نام پژوهشگر: حسین جانمحمدی
سعید امیردهری حسین جانمحمدی
آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 2×3 برای مطالعه اثرات سطوح پروتئین (سطح پیشنهادی راهنمای راس و سطح 2% کمتر) و سطوح فرماکتو (صفر، 1/5 و 3 گرم در کیلوگرم جیره پایه) بر صفات عملکردی رشد و قابلیت هضم ایلئومی ماده آلی و پروتئین خام صورت گرفت. از آنتی¬بیوتیک سالینومایسین به عنوان کنترل مثبت در آزمایش استفاده گردید. نتایج حاصله در دوره رشد نشان داد که هیچ یک از صفات عملکردی تحت تأثیر افزودن پری¬بیوتیک نمی¬باشد. همچنین افزودن سالینومایسین نیز اثری بر این صفات نداشت. در دوره پایانی، افزودن پری¬بیوتیک باعث بهبود ضریب تبدیل غذایی شد (0/1>p). در کل دوره، هیچکدام از صفات عملکردی تحت تأثیر افزودن پری¬بیوتیک قرار نگرفت. با این حال، گروهی از جوجه¬ها که میزان 1/5 گرم در گیلوگرم فرماکتو دریافت کرده بودند دارای پایین¬ترین میزان ضریب تبدیل غذایی بودند. افزودن فرماکتو بصورت معنی¬داری قابلیت هضم ماده آلی و پروتئین را افزایش داد (0/05>p). افزودن 1/5گرم در گیلوگرم فرماکتو و یا سالینومایسین باعث بهبود قابلیت هضم ماده آلی شد (0/1>p). جوجه¬های تغذیه شده با سطح بالای پروتئین، درصد گوشت سینه بیشتری داشتند (0/05>p). افزودن 1/5 گرم در گیلوگرم فرماکتو باعث کاهش درصد چربی حفره بطنی نسبت به گروه کنترل شده بود (0/5>p).
مجید قشلاق علیایی حسین جانمحمدی
این تحقیق به منظور تعیین انرژی قابل متابولیسم حقیقی پودر ضایعات کشتارگاهی طیور و بررسی تاثیر استفاده از سطوح مختلف پودر ضایعات کشتارگاهی طیور بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ و پارامترهای خونی مرغان تخم گذار اجرا شد. ترکیب شیمیایی دو نمونه از پودر ضایعات کشتارگاهی طیور مطابق روش های استاندارد تعیین گردید. بر اساس روش تجزیه تقریبی میانگین ماده خشک، پروتئین خام، عصار? اتری و خاکستر خام به ترتیب 5/91، 0/57، 8/23، 53/6 درصد بودند. مقدار کلسیم و فسفر به ترتیب 30/1، 430/0 درصد تعیین شد. برای تعیین انرژی قابل متابولیسم حقیقی 3 نمونه از پودر ضایعات کشتارگاهی طیور با روش سیبالد از 24 قطعه جوج? گوشتی نر 80 روزه با میانگین وزنی 80 ± 2280 گرم استفاده شد. میانگین انرژی قابل متابولیسم حقیقی سه نمونه به ترتیب 2798، 3518 و 3220 کیلوکالری در کیلوگرم بود. به منظور بررسی تاثیر استفاده از سطوح مختلف پودر ضایعات کشتارگاهی طیور بر عملکرد مرغان تخم گذار تعداد 160 قطعه مرغ تخم-گذار سوی? های- لاین در سن 42 هفتگی انتخاب شدند و در قفس های تخم گذار 4 تایی قرار گرفتند. جیره های غذایی آزمایشی شامل جیر? غذایی کنترل (فاقد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور) و جیره های غذایی حاوی 2 ،4، 6 و 8 درصد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور بودند که طبق توصیه احتیاجات مواد مغذی های-لاین w-36 تنظیم گردیدند. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار به مدت 10 هفته اجرا شد. نتایج حاصله نشان داد با افزایش سطح پودر ضایعات کشتارگاهی طیور در جیره های غذایی وزن تخم مرغ، درصد تولید تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی و میزان مصرف خوراک به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). بیشترین وزن تخم مرغ و درصد تولید تخم مرغ مربوط به گروه کنترل (به ترتیب 28/67 گرم و 71/83 درصد) و کمترین آن در جیر? غذایی حاوی 8 درصد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور (به ترتیب 78/65 گرم و 70/76 درصد) مشاهده شد. با افزایش سطح پودر ضایعات کشتارگاهی طیور در جیره های غذایی ضریب تبدیل خوراک به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). بیشترین ضریب تبدیل خوراک در جیر? غذایی حاوی 8 درصد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور (237/2) و کمترین آن در گروه کنترل و جیر? غذایی دارای 2 درصد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور (به ترتیب 017/2 و 019/2) مشاهده شد. طول و عرض تخم مرغ، ضخامت پوسته، حجم و سطح تخم مرغ تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند. بیشترین واحد هاو (38/80) و رنگ زرد? تخم مرغ (بر اساس مقیاس رنگ رش 18/7) در جیر? غذایی حاوی 8 درصد پودر ضایعات کشتارگاهی طیور مشاهده شد (05/0p<). درصد زرده و سفیده تخم مرغ تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند. پارامترهای خونی شامل گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، کلسیم، فسفر، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی بالای سرم خون تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند. بر اساس نتایج بدست آمده، در جیره های غذایی مرغان تخم گذار در اواسط دور? تخم گذاری می توان تا 2 درصد از پودر ضایعات کشتارگاهی طیور بدون هیچ گونه اثرات مضر بر عملکرد مرغان تخم گذار، کیفیت تخم مرغ و متابولیت های خونی استفاده نمود.
احسان پرند غلامعلی مقدم
به دلیل افزایش روز افزون جمعیت از یک سو و نبود منابع کافی از سوی دیگر همراه با افزایش تقاضا برای تولید غذا، نیاز به اتخاذ تدابیر جدید در مورد تولیدات حیوانی وجود دارد. از آنجا که خوراک بخش مهمی از هر سیستم تولید را تشکیل می دهد، درک تاثیرات کیفیت خوراک با توجه به تاثیر آن در تولید حیوان و محیط لازم مینماید. گرچه اساس کیفیت خوراک در ابتدا به ترکیبات و قابلیت هضم خوراک بر می گردد، لیکن لزوم داشتن اطلاعات کافی در مورد فیزیولوژی دستگاه گوارش و تاثیر عواملی مانند فرآوری های مختلف خوراک ها را نبایستی از نظر دور داشت. ?ارزش واقع? خوراکها در عمل وابستگ? ز?ادی به ماه?ت ، شکل و نحوه تغذ?ه آنها دارد و بدون توجه به ا?ن نکته تخم?ن واقع? از ارزش خورکها ممکن ن?ست و امکان تول?د ب?شتر و مقرون به صرفه وهمچن?ن تنظ?م ج?ره های مناسب و تع??ن مقاد?ر کاف? و به اندازه از خوراکها در ج?ره ن?ز ناممکن م?نما?د. ? ?دانه جو به لحاظ محتوی مناسب انرژی و پروتئ?ن در تغذیه دام مورد توجه است و فرآوری دانه جو برای حد اکثر کردن قابل?ت استفاده از آن برای دام های ش?رده و همچن?ن پرواری مد نظر است . دانه کامل به علت داشتن پر?کارپ نسبت به هضم شکمبه ای مقاوم است و ع?وه بر آن بوس?له ?ک پوشش ف?بری با قابل?ت هضم پا??ن احاطه شده است و بر خ?ف دانه ذرت بر اثر جو?ده شدن آس?ب عمده ای نم? ب?ند وم?زان ز?ادی از آن دفع خواهد شد ، ول? در صورت شکسته شدن بعلت ا?نکه ماتر?کس پروتئ?ن? جو محلول تر از ذرت است قابل?ت نفوذ بهتری را برای باکتر?ها فراهم م?کند. همچنین اعمال این فراوریها با توجه به تغییر در محل و کینتیک هضم، خصوصاً در مورد دامهای شیرده تاثیرات قابل توجهی بر تولید و همچنین ترکیبات خون، شیر و مایع شکمبه به جا میگذارد. برای شکستن پر?کارپ دانه و افزا?ش قابل?ت هضم آن روشهای فراوری مختلف? در مورد دانه جو اعمال م?گردند که هرکدام ن?ازمند شرا?ط خاص و دارای اثرات متفاوت? هستند. ?تع??ن کارا?? روشهای فراوری در شرا?ط بوم? م?تواند در انتخاب روش? مناسب باشرا?ط موجود و مزا?ای احتمال? راهگشا بوده ومنجر به افزا?ش بهره وری خوراک و در نت?جه کاهش هز?نه های تول?د و در نها?ت کاهش خروج ارز برای واردات م?زان مورد بیش از تولید داخلی گردد. به کمک تجزیه ترکیبات شیمیایی خوراک می توان ارزش بالقوه یک خوراک را از نظر تأمین مواد مغذی که در اختیار حیوان قرار می دهد سنجید و از اطلاعات بدست آمده از تجزیه شیمیایی خوراکها جهت تنظیم جیره غذایی دامها استفاده کرد. ارزش حقیقی یک غذا تنها پس از کسر مقادیری که خواه، ناخواه در حین اعمال هضم، جذب و متابولیسم به هدر می رود بدست می آید. بررسی تاثیر تغذیه یک خوراک بر تولید محصول نهایی در دام را می توان دقیق ترین برآورد از تاثیرات تغذیه در شرایط عملی و واقعی در دام زنده بر روند تولید محصول نهایی قلمداد کرد که از لحاظ عملی، نظری و اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همچنین برآورد قابلیت هضم یک خوراک به روش های معمول ابزاری مناسب جهت شناخت تبعات تغذیه یک خوراک به دام به شمار می آید. اندازه گیری قابلیت هضم شامل روش آزمایش برروی حیوان زنده ( in vivo) و روش آزمایشگاهی (in vitro) می باشد. اندازه گیری قابلیت هضم با استفاده از حیوان زنده با اینکه اطلاعات دقیقی ارائه می دهد ولی وقت گیر بوده و به مقدار زیادی مواد خوراکی نیاز دارد و همچنین دارای هزینه بالایی نیز می باشد. لذا ترجیح داده می شود که قابلیت هضم را به روش آزمایشگاهی اندازه گیری و گزارش شود.
فرهاد پرنیان خواجه دیزج اکبر تقی زاده
به منظور مطالعه اثر زمانهای مختلف پرتوتابی مایکروویو (با قدرت 900 وات و فرکانس 2450 مگاهرتز) بر قابلیت هضم و تجزیه پذیری دانه سورگوم سه آزمایش انجام گرفت. در آزمایش اول برای مطالعه تاثیر پرتوتابی ماکروویو بر روی قابلیت هضم دانه سورگوم در کل دستگاه گوارش، از 16 رأس گوسفند نژاد قزل – مرینوس در 4 گروه استفاده گردید. دامها جیره کاملاً مخلوط متشکل از 40% علوفه و 60% کنسانتره را دریافت کردند. جیره 1 حاوی یونجه (جیره پایه) و جیره 2 بر پایه سورگوم خام، جیره 3 بر پایه سورگوم پرتوتابی شده به مدت 3 دقیقه و جیره 4 بر پایه سورگوم پرتوتابی شده به مدت 5 دقیقه بود. قابلیت هضم مواد مغذی دانه سورگوم با استفاده از روش جمع آوری مدفوع محاسبه و با نرم افزار sas مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، ndf و adf برای دانه سورگوم بدون پرتوتابی به ترتیب برابر با 83/65، 30/69، 63/65، 48/56 و 27/47 بود که تحت تأثیر پرتوتابی مایکروویو قرار گرفتند (05/0< p). متابولیت های شکمبه ای نیز تحت تاثیر پرتوتابی مایکروویو قرار گرفت (05/0< p). در آزمایش دوم اثرات پرتوتابی مایکروویو به مدت 3، 5 و 7 دقیقه بر ارزش تغذیه ای دانه سورگوم با استفاده از روش تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. پتانسیل تولید گاز(a) تیمارهای پرتوتابی شده بیشتر از بدون پرتوتابی بودند (001/0< p). فراسنجه های تغذیه ای تخمین شده بوسیله روش تولید گاز (me،nel، scfa، dom و mp با افزایش مدت پرتوتابی افزایش یافتند (05/0< p). در آزمایش سوم تاثیر این عمل آوری بر ناپدیدشدن شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام دانه سورگوم با استفاده از روش کیسه های نایلونی مورد بررسی قرار گرفت. مقدار 5 گرم نمونه خوراکی (عمل آوری نشده یا عمل آوری شده) به مدت صفر، 2، 4، 6، 8، 12، 16، 24 و 48 ساعت در شکمبه دو رأس گوسفند نر دارای فیستولای شکمبه ای انکوبه و فراسنجه های مختلف تجزیه پذیری و تجزیه پذیری موثر مواد خوراکی محاسبه گردید. نرخ تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک تحت تأثیر پرتوتابی مایکروویو قرار نگرفت ولی پرتوتابی نرخ تجزیه پذیری پروتئین خام را کاهش داد (05/0< p). تجزیه پذیری موثر ماده خشک و پروتئین خام دانه سورگوم بدون عمل آوری در سرعت عبور 5% در ساعت به ترتیب 82/47 و 77/39 درصد بود که تحت تأثیر پرتوتابی قرار گرفتند(01/0< p). پرتوتابی به مدت 5 دقیقه بیشترین تأثیر را در افزایش قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، پروتئین خام و ماده آلی دانه سورگوم داشت. در مورد تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام بین پرتوتابی به مدت 3 دقیقه و 5 دقیقه تفاوت آماری مشاهده نگردید. نتایج این تحقیق نشان داد که پرتوتابی مایکروویو می تواند مانند سایر روشهای متداول حرارتی برای کاهش تجزیه پذیری پروتئین خام در شکمبه و افزایش پروتئین عبوری قابل هضم و همچنین بهبود قابلیت هضم مواد مغذی دانه سورگوم در تغذیه دام بطور موثری مورد استفاده قرار گیرد.
ایوب احمدی سعید زهتاب سلماسی
. بیشترین ضریب خاموشی نور و درصد نور دریافتی مربوط به تیمار مخلوط افزایشی 30 : 100 و کمترین آن مربوط به کشت های خالص بود. کشت های مخلوط افزایشی نسبت به کشت های مخلوط جایگزینی و کشت های خالص به ترتیب 12 و 11 درصد نور بیشتری دریافت کردند. شاخص سطح برگ و درصد پوشش سبز در تیمارهای مخلوط افزایشی بیشتر از کشت خالص بود. کمترین میزان ndf از تیمار مخلوط افزایشی 30 : 100 به میزان 379 گرم در کیلوگرم حاصل شد. در کشت مخلوط میزان ndfکاهش پیدا کرد که این امر باعث بهبود کیفیت علوفه گردید. بیشترین عملکرد پروتئین خام مربوط به تیمار مخلوط افزایشی 30 : 100 به میزان 44/742 کیلوگرم در هکتار و بعد از آن تیمار مخلوط افزایشی 15 : 100 و به میزان 42/655 کیلوگرم در هکتار بود. بیشترین میزان نسبت برابری زمین (ler) و مجموع ارزش نسبی (rvt) به ترتیب برابر با 32/1 و 14/1 در کشت مخلوط افزایشی 30 : 100 بدست آمد. نسبت برابری زمین در همه تیمارهای کشت مخلوط بزرگتر از یک بود، که نشان دهنده برتری کشت مخلوط افزایشی و جایگزینی بر کشت خالص می باشد.
آرش حسن زاده سیدی حسین جانمحمدی
چکیده. هدف از این آزمایش تعیین ترکیبات شیمیایی، پلی ساکاریدهای غیرنشاسته ای(nsp) و انرژی قابل سوخت و ساز پنج واریته گندم، شامل الوند، زرین، سبلان، سرداری و آذر2 در شرایط حضور و عدم حضور آنزیم (مولتی آنزیم کربوهیدراز کِمین) بود. ترکیبات شیمیایی به روشهای استاندارد و مقادیر nsp واریته های دانه گندم به روش آنزیمی- شیمیایی انجلیست با استفاده از اسپکتوفتومتر تعیین شد. انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری تصحیح شده برای نقطه صفر تعادل ازت (amen) 5 واریته گندم در 10 جیره غذایی حاوی 62% انواع واریته های گندم با دو سطح آنزیم (صفر و 2/0 گرم در کیلوگرم) به روش جیره کامل (complete diet) با استفاده از 60 قطعه جوجه گوشتی نر با میانگین وزنی 32/3±751 گرم و با ترتیب فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سن 21 الی31 روزگی تعیین شد. همچنین انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی تصحیح شده برای نقطه صفر تعادل ازت (tmen) پنج واریته گندم در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش تغذیه دقیق سیبالد با استفاده از 20 خروس گوشتی با میانگین وزنی 2/132±3324 گرم در سن 5 ماهگی تعیین شد. نتایج حاصل از تجزیه ترکیبات شیمیایی نشان داد میانگین مقادیر ماده خشک، پروتئین خام، عصاره اتری، ndf، adf و خاکستر خام در دانه های گندم مورد مطالعه به ترتیب برابر92/6±08/90، 51/1±43/14، 16/0±52/2، 52/1±51/18، 58/0±15/4، 22/0±88/1، ،بود. دامنه تغییرات پروتئین خام در بین واریته های گندم در مقایسه با سایر ترکیبات شیمیایی بیشترین مقدار بود، بطوری که میزان پروتئین خام از سطح 54/13 % در واریته سرداری تا سطح 87/16 درصد در واریته زرین تغییر یافت.نتایج حاصل از تجزیهnsp واریته های دانه گندم نشان داد که دامنه تغییرات مقادیرnsp کل از 44/ 9 تا 96/11 درصد، nsp نامحلول از 10/7 تا40/9 درصد و nsp محلول از 95/1 تا15/3 درصد بود. بالاترین میزان nsp کل(96/11%) و nsp نامحلول (40/9%) در واریته آذر2 و بالاترین مقدار nsp محلول(15/3%) در واریته الوند یافت شد. کمترین میزان nsp کل (44/9%)، nsp محلول (95/1%) در واریته سبلان و کمترین میزان nsp نامحلول (94/6%) در واریته زرین حاصل شد. مقادیر amen دانه های گندم تحت تاثیر واریته قرار نگرفت و در شرایط بدون آنزیم بین 25/3120 تا 29/3191 کیلوکالری در کیلوگرم تغییر کرد. بالاترین میزان amen در واریته زرین و کمترین آن در واریته سبلان مشاهده شد و میانگین مقدار amen در عدم حضور آنزیم برابر 37/23 ±07/3150 کیلوکالری در کیلوگرم بود. مقادیر amen بطور معنی داری تحت تاثیر افزودن آنزیم قرار گرفت(01/0> p) و بین 85/3445 تا 36/3590 کیلوکالری در کیلوگرم تغییر یافت. میانگین مقدار amen در شرایط حضور آنزیم برابر4/37 ±83/3517 کیلوکالری در کیلوگرم بود. افزودن آنزیم به جیره ها بطور متوسط سبب افزایش 45/11 درصدی amen واریته های گندم گردید(01/0> p). میزان tmen واریته های گندم در محدوده 32/3562 کیلوکالری در کیلوگرم در واریته سبلان تا 64/3741 کیلوکالری در کیلوگرم در واریته زرین متغیر بود و اختلاف معنی داری بین واریته های گندم از نظر مقادیر tmen مشاهده شد (01/0> p). amen و tmen دارای همبستگی منفی معنی داری (05/0>p) با مقادیر خاکسترخام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و همچنین دارای همبستگی مثبت معنی داری(05/0>p) با انرژی خام بودند. همبستگی بالایی بین amen و افزایش وزن جوجه ها حاصل شد (03/0> p90/0r2=).
بهرام علی زاده اکبر تقی زاده
خلاصه: هدف از انجام این تحقیق تعیین ارزش غذایی (ترکیبات شیمیایی، قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام وخصوصیات تجزیه پذیری) تفاله سیب، هسته خرما و تفاله خرما با استفاده از روش های in situو in vitro بود. در این تحقیق از 2 رأس گوسفند فیستوله گذاری شده جهت انجام آزمایشات in situو in vitro استفاده شد. برای انجام آنالیزهای آماری داده ها در قالب طرح کاملا تصادفی از نرم افزار sas و جهت بررسی و تحلیل داده های تجزیه پذیری از برنامه کامپیوتری naway استفاده شد. ترکیبات شیمیایی تفاله سیب شامل پروتئین خام، چربی خام، ndf، adf و خاکستر خام به ترتیب 46/8، 22/6، 32/55، 3/41 و 88/2 در صد، برای هسته خرما به ترتیب 33/5، 1/1، 32/59،31/50 و 85/1درصد، و برای تفاله خرما به ترتیب 44/6، 82/0، 2/68، 65/63 و 04/1 درصد بود. در روش تولید گاز، حجم گاز تولیدی ساعت 48 انکوباسیون برای تفاله سیب، هسته خرما و تفاله خرما به ترتیب 06/243، 72/141 و 75/106 میلی لیتر در گرم ماده خشک بود. که بیشترین مقدار، مربوط به تفاله سیب و کمترین مقدار، مربوط به تفاله خرما می باشد. در روش in situ در صفر ساعت انکوباسیون تفاله سیب (4/23%) بیشترین و تفاله خرما (9/8%) کمترین میزان ناپدید شدن ماده خشک را داشتند. پس از 96 ساعت انکوباسیون تفاله سیب (44/80%) بیشترین و تفاله خرما (78/46%) کمترین میزان ناپدید شدن ماده خشک را داشتند. در صفر ساعت انکوباسیون، هسته خرما (2/17%) بیشترین و تفاله خرما(06/7%) کمترین میزان ناپدید شدن پروتئین خام را داشتند. پس از 96 ساعت انکوباسیون تفاله سیب (89/78%) بیشترین و تفاله خرما (42/46%) کمترین میزان ناپدید شدن پروتئین خام را داشتند. از تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام مواد غذایی، می توان در تعیین مقدار غذای مصرفی و جیره نویسی در راستای تأمین مقدار مطلوب مواد غذایی مورد نیاز برای عملکرد بهتر جمعیت میکروبی شکمبه و دام سود برد. مقدار me بدست آمده از روش تولید گاز برای تفاله سیب، هسته خرما و تفاله خرما به ترتیب 39/9، 27/5 و 58/4 مگا ژول بر کیلو گرم ماده خشک بود. مقدار mp بدست آمده برای تفاله سیب، هسته خرما و تفاله خرما به ترتیب 3/51، 58/34 و 23/46 گرم در کیلو گرم ماده خشک بود.
محمد حسین رضایی مشگول اکبر تقی زاده
هدف از انجام این تحقیق بررسی روند تغییرات در ترکیبات شیمیایی و تجزیه پذیری علوفه گیاه یونجه طی سه مرحله رشد قبل از گلدهی، اواسط گلدهی و گلدهی کامل می باشد. به این منظور از دو رأس گوسفند فیستوله گذاری شده برای آزمایشات in situ و in vitro استفاده گردید. برای انجام آنالیز آماری داده ها در قالب طرح کاملا تصادفی از نرم افزار sas و جهت تحلیل و بررسی داده های تجزیه پذیری از برنامه کامپیوتری naway استفاده شد. نتایج نشان داد یونجه در مرحله بدون گل حاوی بیشترین مقدار پروتئین خام و کمترین مقدار فیبر خام بود. برگ با بیشترین میزان تجزیه پذیری و ساقه با کمترین مقدار عوامل تعیین کننده ویژگی تجزیه پذیری کل گیاه بودند. میزان تجزیه پذیری به ترکیبات فیبری و حلالیت بستگی دارد. با افزایش مرحله رشد مقدار پروتئین خام، تجزیه پذیری و مواد محلول کاهش و مقدار دیواره سلولی، پروتئین دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و پروتئین دیواره سلولی بدون همی سلولز افزایش می یابد. همچنین با افزایش مرحله رشد میزان همی سلولز، سلولز و لیگنین افزایش می یابد. تجزیه پذیری پروتئین خام بین مراحل رشد اختلاف معنی داری (05/0 p< ) داشت و در مرحله گلدهی کامل کمترین مقدار بود. تجزیه پذیری موثر ماده خشک نیز بین مراحل رشد اختلاف معنی داری (05/0 p< ) نشان داد و در مرحله گلدهی کامل کمترین مقدار بود. در این تحقیق همبستگی منفی بین پروتئین خام با دیواره سلولی، تجزیه پذیری ماده خشک با دیواره سلولی، تجزیه پذیری پروتئین خام با پروتئین دیواره سلولی بدون همی سلولز، تجزیه پذیری پروتیئن خام با دیواره سلولی، تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام کل گیاه با افزایش مرحله رشد و همبستگی مثبت بین پروتئین خام با تجزیه پذیری پروتئین خام، پروتئین خام با تجزیه پذیری ماده خشک مشاهده شد.
محمد رضا مالکی مقدم حسین جانمحمدی
در این پژوهش جهت فرمولاسیون جیره های غذایی عاری از آرد ماهی در تغذیه ماهی قزل آلای رنگین کمان از منابع پروتئین گیاهی شامل کنجاله پنبه دانه و کانولا و نیز از پودر ضایعات کشتارگاهی طیور به عنوان منبع پروتئینی حیوانی استفاده گردید. چهار جیره غذایی آزمایشی که از لحاظ انرژی و پروتئین همسان بودند فرموله گردیدند. جیره اول به عنوان گروه شاهد بر اساس پودر ماهی تنظیم گردیده بود، جیره شماره دو حاوی سطح جایگزینی 34/25% پودر ضایعات کشتارگاهی طیور به جای پودر ماهی، جیره شماره سه شامل سطوح جایگزینی 34/25% پودر ضایعات کشتارگاهی طیور و 10% کنجاله پنبه به جای پودر ماهی و جیره شماره چهار جیره ای عاری از پودر ماهی و شامل سطوح جایگزینی 24/40% پودر ضایعات کشتارگاهی طیور، 10% کنجاله پنبه دانه و 8/7% کنجاله کانولا بود. در این آزمایش از ماهیان قزل آلا رنگین کمان به وزن تقریبی 9 ±150 گرم استفاده گردید. چهار جیره فرموله شده فوق الذکر در قالب طرح آزمایشی کاملا تصادفی چهار تیمار در چهار تکرار در 16 استخر آزمایشی همسان (هر کدام حاوی 40 عدد ماهی، در کل 640 ماهی) با دبی آب 5/1 تا 2 لیتر در ثانیه و حجم 1 متر مکعب به مدت 60 روز به تغذیه ماهیان رسیدند. لازم به ذکر است که 14 روز قبل از انجام آزمایش ماهیان جهت آداپتاسیون با جیره های غذایی و محیط جدید، با جیره شاهد تغذیه شدند. هر 15 روز یکبار بیومتری طول و وزن ماهیان و همچنین بیومتری خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب به انجام رسید. داده های حاصل از هر یک از بیومتری ها برای محاسبه عملکرد رشد شامل: افزایش وزن متوسط، افزایش طول متوسط، نرخ رشد ویژه، ضریب تبدیل غذایی، مقدار غذای مصرفی و اسکور بدنی و نیز داده های آزمایشگاهی حاصل از ایندکس های لاشه شامل وزن لاشه مصرفی، وزن کبد، وزن امعاء و احشاء، بازده لاشه، شاخص امعاء و احشاء و شاخص کبد توسط نرم افزار sas و با توجه به دستور آزمون تکراری مورد آنالیز آماری و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهد که پودر ضایعات طیور تکمیل شده توسط کنجاله پنبه و کانولا می تواند تا 100 درصد جایگزین پودر ماهی در تغذیه ماهی قزل آلای رنگین کمان گردد بدون اینکه تفاوت معنی داری (05/0>p) در عملکرد رشد، صفات لاشه و نیز ترکیب شیمیایی لاشه ایجاد نماید.
صادق چراغی سرای حسین جانمحمدی
هدف از انجام این آزمایش تعیین ترکیبات شیمیایی و انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی پسماند رستوران به صورت خام و فرآوری توامِ حرارتی و میکروبی (به کمک افزودن 4 سویه لاکتوباسیلوس) برای انتخاب بهترین شیوه فرآوری بود. ترکیبات شیمیایی به روش های استاندارد و مقادیر tme، tmen پنج نمونه پسماند در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش تغذیه دقیق سیبالد با استفاده از 42 قطعه خروس گوشتی با میانگین وزنی 100±2800 گرم در سن 69 روزگی تعیین شد. نتایج آزمایش اول برای آنالیز شیمیایی پسماند خام در روزها و هفته های مختلف مشخص کرد رابطه نزدیکی بین هفته ها و میانگین ترکیبات شیمیایی پسماند خام وجود ندارد. یافته های حاصل از آزمایشات بعدی برای تغییرات ترکیب شیمیایی نشان داد فرآوری توام حرارتی و میکروبی بهبود معنی داری نسبت به حالت خام داشت (p<0/05). در بین سویه های مورد استفاده، لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس بیشترین میانگین مقادیر پروتئین خام، چربی خام، ماده خشک و انرژی خام را بترتیب با 21/40%، 19/91%، 41/02% و 4872/61 کیلوکالری در کیلوگرم و کمترین مقدار خاکستر را با 3/67% نسبت به سویه های دیگر داشت. افزودن لاکتوباسیل ها به پسماند سبب افزایش معنی داری در مقادیر tme و tmen گردید. بالاترین میزان tme در سویه اسیدوفیلوس با 3348/11 و کمترین میزان در سویه پلانتاروم با 3205/94 کیلوکالری در کیلوگرم مشاهد شد. میزان tmen سویه های لاکتوباسیلوس در محدوده 3119/53 در سویه پلانتاروم، تا 3260/17 کیلوکالری در کیلوگرم در سویه اسیدوفیلوس متغیر بود و تفاوت معنی داری بین سویه ها از نظر مقادیر tmen مشاهده شد (p<0/05). نتایج حاصل از شمارش میانگین کلی باکتری ها و کلی فرم ها در 5 نوع غذای پسماند منتخب نشان داد که از لحاظ آلودگی، میانگین هر دو در محدوده استاندارد بوده و قابل استفاده به عنوان خوراک طیور می باشد. استفاده از پسماند رستوران در جیره غذایی منجر به کاهش هزینه های پروتئین و انرژی قابل متابولیسم مورد نیاز طیور گردید.
لعیا شهری صادق علیجانی
تخم مرغ هم به عنوان وسیله تولید مثلی و یک منبع غذایی برای انسان بشمار می رود. یکی از تحقیقات و پژوهشهایی که بر روی تخم مرغ انجام می شود ایجاد تخم مرغ هایی با کیفیت بالا است. در این راستا صفات کمی و کیفی تخم مرغ و اثر هم خونی بر روی صفات مورد مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفت. پس هدف این پژوهش بررسی عملکرد مرغان بومی آذربایجان، تخمین پارامترهای ژنتیکی صفات و محاسبه میزان همخونی و اثر آن بر روی صفات مورد نظر بود. مولفه های واریانس و ضرایب وراثت پذیری برای صفات مربوط به تخم مرغ با استفاده از 2000 تخم مرغ ایستگاه اصلاح نژاد و تکثیر مرغ بومی آذربایجان غربی و صفات عملکرد 43180 قطعه مرغان بومی آذربایجان (14 نسل) مورد ارزیابی قرارگرفت. تجزیه و تحلیل داده ها و برآورد مولفه های واریانس برای محاسبه پارامترهای ژنتیکی با استفاده از روش حداکثر درست نمایی محدود شده (reml) و مدل حیوانی تک صفتی و چند صفتی (چهار صفتی) صورت گرفت. ضرایب همخونی توسط نرم افزار pedigree محاسبه شد. محدوده وراثت پذیری در صفات عملکردی مدل تک صفته از 047/0 تا 563/ (به ترتیب برای تعداد تخم مرغ و وزن بدن در یک روزگی) و برای صفات کیفیت تخم مرغ از 028/0 تا 396/0 (به ترتیب برای ph سفیده و عرض تخم مرغ) بدست آمد. بالاترین همبستگی ژنتیکی در صفات عملکردی بین وزن بدن در 12 هفتگی با تعداد تخم مرغ و وزن بدن در بلوغ جنسی (به ترتیب 83/0- و 744/0) و برای صفات کیفیت تخم مرغ، بین وزن تخم مرغ با وزن زرده و وزن پوسته (به ترتیب 417/0 و 210/0) برآورد شد. میانگین ضرایب همخونی کل پرندگان، پرندگان نر و ماده و پرندگان همخون به ترتیب 411/4، 612/3، 361/3و 246/5 درصد بدست آمد. رابطه رگرسیونی بین همخونی و اکثر صفات عملکردی مثبت بدست آمد این در حالی است که در صفات مربوط به کیفیت تخم مرغ تغییر چندانی مشاهده نشد.
سمیه رحمانی صادق علیجانی
هدف این آزمایش تعیین ترکیبات شیمیایی و انرژی قابل متابولیسم حقیقی(tmen) دان آماده جوجه های گوشتی تولیدی تعدادی از شرکت های خوراک های دام وطیور مورد استفاده و بررسی امکان پیش گوئی انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی آن ها بر اساس ترکیبات شیمیایی بود. در این تحقیق از 10 شرکت تولیدکننده دان آماده، هر کدام 3 نمونه شامل دان آماده پیش دان(starter)،میان دان(grower) ، پس دان(finisher) و در مجموع 30 نمونه تهیه شد. در ابتدا ترکیبات شیمیایی شامل ماده خشک ، پروتئین خام، چربی خام، خاکستر خام، فیبر خام، کلسیم و فسفربه روش های استاندارد ، و انرژی خام نمونه ها اندازه گیری شد. انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای نقطه صفر تعادل نیتروزن(tmen) خوراکهای آماده با استفاده از 120 قطعه خروس گوشتی با میانگین وزنی 50±3100 گرم در قالب طرح کاملاً تصادفی در سن 54 روزگی و با استفاده از تکنیک سیبالد مورد ارزیابی بیولوژیکی قرار گرفت. به منظور ارائه معادلات رگرسیون تخمین انرژی قابل متابولیسم، روابط رگرسیون بین ترکیبات شیمیایی و انرژی قابل متابولیسم نمونه ها در خوراک های آماده مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. داده های حاصله در قالب طرح تجزیه واریانس یک طرفه، با استفاده از نرم افزار( sas(9.1مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه ترکیبات شیمیایی نشان داد که میانگین مقادیر ماده خشک، پروتئین خام، عصاره اتری، فیبر خام، خاکستر خام، کلسیم، فسفر و انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای نقطه صفر تعادل ازت در نمونه های پیش دان مورد مطالعه به ترتیب برابر47/90، 99/20 ،79/2، 88/2، 7/6، 08/1، 49/0، 299/3006 درصد و برای نمونه های میان دان 59/91، 35/19، 73/2،20/7، 35/3، 88/0، 41/0، 013/3112 درصد و برای نمونه ها پس دان برابر 57/92، 64/18، 70/2، 20/4، 03/10، 78/0، 48/0، 89/3234 درصد بود که میان نمونه های کارخانجات مختلف تفاوت معنی دار(05/0>p) وجود داشت. اختلاف معنی داری بین نمونه های کارخانجات مختلف از نظر مقادیر tmen مشاهده شد (05/0>p). amen و tmen دارای همبستگی منفی معنی داری (05/0>p) با مقادیر خاکستر خام و همبستگی مثبت معنی داری (05/0>p) با انرژی خام بودند. ame=30/1517+ash(08/35-)+cp(75/20-)+cf(94/42)+ge(43/0) amen=74/1676+ash(37/43-)+cp(40/20-)+cf(39/49)+ge(41/0) tme=59/1786+ash(20/37-)+cp(62/18-)+cf(44/43)+ge(36/0) tmen=11/1679+ash(30/30-)+cp(69/21-)+cf(84/35)+ge(40/0)
رویا خوبدل حسین جانمحمدی
تخم مرغ یک ترکیب بسیار مقوی و سرشار از انواع ترکیبات مختلف می باشد، به نحوی که تمام نیازهای یک موجود زنده از قبیل مواد پروتئینی و ویتامینی در این ماده ارزشمند تأمین شده است. با توجه به اهمیت تخم-مرغ در تغذیه، یکی از پژوهشهای انجام شده روی تخم مرغ ایجاد تخم مرغهائی با کیفیت بالا است. در این پژوهش هدف کلی مطالعه عملکرد مرغان بومی آذربایجان غربی، تخمین پارامترها و روند ژنتیکی صفات کمی وکیفی، محاسبه مولفه های واریانس وضرایب وراثت پذیری بود. برای این منظور 2000 تخم مرغ ایستگاه اصلاح نژاد و تکثیر مرغ بومی آذربایجان و صفات عملکرد 43180 قطعه مرغان بومی آذربایجان (14 نسل) مورد ارزیابی قرارگرفت. تجزیه و تحلیل داده ها و برآورد مولفه های واریانس- کوواریانس برای محاسبه پارامترهای ژنتیکی با استفاده از روش بیزی ((bayesian و مدل حیوانی تک صفتی و چند صفتی صورت گرفت. برای آنالیز با روش بیزی از تکنیک نمونه گیری گیبس بوسیله نرم افزار gibbs3f- 90صورت گرفت که تعداد دورهای نمونه گیری گیبس 200000 دور انتخاب شدو در هر آنالیز 10000 دور اول بعنوان دور های قلق گیری در نظر گرفته شد و داده های مربوط به آن کنار گذاشته شد، همچنین فواصل نمونه گیری 100 انتخاب گردید. محدوده وراثت پذیری در حالت تک صفتی صفات عملکردی شامل سن بلوغ جنسی ، وزن بدن دربلوغ جنسی، تعداد تخم مرغ، وزن بدن در12 هفتگی، میانگین وزن تخم-مرغ (28، 30، 32 هفتگی) از 047/0 تا 565/0 و برای صفات کیفیت تخم مرغ از جمله وزن تخم مرغ، طول تخم مرغ، عرض تخم مرغ، استحکام پوسته تخم مرغ، ارتفاع آلبومین، وزن آلبومین ، واحد هاو، وزن پوسته، وزن زرده، ضخامت پوسته تخم مرغ از 037/0 تا 397/0 بدست آمد. بالاترین همبستگی ژنتیکی برای صفات مربوط به کیفیت تخم مرغ در وزن تخم مرغ با وزن سفیده (925/0) برآورد گردید.
مرتضی دینی ترکمانی حسین جانمحمدی
این پژوهش به منظور ارزیابی راندمان انرژتیک و عملکرد جوجه های گوشتی تغذیه شده با خوراک های آماده تولیدی در برخی از کارخانجات خوراک دام صورت گرفت. این تحقیق با 5 تیمار و 5 تکرار و با استفاده از تعداد 375 قطعه جوجه گوشتی مخلوط دوجنس در قالب طرح آماری کاملاً تصادفی از سن 1 تا 49 روزگی انجام شد. جیره های آزمایشی شامل 5 نوع دان آماده از 5 کارخانه تولید دان بود. در پایان هر هفته از آزمایش، وزن زنده و مصرف خوراک هر یک از تکرارها اندازه گیری و مصرف خوراک، افزایش وزن هفتگی و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. در سنین 21 و42 روزگی به منظور تعیین انرژی قابل متابولیسم ظاهری، 1 قطعه خروس از هر تکرار انتخاب، و در قفس متابولیسمی قرار داده شد. برای اندازه گیری صفات لاشه در پایان دوره آزمایش (49 روزگی)، از هر تکرار یک قطعه مرغ و یک قطعه خروس با وزن معادل میانگین وزنی هر تکرار انتخاب، کشتار و سپس وزن ران، سینه، چربی محوطه شکمی، کبد (بدون کسیه صفرا)، قلب، پانکراس، طحال، بورس و سنگدان اندازه گیری شد. نتایج آزمایش نشان داد بالاترین وزن پایانی متعلق به پرندگان تغذیه شده با دان 5 بود و پایین ترین وزن متعلق به پرندگان تغذیه شده به دان های 1 و 4 بود (05/0p<). از طرفی میانگین وزن استاندارد سویه راس در سن 49 روزگی بطور معنی داری بالاتر از کلیه پرندگان آزمایشی بود (05/0p<). نتایج خوراک مصرفی نشان داد کمترین میزان مصرف خوراک متعلق به پرندگان دان 1 بود (05/0p<). این در حالی است که نتایج نشان داد پرندگان تغذیه شده با دان 5 بطور معنی داری بالاترین میزان خوراک مصرفی را بین سایر دان ها داشتند (05/0p<). میانگین خوراک مصرفی استاندارد سویه راس در سن 49 روزگی بطور معنی داری بالاتر از کلیه پرندگان آزمایشی بود (05/0p<). نوع دانمصرفی پرندگان، اثر معنی داری بر ضریب تبدیل غذایی پرندگان آزمایشی داشت (05/0p<). کمترین ضریب تبدیل غذایی متعلق به پرندگان تغذیه شده با دان 5 و بالاترین میزان ضریب تبدیل غذایی متعلق به دان های 1 و 4 بود (05/0p<). میانگین استاندارد ضریب تبدیل غذایی سویه راس 308 و همچنین دان 5 در سن 49 روزگی بطور معنی داری پایین تر از سایر دان های آزمایشی بود (05/0p<). اثر نوع دان مصرفی تاثیر معنی داری بر درصد ران، سینه، چربی داخلی، کبد، قلب، بورس فابرسیوس و پانکراس لاشه خروس نداشت. این در حالی بود که راندمان لاشه خروس های تغذیه شده با دان های 2، 3، 4 و 5 بطور معنی داری بالاتر از خروس های تغذیه شده با دان 1 بود. درصد طحال در پرندگان تغذیه شده با دان 1 بطور معنی داری بالاتر از سایر تیمارها بود. درصد ران، چربی داخلی، کبد، بورس فابرسیوس سنگدان و طحال لاشه مرغ تحت تاثیر نوع دان مصرفی قرار نگرفت. درصد وزن سینه جوجه های ماده مصرف کننده از دان 5، به طور معنی داری بالاتر از درصد سینه پرندگان تغذیه شده با دان های3 و 4 بود (05/0p<). همچنین وزن قلب مرغ ها در دان 5 به طور معنی داری بالاتر از تیمار 2 و 4 بود (05/0p<). درصد وزن پانکراس جوجه های ماده تغذیه شده با دان1 و 4 به طور معنی داری بالاتر از دان 5 بود (05/0p<). راندمان لاشه مرغ های تغذیه شده با دان 1 به طور معنی داری پایین تر از سایردان ها بود (05/0p<). در این آزمایش، جنسیت بر سایر صفات لاشه اثر معنی داری نداشته است.انرژی قابل متابولیسم ظاهری تصحیح شده بر مبنای تعادل صفر ازت دان های آزمایشی در سن 21 روزگی از 3010 تا 3225 متغیر بود و بیشترین مقدار آن متعلق به دان 2 بود.مقادیر انرژی قابل متابولیسم ظاهری در سن 42 روزگی در دان 4کمترین و در دان 2 بیشترین بود.به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که دان های مورد آزمایش عملکرد متفاوتی در پرندگان ایجاد کردند.
مهناز ادیب سردرود جلیل شجاع غیاث
این تحقیق به منظور ارزیابی عملکرد برخی از گله های مرغ مادر گوشتی در استان آذربایجان شرقی انجام شد. بدین جهت شش واحد انتخاب شد و عملکرد برخی از صفات از جمله میانگین وزن بدن، درصد یکنواختی وزن بدن، درصد تولید تخم مرغ و درصد جوجه درآوری تخم مرغ ها در واحدها و نسبت به استانداردهای مربوطه مورد بررسی قرار گرفت. سویه های مورد مطالعه راس 308 و کاب 500 بودند. تمام آنالیزهای آماری به کمک نرم افزار sas و با رویه glm صورت گرفت .از آزمون کای- اسکور و تی- تست جهت آزمون معنی داری استفاده شد. برای محاسبه درصد یکنواختی وزن بدن، از ضریب پراکندگی استفاده شد. نتایج نشان داد که در تمامی واحدها میانگین وزن بدن در اکثر هفته ها، نسبت به استاندارد بیشتر بود. درصد یکنواختی در دو واحد کمتر از استاندارد بوده (05/0>p) و در بقیه واحدها بیشتر از استاندارد بوده است (05/0>p). در ارتباط با درصد تولید تخم مرغ، دو واحد تولید مناسب و چهار واحد تولید کمی داشتند. درصد جوجه درآوری در دو واحد کمتر از حد استاندارد بود (05/0>p)، اما در بقیه واحدها، در اوایل تفاوت ها نسبت به استاندارد بی معنی بوده (05/0<p) و سپس در اواخر به کمتر از استاندارد رسیده بودند (05/0>p). از تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که در واحدهای پرورش مرغ مادر گوشتی در این استان، بایستی به صفت جوجه درآوری و وزن بدن توجه بیشتری شود تا از اثرات نامناسب این صفت (وزن بدن)، بر عملکرد سایر صفات جلوگیری شود و بایستی سعی کرد با رفع نواقص و مشکلات و بررسی دلایل ضعف مدیریتی در جهت بالاتر بردن عملکردها اقدام کرد.
جمال سیف دواتی حسین جانمحمدی
ارزش تغذیه ای دانه های گاودانه، ماشک و خلر به دو صورت خام و فرآوری شده با اتوکلاو با اندازه گیری آزمایشگاهی و استفاده از حیوان زنده در مزرعه مطالعه شد. دانه ماشک دارای پروتئین خام (278 گرم در کیلوگرم ماده خشک) و دانه گاودانه حاوی پروتئین خام (255 گرم در کیلوگرم ماده خشک) می باشد. پروتئین قابل تجزیه سریع و تجزیه پذیری موثر پروتئین دانه ها در دامنه ای از 40/0 تا 51/0 و 72/0 تا 76/0 به ترتیب بودند. میزان تانن متراکم محتوی دانه خلر اتوکلاو شده کمتر از 15 درصد تانن کل در حالت خام آن بود و با تیمار حرارتی اتوکلاو از 32/0 به 22/0 گرم بر کیلوگرم ماده خشک کاهش یافته بود. بیشترین قابلیت هضم ماده آلی در دانه خلر اتوکلاو شده (84/67 در صد) و کمترین آن در دانه ماشک اتوکلاو شده (47/53 درصد) مشاهده شد. مقادیر تولید گاز بخش محلول و نامحلول (a) دانه ماشک تحت تأثیر حرارت مرطوب اتوکلاو کاهش یافت ولی دانه خلر و گاودانه تحت تأثیر قرار نگرفت. مقادیر قابلیت هضم روده ای پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه و قابلیت هضم پروتئین در کل دستگاه گوارش دانه های ماشک و گاودانه به روش آزمایشگاهی (گارگالو) به ترتیب دامنه 66 تا 83 درصد و 91 تا 95 درصد قرار داشتند. میزان غیر قابلیت هضم پروتئین در کل دستگاه گوارش در نمونه های خام و اتوکلاو شده به جز در دانه ماشک افزایش نشان نداد (05/0>p). مقدار قابلیت هضم پروتئین در کل دستگاه گوارش دانه ماشک بعد تیمار حرارتی از 29/95 درصد به 57/90 درصد کاهش یافته است. میانگین مجموع اسیدآمینه ضروری و غیر ضروری و مجموع اسیدآمینه ها به ترتیب برای دانه خلر خام 85/8، 26/14 و 11/23 درصد، ماشک خام 97/10، 09/14 و 06/25 درصد و گاودانه خام 33/10، 41/12 و 74/22 درصد بود. حرارت مرطوب اتوکلاو موجب اتلاف مجموع اسیدآمینه به ترتیب 58/33 درصد، 21/28 درصد و 72/8 درصد و کاهش اسیدهای آمینه ضروری به ترتیب 12/31 درصد، 92/33 درصد و 73/9 درصد در دانه های خلر، ماشک و گاودانه شده بود. میانگین قابلیت هضم روده ای پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه دانه های ماشک، گاودانه و خلر با استفاده از خروس های سکوم برداری شده به ترتیب در دامنه ای از 82/61 تا 5/62 درصد، 0/74 تا 4/73 درصد و 5/78 تا 3/80 درصد مشاهده شدند. در بین دانه های بقولات اسیدآمینه آرژنین و ترئونین بیشترین و اسیدآمینه تایروزین و لایزین کمترین قابلیت هضم روده ای را داشتند. هفت جیره غذایی آزمایشی حاوی کنجاله سویا، و دانه های بقولات خام و اتوکلاوشده در بخش کنسانتره در یک دوره پرواربندی در سن 60 روزگی به تعداد 42 بره ماده آمیخته های قزل- مرینو و مغانی- مرینو تغذیه شدند. هیچ تفاوت معنی داری بین قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام و انرژی خام جیره های غذایی حاوی بقولات خام مشاهده نشد. بین هفت گروه جیره غذایی در صفات رشد و لاشه بره ها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. گنجاندن دانه ماشک در جیره پرواری بره ها موجب افزایش میزان cla گوشت از 15/1 گرم در گروه کنجاله سویا به 23/2 گرم در صد گرم اسیدهای چرب متیله شده گردید.
سهیلا شریفی زاده حسین جانمحمدی
این تحقیق با هدف بررسی تأثیر استفاده از منابع فیبر در جیره غذایی پری استارتر و تأثیر برخی از جیره غذایی پری استارترهای تجاری تولیدی در کشور بر عملکرد، قابلیت هضم مواد مغذی، رشد و توسعه دستگاه گوارش جوجه های گوشتی در قالب دو آزمایش مجزا اجرا شد. هر دو آزمایش بر پایه طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار، با این تفاوت که آزمایش اول با سه تیمار و آزمایش دوم با پنج تیمار اجرا شد. در آزمایش اول منابع فیبر(3% تفاله چغندر، 3% پوسته ذرت و شاهد (3% سنگریزه)) و در آزمایش دوم پری استارترهای تجاری به نام های d ، e ، f ،g و h تیمارهایی بودند که مورد مطالعه قرار گرفتند. در آزمایش اول: استفاده از منابع فیبر در جیره پری استارتر به طور معنی داری منجر به کاهش مصرف خوراک و افزایش وزن جوجه ها در کل دوره پرورشی در مقایسه با گروه شاهد شد (0001/0p?). کاهش وزن در جوجه های تغذیه شده با جیره پری استارتر حاوی تفاله چغندر بیشتر بود. در کل دوره پرورش جیره پری استارتر حاوی پوسته ذرت به طور معنی داری منجر به کاهش ضریب تبدیل غذایی شد(0001/0p?). شاخص کارایی تولید در کل دوره پرورش تحت تأثیر جیره های پری استارتر حاوی منابع فیبر قرار نگرفت. جیره پری استارتر حاوی تفاله چغندر در سن 28 روزگی به طور معنی داری(0001/0>p) بازده لاشه را در مقایسه با گروه شاهد افزایش داد. در سن 42 روزگی جیره پری استارتر حاوی پوسته ذرت منجر به افزایش وزن لاشه و بازده لاشه شد(05/0p?). وجود منابع فیبر در جیره پری استارتر منجر به افزایش معنی دار(001/0p?) وزن سنگدان نسبت به گروه شاهد در سن 28 روزگی شد. منابع فیبر منجر به افزایش وزن و طول نسبی روده کوچک و بخش های مختلف آن نسبت به گروه شاهد شدند(0001/0p?). در سن 28 روزگی منابع فیبر اثری بر ame و amenنداشتند و قابلیت هضم ایلئومی ماده خشک را نسبت به گروه شاهد کاهش دادند(05/0p?). مبتنی بر نتایج حاصل از آزمایش دوم استفاده از جیره پری-استارترd و h منجر به افزایش مصرف خوراک و افزایش وزن در کل دوره پرورش شد(0001/0p?). در حالی که در همین دوره جیره پری استارتر e باعث کاهش معنی-دار(0001/0p?) مصرف خوراک و افزایش وزن شد. بهترین ضریب تبدیل غذایی و بالاترین شاخص کارایی تولید متعلق به جیره پری استارتر f در کل دوره پرورش بود(0001/0p?). جیره های پری استارتر تجارتی تأثیر معنی داری بر بازده لاشه، وزن لاشه، سینه و ران نداشتند.
محمود صحرایی اکبر تقی زاده
این آزمایش با هدف ارزیابی شیمیایی و بیولوژیکی منابع مختلف عنصر روی و بررسی اثرات نوعی سین بیوتیک بر میزان جذب آنها در جوجه های گوشتی در قالب پنج آزمایش مختلف انجام شد. منابع عنصر روی مورد مطالعه در این آزمایش شامل بیوپلکس روی، سولفات روی، اکسید روی aوb بود. در آزمایش اول ارزیابی خصوصیات شیمیایی و حلالیت منابع مختلف عنصر روی نشان داد که میزان عنصر روی در منابع آلی و معدنی تفاوت قابل توجه ای با همدیگر دارند بطوریکه میزان عنصر روی از 15 درصد در بیوپلکس روی تا 75 درصد در اکسید روی نوع a متغیر بود. آزمون حلالیت نشان داد که سولفات روی در آب مقطردوبار تقطیر، اسید کلریدریک 4/0 درصد و اسید سیتریک 2 درصد کاملا قابل حل می باشد. اکسید روی نوع a وb به میزان ناچیزی در آب مقطر دوبار تقطیر حل می شود ولی در اسید کلریدریک 4/0 درصد و اسید سیتریک 2 درصد، بترتیب 96، 9/93 درصد، 36/94، 1/91 درصد قابل حل هستند. لیکن کمترین حلالیت بیوپلکس روی در آب مقطردوبار تقطیر بمیزان 47 درصد و بیشترین آن در اسید کلریدریک 4/0 درصد به میزان 87 درصد حاصل شد. در آزمایش دوم برای مطالعه میزان زیست فراهمی منابع مختلف روی، ازسطوح150-50 میلی گرم در کیلوگرم جیره نیمه خالص در تغذیه260قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی، در سیستم قفس از 4 تکرار 5 قطعه ای از سن 21-8 روزگی استفاده گردید. برای تخمین ارزش زیست فراهمی سولفات روی به عنوان منبع استاندارد از روش رگرسیون نسبت شیب استفاده گردید. بیشترین ارزش زیست فراهمی محاسبه شده براساس میزان افزایش وزن در اکسید روی a وb به هنگام مکمل سازی با 100میلی گرم در کیلوگرم جیره، بترتیب برابر با 9/126 و 71/110 ، ولی در بیوپلکس روی بالاترین ارزش زیست فراهمی نسبی در جیره پایه مکمل شده با 50 میلی گرم در کیلوگرم حاصل گردید. بالاترین ارزش زیست فراهمی نسبی براساس غلظت روی استخوان درشت نی به هنگام مکمل سازی جیره با سطح 50 میلی گرم در کیلوگرم اکسید روی aمشاهده شد. آزمایش سوم با 312 قطعه جوجه گوشتی جنس نر سویه راس، در قالب 13 جیره آزمایشی شامل جیره پایه بدون مکمل روی و جیرهای مکمل شده با با سطوح 200-100میلی گرم منابع روی در کیلوگرم جیره در سیستم قفس با 4 تکرار 6 قطعه ای به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در دوره رشد (28-8 روزگی) انجام گردید. ارزش زیست فراهمی نسبی محاسبه شده با استفاده ازمعیار افزایش وزن بترتیب 59،99 و45 برای سه سطح اکسید روی a، 64، 78 و31. برای سه سطح اکسید رویb و151، 200 و 147 برای سه سطح بیوپلکس روی تخمین زده شد، که بالاترین زیست فراهمی به هنگام افزودن 150 میلی گرم در کیلوگرم از هر سه نوع مکمل به جیره پایه ملاحظه شد. علاوه براین بیوپلکس روی بیشترین زیست فراهمی را در مقایسه با اشکال معدنی نشان داد در حالی که در مورد ذخائر روی درشت نی بیشترین ارزش زیست فراهمی در سطح100 میلی گرم در کیلوگرم جیره حاصل گردید و بیوپلکس روی بالاتر از سایر منابع بود. در آزمایش چهارم از 780 قطعه جوجه گوشتی جنس نر سویه کاب در قالب 13 جیره آزمایشی مختلف با 4 تکرار 15 قطعه ای شامل جیره پایه بدون مکمل و جیره پایه مکمل شده با سطوح5/1-1 گرم سین بیوتیک بایومین ایمبو در کیلوگرم جیره و 150-50 میلی گرم اکسید و بیوپلکس روی در کیلوگرم جیره در بستر استفاده بعمل آمد. افزایش وزن کل دوره تحت تاثیر اثرات متقابل افزودن سین بیوتیک و منابع عنصر روی قرار نگرفت. لیکن جیره پایه بدون مکمل کمتر از بقیه بوده(05/0> p). خوراک مصرفی در کل دوره آزمایش فقط در جیره پایه بدون مکمل بیشتر از بقیه بود(05/0>p). لیکن در کل دوره آزمایش ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر اثرات متقابل سین بیوتیک و سطح مکمل روی افزوده شده به جیره قرار داشته و جیره پایه بدون مکمل، ضریب تبدیل غذایی بیشتری نسبت به سایرین نشان داد(05/0>p). بیشترین شاخص کارایی تولید در جیره مکمل شده با 1 گرم سین بیوتیک به اضافه 100 میلی گرم اکسید روی در کیلوگرم جیره حاصل گردید. درصد لاشه متاثر از اثرات متقابل سین بیوتیک و ادامه چکیده: سطح روی بوده بطوریکه جیره پایه بدون مکمل 6-5 درصد کاهش نسبت به برخی جیره های آزمایشی نشان داد(05/0>p). درصد چربی حفره بطنی در جیره های آزمایشی دارای سطح 5/1 گرم سین بیوتیک به اضافه 100 میلی گرم اکسید و بیوپلکس روی بیشترین کاهش را نشان داد(05/0>p). در این آزمایش فقط در جیره های آزمایشی حاوی سطح 5/1 گرم سین بیوتیک به اضافه سطح 150 میلی گرم اکسید و بیوپلکس روی تیترآنتی بادی بیشتری تولید کردند(05/0>p). طول ویلی به عمق کرییت در دوازدهه و ژژنوم تحت تاثیر اثرات متقابل سین بیوتیک و منبع روی قرار داشته و از لحاظ آماری بیشترین مقدار آن در جیره های آزمایشی دارای 5/1 گرم سین بیوتیک به اضافه 150-100 میلی گرم اکسید روی و 150-50 میلی گرم بیوپلکس روی مشاهده شد(05/0>p). ضریب قابلیت هضم ظاهری روی در مرحله آغازین تحت اثرات متقابل سین بیوتیک و عنصر روی قرار نگرفت. در دوره رشد ضریب قابلیت هضم ظاهری روی تحت تاثیر اثرات متقابل سین بیوتیک، منبع روی و سطح روی قرار داشت. کمترین ضریب قابلیت هضم ظاهری عنصر روی در جیره مکمل شده با 1 گرم سین بیوتیک و 100 میلی گرم اکسید روی مشاهده گردید در مرحله پایانی مکمل سازی جیره با سین بیوتیک و روی اثرات متقابلی بر ضریب قابلیت هضم ظاهری نداشت لیکن بیشترین ضریب قابلیت هضم ظاهری روی در جیره مکمل شده با 1 گرم سین بیوتیک به اضافه 150میلی گرم اکسید روی حاصل گردید (05/0> p). در آزمایش پنجم برای مطالعه جذب روی در قسمت های مختلف روده کوچک از روش قطعات وارونه شده روده استفاده گردید. درصد جذب روی در بخش دوازده از لحاظ آماری تحت تاثیر گروه های آزمایشی مختلف قرار نگرفت. در ژژنوم اختلاف آماری معنی داری بین گروه های مختلف وجود داشت بطوریکه در گروه دارای 1 گرم سین بیوتیک به اضافه بیوپلکس روی و 5/1 گرم سین بیوتیک بعلاوه بیوپلکس روی بترتیب بیشترین جذب و کمترین جذب ملاحظه گردید(05/0> p). در بخش ایلئوم گروه آزمایشی دارای 1 گرم سین بیوتیک به اضافه بیوپلکس روی با درصد جذب 16/3 و گروه آزمایشی دارای 5/1 گرم سین بیوتیک بعلاوه سولفات روی با درصد جذب 89/2 تحت تاثیر اثرات متقابل قرار داشته و در مقایسه با گروه های آزمایشی دیگر از نظر آماری معنی دار بودند و از لحاظ درصد جذب کل روی بیشترین درصد جذب روی در ایلئوم مشاهده شد.
محمود صحرایی اکبر تقی زاده
این آزمایش با هدف ارزیابی شیمیایی و بیولوژیکی منابع مختلف عنصر روی و بررسی اثرات سین بیوتیک نوع بایومین ایمبو بر میزان جذب آنها در جوجه های گوشتی در قالب پنج آزمایش مختلف انجام شد. منابع عنصر روی مورد مطالعه در این تحقیق، شامل سولفات روی، اکسید روی a، اکسید روی b و بیوپلکس روی بود. در آزمایش اول، ارزیابی خصوصیات شیمیایی و حلالیت منابع مختلف عنصر روی نشان داد که میزان عنصر روی در منابع آلی و معدنی تفاوت قابل توجه ای با همدیگر دارند. بطوریکه میزان عنصر روی از 15 درصد در بیوپلکس روی تا 75 درصد در اکسید روی نوع a متغیر بود. آزمون حلالیت نشان داد که بیشترین حلالیت سولفات روی بمیزان 100 درصد در آب مقطردوبار تقطیرشده، اسید هیدروکلریدریک 4/0 درصد و اسید سیتریک 2 درصد حاصل شد. کمترین حلالیت اکسید روی a وb درآب مقطر دوبار تقطیر شده و بیشترین حلالیت آنها در اسید کلریدریک 4/0 درصد و اسید سیتریک 2 درصد، بترتیب 96، 9/93 و 36/94، 1/91 درصد قابل بدست آمد. لیکن کمترین حلالیت بیوپلکس روی در آب مقطردوبار تقطیر بمیزان 47 درصد و بیشترین آن در اسید کلریدریک 4/0 درصد به میزان 87 درصد حاصل شد. در آزمایش دوم برای مطالعه زیست فراهمی سولفات روی، اکسید روی a، اکسید روی b و بیوپلکس روی، از یک جیره نیمه خالص مکمل شده با سطوح150-50 میلی گرم منابع مذکور در کیلوگرم جیره، در تغذیه260 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی، در سیستم قفس با 4 تکرار 5 قطعه ای از سن 21-8 روزگی استفاده گردید. برای تخمین مقدار زیست فراهمی، با در نظر گرفتن سولفات روی به عنوان منبع استاندارد، از روش رگرسیون نسبت شیب استفاده گردید. بیشترین مقدار زیست فراهمی براساس معیار افزایش وزن در اکسید روی a وb به هنگام مکمل سازی با 100میلی گرم در کیلوگرم جیره، بترتیب برابر با 9/126 و 71/110 ولی در بیوپلکس روی بیشترین مقدار زیست فراهمی در جیره پایه مکمل شده با 50 میلی گرم در کیلوگرم حاصل شد. بالاترین مقدار زیست فراهمی براساس غلظت روی استخوان درشت نی به هنگام مکمل سازی جیره با سطح 50 میلی گرم در کیلوگرم اکسید روی aمشاهده شد. آزمایش سوم با 312 قطعه جوجه گوشتی جنس نر سویه راس، در قالب 13 جیره آزمایشی شامل جیره پایه بدون مکمل روی و جیرهای مکمل شده با سطوح 200-100میلی گرم سولفات روی ،اکسید روی a، اکسید روی b و بیوپلکس روی در کیلوگرم جیره در سیستم قفس با 4 تکرار 6 قطعه ای به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در دوره رشد (28-8 روزگی) انجام شد. مقدار زیست فراهمی با استفاده ازمعیار افزایش وزن بترتیب 59،99 و45 برای سه سطح اکسید روی a، 64، 78 و31. برای سه سطح اکسید رویb و151، 200 و 147 برای سه سطح بیوپلکس روی حاصل شد. بالاترین مقدار زیست فراهمی به هنگام افزودن 150 میلی گرم در کیلوگرم از هر سه نوع مکمل به جیره پایه بدست آمد. همچنین بیوپلکس روی بیشترین مقدار زیست فراهمی را در مقایسه با اشکال معدنی نشان داد در حالی که در مورد ذخائر روی درشت نی بیشترین مقدار زیست فراهمی در سطح100 میلی گرم در کیلوگرم جیره حاصل گردید و بیوپلکس روی بالاتر از سایر منابع روی بود. در آزمایش چهارم از 780 قطعه جوجه گوشتی جنس نر سویه کاب در قالب 13 جیره آزمایشی مختلف با 4 تکرار 15 قطعه ای شامل جیره پایه بدون مکمل روی و سین بیوتیک و جیره پایه مکمل شده با سطوح5/1-1 گرم سین بیوتیک نوع بایومین ایمبو در کیلوگرم جیره و 150-50 میلی گرم اکسید و بیوپلکس روی در کیلوگرم جیره در بستر استفاده شد. افزایش وزن جوجه ها در کل دوره تحت تاثیر اثرات متقابل افزودن سین بیوتیک و منبع عنصر روی قرار نگرفت. لیکن در جیره پایه فاقد مکمل روی و سین بیوتیک کمترین افزایش وزن مشاهده شد(05/0> p). خوراک مصرفی در کل دوره آزمایش فقط در جیره پایه فاقد مکمل روی و ادامه چکیده: سین بیوتیک بیشتر از سایر جیره های آزمایشی بود(05/0>p ). لیکن در کل دوره آزمایش ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر اثرات متقابل سین بیوتیک و سطح مکمل روی قرار نگرفت و جیره پایه بدون مکمل روی و سین بیوتیک ضریب تبدیل غذایی بیشتری نسبت به سایر جیره های آزمایشی نشان داد(05/0> p). بیشترین شاخص کارایی تولید در جیره های با 1 گرم سین بیوتیک و 100 میلی گرم اکسید روی در کیلوگرم جیره حاصل شد. درصد لاشه متاثر از اثرات متقابل سین بیوتیک و سطح روی بوده بطوریکه جیره پایه بدون مکمل روی و سین بیوتیک بازده لاشه 6-5 درصد کمتر بود(05/0> p). درصد چربی حفره بطنی در جیره های آزمایشی حاوی 5/1 گرم سین بیوتیک و 100 میلی گرم اکسید روی و100 میلی گرم بیوپلکس روی بیشترین کاهش را نشان داد(05/0> p). در این آزمایش، فقط در جیره های آزمایشی حاوی سطوح 5/1 گرم سین بیوتیک و سطح 150 میلی گرم اکسید روی و 150 میلی گرم بیوپلکس روی بیشترین تیترآنتی بادی تولید شد(05/0>p ). نسبت طول ویلی به عمق کرییت در دوازدهه و ژژنوم تحت تاثیر اثرات متقابل سین بیوتیک و منبع روی قرار گرفت و از لحاظ آماری بیشترین مقدار آن در جیره های آزمایشی حاوی 5/1 گرم سین بیوتیک و 150-100 میلی گرم اکسید روی و 150-50 میلی گرم بیوپلکس روی مشاهده شد(05/0> p). در آزمایش پنجم برای مطالعه جذب روی در قسمت های مختلف روده کوچک به روش قطعات وارونه شده روده، از جیره پایه مکمل شده با دو سطح 5/1 و 1 گرم سین بیوتیک در کیلوگرم جیره و دو نوع منبع روی شامل سولفات روی و بیوپلکس روی در سطح 100 میلی گرم در کیلوگرم جیره غذایی استفاده شد. بدین منظور از 80 قطعه جوجه گوشتی جنس نر سویه کاب در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل در قالب 4 جیره آزمایشی مختلف با 5 تکرار 4 قطعه ای استفاده گردید. درصد جذب روی در بخش دوازده از لحاظ آماری تحت تاثیر جیره های آزمایشی مختلف قرار نگرفت لیکن اثرات متقابل سین بیوتیک و منبع روی در ناحیه ایلئوم بر قابلیت جذب روی معنی دار بود(05/0> p). بطوریکه درصد جذب روی، در جیره های آزمایشی حاوی 1 گرم سین بیوتیک و 100 میلی گرم بیوپلکس روی برابر با 16/3 و در جیره آزمایشی دارای 5/1 گرم سین بیوتیک و 100 میلی گرم سولفات روی برابر با 89/2 درصد بود و از لحاظ درصد جذب کل روی، بیشترین میزان جذب روی در ایلئوم مشاهده شد(05/0> p).
مقصود بشارتی غلامعلی مقدم
برای بررسی اثر افزودن پنبه دانه، موننسین و ویتامین e در جیره غذایی غذایی گاوهای شیرده از 8 رأس گاو شیری هلشتاین که در اوایل دوره شیردهی بودند در غالب طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده استفاده شد. جیرها شامل: 1) صفر درصد پنبه دانه کامل، بدون افزودنی موننسین و ویتامین e، 2) 20 درصد پنبه دانه کامل، بدون افزودنی موننسین و ویتامین e، 3) 20 درصدپنبه دانه کامل و 12000 واحد بین المللی ویتامین e در روز، 4) 20 درصد پنبه دانه کامل و ppm 24 موننسین در کیلوگرم ماده خشک در روز بود. آزمایش در 4 دوره 28 روزه انجام گرفت. نتایج حاصل از آزمایش با رویه mixed نرم افزار sas مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مصرف ماده خشک روزانه بین تیمارها اختلاف معنی داری نداشت (05/0<p). میانگین تولید شیر گاوهای تغذیه شده با جیرههای غذایی 1 تا 4 به ترتیب 6/42، 5/43، 9/43 و 0/42 کیلوگرم در روز بود و میانگین تولید شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی به ترتیب 6/40، 8/35، 4/38 و 1/35 کیلوگرم در روز بود. نتایج به دست آمده از تجزیه واریانس مربوط به میزان تولید شیر نشان داد که جیرههای آزمایشی تأثیر معنی داری روی میانگین تولید شیر نداشت ولی تولید شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی بین تیمارها معنی دار بود (05/0>p) و تیمار کنترل و تیمار حاوی ویتامین e بیشترین مقدار را بین تیمارها دارند. افزودن پنبه دانه کامل به جیره در این آزمایش درصد چربی شیر را کاهش داد (05/0p<). در این مطالعه افزودن ویتامین e به جیره حاوی پنبه دانه کامل (تیمار 3) درصد چربی شیر را در مقایسه با جیره حاوی پنبه دانه کامل با و بدون موننسین (تیمار 2 و 4) افزایش داد اما معنی دار نبود (05/0p>). داده های به دست آمده نشان داد که افزودن ویتامین e (تیمار 3) باعث کاهش غلظت نیتروژن اوره ای خون شده است (05/0>p) ولی افزودن پنبه دانه کامل (تیمار 2) و موننسین (تیمار 4) تاثیری نداشت (05/0p>). گاوهای دریافت کننده موننسین وضعیت انرژی بهتری داشتند که با bhba پایین تر و کلسترول بالاتر مشخص گردید (05/0p<). از لحاظ hdl اگرچه اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نمی شود ولی افزودن پنبه دانه کامل از لحاظ عددی باعث کاهش hdl در تیمارهای آزمایشی شد و بیشترین مقدار مربوط به تیمار کنترل می باشد. میانگین درصد اسید چرب 18 کربنی در گاوهایی که با جیرههای 1 تا 4 تغذیه شده بودند، به ترتیب 37/5، 60/6، 99/2 و 67/6 درصد بود. تجزیه واریانس مربوط به این صفت نشان داد که جیرههای آزمایشی تأثیر معنیداری بر روی میانگین درصد اسید چرب 18 کربنی دارد (05/0p<) و کمترین مقدار مربوط به تیمار حاوی افزودنی ویتامینe بود. میانگین درصد ایزومر سیس 9، ترانس 11-cla در گاوهایی که با جیرههای 1 تا 4 تغذیه شده بودند، به ترتیب 08/0، 95/0، 62/0 و 32/1 درصد بود. تجزیه واریانس مربوط به این صفت نشان داد که جیرههای آزمایشی تأثیر معنیداری روی میانگین درصد ایزومر سیس 9، ترانس 11-cla دارد (05/0p<) و تیمار 2 و 4 بیشترین مقدار بین تیمارها داشتند. تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری روی جمعیت پروتوزوآیی شکمبه داشتند (05/0p<) و افزودن ویتامین e باعث افزایش جمعیت پروتوزوآیی شکمبه شد. موننسین باعث کاهش جمعیت پروتوزوآ شد اگرچه از لحاظ آماری معنی دار نبود. هدف از انجام آزمایش کیسه های نایلونی بررسی اثر افزودن موننسین و ویتامین e در جیره با دانه روغنی بالا بر خصوصیات تجزیه پذیری مواد مغذی پنبه دانه کامل به روش کیسه های نایلونی بود. جهت تعیین تجزیه پذیری شکمبه ای از 2راس گوسفند فیستوله گذاری شده استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: الف) تیمار حاوی 20 درصد پنبه دانه بدون افزودنی ویتامین e و موننسین، ب) تیمار حاوی 20 درصد پنبه دانه به همراه 500 واحد بین المللی ویتامین e در روز و ج) تیمار حاوی 20 درصد پنبه دانه به همراه 24 میلی گرم موننسین به ازاء هر کیلوگرم ماده خشک. زمان های انکوباسیون شامل 0، 2، 4، 6، 8، 12، 16، 24، 36 و 48 ساعت بود. داده های بدست آمده از این آزمایش توسط نرم افزار sas با رویه anova، در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. پس از 2 ساعت انکوباسیون شکمبه ای کیسه ها بیشترین میزان ناپدید ماده خشک از کیسه ها مربوط به تیمار حاوی موننسین بود (05/0p<). تیمار حاوی موننسین بعد از 48 ساعت انکوباسیون بیشترین میزان ناپدید شدن ماده خشک (?17/71) و تیمار فاقد افزودنی کمترین میزان ناپدید شدن ماده خشک (?51/50) را به خود اختصاص دادند (05/0p<). افزودن موننسین ویتامین e به جیره حاوی دانه روغنی بالا باعث افزایش تجزیه پذیری داخل شکمبه ای ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام پنبه دانه کامل شد (05/0p<). نتایج این آزمایش نشان می دهد که افزودن موننسین و ویتامین e به جیره های با دانه روغنی بالا می تواند عملکرد شکمبه را بهبود بخشد و باعث افزایش تجزیه پذیری مواد مغذی پنبه دانه در شکمبه شود. از لحاظ تولید گاز اختلاف معنی داری بین تیمارها وجود داشت و با گذشت زمان تیمار حاوی موننسین کمترین و تیمار حاوی ویتامین e بیشترین میزان تولید گاز را به خود اختصاص دادند (05/0p<). پس از 96 ساعت انکوباسیون میانگین گاز تولید تیمارهای 1 تا 4 به ترتیب 91/307، 58/304، 67/317 و 67/262 میلی لیتر به ازای گرم ماده خشک بود که تیمار حاوی موننسین کمترین میزان تولید گاز را به خود اختصاص داد (05/0p<). از لحاظ اسیدهای چرب زنجیر کوتاه، انرژی قابل متابولیسم و درصد قابلیت هضم ماده آلی بدست آمده از داده های تولید گاز، اختلاف معنی داری بین تیمارها وجود داشت (05/0p<) و بیشترین scfa، me و omd برآوردی در تیمارهای 1 و تیمار حاوی ویتامین e مشاهده شد. پارامتر قابلیت تجزیه در شکمبه (ed) بین تیمارها از لحاظ آماری معنی دار بود (05/0p<) و تیمار 1 و تیمار حاوی افزودنی موننسین به ترتیب بیشترین مقدار را بین تیمارها داشتند. نتایج حاصل از آزمایش پیل سوخت میکروبی نشان داد که تیمار حاوی ویتامین e بیشترین میزان ولتاژ، جریان و توان تولیدی را بین تیمارها داشت و نشان می دهد افزودن ویتامین e باعث بهبود عملکرد باکتریها شده است که با نتایج بدست آمده از سایر آزمایشات مطالعه حاضر مطابقت دارد.
اکرم گیتویی حسین جانمحمدی
چکیده: این تحقیق با هدف بررسی اثر افزودن مولتی آنزیم آویزایم 1502 شرکت biochem آلمان به جیره های غذایی بر پایه ذرت و کنجاله سویا، با سطوح مختلف انرژی قابل متابولیسم در سه دوره آغازین، رشد و پایانی، بر عملکرد و کیفیت لاشه، با 576 قطعه جوجه گوشتی از مخلوط دو جنس سویه راس 308، به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی 3×4 با چهار سطح انرژی قابل متابولیسم (2750 ، 2850، 2950 و 3150 کیلو کالری بر کیلوگرم) و سه سطح آنزیم (0 و 250 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم ) با 4 تکرار و 12 قطعه جوجه در هر تکرار اجرا شد. در کل دوره پرورش، سطوح مختلف آنزیم مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی را به طور معنی داری تحت تأثیر قرار نداد. همچنین سطوح مختلف انرژی قابل متابولیسم اعمال شده در این آزمایش در کل دوره پرورشی بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی تأثیر معنی داری نداشت.جوجه های تغذیه شده با جیره های غذایی با سطح انرژی قابل متابولیسم 3150 کیلوکالری بر کیلوگرم بیشترین افزایش وزن و جوجه های تغذیه شده با جیره های غذایی با سطح انرژی قابل متابولیسم 2850 کیلوکالری بر کیلوگرم کمترین افزایش وزن را نشان دادند. اثر متقابل آنزیم و انرژی در کل دوره بر مصرف خوراک معنی دار نبود، کمترین افزایش وزن در جوجه های تغذیه شده با جیره غذایی با سطح انرژی قابل متابولیسم 2750 کیلوکالری بر کیلوگرم و سطح 250 میلی گرم بر کیلوگرم آنزیم مشاهده شد. در کل دوره بهترین ضریب تبدیل غذایی مربوط به گروه تغذیه شده با سطح انرژی قابل متابولیسم 3150 کیلوکالری بر کیلوگرم و سطح 250 میلی گرم بر کیلوگرم آنزیم و بالاترین ضریب تبدیل غذایی در گرو های تغذیه شده با سطح انرژی قابل متابولیسم 2750 کیلوکالری بر کیلوگرم و سطح 250 میلی گرم بر کیلوگرم آنزیم مشاهده شد. افزایش سطح آنزیم، میزان درصد وزن کبد را افزایش و درصد وزن پانکراس را کاهش داد (05/0>p). بیشترین بازده لاشه، درصد سینه، درصد ران، درصد سنگدان و کبد در جوجه های تغذیه شده با سطح انرژی قابل متابولیسم 3150 کیلوکالری بر کیلوگرم و بیشترین درصد چربی محوطه بطنی در جوجه های تغذیه شده با جیره های غذایی با سطح انرژی قابل متابولیسم 2750 کیلوکالری بر کیلوگرم مشاهده شد. همچنین بیشترین درصد وزن زنده، بازده لاشه، درصد سینه و ران مربوط به جوجه های تغذیه شده با جیره غذایی با سطح انرژی قابل متابولیسم 3150 کیلوکالری در کیلوگرم و سطح 500 میلی گرم بر کیلوگرم آنزیم مشاهده شد.
پرویز کریم زاده سعید زهتاب سلماسی
به منظور دست?اب? به? مناسب¬ترین ترک?ب کشت از لحاظ آرا?شمکان? و بررس? اثرآن روی رشد وعملکرد کم? و ک?ف? علوفه دارو و اسانس شوید در کشت مخلوط افزایشی دوگ?اه شبدر برسیم و ماشک گل¬خوشه¬ای با گیاه دارویی شوید، آزما?ش?در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادف? با 9 ت?مار و سه تکرار در مزرعه تحق?قات? ?دانشکده کشاورزی دانشگاه تبر?ز به اجرا در آمد. الگو های مختلف کشت شامل سه الگوی کشت خالص شبدر برسیم،ماشک گل¬خوشه¬ای و شو?د و شش الگوی کشت مخلوط با نسبت¬های افزا?ش? 100:25،100:50و 100:75 درنظر گرفته شده بود. نتایج نشان داد که گیاه شوید در الگوهای مختلف کشت مخلوط نسبت¬های افزایشی با گیاه ماشک گل¬خوشه¬ای بیشترین ارتفاع، وزن خشک ساقه، وزن تر و خشک بوته، تعداد چتر در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک و اقتصادی و شاخص برداشت را دارد. درصد اسانس، عملکرد اسانس و شاخص برداشت اسانس تحت تاثیر الگوهای مختلف کشت مخلوط قرار گرفتند و در هر سه مرحله اسانس¬گیری نسبت¬های کشت مخلوط دارای بیشترین اسانس بودند. در بین سه مرحله اسانس¬گیری (گلدهی، خمیری و رسیدگی)، بیشترین اسانس از مرحله خمیری بدست آمد. در خصوص کمیت و کیفیت علوفه دارو در کشت مخلوط ماشک گل¬خوشه¬ای و شو?د، بیشترین عملکرد علوفه خشک از تیمارهای کشت مخلوط و کمترین آن از تیمار کشت خالص بدست آمد. همچنین بیشترین میزان پروتئین خام و عملکرد پروتئین خام مربوط به تیمارهای 100:25 و 100:50 کشت مخلوط افزایشی بود. در کشت مخلوط شبدر برسیم و شوید نیز عملکرد علوفه خشک و عملکرد پروتئین خام تحت تاثیر الگوهای مختلف کشت قرار گرفتند و بیشترین میزان مربوط به تیمارهای 100:25 و 100:50 کشت مخلوط افزایشی بود. در کلیه تیمارها نسبت برابری زمین بیشتر از یک بود و نسبت برابری جزیی شوید نیز بیشتر از ماشک گل¬خوشه¬ای و شبدر برسیم بدست آمد. در بین تیمارها نیز بیشترین نسبت برابری زمین از تیمار 100:25 شوید-ماشک بدست آمد. ضریب ازدحام نسبی برای شوید درکلیه تیمارها بزرگتر از یک و برای دو گیاه ماشک و شبدر نیز کوچکتر از یک بدست آمد.در کل نتایج این تحقیق نشان داد در صورت کشت مخلوط این گیاهان در مقایسه با تک کشتی آنها می¬توان به تولید علوفه¬¬ دارویی با کمیت و کیفیت بالاتری امیدوار بود.
رقیه جباری حسین جانمحمدی
هدف از اجرای این آزمایش تعیین ترکیبات شیمیایی و کیفیت پروتئین برخی از نمونه های کنجاله سویای تجاری و کنجاله گلوتن ذرت بود. برای انجام این تحقیق ابتدا سه نمونه کنجاله سویای تجاری شامل کنجاله سویای برزیلی، آرژانتینی، ایرانی و یک نمونه کنجاله گلوتن ذرت از کارخانجات خوراک طیور آذربایجان شرقی تهیه شد. نتایج حاصل از تجزیه ترکیبات شیمیایی نشان داد که میانگین مقادیر رطوبت کنجاله سویای برزیلی، کنجاله سویای آرژانتینی، کنجاله سویای ایرانی و کنجاله گلوتن ذرت به ترتیب 5/7، 4/7،4/7 و 8/4 درصد، مقادیر پروتئین خام به ترتیب 4/47، 3/46، 4/46 و 5/65 درصد، مقادیر خاکستر خام به ترتیب 5/6، 5/6، 5/6 و 15/2 درصد و مقادیر عصاره اتری به ترتیب 05/9، 6/8، 4/12و 55/7 می باشد. مقادیرndf برای کنجاله سویای برزیلی، کنجاله سویای آرژانتینی، کنجاله سویای ایرانی و کنجاله گلوتن ذرت به ترتیب 93/10، 00/12، 43/10 و 83/26 درصد و adf 3/8، 9/10، 4/9و 34/10 درصد تعیین شد. مقادیر انرژی خام برای مواد خوراکی کنجاله سویای برزیلی، کنجاله سویای آرژانتینی، کنجاله سویای ایرانی و کنجاله گلوتن ذرت به ترتیب 5095، 4677، 4985 و 5924 کیلوکالری درکیلوگرم تعیین گردید. شاخص فعالیت اوره آز برای کنجاله سویای برزیلی، کنجاله سویای آرژانتینی، کنجاله سویای ایرانی به ترتیب 05/0، 05/0 و 07/0 و شاخص قابلیت حل پروتئین در محلول هیدروکسید پتاسیم 2/0 درصد برای همان کنجاله ها به ترتیب 39/88، 51/85 و 82/86 درصد تعیین شد. برای ارزیابی بیولوژیکی کیفیت پروتئین نمونه های کنجاله سویا و یک نمونه کنجاله گلوتن ذرت، از 100 قطعه جوجه نر سویه راس 308 در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار استفاده شد. جیره های آزمایشی در سن 8 تا 17 روزگی به جوجه ها تغذیه شدند. جیره های آزمایشی شامل یک جیره خالص فاقد نیتروژن و چهار جیره غذائی نیمه خالص آزمایشی بود. مقدار per و npr نمونه های کنجاله سویای برزیلی، کنجاله سویای آرژانتینی، کنجاله سویای ایرانی و کنجاله گلوتن ذرت در روز هفدهم آزمایش به ترتیب برابر 89/2، 13/3، 57/2، 36/0 و48/3، 74/3، 14/3، 37/1 درصد بود. رشد عضله سینه و سطح اسیداوریک خون به عنوان شاخص های کیفیت پروتئین تفاوت های معنی داری در بین کنجاله ها نشان نداد.
منصوره مظفرپورتوبکانلو میر داریوش شکوری
چکیده: مطالعه حاضر در قالب دو آزمایش به طور همزمان با هدف بررسی تاثیر عمل آوری میوه گیاه خارمریم و همچنین تتراکلرید کربن به همراه میوه این گیاه بر عملکرد رشد، برخی فراسنجه های خونی، غلظت سرمی برخی از آنزیم های کبدی، موفولوژی روده کوچک، ساختار بافتی کبد و سیستم ایمنی طراحی گردید. برای این منظور در آزمایش اول از 256 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه راس 308 استفاده شد که در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به 4 تیمار با 4 تکرار و 16پرنده در هر تکرار اختصاص یافتند. تیمارهای آزمایشی شامل مقادیر صفر (شاهد)، 4/0 درصد میوه خارمریم بدون اعمال حرارت،4/0درصد میوه خارمریم حرارت دیده و 8/0 درصد میوه خارمریم حرارت دیده بوده و طی یک دوره 42 روزه به پرندگان تغذیه شدند. در آزمایش دوم تعداد 45 قطعه جوجه خروس سویه تجاری راس 308 در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به مدت سه هفته به 4 تیمار در 4 تکرار اختصاص یافتند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: جیره پایه (شاهد)، جیره های حاوی 4/0 یا 8/0 درصد میوه خارمریم و تتراکلرید کربن (یک میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن پرنده) و جیره پایه به همراه تتراکلرید کربن. مطابق نتایج، در آزمایش اول افزودن 4/0 درصد میوه خارمریم حرارت دیده موجب کاهش وزن (01/0p<) و افزایش ضریب تبدیل غذایی (001/0p<) جوجه ها طی دوره آغازین شد. طی دیگر دوره های آزمایشی و کل دوره هیچ یک از فراسنجه های عملکرد رشد تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. افزودن 4/0 درصد خارمریم موجب افزایش معنی دار غلظت پروتئین تام (01/0>p) و کاهش معنی دار تری گلیسیرید (05/0>p) سرم شد. فعالیت آنزیم کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز (ast) تحت تاثیر سطوح مختلف خارمریم کاهش یافت (001/0p<). استفاده از تمام سطوح مختلف میوه خارمریم تیتر آنتی بادی علیه srbc و غلظت سرمی igg را افزایش داد (05/0>p) ولی بر غلظت igm تاثیری نداشت. در آزمایش دوم، عملکرد رشد جوجه ها تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. تتراکلرید کربن به طور معنی داری پروتئین کل سرم خون را کاهش و کلسترول کل آن را افزایش داد (01/0>p). استفاده از میوه خار مریم به جیره موجب تعدیل این تغییرات شد. فعالیت آنزیم های کبدی آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلانین آمینو ترانسفراز (alt) تحت تاثیر تتراکلریدکربن افزایش معنی داری نشان داد (01/0>p). تتراکلرید کربن باعث تخریب بافت کبد شد درحالی که میوه خارمریم توام با تتراکلرید کربن باعث کاهش تخریب سلول های کبدی شد. استفاده از تتراکلرید در جیره باعث کاهش ارتفاع ویلی و عمق کریپت ژژنوم جوجه ها شد (001/0p<). نتایج این مطالعه نشان داد که حرارت دادن میوه خارمریم تیمار مناسبی برای این میوه نیست. همچنین با اینکه میوه خار مریم نتوانست تأثیر مثبتی بر عملکرد رشد جوجه ها داشته باشد اما موجب بهبود سیستم ایمنی جوجه ها شد و اثرات مخرب تتراکلرید کربن را تعدیل نمود.
هادی ایلغمی حسین جانمحمدی
چکیده ندارد.
عبدالله جوانمرد عزیز جوانشیر
چکیده ندارد.