نام پژوهشگر: معصومه اسمعیلی
منصوره ابوالحسنی معصومه اسمعیلی
یکی از گرایشات مهم انسانها، رسیدن به کمال و خودشکوفایی و دستیابی به موفقیت و پیروزی است. اکثریت جمعیت کنونی کشور ما را جوانان تشکیل می دهند و یکی از عواملی که این جامعه جوان بتوانند شادابی و نشاط خود را حفظ کنند، کسب موفقیت در برهه های مختلف زندگی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای استعاره های موفقیت بین سه گروه رتبه های برتر، متوسط و پذیرفته نشدگان آزمون سراسری سال 1387 انجام پذیرفت. برای این منظور، تعداد 150 نفر از داوطلبان آزمون سراسری سال 1387 (50 نفر از رتبه های برتر هر پنج گروه آزمایشی، 50 نفر از رتبه های متوسط هر پنج گروه آزمایشی و 50 نفر نیز از بین پذیرفته نشدگان هر پنج گروه آزمایشی)، از بین داوطلبان آزمون سراسری سال 1387 با رتبه های بین 1 تا 20، برای گروه رتبه های برتر، رتبه های بین 1500-1000، برای گروه رتبه های متوسط و رتبه های بالاتر از 30000 برای گروه پذیرفته نشدگان به روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند. استعاره های بدست آمده از این افراد با روش تحلیل محتوا از نوع توصیفی، بررسی و تحلیل شدند. از تحلیل استعاره ها، این نتایج بدست آمد: گروه رتبه های برتر، عوامل موفقیت خود را به عوامل درونی، گروه رتبه های متوسط، به ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی و گروه پذیرفته نشدگان به عوامل بیرونی نسبت داده بودند. همچنین از بین عوامل موثر در موفقیت بین سه گروه، تنها عامل شرایط نامساعد بیرونی برای گروه پذیرفته نشدگان معنادار و سایر عوامل به عنوان وجوه اشتراک بین سه گروه مشخص شدند. در گروه پذیرفته نشدگان کنکور، بیشترین ویژگی های موثر در موفقیت، استرس، اضطراب، ترس و احساس گناه بوده، درحالیکه در گروه رتبه های برتر و متوسط، نشاط، مهارت و درنظرگرفتن جنبه های مهم زندگی، مهم ترین ویژگی ها را تشکیل می دهند. همچنین به طور خاص در گروه رتبه های برتر، خودتنظیمی، در گروه رتبه های متوسط، خود مثبت انگاری و در گروه پذیرفته نشدگان، باورهای محدودکننده، مهم ترین ویژگی موثر در موفقیت و عدم موفقیت بودند. از آنجاییکه در این پژوهش تعریفمان از افراد موفق و ناموفق بر اساس رتبه های کنکور در نظر گرفته شده بود، نتایج مختص این گروه است وتعمیم آنها به سایر گروه ها که تعریف موفقیت در آنها با گروه های حاضر در این پژوهش متفاوت است، باید با احتیاط صورت پذیرد.
یاسر رضاپور میرصالح معصومه اسمعیلی
هدف از پژوهش حاضر تعیین محتوای خود گویی منجر به درگیری بین زوجین و رابطه این خودگویی ها با سازگاری زناشویی زوجین بود. بدین منظور، 50 نفر (25 مرد و 25 زن) از مراجعین مراکز مشاوره شهرداری منطقه 7 به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و برای بررسی خودگویی های آنها، از آنان مصاحبه نیمه ساختار یافته به عمل آمد. همچنین شرکت کنندگان به تکمیل پرسشنامه سازگاری زناشویی نیز پرداختند. داده ها به صورت کمی با استفاده از تحلیل محتوا، آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شد. نتایج نشان داد که خودگویی های زوجین شامل ابعادی چون خودگویی مثبت، منفی، کارکرد مثبت و منفی، خودگویی واقع گرایانه در مقابل غیر واقع گرایانه، انواع مقصربینی (مقصربینی خود، همسر و دیگران) و انواع ادراکات مثبت و منفی نسبت به خود و همسر می شد (که محتوای کیفی خودگویی ها به طور کامل در فصل چهارم آورده شده است). به طورکلی از میان این ابعاد، خودگویی مثبت، واقع گرایانه، و ادراک مثبت خود و همسر با سازگاری زناشویی همبستگی معنی دار مثبت و خودگویی منفی، غیر واقع گرایانه و ادراک منفی خود و همسر با سازگاری زناشویی همبستگی معنی دار منفی داشت. همبستگی برخی از این ابعاد در مردان، برخی در زنان و برخی هم در هر دو گروه زن و مرد معنی دار بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که در هر دو گروه زن و مرد، خودگویی نومیدی/افسردگی نقش بیشتری در پیش بینی سازگاری زناشویی نسبت به دیگر ابعاد خودگویی دارد. با توجه به داده های حاصل از پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که بررسی محتوای خودگویی زوجین و در نظر گرفتن فرهنگ جامعه (به علت تأثیر گذاری فرهنگ بر خودگویی) قبل از ارائه آموزش های خودگویی برای افزایش سازگاری زناشویی، می تواند نقش موثری در روند پیشرفت درمان و جلوگیری از اتلاف وقت درمانگر و درمانجویان داشته باشد. همچنین با توجه به داده های پژوهش حاضر می توان به ارائه مدلی برای آموزش کنترل خودگویی در زوجین پرداخت.
پرویز کرامتی معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر با عنوان بررسی مقایسهای رابطه بین اضطراب وجودی و جهت گیری ارزشی معلمان و دانشجویان کارشناس ارشد مشاوره و با هدف تعیین میزان رابطه اضطراب وجودی و جهت گیری ارزشی صورت گرفته است.برای اجرای این پژوهش تعداد 80نفر دانشجوی رشته مشاوره به صورت نمونه گیری در دسترس و تعداد 80معلم به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوخش شامل پرسشنامه اضطراب وجودی لاورنس ار گود و پرسشنامه ارزشهای الپورت ورنون و لیندزی می باشد.نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین اضطراب وجودی و چهار جهت گیری ارزشی مذهبی،سیاسی، اقتصادی و زیبایی شناختی در سطح 1صدم رابطه معنادار است اما بین دو جهت گیری ارزشی نظری و اجتماعی با اضطراب وجودی رابطه معنادار نبود.
شهناز ریحانی کیوی معصومه اسمعیلی
هدف اصلی تحقیق حاضر مقایسه ی مولفه های محیط خانواده در زوج هایی با بافت (مذهبی، قومی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) همسان و ناهمسان می باشد. در این پژوهش با توجه به نظریه ی همسان همسری نژادی ساروخانی، دیدگاه آذربایجانی و بیابانگرد در مورد ازدواج افرادی که در طول و عرض جغرافیایی یکسانی زندگی می کنند، یکی از عوامل طبقه بندی زوجین به دو گروه همسان و ناهمسان، عامل قومیت در نظر گرفته شد. همچنین به دلیل مسلمان بودن تمام افراد گروه نمونه ی مورد بررسی از جهت گیری مذهبی درونی و برونی آلپورت برای دسته بندی زوجین استفاده گردید. در زمینه ی سرمایه ی اقتصادی پیرو دیدگاه ماکس وبر، درآمد، نوع شغل، مسکن و امکانات رفاهی مورد بررسی قرار گرفت. در ارتباط با سرمایه ی اجتماعی از دیدگاه بوردیو، نظریه ی پاتنام و دیدگاه افه استفاده شد. همچنین در سرمایه ی فرهنگی نظر بوردیو و تقسیم بندی او از این سرمایه مورد توجه قرار گرفت. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی کارکنان متاهل بخش تولید اتوبوس شرکت ایران خودرو دیزل (و همسرانشان) می باشد. به منظور انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. ابزار اندازه گیری شامل مقیاس محیط خانواده (fes)، مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (aros) و پرسشنامه ی سرمایه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می شوند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق) فرضیه های اول و دوم: براساس نتایج بدست آمده، رابطه ی مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری مذهبی برونی معنادار نیست. جهت گیری مذهبی بیرونی در برگیرنده ی معنایی ابزاری است و افرادی که دارای این نوع جهت گیری هستند، از مذهب برای رسیدن به اهدافشان استفاده می کنند. پس مذهب بیرونی مسیر زندگی را مشخص نمی سازد، بنابراین این نتیجه منطقی بنظر می رسد. نتایج بدست آمده نشان داد که خرده مقیاس اخلاقی- مذهبی از مقیاس محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری مذهبی درونی رابطه دارد. عبارات خرده مقیاس اخلاقی- مذهبی و جهت گیری مذهبی درونی معانی مشابهی را در بر می گیرند. همچنین بین مولفه های محیط خانواده و خصایص خانواده های سالم ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که تمام این ویژگی ها با آنچه که روان شناسان در تعاریف سلامت روانی اشاره می کنند دارای مضامین مشترکی هستند. همچنین بین جهت گیری مذهبی درونی و سلامت روانی رابطه ی معناداری وجود دارد. نتیجه گیری از مطالب فوق رابطه ی بین مولفه های محیط خانواده با جهت گیری مذهبی درونی را نشان می دهد. فرضیه های سوم و چهارم: نتایج بدست آمده نشان داد که بین مولفه های محیط خانواده و همسان و ناهمسان همسری قومی رابطه وجود ندارد. در پژوهش حاضر حداقل 5سال از زندگی مشترک آزمودنی ها می گذرد، زمانیکه زوجین یک خانواده تشکیل می دهند، تلاش خواهند کرد تا یک نظام ارزشی مشترک و ترکیبی از آداب و رسوم قومیشان را ایجاد کنند و مفاهیم یکسانی را به فرزندانشان منتقل کنند تا از دوگانگی، سردرگمی و عدم وحدت میان اعضای خانواده ممانعت شود. فرضیه های پنجم و ششم: بر طبق نتایج بدست آمده، رابطه ی مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری اجتماعی معنادار نیست. بنظر می رسد بین آنچه که در سرمایه ی اجتماعی بررسی می شود با ویژگی های شخصیتی افراد، رابطه ی تنگاتنگی وجود داشته باشد. با در نظر گرفتن این تحلیل، برای تبیین عدم تایید فرضیه ی ششم می توان به نظریه ی نیازهای مکمل وینچ استناد کرد. نتایج حاصل با این تئوری همخوانی دارد. یعنی اگر چه ناهمسانی زوجین از نظر میزان سرمایه اجتماعی منجر به بهتر شدن مولفه های خانواده ی آنان نشده است، اما بدتر شدن جو خانوادگی آن ها را هم در پی نداشته است. فرضیه های هفتم و هشتم: براساس نتایج بدست آمده، خرده مقیاس پیوستگی با همسان و ناهمسان همسری فرهنگی رابطه دارد. سطح تحصیلات مشابه زوجین تفاهم بیشتر آن ها را در پی خواهد داشت، همچنین هر چقدر زوجین از نظر میزان دانش و آگاهی بیشتر به یکدیگر شباهت داشته باشند، فهم و درک متقابلشان افزایش خواهد یافت. از طرفی در تعریف خرده مقیاس پیوستگی وابستگی، مهر، علاقه، توجه، حمایت و اتفاق نظر اعضاء مد نظر قرار می گیرد، دقیقاً همان مولفه هایی که با شباهت فرهنگی زوجین افزایش پیدا می کند. همچنین ناهمسانی زوجین از نظر سرمایه ی فرهنگی با خرده مقیاس پیوستگی رابطه دارد. یکی از دلایل وجود این رابطه می تواند این باشد که زمانیکه زوجین از این لحاظ با یکدیگر متفاوتند، زوجی که از سرمایه ی فرهنگی بیشتری برخوردار است، برای پر کردن خلأ طرف مقابل و جلوگیری از رسیدن آسیب به فرزندان تلاش بیشتری می کند. او سعی می کند پیوستگی در جو خانواده حفظ شود. فرضیه های نهم و دهم: بر طبق نتایج بدست آمده، مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری اقتصادی رابطه دارند که چشم انداز جدیدی را نسبت به جامعه ی امروز و طرز تفکر افراد نشان می دهد. بنظر می رسد سطح توقعات مالی بیشتر زوجین و فرزندان خانواده ها نسبت به گذشته، تجمل گرایی و سیر جامعه از معنویت و ساده زیستی به سوی مادیگرایی با توجه به استفاده ی گسترده از رسانه های گروهی، همچنین سردرگمی بیشتر افراد در هویت و معنای زندگی شان با توجه به پیچیده تر شدن دنیای واقعی و به تبع آن روابط انسانی موجود در آن، عواملی دال بر تأیید این فرضیه ها بوده اند.
لقمان ابراهیمی معصومه اسمعیلی
رضایت زناشویی عبارت است از احساسات عینی از خوشنودی ، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر ، زمانیکه همه ی جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند . رضایت زناشویی نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند. این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر الگوی فرآیند اعتباریابی انسان در افزایش میزان رضایت زناشویی زوجین انجام شد. جامعه ی مورد مطالعه ی این پژوهش زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی بهزیستی شهر پیرانشهر بود . ابتدا 60 نفر از مراجعین به شیوه ی تصادفی انتخاب و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. پس از انجام پیش آزمون برای همه ی آزمودنی ها از طریق آزمون رضایت زناشویی انریچ دوره ی آموزشی هشت هفته ای صورت گرفت. در پایان دوره از همه ی اعضای دو گروه پس آزمون به عمل آمد . با تحلیل اطلاعات به دست آمده با آزمون t یافته ها نشان داد که فرضیه ها تایید شدند که به ترتیب از این قرار می باشند: فرضیه ی اول: آموزش مبتنی بر الگوی فرآیند اعتباریابی انسان میزان رضایت زناشویی را افزایش می دهد. فرضیه ی دوم: تاثیر آموزش مبتنی بر الگوی فرآیند اعتباریابی انسان در میزان رضایت زناشویی مردان و زنان متفاوت است. یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر الگوی فرآیند اعتباریابی انسان در افزایش رضایت زناشویی زوجین موثر است. همچنین، تاثیر آموزش مبتنی بر الگوی فرآیند اعتباریابی انسان در میزان رضایت زناشویی مردان و زنان متفاوت بوده و این تاثیر در زنان بیشتر از مردان بوده است.
احمدرضا کیانی کیومرث فرح بخش
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ابعاد جهتگیری مذهبی با نوع مرزهای ارتباطی خانواده صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه خانواده های ساکن شهرستان نکا در سال 1389 می باشد. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر شامل خوشه ای چندمرحله ای می باشد که از این بین 100 خانواده به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شد. پس از انتخاب نمونه پرسشنامه ی جهتگیری مذهبی و پرسشنامه مرزهای ارتباطی اجرا گردید. پژوهش مورد نظر، جزو پژوهشهای همبستگی و رگرسیون بوده است. برای توصیف داده ها از میانگین و انحراف معیار استفاده شده است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون چند متغیره با روش ورود (همزمان) و آزمون ? گروه های مستقل استفاده شده است. نتایج بدست آمده از رگرسیون شامل موارد زیر می شود: سازمان نایافتگی به صورت منفی و معناداری پیش بینی کننده ی تنیدگی مرزهای بیرون خانواده است؛ متغیر های ارزنده سازی مذهبی به صورت منفی و معناداری و کامجویی به صورت منفی و معنی دار پیش بینی کننده ی تنیدگی مرزهای درون خانواده است؛ ارزنده سازی مذهبی به صورت مثبت و معنادار وکامجویی به صورت منفی و معنی داری پیش بینی کننده ی گسستگی مرزهای بیرون خانواده است؛ متغیر ارزنده سازی مذهبی به صورت منفی و معنادار پیش بینی کننده ی گسستگی مرزهای درون خانواده است؛ بین ابعاد جهت گیری مذهبی با مرزهای بهنجار بیرون خانواده رابطه ی وجود ندارد؛ و در نهایت متغیر سازمان نیافتگی به صورت مثبت و معنادار پیش بینی کننده ی مرزهای بهنجار درون خانواده است. آزمون ? مستقل هم نشان داده است که بین زنان و مردان در متغیر مذهب گرایی، تفاوت معناداری وجود دارد.
سمیه صابری معصومه اسمعیلی
یکی از گرایشات مهم انسانها رسیدن به کمال و خودشکوفایی و دستیابی به موفقیت و پیروزی در زندگی است. موفقیت در زندگی خانوادگی می تواند در نشاط و سلامتی افراد نقش قابل ملاحظه ای داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای طرحواره های موفقیت و شکست در زندگی خانوادگی با سطوح مختلف تحصیلی در زنان مطلقه و عادی شهرستان آزادشهر انجام پذیرفت. برای این منظور تعداد 160 نفر از زنان تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان (80 نفر از زنان مطلقه و 80 نفر از زنان عادی با سطوح تحصیلی بی سواد، ابتدایی، زیر دیپلم و دیپلم و بالاتر) به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. طرحواره های بدست آمده از این افراد با روش تحلیل محتوا از نوع توصیفی بررسی و تحلیل شد. از تحلیل طرحواره، این نتایج بدست آمد: بین طرحواره های موفقیت و شکست در زندگی خانوادگی زنان عادی و مطلقه تفاوت وجود دارد. افرادی که دارای طرحواره های موفقیت هستند از زندگی بهتر و شادتری برخوردارند و از زندگی خود رضایت بیشتری دارند. الگوی خانواده ناموفق، دوره نوجوانی پر تنش، عدم شناسایی گامهای رسیدن به موفقیت، عدم وجود خاطرات دوران کودکی، عدم الگوی مادر مهربان، احساس عدم ارزشمندی و دوست داشته شدن توسط پدر، وجود الگوی ارتباطی والدین نامهربان با وفاداری ضعیف نسبت به همدیگر و عدم احترام متقابل و توانایی بخشیدن همدیگر و بطور کلی والدین ناسازگار، احترام، احساس تعلق و خویشتنداری ضعیف بین اعضای خانواده پدری و احساس رهاشدگی، عدم استقلال، انتظارات غیر منطقی، رفتارها و هیجانات بازداری شده در ارتباط با همسر، همچنین عدم هویت مورد قبول واقع شده از طرف همسر و والدین، اعتقادات مذهبی نسبتاً ضعیف، تعهد و مسئولیت پذیری ضعیف نسبت به فرزندان، وجود انعطاف پذیری ضعیف در تربیت فرزندان و وجود احساس ناخوشایند نسبت به حضور فرزندان، محرومیت هیجانی، بی اعتمادی، احساس نا امنی، تمایل به انزوای اجتماعی، خود پنداره منفی، عزت نفس پائین، تمایل زیاد به مورد توجه بودن و نهایتاً خود انضباطی ناکافی از جمله طرحواره های شکست می باشند که از تحقیق حاضر بدست آمد.
صادق رومیانی معصومه اسمعیلی
هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هاست که به فرد کمک می کند تا احساسات خود و دیگران را بشناسد، درک کند و در نهایت، به فرد کمک می کند تا احساسات خود را تنظیم کند. هدف پژوهش حاظر بررسی اثربخشی آموزش مولفه های هوش هیجانی به روش «درونگردی جذب و انطباق» بر کنترل پرخاشگری دانش آموزان پسر مقطع متوسطه منطقه6 آموزش و پروش شهر تهران بود. در این پژوهش از طرح آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. برای این منظور 24 نفر از دانش آموزان پسر مقطع متوسطه منطقه6 آموزش و پروش شهر تهران که در آزمون پرخاشگری باس و پری نمرات بالایی کسب کرده بودند انتخاب و به روش کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. افراد گروه آزمایش طی 12 جلسه مورد آموزش مولفه های هوش هیجانی به روش درونگردی جذب و انطباق قرار گرفتند اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند، سپس کلیه آزمودنیها دو پرسشنامه پرخاشگری باس و پری و آزمون هوش هیجانی بار-ان را تکمیل نمودند. داده ها بوسیله آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره یک طرفه و تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مقادیر f محاسبه شده در نمره کلی پرخاشگری در سطح p<0/001 و درکلیه خرده مقیاسها در سطح p<0/000 معنادار است، لذا آموزش مولفه های هوش هیجانی به روش «درونگردی جذب و انطباق» بر افزایش هوش هیجانی موثر است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مولفه های هوش هیجانی به روش «درونگردی جذب و انطباق» بر کنترل پرخاشگری، پرخاشگری کلامی، پرخاشگری فیزیکی، خشم و خصومت در سطح p<0/001 موثر بوده است. با توجه به نتایج بدست آمده می توان آموزش مولفه های هوش هیجانی به روش درونگردی جذب و انطباق در مدارس و دیگر مراکز آموزشی جهت ارتقای هوش هیجانی و سوادآموزی هیجانی دانش آموزان گنجانده شود تا آنان بتوانند با فشارهای تحصیلی مقابله کنند و کمتر دچار مشکلات هیجانی و ترک تحصیل شوند.
محسن محمدی کیومرث فرحبخش
پژوهش حاضر،با هدف بررسی تاثیر مشاوره گروهی به شیوه ی گشتالت درمانی بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دبیرستانی صورت گرفت.نمونه پژوهش،24 نفر دانش آموز پسر سال اول،دوم و سوم دبیرستان بودند.که شیوه ی غربالگری با استفاده از پرسشنامه پرخاشگریagq بوده است.که 12 نفر در گروه آزمایش و 12نفر در گروه کنترل قرار گرفتند.8 جلسه گشتالت درمانی گروهی 120دقیقه ای،با فاصله زمانی یک هفته برای گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل، پس از اجرای پیش آزمون در لیست انتظار باقی ماند.پس از برنامه ی مداخله و اجرای پس آزمون برای دو گروه کنترل و آزمایش،پردازش داده های پژوهش،با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل واریانس انجام گرفت.نتایج نشان دادکه:1- مشاوره ی گروهی به شیوه ی گشتالت درمانی بر کاهش پرخاشگری با(707/67 f=) موثر است.2- مشاوره ی گروهی به شیوه ی گشتالت درمانی بر کاهش تهاجم(569/11f=) موثر است.3- مشاوره ی گروهی به شیوه ی گشتالت درمانی بر کاهش خشم(552/8f=) موثر است.4- مشاوره ی گروهی به شیوه ی گشتالت درمانی بر کاهش کینه توزی(862/37f=) موثر است.
ابوالفضل حاتمی ورزنه معصومه اسمعیلی
تعهد زناشویی حدی است که در آن افراد دیدگاه بلند مدتی روی ازدواجشان دارند، برای رابطه شان فداکاری می کنند، برای حفظ و تقویت همبستگی اتحادشان قدم بر می دارند و با همسرشان حتی هنگامی که ازدواجشان پاداش دهنده نیست می مانند. پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطه ای سبک های دلبستگی در رابطه بین سبک های فرزند پروری و تعهد زناشویی در دانشجویان متاهل دانشگاه علامه طباطبایی انجام گرفت.جامعه مورد مطالعه این پژوهش دانشجویان متاهل دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 88-89 بودند.که نمونه مورد نظر که شامل 120 دانشجوی متاهل بودند به صورت دردسترس از این جامعه انتخاب گردیدند و ابزارهای پژوهش بین آنها توزیع گردید و تکمیل شد. ابزارهای این پژوهش پرسشنامه اقتدار والدینی(فرم پدر و فرم مادر)، پرسشنامه سبک دلبستگی و پرسشنامه تعهد زناشویی است. پس از تحلیل داده ها نتایج نشان داد که بین متغیرهای سبک فرزند پروری و سبک دلبستگی در دانشجویان متاهل مرد و زن رابطه وجود دارد که به این ترتیب فرضیه اول و دوم این پژوهش تایید گردید. فرضیه سوم پژوهش رد شد به این ترتیب بین سبک فرزندپروری با تعهد زناشویی با همایندی سبک دلبستگی در مردان رابطه معنادار یافت نشد. بین سبک فرزندپروری با تعهد زناشویی با همایندی سبک دلبستگی در زنان رابطه معنادار یافت شد که به این صورت فرضیه چهارم پژوهش نیز تایید گردید. همچنین نتایج نشان دادند که تفاوتی در رابطه بین سبک دلبستگی با میزان تعهد زناشویی در زنان و مردان وجود ندارد، بدین معنی که فرضیه پنجم این پژوهش نیز رد شد.
رزگار محمدی معصومه اسمعیلی
چکیده تحقیق حاضر با هدف تدوین الگوی جان درمانی بر پایه قصه طوطی و بازرگان (مثنوی معنوی) در زمینه مفاهیم ،فرایند، محتوا ، فنون درمان و تعیین اثربخشی آن بر روی کاهش نا امیدی انجام گرفته است. محقق برای تدوین الگو از روش هرمنوتیک (تاویل) بر اساس ادغام و چرخش هرمنوتیکی میان افق ها بهره گرفته است همچنان برای تعیین اثربخش الگو بر روی ناامیدی از روش مطالعه موردی استفاده شده است. در این تحقیق قصه طوطی و یازرگان از دفتر اول مثنوی معنوی به عنوان پایه تدوین الگو به عنوان نمونه از جامعه مورد نظر(مثنوی معنوی ) انتخاب شد، به این صورت که مفاهیمی که از این قصه به روش تاویل استخراج می شد در شش دفترمثنوی معنوی جستجو می شد و برای مطالعه موردی سه نمونه بصورت تصادفی در دسترس انتخاب شدند. برای تعیین اثربخشی پژوهش بر کاهش نامیدی از پرسشنامه ناامیدی بک استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نتایج مطالعات موردی بصورت توصیفی وتحلیلی در قالب نمودارهای ستونی وخطی ارائه وگزارش شد و الگوی جان درمانی در زمینه درمانی در قالب بخش های مفاهیم عرفانی –درمانی ، بنیادهای وجودی جان ، هستی شناسی جان، فرایند ، محتوا و فنون درمانی گزارش شد. برای تعیین نتایج مطا لعات موردی،نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون با مقیاس ناامیدی بک مقایسه شد.نتایج مطالعات موردی نشان دادکه اجرای الگوی جان درمانی درکاهش ناامیدی موثربوده است بصورتی که درصد بهبودی در مورد سه آزمودنی به ترتیب 53%،55 %، 33% و بهبودی کلی 47% به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد با اجرای مفاهیم ، فنون، فرایند و محتوای الگوی جان درمانی ناامیدی کاهش پیدا کرده است. واژگان کلیدی: الگوی جان درمانی، قصه طوطی و بازرگان، ناامیدی
علی اکبر موحدی نسب حسین اسکندری
چکیده این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی روایت درمانی بر کاهش بحران هویت دانشجویان انجام شد. روش پژوهش آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان مقیم خوابگاههای علامه طباطبایی (در سال تحصیلی 1389-1388) بودند. از بین دانشجویان 20نفر به عنوان نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار این پژوهشرسشنامه سبک های هویت برزونسکی (isi-6g) بود. محتوای جلسات بر طبق نظریه ی روایت درمانی که توسط پژوهشگر تدوین گردید، و در 8 جلسه یک ساعته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده های بدست آمده بار روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج آماری نشان داد که روایت درمانی در کاهش سبک سردرگم-اجتنابی و افزایش سبک اطلاعاتی دانشجویان موثر بوده است. سطح معناداری دز این پژوهش 5./. است. واژه های کلیدی: روایت درمانی، سبک های پردازش هویت.
محمد جباری احمد اعتمادی
هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مهارت حل مسئله بر میزان تاب آوری دانش آموزان دبیرستانی شهر قدس بود.از بین مدارس متوسطه پسرانه دولتی، یک دبیرستان به تصادف انتخاب شد. در این دبیرستان 10 کلاس اول وجود داشت که تعداد دو کلاس انتخاب و سپس پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (25 سوالی) در مورد این دانش آموزان اجرا شد. کسانی که نمره پایینی در مقیاس تاب آوری کسب کرده بودنددر دوگروه آزمایش و گواه گمارده شدند و برنامه آموزش مهارت حل مسئله در مورد گروه آزمایش به مدت 8 جلسه اجرا گردید.در پایان نیز پس آزمون در مورد هردوگروه اجراشد ونتایج بوسیله تحلیل کواریانس استخراج شد. نتیجه نشان داد آموزش مهارت حل مسئله می تواند میزان تاب آوری دانش آموزان را افزایش دهد. از نتیجه این پژوهش می توان در برنامه های افزایش تاب آوری در گروه نوجوانان استفاده نمود.
علی محمد یاری معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضربه منظور بررسی روند همایندی شیوه های فرزندپروری وروابط بین فردی ازطریق ایجادرضایت درزندگی والدین برعملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی صورت گرفته است.نمونه مورد نظر دراین پژوهش تعداد 200نفرازدانش آموزان دختر وپسر به همراه والدین آنها بودکه به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای ازبین تمامی دانش اموزان مشغول به تحصیل در مقطع پیش دانشگاهی شهرستان ایوان انتخاب شدند.ابزارهای به کاررفته دراین پژوهش شامل پرسشنامه شیوه های فرزند پروری دیانا باومریند ،پرسشنامه رضایت اززندگی دینر(s.w.l.s) ،پرسشنامه مهارتهای ارتباطی عطارها ومعدل نیمسال اول تحصیلی 90-89 دانش آموزان بود.برای تحلیل داده ها از آزمون t همبسته ورگرسیون تحلیل مسیرگام به گام برای بررسی رابطه بین متغیرها وتاثیرات آن ها بریکدیگر استفاده شد.نتایج یافته ها نشان داد که رضایت اززندگی والدین به طور مستقیم با عملکرد تحصیلی فرزندان رابطه داردوازطرفی بعد ادراک مهارتهای ارتباطی افراد خانواده به طور مستقیم وبعد مدیریت هیجان مهارتهای ارتباطی افراد خانواده به طور مستقیم وغیر مستقیم برعملکرد تحصیلی فرزندان تاثیر می گذارد.همچنین دربین شیوه های فرزند پروری ،شیوه ی فرزندپروری مقتدرانه به طور مستقیم بررضایت اززندگی ومدیریت هیجان روابط بین افراد خانواده وبه طور غیرمستقیم برعملکرد تحصیلی فرزندان تاثیر دارد.
ملیحه سازگار فرامرز سهرابی
پرورش افرادی سرشار از شور و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی و فراهم آوردن امکانات لازم در این زمینه از اهداف اصلی روانشناسی نوین و تعلیم و تربیت در عصر جدید است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر بهزیستی درونی دانشجویان دختر پردیس قم انجام پذیرفت. روش جمع آوری داده ها نمونه گیری تصادفی ساده از دانشجویان داوطلب بود. برای این منظور تعداد 24 نفر از دانشجویان داوطلب شرکت در جلسات آموزشی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش وگواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی بود و داده های خام بدست آمده با استفاده از روش آماری t مستقل برای مقایسه میانگین های دو گروه تجزیه و تحلیل شدند. با تحلیل این داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش این نتایج بدست آمد: فرضیه پژوهشی اول محقق که عبارت بود از : " آموزش مولفه های هوش معنوی آمرام بر افزایش میزان بهزیستی درونی موثر است " با میزان 99% اطمینان تایید شد. فرضیه دوم پژوهش این بود که آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر افزایش میزان رضایت از زندگی موثر است. این فرضیه نیز با 99% اطمینان و در سطح آلفای 01/0 تایید شد. فرضیه سوم این بود که آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر افزایش میزان عاطفه مثبت موثر است. فرضیه پژوهشی سوم در سطح آلفای 05/0 با 95% اطمینان تایید گردید و فرضیه چهارم محقق نیز که عبارت بود از: آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر کاهش میزان عاطفه منفی موثر است؛ در سطح آلفای 01/ 0 با 99% اطمینان تایید شد.
الهام فتحی معصومه اسمعیلی
چکیده: پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر بخشی بر نامه ی درمانی خود بخشودگی مبتنی برمبانی قرآنی بر کاهش افسردگی در زنان مطلقه، انجام گرفت. ابتدا در مرکز بهزیستی شهر زنجان، از 65 زن طلاق گرفته که بواسطه فراخوان اطلاع یافته بودند، آزمون افسردگی بک(2)اجرا شد. سپس برای 20 نفر از شرکت کنندگان که نمرات افسردگی 10-30(خفیف تا متوسط) کسب کرده بودند، آزمون خودبخشودگی موگر اجرا شد و سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایشی و کنترل (در هر گروه 10 نفر) جایگزین شدند. طی 2 ماه، 8 جلسه ی مشاوره ی گروهی خود بخشودگی بر مبنای مفاهیم قرآنی بر گروه آزمایشی انجام شد .پس از اتمام جلسات، پرسشنامه افسردگی بک(2) و آزمون خود بخشودگی موگر مجددا برای هر دو گروه اجرا شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان دادند که نمرات خود بخشودگی در گروه آزمایشی افزایش یافته و به تبع آن نمره ی افسردگی نیز در این گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافته بود.
محمدرضا مژدهی احمد اعتمادی
علی رغم شواهد معتبری که در ارتباط با اثر بخشی درمان های جدید اختلال اضطراب فراگیر به دست آمده است؛ هنوز سوالات زیادی در رابطه با فهم مکانیسم تغییر این درمان ها(درمان چرا و چگونه انجام می شود، بدون پاسخ است. مطالعه حاضر با هدف پاسخگویی به بخشی از این سوالات، به بررسی اثربخشی، میانجی های درمانی، مکانیسم تغییر، روند ایجاد تغییرات درمانی و موانع احتمالی به کارگیری شیوه درمانی پذیرش و تعهد، و ارائه راه حلهایی به منظور بهینه سازی شیوه های درمانی اختلال اضطراب فراگیر پرداخته است. به منظور دست یابی به نتایج دقیق و جامع، ترکیبی از روشهای کیفی (مطالعه موردی) و کمی (طرح تجربی تک موردی از نوع ab) به کار گرفته شد. نمونه پژوهش شامل پنج نفر (2 مرد و 3 زن) بود که از نظر سن، جنس، سابقه ابتلا به بیماری و همبودی با افسردگی، متفاوت بودند. این افراد با استفاده از روش «نمونه گیری هدفمند»، از بین 36 نفر عضو جامعه (12 مرد و 24 زن)،انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: scid-i (مصاحبه تشخیصی ساختار یافته) و پرسشنامه بالینی چندمحوری میلون،و پرسشنامه های اختلال اضطراب فراگیر-4، پذیرش، و زندگی مبتنی بر ارزش. پس از پایان دوره درمان، نمرات اضطراب فراگیر و نگرانی هر پنج مورد به طور معناداری کاهش یافت و هیچکدام از آنها ملاکهای تشخیصی این اختلال را دریافت نکردند. جهت بررسی مکانیسم اثر، روند ایجاد تغییرات درمانی در موردهای پژوهش به مورد بررسی قرار گرفت و براساس مطالعات گذشته و زمینه نظری، روند تغییرات دو متغیر? «پذیرش» و «زندگی مبتنی بر ارزش»، را مورد بررسی دقیق قرار دادیم. در نهایت مدل تغییرات درمانی ترسیم شد و نقش متغیرهای «پذیرش» و «زندگی مبتنی برارزش»، در ایجاد تغییرات درمانی مشخص گردید. در ادامه به منظور بهینه سازی درمان اختلال اضطراب فراگیر، راه حل هایی بر اساس یافته های پژوهش ارائه شد و موانع به کارگیری این درمان تشریح شد. همچنین بر اساس یافته های تحقیق، چند پیشنهاد پژوهشی و کابردی ارائه شد.
سلمان زارعی کیومرث فرحبخش
هدف مطالعه حاضی تعیین سهم خود متمایز سازی ، اعتماد شرم و گناه در پیش بینی سازگاری زناشویی در بین زنان متاهل شاغل در اموزش و پرورش شهر نوراباد است.نتایج نشان داد که سه متغییر خود متمایز سازی ، اعتماد شرم با هم 34 دصد از تغییرات سازگاری زناشویی را تبیین می کنند
مرتضی کرمی سید صدرالدین شریعتی
این پژوهش به منظور تعیین میزان اثربخش بودن آموزه های اخلاقی- اجتماعی سوره حجرات، بر مهارت های ارتباطی دانش آموران انجام شد. روش تحقیق، بکار گرفته شده از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، است. به این منظور، از میان مدارس منطقه دو شهر تهران، به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای، ابتدا یک مدرسه به صورت تصادفی انتخاب و در مرحله بعد دو کلاس به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس از هر کلاس 10 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون مهارت های ارتباطی استفاده شد. شاخص های آماری محاسبه شده عبارتند از: شاخص های آمار توصیفی مانند: میانگین، انحراف معیار و خطای معیار میانگین و شاخص های آمار استنباطی مانند: آزمون تحلیل کواریانس. یافته های تحقیق، نشان داد که آموزش آموزه های اخلاقی- اجتماعی سوره حجرات، بر مهارت های ارتباطی، دانش آموزان در سطح 001/0 موثر است. علاوه بر یافته فوق، از لحاظ محتوایی، از این آموزه ها یک مدل استنباطی در مورد ارتباط نیز ارائه گردید.
ضرغام قنبرپورعالم کیومرث فرحبخش
زمینه پژوهش، موفقیت تحصیلی فرزندان دغدغه ی جدا نا پذیر خانواده ها و متولیان آموزش و پرورش است، قریب به اتفاق متخصصین حوزه ی تعلیم و تربیت، شرایط و روابط حاکم بر خانواده ها را یکی از عوامل عمده ی افت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می دانند، از دیر باز افراد وگروه ها ی کثیری به این مهم پرداخته اند، اما همچنان این زخم کهنه،گاه خانواده ها را تا حد اضمحلال کشانده و مربیان را در مسیر خطیر خود مایوس کرده است، هدف از این پژوهش، رسیدن به( طبقه مرکزی) حاصل از داده ها در مورد « شرایط و روابط خانوادگی تاثیرگذار بر موفقیت و شکست تحصیلی دانش آموزان » بود، داده های این مطالعه به روش گراندد تئوری، با استفاده از نمونه گیری هدفمند و تئوریک تا اشباع داده ها و مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته،ثبت شده به وسیله یک دستگاه دیجیتالی، با 16 مشارکت کننده (8 مادر و 8 دانش آموز) سال اول متوسطه دبیرستان های شهر شهریار انجام شد، سپس داده ها به روش پیشنهادیstrauss و corbinکه مشتمل برکدگذاری(باز، محوری و انتخابی) است،تجزیه و تحلیل شدند، از داده های حاصل مصاحبه ها، در مجموع 98 و در نهایت 56 کد اولیه به دست آمد، در مراحل بعدی تجزیه و تحلیل داده ها به ترتیب چهار طبقه اصلی: « کیفیت زندگی »، « شیوه زندگی »، « تحصیل » و « ارتباط » در مصاحبه با دانش آموزان مشارکت کننده، همچنین دو طبقه اصلی: « شیوه زندگی » و « ارتباط » در مصاحبه با مادران مشارکت کننده حاصل شد، انتخاب این طبقات مرکزی به این دلیل بود که می توانستند بخش قابل توجهی از گوناگونی ها و موضوع اصلی حاصل از داده ها را تبیین کنند، یافته های حاصل از این پژوهش نشان دادند که « شرایط و روابط خانوادگی تاثیرگذار بر موفقیت و شکست تحصیلی دانش آموزان» عواملی چندگانه و در هم تنیده اند،کیفیت زندگی خانواده، همچنین شیوه ی زندگی خانواده ها و در نهایت روابط اعضا خانواده، تصریح و عدم تصریح مرزها و قواعد خانوادگی در توفیق و شکست تحصیلی دانش آموزان تاثیر گذاراست .
آسیا شریعتمدار عبدالله شفیع آبادی
هدف از تحقیق حاضر بررسی و مقایسه اثر بخشی هشیاری افزایی وجودی و هشیاری افزایی مبتنی بر اخلاق اسلامی بر رضایت از زندگی است. محقق ابتدا برای تدوین برنامه، با بررسی متون مختلف و انتخاب مفاهیم مشترک بین نظریه پردازان وجودی، مبنای کار تدوین را عمدتا بر اساس متون می، یالوم و فرانکل قرار داده و در تدوین برنامه، از مراحل پیشنهادی کوری(2005 c) بهره برده است. در تدوین برنامه اخلاقی، ابتدا با مطالعه اولیه متون اخلاق اسلامی، کتاب جامع السعادات نراقی(به دلیل ساختار منظم و برخورداری از یک نظریه نسبتا منسجم) مورد استفاده قرار گرفت. اما برای مبانی نظری از نظرات جوادی آملی و مطهری نیز استفاده شد. الگوی مراحل این برنامه از مراحل تغببر پروچاسکا و نورکراس(1994) الهام گرفته شده است. آزمودنی های تحقیق 45 نفر از دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی است که به صورت تصادفی به سه گروه و سپس هر گروه به صورت گمارش تصادفی درگروه های آزمایشی وجودی، اخلاق اسلامی و کنترل قرار گرفتند. در یکی از دو گروه آزمایشی آموزش هشیاری افزایی وجودی و در دیگری آموزش هشیاری افزایی مبتنی بر اخلاق اسلامی اجرا شد. روش تحقیق روش تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گروه کنترل است. ابزار اندازه گیری مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران است که پایایی آن در ایران 88/. (جوکار، 1385) گزارش شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که آموزش هشیاری افزایی اخلاق اسلامی منجر به افزایش رضایت از زندگی شده است اما آموزش هشیاری افزایی وجودی تفاوت معناداری ایجاد نکرده است. بین دو گروه وجودی و اخلاق اسلامی نیز تفاوت معناداری وجود نداشت.
مریم مرادیان معصومه اسمعیلی
لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر موریتادرمانی بر هوشبهر هیجانی دانشجویان است. ابزار استفاده شده در این پژوهش، پرسش نامه ی هوشبهر هیجانی بار-آن است که که توسط سموعی در اصفهان هنجار شد، و پایایی آن از روش بازآزمایی 68%، با روش آلفای کرونباخ، 93% و با روش زوج-فرد88% گزارش شده است. جامعه ی پژوهش حاضر، دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور بروجن است. نمونه گیری در این پژوهش به طور تصادفی صورت گرفته است. به این ترتیب که از طریق یک فراخوان از دانشجویانی که مایل به شرکت در دوره ی موریتادرمانی بودند، دعوت به عمل آمد، 40 نفر از دانشجویان 26-20ساله در مقطع کارشناسی برای شرکت در این دوره ثبت نام نمودند. سپس طی انجام مصاحبه ای جهت تعیین شرایط شرکت در پژوهش، یعنی عدم مصرف هرگونه داروی مرتبط با مشکلات روانی، عدم شرکت در درمان روان شناختی دیگری به طور همزمان، علاقه به شرکت در یک گروه درمانی و تعهد به حضور در تمام جلسات، غربالگری شدند. به علت دارا بودن شرایط، تمامی داوطلبان پرسش نامه ی هوشبهر هیجانی بار-آن را تکمیل کردند و از بین آنها، 24 نفر از پایین ترین نمرات، انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش(12نفر)و کنترل(12نفر)جایگزین شدند. پس از جایگزینی تصادفی، گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفته و گروه ازمایش به مدت 10 جلسه ی دو ساعته در برنامه ی آموزشی-درمانی تدوین شده توسط پژوهشگر شرکت نمودند. در این برنامه، فرد از طریق آشنایی با چرخه ی معیوب شناختی-رفتاری، ماهیت هیجانات، شیوه ی تمایز خود رفتاری از خود هیجانی، شناسایی امیال واقع بینانه و کمال گرایانه و. . . به شناخت هیجانات و مدیریت رفتاری می پردازد. پس از اجرای برنامه ی آموزشی-درمانی از تمامی اعضای گروه آزمایش، پس آزمون به عمل آمد و داده ها از طریق تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه ی پژوهش نشان داد که این شیوه ی آموزشی-درمانی، باعث افزایش هوشبهر هیجانی دانشجویان شرکت کننده در گروه آزمایش و نیز نمرات مولفه های هوشبهر هیجانی آنها، شده است.
داود نوده یی معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر به منظور بررسی پیش بینی میزان عزت نفس ، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بر اساس شیوه های فرزندپروری والدین و خودمتمایزسازی آنان در بین دانش دانش آموزان صورت گزفت . نتایج نشان داد که بین جایگاه من و آمیختگی با دیگران با معدل تحصیلی رابطه مستقیم و معنادار و بین جایگاه من و عزت نفس رابطه مستقیم و معنادار مشاهده شد .
محمد خیرالهی زاوشتی فرنگیس کاظمی
خانواده هایی که از کودک عقب مانده اشان مراقبت می کنند با مسایل و مشکلات بسیاری روبرو هستند. این مسایل با میزان عقب ماندگی کودک ، معلولیت جسمی و هیجانی همراه با آن ، ارزش ها ، علایق و شرایط محیطی دیگر اعضای خانواده متفاوت است . نظر به اهمیت این موضوع ، این مطالعه به منظور مقایسه ی رابطه ی سطوح تنیدگی والدینی و رضایت زناشویی در والدین کودکان عقب مانده ی ذهنی و عادی انجام گرفت . در این پژوهش 30 نفر از والدین دارای کودک عقب مانده ذهنی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و 30 نفر از والدین دارای کودک عادی به صورت تصادفی انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه های رضایت زناشویی و شاخص میزان تنیدگی مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تحلیل فرضیه اصلی از آزمون رگرسیون چند متغیری و برای تحلیل فرضیه های فرعی از آزمون t گروه های مستقل و همبستگی پیرسون استفاده شد.نتایج پژوهش نشان می دهد، بین سطوح تنیدگی و رضایت زناشویی در بین والدین هر دو گروه رابطه وجود دارد و والدین کودکان عقب مانده ی ذهنی سطوح تنیدگی بیشتری را تجربه می کنند. با توجه به نتایج پژوهش تنها 11.4? از تغییرات متغیر ملاک (رضایت زناشویی) به وسیله متغیر سطوح تنیدگی تبیین می شود و بین مقیاس های تنیدگی و رضایت زناشویی همبستگی منفی وجود دارد.
عاطفه سخامنش معصومه اسمعیلی
هدف: در پژوهش حاضر ، تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر افزایش آن و کاهش اختلالات رفتاری کودکان بی سرپرست استان گلستان بررسی شده است. روش و ابزار: در این پژوهش با طرحی شبه آزمایشی ، نخست به روش نمونه گیری خوشه ای 60 نفر از کودکان دختر بی سرپرست استان که در مراکز نگهداری کودکان بی سپرست تحت نظارت سازمان بهزیستی قرار داشتند انتخاب و به صورت در دسترس در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . پس از اجرای پیش آزمون با آزمون های 33 ماده ای هوش هیجانی شوت و پرسشنامه نقاط قوت و ضعف کودک (sdq) بر روی هر دو گروه ، گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش هوش هیجانی قرار گرفت . سپس برای هر دو گروه پس آزمون انجام شد. تحلیل داده ها به روش t مستقل برای مقایسه میانگین تفاضل نمرات دو گروه و t همبسته برای مقایسه نمرات پیش آزمون و پس آزمون در هر گروه صورت گرفت.نتایج: نتایج نشان داد که آموزش هوش هیجانی باعث افزایش معنادار نمره هوش هیجانی کلی ، نمره مولفه های تنظیم هیجان ، ارزیابی هیجان، مهارت اجتماعی، کاربرد هیجان و کاهش اختلالات رفتاری در کودکان بی سرپرست شده است . بحث و نتیجه گیری : در فرایند آموزش هوش هیجانی مهارت هایی از قبیل خود آگاهی ، کنترل خشم و جرات مندی و مسئولیت پذیری و کنترل تکانه آموزش داده می شود.
عبدالعلی ترشیزی معصومه اسمعیلی
در این پایان نامه دانشجو با استفاده از روش تحلیل محتوا و هرمونتیک به مقایسه دیدگاه روان شناسی انسان گرا با قرآن در مورد ویژگیهای انسان سالم پرداخته است.وی ابتدا ویژگیهای انسان نسالم را از هر یک از دو دیدگاه بررسی کرده و سپس به مقایسه شباهتها و تفاوتهای هر دو دیدگاه پرداخته است. همچنین در پایان بر اساس امتزاج دو دیدگاه پژوهشگر به معرفی ویژگیهایی پرداخته که درمانگر باید مراجعان خود را به آن سمت هدایت کند.این ویژگیها شامل موارد زیر می باشد: 1. او را به سمتی هدایت کند که علاوه بر تکیه بر عینیت به عالم غیب و مصادیق آن اعتقاد پیدا کند.2.به او در دستیابی به یک پشتوانه اعتقادی و عقلانی کمک کند.3.به او کمک کند تا در برابر تاخیر در ارضا نیاز هایش صبور باشد و انسان خویشتن داری گردد.4.اعتقادی بدست آورد که بر اساس آن زندگی محدود به دنیای مادی نباشد.5. از یک هماهنگی وجودی برخوردار باشد.6.در زندگی دارای یک هدف اصلی و اساسی باشد.7.از تمام امکانات مادی و معنوی خود در کمک به دیگران استفاده کند.8. در راه رسیدن به اهدافش و حل مشکل انسانی خلاق فعال و انعطاف پذیر باشد.9. از آزادیش در انتخاب به نحو احسن استفاده کند.10. توانایی درک ، پذیرش و هماهنگی با حقیقت را بدست آورد11.دارای روحیه قدردانی باشد.12. در صورت ارتکاب اشتباه پشیمان گردد و جبران نماید. 13. نسبت به خدا و بندگانش مهربان باشد.14. در زندگی خود دارای هدف باشد.15. به سمت وارستگی حرکت کند.
فهیمه فداکار داورانی معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان پیش بینی کنندگی شیوه های فرزند پروری برای عزت نفس، خودکارآمدی، خودمتمایزسازی و مذهب گرایی درونی و بیرونی دانش آموزان تهران صورت گرفته است. نمونه مورد نظر در این پژوهش تعداد 100 نفر از دانش آموزان دختر و پسر به همراه حداقل یکی از والدین آنها بود.روش نمونه گیری بصورت تصادفی خوشه ای از بین دانش آموزان مشغول به تحصیل در پایه های مختلف دبیرستان های منطقه یک تهران صورت گرفت. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه شیوه های فرزند پروری دیانا بامریند، پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت، پرسشنامه خود کارآمدی عمومی شرر و همکاران، پرسشنامه خود متمایز سازی (dsi-r) و پرسشنامه مذهب گرایی آلپورت بود. برای تحلیل داده ها از آزمون t همبسته و رگرسیون تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد که بین عزت نفس و شیوه های فرزندپروری و نیز خودکارآمدی و شیوه های فرزندپروری رابطه معنادار نیست. از طرف دیگر در خودمتمایزسازی تنها رابطه بین واکنش هیجانی و شیوه های فرزند پروری مستبدانه، مستقیم و معنادار است و در مذهب گرایی، مذهب گرایی درونی با شیوه فرزندپروری سهل گیرانه رابطه معکوس و معنادار و با شیوه فرزندپروری مقتدرانه رابطه مستقیم و معنادار دارد و رابطه بین مذهب گرایی بیرونی و شیوه های فرزندپروری نیز معنادار نیست.
مرجان گنجعلی دشتی معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر با هدف تحلیل کیفی روایات زندگی زنان مطلقه در سه حیطه ی گذشته، روابط بین فردی، روابط با همسر و عوامل موثر در تصمیم برای طلاق انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مطلقه20 تا 35 سال شهر تهران که تحت حمایت سازمان بهزیستی استان تهران شهرستان شمیرانات می باشد. که به صورت نمونه گیری هدفمند می باشد. دراین بررسی روایات زندگی زنان مطلقه با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شده اند. داده های پژوهش به کمک روش گرانددتئوری تحلیل گردیدند. یافته ها نشان دادند که نوع دلبستگی در زنان مطلقه مورد بررسی در اغلب موارد از نوع دلبستگی اضطرابی، اجتنابی و دوسوگرا بوده است. ترس از طرد شدن، جدایی یاترک شدن، تجاربی از طردشدگی در دوران کودکی و عدم پاسخدهی به نیازهای اولیه در دوران کودکی از مهمترین تجاربی بوده است که در نوع دلبستگی اضطرابی واجتنابی و دوسوگرایانه تأثیر گذاشته است. از طرف دیگر مهارتهای ارتباطی و هیجانی در دوران کودکی ونوجوانی این گروه رشد نیافته بوده و از مهمترین تجارب ناخوشایند که منجر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و هیجانی شده است، تجارب متعدد فقدان و شکست، محرومیت هیجانی و الگوی ارتباطی نامناسب والدین می باشد. در روابط بین فردی زنان مطلقه مورد بررسی احساس وابستگی و بی کفایتی، بازداری هیجانی، تمایل به انزوای اجتماعی، خویشتن داری ناکافی و ایثار از عمده ترین طرحواره های شکست بوده است. در روابط با همسر محرومیت در بیان احساسات و عواطف در روابط جنسی و رفتارهای بازداری شده جنسی بدرفتارهای همسر و منفی گرایی وبدبینی نسبت به همسراز عمده ترین عوامل موثر در طلاق در روابط همسران بوده است. ازدواج به عنوان پیمانی مقدس بین زن و مرد با فطرت و ذات انسان انطباق وهماهنگی دارد واساس تشکیل خانواده وجامعه است اما تنها افرادی که نیازهای اولیه شان به قدرکافی ارضا شده است، به جستجوی عشق واحترام برمی خیزند و گرایش بدان دارند که میزان وفاداری، دوستی وآگاهی اجتماعی شان را افزایش دهند و والدین بهتر، همسران بهتر وبه طور کلی شهروندانی بهتر گردند لذا توجه ویژه به مشاوره قبل از ازدواج وآموزش زوجین قبل از ازدواج از ضروریات می باشد.
مریم حاجی کاظم طهرانی معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابط? شیوه های فرزندپروری ادراک شده با طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی صورت گرفته است. به این منظور 300 دانش آموز دختر مقطع دوم و سوم دبیرستان به شیو? نمونه گیری طبقه ای خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های ابعاد رفتاری والدین شیفر و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولی? یانگ و جهت گیری مذهبی آلپورت را تکمیل کردند. داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که شیو? فرزندپروری با بعد غالب محبت پیش بینی کنند? معناداری برای سطوح پایین تر طرحواره های ناسازگاراولی? محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی/بیگانگی، نقص/شرم، شکست، وابستگی/بی کفایتی، خودتحول نیافته/گرفتار، اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی و جهت گیری مذهبی بیرونی و سطوح بالاتر جهت گیری مذهبی درونی است و شیو? فرزندپروری با بعد غالب کنترل پیش بینی کنند? معناداری برای سطوح بالاتر طرحواره های ناسازگار اولی? محرومیت هیجانی، بی اعتمادی/بدرفتاری، نقص/شرم، اطاعت و ایثار است. همچنین طرحواره های ناسازگار اولی? اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی پیش بینی کنند? مستقیم و معناداری برای جهت گیری مذهبی بیرونی است و طرحواره های ناسازگار انزوای اجتماعی/بیگانگی، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری و خودتحول نیافته/گرفتار به طور معکوس و معناداری جهت گیری مذهبی درونی را پیش بینی می کند. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد که والدین می توانند با بکارگیری شیوه های فرزندپروری گرم و حمایتی مانع از شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه در فرزندان شده و آنها را به سمت جهت گیری مذهبی درونی سوق دهند. واژه های کلیدی: شیوه های فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی.
زهره شیرافکن معصومه اسمعیلی
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی آموزش مفهوم انتخاب (جبر و اختیار، صبر، توکل، رنج و آزمایش و عادت) در افق مولانا بر وضعیت هویت من انجام گرفت. برای انجام این پژوهش از دو روش کیفی و کمی استفاده شد. بخش کیفی در روش کیفی از روش تحلیل محتوا برای استخراج ابیات مرتبط با این مفاهیم (از شش دفتر مثنوی مولانا) و از روش هرمنوتیک برای مطرح ساختن افق مولانا و در کنار آن افق محقق در زمینه مفهوم انتخاب استفاده شد. در این بخش به بررسی ارتباط میان هویت و مفهوم انتخاب پرداخته شد. به نظر می رسد مولانا معتقد به آزادی انسان است اما از طرفی با اعتقاد به جبر حیطه اختیارات وانتخاب های او را محدود می داند و در پی بیان را هایی برای به کارگیری بهتر حیطه ی اختیار است. بخش کمی در بخش کمی، روش این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان در این تحقیق 24 نفر از دانشجویان دختر سال اولی (در سال تحصیلی 1390) خوابگاه پردیس کشاورزی دانشگاه تهران بودند که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای ارزیابی وضعیت هویت این افراد از پرسشنامه عینی وضعیت هویت من (eom_eis2) استفاده شد. به منظور بررسی معناداری داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج حاصل از این بخش از پژوهش نشان داد که دانشجویان در تمامی سبک های هویتی در جهت مطلوب تغییر کرده اند به این صورت که میانگین نمره هویت موفق در پس آزمون در گروه آزمایش افزایش و میانگین نمره هویت پیش رس و سردرگم و همچنین نمره در حال هویت یابی کاهش یافته است. امّا در زمینه معناداری باید گفت که تأثیر این آموزش با 99% اطمینان بر وضعیت های هویت موفق و هویت سردرگم معنادار بوده است اما تأثیر آن بر هویت پیش رس و در حال هویت یابی معنادار نبوده است. کلیدواژه ها: افق مولانا، انتخاب، وضعیت هویت من.
روح اله آهون معصومه اسمعیلی
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین ویژگی های برنامه پیشنهادی پیش گیری از اعتیاد مبتنی بر تأثیرات ادراک شده بر گرایش به اعتیاد در نوجوانان معتاد کانون اصلاح و تربیت تهران بود. روش : 33 نفر پسر نوجوانان معتاد کانون اصلاح وتربیت تهران از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. و داده ها با پرسش نامه باز پاسخ و مصاحبه نیم ساختاریافته جمع آوری و در تحلیل داده ها از تحلیل محتوا استفاده شد. یافته ها: نشان می دهد که بیشترین تأثیرات ادراک شده مربوط به عوامل: خانوادگی با 9/35درصد، اجتماعی 5/30 درصد، فردی 2/25درصد، اعتقادی 6/5درصد، دلبستگی با 1/4 درصد می باشد. بحث و نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که در گروه نمونه مورد بررسی افراد بیشتر عوامل محیطی را عامل اعتیاد خود دانسته و نگاهی غیر عمیق به عوامل فردی اعتیاد خویش داشته اند، در واقع خود افراد بخش فراموش شده هستند. پیشنهاد می شود در امر پیشگیری بیشتر به تقویت خود افراد و میزان اثر بخشی آنها بر زندگی خویش و بالا بردن قدرت تصمیم گیری و انتخاب آنها توجه شود.
علیرضا کریمی وکیل حسین سلیمی سلیمی
چکیده: هدف این پژوهش بررسی رابط? کیفیت زندگی و جهت گیری مذهبی با اضطراب مرگ در افراد باسواد بالای 40 سال شهر همدان بود. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی و از نوع همبستگی است. برای دسترسی به نمونه پژوهش، از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد و حجم نمونه در این پژوهش 250 نفر (مرد و زن) بودند. پس از گردآوری داده ها هر یک از فرضیه های پژوهش ، به صورت توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند، سپس از این یافته ها نتیجه گیری به عمل آمد. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه استفاده شد که عبارتنداز: مقیاس اضطراب مرگ تمپلر(1970)، مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (1963) و پرسشنامه کیفیت زندگی 36sf. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد که بین کیفیت زندگی و جهت گیری مذهبی درونی در سطح 05/0 رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، همچنین بین کیفیت زندگی و جهت گیری مذهبی بیرونی در سطح 05/0 رابطه منفی و معکوسی وجود دارد. بین جهت گیری مذهبی درونی و اضطراب مرگ رابطه ای وجود نداشت اما بین جهت گیری مذهبی بیرونی و اضطراب مرگ در سطح 05/0 رابطه مستقیم و معناداری وجود داشت. علاوه بر این، بین کیفیت زندگی و جهت گیری مذهبی درونی با اضطراب مرگ در سطح 05/0 رابطه منفی و معناداری وجود داشت. بنابراین از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که داشتن جهت گیری مذهبی درونی و کیفیت زندگی بالا با اضطراب مرگ کمتر همراه است.
شادی شریفی معصومه اسمعیلی
در پژوهش حاضر رویکرد نظریه مبنایی جهت ارائه الگویی مفهومی از چگونگی انتقال باور های دینی به فرزندان در خانواده های مذهبی به خدمت گرفته شد.تحلیل داده های حاصل از مصاحبه با خانواده های مذهبی نشان دادمقابله با عوامل تهدید کننده دینداری در قلب فعالیت های والدین جهت انتقال باور های دینی به فرزندان قرار دارد. والدین به منظور مقابله با این تهدیدات به "مدیریت شرایط می پردازند.در زمینه اول که فرزندان در نیمه اول نوجوانی قرار دارند ارزیابی های والدین حاکی از نفوذ زیاد آنها بر فرزندان در مقابل تهدیدات اجتماعی است.آنها با استفاده از شیوه های کنترلی به مدیریت شرایط می پردازند فعالیت های آنها در این زمینه نوعی سرمایه گذاری دینی محسوب می شود. در زمینه دوم که فرزندان در نیمه دوم نوجوانی قرار دارند نفوذ والدین بر فرزندان کاهش می یابد در این زمینه مدیریت شرایط با استفاده از شیوه های تعاملی از جمله گفتگو های دوجانبه با فرزندان صورت می گیرد.بهره گیری از سیستم های حمایتی خارج از خانواده به تسهیل جریان انتقال کمک می کند.مدیریت شرایط پیامد های مثبتی برای والدین وفرزندان به دنبال دارد.
معصومه اسمعیلی سعید معدنی
تحقیق حاضر با عنوان (( تاثیر تحولات اجتماعی ایران بر آثار ابراهیم حاتمی کیا ( 1389 – 1365 ) است . هدف از نگارش آن، بررسی جامعه شناختی آثار ابراهیم حاتمی کیا به مثابه بازتاب شرایط اجتماعی مورد تحلیل است. به همین دلیل، تحولات اجتماعی پس از انقلاب را به عنوان متغیر مستقل و آثار کارگردان نیز، به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. نحوه انتخاب فیلم ها مشورت با کارشناسان و نظر شخصی مولفان بوده است. رویکرد روش شناختی مقاله تحلیل محتوای کیفی است که بر اساس آن هفت فیلم سینمایی حاتمی کیا به منزله بازتاب چهار دوره تاریخ اجتماعی ایران پس از انقلاب تحلیل می شوند. رویکرد نظری بازنمایی به تحقیق کمک می کند که شاخص ترین و مهم ترین مسائل جاری را که در زمان ساخت فیلم در خود دارند در هر یک از آثار ابراهیم حاتمی کیا به عنوان آینه ای از مسائل روز و واقعیت اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. مرور فیلم های دیده بان و مهاجر در دوران جنگ بازگوکننده دفاع از تمامیت ارضی کشور در برابر دشمن، حفظ انقلاب و ارزش های آن است. فیلم از کرخه تا راین، به مقوله خروج از انزوای سیاسی و مشکلات ناشی از عوارض سلاح های شیمیایی می پردازد و آژانس شیشه ای در دوران سازندگی، با ورود به فضای شهر نشان از تمرکز حاتمی کیا بر مسائل اجتماعی پس از جنگ دارد. فیلم روبان قرمز دو تئوری را در واپسین های قرن بیستم ، مقابل هم قرار داد؛ طرح گفتگوی تمدن ها و در مقابل رویارویی تمدن های ساموئل هانتیگتون. فیلم ارتفاع پست در دوران اصلاحات به شکاف ها و فاصله طبقاتی در جامعه اشاره دارد، و فیلم دعوت نیز در دوران اصول گرایی هم رشد بالای سقط جنین را دستمایه کار خود قرار داده و بزرگترین معضل اجتماعی را به چالش می کشد. نتایج تحقیق نشان می دهد، سینمای حاتمی کیا، تاریخ تصویری انقلاب اسلامی است که جامعه شناسی هر دوره را به زبان سینما روایت می کند و مناقشات فکری و فرهنگی جامعه را بازنمایی می کند، و سیری متناسب با دگرگونی زمانه و تحولاتی که ارزش ها و کنش های آدم ها تجربه کرده و البـته تنش های پر دامنه ای را که جامعه تجربه کرده را نیز می توان اضافه کرد. واژگان اصلی: تغییرات اجتماعی ، سینما ، نشانه شناسی ، بازنمایی
سمیه کاظمیان معصومه اسمعیلی
"خانواده" یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است. از این رو ، سالم سازی اعضای خانواده و رابطه هایشان ، بی گمان اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت. در پژوهش حاضر با استفاده از دو روش تحقیق (نظریه مبنایی و هرمنوتیک) محقق درصدد است تا با استفاده از پتانسیل های شیوه کیفی، درک بهتری از پدیده مورد بررسی(عوامل خوددرمانبخش) بدست آورد و ویژگیهای یک الگوی حل تعارض زوجین مبتنی بر عوامل خوددرمانبخش در خانواده ها و مبانی انسان شناسی اسلامی مبتنی بر دیدگاه جوادی آملی ارائه دهد. جامعه این پژوهش، جامعه در دسترس؛ زوجینی با عملکرد سالم ازدواج در دو مدرسه در منطقه دو تهران و با حداقل ده سال زندگی مشترک بود. نمون? پژوهش، شامل 30 زوج (30 نفر مرد و 30 نفر زن) می شد که از بین زوجین با عملکرد سالم ازدواج انتخاب شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش؛ پرسشنامه " سنجش عملکرد ازدواج " و مصاحبه با زوجین بود. نتایج نشان داد از آنجا که نسبت میان این دو مجموعه اطلاعات ؛ عموم و خصوص مطلق است؛ لذا تلفیق این دو برای ارائه الگوی آموزشی ، بی معنی و ارائه الگویی مبتنی بر انسان شناسی اسلامی برای حل تعارضات زوجین و ارتقاء سلامت در خانواده کفایت می کند زیرا عوامل خوددرمانبخش مستخرج از مصاحبه با خانواده های سالم را نیز در بر دارد. اثر این پژوهش در تحلیل یافته های مرتبط با عوامل خوددرمانبخش مستخرج از مصاحبه با خانواده ها می تواند موید تجربی الگوی مبتنی بر انسان شناسی اسلامی باشد. بدین ترتیب الگوی آموزشی؛ مبتنی بر روابط سه گانه انسانی (ارتباط با خود، دیگران و خدا) ارائه شد که در محور اصلی این روابط نیز صبر ارتباط دهنده و فرایند اصلی ، فطرت به عنوان عامل جهت دهنده و هدایت کننده طبیعت ؛ عوامل درمانبخش و پیش گیری کننده اصلی در نظر گرفته شدند تا به این ترتیب مکنونات عقل نظری و عقل عملی به صورت به هم پیوسته ظهور یافته و زندگی سالم را به عنوان محصول این پیوند به ظهور رساند.
معصومه اسمعیلی مرتضی زاهدی
در این مطالعه کاربردی، کلاسه بندی پنج تصور ذهنی اندازه گیری شده توسط eeg بررسی و پیاده سازی خواهد شد. سیگنال های eeg در حوزه زمان دارای حجم بالائی هستند، و از این گذشته ممکن است این سیگنال ها حاوی مصنوعاتی باشند که از منابعی غیر از مغز ثبت شده باشند، از قبیل پلک زدن و یا حرکت چشم. بنابراین کاهش اطلاعات زائد و استخراج مفیدترین اطلاعات ضروری به نظر می رسد. در روش پیشنهادی از روش های کاهش ابعاد، یعنی تحلیل مولفه های اصلی (pca) و الگوهای فضائی مشترک (csp) برای حذف اطلاعات زائد استفاده می شود. اما باز هم قسمت هائی از سیگنال شامل مصنوعاتی است که با این روش ها قابل حذف نیستند. برای همین ابتدا سیگنال ها را پنجره کرده و سپس بر روی هر پنجره به صورت مجزا روش های استخراج ویژگی pca یا csp را اعمال می کنیم. سپس ویژگی های استخراج شده از پنجره های آلوده را از بردار ویژگی نهائی حذف می کنیم. اما به دلیل اینکه مصنوعات در مولفه های زمانی سیگنال واضح نیستند، نمی توان به صورت دقیق پنجره های آلوده را تشخیص داد. بنابراین می توان با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی جستجو از قبیل الگوریتم ژنتیک (ga) و الگوریتم بهینه سازی ذرات (pso)، و همچنین روش انتخاب ویژگی رو به جلو ، راه حل های حاوی بهترین پنجره ها را جستجو کرد. اما مسئله ای که وجود دارد این است که پنجره هائی که حذف می شوند، ممکن است شامل ویژگی های مفید نیز باشند. زیرا در پنجره بندی با ابعاد ثابت، مرز مصنوعات به صورت دقیق مشخص نمی شود. راه حل این است که این الگوریتم را در چند مرحله بر روی پنجره های با ابعاد متفاوت آزمایش کنیم و در نهایت بهترین ابعاد را انتخاب کنیم. الگوریتم پیشنهادی را بر روی یک مجموعه داده حاوی پنج کار ذهنی ثبت شده در دانشگاه کلرادو، اعمال کردیم. با به کار بردن روش پیشنهادی بر روی سیگنال های حاوی 50 پنجره ، با تقسیم 70 به 30 برای مرحله آموزش و تست، توانستیم به نرخ موفقیت 100درصد دست پیدا کنیم.
محسن صفیاری کلور معصومه اسمعیلی
در این پژوهش مبانی نظری هوش بهر هیجانی و مهارت های دیداری - حرکتی و سابقه پژوهش در داخل و خارج ایران و انواع نظریه های رایج در این زمینه مورد بحث قرار گرفت . سپس آزمون هوش هیجانی بار-آن ( نسخه جوانان ) و آزمون دیداری حرکتی بندر گشتالت بر روی 50 نفر از دانش آموزان پسرکلاس سوم ابتدایی شهرستان استهبان که از جامعه حدود 700نفری به شیوه تصادفی و به صورت نمونه گیری خوشه ای مدارس آنها انتخاب گردیده بود اجرا گردید. تحلیل نتایج اجرای آزمون ابتدا فرض نرمال بودن داده ها برای تمامی متغیرها مورد آزمون قرار گرفت و نتایج آزمون فرض نرمال بودن داده ها را تایید کرد. سپس به کمک آزمون همبستگی، وجود رابطه معنی دار بین مولفه های هوشبهر هیجانی و مهارت های دیداری- حرکتی در سطح معنی داری 0/05 مورد آزمون قرار گرفت . نتایج این شش آزمون بیان می کند که مولفه های نمره کلی هوش بهر هیجانی، هوش بهر بین فردی، سازگاری و مدیریت استرس با نمره خطا در آزمون بندر گشتالت در سطح معنی داری 5 درصد رابطه ی معنی دار معکوس وجود دارد یعنی با افزایش نمره خطا در آزمون بندر گشتالت دانش آموزان مولفه های نمره کلی هوش بهر هیجانی، هوش بهر بین فردی، سازگاری و مدیریت استرس کاهش می یابند . همچنین نتیجه آزمون همبستگی نشان می دهد که وجود رابطه ی معنی دار مولفه های هوش بهر درون فردی و خلق عمومی با نمره خطا در آزمون بندر گشتالت در سطح 5 درصد رد می شود . در نهایت با برازش خط رگرسیونی بر داده ها، معادله رگرسیون برای پیش بینی نمره خطا در آزمون بندر گشتالت بدست آورده شد و تنها ضریب رگرسیونی که برابر صفر بودن آن توسط آزمون رد شد مولفه ی سازگاری بود و این بدان معنی است که برای پیش بینی نمره خطا در آزمون بندر گشتالت کافی است مقدار مولفه سازگاری را داشته باشیم.در انتها نیز براساس یافته های تحقیق محدودیت هاپژوهش مورد بررسی قرارگرفت و پیشنهاد های لازم برای اجرای بهتر پژوهش در موارد مشابع عنوان شد.
یاسر رضاپور میرصالح معصومه اسمعیلی
هستی شناسی به نوع نگاه افراد به زندگی و پدیده های هستی گفته می شود و ارزش شناسی به اصول و ارزش هایی که فرد آنها را در زندگی مهم می پندارد اطلاق می شود. هر فرد رفتارهای خود را با دیدگاه هستی شناسی و ارزش شناسی که دارد توجیه می کند. فرهنگ و دین نقش زیادی در شکل گیری الگوهای هستی شناسی و ارزش شناسی افراد دارند. با توجه نقش هستی/ارزش شناسی در زندگی زناشویی زوجین و رفتار آنها در رابطه زناشویی، هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی مفهومی سازگاری زناشویی مبتنی بر تبیین ابعاد هستی شناسی و ارزش شناسی در گفتگوهای تعاملی و درون شخصیِ زوجینِ متقاضی طلاق و زوجینِ برخوردار از سازگاری زناشویی بود.هستی شناسی و ارزش شناسی به دو بعد کلی هستی شناسی واقع گرا (یا مدرنیسم) و هستی شناسی ایده آلیسم (یا پست مدرنیسم) تقسیم می شود که برای هر یک از این دو بعد نیز می توان تقسیم هایی در نظر گرفت. محور هستی/ارزش شناسی واقع گرا بر این اساس قرار دارد که واقعیتی در بیرون از ذهن انسان وجود دارد و آن واقعیت عینی، قابل مشاهده و اندازه گیری است. هستی/ارزش شناسی واقع گرا معتقد است خارج از تفسیرهایی که افراد مختلف از واقعیت دارند یک واقعیت خارجی مجزا وجود دارد. برای مثال، همسری که در هستی شناسی خود، زندگی را یک جریان پایدار و لذت بخش همراه با وجود سختی ها می بیند، بهتر می تواند با مشکلات زناشویی کنار بیاید. سوال پژوهش حاضر این بود که ابعاد هستی/ارزش شناسی زوجین برخوردار از سازگاری زناشویی و زوجین در آستانه طلاق چه تفاوتی با هم می کند و آیا می توان مداخله درمانی را بر اساس بررسی این تفاوت ها طراحی کرد؟این مطالعه از نوع پژوهش های ترکیبی کیفی-کمّی بود که البته وزن اصلی پژوهش به روش تحقیق کیفی داده شد. بخش کیفی، با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته در 14 زوج (14 زن و 14 شوهر) برخوردار از سازگاری زناشویی و 12 زوج متقاضی طلاق (12 زن و 12 شوهر) انجام گرفت. تحلیل داده های حال از مصاحبه ها هم با استفاده از شیوه کیفی نظریه زمینه ای انجام شد. در بخش کمی، با استفاده از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل به ارزیابی اثربخشی الگوهای مداخله ای طراحی شده بر مبنای آموزش های هستی شناسی و ارزش شناسی در افزایش رضایت زناشویی زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره پرداخته شد.نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ابعاد هستی شناسی و ارزش شناسی در زوجین برخوردار از سازگاری زناشوی و زوجین متقاضی طلاق تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند و در برخی از موارد کاملاً در نقطه مقابل همدیگر قرار دارند. نتایج تحلیل کوواریانس نیز نشان داد که الگوهای مداخله ای طراحی شده بر مبنای مقایسه ابعاد هستی شناسی و ارزش شناسی زوجین برخوردار از سازگاری زناشویی و زوجین متقاضی طلاق، بر افزایش رضایت زناشویی زنان شرکت کننده در پژوهش به طور معنی داری تأثیر گذار است.بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که داشتن برخی الگوهای خاص هستی شناسی و ارزش شناسی می تواند موجب افزایش تعارضات زناشویی و پایین آمدن کیفیت زناشویی شود، اما از طرفی دیگر، به علت اینکه برخلاف نظر عموم این الگوهای قابل تغییر هستند، می توان با آموزش الگوهای هستی شناسی و ارزش شناسی که با پیامدهای مثبت زناشویی همراه هستند، رضایت زناشویی زوجین را افزایش داد.
مریم دیباواجاری عبدالله شفیع آبادی
این پژوهش " ارزیابی صلاحیت های مشاوره چند فرهنگی مشاوران شهر تهران در سه بُعد دانش، آگاهی، و مهارت، و طراحی دوره های آموزشی کارآمد" را مورد مطالعه قرار می دهد. جامعه پژوهش کلیه مشاوران شهر تهران که از سال تاسیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره تا آخر شهریور 1391 پروانه اشتغال دریافت کرده اند و مشغول به کار می باشند را شامل می شود. در یک دسته بندی کلی در این پژوهش از روش کمّی و نیز کیفی استفاده شده است. روش کمّی با توزیع پرسشنامه اجرا شده است، و از آنجا که فهرستی از 145 دفتر و کلینیک مشاوره در سطح شهر تهران از طرف سازمان نظام روانشناسی و مشاوره در اختیار محقق قرار گرفت، با روش تصادفی ساده ابتدا 50 مرکز و کلینیک انتخاب و سپس 20 مرکز دیگر نیز به طور تصادفی در نوبت قرار داده شد. از این میان 298 مشاور و روانشناس، به عنوان حجم نمونه، به پرسشنامه پاسخ دادند. در اجرای روش کمّی، محقق به دنبال پاسخ گویی به سوالات زیر است: 1- آیا مشاوران شهر تهران دارای صلاحیت های مشاوره ای در ابعاد دانش، آگاهی، و مهارت در زمینه مشاوره چند فرهنگی هستند؟ 2- آیا بین جنسیت و صلاحیت های چندفرهنگی مشاوران شهر تهران رابطه تفاوت وجود دارد؟ 3-آیا بین زبان مشاوران شاغل در شهر تهران و میزان صلاحیت های چندفرهنگی شان تفاوت وجود دارد؟ در طی پرداختن به این سوالات پژوهش، سعی شد که به چند سوال فرعی دیگر نیز پاسخ داده شود، از قبیل: 1- آیا بین میزان صلاحیت های مشاوره ای چندفرهنگی مشاوران شهر تهران با مقاطع تحصیلی و رشته تحصیلی آن ها رابطه وجود دارد؟ 2- آیا بین میزان صلاحیت های مشاوره ای چند فرهنگی مشاوران شهر تهران که ساکن زادگاه خود و مشاوران شاغل شهر تهران که دور از زادگاه خود هستند، رابطه وجود دارد؟ 3- آیا بین میزان صلاحیت های مشاوره ای چند فرهنگی مشاوران شهر تهران با وضعیت اشتغال شان (شاغل در کلینک، مدرسه، اساتید دانشگاه) رابطه وجود دارد؟ 4- آیا بین میزان صلاحیت های مشاوره ای چند فرهنگی مشاوران شهر تهران با سابقه کاری شان رابطه وجود دارد؟ ضریب آلفای کرانباخ برای پرسشنامه ی صلاحیت های مشاوره چند فرهنگی در بعد دانش847/0 برای بعد آگاهی 512/0 و بعد مهارت887/0محاسبه شده است و ضریب آلفای کرانباخ کلی برابر با 888/ . محاسبه گردید. نتایج نشان داد که صلاحیت های چندفرهنگی مشاوران شهر تهران هماهنگ با صلاحیت های مورد انتظار نیست، بین زنان و مردان از این حیث تفاوتی وجود ندارد، مشاوران دارای زبان و لهجه متفاوت به لحاظ صلاحیت های مشاوره چند فرهنگی تفاوت دارند، مشاورانی که مدرک دکتری دارند، میانگین صلاحیت های مشاوره چندفرهنگی شان بالاتر است، بین میزان صلاحیت های مشاوره چندفرهنگی مشاوران ساکن زادگاه و دور از زادگاه خود، تفاوت معنی داری مشاهده نشد، این معنا داری با وضعیت اشتغال مختلف نیز مشهود نبود، مشاوران با سابقه کاری 6 تا 9 سال از نظر میزان صلاحیت های مشاوره چندفرهنگی در رتبه اول، و مشاوران با سابقه 1 تا 3 سال در رتبه آخر قرار گرفتند. در روش کیفیِ تحقیق، از نمونه در دسترس و داوطلب استفاده شد. از این رو 9 نفر از مشاوران شهر تهران دارای پروانه اشتغال و سابقه طولانی در انجام کار مشاوره که تمایل به همکاری داشتند، انتخاب شدند. برآیند کلی ناشی از روش کیفی نشان می دهد که، مشاوران شهر تهران، مهارت لازم در زمینه صلاحیت های مشاوره چند فرهنگی را ندارند، دانش اندکی دارند، و آگاهی کافی در این زمینه ندارند. از این رو می توان نتیجه گیری کرد که مشاوران شهر تهران باید از طریق آموزش، صلاحیت های مشاوره چند فرهنگی خود را افزایش دهند. کما اینکه یکی از مهمترین برنامه های آموزشی، اجرای کارگاه های صلاحیت های مشاوره ای چند فرهنگی است، که بطور اثر بخشی می تواند خود ادراکی کارآموزان را در ابعاد دانش، آگاهی و مهارت چند فرهنگی افزایش دهد.
معصومه اسمعیلی نیلوفر میکاییلی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه نظریه ذهن و کارکرد اجرایی در دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و عادی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر علی- مقایسه ای است. جامعه ی آماری در این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری و دانش آموزان عادی دبستانی شهر اردبیل می باشد که در سال تحصیلی 92-91 در مدارس این شهر مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 60 دانش آموز (30 نفر دانش آموز عادی و 30 نفر دانش آموز مبتلا به ناتوانی یادگیری) می باشند. دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری به صورت در دسترس از مرکز توانبخشی دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری شهر اردبیل انتخاب شده همچنین 30 دانش آموزان عادی به شیوه همتا سازی بر اساس سن، جنسیت و پایه تحصیلی به صورت تصادفی خوشه ای از مدارس عادی استان اردبیل انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از آزمون باور نادرست دسته اول و دوم، آزمون ایجاد نقش و خرده آزمون حافظه ارقام وکسلر استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیری (manova) به کار رفت. بر اساس یافته ها بین دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری و عادی در سطوح اول و دوم نظریه ذهن تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که بین دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و دانش آموزان عادی از لحاظ کارکردهای اجرایی، جستجوی سریع دیداری، فراخنای ارقام مستقیم و معکوس تفاوت معناداری وجود دارد ولی در حافظه دیداری-فضایی تفاوت معناداری مشاهده نشد. در مجموع می توان گفت کودکان با ناتوانی یادگیری دچار نقص در مهارت های نظریه ذهن بوده و در مقایسه با کودکان عادی در مقایسه با کودکان عادی دچار ضعف درکنش های اجرایی هستند که با طراحی ابزارهای استاندارد ارزیابی و مداخلات متناسب برای آنها می توان گام موثری در کمک به این کودکان برداشت.
زهرا سلامی زاده معصومه اسمعیلی
چکیده هدف پژوهش حاضر مقایسه رابطه هوش بهر هیجانی و ویژگیهای شخصیتی درافراد عادی و افراد مبتلا به اختلال روانی بود. با توجه به هدف پژوهش روش تحقیق حاضردر این پژوهش از نوع علی - مقایسه ای است.جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه بیماران مراجع کننده به بیمارستان روانپزشکی آزادی که در این پژوهش گروه بیمار و کلیه همراهان مراجعه کننده به بیمارستان روانپزشکی آزادی که در این پژوهش گروه عادی نامیده می شوند می باشند.نمونه آماری دراین پژوهش شامل 180نفر ( 90 نفر عادی و 90 نفر بیمار ) میباشد که به بیمارستان روانپزشکی آزادی مراجعه نموده اند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه پرسشنامه هوش هیجانی بار – آن وپرسشنامه mmpi استفاده شد.به منظورتحلیل یافته ها از آزمون تی مستقل برای مقایسه در صدپاسخهای هر دوگروه استفاده شده است. یافته ها باتوجه به t به دست آمده و درجه ی آزادی 178 نشان می دهد که با 95 درصد اطمینان می توان گفت میزان رابطه هوش بهرهیجانی و خرد ه مقیاس های شخصیت( خود بیمار انگاری ،افسردگی، جامعه ستیزی، پارانویید، ضعف روانی، اسکیزوفرنیا و شیدایی) در افراد دچار اختلال روانی و افراد عادی متفاوت می باشد.همچنین نتایج نشان دادکه با 95%اطمینان می توان گفت میزان رابطه هوش بهرهیجانی و خرده مقیاس شخصیت(هیستری) در افراد دچار اختلال روانی و افراد عادی متفاوت نمی باشد. واژگان کلیدی :هوشبهر هیجانی ،ویژگیهای شخصیتی ،اختلالات روانی.
علی قره داغی بتول حسین رشیدی
چکیده: این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای اثربخشی درمان شناختی- رفتاری با روان درمانی بین فردی در کاهش میزان افسردگی و افزایش رضایت زناشویی مراجعان باردار مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) انجام گرفت. بارداری به عنوان زمان انتقال در رابطه زناشویی در نظر گرفته می شود. زنان باردار به دلیل تغییرات جسمی و روانشناختی خاصی که در دوره بارداری پیدا می کنند احتمال آسیب پذیری دارند. افسردگی زنان پیش از تولد نوزاد رایج ترین معضل زایمان است و اگر بدون درمان باقی گذاشته شود، می تواند به یک دوره افسردگی مزمن و تکرار شونده در سراسر زندگی زن منجر شود. همچنین در طول این انتقال، شواهدی وجود دارد که ماهیت رابطه زناشویی بعلاوه سطح رضایت زناشویی تغییر می یابد. برای کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی از درمان شناختی- رفتاری که بر باورهای غیر منطقی و شناخت های تحریف شده و نیز رفتارهای خودشکن توجه می کند و روان درمانی بین فردی که بر چهار حوزه سوگ، انتقال های نقشی، مشاجرات بین فردی، و نارسایی های ارتباطی متمرکز است، استفاده شد. نمونه ای متشکل از 36 زن باردار در قالب سه گروه 12 نفری از بین 132 نفر با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی اول (cbt)، گروه آزمایشی دوم (ipt) و گروه کنترل گمارش شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه افسردگی بک (bdi) و پرسشنامه رضایت زناشویی (enrich) بودند. بعد از اجرای درمان گروهی در گروه آزمایش اول و دوم، نتایج پیش آزمون و پس آزمون گروه ها با هم و با گروه کنترل با استفاده از آزمون کوورایانس بر روی نرم افزار spss مورد تحلیل قرار گرفت. فرضیه های پژوهش عبارت بودند از: 1) درمان شناختی-رفتاری، افسردگی دوران بارداری را کاهش می دهد (این فرضیه در سطح 5% معنی دار شد). 2) روان درمانی بین فردی، افسردگی دوران بارداری را کاهش می دهد (این فرضیه در سطح 5% معنی دار شد). 3) درمان شناختی-رفتاری، رضایت زناشویی را در دوران بارداری افزایش می دهد (این فرضیه در سطح 5% معنی دار شد). 4) روان درمانی بین فردی، رضایت زناشویی را در دوران بارداری افزایش می دهد (این فرضیه در سطح 5% معنی دار شد). 5) اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری بر درمان افسردگی دوران بارداری با روان درمانی بین فردی متفاوت است (این فرضیه در سطح 5% معنی دار شد، به عبارت دیگر، درمان شناختی- رفتاری کاهش بیشتری در نمرات افسردگی شرکت کنندگان داشت). 6) اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری بر افزایش رضایت زناشویی با روان درمانی بین فردی متفاوت است (این فرضیه در سطح 5% معنی دار نشد، به عبارت دیگر، نمرات دو گروه تفاوت معنی داری باهم نداشتند). مقایسه یافته ها نشان می دهد که نمرات افسردگی و رضایت زناشویی در گروه های آزمایشی اول و دوم نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری داشته اند. مقایسه دو گروه آزمایشی باهم نشان داد که نمرات افسردگی در گروه آزمایشی اول (cbt) نسبت به گروه آزمایشی دوم (ipt) کاهش معنی دارتری داشت، ولی در مورد متغیر رضایت زناشویی، نمرات دو گروه آزمایشی تفاوت معنی داری باهم نداشتند. بر اساس این یافته ها، می توان بر روی شناخت های تحریف شده و رفتارهای ناکارآمد و همچنین روابط معیوب زنان باردار متمرکز شد تا بدون استفاده از درمان های دارویی که طبق ادبیات پژوهشی احتمال عوارض جانبی بر روی جنین و مادر وجود دارد، در این دوره حساس مادران باردار، مشکلات ناشی از افسردگی و نارضایت مندی را کاهش داد.
هما رضائی یحیی قائدی
این پژوهش با هدف تعیین برازش مدل معادلات ساختاری تغییر نگرش نسبت به مصرف مواد مخدر بر مبنای مولفه های هوش هیجانی (آگاهی میان فردی، آگاهی بین فردی، سازگاری، مدیریت فشار روانی، خلق عمومی) و فلسفه برای کودکان (استدلال، تفکر انتقادی، تفکر مراقبتی، تفکر خلاق) و تعیین میزان اثر بخشی برنامه مبتنی بر مدل در تغییر نگرش (مبتنی بر رویکرد یادگیری اجتماعی) نسبت به مصرف مواد مخدر در دختران نوجوان دبیرستانی انجام شد. به منظور تدوین مدل، نمونه گیری در مرحله اول به شیوه خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انجام شد و از 800 دانش آموز دبیرستانی واقع در مناطق 2، 5، 13، و 16 آموزش و پرورش، داده گیری با پرسشنامه های آزمون هوش هیجانی بار-ان (1980) بازنویسی شده ویژه نوجوانان (1392)، تفکر انتقادی ریکتس (2003)، تفکر مراقبتی جباری (1391)، تفکر خلاق عابدی (1372)، استدلال نیوجرسی (1981)، نگرش به مصرف مواد مخدر نظری (1378) انجام شد. پس از پردازش آماری 618 پرسشنامه که به طور کامل پاسخ داده شده بود، ضرایب مسیر هر یک از متغیرها، تعیین و مدل معادلات ساختاری نهایی تدوین شد. در این مدل، تنها متغیری که رابطه معناداری با نگرش نسبت به مصرف مواد نداشت، تفکر خلاق و متغیری که بیشترین ضریب معناداری را داشت، مهارت استدلال بود. بنابراین به دلیل نداشتن ارتباط معنی دار تفکر خلاق در مدل، در مرحله طراحی برنامه مبتنی بر مدل پیشنهادی این پژوهش، متغیر تفکر خلاق از این برنامه حذف گردید. پس از اینکه برنامه طراحی شده به تأیید متخصصان رسید، مرحله دوم پژوهش در یکی از دبیرستان های دخترانه منطقه 2 آموزش و پرورش (جامعه در دسترس) انجام شد؛ نخست با اطلاع رسانی از داوطلبین شرکت در دوره ثبت نام شد. سپس پرسشنامه نگرش به مصرف مواد در داوطلبین اجرا شده و از این میان 26 نفر برگزیده و در دو گروه آزمایش و کنترل به شیوه تصادفی جایگزین شدند. پیش آزمون از هر دو گروه به عمل آمد. گروه آزمایش به مدت 16 جلسه 5/1 ساعته، هفته ای یک بار در برنامه تغییر نگرش نسبت به مصرف مواد مخدر شرکت نموده و سپس پس آزمون از هر دو گروه انجام شد. پردازش آماری در این مرحله گویای اثر بخشی برنامه تغییر نگرش نسبت به مصرف مواد مخدر بوده است. بنا بر این پژوهش و با توجه به اینکه در این پژوهش رابطه معناداری میان تفکر خلاق و نگرش به مصرف مواد مخدر مشاهده نشد، پیشنهاد می شود در این زمینه پژوهش های دیگری انجام شود و با این پژوهش مقایسه شود. افزون بر این، پیشنهاد می شود برنامه مبتنی بر مدل این پژوهش در جامعه های دیگر هم اجراشود و نتایج آنها با این پژوهش مقایسه شود. از طرفی با توجه به اهمیت نگرش به مصرف مواد مخدر در امر پیشگیری، پیشنهاد می شود این برنامه در طی دوران تحصیلی دبیرستان برای دانش آموزان در کنار واحدهای درسی گنجانده شود.
فاطمه حاجی هاشم معصومه اسمعیلی
این تحقیق به دنبال توصیف نوع و میزان تماشای برنامه های ماهواره ای در دو گروه با رابطه فرازناشویی و بدون رابطه فرازناشویی می باشد. بدین منظور این تحقیق با استفاده از الگوی آمیخته و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته د ربین زوجین شهرستان رباط کریم در سال 92 انجام شد . روش نمونه گیری هدفمند بوده است و حجم نمونه 40 نفر که از این تعداد 6 مرد و 13 زن در گروه با رابطه فرازناشویی و 6 مرد و 15 زن در گروه بدون رابطه فرازناشویی می باشد. نتایج تحقیق نشان داد که میزان تماشای برنامه های ماهواره ای در گروه با رابطه فرازناشویی نسبت به گروه بدون رابطه فرازناشویی بیشتر است و نوع برنامه های تماشایی دو گروه نیز با هم متفاوت است ، در عین حال آنچه که وجه تمایز گروه با رابطه فرازناشویی و گروه بدون رابطه فرازناشویی بوده توانسته در میزان اثر گذاری نقش داشته باشد .
لقمان ابراهیمی کیومرث فرح بخش
مشاوره ی مدرسه به عنوان بخش جدایی نایذیر و ضروری تجارب آموزشی و پرورشی دانش آموزان، ارائه یک فعالیت حرفه ای توسط فردی دارای صلاحیت در مدرسه است. هدف اصلی انجام پژوهش حاضر، تدوین الگوی توانمندسازی مشاوران برمبنای آسیب شناسی فعالیت های مشاوران در مدارس و ارزیابی اثربخشی آن بود. روش پژوهش در بخش کیفی، نظریه سازی از داده ها بود و جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه و در بین جامعه آماری مدیران، مشاوران، معلمان و دانش آموزان مشغول به تحصیل در آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی در سالتحصیلی 1391- 1390 و براساس اشباع نظرها به دنبال تحلیل محتوای مصاحبه ها شامل 48 نفر (مدیران 12 نفر؛ مشاوران، 14 نفر؛ معلمان، 12 نفر و دانش آموزان، 10 نفر)، صورت گرفت. سپس داده ها کدگذاری و دسته بندی شدند و بر مبنای تحلیل اطلاعات به دست آمده و براساس شاخص های مورد نظر الگوی اولیه طراحی گردید. در بخش کمی، پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش در این بخش، شامل مشاوران مدرسه که در سال 1392 -1391 در آموزش و پرورش شهرستان پیرانشهر مشغول به کار بودند. تعداد نمونه این بخش از پژوهش تعداد 30 نفر از مشاورانی بود که پایین ترین نمره یا امتیاز ارزیابی عملکرد از سوی مدیران مدارس آنها گزارش شده بود و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل(15 نفر) قرار گرفتند و دوره آموزش توانمند سازی برای افراد گروه آزمایش برگزار گردید و به منظور تعیین اثربخشی الگوی آموزشی توانمندسازی از فرم ارزشیابی عملکرد مشاور استفاده گردید. تحلیل داده ها در بخش کیفی، سه دسته از عوامل را آشکار ساخت: 1) عوامل درون فردی مربوط به مشاوران که در برگیرنده مسایل مربوط به ویژگی های شخصیتی و روانشناختی آنها است. 2) عوامل محیطی مربوط به مشاوران که در برگیرنده مسایل مربوط به ویژگی های محیطی و شغلی آنها است. 3) عوامل سازمانی مربوط به مشاوران که در برگیرنده مسایل مربوط به ویژگی های سازمانی آنها است. یافته ها در بخش کمی نشان داد که تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است(001/0p=). این نتیجه بدین معناست که تفاوت مشاهده شده بین میانگین عملکرد مشاوران کل گروه آزمایش و گروه کنترل معنادار است. در نتیجه آموزش توانمندسازی مشاوران بر عملکرد مشاوران مدرسه در سطح 5 0/0p< موثر است و آموزش توانمندسازی مشاوران مدرسه به میزان 46 درصد بر عملکرد مشاوران تاثیر داشته است. شناسایی و طبقه بندی عوامل آسیب زای فعالیت های مشاوره ی مدرسه و نیازسنجی آموزشی مشاوران و به دنبال آن تدوین و اجرای لگوی توانمندسازی مشاوران می تواند به بهبود عملکرد مشاوران در مدارس منجر گردد و ارتقای کیفیت ارائه خدمات راهنمایی و مشاوره ی مدرسه را در پی داشته باشد.
بهاره طلاکوب معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر به منظور اثربخشی تصویر سازی هدایت شده بر بهبود رابطه والد-فرزند در دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی در سال تحصیلی 89-90 بررسی گردید.جامعه پژوهش حاضر را دانش آموزان دختر مدارس راهنمایی منطقه 7 استان تهران تشکیل میداد و نمونه این پزوهش 28 نفر از دانش آموزان پایه سوم بود که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای این منظور ابتدا یک مدرسه از مدارس راهنمایی دخترانه راهنمایی به تصادف انتخاب شد و پس از انتخاب تصادفی یک کلاس به طور تصادفی در دو گروه (14 نفره)آزمایشی و گواه قرار گرفتند.پس از انجام پیش آزمون ازطریق پرسشنامه " تعارض با والدین" گروه آزمایشی درهفت جلسه آموزشی تصویر سازی هدایت شده شرکت کردند و پس از انجام مرحله پس آزمون نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس یک طرفه معناداری هیچیک از فرضیات را نشان نداد
شبنم وازپور حمید علیزاده
چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خود دلگرمسازی مادران بر میزان تعارضات مادر- دختری و تغییر در الگوی فرزندپروری اقتداری مادران انجام شد. این پژوهش از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی است با طرح پیش آزمون–پس آزمون به همراه گروه کنترل اجرا شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران دانش آموزان دخترشهرستان آمل تشکیل داده است که در سال تحصیلی 92-91 در مقطع تحصیلی متوسطه مشغول تحصیل بودند. بدین منظور تعداد 34 نفر از مادران دانش آموزان دعوت شده که مایل به همکاری بودند انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد، سپس آموزش خوددلگرم سازی در 10 جلسه90 دقیقه ای برای گروه آزمایش ارائه شد و در این مدت گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. پس از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. بعد از اجرای پژوهش برای تحلیل نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و تحلیل های توصیفی استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان دادند که آموزش خود دلگرم سازی مادران می تواند در کاهش تعارضات مادران و دختران موثر واقع گردد، همچنین نتایج گویاست که آموزش خود دلگرم سازی مادران می تواند بر افزایش عملکرد مادران به شیوه ای اقتداری در برخورد با دختران نوجوان موثر واقع گردد. می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که به نظر می رسد آموزش دلگرمی در خانواده می تواند موجب اصلاح روابط خانواده شود. رعایت این اصول درروابط اعضاء خانواده نشان دهنده ی ویژگی های سبک فرزند پروری اقتداری بوده و می تواند در کاهش تعارضات و اختلافات اعضای خانواده موثر افتد.
الهام اقدستا محمدعلی بشارت
سبک فرزندپروری یکی از ابعاد سبک زندگی هر فرد است که مجموعه ای از رفتارها و تعاملات والد ـ فرزند را در طول دامنه گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند. شیوه فرزندپروری عاملی اثرگذار است که نقش مهمی در آسیب شناسی روانی و رشد فرزندان ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر، شناخت رابطه سبک های ادراک شده فرزندپروری والدین با بهزیستی روانشناختی، درماندگی روانشناختی و موفقیت تحصیلی فرزندان بود. بر اساس پیش بینی احتمال ریزش نمونه و با توجه به جمعیت آماری و جدول گرجسی و مورگان، تعداد 600 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی ساده از میان 10 مدرسه دخترانه از مناطق مختلف شهر کاشان انتخاب شدند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، تعداد 484 نفر به صورت کامل و دقیق به پرسشنامه ها پاسخ داده بودند که به عنوان نمونه اصلی انتخاب و نتایج آنها تحلیل شد. از دانش آموزان خواسته شد تا مقیاس سلامت روانی (mhi-28) و پرسشنامه اقتدار والدین (paq) را تکمیل کنند و موفقیت تحصیلی با معدل امتحانات نهایی دانش آموزان ارزیابی گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری ادراک شده والدین با بهزیستی روانشناختی فرزندان رابطه معنادار دارد. سبک های فرزندپروری ادراک شده والدین توانستند درماندگی روانشناختی فرزندان را پیش بینی کنند. همچنین سبک های فرزندپروری ادراک شده والدین با موفقیت تحصیلی فرزندان رابطه معنادار داشت. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که هماهنگی و ناهماهنگی ترکیب های سبک های فرزندپروری والدین با بهزیستی و درماندگی روانشناختی و موفقیت تحصیلی فرزندان رابطه معنادار دارد.
محسن گل محمدیان کیومرث فرحبخش
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای ابعاد هوش فرهنگی، اخلاقی و معنوی در زوجین سازگار و ناسازگار به منظور طراحی و ارزیابی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی ابعاد هوش می پردازد.پژوهش در دو بخش انجام شد. جامعه آماری بخش نخست شامل کلیه زوجین سازگار و ناسازگار کرمانشاه، شهرستان اسلام آباد غرب (زوجین سنین مختلف20تا 50 ساله) بود. بدین صورت با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی از هر زوج نشانی یک زوج را که تقریباً مانند خودشان بودند(به لحاظ تحصیلی، طول مدت ازدواج و ... و به زوج سازگار معروف باشند گرفته شد(تعداد 60 زوج سازگار). بخش دوم نمونه پژوهش شامل تعداد 20 زوج ناسازگار (از جامعه فوق یعنی جامعه زوجین مراجعه کننده به دادگاه خانواده و مراکز مشاوره)است. در بخش مداخله پژوهش (دوم) از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. در این بخش40 نفر(از هر دو گروه مردان و زنان) از جامعه مورد مطالعه را که در پرسشنامه سازگاری زناشویی نیز نمره بالاتری کسب کرده بودند به شیوه هدفمند و در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه 10 نفره آزمایشی و گواه زنان و مردان به صورت جداگانه گمارده شدند. برای دو گروه آزمایش(زنان و مردان ناسازگار) 10 جلسه درمان هوش محور(الگویی که براساس مقایسه در بخش نخست پژوهش و مطالعه مبانی نظری به صورت الگوی ترکیبی تدوین شد) به صورت جداگانه برگزار شد. در طی این مدت به دو گروه گواه زنان و مردان آموزشی داده نشد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هوش فرهنگی(آنگ و همکاران،2004)، مقیاس سازگاری زناشویی دو طرفه اسپانیر(1976)، پرسشنامه هوش معنوی یکپارچه (isis) آمرام و درایر(2007) و پرسشنامه ی هوش اخلاقی(mci) لنیک و کیل (2005) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و همچنین تحلیل کواریانس چند متغیر انجام شد. تحلیل داده ها در بخش دیگر نشان داد بین گروه های زنان سازگار و ناسازگار از نظر هوش معنوی، اخلاقی و فرهنگی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین بین دو گروه مردان سازگار و ناسازگار از نظر ابعاد هوشی فوق تفاوت معنی دار بود. در بخش مداخله نتایج حاکی از اثربخشی آموزش ابعاد هوشی فوق بر سازگاری زناشویی و مولفه های آن(رضامندی دو نفره ،توافق دو نفره، همبستگی دو نفره، و ابراز محبت و عواطف در روابط دو نفره) در گروه آزمایش زنان بود. در بخش مردان نیز این آموزش موجب افزایش مولفه های میزان رضامندی، توافق، همبستگی و ابراز محبت دو نفره در مردان گروه آزمایش شده است، اما بین دو گروه از نظر خرده مقیاس های توافق و همبستگی دو نفره تفاوت معنی داری وجود ندارد.
سیامک احمدزاده برابی سیدمحمد کلانترکوشه
هدف این تحقیق بررسی مقایسه ای مفاهیم وجودی با تاکید بر مولفه های معناداری ، احساس مسئولیت و اضطراب مرگ در بین افراد با و بدون تجربه سوءمصرف مواد بود. روش پژوهش بصورت ترکیبی و با استفاده از هر دو روش کمی و کیفی به جمع آوری اطلاعات پرداخته شد. اطلاعات مربوط به بخش کمی تحقیق با اجرای پرسشنامه های معناداریِ زندگی، مسئولیت پذیری و اضطراب مرگ در بین دوگروه از افراد دارای تجربه سوءمصرف مواد )انتخاب تصادفی137نفر از مراجعه کنندگان به کمپ های سطح استان تهران( و افراد سالم) انتخاب تصادفی133نفراز بین کارکنان مراکز سوءمصرف مواد (جمع آوری شد و در بخش کیفی تحقیق نیز با اجرای مصاحبه های کیفی با افراد با تجربه سوءمصرف مواد(انتخاب10 نفر بصورت تصادفی هدفمند از بین آزمودنی های بخش کمی) و افراد سالم (انتخاب6نفر بصورت تصادفی هدفمند از بین آزمودنی های بخش کمی ) اطلاعات گرداوری شد. در بخش کمی، داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل چند متغیری مانووا مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. در بخش کیفی نیز داده های بر اساس تحلیل زمینه ای بررسی و تفسیر گردیدند. یافته های کمی نشان داد که بین دوگروه از افراد با تجربه سوءمصرف مواد و بدون این تجربه در مولفه های معناداری ِزندگی ومسئولیت پذیری و اضطراب ِمرگ تفاوت معناداری وجود دارد(p<0.01). همچنین تفسیر مصاحبه های کیفی نیز نتایج مشابهی مبنی بر تفاوت بین این دو گروه از افراد را نشان داد. از نتایج این یافته ها می توان برای بهبود برنامه های درمانی و برنامه های پیشگیری برای افراد دارای سوءمصرف مواد بهره جست.
طاهره جباری معصومه اسمعیلی
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر آگاهی از حقوق متقابل والد- فرزند از دیدگاه آموزه های اسلامی برکاهش تعارضات والد – فرزند (مادر- دختر) در نوجوانان انجام گرفته است. روش: روش پژوهش تجربی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان گرگان در سال تحصیلی 1392-1391 بودند. نمونه مورد پژوهش که شامل 32گرگان در سال تحصیلی 1392-1391 بودند. نمونه مورد پژوهش که شامل 32 نفر( 8 نفر والدین ، 8 نفر فرزندان همان والدین به عنوان گروه های آزمایش، 8 نفر والدین، 8 نفر فرزند و8 نفر فرزند به عنوان گروه کنترل بودند به صورت تصادفی درگروههای آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در این پژوهش بر اساس تعالیم و آموزه های اسلامی حقوقی که هریک از اعضای خانواده نسبت به یکدیگر دارند در طی 6 جلسه به شیوه ی گروهی به گروه های آزمایش به صورت جداگانه آموزش داده شد. ابزار سنجش، پرسشنامه تاکتیک های تعارض مورای- اشتراس فرم تعارض با والدین بود که از فرزندان پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد. در این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس جهت آزمون اختلاف میانگین های گروه ها استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش آگاهی از حقوق والد – فرزند به والدین و فرزندانشان در افزایش مهارت استدلال، کاهش پرخاشگری کلامی و کاهش تعارض های فرزندان در ارتباط با والدین موثر بوده است. در مقایسه ای که در بین سه گروه آزمایش انجام گرفت، نتایج نشان داد که تأثیر این آگاهی در گروه والد- فرزند دارای میانگین بیشتری نسبت به گروه والدین و گروه فرزندان است و می توان عنوان کرد که وقتی دو طرف درگیر در تعارض از حقوق متقابل یکدیگر آگاه می شوند و آن را رعایت می کنند، روابط بهبود می یابد.
زهرا حاجی حیدری معصومه اسمعیلی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تغییرات تعارضات زناشویی از مرحله عقد تا خروج اولین فرزند در زوجین متقاضی طلاق بود. بدین منظور در قالب یک طرح کیفی مبتنی بر نظریه مبنا، 122 نفر از مراجعه کنندگان به دادگاه خانواده با استفاده از روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از مصاحب? نیمه ساختار یافته با زوجین، قضات، وکلا و بررسی پرونده های مراجعان استفاده شد و سپس داده های حاصل از آن ها با استفاده از فرایند تحلیل چرخه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که سه مقول? فردی، زوجی و فرا زوجی دربرگیرنده عوامل موثر در بروز تعارضات زناشویی هستند. در مرحل? بعد از طریق روی? سوال و مقایسه، روابط بین زمینه با سایر عناصر پارادایم مورد بررسی قرار گرفت و با مشخص شدن چارچوب نظری اولیه و تجزیه و تحلیل مداوم داده ها، خط داستان ظاهر شد. در نهایت نیز با تبدیل خط داستان به مقول? محوری پژوهش و تحلیل مقایسه ای مقولات و خرده مقولات و بررسی تفاوت بین آن ها، این خط داستان به صورت تئوری عنوان شد.
حسین احمد برابادی معصومه اسمعیلی
هدف از این پژوهش، تدوین و اثربخشی الگوی مشاوره ای اسماء حسنا بر اصلاح تصور از خدا و کاهش استرس، اضطراب و افسردگی بود. برای پاسخگویی به پرسش های این پژوهش، از طرح پژوهش آمیخته که ترکیبی از روش های کیفی و کمی است استفاده شد. بخش کیفی پژوهش حاضر که مبنای تهیه الگوی مشاوره ای بود دارای دو بخش است: مبتنی بر متن و مبتنی بر جامعه. برای تعیین ابعاد اسماء حسنا از روش تحلیل محتوا و آموزه های هرمنوتیک استفاده شد. برای بررسی کیفیت تصور از خدا در افراد افسرده، مضطرب و سالم از شیوه نظریه زمینه ای استفاده شد. در بخش کمّی برای تعیین اثربخشی الگوی مشاوره ای اسماء حسنا از طرح تجربی تک موردی (a-b) با مرحله پیگیری استفاده شد. منابع تحلیل (جامعه) در بخش مبتنی بر متن، قرآن کریم و کتب احادیث پیامبر اکرم بود. واحدهای تحلیل (نمونه) نیز موضوعات و کلمات مرتبط با اسماء حسنا و حدیث معروف پیامبر که در آن 99 اسم الهی شمرده شده بود که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. جامعه پژوهش حاضر به منظور بررسی تصور از خدا در افراد مضطرب و افسرده، شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان بیمارستان امام خمینی شهر تهران و به منظور بررسی تصور از خدا در افراد سالم، فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش ناحیه 3 تهران بود که با روش نمونه گیری هدفمند (15 بیمار افسرده 10، زن و 5 مرد، و 17 بیمار مضطرب، 12 زن و 5 مرد و 10 فرد سالم ،7 مرد و 3 زن) انتخاب شدند. انتخاب نمونه برای تعیین اثربخشی الگوی مشاوره ای اسماء حسنا یک نفر زن به صورت هدفمند از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. ابزار پژوهش در بخش کیفی، تحلیل محتوا و مصاحبه بالینی و در بخش کمی مقیاس تصور از خدا (مظاهری و همکاران، 1384) و مقیاسdass (لاویبوند و لاویبوند، 1995) بود. نتایج پژوهش در بخش کیفی مبتنی بر متن نشان داد: تصور از خدا بر اساس اسماء حسنا به دو بعد کلی اشاره دارند: اول اسمائی که منشأ آن ها ملاحظه ذات خداوند بدون در نظر گرفتن ِ غیر می باشد و شامل ابعاد ذات، تنزیه و تقدیس می باشند، دوم اسمائی که به ارتباط خداوند با جهان آفرینش اشاره دارند؛ این ارتباط در دو زمینه است:1) زمینه خلق: اسمائی که مربوط به آفرینش و ساختار عمومی آفرینش هستند؛ این اسماء ذیل ِ ابعاد: دانایی، توانایی، کار آیی، کاردانی، حفاظت، هدایت و تسلط قرار می گیرند،2) زمینه امر: اسمایی که به ربوبیت خدا و رابطه دوجانبه خدا و مخلوقات اشاره دارد؛ این اسماء ذیل ابعاد: تدارک دهنده منافع و امکانات، برطرف کننده موانع و آسیب ها، کنترل و حسابرسی، و استعانت و فریادرسی قرار می گیرند.نتایج پژوهش در بخش کیفی مبتنی بر جامعه نشان داد: بین تصور از خدای افراد سالم با مضطرب و افسرده تفاوت چشمگیری وجود دارد. تصور غالب بیماران مضطرب از خدا، منفی و شامل مقوله های خدای ترسناک، غیرقابل اعتماد، بی محبت و غیرقابل دسترس بود، تصور غالب افراد افسرده از خدا نیز منفی و شامل مقوله های خدای ترسناک، غیرقابل اعتماد، بی محبت و غیرقابل دسترس بود، درحالی که تصور غالب افراد سالم از خدا مثبت و شامل مقوله های خدای قابل اعتماد و امنیت بخش، بخشنده و پذیرا، دارای رحمت و عطوفت، و خدای حکیم بود. نتایج تحلیل های کیفی و کمی مربوط به ارزیابی اثربخشی الگوی مشاوره ای اسماء حسنا بر تصور از خدا و افسردگی، اضطراب و استرس نشان داد که این الگو بر اصلاح تصور از خدا و کاهش افسردگی، اضطراب و استرس موثر است.
زهرا گیتی پسند کیومرث فرح بخش
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه معنای زندگی در زوجین رضایتمند و نارضایتمند و ارائه الگوی معنای زندگی رضایت بخش، بر اساس یافته های آن انجام گرفت. جامعه پژوهشی زوجین رضایتمند و نارضایتمند تهرانی بودند که از بین آنان، 8 زوج رضایتمند و 10 زوج نارضایتمند از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. زوجین منتخب، طول مدت زندگی مشترکشان، کمتر از 15 سال بود و از زندگی مشترک خود، حداقل دارای یک فرزند بودند. پژوهش با بهره گیری از روش های کیفی انجام و جهت دستیابی به داده ها، از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. در دو گروه، در مرحله اول، هر یک از زوجین به تنهایی و در مرحله بعد، در کنار هم، مورد مصاحبه قرار گرفتند. میانگین مدت زمان مصاحبه های فردی، 60 و مصاحبه های مشترک، 30 دقیقه بود. برای تحلیل اطلاعات حاصل از مصاحبه، از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. نتایج به دست آمده مولفه های معنای زندگی فردی، معنای ازدواج و معنای زندگی مشترک زوجین رضایتمند و نارضایتمند را شناسایی و معرفی نمود. مولفه های معنای زندگی فردی، در ارتباط با خود در زوجین رضایتمند، خودآگاهی، بخشش، امیدواری، صداقت، هدفمندی زندگی و خویشتن داری و در گروه زوجین نارضایتمند، امیدواری و صداقت بود. در ارتباط با خداوند، در زوجین رضایتمند خداباوری، توکل به خدا، عبادت و باور به زندگی اخروی و در گروه نارضایتمند خداباوری شناسایی شد. در مولفه ارتباط با دیگران، در زوجین رضایتمند ابراز محبت، اعتماد و همدلی و در گروه نارضایتمند، ابراز محبت و در مولفه ارتباط با طبیعت در هر دو گروه، سعی در حفظ، علاقه و احترام به طبیعت توصیف شده بود. مولفه های معنای ازدواج، هدف ازدواج را در گروه رضایتمند، حمایت دو جانبه و در گروه نارضایتمند، عقاید بد کارکرد شناسایی نمود. ازدواج، در زوجین رضایتمند و نارضایتمند، موقعیت خاص و رابطه مستمر گزارش شده بود که در گروه رضایتمند، نیازمند تلاش برای ساختن زندگی و در زوجین نارضایتمند، بر زندگی بی نیاز از مراقبت اشاره داشت. معنای ازدواج در روابط بین زوجین، در گروه رضایتمند، تعهد اجتماعی و بلوغ بود که در آن زوجین باعث تحول یکدیگر می شوند؛ اما در زوجین نارضایتمند، تحقق خود و فردیت توصیف شد. ساختار روابط، در زوجین رضایتمند به وجود هرم نقش و تصمیم گیری مشارکتی و در زوجین نارضایتمند به نقش های موازی اشاره داشت. مولفه های معنای زندگی مشترک، در زوجین رضایتمند در افق ارتباط زناشویی، رشد و تربیت فرزند، در فضای ارتباط زناشویی، آرامش و در محور ارتباط زناشویی، صداقت و در گروه نارضایتمند به ترتیب، رکود، تنش و دروغ، پنهان کاری و خیانت بود. همچنین یافته ها نشان داد همخوانی معنایی، همکاری در ساخت معنای مشترک و توانایی مذاکره در زوجین، منجر به رضایتمندی و ناهمخوانی معنایی، عدم همکاری در ساخت معنای مشترک و ناتوانی در مذاکره، منجر به نارضایتمندی زناشویی می گردد. مولفه های معنایی زوجین رضایتمند و نارضایتمند به ترتیب به عنوان مولفه های ایجابی و سلبی الگوی معنای زندگی رضایت بخش، مورد استفاده قرار گرفت.
خدیجه زارعی هفت چشمه معصومه اسمعیلی
چکیده هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثر بخشی آموزش هوش هیجانی از طریق روش درونگردی جذب و انطباق بر مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی دانش آموزان دختر مقطع سوم دبیرستان های شهر تهران بود که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه تعداد 30 دانش آموز به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. با توجه به طرح پژوهش از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 12جلسه در معرض متغییر آزمایشی( آموزش هوش هیجانی از طریق روش درونگردی جذب و انطباق) قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل آموزشی را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسش نامه ی هوش هیجانی بار-آن، آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم b و پرسشنامه گرایش به تفکرانتقادی کالیفرنیا فرم 75 سوالی گردآوری شدند و با استفاده از آمار توصیفی( فراوانی، شاخص های مرکزی، و شاخص های پراکندگی) و آمار استنباطی ( آزمون تحلیل کوواریانس یک طرفه) تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش هوش هیجانی به روش درونگردی جذب و انطباق در افزایش گرایش های تفکر انتقادی موثر موثر بوده است(01/0 p<). همچنین، نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش هیجانی به روش درونگردی جذب و انطباق در افزایش مهارت های تفکر انتقادی موثر بوده است(01/0 p<).
فاطمه زیارتی سید محمد کلانترکوشه
پژوهش حاضر باهدف مقایسه تاب آوری، بی ثباتی ازدواج و بهزیستی روان شناختی در دو گروه از مادران کودکان عادی و کم شنوا شهر تهران به روش کمی- کیفی انجام شد. در قسمت کمی، به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ی متشکل از 100 نفر از مادران دارای کودکان کم شنوا مراجعه کننده به بیمارستان های امیراعلم و لقمان و مرکز توان بخشی پژواک و 100 نفر از مادران کودکان عادی مراجعه کننده به مهدکودک ها و خانه خلاقیت های شهر تهران در سال 92 انتخاب شدند. مقیاس تاب آوری کانر و دیوید سون و شاخص بی ثباتی ازدواج، پرسش نامه بهزیستی روان شناختی ریف، پرسش نامه های مورداستفاده در پژوهش حاضر بودند. سپس از روش های آمار توصیفی مانند محاسبه میانگین، انحراف معیار و نیز آزمون t-test دو گروه مستقل جهت تحلیل داده ها استفاده شد. جهت دستیابی به داده های دقیق تر، در بخش کیفی نیز از 14 نفر مصاحبه به عمل آمد. این تعداد برحسب اشباع پاسخ ها به دست آمد. جداول فراوانی، کدگذاری باز و محوری رسم شد. درنهایت یافته های کمی و کیفی باهم مقایسه شدند. در بخش کمی، نتایج حاکی از آن بود که مادران دارای کودکان کم شنوا تاب آوری و بهزیستی روان شناختی کمتری نسبت به مادران کودکان عادی داشته اند و ازلحاظ متغیر بی ثباتی ازدواج بین دو گروه تفاوتی وجود نداشت. در بخش کیفی نیز یافته ها همسو با بخش کمی بود، به طوری که تاب آوری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان کم شنوا کمتر از مادران کودکان عادی بود و در متغیر بی ثباتی ازدواج تفاوتی بین دو گروه وجود نداشت.
معصومه نعمتی معصومه اسمعیلی
چکیده : هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه اعتیاد با زندگینامه افراد 40 – 20 سال در شهرستان کرج صورت گرفت.بدین منظور 15 نفر از جوانان معتاد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد جنوب غرب کرج که با شرایط نمونه مورد نظر هماهنگ بودند بصورت در دسترس انتخاب شدند برای جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و در تحلیل داده ها از تحلیل محتوای فیلم های تهیه شده از جریان مصاحبه استفاده شد . یافته های پژوهش نشان داد نوع ارتباط با والدین 28درصد و بیماریهای روحی و روانی در دوران کودکی 26درصد، تجارب آسیب و غفلت 11درصد علایق آرزوها و انتظارات 8 درصد، دوران تحصیل 9درصد ، روابط با دوستان 8 درصد و تجارب فقدان و شکست 8 درصداز عوامل تاثیر گذار در گرایش به مواد مخدر در گروه نمونه مورد بررسی را تشکیل می دهد . بحث و نتیجه گیری : می توان نتیجه گرفت که عوامل خانوادگی در دوران رشد و بیماریهای روحی و روانی مثل اضطراب و افسردگی در دوران کودکی بیشترین تاثیر را در گرایش به اعتیاد داشته است.
کبیر ویسی مصطفی تبریزی
هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش خود متمایز سازی بر تغییر نگرش دانشجویان پسر دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی نسب ه نحوه انتخاب همسر می باشد. جامعه پژوهش حاضر دانشجویان پسر دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی بوده است. نمونه گیری در این پژوهش به صورت تصادفی در دسترس بوده است. به این صورت که از طریق فراخوان از کلیه دانشجویان پسری که علاقمند به شرکت در کارگاه آموزشی بودند دعوت به عمل آمد. در مرحله اول 50 نفر برای شرکت در این کارگاه آموزشی ثبت نام کردند، که با توجه به محدودیت گروههای آزمایشی و کنترل تعداد افراد مورد نیاز انتخاب شدند. لذا افراد برای شرکت در کارگاه آموزشی در دو گروه آمایش جایگزین شدند. (n=15) و کنترل (n=15) ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته پرسشنامه نگرش نسبت به نحوه انتخاب همسر می باشد که در ایران توسط فرحبخش و مصری پور در سال 1384 هنجاریابی شده است. گروه آزمایش در جلسات آموزشی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. در پایان جلسات آموزشی پس ازمون برای هر دو گروه اجرا شد. پژوهش از نوع طرحهای آزمایشی (طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون کوواریانس استفاده شد.پس از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نتایج به دست آمده نشان داد که فرضیه پژوهشی با 99 درصد اطمینان مورد تأیید قرار گرفت. بدین معنی که آزمودنیها پس از آموزش خود متمایز سازی تفاوت معناداری را در مقیاس کلی نگرش نسبت به نحوه انتخاب همسر به صوت تغییر از نگرش غیر منطقی به نگرش منطقی را از خود نشان دادند.
فاطمه طهماسبی زاده معصومه اسمعیلی
چکیده ندارد.