نام پژوهشگر: مریم فاتحی زاده
فرشاد بهاری مریم فاتحی زاده
چکیده هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی مداخله های روان آموزشی امید محور، بخشش محور، و ترکیبی از امید و بخشش بر تعارض های زناشویی و تحریف های شناختی بین فردی زوج های متقاضی طلاق ارجاعی به مرکز کاهش طلاق نوید در شهر اصفهان در سال 1387 بود. روش و مواد. روش تحقیق نیمه تجربی بود و از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل زوج های بود که به دلیل اختلافات زناشویی به دادگاه مراجعه کرده بودند و به منظور مصالحه به مرکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی شهر اصفهان ارجاع شده بودند. نمونه آماری شامل 60 زن و شوهر بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروههای آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای اندازه گیری عبارت از پرسشنامه های تعارض زناشویی که شامل هفت حیطه: کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش رابطه فردی با اقوام خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان و دوستان همسر، جدا کردن امور مالی، و افزایش جلب همکاری فرزند (براتی و ثنایی،1375)، و تحریف های شناختی بین فردی که شامل سه خرده مقیاس: طرد بین فردی، توقعات غیر واقع بینانه بین فردی، و سوء تعبیر بین فردی (حمامچی و بیوک اوزترک،2004)، و پرسشنامه سبک های اداره تعارض زناشویی که شامل پنج سبک: اجتناب، رقابت، مصالحه، مدارا، و. همکاری (توماس و کیلمن،1975) بودند. گروه های آزمایش هرکدام درهشت جلسه80 دقیقه ای به صورت یک بار در هفته مداخله امید محور، بخشش محور، و ترکیبی از آن دو شرکت داده شدند. یافته های تحقیق با توجه به همگن بودن واریانسها در پرسشنامه تعارض زناشویی، با استفاده از آزمون های تحلیِل وارِِیانس یک راهه و تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که کاربرد مداخلات امید، بخشش ، و ترکیب آنها در مقایسه با گروه کنترل درکاهش کلی تعارض زناشویی زوج های متقاضی طلاق تاثیر معنادار نداشته اند p =??????) اما واکنش های هیجانی زوج های گروه امید و بخشش را به طور معناداری (p=?????,????? ) کاهش داده است. اما این مداخله ها روی مِیزان تحریف های شناختی بین فردی زوج های گروه های مداخله تاثیری نداشته اند. همچنین, مداخله های مذکور توانسته اند در ترویج سبک همکاری بین زوج ها متقاضی طلاق در مقایسه با گروه گواه در سطح p=????? موثر باشند. سرانجام، هر سه نوع مداخلات ترکیبی، امید، و بخشش در افزایش سبک همکاری زوج های متقاضی طلاق در مقایسه با زوج ها گروه گواه تاثیر معناداری را نشان دادند. با توجه به نتاِیج می توان گفت که مداخله های امید و بخشش روی متقاضیان طلاق که در سطح چهار تعارض زناشویی و در مرحله سوم طلاق (طلاق قانونی) هستند. به دلیل فقدان انگیزه کافی برای ادامه زندگی مشترک, چندان موثر نیستند. اما در تسکین هیجان ها و ترویج سبک همکاری موثرند.
علیرضا جابرورزنه اعظم پرچم
چکیده از دیدگاه قران هدف از خلقت انسان کمال است که در گرو کسب کرامت است. کرامت در قرآن از کریم بودن خداوند آغاز می شود که یکی از صفات جمالیه پرورگار و دارای مصادیق مختلفی در هستی است نظیر: کرامت قرآن،فرشتگان، انبیاء و سایر انسان ها. از مبحث کرامت در روان شناسی با عنوان عزت نفس یاد گردیده که به معنای احساس ارزشمندی و سودمندی انسان نسبت به خود، که همراه ارزشیابی و ارزیابی است.روان شناسان در تبیین مفهوم عزت نفس، با قائل شدن به ارزشمندی وجودی انسان، هر آن چه را که موجب ارزش و پیشرفت و موفقیت شخص باشد، به عنوان ابزار و عامل ارتقاء عزت نفس بیان کرده، و در این راستا بیشتر به نقش عوامل محیطی و مادی در افزایش یا کاهش عزت نفس توجه نموده اند. این نگرش ایشان موجب برداشت و تلقّی خاصی از این مقوله گردیده که در پاره ای موارد با اهداف اخلاقی و کمال انسان سازگار نیست. قرآن با نگرشی خدا محور، تأیید الهی را میزان کرامت و عزت نفس انسان معرفی کرده و عامل اصلی در این راه را تقوا دانسته و نهایتا امور محیطی و مادی را تنها ابزار و وسایل کمک دهنده برای نیل به اوصاف بر می شمارد، بر این اساس نارسایی نظر روان شناسان برای نیل به کرامت و عزت نفس انسان روشن می شود. پژوهش حاضر سعی دارد، ضمن واکاوی و تبیین مفاهیم کرامت، عزت، فضل، و تقوا و بیان مصادیق واقعی آن ها از نظر قرآن، و همچنین تبیین مفهوم «عزت نفس» در حوزه روان شناسی، برای آشنایی و ایجاد راهکار های مناسب در خصوص کرامت و عزت نفس انسان؛با روش توصیفی تحلیلی، بررسی بین دو حوزه قران و روان شناسی در این خصوص انجام دهد؛ تا نقاط اشتراک و افتراق بین این دو دیدگاه به دست آید، و راهکار های مناسب و صحیح جهت ایجاد کرامت و عزت واقعی افراد بشر ارائه گردد. برخی از یافته های پژوهش حاضر عبارت است از اینکه: جهان بینی قرآن،از نوع خدا محوری است و لذا مفهوم کرامت و عزت واقعی در ارتباط با خداوند معنادار می گردد.در این جهان بینی انسان با ایمان و عمل صالح، به این مهم دست می یابد در حالی که در روان شناسی وجود انسان صرف نظر از رفتارش ارزشمند است و انسان محوری، اساس عزت نفس انسان را تشکیل می دهد. 1- عزت نفس از دیدگاه قرآن و روان شناسی، هر دو معنای ارزشمندی، کارایی مفید و احترام قائل شدن به خود را در بردارد؛ با این تفاوت که کرامت و عزت نفس در قرآن در قالب اندیشه و رفتار که بیشتر ناظر به امور معنوی است تجلی یافته اما در روان شناسی بخصوص انسان گرا بیشتر ناظر به امور مادی و محیطی است. 2- مولفه های عزت نفس افراد در روان شناسی، در رشد و حفظ عزت نفس انسان موثر است اما با توجه به طرز تلقی خاص روان شناسی از مفاهیم موثر در شکل گیری شخصیت و عزت نفس انسان، در این دانش مولفه های خاصی پیرامون این موضوع ارائه گردیده، در حالی که در قرآن، تمامی این مولفه ها در تمام ابعاد همه با هم لحاظ شده اند. کلید واژه ها: قرآن، روان شناسی، کرامت، عزت، عزت نفس،فضل، تقوا
زهرا محققیان اعظم پرچم
امروزه علیرغم پیشرفت های سریع فناوری، یکی از مشخصه های بارز و عینی در رفتار عموم مردم جامعه، مخصوصاً جوانان، ضعف امید و امیدواری نسبت به آینده است. به همین دلیل بهره مندی از نگرشی مثبت و امیدوارانه، ضمن ایجاد تلاشی هدف مند در انسان، سلامت روان او را نیز تضمین خواهد نمود. در روان شناسی مثبت نگر، اعتقاد بر آن است که سازه هایی همچون امید، می تواند از افراد در برابر رویدادهای استرس زای زندگی حمایت کند. به همین دلیل در یکی دو دهه ی اخیر، روان شناسان بطور جدّی به بررسی نقش امید در درمان انواع بیماری ها پرداخته اند که حاصل آن نیز، پیدایش نظریه ای به نام نظریه ی امید بوده است. از سویی دیگر، با توجه به تأثیر جهان بینی هر فرد در زدودن انواع بیماری ها، نمی توان از نقش دین در پیدایش امید غافل ماند. پژوهش حاضر سعی دارد ضمن بررسی و واکاوی مفهوم امید در حیطه روان شناسی و آشنایی با راهکارهای بشری جهت ایجاد و تقویت امید در زندگی انسان، به تحلیل روان شناختی آیات قرآن در این رابطه بپردازد. سپس با مقایسه ی مفهوم امید در حیطه قرآن (با واژه های مربوطه اش نظیر رجاء، تمنی، أمل و....) و علم روان شناسی، ضمن معرفی نقاط اشتراک و افتراق این دو حوزه، راهکارهای مناسب جهت ایجاد و افزایش امید در افراد بشر را ارائه نماید. از نتایج بارز و شاخص مفهوم امید در قرآن، آن است که جهان بینی قرآن، یک جهان بینی خدا مرکزی است و هیچ مفهوم عمده ای در قرآن، جدای از مفهوم خداوند وجود ندارد، به همین دلیل امید واقعی و حقیقی نیز در ارتباط با الله است که دستاوردهای روان شناسی، علیرغم شباهت های زیاد با مفاهیم قرآنی موجود در این زمینه، از این نکته غافل مانده اند. یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که: ? زیر بنای امید در روان شناسی، براساس نوع جهان بینی فرد(مادی گرا یا معناگرا) تعریف می گردد اما زیر بنای مفهوم امید در قرآن، در راستای تجلی اسماء الهی است. ? نظریه ی امید در روان شناسی، از نظر ارزش گذاری اهداف، یک نظریه ی تقریباً خنثی به شمار می رود، در حالی که قرآن کریم علاوه بر تعیین هدف، به تقسیم و تنویع انواع اهداف دنیوی نیز پرداخته است. ? نظریه ی امید در روان شناسی، فاقد جهت گیری ارزشی است اما قرآن کریم برای تبیین و واضح سازی مفهوم امید، به بیان و ترسیم سیمای الگوهای مورد پسند و ناپسند امید پرداخته است.
پریسا نیلفروشان مریم فاتحی زاده
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی بر کیفیت رابطه زناشویی و نیز بررسی تأثیر غیرمستقیم این عوامل از طریق اسنادهای ارتباطی و واکنش های هیجانی بر کیفیت رابطه زناشویی بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوج های شهر اصفهان در سال 1388 بود که حداقل یک سال از ازدواج آنها گذشته و در طی یک سال اخیر با رویدادهای استرس زا مواجه نشده بودند. از این جامعه، نمونه ای با حجم 522 نفر(261 زوج) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پنج عامل شخصیت نئو(neo-ffi)، پرسشنامه تجدیدنظرشده تجارب در روابط نزدیک(ecr-r)، پرسشنامه اسنادهای ارتباطی(ram)، چرخ هیجان ژنو(gew)، و پرسشنامه کیفیت ابعاد رابطه ادراک شده(prqc) استفاده شد. روشهای آماری مورد استفاده شامل آمار توصیفی و تحلیل استنباطی به روش مدل سازی معادله ساختاری بود. یافته ها نشان داد که به طور جداگانه، عامل عمومی شخصیت تأثیر مثبت معنادار، و ابعاد دلبستگی تأثیر منفی معنادار بر کیفیت رابطه زناشویی دارد. همچنین تأثیر مجزا و مرتبط عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی بر کیفیت رابطه زناشویی معنادار است بطوریکه اثر ابعاد دلبستگی، به ویژه اجتناب دلبستگی، بیشتر از اثر عامل عمومی شخصیت است. همچنین نتایج نشان داد که اسنادهای فرد نسبت به رفتار منفی همسرش میانجی تأثیر عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی بر کیفیت رابطه زناشویی است. این در حالی است که واکنش های هیجانی فرد نسبت به رفتار منفی همسرش به تنهایی میانجی رابطه ابعاد دلبستگی و عامل عمومی شخصیت با کیفیت رابطه زناشویی نبود. همچنین نتایج نشان داد که تأثیر عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی بر اسنادهای ارتباطی بیشتر از تأثیر آنها بر واکنش های هیجانی است و اسنادهای ارتباطی در مقایسه با واکنش های هیجانی، تأثیر قوی تری بر کیفیت رابطه زناشویی دارد. بعلاوه اثر اسنادهای ارتباطی بر واکنش های هیجانی به طور معناداری بیشتر از اثر متقابل واکنش های هیجانی بر اسنادهای ارتباطی است. بدین ترتیب نتایج نشان داد که عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی از طریق اسنادهای ارتباطی، واکنش های هیجانی را تحت تأثیر قرار می دهد و اسنادهای ارتباطی و واکنش های هیجانی، هر دو، میانجی رابطه عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی بر کیفیت رابطه زناشویی هستند. تحلیل های مربوط به پویایی های سطح زوجی نشان داد که هم در زنان، و هم در مردان، اسنادهای ارتباطی فرد نسبت به رفتار منفی همسرش، تحت تأثیر عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی خود، و اسنادهای ارتباطی همسر است. اسنادهای ارتباطی زنان تحت تأثیر واکنش های هیجانی خشم، و افسردگی و اضطراب شوهر است درحالیکه اسنادهای ارتباطی شوهران تحت تأثیر واکنش های هیجانی همسر نیست. بطورکلی نتایج این پژوهش نشان داد که در تبیین کیفیت رابطه زناشویی، عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی دارای سهم ویژه ای بوده و باید عملکرد هر دو همزمان مورد توجه قرار گیرد. عامل عمومی شخصیت و ابعاد دلبستگی از طریق اسنادهای ارتباطی و واکنش های هیجانی بر کیفیت رابطه زناشویی تأثیر می گذارد. در این میان نقش اسنادهای ارتباطی بسیار نافذتر از واکنش های هیجانی است. بنابراین می توان بر رویکردهای زوج درمانی شناختی که اسنادهای ارتباطی را هدف درمان قرار می دهد تأکید بیشتری داشت.
حسین صادقی ایران باغبان
هدف اصلی پژوهش حاضر، هنجاریابی، تعیین روایی و پایایی فرم کوتاه پرسشنامه رغبت سنج استرانگ- اصفهان برای دانش آموزان سال سوم راهنمایی واول دبیرستان شهراصفهان بوده است. به همین منظور تعداد 1000 نفراز دانش آموز به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج نشان دهنده پایایی به روش آلفا بین 50/ تا 81/0 برای موضوع های کلی 39/0 تا 96/0 برای مقیاس های رغبت اصلی و 31/0 تا 82/0 برای مقیاس های سبک فردی بوده است. پایایی بازآزمایی نیز بین 52/0 تا 91/0 برای موضوع های کلی 31/ تا 90/ برای مقیاس های رغبت اصلی 37/0 تا 87/0 برای مقیاس های سبک فردی محاسبه گردید. روایی هریک از مقیاس های استرانگ نیزبه طور جداگانه به روش مختلف مورد محاسبه قرار گرفت. روایی موضوع های کلی ضریب همبستگی بین 49/ تا 75/. روایی دومین مجموعه ازمقیاس های فرم کوتاه پرسشنامه رغبت سنج استرانگ- اصفهان از طریق بررسی همبستگی آن با مقیاس های پرسشنامه رغبت ومهارت کمپل محاسبه گردید. نتایج نشان داد مقیاس هایی که تحت یک رغبت کلی مثلا اجتماعی طبقه بندی شده اند با رغبت اجتماعی در پرسشنامه رغبت و مهارت کمپل همبستگی دارد. روایی سومین مجموعه از مقیاس های پرسشنامه یعنی مقیاس های سبک فردی از طریق همبستگی این مجموعه با مقیاس های رغبت پرسشنامه رغبت ومهارت کمپل محاسبه گردید. نتایج نشان داد که بین مقیاس های سبک فردی با مقیاس های مشابه در پرسشنامه رغبت ومهارت کمپل همبستگی مثبت ومعنادار وجود دارد ودرنهایت رتبه های درصدی و نمرات t استاندارد به عنوان هنجارهای فرم کوتاه پرسشنامه رغبت سنج استرانگ – اصفهان در 9 طبقه به تفکیک جنسیت و پایه تحصیلی محاسبه گردید.
مرجان قوامی مریم فاتحی زاده
در این پژوهش، اثر بخشی روایت درمانی بر اضطراب اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شهر اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. طرح تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و با استفاده از پیش آزمون -پس آزمون می باشد. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر دانش آموزان دختر دوره راهنمایی می باشند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و به طور تصادفی در یک گروه آزمایش ویک گروه کنترل گمارده شدند (هر گروه 15نفر). ابزار های به کار گرفته شده در این تحقیق، پرسشنامه اضطراب اجتماعی مشاوری (1382) و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت (1967) بوده است. این دو پرسشنامه در هر دو گروه، قبل و بعد از انجام مداخلات درمانی به صورت پیش آزمون و پس آزمون اجرا شده است. بدین ترتیب برنامه روایت درمانی برای گروه آزمایش در هشت جلسه اجرا شد. برای تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش، از دو سطح آمار توصیفی و استنباطی استفاده به عمل آمد. در سطح توصیفی، از جدول و نمودار فراوانی و درصد فراوانی، محاسبه میانگین و انحراف معیار همراه با واریانس و در سطح استنباطی نیز در راستای فرضیه های پژوهش که مبتنی بر مقایسه بین گروه آزمایش (گروهی که به شیوه ی روایت درمانی آموزش دیده بود) و گروه کنترل بوده است، از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در کاهش اضطراب اجتماعی و افزایش میزان عزت نفس تفاوت معنی دار وجود دارد. از یافته های این پژوهش، نتیجه گیری شد که، می توان از رویکرد روایت درمانی به عنوان شیوه ای موثر جهت کاهش اضطراب اجتماعی و افزایش عزت نفس استفاده نمود.
الهام رمضانی نژاد ده عرب اعظم پرچم
انسان موجودی کمال طلب است و استعداد رسیدن به کمالات الهی و مقام خلیفه الهی را دارد و این امر با تجلی و ظهور اسماء و صفات خداوندی امکان پذیر است؛ بخشودگی و عفو به عنوان صفات جمالیه خداوند، دارای جایگاه ویژه ای است. خداوند نیز، در آیات بسیاری بر ارزش مندی عفو و بخشش تأکید کرده و از صاحبان حق خواسته بر خلاف حق و حقوق خویش، از باب انسانیت از خطا و اشتباه دیگری درگذرند. در روان شناسی، بخشودگی به عنوان یک حالت هیجانی درونی که در رفتار نمایان است، در نظر گرفته می شود که نقشی با ارزش در ایجاد صلح و آشتی و بازگشت آرامش به زندگی دارد. و به بهره گیری از آن، برای حل مسائل، مشکلات و نابسامانی های درونی، بویژه رنجش از دیگران تأکید فراوان شده است. پژوهش حاضر سعی دارد ضمن واکاوی مفهوم بخشودگی در روان شناسی و عفو در اسلام و بیان آثار و فواید آن به مقایسه ی تطبیقی بخشودگی و عفو با روش توصیفی- تحلیلی، بپردازد؛ تا نقاط اشتراک و افتراق این دو حوزه به دست آید. برخی از یافته های این پژوهش عبارتند از: مفهوم بخشودگی، در روان شناسی بر اساس انسان محوری است. و اسلام با توجه به جهان بینی خدا محوری، عفو، را در راستای تجلی اسماء الهی بیان کرده است. بنابراین، دستاوردهای روان شناسی در این زمینه، علی رغم شباهت های زیادی که با مفهوم عفو دارد از این نکته غافل مانده است. مهم ترین عامل زمینه ساز روحیه بخشودگی در روان شناسی عبارتست از حفظ سلامت روان و استحکام زندگی اجتماعی و کانون خانواده. و در رویکرد قرآن، با توجه به دیدگاه خدامحوری، مهمترین عامل زمینه ساز عفو و بخشش، توجه به قدرت خداوند، حتمی بودن بازخواست و محاسبه و هدفمند بودن خلقت می باشد. آثار و فواید بخشودگی در یافته های روان شناسان و قرآن پژوهان عبارتند از کاهش اضطراب، اختلالات رفتاری- عاطفی، کاستن رفتارهای ضد اجتماعی همچون کم رویی و لجبازی، همچنین تهذیب نفس، جلوگیری از تسلسل ناهنجاری ها و کینه ها، افزایش عزت نفس، سلامت و آسایش جسم و روان و در نتیجه کم شدن ناهنجاری های اجتماعی – عاطفی از جمله پرخاشگری، بدبینی و در نهایت، اصلاح فرد و جامعه. متغیرهایی همچون همدلی و توافق پذیری، افزایش دهنده ی بخشش هستند. از سوی دیگر متغیرهایی مانند: عصبیت، خشم، اضطراب، افسردگی و ناامیدی متغیرهای بازدارنده ی بخشش قلمداد می شوند.
گیتادخت برخوردار مهرانگیز شعاع کاظمی
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روش تلفیقی طرحواره درمانی- رفتار درمانی دیالکتیکی بر کاهش علائم بیماران مونث مبتلا به اختلال شخصیت مرزی می باشد. به منظور انجام پژوهش، از میان بیماران مراجعه کننده به بخش روانپزشکی و بخش مسمومین بیمارستان خورشید شهر اصفهان، تعداد 5 نفر بیمار که پس از تشکیل پرونده توسط روانپزشک و اجرای پرسشنامه چند محوری میلون 3 تشخیص اختلال شخصیت مرزی دریافت کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند گزینش شدند. طرح پژوهش به صورت مطالعه موردی از نوع a-b1/a-b2 بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه چند محوری میلون 3 (1994)، سیاهه اختلال شخصیت مرزی (جیسون بلو و همکاران، 2005)، پرسشنامه طرحواره ی یانگ (فرم بلند) (2001-1990)، پرسشنامه اجتناب (یانگ-رای، 1994)، پرسشنامه جبران افراطی (یانگ، 1994)، پرسشنامه اضطراب (بک، 1988)، افسردگی (بک، 1996) و پرسشنامه سبک های مقابله ای (پارکر و اندلر، 1990) بود. برای تحلیل داده ها، از آزمون آماری فریدمن استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که در (p<0.05) روش تلفیقی درمان بر کاهش علائم اختلال شخصیت مرزی (خودتخریبی، بی ثباتی در روابط بین فردی، احساس تهی بودن و تکانشگری) موثراست. ولی بر علائم بی ثباتی هیجانی و احساس ترک شدن بیماران موثر نبوده است.
عاطفه اعتصام پور محمد رضا عابدی
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مسیر شغلی والدین بر انطباق پذیری مسیر شغلی کودکان پسر پایه سوم دبستان بود.روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون،پس آزمون با گروه کنترل بود.جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان ساکن شهر اصفهان در سال 90-89 بود. در این جامعه یک نمونه 40 نفری به صورت نمونه در دسترس انتخاب شد که به طور تصادفی 20 نفر از آنها در گروه آزمایش و 20 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند.ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه محقق ساخته انطباق پذیری مسیر شغلی کودکان بود که روایی آن در حیطه دغدغه 61 /0r= در حیطه اعتماد 40 /0 r=در حیطه کنجکاوی 59 /0 r= در حیطه کنترل 42 /0 r=و پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 94/0 محاسبه شد .داده های گردآوری شده از طریق آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی با روش تحلیل کواریانس مورد بررسی قرار گرفت.نتایج نشان داد آموزش مسیر شغلی والدین بر عوامل دغدغه مسیر شغلی،کنترل مسیر شغلی و اعتماد مسیر شغلی کودکان موثر است آموزش مسیر شغلی والدین بر عامل کنجکاوی مسیر شغلی کودکان موثر نبود. از این پژوهش می توان در موسسات و مراکز مشاوره ای برای آموزش والدین در زمینه انطباق پذیری مسیر شغلی کودکان استفاده کرد.
نسیبه علمایی مهدی مطیع
مهارتهای ارتباطی از جمله مباحث مهم علوم رفتاری است که از نظر تربیتی جایگاهی ویژه دارد. این موضوع درباره توانایی ها و دانش های ضروری انسان در برقراری ارتباط درست و مناسب با دیگران به بحث و بررسی می پردازد. هر چند معادل واژه مهارت در قرآن واژه ایی یافت نمی شود ولی می توان از واژه حُسن در حوزه مفهومی به عنوان واژه ای معادل مهارت سود جُست. منظور از حُسن همان عمل خوبی است که مورد پسند عقل و خرد است (راغب، 1412، ص 235)، زیرا ارزش آدمی به حُسن رفتار و کردار او است و این همان حوزه ارتباط انسان با دیگران است و در این رابطه است که خداوند متعال حضرت محمد (ص) را با صفت خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم/4) ستوده است و محسنین، محبوب خداوند قلمداد می شوند (بقره/ 195)، بنابراین به نظر می رسد که بهترین و نزدیکترین واژه به مهارتهای ارتباطی در قرآن و روایات، حُسن خُلق است. حُسن خُلق نوعی حالت روحی است که آدمی را در رفتار و کردار به حُسن سلوک با مردم فرا می خواند. البته برای معادل یابی واژه ارتباط در قرآن می توان به الفاظی چون مرابطه (وصل کردن نیروها و کارها)، اتصال با ارحام و تلاقی دو چیز و دو کس با هم، اشاره نمود. این پژوهش بر آن است؛ ضمن بررسی نگاه ویژه قرآن در مورد ارتباط و مهارتهای ارتباطی با بهره وری از مباحث مطرح در قرآن و روان شناسی به میزان توفیق این دانش در تبیین این مفهوم دست یابد. در این راستا به توصیف دو دیدگاه روان شناسی و قرآن پرداخته و به این نتایج نائل گردیده است که: نگاه قرآن و روان شناسی در حوزه ارتباط و مهارتهای آن با هم، اشتراک فراوانی دارند زیرا هر دو به برقراری ارتباط درست و صحیح برای رفع نیازهای بشری اهتمام ورزیده ولی در انگیزه ایجاد روابط با هم افتراق دارند. به گونه ای که در قرآن کریم هدف از برقراری ارتباط رسیدن به زندگی سالم، متعادل و متعالی است ولی روان شناسی بیشتر هدف رسیدن به زندگی سالم و متعادل است، و همچنین نگاه قرآن به برقراری ارتباط، نگاهی الهی و وحیانی است ولی نگاه روان شناسی نگاه علمی، سلامت نگر و در حد توانایی های بشر است، و نیز بررسی های انجام گرفته در حوزه معارف قرآنی نشان دهنده آن است که اولاً قرآن به روابط عاطفی و قلبی انسان تاکید می ورزد، مانند: انس، الفت بین قلوب، اخوت و دوستی، و از این رو برنامه ای منسجم برای دستیابی به چنین رابطه ایی ارائه می نماید، ثانیاً قرآن به شیوه معاشرت با اشخاص در بافتهای شخصی گوناگون (نگرش، انگیزه و شخصیت) و بافتهای موقعیتی (جنس مخالف و جایگاه مخاطب از قبیل معلم و شاگرد، پدر و مادر با فرزند و بر عکس و امثال آنها) اهتمام می ورزد، به طوری که حدود رفتاری را با هر کدام تعیین می فرماید، و ثالثاً ارتباط در قرآن انواعی دارد: 1- ارتباط به صورت معاشرت و رفت و آمد کردن 2- ارتباط کلامی بصورت محاوره (مشافهه)، تساءل، بیان و تفصیل و مجادله (مستقیم) و کتابت نامه (نوشتاری) 3- ارتباط غیر کلامی (لحن قول، حالات چهره و بدن).
مرضیه شریفی فلاورجانی سیداحمد احمدی
هدف از این مطالعه، بررسی اثربخشی سوگ درمانی شناختی- رفتاری گروهی با رویکرد اسلامی بر آثار سوگ در خانواده های داغدیده بود. این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی با استفاده از گروه کنترل و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. نمونه آماری شامل 16 خانواده داغدیده بود که به شیوه نمونه گیری مبتنی بر هدف، از بین خانواده های مراجعه کننده به مراکز درمانی و مشاوره شهرستان فلاورجان، انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه شامل 8 خانواده ) جایگیری شدند. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه سوگ درمانی شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی شرکت نمودند. هر دو گروه، سیاهه آثار سوگ هوگان (هوگان، گرینفیلد و اسکمیت، 2001)، پرسشنامه سلامت عمومی (گلدنبرگ، 1972) و مقیاس اجتناب از یادآورهای فقدان (شی یر و همکاران، 2007) را در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (5 هفته پس از اتمام مداخله) تکمیل نمودند و سپس نتایج بین دو گروه، بوسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که در مراحل پس آزمون و پیگیری، بین میانگین آثار سوگ در دو گروه آزمایش و کنترل، تفاوت های معنی داری وجود دارد (0005/0>p). یافته های این پژوهش، اثربخشی سوگ درمانی شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی، بر آثار سوگ را تأیید نموده و می تواند در تعیین برنامه های درمانی برای خانواده های داغدیده مورد استفاده قرار گیرد.
نسیم جعفری مریم فاتحی زاده
هدف پژوهش حاضر ساخت مصاحبه بالینی خانوادگی جهت تشخیص اختلالات خانوادگی و سپس تعیین روایی، پایایی آن بود. روش تحقیق از نوع ابزار سازی و اعتبارسنجی است. این پژوهش در سه مرحله انجام شد: 1) گردآوری و جمع بندی مطالعات قبلی در خصوص تشخیص خانواده سالم از خانواده ناسالم، مطالعه و جمع بندی انواع مصاحبه های خانوادگی و سپس طراحی و ساخت 3 فرم جهت مصاحبه بالینی خانوادگی شامل فرم مصاحبه بالینی خانوادگی (fci)، فرم تاریخچه خانواده (fhf) و فرم معاینه وضعیت روانی خانواده (fmse). 2) مطالعه روایی فرم های طراحی شده. در این پژوهش سه شیوه ی تعیین روایی استفاده شد: روایی محتوایی، روایی تشخیصی و روایی واگرا. نمونه آماری در این مرحله عبارتند از 60 خانواده، 30 خانواده سالم و 30 خانواده ناسالم که با روش نمونه گیری هدفمند طبقه بندی شده انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل: مصاحبه بالینی خانوادگی (fci)، پرسشنامه سنجش خانواده (fad)، پرسشنامه رضایت زناشویی (enrich) و پرسشنامه سنجش عملکرد ازدواج (mfai). 3) مطالعه پایایی فرم های طراحی شده. نمونه پژوهش جهت تعیین پایایی شامل 10 خانواده می باشد که توسط یک مصاحبه گر و دو مشاهده گر مورد سنجش قرار گرفتند. سپس میزان پایایی بین آزمایندگان مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها با بهره گیری از نسخه 19 نرم افزار آماری spss و در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت پذیرفت. در سطح آمار توصیفی به محاسبه میانگین، انحراف معیار، فراوانی، درصد فراوانی داده ها اقدام شد و در سطح آمار استنباطی از روش آماری ضریب همبستگی اسپیرمن، آزمون باکس، تحلیل تمایزات (ممیز)، آزمون لامبدای ویلکز، ماتریس ضرایب ساختاری، ضریب حساسیت، ضریب ویژگی، آمار کاپا، نسبت درست نمایی مثبت (lr+) و نسبت درست نمایی منفی (lr-)، نسبت lr+/lr- و... استفاده گردید. یافته ها نشان داد که روایی واگرای فرم مصاحبه بالینی خانوادگی با پرسشنامه های fad، enrich و mfai به ترتیب 873/0-، 838/0- و 867/0- و واریانس مشترک آنها 22/70، 17/75 و 21/76 می باشد (001/0p= ). ضریب روایی تشخیصی برابر با 998/0 بود (001/0p= ). میانگین نمرات ممیز گروه خانواده سالم 858/17- و میانگین گروه خانواده ناسالم 858/17 و برش تمایز بین دو گروه صفر می باشد. ضرایب حساسیت، ویژگی و نسبت lr+/lr- فرم مصاحبه بالینی خانوادگی در حد مطلوب بود. میزان پایایی بین آزمایندگان بر اساس آمار کاپا در 5 محور اصلی فرم fmse بالاتر از 7/0 بدست آمد.
عیسی مرادی اورگانی مریم فاتحی زاده
چکیده هدف اصلی پژوهش حاضر ، بررسی رابطه بین طرحواره های جنسی با رضایت جنسی و سازگاری زناشویی در بین فرهنگیان متاهل شهر فلاورجان بوده است . طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه فرهنگیان متاهل شهر فلاورجان بود. نمونه آماری شامل 50 نفر مرد و 50 نفر زن بوده و به روش تصادفی انتخاب شده اند. ابزار پژوهش عبارت بود از مقیاس طرح واره های جنسی، پرسشنامه رضایت جنسی و پرسشنامه سازگاری زناشویی. داده ها با نرم افزار spss محاسبه و سپس تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین طرح واره های جنسی مردان و زنان با رضایت جنسی و سازگاری زناشویی رابطه معنادار وجود دارد و مشخص شد که افرادی که دارای طرح واره جنسی مثبت بودند ، رضایت جنسی و سازگاری بیشتری داشتند. همچنین طرحواره های جنسی و رضایت جنسی سازگاری زناشویی را پیش بینی کردند. نتایج این پژوهش همسو با پژوهش های قبلی نشان داد که بین طرح واره های جنسی و متغیرهای جنسی و زناشویی رابطه وجود دارد و همچنین متغیرهای جنسی قادرند سازگاری زناشویی را پیش بینی کنند. کلمات کلیدی: طرح واره های جنسی، رضایت جنسی، سازگاری زناشویی
مسعود دیاریان سید احمد احمدی
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر علاقه اجتماعی، دینداری، ویژگیهای شخصیتی و عوامل دموگرافیک بر کیفیت رابطه زناشویی بود .جامعه پژوهش، زوجین 20 تا 50 ساله شهر اصفهان و با حداقل دو سال سابقه ازدواج و نمونه پژوهش 408 نفر (204 زوج) بود که به صورت تصادفی درمناطق مختلف سطح شهرانتخاب شدند. روش پژوهش نیز، همبستگی از نوع مدل سازی معادله ساختاری بود. ابزارهای پژوهش: فرم مشخصات دموگرافیک ، پرسشنامه پنج عامل شخصیت نئو (کاستر و مک کری، 1992) ، پرسشنامه کیفیت ادراک شده از ابعاد زناشویی (فلیچر و همکاران، 2000) ، پرسشنامه علاقه اجتماعی (گریور و همکاران ، 1973 ) و پرسشنامه دینداری (خدایاری فرد و همکاران ، 1385). نتایج: تاثیر مثبت دینداری و علاقه اجتماعی برکیفیت ر ابطه زناشویی و نیز تاثیرمنفی روان رنجوری و تاثیر مثبت برونگرایی برکیفیت رابطه زناشویی را نشان داد. ویژگیهای دموگرافیک دراین پژوهش تاثیری برکیفیت رابطه زناشویی نداشت. همچنین دربررسی مدل ارائه شده توسط پژوهش این یافته به دست آمد که دینداری و ویژگیهای شخصیتی از طریق علاقه اجتماعی برکیفیت رابطه زناشویی تاثیر می گذارند. بدین ترتیب که دینداری و برخی ویژگیهای شخصیتی باعث افزایش میزان علاقه اجتماعی در زوجین و درنتیجه افزایش کیفیت رابطه زناشویی آنان خواهد شد. از دیگر یافته های این پژوهش ، تاثیرمثبت دینداری برعلاقه اجتماعی و نیز تاثیرمنفی روان رنجورخویی برعلاقه اجتماعی و تاثیرمثبت برون گرایی، تجربه گرایی و توافق پذیری برعلاقه اجتماعی بود. بدین ترتیب مدل پیشنهادی در رابطه با پیش بینی کیفیت رابطه زناشویی درپژوهش حاضر تایید گردید و علاقه اجتماعی نقش محوری دراین مدل یافت.
عباس شکیبا مریم فاتحی زاده
زمینه و هدف: این پژوهش، با هدف کشف آسیب هایی است که باعث بروز تعارض در روابط والدین و نوجوانان پسر، در مقطع تحصیلی راهنمایی می شود. مواد و روش ها: برای دستیابی به اهداف پژوهش، پس از شناسایی آسیب های تعاملی از طریق بررسی منابع و متون نظری و پژوهشی و انجام مصاحبه نیمه ساختاری، پرسشنامه محقق ساخته آسیب های تعاملی والد- نوجوان تدوین و بر روی ??? دانش آموز پسر مقطع راهنمایی که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش بررسی محتوای در بخش کیفی و روش تحلیل توصیفی و پرسشنامه ای در بخش کمی استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که نوجوانان در ?? حوزه تعاملی خود با والدینشان دارای آسیب و تعارض قابل ملاحظه هستند. این حوزه ها در حیطه های ?) کیفیت رابطه ولی- فرزندی ?) مسائل تحصیلی ?) مسائل مربوط به خانه و نظافت ?) مسائل خانوادگی و فرهنگی و ?) مسائل مربوط به اوقات فراغت قرار داشتند. بسته بومی آموزش مهارت های ارتباطی والد- نوجوان که بر مبنای آسیب شناسی (کمی و کیفی) تعاملی والدین و نوجوانان تدوین شد و همچنین به منظور استانداردسازی، با استفاده از پیشینه نظری و پژوهشی و نیز توسط نظرات متخصصین مشاوره تایید شد. نتیجه گیری: بررسی و شناخت آسیب های موجود در روابط والدین و نوجوانان، خصوصاً در مقطع راهنمایی که دوره زمانی حساسی برای فرد و خانواده وی است، می تواند به تدوین الگوها و راهکارهای مناسبی جهت غنی سازی روابط درون خانواده و کاهش تعارضات بین نسلی کمک کند.
سمیرا خوش کام سید احمد احمدی
هدف این پژوهش، بررسی و مقایسه ی تاثیر زوج درمانی دلبستگی- روایتی و زوج درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی بر اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد زنان متاهل شهر تهران بود. روش پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس-آزمون- پیگیری و روش آماری آن تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. نمونه ی پژوهش، 36 زن متاهل با اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد بالا بودند که برای شرکت در دوره های آموزشی به فرهنگسرای وابسته به شهرداری در شهر تهران مراجعه کرده بودند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. زنان گروه آزمایش به صورت هفتگی در 14 جلسه زوج درمانی (به مدت 5/1ساعت) شرکت کردند. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه-های جمعیت شناختی، تجربه روابط نزدیک و حساسیت به طرد زوجین بود. به منظور بررسی سیر تغییر نمرات اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد، پرسشنامه ها در پنج نوبت، پیش آزمون (زمان1)، جلسه هفتم (زمان2)، پس آزمون (جلسه 14، زمان3)، یک ماه پس از درمان (پیگیری اول، زمان4) و دو ماه پس از درمان(پیگیری دوم، زمان5) توسط زنان نمونه تکمیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که رویکرد زوج درمانی دلبستگی- روایتی منجر به کاهش معنادار اضطراب دلبستگی زنان شده است و زوج درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی تاثیر معناداری بر اضطراب دلبستگی زنان متاهل نداشته است. همچنین هر دو رویکرد زوج درمانی، نمره کل حساسیت به طرد در زنان متاهل را به طور معناداری کاهش دادند. در هیچیک از گروه های زوج درمانی، عامل زمان ارزیابی تاثیر معناداری بر اضطراب دلبستگی و حساسیت به طرد زنان متاهل نداشته است. بنابراین می توان از رویکرد زوج درمانی دلبستگی- روایتی به عنوان یک مداخله موثر در کاهش اضطراب دلبستگی و از رویکردهای زوج درمانی دلبستگی- روایتی و مبتنی بر طرحواره درمانی برای مداخله موثر بر حساسیت به طرد زنان متاهل در مراکز مشاوره و درمانی استفاده کرد.
زهرا عابدی مهدی ادیبی
این پژوهش به منظور بررسی و تبیین عوامل استحکام زندگی مشترک زنانی انجام شد که از زندگی مشترک خود رضایت ندارند و دچار سرخوردگی زناشویی شده اند، اما بنا به دلایلی به غیر از مودت و رحمت و عشق و صمیمیت زناشویی به زندگی مشترک خود ادامه می دهند. پژوهش در دو بخش کیفی و کمی صورت گرفت. در بخش کیفی با 30 زن متاهل دارای فرزند، مصاحبه عمیق صورت پذیرفت و با استفاده از تکنیک کدگذاری، مفاهیم و مقوله های اصلی مصاحبه ها شناسایی شد و 11 عامل اصلی برای تداوم زندگی این گروه از زنان مشخص گردید. سپس بر اساس این عوامل، پرسش نامه ای برای سنجش دلایل استحکام زندگی مشترک زنان فاقد رضایت زناشویی تدوین شد که مورد تایید متخصصین امر و اساتید راهنما و مشاور قرار گرفت. در بخش کمی، پرسش نامه رضایت زناشویی اینریچ و پرسش نامه محقق ساخته بر روی نمونه 210 نفری اجرا گردید و با استفاده از نقطه برش پرسش نامه اینریچ، زنان ناراضی(39 نفر) شناسایی شده و پرسش نامه محقق ساخته این زنان، مورد ارزیابی قرار گرفت. در بخش کیفی مشخص شد که زنان فاقد رضایت زناشویی به دلایل مختلف از جمله: 1- وجود فرزندان، 2- وابستگی مالی زن، 3- نگرش های فرهنگی- اجتماعی به طلاق، 4- عدم حمایت اجتماعی از زن مطلقه، 5- ترس از تنهایی و واکنش زنان متاهل و مردان به زن مطلقه، 6- دیدگاه به ازدواج مجدد پس از طلاق، 7- ویژگی های شخصیتی زن به ویژه تقدیر گرایی 8- نگرانی حاصل از مشاهده الگوی زن مطلقه ناموفق، 9- قوانین طلاق، 10- نگرش های خانواده اصلی زن به طلاق و 11- نگرش های دینی، به زندگی مشترک خود ادامه می دهند. در بخش کمی هم رابطه معناداری بین استحکام زندگی این گروه از زنان و عواملی همچون وجود فرزندان، وابستگی مالی زن، نگرش های فرهنگی- اجتماعی به طلاق، ترس از تنهایی و واکنش زنان متاهل و مردان به زن مطلقه، دیدگاه به ازدواج مجدد پس از طلاق، ویژگی های شخصیتی زن به ویژه تقدیر گرایی و نگرش های مذهبی به دست آمد.
روناک عشقی نوگورانی مریم فاتحی زاده
هدف از این پژوهش. تدوین چندین مدل معادله ساختاری برای تبیین اختلالات جنسی زنان در شهر اصفهان بود. این مدل های مفروض شامل مدل عوامل شناختی، مدل عوامل هیجانی، مدل عوامل شناختی_هیجانی و مدل عوامل فرهنگی_شناختی می شد.جامعه آماری این پژوهش زنان متاهل شهر اصفهان در سال 1390 بودند که در دوران باروری قرار داشتند . نمونه پژوهش 401 نفر بود که به صورت تصادفی و به شیوه نمونه گیری خوشه ای از مناطق چهارده گانه شهر اصفهان انتخاب شدند. روش پژوهش نیز، همبستگی از نوع مدل سازی معادله ساختاری بود. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از فرم مشخصات دموگرافیک ، مقیاس عملکرد جنسی زنان (fsfi)(روزن و همکاران ،2000 )، مقیاس خود آگاهی جنسی (sscs) (ون لنک ولد و همکاران ،2008)، پرسشنامه سبک های جنسی (smq)-نسخه زنان (نوبر و پینتوگوویا ،2003)، پرسشنامه طرحواره های شناختی فعال شده در بافت جنسی (qcsasc) (نوبروپینتوگوویا ،2009)، پرسشنامه آموزه های فرهنگی-جنسی نادرست زنان(عشقی و بهرامی،1390) استفاده شد. نتایج نشان داد تاثیر عوامل شناختی(طرحواره های شخصی جنسی،افکار اتوماتیک جنسی و خودآگاهی عمومی یا معذب بودن جنسی) بر بدعملکردی جنسی زنان مثبت بود و با افزایش این عوامل شناختی ،بد عملکردی زنان افزایش می یافت. همچنین اثر خود تمرکزی بر بد عملکردی جنسی زنان مثبت بود عینی با افزایش خود تمرکزی،به واسطه افزایش توجه بر حس های درونی و بدنی عملکرد جنسی زنان بهتر شده و احتمال ابتلا به بد عملکردی جنسی کاهش می یافت. در مجموع، عوامل شناختی 63% از بد عملکردی جنسی زنان را تبیین و پیش بینی می کرد.در مدل عوامل هیجانی نیز از بین واکنش های هیجانی فقط هیجانات منفی تاثیر معنادار بر عملکردی جنسی زنان داشتند و مشکلات جنسی را افزایش می دادند. در مجموع ،عوامل هیجانی 26% از بد عملکردی جنسی زنان را تبیین و پیش بینی می کرد. در نتیجه، تاثیر عوامل هیجانی بر بدعملکردی جنسی زنان از تاثیر عوامل شناختی کم رنگ تر بود. از اینرو، در مدل بعدی این دو عامل در ترکیب با یکدیگر بررسی شدند و در واقع هیجانات مثبت و منفی بعنوان میانجی عوامل شناختی در نظر گرفته شدند. مدل شناختی _هیجانی نیز 60% از بد عملکردی جنسی زنان را تبیین و پیش بینی می کرد. در مجموع، افزودن متغیر هیجانات جنسی بر مدل شناختی نتوانست توان تبیین این مدل را افزایش دهد و نشان داد تاثیر شناخت ها قوی تر بود . در نهایت،در آخرین مدل آموزه های فرهنگی_جنسی به عنوان عامل زیربنایی در شکل گیری طرحواره های شخصی جنسی که بواسطه سایر عوامل شناختی مثل افکار اتوماتیک و خودآگاهی جنسی بر بدعملکردی جنسی زنان تاثیر می گذارد ،در نظر گرفته شد.این مدل نیز توانست 60% از بدعملکردی جنسی زنان را تبیین و پیش بینی می کرد. در مجموع می توان نتیجه گیری کرد که هر 4 مدل پیشنهادی (مدل عوامل شناختی- مدل عوامل هیجانی- مدل عوامل شناختی-هیجانی و مدل عوامل فرهنگی- شناختی)در رابطه با پیش بینی بدعملکردی جنسی زنان درپژوهش حاضر تایید گردیدند و عوامل شناختی نقش محوری در این مدل ها داشتند و بنابراین می توان در پیشگیری و درمان مشکلات جنسی زنان بر رویکردهای شناختی که طرحواره ها، باورها و خودآگاهی جنسی را با توجه به بافت فرهنگی جامعه ایران هدف قرار می دهند تاکید بیشتری کرد.
زهره قلیلی رنانی احمد احمدی
هدف از این پژوهش شناسایی معیارهای آمادگی برای ازدواج ازدیدگاه جوانان، والدین وکارشناسان، ارایه ی معیارهای بومی آمادگی و بررسی میزان آما دگی جوانان درشهراصفهان بود. در مرحله ی اول این تحقیق، پژوهشگر با انجام مصاحبه ی نیمه ساختاریافته، با سه گروه جوانان در آستانه ی ازدواج، والدین دارای فرزند در آستانه ی ازدواج و کارشناسان و مشاوران ازدواج، به شناسایی و مقایسه ی مقوله های آمادگی برای ازدواج از دیدگاه آن ها پرداخت. همچنین، در این مرحله متون مربوط به آمادگی ازدواج تحلیل محتوا شد و معیارهای آمادگی ازدواج از این متون نیز استخراج شد. در مرحله ی دوم با استفاده از نتایج بخش کیفی تحقیق، پرسشنامه ی بومی آمادگی ازدواج تدوین شد و روایی و پایایی آن تأیید گردید.مرحله ی سوم تحقیق با اجرای این پرسشنامه بر روی 245 نفر ازجوانان در آستانه ی ازدواج شهر اصفهان که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند اجرا گردید تا میزان آمادگی برای ازدواج در آن هابررسی شود. از طریق تحلیل اکتشافی عوامل پرسشنامه، 11 عامل برای آمادگی ازدواج استخراج شد.در تحلیل تأییدی عوامل آمادگی برای ازدواج، سه عامل آمادگی فردی، آمادگی بین فردی و آمادگی زمینه ای مورد تأیید قرار گرفت. ابزار های این تحقیق شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته، متون مربوط به آمادگی، پرسشنامه ی آمادگی برای ازدواج و پرسشنامه ی جمعیت شناختی بود. تحلیل داده ها ی کیفی با استفاده از کدگذاری مفاهیم و مقوله بندی آن ها، و تحلیل داده های کمی با استفاده از تحلیل عوامل اکتشافی و تأییدی و تحلیل واریانس انجام گرفت. ازنتایج بخش کیفی تحقیق 11 مفهوم کفایت عقلی، آمادگی اخلاقی، مدیریت هیجان، آمادگی شخصیتی، سلامت روان شناختی، نقش های مربوط به خانواده، مهارت ارتباط، آمادگی جسمی، آمادگی مالی، آمادگی خانوادگی و آمادگی اجتماعی برای معیارهای آمادگی ازدواج به دست آمد. این مفاهیم در نهایت در مقوله های آمادگی فردی، آمادگی بین فردی، و آمادگی زمینه ا ی قرار گرفت. یافته های بخش کمی تحقیق نیز نشان داد که آمادگی کلی ازدواج در جوانان اصفهان و آمادگی آن هادر حیطه های مهارت بین فردی و آمادگی زمینه ای به طور معناداری از متوسط پایین تر است، اما میانگین آمادگی فردی به طور معناداری از میانگین بالاتر بود. بین دختران و پسران در خصوص آمادگی کلی برای ازدواج تفاوت معناداری یافت نشد. هیچ کدام از متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات و اشتغال در آمادگی ازدواج تأثیر نداشت. به جز خرده مقیاس کفایت عقلی، تفاوت معناداری از نظر سایر خرده مقیاس ها بین پسران و دختران مشاهده نشد.
مجید جهانیان احمد احمدی
رضایت زناشویی، یک تجربه شخصی در ازدواج است که تنها توسط خود فرد در پاسخ به میزان لذت رابطه زناشویی، قابل ارزیابی است. توجه به اهمیت ازدواج و خانواده و ثبات روابط زناشویی، ضرورت استفاده از رویکردهای غنی سازی روابط زناشویی را روشن می سازد. در این پژوهش از برنامه غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر آموزش ذهن آگاهی استفاده شده است. ذهن آگاهی به بیان ساده آگاهی همراه با توجه هدفمند و غیر قضاوتی از لحظه اکنون است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر آموزش ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی زوجین شهر اصفهان انجام شد. برای این منظور از روش نیمه آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد، و20 زوج به صورت در دسترس انتخاب شدند و به تصادف در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. جامعه آماری، زوجین شهر اصفهان بودند. آموزش طی هشت جلسه ی 90 دقیقه ای صورت گرفت. شرکت کنندگان هر دو گروه قبل و بعد آموزش مقیاس زناشویی انریچ(فرم کوتاه 35 سوالی) را تکمیل کردند. یافته های پژوهش که با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره بدست آمدند، نشان داد برنامه آموزشی غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد مقیاس زوجی انریچ، شامل رضایت زناشویی، ارتباط و حل تعارض تاثیر مثبت معنادار دارد ولی در بعد تحریف آرمانی تاثیر معناداری یافت نشد. یافته ها در مجموع دلالت بر تاثیر مثبت غنی سازی روابط مبتنی بر ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی دارد.
فاطمه بای مریم فاتحی زاده
هدف: این مطالعه جهت بررسی و مقایسه اثربخشی زوج درمانی تلفیقی دلبستگی- پردازش شناختی و رفتاری-شناختی بر سیر فرایندهای روانشناختی جنسی و عملکرد جنسی زنان و رضایت جنسی همسرانشان در شهر اصفهان انجام گرفت. روش: روش این مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و روش آماری آن تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و نمونه مورد نظر از میان 120 نفر از زنانی انتخاب شدند که به فرهنگسرای خانواده اصفهان مراجعه کرده بودند که از میان آنها 30 نفری که واجد شرایط فراخوان و ورود به جلسات بودند به طور تصادفی انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند. زنانی که در هر یک از گروه های درمانی قرار داشتند، به مدت 10 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. ابزاری که در این پژوهش به کار گرفته شد نیز شامل پرسشنامه های جمعیت شناختی، سلامت روان، خودآگاهی و جرات ورزی جنسی، سبک های جنسی، طرحواره شناختی فعال شده، عملکرد جنسی زنان و رضایت جنسی همسرانشان می شد. به منظور ثبت سیر تغییرات نمره های مربوط به فرایندهای روانشناختی جنسی (خودآگاهی جنسی، جرات ورزی جنسی، سبک های جنسی، طرحواره شناختی فعال شده) و عملکرد جنسی توسط زنان و رضایت جنسی توسط همسرانشان، پرسشنامه ها در مرحله ی پیش ازمون (زمان1) پس آزمون (زمان2)، یک ماه بعد (پیگیری اول، زمان 3)، و دو ماه بعد (پیگیری دوم، زمان 4) تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغبره در گروه های مورد مطالعه نشان داد که اثر درمان بر سبک های جنسی(افکار اتواماتیک و هیجانات جنسی) زنان و رضایت جنسی همسران آزمودنی ها از نظر آماری معنادار بود. بنابراین می توان وجود اختلاف بین گروه ها (دلبستگی- پردازش شناختی و کنترل) را پذیرفت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که اثر درمان ها در مراحل پیگیری اول و دوم بر سبک های جنسی(افکار اتوماتیک، هیجانات جنسی، پاسخ های جنسی) زنان و رضایت جنسی همسرانشان از نظر آماری معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، هر چند هر دو مداخله تاثیرگذار بوده اند اما در مجموع زوج درمانی تلفیقی دلبستگی- پردازش شناختی هم در فرایند و هم در پیگیری موثرتر بوده است. کلید واژه ها: زوجدرمانی دلبستگی_ پردازش شناختی، زوجدرمانی رفتاری_ شناختی، فرایندهای روانشناختی جنسی، عملکرد جنسی زنان، رضایت جنسی
مسعود صادقی سید احمد احمدی
چکیده هدف این پژوهش تدوین مدل بومی خانواده سالم و بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر این مدل بر سلامت خانواده، عملکرد خانواده و کیفیت رابطه زناشویی بود. پژوهش به روش طرح تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) انجام گرفت. در اولین مرحله از این پژوهش که به صورت کیفی صورت پذیرفت، سوالات مصاحبه نیمه ساختار یافته در زمینه خانواده سالم تدوین گردید. سپس جلسات مصاحبه توسط پژوهشگر با زوجین و متخصصان خانواده و ازدواج انجام شد و معیارها و ویژگی های خانواده سالم بر اساس نظر زوجین و متخصصان خانواده استخراج گردید. در ادامه پژوهش های انجام گرفته در زمینه خانواده سالم مورد بررسی قرار گرفت و مقوله های مرتبط با خانواده سالم استخراج شد. در مرحله دوم پژوهش، پرسشنامه ای مبتنی بر ابعاد مدل تدوین شده خانواده سالم ساخته شد و پایایی و روایی همگرا و روایی تشخیصی آن مورد آزمون قرار گرفت. سپس بصورت میدانی مدل تدوین شده جهت برازش بررسی شد. در مرحله سوم پژوهش، بسته آموزشی مبتنی بر ابعاد استخراج شده مدل بومی خانواده سالم در 10 جلسه آموزشی تدوین گردید. در نهایت در مرحله چهارم پژوهش، اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر مدل بومی تدوین شده خانواده سالم بر زوجین مورد ارزیابی قرار گرفت. این مرحله به شیوه ی شبه تجربی انجام شد و در آن از پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری با گروه آزمایش و گواه استفاده گردید. در این بخش 40 نفر به شیوه تصادفی ساده و از روی لیست افراد حاضر به همکاری انتخاب و در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. متغیر مستقل بسته آموزشی خانواده سالم بود که در 10 جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه خانواده سالم، پرسشنامه عملکرد خانواده، و پرسشنامه کیفیت ابعاد رابطه ادراک شده بود. در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با زوجین درکدگذاری باز 83 مقوله و در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی 19 مقوله، در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با متخصصان خانواده در کدگذاری باز 106 مقوله و در کدگذاری محوری 21 مقوله و از تجزیه و تحلیل کیفی پژوهش ها پیرامون خانواده سالم نیز 114 مقوله بدست آمد که در کدگذاری محوری براساس شباهت موضوعی در 20 مقوله قرار داده شدند. سپس با استفاده از سه سو یه سازی (مثلث سازی) بر اساس مقوله های مستخرج از مصاحبه با متخصصان خانواده، زوجین و پژوهش ها مدل بومی خانواده سالم در 14 بعد تدوین شد. یافته های پژوهش نشان داد که پرسشنامه ساخته شده خانواده سالم از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بوده و مدل بومی ارائه شده به روش کیفی برای خانواده سالم با داده های میدانی برازش دارد و ساختار عاملی مفروض مورد تأیید قرار گرفت. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که مداخلات باعث بهبود و ارتقاء سلامت خانواده و ابعاد آن (01/0 >p)، عملکرد خانواده و ابعاد آن (01/0 >p) و کیفیت رابطه زناشویی و ابعاد آن (01/0 >p) در زوجین شده است. نتایج مرحله پیگیری پس از یک ماه نیز نشان داد که اثربخشی مداخله باقی مانده بود (01/0 >p). کلید واژه ها: مدل بومی خانواده سالم، سلامت خانواده، عملکرد خانواده، کیفیت رابطه زناشویی، پژوهش کیفی
سمیه موسوی مریم فاتحی زاده
چکیده مقدمه:هدف این پژوهش تدوین الگوی زوج درمانی شخصیتی –سیستمی و بررسی اثربخشی این الگو بر سازگاری زناشویی زوجین شهرستان شهرضا بود. روش: پژوهش کنونی شامل دو بخش کیفی و کمی است. در بخش کیفی روش پژوهش مطالعه متون و منابع مربوط به رویکردهای سیستمی وساختی و رویکرد شخصیتی کتل تازمان اشباع مقوله است یعنی تا جاییکه بتوان این رویکردها را در الگوی منسجمی جای داد و الگوی زوج درمانی شخصیتی – سیستمی تدوین نمود. در بخش کمی روش پژوهش نیمه تجربی است و ازطرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. اعضای گروه آزمایش و کنترل قبل از شروع جلسات پیش آزمون را تکمیل کردند. سپس زوجین گروه آزمایش در جلسات مداخله ای مبتنی بر رویکرد سیستمی – شخصیتی که شامل نه جلسه زوج درمانی سیستمی و نه جلسه زوج درمانی شخصیتی بود شرکت کردند. در پایان نیز هردو گروه به پس آزمون پاسخ دادند. متغیر مستقل رویکرد شخصیتی – سیستمی و متغیر وابسته میزان سازگاری و ابعاد آن است یافته ها:داده های به دست آمده برای بررسی میزان تاثیر الگوی زوج درمانی تحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس بین افراد گروه آزمایش و گواه در متغیر وابسته یعنی سازگاری زناشویی و ابعاد آن(توافق ،ابراز محبت ،همبستگی و رضایت ) تفاوت معناداری را نشان دادند. نتیجه گیری:براساس نتایج این پژوهش اثربخشی الگوی زوج درمانی شخصیتی – سیستمی بر سازگاری زناشویی تمام ابعاد آن (توافق ،ابراز محبت ،همبستگی و رضایت ) تایید شد . کلیدواژه ها :الگوی زوج درمانی شخصیتی-سیستمی ، سازگاری زناشویی
سولماز ربیعی مریم فاتحی زاده
چکیده ندارد.
مرضیه ملکیها ایران باغبان
چکیده ندارد.
بنت الهدی هدایتی مریم فاتحی زاده
چکیده ندارد.