نام پژوهشگر: محسن جوادی
مشهوده سازندگی زهرا خزایی
این پایان نامه گزارشی از دو فصل کتاب نظریه ی فضیلت رابرت آدامز می باشد. کتاب نظریه ی فضیلت در واقع یک تشریک مساعی مهم در جهت مطالعه ی فضیلت و در دفاع از موجودیت آن است. آدامز با مهارت واستادانه نظرات ودلائلش را به روشنی و بدون ابهام بیان می کند.نظریه ی فضیلت در واقع یک چهارچوب برای تفکر درباره ی ارزیابی منش اخلاقی است. تلاش های اخیری که در صدد بوده اند تا در فلسفه ی اخلاق جایگاهی برای این مسأله مشخص کنند، فضیلت را برحسب منافعش برای شخص فضیلت مند یا به صورت کلی تر، برای جامعه ی انسانی تعریف می کنند.در بخش اول آدامز مفهومی از فضیلت به عنوان برتری ومزیت ذاتی منش که به خاطر خودش ونه به خاطر منافعش قابل تمجید است را مطرح واز آن دفاع می کند.در دو بخش دیگر او به دو چالش در نظریه ی سنتی مزیت وبرتری منش می پردازد. یک چالش ناشی از اهمیت دیگرگروی در تفکر اخلاقی مدرن است و این سوال که چه نوع دیگرگروی با مزیت وبرتری ذاتی ارتباط دارد.در بخش دوم استدلال می کند که نیکخواهی دیگرگروانه در برتری منش، جایگاهی تعیین کننده ای دارد.اما این مطلب مورد توقع است که فضیلت اخلاقی علاوه بر سعادت وحقوق دیگران ، مستلزم مزیت وبرتری در توجه وطلب خیرهای دیگر نیز باشد.فضیلت اخلاقی روابط بین خیرهای فرهنگی، روابط شخصی، خیر خود شخص، و خیر دیگران را به عنوان موضوعات انگیزه های عالی بررسی می کند.چالش دیگر مربوط به بخش سوم این کتاب است که حاکی از تردید درباره ی واقعیت فضیلت اخلاقی و برخاسته از تجارب ونتایج در روانشناسی اجتماعی می باشد.در این گزارش ، صرفا به دو بخش اول این کتاب، پرداخته شده و سپس بعضی از مطالب آن مورد بحث وبررسی قرار گرفته است.
یحیی صباغچی فیروزآباد محسن جوادی
چکیده عالمان اسلامی در مساله ی فرجام اخروی انسان ها در چند نکته اشتراک دارند: اولاً بهشت و جهنم، هر دو، ساکنانی خواهند داشت. ثانیاً بهشتیان از بهشت خارج نمی شوند. ثالثاً اهل جهنم دچار عذاب خواهند شد. رابعاً گروهی از جهنمیان پس از طی مراحلی، از عذاب رها شده، وارد بهشت می شوند. خامساً گروهی از جهنمیان برای همیشه در دوزخ خواهند ماند. آنچه که در بین دانشمندان اسلامی محل اختلاف گردیده این نکته است که آیا جاودانان در دوزخ، دائماً با عذاب هم قرین خواهند بود یا در عین بقا در دوزخ، از عذاب رها خواهند شد. ابن عربی و پیروانش از جمله ی کسانی هستند که بر اساس دلایلی چون گستردگی رحمت الهی، عدم تبدل فطرت، جواز خلف وعید، سنخیت طبع دوزخیان با آتش دوزخ، غایت بودن جهنم در خلقت برخی انسان ها، عدم تناسب عذاب نامحدود با عصیان محدود و نیز برخی آیات و روایات معتقد هستند که عذاب دوزخ از جاودانان در دوزخ برطرف خواهد شد. در طرف دیگر، بسیاری از متکلمان، مفسران و فلاسفه معتقدند که دلایل گروه فوق تماماً مورد خدشه هستند و حداکثر چیزی که اثبات می کنند، امکان برداشته شدن عذاب از جاودانان در دوزخ بر حسب اراده و مشیت الهی است و هیچ حکم محتومی را در مورد مدعای خود ثابت نمی کنند. در مقابل، دلایل عقلی بر مبنای حرکت جوهری و کسب فطرت ثانویه و نقلی بر اساس دلالت آیات و روایات فراوان اثبات می کنند که جاودانگی در دوزخ مساوی با جاودانگی در عذاب است. از منظر بررسی اصناف انسانها در آخرت، تنها می توان به جاودانگی گروه کوچکی از انسانها در عذاب حکم کرد که عبارتند از کافران معاند و مستکبر. ویژگی این گروه، سرکشی در مقابل حق و حقیقت و عنادورزی نسبت به آنها است. البته اینان در اوج اقلیت هستند و عموم مردم در نهایت مشمول رحمت خاص الهی قرار خواهند گرفت و در زمره ی رستگاران درخواهند آمد
رضا نادی زاده محسن جوادی
بحث از رابطه فلسفه و دین در طول تاریخ فکر و اندیشه همواره از چالش برانگیزترین مباحث بوده است. اینکه با نزول وحی به پیامبران در ادوار مختلف تاریخی، تکیه و اعتماد انسان به علوم عقلی که سرآمد آن فلسفه است چگونه باشد، آیا بر اعتبارش خط بطلان کشد یا آن را برای فهم عمیق دین و ایجاد سازگاری بین مولفه های دینی به امداد بطلبد، صف بندی های گوناگونی را در عالم اندیشه پدید آورده است. در جامعه ما نیز چند صباحی است موجی از سوی گروهی برخاسته است که دعوت به کنار نهادن علوم عقلی و فلسفه و تلاش برای رسیدن به فهمی ناب از معارف دینی می کند و رویای خلوص در سر می پروراند. تاثیر دیدگاه های این گروه در مسیر مخالفت با فلسفه اسلامی تا آنجاست که گاه امر را بر فرهیختگان نیز مشتبه می سازد. لذا بر دلسوزان است تا با روشنگری و عطف توجه به مباحث این حوزه، راه را بر سطحی اندیشان ببندند و از اشاعه اندیشه ای که می خواهد جلوی فهم عمیق معارف دینی را سد کند، جلوگیری نمایند. هدف رساله حاضر نیز آن است تا در حد بضاعت ناچیز خود نحوه مواجهه دین مبین اسلام را با علوم عقلی و از جمله فلسفه بررسی کند که البته در این مسیر ناگزیر جهت ارائه مطالب در یک چارچوب علمی مقبول، سایر دیدگاه ها را نیز مورد بررسی قرار داده است و سرانجام نگارنده به این نتیجه رسیده است دین اسلام نه تنها مشکلی با تعقل و خردورزی حتی در قالب نظام مند آن به صورت یک رشته علمی به نام فلسفه ندارد، بلکه قاطبه مسلمانان را با شدتی هرچه تمامتر به فهم عمیق و دقیق باورهای دینی تشویق و تحریض می کند. فلاسفه شیعه با پی جویی این تاکیدات موکد است که موفق شده اند مکاتب فلسفی رفیعی را بنا کنند. ایشان در تلاش برای تفقه در اصول اعتقادات خویش از فلسفه و علوم عقلی نهایت بهره را برده اند و در این میان نه تنها سر از الحاد و کفر درنیاورده اند بلکه توانسته اند تحلیلی سازگار و نظام مند از مسائل مطروحه در دین ارائه دهند.
علی اله دادی محسن جوادی
ثحابم یکی از مهمی که صدرالمتألهین (ره) و امام خمینی (ره) در فلسفه الهی بدان پرداخته اند بحث شناخت خدا است . در این باب هر دو متفکر فرزانه ادله زیادی ذکر کرده اند، که از مهم ترین می باشند که با استفاده از مبانی مهم « معرفت نف س » و « امکان فقر ی » ،« صدیقین » این ادله؛ برهان های بسیط » ؛« تعلق داشتن جعل به وجودی » ؛« تشکیک وجو د » ؛« اصالت وجو د » ؛ حکمت متعالیه مانند به تقریر آنها پرداخته اند، که در این نوشتار ابتدا مبانی مورد استفاده این الهیدان « الحقیقهکل الاشیاء برجسته تبیین شده است و سپس برهان های هر یک در شناخت خدای سبحان تقریر شده است و در جاهایی که امام خمینی (ره) در بحث مبانی یا در تقریر برهان ها سخنی تازه و نگاهی متفاوت با صدرالمتألهین(ره) داشته اند مقایسه شده است، و این نتیجه ها حاصل شد که : 1. اهمیت ذوق و شهود نزد امام خمینی (ره) بیشتر از صدرالمتألهین (ره) است . 2. امام خمینی (ره) سعی م ی کند کشفیات شهودی خود را با مبانی حکمت متعالیه تطبیق دهد . 3. برهان صدیقین امام خمینی (ره) یکسان می باشد، بهترین برهان خداشناسی « مشاع ر » که با برهان صدیقین صدرالمتألهین (ره) در می باشد.
حمید نصیری کاشانی محمد سعیدی مهر
نظام اخلاقی ارسطو تأثیر چشمگیری بر اندیشه ی اخلاقی در طول قرن های متوالی داشته و دارد. آخرین نمود این تأثیر را می توان در نظریه ی اخلاقی موسوم به «اخلاق فضیلت مدار» که در فلسفه ی اخلاق جدید رواج دارد، یافت. فضیلت در نظر ارسطو عبارت است از «ملکه ی انتخاب حد وسط مطابق با موازین عقلی». اما این حد وسط چیست؟ از نظر وی، حد وسط، امری نسبی است؛ یعنی با توجه به شرایط تعیین می شود. پس تشخیص آن بیش تر به ذوق سلیم فرد بر می گردد. غیر از حد وسط، هر چیزی رذیلت است. هم افراط و هم تفریط، خارج شدن از محدوده ی فضیلت و ورود به محدوده ی رذیلت است. ارسطو در پاسخ به این پرسش که چگونه می توانیم فضیلتمند شویم، ابراز می دارد که با انجام اعمال فضیلتمندانه. ما با انجام کارهای فضیلت آمیز به انجام آن ها عادت می کنیم و این عادت که همان ملکه ی فضیلت است به نوبه ی خود سبب انجام اعمال فضیلت آمیز می شود. پس فضیلت هم معلول است هم علت. از دیدگاه ارسطو عمل فضیلت آمیز لذت بخش است و مقدمه ی رسیدن به نیکبختی. هر عملی که مطابق فضایل (حد وسط) انجام گیرد، فرح بخش و لذت آفرین است و اعمال رذیلت آمیز هرگز لذت به بار نمی آورند مگر برای کسی که به واسطه ی اعمال رذیلتمندانه، داوری درست خود را از دست داده باشد. خیرات بیرونی انواع مختلف دارد و بهترین آنان، دوستی است که از میان دوستی ها هم بهترین آن ها دوستی افراد فضیلتمند با یک دیگر است؛ زیرا این افراد یک دیگر را به خاطر فضیلت دیگری می خواهند نه از سر سودپرستی یا لذت خواهی. یکی از مهم ترین فضایل عقلی در نظر ارسطو حکمت عملی است. حکمت عملی عبارت است از حالت استعداد عمل کردن پیوسته با تفکر درست در حوزه ی اموری که برای انسان خوب یا بدند. بدین ترتیب، حکمت عملی قاعده ی درست را برای عمل کردن منطبق بر فضیلت در اختیار آدمی می نهد. ارسطو نیکبختی را اصل اول اخلاق می داند و نیکبختی کامل را در فعالیت عقلانی، یعنی تأمل و نظر، می یابد. وی همچنین از نیکبختی انسانی نیز نام می برد که عبارت از تطابق اعمال با فضایل اخلاقی است.
مرضیه کلایی محسن جوادی
این تحقیق با هدف تبیین و مقایسه ی خودفریبی در فلسفه اخلاق غرب و آموزه های دینی اسلامی به روی کردهای مختلف تبیین خودفریبی می پردازد. مهم ترین روی کردهایی که در فلسفه ی غرب، مورد بررسی قرار گرفته است، روی کردهای مفهومی و تجربی است؛ این دو روی کرد در اسلام، اگرچه به طور غیرمستقیم، نیز به کار گرفته شده است، اما در آموزه های اسلام امکان وجود خودفریبی به عکس غرب مورد تردید نیست، بلکه در آیات، روایات و در اخلاق اسلامی در ضمن بحث از رذایل، ماهیت و مفهوم، مصداق و راه حل رهایی از فریب نفس را می توان یافت و یا استنباط نمود. هم چنین در اسلام هنگامی که از واقعیت در مقابل باور کاذب بحث می شود، گستره ی نگاه تنها به امور محسوس و دنیوی نیست بلکه خودفریبی، در مورد امور واقعی اخروی و معنوی و معتقَدات مذهبی مطرح می شود، در حالی که در غرب، بیشتر به مسایل مربوط به این دنیا پرداخته است. با وجود تفاوت در رو کردهای تبیین ماهیت خودفریبی، هر دو حوزه ی تفکر اسلام و غرب به نکات مشترک و نتایج مشابهی در مورد ماهیت خودفریبی اشاره می کنند و دست یافته اند؛ در هر دو دیدگاه، داشتن باور متعصبانه و کاذب غیر موجهی که به صورت باور صادق نزد نفس جلوه می کند، مصداقی از خودفریبی است.
سیده منا موسوی محسن جوادی
رسال? حاضر از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش اول (بخش حاضر)، برخی مباحث مقدماتی از قبیل تقریرهای مختلف نظری? امر الاهی، تاریخچ? این بحث در غرب و اسلام، و نکاتی در معرفی آدامز ارائه شدهاند. بخش دوم به توصیف دیدگاههای آدامز دربار? ارزش، لزوم و به طور خاص نظری? امر الاهی او میپردازد. در این بخش، ابتدا برخی نکات روش شناختی را بیان خواهیم کرد که دیدگاه آدامز را درباره روش پژوهش در اخلاق روشن می کند. به ویژه آن که آدامز میان سطح معناشناختی مباحث و سطح متافیزیک تمایز قائل می شود و از این نظر، در مقابل آن دسته از فیلسوفان تحلیلی قرار می گیرد که صرف تحلیل معنایی را برای انجام مباحث اخلاقی کافی می دانسته اند. سپس گزارشی از نظری? آدامز را دربار? ارزش و به طور خاص، دربار? خوبی، ارائه خواهیم کرد. چنان که گفتیم، آدامز نظریه امر الاهی در باب لزوم اخلاقی را بر نظریه اش در باب ماهیت خوبی و رابطه آن با لزوم اخلاقی مبتنی می کند. از این رو، ابتدا به توضیح دیدگاه آدامز درباره ماهیت و حقیقت خوبی می پردازیم، تا فهم دلایل آدامز بر نظریه امر الاهی آسان تر گردد. البته، از آنجا که مسئله اصلی ما در این پژوهش بررسی نظریه امر الاهی آدامز است، در این قسمت ورود تفصیلی نخواهیم داشت و به حدی اکتفا می کنیم که به فهم نظریه امر الاهی آدامز کمک کند. نکت? قابل توجه در اندیش? آدامز تمایل شدید او به واقعگرایی است. از این رو است که وی از ارائ? نظریهای عام دربار? خوبی که هم? مفاهیم خوبی را در برگیرد پرهیز و نظریهپردازی خود را محدود به قلمروی خوبهای ذاتی میکند. به عقید? آدامز گزارههای اخلاقی عموماً برای بیان واقعیتها در نظر گرفته شدهاند که به ترجیحات، احساسات و باورهای گوینده و شنونده وابسته نیستند و اصطلاحاتی مانند «خوب» و «درست» برای حکایت از ویژگیهای اشخاص، اعمال و دیگر امور واقعی در نظر گرفته شدهاند. با توجه به این مسئله، بخشی از توصیف نظری? آدامز را در قالب دفاع او از واقعگرایی ارائه میکنیم و از این راه به برخی مدعیات و استدلالهای آدامز در دفاع از نظری? ارزشش بهتر پی خواهیم برد. در ادامه دیدگاه آدامز درباره لزوم و نظریه امر الاهی را مشاهده خواهیم کرد. شایان ذکر است که فعالیت آدامز در ارائه تبیینی الاهیاتی از مفاهیم اخلاقی را می توان به دو مرحله فکری تقسیم کرد. در مرحله اول که به زمان پیش از تدوین کتاب خوب های محدود و نامحدود مربوط می شود، آدامز با ارائه مقالاتی چند تقریری تعدیل شده از نظریه امر الاهی در باب نادرست اخلاقی ارائه می کند. اما در مرحله دوم فکریش که نظریه امر الاهی را در کتاب ذکرشده بیان می کند، تلاش می کند نظریه خود را در چارچوبی کلی تر، که به عقیده اش می تواند تمام مفاهیم اخلاقی را پوشش دهد، طرح کند. او ابتدا به تبیین ماهیت خوبی می پردازد، تا از این راه شاکله ای برای تبیین مفاهیم اخلاقی بنا نهد و سپس نظریه امر الاهی را در این چارچوب و مبتنی بر نظریه اش درباره ماهیت خوبی تقریر می کند. این مهم باعث می شود که مسیر استدلالی آدامز در این کتاب با آن چه در برخی مقالات سابقش آمده بود تفاوتهایی داشته باشد. البته چنان که خود آدامز می گوید تقریر جدید او با تقریر سابقش گرچه از جهات مهمی متفاوت است، ولی اساساً در این نکته موافق است که مفاهیم ارزشی را می توان پیش فرض گرفت. به هر حال، در این بخش تلاش می کنیم تقریر آدامز از نظریه امر الاهی را در تقریر جدیدش بیان کنیم. مقایس? تقریر جدید او با تقریر سابقش را به بخش سوم که به تحلیل نظریات آدامز اختصاص دارد، موکول میکنیم. بخش سوم به تحلیل نظریات آدامز دربار? ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این بخش، به ویژه وجه? افلاطونی و الاهیاتی نظری? آدامز را روشن کرده، تقابل آن را با نظریات طبیعیگرا گوشزد میکنیم. آدامز به اقتضای روشی که برگزیده و میان تحلیلهای زبانی و تحلیلهای ماهوی تمایز ایجاد میکند، برای طرح دیدگاههای افلاطونی در اخلاق مانعی نمیبیند. وی معتقد است که دیدگاه های افلاطونی درباره ارزش عموماً برای تحلیل زبانی ساخته نشده اند، اما اکنون که با پیشرفتهای فلسف? زبان راه برای تحلیلهای ماهوی در اخلاق باز شده است به راحتی میتوانیم از دیدگاههای افلاطونی در اخلاق دفاع کنیم. البته نظریه آدامز را نمی توان نظریه ای کاملاً افلاطونی دانست، با این حال، وی در طرح برخی جنبه های بنیادین نظریه اش از افلاطون پیروی می کند و به طور خاص، برای طرح نظریه اش دربار? ارزش از نظریه مثل افلاطون سرمشق می گیرد، گرچه او مثل را نه به معنای امور کلی، بلکه به معنای امور عینی در نظر میگیرد. علاوه بر این، جنب? الاهیاتی نظریههای اخلاقی آدامز و تقابل او با نظریههای طبیعتگرا نیز قابل توجه است. وی معتقد است که فرضیه های الاهیاتی راه ما را برای غنای واقعی فهممان از موضوعات اخلاقی تسهیل می کنند. آدامز برای به کارگیری این فرضیه های الاهیاتی ابتدا به اثبات وجود خدا نمی پردازد، چون از نظر او پذیرش خداباوری برای ذهنیت دوران مدرن در گرو موفقیت آن در پیشبرد بحث درباره موضوعاتی است که مورد توجه عموم است. بنابراین اگر فرضیه های الاهیاتی در پاسخ گویی به مسائل فکری روز موفق باشند، انگیزه بالایی برای پذیرش آنها پیدا خواهد شد. نکت? مهم دیگر دربار? آدامز محوریت خوب در اندیش? اخلاقی اوست. آدامز چارچوبی برای اخلاق ارائه میکند که بر محور یک خوب متعالی و رابطه آن با خوب های محدودی که در قلمرو تجربه ما قرار دارند، بنا می گردد. به گفت? آدامز، در دهههای اخیر دست کم در فلسف? انگلیسیزبان به دلایلی «درست» بر «خوب» مقدم بوده است، اما آدامز این را موجب تحریف دیدگاه ما درباره ارزش های اصیل زندگی انسانی میداند و بر خلاف تفکر رایج، نقش مفاهیم ارزش را در تفکر اخلاقی اساسیتر و فراگیرتر از مفاهیم لزوم میداند. در این بخش همچنین با مقایس? تقریر جدید آدامز از نظری? امر الاهی با تقریرهای سابقش شباهتها و تفاوتهای آن را روشن میسازیم. آدامز در اولین مرحله از نظریهپردازیش، با محدود ساختن خود به حوز? یهودی- مسیحی، نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب معنای برخی اصطلاحات اخلاقی و به طور خاص معنای «نادرست» ارائه میکند. اما در ادامه به جهت انتقادات جفری استوت و با الهامپذیری از تحولات جدید در فلسف? زبان و به ویژه با تأثیرپذیری از فلسف? زبان هیلاری پاتنم میان تحلیل معنایی و ماهوی تمایز مینهد و نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب ماهیت لزوم اخلاقی به طور عام و نه مختص قلمروی یهودی- مسیحی عرضه میکند. بحث پایانی در بخش سوم اشاره به نقش پیشفرضهای ارزشی در نظری? امر الاهی آدامز است. یکی از مسائل مهم در فهم و چه بسا نقد نظری? امر الاهی آدامز توجه به پیشفرضهایی است که آدامز تقریر خود از نظری? امر الاهی را بر آنها بنا نهاده است. در واقع، راه مهمی که آدامز برای پرهیز از اشکالات وارد به نظریات امر الاهی پیش گرفته است، ابتنای نظری? امر الاهی بر برخی پیشفرضهای ارزشی دربار? خداست. او از این طریق در صدد است که هم پاسخگوی برخی اشکالها به نظریات امر الاهی باشد و هم از مسائلی در اخلاق دفاع کند که از امتیاز خاصی برخوردارند. ما در این قسمت نشان خواهیم داد که چگونه آدامز با پیشفرض گرفتن خوب بودن خدا در صدد حل مسئل? امر خدا به ظلم است. سرانجام در بخش چهار اندیشههای اخلاقی آدامز، به ویژه نظری? امر الاهی او را بررسی و نقد خواهیم کرد. یکی از محورهای بررسی ما ناظر به سازگاری و انسجام میان اجزای چارچوب اخلاقی ارائه شده از سوی آدامز است. آدامز از سویی بر نقش اوامر الاهی در تشکیل لزوم اخلاقی و اهمیت اطاعت از خدا در این قلمرو تأکید میکند و از سوی دیگر، یکی از شاخصههای معناشناختی در قلمروی ارزش را عشق و محبت اصیل ما به خوب متعالی میداند. برخی مستشکلین از این ناحیه به آدامز اشکال کرده و ادعا کردهاند که نمیتوان هم خدا را خوب برتر دانست به گونهای که متعلق عشق راستین ما قرار گیرد و هم او را شخص امرکنندهای دانست که برای پرهیز از تنبیه و شکنج? او ملزم به اطاعت از اوامر او باشیم. اما به نظر میرسد از این ناحیه میتوان از چارچوب اخلاقی آدامز به شکل کنونیاش دفاع کرد و نظری? امر الاهی او را با تبیینی که از خوبی ارائه میدهد قابل جمع دانست. یکی از محورهای مهم نقد ما در این بخش نقد تبیین اجتماعی آدامز از لزوم اخلاقی است. یکی از بخشهای مهم نظری? امر الاهی آدامز دفاع او از نظری? اجتماعی در باب لزوم است که از این طریق به سود نظری? امر الاهی به عنوان بهترین نظری? اجتماعی استدلال میکند. اما به نظر میرسد شهودات اخلاقی ما به قدر کافی از اجتماعی بودن لزوم حمایت نمیکنند و مواردی از لزوم اخلاقی را به ما نشان میدهند که برخاسته از بستری فردی و غیر اجتماعی هستند. محور دیگر بررسی ما در این بخش به بررسی تبیین الاهیاتی آدامز از ماهیت ارزش اختصاص دارد. یک اشکال مهم به نظریات امر الاهی اشکال خودسرانگی و تحکمآمیزی در اخلاق بود و آدامز با اختصاص نظری? امر الاهی به قلمروی لزوم و پیشفرض گرفتن برخی مفاهیم ارزشی به مقابله با این اشکال پرداخته بود. در این خصوص احساس میشود که آدامز گرچه در قلمروی لزوم موفق به برطرف کردن این اشکال شده است، اما از آنجا که دربار? ماهیت ارزش نیز اقدام به تبیینی الاهیاتی میکند به نظر میرسد شبیه اشکال خودسرانگی در آنجا به وجود میآید و آدامز برای رفع آن در نهایت ناچار است ریشههایی غیر الاهیاتی برای اخلاق پیدا کند. البته در این قسمت نهایتاً به این نتیجه میرسیم که تبیین آدامز از ارزش، از آنجا که غایتی الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ما بیان میکند تبیینی الاهی و قابل دفاع است. اما آدامز برای تبیین مبنای این نگرشهای اخلاقی نمیتواند همچنان بر تبیین الاهیاتی بدون دچار شدن به برخی اشکالها پایبند باشد. قسمت پایانی بخش 4، به نظری? مختار در باب ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این قسمت، برای رسیدن به نظری? مختار از مقایس? میان اندیشههای آدامز و اندیشههای برخی متفکران اسلامی بهره برده، با توجه به محاسن و معایب هرکدام از این اندیشهها به نظری? مختار نزدیک میشویم. پیشنهاد نهایی ما در این قسمت این است که، با فرض وجود خدا، میتوان به نحو معقولی از وجود غایت الاهی برای نگرشهای اخلاقی دفاع کرد و از این حیث میتوان تبیینهایی الاهی در دو حوز? ارزش و لزوم ارائه داد. تبیین ما در حوز? ارزش تقریباً مشابه تبیین آدامز است، با این تفاوت که ما در تبیین خود از اندیش? تشکیکی بودن وجود بهره میبریم و در واقع، این اندیشه را قابل تطبیق با تبیین آدامز در قلمرو ارزش میدانیم. اما در قلمرو لزوم تبیین اجتماعی آدامز و به تبع آن، نظری? امر الاهی او را نمیپذیریم و به جای آن، از تبیینی مشابه قلمرو ارزش دفاع میکنیم. تبیین ما چه در قلمرو ارزش و چه در قلمرو لزوم گرچه از این حیث که غایت الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ارائه میکنند، تبیینی الاهی است، اما از این حیث که به وجود مبنای وجودشناختی برای نگرشهای قائل است، تبیینی غیر الاهی خواهد بود.
علی کوچکی امیر دیوانی
متن حاضر از دو بخش تشکیل شده است. مسأله بخش اول ترجمه سه فصل اول کتاب introducing persons نوشته پیتر کاروترز استاد فلسفه در دانشگاه مریلند است. مباحث این سه فصل ذیل سه عنوان، مسأله اذهان دیگر؛ دوگانه انگاری: بدن و نفس؛ و اینهمانی و نفس، طرح شده اند. در فصل اول بحث بر سر آن است که آیا می توان وجود اذهان دیگر و حالات ذهنی خارج از خود را ثابت کرد؟ در فصل دوم بحث حول این محور است که دوگانه انگاری دکارتی (دوگانه انگاری حداکثری) چه استدلالی بر وجود دو جوهر متفاوت در جهان دارد؟ در فصل سوم این بحث طرح می شود که با فرض دوگانه بودن جوهری بدن و نفس آیا باید ملاک و معیاری برای اینهمانی یک نفس در دو حالت و دو وضعیت مفروض داشته باشیم؟ اگر چنین ملاک و معیاری وجود نداشته باشد چگونه می توان یک نفس را از نفس دیگر بازشناخت یا متمایز ساخت؟ در بخش دوم این نوشتار گزارشی از سه مبحث نفس از دیدگاه شیخ الرئیس ابوعلی سینا ارائه شده است. بنابراین با ارائه تعریفی از نفس که از دید وی «کمال اول برای جسم طبیعی آلی» است چهار دلیل بر اثبات وجود و دو دلیل بر تجرّد نفس، در قالب دو فصل بیان شده است. عناوین ادل? اثبات وجود نفس عبارتند از برهان انسانِ معلّق در هوا؛ برهان حرکت یا برهان طبیعی؛ برهان ادراک؛ و برهان وحدت نفس، در ادله اثبات وجود نفس؛ و دو دلیل تجرّد نفس یکی از طریق بساطت صور معقول و دیگری از طریق عدم کَلال نفس در صورت کَلال و فرسودگی جسم است. در آخرین فصل این بخش، اشاره ای اجمالی به ارتباط بدن و نفس شده است از آن جهت که نفس در ادراک چه احتیاجی به بدن دارد. در نهایت، شیخ، مدرَکات را به محسوس، متخیّل، متوهّم و معقول، تقسیم می کند و بر آن است که حتی در ادراکات حسی نیز ادراک آن گاه صورت می گیرد که صورت محسوس، تجرید شود. در پایان، جمع بندی ای با اشاره به مباحث دو بخش (بخش ترجمه و بخش گزارش) ارائه شده است. کلید واژه ها: نفس، ذهن، دوگانه انگاریِ حداکثری، دوگانه انگاریِِ حداقلی، رابط? بدن ونفس.
حسن یوسفیان محسن جوادی
• در سال های 1270 و 1277 میلادی، برخی از مقامات کلیسایی دیدگاهی را به ابن رشدیان نسبت داده اند که امروزه آن را با عنوان «نظریه حقیقت دوگانه» می شناسیم. تفسیر کلیسایی این نظریه چنین است: می توان هم زمان دو حقیقت متناقض (یکی دینی و دیگری فلسفی) را پذیرفت. • با نگاهی به سخنان ابن رشد و ابن رشدیان و با تحلیل مفهوم «دوگانگی حقیقت» و با بهره گیری از سخنان کسانی که به بررسی نظریه یادشده پرداخته اند، می توان درباره مقصود از این دوگانگی احتمالات هفت گانه ای را مطرح ساخت که در ذیل چهار عنوان کلی قرار می گیرند: دوگانگی هستی شناسانه، دوگانگی معرفت شناسانه، دوگانگی زبان شناسانه، و دوگانگی عمل گرایانه.
غلام محمد حسینی محسن جوادی
چکیده اعتقاد به جاودانگی در میان تمام انسان ها در دورانهای مختلف به عنوان حقیقتی غیر قابل انکار وجود داشته است. میل به جاودانگی یک میل جبلی و ذاتی نوع بشر است. که انسان ها در همه دورانها این میل را در خود به ظهور رسانده اند، ایمان به جاودانگی در همه ادیان ابراهیمی؛ یهودیت، مسیحیت و خصوصاً اسلام از ارکان اساسی باور دینی است.آیات قرآن کریم با وضوح بیشتری به تبیین این موضوع پرداخته است. ادیان و مکاتب صورتهای مختلفی از جاودانگی را ارائه داده اند که عبارتند از: جاودانگی شخصی، غیر شخصی، جاودانگی از طریق اعاده معدوم، از طریق بدن مثالی، تناسخ، بازگشت ارواح به ابدان، بازگشت ارواح به عالم مفارقات و نظریه بدن علوی. برداشتهای فکری و استدلال های علمی و فلسفی، در حوزه فلسفه و کلام اسلامی، راه را برای اثبات هر چه بهتر این عقیده فراهم کرده است، با اینکه از نظر ما جاودانگی یک اصل فطری است، مخالفان و منکرانی در عالم، خصوصاً در غرب دارد. علت عمده انکار جاودانگی از سوی منکران، انکار حقیقتی مجرد و غیر مادی به نام روح است. زیرا پذیرش روح مجرد مساوی یا قریب به پذیرش اصل معاد و جاودانگی است. غزا لی حقیقت انسان را و ملاک اینهمانی شخصیت انسان را روح می داند. و با تمسک به عقل و نقل اصل جاودانگی انسان را اثبات نموده و آن را جاودانگی در پرتو نفس مجرد و بدن جدید می داند.. غزالی بدن سابق را در زندگی پس از مرگ لازم نمی دانند و معتقداند که نفس هر شخص با بدن جدید نیز می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. از نظر علامه طباطبایی، اعتقاد به جاودانگی یعنی اعتقاد به ملحق شدن «بدن» به «نفس» است در عالم قیامت. نظر علامه در مورد کیفیت و چگونگی خلق مجدد، همان نظر امام صادق(ع) و نظر صدرا در عالم اسلام دانست. و معاد حقیقتی است موافق با قوانین خلقت و نه یک قانون استثنایی.
فاطمه کوحسنلو امیرعباس علی زمانی
چکیده پرسش از «معنای زندگی» اگر چه در قالب پرسشهای مشابه بامحتوای مشترک ، پرسش هر انسان صاحب اندیشه در همه ی عصرها و مکان ها بوده است اما به صورت منسجم و نظام مند، امروزه از پرسشهای اساسی بشری است، که در این رساله با عنوان معنای زندگی از دیدگاه قرآن و عترت در اندیشه ی حکمت متعالیه، به روش تحقیق کتابخانه ای سعی شده است تا پرسش مذکور از دیدگاه دین مبین اسلام ( در قرآن و عترت) و اندیشه های حکمت متعالیه پاسخ داده شود. به ضرورت بحث، ابتدا نظریه های طبیعی و فراطبیعی درباره معنای زندگی از دیدگاه نظریه پردازان غربی به طور اجمال بیان گردیده است و سپس ضمن ارائه ی تعریف و معنای زندگی و توضیح و تبیین عوامل و موانع معنا داری زندگی، به این نتیجه دست یافته ایم که معنای زندگی هر موجودی برابر با تحقق آثار مطلوب آن وجود می باشد و ایمان به خدای خالق بالحق و بی نهایت و ایمان به جاودانگی دو عامل اساسی معنای داری زندگی است؛ و اندیشه ی مرگ و نیستی، از دست دادن ها و به دست نیاوردن ها نیز از جمله موانع معنا داری زندگی می باشند که با تحلیل و بررسی این موانع، سعی به رفع آنها شده است.
رحمان احترامی خاکی محسن جوادی
عقل در عرصه های نظری اعم از علوم طبیعی و ریاضی ،بخصوص فلسفه اولی، دائماً با کنجکاوی در جهت کشف حقایق و معارف قدم برداشته است .ولی این مساله که آیا عقل را یارای کمک به انسان در عرصه عمل ،جهت کشف هنجارها و باید و نباید های شخصی و اجتماعی می باشد یا نه؟سوالی است که این نوشتار سعی کرده جواب آن را در حکمت و فلسفه اسلامی و از دیدگاه بزرگان علماء و فلاسفه در چار چوب اندیشه عقلانی شیعه بررسی کند. عقل عملی و حکمت عملی همیشه در بین حکمای اسلامی و متکلمان و اصولیین از فقهای شیعی مطرح بوده اند .البته راجع به ماهیت عقل عملی نظریات نسبتاً متفاوتی ارائه شده است.دیدگاه های مطرح شده رامی توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:1)عقل نظری و عقل عملی در ماهیت ادراکی یکی هستند و تفاوت آنها به متعلق ادراک بر می گردد نه اینکه دو عقل باشند.2)عقل نظری و عقل عملی- در ماهیت ادراکی،و متعلق ادراک یکی هستند.3)عقل نظری مدرک است و عقل عملی محرک.لازمه دیدگاه اول ،امکان استدلال در امور عملی است .بدین معنا که عقل عملی دارای یکسری مبانی است که در تفکر وتعقل، با استفاده از آنها در قالبهای مختلف استدلالی به خصوص قیاس عملی،مجهولات را بدل به معلومات می کند. دیدگاه دوم خود به دو صورت مطرح شده است:یکی اینکه عقل عملی کلیات مربوط به هنجارها و باید و نباید ها را درک می کند و دیگری اینکه عقل عملی به صورت جزئی مدرک ارزش هاست.اگر چه تفسیرهای مختلفی از ماهیت ادراکات عملی صورت گرفته است وکسانی آن را جزءمشهورات(بدون اصل)یا جزء اعتباریات دانسته اند،اما در خصوص جریان استدلال عملی در حوزه ادراکات عملی و وجود مبانی استدلال عقل عملی(حسن و قبح ها یا گرایشهای ثابت) نوعی وفاق وجود دارد که توضیح آن در این رساله آمده است.از بررسی آثار حکماءو اصولیین شیعه بدست آمد که نه تنها تفکر فلسفی در امور عملی امکان دارد،بلکه در حکمت و فقه شیعه،احکام عقل عملی مورد بررسی واقع شده است.البته تامّل در لوازم مختلف آن می تواند اثرات زیادی در بازکاوی فلسفه سیاسی وفلسفه اخلاق و... در حکمت اسلامی داشته باشدونیز کمکی به اجتهاد فقهی به عنوان منبع مستقل(عقل) در استنباط فقهی در کنار کتاب و سنت باشد. کلمات کلیدی: عقل-عقل عملی-استدلال عملی-عقل نظری.
محمد رضا ابراهیم زاده محمود تقی زاده داوری
چکیده در عرصه ی پژوهش های دینی، بررسی آثار و کارکردهای دین در زندگی بشر، از اهمیّت فراوانی برخوردار است، مطالعه و پژوهش در این زمینه موجب پررنگ تر شدن نقش دین در جوامع مختلف انسانی می شود و شاید عاملی در جهت احیاء تفکر دینی به عنوان اساس و شالوده ی زندگی الهی باشد. هدف از این تحقیق، بررسی این آثار و پیامدها است که در آن، دیدگاه های شش تن از متفکران برجسته شیعی معاصر یعنی امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی (ره)، علامه جعفری (ره)، استاد شهید مرتضی مطهری (ره)، دکتر علی شریعتی و عبدالکریم سروش، مورد کنکاش قرار گرفته است. باید توجه داشت که نگاه متکلمان مسلمان به دین، نگاهی معرفت شناسانه است، این در حالی است که دیگر متفکران و دانشمندان با رویکردی جامعه شناسانه یا روانشناسانه به مطالعه دین می پردازند ولی آنچه مسلم است، این است که همگی آثار و پیامدهای انسانیِ دین را می پذیرند و بر آنها تاکید می کنند. بزرگانی همچون حضرت امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی(ره) و علامه جعفری (ره)، مانند دیگر متکلمان مسلمان شیعی، دین را الگو و مکتبی جامع و کامل می دانند که چگونه زیستن را به آدمی می آموزد و آثار و برکات فراوانی را، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، نصیب او می گرداند، از این رو پرداختن به کارکردی و مسکوت نهادن کارکرد دیگری از دین، ناشی از عدم شناخت واقعی آن است. استاد شهید مرتضی مطهری(ره) نیز نظریه مذکور را می پذیرند، اما آنچه از بررسی آثار و اندیشه های ایشان بدست می آید، این است که استاد مطهری(ره) معرفت بخشی دین را مهمترین کارکرد آن و مبنایی برای کارکردهای دیگر می دانند. دکتر علی شریعتی علاوه بر پذیرفتن آثار فردی و روانی دین، مهمترین اثر یا کارکرد دین را تحول آفرینی، ستم ستیزی و ایجاد تحرک اجتماعی در نظر می گیرند. متفکرانی همچون عبدالکریم سروش که دین را عهده دار تبیین مسائل آن جهانی می دانند، تنها بر آثار روانی و اخروی آن تاکید کرده و دین را فاقد خدمات و کارکردهایی در نظام های سیاسی و اقتصادی، به شمار می آورند.
معصومه موحدنیا محسن جوادی
کمال گرایی دیدگاهی است که در قلمرو های متفاوت اخلاق ،سیاست ،روان شناسی مورد توجه قرار گرفته است. کمال گراها در حوزه اخلاق می کوشند، با توجه به خصوصیات و ذات انسانی، ادعائی در اخلاق مطرح سازند ، تا بر اساس آن درستی و نا درستی، افعال ،اشخاص، شرایط و ... را ارزیابی نمایند . «کمال گراهای وسیع» به برخی صفات و « کمال گراهای محدود» به رشد تمام صفات محوری و ذاتی انسان توجه دارند. ابن رساله به بررسی دیدگاه "هرکا" به عنوان یک کمال گرائی محدود می پردازد. هرکا مدعی است که نظریه وی نظریه ای در باب زندگیِ خوب است. ادعای مذکور، دیدگاه او را با دو پرسش مواجه می کند؛ 1.آیا دیدگاه هرکا نظریه ای اخلاقی است؟ 2.آیا دیدگاه هرکا نظریه ای متمایز از سایر نظریه های اخلاقی است. پاسخ این دو پرسش در دو بخش این تحقیق ارائه شده است، برای پاسخ به پرسش نخست در بخش اول اقسام نظریه های اخلاقی، ساختار، نظریه های اخلاقی و چگونگی توجیه را فراهم آوردیم، تا جایگاه دیدگاه هرکا در میان نظریات اخلاقی مشخص شود. بخش دوم رساله به تقریر نظریه هرکا با روشی تحلیلی، اختصاص یافته است. هرکا با اصل قرار دادنِ کمال ذات انسان، دیدگاه خاص خود را در نظریه اخلاقی مطرح می کند، از نظر وی یک تعریف مناسب از ذات انسانی در رسیدن به دیدگاه اخلاقی منسجم و جذاب کمک می کند. ذات انسان مجموعه صفات ذاتی است که انسان به عنوان موجود زنده دارد، این صفات ذاتی بنابر تقریر ارسطو صفات بدنی، عقل نظری و عقل عملی اند. هرکا با این مبنا نظریه خود را در ساختاری حداکثری، نتیجه گرا و بی طرف ارائه می کند. از نظر وی یک زندگی خوب، زندگی ای است که آدمی همواره در اندیشه کمال خود و دیگران باشد. توجه به دیگران زندگی اخلاقی را با خیر اندیشی همراه می کند . در زندگی خوب همه صفات به نحو متعادلانه و در کل زندگی رشد یافته است. در واپسین بخش این تحقیق بار دیگر با توجه به مباحث بخش اول، نظریه هرکا از جهت ساختار و توجیه بررسی و نقد می شود.شاید مهم ترین نقدی که می توان بر نظریه هرکا وارد کرد، تبیین و مقصود وی از جذابیت شهود کمال ذات انسان است. وی تبیین نمی کند که چرا کمال برای همگان جذاب است و اساساً جذابیت و شهود به چه معناست و هم چنین شیوه و نوع استدلال بر دعاوی وی مبهم است، گرچه بر اساس برخی از تصریحات وی، شیوه استدلال وی را به انسجام رالزی تحلیل بردیم؛ اما مشخص نیست که وی بر کدام تقریر و تفسیر از انسجام رالزی تأکید دارد و در آخر به نظر می رسد که در تبیین وی از ماهیت انسان نوعی کاستی از جهت عدم توجه به رابطه صفات با هم و عدم لحاظ قوه تخیل است که از سوی شارحین مسلمان ارسطو بر آن تأکید شده است. شاید بتوان با ترکیب و تطبیق دیدگاه وی با آراء با فیلسوفان مسلمان به دیدگاه منسجم تری دست یافت.
منیره پوستچی محسن جوادی
سارتر یکی از فیلسوفان اگزیستانسیالیست است که همانند دیگر فلاسفه این مکتب، انسان را موضوع اصلی فلسفه خود قرار داده است. آنچه برای بسیاری از آنها مهم است، انسان واقعی و انضمامی است. انسانی که در جهان قرار گرفته، به نامعقولی آن پی برده و به پوچی رسیده است اما با آن زندگی می کند. و تمام مضامین این زندگی مانند دلهره و اضطراب، وانهادگی، ناامیدی و از همه مهمتر مرگ آگاهی را با افتخار به دوش می کشد. اما مهم تر از تمام این مضامین آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد، آزادی و انتخاب آدمی است. انسان واقعی به تنهایی انتخاب می کند و به این انتخاب خود، آگاه است. و به مسئولیت این انتخاب نیز آگاهی دارد. و این در حالی است که اساس این انتخاب را آزادی تشکیل می دهد. در این میان سارتر بیش از دیگر افراد این مکتب به آزادی پرداخته و به «فیلسوف آزادی» شهرت یافته است. سارتر مدعی شده که تنها انسانی است که امروزه از امر مطلق صحبت می کند و این امر مطلق برای او همان واژه ی آشنا و نایاب «آزادی» است. شاید بتوان گفت آزادی بیش از هر جای دیگر در حیطه اخلاق کاربرد دارد. چرا که اندیشیدن در مورد خوب و بد رفتارها، درست و یا نادرست بودن اعمال تنها وقتی معنا دارد که با آزادی بتوان انتخاب کرد. به همین دلیل است که اخلاق برای فلاسفه اگزیستانسیالیسم به صورت مهمترین مساله درآمد. به طوری که فلسفه و معرفت شناسی آنها از اخلاق قابل تفکیک نمی باشد. این موضوع درباره فلسفه سارتر بیش از دیگر فیلسوفان این مکتب صادق است. و محور اساسی اندیشه او را چه در فلسفه اخلاق و چه در معرفت شناسی، آزادی تشکیل می دهد.
محمد تقدیسی میرک محسن جوادی
موضوع این پایان نامه تحلیل وبررسی سودگرایی از منظر اخلاق اسلامی میباشد که بر اصل واحد در تعیین روایی وناروایی افعال معتقد است فلسفه اخلاق در تقسیم بندی اوّلی به اخلاق کاربردی و اخلاق هنجاری و فرا اخلاق تقسیم می شود و اخلاق هنجاری در یک تقسیم بندی دیگر به اخلاق نتیجه گرا، وظیفه گرا و فضیلت گرا تقسیم می شود. نتیجه گرایان معتقد هستند که درستی و نادرستی یک فعل وابسته است به نتایج حاصل از آن فعل است که منجر به افزایش لذّت و خیر می شود. ایشان در جواب سئوال »سود و لذات چه کسانی را باید در نظر گرفت؟» جوابهای متفاوات ارائه کرده اند و موجب بوجود آمدن سه مکتب متفاوت در نتیجه گرایی گردیده است. عدّه ای معتقد هستند که سود و زیان فاعل اخلاقی را در نظر گرفت اینها به خود گرایان وعده ای به سود افراد دیگر به غیر از سود فاعل اخلاقی معتقد هستند که به دیگر گرایان، وعده ای به سود و خوشبختی سایر افراد و هم سود فاعل اخلاقی اهمیّت می دهند که به سود گرایان معروف هستند. سود گرایان در تعیین مراد از مفهوم اخلاقی خوب به سودگرایی سعادت محور مرادشان از خوب سعادت است و لذّت محور که مراد از خوب لذّت است تقسیم می شوند اپیکوریان و بنتامیان از پیروان دسته اول و طرفداران ج.ا. میل وا استیون تولمین، ج.ا. مور و ... از طرفداران نظریه دوّم هستند و به سعادت و خوشبختی سر جمع افراد جامعه اهمیت می دهند در این میان نظریه اخلاقی اسلام نظریه ای غایت گرا و سعادت محور است و به تأثیر عمل در رسیدن به سعادت و التذاذ پایدار تأکید دارد و غایت فی نفسه در این نظریه اخلاقی قُرب و رضوان الهی است و هر عملی در این راستا متصف به خوب و بد می شوند و از آنجا که در این نظریه بعضی افعال جدای از نتایج سودمند و زیانبارش به حسن و قبح منسوب اند به وظیفه گرایی شبیه و از لحاظ واجب الطاعه بودن امر خدا بدون توجه به نتایج آن به نظریه امر الهی و از نظر تأثیر فضایل در انجام افعال فضیلت مندانه به فضیلت گرایان شبیه هست در مجموع نظریه اخلاقی اسلام منحصر به فرد و شباهت بیشتری با سود گرایی دارد زیرا احکام شرعی پای در مصلحت و مفسده و واقعیات دارند و دستورات الهی از منبعی حکیمانه سرچشمه می گیرند. واژگان کلیدی : اخلاق ، سودگرایی ، نتیجه گرایی ، اخلاق اسلامی ، وظیفه گرایی
قباد محمدی شیخی احمد عابدی
چکیده و کلید واژگان فارسی یکی از آموزه های دینی (قرآنی - روایی) مسلمانان، آموزه ی بسیار مهم دگرگونی سیّئات و حسنات است. این آموزه تحت عناوین تبدیل، حبط و تکفیر و... در قرآن و روایات مطرح گردیده است. آنچه بیشتر مورد عنایت عالمان مسلمان قرار گرفته است مسئله حبط (احباط) و تکفیر است، ولی مسئله تبدیل دو جانبه سیّئات و حسنات با توجه به مبانی فلسفی - کلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. موضوع نوشتار حاضر تحت عنوان «نظریه دگرگونی سیّئات و حسنات» بر آن است تا با رویکردی میان رشته ای و با هدف نشان دادن میزان سازواری یا ناسازواری مسئله تبدیل دوجانبه سیّئات و حسنات با توجه به تعاریف گوناگون و مبانی مختلف فلسفی - کلامی، به تحلیل و تبیین این آموزه مهمّ قرآنی - روایی بپردازد. این نوشتار ضمن بررسی معانی حسنه و سیّئه و دگرگونی و بیان مبانی فلسفی - کلامی، به امور زیر دست یافته است: اوّلاً دگرگونی دوجانبه سیّئات به حسنات امری ممکن است. ثانیاً دگرگونی سیّئات و حسنات را در اولویت قرار داده است، زیرا هم جنبه ایجابی دارد و هم بیشتر مورد عنایت عالمان مسلمان بوده است. ثالثاً دگرگونی را دست کم به صورت یکی از احتمالات زیر موجه می نماید: الف. دگرگونی به معنای محو و اثبات در خود سیّئه و حسنه ب. دگرگونی به معنای محو و اثبات در نگرش ناظر پ. دگرگونی به معنای تبدیل از نوع خلع و لبس ت. دگرگونی به معنای تبدیل از نوع لبس پس از لبس نتیجه نهایی پژوهش حاضر این است که اگر کسی اهل تبدیل سیّئه به حسنه شده است، نام ظالم از او برداشته شده و از همه مزایایی که یک انسان سالم بهره مند است، برخوردار می شود مگر این که دلیل خاصّ نقلی مبنی بر سلب برخی امتیازات از چنین شخصی در دست باشد. کلید واژگان: حسنه، سیّئه، تبدیل، حسن، قبح.
وحید یادگاری سرور امیر دیوانی
ابرازگرایی معاصر اخلاقی دیدگاهی فرااخلاقی درباره ی معنا و سیستم توجیه گزاره های اخلاقی است. اگر چه که ابرازگرایی معاصر تحت تأثیر ابرازگرایان اولیه رشد و توسعه پیدا کرد ولی تفاوتهای با انواع اولیه ابرازگرایی اخلاقی دارد. از دیدگاه مورد نظر آنچه مهم است اینکه آیا ساختارهای منطقی در معناداری مجلات و گزاره های اخلاقی تأثیر دارد. لذا ابرازگرایی اخلاقی به بررسی معنای مفاهیم اخلاقی و نهایتاً به معرفت شناسی گزاره های اخلاقی می پردازد و در این راستا یکی از تفاوت های مهمی که بین ابرازگرایان نوع اولیه و معاصر وجود دارد مربوط به این است که معنا و مفهوم صدق در نزد ابرازگرایان معاصر غیر از معنا و مفهومی است که مورد پذیرش ابرازگرایان اولیه بوده است. سیمون بلک برن که از مدافعان ابرازگرایی معاصر می باشد، تفاوت بین ابرازگرایی و واقع گرایی اخلاقی را به نحو جدیدی و در قالب شبه و نفع گرایی اخلاقی توضیح می دهد، هر چند که تصویرگرایی مبنای شبه – واقع گرایی به شمار می رود و قائل است که تصور هر شخصی از عمل اخلاقی عامل مهمی در داوریهای اخلاقی است. آلن گیبرد تفسیری دیگری از ابرازگرایی معاصر ارائه می دهد که رابطه ی بسیار نزدیک با تصویرگرایی بلک برن دارد و حاکی از نوعی قرارداد اجتماعی است که هنجارهای اجتماعی از اجزاء اصلی این نوع از ابرازگرایی معرفی شده است و به خاطر همین تحت عنوان ابرازگرایی هنجاری معروف است.
رهام شرف محسن جوادی
چکیده این نوشتار با هدف نقد و بررسی نسبی گرایی اخلاقی از منظر آموزه های اخلاق اسلامی، به رشته نگارش درآمده است. در ابتدا نسبی گرایی اخلاقی تعریف می شود و پس از آن اقسام آن ذکر می شوند. مهم ترین انواع نسبی گرایی اخلاقی، عبارتند از: نسبی گر ایی توصیفی، نسبی گرایی فرااخلاقی و نسبی گرایی هنجاری. هم چنین آموزه های نسبی گرایی اخلاقی، در همه اقسام آن از منظر متفکران و اندیشمندان غربی نقد می شوند.مطلب مهمی که باید بدان توجه نمود این است که نقدهای عقلانی و فلسفی متفکران غربی بر نسبی گرایی اخلاقی، از نگاه اسلامی نیز مورد قبول و قابل طرح است. این امر به دلیل بنیان های مستحکم عقلانی و فلسفی آموزه های اسلام است. اما آن چه که در این نوشتار مورد تاکید قرار می گیرد، نقدهایی است که با استناد به آموزه های دینی اخلاق اسلامی بر نسبی گرایی اخلاقی وارد می باشند. برخی از مهم ترین پیش فرض های اخلاق اسلامی عبارتند از : جهان بینی الهی ، اصالت دادن به آخرت در مقابل دنیا ، جاودانگی نفس ، اختیار و مسئولیت انسان و واقع گرایی ، که در فهم محتوای اخلاق اسلامی و مطلق بودن ارزشهای اخلاقی در نظام اخلاقی اسلام موثرند. هم چنین مهم ترین آموزه های اخلاق اسلامی که در رد نسبی گرایی اخلاقی به کار گرفته می شوند عبارتند از: قرب الهی به عنوان کمال غایی، ایمان به خدا و معاد، فطرت، مقام خلیفه الّلهی انسان و جاودانگی نفس.
حمید بخشنده آبکنار محسن جوادی
اگزیستانسیالیسم نهضتی فلسفی و ادبی در قرن بیستم است که مبتنی بر آموز? تقدم وجود بر ماهیت است. برطبق دیدگاه اگزیستانسیالیسم، انسان کاملا آزاد و کاملا مسئول اعمال خود است و این مسئولیت خاستگاه دلهره ای است که زندگی او را احاطه می کند. در فلسف? اگزیستانسیالیسم، درخت ها و کوه ها، کارخانه ها و شاهراه ها همگی واقعیت های نفس الامری هستند که «هستی» دارند اما برحسب مصطلحات این فلسفه، «وجود» ندارند. در این فلسفه، کاربرد کلم? «وجود» محدود به نوعی از هستی متمثل در انسان است. از لحاظ تاریخی، در گذر زمان، انواع گوناگون و متباینی از اگزیستانسیالیسم ظهور کرده است. در شاخ? اگزیستانسیالیسم دینی، اندیشمند پروتستان سورن کیئرکگور در دانمارک و متفکر کاتولیک گابریل مارسل در فرانسه، دو روایت از اگزیستانسیالیسم مسیحی را ارائه کرده اند. نیکلای بردیایف، فیلسوف و الاهیدان ارتدوکس روسی نیز روایتی دیگر از اگزیستانسیالیسم مسیحی را مطرح کرده است. رسال? حاضر که به بررسی نقادان? الاهیات اگزیستانسیالیستی نیکلای بردیایف می پردازد، مشتمل بر یک پیش گفتار و چهار فصل اصلی و یک پیوست است. در پیش گفتار رساله، دو روایت سابق الذکر از اگزیستانسیالیسم مسیحی بیان و ذهن خواننده برای فصل های اصلی آماده می شود. آنگاه در فصل اول، زندگی و تعامل فکری بردیایف با آثار اندیشمندان مختلف جهان تشریح می شود. در فصل دوم، نگرش فلسفی نیکلای بردیایف ترسیم می شود؛ و در فصل سوم، نگارنده به طور تفصیلی آرای الاهیاتی وی را بیان می کند. بالاخره، در فصل چهارم از پایان نامه، نگرش الاهیاتی وی مورد ارزیابی قرار می گیرد. خاطر نشان می شود که در پیوست رساله، نکات متنوع سودمندی برای خوانندگان بیان شده است.
منصوره برادران مظفری زهرا خزاعی
عقل عملی یکی از قوای نفس انسانی است که درباه آن، نظریات مختلفی بیان شده است. در این نوشتار، عقل عملی از دیدگاه فارابی، ملاصدرا و مرحوم نراقی مورد بحث قرار گرفته است. فارابی عقل نظری و عملی را مدرک کلیات و جزئیات می داند و تفاوت آنها را در متعلق ادراک بر می شمارد. متعلق ادراک عقل نظری، اموری است که فقط شأن معلوم شدن را دارد و متعلق عقل عملی، اموری است که هم معلوم و هم مورد علم اختیاری واقع می شود و کمال آن به این است که بدان عمل شود. لذا فارابی برای عقل عملی، تنها نقش معرفت شناختی قائل است. ملاصدرا، عقل نظری را مدرک کلیات و عقل عملی را مدرک جزئیات و نیز بر انگیزاننده قوا برای تحقق فعل می داند. بنابر این ملاصدرا برای عقل نظری نقش معرفت شناسی و برای عقل عملی علاوه بر نقش معرفت شناختی، نقش انگیزشی نیز قائل است. نراقی، عقل نظری را صرفا مدرک و عقل عملی را صرفا محرک می داند. یعنی از نظر او، عقل نظری نقش معرفت شناختی و عقل عملی فقط نقش انگیزشی دارد. در این تحقیق همچنین کارکردهای دیگر عقل عملی، کمال و ثمره آن، و وجه تسمیه و رابطه و تفاوت آن با عقل نظری بیان گشته است.
رسول عطاپوری محمد سعیدی مهر
مکتب شهودگرایی اخلاقی یکی از مکاتب توصیفی و شناخت گرایانه در فلسفه اخلاق به شمار می آید. شهود گرایان اخلاقی مدعی اند که همه یا لااقل برخی از این مفاهیم و گزاره ها بدیهی بوده و از طریق شهود عقلانی قابل ادراک می باشندعمده فیلسوفان این مکتب از فلاسفه تحلیلی می باشند و به همین جهت ، مباحث اخلاقی ایشان نیز در پاره ای از موارد صبغ? تحلیلی به خود می گیرد که این مسأله در تألیفات مور بیشتر نمودار می گردد . فیلسوفانی چون جورج ادوارد مور ، دیوید راس و هارولد آرتور پریچارد از فیلسوفان شاخص این مکتب به شمار می آیند.
مهدی اخوان عبدالله نصری
با فرض آنکه عقلانیت ممیزه آدمی و مولفه مطلوب اوست، و همچنین رفتارهای به ظاهر دیگرنگرانه و نوع دوستانه از او سر می زند، آیا نوعدوستی عقلانی است؟ آیا اخلاقی زیستن با اقتضای عقلانیت سازگار است؟ آیا بنا کردن اخلاق و نوع دوستی بر مبنایی عقلی ممکن است؟ اساساً آیا آدمی می تواند به معنایی حقیقی نوع دوست باشد؟ (آیا اخلاقی عمل کردن فارغ از منافع شخصی ممکن است؟) با چه مدلی از عقلانیت و عمل و عقل و استدلال عملی می توان از نوع دوستی دفاع کرد؟ این مسایل نه فقط در ذهنی فلسفی بلکه در زندگی عملی و ذهن و ضمیر تمامی انسان ها حضور دارد (هر چند به آن توجه نداشته باشند). غرض و غایت رساله آن است تا با کاری نظری، گرهی از این مشکل عملی تمامی آدمیان باز کند. پس از شرح و بسط و ایضاح برخی مبادی و مبانی این مسایل(در فصل کلیات)، مدعیات و ادلّه مخالفانِ امکان و عقلانیت نوع دوستی ( خودگرایان) و مشکلات و ایرادات آنها به دقت و تفصیل تقریر می شود تا زمینه ای برای آرا و نظرات تامس نیگل و هَری گنسلر در این زمینه باشد.به نظر آنان نوع دوستی علی الاصول عقلانی و ممکن است. نیگل بنابر تصویر خاصی که از عقل عملی و تصوری که هر شخص در آن از خود باید داشته باشد، از امکان و عقلانیت نوع دوستی دفاع می کند. وی در تبیین فعل به نحو عام و فعل اخلاقی به نحو خاص دلیل (و نه میل) را دخیل می کند و دلیل و ملاحظه عینی ناظر به نوع دوستی را با تناظر با دلیل غیرزمانمند در مآل اندیشی و ملاحظه منافع دراز مدت در قالب استدلالی صورت بندی می کند. (مانند اینکه انجام فعل آلام کسی را تسکین می بخشد). اگر در مآل اندیشی با ملاحظه منافع دراز مدت امکان انگیزش عقلانی وجود دارد، عامل می تواند در هنگام ملاحظات نوع دوستانه خود را از منظری غیرشخصی ، بیرونی ، بدون منظر ، فارغ از فاعل ، صرفاً شخصی ببیند که در میان دیگرانی است که به یک اندازه واقعی هستند. از این موقعیت و منظر هیچ ممیزه ویژه ای که او را در نقطه ای برتر بنشاند نمی یابد. گنسلر نیز با طرح و تصویری منطقی- اصل موضوعی این چنین از عقلانیت اخلاقی زیستن دفاع می کند: قاعده ی طلایی (= با دیگران تنها به گونه ای رفتارکن که می خواهی در همان موقعیت با تو آن گونه رفتار شود) لبّ لباب اخلاقیات و مهمترین اصل اخلاقی (صوری) و شاید مهمترین قاعده ی زندگی است و گونه ای از اقسام اصل سازگاری است. سازگاری (به معنای موسع آن) (که از تناقض میان باورها، میان اهداف و وسایل، میان داوری های اخلاقی و نحوه ی زندگی مان، و میان ارزشگذاری درباره کارهای مشابه منع می کند) مهمترین رکن و جوهره ی عقلانیت است (البته عقلانیت تام و تمام ارکان و اجزای دیگری هم دارد، مانند آگاهی از واقعیتها، بکارگیری قوه ی تخیل، برخی خصلت های شخصی). عقلانیت مسلتزم رعایت قاعده ی طلایی (و اخلاقی زیستن) است. یا به صورت قضیه ی شرطی: اگر کسی بخواهد عقلانی باشد، بالضروره باید اخلاقی باشد. گنسلر ضابط? قانون همه نگر یا جهانشمول (که تعمیم قاعده طلایی است) را به نظام خود می افزاید که علاوه بر ضوابط موجود در قاعد? طلایی دو الزام و ضابط? مربوط به سازگاری (یعنی دغدغ? خود و دغدغ? آینده) را در بردارد و بدین ترتیب به نحوی بین نوع دوستی و حبّ ذات (یا به تعبیری اخلاقی زیستن و عقلانی بودن) جمع می کند.
مرضیه کریمی بهزاد زهرا خزاعی
یکی از مسائلی که امروزه درحوزه اخلاق کاربردی به شیوه های مختلف مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، مسئله سقط جنین است.همچنین فیلسوفان اخلاق نیز با تکیه بر نظریه های هنجاری همانند نظریه وظیفه گرایی، سودگرایی واخلاق فضیلت به بررسی اخلاقی سقط جنین پرداخته اند. هدف از این تحقیق، تبیین و بررسی اخلاقی سقط جنین بارویکردسودگرایانه است.سودگرایی یک نظریه غایت گرایانه است و سقط جنین رادرمواردی که موجب فایده بیشتری است روا می دارد اماباتوجه به تعریفی که سودگرایان درباره فایده ارائه می کنند و نیز باتوجه به اینکه عمل نگریا قاعده نگر باشند، حکم متفاوتی درباره جواز سقط جنین خواهند داشت. مثلاً سودگرایی لذت گرای بنتام، سقط جنین را درمواردی که بیشترین لذت وسود را به بارآورد اخلاقی می داند ویاسودگرایان ترجیحی از جمله پیتر سینگر و جان هریس، ترجیحات افراد مانند آزادی عمل مادر، مسائل اقتصادی خانواده، مساله افزایش جمعیت و... را درتوجیه اخلاقی و غیر اخلاقی بودن سقط جنین موثر می دانند و ازاین رو برسودمندی قواعدی که درگذشته درباره سقط جنین و حتی کشتن-کودکان استفاده می شد، تصریح می کنند.عمده ترین دلیل آنها برای اخلاقی دانستن سقط جنین این است که جنین شخص انسانی نیست تا افراد ملزم به رعایت ترجیحات وی باشند.در نتیجه، دیدگاه سودگرایان درباره سقط جنین با نظریه وظیفه گرایانه کانت و همچنین ادیان الهی خصوصاً دین اسلام درتقابل و تعارض شدیدی قرارمی گیرد. البته یکی از مبانی اختلاف آنها به میزان ارزشی که برای انسان قائلند مربوط می شود. اما اختلاف اساسی ایشان به نحوه رویکرد آنها درباره ارزش اخلاقی برمی گردد. واژگان کلیدی: اخلاق، اخلاق کاربردی، سقط جنین، سودگرایی، حق حیات
سیدمحمدحسین میرمحمدی محسن جوادی
رونالد دورکین، از فیلسوفان مشهور قرن حاضر، تفسیر پراگماتیستی(عمل گرایانه ی) جدیدی از عدالت به مثابه فضیلت برتر ارائه داده است که مورد نقد و تحلیل جوامع علمی قرار گرفته است.در این تفسیر، عدالت، آزادی و دموکراسی در تعامل دائم با یکدیگر توصیف می شوند؛ تعاملی که هرگز نباید به دست دولتمردان از هم گسسته شود. در نظریه وی، که نام آن را «عدالت لیبرالی» می نهد، اولین اولویت جامعه، توزیع مساوی منابع و فرصت ها میان تمامی افراد است. سپس باید به افراد اجازه داده شود تا از منابعی که به دست آورده اند، آزادانه استفاده کنند. به عقیده وی، یگانه ساختار حکومتی که می تواند دو اصل توزیع مساوی منابع و فرصت ها و آزادی را محقق سازد، دموکراسی است.زیرا در ساختار دموکراسی تمامی افراد جامعه در توزیع قدرت یا فرصت، حضور دارند و رای اکثریت، مبنای عمل خواهد بود. در نظریه ی عدالت دورکین، همواره عدالت بر آزادی مقدم است. به همین دلیل می توان آن را متفاوت با نظریه ی عدالت جان رالز دانست. زیرا در نگاه رالز، آزادی بر تمامی اولویت ها مقدم است و نباید تحت الشعاع قرار گیرد. در این رساله، پس از توصیف چیستی «عدالت لیبرالی»، تئوری عدالتِ مورد دفاع دورکین، ابهام ها و نارسایی های آن را در آیینه تعالیم اسلام بنیاد به نظاره خواهیم نشست.
رحیم دهقان سیمکانی امیر دیوانی
عقل نقش قابل توجّهی در تنظیم و جهت دهی رفتارهای انسان به سمت ارزشها و فضائل اخلاقی دارد. ملّاصدرا و قاضی عبدالجبّار به این مسأله توجّه داشته و نظام اخلاقی خود را بر عقلانیت بنیان نهاده اند. آراء این دو اندیشمند نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق در سه رویکرد عمد? وجودشناختی، معرفت شناختی و انگیزشی قابل بررسی است. از حیث وجودشناختی بر اساس مبانی فلسفی صدرالمتالّهین نظیر اصالت وجود و تشکیکی بودن و...، عقل، نحو? وجود انسان را مرتبه به مرتبه رقم خواهد زد. از حیث معرفت شناختی عقل قادر خواهد بود تا هم گزاره های بنیادین نظام اخلاقی را کشف کند ، هم صغریات و جزئیات اخلاقی را بر آنها منطبق کند و هم وجوه حُسن و قبح افعال را تشخیص دهد. در رویکرد انگیزشی نیز عقل، با تشخیص فعل صحیح و روشن ساختن نتایج و عواقب آن، قادر خواهد بود تا نقش قابل توجّهی را در ایجاد شوق و انگیزه و بکارگرفتن قوای محرّکه در جهت تحقّق بخشیدن به فعل، ایفا کند. رویکرد اوّل در آراء قاضی عبدالجبار به جهت برخوردار نبودن از مبانی اندیش? صدرایی کمرنگتر است امّا در دو رویکرد دیگر، هر دو اندیشمند به کاربردهای عقل توجّه داشته اند. تفاوتهایی در نگرش این دو اندیشمند دیده می شود؛ از جمله اینکه به لحاظ معرفت شناختی، عقل از نظر ملّاصدرا قوّه ای از نفس است ولی در اندیش? عبدالجبّار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. از نظر صدرالمتالّهین ملاک بی اخلاقی ها، فقر وجودی است و مهمترین عامل بی اخلاقی ها جهالت و غفلت است امّا این ملاک در آراء عبدالجبّار دیده نمی شود.
محمد نبی ابراهیمی حسن قنبری
چکیده: اخلاق و سیاست دو ساحت جدی از عرصه زندگی بشری هستند که تاثیر شگرفی بر گذشته،حال و آینده بشریت داشته و دارند.در این تحقیق به دنبال بررسی نسبت اخلاق جهانی و سیاست جهانی از دیدگاه هانس کونگ فیلسوف آلمانی هستیم.وی می گوید :صلح در میان دولت ها و ملت ها بدون صلح میان ادیان ممکن نیست، هیچ صلحی میان ادیان بدون گفتگوی میان ادیان ممکن نیست، هیچ گفت و گویی میان ادیان بدون معیارهای اخلاق جهانی ممکن نیست، پس بقای کره خاکی بدون اخلاق جهانی ممکن نیست.کونگ با تلقی ای انجیلی _ارسطویی به دنبال اخلاقی کردن سیاست در فضای جهانی است و تمامی پروژه خویش را درقالب بیانیه اخلاق جهانی تعریف کرده است. او با نقد واقع گرایانی چون کیسنجر و آرمان گرایانی چون وودرو ویلسون نظریه خویش را واقع گرایی سیاسی با بنیاد اخلاقی نام می گذارد.کارآیی و اثر بخشی و اجرای طرح کونگ در قالب سازمان های بین المللی و مفروض اصلی کونگ در مورد این که تمامی ادیان می توانند بر اساس اخلاق جهانی با یکدیگر به صلح و همزیستی برسند مورد مناقشه جدی است.به علت این که طرح کونگ باید در نهاد دولت مورد استفاده قرار گیرد امکانات و موانع اجرای این طرح نیز قالب روایت جدید از دولت مورد بررسی قرار گرفته است.همچنین با توجه به مبانی اندیشه اسلامی و آوردن نمونه هایی از اندیشمندان اسلامی موارد تناقض جدی اسلام با مبانی پروژه اخلاق جهانی آورده شده است. کلید واژه:اخلاق جهانی ،سیاست جهانی، صلح جهانی،اسلام،هانس کونگ،آموزه های اسلامی
سید مجتبی مظلومان محمد ذبیحی
پرسشهایی که در مورد ماده و صورت مطرح می شود مسائل بسیار مهم و اساسی تحت تأثیر پاسخ این پرسشها شکل می گیرد با طرح این پرسشها و پاسخ به آنها افق هایی فراروی پژوهشگران هتسی هم در حوزه فلسفه و هم در حوزه فیزیک گشوده می شود. رفت و برگشت پرسشها در مفاهیمی مانند جسم، صورت جسمیه، جنس و فصل، مساوقت صورت با وجود، حقیقت ماده اولی، نوع ترکیب جسم از ماده وصورت و بطور کلی سوالاتی در این مفاهیم مانند: آیا ترکیب جسم از ماده وصورت اتحادی است یا انضمامی؟، آیا توارد دو صورت در یک ماده امکان دارد؟، آیا صورت بدون ماده و ماده بدون صورت ممکن است؟، که ما در این گفتار ماده و صورت و مباحث مربوط به آن را از کتابهای فلاسفه اسلامی بویژه آثار ابن سینا بعنوان نماینده حکمت مشاء و آثار شیخ شهاب الدین سهروردی بعنوان نماینده حکمت اشراق و آثار صدرای شیرازی بعنوان موسس حکمت متعالیه استخراج و تحلیل و بررسی به روش اسنادی همراه با تجزیه و تحلیل و استنتاج است هدف تحقیق پیش رو بررسی ادله اثبات ماده و صورت که بعنوان بحثی کلیدی در حوزه فلسفه مطرح است و در حقیقت رابط بین فلسفه و علم طبیعی شناخته می شود. منظور همان ترکیب جسم از دو جوهر ماده وصورت می باشد این اندیشه در حکمت مشاء و فلسفه ارسطو امری مسلم تلقی می شده است در نهایت این بحث مطرح است آیا بر اساس تجربیات خارجی می توان چنین جواهری را ثابت کرد یا اینکه حقیقت جسم از عوارض تحلیلیه ذهنی و عقلی است کلید واژه ها: ماده، صورت، حقیقت ماده اولی، جسم، حکمت اشراق، حکمت مشاء، حکمت متعالیه.
اعظم وفایی محسن جوادی
چکیده هر اندیشه ای بر اساس یکسری مبانی پایه گذاری شده است. اندیشه اخلاقی نیز از این قاعده مستثنی نیست. یکی از مهمترین این مبانی، مبانی انسان شناختی است زیرا موضوع اخلاق، انسان و افعال اختیاری اوست. بر این اساس، چگونگی تبیین حقیقت انسان، نفس و قوای آن و ارتباط هر یک از آن ها با فضایل و رذایل اخلاقی، نقش مهم و موثری در شکل گیری اندیشه اخلاقی دارد. فارابی و فیض از اندیشمندان اسلامی اند که از اندیشه اخلاقی برخوردارند شناخت مبانی انسان شناختی هر یک از آن ها در شناخت صحیح از اندیشه اخلاقی آنها، تأثیرگذار است. از دیدگاه فارابی، انسان موجودی مرکب از نفس و بدن است و از بین این دو، نفس حقیقت او را تشکیل می دهد. وی معتقد است در ابتدا نفس بالقوه، مجرد است اما با درک معقولات مجرد بالفعل شده و بر اساس آن به سعادت و شقاوت می رسد. وی معتقد است نفس با تطور می تواند راه کمال را طی کرده و به جایی برسد که بدون نیاز به جسم باقی بماند، از دیدگاه ایشان، اموری همچون معرفت، در این مسیر دخیل است، وی فضایل را مربوط به اعتدال و حد وسط در قوای ناطقه و نزوعیه نفس انسان می داند. فارابی مباحث خود را بر پایه منطق پایه گذاری کرده و برای عقل و استدلالات عقلی، جایگاه ویژه ای قائل است، بر این اساس اندیشه اخلاقی او رنگ و بوی عقلی و فلسفی دارد و جزء مکاتب اخلاقی عقلی و فلسفی است. این اندیشه تا حدود زیادی از انسجام درونی بین عناصر و مولفه هایش برخوردار بوده و هماهنگ با متون دینی است. هر چند موارد تناقض نما به چشم می آید که با قدری دقت و توجه، قابل تفسیر و حل است. فیض کاشانی نیز، بر این باور است که انسان دارای نفس و بدن است و اصالت را به نفس، می داند. وی، همچون فارابی نفس را مجرد و دارای تطور می داند که عواملی در چگونگی تطور نفس، دخیل است. از دیدگاه وی، فرشته و شیطان از عوامل مهم و تأثیرگذار در مسیر تطور انسان است. فیض، فضایل و رذایل را بر اساس قوای نفس، معرفی می کند. اندیشه اخلاقی فیض نیز از انسجام درونی و هماهنگی بیرونی با متون دینی برخوردار است البته فیض توجه ویژه ای به اخبار و روایات دارد و سعی می کند تا مطالب خود را مستند به متون دینی بخصوص روایات کند. و دیگر اینکه، مطالب اخلاقی فیض، تلفیقی است، در برخی موارد صبغه حقوقی و فقهی دارد و در برخی موارد دیگر رنگ و بوی عرفانی به خود می گیرد. در مقام تطبیق این دو اندیشه اخلاقی باید گفت چون مبانی اخلاقی هر دو اندیشمند در بیشتر موارد یکسان است به همین دلیل بین این دو اندیشه اخلاقی، تعارض جدی و اساسی وجود ندارد بلکه در بسیاری از مباحث اخلاقی با هم اشتراک دارند. تنها تفاوت اصلی هر دو، در شیوه ارائه اخلاقی است. فارابی با رنگ و بوی عقلی به اخلاق توجه کرده و مکتب اخلاقی عقلی و فلسفی ارائه کرده و اندیشه اخلاقی فیض نیز، اندیشه ای تلفیقی است. کلید واژه ها: اندیشه اخلاقی، مبانی انسان شناختی، فارابی، فیض کاشانی
فاطمه سادات حسینی محسن جوادی
این پایان نامه به تحلیل، نقد و بررسی کتاب "بی طرفی اخلاقی و بی طرفی سیاسی در فلسفه اخلاق" می پردازد. مناقشه بین هواداران و مخالفان بی طرفی فلسفه مدرن سیاسی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار می دهد. این کتاب به بررسی آنچه که بین بی طرفها و مخالفان آنها در مخاطره است، می پردازد و سازگاری مناسبی را پیشنهاد می کند. این بحث با اشاره به این مطلب شروع می شود که بی طرفی در فلسفه سیاسی به طور طبیعی اعتقاد به برابری همه انسانها دارد. با این وجود در دنیایی که با مفاهیم کثیر و متضادی از خیر سرو کار دارد، همه این مطلب را نمی پذیرند که تمامی انسانها با هم برابرند. اعتقاد به برابری انسانها بخشی از مفهوم جامع و بحث برانگیز خیر است. بنابراین برای حمایت از بی طرفی غیر متعصبانه باید مبنای دیگری برای آن فراهم کرد: مبنایی که بتواند اولویت عدالت را اثبات کند اما به پذیرش مفهوم خاصی از خیر وابسته نباشد. مولف پیشنهاد می کند که این مبنا در قالبی از بی طرفی یافت شود که بر وابستگیهای طرفدارانه ای که ما نسبت به افراد خاصی داریم تمرکز داشته باشد. این حقیقت که ما افراد خاصی را دوست داریم می تواند توجیهی برای بی طرفی و نیز توضیحی برای نیروی انگیزشی اش باشد .
مریم اردشیر لاریجانی حمید شهریاری
«اخلاق اسلامی چیست؟»؛ «چگونه ممکن است؟»؛ «ساختار آن کدام است؟» اصلی ترین مسائلی است که در این رساله? دکتری به آنها پرداخته ایم. اخلاق اسلامی به عنوان نوعی از اخلاق دینی ـ هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ دینی ـ موضوع پراهمیّتی است. امّا در عین حال استدلال شده است که اخلاق اسلامی نمی تواند وجود داشته باشد کما اینکه دیگر اخلاق های دینی هم امکان تحقّق ندارند؛ آنچه وجود دارد اخلاق مسلمانان است. کسانی که چنین ادّعایی را مطرح می کنند، گاه به این نکته پناه می برند که ما به واقع ِ اسلام دسترسی نداریم و فقط با تفسیرهای مسلمانان از آن مواجهیم پس نباید از «اخلاق اسلامی» به عینه سخن گفت. و گاه مدّعی می شوند پذیرفتن «ذوات» مستقل برای اشیاء که از حکمت یونان به ارث رسیده است، ضرورتاً حیطه ای مستقل برای اخلاق بازمی کند که رجوعی به دین ندارد. در این رساله به این استدلال ها پاسخ گفته ایم و راه را برای پذیرش نوعی «اخلاق اسلامی» بازکرده ایم. در ضمن دو نمونه از مهم ترین آثار اخلاقی حکیمانه را مورد تحقیق و تدقیق قرار داده ایم: تهذیب الاخلاق ابن مسکویه و جامع السعادات نراقی. در فصل پایانی، ساختاری برای اخلاق اسلامی پیشنهاد کرده ایم. «غایت نهایی» در اخلاق اسلامی توضیح داده شده است، همچنین نگاه اسلام به «فاعل اخلاقی» و «فعل» او مورد بررسی قرار گرفته است؛ و نهایتاً «حیطه? اخلاق اسلامی» به عنوان رکنی از ارکان ساختار اخلاق اسلامی مورد بحث قرار گرفته است. در نهایت این فصل، دو دیدگاه مختلف در باب اخلاق اسلامی: یکی از غرب و دیگری از شرق مورد نقّادی قرار گرفته است: نگاه مک اینتایر به اخلاق ابن سینا و نگاه علامه طباطبایی به اخلاق توحیدی
سیاوش کریم زاده محسن جوادی
شکاکیت به مجموعه متنوعی از دیدگاههایی گفته می شود که نقش عقل را در معرفت مورد شک و تردید قرار می دهند به همین ترتیب شکاکیت اخلاقی نیز به مجموعه ای از دیدگاهها گفته می شود که نقش عقل را در معرفت اخلاقی مورد تردید قرار می دهند. برای طبقه بندی انواع شک گرایی اخلاقی، نیازمند تعریفی مناسب از مفهوم معرفت هستیم. بر اساس تعریف سه جزئی از معرفت، شکاکان اخلاقی به دو دسته تقسیم می شوند:گروهی که صدق اخلاقی را مورد سئوال قرار می دهند و به آن شک دارند و گروهی دیگر که توجیه اخلاقی را غیر ممکن می دانند. در این جا سعی شده است که استدلالهای هر دوی این گروهها بررسی و تحلیل شوند. نهایتاً می توان نتیجه گرفت که بسیاری از استدلالات شکاکان قابل رد و پاسخگوی هستند. اما درباره نویسنده کتاب؛ هر چند آرمسترانگ این مباحث را با جانبداری مطرح می کند ولی می توان گفت که آرمسترانگ یک شکاک اخلاقی نیست.
محمد اصغرزاده سید حسن اسلامی
توجه به حدود و ثغور جایگاه اخلاقی مخاطب ، واجب ترین مقدمه برای هر گونه پیام رسانی و تولیدگری در عرصه ی تولیدات رسانه ای می باشدکه این امر خود معلول علل و عواملی چند است.از جمله: الف.کسب اعتماد مخاطب به عنوان اساسی ترین عنصر ارتباط. ب. شناخت صحیح نیاز های مخاطب به صورتی که رسانه پاسخ گوی نیازهای فطری و حقیقی مردم جامعه باشد. ج. توجه به محتوا و همبستگی آن با اندیشه ها و تفکرات جامعه ی بشری ، به نحوی که تمایلات عرفی هر جامعه به نحو مطلوبی براورده شود. اما اهمیت موضوع پیش رو در هنجارهای مخاطبین این رسانه ها نمود می یابد چراکه بی شک می توان گفت: فرایند تعامل هر جامعه ای منبعث از رفتار رسانه های آن جامعه است از این رو این نوشتار بایسته های مخاطب شناسی و آفات احتمالی آن را در عرصه های مختلف فرهنگ، جرم و جنایت، و ... بر می شمرده و در صدد این است که ریشه های عنایت به مخاطب را به عنوان الگویی ناب در فرهنگ اسلامی به ما نشان دهد.
علیرضا آل بویه محسن جوادی
مباحث اخلاقی سقط جنین در چند ده? اخیر به شدت مطرح بوده و موافقتها و مخالفتهای بسیاری را در پی داشته است. شاید یکی از دلایل عمد? اهمیت یافتن آن اهمیت داشتن حق حیات آدمی باشد. سقط جنین از دیدگاه فقهی و حقوقی در میان فقهای اسلامی همواره مورد بحث بوده است ولی از جنبه اخلاقی بحث چندانی دربار? آن نشده است. در این رساله مسئله سقط جنین به لحاظ اخلاقی از نظرگاه فلسفی و الهیات قرانی پیگرفته میشود. فرضیه ما در این رساله آن است که نادرستی سقط کردن جنین بسته به مراحل تکون جنین به لحاظ اخلاقی به دو جهت است، یکی به جهت انسان بودن جنین و دیگری به جهت دارا بودن قو? قوی انسان شدن. با توجه به اینکه انسان بیش از یک ساحت دارد: ساحت بدن و غیر بدن، و تمام حقیقت انسان ساحت غیر بدن است که پس از مرگ نیز همچنان به زندگی خود ادامه میدهد، از اینرو با حضور ساحت غیر بدن اطلاق انسان بر جنین جائز است و سقط کردن آن به دلیل اینکه قتل نفس به شمار میآید، نادرست است. اما بدون حضور ساحت غیر بدن، انسان بر جنین اطلاق نمیشود و در نتیجه سقط کردن آن به لحاظ قتل نفس نادرست نیست ولی لازم? آن این نیست که سقط کردن جنین پیش از وجود ساحت دیگر اخلاقاً مجاز باشد، چون گرچه پیش از وجود ساحت دیگر قتل نفس صادق نیست ولی میتوان با توجه به اینکه جنین قو? انسان شدن را دارد نادرستی سقط کردن آن را به لحاظ اخلاقی نشان داد. به عبارت دیگر، سقط جنین از لحظه لقاح به لحاظ اخلاقی نادرست است، البته از زمانی که انسان بر جنین اطلاق میشود سقط کردن آن به لحاظ قتل نفس قبیح است و پیش از صدق انسان بر جنین به جهت آنکه قو? قوی انسان شدن را دارد.
حمزه موسوی بیژن عبدالکریمی
این پایان نامه درصدد پژوهش در باب اخلاق از نظر نیچه است. نیچه خواهان سرنگونی ارزش های اخلاقی پیشین و ظهور انسان تازه، یا ابر انسان به همراه خلق ارزش های اخلاقی تازه است. نقد نیچه از اخلاق به معنای نقد مسیحیت و ریشه های آن و نقد افلاطون گرایی، عالم فرامحسوس و مسیح است. لذا این پژوهش سیر نقد و مبارزه ی نیچه با مسیحیت و اخلاق را از مرگ تراژدی یونان تا زایش ابر انسان پی خواهد گرفت، و در طول پژوهش سعی در بررسی کردن درگیری فکری- وجودی نیچه با شخصیت مسیح خواهد داشت. بحث نیچه درباره ی اخلاق به منطور ارائه ی یک نظریه ی دیگر در اخلاق نیست، بلکه نیچه خواهان نقد و ارزیابی ارزش و تبار خود اخلاق است. در جهان مدرن و با ظهور و غلبه ی کامل نیهیلیسم، حیات بشری، برخلاف روزگاران گذشته، دیگر نه فقط با بداخلاقی بلکه با بی بنیاد شدن و بی مبنا شدن ارزش های اخلاقی مواجه گشته است، لذا این پرسش که با مرگ عالم فرامحسوس، اخلاق و به دنیا آن انسان چه سرنوشتی خواهد یافت، یکی از مهم ترین پرسش هایی است که تفکر معاصر با آن رو به روست. بحث در باب تبار ارزش ها و اخلاق، و نیز تاملی جدی در باب ارزش خود اخلاق، نخستین گام در جهت مواجهه با معضلات اخلاقی روزگار ماست، تفکر نیچه حاوی چنین گامی است. اگر چه از پژوهش های بنیادینی از این دست نمی توان انتظار نتایج ملموس و مستقیم داشت، لیکن، از آنجا که نیچه اخلاق را پدیده ای تاریخی می داند و برای آن جوهر و خاستگاه ما بعد الطبیعی قائل نیست، مهم ترین نتیجه ای که از پژوهشی از این دست می توان گرفت لزوم نگرش تاریخی- تبارشناختی به اخلاق است
محسن جوادی شهلا کاظمی پور
هدف از این پژوهش بررسی میزان تمایل به مهاجرت مددجویان کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تهران به خارج از شهر تهران می باشد. 15 فرضیه در این پژوهش مطرح شده است و جامعه آماری ، کلیه مددجویان شهر تهران که دارای کد 13 رقمی می باشند . روش نمونه گیری از طریق فرمول کوکران به صورت نسبتی و مصاحبه با 278 مددجوی تحت پوشش کمیته امداد به صورت تصادفی سیستماتیک انجام شده و پرسش نامه به روش مصاحبه تکمیل گردیده است . پس از انجام آزمون و تحلیل های آماری مشخص گردید که از بین افراد شرکت کننده 23% با تمایل کم ،32% با تمایل متوسط و 45% با تمایل زیاد علاقه خود را برای مهاجرت از شهرتهران بیان نمودند. بین متغیرهای سن،تحصیلات ،تعداد اعضای خانواده،سابقه سکونت و عوامل روانشناختی با تمایل به مهاجرت رابطه معناداری مشاهده نشده است. بین عوامل شخصی ،جاذبه های موجود در مبدأ ،دافعه های موجود در مبدأ، جاذبه های موجود درمقصد ودافعه های موجود درمقصد با تمایل به مهاجرت رابطه معناداری وجود دارد که با توجه به معادله خط استاندارد بیشترین تاثیر را متغیر عوامل شخصی بر متغیر وابسته تمایل به مهاجرت گذاشته است و به مراتب سهم بیشتری در مقایسه با سایر متغیرها دارد وپس از ان به ترتیب دافعه های موجود در مبدا، جاذبه های موجوددر مبدا و در نهایت دافعه های موجود در مقصد موثر واقع شده است.
عفت السادات خیاط نوری امیر دیوانی
وجود انسان ترکیبی از نفس (وجودی غیرمادی) و بدن (وجودی مادی) است، بنابر دیدگاه ملاصدرا نفس اصیل است و حاکم بر بدن، مشخصه نفس انسان به عقل اوست، لذا هم قوام نفس به اوست و هم او عامل تمییز انسان از دیگر موجودات شده است. کارکرد عقل، شناخت و فهم است؛ انسان با داشتن عقل عملی، بدن را تدبیر و کنترل کرده تا زمینه مناسب برای ارتباط عقل نظری با عالم غیر مادی و ملکوت فراهم شود، حاصل این حرکت عقل، «حریت و آزادگی» در حیطه عقل عملی و«علم وحکمت» در حیطه عقل نظری خواهد بود و غایت این حرکت،رسیدن به خداوند با استقرار در عبودیت است. بدین طریق، معرفت نفس حرکتی است علمی – عملی که همه ارکان وجودی انسان از اندیشه و انگیزه و عمل را، تحت تأثیر قرار می دهد. انسان در نگرش دگر باره به جایگاه خویش، هستی و خداوند به معرفت نوینی دست می یازد، این دیدگاه یا معرفت جامع اخلاقی با توجه به وصف عدل خداوند در حیطه ذات و افعال الهی، در مرحله اول ناظر به حیطه شناختاری است که در صدد تعریفی حقیقی از خویشتن، هستی، مبدء، معاد و نحوه ارتباط آنها با محوریت انسان سالک است. در مرحله بعدی ناظر به تحولات درونی سالک در عرصه انگیزه و انگیزش هاست، گرایش به کمال مطلق و شوق به استکمال در گام های نخست، و جذبه ذات کمال مطلق در ادامه مسیر، انگیزه ای می شود تا سالک بر انگیخته شود و در انگیزشی با تمامی ظرفیت های وجودی اش حرکتی شورآفرین و مشتاق داشته باشد. حرکت انسان، ظرافت های خاص خودش را دارد و همواره آسیب هایی آن را تهدید می کند. برای تنظیم و حفاظت آن، شناخت مراحل راه ونحوه سلوک انسان به نظامی نیاز مند است، نظام تربیت اخلاقی عهده دار این مهم است تا نخست انسان خود را تربیت نماید و در سلامت از انحراف و سقوط به مقصد برسد، در مرحله دوم، انسان در مقابل موجودات و هدایت آنها بسمت کمال مسئولیت اخلاقی دارد، این شأن انسان کامل است که مراحل سلوک معرفتی را به همراه آنان در پیش گیرد و در یک حرکت جمعی جهان هستی را بسمت کمال مطلق رهسپار شوند
محمود متوسل آرانی محسن جوادی
اخلاق پزشکی از موضوعات مهم حوزه بهداشت و سلامت در امر آموزش، پژوهش و درمان است. تقویت فضایل اخلاقی پزشکان از دیرباز مورد توجه حکیمان بوده و همواره در نگاشته های طبی و فلسفی خود، بخشی را به آن اختصاص می داده اند. رشد و گسترش فناوری در حوزه های زیستی و درمانی، مسایلی فراتر از رابطه پزشک و بیمار را پیش روی جامعه پزشکی قرار داده، که حل مطلوب آنها بدون درک درست از رویکردهای فلسفی و دینی در حوزه اخلاق، امکان پذیر نیست. در این میان، رویکرد اصول گرایی، چهار اصل اتونومی، سودمندی، عدم ضرر رسانی و عدالت را برای حل مسایل اخلاق پزشکی پیشنهاد می کند. این رویکرد، از مبانی فلسفی سکولار برآمده و در درون خود از جامعیت و انسجام لازم برخوردار نبوده و در تعارضات اخلاقی نیز کارآمد نیست. در بررسی این اصول با مبانی اسلامی، نقاط ضعف و قوت هر یک روشن و دیدگاه اسلام درباره هر کدام، با استناد به آیات و روایات تبیین شده است. اتونومی، با نگاه وظیفه گرایانه، جلب رضایت بیمار را وظیفه پزشک می داند و آن را اصل خدشه ناپذیر اخلاق پزشکی می شمرد. اما در فرهنگ دینی، در صورت تعارض میان خواست بیمار و حکم خدا، عمل به حکم خدا برای تحصیل خشنودی او مقدم است . سودمندی که از نگاه پیامدگرایی برآمده است، سودمند بودن عمل برای بیمار را کافی می داند؛ با آنکه در اخلاق اسلامی، حُسن فعلی بدون داشتن حُسن فاعلی ارزش اخلاقی ندارد، گرچه برای بیمار سودمند است. عدم ضرر رسانی، سومین اصل از اصول اخلاق پزشکی نوین است که البته در تعارض با اصل اتونومی، کارایی خود را از دست می دهد و لذا اتانازی و سقط جنین، که مباشرت یا مشارکت در گرفتن جان بیمار یا نوزاد است، به استناد اتونومی مجاز می شود. اما در فرهنگ اسلامی، قواعد نفی ضرر، نفی حرج و اضطرار بر همه احکام حاکم است و حتی وظایف دینی در صورت ضرری بودن، با تخفیف یا تعطیل روبرو می شوند. عدالت در توزیع منابع، امکانات و خدمات بهداشتی درمانی، مورد تأکید اخلاق پزشکی نوین است. اما آموزه-های دین، عدالت به معنایی فراتر و گسترده تر را مورد توجه قرار داده، همه انسانها را در برخورداری از حق حیات و سلامت برابر شمرده و رعایت مساوات در حقوق اجتماعی را وظیفه حاکمان در برابر مردم دانسته است. پس از نقد و بررسی اصول چهارگانه از منظر اسلام، سه فضیلت تقوا، احسان و امانتداری، از مجموع فضایل اخلاق اسلامی استخراج و استنباط گردید که هدف و مقصود نهایی از تدوین این پایان نامه نیز همین امر بوده است. تقوا، جامع ترین فضیلت اخلاق اسلامی است که در واژگان قرآن بیش ترین فراوانی را دارد و ملاک کرامت و شرافت انسان، نزد خداوند شمرده می شود. برخورداری از این فضیلت، عامل پیشگیری از برخی مشکلات و راهگشای بسیاری از معضلات اخلاقی در حوزه درمان است. احسان، کاربردی ترین فضیلت اخلاقی است که منشأ خدمت، خیرخواهی و خیر رسانی با انگیره الهی می شود و در ارائه خدمات درمانی، بسیار کارآمدتر از اصل سودمندی است. احسان شمردن حرفه پزشکی، آن را مشمول قاعده ای می سازد که در روابط پزشک و بیمار نقش تعیین کننده ای دارد. امانت داری، عام ترین فضیلت اخلاقی است که گستره آن در حوزه درمان، رعایت صرفه و صلاح در اموال عمومی، عدالت در توزیع امکانات و منابع انسانی، مسئولیت پذیری حرفه ای، حفظ محیط زیست، مراقبت از جسم و ناموس بیمار، رازداری و حقیقت گویی را در بر می گیرد. امانت دار بودن، پزشک را بهره مند از قاعده استیمان می سازد که در منابع فقهی مطرح گردیده است.
حمید ملک مکان محسن جوادی
رساله پیش رو به «بررسی و نقد ادله ضرورت امامت در کلام اسلامی»، می پردازد. اساس رساله بر اثبات اصل ضرورت، فلسفه، مقاصد امامت و بر رد دیدگاه منکران آن مبتنی است. پس از اثبات ضرورت، دلائل شرعی و عقلی وجوب امامت نزد فرق اسلامی در شیعه و غیر شیعه در مورد نقد و بررسی قرار گرفته که هشت دلیل نقلی ازسوی غیرشیعه و حدود بیست دلیل عقلی از جانب شیعه مورد تحقیق و تحلیل قرار گرفته است. در پایان به روند شکل گیری اندیشه عقلی امامت با نگاه به تبیین های عقلانی امامان، علیهم السلام، در روایات و دیدگاه های متکلمان تأثیرگذار اولیه شیعه در مسأله امامت پرداخته شده است که اهم آن ها در چند جمله خلاصه می شود: تا مکلفی بر زمین است، زمین از حجت خدا خالی نمی تواند باشد و این حجت، گاه امامی ظاهر و گاه امامی غایب و پنهان از دیدگان مردم است که به هر تقدیر، اثر وجود خویش را در جهان خواهد بخشید؛ این حجت قطعاً امامی معصوم از گناه و خطا است؛ امامان را تنها خدا برگزیده و مردمان از راه نص، بر امامت ایشان آگاهی می یابند؛ طاعت و پیروی از این امامان، بر همگان واجب الهی است و تخلف از آن سبب گمراهی خواهد بود. نگارنده براین باور است که دلائل شیعی نسبت به غیرشیعی از استحکام و انسجام بهتری برخوردار است. البته این را نیز می پذیرد که برخی از دلایل، اعم از عقلی و نقلی، سست و بی اعتبارند و برخی از ادله مانند «دلیل اجماع» در اثبات اصل ضرورت قابل قبول بوده و برخی چون «جلب منفعت و دفع ضرر از نفس» یا «نصب امام، مقدمه واجب» را می توان با قاعده عقلی لطف یا براهین دیگر مانند آن مقایسه نمود، جدای از آن که برهان لطف، دلیل عقلی نیست بلکه دلیلی عقلایی می باشد. کلیدواژه: امامت، امام، ولی، ولایت، فرق، وجوب شرعی، وجوب عقلی
سعید عدالت جو محسن جوادی
این پایان نامه متکفّل بررسی قانون هیوم در پرتو واقع گرایی انسان مدار هیلاری پاتنم است، از آنجاییکه بخش عمده ای از تاریخ فرا اخلاق جدالیست بر سر واقع نمون بودن و یا نبودن گزاره های اخلاقی لذا بررسی قانون هیوم که از یک هست نمی توان بایدی استخراج کرد، راهی است برای نگاه نو به فرااخلاق. ادعّا بر اینست که قانون هیوم یک نکته ساد? منطقی نیست بلکه بخشی است از یک نظام فلسفی و این متافیزیک امورِ واقعِ هیوم است که مبنای استنتاج ناپذیری هست از باید تلقی می شود. با بررسی قانون هیوم و پس از روشن شدن مفهوم واقع در هیوم، سیر تاریخی ناشناخت گرایی و تلاش برای زدودن ارزش ها از عالم به عنوان اموری که این سنّت آنها را فارغ از عینیت و تحقیق ناپذیر، اموری که به خطا واقعیت انگاشته می شوند و جزئی از اثاث واقعی عالم نیستند تلقّی می کند و بررسی اشکالات فراوان وارد برآنها، درنهایت انگار? پاتنمی درهمتنیدگی که پاسخی است به طرد ارزشها.ارائه می شود. به اعتقاد پاتنم واقع گرایی به راه خطا رفته است که به امری چنین دور از فهم متعارف رسیده است و یا مانند هر بدیلی باید شرحی قانع کننده از این دگردیسی ارائه کند. امری که به اعتقاد پاتنم ناممکن است. بدین معنا که رویکرد واقع گرایی علمی رویکردی نادرست بوده است و می توان نسبت به اخلاق و علم، همچنان واقع گرا بود، بدون آنکه به یکی از آنها اصالت بخشید. تبیینی که بر این موارد می آید تا بدانجا که تلخیصش ممکن است نشان دادن تناقض در رویکرد واقعگرایی علمی در صور چندگانه اش و بدست دادن بدیلی عاری از تناقض، از واقع گرایی در مبادی هستی شناسانه و معرفت شناسان? آنست و نیز تبیینی که رویکرد جایگزین از دوگان? واقعیت ارزش و جایگاه اخلاق ارائه می کند و پاسخی که به نسبی گرایی اخلاقی می دهد.
محمد علی محمودی محسن جوادی
رساله حاضر پژوهشی است در حوزه اخلاق کاربردی که مسائل و پرسش های پیرامون بازی های رایانه ای را مورد توجه قرار داده است. در این نوشتار تلاش شده است تا مکاتب اخلاقی سودگرایی، وظیفه گرایی، فضیلت گرایی و اسلامی به صورت کلی و مختصر معرفی شده است. با شکل گیری و گسترش سریع فضای مجازی در جامعه، مسائل و نکاتی نو در عرصه های اجتماعی، قانونی، اخلاقی و خانواده و ... پیش چشم متفکران و اندیشمندان حوزه های مختلف قرار گرفت. در این رساله با التفات به بخش کوچک اما مهمی از این گونه مسائل ابتدا تاریخچه ورود اخلاق به این حوزه و سپس رویکردهای مکاتب مختلف اخلاقی به فضای مجازی بیان شده است و مسائل و چالشهایی از آن در محک این نظام ها پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. همچنین ضمن بازتعریف بازی های رایانه ای به عنوان یکی از شاخه های مهم صنعت رایانه ارتباط وثیق آن با دنیای اخلاق مورد بحث و مداقه قرار گرفته و با شناسایی فرصت ها و تهدیدهای بازی های رایانه ای در زمینه اخلاق، مسئولیت های اخلاقی طراحان و بازی های رایانه ای و بازی-کنندگان آن ارائه گردیده است. در پی ضرورت کنترل تهدیدهای ناشی از بازی های رایانه ای بخشی از امور بر عهده سازمان ها و بخش های حاکمیتی است که با ارائه یک سیستم رده بندی سنی و تحلیل محتوایی این مهم آغاز شده است اما نظارت بر اجرا و رعایت آن خود راهی است پر مشقت که باید با فرهنگ سازی و فراهم کردن شرایط لازم در جامعه طی گردد. در بخشی از این رساله به نظام های رده بندی دنیا اشاره شده و نظام رده بندی سنی ایران نیز با بیان برخی جزئیات از چگونگی امر، در اختیار خواننده قرار گرفته است. اما بدون توجه به جنبه های کاربردی این مباحث، میزان کارآمدی مباحث در سنجش و بررسی بازی های رایانه ای به نظر می رسد آن چنان که باید فضای پیرامون بازی ها و اخلاق اسلامی به عنوان کارآمدترین و کامل ترین نظام اخلاقی روشن نشده است. کاری که علی الخصوص در مورد اخلاق اسلامی و کارآمدی آن باید با دقت، تلاش و جدیت بیش تری انجام پذیرد. در پایان تلاش شده تا با معرفی ارکان یک بازی اخلاقی، اصولی جهت طراحی بازی های اخلاقی ارائه گردد.
محمد جداری عالی احد فرامرز قراملکی
این تحقیق بر آن است تا ضمن بررسی و استخراج مبانی، اهداف و انگیزه ها، معیارها و اصول و قواعد اخلاقی مصرف، مدلی هنجاری و تئوریک برآمده از آموزه های اسلامی برای اخلاق مصرف، ارائه دهد، تا گامی در جهت اصلاح الگوی مصرف و تحقق مدل اسلامی ایرانی برای پیشرفت و توسعه همه جانبه برای جامعه اسلامی باشد. اخلاق مصرف از جمله رفتارهای پایدار افراد و خانوارها در حوزه زندگی اقتصادی و در مورد تخصیص درآمد و منابع مالی برای استفاده از کالاها و خدمات نهایی است. اخلاق مصرف به عنوان شاخه ای از اخلاق کاربردی و زیرمجموعه اخلاق اقتصادی است که با رویکردهای سازمانی، اجتماعی، حرفه ای و مصرف فرد و خانوار قابل بحث و بررسی است. و این تحقیق با رویکرد مصرف فرد و خانوار پیش رفته است. در این راستا، علیت به عنوان مبنای وجودشناختی، توحید برای مبنای خداشناختی؛ اعمیت عالم از مادی و مجرد، هدف مندی و نظام احسن، تفکیک ناپزیری دنیا و آخرت، به عنوان مبانی جهان شناختی؛ همچنین اصالت و استکمالی بودن روح، هدفمندی، نیازمندی، اختیار و مسئولیت پذیری انسان برای مبانی انسان شناختی؛ و در نهایت خود دوستی به عنوان مبنای اخلاقی و تئوری هنجاری برگزیده شدند. و در ادامه هدف نهایی انسان در رفتارهای مصرف را سعادت جاودانی، و زندگی خوب و گوارا با ویژگی های: عدالت اجتماعی، امنیت و رشد و پیشرفت همه جانبه به عنوان اهداف میانی انتخاب شده است. در بررسی معیار اخلاق مصرف به میانه روی با شاخص های مصرف در حد کفاف و به اندازه نیاز های واقعی رسیدیم. و در خصوص مهم ترین اصول و قواعد اخلاقی مصرف، چهار اصل: انفاق، زهد، قناعت و تقدیر معیشت به عنوان اصول لازم الاتباع، و قواعدی مثل: نهی از اسراف، نهی از اتراف، نهی از اقتار و نهی از طمع، به عنوانی اصول لازم الاجتناب، مورد بحث واقع شده است. در خاتمه ضمن بررسی روابط منطقی بین یکایک عناصر یاد شده و اثبات سازگاری آنها با هم دیگر، مدل اخلاقی مصرف استخراج و اثبات شده که در صورت جامه عمل پوشیدن مدل، زندگی گواری توحیدی و با ویژگی ساده زیستی، همراه با پیشرفت همه جانبه اسلامی در دنیا تأمین، و سعادت اخروی به راحتی قابل دستیابی است.
مهدی افتخاری محسن جوادی
بررسی جایگاه عقل و احساس به عنوان مبنای اخلاق در آرای علامه طباطبایی از یک طرف منوط به واکاوی مفاهیم عقل و احساس است، و از طرف دیگر نیازمند به بازشناسی مبانی انسان شناسی وی می باشد. از این رو، موارد کاربرد عقل و احساس ؛ شناخت واقعیتِ انسان؛ یعنی، نفس، قوا، افعال، ماهیت ذهن و رابطه میان طبیعت عینی با مُدرَکات آدمی حایز اهمّیّت است. تفاوت میان مُدرَکات عقل عملی با مدرَکات عقل نظری مبحثی مهم در عرصه فلسفه ی اخلاق معاصر است، که مورد بررسی شارحان آثار علامه طباطبایی نیز قرار گرفته است. آراء و نظرات علاّمه بیشتر در کتاب های مختلف و به طور پراکنده آمده است. اکثر بحث ها پیرامون رابطه ی ارزش های اخلاقی با عالم واقع می باشد. مشهور مفسرین به دلیل هنجاری دانستن نظریه اعتباریات در اخلاق، کلی و دائمی بودنِ مفاهیم و اصول اخلاقی، تعقلی بودن اعمال و رابطه ی اخلاق با واقع را مردود دانسته اند. در این تحقیق ضمن بررسی و تبیین رابطه ی طبیعت انسان با قوای ادراکی؛ معانی واژه ها ی اخلاقی با تفکیک آن ها از بحث معیار ارزش اخلاقی به طور ماهوی مورد مطالعه قرارگرفته است. اعتباری دانستن مفاهیم اخلاقی با معیار خوب و بد یا باید و نباید خَلط شده است. در این پژوهش مشخص شده است، که موارد متعددی در آثار علامه طباطبایی خلاف دیدگاه مشهور را نشان می دهد. واژگان کلیدی: علامه طباطبایی، عقل، احساس، اعتباریات، اخلاق
نفیسه ترابی محسن جوادی
لذت، ارتباط آن با قوای نفس و نیز لذت برتر از اهم مباحث فلسفی وکلامی است. پاسخ به پرسش «چیستی لذت» جز از راه شناخت نفس و قوای آن ممکن نبوده و برتری لذت، تابع برتری ادراک و قوای ادراکی است. ابن سینا و فخر رازی تحلیل متفاوتی درباره قوای نفس و مفهوم لذت دارند. ابن سینا که در این خصوص دارای نظام منسجمی است، نفس را برخوردار از قوایی متعدد دانسته و لذت را در ارتباط با قوای نفس، به ادراک حضوری امر ملائم از نظر ادراک کننده معرفی می کند و آن را برخوردار از مراتب طولی حسی، باطنی و عقلی می داند. فخر رازی در مقام نقد ابن سینا منکر وجود قوا و قائل به بی نیاز بودن لذت از تعریف است. در این رساله به ارائه تمایزات فکری این دو فیلسوف در خصوص قوای نفس، مفهوم لذت، رابطه آنها و همچنین لذت برتر می پردازیم. به طور کلی انتقادات فخر رازی سبب تزلزل نظام فلسفی سینوی نمی گردد و نظریه ابن سینا که لذت را در ارتباط با قوای نفس به تصویر کشیده و به تبیین لذت و سعادت حقیقی می پردازد، از اتقان بیشتری برخوردار است و نیز پیامدهای فلسفی- کلامی مختلفی در پژوهش های اخلاقی، معادشناختی، عرفان و زیبایی شناسی دارد. کلیدواژه ها: نفس ناطقه و قوای آن، عقل، لذت، لذت عقلی، ادراک، کمال، سعادت
داود خادمی احمد دیلمی
«الزام» به معنی آنچه که بجا آوردن و انجام دادنش ضروری، واجب و لازم است و آنچه دلیل انجام کار می باشد، با کلماتی مانند وظیفه، تعهد، مسئولیت مترادف است، و در علومی که هنجارهائی را برای هدایت و راهنمائی کردار انسان فراهم می آورند، از ویژگی های اساسی است. نسبت بین الزام اخلاقی و الزام حقوقی، از جهت قلمرو عموم و خصوص من وجه است. الزام حقوقی به معنای پیروی از احکام و قوانینِ عام و کلی ای است که توسط مراجع رسمی و دولتی وضع می شود. الزامات حقوقی دارای ضمانت اجرای معیّنی است و این ضمانت اجرا بیرونی و محسوس است، و دولت از آن پشتیبانی می کند. مرجع و منشأ این الزام قرارداد، غایت قانون و ماهیت خود قانون است. و مهمترین اثر آن تنظیم اجتماع و روابط میان شهروندان است. امّا، احکام و الزامات اخلاقی، آن نوع از قواعد رفتاری است که معیارهائی را برای تشخیص خوب از بد و درست از نادرست ارائه می کند، که نشان می دهد هر انسانی در شرایط و موقعیت خاصی چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد، تا اخلاقاً درست باشد. تبعیت از اصول عامی است که انسان ها در طول میلیون ها سال با عقل، وجدان و احساس خویش، وضع کرده اند. که تعیین ضمانت اجرای آن آسان نیست. ولی، این ضمانت اجراء، بیشتر منشأ درونی دارد. قانون و محدودیتی است بر آزادی های درونی. و عدم التزام به آن باعث رنجش درونی فرد می شود. الزامات اخلاقی دارای آثار فردی و اجتماعی مهمی می باشد و هم به سعادت دینی و دنیوی فرد می انجامد. امّا خیلی از الزامات و هنجارها هستند که حقوقی اند و در عین حال دارای ماهیت اخلاقی نیز می باشند، و این نشان از ارتباط و نسبت میان این دو نوع الزام است.
ملیکاسادات شفابخش سیدحسن هانی
چنانچه تحقیقات نشان می دهد و منابع خبری اعلام می نمایند، حریم خصوصی به طور کامل توسط شبکه های اجتماعی حمایت نمی شود. بحثی که در این پژوهش به آن پرداختیم به طور ویژه درباره یکی از چالش های اخلاقی در شبکه های اجتماعی است؛ در معرض مخاطره قرار گرفتن حریم خصوصی افراد یکی از مشکلات اخلاقی است که با گسترش ارتباطات از طریق چنین شبکه هایی بروز کرده است. عواملی همچون عدم آشنایی سازمان ها با مصادیق حریم خصوصی، نا آگاهی افراد از حقوق و وظایف خود در زمینه حفظ حریم خصوصی، نا آشنایی کاربران با خط مشی های حریم خصوصی شبکه های اجتماعی و حامیان و شرکای این شبکه ها، کوتاهی شبکه های اجتماعی در حفظ حریم خصوصی کاربران و کمبود قواعد و آیین نامه ها برای افراد و سازمانها جهت حفظ حریم خصوصی، لزوم تحقیق در این راستا را ضروری تر می نماید. بررسی مباحث اخلاقی مربوط به شبکه های اجتماعی موضوعی است که با پیدایش شبکه های اجتماعی در دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است و تا کنون در ایران تحقیق دانشگاهی جامعی به طور ویژه در زمینه شبکه های اجتماعی و همچنین چالش های اخلاقی آنها انجام نشده است. هدف از این پژوهش علاوه بر شناخت خدماتی که به عنوان شبکه اجتماعی در فضای مجازی ارائه می شود و دسته بندی انواع آنها، بررسی مفهوم حریم خصوصی در فضای مجازی و نقاط چالش برانگیز از جهت نقض حریم خصوصی در شبکه های اجتماعی است. بنا بر این مواردی که حریم خصوصی افراد در شبکه های اجتماعی تهدید می شود و عوامل تهدید کننده حریم خصوصی مورد مطالعه قرار گرفته است. در پایان پس از جمع بندی این موارد، راهکارهایی پیشنهادی نیز برای رفع آن ارائه شده است.
مهین رضایی غلامرضا اعوانی
طرح پیوند میان حکمت، نبوت و حکومت را می توان پاسخی دانست از جانب فارابی برای حل بحران فلسفه، یعنی جدایی نظر از عمل. فارابی با معنایی که از فلسفه و کار کرد آن ارائه می کند، راه حل بحران جدایی نظر از عمل را در کمال ثانی فلسفه، یعنی در به کار گیری آن در سیره عملی زندگی مردم که همان سیاست (اخلاق و علم مدنی) و دین است، می داند. در این پژوهش سعی شده ابتدا ماهیت حکمت، حکومت، نبوت و کارکرد آنها از نظر فارابی بررسی و سپس ارتباط میان این سه مقوله نشان داده شود. این پژوهش بیشتر ناظر بر کارکرد این سه مقوله است و می خواهد بداند که حکمت، نبوت و حکومت در سعادت آدمیان چه نقشی دارند. برای فارابی در مدینه است که این سه مقوله با هم ارتباط پیدا می کند. عقلانیت درست می-تواند و یا دستکم باید بتواند مبنای دین و سیاست مردم قرار بگیرد و دین و سیاست نیز باید در خدمت عقلانیت مردمان باشند. وجه صالح بودن حکومت های صالح نیز در التزام آنها به فلسفه و عقلانیت است و این حکومت های فاسدند که با اندکی تجربه و خباثت می توانند حکومت کنند و به فلسفه نیازی ندارند. حکومت صالح همچنین به دین نیز نیاز دارد تا مایه پیوند میان اهل مدینه باشد. دین درست مثال حق است که از طریق گفتارهای اقناعی سعی می کند سیره مردم را در خدمت عقلانیت قرار دهد. اما آیا فارابی توانست با تعریف و تصویری که از فلسفه ارائه می کند، آن را به عمل مرتبط سازد و تئوری سازگاری را در این زمینه اراده کند؟ به نظر می رسد فارابی در اثبات چنین تئوری با دشواری و ابهامات بسیاری روبرو است.
مصطفی سلاطین محسن جوادی
چکیده: اطلاق و نسبیت اخلاق از مباحث مهمی است که در حوزه فلسفه از دیر باز مطرح بوده و نگاه اندیشمندان زیادی را به خود معطوف ساخته است. برخی، مقهور یافته هایی همچو تفاوت فرهنگ ها، جوامع، آداب و رسوم و حتی سلایق فردی شده و هرگونه عام گرایی و اطلاق در حوزه قواعد و احکام اخلاقی را نفی کرده و به نفع نسبی گرایی گام برداشته اند. در مقابل گروهی نسبیت را نه تنها خلاف یافته های عقلی دانسته، بلکه اعتقاد به آن را به ضرر افراد و مصالح عام اجتماعی می دانند. برخی نیز همچو فیلسوفان مسلمان با تکیه بر اعتقادات دینی و دریافت های عقلی، احکام اخلاقی را کاشف از واقع دانسته و جعلی بودن این اصول را منکرند. آیت الله جوادی آملی به عنوان مفسر حکمت متعالیه و فیلسوف اسلامی، با توسل به علم بشری و نحوه تحصیل آن، کلیت و جاودانگی اصول و احکام اخلاقی؛ هرگونه نسبیت در اخلاق و البته در شناخت انسانی را نفی کرده و با ارجاع امکان شناخت احکام اخلاقی به تجربه بشری، علمی بودن آن و همچنین، برهان پذیری و استدلال پذیری اصول اخلاقی را اثبات کرده اند. این رساله بر آن است که با ذکر مولفه های اصلی نسبی گرایی اخلاقی، دلایل و استدلالات آیت الله جوادی آملی را در نقد این مولفه ها تشریح کرده، و با توسل به مبانی اخلاقی ایشان مبنی بر واقعی و رئال بودن اصول و احکام اخلاقی، مستندات مشارالیه بر اطلاق و کلیت این اصول را تبیین کند؛ و در نهایت مستندات ایشان را مورد ارزیابی قرار دهد. ماحصل این ارز یابی، اولاً عدم وجود خارجی کلی بما هو کلی است چرا که، آنچه که در خارج وجود دارد مصادیق جزئیه و شخصی است نه کلی که به آن تمسک شده است و ثانیاً، تعریف جامع الاطرافی از فطرت که در اثبات اصول و قواعد اخلاقی به آن تمسک شده، وجود ندارد و بر اساس تعریف آیت الله جوادی آملی از فطرت، نهایتاً می توان قواعد اخلاقی را به صورت درون دینی به اثبات رساند و اخلاق جهان شمول در این استدلال دچار تزلزل خواهد بود. کلید واژه ها: نسبی گرایی اخلاقی، نسبی گرایی معرفتی، واقعیت اخلاقی، واقعیت و ارزش، اصول اخلاقی.
صدیقه آقایی محسن جوادی
چکیده اخلاق فضیلت به عنوان یکی از رویکردهای اصیل و تاریخی به اخلاق با ویژگی هایی همچون توجه به ظرفیت های متنوع انسانی، فضیلت و شکوفائی آدمی و بالاخره غایت سعادت و کمال و اصل اعتدال که همسوئی زیادی با آموزهای دینی دارد، بر چگونه زیستن بیش از چگونه عمل کردن بنا نهاده شده است. از طرف دیگر پرسش از معنای زندگی هم در واقع پرسش از ارزش زیستن است. یاس و ناامیدی از مولفه های بی معنائی و پوچی زندگی است که امروزه به عنوان یکی از مهمترین چالش های حیات آدمی درآمده است. در این تحقیق دو مکتب رقیب وظیفه گروی و سودگروی و ظرفیت آنها برای فائق آمدن بر چالش بی معنائی و پوچی بررسی و در نهایت نقد می شود و همچنین طرحهای مختلفی که برای رهایی از این بی معنائی ارائه شده است تبیین و نقد می شود. سپس نظریه اخلاق فضیلت (ارسطویی و نوارسطویی) و دینی، مورد تحلیل دقیق قرار گرفته، این نتیجه حاصل می شود که در پرتو نظریه اخلاق فضیلت دینی می توان افزون بر استفاده پرورش همه قوای انسان (عقلانی و عاطفی) و همه غایات کمالی او (مانند معرفت، لذت و ... ) بدون اینکه محصور در یک جنبه از جوانب شخصیتی و یا یک غایت از غایات آدمی باشد با توجه به فضیلت های دینی مانند ایمان و تقوا به عنوان مولفه های سعادت، که البته در چارچوب تقرب الی الله اعمال می شود به معنای زندگی دست یافت. روشن است که تحصیل معنا برای زندگی آدمی در صورتی است که آدمی به سعادت دست یابد و البته چنین چیزی از رهگذر انتخاب و اراده خود انسان است و این خود فرد است که انتخاب می کند که در مسیر هدایت واقع شود یا ضلالت. کلید واژه ها: اخلاق فضیلت، معنای زندگی، سعادت، فضیلت و احساس پوچی
الهام نصرت زادگان زهرا خزاعی
همواره دانشمندان زیادی با تحقیق در آموزه های عقلی و الهی سعی کرده اند ویژگی های فاعل اخلاقی را بازشناسند و در این باره نظرات مختلفی نیز ارائه داده اند . بنابراین به دست آوردن دیدگاه کلی قرآن در این زمینه خواهد توانست مسلمان سالک راه اخلاق رااز پراکندگی آراء مختلف رهانده و به راه قرآن هدایت کند . پس تحقیقاتی از این دست شاید راهکار عملی مناسبی در اخلاق ارائه داده و قضاوت اخلاقی را راحت تر نماید . چرا که به گونه ای تحلیلی - توصیفی و به روش کتابخانه ای به جمع آوری آراء مختلف اخلاق سکولار و دینی پرداخته و مسلک خاص قرآن را در تربیت فاعل اخلاقی با نظرات علامه طباطبایی مورد توجه قرار داده است و به این نتیجه رسیده که مسلک قرآن بر خلاف آراء دیگر تنها به هدف جلب رضایت و حب خداوند به اخلاقی نمودن فاعل می پردازد . چون او را مالک مطلق هستی می داند و این نگرش چه در ویژگی های مشترک فاعل میان تمام دیدگاه ها یعنی اختیار و آگاهی و قدرت و چه در ویژگی های خاص مورد نظر قرآن همچون ایمان،عمل صالح ونیت، کاملاً هویداست . بنابراین فاعل اخلاقی در عین مختار بودن در انجام یا ترک فعل ، تحت مالکیت مطلقه الهی بوده و اختیار مطلق ندارد ولی عمل اختیاری او می تواند در تمام اجزاء هستی اثر گذار باشد . آگاهی و قدرت نیز که جزء لاینفک اختیار هستند ، در حسن و قبح و صحت عمل و کیفیت تکلیف و سنجش انسان از سوی خدا مورد توجه قرار می گیرند .از سوی دیگر از دیدگاه قرآن ایمان به خداوند که رب و مالک انسان است به عنوان اصلی ترین عامل اخلاقی شدن فاعل ، درجات تسلیم را به همراه دارد و با فطرت توحیدی انسان کاملاً مطابق است و تاثیری قطعی نیز بر عمل فاعل دارد ؛ عملی که خود با تکرار ، شاکله انسان را ساخته و متاثر از آن نیز هست . جزاء و پاداش منجر به سعادت نیز با نظر به همین عمل و نیت فاعل سنجیده می شود یعنی نیت نیز همچون عمل، آینه شاکله و نشانگر میزان مطابقت آن با فطرت توحیدی است و اثری متقابل میان آنها حاکم است چنان که نیت توحیدی حتی اگر به عمل منجر نشود ، در شاکله موثر است و مایه سعادت فاعل خواهد شد پس هر عملی به میزان ارتباط با اصل توحید مایه سعادت است .
وحید صفری شهرام پازوکی
برنامه اسطوره زدایی رودلف بولتمان از عهد جدید یکی از نقاط عطف الاهیات مسیحی در عصر حاضر به حساب می آید و واکنش های مثبت و منفی زیادی را در میان متکلمان و الاهیدانان مسیحی برانگیخته است. اهمیت این برنامه تا آن حد است که برخی الاهیدانان، آن را حاکم بر اروپای بعد از جنگ جهانی دوم می دانند. این رساله به نقد و بررسی این برنامه الاهیاتی اختصاص یافته است. در مقدمه این رساله به طور مختصر، درباره بولتمان، زندگی و اهمیت او و نیز سابقه تألیف و ترجمه درباره وی به زبان فارسی توضیح داده شده است. در فصل های اصلی رساله به ترتیب تعریف بولتمان از اسطوره، وجود اسطوره در عهد جدید، ضرورت اسطوره زدایی، روش اسطوره زدایی و نتیجه اسطوره زدایی به طور جداگانه، مورد بررسی، تحلیل و نقد قرار گرفته است. در هر مورد، ابتدا دیدگاه بولتمان طرح شده و در ادامه انتقادات منتقدان او بیان شده و در نهایت، دیدگاه بولتمان با کمک دیدگاه اکثریت متخصصان و اهل فن در حوزه مربوطه، مورد نقد قرار گرفته است. از آنجا که مدعیات بولتمان در برنامه اسطوره زدایی به حوزه های مختلفی از جمله اسطوره شناسی، فلسفه ذهن، هرمنوتیک و تفسیر، الاهیات و ... مربوط می شود، لذا در هر مرحله از آراء اندیشمندان حوزه مربوطه برای نقد دیدگاه بولتمان کمک گرفته شده و میزان قابل دفاع بودن دیدگاه وی و نیز میزان وارد بودن انتقاد منتقدان بر این دیدگاه، تعیین شده است.
اصغر مسعودی محسن جوادی
چکیده آیات و روایات زیادی در باره آفرینش، منافع و رفتار با حیوانات وجود دارد که این نشانگر اهتمام اسلام به حیوانات است. از سوی دیگر در غرب انجمن ها و سازمان هایی به دفاع از حقوق حیوانات می پردازند، تا این که بیانیه جهانی حقوق حیوانات در اواخر قرن بیستم به تصویب رسید. مراد از اخلاق سکولار غرب تفکر مدرنی است که با نگرش ماده گرایانه و سودطلبی بر بسیاری از کشورها سیطره یافته است. با توجه به گستره دیدگاه های سکولاریستی تاکید ما در این جا بربیانیه جهانی حقوق حیوانات می باشد. اسلام به حقوق و عدالت نسبت به حیوانات اهمیت زیادی داده و همگان را در برابر آنان مسئول می داند. نفقه حیوان که شامل تغذیه، مسکن و درمان می شود، از مهمترین این حقوق می باشد ؛ در اخلاق سکولار انسان بر وفق منفعت خود با حیوان رفتار می نماید. بر خلاف اخلاق سکولار ، از منظر اسلام حیوانات دارای شعور، واجد برخی از انواع معرفت وتسبیح گوی خداوند سبحان می باشند و هر نوع کاری که موجب آزار جسمی و روحی آنان گشته، عملی شیطانی شمرده و همواره بر رفتاری مشفقانه، صادقانه و عادلانه با حیوان تأکید شده است ولعن و نیرنگ و جدایی افکندن بین حیوان و نوزادش امری ناپسند و بهره برداری صحیح ، رعایت حق کامیابی و پناه دادن جاندارانِ بی آزار امری پسندیده ذکر شده است. در اسلام افزون به بیان حقوق به علت های احکام نیز اشاره شده است، توجه اسلام به حیوانات عام است و شامل حیوان حرام گوشت و حیوان مشرف به مرگ هم می باشدکه از این جهت با بنیان اخلاق سکولار تفاوت اساسی دارد.حقوق حیوانات در اسلام به صورت دقیق، جامع و با ضمانت اجرایی قوی بیان شده است ؛ ولی حمایت از حیوانات در بیانیه جهانی، به صورت کلی و غیر جامع مطرح شده است و با توجه به ماهیت بشری داشتن و مبتنی بر خواست انسان بودن، قوانین در اندیشه سکولار از ثبات لازم برخوردار نیست. در اسلام هر حیوانی از حق حیات برخوردار است و بدون علت نمی توان حیوانی را به قتل رساند. در مورد شکار و ذبح حیوان شرایط خاصی در نظر گرفته شده است ؛ ولی در غرب جزئیات مذکور نه تنها مورد اشاره قرار نگرفته که مورد غفلت واقع شده است. تعیین حقوق جهانی برای بشر و موجودات، بر طبق اصولی فراتر از نگاه استقلالی انسان هاست؛ زیرا انسان ها به دلیل اختلاف علاقه ها، سلیقه ها، خطا پذیری و آداب و رسوم نمی توانند ارزش های واقعی در تعامل با دیگران از جمله حیوانات را در یابند. با توجه به علم، حکمت و قدرت خداوند به تمام هستی، تنها برنامه سعادت و مسیر کمال، باید آسمانی باشد. کلید واژه ها: اخلاق اسلامی، اخلاق سکولار، غرب، حیوان
علیرضا فهیم محسن جوادی
در فهمِ تمام گونه های آثار زبانی حتی متون مقدس، روش ها، معیارها، اصول و یافته های اساسی بشری جریان دارد. فرآورده و فرایند پژوهش حول موضوع «فهم متن مقدس» که به واسط? یک توجیه عقلایی هرمنوتیک متون مقدس را شکل می دهد، مستعد آن است که سازنده معرفتی از نوع علوم تفسیری با روش تحقیق واحدی باشد، این پژوهش در پی شناخت و ارزیابی چند چیز است: اول، شناخت هویت، ویژگی ها و مولفه های متن مقدسی که مفسر به فهم و تفسیر آن می پردازد. دوم، آشنایی با ماهیت و عوامل موثر در «فهم متن مقدس» که موضوع این شاخه معرفت است. سوم شناخت روش، معیار و قواعد و یافته های اساسی که مفسر به کمک آن ها از الفاظ و عبارات متن مقدس به مراد و معنای آن می رسد یا در سنجش و ارزیابی هر نوع فهم و تفسیری از متن مقدس از آن ها یاری می جوید. ضرورت پرداختن به فهمِ متن مقدس و مسائل مربوطه به سبب آن است که خطای در شناخت و فهم به راحتی نشان داده نمی شود و گاهی در طول تاریخ تفکر و فهم بشر، نوعی فهم نادرست و توهم به صورت حقیقت جلوه کرده است و آثار زیانباری به همراه داشته است. از این رو، ضرورت دارد پدید? «فهم متن مقدس» مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته، شرایط، امکانات، محدودیتها و توانایی هایمان در «رخداد فهم متن مقدس» را بسنجیم. خواهیم دید که نظریه های هرمنوتیکی نمی توانند قوانین دقیقی داشته باشند تا فهم و تفسیر هر متنی را براساس آن بتوان پیش بینی کرد، بنابراین نظریه های علمی معتبری نیستند.
نصیر احمد حسینی محسن جوادی
مبناگرایی که کهن ترین و مهمترین نظریه توجیه به شمار می رود، تنها نظریه ای است که هم فیلسوفان غرب از آن بحث کرده اند و هم حکیمان اسلامی. مبناگرایان باورها را به دو دسته پایه و غیر پایه تقسیم می کنند. طبق این نظریه، باورهای پایه نیازی به توجیه ندارند اما باورهای غیر پایه به وسیله باورهای پایه توجیه می شوند. ویژگی های باور های پایه و چگونگی انتقال توجیه از باورهای پایه به باورهای غیر پایه دو مسأله بحث انگیز میان مبناگرایان بوده است. اختلاف بر سر این دو مسأله موجب شده که مبناگرایان به دو دسته عمده کلاسیک و معتدل تقسیم شوند. پلانتینگا، مبناگرای معتدل است و حال آن که دیدگاه مصباح یزدی به مبناگرایی کلاسیک نزدیک است. با وجود این، چون هردو مبناگرا هستند در آراء ایشان مولفه های مشترکی وجود دارند که درخور بررسی است. در این رساله، که به بررسی تطبیقی، یا به تعبیر بهتر، مقایسه ای دیدگاه های این دوفیلسوف درباره مبناگرایی پرداخته می شود، تلاش می شود وجوه تشابه و وجوه تمایز دیدگاه ایشان در این باره روشن شود. بنابراین، در این پژوهش روشن می شود که روش پلانتینگا برای شناسایی و دستیابی به باورهای پایه، یک روش استقرائی است و حال آن که روش استاد مصباح روش قیاسی است. استاد مصباح، بر پایه روش خود، گزاره ها یا باورهای پایه را به گزاره هایی موسوم به بدیهیات اوّلیه و وجدانیات محدود می کند در حالی که پلانتینگا دامنه این باورها را بسیار گسترده تر لحاظ می کند. رویکرد پلانتینگا به مسایل برون گرایانه، نسبی گرایانه و بالطبع فردگرایانه است و حال آن که رویکرد استاد مصباح درون گرایانه و مطلق گرایانه است. با وجود این تمایزها، مشترکاتی نیز در آراء ایشان مشاهده می شود: بخش کردن باورها به دو دسته پایه و غیرپایه، معقول بودن هر دو دسته از باورها و واقعی بودن آنها از جمله مسایل مشترک میان آنها به شمار می رود. همچنین اساس معقولیت باورهای پایه از دیدگاه پلانتینگا نوعی تجربه درونی است که از سنخ معرفت نیست. استاد مصباح نیز اساس باورها را معرفت حضوری، می نامد که با تجربه درونی قرابت زیادی دارد. پس از توضیح درباره پاره ای از مفاهیم و اصطلاحات به کار گرفته شده در این پژوهش نخست به بررسی مبناگرایی عام و کلاسیک می پردازیم. مبناگرایی عام صرفاً دیگاه هایی را بیان می کند که فراگیر است و همه مبناگرایان آن ها را می پذیرند. مبناگرایی کلاسیک دیدگاهی است که معتقد است باورهای پایه، باورهای یقینی، تردید ناپذیر و خطاناپذیر هستند. این ویژگی ها را می توان در باورهای بدیهی عقلی، بدیهی حسی و خطا ناپذیر یافت. مبناگرایی کلاسیک از دوره باستان آغاز می شود و در دوره جدید با دکارت به اوج خود می رسد. در دوره معاصر معرفت شناسان انسجام گرا و عده ای از مبناگرایان معاصر نظیر آلوین پلانتینگا نقد هایی رابر مبناگرایی کلاسیک وارد نمودند و روایت معتدل از آن را مطرح کردند.
محمد مرادی مسعود علیا
موضوع این رساله به طور مشخص،آرای هانا آرنت(1906-1975) فیلسوف معاصر آلمانی در باره ی«مسئله شر»است.سوال بنیادی در مورد مسئله شر این است که:«چرا انسان ها به جای عمل خیر،دست به اعمال شرورانه می زنند؟».آرنت در پاسخ به این سوال،دو اصطلاح«شر بنیادین» و «ابتذال شر» را مطرح می کند.او مفهوم نخست را در ارتباط با توتالیتاریسم،و«ابتذال شر» را در ارتباط با ماجرای آدولف آیشمان،طراح کشتار و جنایت علیه یهودیان در خلال جنگ جهانی دوم،پیش می کشد.آرنت تحلیل خود را فراتر می برد و آن را به مسائل قرن بیستم تعمیم می دهد.او ابتذال شر را،بر خلاف سنت فلسفی- الهیاتی پیش از خود،ناشی از بی فکری می داند.از این رو،در آثارش همواره به دنبال ارتباط مسئله شر با تفکر و داوری است.آرنت معتقد است که عدم توانایی در فکر کردن،موجب ناتوانی در داوری اخلاقی نیز می شود.هدف اصلی این رساله بررسی آرای آرنت درباره ارتباط میان توانایی های انسان درباره تفکر و داوری برای پیش گیری از اعمال شرورانه است.براین اساس،در آغاز،پس از نگاهی تاریخی به مسئله شر،به توتالیتاریسم ونسبت آن با شر بنیادین می پردازیم.سپس به مسئله آیشمان و شرایطی که آرنت ابتذال شر را مطرح می کند،خواهیم پرداخت و آن گاه ارتباط میان مسئله شر،تفکر و داوری را موضوع بررسی قرار می دهیم.سرانجام پس از بررسی آرای آرنت در این زمینه، به پیآمد نظریات او در زمینه اخلاق خواهیم پرداخت.
عطیه مروارید محسن جوادی
پرسش از معنای زندگی، پرسشی به قدمت حیات بشر است و در عین حال همواره محتاج پرسیدن و جست و جو از پاسخ. به طور کلی سه زمینه اصلی برای پرداختن به مسأله معنای زندگی وجود دارد؛ حوزه روانشناسی، حوزه فلسفه دین و حوزه فلسفه اخلاق. به نظر می رسد پرداختن به مسأله معنای زندگی در فلسفه اخلاق حتّی مناسب تر از سایر حوزه ها باشد چرا که اساسا «اخلاق»، علم معنای زندگی است، اگر زندگی معنایی نداشته باشد، چه معنای مجعول و چه مکشوف، آنگاه دیگر این که چه باید کرد و چه نباید کرد قابل طرح نیست. موضوع این رساله رابطه اخلاق و معناداری زندگی است که با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای انجام شده است.در این رساله ابتدا مختصری در باب فلسفه اخلاق و مهم ترین نظریات آن بحث شده و گزارشی از مبانی سه رویکرد سودگرایی، وظیفه گرایی و فضیلت گرایی ارائه می شود ، پس از آن به تبیین پرسش معنای زندگی پرداخته و نظریات این حوزه را مورد بررسی قرار می دهیم، در این فصل به این نتیجه می رسیم که معنای زندگی مفهومی مشکک و نه متواطی است . در نهایت از طریق تطبیق شروط معناداری زندگی با معیارهای فلسفه اخلاق، نقش اخلاق را در معناداری بررسی کرده و به ترتیبی از معیارهای فلسفه اخلاق به لحاظ میزان معناداری دست پیدا می کنیم.
ابراهیم نوری محمود مهرآوران
براساس آیات قرآن، جهان هدفمند و برای انسان آفریده شده است. خلافت و آزمون الهی، رسیدن به رحمت خداوند، عبادت و معرفت، تفکّر، تعقّل، تقوا، تذکّر، هدایت، رستگاری و نجات و رسیدن به مقام عبودیّت از مهمترین اهداف آفرینش انسان است. درجات عبودیّت تابع درجات معرفت عبادت کننده و میزان توجه او به خداوند است. این پژوهش به تبیین و تحلیل ماهیّت بندگی و مراتب آن از دیدگاه دو اندیشمند و مفسّر قرآن کریم، براساس دو کتاب مثنوی معنوی و تفسیر کبیر می پردازد. با تأمّل در سخنان مولوی و فخر رازی در می یابیم که آن دو به طور کلی عبودیّت را دارای سه مرتبه می دانند: عامیانه، عالمانه و عارفانه. رکن اساسی عبودیّت از نظر آنها معرفت است، از این رو عبودیّت عامیانه را مصداق عبادت واقعی ندانسته و عبودیّت را در دو قسم اخیر مندرج می دانند. همچنانکه انسانها از نظر ایمان به خدا و تقوا و کمال قوای نظری و عملیِ نفس در سطوح و مراتب متفاوتی قرار می گیرند، از نظر بندگی نیزدارای مدارج و مراتب متفاوت هستند. ازدیدگاه آنها بندگی الهی نحوه ای از زندگی است و حقیقت آن چیزی جز تسلیم در برابر آموزه های دینی نیست. هرکس به بندگی خدا جهت رسیدن به سعادت و لذت دنیوی یا اخـــــروی، تن دهد معــــــبود حــــقیقی او همان سعـــــادت و لذّت می باشد نه خداوند متعال، چنیـن فـردی خدا را ابزاری برای رسیدن به مقصود و مطلوب خود قرار داده است، بندگی این دسته عمدتاً از سر تقلید و به دور از معرفت، و پایین ترین درج? بندگی است. افرادی که با تن دادن به بندگی خدا خواستار شرافت وجودی هستند و در واقع می خواهند با انتساب به خدا به عظمت و جایگاه شریفی برسند، گرچه نسبت به مرتبه قبلی برترند، ولی در اینجا نیز مطلوب بالذات غیر خداست، بنابراین عبودیّت حقیقی محسوب نمی شود، برترین مرتب? بندگی خداوند، عبارت است از عشق به حق از آن رو که او اِله بوده و دارای جلال و عزّت و هیبت، و شایسته عبودیّت است. این مرتبه از بندگی حاصل نمی-شود مگر با پیدایش عشق به خدا، و عشق تنها از رهگذر شناخت معبود پدید می آید. از عمده-ترین تفاوتهای فخر و مولوی در مسأل? مذکور، می توان به تأکید فخر بر عقلانیّت و انحصارگرایی دینی در نیل به مدارج عالیّ? بندگی و تمرکز بر مبانی کلامی و جبری دانستن مراتب فوق، و در مقابل، تأکید مولوی بر عشق و پذیرش نوعی کثرت گرایی دینی در وصول به درجات بندگی و بهره گیری از مبانی عرفانی و اختیاری دانستن سلوک الی الله اشاره کرد.
سیده زینب صالحی ساداتی محسن جوادی
بخشایش یکی از پدیدارهای اخلاقی مهم است که از منظر اخلاقی و فلسفی تأملات فراوانی در خصوص آن صورت گرفته است. فیلسوفان مختلف از یونان و روم باستان گرفته تا قرون وسطا، دوره جدید و دوره معاصر در باب آن به تفصیل سخن گفته اند. بخشایش هرگز، به عنوان یک فضیلت اصلی، در زمره فضایل چهارگانه ای که فیلسوفان یونان به آن می پرداختند طرح نشده است؛ هرچند هم فیلسوفان بزرگ یونان و هم فیلسوفان رومی تا حدودی به این بحث توجه داشته اند. با ظهور مسیحیت، تحت تأثیر تعالیم مسیح، این فضیلت بیشتر محل توجه واقع می شود و در قرون وسطا تجلی بیشتری می یابد. در دوره جدید نیز دیگر فیلسوفان در ضمن آثار خود به این بحث پرداخته اند، تا اینکه در دوران معاصر، به دلیل تشدید سکولاریسم و نیز تحت تأثیر وقایعی که در قرن بیستم، به ویژه در دو جنگ جهانی و پس از آن اتفاق افتاد، این بحث قوت گرفت و تأملات نظری فراوانی را رقم زد. برخی تحت تأثیر مسیحیت بر نامشروط بودن بخشایش و بخشایش افراطی استدلال می کردند؛ در مقابل عده ای معتقد بودند بخشایش همواره فعلی اخلاقی نیست و باید مشروط باشد. تقابل این دیدگاه ها مباحث مختلفی را پیش کشید. در این رساله می کوشیم پس از تبیین مفهومی بخشایش و تعیین مرز آن با سایر پدیدارهای مشابه، پیشینه این بحث را در تاریخ فلسفه اخلاق دنبال کنیم. سپس انواع بخشایش را طرح می کنیم و پس از آن به مهم ترین مباحثی که از منظر فلسفه اخلاق به صورت هنجاری و ارزیابانه در خصوص بخشایش طرح شده است خواهیم پرداخت، که عبارت اند از: نسبت بخشایش با فضیلت، وظیفه، مسئولیت اخلاقی؛ سازگاری یا ناسازگاری بخشایش با عدالت و نسبت آن با انتقام و مجازات؛ اخلاقی بودن یا نبودن بخشایش، ادله موافقان و مخالفان بخشایش و ... . درنهایت نیز مروری بر ابعاد الاهیاتی و مابعدالطبیعی بخشایش خواهیم داشت. گرچه این رساله بیشتر عهده دار تبیین جایگاه این موضوع در فلسفه اخلاق غرب است و بیشتر به طرح اصل مسئله و دیدگاه های مطرح در این زمینه می پردازد، اما می توان دستاورد اصلی آن را تحلیل مفهومی جامعی دانست که از مفهوم بخشایش ارائه کرده است. همچنین ادله موافقان و مخالفان بخشایش، در این رساله به تفصیل طرح و بررسی شده است. عمده مباحث این رساله در حوزه فرااخلاق و اخلاق هنجاری است و عمدتاً از دو روش تحلیل و توصیف در نگارش آن استفاده شده است.
محسن جوادی حمیدرضا اشرفی
در کشور ایران به دلیل کمبود و هزینه بالای نیمرخ های بال پهن (ipb) جهت استفاده به عنوان ستون، معمولاً دو نیمرخ (ipe) با کمی فاصله از هم همراه با ورق پوششی سراسری یا تسمه به صورت واحد درآمده و تیرها به کمک ورقهای اتصال به ورق پوششی ستون متصل می شوند. این اتصال همرا با کلیه ملحقات خود به ظاهر می تواند یک اتصال کاملاً صلب باشد. در حالی که ورق پوششی ستون فقط در امتداد کناره های طولی خود به ستون جوش شده و در اثر کشش حاصل از نیروی وارده از بال های تیر در این فاصله می توانند آزادانه در صفحه عمود بر خود خم شده و نهایتاً با فرض باربری کافی باعث دوران نسبت به ستون شوند. بنابراین اتصال مورد نظر به صورت نیمه صلب عمل کرده و باعث بروز مشکلات پیش بینی نشده ای خواهد شد. هدف اصلی از ارائه این پایان نامه روشن ساختن مشکلات مزبور و پیدا کردن راه حلی مناسب برای حل این مشکلات بوده است. در این تحقیق جهت رسیدن به اهداف عنوان شده و بهبود رفتار اتصال صلب تیر به ستون های دوبل دو روش پیشنهاد شده است، روش اول استفاده از یک سری سخت کننده داخلی در تراز اتصال، و روش دوم پیشنهاد یک اتصال جدید به عنوان اتصال با صفحات داخلی می باشد، این اتصال برای اولین بار در این پایان نامه مطرح شده است و می توان گفت مخصوص ستون های دوبل طراحی شده است. برای بررسی رفتار اتصالات عنوان شده، اتصال رایج و همچنین اتصال با صفحات کناری نیز مدل شده اند. با توجه به تحقیقات نویسنده و همچنین بر اساس تجربیات دیگران اتصال صلب رایج بدترین رفتار و اتصال با صفحات کناری بهترین رفتار را را برای اتصال صلب تیر به ستون های دوبل دارا می باشد، بنابراین اتصالات مزبور گزینه های مناسبی برای مقایسه و بررسی رفتار اتصالات پیشنهاد شده هستند. بررسی رفتار نمونه ها با استفاده از روش اجزای محدود و به کمک نرم افزار abaqus انجام گرفته و بارگذاری به دو صورت یکطرفه و چرخه ای به نمونه ها اعمال شده است. در نتیجه تحقیقات مشخص شد، که در اتصال رایج حتی با درنظر گرفتن شرایط استاندارد جوشکاری، به دلیل کمانش ورق پوششی ستون و ایجاد تمرکز تنش در گوشه ورق های اتصال بال تیر به ستون، این ورق ها دچار گسیختگی خواهند شد. بنابراین استفاده از اتصال رایج حتی با در نظر گرفتن درصد گیرداری واقعی آن به عنوان تنها سیستم مقاوم جانبی منطقی به نظر نمی رسد؛ چرا که نیمه گیردار بودن این نوع اتصال در نتیجه آسیب های ایجاد شده در ستون است که مطلوب نمی باشد. پس از بررسی ها مشخص شد که اتصال متعارف تقویت شده با استفاده از سخت کننده های داخلی رفتار قابل قبولی دارد و توانسته مشکلات اتصال رایج را تا حدود زیادی بهبود بخشد. در این نوع اتصال مفصل پلاستیک در تیر تشکیل شده و اتصال از مقاومت و شکل پذیری مطلوبی برخوردار است. اتصال مزبور در مقایسه با اتصال با صفحات کناری عملکرد ضعیف تری دارد ولی در مقابل، عملیات ساخت و نصب آن بسیار ساده تر است و می توان حتی در ساختمان های کوتاه مرتبه شخصی از آن بهره گرفت. دومین اتصال پیشنهاد شده اتصال با صفحات داخلی می باشد؛ پس از بررسی این اتصال مشخص شد که این اتصال عملکرد بسیار مناسبی دارد، حتی صلبیت این نوع اتصال از صلبیت اتصال با صفحات کناری بیشتر است، چرا که در این نوع اتصال مقطع تیر در داخل ستون ادامه پیدا می کند؛ ادامه یافتن مقطع تیر در داخل ستون مزایا و معایبی دارد مزایای آن عبارتند از: افزایش صلبیت اتصال، کاهش خطر فرو ریختگی سقف پیش از گسیختگی تیر، عملکرد شبه کابلی پس از قطع ستون های میانی (عملکرد شبه کابلی یکی از عمده ترین دلایل معروف شدن اتصال با صفحات کناری است) به دلیل اجرای تیرها به شکل سراسری و معایب آن عبارتند از: افزایش فاصله آکس به آکس پروفیل های ستون و اجرای ستون به شکل درختی (اجرای ستون به شکل درختی موجب افزایش هزینه های حمل و نقل می شود). حذف یک ستون قاب فولادی در حین حملات تروریستی، رویدادی معمولی نبوده و به طور ذاتی دارای طبیعتی بسیار مخرب می باشد. این پدیده باعث گسیختگی آنی و تخریب نهایی ستون می شود، در نتیجه ظرفیت باربری محوری ستون از بین رفته و باعث تشدید پارگی ناگهانی مقطع عرضی ستون می شود. این سناریو با همزمان واقع شدن خمش های جانبی تیرهای قاب متصل شده به ستون تشدید خواهد شد. مکانیسم سازه نیازمند این امر است که پیوستگی محکمی در طرفین ستون پاره شده ایجاد شود به طوری که یک نگهدارنده و عکس العمل زنجیره ای در برابر تخریب نهایی در فرو ریختگی تصاعدی کامل سازه ایجاد کند. تنها اتصالی که برای این منظور مورد قبول قرار گرفته است اتصال با صفحات کناری می باشد. در این تحقیق اتصال با صفحات داخلی برای اتصال صلب تیر به ستون های دوبل به عنوان گزینه مناسبی برای مقابله با تخریب ستون و اتصال صفحات کناری بعنوان بهترین گزینه برای سنجش عملکرد شبه کابلی اتصال پیشنهادی با استفاده از روش اجزای محدود و توسط نرم افزارabaqus تحلیل گردیده است. در این رساله برای بررسی عملکرد شبه کابلی اتصالات با صفحات داخلی و صفحات کناری یک روش پیشنهاد شده است که علارغم سادگی روش بسیار مناسبی به نظر می رسد. پس از بررسی عملکرد اتصال با ورق های کناری و اتصال با ورق های میانی مشخص شد که هر دو اتصال عملکرد قابل قبولی دارند. با دقت در مطالب عنوان شده متوجه خواهیم شد که مزایای اتصال با صفحات داخلی نسبت به معایب آن بسیار پر رنگ تر و قابل توجه تر است.
فریدون صادقی علی اله بداشتی
تاریخ را که ورق بزنی جایی را نمی توانی پیدا کنی که انسانی به تنهایی و بدون نیاز به کمک دیگران در جایی دور افتاده زندگی کرده و از تعامل با دیگران سرباز زده باشد؛ مگر در داستان های تخیلی. نیاز به دوستی برخاسته از عواطف و احساسات است و دوستی برآورنده این نوع از نیازهای وجود آدمی می باشد. گرایش طبیعی به ارتباط و برقراری روابط با دیگری موجب شده است تا انسان در جست و جوی ابزارهای ارتباطی و کنش های خاصی باشد که این ارتباط را ممکن و شدنی کند. یکی از این ابزار ها، رفتارهایی است که انسان با ایجاد و تقویت آن می کوشد تا بتواند دیگری را تحت تاثیر قرار دهد و از آن برای منافع خاصی چون ایجاد آرامش روحی و برآوردن نیازهای عاطفی و احساسی و یا حتی مادی و جسمی بهره گیرد. از این کنش ها و واکنش های ارتباطی به دوستی یاد می شود. در قرآن کریم هنگامی که از خلقت انسان سخن به میان می آید از دیگری به عنوان جفت و زوج نام برده می شود تا در کنار یکدیگر به آرامش دست یابند. ارسطو نیز به عنوان یک فیلسوف و متفکر دیدگاهی شبیه به این دارد ، آنجا که می گوید: «حتی انسان هایی که از نظر فضائل به کمال رسیده اند نیز خود را بی نیاز از آن نمی یابند بلکه آن را فضیلتی می دانند که در تکامل آنها موثر است». دراین پایان نامه سعی بر این است تا دیدگاه ارسطو-یکی از فیلسوفان یونان که تأثیرگذارترین فیلسوف در فلسفه اخلاق اسلامی است - درباره دوستی بررسی شده و سپس از دیدگاه قرآنی ارزیابی شود. تا با بررسی دقیق قواعد دوستی از منظر دین و فلسفه تبیینی دیگر از این مسأله مهم صورت پذیرد و با رویکردی جدید این مسأله را مورد بررسی قرار دهیم تا جوانان و نوجوانان با درک بهتری از این موضوع در انتخاب دوست خود دقت بیشتری نمایند. روش، کتابخانه ای است و مطالب، از منابع و مأخد مختلف گردآوری شده و در قالب یک پایان نامه ارائه شده است.
فرزانه ذوالحسنی محمد سعیدی مهر
ابن سینا نظریه آراء محموده خویش را بر پایه تقسیم مبادی اقیسه و دقت در تداخل بین آنها، شناخت قوای انسان با تأکید بر عقل عملی و ارتباط های سه گانه آن با عقل نظری، بدن و نفوس اجرام سماوی و بررسی نقش آن در تولید مشهورات، و نیز روش شناسی در صناعت جدل به ویژه در مقایسه با برهان و توجه به جایگاه شهرت در فن جدل استوار ساخته است. آراء محموده از نظر ابن سینا مشهورات مطلقه ای هستند مانند «عدل خوب است» که عامه مردم با تکیه بر اذعان همگانی و متأثر از اسباب شهرت، آنها را بدیهی می انگارند و بدان ها جزمی در حد یقین دارند. این جایگاه، کارکرد مهمی درجهت مصالح اجتماعی به این قسم قضایا بخشیده است. از نظر ابن سینا تنها با آزمون فطرت عقل می توان خود را از اسباب شهرت فارغ انگاشت و آنگاه شک در آراء محموده و اولیات باب برهان را به عقل نظری عرضه داشت. در این شرایط عقل می یابد که قادر به تشکیک در آراء محموده هست ولی نمی تواند در اولیات عقلی شک کند و اینچنین جزم به آراء محموده از جزم به اولیات متمایز می گردد. البته ابن سینا صدق پذیری این قضایا را پذیرفته و بررسی آنها در باب برهان و حصول یقین نظری بدانها را میسر می داند. حاصل این دو نگاه شکل گیری دو سطح در اخلاق است. اخلاقی در سطح عامه مردم که از کلیات عقلی ناتوان هستند ولی به آراء محموده مانند اولیات یقین دارند. و اخلاقی شامل قضایای کلی یقینی معطوف به عمل در قلمرو عقل نظری که حکمت عملی ثابت و جاودانه را در سطح حکما رقم می زند.
اکبر عروتی موفق محسن جوادی
مسئله سعادت به عنوان یکی از مباحث اصلی اخلاق و فلسفه اخلاق، از بنیادی ترین و قدیمی ترین مباحث فلسفی بشر است. تمامی انسان های صاحب اندیشه پیوسته در جستجوی آن بوده و هستند. به همین جهت اکثر فلاسفه و اندیشمندان در طول تاریخ سعی نموده اند تا در نظام فلسفی خود جایی برای بحث از آن باز نموده و ابعاد و زوایای مختلف آن را از دیدگاه خود مورد بررسی قرار دهند . در این رساله دیدگاه حکمت اشراق و حکمت مشاء (افلاطون ،ارسطو ، فارابی و سهروردی) در باره سعادت در محدوده سئوالات پژوهشی ارائه شده در این رساله یعنی روش-شناسی بحث از سعادت، ماهیت سعادت، مولفه های درونی وعوامل بیرونی سعادت و رابطه عوامل الاهیاتی و متافیزیکی با سعادت، مورد بررسی قرار می گیرد. سعادت در هر دو دیدگاه فعالیتی عقلی است اما در باره دخالت عناصر دبگر در چیستی سعادت و نیز در تفسیری که از فعالیت عقلی دارند، دارای اختلاف می باشند.از نظرافلاطون سعادت آدمی در معرفت عقلی و لذت بدنی و حسی بی ضرر ، مشروع و معتدل است. ارسطو یودایمونیا (سعادت) را با بهره گیری از برهان کارکرد، فعالیت اخلاقی و نظری(تأمل) می داند. البته در باره تفسیر نظریه ارسطو دو دیدگاه وجود دارد: جامع که دراین رساله از آن دفاع می شود و غالب(عقل گرایانه)که در این رساله رد می شود. از نظر فارابی سعادت حقیقی، غایت نهایی انسان بوده و فضیلت های نظری، فکری، خلقی و صناعات عملی لازمه آن می باشد. فارابی از دیدگاهی در باره سعادت دفاع می کند که امروزه در فلسفه اخلاق معاصر به دیدگاه غایت جامع معروف است. از نگاه سهروردی سعادت حالت و وضعیت خوبی است که در نهایت انسان را به سوی بهشت جاودانی هدایت می کند. از نظر او سعادت قصوی تشبه به مبادی عالیه است و از جمله نتایج آن اتصال عقلی به عالم علوی است. برخلاف ارسطوکه معتقد بود سعادت را در همین جهان باید جست و جو کرد، از نظر فارابی و سهروردی سعادت قصوی در آخرت متحقق می شود. واژگان کلیدی: یودایمونیا، سعادت، خیر نهایی، سعادت نهایی، فعالیت عقلی، غایت جامع ،غایت غالب، افلاطون، ارسطو، فارابی، سهروردی، حکمت اشراق، حکمت مشاء .
مسعود اسمعیلی محسن جوادی
این رساله به بحث از این مطلب می پردازد که معرفت عرفانی چه سنخ معرفتی است و چه مولفه-ها و مقوماتی دارد. از میان متفکران اسلامی، عارفان اسلامی، به ویژه ابن عربی و پیروان مکتب وی، و فیلسوفان اسلامی، یعنی به طور خاص فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین، به تفصیل به این موضوع پرداخته اند. صاحب نظران و فیلسوفان دین و عرفان در غرب نیز در این زمینه، چند نظریه مهم ارائه نموده اند. همگی این دیدگاه ها و نظریات، در مجموع، در چند گروه قابل دسته بندی هستند: 1) احساسی و عاطفی بودنِ معرفت عرفانی (دیدگاه احساس گرایان غربی)، 2) متناظر بودن معرفت عرفانی و معرفت حسی (تجلی بنیاد بودن معرفت عرفانی؛ دیدگاه آلستون)، و 3) ساخت یافته بودن معرفت عرفانی (دیدگاه ساخت گرایان غربی) که این سه نظریه از آنِ غربیان بوده و در این رساله به بررسی نقاط قوت و ضعف آنها پرداخته شده و روشن شده است که هیچ یک، نظریه ای کاملاً صحیح نیستند؛ 4) نظریه اتحادی بودن معرفت عرفانی (دیدگاه عارفان اسلامی): دیدگاه عارفان اسلامی به ویژه ابن عربی و اتباع وی، به طور خلاصه فراحسی و فراعقلی بودن، نوری و وجودی بودن، بی واسطه بودن و اتحادی بودن معرفت عرفانی است که ساختار معرفت عرفانی را در یک طیف تشکیکی، از دو وجهی تا یک وجهی ترسیم می کند. 5) نظریه ارتسامی بودن معرفت عرفانی (دیدگاه حکمت مشاء): فارابی و شیخ الرئیس، معرفت عرفانی را تا آنجا که مورد تحلیل قرار می دهند از سنخ انتقاش صور کلی و جزئی از عالم عقول به در عقل و سپس در قوه خیال انسان و پس از آن در حس مشترک می شمرند و آن را ارتسام می نامند؛ 6) نظریه حضوری و اشراقی بودنِ معرفت عرفانی (دیدگاه حکمت اشراق): دیدگاه شیخ اشراق در این زمینه به طور خلاصه این است که معرفت عرفانی از سنخ اضافه اشراقیه علمیه است و هرچند بی واسطه است، وجودی و اتحادی نیست ولذا وی، ساختاری دو وجهی را برای معرفت عرفانی در نظر می گیرد؛ 7) نظریه حضوری و اتحادی بودن معرفت عرفانی: ملاصدرا با استفاده از نظریه عرفا، معرفت عرفانی را معرفتی حضوری، تشکیکی، وجودی و اتحادی می داند و از ساختاری دو وجهی تا ساختاری یک وجهی برای مراتب مختلف معرفت عرفانی در نظر می-گیرد. همه دیدگاه های عارفان و فیلسوفان اسلامی، حاوی نکات بسیار دقیقی است که در قسمت مربوط به هریک به تفصیل روشن شده است. در نهایت به نظر می رسد، یافتن بهترین تبیین برای این مسأله، همچون روش متفکران اسلامی، در گرو بازگشت به رهیافت متافیزیکی، در عینِ توجه به شواهد و قرائن انضمامی و ملموس (همچون روش اندیشمندان غربی) است و به هیچ وجه رویکرد غیر متافیزیکیِ غربیان در این خصوص، کارساز نیست و از ارائه تحلیل زیربنایی از موضوع، عاجز است. با توجه به این جمع بندی و با عنایت به نقاط ضعف و قوت هریک از دیدگاه ها می توان به دیدگاهی نسبتاً جامع تر و هماهنگ تر در این خصوص دست یافت که در پایان رساله بدان پرداخته شده است.
یاسر ابراهیمی ترکمانی محسن جوادی
در این پژوهش با بررسی معناشناختی معنای گناه در قرآن و نیز رذیلت در اخلاق فلسفی اسلامی، سعی شده است، تفاوت های معنایی بین این دو مفهوم نشان داده شده و پیامد شکل گیری مفاهیم اخلاقی، در صورت عدم التفات به متن قرآن مشخص شود. بدین منظور از روش مطالعات معناشناختی با تکیه بر نظریه حوزه ای استفاده شده و با استقصای اکثر موارد کاربرد واژگان دالّ بر گناه در قرآن، حوزه معنایی این مفهوم در قرآن ترسیم شده است. از سوی دیگر با بررسی مفهوم رذیلت در سه اثر اصلی اخلاق فلسفی اسلامی (تهذیب الاخلاق، اخلاق ناصری، جامع السعادات) مولفه های معنایی تاثیرگذار بر حوزه معنایی رذیلت نیز مشخص گردیده است. در پایان، با مقایسه حوزه معنایی گناه و رذیلت، نقاط اشتراک و افتراق آنها به دست آمده و با استناد به همین موارد، تفاوت معناشناختی بین آنها آشکار می شود.
رهام شرف حسن اسلامی
یکی از نظریه های اخلاقی مهمی که در حوزه اخلاق هنجاری مطرح است، نظریه خودگرایی اخلاقی است. در بسیاری از موارد تشخیص مرزهای میان خودگرایی و دیگرگرایی اخلاقی سخت و طاقت فرساست. از آنجا که تعیین این مرزها و حدود نقش مهمی در فهم کلی ما از اخلاق در عرصه عملی دارد، پرداختن به موضوع خودگرایی اخلاقی از اهمیت بنیادینی برخوردار است. تفسیر رند از این نظریه، در جای خود مهم و قابل تامل می باشد. وی فیلسوف، رمان نویس و نمایش نامه نویس روسی الاصل و بزرگ شده آمریکا است. در این پژوهش به گزارش، تحلیل و بررسی خودگرایی اخلاقی بر مبنای اندیشه های رند خواهیم پرداخت. وی مدافع خودگرایی عقلانی است و مقوله عقلانیت عنصری بنیادی در نظریه اخلاقی او است. روش ما در این پژوهش، روش تحلیلی و کتابخانه ای است. پس از گزارش و تحلیل خودگرایی اخلاقی رند، به نقد و بررسی این نظریه خواهیم پرداخت. محوری ترین انتقادی که به خودگرایی رند وارد خواهیم نمود، نقد تصور رند از مفهوم خود است. این نقد تا حد زیادی مبنای سایر نقدهایی است که به خودگرایی اخلاقی وی وارد است. در نهایت به ارائه نظریه اخلاقی با عنوان خود-دیگرگرایی خواهیم پرداخت. این نظریه تا حد زیادی از اشکالات وارد بر خودگرایی اخلاقی و دیگرگرایی اخلاقی مبرا بوده و حدوسط میان این دو نظریه است.
محمد حسین موسوی پور محسن جوادی
تدوین رساله "ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن¬رشد" با انگیزه رفع بخشی از کاستی¬های موجود در تاریخ اندیشه¬ی حکمت عملی یکی از فیلسوفانمسلمان در مغرب اسلامی به نام ابن¬رشد اندلسیانجام گرفته است. ابن¬رشد یکی از برجسته¬ترین¬های فلاسفه¬ی غرب اسلامی است که آثار و اندیشه¬های او مورد توجه تمام فیلسوفان غربی قرار گرفته است. گستره معرفتی این اندیشمند مسلمان در فلسفه، مشتمل بر حکمت نظری و عملی است که اگرچه بخش عملی آن کم¬رنگ می¬نماید ولی در این رساله نشان داده خواهد شد که وی در حکمت عملی نیز تلاش فراوانی داشته و در این خصوص به تبیین فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و تدبیر منزل می¬پردازد. مولفه¬هائی که سبب شدند تا ساختار رساله شکل بگیرد، دیدگاه¬های هنجاری، وجودشناختی و معرفت-شناختی ابن¬رشد به مسائل موجود در حکمت عملی بوده است. فائده¬ پژوهش حاضر در این است که به ما مقدار تأثیرپذیری ابن¬رشد از اندیشه¬های یونانی و محورهائی که از آنان فاصله گرفته است، نشان می¬دهد. همچنین با این بررسی¬ها مرز تعلقات ذهنی ابن¬رشد که انسانی فیلسوف، فقیه، طبیب، قاضی و ... بوده است، مشخص می-شود. و از همه مهم¬تر اینکه چگونه وی توانسته است، میان اخلاق، سیاست، فقه و شریعت، تلائم ایجاد کرده و چگونه آنها را به یکدیگر ارتباط می¬دهد؟ برای رسیدن به دیدگاه¬های این فیلسوف مسلمان، با راهنمایی و مشاوره¬های سودمند اساتید، محتوای رساله را در قالب پنج فصل تنظیم کردم. فصل اول را به کلیات و مفاهیم، فصل دوم را به بررسی حکمت عملی، فصل سوم را به تبیین مباحث فرااخلاقی، فصل چهارم را به نظریه اخلاق هنجاری و فصل چهارم را به نظریه سیاسی ابن¬رشد اختصاص دادم. در فصل کلیات و مفاهیم، به مفهوم¬شناسی، اقسام و فروع حکمت عملی و در بخش پایانی این فصل به زندگی و آثار ابن¬رشد پرداختم. پس از بررسی مفهومی، بیان شد که حکمت، نظری یا عملی است و حکمت عملی در فلسفه کاربردهای گوناگونی دارد. در بخش فروع به سه محور اصلی حکمت عملی که اخلاق، سیاست و تدبیر منزل باشد، پرداختم. در پایان فصل اول بخش¬هائی از زندگی و آثار ابن¬رشد معرفی گردید. در فصل دوم با بیان مقدمه¬ای کوتاه، به طور تفصیلی به بررسی حکمت عملی در دیدگاه ابن¬رشد پرداختم. نکات مهم این فصل، تبیین ملاک تقسیم حکمت به نظری و عملی، رابطه عقل و حکمت عملی و تفاوت¬های عقل عملی و نظری از دیدگاه ابن¬رشد بوده است. در بررسی¬های انجام شده این نکته مشخص گردید که هرچند ابن¬رشد، تصریح به واژه حکمت عملی نکرده است لکن مفاد و محتوای حکمت عملی در اندیشه¬های فلسفی او مطرح بوده است. در این خصوص به تصریحات وی در تقسیم عقل به نظری و عملی استناد شده است. در فصل سوم هم با مقدمه¬ای کوتاه، مباحث فرااخلاقی ابن¬رشد را در محورهای هستی¬شناسی اخلاقی، معرفت¬شناسی اخلاقی، انسان¬شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی را مورد بررسی قرار دادم. در هستی¬شناسی اخلاقی، به دیدگاه و باور استدلالی وی به حسن و قبح ذاتی اشاره شد. در حوزه معرفت¬شناسی اخلاقی، پس از بررسی-های مفهومی، گزاره¬های اخلاقی، درک مسائل عملی دین و درک مسئله باید و هست از دیدگاه ابن¬رشد بررسی گردید. در ادامه فصل سوم به دیدگاه انسان¬شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی پرداخته شد و بیان گردید که ابن¬رشد با توجه به مسئله نفس، برای انسان دو ساحت در نظر گرفت. نگارنده در ادامه با طرح مسئله اراده اخلاقی، آن را با شانس اخلاقی مقایسه نموده و به دیدگاه ابن¬رشد در خصوص اراده انسان و تأثیر امور بیرونی پرداخت. با پایان یافتن این بحث، فصل سوم به پایان رسید. در فصل چهارم، نظریه اخلاق هنجاری ابن¬رشد را متعرض شده و به سه مسئله مهم و تأثیرگذار در نظریه هنجاری ابن¬رشد مانند: سعادت، فضیلت و عدالت توجه کردم. در مسئله سعادت پس از معناشناسی، تبیین مشخصات صوری، مولفه¬ها، پیش¬فرض¬ها و انواع سعادت به تحقیق در اندیشه¬های ابن¬رشد در این موارد پرداختم. مسئله فضیلت و عدالت دو عنوان دیگری بودند که در این فصل از دیدگاه ابن¬رشد به آن پرداخته شد. فصل پنجم رساله که فصل پایانی رساله است، در باره نظریه سیاسی ابن¬رشد است. از مسائل مهمی که در این فصل مطرح گردید، بررسی منابع سیاست و جایگاه کتاب جمهوری افلاطون در نظریه¬های سیاسی ابن¬رشد است. نکته حائز اهمیت، وجود فلسفه سیاسی و علم سیاست در ابن¬رشد است که در این باره تحقیق صورت گرفت. در خصوص دیدگاه سیاسی ابن¬رشد می¬توان ادعا کرد که عمده اندیشه¬های ابن¬رشد در کتاب الضروری فی السیاسه در سه بخش ارائه گردید. پس از مرور کوتاهی که از مباحث رساله ارائه شد، نوبت به بیان این نکته می¬رسد که یکی از مولفه¬های اساسی رساله،ارزیابی انتقادی است. این مولفه هنگام تصویب موضوع رساله به درستی توسط اساتید در عنوان رساله گنجانیده شد. پس از آنکه نگارش موضوع آغاز شد، مطالب فراوانی حول محور حکمت عملی ابن¬رشد استقصاء و نوشته شد. بنابراین، با توجه به بالا بودن سطح کمی مطالب بر اساس سرفصل¬های مصوب، امکان ارزیابی همه¬جانبه از دیدگاه¬های ابن¬رشد در تمام بخش¬ها وجود نداشت. به همین جهت، در ارزیابی موارد تتبع شده از ابن¬رشد در این رساله صرفاً به برخی از محورهای لازم در پایان هر فصل و بخش پرداختم. این بیان به معنای فقدان رویکرد انتقادی رساله نیست بلکه در تمام موضوعات رساله از آنجائی که در مقایسه با سایر اندیشمندان مطرح در این حوزه¬ها می¬باشد، نگاه تطبیقی شکل می¬گیرد. شاید در ابتداء تتبع چنین حجمی در حکمت عملی از ابن¬رشد به ذهن خطور نمی¬کرد. بنابراین، با توجه به محدودیت نگارشی و نیز محدودیت زمانی که نگارنده داشته است، تمام تلاش خود را با کمک اساتید محترم مصروف داشته است تا با در نظر گرفتن سرفصلی با عنوان ارزیابی یا نتیجه¬گیری و نیز ارائه تطبیقات سایر اندیشمندان در درون متن رساله، جریان انتقادی رساله را فراهم آورد. نکته دیگری که ذکر آن را در ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن¬رشد لازم می¬دانم، پرداخت بیشتر وی به مباحث نظری در کنار مباحث عملی است. شاید یکی از علل کم¬رنگ بودن مباحث عملی ابن¬رشد در میان اندیشمندان بعدی، همین کمتر پرداختن ابن¬رشد به مباحث عملی است. مضافاً از آنجائی که عمده منابع عملی وی به نوعی شرح و تفسیر بر اندیشه¬های دیگران است، منابع مکتوب ابن¬رشد در حوزه عملی از انسجام در بحث برخوردار نیست. به تعبیر دیگر، شاید بتوان ادعا کرد که نوع نگارش محتوای مطالب، به شکل تعلیمی تدوین نشده¬اند. و این امر سبب شده تا استقصاء تمام زوایای اندیشه¬های عملی ابن¬رشد با مشکل مواجه باشد. تنها راهی که در این رساله به خوبی، امکان تحقیق را بر اساس مبانی ابن¬رشد فراهم کرد، تأثرپذیری وی از دو گروه فیلسوفان است. لذا جنبه انتقادی رساله در ریشه¬ای¬ترین شکل خود، به تفاوت¬های موجود در نظریات اخلاقی و سیاسی فیلسوفان مسلمان باز می¬گردد. فیلسوفان مسلمان در این دسته از نظریات به دو گروه تقسیم می¬شوند. گروهی تابع اندیشه¬های سقراطی افلاطونی و گروهی تابع اندیشه¬های ارسطوئی نوافلاطونی هستند. ابن¬رشد یکی از نمایندگان گروه ارسطوئی نوافلاطونی است. وی تلخیصی از جمهوری افلاطون دارد که در آن با تلفیقی که از سیاست و اخلاق ارائه می¬کند، اندیشه¬های ارسطوئی نوافلاطونی فارابی را نشان می¬دهد. تفسیر ابن¬رشد از جمهوری افلاطون بر اساس مبانی افلاطون نیست بلکه با توجه به آثار ارسطو است. نکته دیگری که در مباحث عملی ابن¬رشد قابل توجه است، پرداخت بیشتر وی به مباحث سیاسی نسبت به مباحث اخلاقی است. اساسی¬ترین بحث¬هائی که در حوزه حکمت عملی به آن توجه می¬شود، مباحث مربوط به اخلاق و سیاست است. بر همگان روشن است که اندیشمندان مسلمان کمتر به مباحث حکمت عملی ابن¬رشد در برابر حکمت نظری ایشان پرداخته¬اند. همچنین در حوزه حکمت عملی از بین مباحث فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست، بیشتر به فلسفه سیاسی ابن¬رشد توجه شده است و بر اساس عواملی، بررسی¬های اخلاقی نسبت به مطالعات سیاسی به صورتی کم¬رنگ در بین اندیشمندان ارائه شده است. در این خصوص، یکی از ویژگی¬های مثبت در بازیابی اندیشه¬های ابن¬رشد، علاوه بر توجه غربی¬ها، وجود منابع فراوان در میان عرب زبانان است. در این خصوص، ابن¬رشد شخصیتی است که روشنفکران عرب، الگوی زندگی دین¬داران را در دوره جدید از او طلب می¬کنند. و بعضی بر این باورند که بعضی از اندیشه¬های محوری امروز غرب از ابن¬رشد سرچشمه می¬گیرد. اما متأسفانه چنان که بایسته و شایسته است در کشور ما به این بخش از متفکران اسلامی پرداخته نشده است. او جزء معدود متفکران اسلامی است که هم در فقه هم در فلسفه صاحب¬نظر است و به همین دلیل می¬توان در کشف تعارضات بین عقل و دین در حوزه بایدها و نبایدها به الگوی فکری او توجه کرد. با توجه به نکاتی که بیان شد و بر اساس تحقیقات صورت گرفته، می¬توان مدعی شد که این رساله، هرچند نتوانسته است گام به گام به تحلیل تمام مطالب ابن¬رشد بپردازد لکن واقعاً می¬توان اعتراف کرد که تحقیق انجام شده در رساله، موضوع نو و بدیعی را مورد بررسی قرار داده است. نوآوری این رساله علاوه بر ارائه تدوینی منسجم از آراء و اندیشه¬های اخلاقی ـ سیاسی ابن¬رشد که تاکنون صورت نگرفته بود، عبارت است از پیدا کردن رد پای اندیشه¬های اخلاقی و سیاسی فیلسوفانی مانند ارسطو و افلاطون و دیگران و کشف چگونگی جمع عقل و دین در حوزه باید و نبایدها. این موضوع مهم¬ترین نیاز کشورهای اسلامی در امور اخلاقی و سیاسی در دوره جدید است. بررسی اندیشه او می¬تواند ما را تا حدی به فهم دقیق¬تر این مسئله کمک کند. در پایان با توجه به فعالیتی که توسط نگارنده در حوزه عملی ابن¬رشد صورت گرفت و بر اساس مطالبی که در بخش ارزیابی تبیین گردید، چند پیشنهاد به نظر می¬رسد که مناسب است در اینجا بیان شود. اولاً از آنجائی که مسائل این حوزه بیش از حد انتظار بوده است، شاید حق نگاه انتقادی رساله را بخوبی برآورده نکرده است. لذا پیشنهاد می¬شود که هر یک از اجزاء رساله به صورت یک رساله مستقل در مقطع ارشد یا دکتری به دانشجویان پیشنهاد شود. دوم اینکه مناسب است اندیشه¬های ابن¬رشد به صورت تطبیقی با سایر اندیشمندان تأثیرگذار از حوزه سقراطی به بعد در غرب و اندیشمندان و فلاسفه اسلامی شاخص مورد بررسی قرار گیرد.
غلامحسین جوادپور محمدعلی مبینی
ارزش سنجی معرفتی باورهای دینی، دغدغه ای دینی و معرفتی است و برپایه رویکردهای رایج در معرفت شناسی می توان باورهای دینی را محک زد و در مقایسه با دیگر باورها، نقص و قوت آنها را بازتاب داد. نقض های مشهور گتیه در قرن بیستم درباره تعریف «باور صادق موجه» باعث شد تا تلاش معرفت شناسان بر این متمرکز گردد که تعریفی جامع و مانع از معرفت ارائه کنند. یکی از این رویکردها، معرفت شناسی مبتنی بر فضایل عقلانی (معرفتی) بود. نخستین بار ارنست سوسا با طرح چالش هایی فراروی وثاقت گرایی، مدعی شد باید به این نظریه، قیودی افزوده شود. پیشنهاد او بازتعریف قوا و استعدادهای معرفتی در چارچوب اصطلاح فضایل عقلانی بود. بر این اساس، قوای معرفتی در صورت داشتن شرایطی، فضیلت شمرده شده، در دستیابی به معرفت مورد وثوق خواهند بود. لیندا زگزبسکی، معرفتشناس و فیلسوف دین معاصر، با نقد رویکردهای رایج در معرفت شناسی معتقد است برای حل معضلات معرفتی باید به جای تأکید بر خود معرفت و عوامل توجیه گر باورها، به انگیزه ها و خصلتهای فضیلت مندانه عامل معرفتی توجه کنیم. وی به موازات اخلاق فضیلت محور و رویکرد ارسطویی به فضایل، رهیافتی فضیلت محورانه به معرفت شناسی پیش می نهد و مدعی است توانایی های عقلانیِ اکتسابی و خصائص معرفتی که انسان در فرآیند باورگزینی به کار می گیرد، فضایلی عقلانی و مشابه فضایل اخلاقی ارسطویی و دارای دو جزء درونی (انگیزش) و بیرونی (رسیدن به غایت موردنظر از آن فضیلت) هستند. وی سپس با نقد ادله ارسطو بر تفکیک این دو دسته از فضایل، آنها را از یک سنخ برمی شمارد و به عبارت بهتر، فضایل عقلانی را گونه ای از فضایل اخلاقی می پندارد که تمام احکام و خواص آنها را در خود دارند و تنها در هدف با دیگر فضایل متمایزند. براساس نظریه زگزبسکی، معرفت محصول فعالیت فضایل عقلانیِ عامل معرفتی در فرآیند باور است و یک فعالیت هنگامی برآمده از فضایل عقلانی شمرده می شود که: (1) عامل دارای انگیزش برآمده از آن ویژگی منِشی (فضایل) باشد، (2) آنچه را فرد فضیلت مند در موقعیت های مشابه از خود بروز می دهد، انجام دهد، (3) درنتیجه به سبب این دو به شیوه قابل اعتمادی به صدق (غایت فضایل عقلانی) نائل گردد. درنتیجه بین فرآیند معرفتی و صدق تلازم وجود دارد و معضلی که گتیه برای تعریف معرفت برشمرده بود، مرتفع می گردد. این رویکرد دارای نقاط قوت و ضعف است و ازآنجاکه رویکردی مسئولیت گرا است، نقش عامل معرفتی و مسئولیت او را بازنمون می کند. ابتنای بیش از حد نظریه به قوه حکمت عملی برای سنجش کارکرد درست فضایل و نیز بروز نتایج نادرست (کاذب) و گاه متعارض در اثر فعالیت فضایل عقلانی و یکسان انگاری افراطی ارزش ها و بایسته های معرفتی و اخلاقی از ضعف-های این نظریه است. این پژوهش با بررسی این رویکرد نوین و تبیین مقدمات و فرآیند استدلال آن، باور دینی را به محک آزمون آن می سپارد و سپس اصل نظریه را براساس سنت فلسفی حکمت متعالیه تحلیل می کند تا هم تشابه ها و تفاوت ها عیان گردد و هم نقاط ضعف آن از این منظر تبیین شود. در حکمت متعالیه نیز شاهد نوعی فضیلت-گرایی معرفتی هستیم؛ اما اولاً اطلاق فضیلت بر بایسته هایی معرفتی چندان برجسته نمی شود و ثانیاً این عوامل، علت انحصاری و تامه کسب معرفت تلقی نمی شوند.
محمد عباس زاده جهرمی عسگر دیرباز
طبق مدعای حرکت جوهری، عالم طبیعت در حال تغییر و نو به نو شدن است به گونه ای که آن به آن، صورت جدیدی بر روی صور پیشین قرار می گیرد. طبق این نظریه، نفس انسان به جهت علقه ای که به عالم طبیعت دارد، نیز مشمول این حرکت و سیلان تدریجی است. حدوث جسمانی نفس، ایجاد نفس را از دل جسم و در نتیجه تحوّل آن می داند. در این رساله تأثیرات این دو نظریه در علم اخلاق مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته که روش آن کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی است. آسیب شناسی حرکت جوهری نفس و پاسخ به برخی انتقادات قابل طرح به این نظریه، از جمله اهداف آن محسوب می شود. غایت اخلاق، تأمین سعادت است، اما طرح حرکت جوهری در نفس، موجب می شود تا غایات نفس، متعدد و راه وصول به غایت برای هر فردی نیز عوض شود. از این روی، با تفاوت مطرح در سلوک مختلف نیل به غایات اخلاق، مطلق نبودن و نوعی نسبیّت در اخلاق مطرح خواهد شد. لذا نسبیّت گرایی اخلاقی به عنوانی چالشی در ذیل نظریه حرکت جوهری نفس در فصل چهارم مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سعی شده است به کمک اصول و مباحث مطرح در مباحث پیشین، پاسخی برای سوال اصلی رساله ارائه شود. تکثرگرایی اخلاقی نیز چالش دیگری است که لازم است مورد توجه قرار گیرد. تفاوت مطرح بین نفوس در ذیل حرکت جوهری، تفاوت تشکیکی است که در سایه آن، ارتقا یا تنزّل درجه مراتب نفوس جایگاه پیدا می کنند. بر این مبنا ممکن است بتوان نوعی تشکیک در سعادت را طرح کرد، اما تشخیص های خوب یا بد و برداشت های احکام در هر مرتبه عمومیت و اطلاق دارد، لذا این نظریه، محملی برای نسبیّت گرایی اخلاقی فراهم نمی کند. ضمن اینکه نفوس صاحب مراتب برتر به جهت اشرافی که دارند می توانند احکام و حالات مراتب پایین تر را متناسب با آن مرتبه دریابند. حرکت جوهری نفس و حدوث جسمانی آن، پیامدهای ایجابی و لوازم تربیتی نیز دارد. اشتدادپذیری نفس، کمال گرایی بی نهایت و تجسّم و تجسّد اخلاق از جمله پیامدهای ایجابی این دو نظریه است و تأثیر افعال و رفتار در ملکات اخلاقی، نقش نیت در تکامل و رشد انسان، اثر معاش در معاد، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن اخلاق و... را می توان از لوازم تربیتی حدوث جسمانی و حرکت جوهری نفس دانست.
فاطمه ملاحسنی محمد سعیدی مهر
ملاصدرا بر اساس مبانی فلسفی و انسان شناختی ویژه ی خود، از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود، و حرکت جوهری، بحث کمال انسان را به نحوی مطرح کرده است که قابلیت های بسیاری برای پاسخ گویی به مسائل جدید مطرح درباره ی کمال دارد. ملاصدرا ویژگی خاص انسان را برخورداری او از قوه ی عقلانی می داند و لذا کمال انسان را بر اساس دو بعد عقلانی انسان، یعنی عقل نظری و عقل عملی، توضیح می دهد؛ گر چه بنا به دلایلی چون تجرد کامل عقل نظری، شرافت ذاتی آن، و باقی بودن آن در سرای اخروی، کمال نهایی انسان را در حیات اخروی در گرو عقل نظری می داند، و معتقد است این کمال نهایی در پرتو معرفت حقیقی به حق تعالی و اسماء و صفات و افعال وی می باشد. مسائل جدیدی در اندیشه ی فلسفی معاصر در بحث کمال انسان مطرح شده است، که عمدتاً ناظر به مکتب کمال گرایی است؛ لکن ما در این رساله کوشیده ایم پاسخ این مسائل را بر اساس آراء ملاصدرا درباره ی کمال انسان استنباط کنیم. بدین ترتیب در مواجهه با مسئله ی خودگرایانه یا دیگرگرایانه بودن کمال گرایی، می توان خداگرایی را به عنوان رویکرد سومی به این مسئله مطرح نمود. همچنین فلسفه ی ملاصدرا وظایف ناظر به خود و وظایف ناظر به دیگران را پوشش می دهد. در مسئله ی وحدت یا کثرت ارزش، گر چه ملاصدرا استعداد انسان ها را برای رسیدن به کمال متفاوت می داند، نتیجه اعمال آن ها و بحث حسابرسی را متناسب با همان تفاوت اولیه مطرح می کند. از طرفی ملاصدرا معتقد است تنها عده ی بسیار اندکی از انسان ها به مراتب عالی کمال دست می یابند؛ منتها این موجب نمی شود که مانند نخبه گرایان، جامعه را به سمت افزایش کمال آن عده ی معدود سامان دهی کند. نتایج عملی این رویکرد در تحلیل آراء ملاصدرا درباره ی کمال عبارت است از: لزوم ملازمت با عمل، اهمیت معرفت در انجام اعمال، لزوم تزکیه اخلاقی برای رسیدن به کمال، اولویت داشتن کمال فردی، و نقش انسان در ساختن ذات خود.
بهروز محمدی منفرد حسن میانداری
پژوهش حاضر به تحلیل و نقد آرای سینوت – آرمسترانگ در حوزه معرفت شناسی اخلاق با تأکید بر اندیشه اسلامی می پردازد. برای همین، ابتدا موضع سینوت - آرمسترانگ در مورد ارزش صدق و واقع گرائی اخلاقی تحلیل و نقد می شود. سپس سینوت – آرمسترانگ دیدگاه خود را با ترکیب و مصالحه ای بین شکاکیت اخلاقی آکادمیک، شکاکیت اخلاقی پیرهونی و شکاکیت اخلاقی میانه رو صورتبندی می کند. یعنی اگر نیهیلیسم اخلاقی به عنوان بدیلی در مجموعه ی مقایسه ای وجود داشته باشد، از آنجا که فرض کنار نهادن نیهیلیسم اخلاقی، مصادره به مطلوب و غیرممکن است، استدلال های شکاک عمل نموده و نمی توان به آن ها پاسخ داد. حال اگر نیهیلیسم اخلاقی در یک مجموعه ی مقایسه ای به عنوان یک بدیل نباشد، ممکن است که ما به طور میانه رو موجه باشیم. اما در مجموعه ی مقایسه ای بدون قید حداکثری و حداقلی، از آنجا که ممکن نیست تشخیص دهیم که کدامیک از دو قید حداکثری یا حداقلی، مناسب و مرتبط هستند، ما باید در مورد باور اخلاقی موجه سکوت کنیم که این امر به شکاکیت پیرهونی منتهی می شود. سینوت – آرمسترانگ در ادامه نظریه-های طبیعت گرائی اخلاقی، شهودگرائی اخلاقی و قراردادگرائی را تبیین و نقد نموده و معتقد است که این نظریه ها نمی توانند فرد در نسبت به باورهای اخلاقی، توجیه کنند. اهمیت این طرح پژوهشی از این حیث قابل توجه است که سینوت – آرمسترانگ از کثرت نوشته ها و ارجاعات در حوزه فلسفه اخلاق برخوردار است. هدف اصلی رساله این است که بستری برای برون رفت از شکاکیت معرفت اخلاقی و نظریه پردازی در حوزه معرفت شناسی اخلاق فراهم آورد. نتایج حاصل از رساله این است که 1) احکام اخلاقی صدق و کذب پذیر هستند 2) می توان استدلال تسلسل قهقرائی و فرض های شکاکانه را در مورد توجیه باور اخلاقی پاسخ گفت و 3) دیدگاهی مناسب در مورد توجیه باور اخلاقی ارائه شود. کلیدواژه ها: سینوت – آرمسترانگ، تفکر اسلامی، صدق اخلاقی، توجیه باور اخلاقی، شکاکیت آکادمیک، شکاکیت پیرهونی، مقایسه گرائی اخلاقی.
سمانه عسگری زاده محسن جوادی
چکیده این پایان نامه، نقش تخیل در معرفت شناسی اخلاقی را بررسی می کند و در این رابطه بر آراء آیریس مرداک بیش از بقیه تکیه دارد. اختلاف فیلسوفان درباره راه شناخت گزاره های اخلاقی، دیدگاه های مختلفی را شکل داده است. احساس گرایان، عقل گرایان، شهودگرایان و ... روش های مختلفی را برای شناخت گزاره های اخلاقی مطرح کرده اند. برخی از فیلسوفان اخلاق، تخیل را به عنوان راه رسیدن به گزاره های اخلاقی پذیرفته اند. از جمله دیدگاه ناظر آرمانی، دیدگاه قاعده طلایی، دیدگاه همدلی و دیدگاه مرداک که هرکدام به نوعی از قوه تخیل بهره می برند. مرداک برای تخیل ارزش ویژه ای قائل است و آن را در معرفت شناسی اخلاقی دخیل می داند. از منظر مرداک تخیل می تواند آدمی را در رسیدن به شناخت صحیح گزاره های اخلاقی کمک نماید. مرداک برای تبیین نقش تخیل در معرفت شناسی اخلاقی، از عناصری که وابسته به آن هست مدد می جوید. عناصری مانند خاص گرایی، حساسیت اخلاقی، همدلی و عشق و دوستی. به طوری که این عناصر می تواند توانایی برای تخیل ایجاد کند که آدمی را به معرفت واقعی برساند. کلید واژه: معرفت شناسی اخلاقی، تخیل، مرداک، حساسیت اخلاقی، همدلی.
محسن جوادی علیرضا حسین نژاد
یکی از مهمترین مباحثی که امروزه مطرح می شود بازیافت انرژی در صنعت و استفاده بهینه از انرژی های موجود در واحد های مختلف صنعتی می باشد. در این پژوهش اصلاح ساختار شبکه مبدل های حرارتی واحد کاهش گرانروی پالایشگاه بندرعباس با استفاده از تکنولوژی پینچ مورد تحلیل قرار می گیرد. برای قابلیت اجرایی داشتن اصلاح شبکه مبدل های حرارتی، باید به ایجاد حداقل تغییرات شبکه، دوره بازگشت سرمایه، تناسب با شرایط عملیاتی واحد، ایمنی واحد و عدم تضاد اصلاح شبکه با طراحی اولیه واحد، توجه کرد. با در نظر گرفتن محدودیت های بیان شده، اصلاح شبکه مبدل های حرارتی با افزودن چهار مبدل حرارتی و حذف یک هیتر و یک کولر انجام شده است تا علاوه بر اجرای نسبی اصول پینچ در واحد، طرح اصلاحی دارای توجیه اقتصادی و فرایندی نیز باشد. با انجام این تغییرات در شبکه مبدل های واحد از هدر رفت 2557 کیلووات انرژی جلوگیری می شود و با هزینه کردن مبلغ 84955 دلار جهت اضافه نمودن چهار مبدل به شبکه می توان, سالانه مبلغ 2719 هزار دلار در هزینه های کلی و سالانه مبلغ 2280 هزار دلار در هزینه های عملیاتی شبکه مبدل های واحد کاهش گرانروی پالایشگاه بندرعباس صرفه جویی کرد. مبلغ سرمایه گذاری جهت نصب و تامین چهار مبدل حرارتی جدید، طبق محاسبات نرم افزار حدود 7 ماه قابل برگشت می باشد. همچنین با انجام این تغییرات، نیاز انرژی شبکه مبدل ها، به منابع حرارتی گرم خارجی از 3116 کیلووات به 1425 کیلووات و منابع حرارتی سرد خارجی از 19470 کیلووات به 17790 کیلووات کاهش می یابد که معادل 54 درصد صرفه جویی در مصرف منابع حرارتی گرم خارجی و 9 درصد صرفه جویی در مصرف منابع حرارتی سرد خارجی می باشد.
اکبر آقایانی چاوشی محسن جوادی
رساله حاضر به روش ترکیبی (توصیفی، تحلیلی و نقدی) و میان رشته ای از طریق جستجو و تتبع در آثار پزشکان معروف دوره اسلامی (از قرن اول تا قرن چهاردهم هجری)، همچون علی بن ربّن طبری، رُهاوی، زکریای رازی، ابن الجزار، مجوسی اهوازی، ابن سینا، جرجانی، عقیلی خراسانی، عساف، ابن میمون و محمود اعتمادیان، اصول هشتگانه ای را در آموزه های اخلاقی آن ها شناسایی و بیان می کند که عبارت است از: اصل توکل به خدا، سود رسانی، عدم آسیب رسانی، امانت داری، عدالت، احسان، شفقت و احترام به استقلال فرد و خود مختاری. مجموعه این اصول را می توان اخلاق پزشکی تمدن اسلامی نامید که البته از میان آن ها اصل احترام به استقلال فرد یا خود مختاری، در آثار سده اخیر مطرح شده است. بررسی و تحلیل محتوایی اصول نامبرده با محوریت قرآن کریم و روایات اسلامی حاکی از آن است که اصول مذکور تحت تأثیر دو عامل در میان پزشکان دوره اسلامی معمول بوده است. نخست آراء و افکار پزشکان یونانی و دوم آموزه های اخلاقی دین مبین اسلام، که سهم آن به مراتب افزون تر از عامل نخستین است. اگرچه کلیت اصولی که در آثار پزشکی مسلمانان به آن ها اشاره شده با آموزه های اسلامی قابل انطباق است، لیکن به دلیل عدم اشاره به مستندات قرآنی و روایی و بسنده کردن به توصیه ها و دستورالعمل های کلی، ازجامعیت لازم و کافی برخوردار نیست. این اصول در مقایسه با اصول چهارگانه اخلاق زیستی غربی، چند مزیت دارد که مهم ترین آن ها جایگاه محوری خداوند و تقوای الهی است. علاوه بر آن توجه به چهار اصل دیگر یعنی اصل توکل به خدا، امانت داری، احسان و شفقت که در اخلاق زیستی غربی از آن ها غفلت شده است از مزیت های اخلاق پزشکی دوره اسلامی به شمار می رود. گرچه می توان برای اصول چهارگانه اخلاق زیستی غربی نیز در میان آیات و روایات، مستندات و شواهدی یافت، ولی با ملاحظه آیات و روایات در می یابیم که این اصول از دیدگاه اسلامی کافی نیست و اصول اخلاق پزشکی اسلامی مواردی افزون بر اصول چهارگانه دارد؛ لذا باید آن ها را در قالب هشت اصل فوق الذکر ترتیب داد. درباره نظام اخلاق اسلامی و نحوه تبیین هنجارهای اخلاقی، با ملاحظه گرایش های مختلف در اندیشه اسلامی، بهترین تحلیل این است که نظریات اخلاقی مسلمانان نظریاتی ترکیبی است که در آن ها نتیجه گرایی و فضیلت گرایی غلبه دارد.
فاطمه رجبی احمد واعظی
نظریه فطرت موضوعی انسان شناختی است و از سابقه دیرینی برخوردار است. این موضوع در طول تاریخ توسط اندیشمندان غربی و اسلامی با صراحت و یا به صورت ارتکازی مورد توجه قرار گرفته است و پیرامون آن نفیاً و اثباتاً بحث شده است. این نظریه دارای ابعاد گوناگونی است و از منظرهای مختلف می¬تواند بررسی شود. آنچه در این پژوهش مورد توجه بوده و به تبیین آن پرداخته شده است، بررسی موضوع از دو منظر بوده است یکی بررسی و تحلیل خود نظریه فطرت و چیستی و گستره آن و طرح دیدگاههای موافق و مخالف در مورد آن است. و در بخش دیگرِ پژوهش، با فرض اثبات و پذیرش نظریه فطرت، نگاه کاربردی به آن شده و بازتاب آن در دو علم اخلاق و سیاست بررسی شده است. برای دست یابی به این منظور ابتدا به تحقیق در بازتابهای آن در حوزه اخلاق پرداخته شده و بازتاب نظریه فطرت در دو بخش مبانی واصول و مکاتب اخلاقی بررسی شده است. در مبانی واصول ثابت شده که نظریه فطرت می¬تواند واقع گرائی ومعرفت گرائی اخلاقی را تقویت کرده و نیز موجب به اثبات رساندن مطلق گرائی در اخلاق شود. همچنین ثابت شده که یکی از بازتابهای نظریه فطرت می¬تواند فراگیری وجهانی شدن آموزه¬های اخلاقی باشد و یکی دیگر از بازتابها در اصول ومبانی این است که نظریه فطرت مبنائی برای توجیه بهتر اخلاق دینی است. در بخش مکاتب اخلاقی نیز به بررسی بازتاب نظریه فطرت در مکاتب اخلاقی فضیلت گرا ، وظیفه گرا، سودگرا ودیدگاه اخلاقی جمع گرا پرداخته شده و حاصل این بررسی این شده است که در مکتب فضیلت گرائی اعم از فضیلت گرایان غربی و اسلامی، از بررسی آثارشان این نتیجه به دست آمده است که این نظریه به وضوح در شکل گیری مکتب اخلاقی آنها مؤثر بوده است. و اندیشمندان فضیلت گرای غرب قبل از عصر مدرن چون افلاطون و ارسطو و نیز متفکران فضیلت گرای قرن بیستم همچون آیرس مرداک، السدیر مک اینتایر و پینکا فس و ... متأثر از این نظریه آراء اخلاقی خود را مطرح کرده اند. همچنین در مکاتب اخلاقی دیگر نشانه و ادله فراوانی مبنی بر حضور نظریه فطرت در آثار اخلاقی آنها مشاهده و به اثبات رسیده است. در آثار اندیشمندان اسلامی نیز که عموماً فضیلت گرا و یا جمع گرا هستند بحث فطرت به صراحت و قطعیت بیشتری مطرح شده است به گونه ای که ثابت شده، بزرگانی چون حضرت امام و آقای مصباح یزدی و ... پایه مباحث اخلاقی خود را بر اساس این نظریه بنا کرده اند. در بخش دیگراین پژوهش بازتاب نظریه فطرت در حوزه سیاست بررسی شده است و ضمن اذعان به این نکته که قلمرو مباحث سیاسی بس گسترده وطرح بحث فطرت در همۀ زمینه¬ها امکان پذیر است، بازتاب نظریه فطرت در حوزۀ فلسفۀ سیاسی مورد توجه قرار گرفته و در دو بخش مبانی و مسائل فلسفه سیاسی بازتاب نظریه فطرت بررسی شده است. در حوزۀ مبانی، از میان مبانی گوناگون، به مبانی معرفت شناسی وانسان شناسی پرداخته شده است ودر بحث مسائل، بازتاب نظریۀ فطرت در مسئلۀ آزادی، مساوات، غایت گرائی در سیاست و نیز مسئله کارکرد دولت بررسی شده است
یحیی صباغچی فیروزآباد عباس ایزدپناه
صلح و خشونت در دهه های اخیر به مسأله ای مهم در روابط انسانی بدل گشته است. نقش ادیان، از جمله دین اسلام، در این مسأله می تواند بسیار برجسته باشد و بسیاری از نگاهها در مورد دین اسلام بر خشونت زایی آن تاکید دارد. شاهد این نگاهها، رفتار برخی گروههای افراطی مسلمان و نیز سخنان برخی مستشرقان درباره اسلام است. لذا مسأل? صلح و خشونت در اسلام به عنوان یکی از مسائل روز در میان صاحبنظران درآمده است. اصولاً صلح و خشونت وصف افعال واقع می شود، اما ریشه هایی در اعتقادات و مبانی نظری دارد. لذا برای بررسی جایگاه صلح و خشونت در اسلام لازم است علاوه بر بررسی دستورهای عملی دین، مبانی نظری این مسأله در دین نیز بررسی گردد. این مبانی، چارچوبی کلی را که حاکم بر احکام فقهی است، بدست می دهد و بر برداشتهای فقهی از متون مقدس اسلامی موثر است و به فهم درست احکام و فروع دینی کمک می نماید. مهم ترین مبانی نظری که در این راستا می توان مطرح نمود، ناظر به شناخت اوصاف شارع دین اسلام، کرامت انسانی در منظر اسلام و حدود دوستی و دشمنی میان انسانها، اعتبار عقلانیت و تاثیر آن بر درون و بیرون انسانها، فرجام اخروی غیر مسلمانان و نیز نگاه جهان شمول دین اسلام است. هر یک از این مباحث نظری تاثیر بسزایی در رویکرد صلح آمیز یا خشونت بار صاحبان چنین دیدگاههایی دارد. بررسی این مبانی نظری در ضمن این رساله نشان می دهد که مبنای اصیل در دین اسلام، مبنای صلح گرایی است و وسعت رحمت الهی و اهمیت کرامت انسانی، اصالت را به صلح می دهد، ضمن اینکه روابط میان انسانها تنها به سبب دشمنی دیگران می تواند رنگ عداوت بگیرد و در غیر دشمنی، اصل بر همزیستی مسالمت آمیز است. محوریت عقلانیت در دینداری، مبنای دیگری است که انسانها را به سوی مدارا سوق می دهد، اگرچه به گاه لزوم و ضرورت، حکم به شدت عمل می کند، همچنانکه صیانت از کرامت انسانی اقتضا می کند که با هتک آن در عرص? اجتماع و روابط متقابل انسانی مقابله شود.
علیرضا باهوش محسن جوادی
برساخت گرایی اخلاقی دیدگاهی فرا اخلاقی درباره ی طبیعت صدق و حقایق و خصوصیات اخلاقی است . برساخت گرایی ظاهراً در تقابل با واقع گرایی قرار می گیرد و تنها با روایتهای واقع گرائی اخلاقی توافقی نسبی و محدود دارد. بر ساخت گرایان، مانند واقع گرایان ، جملات اخلاقی را دارای محتوای توصیفی می دانند و بنا بر این به نظر می رسد واقعاً بیان کننده امر واقع باشند.ولی بر ساخت گرایان برغم اینکه می پذیرند که به نحوی حقایق اخلاقی وجود دارند ، بر عکس واقع گرایان، آنها را وابسته به نگرشها و قرار دادهای انسانی و امثال آن می دانند. جان رالز برای نخستین بار اصطلاح برساخت گرایی در اخلاق را بکار برد و تفسیری برساخت گرایانه از فلسفه اخلاق کانت به دست داد. براساس این تفسیر اخلاق برساخته عقل بشری است و امر مطلق روال برساختن است. رالز همچنین نظریه خود را برساخت گرایی کانتی نامید . براساس برساخت گرایی کانتی محتوای اصول عدالت نتیجه توافق و قرادادی است که میان افرادی خاص در وضعیت ویژهای بدست می آید و رالز آن را وضعیت اولیه مینامد.وضعیت اولیه روال تصمیم یا روال برساختن در برساخت گرایی کانتی است که در آن اصول عدالت بر ساخته می شوند.
محمدمهدی باقریان حمیدرضا شاکرین
یکی از مباحث اساسی در حوزه عدالت بازشناسی گستره و نسبت قلمروهای آن با یکدیگر است. از دیگر سو امام علی? به عنوان بزرگ ترین اسوه ی عدالت در میان بشریت شناخته شده و سیره ی گفتاری و رفتاری آن حضرت? گنجینه ی بزرگی برای عدالت پژوهی است. از این رو تحقیق حاضر بر آن است که عرصه های عدالت و نسبت آن ها با یکدیگر را از منظر آن امام عدالت پیشه? باز کاود.در تمامی فصول ابعاد مختلف عدالت با تأمل بر اندیشه های حضرت امیر مومنان علی? مورد بررسی قرار گرفته است؛ از این دیدگاه عدالت اجتماعی یعنی رعایت مساوات و حقوق برابر انسان ها در تعاملات اجتماعی (امور قضایی،توزیع اقتصادی و ...) و عدالت در حوزه ی فردی و ارتباط با خویشتن شامل رعایت حقوق جسم و روح انسان می شود که ضرورت معرفت نفس و عدم اضرار به نفس را به همراه خواهد داشت. عدالت در ساحت طبیعت نیز مربوط به تکالیف انسان نسبت به طبیعت می باشد و مواردی چون سعی و تلاش بر آبادانی زمین، رعایت حقوق حیوانات و ... را در بر می گیرد. عدالت ورزی در همه ی این ابعــاد به هم پیوسته باعثِ سعادت انسان می شود. سعادتی در آخرت که با زندگی شیرین دنیوی نیز قابل جمع است. بنابراین عدالت هم موجب زندگی آسوده، آرام و خاطره بخش دنیوی می شود و هم سعادت جاودان اخــروی را به همراه خواهد داشت.
علی رضوانی احمد حسین شریفی
از مباحث مهم ناظر به اخلاقیات در قرآن، بحث «نظام اولویت بندی و مراتب ارزش های اخلاقی» است. نظام اخلاقی قرآن، وحدت گرایانه است؛ نظامی خدامحور است که ملاک و محور تمام ارزش ها و تمام اعمال انسان «خدای سبحان و نزدیکی به او» است. این پژوهش با روش تلفیقی «نقلی، وحیانی با عقلی، تحلیلی» در پی استخراج ساختار و نظام مندی درونی در رتبه بندی ارزش های اخلاقی در قرآن است. برای این امر، از طریق بررسی جداگانه اولویت های صوری و محتوایی ثابت نموده است، ارزش های اخلاقی در قرآن دارای نظام و سلسله مراتب خاصی است که با استمداد از آن، بسیاری از تزاحمات اخلاقی را حل می نماید.
زهرا سالاروند محسن جوادی
ایمان گرایی معتدل به معنای برتری بخشیدن به ایمان در آثار بسیاری از اندیشمندان مسیحی و از جمله در میان آنان در آراء و نوشته های قدیس آگوستین کاملاً مشهود است. وی فیلسوف و متکلمی ایمان گراست؛ اما نه در جایگاه منکرین عقلانیت در فرایند ایمان. آگوستین ایمان را شرط فهم می داند و مفاد اصل «ایمان می آورم تا بفهمم» در فرازهای گوناگونی از آثار وی دیده می شود. ایمان از نظر او لطف خداوند است که شامل حال انسان می شود؛ مشروط بر آنکه خود انسان «اراده کند». درنگرش او نسبت به معرفت و ایمان، در راستای تحقق ایمان نوعی فهم در انسان پدید می آید که او را به سمت بر طرف کردن موانع معرفت سوق می دهد تا او را به سر منزل مقصود برساند.
عباس حاج زین العابدینی محسن جوادی
در این رساله رهیافت جیمز برای توجیه باور دینی مورد بررسی قرار میگیرد. برای این منظور ابتدا تحلیل وی نسبت به چگونگی تکون باور به طور عام و باور دینی بطور خاص ارائه میگردد، آنگاه آموزه اراده معطوف به باور او و نیز آموزه تجربه دینی وی در جهت توجیه باور دینی مورد بررسی قرار میگیرد. در آخرین فصل آراء جیمز در این حوزه براساس آراء علامه طباطبایی و استاد مطهری مورد بررسی و نقد قرار میگیرد
محمد مهدی حاجیلوئی محب عبدالله موحدی محب
پژوهش حاضر «رابطه ی اخلاق و عقل در آموزه های امیرمومنان(ع)» را با هدفِ تبیین چیستی اخلاق و عقل، رابطه ی دوسویه ی این دو و میزان تأثیر گذاری آن ها بر یکدیگر بررسی نموده است. ضمن بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه های مرتبط با موضوع؛ کاوش در آموزه های علوی نشان داد: عقل و مشتقاتش در معنای (دژ و پناه گاه) و (بند زدن و نگاه داشتن) بکار رفته و مفهوم اصطلاحی عقل، از بهم تنیدن چیستی، ماهیّت، ویژگی ها، کارکردها و آثار آن به دست می آید. واژه-ی اخلاق نیز در دو حوزه ی مفهوم و مصداق مورد جستجو قرار گرفته، که یافته ها در قالب: هویّت، ویژگی ها، بهترین ها و بدترین های اخلاقی و تبیین شاخصه هایی برای گروه های خاصّ اجتماعی، قابل دسته بندی است. در پاسخ به این پرسش که «در آموزه های امیرمومنان(علیه السّلام) رابطه ی اخلاق و عقل چگونه ترسیم شده است؟» ضمن بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی و تمرکز بر یک موضوع، به این نتایج دست می یابیم که: با توجّه به کارکردهای شناختی، تحریکی و اِکمالی عقل، ضمن ضرورت بهره گیری از آن در مسیر اخلاقی زیستن، اثر مستقیمی بر دوری از رذایل و اکتساب فضایل دارد. خِرد، نقش محوری در فهم گزاره های اخلاقی، رهبری رفتارها و دین داری دارد؛ بدین روی، انسان های عاقل، زندگی اخلاق مدارانه ای خواهند داشت. دوری از عقل، پیامدهایی را در زمینه ی آلودگی به رذایل و جدایی از فضایل در چهار حوزه ی (بهره نبردن از عقل، جهل، حمق و سفاهت) به دنبال دارد؛ پس زندگی غیر اخلاقی به انسانهایی تعلّق خواهد گرفت، که از عقلانیّت به دور هستند. رذایل اخلاقی، در زوال و سستی عقل تأثیر قابل توجّهی داشته و انسان-هایی که به مسایل اخلاقی پایبند نیستند، از عقلانیّت کمتری برخوردار بوده و خِرد آنان روی به سستی و زوال می نهد. فضایل اخلاقی، آثار مثبتی از سلامت تا توانمندی را برای عقل به همراه دارند و عقل انسانهایی که به فضایل پایبند هستند، روی به قوّت می نهد. بدین روی، میزان تخلّق به فضایل اخلاقی با توانمندی های خِرد انسانها دارای پیوندی معنی دار است و توانمندی بیشتر عقل، پایبندی عمیق تر به فضایل اخلاق را در پی خواهد داشت.
عرفانه محمدزاده حقیقی محسن جوادی
چکیده ندارد.
مجید گیوی محسن جوادی
چکیده ندارد.
اصغر مسعودی محسن جوادی
چکیده ندارد.
محمدمهدی گودرزی احمد عابدی
چکیده ندارد.
علی تقی خاکی حمید شهریاری
چکیده ندارد.
مهری مرشدی زهرا خزاعی
چکیده ندارد.
احمد غفاری قره باغ محسن جوادی
چکیده ندارد.
محمدجواد قنبری محسن جوادی
چکیده ندارد.
محمدرضا بیات محسن جوادی
چکیده ندارد.
مسعود اسماعیلی محمدحسین حشمت پور
چکیده ندارد.
مولود فرجپور تبریزی محسن جوادی
چکیده ندارد.
فاطمه سادات موسوی محسن جوادی
چکیده ندارد.
نسرین رامادان زهرا خزاعی
چکیده ندارد.
مجتبی پنجه شاهین امیرعباس علیزمانی
چکیده ندارد.
محیا رفیعی بندری زهرا خزاعی
چکیده ندارد.
مجتبی پنجه شاهین امیر عباس علیزمانی
بررسی مقایسه¬ای دیدگاههای انسان¬شناسانة مولانا جلال¬الدین رومی و کرکگور عنوان پایان¬نامه¬ای است که به تحریر درآمده است. در این پایان¬نامه موضوع انسان و ابعاد وجودی او، از دیدگاه مولوی و کرکگور بررسی شده است. انسان¬شناسی مولوی مبتنی بر دیدگاههای چهارگانة عرفانی، دینی، کلامی، و فلسفی می¬باشد. از نظر وی شناخت انسان همانند شناخت سایر پدیده¬های موجود این جهان هم ممکن است و هم ضروری، و از راههای مختلف می¬توان به آن دست یافت. مولوی اختیار و آزادی انسان را می¬پذیرد و همزمان بر حاکمیت مشیت و تقدیر قضا و قدر الهی بر جهان و انسان و افعال انسان تأکید می¬نماید. وی انسان را دارای دو ساحت جسم و جان می¬داند که هر کدام دارای ویژگیها و مراتبی هستند. مولوی عقل را تکریم کرده اما عقل-گرایی را به شدت رد می¬کند و آن را نمی¬پذیرد و کرکگور بنیانگذار مکتبی است که تمام یا بیشتر مباحث آن مربوط به انسان و موضوعات انسانی است. انسان¬شناسی کرکگور بر اصولی چند مبتنی است از قبیل: رد تفکر آفاقی و فلسفی، تأیید و اثبات تفکر انفسی، بررسی مقولات وجود، رد عقل¬گرایی، ایمان و ماهیت آن. کرکگور مدافع اصالت ایمان است. به نظر وی ایمان ومتعلقات آن اموری متناقض و محال می¬باشد. ایمان آمیخته با عشق و اعتماد است. ایمان یک وضعیت راکد و ایستا نیست بلکه یک انتخاب مداوم و پویاست و در پایان باید گفت انسان از نظر این دو شخصیت موجودی است دوبعدی که دارای ابعاد و جنبه¬های گوناگونی است از قبیل ساحت جسم و جان؛ و راجع به مسألة عقل و ایمان و مراتب حیات دارای نقطه¬نظرهای مشابهی هستند. یکی دیگر از تشابهات فکری این دو متفکر راجع به انسان مسأله عشق است که هر دو، هستی را سراسر عشق و مستی می¬دانند و رابطة انسان و خدا را رابطة عاشق و معشوق قلمداد می-کنند. یکی دیگر از نکات مهم از نظر این دو اندیشمند، این است که هر دو از انسان آغاز کرده و تمام تلاش انسان را تکاپو برای رسیدن به وصال معشوق می¬دانند و در نهایت اینکه نظرات مشابهی راجع به انسان کامل و اصیل دارند.
فاطمه موسوی محسن جوادی
استقلال واژه ای است که در دوران مدرن در معنایی گسترده تر از گذشته و با قلمرویی بیشتر مطرح گشت. به طوری که، بسیاری از تحولات مدرنیته بر اساس آن ظهور یافت. که اوج آن را در مکتب اخلاقی کانت می توان دید. او استقلال را به عنوان شرط اساسی و ضروری فعل اخلاقی مطرح ساخت. تا جایی که وابستگی اخلاق را چه از لحاظ مبنایی و چه از لحاظ انگیزشی، موجب ساقط شدن ارزش اخلاقی فعل می دانست و صرفا اراده ای که برخاسته از عقل بود را، عامل درستی فعل اخلاقی تلقی می کرد. به تعبیر دیگر او قائل به خودآیینی اخلاق بود و دیگرآیینی را نفی می کرد. او حتی تحریک اراده را توسط عوامل دیگر درونی به جز عقل برای تحقق فعل اخلاقی مانع می دانست. و صرفاً اراده عامل باید اراده ای عقلانی می بود. هرچند، دین و خدا جایگاه خاصی در مکتب کانت دارند اما برخی بعد از کانت مبنای اخلاقی او را دست مایه برهانی علیه وجود خدا قرار دادند و به نفی خدا پرداختند. به این دلیل که، خدا اگر موجود باشد شایسته پرستش است و پرستش و تعبد در تقابل با استقلال می باشد پس برای حفظ استقلال، عدم خداوند ضرورت می یابد. امّا بررسی استقلال نشانگر این مطلب است که چنین دیدگاهی از جوانب مختلف مورد نقد می باشد و حتّی با مبانی مدرنیته و مبنای خود کانت هم این استدلال، مورد نقد است. در نهایت حتی با فرض صحّت چنین استدلالی، لزوماً نفی وجود خداوند نتیجه گرفته نمی شود. این رساله می کوشد ضمن نقد استدلال راچلز، به جنبه های تکمیل کننده دین، نسبت به اخلاق اشاره کند.
هادی موسوی محسن جوادی
مسأله پیدایش نفس انسانی جزو اساسی ترین مسائل انسان شناسی فلسفی است. اینکه نفس انسان در ابتدای حدوث چه نوع ماهیتی دارد و در طول زندگی چه تغییراتی می دهد یا چه تغییراتی می تواند بکند، کمک های شایانی در یافتن مسیر صحیح زندگی انسان می کند. بررسی مقایسه ای آراء بزرگان فلاسفه می تواند شناخت دقیق تری از ماهیت نفس و امکانات کمالی آن در اختیار ما قرار دهد. در این رساله سعی بر آن است تا اولاً بیان جامعی از مولفه های فلسفی نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس ارائه شود، که در این راستا به مبادی تصوری، مبادی تصدیقی، و مسائل آن اشاره شده است. سپس اثبات این نظریه در دستگاه فلسفی ملا صدرا به نحوی نو پیگیری شده، ریشه های آن در اندیشه های افضل الدین کاشانی ره گیری شود. تاکید این رساله توضیح دقیق نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس به شکلی منطقی و با بررسی مبادی این نظریه در دستگاه ملا صدرا است. در این راستا چگونگی استفاده ملا صدرا از ادله حدوث و تجرد و حتی تعریف نفس در آثار ابن سینا و فیلسوفان گذشته تحلیل شده است، به گونه ای که تفاوت دیدگاه ملا صدرا و ادله قائلین به حدوث روحانی نفس به خوبی برای خواننده روشن می گردد. از طرفی بررسی نظریات بابا افضل این فرضیه را قوی می کند که وی به حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس باور داشته است. اگر چه قطعی نیست که بابا افضل نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس را قبول دارد، اما ضمن بیان تأثیر پذیری صدر المتألهین از افضل الدین کاشانی، جنبه هایی از نظریات هر دو فیلسوف را که به آن توجه نشده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته است، را بررسی کرده ایم. در ادامه با ارائه شواهد و با فرض اینکه کاشانی حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس را قبول دارد، تحلیل وی از روند تکاملی نفس در این نظریه را نیز در کنار تحلیل ملا صدرا به صورت تطبیقی بیان کردیم ودر نهایت به این رسیدیم که ادعای تأثیر گذاری کاشانی بر صدر المتألهین به راحتی قابل اثبات نیست و به پژوهش های تاریخی دراز آهنگی نیاز دارد.
محسن برهانی محمد حسینی
علم حقوق مانند سایر علوم انسانی، دارای مبانی و مبادی فکری است که فلسفه ی حقوق عهده دار پرداختن به آن هاست. اخلاق و ارتباط آن با حقوق، اصلی ترین و شایع ترین موضوعی است که در فلسفه ی حقوق مورد بررسی قرار می گیرد و پذیرش هرنوع رویکردی در این موضوع، آثار و نتایج گسترده ای را دربرخواهد داشت. ارائه ی تعریفی از اخلاق و یافتن رویکردهای موثر اخلاقی گام اول در به سامان رسانده پژوهش در این ساحت است. در وهله ی اول با تقسیمی که ریشه در فرااخلاق دارد، نظریه های ناشناخت گرایانه از دایره ی بحث تأثیرگذاری کنار گذاشته می شود چرا که این دسته از گرایش ها گزاره های اخلاقی را قابل اثبات یا ابطال نمی دانند و پژوهش منحصر در نظریه های شناخت گرایانه می باشد. در این ساحت پرشورترین مباحث اخلاقی، در اخلاق هنجاری و تلاش برای یافتن معیار اخلاقی بودن رفتارهای انسانی است. در میان نظریه های موجود در اخلاق هنجاری، اخلاق فضیلت محور و اخلاق وظیفه گرا و اخلاق فایده باور، سه رویکردی هستند که بیشترین مباحث اخلاقی را به خود اختصاص داده اند و امروزه نیز دارای سیطره ی غیرقابل انکاری در حوزه ی فلسفه ی اخلاق هستند. تأثیر نظریه های اخلاقی بر حقوق کیفری، منوط به شناخت نوع تعامل میان اخلاق و حقوق است. در این راستا، شناخت تفاوت ها میان اخلاق و حقوق، روابط میان آن دو و کارکردهایی که اخلاق می تواند در علم حقوق داشته باشد، پیش شرط ورود به مباحث نهایی است. براساس این نگاه، مراد از واژه ی تأثیر روشن می شود؛ منظور بررسی استلزامات و اقتضائات و نتایجی است که پذیرش هر نگاه اخلاقی بر حقوق کیفری خواهد داشت. پس از شناخت مدعای این نظریه های اخلاقی و نوع تعامل موجود میان اخلاق و حقوق، بایستی حوزه هایی از علم حقوق را که متأثر از رویکردهای اخلاقی هستند، مورد شناسایی قرار داد. تا آن جا که به حقوق کیفری مرتبط می باشد، پنج موضوع در علم حقوق وجود دارد که اخلاق نقشی بنیادین در این موارد ایفا می کند؛ مفهوم قانون، چرایی تبعیت از قانون، جرم انگاری، مسوولیت کیفری و مجازات. دو ساحت اولیه، موضوع هایی هستند که اخلاق دارای تأثیر غیرمستقیم بر حقوق کیفری است؛ بدین معنا که اخلاق با تحت تأثیر قرار دادن کلّیّت علم حقوق، حقوق کیفری را نیز متأثر می سازد، اما سه موضوع بعدی را می توان در ساختار تأثیر مستقیم نظریه های اخلاقی بر حقوق کیفری معنا کرد زیرا در این موارد آورده های اخلاقی، نتایج و اقتضاهایی را در حقوق در پی دارند. در هر پنج موضوع، ابتدا به تبیین ساختار بحث و رویکردهای مختلف به موضوع پراخته می شود، سپس پاسخ هایی که هریک از نظریه های سه گانه ی اخلاقی ارائه می دهند. چنین تبیینی از ارتباط میان اخلاق هنجاری و حقوق کیفری، موضوعی است که حتی در منابع لاتین نیز بدان پرداخته نشده است. بعد از شناخت موضع نظریه های سه گانه، نوبت به نگاه به حقوق داخلی و تطبیق رویکرد آن با مواضع فکری این نظریه ها می رسد. در مفهوم قانون، با توجه به محوریت اراده گرایی، با نظریه ی اخلاقی فایده گرایی تطبیق می شود. در موضوع چرایی تبعیت از قانون، با توجه به نظریه ی فقه سیاسی حقوق داخلی رویکردی منحصر به فرد اتخاذ کرده است که با هیچ یک از نظریات اخلاقی تطبیق ندارد. با پذیرش اخلاق گرایی حقوقی توسط حقوق داخلی، می توان آن را با نظریه ی اخلاق فضیلت گرایانه منطبق دانست. در موضوع مسوولیت کیفری، حقوق داخلی در پذیرش مولفه های مسوولیت کیفری قابل تطبیق با وظیفه گرایی و فضیلت گرایی است و در نهایت در موضوع مجازات می توان گفت که در مجازات های مستوجب حد، حقوق داخلی رویکردی تا حدودی مشابه وظیفه گرایی و فضیلت محوری را مورد قبول قرار داده است اما در سایر مجازات ها رویکردی مشابه رویکرد فایده گرایی مورد پذیرش قرار گرفته است. در نتیجه می توان گفت که حقوق کیفری داخلی قابل تطبیق با یک نظریه ی اخلاقی نیست و در موضوعات مختلف رویکردهای متفاوتی را مورد قبول قرار داده است فلذا با نظریه های مختلف قابل تطبیق است.
علیرضا دانا محسن جوادی
رساله حاضر در پی بررسی شأن وجایگاه انسان از دیدگاه دو متفکر شرقی وغربی است. آرا و نظریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره های فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و کارل یاسپرس به نمایندگی از اگزیستانسیالیسم الهی، مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی مقام انسان در آرای یاسپرس وعلامه طباطبایی، بیشتر به موضوع ماهیت وشأن وجودشناختی انسان معطوف است وکمتر به هویت اجتماعی یا جایگاه هنجاری او در میان موجودات دیگر اشاره دارد. چیستی انسان و امکان شناخت او از منظر هر دو متفکر بررسی شده و با توجه به اشتراک آنها در متحوّل بودن وجود انسان و تلبّس دائمی او، نتیجه گرفته شده است که امکان ارائه یک تعریف دقیق وجامع نهایی از انسان وجود ندارد. در مرحله بعد، به منظور دستیابی به یک شناخت اجمالی از انسان، تحلیل کارکردها وشئون نفس مورد توجه واقع شده واصلی ترین عرصه هایی که محل ظهور وبروز آن است ارزیابی شده است. این حوزه ها عبارتند از: حوزه علم وشناخت، حوزه عواطف واحساسات وحوزه عمل، اراده وانتخاب. در حوزه علم ومعرفت، هر دو بر اتحاد عالم ومعلوم(هر یک با ادبیات خاص خود)، امکان علم ما به وجود واقعی اشیاء در خارج و بعضی مسائل دیگر تأکید دارند. ازطرف دیگر قول به ثبات و دوام حقیقت، و اعتقاد به شناخت پدیده ها بدون تصرف ذهن درآن از سوی علامه، و اعتقاد به نسبیت حقیقت و متغیر بودن آن، و پذیرش روش پدیدار شناسی از سوی یاسپرس، از جمله مسائلی است که مسیر آنها را از هم جدا نموده است. سرانجام در فصل پایانی، انواع روابط انسان از قبیل رابطه باخود، رابطه با دیگران ورابطه با خدا تبیین شده است. یاسپرس هماهنگ با سایر اگزیستانسیالیست ها، ارتباط با دیگران را یکی از ارکان به فعلیت رسیدن انسان می داند و بر رابطه انسان با خدا که آن را متعالی نامیده، تأکید می نماید. در نظام فکری علامه، چهره واقعی انسان در پرتو شناخت نفس جلوه نموده و خود شناسی بهترین وکامل ترین طریق ارتباط با خداوند و نیل به معرفت او قلمداد گردیده است.
فرید فریدی محسن جوادی
زبان دین ازاهمّ موضوعات الهیات و فلسفه دین است. مسئله زبان دین در الهیات، کلام، فلسفه دین و زبان دین ورزان، همواره ناظر و معطوف به متون مقدس ادیان می باشد، و از این روی در این پایان نامه کوشیده شده است که مسایل بنیادینِ زبان دین از رهگذر معرفی یکی از متون مربوط به فلسفه تحلیلی دین به صورت برجسته و نمایان گردد. در شرح متن تأکید بر مسئله زبان دین است که این موضوع از منظر دو فیلسوف بزرگِ قرن بیستم ؛ لودویگ ویتگنشتاین و آنتونی فیلو بررسی می گردد، و در حدّ امکان به نقد های مطرح بر دیدگاه های ایشان و نقد این نقد ها پرداخته می شود. روش تحقیق دراین پایان نامه، روش تحقیق کتابخانه ای است. نتیجه این تحقیق ردّ همه نقدهای طرح شده بر دیدگاه های این دو فیلسوف در همین پایان نامه می باشد. این نتیجه تا کنون در کمتر تحقیقی در باب زبان دینی در ایران مشاهده شده است، چرا که به نظر می رسد اکثر قریب به اتفاق تحقیقات انجام شده ناظر به دیدگاه های این دو فیلسوف، به نقد و تشکیک در باب آراء ایشان پیرامون زبان دین انجامیده است.
محمود حبیب اللهی غلامحسین ابراهیمی دینانی
آنچه که دراین رساله بدان پرداخته شده آراء فلاسفه و متکلمان اسلامی است . فلاسفه، فیلسوفان بزرگ و صاحب مکتب و موثر برگزیده شده است . فارابی (معلم ث بوعلی (فیلسوف بزرگ مکتب مشائی) شیخ اشراق (فیلسوف بزرگ مکتب اشراقی) و صدرالمتالهین (فیلسوف بزرگ حکمت متعالیه) برگزیدگان نگارنده از خیل فلاسفه بوده اند . از متکلمین نیز سعی شده از مکتب ها و مشرب های مختلف کلامی آراء کسا به بحث گرفته شود که نشانگر تحولات و نحله های گوناگون کلامی در فرهنگ اسلامی بوده باشند. از غزالی (متکلم بزرگ سنی و اشعری که دست به احیای معارف دینی زده و آراء خاصی درباره شریعت داشته است) شیخ طوسی (متکلم بزرگ شیعی، در دورانی که کلام هنوز چندان با فلسفه درنیامیخته است) خواجه نصیرالدین طوسی (متکلم بزرگ شیعی که فلسفه را زرادخانه کلام قرار داده است) و قاضی عضدالدین ایجی (متکلم بزرگ اشعری) دراین رساله سخن گفته شده است .
محسن جوادی جلال الدین مجتبوی
نظریه اخلاقی ارسطو تاثیر چشمگیری بر اندیشه اخلاقی در طول قرن های متوالی داشته و هنوز دارد. آخرین نمود این تاثیر را می تواند در نظریه اخلاقی موسوم به "اخلاق فضیلت مدار" که در فلسفه اخلاق جدید رواج دارد، یافت . ارسطو، اودایمونا (سعادت) را اصل دوم اخلاق می داند و نظام اخلاقی خود را بر محور آن سامان می دهد. فهم عرف برای او مهم است و بحث سعادت را هم از فهم عرف شروع و با استفاده از تحلیل لغوی نشان می دهد که سعادت ، نوعی فعالیت است . برای تبیین نوع فعالیت اودایمونیا، ارسطو از برهان کارکرد استفاده می کند. نتیجه برهان کارکرد آن است که سعادت فعالیت دوگانه است : اخلاقی ونظری (تامل). درباره تفسیر ارسطو دو دیدگاه وجود دارد: جامع که در این رساله از آن دفاع می شود و غالب (عقل گرایانه) که در این رساله رد می شود. عمل اخلاقی از حالت نفسانی راسخ (ملکه) که متمایل به رعایت اعتدال است ، ریشه می گیرد. تامل عبارتست از فعالیت عقل و شهودی (نوس) برای مطالعه عالم ملکوت و امور متعالی مانند افلاک . تامل مربوط به فلسفه است . خیرات بیرونی مانند ثروت و دوست در سعادت به صورت ابزار انجام عمل اخلاقی و یا فراهم کننده زمینه لازم برای تامل سهم دارند. سعادت لذت را هم با خود دارد زیرا لذت برآمده از فعالیت است و چون سعادت برترین فعالیت است ، برترین لذت را دارد. فیلسوفان مسلمانان و مسیحی در قرون وسطی به نظریه سعادت ارسطو، علاقمند شدند، زیرا فکر می کردند مفهوم تامل که ارسطو بر آن تاکید دارد، محتوای دینی دارد و نیز نظام اخلاق ارسطو با مبانی دینی سازگار است . ما در فصل آخر رساله ضمن تاکید بر مزایای نسبی نظریه اخلاقی ارسطو، تفاوت ساختاری آن با مبانی اخلاق دینی را مورد تایید قرار داده ایم.
حمیدرضا حسنی محمد لگنهاوزن
شاید مهم ترین علت انتخاب این کتاب ، بکر بودن موضوع آن در کشور و خالی بودن آن در مباحث و دیالوگ های فلسفه اخلاق در کشور بوده است . یعنی از یک سو بحث اخلاق فضیلت محوردر غرب که از نیمه قرن بیستم تاکنون یکی از مطرح ترین نحله های مطرح در اخلاق هنجاری در غرب است ، از ضرورت معرفی به جوامع فلسفی ایران برخوردار است ، و از دیگر سو اهمیت نویسنده این کتاب و اثرگذاری این کتاب در مجامع علمی - دانشگاهی مغرب زمین این ضرورت را افزون می سازد.
حسینعلی یوسف زاده محسن جوادی
این پایان نامه در سه بخش به شرح زیر است : بخش اول : اعتباریات از دیدگاه علامه طباطبائی ( ره ) که تفصیل بیشتری از باقی بخشها دارد. مقصود از اعتباریات در این مقاله اعطا حد شی به شی دیگر در خیال و تصور است . بخش دوم : افعال گفتاری از نظر جان سرل مطرح شده است و مقصود از افعال گفتاری افعالی است که بوسیله گفتار انجام می شود مثل تعهد دادن ، قول دادن و امثال آن که در فقه اسلامی بعضا به نام عقود و ایقاعات نام گرفته است . انواع افعال گفتاری و پیشینه آن که به ویتگنشتاین می رسد، و همچنین قوانین و قراردادها مورد بحث قرار گرفته است و بالاخره بحث حقایق طبیعی حقایق موجود در عالم هستی است و حقایق نهادی یعنی حقایقی که نهاد اجتماع آن را ایجاد و اعتبار می کند از نظر جان سرل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . در بخش سوم نیز تطبیق اعتباریات از دیدگاه علامه و افعال گفتاری جان سرل مورد بحث قرار گرفته که در این بخش بطور کلی تشابه این دو دیدگاه اثبات و جامعیت نظریه علامه نیز ثابت شده است .
احمد مروی صادق لاریجانی
تحلیلی که ارسطو از فضیلت داده است از اهمیت زیادی برخوردار است و تاثیر زیادی بر حکیمان مسیحی و مسلمان و حتی فیلسوفان غیردینی پس از خود نهاده است . این رساله در دو بخش سامان یافته است . در بخش اول ابتدا به بررسی زندگی و آثار ارسطو به ویژه در حوزه اخلاق پرداخته شده است . در فصل دوم نظریه فضیلت ارسطو مطرح و تحلیل وی که آن را حد وسط امور نسبت به هر عامل اخلاقی می داند بررسی شده است . در همین فصل انواع فضیلت ها بحث و همگی آنها در دو گروه فضیلت های اخلاقی و عقلانی جای گرفته اند. مهمترین فضیلتهای اخلاقی عبارتند از شجاعت ، خویشتن داری (عفت ) ، حکمت و عدالت . در بخش دوم ابتدا نظریه فضیلت حکیمان مسلمان مانند فارابی ، ابن سینا، ابن مسکویه ، عامری و خواجه طوسی مطرح شده است و در خلال بررسی آرا آنها تاثیر چشمگیر ارسطو مورد تاکید قرار گرفته است . البته تفاوت اصلی دیدگاه آنها با ارسطو به مساله جاودانگی انسان بر می گردد که نحوه نگرش آنها به سعادت و فضیلت انسانی را از نظریه ارسطو ممتاز کرده است . در فصل دوم این بخش با الهام از آموزه های دینی و دستاورد حکیمان مسلمان به نقد نظریه حد وسط ارسطویی پرداخته شده است . در فصل سوم با طرح چشم انداز کلی اخلاق اسلامی ، جایگاه فضیلت و اهمیت آن در سعادت آدمی بازشناسی شده است . و بالاخره در فصل آخر کتاب به اجمال دیدگاه حکمت متعالیه در باره سعادت و فضیلت مطرح شده است .
عذرا صادقی احمد عابدی
این رساله که موضوع آن بررسی مقایسه ای مفهوم جوهر از دیدگاه حکمت مشا و حکمت متعالیه است بر 3 بخش و 19 فصل مشتمل است . بخش اول که مشتمل بر سه فصل است در زمینه کلیات است . بخش دوم شامل 6 فصل است و بررسی مفهوم فلسفی جوهر را به عهده دارد، دراین بخش تعاریف مختلف جوهر از دیدگاه ارسطو، ابن سینا، شارحان و متاخران ابن سینا و ملاصدرا مطرح شده است . و در نتیجه مقایسه ای بین تعریف ابن سینا از جوهر و ملاصدرا صورت گرفته است با این توضیح که تعاریف این دو بزرگوار تقریبا هماهنگ بوده است و کمتر اختلافی در ان دیده می شود اگر چه می توان مشکلات ابن سینا را در مبحث جوهر بیشتر از صدرالمتالهین دانست که البته شیخ الرئیس چاره اندیشی هایی برای رهایی از مشکلات داشته است ولی از نظر ملاصدرا مورد قبول واقع نشده و با راه حلهایی که ارائه می کند در صدد نجات ابن سینا از تنگناهای موجود است . بخش سوم مشتمل بر 8 فصل است . که آخرین فصل آن به نظر می رسد مهمترین فصل آن باشد، در زمینه جوهریت خداوند است که هر دو فیلسوف بزرگوار اعتقاد بر عدم جوهریت باریتعالی دارند اگر چه دلائل آنها متفاوت است ولی در نهایت می توان بهترین دلیل را این چنین مطرح کرد که جوهر ماهیتی است اگر در خارج موجود شود از موضوع بی نیاز خواهد بود و این در حالی است که خداوند باریتعالی ماهیت ندارد. ( ماهیته انیته) پس خداوند جل و علا جوهر نیست.
صدیقه صابری عباس علیزمانی
دنیای امروز شاهد وجود ادیان متعدد و متنوعی است ، ادیانی که هر یک همراه با ادعای حقانیت ، خود را یگانه راه نجات و سعادت بشر می داند. در برابر توجیه و تبیین فلسفی این واقعیت ، سه دیدگاه عمده مطرح می شود: 1- انحصارگرایی : که حق و نجات را منحصر در یک دین خاص می داند و خارج از آن دین، برای پیروان سایر ادیان ، هیچ نجاتی متصور نیست. 2-شمول گرایی : بر این عقیده است که حقیقت نهایی و مطلق ، تنها در یک دین وجود دارد ، اما از طریق سایر جریانهای دینی نیز به نحوی می توان به نجات دست یافت و آنها نیز، بهره ای از حقیقت دارند. 3-کثرت گرایی : در این دیدگاه همه سنتهای دینی، راههایی یکسان و مساوی به سوی نجات می باشند و همه ادیان از اعتبار و ارزش یکسانی برخوردار هستند. دراین رساله برآنست که دلیل ارائه شده بر کثرت گرایی دینی مورد ارزیابی قرار گیرد
علیرضا اسعدی محسن جوادی
راه رسیدن به سعادت که دغدغه همیشگی انسان است، دینداری و پیروی از تعالیم الهی است. این پژوهش در فصل نخست مفهوم دینداری و نیز قوت و ضعف آنرا را تبیین می کنددر فصل دوم آفات شناخت دین مورد بررسی قرار گرفته است.فصل سوم به بررسی آفات دینداری در مرحله عمل به آن می پردازد. در فصل چهارم آفات دفاع از دین در دو جنبه دفاع عملی و دفاع نظری بررسی شده است.در آخرین فصل نیز به نقش و کارکرد مهمترین عوامل بیرونی از جمله شیطان ، فقر و محرومیت اقتصادی، حاکمان و نهاد قدرت و نیز محیط و دوستان پرداخته شده است.
فاطمه رحیمی محسن جوادی
مفهوم الیناسیون به معنی از خودبیگانگی یادآور سیر تحول تاریخی رابطه انسان با جهان به ویژه بعد از رنسانس در مغرب زمین است. با گسترش علم و تکنیک و نیز پیشرفت مباحث ریاضیات و طبیعیات ،تفسیر مابعدالطبیعی از انسان و جهان صورت تازه ای به خود گرفت ، زیرا کشف قوانین ضروری براساس نظام علی و معلولی حاکم بر طبیعت ، این سوال را بوجود آورد که آیا انسان به عنوان موجودی دارای اختیار و اراده آزاد هم ، جزیی از این دستگاه منسجم است؟ هگل اولین فیلسوفی که مفهوم الیناسیون را به کار برد هدفش سازگاری انسان و جهان و رسیدن به یگانگی بود و ضرورت وصول به یگانگی را در از خود بیگانگی می دانست. این تحقیق شامل سه بخش می باشد. در بخش اول به معرفی خود واقعی انسان از دیدگاه عقل و وحی ، براساس براهین عقلی و نقلی پرداخته می شود. بخش دوم به الیناسیون و بخش سوم به نیهلیسم اختصاص دارد.بنا به ضرورت تحقیق، در معرفی صحیح انسان و موضع وی در جهان از آیات کریمه قرآن و تفاسیر و اشعار معنوی استفاده شده است.
زهرا جلالی محسن جوادی
موضوع این نوشتار ، فلسفه اخلاق است . فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق ، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی ، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت ، توجیه ، عقلانیت ، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد ، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری ، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری ، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند ، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری ، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی ، معرفت شناختی ، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق ، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی ، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی ، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات ، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است ، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است.
جواد ستاری وند محسن جوادی
این رساله مشتمل بر یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است: بخش اول به کلیات و مباحث مقدماتی می پردازد. فصل اول این بخش به معنای انتظار و تعریف دین می پردازد و تعاریف دینی را در گروههای مختلفی تقسیم کرده و به مشکل عمده تعریف دینی اشاره می کند، فصل دوم ثمرات و فوائد مترتب بر این بحث را می شمارد و رد فصل سوم این بخش به بررسی رویکردهای سنتی و جدید مساله پرداخته و متذکر می شود علیرغم اتخاذ نگرش حق جویانه-سنتی-در قبال نگرش مصلحت جویانه-جدید-می توان ازانتظارات انسان از دین سخن گفت همانگونه که معقول است از انتظارات دین از انسان بحث کرد. و نهایتا فصل اخیر این بخش به روش شناسی بحث مورد نظر، اختصاص یافته بدین شکل که بررسی این مقوله ، آیا یک بحث درون دینی است یا باید با یک بحث برون دینی از مساله بحث کرد؟ اشکالات و نقدهایی که در هر دو جانب صورت گرفته است را مورد بررسی قرار می دهد. بخش دوم این رساله از قلمرو تاثیر انتظارات ما بر فهم دینی سخن می گوید که انتظارات ماتا چه حدودی می تواند درتحدید قلمرو دین نقش داشته باشد؟ فصل اول این بخش برخی از مجاری مه به صورت افراط گونه درتاثیرات فهم دینی ادعا شده را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و در فصل دوم به تاثیر مبادی کلامی ، معرفت شناختی و فلسفی بر معرفت دینی صحه گذاشته می شود . و در فصل اخیر این بخش با طرح مباحث هرمنوتیک به بررسی میزان ارتباطی که این مباحث درتاثیر گذاری انتظارات بشر بر فهم دینی می گذارد، و حدود آن را مورد بررسی قرار می دهد . بخش سوم رساله از دو مساله به عنوان مبادی انتظارات ما از دین بحث می کند. در فصل اول با اشاره مختصر به مساله صدف و گوه ردین بر این نکته تاکید شده بر فرض قبول تقسیم صدف و گوهر، انتظارات ما نخواهد توانست شناخت گوهر دین را تعیین کند و در فصل دوم مساله حداقلی و حداکثری بودن دین مطرح می شود، و حداقلی بودن دین مورد نقدهای جدی واقع می شود و بر عدم تعیین انتظارات ما در حداقلی بودن دین اشاره می کند. بخش 1پایانی رساله ، به بررسی نیازهای اساسی ما به دین می پردازد که از این میان از هفت نیاز عمده بحث می کند که دین در پاسخگویی به این خواسته های بی بدیل بشری است: 1-احساس تنهایی. 2-اندیشه تر از مرگ. 3-نیاز به معناداری زندگی. 4-نیاز به امیدی که بتوان با آن رنج زندگی را تحمل کرد. 5-عطش جاودانگی6-پشتوانه بودن دین برای اخلاق7-نیاز به اجرای عدالت
حمیدرضا شریعتمداری محسن جوادی
بی تردید ، در میان موضوعات بحث انگیز در جوامع اسلامی ، مبحث دینی بودن حکومت- و نیز دیگر شئون زندگی جمعی و حیات اجتماعی-یا دنیوی ، عرفی ، علمانی و سکولار بودن آن، جایگاهی والا و فرازمند دارد. پیوند عمیق مردم در این کشورها با اسلام و اجتماعی و شریعتمدار بودن این دین از سویی و تجربه خیره کننده غرب در ارائه الگوی نوینی از زندگی که یکی از پایه های اساسی آن ، سکولاریزم است، از سویی دیگر، این مبحث را با اهمیت و به یکی از چالشهای جدی جهان اسلام تبدیل کرده است.