نام پژوهشگر: غلامحسین کریمی دوستان
رحمان ویسی حصار غلامحسین کریمی دوستان
پژوهش حاضر در صدد بررسی و مقایسه ی ساخت مجهول در کردی و فارسی است و سعی در ترسیم ساخت های مجهول در دو زبان بر اساس دستور ساختمدار بنیادی دارد و همچنین در صدد تحلیل علل رده شناسانه در تحول متفاوت مجهول در دو زبان با توجه به ریشه ی مشترک آنهاست. یکی از مشکلات اساسی فراسوی مسئله-ی مجهول توجه صرف به جنبه های صوری و نادیده گرفتن جنبه های شناختی و نقش مدارانه ی زبان است. در این تحقیق برای بررسی مجهول در دو زبان ما اولویت را به صورت و مکانیسم های صوری مطرح شده در دستور زایشی نداده ایم، بلکه نقش و جنبه های معنایی مسائل مربوط به مجهول را در نظر گرفته ایم و نشان داده ایم که اصلی ترین شاخصه ی ساخت مجهول مربوط به بخش معنایی آن است. در تحلیل مجهول درکردی و فارسی، سعی بر کشف و تبیین خصوصیات بوده و در صدد غالب کردن تعمیم های افراطی بر نیامده ایم. ما در این پژوهش نشان دادیم که کردی برای نشان دادن مجهول در واقع از دو ساخت ( وند yâ و همکرد bu) و زبان فارسی از یک ساخت (شدن) استفاده می کنند. ما در این پژوهش نشان دادیم که (yâ) و (شدن) به عنوان پسوند و همکرد مجهولی فقط مختص ساخت مجهول نیستند، بلکه می توانند در هر ساختی که قمر کنشگر آن تنزل یافته باشد (مجهول) و یا حذف شده باشد (ناگذرا) نیز ظاهر شوند. همچنین با توجه به تطور تاریخی دو زبان، غلبه ی انگیزه ی صرفه جویی را در ساخت مجهولی در دو زبان نشان دادیم.
سولماز هاشمی سودمند غلامحسین کریمی دوستان
افعال مرکب یکی از مطالب جالب حوزه ی نحو است که در زبان های مختلف از جمله زبان ترکی نظرات متنوعی را به خود اختصاص داده و توجه دستورنویسان سنتی و زبان شناسان نوین را به خود جلب کرده است. به خصوص، برخی مطالعات زبان شناسی پیرامون نوعی از افعال مرکب، تحت عنوان افعال مرکب ترکیبی، صورت گرفته اند که خود شامل دیدگاه های متنوعی می شوند. این تحقیق به مقوله ی افعال در گویش تبریزی از نقطه نظر نحوه ی تعیین ساخت موضوعی آن ها می پردازد. در این راستا، روش مشارکت معنایی عناصر سازنده ی افعال مرکب ترکیبی مدنظر است. بر طبق این تحقیق، ساخت موضوعی، ساخت معنایی یک فعل را به ساخت نحوی آن پیوند می دهد و در ساخت نحوی-معنایی آن فعل بازنمایی می شود. هر موضوع، یک گروه معنایی را در قالب یک زیررویداد از مجموعه ی ساخت رویدادی فعل، به شکل نموداری از گروه نحوی ارائه می دهد. به بیان دیگر، ارتباط بین ساخت رویدادی و ساخت نحوی بیانگر نقش نحوی-معنایی موضوع ها است. همچنین جایگاه نحوی-معنایی یک موضوع بر مبنای مشارکت معنایی ویژگی معنایی فعل همکرد تحت عنوان ویژگی نمودی با ساخت رویدادی و ویژگی نمودی عنصر پیش فعلی آن به صورت اسم و یا صفت محمول تعیین می شود. بعد از آشکار شدن نوع ویژگی نمودی افعال مرکب ترکیبی، مشخص خواهد شد که یک فعل در ساخت نحوی-معنایی خود به چه موضوع هایی نیاز دارد. بنابراین هر دو عنصر پیش فعلی و فعل همکرد به عنوان عناصر تعیین کننده ی ساخت موضوعی فعل به شمار می روند. از آنجا که موضو ع های افعال، به جز موضوع کنشگر، در زبان ترکی به همراه نشان حالت ساختواژی در سطح جمله ظاهر می شوند، پس از تعیین موضوع های فعل، انعکاس حالت هر یک از موضوع ها در جایگاه های نحوی-معنایی خاص خود بر عهده ی فعل همکرد است. بنابراین ساخت نحوی-معنایی فعل نمایانگر نوع نقش های نحوی-معنایی موضوع ها و مشخصه ی حالت آن ها است.
رضا صابری کرهرودی علیرضا خرمایی
نقش نماهای گفتمان از طریق ربط دادن قسمت های گفتمانی مختلف، به برقراری پیوستگی کمک می کنند. در تحقیق حاضر نقش نمای گفتمانی «پس» و دیگر نقش نماهای مشابه از میان دیگر نقش نماهای زبان فارسی، بر اساس مدل تحلیل شفرین(1987) مورد بررسی قرار گرفته است.به این منظور رمان هایی از زبان فارسی انتخاب شدند و پیکره ای با بیش از یک میلیون واژه مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق، ابتدا نقش نمای گفتمان «پس» و نقش نماهای مشابه در متون مذکور توصیف و مشخص شد که نقش نمای «پس» دارای شش نقش گفتمانی است. «پس» تنها در نقش «استنتاج» با نقش نماهای مشابه خود همخوانی دارد. در مرحله بعد، نقش نمای «پس» با نزدیکترین نقش نما در مدل شفرین، یعنی so به لحاظ نقشی مقایسه شد. با مقایسه «پس» با همتای نقش نمایی خود یعنیso این نتیجه حاصل شد که این نقشنما در نقش های«استنتاج » و «تغییر موضوع» با همتای نقش نمایی خود همخوانی دارد ولی در بقیه نقش هایش متفاوت است. در نهایت به بررسی بسامد نقش نمای «پس» و نقش نماهای مشابه مذکور پرداخته شد. بررسی بسامد نقش نمای گفتمان «پس» در مقاسیه با نقش نماهای مشابه حاکی از این مطلب است که بسامد رخداد این نقشنما به مراتب از دیگر نقشنماهای مشابه بالاتر می باشد.
حمید رضا شیخی علیرضا خرمایی
در این پژوهش محقق برآن است تا ساختار اطلاعاتی گروه های اسمی محذوف در زبان فارسی را بررسی نماید. برای دست یابی بدین مهم، پیکره زبانی شامل 200 جمله از چندین رمان معاصر بصورت تصادفی انتخاب شده اند. این پیکره بر مبنای مدل های اطلاعاتی ارائه شده توسط کونو(1980)، شیگکو(1985) و چیف(1994) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند تا مکانیزم های حاکم بر حذف کل گروه اسمی و حذف بخشی از آن مشخص شود. تحقیق انجام شده موید این نکته است که علاوه بر عوامل اطلاعاتی ، عوامل نحوی نیز تاثیر بسزایی در بالا بردن درصد وقوع حذف دارند . بر مبنای چارچوب ارائه شده توسط چیف (1994) گروه اسمی بعد از وارد شدن در کلام به حالت فعال در آمده و بدین دلیل بازیابی آن برای خواننده به سادگی ممکن می شود. کونو (1980) میزان اهمیت بار اطلاعاتی عناصر جمله را عاملی تعیین کننده در ترتیب حذف عناصر جمله می داند بدین ترتیب که ابتدا عناصر با بار اطلاعاتی کم و سپس عناصر با بار اطلاعاتی زیاد از جمله حذف می شود. بر این مبنا اگر بار اطلاعاتی گروه اسمی کم باشد حذف کل آن از جمله ممکن می شود در صورتیکه اگر بار اطلاعاتی بخشی از گروه اسمی زیاد و بخش دیگر کم باشد، تنها بخشی دارای بار اطلاعاتی زیاد باقی مانده و بخش دیگر حذف می گردد. از عوامل نحوی تاثیر گذار در بازیابی عنصر محذوف می توان به فاعلی مفعولی بودن زبان فارسی و تطابق فعل با فاعل در این زبان اشاره کرد. در حذف کامل در اکثر نمونه های بررسی شده گروه اسمی پایه و گروه اسمی محذوف عنه در جایگاه فاعلی قرار دارند ولی در حذف ناقص گروه اسمی پایه و گروه اسمی محذوف عنه نقش های نحوی متفاوتی دارند.
قاسم عشقی علیرضا خرمایی
چکیده پژوهش حاضر به توصیف الگوی ارگتیو در گویش لارستانی از شاخه زبان های ایرانی می پردازد. ارگتیو یک الگوی دستوری است که در آن فاعل فعل لازم(s) و مفعول فعل متعدی (o)رفتار یکسانی را در تقابل با فاعل فعل متعدی (a)دارند.(دیکسون1994) دراین پژوهش بعد از توصیف کامل شناسه های فعلی و جایگاه آن ها در ساخت های فعلی، نشان داده می شود که الگوی ارگتیو در این گویش همانند سایر زبان های هند و ایرانی از نوع ساختواژی دو جزئی است و فقط در ساخت های گذشته افعال متعدی نمایان می شود. واژه های کلیدی: لارستانی، ارگتیو، شناسه های فعلی، ساختواژی دوجزئی
زانیار نقشبندی غلامحسین کریمی دوستان
رساله ی حاضر به بررسی ساخت های کنایی در گویش هورامی می پردازد. گویش هورامی همچون سایر گویش های کردی تنها در ساخت های زمان گذشته ی ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره می گیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازوکار مضاعف سازی واژه بست برای نشان دادن الگوی حالت کنایی، از سازوکار دیگری نیز بهره می گیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویش های کردی مشاهده نمی شود. در ساخت های برآمده از سازوکار دوم بیانِ الگوی کنایی (که در این رساله ساخت های کنایی نشان دار نامیده می شوند)، سازه ها ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می شوند؛ بدین ترتیب این ساخت ها نسبت به ساخت هایی که از سازوکار مضاعف سازی واژه بست بهره می گیرند واجد خوانش معنایی نشان دار هستند. ترتیب سازه های بکار رفته در ساخت های کنایی نشان دار همواره ثابت است: سازه ی مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساخت ها ظاهر می شود، در جایگاه بعدی سازه ی فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می گیرد و نهایتاً جایگاه پایانی جمله را فعل گذشته ی ساده ازآن خود می کند. هرگونه تغییر در این ترتیب سازه ای منجر به غیردستوری شدن ساخت حاصل می شود. این پژوهش می کوشد تا ضمن توصیف ویژگی های ساخت های کنایی(اعم از ساخت های نشان دار و بی نشان)، با بهره گیری از مفاهیم نظری برنامه ی کمینه گرا نظیر فرضیه ی گروه متمم ساز گسسته و فرافکن های بیشینه ی تأکید و مبتدا تبیینی صوری از فرایند اشتقاق ساخت های کنایی نشان دار و نیز ترتیب سازه ایِ الزاماً ثابت این ساخت ها بدست دهد. در رویکرد پیشنهادی حرکت گروه های اسمی فاعل و مفعول به جایگاه مشخص گر گروه های تأکید و مبتدا موجب بازبینی و حذف مشخصه های قوی و تعبیرناپذیرِ حاضر بر روی هسته ی این فرافکن های بیشینه و تبیین ترتیب سازه ای الزاماً ثابت در این ساخت ها می شود.
راضیه باقری خوزانی غلامحسین کریمی دوستان
این پایان نامه به بررسی تطبیقی ساخت اضافه در زبان فارسی، گیلکی، بلوچی و گویش هورامی از زبان کردی می پردازد. اضافه بر حسب دو نوع کارکردی که در زبان های ایرانی دارد، به دو بخش اضافه اسنادی و اضافه ملکی تقسیم شده است. اضافه اسنادی در گویش هورامی با برخی مقولات نقشی در گروه اسمی از جمله نشانه جمع، نشانه معرفه، کلمات اشاره و اضافه ملکی مطابقت می کند. بر اساس برنامه ی کمینه گرا، نحوه ی مطابقت اضافه اسنادی با سایر مقولات نقشی در گروه اسمی هورامی به شیوه ی جستجوگر- هدف می باشد. از آن جا که پایه و اساس مطابقه در این شیوه، مفهوم تسلط سازه ای عناصر بر یکدیگر است، به کمک آن رابطه سلسله مراتبی مقولات گروه اسمی در هورامی را بررسی کرده و سپس آن را با گروه اسمی فارسی، گیلکی و بلوچی مقایسه کرده ایم. اعتقاد بر این است که مشخصه [+agr] در گویش هورامی زمینه ساز این مطابقه است. این مشخصه بازمانده نظام مطابقه در گروه اسمی زبان های ایرانی باستان است که امروزه در زبان فارسی، گیلکی و بلوچی اثری از آن به جا نمانده است.
حسن آزموده یادگار کریمی
در این پژوهش گفته شد که اصطلاح حذف در حوزه زبان شناسی به موقعیتی اطلاق می شود که در آن واژه ها مفقود به نظر می رسند و حذف برای نظریه پردازان زبان از اهمیت کانونی برخوردار است زیرا موقعیتی را به نمایش می گذارد که در آن انطباق معمولی صورت/ معنا، الگوریتم ها، ساخت ها، قواعد و محدودیت هایی که در جملات غیرمحذوف به ما اجازه می دهند تا صداها را بر معنای معادل آن ها منطبق کنیم، شکسته می شود. در حقیقت، در حذف معنای بدون صورت وجود دارد. پدیده های حذفی (حذف گروه فعلی و حذف بند پس از پرسشواژه و ... ) نیازمند مرجع معادلی هستند که خود موضوع همسانی می باشد. تعیین ماهیت این پدیده همسانی هسته یکی از دغدغه های دستوریان زایشی در حوزه حذف را در چهل سال گذشته تشکیل می دهد. این بحث ها بدان دلیل بسیار مهم هستند که اغلب بر ضرورت وجود یک یا نوع دیگری از تجلی زبانی، تأکید می کنند؛ به عبارت دیگر، ساخت های حذفی اغلب نقش مهمی را در بحث های بنیادین و هستی شناسانه در زبان شناسی ایفا می کنند؛ در واقع، به انگیزه و دلیل اصلی ِمطالعه نحو ارتباط می یابد. منطق آن واضح است: اگر همسانی یا شرط همانندی در تحلیل حذف پیدا شود، در آن صورت نیاز به ارجاع به انواع خاصی از وجود است که نظریه های توانش زبانی باید قائل به این وجود ها باشد و آنها را تأیید کند. 5 ـ 1ـ کلیات مباحث مطرح در ادبیات مربوط به حذف کارهای زیادی در ارتباط با پدیده حذف به طورعام و حذف گروه فعلی به طوراخص، در چهارچوب زبان شناسی معاصر بر روی زبان فارسی صورت نگرفته است و تنها دستوریان سنت گرا نظرات خود را گاه به طور اجمال و گاه به طور مفصل نسبت به حذف بیان داشته اند. بدیهی است در أکثر این تحقیقات ساختار های روساختی مطمح نظر بوده و کمتر به کم وکیف حذف در چهارچوب نظریه ای خاص عنایت بوده است همچنین گفته شد که در عرصه تحلیل حذف سه سوال مطرح است: مسأله ساختاری، مسأله همانندی و مسأله بافت نحوی تجویز کننده حذف. درحالت کلی، دو دیدگاه به معماهای مطرح شده در خصوص ساخت های حذفی وجود دارد، ساختاری و غیر ساختاری. در دیدگاه ساختارگرایی بار بر دوش نحو گذارده می شود و با فرض ساختی که تلفظ نمی شود خود را از غیرساختاری متمایز می سازد در حالی که دیدگاه غیرساختاری با تکمیل و تقویت نظریه معنا، و با خلق یا بهره گیری از ابزارهایی که معنا را در غیاب ساخت نحوی تولید می کنند به سوالات پاسخ می دهد. در دیدگاه ساختاری دو رویکرد اصلی را می توان از هم باز شناخت: رویکردی که اساساً ساخت نحوی معمول (متداول) را فرض قرار می دهد که خود موضوع نوعی از فرآیند «حذف» است تا ساخت نحوی را غیرملفوظ قرار دهد. در این رویکرد، نحو یک جایگاه حذف همانند نحو معادل غیرمحذوف آن می باشد با این تفاوت که موضوع فرآیند یا محدودیتی که موجبات عدم تلفظ آن را فراهم می سازد، است. رویکرد دیگر آن هایی که یک عنصر واژگانی تهی را که در مرحله ای ـ غیر از مرحله تلفظ (نمود آوایی) ـ یعنی در صورت منطقی (lf) یا یک بخش معنایی/کاربردی جایگزین، پر و یا شناخته می شود، فرض قرار می دهند. مسیر اولی را رویکرد حذف و دومی را رویکرد مرجعدار تهی نام گذارده اند. در تحلیل های جدید حذفی مانند اصل مختصه حذف (e) که ادامه صورت بندی کلاسیک گشتار حذف است، تفاوت میان یک گروه فعلی محذوف و یک گروه فعلی غیرمحذوف تنها در حضور یا عدم حضور مختصه ای در ساختار است که به دستگاه واجی پیام می دهد ارزش واجی گروه فعلی تهی می باشد. این مختصه بایست مخزن تمامی اطلاعات درباره حذف باشد؛ یعنی اینکه بایستی حاوی یک نحو، یک معنا شناسی و یک واج شناسی باشد. نحو این مختصه مشخص می کند که چه هسته هایی می توانند در آن قرار بگیرند؛ معناشناسی برای تعیین شرط همانندی و واج شناسی نیز به عنوان آغازگری برای یک قاعده یا محدودیتی که ارزش واجی گروه را تهی می کند، می باشد. راه های متفاوتی برای به کارگیری این مختصه پیشنهاد گردیده است. مطرح ترین پیشنهاد این است که مختصه e می تواند به مختصه های هسته تجویزکننده اضافه شود؛ برای مثال، به بعضی از متمم نماها (c) برای حذف بند پس از پرسشواژه و بعضی از هسته زمان ها (t) برای حذف گروه فعلی(پوسته ای). اما در رویکرد ساختاری مرجعدار تهی یک گره تهی در ساختار درج می شود که همچون مرجعدار تهی عمل می کند و بایستی در صورت منطقی با ساختار کامل جایگزین شود (گرته برداریlf )، یا اینکه پُر و یا تعبیر شود. مهم ترین استدلال در طرح این دیدگاه برگرفته از رفتار دو مجموعه ابهام های معین و نامعین و ابهام های دو سوری است. اگرچه این استدلال مبتنی بر این پیش فرض است که پدیده همسانی ویژگی خاص حذف است اما نشان داده شد که این ویژگی دامنه های نسبی سورها در هر دو ساخت حذفی و غیرحذفی یکسان است (یعنی در جملات حاوی حذف خوانش جایگاه حذفی/ غیرحذفی بند دوم در هر گونه از ابهام های ذکر شده، همانند همان گونه از ابهام درخوانش مرجع است؛ به عبارت دیگر، خوانش متقاطع وجود ندارد). بنابراین حضور یکسانی دامنه ها در تعبیر این دسته از جملات چیزی درباره ساخت حذفی به ما نمی گوید. نقطه قوت این رویکرد این است که شرایط تجویز موضعی بر گروه های فعلی (vp)، جملات (tp) و گروه های اسمی (np) تهی را که در ساختار های حذفی ظاهر می شوند به شرایط تجویز عام تر بر عناصر تهی شبیه می کند اما همان طور که استدلال شد این امتیاز چندان مورد توجه قرار نگرفته زیرا رویکرد حذف با استفاده از یک مختصه می تواند تمامی این محدودیت ها را با همان اندازه از مهارت تبیین کند. در مقابل، دیدگاه غیرساختاری با تقویت نظریه معنا و با خلق و بهره گیری از ابزارهایی که معنا را در غیاب ساخت نحوی تولید می کند، به سوالات پاسخ می دهد. به طبع، پاره جمله ها حاوی عناصر غیر قابل رویت نیز نخواهند بود و پاره جمله تنها دختر (زیر بخش) گره جمله (s) خواهد بود. برای نمونه، قواعد سازه ای زبان فارسی در ساخت های حاوی گروه فعلی محذوف یک s تولید می کند که این گره شامل فاعل و فاقد گروه فعلی است. همچنین گره s از یک ساز و کار مختصه ای برخوردار است که برای تبیین تعبیر مشاهده شده، طراحی شده است که این خود منجر به پیچیده شدن و افزایش قواعد سازه ای در زبان می گردد. به هر حال، اشاره شد اینکه چه توجیهی را ارائه دهیم چندان حائز اهمیت نیست بلکه آنچه غیر ممکن است اینکه توجیه و تبیینی را تصور کنیم که وجود معلول های جزیره ای و ابقاء حرف اضافه را در جایگاه های حذف چیزی غیر از ما به ازاء آن در ساخت های غیرمحذوف بداند. چشمداشت عرصه تحلیل حذفی به ساخت نظریه ای است که اساساً ملزم به تصریح محدودیت های خاص برای ساخت غیرمحذوف نباشد. 5 ـ2ـ دستاورد های بحث ساختاری در ارتباط با بحث ساختاری نشان داده شد که با فرض ساختار در جایگاه حذف، نظریه های دستوری که هسته و گروه های غیرملفوظ را تولید می کنند، بایست تأیید شود. در صورت فرض عدم حضور ساختار، امکان آن می باشد که نحو ویزیویگ باشد؛ یعنی، جایگاه حذفی در هیچ سطحی از اشتقاق، حاوی ساخت نیست و تعبیر بندی پاره گفتار توسط فرآیند های معنایی بسیار انتزاعی حاصل می شود. با استناد به پدیده های نحوی همچون مرجع های حاوی حذف، مرجع مفقود، مطابقه، قیود گروه فعلی، حالت، و رفتار نحوی افعال وجهی استدلال شد که در جایگاه حذفی ساخت نحوی حضور دارد. همچنین باید توجه داشت که به لحاظ نظری نیز، اعتقاد به وجود عدم ساخت در جایگاه حذف ـ در نظر نگرفتن ساخت نحوی معمولی ـ نیازمند توجه به روش های موقتی و پیچیده ای برای تولید جملات هست که به تبع ِآن منجر به پیچیدگی قواعد سازه ای و تولید معنا در زبان (فارسی) می شود؛ و البته این موضوع با زبان آموزی سریع کودک سازگار نیست. 5 ـ3ـ دستاوردهای بحث همانندی واضح است که حذف یک پدیده ارجاعی منوط بر بافت خود برای دست یابی به معنایش می باشد. جایگاه حذف به هیچ وجه محتوای واژگانی مجزاء ندارد. فرض می شود که حذف نیازمند یک مرجع است تا بر اساس آن معنایش مشتق شود. همان طورکه در ادبیات بررسی حذف انتظار می رود دو نوع پاسخ به این پرسش که حذف چگونه مرجعی را نیاز دارد ـ رابطه بین حذف و مرجع ـ مطرح شده است. یکی رابطه بین حذف و مرجع آن را شامل یک همانندی معنایی فرض می کند و دیگری همانندی ساختاری را فرض قرار می دهد. عناصر حذف شده (xpe) بایستی همانند یک گروه مرجع (ypa) باشد جایی که همانندی می تواند نحوی یا معنایی باشد یا ترکیبی از هر دو. باید در نظر داشت که همانندی روساخت آشکار و ظاهری مرجع در حذف (گروه فعلی) فعال نیست بلکه ویژگی های انتزاعی تری که مستقیماً در روساخت صورت زبان آشکار نیست، بایست مورد کاوش قرار بگیرد. گاهی طرفداران رویکردهای معنایی استدلال خود را در توانایی این رویکردها در پرداختن به طور مستقیم به تعامل های حوزه ای در حذف و توزیع خوانش های نسبی و مطلق پایه می گذارند؛ اما همان طور که ذکر آن رفت بنا بر اعتقاد بسیاری دیگر از زبانشناسان این رویکردها بر خلاف ظاهرش دلیلی مستقیم بر رابطه همانندی معنایی نیست. توزیع ناهمگن جهت در حذف های بزرگ و حذف های کوچک و همچنین بعضی از واقعیت های صرفی خاص دو دسته از داده ها هستند که نیاز به همانندی نحوی را در حذف موجب می شوند. برای نمونه شاهد های (92) و (93) در فصل چهاوم از زبان فارسی بیانگر آن هستند که لزوم همانندی جهت در حذف گروه فعلی امری اجتناب ناپذیر باشد. چیزی که به لحاظ شمّی ـ حداقل با شمّ زبانی نگارنده ـ در جایگاه گروه فعلی محذوف درک می شود یک ترکیب معنایی حاصل از ساخت نحوی است نه یک ضمیر تهی؛ چرا که ضمایر ماهیتاً به چیزی منفرد یا یک مجموعه ارجاع می دهند و دائماً در ذات خود یک هسته معنایی ثابت دارند مانند او (he) که همیشه سوم شخص مفرد مذکر است؛ اما معنای ترکیبی حاصل از ساخت گروه فعلی محذوف در جملات متفاوت، هسته معنایی ثابت ندارد. 5 ـ4ـ هسته تجویزکننده حذف گروه فعلی و محدودیت حذف گزاره در زبان انگلیسی عدم وجود گروه فعلی آشکار را گروه فعلی محذوف می نامند و در پاسخ به سوال بافت تجویزکننده که چه هسته ها، جایگاه ها و یا ساخت هایی حذف را جایز می شمارند و شرایط موضعی بر رابطه بین این ساخت ها و حذف چیست، بیان می شود که معمولاً گروه فعلی در مجاورت فعل کمکی حذف می شود. داده های (99- 100) در فصل چهارم بیانگر آنند که برای تبیین بافت تجویز کننده حذف گروه فعلی در فارسی بایست هسته های دیگر را جستجو کرد. در تعیین بافت تجویز کننده گروه فعلی ـ گزاره ـ در زبان فارسی و برای پی گیری پاسخ به شکلی آسان و منظم، ابتدا داده هایی را که در آن ها گزاره مفقود است، در سه دسته متفاوت مقوله بندی کرده، سپس هرکدام را مورد تحلیل و واکاوی قرار دادیم. در این پژوهش، مسأله تجویز با بهره گیری از اصل مختصه e به آسانی تبیین می شود. طبق این اصل: سازه ? می تواند حذف شود اگر به ?، مختصه e اعطا شود. به همین ترتیب، اولین دسته از داده ها شامل جملاتی است که در آن اولین گره نقشی حاکم ـ هسته زمان (t) ـ بر گروه فعلی پوسته ای (vp) در بند دوم در صورت وجود همانندی ساختاری با vp بند قبلی (مرجع)، توانایی حذف کردن گروه فعلی تحت اشراف سازه ای خود را در فرآیند بازبینی مختصه e دارد. در دسته دوم داده ها که جایگاه حذفی در مجاوت فعل وجهی است با در نظرگرفتن توضیحات بخش 4ـ 6 ـ 1 ـ 2 ـ این نتیجه حاصل شد که چون بعد از افعال وجهی (غیر از باید و شاید) سازه گروه متمم نما (cp) حضور دارد، داده هایی همچون جملات (12) و (127ـ 129) در فصل چهارم از حوزه پژوهش این نوشتار که به حذف گروه فعلی می پردازد، خارج می شود. در واقع، این ها مواردی از حذف سازه گروه متمم نما می باشند. گروه فعلی محذوف در داده های دسته سوم نیز در مجاورت عنصر نفی قرار دارد. نشان داده شد که هرگاه عنصر نفی تمامی بند را در برگرفت (تعبیر گسترده)، این عنصر بر tp اشراف سازه ای دارد اما اگر تنها گروه فعلی را در دامنه خود قرار دهد (تعبیر محدود)، در آن صورت عنصر نفی برvp اشراف سازه ای دارد؛ یعنی، ساخت های متفاوت نحوی تعبیرهای متفاوت معنایی دارد و برعکس. در نتیجه در تعبیر گسترده عنصر t هسته تجویز کننده جایگاه حذف است و در تعبیر محدود عنصر neg هسته تجویز کننده گروه فعلی است. در تبیین ساخت های منفی با تعبیر محدود طرح دیگری نیز پیشنهاد گردید که در آن فرآیند بازبینی مختصه e توسط اصل پیامد حاکمیت شفاف تعمیم یافته (gtc) از هسته اولین گره نقشی حاکم برvp ـ هسته نفی ـ به هسته زمان (t) محول می شود که البته این فرضیه از تعمیم بیشتری نسبت به فرضیه قبلی برخوردار است زیرا این طرح، هسته زمان را به طور عام هسته تجویزکننده گروه فعلی محذوف در زبان فارسی معرفی می کند و همچنین نقض فرضیه محدودیت حذف گزاره (pdc) را رفع و آن را تأیید می کند. به طور خلاصه، طبق تحلیل های به دست آمده، تنها داده های دسته اول و سوم نمونه های از حذف گروه فعلی هستند که در صورت وجود همانندی ساختاری گروه فعلی(پوسته ای) هدف با گروه فعلی(پوسته ای) بند قبلی، اولین گره نقشی حاکم بر گروه فعلی هدف با به همراه داشتن مختصه e توانایی حذف گروه فعلی را در صورت آوایی دارد. باید توجه داشت که اگرچه بازبینی این مختصه، گروه فعلی را در بخش آوایی حذف می نماید اما گروه فعلی محذوف به لحاظ نحوی و معنایی در فرآیند اشتقاق ساختار و تعبیر فعال می باشد. در نتیجه، می توان گفت که ساخت های نحوی نیز می توانند شامل سازه های تهی (مقوله های تهی) باشند؛ سازه هایی که دارای مختصه های دستوری و معنایی هستند اما فاقد مختصه های شنیداری هستند. 5 ـ 5 ـ سوال هایی برای پژوهش آینده همانطور که در فصل دوم اشاره شد ساخت ها و پدیده های نحوی متفاوتی در حوزه تحلیل حذفی قرار دارند که حذف گروه فعلی نمونه ای از آن ها است. اینکه آیا در دیگر پدیده های حذفی نیز معنا از ساخت نحوی مشتق می شود و یا از ساخت مفهومی؛ و همچنین همانندی ساختاری در رویداد فرآیند حذف و اشتقاق تعبیر از این ساخت ها دخیل است و یا همانندی معنایی از مسائلی هستند که در زبان فارسی به آن ها پاسخی داده نشده است. از طرف دیگر، با توجه به داده ها و تحلیل های ارائه شده در این پژوهش محدودیت نحویی در فصل چهارم استخراج شد. بر طبق این فرضیه: جایگاه مشخص گر هسته نقشی حذف کننده ِگروه فعلی (گزاره) نباید تهی باشد. همچنین با در نظر گرفتن داده های زبان فارسی و زبان انگلیسی نشان داده شد که این اصل یک پارامتر دو ارزشی است که زبان ها در راستای ارزش تجلی آوایی آن متغیر هستند. اینکه آیا این فرضیه در دیگر زبان ها نیز صادق است؟ در دیگر پدیده های حذفی مانند حذف بند پس از پرسشواژه، حذف فعل و .. همین محدودیت حاکم است؟ و به تبع ِآن می توان آیا پیش بینی کرد که محدودیت حذف گزاره در فارسی و انگلیسی برخاسته یا یکی از اصول همگانی رفتار زبانی نوع بشر باشد؟ نیز مسائلی هستند که نیازمند پژوهش های گسترده و ژرف تر در این زمینه می باشد.
فاطمه دانش پژوه غلامحسین کریمی دوستان
هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی- تحلیلی ساخت به اصطلاح مجهول در کردی سورانی و کرمانجی است که بر اساس رویکرد "دستور نقش و ارجاع" تحلیل می شود. سورانی گونه ی مهابادی و کرمانجی گونه ی ماکویی به ترتیب مجهول ساختواژی و نحوی را در نظام زبانی خود متجلی می سازند. این فرایند در سورانی از طریق افزودن تکواژ -râ/rê به ریشه ی فعلی و در کرمانجی از طریق فعل کمکی hatin "آمدن" و مصدر فعل حاصل می شود. در این رساله، در قدم اول بر اساس تعریف معنایی جدیدتر که برای دو فرانقش اثرگذار و اثرپذیر پیشنهاد شده است، نقش معنایی و نحوی این تکواژها بررسی می شود. در این مطالعه نشان داده می شود که نقش اصلی و محوری این تکواژها "پاد-اثرگذار" است. زیرا در تمامی موارد تبلور و تجلی تکواژ -râ/rê در سورانی و فعل کمکی hatin "آمدن" با مصدر فعل در کرمانجی سبب عدم حضور تمامی نقش های خاص مربوط به اثرگذار و یا در حاشیه قرار دادن آنها در سطح نحو می شود. در قدم بعدی پدیده ی مجهول در هر دو گویش مورد مطالعه قرار می گیرد. برآیند حاصل از داده ها نشان می دهد که علی رغم آنکه، کرمانجی و سورانی در بند متعدی گذشته به ترتیب نظام زبانی ارگتیو ساختواژی و غیرفاعلی-مفعولی را در نظام زبانی خود متجلی می سازند، مجهول زمان-مبنا نیست. بدان معنا که پدیده ی مجهول در هر دو گویش در زمان حال و گذشته، هر دو، از نظام زبانی فاعلی-مفعولی پیروی می کند. علاوه بر این، نشان داده می شود که مجهول هر دو مرحله ی مندرج در "اصل همگانی تقابل جهت" یعنی تغییر موضوع نحوی- ترجیحی (psa) و تغییر موضوع را که ون ولین (2007) مطرح نموده است دربرمی گیرد. افزون براین، برآیند حاصل از داده ها بیانگر این مطلب است که در زبان کردی هیچ تفاوت عمده ای به لحاظ نحوی، معناشناسی و کاربردشناختی میان مجهول ترکیبی و تصریفی مشاهده نمی شود. در مرحله ی آخر نیز با استناد بیشتر به آرای کرافت (2010) نشان داده می شود که مجهول ساختواژی و نحوی هر دو رخداد کرانمند و ناکرانمند را توصیف می کنند. بنابراین، رابطه ی مستقیمی بین ساخت مجهول و مقوله ی کرانمندی وجود ندارد.
مریم سلیمی علی میرعمادی
چکیده ندارد.
زهره رحمتی تیمور مالمیر
چکیده ندارد.
ابراهیم مرادی محمد مهدی واحدی لنگرودی
چکیده ندارد.
روناک فرزام راد غلامحسین کریمی دوستان
چکیده ندارد.
افسانه شهباز علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
افتخار شیخ الاسلامی علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
صادق محمدی بلبان آباد غلامحسین کریمی دوستان
این پایان نامه به توصیف ساخت اضافه و تأثیر مقولات نقشی بر آن در درون گروه اسمی در گویش سورانی می پردازد. سورانی یکی از گویش های زبان کردی است که در قسمت وسیعی از کردستان ایران بدان تکلم می شود. برای اینکه بتوان تحلیلی همه جانبه از ساخت اضافه به دست داد، به بررسی فرایند مطابقت این تکواژ با سایر مقولات نقشی مانند نشانه معرفه، نشانه نکره، نشانه جمع و کلمات اشاره پرداخته می شود. اعتقاد بر این است که نقش تکواژ اضافه شکستن رابطه متقارن بین دومقوله ادغام شده همچون اسم و صفت می باشد، با ادغام این دو ساختی متقارن بوجود می آید که بجز فرایند ادغام برای هیچ یک از فرایندهای نحوی دیگر قابل رویت نیست. تکواژ اضافه با این مجموعه متقارن ادغام شده و اسم را به جایگاه مشخص گر خود حرکت می دهد تا بدین ترتیب هم رابطه متقارن شکسته شود و هم جایگاه مشخص گر آن پر شود. نشانه معرفه به عنوان یک مقوله نقشی با گروه اسمی ادغام می گردد. تکواژ اضافه با این مقوله مطابقت کرده و در سطح نمود آوایی همچون نشانه معرفه ظاهر می شود. یکی دیگر از مقولات نقشی که تکواژ اضافه با آن مطابقت می نماید نشانه جمع است که از نظر سلسله مراتبی بالاتر از نشانه معرفه ادغام می شود و در صورت نبود نشانه معرفه تکواژ اضافه با نشانه جمع مطابقت می کند اما اگر نشانه معرفه وجود داشته باشد، براساس اصل موضعی، نشانه معرفه مانع مطابقت تکواژ اضافه و نشانه جمع می گردد.کلمات اشاره به صورت تکواژ گسسته گروه اسمی را در درون خود جایی داده و تکواژ اضافه درمطابقت با آنها بصورت /α/ ظاهر می شود. بر اساس مطابقت و رابطه سلسله مراتبی،کلمات اشاره پایین تر از نشانه جمع و در توزیع تکمیلی با نشانه معرفه قرار دارند. تکواژ اضافه براساس مطابقت به دو دسته تقسیم می شود. یکی، تکواژ وصفی که بین اسم و صفت ظاهر می شود و با مقولات نقشی برای دریافت مشخصه معرفگی مطابقت می کند. دیگری، تکواژ اضافی است که بین اسم و گروه اضافی می آید. تکواژ اضافی دارای مشخصه معرفگی بوده و برای دریافت این مشخصه دیگر نیازی به مطابقت با سایر مقولات ندارد.
غلامحسین کریمی دوستان محمودرضا دستغیب بهشتی
بدره از توابع استان ایلام است و در طول جغرافیایی 47 درجه و 2 دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی 33 درجه و 18 دقیقه عرض شمالی واقع شده است . گویش ساکنان بدره کردی است .این گویش دارای 27 همخوان d /,/t/ ,/b/ ,/p/,/k/, /g/ ,/q /: /?/ , /v/ , /f/ , / s/ ,/z/ , /s/ , /x/, /h/ ,/j/ ,/c/ ,/m/ ,/n/ ,/n/ ,/i/ /l/ ,/r/ /f/ ,/w/ y/ ,/ 10 واکه ساده شامل /p/ ,/5/ ,/u/ ,/e/ ,/e/i/ ,/a/a/ : 5 واکه مرکب شامل /pu/ , /i /, /au/ ,/au/ , /ai/ : است . ساختمان هجائی آن c)c(v)c()c(است . در واژه نامه سه زبانه این پژوهش حدود 3500 واژه کردی، 3500 واژه فارسی و 2200 واژه پهلوی ساسانی وجود دارد1450 . واژه از این واژگان پهلوی با واژگان کردی و فارسی و یا با واژگان یکی از این دو زبان همانند یا هم ریشه اند . در فارسی نو، در مقایسه با کردی بدره واژگان بیشتری وجود دارند که با واژگان پهلوی ساسانی همانند یا هم ریشه است . پهلوی که یکی از زبانهای ایرانی میانه است در مقایسه با فارسی نو و کردی از افعال مرکب بسیار کمی استفاده میکند و در فارسی نو در مقایسه با کردی افعال مرکب بیشتری دیده می شود . بین واژگان کرد، فارسی و پهلوی روابطی وجود دارد که از این روابط میتوان قواعدی مانند آنچه در زیر آمده است استخراج کرد .-1 هر گاه بعد از /a/ در پهلوی / t/ دیده میشود، در فارسی نو / d/ و درکردی /y / آمده است .- 2 هر گاه در پهلوی و فارسی ترکیب - st میاید، در کردی - ss - دیده میشود. -ak - 3 پایانی پهلوی در فارسی بصورت - e و در کردی بصورت - a ظاهر میگردد. -4 هرگاه بین دو صورت باواک در پهلوی / t/ دیده میشود، در فارسی / d/ مشاهده میگردد و در کردی هیچکدام از این همخوانها دیده نمیشود .- 5 نشانه اسم مصدر ساز در پهلوی -isn در فارسی - es و در کردی est است . / e / - 6 پهلوی، اغلب در فارسی / i/ و درکردی / e / است .-7 بجای پیشوند نفی an - یا a - در پهلوی، در فارسی na - و درکردی na یا na دیده میشود .- 8 پیشوند پهلوی ham در فارسی بصورت ham و در کردی بصورت hau مشاهده میشود .- 9 هر گاه در پهلوی پیشوند ape - دیده میشود، در فارسی bi - و در کردی be میاید .