بیان مساله ( شرح موضوع پژوهش ، قلمرو زمانی و مکانی پژوهش ) در ?? سال اخیر، بیشتر شرکتها و سازمانهای دولتی به مباحثی همچون تحول سازمانی، بهبود عملکرد، توسعه کارکنان، طرح جانشینی و غیره، با اجرای برنامه های الگوسازی شایستگی توجه کرده اند تا عملکرد کارکنان را با نیازمندیهای شغلی تطبیق دهند. پذیرش و گسترش سریع رویکرد شایستگی محور و به کارگیری آن در برنامه های توسعه کارکنان بیش از هر چیز، نتیجه مزایا و فوایدی است که دراین رویکرد نهفته است. واقعیت این است که اگر در سازمانها از وجود انسانهای خلاق ، دانشگر، فرصت شناس و تبیین گر مسائل بی بهره باشیم ، بسیاری از فرصتها و موقعیتها را از دست خواهیم داد . برای رسیدن به هدف جهانی شدن و یا حتی ماندن در این سطح، پرورش و جایگزینی نیروهای جدید به منظور ادامه راه رشد و ترقی الزامی است و آینده صنعت متعلق به کسانی است که برای آن برنامه و هدف دارند . این گونه است که تغییر و دگرگونی در نیروی انسانی و ساختار سازمانی اجتناب ناپذیر می شود و دانشمندان علم مدیریت بر این باورند که تغییر و تحول در نیروی انسانی، ریشه تمام موفقیتهای سازمانها است. بدیهی است اگر در مدیریت منابع انسانی تغییری حاصل نشود، صنعت محکوم به فنای حتمی است. پس برنامه ریزی در راستای توسعه منابع انسانی و طراحی برنامه های توانمندسازی منابع انسانی، یکی از راهکارهای اساسی رسیدن به توسعه پایدار و جهانی سازی است که مدیران منابع انسانی در آن نقش بسزایی دارند( رابینس ، 2002 ). بعد از مقاله مهم لاولر ( 1994 ) اهمیت شایستگی در سازمانها بسیار گسترش یافته است وی سیر تحولی سازمانها، از سازمانهای بر اساس تحلیل شغل، به سازمانهای بر اساس شایستگی را بررسی کرد، به گونه ای که امروزه تعداد وسیعی از سازمانها، روشهای مدیریت منابع انسانی مبتنی بر شایستگی را به کار می برند. با وجود استفاده و کاربرد آن به روشهای متفاوت، به نظر می رسد شایستگی ها از لحاظ مفهومی، نیاز به تفسیر و توضیح دارند. 1-3- اهداف پژوهش در این پژوهش به دنبال ایجاد الگوی از شایستگی های( محوری ، مدیریتی ، شغلی ) در شرکت جهاد نصر یزد هستیم تا با تکبه بر این الگو های جامع به اهداف توانمند سازی منابع انسانی در شرکت های عمرانی و پیمانکاری برسیم و سیستم جذب، نگهداشت ، آموزش و بهسازی و ارتقاء نیروی انسانی با توجه به این الگو شکل گرفته و رشد یابد . شایستگی ها، مزایای متفاوتی برای سازمان ها و مدیران در سطوح مختلف دارند و سازمانها نیز به دلایل گوناگونی، نظیر : انتقال رفتارهای ارزشمند و فرهنگ سازمانی، عملکرد موثر برای همه کارکنان، تاکید بر ظرفیت های افراد (به جای شغل آنها ) به عنوان شیوه کسب مزیت رقابتی ، تقویت رفتار تیمی از شایستگی ها استفاده می کنند . 1-3-1- هدف اصلی 1- تدوین الگوی شایستگی ( محوری ، رهبری ، سازمانی ) در سازمان های عمرانی 2- افزایش بهره وری و راندمان منابع انسانی با استفاده از الگوی شایستگی ها 1-3-2- اهداف فرعی 1- تعیین شایستگی های ( محوری ) شرکت جهاد نصر یزد 2- تعیین شایستگی های ( رهبری ) شرکت جهاد نصر یزد 3- تعیین شایستگی های ( سازمانی ) شرکت جهاد نصر یزد 4- پیشنهاد سر فصل آموزشی مناسب بر مبنای الگوی شایستگی ها 1-4- فرضیات ( سوالات پژوهشی ) 1- مجموعه مولفه های شکل دهنده شایستگی محوری در شرکت های عمرانی کدامند ؟ 2- مجموعه مولفه های شکل دهنده شایستگی رهبری در شرکت های عمرانی کدامند ؟ 3- مجموعه مولفه های شکل دهنده شایستگی سازمانی در شرکت های عمرانی کدامند ؟ 4- آیا شکاف معناداری بین وضعیت موجود و وضعیت ایده آل شایستگی های ( محوری ، رهبری ، سازمانی ) در شرکت جهاد نصر یزد وجود دارد ؟

هدیکچ : هب نتخادرپ ،اه هاگنب یارب یتباقر تیزم داجیا رد یژولونکت نوزفازور تیمها هب هجوت اب نیب شیپ و یزیمم ثحابم دشاب یمرادروخرب یی?اب رایسب تیمها زا یژولونکت ی . یلعف قیقحت رد نآ توق هطقن هک یاه لدم قیفلت و یفیک و یمک قیقحت یاه شور بیکرت زا هدافتسا رد tam و chp میزادرپ یم یژولونکت ینیب شیپ و یزیمم هب هناگادج زاف ود رد ،دشاب یم . زاف رد تایبدا رورم زا هدافتسا اب لوا اب هبحاصم و یژولونکت یزیمم فلتخم یاه لدم سایق ،قیقحت دریگ یم رارق هدافتسادروم یژولونکت یزیمم روظنم هب هک ددرگ یم جارختسا ییاه هفلوم ناگربخ . یژولونکت هنیمز رد دوجوم یاه تنتپ لیلحت و ناگربخ زا یجنسرظن کمک اب ادتبا رد مود زاف رد ژولونکت یاه یریگ تهج ،یگدنسیر یاه لدم قیفلت اب نآ زا سپ و هدیدرگ صخشم هدنیآ رد ی tam و chp میزادرپ یم هدنیآ رد اه یریگ تهج نیا یدنب هبتر هب . زاف رد هدمآ تسد هب جیاتن دوجو فاکش لآ هدیا تیعضو هب تبسن سلطا لدم دعب راهچ ره رد هک تسا نآ زا یکاح لوا یاه هزوح رد بیترت هب فاکش نیرتشیب و هتشاد ناسنا و رازفا تخس ،رازفا نامزاس ،رازفا تاع?طا دشاب یم رازفا . یاهب شهاک یاه یریگ تهج هک دهد یم ناشن مود زاف رد هدمآ تسد هب جیاتن رد بیترت هب دیلوت تعرس شیازفا و یتعنص تظافح شیازفا ،یرتشم تیاضر شیازفا ،هدش مامت تر کی یاه هب دنریگ یم رارق راهچ ات .

مقوله موفقیت در در ارایه محصولات جدید به بازارهای هدف، موضوعی حایز اهمیت برای مدیران و مالکان شرکت هاست. در واقع پیدایی پاسخی برای این سوال که چه عواملی باعث برتری برخی از شرکت های در معرفی محصولات جدید به بازار می شود و چرا هنوز نرخ شکست در پروژه های توسعه محصول بالاست، ذهن اکثر محققان و پژوهشگران این حوزه را به خود مشغول کرده است. شکست این پروژه ها در شرکت های کوچک و متوسط(smes) که در اقتصاد بعنوان منبع اشتغالزایی و کارآفرینی محسوب می شوند، مساله ی حادتری در مقام قیاس با شرکت های بزرگ دارد. به گونه ای که برخی از این شکست ها عملا امکان حیات شرکت های مزبور را سلب می کند و تعطیلی این واحدها را به دنبال دارد. لذا ما برای بررسی بهتر در مطالعه پیش رو صرفاً با عنایت به مقوله ی اندازه شرکت، تمرکزمان را بر روی شرکت های کوچک و متوسط (شرکت های زیر مجموعه صنایع غذایی و آشامیدنی استان فارس) قرار داده ایم و چالش ها و عوامل موثر بر موفقیت فرآیند توسعه محصول جدید را در این شرکت ها با عنایت به نظریات مدیران این شرکت ها مورد بررسی قرارداده ایم. تحقیق پیش رو تحقیقی کمی بشمار می آید که با بازنگری گسترده ادبیات مرتبط و همچنین با اجرای مصاحبات ساخت یافته پرسشنامه لازم تدوین و از آن برای جمع آوری داده ها استفاده نموده است. مقوله موفقیت در در ارایه محصولات جدید به بازارهای هدف، موضوعی حایز اهمیت برای مدیران و مالکان شرکت هاست. پس از انجام تحلیل های آماری نتایج تحقیق مزبور در 2 قسمت بیان می شود: الف) نتایج مربوط به شناسایی ورتبه بندی چالش های توسعه محصول جدید نتایج این قسمت حکایت از آن دارد که چالش های عدم وجود منابع مالی،محدودیت امکانات تولیدی و عدم فهم مناسب نیازها و خواسته های مشتریان با اهمیت ترین چالش های توسعه محصول جدید در این شرکت ها هستند. همچنین بررسی داده های بدست آمده نشان داد که از دید مدیران این شرکت ها در ارتباط با چالش های توسعه محصول جدید مابین وضعیت موجود و وضعیت ایده آل ها شکاف وجود دارد. نتایج این قسمت از تحقیق نشان داد که وجود چنین شکافی مربوط به چالش های مساله سازی چون تخمین نادرست بازار مناسب، عدم توجه کافی و مناسب به مقوله تحقیق و توسعه و عدم وجود کانال های توزیع مناسب و کافی است. ضمن اینکه راهکارهای پیشنهادی در انتهای تحقیق با عنایت به این چالش های مساله ساز مطرح شده اند. ب) نتایج مربوط به شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر موفقیت توسعه محصول جدید نتایج این قسمت حکایت از آن دارد که عواملی چون تشویق به تولید ایده های مناسب و کاربردی،جذابیت محصول مورد معرفی به بازار و معرفی محصولات متمایز به بازار جزو با اهمیت ترین عوامل موثر بر موفقیت توسعه محصول جدید در این شرکت ها شناخته شده است. از طرف دیگر بررسی داده های بدست آمده نشان داد که از دید مدیران این شرکت ها در ارتباط با عوامل موثر بر موفقیت توسعه محصول جدید مابین وضعیت موجود و وضعیت ایده آل ها شکاف وجود دارد. نتایج این قسمت از تحقیق نشان داد که عواملی چون معرفی به موقع محصول به بازار هدف مناسب، فهم بازار و شناخت پویایی های آن و معرفی محصولات متمایز عوامل مساله سازی هستند که مدیران این شرکت ها بایستی برای بهره گیری از این عوامل برنامه ریزی نمایند که در این خصوص هم راهکارهایی در انتهای مقاله عنوان شده است.

این تحقیق تلاش نموده است که میزان آمادگی صنعت خودرو را برای پیاده سازی موفق مدیریت دانش مورد بررسی قرار دهد. برمبنای مدل ارائه شده توسط استانکوسکی و همکاران، که مبنای اصلی مدل پژوهش حاضر است، چهار زیرساخت اصلی برای مدیریت دانش وجود دارد که عبارتند از: زیرساخت آموزش، زیرساخت فناوری، زیرساخت سازمانی و زیرساخت رهبری. این زیرساخت ها در این پژوهش در پنج شرکت اصلی خودروساز شامل سایپا، ایران-خودرو، پارس خودرو، زامیاد و بهمن، مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق با استفاده از ابزار پرسشنامه، وضعیت شاخص های هریک از زیرساخت ها را از دیدگاه مدیران شرکت های فوق مورد پرسش قرار داده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهند که همه شرکت ها در زمینه دو زیرساخت سازمانی و رهبری نیروی انسانی وضعیت نامطلوبی دارند. سه شرکت سایپا، ایران-خودرو و پارس خودرو، به لحاظ زیرساخت فناوری دارای شرایط مطلوبی هستند اما بهمن و زامیاد وضعیت مناسبی ندارند. از لحاظ زیرساخت آموزش نیز تمامی شرکت ها از نظر عامل یادگیری سازمانی مطلوب اما از نظر عامل آموزش اصول و مفاهیم مدیریت دانش ضعیف بودند. فرهنگ سازمانی مهمترین عامل در اثربخشی مدیریت دانش شناخته شد.

رونق اقتصادی کشورها، صنایع و شرکت ها به مدیریت موثر تکنولوژی وابسته است. با توجه به نقش تکنولوژی در دستیابی به مزیت رقابتی، دستیابی به تکنولوژی مورد نیاز که همراستا با اهداف سازمان بوده، و نیازهای فنی و تکنولوژیکی را برآورده نماید از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به تعدد شیوه های کسب تکنولوژی، ارائه الگویی که قابلیت بکارگیری روش های مختلف دست یابی به تکنولوژی را تحت شرایط مختلف ارزیابی نماید، موثر و مفید می-باشد. با توجه به اینکه صنعت لعاب استان یزد هم اینک با مسئله تغییر و تجدید تکنولوژی روبروست، هدف این پژوهش ارائه الگوی مناسب شیوه کسب تکنولوژی در این صنعت بوده است. با توجه به شیوه های متعدد دستیابی به تکنولوژی سه شیوه کلی مشارکت، ساخت و خرید مورد بررسی قرار گرفته است. برای پاسخگویی به هدف پژوهش از تکنیک هایی که در حقیقت ابزار محقق محسوب می گردد، بهره گرفته شده است. برای یافتن شیوه مناسب کسب تکنولوژی، ابتدا معیارهای تأثیرگذار بر کسب با استفاده از ادبیات، تحقیقات و مدل های مرتبط شناسایی گردیده است. برای تأیید و تعدیل معیارهای شناسایی شده از تکنیک دلفی فازی، استفاده شده است. پس از تأیید معیارها، وضعیت بنگاه های فعال در این صنعت در هر یک از معیارهای تأثیرگذار شناسایی شده و ضمن مقایسه وضعیت موجود هر یک از این معیارها با وضعیت مطلوب، شکاف های موجود با توجه به غیر نرمال بودن تمامی معیارها با بکارگیری آزمون های آماری ناپارامتریک فازی شناسایی شده تا تصمیمات مقتضی در خصوص تدوین استراتژی های مناسب در راستای بهبود وضعیت بنگاه ها اتخاذ شود. پس از شناسایی معیارها و شناسایی شکاف های موجود، در نهایت مناسب ترین شیوه کسب تکنولوژی با استفاده از مدل تلفیقیanp و dematel فازی مشخص گردیده است. این مدل مبتنی بر نظرات خبرگان، اهمیت معیارها را مشخص نموده و شیوه مشارکت را به عنوان مناسب ترین شیوه کسب تکنولوژی، تعیین نموده است. نکته قابل توجه آن است که، بنگاه ها شیوه مشارکتی را برگزینند که همگام با انتقال تکنولوژی، دانش فنی تکنولوژی نیز بصورت کامل منتقل گردد تا بتوان از وابستگی های بعدی به تأمین کنندگان تکنولوژی تا حدی اجتناب نمود.

یکی از اصلی ترین اهداف مدیریت دانش در سازمانها بهبود کارآیی و ایجاد نو آوری می باشد. ایجاد و اختراع محصولات و خدمات جدید در سازمان ایجاد دانش انباشته ای میکند که سرریزی دانش نام دارد با توجه به آنکه سیستمهای اطلاعاتی از زیر ساختارهای اصلی مدیریت دانش بشمار می آید ، رویکرد اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر سرریزی دانش از طریق تکنولوژی اطلاعات میباشد.لذا، این پژوهش بررسی تأثیر تکنولوژی اطلاعات را بر سرریزی دانش نیز در دستور کار خود قرار داده است. برای این منظور، ضمن یک بازنگری گسترده در ادبیات، مهمترین عناصری که از سوی محققین بر موفقیت تکنولوژی اطلاعات موثر شناخته شده اند استخراج و در قالب دو بعد تحقیقی و اجرایی طبقه بندی گردید. از سوی دیگر، بازنگری تحقیقات سرریزی دانش نشان داد که سرریزی دانش دارای ابعادی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است. برای انتخاب جامعه آماری پژوهش مراکز رشد به دلیل اینکه برای سازمانهایی که دست به نوآوری می زنند با هدف ارائه دانش ها و نوآوری ها به بازار، تاسیس شده اند، انتخاب و تعدادی از آن مراکز به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری اطلاعات بدین شکل بود که، از طریق مطالعه ادبیات، و چندین مرحله مصاحبه با خبرگان مهمترین عناصر تکنولوژی اطلاعات و سرریزی دانش شناسایی و در قالب پرسشنامه ای از نمونه مورد پرسش واقع شد. روایی پرسشنامه تحقیق با استفاده از نظر خبرگان (روایی محتوا) و تحلیل عاملی )روایی سازه ( و پایایی سئوالات با مقدار بالای ضریب آلفای کرنباخ به تأیید رسید. آزمون تحلیل عاملی هر کدام از دو بعد تحقیقی و اجرایی تکنولوژی اطلاعات را به چهار عامل مجزا تقسیم نمود. این آزمون برای ابعاد سرریزی دانش، طبقه بندی موجود را به تأیید رساند. نتایج آزمون همبستگی بین تکنولوژی اطلاعات و سرریزی دانش، ارتباط معنی دار و بالای این عوامل را نشان داد، اما در خصوص ارتباط عناصر تکنولوژی اطلاعات و سرریزی دانش این ارتباط همه جانبه نبود و نتایج نشان داد که در بسیاری از موارد بین عناصر تکنولوژی اطلاعات و سرریزی دانش ارتباط معنی داری وجود ندارد. به عبارت دیگر، تمامی عناصر مدیریت دانش نمی تواند بر روی سرریزی دانش اثرگذار باشد نتایج آزمونهای رگرسیونی انجام شده نشان داد که از بین عناصر تکنولوژی اطلاعات عوامل مطرح در بعداجرایی و آن هم عوامل هماهنگی سازی دانش کارکنان با فعالیت های کاریشان ، و کیفیت اطلاعات، بیشترین تأثیر را بر سرریزی دانش دارند. از طرف دیگر، بررسی تأثیر مجزای عناصر بعد تحقیقی بر روی سرریزی دانش نشان داد که، تمامی این عوامل بر روی سرریزی دانش اثرگذار هستند اما تأثیر آنها نسبت به عوامل اجرایی بسیار جزئی و اندک می باشد. ارزیابی خبرگان از نتایج تحقیق، دلایل عدم موفقیت کامل در تکنولوژی اطلاعات مدیریت دانش مراکز رشد تهران را بدست داد که با برطرف نمودن این مسائل میتوان گامی بلند در مسیر فعال شدن این بخش از صنعت در بر داشت.

امروزه در کشورهای مختلف توجه خاصی به کارآفرینی می شود و تقویت کارآفرینی و ایجاد بستر مناسب برای توسعه آن از ابزار پیشرفت اقتصادی کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه شمرده می شود. نیاز سازمان ها به پدیده کارآفرینی، پیدایش قلمرو خاصی از این مفهوم به نام کارآفرینی شرکتی را منجر شده است. از دیگر سو مدلهای تعالی سازمانی به عنوان راهکاری برای این افزایش کیفیت محصولات و خدمات تولیدی در نظر گرفته می شوند. بررسی تاثیر کارآفرینی شرکتی و نیز مدلهای تعالی می تواند در جهت پیشرفت سازمانها ، گره گشای مشکلات بسیاری باشد. با این توصیف پژوهش حاضر درصدد بررسی رابطه بین کارآفرینی شرکتی و توانمندسازهای تعالی عملکرد سازمانی می باشد. جهت تحقق هدف فوق پس از بررسی ادبیات تحقیق، مولفه های کارآفرینی شرکتی در هفت دسته و معیارهای پنجگانه توانمندساز مدل تعالی عملکرد efqm تعیین شدند. جامعه آماری نیز گروه پیشگامان کویر یزد بود. نتایج تحلیل آماری بیانگر وجود رابطه بین این دو دسته متغیرها بود. همچنین رتبه بندی مولفه های کارآفرینی شرکتی و معیارهای توانمندساز efqm با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند معیاره ( fuzzy vikor ) نشان داد که از دیدگاه جامعه آماری اقدامات ریسک آمیز جدید دارای بیشترین تاثیر بر عملکرد سازمان ها می باشد و پس از آن نوآوری ، خودنوسازی و پیشگامی قرار دارند. همچنین در بین معیارهای efqm فرآیندهای کارآفرینانه در اولویت بالاتری قرار گرفتند. پس از آن رهبری کارآفرینانه، و خط مشی استراتژیک کارآفرینانه جای گرفتند. در پایان پیشنهاداتی برای ارتقای سطح کارآفرینی شرکتی و نیز عملکرد گروه پیشگامان کویر ارائه شده است.

در سازمان های امروزی، دانش و سرمایه گذاری های دانش پایه، از مهم ترین معیارهای سنجش رشد سازمان محسوب می گردد که کارایی و اثربخشی آن را تضمین می نماید. در صورتی که سازمان ها، دانش را در فعالیت ها و اقدامات رایج خود مفید بدانند باید ترتیبی اتخاذ شود تا گروه های کاری بتوانند به سنجش و ارزیابی آن بپردازند. بر این اساس، بررسی دستاوردهای پژوهشی و برنامه های توسعه ی علم و فناوری نانو در کشور براساس اقدامات دانشی و به منظور فراهم آوردن پتانسیل لازم جهت بهبود مداوم و پویای سیاست ها و برنامه ها در راستای اهداف ملی و بین المللی در این عرصه ضروری احساس می شود. بدین منظور در پژوهش حاضر پس از استخراج و تایید عوامل شکل دهنده اقدامات دانشی و دستاوردهای پژوهشی پژوهشگران در عرصه فناوری نانو، اولویت هر یک از شاخص ها به وسیله تکنیک های تصمیم گیری چند معیاره محاسبه گردیده است. در ادامه، پس از بررسی ارتباط معنادار بین مدیریت دانش و دستاوردهای پژوهشی، کارایی نسبی پژوهش های انجام یافته در عرصه های گوناگون فناوری نانو برحسب شاخص های اقدامات دانشی و به وسیله تکنیک تحلیل پوششی داده ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. براساس نتایج حاصل شده در این پژوهش، به کارگیری دانش (0.246)، کسب دانش (0.226)، خلق دانش (0.219)، مستندسازی دانش (0.166) و تسهیم دانش (0.142) به عنوان مهمترین عوامل اثربخشی اقدامات دانشی و مقالات انتشار یافته (0.27)، پتنت ها (0.235)، پایان نامه های انجام شده (0.194)، جوایز کسب شده (0.155) و انتشار کتاب و گزارش (0.146) به عنوان مهمترین شاخص های دستاوردهای پژوهشی شناخته شده اند. همچنین، نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون، تایید کننده وجود ارتباط معنادار بین اقدامات دانشی و دستاوردهای پژوهشی می باشد. در نهایت، رتبه بندی نهایی 2 مدل اصلی پژوهش در بررسی کارایی نسبی که به وسیله تکنیک dea/ahp صورت پذیرفت، بیانگر رتبه اول تا پنجم فلورین ها، نانو سیالات، مواد نانو حفره ای، نانو الیاف و نانو ساختارهای معدنی متنوع در مدلی با 1 ورودی مدیریت دانش و 5 خروجی دستاوردهای پژوهشی و رتبه اول تا پنجم مواد نانو حفره ای، نانو کپسول ها، نانو قطعات الکترومکانیکی، نانو ساختارهای آلی و فلورین ها در مدلی با 5 ورودی مدیریت دانش و 1 خروجی دستاوردهای پژوهشی می باشد.

نخستین قدم در جهت شناخت رشد و توسعه هر پدیده، پی بردن به زوایا و ابعاد و وضعیت موجود آن پدیده است تا با شناخت آن بتوان برای رشد و بالندگی آن پدیده برنامه ریزی کرد. لذا بررسی وضعیت موجود آن پدیده و روند تاریخی آن، آغازین مرحله برای توسعه آن پدیده بشمار می رود. رشته کارآفرینی به عنوان رشته ای نوپا در محافل دانشگاهی مطرح می باشد. موضوعی که در این پژوهش ، مورد توجه قرار گرفته است، بررسی روند پژوهشهای حوزه کارآفرینی طی سالهای گذشته و اخیر می باشد. این پژوهش با بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات پژوهشهای گذشته، روند پژوهشهای حوزه کارآفرینی را از جهت سیرموضوعات حوزه کارآفرینی و منطقه جغرافیایی و دپارتمان انجام تحقیق مورد بررسی قرار داده است. جهت تشکیل بانک اطلاعاتی از نرم افزار اکسل و جهت پیش بینی داده ها از تکنیکهای سری زمانی و شبکه های عصبی استفاده شده است. در نهایت با اعتبار سنجی این دور روش، روش شبکه های عصبی معتبرتر شناخته شد. با بررسی روند موضوعات در 30 سال گذشته متوجه می شویم که روند نشر مقالات طی این سالها صعودی بوده است. همچنین موضوعاتی همچون کارآفرینی اجتماعی و کارآفرینی دانشگاهی و اخلاق در کارآفرینی در دهه اخیر مورد توجه محققین واقع شده اند. در نهایت با توجه به روند گذشته موضوعات پژوهشی و با استفاده از تکنیکهای شبکه های عصبی، موضوعاتی همچون کارآفرینی اجتماعی و نوآوری سازمانی و کارآفرینی دانشگاهی، بیشترین درصد رشد را در دهه آینده در بر خواهند داشت. همچنین پیش بینی می شود از نظر مناطق جغرافیایی کشورهای مناطق اروپای غربی و آسیای شرقی دارای بیشترین تعداد مقالات منتشر شده در حوزه کارآفرینی باشند. در مورد دپارتمانهای انجام تحقیق پیش بینی میگردد که دپارتمانهای کسب و کار و مدیریت در دهه آینده، همچنان پیشتاز نشر مقالات در حوزه کارآفرینی خواهند بود.

تحولات عصر انقلاب فناوری، کشورهای در حال توسعه را با چالش¬های جدیدی مواجه کرده است و مزیت رقابتی برای حضور قدرتمند در بازارهای بین المللی فقط از طریق نوآوری و پیاده سازی هوشمندانه و سریع پیشرفت¬های فناوری در عرصه عمل فراهم می شود و این مهم جز از طریق سرمایه¬گذاری در فعالیت¬های تحقیق و توسعه میسر نمی¬شود. اما از آن¬جا که انجام تحقیقات فعالیتی ریسک آمیز و پر هزینه می¬باشند، سیاستگذاری فناوری و انتخاب هوشمندانه پروژه های تحقیقاتی، تنها گزینه ممکن برای کاهش این ریسک محسوب می¬شوند. کشور ما با بهره مندی از منابع غنی معدنی از پتانسیل فراوانی جهت تولید محصولات سرامیکی و بهداشتی برخوردار بوده و تعداد کارخانجات فعال در این زمینه، به¬خصوص در استان¬های مرکزی کشور مانند استان یزد، خود مبین این موضوع می¬باشد. در این میان، فناوری لعاب در فرایند تولید محصولات سرامیکی و بهداشتی از جایگاه ویژه¬ای برخوردار بوده و کیفیت این محصولات به شدت این فناوری وابسته می¬باشد، لذا توجه به این فناوری و پایش وضعیت موجود آن در دنیا و همچنین پیش بینی روند آتی آن، امری ضروری به نظر می¬رسد. در این مطالعه به منظور پایش روند حاکم بر تحقیقات و نوآوری¬ها در زمینه فناوری لعاب، تحلیل پتنت، به عنوان ابزاری جهت رصد تحولات این قلمرو بکار برده شد و از پایگاه¬های ثبت پتنت اروپا و آمریکا جهت گرد آوری داده¬های لازم استفاده گردید. سپس از تکنیک های متن کاوی و منحنی های رشد به منظور پیش بینی روند آتی تحولات این قلمرو بهره گرفته شد. نتایج این مطالعه نشان داد که نوآوری¬های مرتبط با فناوری لعاب، در قالب خوشه¬هایی چون مواد اولیه اصلی و افزودنی، تنوع لعاب¬ بر اساس ویژگی¬های خاص و شکل ظاهری، فرایند های پخت و آماده سازی تفکیک می¬شوند، که بررسی چرخه حیات فناوری در هریک از این خوشه ها، سهم آن¬ها در اختراعات ثبت شده در این حوزه و همچنین روند آتی آن¬ها را نشان می¬دهد. بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، حرکت به سمت تحقیقات در تولید لعاب ¬های متنوع بر اساس شکل ظاهری، بیشترین پتانسیل موفقیت در آینده این فناوری را داشته و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی با سرمایه گذاری و تولید دانش و پتنت در این زمینه می¬توانند سهم بیشتری از بازار آینده این فناوری را به خود اختصاص دهند. با این حال وضعیت آتی این فناوری به ویژگی¬ها و محدودیت¬های فیزیکی، عوامل اجتماعی و محیطی موثر بر توسعه فناوری در این زمینه و همچنین به شرایط بازار نیز وابسته بوده و پیوستن تحلیل¬های صنعت و بازار در این قلمرو به مطالعه حاضر، جهت دست¬یابی به راهکار های عملی در برنامه ریزی برای آینده این فناوری امری ضروری محسوب می¬شود.

امروزه مدیریت دانش به عنوان یک سطح مجزا در مطالعه سازمان پدیدار شده و اغلب به عنوان مقدمه ای مهم برای نوآوری و عملکرد سازمانی شناخته شده است. پارک های علم و فناوری نیز یکی از عناصر مهم در کشورها به منظور حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان هستند. بنابر این شناخت رابطه ی بین مدیریت دانش و نوآوری و تأثیر آن بر عملکرد سازمانی می تواند تضمین کننده ی رشد، کارایی و اثربخشی بالاتر باشد؛ بدین منظور سعی شد تا اثرات به کارگیری مدیریت دانش بر نوآوری در این شرکت ها مورد ارزیابی قرار گیرد. با مطالعه ی مبانی نظری و پیشینه ی تحقیق و مصاحبه با خبرگان، ابعاد مدیریت دانش، نوآوری شناسایی شدند و معیار عملکرد به 4 منظر کارت امتیازی متوازن دسته بندی شدند. سپس سطوح مدیریت دانش و نوآوری و عملکرددر هر شرکت تعیین شدند. این تحقیق، توصیفی- پیمایشی و از نوع کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل مدیران شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک علم و فناوری اقبال استان یزد می باشند و از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیه های تحقیق نشان داد که بین ابعاد زیرساختی و ابعاد فرایندی مدیریت دانش، انواع نوآوری و عملکرد سازمانی رابطه معناداری وجود دارد. علاوه بر این نتایج مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار smartpls نشان داد که ابعاد مدیریت دانش تأثیر مثبت و معناداری به طور مستقیم بر نوآوری و غیر مستقیم بر عملکرد سازمانی دارند. در ضمن میزان تأثیر ابعاد زیرساختی به نسبت بیشتر از ابعاد فرایندی بر نوآوری و کارت امتیازی متوازن است. هم چنین یافته های دیگر نشان داد که نوآوری نیز تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرددارد. کلمات کلیدی: مدیریت دانش، نوآوری، ارزیابی عملکرد، کارت امتیازی متوازن.

برنامه ریزی توسعه پایدار در بسیاری از کشورهای جهان به ویژه ایران به واسطه محدودیت منابع تحت تأثیر سطح دسترسی به منابع آبی است. این مسئله در مناطق کویری کشور به خصوص استان یزد شکل حادتری به خود گرفته است. در این میان توجه به برنامه ریزی منابع آبی و سناریوسازی در این خصوص می تواند مسیر آتی توسعه اقتصادی استان های این مناطق را روشن تر سازد. هدف از انجام این تحقیق ارائه مدلی بر تخصیص آب به کد رشته های اقتصادی استان یزد بر اساس محدودیت های دسترسی به منابع آبی و آرمان های چندگانه توسعه اقتصادی استان می باشد. بدین منظور از برنامه ریزی آرمانی با محدودیت های آرمانی چون تأمین آب شرب خانگی، میزان استفاده از آب سفره های زیرزمینی ، میزان استفاده از آب لوله های انتقالی، محدودیت های اقتصادی و توسعه سطح زیر کشت استفاده شده است. دوره برنامه ریزی شامل سال های مانده از برنامه پنجم توسعه بوده و تلاش شده تا از شیوه های علمی نظیر درون یابی آماری، تحلیل های داده ستانده و shift &share برای تولید پارامترهای مدل ریاضی آرمانی بهره گرفته شود. از نرم افزار لینگو 8 برای حل و تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. در نهایت میزان ارزش ریالی تولیدات کد رشته های اقتصادی برآورد شده و با توجه به میزان آب بری هر یک از کد رشته ها ، میزان آب تخصیص یافته به هر کد رشته مشخص شد. نتایج نشان می دهد که با مقایسه میزان آب تخصیص یافته در سال های 1392 تا 1394 با سال 1391 می توان نتیجه گرفت که درصد آب مصرفی در بخش کشاورزی کاهش و در بخش صنعت افزایش یابد. همچنین با محاسبه آب سفره ها در ابتدای سال و بیلان آب مشخص شد که در سال 1394 بیلان آب منفی است و باید با استفاده از آب انتقالی از کاهش سطح سفره های آب جلوگیری کرد.

در دهه‏های اخیر باتوجه به پیچیدگی و تغییرپذیری محیط، همکاری‏های بین‏شرکتی همچون شراکت راهبردی و سرمایه‏گذاری مشترک به منبع عظیمی از مزیت‏های رقابتی برای شرکت‏ها تبدیل شده است. تحقیقات حاکی از عدم موفقیت این ساختارهای همکاری در بلند مدت است. با توجه به ماهیت پویای شراکت در طی زمان اتخاذ رویکرد سیستمی جهت مدیریت آن ضروری است. بر همین اساس در این تحقیق مبتنی بر روش پویایی‏های سیستم به بررسی عوامل موثر بر موفقیت شراکت راهبردی در خوشه صنعتی کاشی و سرامیک استان یزد پرداخته شده است. در این تحقیق مبتنی بر روش پویایی‏های سیستم ابتدا عوامل موثر بر موفقیت شراکت‏های راهبردی شناسایی شده و سپس توسط صاحب‏نظران و خبرگان این حوزه، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و بر همین اساس نمودارهای علّی-معلولی و جریان مسئله تحقیق ترسیم شده است و با استفاده از آن سناریوهای مختلف تحلیل و سناریوی مناسب انتخاب شد. در راستای ترسیم نمودارهای علّی-معلولی و جریان، در این تحقیق با توجه به تأکید ادبیات تحقیق بر سرمایه‏های ارتباطی و همچنین تأیید این موضوع توسط صاحب‏نظران، تعهد، رویکرد همکارانه و اعتماد متقابل و همچنین رضایت از همکاری به عنوان عوامل کلیدی موفقیت شراکت راهبردی در نظر گرفته شده است. در این پژوهش سیاست‏‏های مختلف جهت مدیریت موثر شراکت با استفاده از نمودار جریان بررسی شد؛ در نتیجه‏ی این بررسی‏ها مشخص شد که متولیان اتحاد باید در برنامه‏ریزی کوتاه مدت خود از طریق کاهش تعارضات غیرکارکردی و ایجاد حس مشترک بین شرکا و کاهش تضاد به موفقیت اتحاد کمک کنند؛ همچنین نتیجه‏ی اجرای این پژوهش، ارائه مدلی پویا از عوامل موثر بر موفقیت شراکت‏های راهبردی برای شرکت‏های فعال در خوشه‏ی صنعتی کاشی و سرامیک استان یزد است که در آن رابطه‏ی بین عوامل موثر بر موفقیت شراکت ترسیم و تأثیر و تأثر آن‏ها بر یکدیگر به خوبی تشریح شده است، لذا این مدل می‏تواند بهمدیران در مدیریت موفقیت آمیز شراکت کمک کند. همچنین مدیران می توانند به کمک این مدل نتیجه برنامه‏ها و اقدامات عملیاتی خود را قبل از اجرا بررسی کنند.

امروز در آغاز قرن بیست و یکم،فناوری به عنوان اصلی ترین زیر ساخت رشد اقتصادی شناخته می¬شود. درحقیقت امروزه کسب مزیت رقابتی برای حضور قدرتمند در بازارهای بین المللی فقط از طریق نوآوری در عرصه عمل فراهم می¬شود و عدم هماهنگی با این تحولات باعث می¬شود که محصولات تولیدی کشورهای در حال توسعه به علت بهره¬گیری از فناوری¬های قدیمی، نتوانند در بازارهای جهانی و یا حتی در بازارهای داخلی خود، به صورت رقابتی ظاهر شده و عرصه رو بطور کامل به محصولات کشورهای صنعتی واگذار نمایند، پس برای رفع نیاز اساسی بخش¬هایمختلف صنعت به منظور ایجاد مزیت رقابتی وارتقای توان صادرات، نیازمند افزایش دانش فنی و استفاده از فناوری¬های نوین است. یکی از فناوری¬های نوین که در دهه¬های اخیر توجه زیادی از صنعت¬گران را به خود جلب کرده فناوری نانو می¬باشد. شدت و پیچیدگی رقابت¬های نوآورانه، روش¬های جدیدی را برای پیش¬بینی و استخراج اطلاعات لازم برای تصمیم¬گیری بهتر به وجود آورده است، یکی از این روش¬ها، تحلیل اطلاعات پتنت می¬باشد با انجام تحلیل پتنت، می¬توان روند تحولات فناوری¬های مختلف را ترسیم نمودو با تعیین تقریبی جایگاه فناوری بر روی سیکل عمر آن-ها،به شاخص¬های جهت تصمیم¬گیری در انتخاب و پیشبرد پروژه¬های تحقیقاتی دست یافت. در این مطالعه به منظور پایش روند حاکم بر تحقیقات و نوآوری¬ها در زمینه فناوری نانو در بخش تکمیل صنعت نساجی درسه حوزه ضد آب و ضد چرک، حوزه ضد باکتری و حوزه ضد آتش، تحلیل پتنت، به عنوان ابزاری جهت رصد تحولات این قلمرو بکار برده شده و از پایگاه¬های ثبت پتنت اروپا و آمریکا جهت گردآوری داده های لازم استفاده گردید، سپس با استفاده از تکنیک¬های سری زمانی و شبکه عصبی به پیش¬بینی روندتعداد پتنت تولید شده، پتنت بکارگرفته شده و تعدادارجاعات پتنت ها در هر سال پرداخته، و در نهایت با اعتبار سنجی این دو روش، روش شبکه¬های عصبی معتبرتر شناخته شد. با استفاده از منحنی¬های رشد، چرخه حیات فناوری در سه حوزه مشخص گردید جهت سنجش کارایی کد رشته¬های بخش تکمیل صنغت نساجی از روش تحلیل پوششی داده¬ استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد درصد رشد تعداد پتنت تولید شده،پتنت بگارگرفته شده در حوزه ضد باکتری درحال افزایش است. فناوری¬های بکارگرفته شده در حوزه ضد باکتری درمرحله رشد حیات خود را طی می¬کند در حوزه ضد آب و ضد چرک در مرحله بلوغ و حوزه ضدآب وارد مرحله افول می¬شود. با توجه به نتایجتحلیل پوششی داده های پنجره ای در دهه اخیر در حوزه ضد باکتری و ضد آتش کد رشته d06b که معرف عمل نمودن منسوجات نساجی به وسیله مایعات و گازها یا بخار می¬باشد در بکارگیری فناوری نانو در رتبه اول قرار گرفت و در حوزه ضدآب و ضدچرک کد d06m که معرف روش¬های تکمیل نساجی با مواد معدنی می¬باشد، بالاترین سطح کارایی رادر اختیار داشته است

نظر به اهمیت و نقش شایان ذکر نخبگان در پیشرفت جامعه، ضرورت یافتن راه هایی که بتوان با استفاده از آن کیفیت خدمات ارائه شده به این جامعه را بهبود بخشید، روشن می شود. از طرفی ارائه خدمات برتر به این جامعه زمانی میسر می شود که بنیاد بتواند شناخت صحیح و شفافی از نیازهای مختلف این جامعه داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی نیازهای کیفی نخبگان،ارزیابی کیفیت خدمات و در نهایت ارائه راهکارهای بهبود به منظور ارتقای خدمات در بنیاد نخبگان استان یزد انجام شد . با مطالعه در ادبیات تحقیق و استفاده از نظرات خبرگان ، اعضا و کارکنان نیازهای نخبگان شناسایی و با طراحی پرسشنامه ای نظرات اعضا در مورد میزان انتظاراعضا ، عملکرد بنیاد نخبگان و تکنیک های بهبود خدمات جمع آوری شد و وجود شکاف میان انتظار و ادراک اعضا از خدمات با استفاده از آزمون های آماری متعدد بررسی شد. سپس از مدل های مناسب به منظور ارزیابی کیفیت خدمات استفاده گردید. همچنین با توجه به شرایط عدم اطمینان،جهت انتخاب و اولویت بندی تکنیک های بهبود از رویکردهای کانو و گسترش عملکرد کیفیت خاکستری (gra-qfd) استفاده گردید. نتایج تحقیق بیانگر آن بود که میانگین ادراکات اعضا از کیفیت خدمات کمتر از حد مطلوب است و در تمامی نیازها میزان انتظارات اعضا از ادراکاتشان بیشتر می باشد.نتایج استفاده از مدل کانو و gra-qfd ،نوع نیازها، تکنیک های بهبود کیفیت خدمات و اولویت رسیدگی به آنها را نشان می دهد . کلمات کلیدی: نخبگان،مدل کانو ،مدل تحلیل شکاف،تکنیک سروکوال، تکنیک گسترش عملکرد کیفیت- تحلیل رابطه خاکستری

امروزه استراتژی های بازاریابی مناسب به عنوان یکی از عوامل موثر در موفقیت بنگاه های تولیدی به شمار می آید و رشد تجارت جهانی و فعالیت های خرید و فروش در جهان به طور فزاینده باعث افزایش اهمیت صادرات برای شرکت ها و کشورها شده است، از طرفی بنگاه های کاشی و سرامیک در استان یزد یکی از قطب های اصلی تولید کاشی در جهان هستند که به تنهایی نزدیک به یک درصد از کاشی دنیا را تولید می کند و یکی از صنایع مهم و پر بازده استان محسوب می شود. بنابراین با توجه به جایگاه راهبردهای بازاریابی صادراتی در سازمان ها و اهمیت صنایع کاشی و سرامیک در توسعه و رشد اقتصادی در استان یزد و کشور، این پژوهش با هدف تدوین راهبردهای بازاریابی صادراتی مناسب برای صنایع فعال در زمینه صادرات کاشی و سرامیک به کشور عراق انجام شده است. در این پژوهش با استفاده از مدل تحلیل پوششی داده های خروجی محور با بازدهی نسبت به مقیاس متغیر (bcc-o)، به ارزیابی کارایی نسبی هر یک از بنگاه های تولیدی در صادرات محصولات به کشور عراق پرداخته شده است. از آن جا که مدل اصلی مسئله تحقیق مبتنی بر ترکیب dea-game می باشد لازم است تا کارایی متقاطع واحدهای تصمیم گیری محاسبه شود. در نهایت مدل ریاضی تلفیقی تحلیل پوششی داده ها و تئوری بازی ها طراحی و حل شد. این مدل ریاضی شامل ساختار تحلیل پوششی داده ها از نوع bcc-o بوده و در عین حال با لحاظ کردن نقطه شکست (امتیازات کارائی متقاطع) امکان تلفیق راهبرد بازاریابی را در هر یک از قلمروهای مدیریت راهبردی بازار مهیا می سازد. نتایج پیاده سازی مدل ترکیبی dea-game بر روی داده های عملکردی شرکت های منتخب تولیدی کاشی و سرامیک استان یزد در سال 1391 حاکی از آن است که برخی از بنگاه ها با انتخاب استراتژی بازاریابی مناسب از کارایی بالاتری برخوردار می باشند

چکیده بنگاه اقتصادی یک معامله گر اقتصادی است که در تصمیم گیری های مالی و سرمایه گذاری استقلال داشته و هدف آن تولید کالاها یا خدمات می باشد. از ویژگی های مهم یک بنگاه می توان به اشتغال زایی، سودآوری، بهره وری و ایجاد ارزش بالاتر اشاره نمود. از این رو توجه به مساله ی بقای بنگاه (طول عمربنگاه) و شناسایی عوامل موثر بر آن حائز اهمیت می باشد. هدف از این پژوهش خوشه بندی بنگاه های صنعتی بر مبنای تاثیر عوامل سرمایه ای و انسانی بر بقای بنگاه می باشد. روش گردآوری اطلاعات، استفاده از بانک اطلاعات سرشماری کارگاه های صنعتی بالای 10 نفر که در دوره ی زمانی بین سال های1384-1374 وجود دارد، می باشد. به منظور تعیین متغیرهای تاثیرگذار بر بقای بنگاه های با تکنولوژی بالا و متوسط از آزمون های مخاطره کاکس ، ویبال ، نمایی ، گمپرتز و لگ-لجستیک استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که عواملی مانند: مهارت پرسنل، دارایی ها، ارزش افزوده و نقدینگی بر بقای بنگاه های با تکنولوژی بالا و عواملی مانند: دارایی ها، هزینه، ارزش افزوده و نقدینگی بر بقای بنگاه های با تکنولوژی متوسط تاثیرگذارند. سپس خوشه بندی بنگاه ها در سطوح تکنولوژی بالا و متوسط با استفاده از الگوریتم dbscan و الگوریتم تلفیقی dbscan وpso صورت گرفته و با استفاده از تحلیل تشخیصی مقایسه ای بین این دو الگوریتم انجام شده است. نتایج نشان دهنده ی آن است که روش تلفیقی dbscan وpso مناسب تر از الگوریتمdbscan می باشد. کلمات کلیدی: تحلیل بقا، سطوح تکنولوژی، الگوریتم بهینه سازی توده ذرات(pso)، dbscan، تحلیل تشخیصی

یکی از واحدهای مهم در هر سازمانی که می تواند سازمان را در دست یافتن به استراتژی های خود یاری کند، واحد تحقیق و توسعه است. مسئله ارزیابی پروژه های تحقیقاتی به یکی از پر چالش- ترین مسائل تصمیم گیری در سازمان ها تبدیل شده است. پروژه ها باید قابل ارزیابی و اولویت بندی باشند تا بتوان منابع را به نحو موثرتری به آنها تخصیص داد. تا کنون سیستم های ارزیابی عملکرد متفاوتی توسعه داده شده است، که در این پژوهش با استفاده از روش دلفی فازی به بررسی و شناسایی معیاره های موثر بر اثربخشی پروژه ها پرداخته شده است و در ادامه با توجه به معیارهای بدست آمده به سنجش اثربخشی پروژها از روش تصمیم گیری چند معیاره پرداخته شده است. در این پژوهش 15 پروژه ی تحقیقاتی که طی 5 سال اخیر در شرکت برق منطقه ای یزد صورت گرفته است، مورد ارزیابی قرار گرفت که با استفاده از روش پیشنهادی تاپسیس پروژه ی ششم با عنوان" بررسی علل تاخیر در انجام پروژه های بهره برداری و طرح و توسعه شرکت برق منطقه ای یزد" و با روش ویکور فازی پروژه ی " تحقیق در بازه زمانی تست سیستم حفاظتی پست های فوق توزیع و انتقال" به عنوان پروژه های اثربخش شناخته شد.

سازمان¬ها باید قبل از انجام هر نوع فعالیتی، آن فعالیت را به¬طور مناسبی برنامه¬ریزی کنند تا موفقیت خود را در آن زمینه تضمین نمایند. از ابزارهای مهم و بسیار حیاتی که به امر برنامه¬ریزی کمک می¬نماید، پیش¬بینی است. پیش¬بینی میزان مصرف انرژی مورد نیاز کشور نقشی حیاتی در برنامه¬ریزی سیاست¬های تامین انرژی ایفا می¬کند. اهمیت این موضوع تا آن-جاست که در سازمان¬های تابعه وزارت انرژی واحد مستقلی برای انجام این امر در نظر گرفته شده است. مطالعات بسیاری در جهت پیش¬بینی مصرف انرژی انجام شده است که ایده استفاده از الگوریتم¬های فراابتکاری در سال¬های اخیر مورد توجه محققان بوده است. هدف این پژوهش نیز استفاده از الگوریتم فراابتکاری علف¬های هرز برای انجام پیش¬بینی است که برای این امر الگوریتم علف¬های هرز با روش¬های سری زمانی ترکیب می¬شود. نتایج این پژوهش نشان می¬دهد که الگوریتم فراابتکاری علف¬های هرز نسبت به روش¬های آماری دارای عملکرد بهتری در انجام پیش¬بینی است.

در این تحقیق مساله زمانبندی تولید مربوط به بسته های سفارشی با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی ازدحام ذرات و شبیه سازی تبرید تدریجی در نظر گرفته شده است. هر کدام از بسته ها شامل محصولات متفاوتی می باشند بصورتیکه هر محصول دارای فرایند تولید متفاوتی می باشد. هدف در این تحقیق حداقل کردن اختلاف زمان بین تکمیل اولین و آخرین قطعه از هر بسته سفارشی و حداقل نمودن کل زمان تولید است.