نام پژوهشگر: محمد حسین آبنوسی
ناهید حبیب اللهی نجف آبادی محمدرضا امیرجانی
پایداری نهال ها در مراحل اولیه رشد، یکی از مهم ترین فاکتورهای تعیین کننده بازده بالا در گیاهان زراعی است و به شدت بوسیله شوری خاک تحت تأثیر قرار می گیرد. گیاه برنج مخصوصا در مراحل نشا، به تنش شوری بسیار حساس می باشد. هدف از این تحقیق مقایسه پاسخ های فیزیولوژیک رقم خزر (حساس به شوری) و زاینده رود (مقاوم به شوری) تحت تنش شوری بود. ابتدا بذرهای برنج در معرض 0، 100 و 200 میلی مولار nacl قرار گرقتند. جوانه زنی دانه ها با افزایش غظت نمک به مقدار قابل توجهی کاهش یافت. درصد جوانه زنی رقم زاینده رود نسبت به رقم خزر بالاتر بود. سپس غلظت 100 میلی مولار برای مطالعات بیشتر انتخاب گشت. از گیاهان 25 روزه که به مدت 96 ساعت تحت تنش شوری 100 میلی مولار قرار گرفته بودند، به منظور بررسی میزان پرولین، سدیم و پتاسیم، سیلیس، رنگدانه های فتوسنتزی، کارایی فتوسیستم ii، میزان فعالیت آنزیم کاتالاز استفاده شد. تنش شوری سبب کاهش محتوای آبی برگ در هر دو رقم گشت. وزن تر و خشک ارقام با شوری به میزان متفاوتی کاهش یافت (به ترتیب 31%، 35% در ریشه خزر و 9/3%، 2/3% در ریشه زاینده رود و 72%، 51% در بخش هوایی رقم خزر و 57%، 34% در بخش هوایی زاینده رود). طول بخش هوایی نیز نسبت به گیاهان شاهد کاهش یافت (65% در رقم خزر و 53% در رقم زاینده رود)، اما تنش شوری باعث افزایش طول ریشه در هر دو رقم گشت (54% در رقم خزر و 26% در رقم زاینده رود). شوری میزان پرولین گیاه را افزایش داده و به مقدار 21/62 میکروگرم پرولین بر گرم وزن تر در بخش هوایی رقم خزر و 27/94 میکروگرم بر گرم وزن تر در بخش هوایی رقم زاینده رود افزایش داد. میزان سدیم در گیاهان تحت تنش 876% در بخش هوایی رقم خزر نسبت به گیاهان شاهد افزایش داشت و این افزایش در رقم زاینده رود 427% بود، تنش شوری میزان سیلیس بخش هوایی را نیز افزایش داده (334% در خزر و 85% در زاینده رود در مقایسه با گروه شاهد). به نظر می رسد که میزان پتاسیم به میزان سدیم بافت بستگی دارد. میزان کلروفیل a، b و کل با شوری کاهش یافت (به ترتیب 28%، 30%، 5/28% در رقم خزر و 35%، 31%، 5/33% در رقم زاینده رود). تنش شوری باعث افزایش معنی دار میزان کاتالاز در رقم زاینده رود شد ولی هیچ تغییری در رقم خزر نسبت به گیاهان شاهد مشاهده نشد. شوری 100 میلی مولار، نسبت fv/ fm را در رقم خزر کاهش داد ولی تفاوت معنی داری در این نسبت در رقم زاینده رود مشاهده نگشت.
سوگند محسنی محمد حسین آبنوسی
سدیم آرسنیک یک آلاینده زیست محیطی با توان تولید رادیکال آزاد و تخریب بافتی می باشد. ویتامین e به عنوان یک آنتی آکسیدان قوی شناخته شده است. هدف این مطالعه بررسی اثر ویتامین e بر بافت کلیه در رتهای تیمار شده با سدیم آرسنیت با استفاده از تکنیک استریولوژی می باشد. برای انجام این آزمایش ابتدا رتهای نر نژاد ویستار با میانگین وزنی20±165گرم به 4 گروه (6n=) کنترل، ویتامین e (100mg/kg/day)، سدیم آرسنیت (8mg/kg/day) و سدیم آرسنیت + ویتامین e تقسیم شد. پس از دو ماه تیمار و تعیین وزن رتها، کلیه چپ خارج و فیکس شد. حجم کل کلیه، حجم مدولا و کورتکس، حجم پروکسیمال و دیستال توبول به همراه حجم اپی تلیوم و لومن توبولها و طول پروکسیمال توبول و دیستال توبول ،حجم گلومرولوس و اجزای آن تخمین زده شد. داده ها با روش آنالیز واریانس یکطرفه آنالیز و تفاوت میانگین ها درحد (05/0 p<) معنی دار در نظرگرفته شد. در این پژوهش میانگین وزن رتها، حجم کل کلیه، حجم کورتکس، حجم پروکسیمال توبول وحجم اپی تلیوم آن، حجم دیستال توبول و لومن آن، حجم گلومرول و حجم تافت در گروه سدیم آرسنیت نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری(05/0 p<) نشان داد. ویتامینe در گروه سدیم آرسنیت + ویتامینe موجب افزایش معنی دار (05/0 p<) حجم کورتکس، حجم پروکسیمال توبول و حجم سلولهای اپی تلیومی پروکسیمال توبول درحد گروه کنترل شد. همینطور ویتامین e درگروه سدیم آرسنیت + ویتامینe موجب افزایش وزن کلیه،حجم کلیه،حجم لومن پروکسیمال توبول و حجم گلومرول و حجم تافت نسبت به گروه سدیم آرسنیت شد. نتایج این پژوهش نشان داد که ویتامینe توانست اثرات نامطلوب سدیم آرسنیت بر بافت کلیه را تا حد زیادی جبران کند. بنابراین می توان ویتامینe را به عنوان یک مکمل در مسمویت های ناشی از سدیم آرسنیت استفاده کرد.
فخرالسادات صفرآبادی محمد حسین آبنوسی
استفاده از بافت بدون سلول به عنوان داربست به دلیل تاثیر ماتریکس خارج سلولی در افزایش قدرت تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیم در مهندسی بافت مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف از این مطالعه تهیه داربست طبیعی از عصب سیاتیک بدون سلول و کشت و تمایز سلول های بنیادی مزانشیم مغز استخوان موش صحرایی به سلول های شبه عصبی برروی آن بود. لذا عصب سیاتیک با جراحی از موش صحرایی خارج و سلولهای آن با استفاده از دترجنتهای سدیم دزاکسی کولات، sds و تریتون x-100 حذف شد. سلول های بنیادی مزانشیم پس از استخراج از مغز استخوان موش صحرایی در محیط dmem حاوی 15 درصد fbs به مدت 14 روز کشت و توسط ویژگی اتصال به سطح پلاستیکی تخلیص و مزانشیمی بودن آن توسط تمایز به استخوان تائید شد. سپس سلول های مذکور با چهار روش بر روی داربست حاصله کاشته شد و توانایی زیستی و تکثیر آنها در 1، 5، 10، 15 و 20 روز پس از کاشت بر روی داربست با آزمون mtt بررسی شد. تمایز سلولهای بنیادی مزانشیم به سلولهای شبه نورون با استفاده از 2-مرکاپتواتانول در کشت دو بعدی و سه بعدی (بر روی داربست) انجام و تغییرات مورفولوژیکی سلول های تمایز داده شده با استفاده از رنگ آمیزی با هوخست، پروپیدیوم آیوداید و آکریدین اورنج بررسی شد. همچنین بیان ژن nestin به عنوان شاخص تمایزی نورونها در سلول های شبه نورون حاصل از تمایز با 2- مرکاپتواتانول با استفاده از روش rt-pcr بررسی شد. آنالیز واریانس یک طرفه داده ها افزایش معنی داری (p<0.05) را در تعداد سلول های زنده در داربست در روز بیستم بعد از کاشت نشان داد. از طرفی در حضور 2-مرکاپتواتانول سلول های بنیادی مزانشیم دارای مورفولوژی مشابه سلولهای شبه نورونی با جسم سلولی کوچک و استطاله های سیتوپلاسمیک در کشت دو و سه بعدی بود. افزایش بیان ژن nestin در سلول های شبه نورون همراستا با تغییرات مورفولوژیکی این سلولها بود. نتایج این پژوهش نشان داد که داربست تهیه شده از عصب سیاتیک دارای شرایط لازم برای استقرار و رشد و تکثیر سلولهای مزانشیم مغز استخوان موش صحرایی و تمایز آنها به شبه نورون بود.
مهدیه موسوی محمد حسین آبنوسی
کادمیوم یک فلز سنگین بوده که در صنایع کاربرد فراوان داشته و بعنوان یک آلاینده زیست محیطی شناخته شده است. تحقیقات زیادی بر روی اثرات کادمیم بر سلامت انسان گزارش شده است و مشخص شده که یاعث آسیب شدید به اندام های مختلف مانند شش،کبد،کلیه ،بیضه ،مغز و حتی جفت می گردد. کادمیوم چندین اثر بر روی سلول دارد و بر روی پیشرفت سیکل سلولی، تکثیر،تمایز،همانندسازی و ترمیم dna تاثیر می گذارد. در این تحقیق به بررسی اثر کلرید کادمیوم بر سلول بنیادی مزانشیم پرداخته شد .به منظور بررسی توکسیکولوژی اثر این آلاینده، سلول بنیادی مزانشیمی با توانایی خود نوسازی و قابلیت تمایز به انواع سلول ها می تواند به عنوان مدل مناسبی مورد استفاده قرار گیرد. لذا هدف این مطالعه بررسی اثر دوزهای مختلف(3000-250 نانومولار )کلرید کادمیوم در طی 21 روز تیمار بر توانایی زیستی سلول بنیادی مزانشیم مغز استخوان رت و تاثیر دوزهای 750 و 2000 نانومولار کلرید کادمیوم به عنوان دوزهای منتخب در بررسی توانائی تکثیر، تغییرات مورفولوژی و تمایز استئوژنیک این سلول ها بود. در این مطالعه پس از بررسی توانایی زیستی توسط دو روش رنگ آمیزی تریپان بلو و mtt، توانایی کلونی زایی (cfa) در روزهای 7،14 و 21 و میزان دوبرابر شدگی جمعیت (pdn) در روزهای 5 ،10،15 و 21 ارزیابی گردید. همچنین از رنگ آمیزی فلورسنت (هوخست و آکریدین اورانژ) برای بررسی تغییرات مورفولوژیکی استفاده گردید . بعلاوه میزان تمایز با استفاده از روش کمی آلیزارین رد مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها توسط نرم افزار spss و روش آنالیز واریانس یک طرفه (tukey test) و دو طرفه مورد ارزیابی قرار گرفت و p<0.05 به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که کلرید کادمیوم در یک اثر وابسته به دوز و زمان بصورت معنی داری منجر به کاهش توانایی زیستی، توانایی کلونی زایی و میزان دوبرابرشدگی جمعیت سلول های بنیادی مزانشیم مغز استخوان رت می شود. علاوه بر آن تغییرات مورفولوژیکی مانند شکستگی و تراکم کروماتین هسته، کاهش معنی دار قطر هسته و چروکیدگی سیتوپلاسم در این سلول ها نیز مشاهده شد. این آلاینده همچنین باعث کاهش میزان معدنی شدن در سلول های استئوبلاست تمایز یافته گردید.
عباس بختیاری ملک سلیمانی
چکیده بررسی قابلیت حیات اسپرم انسان تیمار شده با سدیم آرسنیت به کمک سنجش mtt سنجش قابلیت حیات اسپرم به روش diphenyltetrazoliumbromid) mtt (3[4,5-dimethylthiazol-2-yl]-2,5- یکی از روش های ارزیابی کیفیت اسپرم محسوب می شود که می تواند اطلاعات مفیدی را در خصوص باروری اسپرم ارائه نماید. هدف این پژوهش بررسی کمی قابلیت حیات اسپرم انسان با استفاده ازسنجشmtt بود. علاوه بر آن در این مطالعه اثرات مضر سدیم آرسنیت بر قابلیت حیات اسپرم انسان مورد بررسی قرار گرفت. پس از تهیه ی نمونه های اسپرم انسان، پارامترهای اسپرمی (شمارش و قابلیت تحرک) تعیین شد تا اطلاعات اولیه ای از لحاظ کیفیت اسپرم کسب گردد. سپس اسپرم ها با محیط کشت ham’s f10 + 25 mm hepes شستشو داده شد. با استفاده از جذب نوری mtt حاصل از مخلوط درصد های مختلف اسپرم زنده و مرده منحنی استاندارد رسم شد. سپس با استفاده از معادله رگرسیون بدست آمده از منحنی استاندارد قابلیت حیات 20 نمونه اسپرمی (در هر نمونه 106×3 اسپرم) که به روش mtt سنجش شده بود محاسبه گردید. علاوه بر این قابلیت حیات این نمونه ها به روش ائوزین-نگروزین سنجش شد تا مقایسه ای با سنجش mtt انجام شود. اسپرم های شسته شده به دو گروه تقسم شدند: 1- گروه کنترل و 2- گروه تیمار با غلظت های 0، 1/0، 5/0، 1 ،3 ،5 ،10 ،20 ،50 و 100 میکرومولار سدیم آرسنیت در زمان های 0، 60، 120 و 180 دقیقه. سپس قابلیت حیات نمونه های کنترل و تیمار به روش سنجش mtt و ائوزین-نگروزین مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین از نمونه های تیمار شده گسترش تهیه شد. به منظور بررسی جنبه های مورفولوژیکی و بیوشیمیایی آپوپتوزیس در هسته اسپرم های گروه کنترل و تیمار، رنگ آمیزی هوخست (hoechst)، دیف کوئیک (diff-quick) و تانل(tunel) بر روی گسترش های اسپرمی انجام شد. علاوه برآن جهت بررسی تمامیت dna و وضعیت پروتامین به ترتیب رنگ آمیزی آکریدن اورنژ و آنیلین بلو بر روی گسترش های اسپرمی صورت گرفت. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار spss و روش آنالیز واریانس اندازه گیری تکراری (repeated measure) و t-test مورد تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت و تفاوت میانگین ها در سطح 05/0 p < معنی دار در نظر گرفته شد. مقایسه درصد قابلیت حیات 20 نمونه اسپرمی حاصل از دو روش سنجش mtt و ائوزین-نگروزین مشخص نمود که در اکثر نمونه ها سنجش mtt درصد بالاتری در قابلیت حیات اسپرم نسبت به روش ائوزین–نگروزین را نشان داد. در بررسی قابلیت حیات اسپرم های تیمار شده با سدیم آرسنیت به کمک سنجش mtt نشان دهنده اثر متقابل معنی داری (001/0 p<) بین غلظت و زمان بر درصد قابلیت حیات اسپرم بود. بررسی ماده ژنتیکی اسپرم شامل تمامیت dna (دناتوره شدن ساختمان دو رشته ای به تک رشته ای) و همچنین تغییرات پروتامین در اسپرم های تیمار شده با سدیم آرسنیت در مقایسه با گروه کنترل تاثیر قابل ملاحظه ای مشاهده نشد. همچنین نتایج بررسی مشخصات مورفولوژیکی و بیوشیمیایی آپوپتوزیس در هسته اسپرم های تیمار شده با سدیم آرسنیت در مقایسه با گروه کنترل تغییر قابل توجهی نداشت. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که سنجشmtt به عنوان یک روش مناسب می تواند برای ارزیابی کمی قابلیت حیات اسپرم انسان مورد استفاده قرار گیرد و نسبت به روش ائوزین–نگروزین دقیق تر می باشد. همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد که سدیم آرسنیت باعث کاهش معنی دار قابلیت حیات اسپرم انسان می شود و این کاهش از اختلال در تمامیت dna، تغییر پروتامین ویا تغییرات مورفولوژیکی و بیوشیمیایی آپوپتوزیس در هسته اسپرم ناشی نشده است. کلید واژه ها: اسپرم انسان، سنجش mtt، قابلیت حیات اسپرم، سدیم آرسنیت.
راضیه کشاورز محمد حسین آبنوسی
چکیده مطالعه اثر تنش پراکسید هیدروژن به عنوان عامل تولید کننده رادیکال آزاد اکسیژن بر پاسخ دهی سلولی گیاه پریوش درکشت سلولی مقدمه: پریوش (catharanthus roseus) گیاهی است دارویی، که به دلیل وجود ترکیبات دارویی و آلکالوئیدها مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه پراکسید هیدروژن نقش اساسی در تنظیم بیان ژن دارد، لذا در این تحقیق اثر پراکسید هیدروژن بر پاسخ سلولی گیاه پریوش در کشت سلولی و کالوس این گیاه مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: بذر گیاه پریوش در گلدان حاوی پرلیت کشت و به منظور القا کالوس، برگ ها در شرایط استریل بر روی محیط کشت جامد ms قرار داده شدند. کالوس ها بعد از سه هفته واکشت و از کالوس های واکشت دوم برای تهیه کشت سوسپانسیون سلولی استفاده شد. برای سنجش توانایی زیستی، سلول ها با غلظت های مختلف پراکسیدهیدروژن (0، 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9و 10 میکرومولار) برای مدت 1، 3 و 6 روز تیمار و از دو روش تریپان بلو و mtt استفاده شد. تغییرات مورفولوژیکی ایجاد شده در هسته و سیتوپلاسم با روش های رنگ آمیزی هوخست و آکریدیناورنژ، تغییرات پروفیل پروتئینی توسط روش sds-page، و همچنین تغییر در محتوی پرولین، پروتئین کل، مالون دی آلدئید، ترکیبات فنلی، فلاونوئید کل و آلکالوئید کل توسط روش های بیوشیمیایی بررسی شد. ضمناً فعالیت آنزیم های کاتالاز، گایاکول پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز نیز اندازه گیری و داده ها با استفاده از نرم افزار آماریspss و با استفاده ازروش anova و تست دانکن آنالیز شد و (p<0.05) به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد. نتایج: نتایج بدست آمده نشان داد که در توانایی زیستی سلول های تیمار شده کاهش معنی داری به صورت وابسته به غلظت و زمان در مقایسه با کنترل مشاهده شد. البته برخی از غلظت ها به دلیل نزدیکی با یکدیگر تفاوت معنی داری را نشان ندادند لذا برای انجام آزمون های بعدی تنها سه دوز 1، 5 و 10 میکرومولار و زمان 6 روز که در این پژوهش بیشترین زمان برای القاء صدمات سلولی بود انتخاب شد. پراکسیدهیدروژن موجب تغییر معنی دار فعالیت آنتی اکسیدان ها از جمله آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز، پراکسیداز، کاتالاز و متابولیت های ثانویه ای همچون فنل، فلاونوئید و آلکالوئید کل شد و توان آنتیاکسیدانی بر اساس احیاء آهن، نیز با افزایش مواجه بود. همچنین غلظت مالون°دیآلدئید ناشی از پراکسیداسیون لیپیدها در کالوس های تیمار شده در مقایسه با کنترل، نیز افزایش معنیدار (p?0.05) نشان داد. علاوه بر نتایج فوق، پروفیل پروتئینی در بافت کالوس تیمار شده نیز در مقایسه با کنترل دستخوش تغییراتی از جمله افزایش بیان باند پلی پپیتیدی 53 کیلو دالتون و ظهور باند 85 و 111 کیلو دالتونی شد. نتیجه گیری: تنش اکسیداتیو ناشی از حضور پراکسیدهیدروژن موجب تغییر در مرفولوژی و کاهش قدرت زیستی سلول ها شد. علاوه بر این تنش پراکسید هیدروژن همراه با پاسخ شیمیایی سلول در جهت کاهش اثر اکسیداتیو پراکسیدهیدروژن بود. نکته قابل توجه افزایش غلظت متابولیت های ثانویه در اثر تیمار با پراکسیدهیدروژن بود که می تواند در آینده در جهت تولید بیشتر این ترکیبات به کار گرفته شود، البته آزمایشات و تحقیقات بیشتر در این زمینه پیشنهاد می گردد. کلمات کلیدی: پراکسیدهیدروژن، قابلیت حیات و مورفولوژی سلولی، کشت سلولی، گیاه پریوش، متابولیت های ثانویه
سارا قره شیخ لو محمد حسین آبنوسی
پریوش (catharanthus roeus)، گیاهی دارویی و متعلق به خانواده آپوسیناسه است که به دلیل وجود ترکیبات دارویی و آلکالوئیدها مورد توجه قرار گرفته است. فلز سرب یکی از مهمترین آلاینده های محیط زیست به شمار می آید. که در فرایندهای متابولیسمی عنصری غیر ضروری بوده و حتی در مقادیر بسیار کم نیز برای موجودات زنده سمی و کشنده می باشد. یکی از نتایج حضور فلزات سنگین در سلول گیاهی القای استرس اکسیداتیو می باشد. پژوهش حاضر، به بررسی اثر تنش اکسیداتیو ناشی از حضور فلز سرب بر توانایی زیستی، تغییرات مورفولوژی و بیوشیمیایی کالوس گیاه پریوش کشت شده در محیطms تحت غلظت های مختلف سرب پرداخته شد و داده ها با استفاده از نرم افزار spssو روش anova و آزمون دانکن آنالیز شد و (p<0.05) به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که تنش اکسیداتیو ناشی از حضور نیترات سرب موجب تغییر در مورفولوژی و کاهش قدرت زیستی سلول ها شد. همچنین نیترات سرب سبب افزایش معنی دار فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی از جمله کاتالاز، سوپراکسید دسموتاز و گایاکول پراکسیداز و متابولیت های ثانویه ای همچون فنل، فلاونوئید و آلکالوئید کل و توان آنتی اکسیدانی شد. همچنین غلظت مالون دی آلدئید ناشی ازپراکسیداسیون لیپیدها در کالوس های تیمار شده در مقایسه با کنترل، نیز افزایش معنی دار (p<0.05) نشان داد. علاوه بر نتایج فوق، پروفیل پروتئینی در بافت کالوس تیمار شده نیز در مقایسه با کنترل دستخوش تغییراتی شداز جمله افزایش بیان باند پلی پپتیدی 99 کیلو دالتون و کاهش باند 28 کیلو دالتونی شد .
الهام شجاع فر محمد حسین آبنوسی
سلول های بنیادی مزانشیمی، سلولهای چند توانی هستند که در استرومای مغز استخوان قرار گرفته اند. پتانسیل سلولهای بنیادی مزانشیمی در تشکیل استخوان، غضروف و چربی در invivo و invitero نشان داده شده است. البته پلاستیسیتی سلول های بنیادی محدود به مشتقات مزانشیمی نمی شود. مطالعات اخیر انعطاف پذیری قابل توجهی را در توانایی تمایز سلول های بنیادی نشان داده است. اخیرا سلول های مزانشیمی به دلیل پتانسیل استفاده شان در پیوند بافت مورد توجه بوده اند.آرسنیک غیر اورگانیک، یکی از موثرترین کارسینوژن های انسانی بوده و با وقوع انواع سرطان هایی نظیر سرطان پوست، شش، کبد، کلیه و پروستات در ارتباط است. آرسنیک به طور وسیع در طبیعت گسترش داشته و در غذا، آب، خاک و ذرات موجود در هوا یافت می شود. این عنصر نه تنها در طبیعت وجود دارد بلکه به صورت محصول عمل انسان نیز به آن وارد می شود. آرسنیک غیر اورگانیک به دو صورت اکسید پنج ظرفیتی و سه ظرفیتی فراوان است که حالت سه ظرفیتی آن اثرات سمی بیشتری دارد. همچنین آرسنیک سه ظرفیتی داروی باستانی است که در طب چینی استفاده می شده است و در قرن گذشته نیز در طب غرب توجه زیادی به آن شده است. این ویژگی دارویی آن به دلیل تواناییش در القای آپوپتوزیس و تمایز است. در این مطالعه پس از استخراج مغز استخوان رت نژاد ویستار با استفاده از روش فلش اوت سلول های بنیادی مزانشیمی در محیط dmem(dulbeccos modified eagel medium) حاوی 15 درصد fbs (fetal bovine serum) به مدت 14 روز کشت و توسط ویژگی اتصال به سطح پلاستیکی تخلیص شد. سپس این سلول ها با غلظت های مختلف سدیم آرسنیت تیمار شد؛ این تیمار در چهار دوره زمانی متفاوت اجرا شد ( ساعت 48، 36، 24، 12). قدرت زیستی سلول ها ی تحت تیمار توسط تست رنگ سنجی mtt و تست رنگ آمیزی تریپان بلو، محاسبه شد.داده های این مرحله باروش آنالیز واریانس دو طرفه تجزیه و تحلیل شد. همچنین از روش آنالیز واریانس یک طرفه و تست tukey برای تجزیه و تحلیل آماری دوز های انتخاب شده در مرحله اولیه استفاده شد؛ تفاوت میانگین ها در سطح p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد. همچنین وقوع تغییر در ویژگی های مورفولوژیکی سلول های تیمار شده با غلظتهای مختلف سدیم آرسنیت در چهار دوره زمانی 12، 24، 36 و 48 ساعت با استفاده از تکنیک رنگ آمیزی هوخست، پروپیدیوم آیوداید و آکریدین اورانژ بررسی شد.سلول هایی که با غلظت 1/0 میکرومولار سدیم آرسنیت و به مدت 36 ساعت تیمار شده بودند برای بررسی القای آپوپتوزیس انتخاب شدند.به منظور بررسی اثر سدیم آرسنیت بر dna دو تکنیک کامت و تانل استفاده شد و همچنین تاثیر سدیم آرسنیت بر فعال کردن کاسپاز3 مورد بررسی قرار گرفت.سپس وقوع تغییرات در پروفیل پروتئینی سلول هایی که با همان غلظت ها و در همان دوره زمانی تیمار شده بودند مورد ارزیابی قرار گرفت.مطابق با نتایج حاصله، سدیم آرسنیت قدرت زیست سلولها را با الگویی وابسته به دوز و زمان تیمار کاهش داد. نتایج بررسی مورفولوژی سلول ها همچنین نشان داد که تیمار با سدیم آرسنیت منجر به فشردگی هسته، چین خوردگی سیتوپلاسم و کاهش ضمائم سلولی شد. مثبت شدن نتایج دو تست تانل و کامت مبین آسیب دیدن dna سلول تحت تاثیر تیمار با سدیم آرسنیت بود.این نتایج در مجموع احتمال وقوع آپوپتوزیس درسلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان رت در اثر تیمار با دوز 1/0 میکرومولار سدیم آرسنیت به مدت 36 ساعت را نشان داد. با توجه به مثبت شدن نتیجه تست بررسی کاسپاز 3 فعال، آپوپتوزیس در مسیر وابسته به کاسپاز فعال، رخ داد. سدیم آرسنیت همچنین تغییرات کاهشی و افزایشی در باند های متعددی در پروفیل پروتئینی سلول ها ایجاد کرد.