نام پژوهشگر: داریوش شیخ الاسلامی وطنی
محمود مام شریفی سعید صادقی بروجردی
چکیده: زمانی که پدیده ای فراگیر می شود مستلزم ارتقاء کیفیت می باشد و ورزش نیز از این قاعده مبرا نیست. یکی از مدل هائی که در زمینه ارزیابی کیفیت خدمات در بخش های مختلف خدماتی مورد استفاده قرار گرفته است، مدل کیفیت خدمات می باشد. از این رو، در این پژوهش به ارتباط بین ابعاد کیفیت خدمات (عوامل ملموس، قابلیت اطمینان، پاسخگویی، تضمین و همدلی) و میزان اشتغال زایی در باشگاههای خصوصی استان کردستان پرداخته شده است. روش تحقیق از نوع توصیفی - همبستگی است و جامعه آماری تحقیق شامل باشگاههای خصوصی استان کردستان که در زمان اجرای تحقیق 191 باشگاه بود. در این پژوهش از دو نوع پرسشنامه استفاده گردیده است که پرسشنامه اول، پرسشنامه استاندارد مدل کیفیت خدمات برای ارزیابی سنجش میزان کیفیت خدمات در باشگاهها توسط مشتریان بود که میزان ضریب آلفای کرونباخ برای این پرسشنامه 902/0 و پرسشنامه دوم، پرسشنامه محقق ساخته اشتغال زایی برای مدیران و مالکان باشگاه هاست که میزان ضریب آلفای کرونباخ آن 802/0 بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل چند متغییره شامل رگرسیون چند متغییره و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیات پژوهش با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون r نشان داد که: بین کیفیت ارائه خدمات ورزشی و میزان اشتغال زایی در بعد «عوامل ملموس» رابط? معناداری(647/0r=) وجود دارد. بین کیفیت ارائه خدمات ورزشی و میزان اشتغال زایی در بعد «قابلیت اطمینان» رابطه معناداری(396/0r=) وجود دارد. بین کیفیت ارائه خدمات ورزشی و میزان اشتغال زایی در بعد «پاسخگویی» رابط? معناداری(307/0r=) وجود دارد. بین کیفیت ارائه خدمات و میزان اشتغال زایی در ابعاد «تضمین» (196/0r=) و «همدلی» (105/0r= ) رابط? معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که: مولفه های تضمین، عوامل ملموس، همدلی و پاسخگویی به ترتیب دارای بیشترین میزان مطلوبیت در بین مشتریان باشگاهها و مولفه قابلیت اطمینان دارای کمترین مطلوبیت در بین ابعاد کیفیت ارائه خدمات ورزشی را داراست. واژه های کلیدی: مدل کیفیت خدمات، ابعاد کیفیت خدمات، اشتغال زایی، باشگاه ورزشی.
سالار بردبار داریوش شیخ الاسلامی وطنی
هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تأثیر مکمل سازی zma و کـربـوهیـدرات، همراه بـا شش هفته تـمرین مقاومتی بر هورمون های تستوستـرون و igf-1، و آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در افراد تمرین نکرده بود. بدین منظور 27 نفر دانشجوی پسر غیرورزشکار (میانگین سنی65/1± 27/21 سال، وزن 26/10±24/68 کیلوگرم، قد 25/6±90/177 سانتی متر و شاخص توده بدنی54/2±54/21 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلب به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه شامل، گروه مکمل zma (10 نفر)، گروه کربوهیدرات + zma (9 نفر)، و گروه دارونما (8 نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرین شامل سه جلسه فعالیت مقاومتی شامل هفت حرکت (دو حرکت پایین تنه و پنج حرکت بالاتنه )، با 70 درصد یک تکرار بیشینه در سه هفته اول (هر حرکت شامل سه ست و هشت تکرار) و 85 درصد یک تکرار بیشینه در سه هفته دوم (هر حرکت شامل سه ست و شش تکرار) بود. نمونه های خونی به مقدار پنج سی-سی از سیاهرگ بازویی، قبل و بعد از دوره بعد از 12 ساعت ناشتایی به منظور اندازه گیری مقادیر سرمی تستوسترون، igf-1، کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز آزمودنی-هاگرفته شد. برای تـجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون two way repeated measure، t همبسته، تحلیل واریانس یک طـرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده گردید. یافته ها نشان داد که بین سه گروه اختلاف معناداری در تـستوسترون و igf-1 سرم آزمودنی ها، قبل و بعد از مصرف مکمل وجود نداشت. هم چنین، در ارتباط با تأثیر مکمل zma بر تغییر فعالیت آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز مشخص شد که مکمل سازی zma به همراه تمرین مقاومتی منجر به کاهش معنادار آنزیم لاکتات دهیدروژناز به میزان 5/25 و 22/5 درصد به ترتیب در گروههای 2و1(گروههای مکمل) شد، در حالی که باعث کاهش معنادار آنزیـم کراتین کیناز در گـروههای مکمل نگردید. در مجموع، نتایج بیانگر آن است که مکمل سازیzma به تنهایی و در ترکیب با کربوهیدرات توأم با تمرین مقاومتی، باعث افزایش غیرمعنادار هورمون های تستوسترون و igf-1 و کاهش غیرمعنادار آنزیم کراتین کیناز شد، در حالی که موجب کاهش معنادار آنزیم لاکتات دهیدروژناز در افراد تمرین نکرده گردید
فرهاد احمدی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
هدف از این تحقیق ارزیابی تأثیر مکمل پروتئین whey ایزولات وتمرین مقاومتی بر ظرفیت آنتی اکسیدانی و عوامل خطرزای قلبی-عروقی در مردان جوان دارای اضافه وزن بود. 30 نفر از دانشجویان پسر دانشگاه کردستان که دارای نمایه توده بدن بیشتر از 25 kg/m2 (سن: 8/1±67/21 سال، وزن: 00/7±12/83 کیلوگرم، قد: 06/5±176 سانتیمتر) بودند، به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. سپس به شکل تصادفی به 3 گروه 10 نفره زیرتقسیم شدند: 1- گروه تجربی 1: مصرف مکمل + 6 هفته تمرین مقاومتی 2-گروه تجربی 2: مصرف دارونما + 6 هفته تمرین مقاومتی (به مدت 6 هفته، هفته ای 3 جلسه) 3- گروه کنترل: تنها در پیش آزمون و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. مکمل پروتئینی whey ( 30گرم در روز) و دارونما (به همان مقدار نشاسته) هر روز بین وعده های غذایی توسط آزمودنی ها مصرف شد. از آزمودنی های گروه های تجربی و گروه کنترل در مرحله پیش آزمون و پس آزمون 10 سی سی خون سیاهرگی در وضعیت ناشتا گرفته شد و کلسترول ،hdl،ldl ، تری گلیسرید، فیبرینوژن، قند خون حالت ناشتا (fbs)، فشارخون های استراحتی سیستولی ودیاستولی، نسبت دورکمر به باسن(whr)، گلوتاتیون (gsh) حالت احیا، و ظرفیت آنتی-اکسیدانی تام پلاسما (tac) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های اندازه گیری های مکرر، آنالیز واریانس یک-طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی و آزمون t وابسته تجزیه و تحلیل شدند. مقادیر کلسترول، hdl، و tac در گروه مکمل نسبت به پیش آزمون تغییر یافت (05/0 >p). سطوح ldl ، تری گلیسرید، و گلوتاتیون در هر دو گروه مکمل و دارونما تغییرات مطلوبی را نشان داد (05/0 >p). هیچ تغییری در سطوح فیبرینوژن، قند خون حالت ناشتا، فشارخون های استراحتی سیستولی ودیاستولی، و نسبت دورکمر به باسن در گروه ها مشاهده نشد. با توجه به یافته های تحقیق حاضر مشخص شد مصرف مکمل whey در ترکیب با 6 هفته تمرین مقاومتی در افراد دارای اضافه وزن تغییرات مطلوبی در برخی از عوامل خطرزای قلبی- عروقی شده و باعث افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی بدن می شود که می تواند که می تواند باعث پیشگیری از ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی و کاهش رادیکال های آزاد تولیدی در بدن و کنترل صدمات سلولی شود.
یونس بختیاری داریوش شیخ الاسلامی وطنی
یکی از مهمترین موضوعاتی که باید مورد توجه مربیان و ورزشکاران قرار گیرد، موضوع از دست دادن توانایی ها و سازگاری های به دست آمده در اثر تمرین، در مرحله بی تمرینی است. نقش بی تمرینی از یک تا چندین هفته بی تمرینی بر بسیاری از مشخصه های فیزیولوژیکی، آنتروپومتریکی و حتی روان شناختی توسط بسیاری از محققان مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. اما هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر بی تمرینی دو هفته ای پس از 2 نوع تمرین مقاومتی بر قدرت بیشینه و ترکیب بدن مردان تمرین کرده بود. نمونه آماری این تحقیق 30 نفر از دانشجویان ورزشکار مرد دانشگاه رازی بودند که به طورداوطلبانه در تحقیق شرکت کرده و به طور تصادفی در دو گروه 15نفری قرار گرفتند: گروه شدت، تمرین مقاومتی را با شدت بالا وحجم پایین انجام دادند (91/2±30/23bmi=،4/1±7/24=سن)؛ و گروه حجم، (45/2±45/22bmi=،4/1±7/24=سن) تمرین مقاومتی را با شدت پایین و حجم بالا انجام دادند ( به مدت 6 هفته و هفته ای 3 جلسه). سپس آزمودنی های هر دو گروه دو هفته بی تمرینی را تجربه کردند. یا فته ها نشان داد که در هر دو گروه قدرت بیشینه در حرکت پرس سینه، زیربغل، سرشانه، اسکوات، جلوبازو، پشت بازو، پس از6 هفته برنامه تمرین مقاومتی پیشرفت معناداری یافت. و شاخص توده بدن و درصد چربی بدن نیز کاهش معناداری پیدا کرد. اما در اثر دو هفته بی تمرینی در هر دو گروه قدرت بیشینه در همه حرکات کاهش معنی دار و شاخص توده بدن ودرصد چربی بدن افزایش معنی داری پیدا کرد.با این حال قدرت بیشینه به طور معنی داری در همه حرکات همچنان بالا تر از سطوح پیش از تمرین بود. شاخص توده بدن پس از دوره بی تمرینی تفاوت معنی داری با سطوح پیش از تمرین نداشت و درصد چربی بدن فقط در گروه حجم به طور معنی داری پایین تر از سطوح پیش از تمرین باقی ماند
رشاد صلواتی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر حاد ترتیب ارائه فعالیت مقاومتی بر سروتونین و کورتیزول در مردان جوان غیر ورزشکار انجام گرفت. 15 مرد جوان(19 تا 24 سال) به صورت هدفمند انتخاب و سه جلسه تمرینی را تکمیل کردند: جلسه اول ده تکرار بیشینه(10rm) برای نه حرکت تعیین شد. پروتکل تمرینی شامل ترکیبی از حرکات بالا تنه و پایین تنه همراه با ترکیب بزرگی و کوچکی عضلات بود. یک هفته بعد، در جلسه دوم، به صورت تصادفی نیمی از آزمودنی ها پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک) و بقیه آزمودنی ها پروتکل ب( از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. ارائه پروتکل الف شامل: پرس سینه، پرس پا، زیر بغل یا سیم کشی(لت)، جلو پا، سرشانه از جلو، پشت ران، جلو بازو، ساق پا و پشت بازو بود. ارائه پروتکل ب عکس برنامه تمرینی الف صورت گرفت. آزمودنی ها سه نوبت فعالیت را برای هر حرکت با مقدار بار 10 تکرار بیشینه، تا حد خستگی انجام دادند. استراحت برای هر نوبت یک دقیقه و برای هر حرکت دو دقیقه در نظر گرفته شد. جلسه سوم سه روز بعد از جلسه دوم با همین پروتکل تمرینی اجرا شد، با این تفاوت که تمرینات به آزمودنی های الف و ب جابجا گردید. در هریک از پروتکل ها، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از هر پروتکل تمرینی انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری نشان داد که بلافاصله بعد از پروتکل ب سروتونین سرم افزایش معنی دار یافت. نوع ارائه پروتکل تمرینی بر تغییرات کورتیزول سرم تاثیری نداشت. با توجه به نتایج میزان درک فشار در حین فعالیت، تمرین مقاومتی نوع ب احتمالاً خستگی بیشتری بعد از فعالیت ایجاد می کند که این خود باعث افزایش مقدار سروتونین می شود.
آرزو مرادی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
چکیده هدف از پژوهش حاضر مطالعه تاثیر حاد تمرین مقاومتی همراه با مکمل اسید آمینه شاخه دار بر غلظت اسیدهای آمینه پلاسما، پاسخهای هورمونی و شاخص های آسیب عضلانی در زنان تمرین کرده بود. به این منظور 11 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه کردستان با میانگین سنی 58 /1±22 و 09/1±21 ، وزن 90/5±98/61 و 81/2±33/58 ، قد 95/5±61/1 و 05/5±63/1، شاخص توده بدنی 67/1±72/23 و 47/1± 21/21 که حداقل دو جلسه فعالیت ورزشی منظم در طول هفته داشته و سابقه مصرف هیچ نوع مکملی نداشتند، به صورت داوطلب در این تحقیق شرکت کردند. طرح تحقیق در دو جلسه با فاصله شش هفته انجام شد. در جلسه اول 5 نفر از آزمودنی ها مکمل و 6 نفر از آنها دارونما دریافت کردند. در جلسه دوم روند معکوس داشت.20 دقیقه بعد از مصرف مکمل یا دارونما، برنامه تمرینی شامل هفت حرکت (دو حرکت پایین تنه و پنج حرکت بالاتنه) ، با شدت 50 درصد 1rm در 5 ست ،15-12 تکرار توسط آزمودنی ها انجام شد. نمونه های خونی قبل از فعالیت در ساعت 7:30 صبح) ناشتا) ، بلافاصله بعد از فعالیت، 3 ساعت بعد از فعالیت و همچنین در روز دوم آزمون در ساعت30: 7 صبح) ناشتا) جهت آنالیز اسیدهای آمینه، هورمون های انسولین و کورتیزول، آنزیم های لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز، جمع آوری شد. نتایج حاصل افزایش قابل توجهی در اسیدهای آمینه شاخه دار لوسین(001/0p=)، ایزولوسین(005/0p=) در گروه مکمل نسبت به گروه دارونما نشان دادند. همچنین، افزایش غلظت گلوتامین پلاسما در گروه مکمل مشاهده شد (041/0p=). این در حالی بودکه در ارتباط با سایر اسید های آمینه شامل فنیل آلانین، و متیونین بین دو گروه دریافت کننده مکمل و دارونما اختلافی دیده نشد. در ارتباط با تاثیر مکمل bcaa بر غلظت انسولین ، کورتیزول ، کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز تغییرات معناداری در بین شرایط مورد مطالعه مشاهده نشد. در کل، مطالعه حاضر بیانگر عدم تاثیر مکمل bcaa بر پاسخهای هورمونی، شاخصهای آسیب عضلانی ، و غلظت اسیدهای آمینه پلاسما متعاقب فعالیت مقاومتی حاد است.
احسان حسینی بیدختی ناصر بهپور
هدف از این پژوهش بررسی اثر هیپوکسی تناوبی بر سطوح لپتین پلاسما در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است. بدین منظور 10 نفر آزمودنی چاق (3 مرد و 7 زن)، با شاخص توده بدنی بیشتر از 30 و دامنه سنی 50 تا 70 سال که به دیابت نوع دو مبتلا بوده و بجز فعالیت های بدنی معمول خود حداقل برای یک سال گذشته سابقه شرکت در هیچ برنامه تمرینی منظمی را نداشتند به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. مداخله تمرینی شامل 14 جلسه مداوم هیپوکسی تناوبی، هر روز یک ساعت (5 دقیقه هیپوکسی، 5 دقیقه هوای اتاق) اجرا شد. شدت هیپوکسی در 5 روز اول، دوم و سوم به ترتیب معادل 12، 11 و 10 درصد اکسیژن در هوای دمی بود. در اولین روز از مداخله در حالت ناشتا برای اندازه گیری سطوح پلاسمایی لپتین و انسولین و فاکتورهای هماتولوژیک خون نمونه گیری انجام شد. سپس بعد از اعمال 14 روز هیپوکسی تناوبی در روز 15 و پیش از آخرین جلسه هیپوکسی و 6 ساعت پس از پایان هیپوکسی نمونه گیری خون انجام شد. نتایج نشان داد که هیپوکسی تناوبی باعث افزایش معنادار لپتین در روز هفتم پیش از هیپوکسی (036/0=p) و روز پانزدهم پیش از هیپوکسی (004/0=p) نسبت به پیش آزمون شد. انسولین و فاکتورهای هماتولوژیک در هیچ کدام از مقادیر اندازه گیری شده تفاوت معناداری را نسبت به پیش آزمون از خود نشان نداد. هیپوکسی تناوبی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 می تواند باعث افزایش سطوح پلاسمایی لپتین شود که عاملی برای کاهش اشتها و متعاقب آن کاهش وزن افراد دیابتی چاق می باشد.
پیمان سلیمی سعید قایینی
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر ترتیب ارائه فعالیت مقاومتی بر لپتین و تستوسترون در مردان جوان دارای اضافه وزن انجام گرفت. 14 مرد جوان (میانگین سن: 25/1±36/21 سال و bmi: 88/1±95/27kg/m2) به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو جلسه تمرینی را تکمیل کردند. قبل از آن در جلسه ای یک تکرار بیشینه برای شش حرکت تعیین شد. انجام فعالیت های مقاومتی، با دو نوع ارائه گوناگون [ پروتکل الف: از عضلات بزرگ به کوچک(پرس پا، پرس سینه، سیم کش زیر بغل، سرشانه هالتر، جلو بازو، پشت بازو) و پروتکل ب: از عضلات کوچک به بزرگ(عکس ترتیب حرکات پروتکل الف)] و با شدت 85/0 یک تکرار بیشینه انجام گرفت. برای این منظور در جلسه اول و به صورت تصادفی نیمی از آزمودنی ها پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک) و بقیه آزمودنی ها پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. استراحت برای هر نوبت یک دقیقه و برای هر حرکت دو دقیقه در نظر گرفته شد. یک هفته بعد، جلسه دوم با همین پروتکل تمرینی اجرا شد، با این تفاوت که تمرینات به آزمودنی های الف و ب جابجا شد. در هریک از پروتکل ها، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری حاکی از آن بود که غلظت لپتین سرم در هر دو پروتکل بلافاصله بعد از فعالیت و 30 دقیقه بعد از فعالیت نسبت به قبل از آن به صورت معناداری به ترتیب(003/ 0=p و 002/ 0=p) کاهش یافت. در مورد غلظت تستوسترون هم در هر دو پروتکل بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل از آن کاهش معنی داری(005/ 0=p و 002/ 0=p) دیده شد. علاوه بر این، در پروتکل الف، همبستگی بین لپتین و تستوسترون در هیچ یک از مراحل اندازه گیری مشاهده نشد، اما در پروتکل ب همبستگی منفی بین این دو ملاحظه گردید. در کل یافته های حاضر نشان داد که ترتیب بزرگی یا کوچکی عضلات بکار گرفته شده، در ابتدای فعالیت تأثیری بر ترشح هورمون لپتین و تستوسترون ندارد؛ اگرچه اثبات همبستگی بین این دو هورمون به تحقیقات بعدی نیاز دارد.
یزدان فروتن وحید تادیبی
پژوهش حاضر در بررسی اثرات تمرینات موازی(هوازی مقاومتی موازی) بر توسعه قدرت، و با هدف بررسی تاثیر شدت تمرین هوازی (بیشینه و زیربیشینه) موجود در تمرینات موازی از یک طرف، و فاصله استراحتی موجود میان تمرینات هوازی و مقاومتی(بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت) بر تعداد کل حرکات انجام شده با وزنه 75 درصد یک تکرار بیشینه و قدرت یک تکرار بیشینه انجام شده است. بدین منظور، 16 ورزشکار پسر به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه هشت نفره تمرین موازی (هوازی بیشینه- مقاومتی، و هوازی زیربیشینه- مقاومتی) قرار گرفتند. در پروتکل تمرینی، تمرین هوازی بیشینه شامل 6 نوبت دویدن اینتروال 4 دقیقه ای با شدت 95 تا 100 درصد ضربان قلب ذخیره با 4 دقیقه استراحت فعال بین نوبت ها، وتمرین هوازی زیربیشینه شامل 36 دقیقه دویدن مداوم با شدت 75 درصد ضربان قلب ذخیره، و تمرین قدرتی شامل 4 ست حرکت پرس سینه و پرس پای شیب دار با باری معادل 75 درصد تکرار بیشینه بود. همه آزمودنی ها در 9 جلسه تمرینی شرکت کرده و به دنبال تمرین هوازی، پرس سینه و پرس پای شیب دار را با فواصل استراحتی بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت انجام دادند. بین جلسات تمرینی، و به منظور جلوگیری از دچار شدن آزمودنی ها به بیش تمرینی، 48 ساعت استراحت قرار داده شده بود. در جلسه اول، تمرینات قدرتی بدون انجام تمرینات هوازی و به عنوان پیش آزمون انجام شد. اما از جلسه دوم تا نهم، آزمودنی ها دو حرکت پرس سینه و پرس پای شیب دار را با فاصله های استراحتی بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت انجام دادند.در چهار جلسه، تعداد تکرار های انجام شده با وزنه 75 درصدی یک تکرار بیشینه، و در چهار جلسه دیگر، قدرت یک تکرار بیشینه در دو حرکت پرس ارزیابی شد. آزمون های کولموگروف -اسمیرنوف، تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، t-test و آزمون تعقیبی بن فرونی برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، مدت زمان استراحتی اعمال شده بین دو نوع تمرین(قدرتی و هوازی) بر تعداد تکرار ها و حداکثر قدرت پرس پا اثر معناداری دارد در حالی که بر نعداد تکرار ها و حداکثر قدرت پرس سینه اثر معناداری ندارد. در ضمن در سه حالت استراحتی بلافاصله، 4و 8 ساعت تعداد تکرارها و حداکثر قدرت کاهش معناداری را در حرکت پرس پا نسبت به دو حالت کنترل و 24 ساعت نشان داد. همچنین بین دو حالت کنترل و 24 ساعت تفاوت معناداری نشان داده نشد.در ضمن تضعیف توسعه قدرت در هر دو گروه تمرین موازی اتفاق افتاد که در گروه تمرین هوازی بیشینه این کاهش مشهودتر بود. به توجه به یافته های پژوهش می توان بیان کرد، در فاصله استراحتی کمتر از 8 ساعت استقامت عضلانی و حداکثر قدرت کاهش قدرت اتفاق می افتد که این تضعیف قدرت به گروه ویژه ای از عضلات که در فعالیت های هوازی درگیر بوده اند محدود می شود. در ضمن اثر نوع تمرینات بر توسعه قدرت اثر گذار نبوده و عواملی مثل مدل خستگی روانشناختی(روانی ) – انگیزشی، خستگی محیطی و مرکزی بر تضعیف توسعه قدرت تاثیر گذار می باشند.
فریبا فلاحی مهدی عباسپور
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر تمرین مقاومتی با ارائه های گوناگون بر سطوح il-6 و crp در دختران دارای اضافه وزن انجام گرفت. 31 دختر دارای اضافه وزن با میانگین سنی 35/2±35/22 سال به صورت هدفمند انتخاب و سپس به شکل تصادفی در سه گروه: تجربی یک (10نفر)، تجربی دو (11نفر) و کنترل (10نفر) قرار گرفتند. قبل از شروع تمرینات، 1rm آزمودنی-ها در هشت حرکت تعیین شد. پنج روز بعد، آزمودنی ها تمرینات خود را به مدت شش هفته (سه جلسه در هفته) شروع کردند. اجرای تمرینات مقاومتی به دو صورت بود: الف) تمریناتی که از گروه عضلات درشت شروع می شد و به سمت گروه عضلات کوچک پایان می یافت (پرس پا، پرس سینه، سیم کش زیر بغل، جلو پا، پشت پا، ساق پا، جلو بازو و پشت بازو) که توسط گروه تجربی یک انجام شد و ب) تمریناتی که از گروه عضلات کوچک شروع می شد و به سمت گروه عضلات بزرگ پایان می پذیرفت (عکس تمرینات گروه الف، که توسط گروه تجربی دو انجام شد). گروه کنترل هیچ تمرینی انجام نداد. برنامه تمرینی در هر جلسه شامل سه ست با 12 تکرار و با شدت 1rm60-50% بود. خون گیری در دو نوبت، 24 ساعت قبل از اولین جلسه و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در حالت ناشتا انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری نشان داد که سطوح il-6 تغییر معناداری پیدا نکرد، اما در مورد crp دیده شد که گروه تجربی دو کاهش معناداری در مقایسه با گروه تجربی یک (006/0p=) و گروه کنترل (016/0p=) دارد. نتیجه گیری: در کل یافته های حاضر نشان می دهد بزرگی یا کوچکی عضلات مورد استفاده در ابتدای تمرین، تاثیری بر پاسخ il-6 ندارد، اما crp در شرایطی که تمرین با عضلات کوچک شروع می شد به دنبال شش هفته کاهش یافت.
سکینه نیک سرشت داریوش شیخ الاسلامی وطنی
چکیده هدف از این پژوهش بررسی اثر هیپوکسی تناوبی (ihe) بر میزان گرلین در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است. بدین منظور 10 آزمودنی چاق(3مرد، 7 زن)، با شاخص توده بدنی بیشتر از 30 و دامنه سنی 50 تا 70 سال که به دیابت نوع دو مبتلا بوده و حداقل در یک سال گذشته سابقه ی شرکت در هیچ برنامه تمرینی منظمی را نداشته اند، به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. مداخله تمرینی شامل 15 جلسه مداوم هیپوکسی تناوبی، هر روز یک ساعت (5 دقیقه هیپوکسی، 5 دقیقه نورموکسی) بود. شدت هیپوکسی در 5 روز اول، دوم و سوم به ترتیب معادل 12، 11 و 10 درصد بود. نمونه های خونی جهت اندازه گیری گرلین و انسولین در 5 نوبت، به ترتیب روز اول و هفتم در حالت ناشتا و روز 15 در سه نوبت ناشتا، بلافاصله و 6 ساعت بعد از مداخله هیپوکسی گرفته شد. ترکیب بدن و حداکثر اکسیژن مصرفی در دو نوبت پیش و پس آزمون اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی، و همچنین t همبسته نشان داد که گرلین و انسولین بعد از مداخله 14 روزه هیپوکسی تفاوت معناداری را نشان ندادند. شاخص توده بدن کاهش 8/2 درصدی را نشان داد )05/0(p>. اما مداخله 15 روزه هیپوکسی باعث افزایش 9 درصدی در vo2max شد )05/0 >(p. در کل یافته های تحقیق حاضر بیانگر آن است که هیپوکسی تناوبی علیرغم تأثیر مثبت بر vo2max، باعث تغییر در غلظت سرمی هورمون های انسولین و گرلین نمی شود.
زهرا حسنی نصرت مهدی عباسپور
هدف تحقیق حاضر مطالعه تاثیر روزه داری توام با فعالیت بدنی ایروبیک بر آمادگی جسمانی وابسته به سلامت و غلظت های انسولین و لپتین پلاسما بود. بدین منظور 19 نفر از بانوان شرکت کننده در کلاس های ایروبیک با میانگین سنی 89/9 ±68/29سال به صورت داوطلب به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند.گروه اول که هم در ماه رمضان روزه می گرفتند و هم در کلاس ایروبیک شرکت می کردند (9نفر) و گروه دوم که روزه می گرفتند اما به ایروبیک نمی پرداختند (10نفر). نمونه های خونی آزمودنی ها (پنج سی سی از سیاهرگ بازویی)، سه روز قبل از ماه رمضان پس از 12 ساعت ناشتایی به منظور اندازه گیری مقادیر لپتین، انسولین و قند خون گرفته شد. برای تعیین آمادگی جسمانی وابسته به سلامت فاکتورهای ترکیب بدنی با استفاده از دستگاه امپدانس متری، توان هوازی با آزمون بروس، قدرت عضلانی با دستگاه دینامومتر، استقامت موضعی با انجام آزمون های دراز و نشست و شنای سوئدی ویژه بانوان، انعطاف پذیری با استفاده از جعبه انعطاف پذیری، اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t همبسته و t مستقل و سطح معنی داری 5 % نشان داد که بین دو گروه اختلاف معنی داری در لپتین، انسولین و قند خون قبل و بعد از ماه رمضان وجود نداشت اما در میان فاکتورهای آمادگی جسمانی مشخص شد که میانگین دو گروه در متغیر درازونشست(05/0 ? p) تفاوت معنی داری دارد و در بین سایر فاکتور ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد.در مطالعه تغییرات درون گروهی در گروه اول مشخص شد که قند خون ناشتا از73/6± 83/84 به 43/5 ± 33/95 mg/dl افزایش معنی-دار و انسولین از97/3 ± 31/12 به 78/2 ± 25/4 uiu/mil کاهش معنی داریافت و در میان فاکتور های آمادگی جسمانی، انعطاف پذیری و شنای سوئدی تفاوت معنی داری را نشان دادند و در بین سایر متغیرها تفاوت معنی-داری مشاهده نشد. درگروه دوم قند خون ناشتا از 53/3 ± 88 به 06/9 ± 66/94 mg/dl و لپتین از96/11 ± 02/35 به 59/12±35/ 19ng/ml تغییر معنی دار یافتند و در میان فاکتور های آمادگی جسمانی تنها شنا سوئدی تفاوت معنی داری داشت و در بین سایر متغیرها تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در مجموع، نتایج تحقیق بیانگر آن است که روزه داری توام با فعالیت بدنی ایروبیک باعث افزایش معنی دار در متغیر درازونشست از میان فاکتورهای آمادگی جسمانی شد و در مقادیر لپتین، انسولین و قند خون تفاوت معنی داری مشاهده نشد و نتایج نشان داد که فعالیت بدنی حین روزه داری تأثیر منفی بر عملکرد ندارد.
روناک تابعی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر ارائه فعالیت مقاومتی شش هفته ای بر آدیپونکتین سرم و شاخص مقاومت به انسولین دختران دارای اضافه وزن بود. 31 دختر دارای اضافه وزن با میانگین سنی 35/2 ± 35/22 سال و با 47/2± 74/27 bmi =کیلوگرم بر متر مربع به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تجربی یک (n=10)، تجربی دو(n=11) و گروه کنترل (n=10) قرار گرفتند. گروه تجربی یک تمرینات را از گروه عضلات بزرگ به کوچک (پرس پا، پرس سینه، سیم کش زیر بغل، جلو پا، پشت پا، ساق پا، جلو بازوپشت بازو) و گروه تجربی دو، تمرینات را از گروه عضلات کوچک به بزرگ (پشت بازو، جلو بازو، ساق پا، پشت پا، جلو پا، سیم کش زیر بغل، پرس سینه، پرس پا) اجرا نمودند. برنامه تمرینی سه بار در هفته و هر جلسه شامل سه ست با 12 تکرار و شدت 1rm 60-50% اجرا شد. زمان استراحت بین ایستگاه ها سه دقیقه و زمان استراحت بین هر ست دو دقیقه بود. گروه کنترل در طی این شش هفته برنامه تمرینی نداشتند. خونگیری در دو مرحله 24 ساعت قبل از شروع پروتکل و مجددا20 ساعت بعد از اتمام دوره، با شرایط کاملا مشابه و به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری نشان داد که آدیپونکتین در هیچ یک از گروه های تجربی تغییر معناداری نداشته است. بنابراین نوع ارائه تمرینی تاثیری بر آدیپونکتین ندارد. شاخص مقاومت به انسولین در دو گروه تجربی کاهش معنی داری یافت (p < 0.05) و نوع ارائه تمرین مقاومتی تاثیری بر این شاخص نداشت
شلیر مرادی مهدی عباس پور
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر ترتیب ارائه فعالیت مقاومتی بر ویسفاتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن انجام گرفت. 15 مرد جوان (میانگین سن 25/1±36/21 سال وbmi 88/1±95/27kg/m2 ) به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو جلسه فعالیت مقاومتی را تکمیل کردند. قبل از آن در جلسه ای جداگانه، یک تکرار بیشینه ای برای شش حرکت تعیین شد. آزمودنی ها فعالیت مقاومتی با دو نوع ارائه گوناگون: پروتکل الف ( از عضلات بزرگ به کوچک شامل: پرس سینه، پرس پا، سیم کش زیر بغل، سرشانه هالتر، جلو بازو، پشت بازو)، و پروتکل ب ( از عضلات کوچک به بزرگ: عکس ترتیب حرکات پروتکل الف) را با شدت 85% یک تکرار بیشینه انجام دادند. برای این منظور در جلسه اول و به صورت تصادفی هفت نفر از آزمودنی ها پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک) و بقیه آزمودنی ها (هشت نفر) پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. استراحت برای هر نوبت یک دقیقه و برای هر حرکت دو دقیقه در نظر گرفته شد. یک هفته بعد، جلسه دوم فعالیت مقاومتی همانند جلسه اول اجرا شد، با این تفاوت که فعالیت مقاومتی برای آزمودنی ها الف و ب جا به جا شد. در هر یک از پروتکل ها، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت انجام گرفت.نتایج با استفاده از آزمون آنوای تکراری حاکی از آن بود که غلظت ویسفاتین سرم در پروتکل ب بلافاصله بعد از فعالیت (005/0 p=) نسبت به قبل از آن به صورت معنا داری افزایش یافت. در مورد علظت انسولین، در هر دو پروتکل بلافاصله و 30 دقیقه ( 000/0p= ، و000/0 p=) پس از فعالیت نسبت به قبل از آن افزایش معنی داری دیده شد. در مورد غلظت گلوکز در هر دو پروتکل بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل از آن کاهش معناداری (005/0 p=و 018/0(p= دیده شد. در مورد مقاومت به انسولین در هر دو پروتکل بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل از آن افزایش معناداری (000/0p= ،000/0p=) دیده شد.در کل، یافته های حاضر نشان داد که ترتیب بزرگی یا کوچکی عضلات به کار گرفته شده در ابتدای فعالیت، تاثیری بر ترشح هورمون ویسفاتین و دیگر فاکتورهای نامبرده ندارد.
ناصح جهانی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
چکیده طرح ملی طناورز که از سال 1390 در مدارس ابتدایی اجباری شد؛ متشکل از دو بخش طنا + ورز می باشد. طنا مخفف کلمه طناب و کلمه ورز به معنای اهتمام به ورزش است و مفهوم کلی آن ورزش کردن با طناب برای کسب تندرستی، نشاط و آمادگی بدنی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات با طناب بر روی آمادگی جسمانی نوجوانان پسر دارای اضافه وزن بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی مدارس ابتدایی شهرستان سنندج در سال تحصیلی 92 – 91 بود. به صورت خوشه ای دوازده مدرسه انتخاب شدند. از بین 240 نفر نوجوان 12 – 9 ساله متناسب با تحقیق، تعداد 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (15=n ) و کنترل (15=n ) قرار گرفتند. تمرینات 3 روز در هفته و به مدت 8 هفته برای گروه تجربی برگزار شد. هر جلسه تمرینی شامل 30 دقیقه تمرینات اصلی (پرش ساده به صورت اینتروال)، 5 دقیقه گرم کردن و 5 دقیقه ریکاوری در پایان جلسه بود. گروه کنترل در طی این 8 هفته غیر از کلاس های عمومی تربیت بدنی هیچ فعالیت منظمی نداشتند. متغیرهای اندازه گیری شده در این تحقیق شامل ترکیب بدن (وزن، درصد چربی، نسبت دور شکم به باسن و bmi) با استفاده از دستگاه body composition analyzer، استقامت قلبی- تنفسی با استفاده از آزمون دو 540 متر، استقامت عضلات کمربند شانه با استفاده از آزمون بارفیکس خوابیده، قدرت عضلانی با استفاده از آزمون پرش جفت پا و انعطاف پذیری با استفاده از آزمون جعبه انعطاف پذیری بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (تی همبسته و تی مستقل) استفاده گردید. نتایج آزمون، بهبود معناداری را در وزن، درصد چربی، whr، bmi، آمادگی قلبی – تنفسی، استقامت عضلانی، قدرت عضلانی و انعطاف پذیری نشان داد. در مجموع می توان گفت که تمرینات اینتروال طناب زنی بر آمادگی جسمانی مرتبط با سلامتی نوجوانان دارای اضافه وزن تأثیر مطلوبی دارد. کلیدواژه ها: طناب بازی، ترکیب بدن، تمرینات اینتروال، فعالیت بدنی، تندرستی
حمید کشاورزی حسن آباد محمدرضا کردی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین فعالیت بدنی با برخی شاخص های سلامتی و پروتیین واکنشی c(crp)و همچنین مطالعه رابطه این پروتیین با شاخص های سلامتی است. به همین منظور 200 مرد و زن 60-30 ساله قروه ای (97 مرد و 103 زن) در سه رده سنی 40-50، 30-41 و 60-51 سال به عنوان نمونه و به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. از شاخصهای سلامتی و ترکیب بدنی شامل قد، وزن، bmi,whtr,whr,wc اندازه گیری شدند. همچنین پروتیین واکنشی c(crp) به عنوان شاخصی که با بیماری های قلبی عروقی مرتبط است در 25 درصد آزمودنی ها ارزیابی گردید. از ضریب همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل یافته ها استفاده و نتایج زیر بدست آمد: همبستگی معناداری بین crp و whtr مردان 50-41 ساله وجود داشت. بین crp و bmi زنان 50-41 ساله و 60-51 ساله نیز مشاهده گردید. همچنین بین فعالیت بدنی و whr مردان 40-30 سال 50-41 سال و زنان 40-30 سال رابطه معنی داری مشاهده شد. این وضعیت بین فعالیت بدنی و whtr مردان و زنان 40-30 سال 50-41 سال و 60-51 ساله نیز دیده شد. علاوه بر این بین فعالیت بدنی و bmi مردان و زنان 40-30 سال 50-41 سال و 60-51 سال وجود دارد. در مورد رابطه فعالیت بدنی و wc مردان و زنان 40-30 سال 50-41 سال و 60-51 سال نیز همبستگی معنی دار بود.
بهروز چهری وحید تاًدیبی
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر فعالیت مقاومتی حاد با نسبت های متفاوت انقباض کانسنتریک- اکسنتریک بر پاسخ های هورمونی مردان تمرین کرده انجام گرفت. 10 مرد جوان (میانگین سن: 2/1±3/26 سال، میانگین وزن: 25/4±2/81 میانگین قد: 6±178) به صورت هدفمند انتخاب، و 4 جلسه فعالیت مقاومتی را تکمیل کردند. فعالیت های مقاومتی، با 4 نوع نسبت زمانی انقباض گوناگون (پروتکل1-1: 1 ثانیه انقباض کانسنتریک و 1 ثانیه انقباض اکسنتریک، پروتکل 3-3: 3 ثانیه انقباض کانسنتریک و 3 ثانیه انقباض اکسنتریک، پروتکل 2-4: 4 ثانیه انقباض کانسنتریک و 2 ثانیه انقباض اکسنتریک، و پروتکل 4-2: 2 ثانیه انقباض کانسنتریک و 4 ثانیه انقباض اکسنتریک) و با شدت 65/0 یک تکرار بیشینه انجام گرفت. برای این منظور در هر جلسه و به صورت تصادفی آزمودنی ها در 4 گروه، 4 پروتکل فوق را با 3 ست، و 8 تکرار شامل حرکات پرس سینه، لت، جلو پا ماشین و پشت پا ماشین را انجام دادند. استراحت برای هر نوبت 1 دقیقه و برای هر حرکت 2 دقیقه در نظر گرفته شد. با 3 روز فاصله استراحتی، جلسات دوم تا چهارم اجرا شد، با این تفاوت که قرارداد آزمودنی ها جابجا گردید. در هر یک از پروتکل ها، خون گیری پیش از فعالیت و بلافاصله پس از فعالیت انجام گرفت. آزمون آنوا با اندازه گیری مکرر نشان داد تغییرات درون گروهی(اثر زمان) در هورمون رشد و هورمون تستوسترون معنادار بود، اما در ارتباط با کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول معنادار نبود. همچنین در مورد هیچ کدام از متغیرها، تغییرات بین گروهی (اثر پروتکل) معناداری ملاحظه نشد. یافته های این تحقیق بیانگر آن است که فعالیت مقاومتی حاد با نسبت های گوناگون انقباض کانسنتریک- اکسنتریک، تأثیری بر پاسخ های هورمونی ندارد.
فروزان رضایی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
دیابت نوع دو فرم شایع تر این بیماری است، به طوری که 95-90 درصد موارد دیابت را به خود اختصاص می دهد. بیماری دیابت در ایالات متحده آمریکا به سطح اپیدمیک رسیده و 6/20 میلیون نفر مبتلا به دیابت ملیتوس هستند (11). در ایران افزایش شیوع چاقی، دیابت و نارسایی های مربوط به آن از مشکلات اصلی سلامت محسوب می شود و 7/7 درصد افراد بالغ 25 تا 64 سال (نزدیک به دو میلیون نفر) به این بیماری مبتلا هستند که در افراد کم تحرک و دارای اضافه وزن شیوع بیشتری دارد (12). موثرترین روش جهت مدیریت این نگرانی، پیشگیری از وقوع دیابت و عوارض آن باشد. استعداد ژنتیکی، عوامل محیطی، سبک زندگی همچون چاقی عمومی، چاقی شکمی، رژیم ناسالم و فقدان فعالیت بدنی، عوامل خطرزای دیابت نوع دو هستند. انتظار می رود که شیوع جهانی دیابت نوع دو تا سال 2025 دو برابر می گردد (13). افزایش تعداد موارد جدید مبتلایان به دیابت نوع دو همراه با عوارض آن، به یک نگرانی اصلی تأمین سلامت عمومی در کشورهای در حال توسعه و صنعتی تبدیل شده است (14). ارتباط معکوسی میان فعالیت بدنی با شدت متوسط و دیابت نوع دو در مطالعات مقطعی به چشم می خورد (15). در همین زمینه مطالعات نشان می دهند که فعالیت بدنی در سطح متوسط تا شدید می تواند ابتلا به دیابت نوع دو را پیشگیری نماید (16). علاوه بر این برخی مطالعات بالینی نشان داده اند که تغییرات سبک زندگی همچون افزایش فعالیت بدنی، کاهش وزن و رژیم غذایی قادر به جلوگیری از ابتلا به دیابت نوع دوهستند (17). از طرف دیگر، امروزه پوکی استخوان از جمله عوامل مخاطره آمیز سلامت عمومی است. پژوهش های اخیر نشان می دهند، اهمیت این مسئله در چند ده? آینده دو چندان افزایش خواهد یافت. پوکی استخوان یک بیماری متابولیکی است که در آن تراکم بافت استخوانی به قدری کاهش می یابد که استخوان ها در برابر وارد شدن حتی نیروی اندکی می شکنند. بروز این عارضه در زنان بیشتر از مردان است، در دوران یائسگی و با کاهش سطوح استروژن به شدت افزایش می یابد. پوکی استخوان در زنان یائسه شیوع بالایی داشته و 30 درصد آنان دچار شکستگی های ناشی از این مشکل می شوند (18). از آنجا که افزایش تراکم استخوان بعد از جوانی بسیار مشکل است، از این رو به حداکثر رساندن اوج تراکم استخوان در دوره جوانی بسیار مهم است و نقش کلیدی در جلوگیری از پوکی استخوان و خطر افتادن در میانسالی و پیری دارد. توده استخوانی تا اندازه ای توسط عوامل ژنتیکی تعیین می شود. به هر حال برخی تعدیلات محیطی و روش زندگی از جمله تغذیه، فعالیت بدنی، قدرت عضلانی و ترکیب بدنی با درجات مختلف نقش مهمی بر توده استخوانی دارند. استئوپروز وضعیتی است که به صورت کاهش توده استخوانی، افزایش شکنندگی، تغییر ساختار استخوان و نیز افزایش خطر شکستگی مشخص می گردد (19). همچنین تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که دیابت نوع یک و دو می توانند در تشدید پوکی استخوان نقش داشته باشند. دیابت نوع یک، ارتباط واضحی با ایجاد استئوپروز در مطالعات مختلف داشته است، حتی به عنوان یکی از علل ثانویه پوکی استخوان شناخته شده است. اما، اطلاعات در مورد دیابت نوع دو و ارتباط آن با پوکی استخوان متفاوت می باشد و به روشنی دیابت نوع یک نیست. در برخی مطالعات، تراکم استخوان در این بیماران کاهش یافته یا بدون تغییر گزارش شده است (20). در سا ل های اخیر دربار? کاربرد فعالیت های ورزشی در استحکام استخوان ها تحقیقات زیادی صورت گرفته است(21). مطالعات انجام شده، دربار? انسان و حیوانات نشان می دهند فعالیت بدنی بر توسعه، حفظ و نگهداری تود? استخوان تأثیر عمده ای داشته است؛ اما هنوز در مورد تأثیر نوع و شدت فعالیت ورزشی که منجر به بیشترین اثرگذاری بر استحکام استخوانی شود، اطمینان حاصل نشده است (22).
زهرا عبدی برافتابی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
هدف ازمطالعه حاضر بررسی نقش تمرین مقاومتی بر غلظت محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته در زنان یائسه دارای دیابت نوع دو بود. آزمودنی ها 15 زن یائسه 58-48 ساله عضو انجمن دیابت شهر سنندج بودند که به طور تصادفی در دو گروه: تجربی (7=n) و کنترل (8=n) قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه، و هر جلسه 1 ساعت تمرین های با وزنه را اجرا کردند. برای این منظور 6 حرکت روتین با وزنه، هر حرکت با 3 ست و 8 تکرار، و با شدت 70% یک تکرار بیشینه یک تکرار بیشینه در نظر گرفته شد. گروه کنترل هیچ نوع برنامه تمرینی در طول دوره پژوهش نداشتند. جهت تعیین اختلاف درون گروهی و بین گروهی از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر درسطح معنی داری (05/0?p) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد در گروه تجربی میزان شاخص سرمی ages در پس آزمون (در مقایسه با پیش آزمون) کاهش معناداری یافت. همچنین در پس آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه ملاحظه شد. این یافته ها حاکی از آن است که 8 هفته تمرین مقاومتی باعث بهبود شاخص ages در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو می شود. واژگان کلیدی: دیابت، فعالیت ورزشی مقاومتی، گلیکاسیون
علی نظریان سردار محمدی
چکیده مقدمه: هدف از تحقیق حاضر مقایسه میزان آگاهی و نگرش ورزشکاران برتر رشته های مختلف نسبت به بیماری پوکی استخوان بود. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی بود. ورزشکاران لیگ برتر رشته های بسکتبال، هندبال، دو و میدانی، کبدی و کاناپولو جامعه ی آماری تحقیق را تشکیل دادند. از بین آن ها تعداد 250 نفر [بسکتبال (45 نفر)، هندبال (45 نفر)، دو و میدانی (30 نفر)، کبدی (80 نفر) و کانوپلو (50 نفر) ] به صورت در دسترس انتخاب شدند. از پرسشنامه ی محقق ساخته جهت سنجش میزان آگاهی و نگرش نمونه ها نسبت به بیماری پوکی استخوان استفاده شد. روایی محتوایی آن با استفاده از نظر متخصصین تایید گردید و جهت بدست آوردن پایایی پرسشنامه، ابتدا به صورت پایلوت بین 70 نفر پخش گردید و سپس میزان آلفای کرونباخ آن 82/0 بدست آمد. یافته ها: نتایج تحقیق با استفاده از آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین میزان آگاهی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی نسبت به بیماری پوکی استخوان، تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0p<)، به گونه ای که بین میزان آگاهی ورزشکاران دو میدانی با ورزشکاران دیگر رشته های ورزشی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0p?). اما بین میزان آگاهی سایر ورزشکاران نسبت به بیماری پوکی استخوان تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). از طرفی میزان نگرش ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی نسبت به بیماری پوکی استخوان، تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0p<)، به طوری که بین میزان نگرش ورزشکاران دو میدانی با ورزشکاران دیگر رشته های ورزشی تفاوت معنی داری دیده شد (05/0p<)، اما میزان نگرش سایر ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی نسبت به بیماری پوکی استخوان تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشت (05/0p>). بحث و نتیجه گیری: در کل یافته های حاضر نشان داد، بجز در مورد ورزشکاران رشته دو و میدانی، سایر ورزشکاران مورد مطالعه به لحاظ میزان آگاهی و نگرش نسبت به بیماری پوکی استخوان، اختلاف معناداری با هم نداشته، به لحاظ آگاهی کل در وضعیت متوسط و یا زیر متوسط بودند. واژگان کلیدی: آگاهی، نگرش، ورزشکار، پوکی استخوان
حسین نیک اندیش سعید قائینی
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین اوزان چربی، عضلانی و استخوانی با عوامل قدرتی – سرعتی و مقایسه آن در نوجوانان کشتی گیر و همتایان غیرورزشکار بود. بدین منظور، دو گروه 85 نفره از دانش آموزان 13 الی 15 سال کشتی گیر و غیرورزشکار به طور تصادفی از جامعه آماری مدارس راهنمائی و متوسطه شهر همدان انتخاب شدند. برای اندازه گیری قدرت آزمودنی ها از آزمون های دینامومتری پنجه دست برتر، پرش طول جفت و کشش بارفیکس و برای اندازه گیری سرعت از آزمون های دوی 10 متر و خط کش استفاده گردید. شاخص های ریخت شناسی شامل قد، وزن، اوزان چربی، عضلانی و استخوانی آزمودنی ها نیز به-وسیله ی متر، ترازوی دیجیتالی، کالیپر و از طریق فرمول های مربوط مورد اندازه گیری و محاسبه قرارگرفتند. تجزیه و تحلیل آماری داده ها از طریق آزمون t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون انجام گرفت. نتایج آزمون tمستقل نشان داد که دو گروه در هیچ یک از شاخص های ریخت شناختی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند (05/0<p). اما در آزمون های آمادگی جسمانی، صرف نظر از عدم معنی داری تفاوت های بین گروهی در آزمون خط کش (392/0=p)، برتری نوجوانان کشتی گیر از همتایان غیرورزشکارآن ها در آزمون های دینامومتری پنجه، پرش طول جفت، کشش بارفیکس و دوی 10 متر سرعت، از لحاظ آماری معنی دار بود (05/0>p). براساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون، در نوجوانان کشتی گیر بین شاخص های ریخت شناختی وزن (703/0=r، 0005/0=p)، وزن بدون چربی (754/0=r، 0005/0=p)، وزن مطلق عضله (715/0=r، 0005/0=p) و وزن مطلق استخوان (717/0=r، 0005/0=p) با دینامومتری پنجه همبستگی مثبت و معنی دار وجود داشت و همبستگی بین شاخص قد و پرش طول جفت (230/0=r، 034/0=p) و دینامومتری پنجه (705/0=r، 0005/0=p) مثبت و معنی دار بود. به علاوه، بین وزن مطلق عضلانی و عوامل آمادگی جسمانی پرش طول جفت (283/0-=r، 009/0=p) و کشش بارفیکس (307/0- =r، 004/0=p) همبستگی معنی دار و منفی وجود داشت و همبستگی وزن مطلق عضلانی با دوی 10 متر (257/0=r، 017/0=p) و دینامومتری پنجه (484/0=r، 0005/0=p) مثبت و معنی دار بود. در نوجوانان غیرورزشکار نیز، همبستگی بین وزن بدون چربی (680/0=r، 0005/0=p)، قد (490/0=r، 0005/0=p)، وزن مطلق چربی (312/0=r، 004/0=p) و وزن مطلق استخوانی (678/0=r، 0005/0=p) با دینامومتری پنجه، مثبت و معنی دار بود. همبستگی بین وزن و پرش طول جفت (246/0-=r، 023/0=p) معنی دار و منفی و وزن و دوی 10 متر (370/0=r، 0005/0=p) و دینامومتری پنجه (615/0=r، 0005/0=p) معنی دار و مثبت بود. همچنین، همبستگی بین وزن مطلق عضلانی و دوی 10 متر (296/0=r، 006/0=p) و دینامومتری پنجه دست برتر (651/0=r، 0005/0=p)، معنی دار و مثبت بود. برطبق این یافته ها، فعالیت های منظم کشتی، احتمالا بدون ایجاد تغییرات ریخت شناسی چندان در نوجوانان، موجب بهبود عوامل آمادگی جسمانی می گردند. با وجود این، سرعت عکس العمل ممکن است بیشتر از تمرین-بدنی، تحت تأثیر ویژگی های ذاتی باشد. همچنین، وجود همبستگی معنی دار بین برخی شاخص های ریخت شناختی و عوامل آمادگی جسمانی در نوجوانان کشتی گیر و غیرورزشکار، از نکات قابل تأمل برای مربیان در امر استعدادیابی است.
شیرین محبی نادر فرهپور
اسپرین مچ پا یکی از رایج ترین صدمات در ورزش است، که اهمیت درمان را بیشتر می کند. عملکرد مفصل مچ پا به طور مستقیم با توانایی فرد برای حفظ کنترل پوسچر ایستا رابطه دارد. از حمایت کننده های خارجی مچ پا (بریس، اورتز، بانداژ و...) می توان برای جلوگیری از آسیب مچ پا، پایدار کردن مچ پای آسیب دیده و جلوگیری از آسیب بیشتر در مرحله توانبخشی استفاده کرد. با این وجود بحث درباره ی این که چه نوع حمایت کننده ای باید استفاده شود وجود دارد. با ابداع نوعی چسب قابل ارتجاع به نام چسب کینزیو در سال 1980 محبوبیت آن در کلینیک های فیزیوتراپی هر روز در حال افزایش است. با توجه به آن که مطالعات زیادی راجع به اثر این چسب بر بهبود تعادل افراد مبتلا به اسپرین مچ پا صورت نگرفته است، هدف این تحقیق بررسی اثر چسب کینزیو در کنترل استاتیک پوسچر بیماران مبتلا به اسپرین مچ پا بود. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی و جامعه آماری آن را زنان جوان غیر ورزشکار مبتلا به اسپرین درجه2 که حداکثر سه ماه از آسیب شان گذشته بود را شامل می شد. نمونه ها شامل 11 زن مبتلا به اسپرین با میانگین سن 56/1±36/23 سال، میانگین قد 12/4±63/168 سانتیمتر، میانگین وزن 73/10±08/66 کیلوگرم و kg/m251/3±19/23 bmi= در گروه آزمایشی که آسیب در پای برترشان رخ داده بود و 11 زن سالم متناظر با گروه آزمایشی با میانگین سن92/1±90/21 سال، میانگین قد 94/6±09/165 سانتیمتر، میانگین وزن 09/13±03/65 کیلوگرم و kg/m248/4±77/23bmi= در گروه کنترل بودند. تعادل آزمودنی ها با صفحه نیرو بررسی شد. از هر فرد 10 آزمون در 10 حالت مختلف گرفته شد. مدت زمان هر آزمون 20ثانیه و با فرکانس hz500 بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون manova استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد نوسانات تعادلی در پای مبتلا به اسپرین در مقایسه با پای متناظر گروه کنترل اختلاف معنی داری ندارد(61/0p=). زمانی که اطلاعات بینایی حذف شد این اختلاف معنی دار نبود(12/0p=). با مقایسه دو گروه در حالت جفت پا مشخص شد که اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود دارد(02/0p=) و تعادل گروه آسیب دیده کمتر از گروه سالم است. با بانداژ کردن پای آسیب دیده و مقایسه آن با قبل از بانداژ تفاوت معنی داری در نوسانات مشاهده نشد(08/0p=). در پایان می توان نتیجه گرفت که نوسانات افراد مبتلا به اسپرین بعد از طی کردن دوره حاد، تفاوت معنی داری با افراد سالم نداشت که علت آن ممکن است این باشد که بعد از طی کردن دوره حاد به یک نوع تطابق جدید تعادل می رسند.
کارن خرمی پور داریوش شیخ الاسلامی وطنی
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر حاد فعالیت های ایزومتریک با و بدون انسداد جریان خون بر فعالیت عضلانی و لاکتات خون بود. بدین منظور، 10 مرد دانشجوی سالم که سابقه تمرین مقاومتی را دارا بودند، با میانگین سن 0/23±24/9 سال و قد 1/99±179/6سانتی متر و وزن 2/7±74/4کیلوگرم به طور داوطالبانه در این تحقیق شرکت کردند. در ابتدا فشار خون قوزک پای آزمودنی ها به وسیله دستگاه سونوگرافی داپلر رنگی و توسط متخصص سونوگرافی تعیین گردید و همین مقدار فشار جهت انسداد جریان خون در جلسه فعالیت همراه با کاهش جریان خون به وسیله کاف بر نقطه پروگزیمال ران پای غالب آزمودنی ها اعمال شد. پروتکل این تحقیق شامل 6 انقباض ایزومتریک 10 ثانیه ای بود و بین هر دو انقباض آزمودنی ها 60 ثانیه استراحت میکردند. این پروتکل در هر 2 جلسه فعالیت (100 درصد mvc بدون انسداد جریان و 100 درصدmvc همراه با انسداد جریان خون) عیناً تکرار شد، با این تفاوت که در جلسه فعالیت همراه با کاهش جریان خون با بستن کاف از رسیدن خون به عضله ران جلوگیری شد. با استفاده از آزمون کالموگراف- اسمیرنوف نرمال بودن داده ها بررسی شد و سپس از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر جهت تشخیص تغییرات درون جلسه ای و بین جلسه ای iemg و لاکتات خون استفاد شد. آنالیز داده ها تفاوت معناداری بین مقدار iemg و لاکتات خون (با و بدون انسداد جریان خون) نشان نداد .احتمالا دلیل یکسان بودن مقادیر شاخص های عملکرد عضلانی در 2 جلسه بدلیل حداکثر بودن فشار در هر 2 جلسه فعالیت می باشد. در کل، یافته های مطالعه حاضر نشان داد استفاده از روش انسداد جریان خون به منظور ایجاد سازگاری تمرین بهتر(به دلیل تولید لاکتات بیشتر و فراخوانی واحد حرکتی بزرگتر) در شدت فعالیت حداکثر موثر نخواهد بود.
هلاله شافعی داریوش شیخ الاسلامی وطنی
پژوهش حاضر، تأثیر 6 هفته تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی را بر سطوح sicam-1 سرمی و شاخص مقاومت به انسولین در زنان تمرین نکرده مورد مطالعه قرار داده است. روش شناسی:44 زن تمرین نکرده¬ی سالم با میانگین سنی1/6±20/23 سال و شاخص توده¬ی بدنی3±20/84 کیلوگرم بر مترمربع به صورت هدفمند انتخاب و سپس به شکل تصادفی در چهار گروه: استقامتی، قدرتی، ترکیبی و کنترل (هر گروه 11 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه های تمرینی، به مدت شش هفته ، سه جلسه در هفته، تمرین کردند.برنامه¬ی تمرین استقامتی شامل بلوک¬های ایروبیک بود که با شدت 60 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب انجام شد. برنامه¬ی تمرین مقاومتی به صورت کار با وزنه بود و با شدت 60 تا 75 درصد یک تکرار بیشینه در نظر گرفته شد. در روند برنامه¬ی ترکیبی، افرادیک جلسه برنامه¬ی تمرین قدرتی وجلسه¬ی بعد، برنامه¬ی تمرین استقامتی را همانند گروه های تمرین استقامتی و مقاومتی انجام دادند.گروه کنترل بدون برنامه¬ی تمرینی بود.خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در حالت پایه (24 ساعت قبل از شروع برنامه¬ی تمرینی) و مجدداً 36 ساعت پس از خاتمه تمرینات انجام شد. نتایج: یافته¬های پژوهش با استفاده از آزمون آنوای تکراری نشان داد که سطوح sicam-1 در گروه قدرتی (000/0=p) و ترکیبی (0/000=p)کاهش معنادار داشت، ولی در گروه استقامتی این کاهش معنادار نبود. همچنین تغییرات انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در هیچ¬یک از گروه¬ها معنادار نبود. اما مقادیر گلوکز ناشتا در گروه ترکیبیافت معناداری داشت (0/01p=)، درحالی که در سایر گروه¬ها بدون تغییر بود. همچنین، در ارتباط با هیچ¬یک از متغیرها، تغییرات بین گروهی معناداری مشاهده نگردید. نتیجه¬گیری: به نظر می¬رسد که تمرینات ترکیبی در مدت و شدت اعمال شده، بر سطوح مولکول چسبان و شاخص مقاومت به انسولین در زنان تمرین¬نکرده سالم تأثیر بیشتری دارد و برای بهبود این شاخص ها، اجرای همزمان تمرینات استقامتی و مقاومتی، در مقابل انجام هر یک به تنهایی، موثر¬تر است.
محمدرضا بلوریان داریوش شیخ الاسلامی وطنی
چکیده مقدمه: هدف پژوهش حاضر مطالعه تاثیر 10 روز مصرف دوز های مختلف بتاآلانین بر میزان خستگی عصبی- عضلانی و سطوح لاکتات خون ناشی از فعالیت بیشینه در مردان بود. روش شناسی: 40 نفر مرد فعال با میانگین سنی (6/2±9/21 سال) و شاخص توده بدنی (8/1± 54/24 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به چهار گروه 10 نفره، [2، 4 و 6 گرم مکمل بتاآلانین وگروه کنترل (دارونما)[ تقسیم شدند. آزمودنی ها در جلسات پیش آزمون و پس آزمون، 4 فعالیت 30 ثانیه ای تست وینگیت را با حداکثر توان اجرا کردند. استراحت بین هر فعالیت 4 دقیقه بود. آزمودنی ها بعد از انجام پیش آزمون به مدت 10 روز مکمل مصرف کردند، سپس در روز یازدهم در جلسه پس آزمون مجدداً پروتکل اینتروال وینگیت را انجام دادند. خون گیری اول قبل از شروع اولین فعالیت وینگیت و دومین خون گیری 6 دقیقه بعد از چهارمین فعالیت وینگیت صورت گرفت. امپلی تود حاصل از emg نیز در هنگام اجرای هر 4 تست اندازه گیری شد و میانگین آن ها محاسبه شده است. نتایج: یافته های تحقیق با استفاده از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که دریافت دوزهای مختلف مکمل بتاآلانین تاثیری بر دامنه موج m عضله پهن خارجی ندارد. به عبارت دیگر، تغییرات درون گروهی (078/0p=) و بین گروهی (66/0p=) هیچ کدام معنادار نبودند. در خصوص متغیر لاکتات نیز نتایج نشان دادکه اثر زمان (تغییرات درون گروهی) در هر 4 گروه معنادار بود. به بیانی دیگر، پس از فعالیت های تکراری وینگیت، میزان لاکتات در تمامی گروه های دریافت کننده مکمل و گروه دارونما افزایش معناداری یافت، در حالی که بین گروه ها اختلافی دیده نشد. نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاضر در کل حاکی از آن است که انجام فعالیت های تکراری بیشینه منجر به افزایش معنادار لاکتات می شود، اما مصرف کوتاه مدت مکمل بتاآلانین با دوزهای مختلف تاثیری بر خستگی عصبی- عضلانی و تجمع لاکتات خون ندارد.