشان دادند. همچنین، زئولیت سبزوار با پیش تیمار naoh بدون تنظیم ph در نسبت 10گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک و زئولیت سمنان با پیش تیمار naoh بدون تنظیم ph در سطح 100 گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک به ترتیب بیشترین کاهش را cd محلول (60?) و cd قابل استخراج با dtpa (6/29?) در مقایسه با شاهد نشان دادند. زئولیت سمنان با پیش تیمار naoh با تنظیم ph در سطح 10 گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک بیشترین کاهش را در pb قابل استخراج با dtpa (5/23?) در مقایسه با شاهد نشان داد. در نهایت به دلیل غلظت بالای zn در خاک مورد مطالعه، تیمار دارای بیشترین کارایی در کاهش zn غلظت قابل استخراج با dtpa به عنوان بهترین تیمار انتخاب شد. زئولیت سبزوار با پیش تیمار سود بدون تنظیم ph در سطح 50 گرم زئولیت بر کیلوگرم خاک (34?) بهترین تیمار بود. در آزمایش دیگری ، اثرات ph خاک بر کارایی زئولیت انتخابی با دو پیش تیمار مختلف ارزیابی شد. نتایج نشان داد که کاهش ph خاک به طور معنی داری کارایی زئولیت انتخابی را کاهش داد.
جواد کشاورز زرجانی ناصر علی اصغر زاد
پتاسیم قابل استفاده در خاک معیار مهمی برای رشد گیاه و تولید عملکرد است. برخی باکتری های خاک می توانند پتاسیم قابل استفاده را برای رشد گیاهانافزایش دهند. به منظور جداسازی و بررسی میزان کارایی این باکتری ها در خاک، تعداد پنج نمونه خاک از نظر وجود باکتری های آزاد کننده پتاسیم مورد ارزیابی قرار گرفتند و در نهایت شش ایزوله به عنوان باکتری های موثر، جداسازی شدند. براساس بررسی های میکروسکوپی، آزمون های بیوشیمیائی و شناسائی مولکولی مبنی بر16s rrna ، پنج ایزوله (jk2، jk3، jk4، jk5 و jk6) مشابه bacillus megateriumبودند در حالی که ایزولهjk1مشابه lysinibacillus fusiformisبود. این تحقیق شامل سه آزمایش بود. در آزمایش اول که در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد، باکتری های مذکور در محیط کشت مایع حاوی خاک شسته شده با اسید، طی مدت پنج روز از نظر توانایی آزادسازی پتاسیم با یکدیگر مقایسه شدند. پتاسیم محلول در محیط کشت تلقیح شده با باکتری های فوق به طور معنی داری افزایش یافت و مقدار پتاسیم آزاد شده توسط این سویه ها از خاک اسید شویی شده بین 65/0 تا 15/1 میلی گرم در گرمبه دست آمد و بیشترین مقدار پتاسیم آزاد شده مربوط به سویهjk6 (15/1 میلی گرم در گرم) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 92/76 درصد افزایش نشان داد ولی تفاوت معنی داری با سویه هایjk4 وjk5 نداشت. در آزمایش دوم که به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت، تأثیر این شش سویه بر آزادسازی پتاسیم از محیط کشت مایع حاوی مسکوویت یا بیوتیت انجام گرفت. نتایج نشان داد که مقدار پتاسیم آزاد شده توسط هر شش سویه از محیط کشت مایع حاوی مسکوویت یا بیوتیت نسبت به شاهد بدون باکتری به طور معنی داری افزایش یافت. همچنین اثرمتقابل نوع کانی در نوع باکتری در سطح احتمال پنج درصد معنی داربود. بیشترین مقدار پتاسیم آزاد شده در محیط کشت حاوی بیوتیت و مسکوویت مربوط به سویه های jk3 (87/2 میلی گرم در گرم)وjk4 (01/2 میلی گرم در گرم)بوده که نسبت به شاهد بدون باکتری به ترتیب 10/12 و 78/25 درصد افزایش نشان می دهد. در آزمایش سوم تاًثیر هر شش سویه بر عملکرد گیاه گوجه فرنگی و جذبپتاسیم در شرایط گلخانه ای انجام گرفت. نتایج تجزیه آماری نشان داد که وزن خشک اندام هوایی و ریشه، در تیمارهای باکتریایی درسطح احتمال پنج درصد نسبت به شاهد بدون باکتری دارای افزایش معنی داری بود و بیشترین مقدار وزن خشک اندام هوایی مربوط به سویه jk4(g pot-1 55/7)بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 97/23 درصد افزایش نشان داد ولی تفاوت معنی داری با سویه هایjk2 (g pot-103/7)، jk3 (g pot-141/7)، jk5(g pot-135/7)، jk6(g pot-125/7)نداشت. بیشترین وزن خشک ریشه مربوط به سویهjk5(g pot-141/3)بودکه نسبت به شاهد بدون باکتری 23/52 درصد افزایش نشان داد ولی با بقیه تیمارها تفاوت معنی داری نداشت. مقدار کل پتاسیم جذب شده توسط اندام هوایی و ریشه در تیمارهای باکتریایی نیز نسبت به شاهد بدون باکتریبه طور معنی داری افزایش یافت. در بین سویه های مورد آزمایش بیشترین غلظت پتاسیم موجود در بخش هوایی مربوط به سویه های jk5 (mg g-110/17) و jk6(mg g-110/17) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 04/32 درصد افزایش نشان داد. بیشترین غلظت پتاسیم ریشه مربوط به تیمار کودی بدون باکتری (شاهد مثبت) (mg g-14/18) بود که با سایر سویه ها تفاوت معنی دار داشت. در بین سویه های مورد آزمایش بیشترین غلظتپتاسیم موجود در ریشه مربوط به سویه jk4(mg g-16/9) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری (شاهد منفی) 64/111درصد افزایش نشان داد و تفاوت معنی داری نیز با بقیه سویه ها نشان داد. مقدمه ..............................................................................................................................................
راشد احمدی نژاد نصرت اله نجفی
برای بررسی تأثیر مصرف تلفیقی کودهای آلی و نیتروژن بر تغذیه، رشد و عملکرد گندم رقم الوند، آزمایشی در قالب طرح بلوک-های کامل تصادفی با 15 تیمار و سه تکرار در شرایط مزرعه ای در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز اجرا گردید. تیمارها شامل شاهد (بدون مصرف کود آلی و نیتروژن)، کود اوره (kg/ha150)، کود اوره (kg/ha300)، لجن فاضلاب شهری (ton/ha30)، لجن فاضلاب شهری (ton/ha60)، کمپوست زباله شهری (ton/ha30)، کمپوست زباله شهری (ton/ha60)، کود دامی (ton/ha30)، کود دامی (ton/ha60)، لجن فاضلاب شهری (ton/ha30) + 50% کود اوره، لجن فاضلاب شهری (ton/ha30) + 50% کود اوره، کمپوست زباله شهری (ton/ha30) + 50% کود اوره، کمپوست زباله شهری (ton/ha60) + 50% کود اوره، کود دامی (ton/ha30) + 50% کود اوره، کود دامی (ton/ha30) + 50% کود اوره بودند. شاخص کلروفیل برگ ها در وسط دوره رشد و عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد سنبله در متر مربع، تعداد دانه در هر سنبله، وزن هزار دانه، طول سنبله، ارتفاع گیاه، تعداد برگ در بوته، شاخص برداشت و کارایی مصرف آب در پایان دوره رشد اندازه گیری شد همچنین غلظت و مقدار نیتروژن، فسفر، پتاسیم، سدیم، آهن، منگنز، روی، مس و کادمیوم در ساقه، دانه و برگ گندم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مصرف 150 و 300 کیلوگرم اوره در هکتار، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، ارتفاع گیاه، قطر ساقه، تعداد برگ در بوته، شاخص کلروفیل برگ ها و کارایی مصرف آب را نسبت به تیمار شاهد افزایش داد اما بر تعداد دانه در سنبله، وزن هزاردانه، تعداد سنبلچه در سنبله و شاخص برداشت تأثیری نداشت. مصرف لجن فاضلاب، کمپوست زباله شهری و کود دامی اکثر صفات مورد مطالعه به جز تعداد سنبله در متر مربع و تعداد سنبلچه در سنبله را افزایش داد. افزایش سطح کود های آلی از 30 به 60 تن در هکتار قطر ساقه و شاخص کلروفیل برگ ها را به طور معنی داری افزایش داد ولی بر سایر صفات مورد مطالعه معنی دار نبود. مصرف توأم کود-های آلی و نیتروژن، صفات زراعی، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و کارایی مصرف آب گندم را در مقایسه با شاهد و کاربرد کود-های آلی و نیتروژن به تنهایی افزایش داد. کاربرد تلفیقی کود های آلی و نیتروژن قطر ساقه، تعداد برگ در بوته، تعداد سنبله در مترمربع، تعداد دانه در سنبله، شاخص کلروفیل و کارآیی مصرف آب را نسبت به کاربرد کود های آلی به تنهایی و کود اوره افزایش داد. تلفیق نیتروژن با 60 تن در هکتار از کود های آلی، غلظت و جذب n، p،k ، fe،cu و zn در بخش های ساقه، دانه و برگ گندم و غلظت پروتئین دانه آن را نسبت به کاربرد این کود ها به تنهایی افزایش داد اما غلظت na و mn را نسبت به تیمار شاهد کاهش داد. همچنین کاربرد تلفیقی کود های آلی و نیتروژن، تأثیری بر غلظت مس و منگنز دانه نداشت. در تمامی تیمارها، غلظت کادمیوم در ساقه، دانه و برگ گندم با دستگاه جذب اتمی قابل اندازه گیری نبود. به طور کلی برای کاهش مصرف کود های نیتروژن، افزایش عملکرد گندم و بهبود کیفیت آن، مصرف 150 کیلوگرم اوره به همراه 60 تن در هکتار از لجن فاضلاب شهری، کود دامی و کمپوست زباله شهری می تواند توصیه شود.
لیلا جهانبازی علی اصغر جعفرزاده
در این تحقیق ویژگی های کانی شناسی و مورفولوژیکی خاک های دشت تبریز مطالعه و تأثیر شکل اراضی بر ویژگی های ذکر شده مورد بررسی قرار گرفت و رده بندی خاک ها نیز انجام شد. برای انجام این مطالعه 5 خاکرخ در شکل های اراضی: تپه، دشت دامنه ای، دشت آبرفتی رودخانه ای، دشت آبرفتی دریاچه ای و اراضی پست حفر و رژیم رطوبتی و حرارتی بر اساس یافته های قبلی مشخص گردید. از واحد تپه به سمت اراضی پست افزایش مقدار رس، کربن آلی و cec، عمق سالوم و کاهش ذرات درشت تر از شن بهمراه تغییر کلاس بافتی نشان دهنده تکامل بیشتر خاک های واقع در پایین دست شیب نسبت به بالا دست شیب می باشد که این امر تأییدکننده نتایج مورفولوژیکی به دست آمده می-باشد، به طوری که تپه با منشأ مواد مادری ماسه سنگ و مارن های الوان و عمق سالوم کمتر در رده انتی سول قرار می-گیرد و سایر لندفرم ها با منشأ مواد مادری آبرفتی و عمق سالوم بیشتر در رده اریدی سول قرار می گیرند. تجزیه های مینرالوژیکی حاصله از پراش پرتو ایکس، نشان داد که کانی های رس شامل: ایلیت، کائولینیت، کلریت منبسط شونده، کلریت، اسمکتیت و کوارتز می باشند. به نظر می رسد که شکل اراضی بر کلریت تأثیر گذاشته است. طبق نتایج آنالیز نیمه کمی مقدار نسبی کانی های رس تحت تأثیر شکل اراضی قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد که مقدار نسبی بیشتری از ایلیت، کلریت و کوارتز در تپه در مقایسه با سایر شکل های اراضی یافت می شود. مقدار اسمکتیت در تپه کمتر از سایر شکل های اراضی می باشد که نشان دهنده خاک باتکامل کمتر در تپه می باشد. در نهایت خاک های تحت بررسی بر اساس کلید رده بندی (2010) در رده های aridisol و entisol، زیر رده های calcids, argids, salids, orthent ، گروه های بزرگ haplocalcids, natrargids, haplosalids, torriorthent زیر گروه های xeric haplocalcids, natrargids, gypsic haplosalids, xeric torriorthent xericقرار گرفتند.
نگار ایرانی سرند نصرت اله نجفی
در این تحقیق، سه آزمایش جداگانه انجام شد. در آزمایش اول، تأثیر کود اوره بر رشد و ترکیب شیمیایی برنج و گندم مطالعه گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در شرایط گلخانه ای با فاکتورهای اوره در سه سطح (0، 100 و 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، نوع خاک در دو سطح (شن لومی و لوم رسی) و نوع گیاه در دو سطح (برنج و گندم) انجام شد. قبل از برداشت گیاهان، برخی ویژگی های رشد گیاه از جمله تعداد برگ و پنجه در بوته، قطر و ارتفاع ساقه و شاخص کلروفیل برگها اندازه گیری شد. پس از 102 روز رشد، بخش هوایی و ریشه گیاهان برداشت و وزن تر، ماده خشک، کارایی مصرف نیتروژن، غلظت و مقدار n، p، k، na، fe، mn، zn و cu در ریشه و بخش هوایی برنج و گندم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اثر نوع خاک بر وزن تر و حجم ریشه، غلظت و مقدار na، mn و fe بخش هوایی، غلظت zn بخش هوایی، غلظت fe، mn و cu ریشه و مقدار mn و zn ریشه برنج معنی دار بود. همچنین، اثر نوع خاک بر تعداد برگ، شاخص کلروفیل، غلظت n، k، na، mn، fe و zn بخش هوایی، غلظت k، fe و cu ریشه، مقدار n، na و mn بخش هوایی و مقدار na و mn ریشه گندم معنی دار بود. با مصرف اوره قطر و ارتفاع ساقه، وزن تر و خشک بخش هوایی، نسبت وزن تر و خشک بخش هوایی به ریشه، شاخص کلروفیل، مقدار n، p، k، na، mn، fe، zn و cu بخش هوایی برنج و گندم، غلظت nو cu بخش هوایی برنج، غلظت n ریشه برنج و غلظت k و na ریشه گندم افزایش یافت. با افزایش سطح اوره کارایی مصرف نیتروژن در برنج در هر دو خاک کاهش یافت. در آزمایش دوم، تأثیر سطوح اوره (0 و 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، کشت (با و بدون کشت) و نوع گیاه (برنج و گندم) بر تغییرات ph و ec محلول دو خاک مختلف (شن لومی و لوم رسی) در شرایط گلخانه ای بررسی شد. نتایج نشان داد که اثر مصرف اوره بر ph محلول خاک گلدان های با و بدون کشت برنج و گندم بسته به نوع خاک، شرایط آب خاک (غرقاب و غیرغرقاب)، نوع گیاه و روزهای پس از مصرف اوره متفاوت بود. با مصرف کود اوره ph محلول خاک گلدان های با کشت برنج و گندم (رایزوسفر) کاهش وec محلول خاک گلدان های با و بدون کشت گندم و برنج افزایش یافت. در طول دوره رشد گیاه، ph و ec محلول خاک گلدان های با و بدون کشت گندم بیشتر از گلدان های با و بدون کشت برنج بود. در آزمایش سوم، تأثیر اوره و سطوح رطوبت خاک (غرقاب و غیرغرقاب با 50 درصد رطوبت اشباع) بر فراهمی عناصر غذایی p، k، na، fe، mn، zn و cu در دو خاک شن لومی و لوم رسی در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با دو تکرار انجام شد. فاکتورها شامل شرایط رطوبتی خاک در دو سطح (غرقاب و غیرغرقاب با 50 درصد رطوبت اشباع)، مقدار اوره در سه سطح (0، 200 و 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، نوع خاک در دو سطح (شن لومی و لوم رسی) و زمان در چهار سطح (1، 5، 15 و 45 روز) انجام شد. نتایج نشان داد که در هر دو خاک غلظت fe، mn و p قابل-استخراج در شرایط غرقاب بیشتر از شرایط غیرغرقاب بود ولی غلظت cu، zn، k و na قابل استخراج در شرایط غیرغرقاب بیشتر از شرایط غرقاب بود. با مصرف اوره غلظت fe قابل استخراج هر دو خاک کاهش ولی غلظت mn، cu، k و na قابل استخراج افزایش یافت. با مصرف اوره غلظت fe و mn محلول کاهش ولی غلظت cu، k و na محلول افزایش یافت.
سیده شمسی هاشمی رضا خاکور
مصرف آفت کش ها علاوه بر کنترل آفات، بیماری ها و علف های هرز، باعث آلودگی های خاک، آب و هوا می-شود. از بین سموم مصرفی، قارچ کش بنومیل و علف کش پاراکوات از پرمصرفترین آفت کش های شیمیایی در دنیا و ایران می باشند. بنومیل و پاراکوات سموم نسبتاً پایدار با نیمه عمر بالا بوده که ماندگاری و انباشتگی بسیار زیادی در خاک ها دارند و آلودگی های خطرناک زیست محیطی را به دنبال دارند. روش های متفاوتی جهت پاک سازی آنها وجود دارد. اما در این میان، استفاده از روش زیست پالایی بسیار مورد توجه بوده است. این پژوهش با هدف جداسازی و شناسایی میکروارگانیسم های خاکزی توانا در تجزیه زیستی بنومیل و پاراکوات انجام شد. آزمایش برای هر آفت کش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی انجام شد. در آزمایش اول به منظور جداسازی میکروراگانیسم های تجزیه کننده آفت کش های فوق از محیط کشت معدنی فاقد هرگونه ماده آلی و غنی شده با آفت کش های بنومیل و پاراکوات به غلظت mg/l 50 (محیط کشت مایع با 4 تکرار) و mg/l 100 (در محیط کشت جامد با 4 تکرار) استفاده شد. بدین صورت که بعد از تهیه سری-های رقت از نمونه های خاک مورد آزمایش، از رقت مناسب یک میلی لیتر به محیط کشت معدنی مایع انتقال داده شد و پس از سپری شدن زمان انکوباسیون لازم از سوسپانسیون میکروبی به دست آمده، حجم مشخصی به محیط کشت معدنی جامد برده شد و غربالگری اولیه باکتری ها دراین محیط انجام پذیرفت. در مرحله بعد، از سوسپانسیون میکروبی کلنی های رشد یافته به محیط کشت معدنی مایع با غلظت mg/l60 از هر آفت کش در حضور و عدم حضور گلوکز w/v)1%( (با پنج تکرار) اضافه شدند. سپس بنومیل و پاراکوات باقی مانده با استفاده از روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. در آزمایش دوم جهت تعیین کمّی پتانسیل ایزوله های جداسازی شده، غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از بنومیل و پاراکوات و شاهد ها (بدون باکتری) در محیط کشت معدنی مایع در حضور و عدم حضور گلوکز (با سه تکرار) انجام شد. در نهایت با روش های بیوشیمایی و مولکولی (16s rrna) دو باکتری sh1 streptomyces sp. و bacillus endophyticus sh2 برای بنومیل و دو باکتری sh1 streptomyces sp. و achromobacter xylosoxidans sh4 برای پاراکوات شناسایی شدند. نتایج آماری نشان داد که درصد تجزیه در غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از بنومیل در عدم حضور گلوکز در نمونه های بدون باکتری (شاهد) به ترتیب0%، 28/4%، 827/7%، 567/8% و 75/11% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 827/1%، 013/4%، 287/5% و 933/7% که شامل تجزیه شیمیایی می باشد. مقدار های تجزیه در غلظت های فوق الذکر در باکتری sh1 s. sp. در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 133/60%، 527/47%، 263/39% و 36/30% بوده و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 973/90%، 533/74%، 63% و 323/49% بود. به همین ترتیب در باکتری b. endophyticus sh2 در عدم حضور گلوکز درصد تجزیه به-ترتیب0%، 293/49%، 733/41%، 343/33% و 013/25% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 827/80%، 273/69%، 207/51% و 573/40% بود، که حضور گلوکز باعث افزایش معنی دار در درصد تجزیه بنومیل توسط sh1 s. sp. و b. endophyticus sh2 شده است. درصد تجزیه در غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از پاراکوات در عدم حضور گلوکز در نمونه های بدون باکتری (شاهد) به ترتیب0%، 4%، 867/3%، 33/1% و 1% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 867/1%، 067/2%، 527/0% و 3/0% به دست آمد. مقدار تجزیه پاراکوات در همین غلظت ها در باکتری sh1 s. sp. در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 333/51%، 47%، 7/40% و 1/29% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 533/90%، 333/74%، 33/57% و 2/45% بود. در باکتریa. xylosoxidans sh4 نیز در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 4/47%، 667/40%، 2/31% و 833/24% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 533/81%، 267/70%، 22/50% و 667/39% تجزیه حاصل شد که در این موذد نیز حضور گلوکز باعث افزایش معنی دار درصد تجزیه پاراکوات توسط sh1 s. sp. و a. xylosoxidans sh4شده است. برطبق نتایج آزمایش باکتری sh1 s. sp. نسبت به باکتری b. endophyticus sh2 در حضور و عدم حضور گلوکز درصد بیشتری از بنومیل را تجزیه کرده است و باکتری sh1 s. sp. نسبت به باکتری a. xylosoxydans sh4 درصد بیشتری از پاراکوات در حضور و عدم حضور گلوکز تجزیه می کند (01/0 >p).
محمد امین ذاکری اصل شاهین اوستان
s. aegyptiaca سبزی هالوفیت بوده که با توجه به روند گسترش شوری خاک ها می تواند بیشتر مورد توجه قرار گیرد. این گیاه یکساله و بومی خاک های شور و شور- سدیمی می باشد. به منظور ارزیابی تاثیر شوری و نیتروژن بر رشد، صفات کیفی و فیزیولوژیک آن و نیز توانایی گیاه پالایی این گیاه آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار به اجرا در آمد. فاکتور اول شامل 5 سطح شوری nacl (10، 20، 40، 60 و 80 ds m-1) و 3 سطح نیتروژن (25، 50 و 75 mg kg-1 نیتروژن از منبع اوره) بعنوان فاکتور دوم بود. پس از رشد اولیه ی گیاهان تیمارهای شوری اعمال گردید و نیتروژن نیز طی دو مرحله به فاصله 10 روز به گلدان ها اضافه شد. نتایج نشان داد که با افزایش شوری تا 20 ds m-1 وزن تر، وزن خشک برگ، ساقه و ریشه افزایش، و با افزایش بیشتر شوری این صفات کاهش یافتند. کاربرد 75 mg kg-1 نیتروژن در شوری 20ds m-1 موجب افزایش وزن خشک و تر گردید. با افزایش شوری ارتفاع، شاخص کلروفیل و نیتروژن کل کاهش و پرولین و مواد جامد محلول افزایش نشان دادند. همچنین با افزایش سطح شوری تا 40ds m-1 نشت الکترولیت، ویتامین ث و سدیم افزایش یافت و با افزایش بیشتر شوری تا 60 و 80 ds m-1 این شاخص ها کاهش یافتند. افزایش سطح نیتروژن موجب افزایش معنی دار محتوای آب نسبی، شاخص کلروفیل، پرولین، نیتروژن کل و نیترات گردید. در حالی که نشت الکترولیت و ویتامین ث کاهش یافتند. بیشترین میزان تجمع ماده خشک، سرعت رشد محصول و سرعت رشد نسبی مربوط به شوری 20 ds m-1 بود. در پایان آزمایش مشخص گردید s. aegyptiaca قادر به کاهش قابلیت هدایت الکتریکی خاک می باشد و با افزایش سطح شوری این قابلیت گیاه کاهش می یابد. بیشترین میزان کاهش قابلیت هدایت الکتریکی مربوط به شوری 20 ds m-1 و کاربرد 75 mg kg-1 نیتروژن بود که موجب کاهش قابلیت هدایت الکتریکی خاک از 20ds m-1 به 4/4ds m-1 گردید.
الهام ناصری عادل ریحانی تبار
شبه فلز آرسنیک، عنصر سرطانزایی می باشد که حضور گسترده آن در مقادیر غیرمجاز در طبیعت، بسیاری از کشورها را در معرض خطر قرار داده است. از بین حالت های اکسایشی آرسنیک، آرسنیت as3+)) و آرسنات as5+)) حالت های اکسایشی رایج آن در طبیعت هستند که آرسنیت سمّی تر و متحرک تر از آرسنات می باشد. سمّیت آرسنیک بواسطه ترکیب آن با گروه های سولفیدریل سولفیدریل پروتئین ها و تجمع در بدن انسان می باشد.از آنجایی که آرسنیت تمایل بیشتری برای پروتئین دارد، بعنوان گونه سمّی تر شناخته شده است. بنابراین اکسایش آرسنیت به آرسنات یکی از مراحل ضروری در پالایش از خاک های آلوده در ph های متداول، می باشد. ترکیبات آهن از جمله عوامل موثری هستند که علاوه بر اکسایش آرسنیت، می توانند از طریق فرآیندهای جذب و رسوب مقادیر زیادی از آرسنیت و آرسنات را با سرعت قابل قبولی در خاک غیرمتحرک سازند. بدین منظور ترکیبات آهن دو ظرفیتی از منبع سولفات آهن، آهن صفر و زئولیت-آهن بعنوان عوامل کارا در غیرمتحرک سازی آرسنیت در خاک مورد بررسی قرار گرفتند. زئولیت-آهن از طریق یکسری پیش آزمایشات انتخاب زئولیت برتر و انجام همدماهای جذب آهن تهیه گردید. آلوده سازی خاک به as(iii) در غلظت های متفاوت از 20 تا 580 میلی گرم بر کیلوگرم خاک با استفاده از نمک سدیم آرسنیت انجام گرفت. سپس عوامل تأثیر گذار بر کارایی غیرمتحرک سازی (ie) همانند غلظت آلاینده در خاک (میلی گرم در کیلوگرم)، غلظت ترکیبات غیرمتحرک کننده (درصد وزنی)، مدّت زمان واکنش(ساعت) و ph اولیه سوسپانسیون مورد مطالعه قرار گرفتند. بدین ترتیب مطالعات اولیه غیرمتحرک سازی در حضور خاک آلوده به as(iii) با غلظت 440 میلی گرم در کیلوگرم خاک، 2% از ترکیبات fe(ii) و zvi و مدّت زمان 16 ساعت در قالب آزمایشات پیمانه ای انجام شد. جهت بررسی فاکتورهای موثر بر فرآیند غیرمتحرک سازی توسط زئولیت-آهن، آزمایشات در غلظت 300 میلی گرم در کیلوگرم as(iii) خاک، 1696/0 درصد آهن نشسته بر زئولیت و در مدت زمان 16 ساعت صورت گرفت. به منظور مدل سازی فرآیند غیرمتحرک سازی از نرم افزار minitab، طرح ccd استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان دادند که در مدت زمان 16 ساعت آهن دو ظرفیتی کارایی بیشتری نسبت به zvi در غیرمتحرک سازی as(iii) داشت. در ابتدای واکنش سرعت و درصد غیرمتحرک سازی توسط fe(ii) بیشتر از zvi می بود، اما با گذشت زمان کارایی zvi بیشتر از fe(ii) است. باتوجه به نتایج افزودن سولفات آهن(ii) منجر به افت شدید ph شده و از کارائی آن می کاهد. zvi در ph های کمتر از 8 بهتر عمل کرده و کارایی آن در ph برابر 6 ، 14/99% می باشد. کارائی زئولیت-آهن در غیر متحرک سازی as(iii) بالا بود، به نحوی که در 15 دقیقه اول واکنش بخش زیادی از فرآیند غیرمتحرک سازی انجام گردید. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که مدل ccd ارائه شده معنی دار بوده و دقت قابل قبولی در تخمین مقادیر پیش بینی شده پاسخ توسط معادله چند جمله ای درجه دو برای هر سه غیرمتحرک کننده دارد. در خاکی با 200 میلی گرم در کیلوگرم as(iii)نتایج بهینه سازی نشان داد که بیشترین as(iii) ie(%)با استفاده از 5/0 درصد fe(ii) و مدّت زمان 10 ساعت، 56/90 ،توسط 5/1 درصد zvi و زمان 10 ساعت 7/92 و زئولیت حاوی 1696/0 درصد آهن و زمان 8 ساعت، 17/83 درصد بود
جهانشاه صالح شاهین اوستان
شوری خاک کاهش قابل ملاحظه عملکرد و کیفیت محصول برنج و گندم را به دنبال دارد اما سیلیسیوم می تواند این پیامدهای نامطلوب را در دو گیاه مذکور تا حد زیادی تعدیل نماید. این پژوهش در قالب یک مطالعه آزمایشگاهی و دو آزمایش گلخانه ای با هدف بررسی اثر سطوح سیلیسیوم و سطوح و منبع شوری بر میزان سیلیسیوم قابل استخراج با اسید استیک 5/0 مولار در خاک و همچنین بررسی اثر کاربرد سیلیسیوم بر افزایش تحمل شوری در برنج و گندم به اجرا درآمد. مطالعه آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و چهار فاکتور شامل شرایط آب خاک (غرقاب، غیرغرقاب با رطوبت معادل مکش 2/0 بار)، شوری (شاهد، 8 دسی زیمنس بر متر از منبع کلرید سدیم، 8 دسی زیمنس بر متر از منبع ترکیب نمک های کلرید سدیم، سولفات سدیم، کلرید کلسیم و سولفات منیزیم)، سیلیسیوم (شاهد و 200 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و زمان (بلافاصله پس از اعمال تیمارها، یک هفته، 30 و 45 روز پس از اعمال تیمارها) انجام شد. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و با دو گیاه گندم و برنج انجام شد. برای گندم فاکتورها شامل سیلیسیوم در چهار سطح (شاهد، 50، 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم خاک)، شوری در چهار سطح (شاهد، 4، 8 و 12 دسی زیمنس بر متر در عصاره اشباع خاک) و منبع شوری در دو سطح (کلرید سدیم و ترکیب نمک ها) و برای برنج شامل سیلیسیوم در چهار سطح (شاهد ، 100، 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم خاک از منبع اسید سیلیسیک)، شوری در چهار سطح (شاهد، 2، 4 و 8 دسی زیمنس بر متر در عصاره اشباع خاک) و منبع شوری در دو سطح (کلرید سدیم و ترکیب نمک ها) بود. شوری کلرید سدیم سبب کاهش سیلیسیوم قابل استفاده خاک شد اما شوری ترکیب نمک ها تغییر معنی داری در غلظت این عنصر ایجاد نکرد. پس از مصرف سیلیسیوم، مقدار سیلیسیوم قابل استخراج خاک در شرایط غیرغرقاب کاهش و در شرایط غرقاب افزایش نشان داد. شرایط غرقاب نیز منجر به افزایش میزان سیلیسیوم قابل استخراج از خاک شد. افزایش شوری خاک منجر به کاهش معنی دار وزن خشک ریشه و بخش هوایی، سطح برگ، تعداد کل پنجه ها، فعالیت کاتالاز، غلظت کلروفیل، قندهای احیاکننده، سیلیسیوم، پتاسیم، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن، منگنز، روی، مس و سولفات در هر دو گیاه شد. از سوی دیگر، میزان فعالیت سوپراکسید دیسموتاز و غلظت پرولین، گلیسین بتائین، سدیم و کلرید در گیاهان برنج و گندم تحت تنش شوری افزایش یافت. مصرف سیلیسیوم سبب تحریک فعالیت سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز و افزایش وزن خشک بخش هوایی و ریشه، سطح برگ، تعداد کل پنجه ها، غلظت کلروفیل، قندهای احیاکننده، گلیسین بتائین، فسفر، پتاسیم و منیزیم در برنج و گندم گردید. کاربرد سیلیسیوم همچنین موجب کاهش چشمگیر غلظت سدیم و کلرید در بخش هوایی هر دو گیاه شد. مقایسه میانگین ها نشان داد بهترین میزان مصرف سیلیسیوم برای تعدیل اثرهای نامطلوب شوری در برنج و گندم به ترتیب 300 و 150 میلی گرم در کیلوگرم خاک می باشد.
نسیم حیدری نصرت اله نجفی
برای تعیین شکل های معدنی و آلی فسفر، بررسی تأثیر ویژگی های خاک بر شکل های فسفر و روابط شکل های فسفر با جذب فسفر و رشد ذرت در برخی از خاک های آهکی استان آذربایجان شرقی، 20 نمونه مرکب خاک زراعی از عمق 30-0 سانتی متری انتخاب شدند. شکل های معدنی و آلی فسفر به ترتیب با روش های عصاره گیری متوالی جیانگ و گو (1989) و ژانگ و کوار (2000) در خاک ها تعیین و سپس رابطه این شکل ها با یکدیگر و با ویژگی های خاک و صفات رشد گیاه ذرت مطالعه گردید. میزان فسفر کل در خاک های مورد بررسی بین 1061-534 با میانگین 3/771 میلی گرم بر کیلوگرم بود. غلظت شکل های معدنی فسفر به ترتیب آپاتایت (ca10-p) > اکتاکلسیم فسفات (ca8-p) > فسفات آلومینیوم (al-p) > فسفات آهن (fe-p) > دی کلسیم فسفات (ca2-p) بود. غلظت شکل های آلی فسفر نیز به ترتیب فسفر آلی نسبتاً ناپایدار (mlop) > فسفر آلی ناپایدار (lop) > فسفر آلی پایدار (nlop) بود. نتایج نشان داد که کربنات کلسیم معادل با اکتاکلسیم فسفات و فسفات آهن، phبا اکتاکلسیم فسفات و فسفات آهن و فسفر قابل جذب و درصد کربن آلی با فسفر آلی نسبتاً ناپایدار و پایدار همبستگی های معنی داری داشتند. مجموع فسفات های کلسیم و فسفر آلی کل رابطه معنی داری با کربن آلی خاک داشتند. همچنین همبستگی مجموع فسفات های کلسیم و فسفر معدنی کل با کربنات کلسیم معادل معنی دار بود. از میان شکل های معدنی و آلی فسفر شکل های ca2-p، ca8-p،fe-p ، al-p، lop و mlop رابطه مثبت و معنی داری با فسفر قابل جذب داشتند که در بین آن ها ca2-p بالاترین ضریب همبستگی را داشت. همچنین بین شکل های مختلف فسفر همبستگی های معنی داری بدست آمد که بیانگر یک رابطه پویا بین آن ها و تبدیل این شکل ها به یکدیگر در خاک بود. شکل هایca2-p ، fe-p و فسفر قابل جذب رابطه معنی داری با ماده خشک، غلظت فسفر و جذب فسفر بخش هوایی ذرت داشتند. مطالعات همبستگی نشان داد که شکل ca2-pرابطه قوی و معنی داری با تمام پارامترهای رشد بخش هوایی گیاه ذرت (ماده خشک، غلظت فسفر و جذب فسفر بخش هوایی) داشت و در تمام معادلات رگرسیونی وارد شد که این نشان می دهد احتمالاً ca2-p منبع فسفر قابل جذب گیاه ذرت در خا ک های مورد مطالعه در شرایط آزمایش بود. در بخش ریشه، ca10-p رابطه معنی-داری با ماده خشک و جذب فسفر ریشه نشان داد.
زهره مسعودی صاحبعلی بلند نظر
کادمیوم یک فلز سنگین سمی است که باعث تنش اکسیداتیو در گیاهان شده و سمیت بالایی را برای گیاه، حیوان و انسان ایجاد می کند. روش تثبیت شیمیایی حلالیت فلزات سنگین را از طریق افزودن مواد غیر سمی به خاک کاهش می دهد. تحقیقات نشان داده است که زئولیت می تواند برای اصلاح خاک های آلوده شده به فلزات سنگین مناسب باشد. این تحقیق به منظور ارزیابی اثر کادمیوم و زئولیت بر رشد، عملکرد و تجمع کادمیوم در سیر خوراکی انجام شد. این آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در 5 سطح کادمیوم (0، 5، 10، 20 و40 میلی گرم در کیلوگرم خاک) از منبع سولفات کادمیوم به عنوان فاکتور اول و دو سطح زئولیت کلینوپتیلولیت (0 و 1%) به عنوان فاکتور دوم با سه تکرار در گیاه سیر خوراکی انجام شد. نتایج نشان داد که ویژگی های رویشی سیر شامل تعداد برگ، تعداد سیرچه، طول شبه ساقه، وزن تر و خشک سوخ، طول و قطر سوخ، وزن خشک اندام هوایی به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح کادمیوم قرار گرفت و با افزایش سطح کادمیوم تعداد برگ، تعداد سیرچه، طول شبه ساقه، وزن تر و خشک سوخ، طول و قطر سوخ و وزن خشک اندام هوایی کاهش یافت. با افزایش غلظت کادمیوم، غلظت کادمیوم در سوخ و اندام هوایی افزایش یافت. علاوه بر این، کادمیوم غلظت عناصر را تحت تاثیر قرار داد. بطوریکه کادمیوم منجر به افزایش غلظت روی در سوخ در تیمار بدون زئولیت گردید. بیشترین غلظت روی در سوخ در تیمار mg/kg 20 کادمیوم در تیمار بدون زئولیت و کمترین در گیاهان شاهد مشاهده گردید. همچنین غلظت روی در سوخ در تیمارهای بدون زئولیت بیشتر از تیمارهای با زئولیت بود. تیمار زئولیت در سوخ منجر به افزایش معنی دار (p<0.05 ) در غلظت فسفر شد. غلظت پتاسیم در ریشه و اندام هوایی با افزایش سطح کادمیوم کاهش یافت و در سوخ بیشترین غلظت پتاسیم در تیمار شاهد بدون زئولیت مشاهده گردید. تیمارهای کادمیوم منجر به کاهش جذب فسفر، پتاسیم و روی در سوخ و اندام هوایی گردید. از سوی دیگر کاربرد زئولیت جذب روی، فسفر و پتاسیم در سوخ و اندام هوایی را افزایش داد. بر اساس نتایج، کاربرد زئولیت در اصلاح خاک های آلوده با کادمیوم مفید می باشد.
وحیده شعبانی زنوزق ناصر علی اصغرزاد
گلومالین یک ترکیب گلیکوپروتئینی ویژه است که توسط قارچهای راسته گلومرال از رده گلومرومایکوتا تولید میشود. با توجه به همزیستی گسترده این قارچها با تعداد زیادی از گیاهان، سالانه مقادیر قابل توجهی از گلومالین توسط این قارچها وارد اکوسیستم خاک میشود. شواهد موجود نشان میدهند که این مادّه گاهی به تنهایی یک سوم از کل کربن آلی خاک را به خود اختصاص میدهد. بنابراین نقش کلیدی در ذخیره کربن آلی خاک دارد. همچنین تحقیقات نشان داده اند که گلومالین در تشکیل خاکدانه های پایدار و استقرار جوامع غنی میکروبی در خاک نقش بسزایی دارد. فلزات سنگین میتوانند با تأثیر بر رابطه همزیستی این قارچها با ریشه گیاهان، تولید گلومالین را تحت تأثیر قرار دهند. در این مطالعه گیاه ذرت (zea mays l.) با دو گونه قارچ glomus mosseae و g.intraradices تلقیح و در گلدانهای پلاستیکی با خاک استریل کشت شدند. سه سطح سرب شامل صفر، 500 و 1000 میلی-گرم سرب بر کیلوگرم (به ترتیب pb0، pb1 و pb2) از منبع نیترات سرب و سه سطح مس شامل صفر، 250 و 500 میلی گرم مس بر کیلوگرم (به ترتیب cu0، cu1 و cu2) از منبع سولفات مس به خاک اضافه شد. آزمایشات مربوط به مس و سرب بصورت جداگانه اجرا شدند. نتایج نشان داد کلونیزاسیون ریشه با قارچ های میکوریزی سبب افزایش معنی دار در گلومالین ساده استخراج (eeg) و کل (tg) گردید و از این نظر بین دو گونه قارچ اختلاف معنی داری مشاهده شد. قارچ g.intraradices از نظر تولید گلومالین به طور معنی داری کاراتر از قارچ g.mosseae بود. با افزایش غلظت سرب و مس خاک، مقادیر eeg و tg به طور معنیداری کاهش یافتند، به طوریکه در سطح mgkg-1250 و 500 مس در خاک به ترتیب 9/7 و 06/22 درصد کاهش در غلظت eeg و 01/11 و 76/27 درصد کاهش در غلظت tg نسبت به تیمار شاهد بدون مس مشاهده گردید. در سطوح mgkg-1 500 و 1000 سرب در خاک نیز به ترتیب 64/17 و 19/38 درصد کاهش در غلظت eeg و 48/24 و 38/48 درصد کاهش در غلظت tg نسبت به تیمار شاهد بدون سرب مشاهده گردید. با افزایش غلظت مس و سرب خاک، وزن تر و خشک، ارتفاع، حجم ریشه و درصد کلونیزاسیون ریشه کاهش و غلظت پرولین برگ افزایش یافت. همچنین در سطوح زیاد مس و سرب، وزن تر و خشک ، ارتفاع، حجم ریشه گیاهان تلقیح شده با g.intraradices و g.mosseae به طور معنی داری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی بیشتر بود. گیاهان میکوریزی غلظت فسفر بیشتر و غلظت سرب و مس کمتری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی داشتند. گیاهان میکوریزی مقدار پرولین کمتری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی تولید کردند.
کیومرث عباسی محمدرضا نیشابوری
امروزه فرسایش خاک نه تنها به عنوان تهدیدی برای رفاه بشر بلکه تهدیدی برای حیات او شناخته شده است و جوامع بشری با درک اهمیت این موضوع اقدامات متعددی برای کنترل فرسایش اتخاذ کرده اند. فرسایش خاک در ایران نزدیک به 20 تن در هکتار در سال تخمین زده می شود که نسبت به ده سال گذشته دو برابر افزایش یافته است. راه حلی که در این پژوهش مورد آزمون قرار گرفت استفاده از مواد اصلاحی مصنوعی مانند پلی اکریل آمید و هیدرومالچ می باشد. در این پژوهش از امکانات فلوم و شبیه ساز باران آزمایشگاه فیزیک خاک دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز که همزمان با این پروژه در سال 91 از روی نمونه خارجی طراحی و ساخته شده است استفاده گردید. تعداد 24 آزمایش بر روی نمونه خاک جمع آوری شده از منطقه بناب انجام شد. برای هر آزمایش تقریبا 110 کیلوگرم نمونه خاک در داخل تشتک فلوم دستگاه به ابعاد 1×1 متر قرار داده شد و به صورت دستی مسطح گردید. تیمارهای آزمایش شامل دو شیب 5 و 25 درصد و دو شدت مختلف بارندگی 40 و 80 میلی متر بر ساعت بود. تیمارهای حفاظتی عبارت بودند از: خاک بدون پوشش (شاهد) و خاک تیمار شده با پلی اکریل آمید و هیدرومالچ. طرح آزمایش مورد استفاده، اسپلیت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی می باشد. برای هر آزمایش مقدار رواناب، میزان نفوذ تجمعی، رسوب تولیدی و اتلاف عناصر n، p،k در رواناب و رسوب به طور جداگانه اندازگیری شد. همه تیمارهای حفاظتی در مقایسه با شاهد اثر معنی داری در کاهش رواناب و رسوب و افزایش نفوذ داشتند. و کاربرد هیدرومالچ میزان رسوب را 97 تا 99 درصد، میزان رواناب را حدود 45 درصد کاهش و میزان نفوذ را 30 تا 51 درصد نسبت شاهد افزایش داد. کاربرد پلی اکریل آمید در مقایسه با هیدرومالچ تاثیر کمتری در کاهش صفات مذکور داشت و نسبت به شاهد میزان رسوب را 30 تا 62 درصد، میزان رواناب را 5 تا 8 درصد کاهش و نفوذ تجمعی را 7 تا 10 درصد در مقایسه با شاهد افزایش داد. در مورد اتلاف عناصر n، p،k تاثیر تیمارهای آزمایش پیچیده می باشد. در کل تیمارهای حفاظتی با تاثیر مثبتی که در کاهش میزان رسوب و رواناب داشتند موجب کاهش اتلاف عناصر مذکور شدند. به گونه ای که هیدرومالچ با کاهش 99 درصدی رسوب، اتلاف عناصر مذکور را در کل رسوب تقریبا 100 درصد کاهش داد.
اکبر حسنی حسینعلی بهرامی
روشهای طیف بینی مرئی-فروسرخ بر مبنای حساسیت ترکیبات آلی و معدنی خاک به بازتاب امواج مرئی و فروسرخ استوار شده است و از این ویژگی برای مطالعات کشاورزی و زیست محیطی خاک ها استفاده می شود. علیرغم مطالعات گسترده-ای که در زمینه طیف بینی مرئی-فروسرخ خاکها انجام شده است، این مطالعات در خاکهای گچی تاکنون انجام نشده است. هدف از این تحقیق دستیابی به روشی است که بتواند از طریق طیف بازتابی مرئی- فروسرخ پیش بینی قابل قبولی از ویژگیهای شیمیایی خاکهای گچی ایران ارائه دهد. بدین منظور تعداد 182 نمونه خاک از استانهای مختلف از عمق 30-0 سانتیمتری جمع آوری شد. در نمونه ها مقدار گچ به سه روش (1) عصاره گیری با آب و هدایت سنجی (2) کربنات سدیم و کدورت سنجی و (3) عصاره گیری متوالی با آب و کدورت سنجی اندازه گیری شد. طبق داده های آزمایشی بهترین نتایج از روش سوم بدست آمد، اگرچه داده های روش دوم نیز قابل اعتماد بود. ظرفیت تبادل کاتیونی به روش باریم کلراید بافری شده محتوی 60 درصد الکل انجام شد. این روش از بین شش روش (1) استات سدیم بافر شده، (2) کلرید باریم بافرشده، (3) کلرید باریم بافرشده محتوی 60 درصد الکل که اولین بار در این پژوهش انجام شد (4) اگزالات سدیم، (5) استات سدیم- کلرید سدیم بافر شده حاوی الکل و (6) نقره تیوره، انتخاب شد. همچنین کربنات کلسیم معادل، شوری، ph، کاتیونهای کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم عصاره گیری شده با باریم کلراید، با روشهای استاندارد در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. سپس نمونه های خاک با دستگاه طیف-بین با قدرت تفکیک 1 نانومتر در دامنه 350 تا2500 نانومتر اسکن شده و داده های طیفی آنها بدست آمد. طیف بازتابی بدست آمده از خاکها نشان داد که حضور گچ شکل طیف را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد. با افزایش مقدار گچ، مقدار بازتاب خاک افزایش یافته و تغییرات قابل توجهی در مقدار جذب در طول موجهای 1100-1200، 1450، 1500، 1550، 1650، 1950 و 2200 نانومتر دیده شد. بیشترین همبستگی مقدار گچ خاک با میانگین بازتاب خاک در روش دوم و سوم اندازه گیری گچ در طول موج 1943 نانومتر (0/73- r=) وجود داشت. همبستگی مثبت بین طیف بازتاب خاک و مقدار کربنات کلسیم معادل (0/37r=) در دامنه مرئی طیف بازتابی نیز قابل توجه بود. واسنجی بین داده های طیفی و داده های آزمایشگاهی به روش اعتبارسنجی متقابل با استفاده از دو مدل plsr و brt انجام شد. داده های خام طیف بازتاب و داده های مشتق اول به طور جداگانه و نیز داده های ترکیبی این دو برای همه نمونه های خاک مورد استفاده قرار گرفتند. سپس داده ها به طور تصادفی به دو گروه 70 و 30 درصدی تقسیم بندی شد و از هر دو گروه یک بار به عنوان سری واسنجی و یک بار دیگر نیز به عنوان سری اعتبارسنجی استفاده شد. در بین ویژگی های خاک بهترین پیش بینی مدل ها برای گچ به روش اول ( 0/08 = r2)، دوم ( 0/86 = r2) و سوم ( 0/87 = r2)، کربنات کلسیم معادل ( 0/71= r2)، ، کلسیم عصاره گیری شده ( 0/81 = r2)، منیزیم عصاره گیری شده ( 0/67 = r2) و ظرفیت تبادل کاتیونی ( 0/52 = r2) بدست آمد. مقادیر r2 برای برآورد سایر ویژگی های خاک کمتر از 0/50بود. مقایسه دو مدل plsr و brt نشان داد که در حالت اعتبارسنجی متقابل مدل brt تقریباً در همه متغیرها برآوردهای بهتری داشت اما وقتی از دو سری جداگانه واسنجی و اعتبارسنجی استفاده شد، بین دو مدل تفاوت چندانی دیده نشد. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق، به نظر می رسد روش طیف بینی مرئی- فروسرخ می تواند به عنوان یک روش جایگزین برای روشهای مرسوم آزمایشگاهی در تعیین ویژگیهای خاک مطرح باشد و به کاهش تعداد نمونه-های خاک در پروژه های مدیریت منابع طبیعی و آبخیزداری کمک کند.
افسانه چادردوز جدی سعید زهتاب سلماسی
دو آزمایش مزرعه ای به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل بر پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال های 1390 و 1391 اجرا گردید تا برخی صفات فیزیولوژیکی و عملکرد مزرعه ای بذرهای با فرسودگی و اندازه متفاوت عدس در واکنش به محدودیت آب (آبیاری پس از 70، 120 و 170 میلی متر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس a) ارزیابی شود. یک زیرنمونه از بذرهای عدس (رقم کیمیا) به عنوان مخلوط (s1) نگهداری شد و بذرهای دیگر به وسیله الکی با قطر چهار میلی متر جدا شدند. درنتیجه، سه توده بذری شامل بذرهای مخلوط (s1)، درشت (s2) و ریز (s3) به دست آمد. بذرهای هر اندازه به سه زیر نمونه تقسیم شدند. یک زیرنمونه به عنوان شاهد یا توده بذری با قدرت بالا (a1) نگهداری شد. دو زیرنمونه دیگر با رطوبت 20% در دمای 40 درجه سانتی گراد به مدت 2 و 4 روز فرسوده شدند (به ترتیب a2 و a3). بذرهای درشت بیشترین مقدار نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم، آهن، مس و روی را داشتند. کمترین هدایت الکتریکی مواد نشت یافته و بیشترین سرعت و درصد جوانه زنی برای توده بذری با قدرت بالا ثبت شد. فرسوده ترین بذرهای درشت زود تر از فرسوده ترین بذرهای مخلوط و ریز جوانه زدند. سرعت مصرف ذخایر بذر با افزایش پیری کاهش یافت. بیشترین کارآیی تبدیل ذخایر و درصد تخلیه ذخایر بذر برای توده بذری با قدرت بالا به دست آمد و با کاهش قدرت بذر کاهش یافت. افزایش پیری بذر به علت کاهش سرعت مصرف ذخایر به افت معنی دار وزن خشک گیاهچه منجر گردید. بذرهای درشت بیشترین سرعت مصرف ذخایر بذر و وزن خشک گیاهچه را در مقایسه با بذرهای مخلوط و ریز داشتند. این نتیجه در همبستگی مثبت اندازه بذر با سرعت مصرف ذخایر بذر و وزن خشک گیاهچه نیز منعکس شده است. فرسوده ترین بذرهای درشت سرعت و درصد سبز شدن بالاتری در مزرعه در مقایسه با بذرهای ریز و مخلوط فرسوده دیگر داشتند. پوشش سبز و شاخص سطح برگ گیاهان حاصل از بذرهای a1 در اکثر مراحل رشد و نمو بیشتر از گیاهان حاصل از بذرهای a2 و a3 بود. برتری گیاهان حاصل از بذرهای درشت از نظر پوشش سبز با افزایش محدودیت آب افزایش یافت. پیری بذر محتوای نسبی آب و شاخص پایداری غشای گیاهان حاصل را تحت تمام تیمارهای آبیاری کاهش داد. این افت برای گیاهان حاصل از بذرهای a3 تحت کم آبی شدید بیشتر از سایر تیمارهای آبیاری بود. میانگین دمای برگ و محتوای پرولین با تشدید کم آبی افزایش یافت، ولی کارآیی فتوسیستم ii با کاهش آب در دسترس تنزل یافت. نتایج تجزیه رشد گیاهی بر مبنای درجه روزهای رشد نشان داد که تجمع ماده خشک، سرعت رشد گیاه زراعی و سرعت رشد نسبی با کاهش تأمین آب تنزل یافتند. گیاهان حاصل از بذرهای درشت فرسوده ماده خشک بیشتری در مقایسه با گیاهان حاصل از بذرهای مخلوط و ریز داشتند. با افزایش کم آبی میانگین سرعت پر شدن دانه افزایش، ولی دوره پر شدن دانه و در نتیجه حداکثر وزن دانه کاهش یافتند. بیشترین اجزای عملکرد (به جز وزن هزار دانه) و عملکرد دانه در واحد سطح توسط گیاهان حاصل از بذرهای درشت به دست آمد. برتری گیاهان حاصل از بذرهای درشت از لحاظ عملکرد دانه تحت آبیاری محدود بارزتر از آبیاری مطلوب بود. پیری بذر منجر به استقرار ضعیف گیاهچه ها و در نتیجه کاهش عملکرد دانه در واحد سطح گردید. گیاهان حاصل از بذرهای درشت فرسوده کمترین کاهش را از نظر عملکرد دانه در واحد سطح در مقایسه با گیاهان حاصل از بذرهای مخلوط و ریز فرسوده نشان دادند. به نظر می رسد کاشت بذرهای درشت تا حدی می تواند اثرات مخرب تنش کم آبی و پیری بذر را روی عملکرد مزرعه ای عدس کاهش دهد. وزن هزار بذر، سرعت مصرف ذخایر بذر و وزن خشک گیاهچه در آزمایشگاه و کارآیی فتوسیستم ii، عملکرد بیولوژیکی و تعداد دانه در واحد سطح در مزرعه همبستگی بالایی با عملکرد دانه در واحد سطح داشتند. بنابراین، بهبود این صفات می-تواند به افزایش عملکرد دانه عدس در مزرعه منجر شود.
ایرج سحاب نقدی محمدرضا نیشابوری
نسبی بودن نقشه های خاک موجب بروز مشکلات کاربردی آن ها در زمینه های مختلف از جمله توسعه کشاورزی، زراعت، مهندسی عمران، شهرسازی، برنامه ریزی منطقه ای و جنگلداری می باشد. از روش های متداول بررسی کارایی نقشه ها، توجه به پارامترهایی است که به نحوی با مقیاس نقشه مرتبط می باشند. میانگین اندازه محدوده ها (asd)، عدد مقیاس موثر (esn)، شاخص حداکثر کاهش (imr) و شاخص ترکیب شکل (sci) از مهمترین این پارامترها به شمار می روند که می توانند به طور متناوب قابل محاسبه باشند. مقدار این پارامترها برای نقشه های ec و sar به ترتیب ( 95/0 و 33/1)، ( و )، (54/1 و 84/1) و (33/3 و 51/3) محاسبه گردید. نتایج نشان داد که نقشه ها دارای تراکم زیاد ولی مقیاس، imr و همچنین sci متوسطی می باشند. بنابراین برای برنامه های مدیریتی نظیر توسعه کشاورزی، پروژه های مهندسی عمران و برنامه ریزی شهری محدودیتی ایجاد نمی کنند. با توجه به این که مقدار imr بهینه 2 می باشد لذا در صورت افزایش imr نقشه هایec و sar به ترتیب از 54/1 و 84/1 به 2 متعاقباً مقیاس نقشه های مذبور از به و می رسد که موجب افزایش درجه وضوح آن ها می گردد. در مرحله بعد پس از مشخص شدن کارایی نقشه ها و تفکیک واحدهای نقشه های (واقع در شهرستان مراغه) کارایی روش های آبشویی خاک های شور و سدیمی ناشی از فعالیت کارخانه کاوه سودا مورد بررسی قرار گرفت. تاکنون روش های مختلفی مانند آبشویی پیوسته و متناوب برای آبشویی خاک های شور به منظور بهبود کارایی روش آبشویی به کار گرفته شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی کارایی دو شیوه آبشویی در سه نوع خاک شور و سدیمی با بافت لومی و لوم شنی می باشد. لوله های pvc به طول 70 سانتی متر و قطر 10 سانتی متر تهیه و داخل آن ها مقدار 5200 گرم خاک (غربال شده از الک 4 میلی متری) پر گردید. پس از بررسی مقدماتی سرعت جریان ks 25/1 برای هر دو روش آبشویی پیوسته و متناوب انتخاب شد. ستون های خاک های مورد آزمایش از نظر ec در سه درجه شوری 38/10، 6/20 و 6/36 دسی زیمنس بر متر و از نظر na+ نیز در سه سطح 64/49، 57/94 و 11/166 میلی اکی والان بر لیتر قرار داشتند. طرح آزمایشی به کار رفته در این تحقیق کاملاً تصادفی با دو تکرار می باشد. آب آبشویی برای انجام آبشویی به دلیل آن که دارای sar نسبتاً بالایی بود با گچ اشباع گردید تا از دیسپرس شدن خاک جلوگیری کند. ec نهایی آب برابر 34/2 دسی زیمنس می باشد. آبشویی در هر دو روش تا جایی ادامه یافت که ec محلول خروجی تقریباً ثابت ماند. نتایج نشان داد که کارایی آبشویی متناوب نسبت به آبشویی پیوسته حدود 8 درصد بیشتر می باشد. لذا مقدار آب لازم برای اصلاح خاک های منطقه بر اساس نتایج حاصل از آبشویی متناوب محاسبه و گزارش گردید.
زینب احمدیان شاهین اوستان
شستشوی خاک با عوامل متحرک کننده یکی از تکنیک های درجا برای آلودگی زدایی خاک است که در آزمایشگاه به دو صورت پیمانه ای و ستونی قابل اجرا می باشد. اجرای این تکنیک در خاک های آلوده طبیعی، خطرات زیست محیطی عدیده ای به دنبال خواهد داشت. لذا، مطالعه عوامل موثر بر حذف فلزات سنگین از شکل های مختلف حائز اهمیت است. تحقیق حاضر در سه خاک آلوده اطراف کارخانه سرب و روی زنجان و نیز در همین خاک ها بعد از استخراج ستونی پیوسته و پالسی (حیدری، 1389) و پیمانه ای با 1/0 مول edta و اسید سیتریک به ازای یک کیلو گرم خاک انجام شد. بدین منظور اثر محلول زمینه نیترات کلسیم و ph در استخراج پیمانه ای و اثر ph بر استخراج ستونی پالسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که حضور نیترات کلسیم و افزایش ph به ترتیب سبب افزایش و کاهش استخراج پیمانه ای سرب توسط edta شد. تأثیر منفی افزایش ph برای استخراج سرب در استخراج ستونی پالسی با edta و اسید سیتریک نیز ملاحظه گردید. روش ستونی پیوسته در مقایسه با روش پیمانه ای به نفع استخراج روی بوده و تأثیری بر استخراج سرب نداشت. در مورد کادمیم نتایج متفاوت بود. روش ستونی پالسی در مقایسه با روش پیمانه ای به نفع استخراج روی و سرب بوده و تأثیر چندانی بر استخراج کادمیم نداشت. بعلاوه، نتایج، افزایش ph ستون های خاک شستشو شده با edta و اسید سیتریک را از سطح به عمق نشان داد. همچنین در این تحقیق شکل های شیمیایی فلزات روی، سرب و کادمیم در سه خاک آلوده، به دو روش اسپوزیتو و همکاران و تسیر و همکاران تغییر یافته قبل و بعد از شستشو با edta و اسید سیتریک (روش های پیمانه ای، پیوسته و پالسی) تعیین شد. نتایج کارایی بالای آکوا رجیا را برای استخراج روی و سرب و کارایی بالای اسید نیتریک داغ را برای استخراج کادمیم نشان داد. روش اسپوزیتو و همکاران در هر سه خاک و برای هر سه فلز شکل های کربناتی و باقی مانده را به عنوان شکل غالب معرفی کرد. به همین ترتیب بعد از شستشو همین شکل ها و به ویژه شکل کربناتی عمده حذف را از خود نشان دادند. در روش پیمانه ای بر خلاف روش ستونی، شکل آلی فلز روی به دلیل ابقای کمپلکس edta با این فلز غالب بود. همچنین با کاهش مقدار کل فلزات سنگین خاک، سهم شکل باقی مانده از حذف افزایش نشان داد. در روش ستونی پالسی، برخلاف روش ستونی پیوسته، در مورد هر دو استخراج کننده (edta و اسید سیتریک) شکل باقی مانده فلزات روی و سرب فلزات بعد از شستشو افزایش یافت. در اغلب موارد بعد از شستشو شکل تبادلی فلزات با توالی pb>cd>zn افزایش یافت. مجموع شکل های شیمیایی فلزات سنگین به روش اسپوزیتو و همکاران بیشتر از روش تسیر و همکاران تغییر یافته به دست آمد. در روش اسپوزیتو و همکاران مجموع شکل های روی و کادمیم بیشتر و مجموع شکل های شیمیایی سرب کمتر از روش تسیر و همکاران تغییر یافته اندازه گیری گردید. با این حال، روش اسپوزیتو و همکاران در مقایسه با روش تسیر و همکاران تغییر یافته کارایی بسیار کمی را برای استخراج شکل تبادلی کادمیم از خود نشان داد. برخلاف روش اسپوزیتو و همکاران که در آن حذف سرب توسط edta عمدتاً از شکل کربناتی صورت گرفت، در روش تسیر و همکاران تغییر یافته این حذف عمدتاً از شکل اکسیدی بود. همچنین بر خلاف روش اسپوزیتو و همکاران که در آن افزایش شکل تبادلی مشاهده شد، در روش تسیر و همکاران تغییر یافته کاهش شدید این شکل ملاحظه گردید. بیشترین درصد حذف روی و سرب بر مبنای مجموع شکل های شیمیایی در استخراج ستونی پیوسته با edta به روش اسپوزیتو و همکاران به دست آمد. همچنین، بیشترین درصد حذف کادمیم در استخراج پیمانه ای با edta بدون تنظیم ph به روش تسیر و همکاران تغییر یافته مشاهده شد. فاکتور تحرک روی بعد از استخراج پیمانه ای با edta به شدت کاهش و برای سرب بعد از استخراج پیمانه ای یا ستونی با هر دو استخراج کننده edta و اسید سیتریک اغلب به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت. فاکتور تحرک کادمیم نیز بعد از استخراج اغلب تغییر چندانی نکرد.
شاکه مارکاریان نصرت اله نجفی
اثر تلفیقی مایه زنی سینوریزوبیوم ملیلوتی، شرایط رطوبت خاک و سطوح فسفر بر ترکیب عنصری و رشد گیاه یونجهl. medicago sativa رقم قره یونجه با انجام آزمایشی در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل و بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه عامل شرایط رطوبت خاک در سه سطح (100-90 درصد ظرفیّت مزرعه ای، 80-70 درصد ظرفیّت مزرعه ای و 60-50 درصد ظرفیّت مزرعه ای) و فسفر در سه سطح (صفر، 30 و 60 میلی گرم بر کیلوگرم خاک از منبع مونوکلسیم فسفات، ca(h2po4)2.h2o) و مایه زنی باکتری در دو سطح (با و بدون مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی) و در سه تکرار اجرا شد. در پایان دوره رشد بخش هوایی و ریشه گیاه برداشت و وزن تر، ماده خشک، آب مصرفی، کارایی مصرف آب، درصد خاکستر کل، مقدار نسبی آب برگ، کارایی زراعی فسفر، کارایی فیزیولوژیک فسفر و بازیابی فسفر و غلظت و مقدار n، p، k، na، ca، mg، fe، mn، zn و cu در بخش هوایی و ریشه و فاکتور انتقال آن ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که ارتفاع ساقه، حجم ریشه، وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه یونجه در رطوبت 100-90 درصد ظرفیّت مزرعه ای بهتر از سایر سطوح رطوبت خاک بود. مصرف فسفر باعث افزایش وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، حجم ریشه، ارتفاع ساقه و نسبت وزن خشک بخش هوایی به وزن ریشه شد، ولی تأثیر معنی داری بر نسبت وزن تر بخش هوایی به وزن ریشه نداشت. مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی سبب افزایش ارتفاع ساقه، حجم ریشه، وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه در یونجه شد. شاخص کلروفیل برگ ها با افزایش سن گیاه و کاهش رطوبت خاک افزایش یافت. مصرف فسفر و مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی نیز سبب افزایش این شاخص شد. افزایش رطوبت خاک، مصرف فسفر و مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی سبب افزایش مقدار نسبی آب برگ شد. کاهش رطوبت خاک سبب کاهش نسبت وزن تر و خشک بخش هوایی به ریشه شد. بیشترین رشد و کارایی مصرف آب با مصرف 60 میلی گرم بر کیلوگرم خاک فسفر و رطوبت خاک 100-90 درصد ظرفیّت مزرعه ای و مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی دیده شد. افزایش رطوبت خاک سبب افزایش غلظت p، k، na، mg، mn و zn در بخش هوایی گیاه یونجه شد. اثر سطوح رطوبت خاک و کود فسفر بر غلظت عناصر غذایی بخش هوایی و ریشه متفاوت بود، ولی مقدار عناصر در بخش هوایی و ریشه یونجه با افزایش رطوبت خاک، مصرف کود فسفر و مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی افزایش یافت. افزایش رطوبت سبب افزایش مقدار عناصر n، p، k، ca، mg، fe، mn، zn و cu بخش هوایی گیاه شد. با مصرف فسفر مقدار عناصر n، p، k، ca، mg، fe و cu بخش هوایی گیاه افزایش یافت. مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی سبب افزایش مقدار عناصر n، p، k، na، fe و zn بخش هوایی گیاه شد. با کاهش رطوبت خاک کارایی زراعی و بازیابی فسفر نیز کاهش یافت، ولی کارایی فیزیولوژیک فسفر تغییر معنی داری نکرد. مصرف فسفر سبب افزایش کارایی زراعی، کارایی فیزیولوژیک و بازیابی فسفر شد، ولی مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی تأثیر معنی داری بر کارایی زراعی، کارایی فیزیولوژیک و بازیابی فسفر نداشت. همچنین اثر متقابل معنی داری بین مایه زنی سینوریزوبیوم ملیلوتی، شرایط رطوبت خاک و سطوح فسفر بر روی وزن خشک بخش هوایی و ریشه، نسبت وزن تر بخش هوایی به وزن ریشه، نسبت وزن خشک بخش هوایی به وزن ریشه و حجم ریشه مشاهده گردید. .به طور کلی، برای رشد مطلوب یونجه و افزایش کارایی مصرف آب در شرایط مشابه این تحقیق، می توان رطوبت خاک 100-90 درصد ظرفیّت مزرعه ای، مصرف 30 میلی گرم فسفر بر کیلوگرم خاک و مایه زنی با سینوریزوبیوم ملیلوتی را توصیه کرد.
امید مدنی محمدرضا ساریخانی
پتاسیم به همراه نیتروژن و فسفر سه عنصر ضروری برای رشد گیاه تلقی می شوند که نقش های بسیار مهمی در گیاهان دارند. پتاسیم عنصر هفتمین عنصر غذایی فراوان در لیتوسفر بوده و در بین کاتیونها بیش از بقیه توسط گیاه جذب می شود. در نتیجه کشاورزی متمرکز و کشت مداوم گیاهان به ویژه گیاهان پرنیاز، منابع در دسترس این عنصر در خاک محدود شده است. پرداختن به راهکار زیستی یکی از روشهای تأمین پتاسیم گیاه می باشد بر این اساس در این پژوهش توانایی 15 جدایه باکتریایی جداسازی شده در محیط الکساندروف (s5-5، s5-9، s6-6، s10-3، s11-2، s12-3، s14-1، s14-3، s15-1، s16-3، s17-4، s19-1، s19-2، s20-7 و s21-1) و سویه p13 pseudomonas putida مورد آزمایش قرار گرفت و میزان تاثیرگذاری آنها بر تغذیه پتاسیمی گیاه گوجه فرنگی در بستر شن و کانی میکا (موسکویت) بررسی شد. بر این اساس ابتدا در گلدانهای حاوی بستر استریل شن و کانی میکا، تعداد 10 بذر گوجه فرنگی ضدعفونی شده قرار گرفت و سپس تلقیح میکروبی (1 میلی لیتر به ازاء هر بذر با استفاده از مایه تلقیح با 0/8od=)، انجام شد. این آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی و با در نظر گرفتن 16 تیمار میکروبی و یک نمونه شاهد در سه تکرار انجام شد. آبیاری گلدانها و تامین سایر عناصرغذایی مورد نیاز به جز پتاسیم با محلول غذایی هوگلند انجام و آزمایش تا شروع فاز زایشی ادامه یافت. پارامترهای رشدی و تغذیه ای شامل ارتفاع، وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، شاخص کلروفیل، غلظت و مقدار پتاسیم و فسفر در بافت گیاهی اندازه گیری شد. نتایج تجزیه آماری نشان داد که ارتفاع گیاه در سطح احتمال پنج درصد معنی دار بود ولی انشعابات ساقه گیاه و شاخص کلروفیل در تیمارهای باکتریایی نسبت به شاهد بدون باکتری دارای افزایش معنی داری نبودند. بیشترین ارتفاع گیاه مربوط به جدایه s21-1 (cm 48/80) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 16/56 درصد افزایش نشان داد. وزن خشک کل تحت تاثیر تیمار باکتریایی قرار گرفت و بیشترین وزن خشک کل در تیمار s19-1 ( g pot-16/34) و s21-1 g pot-1)6/24) به دست آمد. بیشترین مقدار وزن خشک اندام هوایی مربوط به سویه p13 (g pot-1 5/43) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 11/24 درصد افزایش نشان داد. وزن تر و خشک ریشه در سطح احتمال پنج درصد متاثر از تلقیح باکتریایی بود. بیشترین وزن تر ریشه در تیمار s10-3 ( g pot-130/22) مشاهده شد. بیشترین وزن خشک ریشه مربوط به جدایه s21-1 (g pot-111/1) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 53/94 درصد افزایش نشان داد. غلظت پتاسیم جذب شده توسط اندام هوایی در سطح احتمال یک درصد نسبت به شاهد بدون باکتری معنی دار بود. بیشترین غلظت پتاسیم اندام هوایی به میزان mg g-13/14 مربوط به جدایه های s10-3 و s5-9 بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 50/69 درصد افزایش نشان دادند. مقدار کل پتاسیم جذب شده توسط اندام هوایی در سطح احتمال پنج درصد نسبت به شاهد بدون باکتری معنی دار بود. بیشترین مقدار پتاسیم اندام هوایی مربوط به جدایه s10-3 (mg pot-1 78/67) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 70 درصد افزایش نشان داد. غلظت و مقدار فسفر جذب شده توسط ریشه در تیمارهای باکتریایی نسبت به شاهد بدون باکتری به ترتیب در سطح احتمال پنج و یک درصد معنی دار بود. بیشترین غلظت و مقدار فسفر ریشه به ترتیب با مقادیر mg g-1 6/7 و mg pot-1 29/6 مربوط به جدایه ی s19-2 بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 34/45 و 82/92 درصد افزایش نشان داد. همزمان اثر عوامل محیطی شامل شوری (0، 5 و 10 درصد سدیم کلرید)، دما (10، 28 و 40 درجه سلسیوس) و ph (5، 7 و 9) بر رشد 15 جدایه به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با در نظر گرفتن سه تکرار بررسی شد. نتایج تجزیه آماری نشان داد که در اثر اعمال سطوح مختلف عوامل محیطی، نوساناتی در رشد جدایه ها مشاهده شد به عنوان نمونه کاهش شدید رشد s6-6 در دمای 10 درجه سلسیوس و 5=ph، اما جدایه هایی همانند s21-1 و s15-1 در تمام سطوح دمایی و ph¬¬ها تقریباً رشد یکنواختی داشتند. در دمای 10 درجه جدایه s21-1 (32/1od=)، در دمای 28 درجه جدایه s14-3 (36/1od=) و در دمای 40 درجه s12-3 (39/1od=) بیشترین رشد را نشان دادند. همچنین در 5= phجدایه s21-1 (28/1od=)، در 7= phجدایه s14-3 (36/1od=) و در 9=ph s6-6 (49/1od=) بیشترین رشد را به خود اختصاص دادند. اگر شوری 5% را مبنا قرار دهیم برخی از جدایه ها حساس (s21-1)، نسبتاً حساس (s10-3، s19-1) و گروهی مقاوم (s6-6، s14-3) به شوری بودند. با در نظر گرفتن نتایج کشت گلدانی و اثر عوامل محیطی در نهایت 5 جدایه (s6-6، s10-3، s14-3، s19-1 و s21-1) به عنوان باکتری های کارآمد جهت شناسایی مولکولی و بیوشیمیایی و آزمایشات بیشتر انتخاب شدند. نتایج شناسایی مولکولی(16s rrna) و بیوشیمیایی نشان داد که پنج جدایه متعلق به جنس pseudomonas می باشد. تعیین قطعی گونه ها نیاز به آزمایشات بیشتری دارد. همچنین در یک آزمایش تکمیلی، نمونه کانی (بیوتیت و موسکویت) انکوبه شده با جدایه های شناسایی شده مورد آنالیز xrd قرار گرفت تا تغییراتی که در کانیها رخ می دهد مورد بررسی قرار گیرد. در این آزمایش آزادسازی پتاسیم و فسفر در محیط کشت مایع الکساندروف طی مدت 30 روز انکوباسیون در فواصل زمانی 5 روز مورد ارزیابی قرار گرفت، این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. نتایج نشان داد که پتاسیم و فسفر محلول در محیط کشت تلقیح شده با باکتری های فوق به طور معنی داری افزایش یافت و مقدار پتاسیم آزاد شده توسط جدایه ها از این محیط بین 2/17 تا 3/32 میلی گرم در گرم به دست آمد و بیشترین مقدار پتاسیم آزاد شده مربوط به سویه s14-3 (23/3 میلی گرم در گرم) بود که نسبت به شاهد بدون باکتری 48/85درصد افزایش نشان داد و با سایر جدایه ها تفاوت معنی داری داشت. طی آزمایش انکوباسیون مشخص شد که سویه ها توانایی آزاد سازی پتاسیم را از کانی های پتاسیم دار بیوتیت و مسکویت دارند و در آنالیز xrd، پیک 19/5 انگسترم بدست آمده در کانی موسکویت (تیمار شده با منیزیم) در حضور تیمار s19-1مربوط به فضای بین لایه ای است که توسط یکسری از متابولیتهای باکتریایی پر شده است.
ندا پاشاپور عادل ریحانی تبار
آهن یکی از مهم¬ترین عناصر کم مصرف برای تمام گیاهان است که قابلیت دسترسی آن در خاک-های آهکی کم می¬باشد. شناخت شکل¬های مختلف آهن در خاک و تعیین مقدار هر کدام از آن¬ها، اطلاعات مفیدی برای ارزیابی وضعیت آهن و نیز حاصلخیزی و شیمی خاک در اختیار می¬گذارد. به منظور کسب چنین اطلاعاتی، مقدار و توزیع آهن در شکل¬های مختلف در 21 نمونه مرکب خاک استان آذربایجان شرقی به روش عصاره¬گیری دنباله¬ای تغییر یافته سینگ و همکاران (1988) تعیین و رابطه این شکل¬ها با یکدیگر و با ویژگی¬های خاک و صفات رشد گیاه ذرت مطالعه گردید. دامنه تغییرات آهن معادل کل به روش اسپوزیتو (1982) بین 50/84 - 15/25 گرم بر کیلوگرم خاک با میانگین 29/84¬گرم بر کیلوگرم و به روش aqua-regia (2001) بین 47/75 - 19/54 گرم بر کیلوگرم با میانگین 38/30 گرم بر کیلوگرم خاک متغیر بود. غلظت شکل¬های مختلف آهن به ترتیب : آهن باقی¬مانده (fe-res) > آهن پیوسته به اکسیدهای آهن بلوری (fe-cfeox) > آهن پیوسته به اکسیدهای آهن بی شکل (fe-afeox) > آهن پیوسته به اکسیدهای منگنز(fe-mnox) > آهن پیوسته به مواد آلی (fe-om) > آهن تبادلی (fe-ex) ≤ آهن کربناتی (fe-car) بود. آهن قابل جذب خاک به روش dtpa با ph، درصد کربن آلی، درصد رس و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک رابطه مثبت و معنی¬داری داشت. ph خاک با آهن پیوسته به اکسیدهای آهن بلوری، کربنات کلسیم معادل فعال با آهن پیوسته به اکسیدهای منگنز و ظرفیت تبادل کاتیونی با آهن تبادلی، آهن باقی¬مانده و آهن کل همبستگی¬های معنی¬داری داشتند. درصد رس با آهن تبادلی، آهن پیوسته به اکسیدهای منگنز، آهن باقی¬مانده و آهن کل، درصد سیلت با آهن پیوسته به مواد آلی و آهن پیوسته به اکسیدهای منگنز همبستگی¬های معنی¬داری داشتند. از میان شکل¬های آهن fe-ex، fe-cfeox و fe-res رابطه مثبت معنی¬داری با آهن قابل جذب داشتند که در بین آن¬ها fe-cfeox بالاترین ضریب همبستگی ( **0/796=r) را داشت. در این تحقیق بین شکل¬های مختلف آهن همبستگی¬های معنی¬داری بدست آمد که احتمالاً بیانگر یک رابطه پویا بین آن¬ها می¬باشد. شکل¬های fe-ex، fe-om، fe-cfeox، fe-afeox، fe-res و آهن قابل جذب رابطه معنی¬داری با ماده خشک بخش هوایی و ریشه، آهن فعال، شاخص کلروفیل¬ و جذب آهن بخش هوایی ذرت داشتند. مطالعات آماری نشان داد که شکل تبادلی آهن، پیوسته به اکسیدهای آهن بی¬شکل و آهن باقی¬مانده رابطه قوی و معنی¬داری با تمام پارامترهای رشد بخش هوایی گیاه ذرت (ماده خشک، غلظت آهن فعال و جذب آهن در بخش هوایی و ریشه) داشتند و در تمام معادلات رگرسیونی وارد شدندکه این امر نشان می¬دهد احتمالاً این شکل¬ها منبع آهن قابل جذب گیاه ذرت در خاک¬های مورد مطالعه در شرایط این آزمایش گلخانه¬ای بودند.
رویا دارابی کندلجی ناصر علی اصغرزاد
نیترات سازی یکی از فعال ترین فرآیندهای زیستی در خاک هایی است که کود نیتروژن آمونیومی دریافت کردهاند. سرعت این فرآیند تحت تأثیر غلظت آمونیوم، دما، رطوبت خاک، غلظت o2، ph، ec و اثرات متقابل این عوامل قرار دارد. در تحقیق حاضر تاثیر غلظت آمونیوم و رطوبت بر میزان نیترات سازی و نیز سینتیک این فرآیند در دو نمونه خاک a و b به ترتیب از دو منطق مرند و اهر مورد مطالعه قرار گرفت. در مرحله اول، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار در پنج سطح نیتروژن از منبع اوره (0، 50، 100، 200، 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک) و در سه سطح رطوبتی (60-55، 80-75 و 100-95 درصد fc) در مدت دو هفته انجام گردید و در پایان آزمایش غلظت های آمونیوم و نیترات و مقادیر ph و ec اندازه گیری گردید. در مرحله دوم، سینتیک نیترات سازی در غلظت 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک از منبع اوره و در دو سطح رطوبتی (60-55 و 100-95 درصد fc) در مدت 10 روز با اندازه گیری غلظت های آمونیوم و نیترات و مقادیر ph و ec در زمان های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش مرحله اول نشان داد که رابطه غلظت نیتروژن نیتراتی و غلظت نیتروژن آمونیومی افزوده شده به صورت یک معادله توانی (997/0=r2) 563/0x 69/13=y بود. نیترات سازی فقط در تیمار 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک و 60-55 درصد fc به طور معنی داری کاهش یافت. به علاوه، نیترات سازی به طور معنی داری سبب افزایش ec و کاهش ph خاکها گردید. نتایج آزمایش مرحله دوم نشان داد که شدت آمونیفیکاسیون در خاک a بیشتر از خاک b بوده و برعکس، شدت ایموبیلیزاسیون در خاک b بیشتر از خاک a بود. همچنین، در خاک a شدت آمونیفیکاسیون در رطوبت 60-55 درصد fc بیشتر از رطوبت 100-95 درصد fc بود. در خاک b نیز شدت ایموبیلیزاسیون در رطوبت 60-55 درصد fc بیشتر از رطوبت 100-95 درصد fc بود. معادلات سینتیکی مرتبه صفر و مرتبه اول برازش خوبی به داده ها یافتند. ثابت سرعت معادله مرتبه اول (k1) در سطح رطوبتی 60-55 درصد fc (به طور متوسطday-1 109/0) کوچکتر از سطح رطوبتی 100-95 درصد fc (به طور متوسطday-1 172/0) بود. معادلات مرتبه دوم و دیفیوژن پارابولیکی برازش نسبتاً خوبی به داده ها نشان دادند. معادلات مرتبه اول و مرتبه دوم مقادیر نیترات سازی بالقوه را بیشتر از مقدار واقعی برآورد کردند. با این حال، مدل دیفیوژن پارابولیکی برآورد واقعی تری از نیترات سازی بالقوه را ارائه کرد.
مروت مرادپور نصرت اله نجفی
برای افزایش رشد و عملکرد برنج (oryza sativa l.) در شرایط شور استفاده متعادل از کودهای شیمیایی نیتروژن و روی ضروری است. برای این منظور، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار شامل شوری خاک در دو سطح 0/47 و ds/m 4/5 از منبع کلرید سدیم (nacl)، نیتروژن در سه سطح صفر، 100 و mg/kg 200 از منبع اوره ((nh2)2co) و روی در سه سطح صفر، 5/7 و mg/kg 15 از منبع سولفات روی (znso4.7h2o) در گلخانه ایستگاه تحقیقات کشاورزی خلعت پوشان دانشگاه تبریز انجام شد. بذور جوانه دار شده برنج رقم هاشمی در گلدان های حاوی سه کیلوگرم خاک کشت و در شرایط غرقاب به مدت 95 روز رشد یافتند. پس از آن، شاخساره گیاهان برداشت و غلظت و مقدار جذب نیتروژن (n)، فسفر (p)، پتاسیم (k)، سدیم (na)، کلسیم (ca)، منیزیم (mg)، آهن (fe)، مس (cu)، روی (zn) و منگنز (mn) اندازه گیری شد. همچنین وزن تر و خشک شاخساره، شاخص کلروفیل برگ ها، تعداد برگ در گلدان، شاخص سطح برگ، تعداد پنجه در گلدان، ارتفاع گیاه، قطر ساقه در محل طوقه و کارایی مصرف آب در تیمارهای مختلف تعیین شد. نتایج نشان داد که افزایش شوری خاک باعث کاهش معنی دار وزن تر و خشک شاخساره، شاخص سطح برگ، تعداد برگ در گلدان، ارتفاع گیاه، قطر ساقه در محل طوقه، شاخص کلروفیل برگ و کارایی مصرف آب شد. با افزایش شوری خاک از 0/47 به ds/m 4/5، غلظت و جذب n، p، k، ca، mg، fe، zn، cu و mn در شاخساره برنج به طور معنی داری کاهش ولی غلظت و جذب na افزایش یافت. مصرف 100 و mg/kg200 نیتروژن، وزن تر و خشک شاخساره، شاخص سطح برگ، تعداد برگ در گلدان، ارتفاع گیاه، قطر ساقه در محل طوقه، شاخص کلروفیل برگ، کارایی مصرف آب، غلظت و جذب n، p، k، na، ca، fe، zn و جذب cu و mn را نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش داد ولی غلظت cu و mn شاخساره را کاهش داد. مصرف 5/7 و mg/kg15روی، وزن تر و خشک شاخساره، شاخص سطح برگ، تعداد برگ در گلدان، ارتفاع گیاه، قطر ساقه در محل طوقه، شاخص کلروفیل برگ، و کارایی مصرف آب را نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش داد ولی بر تعداد پنجه در گلدان تأثیر معنی داری نداشت. مصرف 7/5 و mg/kg15 روی نسبت به شاهد باعث کاهش معنی دار غلظت p، k، na، ca، fe، mnو mg و افزایش معنی دار غلظت zn شاخساره برنج شد. مقایسه میانگین ها نشان داد که بیشترین تعداد برگ، عرض برگ، طول برگ، قطر ساقه در محل طوقه، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک شاخساره، کارایی مصرف آب و شاخص کلروفیل برگ در ترکیب تیماری ds/m0/47 شوری، mg/kg200 نیتروژن و mg/kg15روی مشاهده شد. افزایش شوری خاک باعث کاهش معنی دار کارایی مصرف نیتروژن و روی شد. کارایی مصرف زراعی و فیزیولوژیک نیتروژن در سطح mg/kg100 نیتروژن بیش تر از سطح mg/kg200 نیتروژن بود. به طور مشابه، سطح mg/kg7/5روی نسبت به سطح mg/kg15روی کارایی مصرف زراعی و فیزیولوژیک روی بیشتری داشت. به طور کلی، برای دستیابی به رشد مطلوب گیاه برنج، مصرف mg/kg200 نیتروژن و mg/kg7/5 روی در شرایط مشابه این تحقیق (شور و غیرشور) می تواند توصیه شود.
مریم لطیف زاده فرزین شهبازی
فلزات سنگین در مقایسه با آلاینده های محیطی به دلیل غیر قابل تجزیه بودن و اثرات فیزیولوژیکی که بر موجودات زنده حتی در غلظت-های کم دارند، از اهمیت زیادی برخوردار می باشند. انباشته شدن تدریجی این عناصر به دلیل تحرک کم آنها باعث ورود آن ها به چرخه غذایی و در نهایت تهدید سلامت انسان می گردد. لذا بررسی توزیع غلظت عناصر سنگین جهت پالایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری است. کارخانه کاوه سودا واقع در منطقه قره ناز مراغه از واحدهای گروه صنعتی کاوه می باشد که در سال 1383 تأسیس شده است و نمک های صنعتی، مواد شوینده و به طور مشخص کربنات سدیم سبک و سنگین تولید می کند. طی هشت سال گذشته ضایعات شیمیایی بسیار سمی این کارخانه در حوضچه های جذبی ذخیره می شد. البته این حوضچه ها فاقد ایزولاسیون بوده و هدف از ریختن ضایعات در آن ها نیز این بوده است که به تدریج جذب زمین شده و در خاک فرو رود. این عمل نیز باعث مسموم شدن خاک روستاهای اطراف گشته و متعاقباً تمام درختان را نیز خشک کرده است. تاکنون این حوضچه ها در فصول بارندگی سه بار شکسته شده و موجب بروز خساراتی در 9 روستا گردیده است. شدیدترین مورد در روز پنجم اردیبهشت ماه 1389 اتفاق افتاده که در اثر بارندگی و پرشدن استخرها، پنج استخر ذخیره ضایعات سمی شکسته شده و حدود یک میلیون متر مکعب از ضایعات شیمیایی کارخانه تمام مزارع، باغات و چاه های آب و خانه های مردم را در روستاهای مسیر تخریب و آلوده کرده است. در این تحقیق به منظور بررسی تأثیر پساب کارخانه ی کاوه سودا بر خاک های منطقه (به وسعت تقریبی 900 هکتار)، از 75 نقطه ی مطالعاتی جمعاً تعداد 150 نمونه خاک (تعداد 75 نمونه خاک از عمق 25-0 سانتی متری و 75 نمونه خاک از عمق 50-25 سانتیمتری) که بر اساس الگوی شبکه بندی منظم 300متر× 500متری تهیه شد. همچنین از 52 نقطه نیز به صورت تصادفی از کل محدوده مطالعاتی در سطح خاک نمونه برداری صورت گرفت و نتیجه حاصل از اندازه گیری مستقیم نمونه با مقدار برآوردی مقایسه شد.نتایج بررسی مقدماتی نمونه پساب حاصل از کارخانه نشان داد که غلظت سرب و کادمیوم بیش از حد بحرانی بوده و این بدان معنی است که احتمال آلوده شدن خاک های منطقه به این دو فلز سنگین در مقایسه با سایر فلزات نیز بیشتر می باشد. گسترش مکانی سرب و کادمیوم در منطقه برای دو عمق مطالعاتی پس از مدل سازی زمین آماری با دو روش کریجینگ و وزن دهی معکوس فاصله ها در محیط gis تهیه و جهت اعتبارسنجی نقشه های تهیه شده از روش جک نایف نیز استفاده شد. همچنین همبستگی مقادیر سرب و کادمیوم با برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک مانند بافت، آهک، ماده آلی و درصد اشباع نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بین سرب با ویژگی های مورد مطالعه و کادمیوم با ویژگی های مورد مطالعه به جز درصد ماده آلی همبستگی معنی داری وجود دارد. نسبت اثر قطعه ای بر آستانه نشان داد که آلودگی سرب، کادمیوم و روی وابسته به هر دو عامل مدیریتی و مکانی می باشد.
معصومه دیلمی راد محمد رضا ساریخانی
پتاسیم یکی از عناصر غذایی ضروری پرمصرف برای گیاهان است که نقش مهمی در رشد و توسعه گیاه و همچنین کیفیت محصولات کشاورزی دارد. بهره گیری از باکتری های آزاد کننده پتاسیم به عنوان کودهای زیستی روشی برای تأمین پتاسیم مورد نیاز گیاه است. در این پژوهش توانایی پنج جدایه میکروبی pseudomonas ssp. از باکتری های آزادکننده پتاسیم شامل s6-6 ، s10-3، s14-3، s19-1 و s21-1 بر بهبود رشد و افزایش جذب پتاسیم توسط گیاه گوجه فرنگی در دو خاک با پتاسیم قابل استفاده بالا و پایین بررسی شد. بر این اساس دو آزمایش گلدانی مجزا از هم، به صورت طرح کاملاً تصادفی با در نظر گرفتن 5 جدایه و نمونه شاهد بدون تلقیح در خاک کندوان (پتاسیم قابل استفاده بالا) و در خاک ایستگاه خلعت پوشان (پتاسیم قابل استفاده پایین) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار به اجرا درآمد. آزمایش شامل دو فاکتور تلقیح باکتریایی (5 جدایه و نمونه شاهد) و کود پتاسیم (سه سطح بدون کود، 50 درصد توصیه شده ( kg/ha150) و 100 درصد میزان توصیه شده (kg/ha 300) بود. تلقیح بذور گوجه فرنگی با جدایه های فوق در خاک غیراستریل و در حضور میکرو فلور بومی خاک انجام شد و مدت آزمایش تا ابتدای فاز زایشی گوجه فرنگی بود. در پایان آزمایش پارامترهایی نظیر ارتفاع، وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، شاخص کلروفیل و غلظت عناصری نظیر پتاسیم، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن و روی موجود در بافت گیاهی اندازه گیری شد. نتایج تجزیه آماری در خاک با پتاسیم قابل استفاده پایین (خلعت پوشان) نشان داد که اثر اصلی و اثر متقابل کود و باکتری بر وزن تر و خشک بخش هوایی و وزن خشک ریشه در سطح یک درصد معنی دار بوده است. بیشترین میانگین وزن تر و خشک بخش هوایی در جدایه s6-6 (g/pot 76/54 و g/pot 76/7) مشاهده شد. جدایه های s14-3 (g/pot 2/1)، s19-1 (g/pot 18/1) و s21-1 (g/pot 16/1) دارای بیشترین میانگین وزن خشک ریشه بودند. بیشترین مقدار وزن تر و خشک کل در سطح 50% کود پتاسیم بدست آمد. شاخص کلروفیل در سطح 50% متأثر از جدایه های باکتری بوده به صورتی که جدایه s21-1 بیشترین میزان کلروفیل را داشت و بهبود تغذیه عنصر آهن (غلظت mg/kg 68/159 و مقدار mg/pot 055/1) در این جدایه شاید دلیلی بر این افزایش باشد. غلظت پتاسیم بخش هوایی و ریشه در اثر اصلی و اثر متقابل کود و باکتری معنی دار بود. به طوریکه بیشترین غلظت پتاسیم بخش هوایی (mg/g 97/23) و ریشه (mg/g 84/18) در سطح کودی 100% دیده شد. همچنین بیشترین غلظت پتاسیم هوایی و ریشه به ترتیب در جدایه s14-3 (mg/g 63/23) و s10-3 (mg/g 9/18) مشاهده شد هر چند جدایه s21-1 در هر دو مورد وضعیت مناسبی داشت (mg/g 04/22 و mg/g 78/18). اما بیشترین مقدار پتاسیم بخش هوایی (mg/pot 95/167) در سطح 50% کود پتاسیم مشاهده شد که با سطح 100% کود اختلاف آماری معنی دار نداشت. در میان جدایه های باکتریایی بیشترین مقدار پتاسیم ریشه در جدایه s21-1، s19-1 و s14-3 به دست آمد. از میان جدایه ها، جدایه s21-1 دارای بالاترین میانگین غلظت و فسفر بخش هوایی و ریشه گیاه بود. در آزمایش خاک با پتاسیم قابل استفاده بالا (کندوان) هیچ یک از فاکتورهای رشدی گیاه نظیر ارتفاع، وزن تر و خشک هوایی تحت تاثیر تیمار باکتریایی قرار نگرفت و تنها شاخص کلروفیل در سطح یک درصد متأثر از تیمار باکتریایی بود. جدایه s19-1 بیشترین مقدار کلروفیل برگ را داشت. شاید حضور میکرو فلور بومی خاک و بالا بودن پتاسیم قابل استفاده گیاه و همچنین انجام آزمایش در مقیاس گلدانی شرایطی فراهم نمود که اختلاف بین جدایه ها و شاهد آشکار نشود. اما نتایج نشان داد که غلظت پتاسیم در بخش هوایی و ریشه و غلظت فسفر بخش هوایی متأثر از جدایه های باکتری بوده است. بیشترین غلظت پتاسیم هوایی در تیمار s21-1 و s6-6 مشاهده شد. اما در مورد غلظت پتاسیم ریشه تیمار s14-3 و s6-6 بالاترین میانگین را داشتند. بیشترین غلظت فسفر هوایی در تیمار s21-1 به دست آمد هرچند اختلاف آماری با s6-6 و s14-3 نداشت.
صنم قانع پور محمد رضا شکیبا
قابلیت تولید محصول در گیاهان زراعی تحت شرایط نامساعد محیطی بستگی به توانایی توسعه سازوکارهای سازگاری در اجتناب و یا تحمل در برابر تنش دارد. وضعیت تغذیه ای گیاهان توانایی آنها را در چنین شرایطی به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار می دهد. در این راستا به منظور ارزیابی تحمل ژنوتیپ-های لوبیا (چیتی زودرس، اختر، قرمز d81083 و cos16) به تنش خشکی متأثر از تغذیه روی (zn) یک آزمایش در گلخانه و آزمایشی دیگر در مزرعه طراحی و به اجرا گذاشته می شوند. آزمایش ها به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام می پذیرند. بذرها در دو سطح عدم کاربرد و کاربرد zn کافی (30 میلی گرم zn به ازای هر گلدان در گلخانه و در مزرعه به میزان 1- kg ha4/11 از منبع o2h4.7znso) کاشته می شوند. عامل آبیاری شامل دو سطح 5±100% و 5±60% ظرفیت مزرعه (fc) در گلخانه و آبیاری پس از 60-55 و 115-110 میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس a تحت شرایط مزرعه ای است. وضعیت آبی برگ، بازتاب های رشدی و فیزیولوژیک ژنوتیپ های برخوردار از خصوصیات متفاوت، از جمله غلظت کلروفیل های a و b، شاخص کلروفیل، تنظیم اسمزی، پارامترهای فلورسانس کلروفیل، شاخص پایداری غشا، هدایت روزنه ای (تبادلات گازی و بخار آب) و دمای برگ در این پژوهش مورد ارزیابی قرار می گیرند. همچنین میزان پراکسیداسیون لیپیدی برگ برآورد شده و افزایش احتمالی سطح تحمل این ژنوتیپ ها به تنش خشکی در شرایط کاربرد zn مورد ارزیابی قرار می گیرد. برخی صفات مورفولوژیکی، غلظت +2zn در دانه و برگ و سپس در برداشت نهایی عملکرد و اجزای عملکرد تعیین می شوند.
امیرحسین دانش فر ناصر علی اصغرزاد
گلومالین یک ترکیب گلیکوپروتئینی ویژه است که توسط قارچ های راسته گلومرال از رده گلومرومایکوتا تولید می شود. با توجه به همزیستی گسترده این قارچ ها با تعداد زیادی از گیاهان، سالانه مقادیر قابل توجهی از گلومالین توسط این قارچ ها وارد اکوسیستم خاک می شود که یکی از منابع مهم ترسیب کربن است. شواهد موجود نشان می دهند که گلومالین گاهی به تنهایی یک سوم از کل کربن آلی خاک را به خود اختصاص می دهد، بنابراین نقش کلیدی در ذخیره کربن آلی خاک دارد. همچنین تحقیقات نشان داده اند که گلومالین در تشکیل خاکدانه های پایدار و استقرار جوامع غنی میکروبی در خاک نقش بسزایی دارد. فلزات سنگین می توانند با تأثیر بر رابطه همزیستی این قارچ ها با ریشه گیاهان، تولید گلومالین را تحت تأثیر قرار دهند. به نظر می رسد گلومالین در تثبیت فلزات سنگین در خاک و جلوگیری از انتقال آن ها به بخش هوایی برخی گیاهان نقش عمده ای داشته باشد به طوری که این عناصر، کم تر به بخش هوایی وارد شوند. در این تحقیق، میزان تولید گلومالین و مقدار سرب غیرمتحرک شده با این گلیکوپروتئین در سطوح سرب، در گیاه آفتابگردان (هیبرید فرخ) تلقیح شده با قارچ glomus intraradices بررسی شد. بذور آفتابگردان (helianthus annuus l.) با قارچg. intraradices تلقیح و در گلدان های پلاستیکی با خاک استریل کشت شدند. سه سطح سرب شامل صفر، 500 و 1000 میلی گرم سرب بر کیلوگرم (به ترتیب pb0، pb1 و pb2) از منبع نیترات سرب به خاک اضافه شد.
ابراهیم بنیاس عادل دباغ محمدی نسب
آزمایش اول و دوم به ترتیب بررسی اثر تناوب زراعی و کشت مخلوط در گیاه پالایی فلز کادمیوم و آزمایش سوم استفاده از آهک به منظور کاهش میزان کادمیوم در کشت مخلوط درهم چچم با شبدر بود. نتایج آزمایش اول نشان داد که تناوب نتوانست غلظت کادمیوم در اندام هوایی و دانه جو و لوبیا کاهش دهد. حتی در برخی موارد باعث افزایش غلظت کادمیوم در اندام هوایی و دانه جو و لوبیا گردید. نتایج آزمایش دومنشان می دهد که جذب کادمیوم و کارایی گیاه پالایی در کشت مخلوط بیشتر از کشت خالص بود. در آزمایش سوم، آهک سبب افزایش عملکرد علوفه چچم دائمی و چچم ایتالیایی شد. در کشت مخلوط غلظت کادمیوم اندام هوایی چچم دائمی و چچم ایتالیایی افزایش یافت. آهک موجب کاهش غلظت کادمیوم در اندام هوایی چچم دائمی، شبدر سفید و شبدر قرمز گردید، ولی غلظت کادمیوم اندام هوایی چچم ایتالیایی را افزایش داد.
شهرام اسلام خیاوی مصطفی ولیزاده
فلزات سنگین از جمله آلاینده های مهم محیط زیست بوده و به دلیل غیرقابل تجزیه بودن و مختل نمودن فعالیت های فیزیولوژیکی جانداران در غلظت های کم حائز اهمیت می باشند. روی و کادمیم از فلزات سنگین به حساب می آیند. روی به دلیل شباهت شیمیایی با کادمیوم، از جنبه متأثر نمودن میزان جذب و اثرهای کادمیوم در گیاه، مورد توجه قرار گرفته است. در برخی تحقیقات، کاربرد روی منجر به کاهش مسمویت گیاه به کادمیوم شده و در برخی دیگر سبب افزایش مسمومیت گردیده است. لذا، این تحقیق برای بررسی اثر متقابل روی در فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان دو گیاه ذرت و کلزا طراحی شده است. این تحقیق در شرایط گلخانه ای و در یک خاک درشت بافت (شن لومی) به صورت آزمایش فاکتوریل طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور روی در 4 سطح (صفر، 25، 50 و 100 میلی گرم برکیلوگرم خاک از منبع znso4.7h2o) و کادمیوم در 4 سطح (صفر، 5/2، 5 و 10 میلی گرم برکیلوگرم خاک از منبع 9cdso4.8h2o) در سه تکرار برای هر دو گیاه اجرا شد. فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان سوپراکسید دیسموتاز (sod)، کاتالاز (cat) و پراکسیداز (pox) در مرحله رشد گیاهچه ای (حدوداً 15 روز پس از کاشت) با الکتروفورز در ژل ها ی پلی آکریل آمید 8 درصد اندازگیری و در این تحقیق میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان توسط نرم افزار mcid مورد ارزیابی کمی قرار گرفت و سپس داده ها با نرم افزار آماری spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتتند. برای گیاهچه های کلزا و ذرت در cat یک ایزوزیم و در pox سه ایزوزیم دیده شد درحالیکه تعداد ایزوزیم های sod در کلزا دو تا و در ذرت سه تا بود. تجزیه ی واریانس فعالیت در کلزا نشان داد که سطوح روی و کادمیوم اثر معنیداری در فعالیت ایزوزیم های sodنداشته اند، لکن فلز روی اثر معنی داری در ایزوزیمهای catو pox داشته است. کادمیوم فقط در فعالیت pox1 و pox3 اثر معنی دار نشان داد، در حالیکه اثری در فعالیت cat و sod نداشت. اثر متقابل روی ×کادمیوم برای ایزوزیمهای cat و pox معنیدار بدست آمد. با اضافه شدن مقدار روی در خاک با مقادیر پایین کادمیوم (5/2، 5) تغییری در فعالیت cat دیده نمی شود ولی در سطح 10 کادمیوم با اضافه شدن مقادیر روی افزایش معنی داری در فعالیت آنزیم به وجود می آید. رفتار ایزوزیم های pox در ترکیبات مختلف روی و کادمیوم متفاوت بود. تجزیه ی واریانس فعالیت ایزوزیم ها در گیاهچه ی ذرت نشان داد که مقادیر متفاوت روی اثر معنی داری درهمه ی ایزوزیم ها داشته است. اثر کادمیوم فقط در فعالیت ایزوزیم های sod2 و sod3 معنی دار نبود. اثر متقابل روی ×کادمیوم برای کلیه ی ایزوزیم ها معنی دار بدست آمد. کلیه ی این اثر متقابل ها از نوع تغییر در ترتیب بود، به طوریکه فعالیت cat در مقادیر پایین کادمیوم (صفر، 5/2، 5) با افزایش میزان روی در خاک افزایش معنی دار داشته ولی در مقادیر بالای کادمیوم فعالیت cat در ترکیب حداکثری روی کاهش چشمگیر نشان داد. فعالیت pox با رسیدن میزان کادمیوم به 10 میلی گرم بر کیلوگرم خاک عملا در هر سه ایزوزیم pox در مقادیر مختلف روی اختلاف معنی داری در فعالیت آنزیمی به وجود نیاورده اند، در حالیکه در مقادیر کم کادمیوم روی باعث افزایش فعالیت ایزوزیم ها شده است. در sod با افزایش میزان کادمیوم خاک (در ترکیب با سطح 100روی) در گیاهچه های ذرت فعالیت 3 ایزوزیم sod افزایش معنی دار نشان داده است.
عیسی فتح الهی شاهین اوستان
چکیده ندارد.
منصور پارسازاده نصرت اله نجفی
چکیده ندارد.
فرزین شهبازی فریدون سرمدیان
چکیده ندارد.
مهدیه خورشید شبستری شاهین اوستان
چکیده ندارد.
مهدیه خورشید شاهین اوستان
چکیده ندارد.
مهدی رحمتی محمدرضا نیشابوری
برای بررسی اثرات تناوب های زراعی مختلف بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و عملکرد گندم دیم، سه مکان با سری های خاک سهند، رجل آباد و داراب واقع در منطقه مراغه- هشترود انتخاب گردید. در هر یک از این مکان ها چهار سیستم تناوبی کشت ممتد گندم (تیمار اول)، گندم- نخود (تیمار دوم)، گندم- آیش- گندم- گندم-گندم (تیمار سوم) و گندم- آیش (تیمار چهارم) به مدت پنج سال زراعی (1387-1382) اعمال شد. در خرداد ماه سال 1387 (مرحله رشد gs54) نمونه های دست خورده و دست نخورده خاک از تمامی تیمارها در سه عمق 10-0، 20-10 و 40-20 سانتیمتری تهیه گردید. در این نمونه ها، تعدادی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک (بافت، ks، was، db، mwd، dm، ph، ec، cce، oc،cec و p، k، fe، mn، cu و zn قابل استفاده و نیتروژن کل و فاکتور فرسایش پذیری خاک) تعیین شد. همچنین رطوبت خاک در چهار مرحله از دوره رشد گندم (gs21، gs32، gs54 و gs87) و عملکرد بیولوژیکی در اواخر خرداد ماه اندازه گیری شد. کمترین مقدار ks در تیمارهای اول و سوم ( cm.hr-101/2) و بیشترین مقدار آن در تیمارهای دوم ( cm.hr-189/4) و چهارم (cm.hr-127/5) بدست آمد. بیشترین مقدار was (%6/71) در تیمار چهارم حاصل شد که به طور معنی داری (05/0p< ) با تیمار های دیگر اختلاف نشان داد. db در تیمارهای دوم ( g.cm-316/1) و چهارم ( g.cm-315/1) به طور معنی داری (05/0p< ) در مقایسه با تیمارهای اول ( g.cm-329/1) و سوم ( g.cm-329/1) کاهش یافت که می تواند در اثر افزایش بخش سبک ماده آلی در تیمارهای دوم و چهارم نسبت به تیمار اول و سوم باشد. بیشترین ( mg.kg-18/4) و کمترین ( mg.kg-19/3) مقدار آهن قابل استفاده به ترتیب در تیمارهای چهارم و اول حاصل شد که با تیمارهای دوم و سوم به طور معنی داری (05/0p<) اختلاف داشتند. بیشترین مقدار فاکتور فرسایش پذیری خاک در تیمار های اول ( t h mj-1 mm-100681/0) و سوم ( t h mj-1 mm-1 00711/0) بدست آمد و به طور معنی داری با تیمارهای دوم ( t h mj-1 mm-1 00299/0) و چهارم ( t h mj-1 mm-1 00223/0) متفاوت بود. مقدار بیوماس گیاهی در تیمار های دوم (t.ha-1 10/3) و چهارم (t.ha-1 05/3) به طور معنی داری (05/0p<) با تیمارهای اول (t.ha-1 50/1) و سوم (t.ha-1 57/1) تفاوت داشت که می تواند به دلیل بهبود شرایط فیزیکی و بهبود شرایط تغذیه ای باشد. در دیگر خصوصیات اندازه گیری شده و رطوبت خاک اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نشد. بر اساس نتایج حاصله، کشت ممتد گندم به جای تناوب گندم- نخود یا گندم- آیش، ریسک پس روی کیفیت خاک اراضی و به خصوص در طولانی مدت را به همراه خواهد داشت.
حسین بیرامی محمد رضا نیشابوری
الکتروسینتیک یک شیوه ابتکاری برای اصلاح خاکهای آلوده به فلزات سنگین بوده و کارایی بالایی به ویژه از نظر کاهش زمان برای حذف فلزات سنگین از خاکهایی با ضریب آبگذری کم نسبت به روشهای متداول دارد. با این حال، روش مذکور در خاکهای آهکی و دارای ظرفیت جذب بالا برای فلزات سنگین، نیاز به مطالعه بیشتر دارد. در این پژوهش اصلاح یک خاک آهکی (23 درصد آهک) آلوده به zn، cd و pb که از مزرعه ای در مجاورت کارخانه سرب و روی شهرستان زنجان نمونه برداری شده بود، به روش الکتروسینتیک در ستونهای خاک دستخورده بررسی شد. خاک مورد نظر دارای غلظت بالایی از فلزات سنگین (mg kg?1 1400 zn =، mg kg?1 15cd = و mg kg?1 250 pb =) بود. در این تحقیق، علاوه بر تأثیر مدت زمان اعمال جریان الکتریکی (5 ، 10 و 15 روز)، تأثیر متغییرهایی نظیر محتوای رطوبتی اولیه خاک (اشباع، fc و fc7/0)، نوع محلولهای الکترولیت (آب مقطر، اسید استیک 01/0 مولار و edta 01/0 مولار)، تعدیل ph الکترولیت از طریق سامانه گردش الکترولیت و سامانه آندهای نزدیک شونده (جابجائی آند) و تأثیر شیب ولتاژ (33/1 و v cm-1 66/2) بر حذف سه فلز zn، cd و pb از خاک مذکور، بررسی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که کارایی حذف فلزات مذکور بطور چشمگیری تحت تأثیر مدت زمان اعمال جریان الکتریکی، مقدار رطوبت خاک، نوع محلول الکترولیت، ph الکترولیت و جابجایی آند قرار دارد. در بین سطوح رطوبتی مختلف، حذف سه فلز در حالت اشباع با آب مقطر بالاترین مقدار را داشت، بطوریکه 33/31 درصد zn، 62/33 درصد cd و 82/18 درصد pb بعد از اعمال جریان الکتریکی به مدت 10 روز از خاک حذف شدند. با کاهش رطوبت از حالت اشباع به fc7/0 ، میانگین درصد حذف برای سه فلز مذکور بترتیب به44/18، 97/20 و 25/12 درصد رسید. حداکثر مقدار حذف zn، cd و pb از خاک با محلولهای آب مقطر، اسید استیک و edta بترتیب 22/26، 28/29، 89/13 درصد، 88/27، 51/30 و 05/13درصد و 25/43، 36/40 و 26/26 درصد بود. ظاهراً محلول 01/0 مولار edta به علت ایجاد کمپلکسهای پایدار با فلزات سنگین، بالاترین درصد حذف zn، pb و cd را داشت. بکارگیری محلول اسید استیک به علت مقدار بالای آهک خاک (% 23) در افزایش کارایی روش موثر واقع نشد. در سامانه جابجایی آند، درصد حذف برای سه فلز مذکور، بترتیب به 87/44، 83/45 و 39/26 درصد افزایش یافت. جابجائی آند مانع تجمع فلزات مذکور در میانه ستون گردید و مهاجرت یونی را تسریع کرد. جریان گردشی با بکارگیری آب مقطر موجب افزایش جزئی در کارایی حذف شد که دلیل آن پایین بودن دبی جریان (حدود 3/0 میلی لیتر در دقیقه) به علت هدایت هیدرولیکی پایین خاک بود. در تمام تیمارها و به ویژه در سامانه جابجایی آند، میانگین درصد حذف با شیب ولتاژ ثابت 66/2 ولت بر سانتی متر ستون خاک افزایش قابل توجهی نسبت به شیب ولتاژ v/cm 33/1 داشت. علت آن افزایش شدت جریان الکتریکی (عامل انتقال)، با افزایش ولتاژ بود. در بین سه فلز سنگین مورد نظر، در تیمارهای مختلفcd بیشترین مقدار حذف از خاک را داشت و zn و pb از نظر میانگین درصد حذف در مراتب بعدی قرار داشتند.