نام پژوهشگر: نعیمه بزمی
زینب جعفرپور طیبه زندی پو
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه کمال گرایی و مهارتهای ارتباطی دانشجویان با سازگاری تحصیلی آنان انجام پذیرفت . جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دختر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای الزهراء و علامه بود. نمونه متشکل از 234 دانشجو بود که به روش تصادفی و براساس روش نمونه گیری طبقه ای نسبی از بین طبقات انتخاب شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. ابزارهای اندازه گیری استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه سازگاری تحصیلی بارو(1949) ، مهارتهای ارتباطی کرمی(1386) و کمال گرایی اهواز(1378) بود. آزمون های آماری مورد استفاده آمار توصیفی و آمار استنباطی از قبیل آزمون همبستگی پیرسون، تی مستقل و رگرسیون می باشد .داده های پژوهش حاکی از رابطه مثبت بین متغیر مهارت ارتباطی و سازگاری تحصیلی و رابطه منفی و معکوس بین متغیر کمال گرایی و سازگاری تحصیلی و همچنین رابطه منفی بین دو متغیر مهارت های ارتباطی و کمال گرایی بود. هیچ تفاوتی بین دانشجویان دانشگاه تک جنسیتی الزهراء و دو جنسیتی علامه، دانشجویان سال اول و آخر و بومی و غیر بومی از نظر مهارت های ارتباطی و سازگاری تحصیلی وجود نداشت و همچنین متغیرهای کمال گرایی و مهارت های ارتباطی به ترتیب با میزان بتای 546/0- و 232/0 سازگاری تحصیلی را پیش بینی می کردند . با توجه به نتایج به دست آمده به مراکز مشاوره دانشگاه ها توصیه می شود نسبت به شناسایی دانشجویانی که سطوح پایین مهارتهای ارتباطی و سطوح بالای کمال گرایی را دارا می باشند اقدام نمایند و با اجرای کلاس های آموزشی در افزایش سازگاری تحصیلی آنان را یاری نمایند.
مرجان سلیمی طیبه زندی پور
پژوهش حاضر با هدف مقایس? تاثیر الگوهای تربیتی و میزان مذهبی بودن والدین بر بلوغ عاطفی فرزندانشان، صورت گرفته است. جامع? آماری، دانش آموزان دختری هستند که در سال تحصیلی 88 - 89 در سال سوم دبیرستان در رشته های انسانی، ریاضی و تجربی، در مدارس دولتی تهران مشغول به تحصیل اند. نمونه شامل 305 نفر از این دانش آموزان است که به شیو? نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده است. برای جمع آوری اطلاعات 3 پرسشنام? میزان مذهبی بودن والدین (گرنکویست، 1998)، بلوغ عاطفی (سینگ و بهارگاوار، 1991) و پیوند والدینی (پارکر و همکاران، 1979)، به کار رفته است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، آزمون تعقیبی شفه و رگرسیون استفاده شده است. نتایج نشان داد که هر چه میزان مراقبت (caring) پدر و مادر افزایش یابد، میزان بلوغ عاطفی دختران نیز افزایش می یابد. در بعد حمایت افراطی(کنترل)، هر چه میزان حمایت افراطی مادر و پدر، افزایش یابد، میزان بلوغ عاطفی دختران کاهش می یابد. بالاترین سطح بلوغ عاطفی مربوط به دخترانی بود که سبک تربیتی مادران خود را مراقبت زیاد و کنترل کم (فرزندپروری بهینه) گزارش کردند و کمترین میزان بلوغ عاطفی مربوط به دخترانی بود که سبک تربیتی مادران خود را مراقبت کم و کنترل زیاد (کنترل بدون محبت) ادراک کرده بودند. در مورد پدران نیز، نتایج مشابه به دست آمد. براساس یافته ها، میان مذهبی بودن مادر و پدر و بلوغ عاطفی فرزندان دختر، رابط? مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین میزان مذهبی بودن مادر و پدر و الگوی تربیتی آنان رابط? مثبت و معنادار وجود دارد. یافته ها نشان داد، هر دو متغییر حمایت افراطی (کنترل) و مراقبت، هم در مادر و هم در پدر، پیش بینی کنندهای مناسبی برای بلوغ عاطفی دختران می باشند. براین اساس پیشنهاد می شود که با بالا بردن سطح آگاهی های والدین دربار? نحو? ارتباط صحیح با فرزندان از طریق تهی? و توزیع بروشورهای آموزشی، سخنرانی در انجمن های اولیاء و مربیان آموزش و پرورش و ...، افزودن درسی به عنوان فرزندپروری در سطح دروس عمومی دانشگاه در مقطع کارشناسی، آشنا کردن افراد با مبحث بلوغ عاطفی و دادن آگاهی های دینی به نوجوانان از طریق رسانه های ارتباط جمعی و مدارس و ... گامی در جهت زندگی پویاتر و بالغان? نوجوانان برداشت.
معصومه آشوری طیبه زندی پور
هدف اصلی از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش برنامه ریزی عصبی- کلامی بر رضایت زناشویی، رضایت جنسی و مهارت های ارتباطی زوجین جوان بود. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در پژوهش حاضر، جامعه ی آماری شامل کلیه ی زوج های جوان مراجعه کننده به خانه ی سلامت شهرداری منطقه ی 10 تهران بود. نمونه ی پژوهش شامل 16زوج (16زن و 16 مرد) که به عنوان گروه نمونه به طور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (8زن و 8 مرد) و گروه کنترل (8 زن و 8 مرد) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از سه ابزار رضایت زناشویی (هودسون، 1992)، رضایت جنسی (دیوبند،1387) و مهارت های ارتباطی (عطارها، 1386) جمع آوری و از طریق نرم افزار spss تحلیل شد. مقایسه ی نمره های دو گروه در قبل و بعد از آموزش تفاوت معناداری را نشان داد. نتایج نشان داد که آموزش برنامه ریزی عصبی- کلامی بر افزایش رضایت زناشویی، رضایت جنسی و مهارت های ارتباطی زوجین در پس آزمون موثر بوده است. اما میان مردان و زنان تفاوتی در اثربخشی آموزش برنامه ریزی عصبی- کلامی مشاهده نشد.