نام پژوهشگر: احمد خواجه ایم
اعظم رضوانی احمد خواجه ایم
این پایان نامه با موضوع کتاب شناسی توصیفی- تحلیلی اساطیر ایران در فاصله ی سال های 1370-1385، شامل چند بخش می باشد. نخست پیش گفتاری درباره ی روش کار و تبیین جوانب مختلف این کتاب شناسی آمده است و سپس نگارنده مقدّمه ای راجع به مفاهیم اسطوره و آن چه در پیوند با آن می باشد، نوشته است و درباره ی کتاب شناسی و انواع آن توضیحاتی ارائه نموده است. متن کتاب شناسی که شامل حدود پانصد اثر می باشد، به ترتیب الفبایی عنوان کتاب تنظیم گردیده است و در هر مورد موضوع و مباحث مطرح شده در کتاب و ویژگی های آن ذکر شده است. با توجّه به مطالعات انجام شده، نقدی نیز بر کتاب نویسی در عرصه ی اسطوره و حماسه نوشته شده است. خاتمه ی این پژوهش، فهرست هایی بر اساس نام کتاب، نویسنده، سال نشر و نمایه ی موضوعی ، و نمودار بسامدی در سال نشر، بسامد موضوع و... می باشد.
جعفر عبودی احمد خواجه ایم
خلاصه ی پایان نامه به فارسی عراق: درواپسین روزهای حکومت عثمانی،بریتانیا چشم طمع به سرزمین عراق دوخته بود،وجنبش های میهنی کم کم ندای بیداری وآزادی سرمی دادند،میان ملت دو دستگی ایجادشده بود ؛گروهی ازآنان،ازاسلام گرایان عثمانی بودند،وعده ای دیگرنیز میهن پرستانی که خواستار وحدت ویکپارچگی ملت بودند،تحت حمایت بریتانیا، پس ازجدایی عراق ازعثمانی،این کشور تحت قیمومیّت بریتانیا،درآمد. به خاطرموقعیّت استراتژیکی واقتصادی عراق،درجنگ جهانی اول،بریتانیا،نیروهای خودرابرای تسلط برتأسیسات نفتی به خلیج فارس فرستاد؛وشهر بصره را به دلیل موقعیت سیاسی ونظامی آن،اشغال کرد.اشغالگران بابه کارگیری کاگران عرب،دراین شهر بندرگاه تازه ای بنانمود،وآن جا رامجهز به لنگرگاه ومخازن کردند،وهرروز نفتکش ها وکشتی های تجاری اسلحه، مهمات ،غذاوابزارآلات راه آهن بود،درآن جاترددمی نمود،به این ترتیب بریتانیادرمدت دوسال برکل عراق تسلط پیداکرد،وپس از آن برای رسیدن به خواسته های خودازجمله نفط،درصدد یکپارچگی سیاسی عراق ووضع قوانین ومقررات اداری برآمد وبااعطای نوعی خودمختاری به بزرگان قبایل وعشایر،آنان را تحت و نفوذوکنترل خود درآورند. اززمان اشغال عراق،نظام اداری این کشور دراختیار انگلیسی ها بود،وبه دلیل عدم همطرازی عراقی ها بااشغالگران،شغل های درجه به آنان سپرده می شد. سیاست غارت وچپاول بریتانیا موجب تعطیلی تمام پروژه ها،وبیکاری نودهزارکشاورز عراقی گردید؛به دلیل بکارگماشتن کشاورزان درساختن پادگان هاکشورباکمبود مواد غذایی وکالای مصرفی،رکود صنعت وبالا رفتن قیمت ها مواجه شد. اشغال عراق مابین سالهای (1914م-1920م)،آتش زیر خاکستر انقلابی بود،که وطن پرستان عراقی مقیم دمشق باواکنشی تنددربرابرقطعنامه ی شورای عالی کنفراس سان ریمو،1920میلادی،مبنی برتمدید تحت الحمایه بودن عراق،ازخودنشان وباشجاعت استقلال عراق رااعلام کردند،به دنبال آن خطیبان وسخنوران باتحریک مردم،هدایت این جنبش رابه دست گرفتندکه درتاریخ عراق به «انقلاب دهه ی بیست» معروف است. جمعیت پاسداران استقلال ،وعلمای شیعه برای تحقق کامل استقلال عراق تلاش های زیادی کردند؛که درنتیجه آن بریتانیا ناچاربه تخلیه شمال عراق گردید، دراین انقلاب بریتانیا حدود چهل میلیون لیره استرلینگ(پوند)خسارت دید،وازمردم عراق هشت هزار کشته شدند. ازعوامل این انقلاب، دروهله نخست می توان به تأثیرجنگ جهانی اول دربیداری واستقلال طلبانه ی عراقی ها،وپس اداره شگفت آور اشغال گران بدون درنظر گرفتن شرایط اجتماعی وفرهنگی عراق اشاره نمود. انقلابیون،بعداز پیروزی،برای برقراری نظم وامنیت،شورای اداری تشکیل دادند؛امابه دلیل ناسازگاری میان گروهای قومی ومذهبی عرب وکُرد شیعه وسنّی،بریتانیاباردیگر وارد صحنه شدو بانیروی یکصدوپنجاه هزار نفری خویش،نیروهای انقلابی را تارمار کرد،وباپیش گرفتن سیاست تازه ای بنام« سرسپردگی»وحکومت پشت پرده،عبدالرحمن کیلانی رانخست وزیر حکومت موقت تعیین کرد،انگلیسی هاسپس یکی ازفرزندان شریف حسین(پادشاه حجاز)،رابه عنوان دست نشانده خویش برتخت نشانده،وبه صورت نامرئی به حکومت خویش درعراق ادامه دادند. عراق به دلایل استراتژیکی واقتصادی برای دولت بریتانیا اهمیت فراوانی داشت،وازمنظر استراتژیک،منطقه ی نفوذبریتانیاکه ازدریای مدیترانه تاخلیج فارس کشیده شده بود ازطریق عراق به هندوستان،که سرمایه ی آنان بود،متصل می شد، ازلحاظ اقتصادی نیزبرمنطقه سرشاراز نفت عراق وخاورمیانه نفوذ پیدا می کرد. بریتانیایی هادرتمام وزارتخانه های عراق،رایزنانی گماشتندوباامضای پیمانی درسال1922میلادی،با حکومت عراق به وابستگی عراق ونیزسلطه ی خود چهره قانونی دادند،مطابق یکی ازبندهای این پیمان پادشاه عراق باید درمسائل درمسائل بین المللی واقتصادی باسفیر ونماینده ی بریتانیادرعراق مشورت نماید وبه غیراز بریتانیا ازهیچ دولت دیگری درخواست مستشارننماید؛،علاوه براین شهروندان بریتانیا،از امتیازحق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) برخوردارشدند. بریتانیا تادهه ی چهل،باشیوه های گوناگون تسلط ونفوذخودرا درعراق ادامه داد؛ازمهم ترین قراردادهایی که پس ازجنگ جهانی دوم،میان بریتانیا وعراق منعقد شد؛پیمان« پورتسموث» است،که در شهری بااین نام به امضا رسید. که دریکی ازبندهای آن چنین آمده است:برپایی شورای مشترک ارتش اعم ازمجهز نمودن، آموزش و...به دولت بریتانیا محول می گردد،بعدازانتشار خبرامضای این قرارداد یک جانبه وظالمانه،موجی ازدرگیری ها ونارضایتی های مردمی به وقوع پیوست؛سرانجام دولت عراق به ناچاروبه خواسته ی مردم،ازتصویب این پیمان امتناع نمود،والغای آن رابه آگاهی همگان رسانید. درسال 1958میلادی،سرلشگرعبدالکریم قاسم وسرهنگ عبدالسلام عارف،به جای رفتن به اردن وپیوستن به آمریکا برای جنگ در لبنان،وارد بغداد شدندومراکزمهم و استراتژیک رادردست گرفتند،آنان با محاصره کاخ پادشاهی،شروع به تشکیل فرماندهی انقلاب،وکمیته اعلای جبهه ی میهنی نمودند،توده ی مردم نیز به یاری ارتش شتافتندوبه این ترتیب نخستین کابینه جمهوری عراق باریاست عبدالکریم قاسم،وبه معاونت سرهنگ عبدالسلام عارف برپاگردید. این پیروزی دست آورد مهمی برای رسیدن به استقلال وپیشرفت اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی عراق،نیزخنثی کردن برنامه ها وتوطئه های درازمدت استعمار محسوب می شود. دولت عراق برنامه پیشرفت اقتصادی کشوررا تهیه کرد؛که ازجمله آن ها می توان به اصلاحات ارضی اشاره کرد،وعده هایی نیز برای خودمختاری کُردهاداده شد که به نتیجه نرسید. درسال1963میلادی،رهبران حزب بعث عراق باپشتیبانی عبدالسلام عارف وجنبش ناسیونالیست های عرب باانجام کودتای نظامی مراکز حساس ومهم را به تصرف درآورد،ودولت قاسم ساقط نمودند،متعاقب آن کشتاروارعاب سراسر عراق را فراگرفت. ایران: تماس وبرخوردایرانیان باغرب،علاوه برگسترش طبقه ی روشنفکروطبقه ی متوسط سنّتی،نارضایتی اجتماعی فراگیری رابوجود آورد که درنتیجه آن کشور دچاربحران های اقتصادی فراوانی گردید،و تجارت وبازرگانی نیزبه رکودگرایید. علمای مخالف دولت، روشنفکران وتجاروکسبه ی ورشکسته خواستار تشکیل مجلس شورای ملی یا مشروطه شدند،درگرماگرم نبردمشروطه خواهان بادربارقاجارومستبدان،مناطق شمالی وجنوبی کشور توسط روسیه وانگلیس به تصرف درآمد؛بعدازامضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه وتشکیل مجلس شورای ملی اعتقادعموم براین بود که؛ اوضاع بهترشده و آزادی وعدالت واستقلال و همچنین یکپارچگی کشورتأمین گردد،امااختلافات ودرگیریها شدت یافت،وشرایط نابسامان کشوردوباره به بحران سیاسی واجتماعی واقتصادی منجر گردید.رضاخان که ازفرماندهی نظامی،باتوطئه وهمدستی انگلستان به مقام نخست وزیری رسیده بود،درغیاب احمدشاه که به اروپاسفرکرده بود باپشتیبانی انگلستان دست به کودتای نظامی زد،وسلسله ی پادشاهی قاجاریّه را درسال1921میلادی، منقرض نمود،اودرسال 1925میلادی،به تخت نشست،سپس به سرکوب مخالفان پرداخت،نخستین گام وی ایجاد ارتشی مدرن بود،که پایه ی اصلی نظام به شمار می آمد،وی بعداز تحکیم وتثبیت کامل قدرت سیاسی،به اصلاحات اقتصادی پرداخت ومصونیت های بزرگان قبایل رامحدودنمود،وبرخی ازامتیازات به غربی ها ازجمله مصونیت قضایی فراسرزمینی راملغی اعلام کرد،وازتمام کشورها خواست تانام ایران رابه جای فارس به رسمیّت شناسند. رضاشاه پس ازدیدارترکیه، بلافاصله اقدامات مشابهی در ایران پرداخت؛ ازجمله تأسیس موسسات آموزشی بخصوص دانشگاه تهران، واماکن عمومی مانندسینماها ورستورانهاو...به روی دختر وپسر باز کردند؛و درصورت تبعیض میان زن و مرد،می بایست جرایم سنگینی راپرداخت می کردند.رضاشاه به نام تمدن وتجددومبارزه باکهنه پرستی مسأله کشف حجاب رادرسال1935میلادی، مطرح کرد،که خشم وتنفر ملت وروحانیون رابرانگیخت. درزمینه توسعه اقتصادی پروژه ی احداث خط آهن سراسری راآغاز کرد،همچنین سیاست یکپارچه سازی قومی –فرهنگی راپیش گرفت؛که درنتیجه نارضایتی های قومی وزبانی ومذهبی را پدیدآورد. زمانی که باحمله ی آلمان به لهستان جنگ جهانی دوم آغازشد،دولت ایران اعلام بی طرفی نمود،اماباپیشروی آلمانها درجنگ که موجب شگفتی رضا شاه گردید؛رابطه دولت ایران باآنان توسعه یافت،متفقین نیز برای جلوگیری ازپیشرفت آلمانی ها،شمال وجنوب ایران اشغال کردند،پس ازآن با خلع رضاشاه، فرزند وی محمدرضا را برسریر سلطنت نشاندند. محمد رضا شاه درمرحله ی اول حکومت خویش ،هیچ نقشی دراداره حکومت نداشت،بلکه نخست وزیرکشور،محمدعلی فروغی،که برکشیده ی انگلیس ها بود،زمام امور را دراختیار داشت؛فروغی باامضای پیمان هایی باانگلیسی ها وکشورشوروی برآن بود تا استقلال ورسمیّت ازدست رفته ی ایران رابه دست آورد،وزمان معینی برای تخلیه نیروهای بیگانه مشخص کند،روس ها بااشغال شمال ایران،قصدداشتند علاوه بر به دست آوردن امتیاز نفط شمال،آذربایجان وکردستان را ازایران جداکنند. مجلس پانزدهم پس ازاستقرار،هرگونه امتیازدادن به بیگانگان راملغی نمود،ودولت راموظف نمود تاحق ملی ازدست رفته رادرقبال ثروت زیرزمینی به خصوص نفت جنوب را بازستاند. انگلیسی ها باطرح ترورخنثای شاه ،توسط رزم آرا،برای ازبین بردن جنبش ضدامتیاز نفت جنوب بوده است. هنگامی که مصدق وملی گرایان به مجلس شانزدهم راه یافتند،کمیته ی ویژه ای تشکیل دادندتاپیوست قرارداد نفت بین ایران وانگلستان را پی گیری کنند،به همین دلیل کمیته ویژه ی نفت درمجلس شورای ملی، باپافشاری مصدق،متفقاًباطرح قانون ملی شدن صنعت نفت درسال 1951میلادی،موافقت کرد. مصدق پس ازبدست گرفتن پست نخست وزیری،ملی شدن صنعت نفت راپیش بردوبه نتیجه رساندند،امادولت انگلیس برای مقابله باامتیازات ازدست رفته ی خود،تمام سرمایه های ایران،دربانک های خود رامسدود نمود،وسپس به شورای امنیت شکایت کرد،بااحاله این پرونده به دادگاه لاهه،دادگاه مزبوررأی خویش رابه نفع ایران صادرنمود،وانگلستان درنهایت دست به محاصره تجاری برضد ایران زد. انگلس وآمریکا باموافقت شاه،درپی تدارک کودتاعلیه دولت مصدق برآمدند،این مهم بعدازسفرفرمایشی ونمایشی شاه به اروپا(ایتالیا) محقق گردید.شاه ایران نیزبعدازاین کودتای1953میلادی،به کشور بازگشت وقدرت خویش را تثبیت نمود. محمدرضاشاه بعدازتعیین اسدالله علم به نخست وزیری،لایحه ی اصلاح قانون انتخابات انجمن های ایالتی وولایتی رادردستورکاردولت قرارداد؛که مطابق آن انتخاب شوندگان می توانستند به جای قرآن کریم به کتاب آسمانی موردنظرخود سوگندیادکنند. به دنبال تصویب این لایحه وانتشارخبرآن،روحانیان ازجمله آیت الله خمینی دست به اعتراض وسخنرانی زدندوموجب عقب نشینی حکومت ولغولایحه ی مذکورشدند. ازسوی دیگر،شاه نیز به مخالفت باعلماوروحانیان برخاست،وفعالان سیاسی را دستگیر نمود،حکومت با آوردن باکماندوها ازتهران به قم تعدادی ازطلبه های مدرسه فیضیّه راکشته وزخمی نمود،آیت الله خمینی درروزعاشورا به سخن رانی شدیداللحنی علیه نظام شاهنشاهی وحکومت پرداخت؛واز ازرابطه ایران بااسرائیل به شدت انتقاد نمود؛این سخن رانی به دستگیری وی درهمان سال(1342ش-1963م)،منجر شد،باانتشاراین خبر،تظاهرات گسترده ای درتهران به راه افتاد،وحکومت مجبور شد ایشان را آزاد نماید. بااعطای مصونیت های سیاسی به مستشاران نظامی آمریکاازسوی حکومت ایران،که درواقع احیای همان نظام امتیازدهی به بیگانگان (کاپیتولاسیون)بود،منجر به واکنش تند آیت الله خمینی گردید؛وی این قانون را ننگ آورنامید.درنتیجه درنتیجه توسط حکومت دست گیر گردیدوبه عراق وسپس به ترکیه تبعید شد. دردوره نخست وزیری هویدا،مرحله ی دوم حکومت استبدادی شاه آغازشد؛نخست وزیر هیچ دخالتی درسیاست خارجی وامورنظامی نداشت بلکه صرفاً منشی گری شاه راعهده دار بود. دراین دوره ایران به لحاظ اقتصادی،رشدچشم گیری می یابد،وفضای سیاسی کشور نیز نسبتا آرام می شود،وازنظر نظامی نیز جایگاه بین المللی پیدامی کند،که دلیل عمده ی آن صعود قیمت نفت پس از شعله ورشدن جنگ اعراب واسرائیل درسال 1973میلادی،بود.همزمان بااین پیش رفت ها، روابط ایران وآمریکا نیزروزبه روزگسترش می یافت. شاه ایران باانحلال نظام چندحزبی، حزب رستاخیز ملت ایران راتأسیس نمود.وبابه قدرت رسیدن«کارتر» درآمریکا،ایران متهم به نقض حقوق بشرشد،«کارتر»ازفروش اسلحه به ایران به شدت انتقادکرد،به دنبال آن،شاه ایران،فضای باز سیاسی اعلام کرد،وبعضی از آزادی های سیاسی درچهارچوب معین اعطا کرد؛ازسوی دیگر،برآن بودبابرخی اقدامات ضدّفساد نظیرمعرفی مفسدان به مراجع قانونی نوعی مهرتأیید برحکومت خود بزند،باایجاد فضای بازوآزادی ها ی سیاسی، فعالیت های ضدنظام گسترش یافت، بانخست وزیری جمشیدآموزگار،کشورکه با رکوداقتصادی وبیکاری مواجه بود،تلاش هایی برای تنظیم قیمت ها انجام گرفت. پس ازشهادت فرزند ارشد آیت الله خمینی،توسط سازمان اطلاعات عراق درزمان حکومت حزب بعث،ضدیت باحکومت شدت یافت؛وبه دنبال آن تظاهرات گسترده ای تهران را فراگرفت،شاه برای انحراف افکار عمومی، این جنبش های مخالف نظام راجنبش های اسلامی –کمونیستی نامید. باهجرت آیت الله خمینی به فرنسه،ودیدار های پی درپی ایشان باروزنامه نگاران وخبرنگاران،نظریات خودرا اعلام می داشت؛سرانجام باتعطیلی مراکزدولتی وکارخانجات،و...انقلاب اسلامی ایران درسال1979میلادی به پیروزی رسید، حکومت پادشاهی درایران به پایان رسید. مدتی بعدازپیروزی انقلاب ایران،صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق،باتصور ناتوانی قدرت نظامی ایران،به خاطردرگیری های سیاسی،باحمایت منافقان(سازمان مجاهدین خلق) به ایران حمله نمود،ودرجبهه ی جنوب، خرمشهر را اشغال کرده وعبدان (آبادان )رامحاصره نموددرشمال غربی ایران نیز پیشروی کرد؛بعدازحمله ی همه جانبه ی عراق،درایران بسیج عمومی اعلام شد؛متعاقب آن ایرانیان توانستند درسال1981میلادی،سرزمین های اشغال شده رابازپس بگیرند،درنتیجه آن صدام اعلام آتش بس نمودکه ازسوی ایران مورد قبول قرار نگرفت، به این ترتیب بود که صدام باپشتیبانی کشورهایی ازجمله فرانسه وشوروی و...جنگی اقتصادی راعلیه ایران آغازنمود؛وبه تأسیسات نفتی وکشتی های نفت کش ایران حمله نمود،آمریکا نیزباکمک فن آوریهای مدرن ماهواره های خویش به عراق باعث گردیدتا مراکز نظامی واقتصادی ایران شناسایی وبمباران گردد،که این امرتأثیرسویی به صادرات ایران داشت.نهایتاً این جنگ بی سرانجام، باپذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت درسال 1988میلادی،ازسوی ایران بعداز هشت سال پایان پذیرفت. جواهری: نجف پس ازپیدا شدن مزارحضرت علی،رونق تازه ای گرفت،وجمعیت آن افزایش یافت،این شهربه مرور به مرکز رشدوشکوفایی علوم دینی وادبی تبدیل گردید.دراوایل قرن بیستم،به موازات رشدونموّعلمی نجف،بیش ازهشتادمدرسه درآن بناگردید،وده ها روزنامه ومجله نیزمنتشر شد،همچنین نشست های ادبی نیز به صورت خصوصی وعمومی برگزاردرآن برگزارمی شد،درچنین محیطی که زبان وفرهنگ وادب آمیخته با جوّخشک وتعصب آلود مذهبی بود،جواهری درخانه ای آکنده ازعالم وادیب به دنیا آمد. نیاکان جواهری ازمردان نامداروعالمان وفضلای برجسته ی روزگار خودبودند،وی ازنوادگان شیخ محمدحسن صاحب کتاب معروف«جواهرالکلام فی شرائع الإسلام»بود. او درسال 1899میلادی،درشهرنجف پابه عرصه ی گیتی نهاد.،ودرمورد دوران کودکی اش واهمیّت آن،خودش می گوید«من اکنون درهفتادسالگی ام،هنوزهم باکودکی ام شادم،مثل اینکه من غیراین مرحله،مرحله ی دیگری نمی شناسم»،پدرش نسبت به تربیت وی حساسیت فوق العاده ای داشت؛به همین سبب تمام توان خودراصرف آموزش علوم دینی،به فرزندش می نمود.جواهری درآغازباوجوداستعداد وحافظه قوی اش،علاقه ای به تحصیلات سنّتی نشان نمی داد،اماهمین تحصیلات اولیه ی سنّتی ومطالعه ی اشعارپیشینیان تأثیرژرفی برشعروی گذاشت .اودرهشت سالگی باحافظه ی شگفت انگیزخویش هرروزیک خطبه ازنهج البلاغه،وقطعه ای ازقصیده ی متنبّی راحفظ می کرد،خودش می گوید«من فقط متأثرازمیراث نبودم،بلکه متأثرازشعرای مهجرنیزبودم وبسیاری ازآثارترجمه شده ازفرانسه را ازطریق مجلات المقطف،والهلال،مطالعه می کردم.»جواهری درحوزه ی ادبیات فارسی نیز بخش هایی ازرباعیات خیام به عربی برگرداند،همچنین کتاب«جنایات روسیه وانگلیس درایران»رادرسال 1925میلادی ازفارسی به عربی ترجمه نمود. جواهری، علی رغم خواست وتلاش بی وقفه ی پدر برای کسب مقام فقهی گرایش شدیدی به سرایش شعرداشت .اواولین قصیده اش رادرسال1919میلادی،درشانزده سالگی به چاپ رساند،ودراولین مجموعه ی شعری اش باعنوان«حلبه الأدب» شعرخودرابااشعار شاعران بزرگ محک زده است. جواهری سه بارازدواج کرد؛ازهمسرنخست خود صاحب دوپسربه نام های«فرات،وفلاح»و دختری به نام«امیره»شد،وپس ازمرگ همسراول،باخواهروی ازدواج کرد،که نتیجه آن دوپسربه نام های«کفاح،ونجاح»بود. زندگی جواهری دارای دومرحله ی است؛که به مرحله ی نخست آن اشاره شد،مرحله ی دوم زندگی وی باتدریس دربغداد آغازمی شود،که طی آن شاعر،به خاطرسرودن چندشعرازطبیعت ایران،طی دوسفرخویش مابین سالهای(1924م-1926م)به ایران به«ایران گرایی»متهم شد.اوبعدازاثبات ملیت عراقی خود،بعنوان رئیس تشریفات کاخ ملک فیصل انتخاب شد،البته این مسأله به معنای ورود اوبه عرصه سیاست محسوب نمی شودولی ازآن جاکه دربارمزبورمحل آمدوشدسیاستمداران عراقی وسایرکشورها به ویژه انگلستان بود؛شاعرتوانست بادیدی موشکافانه الفبای سیاست رافراگیرد.جواهری حدودسه سال درکاخ سلطنتی بود ولی بخاطرطبیعت شاعرانه وتفکرات سیاسی به انگیزه روزنامه نگاری ازکارخود دردربارکناره گیری کرد،ودرسال 1933میلادی،به ریاست دبیرخانه ی وزارت معارف منصوب گردید،اماازاین مسئولیت نیزبه دلیل انتقاد شدید از اوضاع نابسامان کشوربرکنار شد،وی پس ازکودتای بکرصدقی،به خمایت ازاوپرداخت. جواهری درمرحله ی بعدی زندگی اش ،که اوج دوران شکوفایی وی است،به عنوان شاعری بی همتا ونماینده اسلوب کلاسیک وسنّتی شعرعرب مطرح می شود. جواهری تنها شاعرعراقی نیست؛بلکه شعرخودراباسرنوشت سایر ملل عرب،مانند:مصر،سوریه ،لبنان و...گره خورده است ،وبه دلیل تأثیر اودرسرنوشت وزندگی آنان اوبه شاعری انسان گرا(اومانیست) معروف شده است. شایدهیچ شاعری درجهان عرب به اندازه ی جواهری درعرصه ی مطبوعات فعّال نبوده است؛وی درسال 1930میلادی به دنبال استعفا ازدربارملک فیصل،نخستین روزنامه اش رابا عنوان «فرات»منتشرنمود.درسال1936میلادی،همراه باکودتای بکرصدقی،به انتشار روزنامه ی «الإنقلاب» اهتمام ورزیدکه پس ازدورشدن کودتاچیان ازاهداف خود،جواهری باچاپ مقالاتی به نکوهش وانتقادآنان پرداخت ونام روزنامه اش به«الرأی العام»یا « افکار عمومی» تغییر داد که پس ازمدتی توقیف گردید. بابه قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم درعراق،دوست دیرینه ی جواهری،روزنامه«الرأی العام»دوباره منتشرگردید،دراین زمان اوبه ریاست«کانون نویسندگان»،ورئیس روزنامه نگاران عراق برگزیده شد،پس ازمدتی به صف مخالفان عبدالکریم قاسم پیوست؛وچون عرصه را برخودتنگ دید به چکسلواکی رفت وهفت سال درشهر پراگ اقامت کرد؛ودرآن جا بود که مجموعه ی شعر«برید الغربه»را طبع نمود.پس ازکودتای حزب بعث درسال1968میلادی،به میهن خویش بازگشت،واین بار ازسیاست های حزب بعث انتقاد نمود؛به همین دلیل دراوایل دهه ی هشتادمیلادی به ناچار وبرای همیشه ترک وطن نمود،و به سوریه رفت،ودرسال 1997میلادی درشهردمشق درگذشت. شعرجواهری به لحاظ ساختار،مبتنی برشعرسنّتی عرب است؛در اسلوب شعری وی می توان رگه هایی ازبقایای بلاغت قدیم،کثرت اسالیب طلب،وتکرار،وفصل در متلازمین،مانند:مبتداوخبر،به شکل برهان،میراث،خیال و...رانشان داد،ازجهت معناومضمون نیز شاعری نوگراو متجدد،انقلابی وسیاسی به شمارمی آید.درمورد مکانت ومنزلت شعری وی همین بس که عبدالوهاب بیاتی،دیگرشاعر عراقی،می گوید«شعرجواهری خاطری زنده برای مردان آزاده است».ازلقب های او می توان به:شاعرالشاعر،ولسان الشعب،وشاعرالبلدالأوحد،و...اشاره کرد. شهریار: تبریزبزرگ ترین شهر تجاری - اقتصادی ،وفرهنگی،درشمال غرب ایران است،شهردرشمال کوه سهندبا زمستان های سردوتابستان های گرم وخشک که مرکز اصلی ترکی زبانان ایران به شمار می آید. دربحبوحه ی انقلاب مشروطه درتبریز،وهمزمان با مجاهدت های شیخ محمد خیابانی ودیگران،محمدحسین بهجت تبریزی درسال(1285ش-1907م)دراین شهر چشم به جهان گشود.هنوز یازده ماه ازتولدش نگذشته بود،که پدرتصمیم می گیرد تاخانواده خود را به دلیل اوضاع نابسامان شهر،به روستای «قاییش قورشاق»ازتوابع «قره چمن»درناحیه «خشکناب»منتقل سازد.شهریارتاشش سالگی به همراه خانواده درآنجا می ماند.پدروی میرآقای خشکنابی-که ازوکلای پایه یک دادگستری تبریزبود-اولین معلم شهریاربه شمار می آید، شهریار کتاب های نصاب الصبیان وگلستان و... رانزد پدرآموخت.خودش می گوید«درطاقچه ی خانه عمه ام درروستا،به جزدوکتاب قرآن ودیوان حافظ،کتاب دیگری نبود،ومن هرروزبخشی ازآن دورا ازبر می کردم»،بعدازبازگشت به تبریز، کتاب های جامع المقدمات ومقامات حمیدی رافرامی گیرد؛همزمان زبان فرانسه را نیز با آموزش های معلم خانگی اش یاد می گیرد.وبااشعار انتقادی وفکاهی میرزاعلی اکبرصابر(نویسنده هوپ هوپ نامه) نیزآشنامی گردد.دردوره ی اول متوسطه تعدادی ازغزلیّات خودرا درمجله ی«ادب»مدرسه اش منتشر می کند،درسال 1303شمسی، برای تکمیل تحصیلات خویش رهسپار دارالفنون تهران شده،سپس درسال1303شمسی،در مدرسه طبّ آن جا ثبت نام می کند؛دراین زمان بود که عشق ورزی وشیفتگی او به دختری با نام«ثریّا»وناکامی وی دروصال،منجر به ترک تحصیل وی گردید.بعدهادرسال 1332شمسی،بادخترعمه خودازدواج می کند که حاصل آن سه فرزند به نام های«شهرزاد،ومریم ،وهادی »است. بعداز ترور«میرزاده عشقی» شاعر انقلابی ووطن پرست،به دستور رضا شاه،شهریارطی مرثیه ای (اندوه یاد)قاتل وی را خائن به میهن نامید،به همین دلیل مدتی به شهر نیشاپورتبعید شد؛وی درآن جا در مجالس ادبی مانند«مکتب شاهپور»شرکت می کند،وبه عنوان کارمنددرثبت احوال مشغول به کار می شود،وچند نمایشنامه نیز می نویسد،ودرسال1314شمسی، ضمن بازگشت به تهران اولین دیوان خود را درقطع رقعی (جیبی)وبامقدمه ی ملک الشعرای بهار،دریکصدوهفتادوهشت صفحه،منتشر می کند. شهریاردرپهنه ی ادبیات ایران،تنها شاعر دوزبانه ای است،که دربیشتر قالب های شناخته شده ی فارسی وترکی آثاردرخشانی دارد؛درشعرترکی«حیدربابا»که آوازه ی جهانی دارد،ودارای مفاهیم و مضامین انسانی وسیاسی واجتماعی و... است.درزبان فارسی نیز قصیده معروف«علی ای همای رحمت»بامضمون دینی،درمجامع دینی شهرت خاصی دارد،وآشنایی عمیق شهریار باموسیقی اصیل درمحضرابوالحسن صبا،ورضامحجوبی و...نیزدرخورتوجه است. شهریاررامی توان شاعری کلاسیک دانست که درعین حال درشعرآزادنیمایی نیزطبع آزمایی نموده است(دومرغ بهشتی ،پیام به اینشتین، ای وای مادرم )،ازدیگرسوی،وی دوست صمیمی نیما یوشیج،پدرشعرنودرایران،بوده است،اودرآغاز انقلاب اسلامی ایران،باشعر خودانقلابیون رایاری می کرد،پس ازپیروزی انقلاب،ودرطول هشت سال جنگ ایران وعراق،سربازان میهن خویش رابرای دفاع ازوطن واسلام،درمقابل دشمن،به جهادوجانفشانی،ترغیب می کرد. درمورد شخصیت شهریارهمین بس که نیمایوشیج می گوید«شهریارتنها شاعری است که من درایران دیدم...طبع ظریف شهریار به قدری باخته شعر است،که درشعر،سبک نوین خودرا دارد،وی بسیارحسّاس وشدیدالتأثر،ودرعین حال آرام وملایم بود». شهریار،شاعری اجتماعی وسیاسی بود،که درمتن وبطن همه ی رویدادهای عصرخود،یه ویژه،وقایع پس ازانقلاب ایران نیز حضورداشته است،اودفاع ازکیان انقلاب اسلامی راوظیفه خویش تلقی می کرد.ازویژگی های شعرشهریارمی توان به استفاده ازواژگان واصطلاحات عامیانه،داشتن زبانی ساده وصمیمی،وپرهیز از ویژگی های متعارف قصیده،مانند:مقدمه،وتخلص و...اشاره کرد؛باوجوداین سادگی وصمیمیّت شعراو ازفرودآمدن به ابتذال مبرّاست. همچنین شهریار به پیوستگی زبانی اعتقاد داشت،به گفته او:« اگرترکی ،فارسی ،عربی، پیوستگی نداشتند ،وجودنداشتند»ازالقاب وی می توان به « بهجت »،«شهریار» اشاره کرد.وازجایگاه وی درنزد شاعران وادیبان،همین بس که،ملک الشعرای بهارمی گوید:«شهریارنه تنها،افتخارایران است،بلکه افتخارشرق است»ویا مقام معظم رهبری درباره شهریارمی فرماید:«شهریارظلم ستیز بود،وغیرت کشور ودین داشت،ونیز افتخارملت خود بود». مضامین سیاسی شعرجواهری: جواهری دربحرانی ترین دوره تاریخ عراق جدید زندگی می کرد، به همین دلیل درشعرخویش فسادسیاسی منتشر درمیهن اش می پردازد،شعربرای اوبه مثابه ی ابزاری جهت اصلاحگری وایجادتعادل بود و بیش ازنیم قرن تاریخ جدید عراق را دربرمی گیرد؛و گواه صادق رویدادهای اجتماعی وسیاسی عراق،واحساسات ملی است،چنانکه خودش می گوید:«من عراق هستم،زبانم صدایش،وخونم فراتش،ودلم نیز بخشی ازآن است». شعرجواهری درسختی ونومیدی به جوانان عشق به زندگی وپایندگی دربرابرستم می آموزد،به اعتقادوی آشوب واختلاف های اجتماعی زاینده ی آشوب های سیاسی است،که طی آن استعمارگران ودست نشانده هایشان موفق می شوندازآب گل آلود،ماهی مراد راصیدکنند. استعمارگران عراق باعلم بروقایع عراق به این نتیجه رسیدندکه اگرنقشه ی مدوّن ومفصّلی نداشته باشند،بایدمنتظرانقلاب هاوحوادث ناگواری باشند،به همین سبب به تربیت مزدوران وتدوین قوانین دروغین همت گماشتند. جواهری به بهانه شرکت درجشنواره ها،ویادبودها، به نقدوتحلیل شرایط سیاسی واجتماعی عراق می پرداخت.ودرقصیده ی«الأفغانی»وی ازدو دوره وشیوه استعماریادمی کند:نخست دوره ی قهروتغلّب وسپس دوره ی یک گام به عقب،که درفرایندآن نقشه های خودرا ازطریق گماشتگان ودست نشاندگان عملی می کند.جواهری بانگاه تیزبینانه چندوچون اعمال وافکار مزدوران نوین راموشکافی کرده،وبه این نتیجه می رسدکه؛ ازمکتب استعماردرهرملّتی گماشته هایی فارغ التحصیل می شوند،که هدف وروشی یکسان دارند. همچنین در«رثائیّات» که یکر ازتاکتیک های خاص جواهری است،بعداز رثاشخصیّت های سیاسی به بررسی شرایط بدسیاسی عراق می پردازد؛رثایکی ازفنّ های خاص جواهری است،که ازبارزترین وجه تمایزشعر جواهری است که بارثای رهبران سیاسی امثال مالکی وافغانی و...به مسائل سیاسی واجتماعی کشور خودمی پردازد. او تاآخرین روزهای زندگی اش پیوندشعرراباسرنوشت میهن خویش حفظ کرد؛خودوشعرش رادراین راه فداکرد،ودرکتاب«مذکراتی» می گوید:«...امامن هزارباربه دارآویخته شدم».دراولین قصیده اش با عنوان«الثوره العراقیّه»رخدادهای سیاسی عراق رابررسی کرده،وروح انقلابی هموطنان اش راشعله ورمی کند؛دراین قصیده که نخستین گام های وطن پرستانه ی وی است به قهرمانان انقلابی مباهات کرده،وآنان نویدپیروزی می دهد.درهمین قصیده به تصریح می گوید:استعماربسیاری ازسیاستمداران را دست نشانده ی خود قرارداده است.دربخش دیگری ازآن نیزازوحدت دینی میان مسلمانان ومسیحیان(ادیان ابراهیمی) درمشرق زمین یاد می کند،وهدف اواعاده ی استقلال وآزادی درچهارچوب«خیزش وبیداری مشرق زمین»است.درقصیده ی «اتحاد گسسته ی عربی»کشورهای مشرق زمین را به وحدت وایستادگی دربرابر غرب واستعمارگران فرامی خواند،-وی دراین قصیده که یادآورآموزه های جمال الدین افغانی واقبال لاهوری است- بانگاهی وسیع وژرف خواهان اتحاد ملّت هاواقوام است. جواهری اوضاع کشور را روزبه روزوخیم تر تصور می کند،چراکه اوشاهد آن است که ذخایرکشور به تاراج می رود،وودرکنارآن ازفسادحکّام وعقب ماندگی کشوربه تلخی یادمی کند. درموردجهل ونادانی می گوید:«رهبرتحجرونادانی ملل شرق،خودیاوران استعمارگران هستند»،اوجهل نادانی راریشه ی تمام بدبختی ها می دانست،به باوراوازآن جاکه انسان جاهل هیچ آرزووامل غایت اندیشانه ندارد به آسانی تسلیم روح جبروتقدیرمی شود،دراین مسأله دقیقاً مطابق خواست ومصلحت استعمارگران عراق است. وی تنها راه پیشرفت سریع را اصلاحگری می دانست،ومعتقدبوداین مهمّ فقط بامجاهدت وشهادت محقق می شود؛واین کوتاه ترین راه پل پیروزی واصلاحات است. شکوفایی شعر جواهری دردهه ی چهل زمانی بود که به عنوان شاعر بزرگ کلاسیک عرب شناخته شد،دراین زمان بودکه باحربه ی شعری اش خائنان وطن را آماج هجوم قراردادوازآنان بعنوان«پژواک بیگانگان»نام برد.درقصیده ی «طرطرا»نیزبر گرایش های طایفه ای وقبیله ای،که بعضی ازحاکمان وابسته به آن دامن زنند،خط بطلان کشید.وازمدعیان ملی گرایی وپان عربیسم،به عنوان ایادی استعمارانتقادکرد،که بافرارازقانون و معیارهاوبامطرح کردن تناقضات درجامعه به تزویرحقایق می پردازند. وی درجایی نیزازحاکمان دست نشانده ی کشورش باصفت «سگ شکاری» استعمار یادمی کند؛وآنان رامزدورانی می داند،که درازای دریافت مزد ومواجب به تخریب کشورخویش می پردازد،وازفرارمغزها به عنوان ماندگارترین نوع استعمارجدیدیادمی کند،که در لابلای اذهان لانه کرده است. مختصرآن که جواهری شاعری بودکه بابسیج همت ها جویای دگرگونی وضعیّت برای رسیدن به آینده ی روشن بود. مضامین سیاسی شهریار: هنگامی که قوای متفقین بی هیچ مقاومت تأمل برانگیزی ازسوی ارتش ظاهرامُدرن ایران ؛که رضاشاه پهلوی بارها ازقدرت آن دم می زد،کشور را ازشمال وجنوب اشغال نمودند. شهریارجوان باغزل سیاسی«مهمان شهریور»به این اشغالگری وغارت مملکت توسط روس ها وبریتانیایی هاپرداخته ،وخودنیز ازاشغال ایران توسط متفقین می گوید:که ازجنوب بریتانیا وازشمال روس ها،ثروت این مملکت رابه غارت بردند،واینان باخودبجزفقروبدبختی به همراه نیاوردند،واینهمه ناشی ازحکومت دست نشانده ی پهلوی است، که دم ازارتش مدرن خود می زد وبخش زیادی ازبودجه کشور رابه این امراختصاص داده،وجهل وغفلت سراسرکشور رافراگرفته درحالی که توان دفاع ازکشوردربرابراشغالگران نداشت. هرچندانقلاب مشروطه دربیداری فکر عمومی تأثیرفراوانی داشت،امّاازدل این مشروطه خواهی نظام سلطنتی پهلوی سربرآورد؛وایران عرصه نفوذ کشورهای استعماری ازجمله انگلستان گردید،وحلاوت مشروطه خواهی ایران به مرارت استبدادپهلوی بدل گردید،واستعماربراداره کشوررخنه کرده،وتمامیّت ارضی کشوررابه خطر انداخت. دراین دوره شاعران باخلق مضامین سیاسی واجتماعی مانندوطن،ملت وعدالت،سهم ویژه ای درتنویروبیداری وهشیاری ملت داشتند،شهریارنیزازآنانی بودکه درشعرش ظلم وستم حکام ودست نشاندگان ودول قوی پنجه رابه باد انتقادگرفت؛چراکه آشکارشاهدبود،که استعمار وایادی آنان درغارت ثروت کشورپشتیبان آنان هستند.شهریاردرمنظومه ی«خیک نفت»ازمزدوران وخائنانی نام می بردکه نفت کشورش باقراردادهای تحمیلی وبا اندک بهای ناچیز به انگلیس و آمریکا می فروشند. وی درشعرترکی «حیدربابا»به ویژه درقسمت دوم آن که بعدها سرود،ازکوچ کردن به ناچار روستاییان به شهرهابراثر سیاست های غلط حکومت در واردات محصولات کشاورزی انتقادمی کند؛چراکه نتیجه ی این سیاست لم یزرع ماندن زمین های کشاورزی ومتعاقب آن فقر وتنگدستی کشاورزان است،سپس شهریار از سیاست تفرقه افکنی استعمارمی گوید،وملت خویش را به حقیقت ودینداری وصبروپایداری دربرابر مشکلات فرامی خواند. شهریارشوونیسم وقومی گرایی را ازهدف های بیگانگان می داند،وازآن باعنوان«شجره ی شیطانی»نام می برد،وی بطورکامل اوضاع نابسامان وفضای خفقان کشوررابه شخص اول مملکت منتسب می کند،ازروحانیان وآخوندهای درباری با عنوان خائنان دین یادمی کند. شیطان که درفرهنگ اسلامی نماد فسادوگمراهی است؛در اشعارترکی وفارسی شهریار،ازآن به عنوان استعمار نام می برد،که کراراً به حیله ونیرنگ مشغول است ویکی ازفتنه های این اهریمن جای گزین فرهنگ ابتذال به جای فرهنگ بومی وخودی است.به همین دلیل است که درشعرش صلای اتحادومبارزه با ظلم وستم راسرمی دهد. شهریارانقلاب اسلامی راافتخار ایران می دانست؛زیراموجب بیداری ملت ازخواب غفلت بیدارگردید تاحقیقت را ازباطل تشخیص دهد،وبه هویّت اصلی خود وارزش های اسلامی برگردند. اومتذکر می شودازآن جایی که حاکمان وابسته ازاسلام می ترسند؛باشعار«جدایی دین ازسیاست» رادرمیان ملت گسترش می دهند،اوبرآن است که ویژگی بارز امپریالیسم همان درندگی وچپاول ملّت است. شهریاردرده سال آخرعمرخود،که مقارن باجنگ تحمیلی بود،برای حفظ میهن واسلام، ملت رابه جهادوشهادت فرامی خواند.درمنظومه ی «شبیخون»بازهم ازشهریور1320ه.ش.رابه یادها می آورد،ودرآن می گوید:هنگامی که اشغالگران روس به شهرهای شمالی کشورهجوم آورد،هموطنان فقط باادوات کشاورزی مانندبیل وکلنگ درمقابل توپ وتفنگ جانفشانی وایستادگی کردند. ازویژگی های برجسته ی محتوای شعری وی،انتقاد ازسیاست های نادرست حکومت به منظوریکسان سازی و یکپارچگی قومی وفرهنگی درراستای رسیدن به وحدت ملی بود که منجر تقویت ناسیونالیسم محلی (قیام شیخ خزعلی ،پیشه وریو...)و نارضایتی های قومی گردید،که جزتفرقه وآشوب سودی نداشت،وی همچنین ازسیاست پهلوی اول درمسأله ی کشف حجاب وغربی کردن پوشش زنان ومردان به بهانه برقراری مدرنیته -به عنوان یکی ازاهداف استعماری درجایگزینی فرهنگ-اعتراض وانتقادمی کند. شهریاردرجایی نیزبه سیاست صنعتی کردن کشورهای شرقی توسط بیگانگان می پردازد؛که مطابق آن فقط مونتاژسازی به جای صنعت ملی واصیل وریشه دارواردکشورها می شودتابدین وسیله ازاستقلال آنان جلوگیری کنند. ومنّت می گذارد که کشورتان را صنعتی کردیم،درحالیکه برای همیشه به خود وابسته می کند. شهریاردرموضع گیری سیاسی اش : خط امام براحزاب دیگرترجبح می دهد،وازاشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام حمایت کرده،وابرازمی داردکه سیاست سازش محکوم به شکست است،وبایددربرابربیگانگان به وحدت وهمگرایی ملی رسید. شهریاربه عنوان شاعری که بعضاً افکاری انقلابی دارد، در شعرخویش حوادث ورخدادهای انقلاب وجنگ تحمیلی ومناسبت هامابین سال های (1357ش-1367ش) رابه تصویر کشیده وشعراوتقویم شاعرانه تاریخ معاصر است. درجایی ازجمعه خونین مکه می گویدکه چگونه آل سعود حرم امن الهی راباکشتارحجاج درخون شست ،وباورداردکه این لکه ی ننگ تاابدبردامن پرده داران دروغین حرمین شریفین خواهدماند.وقتی که جنگ تحمیلی سخن می گوید؛بمباران شیمیایی بعثی هاودروغ پراکنی های رسانه های بیگانه رادرراستای انحراف افکارعمومی جهان ازواقعیّت های جنگ محکوم می کند. ودرقصیده ی «سلام ای جنگجویان دلاور»ازقهرمانی های رزمندگان تمجید می کند،ونیز ازبرپایی نمازدشمن شکن جمعه سخن گفته،وجنایات تروریستها وگروهک های منافق را فراچشم آورده ومحکوم می کند. شهریاردرمنظومه ی «دزدبلدوگل سرسبد»ازوضعیّت پریشان ایران انتقادمی کند،که چگونه اشراردرآن حکمرانی می کنند،وعالمان فاسد برمسندقضاوت نشسته اند.و درقصیده ی «خرابات »ازخوابیدن ملت سخن به میان می کشد؛که دراثرغفلت وخواب زدگی استعمارثروتش را به غارت می برد. شهریاردرقصیده «به پیشگاه آذربایجان عزیزم»،به اختلافات قومی وزبانی اشاره می کند،وبرآن است که بانی این امر استعمار است تا به راه انداختن آن،ازآب گل آلود ماهی بگیرد،اوبادعوت مردم میهن اش به وحدت ملی ،خواهان آن است تاباشرکت جستن درانتخابات مجلس و...مانع از به بارنشستن خواسته های بیگانگان ودشمنان شوند،ونیزدر«ایده آل ملی»،ازعموم مردم می خواهدکه سرنوشت خویش رابدست گیرند،واحزاب تشکیل دهند وآگاهی سیاسی خویش راوسیع تر کنند تابیگانگان وگماشتگان آنان نتوانندبا حیله ونیرنگ برکشور نفوذ کنند. شهریاردر«اهریمن ریا»،ازاستعمارجدیدسخن به میان می آورد؛که باسیاست نرم،وبه تعبیری تهاجم فرهنگی باانحراف تک تک آحاد ملت ازسرنوشت میهن خویش با انواع حیله ها ونیرنگ ها ازجمله موادمخدر والکل هزینه های هنگفتی می پردازد. مضامین دینی جواهری: جواهری شاعری است شیعه مذهب که هیچ تردیدی نسبت به مغزوجوهر دین ندارد.درشعرش اذعان می کندکه به نورشریعت ایمان دارد،زیرادین روشن ترین راه زندگی را می نمایاند،وی همچنین باامتیاز طبقاتی دردین مخالف است وکسانی که باهدف تزویرآیین و سست کردن همت ها قایل به چنین تقسیم بندی هایی است،می نکوهد؛زیرا آن چه اهمیّت دارد جنبه ی قدسی ومعنوی دین است . همچنن او فکر اصلاحگری دین نیزدارد،ودین فروشانی که بازرق وریا به لباس دین آراسته اند؛ درحالی که بویی ازشریعت نبرده اند،می خواهند روح دین راباتخدیر وغفلت وترس تغییر دهندوفقط به مصالح ومطامع خویش می اندیشند،به باد انتقاد می گیرد.وازسویی دینداران خرافه پرست را،که دین را متاع بازار هوس خویش نموده اند،سرزنش می کندوازسوی دیگر دل پُری ازبدعت گزاران عرصه دین دارد وآنان راشیادانی می نامدکه بابهره کشی ازدین وجهالت جامعه، عرصه رابرمردم تنگ می کنند،نفرت وانزجارخویش را اعلام می دارد،و موضوع قشرزدایی دردین مطرح می کند؛تاباگذرازقشر وپوسته ی دین به لُب ومغزآن برسد. جواهری درقضیه ی امام حسین،معتقداست که وی جوانمردانه ازباورهای خود دفاع کرد،وبه شهادت رسید،وامید دارد که قشری نگری جای خودرا به حقایق سپارد زیرادرقشری نگری ازمعنا ومضمون خبری نیست. به همین دلیل جواهری درمراسم سالانه سوگ این شهیدکربلاکه-جنبه دینی و سیاسی واجتماعی ومحتوای انسانی دارد –ودرماه محرم برگزارمی شود،شرکت جُسته وازمقام شامخ شهدای کربلا تجلیل می کرد،قصیده ای نیزبا عنوان «آمنتُ بالحسین »سروده است که پانزده بیت آن راباآب زر بر رواق بارگاه امام حسین نوشته اند؛او دراین قصیده به علل واسباب قیام امام حسین می پردازد،ونسبت به تحریف آن درراستای تفرقه افکنی میان امت وبهره برداری ازاین فاجعه هشدارمی دهدواوآگاه است که حادثه ی عاشورا ، محورشعردینی وسیاسی وفرهنگی شیعیان است که ازأهمّ میراث عقیدتی شیعیان است به همین دلیل لزوم تحریف زدایی ازآن را یادآور می شود تا منجر به اختلاف دربین شیعه وسنّی نگردد؛زیرا دشمنان دین با تحریف وتزویر به تفرقه وکینه درمیان دینداران می پردازند وبه این اختلافات دامن زنند وبه اهداف شوم خود دست یابند. ونگاه جواهری درمورد مرگ نوعی نگرش گزینشی به آن دارد، زیرا اوبه این باور رسیده،که مرگ بهترین ها را برمی گزیند،وازبدکاران پرهیز می کندتابه زندگی گناهکارانه وبی ارزش خود ادامه دهند. شهریار شعرهای مذهبی شهریار صبغه ی شیعی وارزش دارد،واین مسأله را می توان ازذکر فضایل ومناقب رسول خدا وامامان شیعه ،بویژه امام علی،دریافت.شهریارامام علی را ازنشانه های خدا برروی زمین می داند،ومعتقداست که بدون شناخت علی، نمی توان خدارا شناخت.درقضیّه ی بحران جانشینی برای خلافت علی وفرزندانش را به مثابه انسان کامل،محق خلیفگی رسول خدا می داند.او با یادآوری جوان مردی واخلاق حضرت علی برآن است که وفای به عهد (اخلاق گرایی )یکی از ملزومات یک سیاستمدار دینی است.وبه مسأله ی شفاعت که بعنوان یکی ازمبانی اعتقادی شیعیان است،می پردازد،ودرجای جای اشعارش از آن یاد نموده است. وی دین اسلام راقانون محبت می داندکه هیچ اجباری درآن نیست،وشیطان را برآن راه نیست:نگرش شهریار به دین عارفانه است،ازنظردین، شیطان به عنوان مظهرفسادوگمراهی که با نیرنگ وفریب درکمین انسان است. او درجایی می گوید:باید به رنگ خدایی درآییم ودیگررنگ ها که همان ایدئولوژیهای جدید از نوع مارکسیسم،و... می باشد،به باد انتقاد می گیرد؛چرا که آرامش وایمان جز درپناه دین الهی میسّر نخواهد شد. شهریار مکتب های پیمبران را سه قسمت می کند؛مکتب موسی را دوره ابتدایی دین می داند.مکتب عیسی را دوره متوسطه ومیانه،ومکتب محمدرادوره تحصیلات تکمیلی دین می نامد که چشمه فیوضات وعدل ومساوات است. شهریاریادآورمی شودکه فلسفه حرکت امام حسین نوعی عهدوپیمان الهی بود،که می خواست با قیام برظلم وستم ودین فرستاده ی خدا را زنده گرداند؛دراین حادثه زینب (سلام الله علیها)باخطابه های غرّای خود دستگاه تبلیغاتی امویان را درهم بکوبد.شهریار برای بیان ارکان اصلی دین به احادیث متمسک می شود وازاهمیّت ماه رمضان وشب های قدربه تفصیل سخن گفته است. شهریار مراجع دین را ودیعه الهی می داندکه ازطرف امام زمان انتخاب می شوند،وخود امام زمان نیزبه عنوان ذخیره الهی روزی زمین را پرازعدل وداد خواهدکرد؛وانقلاب ایران را به رهبری آیت ا..خمینی زمینه ساز قیام مهدی موعود می داند. همچنین وی درآثار فارسی وترکی خویش، تمدن جدیدرا سبب انحطاط اخلاقی ونابودی سنّتها وارزش های می داند؛وبرآن است که تمدن غرب ایمان را ازدلها رانده ،وآن راتیره وتارکرده است،که این مسأله همان بازگشت به دوره جاهلیّت وتوحّش است. درتدارک این رساله سعی واهتمام وافر داشته ام،ودرحد توان تلاش کرده ام با استفاده از منابع معتبر ومراجعه به دیوان این دوشاعر،به نقد وتحلیل مضامین سیاسی ودینی پرداختیم؛شایدحق علمی مطلب را ادا کرده باشیم.
هاشم سرایی ابوالقاسم رحیمی
«تحوّل شخصیّت»ها همواره مفهومی است پرجاذبه، پرکشش و گیرا؛ این از آن روست که هر تحوّلی در حوزه شخصیّت انسانی، بیان گر دگرگونی ها و تغییرات عظیم ذهنی، گفتاری و رفتاری در فرد متحوّل شونده است. این تحوّل شخصیّت، آن گاه که در مورد صوفیان و ادیبان روی می دهد، رنگی دیگر و کیفیتی دیگر می یابد و به موضوعی پر کشش تر و گیرا تر مبدل می گردد. ما در این مقاله نخست با مفهوم «شخصیّت» و «تحوّل» که مفاهیمی است مرتبط با تحوّل شخصیّت انسانی آشنا می شویم و مطالعه پیرامون تحوّل شخصیّتی ادیبان و صوفیان و گزارش های محققان و متون ادبی را بر عهده خوانندگان محترم در اصل پایان نامه واگذار می کنیم.
زهرا طحامی احمد خواجه ایم
جاحظ(150- 250 هجری)نویسنده ی کتاب المحاسن و الاضداد، یکی از پایه های نثرنویسی در زبان عربی به شمار می رود. این پایان نامه شامل سه مقدمه و چهار فصل می باشد: مقدمه ی مولف، مقدمه ی مصحح، مقدمه ی مترجم/ فصل اول: جاحظ؛ فصل دوم: ترجمه ی المحاسن و الاضداد؛ فصل سوم: تعلیقات؛ فصل چهارم: فهرست ها، که شامل فهرست اعلام، اماکن، امثال، آیات، احادیث و ... می باشد.
علی نصیری سقی ابوالقاسم رحیمی
علی شریعتی بی گمان از برجسته ترین چهره های فرهنگ معاصر در عرصه ی روشنفکری و آگاهی بخشی است که نقش او در عرصه ی ادب
طاهره شعبانی فر علی تسنیمی
این پایان نامه برای این است که این دو اثر از نظر ساختاری و محتوایی مورد بررسی قرار داده و میزان موفقّیّت روضه ی خلد را در تقلید از گلستان مشخّص نماید. پژوهشگر این مجموعه را در پنج فصل گردآوری نموده است؛ فصل اوّل درباره ی سعدی وگلستان اوست؛ فصل دوّم مجد خوافی و روضه ی خلد او؛ فصل سوّم با توجّه به این که این دو اثر نوعی مقامه به شمار می روند، درباره ی مقامه و مقامه نویسی است؛ فصل چهارم در مقایسه ی دو اثر از نظر زیبایی شناسی و دستوری است و در فصل پنجم، روضه ی خلد و گلستان از نظر محتوایی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند. در پایان نیز یک مقایسه ی کلّی بین دو اثر انجام شده و پس از آن فهارس لازم از جمله فهرست اعلام، اماکن، آیات و احادیث برای غنای کار به پایان نامه افزوده شده است.
فریبا مهری ابوالقاسم رحیمی
چکیده این رساله که با عنوان «تصویرگری در سروده های قیصرامین پور»، پیش روی خواننده قرار دارد، با انگیزه ی بررسی تصویرهای ادبی ـ هنری، در چهارچوب و منظری نو، به سامان رسیده است. نگارنده در این پژوهش، به تحلیل و بررسی شیوه های تصویرگری امین پور، در حوزه ی کاربردهای مجازی زبان و در حیطه ی برخی از مکاتب ادبی همچون رمانتیسم، سمبولیسم و سوررئالیسم، که نمونه هایی از آن در شعر امین پور بازتاب یافته، پرداخته است. مکتب ادبی کلاسیسیسم نیز برای شناخت بهتر مکاتب یاد شده، مورد پژوهش قرار گرفته است؛ از همین روی، فصل نخست این پایان نامه را کلّیاتی درباره ی تصویر، گونه های آن، شگردهای تصویرگری شاعرانه، مکتب های ادبی، ویژگی ها و کارکردهای تصویر در هریک از این مکاتب، دربرمی گیرد. درفصل دوم این پژوهش، نگارنده مفاهیم نظری بخش نخستین را با سروده های امین پور، جامه ی دیدار پوشانده و آن را در قلمروی گسترده تر و در هیأتی کاربردی، به خواننده نشان داده است. آخرین بخش پایان نامه، نگاهی است فهرست وار به نمونه های تصویری برگرفته از طبیعت و محیط طبیعی، که میزان تأثیرپذیری شاعر را از طبیعت و عناصر آن نشان می دهد.
رقیه هدایتی ثانی احمد خواجه ایم
در عرصه ی ادب فارسی و به ویژه شعر، شاعران توانا و صاحب ذوق فراوانی ظهور یافته اند که در ترویج و تثبیت فرهنگ و آیین ایرانی اسلامی نقش به سزا و مهمی داشته اند. اینان در قالب شعر تمام آرمان ها و آمال حقیقی انسانی را به تصویر کشیده اند و همواره با زبان عاطفه واحساس خویش، خرد و وجدان انسان را متنبّه و بیدار می سازند، به خویشتن شناسی فرا می خوانند و آن آرمانجشهری را جست وجو می کنند که آفریده ای از اخلاق، ایمان، صلح و دوستی است. خاقانی و انوری دو قصیده سرای بزرگ در قرن ششم هجری هستند که با سرودن اشعاری فراوان در موضوعات مختلف گامی مهم در راستای اعتلای زبان فارسی برداشته اند. برخی از مضامین چون مدح، مرثیه و هجو در شعر این دو شاعر به اوج تعالی خویش می رسد و برخی از مضامین پایه و اساس مضامین جدید دیگر می شود. آن چه مسلّم است این است که عرصه ی هنروری ایشان، قصیده است و قصیده در این عصر به اوج می رسد. ایشان در اشعار خویش، مضامین گوناگونی را به واسطه ی آگاهی و احاطه بر فنون ادبی و به کارگیری قریحه و استعداد بی مانند خود و هم چنین بهره گیری از دانش های گوناگون آورده اند. از این حیث توجّه به قصاید ایشان بسیار قابل تامّل است. با دو رویکرد کلّی می توان قصاید ایشان را مورد توجّه قرار داد. ابتدا بررسی ساختاری و سپس بررسی محتوایی قصاید ایشان است. در مقایسه ای که میان شعر انوری وخاقانی صورت می گیرد، برخی از همگونی ها و ناهمگونی ها، در شعر ایشان برجسته می گردد؛ ویژگی ها و نکات تازه ای که بسیاری از وجوه شعر ایشان را بهتر و بیشتر به خواننده می نمایاند. پیشینه ی پژوهش شناخت شعر وسبک شعری بسیاری از شاعران همواره یکی از مهم ترین و مفیدترین راه های شناسایی روحیّات، آمال، شرایط زندگی و شیوه ی شاعری شاعر محسوب می شود. خاقانی و انوری در این راستا، بسیار مورد توجّه نویسندگان و ناقدان سخن قرار گرفته اند و از زوایای مختلف به شعر و سبک ایشان نگریسته شده است.? در هر صورت آن چه قابل توجّه به نظر می رسد این است که در زمینه مقایسه ی شعر انوری و خاقانی، تاکنون هیچ گونه پژوهش مستقل و مفصّلی به عمل نیامده است. پژوهش های سودمند و در عین حال کلّی و پراکنده ای موجود است که یا درباره ی خاقانی شناسی و انوری شناسی است و یا بررسی شعر و ابعادی از سبک و مضامین شعر انوری وخاقانی است. نگارنده ی این سطور در صدد است تا با بررسی و جست وجوی مضمون و ساختار قصاید انوری و خاقانی به شناخت ابعادی از شعر ایشان بپردازد و برخی از ویژگی های ساختاری و مضمونی قصاید انوری و خاقانی را باز نماید. ضروری می نماید که نگارنده، برخی از منابع پژوهشی در این زمینه را معرفی نماید. به ویژه منابعی که در نگارش این رساله مورد استفاده بوده است: 1- تذکره هایی چون لباب الباب عوفی، تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی، سخن و سخنوران فروزانفر، ریاض العارفین هدایت، مجمع الفصحای هدایت، تاریخ ادبیّات ادوارد بروان، تاریخ ادبیّات در ایران صفا، تاریخ ادبیّات فارسی اته، با کاروان حلّه ی زریّن کوب، چشمه ی روشن یوسفی و ... که در نمایاندن سرگذشت نامهججی انوری و خاقانی بسیار مهم به شمار می روند و از منابع ارزشمند در خصوص انوری شناسی و خاقانی شناسی می باشند، هرچند که خالی از نقص و کاستی نیستند؛ 2- قصیدهجی فنّی و تصویر آفرینی خاقانی شروانی، نوشته ی منیره احمد سلطانی، که به بررسی نکات فنّی و برخی مضمون های این قصاید چون مرثیه، حسب حال، خمریّه و... پرداخته است، از کتاب های مهم در این زمینه است؛ 3- تفنّن ادبی نوشته ی منوچهر دانش پژوه که موضوعات ادبی چون هجو، طنز، بدیهه و ... را مورد توجّه و بررسی قرار داده است؛ 4- کتاب های المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی، ابدع البدایع واعظ کاشفی، معیار الاشعار خواجه نصیرالدّین طوسی، فنون بلاغت و صناعات ادبی همایی و زیبایی شناسی کزّازی، در زمینه ی فنون ادبی و بلاغی شعر از منابع بسیار غنی به شمار می روند؛ 5- فرهنگنامهجی ادبی نوشته ی حسن انوشه که به بسیاری از مباحث ادبی چون صله، خمریّه، بدیهه، موسیقی و ... پرداخته است؛ 6- موسیقی و ساز و آواز شعری نوشته ی ابوتراب رازانی که درباره سابقه ی موسیقی و انواع آلات و اصطلاحات موسیقی تألیف شده است و در این زمینه از منابع درجه ی اوّل محسوب می شود. 7- آثار ارزشمندی چون صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، اثر محّمد رضا شفیعی کدکنی که در باب موسیقی کلام، تاثیر قافیه و ردیف و وزن در موسیقی شعر نوشته شده است. اهمّیّت و ضرورت پژوهش انوری و خاقانی از شعرای طراز اوّل و تأثیر گذار در ادب پارسی بوده اند، مقلّدان بسیار داشته اند و بسیاری از شعرا به پیروی و تتبع شیوه ی ایشان روی آورده اند. تحقیق در باب شعر ایشان علاوه بر گره گشایی برخی دشواری ها در شعر ایشان، به شناخت شعر دیگر شاعران نیز کمک می کند. مقایسه ی سبک این دو شاعر برخی مسایل سبک شناسی شعر قرن ششم را رفع می سازد و بسیاری از مضامین و درون مایه هایی که محتوای شعر این دوره را شکل داده است را بهتر و بیشتر به ما نشان می دهد. نگارنده این پایان نامه در شناخت هر چه بیشتر مضمون و سبک این دو شاعر کوشیده است. پرسش ها و فرضیه ها خواننده با مطالعه ی این پایان نامه می تواند به پاسخ سوألات ذیل دست یابد: 1- پیشینه مدح و بهره مندی انوری و خاقانی از آن چگونه است؟ 2- نقش صله در ادب فارسی و اهمّیّت آن نزد این دو شاعر چگونه است؟ 3- تفاوت ها و شباهت های این دو شاعر در خمریّه سرایی و بهره گیری از عناصر آن به چه ترتیب است؟ 4- دانش هایی چون نجوم و طب و اصطلاحات مربوط به آن ها در شعر انوری و خاقانی چگونه کاربرد یافته اند؟ 5- حسب حال سرایی در شعر انوری و خاقانی چگونه تجلّی یافته است؟ 6- وجوه شباهت و افتراق انوری و خاقانی در مرثیه سرایی چیست؟ 7- کارکرد تشبیب در شعر انوری و خاقانی چیست؟ 8- تجدید مطلع دارای چه جایگاهی است و در شعر این دو شاعر با چه هدفی می آید؟ 9- نوآوری انوری در ادب فارسی چیست؟ 10- آیا انوری و خاقانی نسبت به یکدیگر شناخت و آشنایی داشته اند؟ روش کار و شیوه ی پژوهش روش پژوهش در این رساله، روش کتابخانه ای و استقرایی است. به این ترتیب که ابتدا یادداشت برداری از منابع و کتاب های مرتبط با موضوع صورت گرفته است. سپس نگارش متن انجام شده است. سعی بر آن بوده تا منابع دست اوّل و نیز بهترین تصحیح ها مورد استفاده قرار گیرد. محدودیّت های تحقیق در باب انوری پژوهش های چندانی انجام نشده است. به همین دلیل بررسی سبک و مضمون شعر وی، وقت بسیاری می طلبید. گستردگی موضوع از دیگر دلایل طولانی شدن مدت زمان تحقیق می باشد. امید که در حد بضاعت از عهده ی این مهم برآمده باشم.
معصومه فرخ حسن مجیدی
«ربّ السجنُ احبُ إلیَّ مما یَدعوننی إلیه ...» «حبسیه» یا «زندان نامه» بانگ وجدان های بیداری است که در برابر بی عدالتی ها و زورگویی ها طنین می اندازد. نهیبی است که از ژرفای تاریک، صفوف زورمندان را شهاب گونه در هم می شکند و می پراکند. سرچشمه ی این نوع ادب را باید در احساسات صادقانه ی بشری جستجو کرد. این ویژگی، نه تنها به ادبیات زندان جذابیتی خاص بخشیده، بلکه آن را فراتر از زمان و مکان، در قلب ادبیات زنده و ارزشمند انسانی قرار داده است. «محمود درویش» یکی از معروف ترین شاعران معاصر عرب است که در طول عمر خود سه بار زندان های رژیم صهیونستی را تجربه کرده و اشعاری که در این زندان ها سروده است جزء پربارترین اشعار او و نماد ادبیات مقاومت در فلسطین است. «مسعود سعد سلمان» نیز در ادبیات فارسی بزرگترین شاعر حبسیه سرا است که حدود بیست سال از بهترین سال های عمرش را در زندان گذراند و اشعاری در این زندان ها سرود که از دل برخاسته و بر دل می نشیند. شعر «محمود درویش» زاییده ی اندیشه ی شخصی و حجره های بسته نیست بلکه نبض صادقانه ای است که ثمره ی پیوند با مردم و محبت و علاقه به آنان است. ناله و فریاد مسعود سعد نیز برخاسته از پندار اغراق آمیز شاعرانه نیست؛ چرا که او درد و رنج را با تمام وجود لمس کرده است. این پژوهش شامل سه فصل است؛ فصل اول به کلیات بحث و اوضاع سیاسی، زندگی و شعر محمود درویش و مسعود سعد سلمان و تطبیق بین این دو مبحث می پردازد. فصل دوم رساله مربوط به حبسیه سرایی، تعریف و پیشینه ی آن و موضوعات حبسیه در زبان و ادبیات عربی و فارسی در دوره ی قدیم و معاصر به همراه شاهدهای شعری است و فصل سوم به تطبیق موضوعی حبسیات محمود درویش و مسعود سعد سلمان و بیان شباهت ها و تفاوت های موضوعی میان حبسیات این دو شاعر با تکیه بر شاهد مثال ها عنایت دارد.
فاطمه راجی احمد خواجه ایم
زن زیباترین شعر هستی و راز آمیزترین روزنه ای است که روح رازجوی بشر را به زیباترین واژه ی رازناک آفرینش و آتش نهفته در لوح بینش پیوند می دهد. زن جلوه ی جمال جانان و پرتو ذات لایزال الهی بر زمین است که عاطفه و عشق دادار همیشه کردگار را بر زمینیان چونان قطرات باران می رقصاند. از دامن پرمهر زن است که مرد به معراج می رود و از سرای زن است که رحم? للعالمین به مقام قرب قاب قوسین می رسد. فداها ابوها برای یک زن گفته می شود. زن، عصاره ی عطوفت عشق ربّ عطوف است، که با جوهره ی جان آدمی سرشته است. خداوند از طریق زن، آدم ابوالبشر را از بی تابی و سرگشتگی رهایی بخشید و به او انس و آرام را عطیه کرد و پس از آن بود که بهشت رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. امّا زن، بسیار زود از قلّه ی رفعت و عزّت، به حضیض ذلّت هبوط کرد و از سریر خلیف? اللّهی به کنج خاموش خانه ها خزید. بسیار زود از دردانگی آفرینش تبدیل به بازیچه شد. عنصری که به آسانی می توان از او لذّت برد و در عین حال به او ستم کرد و این ظلم، آن چنان طبیعی و عادی جلوه می- کرد که دیگر زن، جزء انسان ها محسوب نمی شد؛ بلکه چیزی بود در حدّ یک کالا و یا در ردیف حیوانات جای گرفت. زن، هیچ حقّی نسبت به مایملک خود نداشت و حتّی اختیار جان و تنش نیز در دستان شوهر او بود؛ تا جایی که مرد می توانست او را مدّتی در اختیار مرد دیگر قرار دهد، بدون این که رضایت زن را کسب کرده باشد. این وضع، مخصوص به یک تمدّن یا یک سرزمین نبود؛ بلکه، تا پیش از اسلام، همه کشورهای به ظاهر متمدّن، از چنین شرایطی برخوردار بودند، تا این که طلیعه اسلام، از مشرق آرزوها طلوع کرد و از حیثیّت زن، در مقام یک انسان دفاع کرد. اسلام، روحِ به انزوا خزیده ی زن را احیا نمود و به او کرامت انسانی بخشید. زن را از حقوق طبیعی خود بهره مند ساخت و به او آزادی و اراده عطا کرد. اسلام، به زن و مرد از حیث ارزش وجودی، با دیده ی واحدی می نگریست و بهترین مردان امّتش را کسانی می داند که برای زنان و دختران خود بهتر باشند و بهترین فرزندان را دختر می داند. رسول اکرم(ص) فرمود: جبرئیل آن چنان به من نسبت به زنان سفارش کرد که گمان کردم به زنان اف هم نمی توان گفت. دیری نپایید که خورشید پر فروغ اسلام به زیر میغ سنّت های جاهلیّت اعراب و منافع سودجویان تاریخ، پنهان شد و دوباره رسوم بدوی رونق گرفت؛ امّا این، تنها دلیل زن ستیزی اعراب نبود؛ بلکه، در این زمان، اسلام به مناطق مختلف گسترش یافته بود و حاکمان با توجّه به منافع خود، به نوعی آیات کتاب الهی را به نفع خود تفسیر می کردند تا خود را مالک بی چونِ زن معرفی کنند، احادیث جعلی ساختند تا زن، جز فرمانبرداری کاری نکند و زن را تا رنگ و بوی دنیایی که باید از آن حذر کرد، پایین آوردند. پوشش شرعی افکار زن ستیزانه، دوری زنان از مجامع عمومی، دوری از تحصیل، عدم آگاهی به حقوق طبیعی و روی آوردن مردان، به غلامان مه رو باعث شد، تا زنان نیز به درجه دو بودن جنسشان راضی شوند. به طور کلّی، زنان، نیمه خاموش جامعه ی بشری به شمار آمده اند و نقش محوری در حوادث نداشته اند و به همین دلیل، در صحنه ی ادبیّات نیز حضوری کمرنگ دارند. در صحنه ی ادبیّات منظوم و منثور این سرزمین، زنان، غایبانی بزرگ به شمار می روند. ادبیّات ما بوی مردانه می دهد. از مردان و برای مردان بوده است. دو رویکرد کلّی در ادبیّات، نسبت به زن وجود دارد: یک؛ رویکرد مثبت که در آن، زن، همراه با بزرگواری، احترام، زیرکی و تیزبینی معرّفی می شود؛ نگاه دیگر، نگاه معشوقانه به زن است که زیبایی تن، اندام و بعد جسمانی وی مورد توجّه و توصیف قرار می گیرد. در این نگاه زن، آمیزه ای از زیبایی، ظرافت، عشق، مستی و جلوه گری است که بر اصل لذّت استوار است. رویکرد منفی نسبت به زن، همراه با ضعف و خواری و حقارت و تذمیم و تقبیح سرشت زنانه شکل گرفته است. چنان که در باور اکثر شاعران و نویسندگان ادب فارسی نیز راه یافته و به صورت یک فرهنگ عمومی در آمده است. تحقیر و توهین به زن، به طور مستقیم و غیر مستقیم در شاهکارهای ادب فارسی نیز رخنه کرده و همواره به کار رفته است؛ چنان که هرگز نمی توان یک شاعر را مطلقاً زن ستیز و شاعر دیگر را زن ستا دانست. چرا که به طور نسبی، در اغلب آثار ادب فارسی، نمونه هایی از زن ستیزی و زن ستایی را مشاهده می کنیم. ما در این نوشتار برآنیم تا علل زن ستیزی شاعران پارسی را مورد دقّت و بررسی قرار دهیم و علل اجتماعی تاریخی و فرهنگی را به طور کلّی، و نیز علل شخصی، فردی و خانوادگی شاعران را به طور جزئی، مورد کاوش قرار دهیم. در پژوهش خود، به چند دسته عامل اصلیِ زن ستیزی پی بردیم که در اکثر شاعران تأثیر گذار بوده است: علل ادبی، علل اجتماعی و تاریخی و علل مذهبی. از میان علل ادبی می توان به ترجمه آثار هندی از زبان سانسکریت به فارسی اشاره کرد. از علل اجتماعی و تاریخی می توان روی آوردن به اشرافیّت، جبرگرایی حاکمان، فساد سلاطین، تعصّب، تقلید، روی آوردن به غلام بارگی، و...را برشمرد. از علل مذهبی نیز می توان، از برداشت های ناروا از آیات قرآن و احادیث نبوی، استفاده از احادیث جعلی، منحرف کردن معانی احادیث صحیح یاد کرد . در این نوشتار سعی کرده ایم تا در آغاز، پیشینه ای از وضعیّت زن، در تمدّن های روم و ایران پیش از اسلام و شبه جزیره عربستان به دست دهیم و در فصل دوم، به بررسی جایگاه زن، در اسلام و تبیین مباحث اختلافی درباره زن بپردازیم و نشان دهیم که ساحت اسلام، از هر گونه توهین به زن مبرّاست و در بخش دوم به سیره رسول اکرم(ص) و جایگاه رفیع زن، در نزد ایشان به جستجو نشسته ایم. در فصل سوم، در باب معنی زن ستیزی، نمودهای آن در ادب فارسی و علل زن ستیزی در سه بخش به طور مفصّل سخن گفته ایم که این دلایل، منحصر به شاعران بر گزیده این نوشتار نمی باشند. در بخش آخر از فصل سوم، دلایل زن ستیزی که مربوط به علل مذهبی است به احادیث زن ستیز پرداخته ایم که برخی از آن ها مورد تبیین قرار گرفته است که البتّه در ادبیّات فارسی پر کاربرد ترند؛ امّا به جهت این که کار، از روش مندی برخوردار باشد، به کتاب های حدیث اربعه شیعه، صحاح سته و نیز نهج البلاغه و نهج الفصاحه مراجعه کرده ایم و فهرستی از احادیث زن ستیز را فراهم نموده ایم، امّا اگر به تبیین همه آن ها می پرداختیم، بسیار وقت گیر، خارج از موضوع و خارج از تخصص نویسنده بود. در فصل پایانی به بررسی علل شخصی زن ستیزی شاعران به طور مجزّا با ذکر شواهد شعری و نثری آنان دست زده ایم. در این راستا، مذهب شاعر و اعتقاد کلامی آنان به عنوان یک اصل مهم قلمداد شده است. به عبارت دیگر، هر چه اعتقاد شاعر، نسبت به عقل بیگانه باشد، شاعر زن ستیزتر می شود. شاعران شیعه از شاعران اهل سنّت موضع نرم تری نسبت به زن دارند و شاعران اشعری از شاعران شیعه زن ستیزترند. نکته دیگر این که، در جریان این تحقیق، از عدم دسترسی به منابع، به خصوص در مورد شیخ احمد جام، بسیار آزرده شدم. چرا که به دلیل تازگی موضوع ، فاقد منابع کافی بود. قابل ذکر است که شاعران مورد بررسی در این نوشتار، از طرف گروه ادبیّات فارسی برای این موضوع انتخاب شده اند.
سید اصغر موسوی ابوالقاسم رحیمی
رابطه یکی از نیاز های مهم بشر است و بشر راه بر آورده شدن این نیاز را در زندگی اجتماعی جسته است.با گسترده تر شدن جوامع بشری،روابط بین اعضای آن ها نیز گسترده تر و البته پیچیده تر شده است.این پایان نامه در سه حوزه ی گفتار، رفتار و ذهنیات روابط اجتماعی و چگونگی طرح آن را در غزل سعدی به بررسی گرفته و شواهد متعددی در کلام سعدی به دست داده است که نشان می دهد در غزل سعدی نه تنها به این موضوع پرداخته شده بلکه آموزه هایی درکلام سعدی در غزل نمود یافته است که در زندگی امروز جامعه ی بشری می تواند راه گشاو کار گشا باشد.
آرمان کوهستانیان احمد خواجه ایم
خاقانی، جز دیوان کنونی، دیوانی نیز، به تازی داشته است که این گنج عرشی، هنگام بیماری وی و کوچیدن از ری، در دو فرسخی زنجان، از دست رفته و خاقانی رنجور را در کشتی اندوه، نشانده است. هم از این روست که نگارندگان سرگذشت سرایندگان، یادی از دیوان تازی خاقانی، نمی کنند و تنها، جامی است که تازی سرایی وی را بر نوک خامه ی خود، می راند. آنچه امروز، به دست آمده است، چهل و یک پاره می باشد. هر یک از ویرایندگان دیوان خاقانی، رج هایی چند از آن ها را آورده اند؛ بی آنکه دستی بر رخسارشان کشند. این سروده ها، بهترین نمود را در دیوان خاقانی، ویراسته ی میر جلال الدّین کزّازی، یافته اند از این روی؛ پایه ی تازی سروده های خاقانی، بر آن نهاده شده است؛ تازی سروده هایی که ویرایش و پیام شناسی شده اند؛ آهنگ شان روشن و پیوند شان با دیگر هنر آفریده های خاقانی شناسایی و سرانجام باز گردانی و گره گشایی شده اند.
ندا حسین پور بوانلو احمد خواجه ایم
مقدّمه: حوزه ی دانش های نهانی یا علوم غریبه بسیار گسترده است و در گذر زمان نیز بر محدوده ی آن ها افزوده شده است. اخترشناسی، کیمیاگری، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا، جفر، گونه های مختلف فال و طالع بینی، اسرار اعداد و حروف، رمل و سحر و جادو که بر عقیده ی عامّه ی مردم در برگیرنده ی تمامی انواع علوم غریبه است، گونه های مختلف و متنوع دانش های نهانی محسوب می شوند. زندگی انسان در این عالم هرگز خالی از گرفتاری و رنج نیست؛ به همین دلیل گاهی در کارها سرگردان می شود و نیاز به کمک غیبی دارد تا بتواند از حالت سرگردانی بیرون بیاید و دوباره سررشته-ی کارها را به دست بگیرد. برخی با استفاده از دعا و راز و نیاز با خداوند نوعی آرامش قلبی را در خود ایجاد می کنند و با عزم و اراده ی بیشتر به زندگی ادامه می دهند؛ امّا برخی دیگر برای رسیدن به آرامش درون و اطمینان خاطر به سوی فال و رمل و جفر و ... گرایش پیدا می کنند و می خواهند از طریق این علوم غریبه راه حلّ مشکلات خود را جستجو کنند. از طرفی، بیشتر دانش های نهانی برای آگاهی از آینده و حوادثی که اتفاق خواهد افتاد به کار گرفته می شوند. در واقع، پیش بینی و با خبر شدن از حوادث آینده برای همه آدمیان جاذبه دارد و همه می خواهند بدانند که آینده ی آنان و جامعه-شان چه خواهد شد؟ ولی در توان خود نمی بینند؛ لکن عدّه ای دست به پیش گویی می زنند و خود را با خبر از اسرار آینده معرّفی می کنند و افراد نیز به دلیل همان جاذبه ی درونی به سمت و سوی این گونه علوم کشیده می شوند. البته نگارنده قصد ندارد درستی یا نادرستی کارهای جادویی و اعمال علوم غریبه و همچنین موثّر یا بی تأثیر بودن طلسم ها و افسون ها و به حقیقت پیوستن پیش گویی ها را اثبات کند؛ بلکه این تحقیق فقط جنبه ی نظری دارد و در بخش های نخستین فهرستی از کارهای متداول در علوم غریبه و گونه های جادو از دیدگاه آگاهان از دانش های نهانی آورده شده است تا جنبه های مخفی و پنهان شده ی این دانش ها آشکار شود و آگاهی دقیق افراد از این علوم مانع از سواستفاده ی برخی افراد سود جو شود؛ چرا که علم به هر چیز بهتر از جهل به آن است.
سکینه صارمی گروی حسن مجیدی
چکیده شعر معاصر، تعهد به مسائل اجتماعی انسانی را سر لوحه مضامین خویش قرار می دهد و شاعرانی را به تاریخ معرفی می کند که در راستای تصویر مفاهیم اجتماعی و حل مشکلات جامعه می کوشند. از برجسته ترین شاعرانی که در این زمینه فعالیت دارند جبران خلیل جبران و نیما یوشیج هستند. جبران و نیما به خاطر شرایط موجود، رویکردی مشابه در قبال دغدغه های اجتماعی مانند فقر، نابرابری اجتماعی، درد و رنج (نوستالژی)، زن، وطن، آزادی و... داشتند. از جمله کسانی بودند که مسائلی اجتماعی ذهنشان را به خود مشغول کرده بود؛ به همین خاطر خود را مدیون توده مردم و مکلّف به هدایتشان می دانستند. آنها عصر جدید را به شکل ملموسی تجربه کرده و به همه خدمت هایی که تمدن جدید به انسان نموده، واقفند اما آنجا که قرار است به خاطر نوگرایی، انسان و حرمت های انسانی تحت الشعاع قرار گیرد، به شدّت ابراز تنفر می کنند و در کنار دیگر پدیده های ناخوشایند و ظالمانه اجتماعی با آن به ستیز بر می خیزند. آنها در دو جامعه با دو شرایط اجتماعی مشابهی زندگی می کنند و با توجه به زمینه های فکری- عقیدتی مشترک، دارای دیدگاه مشترکی در برخورد با مسائل اجتماعی موجود هستند که این نوشته بر آن است تا با نگاهی پژوهشی به شعر آنها، به کشف مصادیق برخاسته از این دیدگاه ها نائل آید. کلید واژگان: ادبیات تطبیقی، فارسی و عربی، انسان، مضامین اجتماعی، جبران خلیل جبران، نیما یوشیج
هادی علی اکبری ثانی علی تسنیمی
عدالت خواهی و ظلم ستیزی از تعالیم عالی اسلام و از مضامینی است که در شعر پارسی، حضوری پر رنگ دارد. شاعران نیز همراه با جامعه با تیغ زبان به جنگ با بیدادگران رفته و با توجه به اوضاع روزگار خویش، با شیوه های مختلف، فریاد اعتراض خود را سر داده اند. سنایی، شاعر «دوران ساز» قرن ششم، هم یک منتقد اجتماعی و هم یک صوفی آرمان گرا است. بخش اعظم انتقادات او در قصاید زهدی و انتقادی و قلندرانه ارائه شده است. هم چنین در حدیقه مثل هر مجموعه ی شعر تعلیمی، هدف معینی دارد. لحن او در حدیقه مثل ندای معلم است. انتقادات او در حدیقه هم چون قصاید اعتراضی تند و بی پروا نیست. به طور کلی انتقادات سنایی به دو شیوه است: گاه مستقیم، بی پروا و ستیهنده، تا آن جا که ظالمان را پست تر از حیوانات می خواند و گاه غیرمستقیم، با زبان پند و اندرز و بیان حکایات زیبا، که ستمگران را نهی از منکر و امر به معروف می نماید و مرگ و سرانجام شوم ظالمان را با استفاده از مفاهیم قرآنی یادآور می شود. سنایی در شعر و اندیشه، حلقه ی اتصال گذشتگان به آیندگان است، صاحب سبک و مبدع و مبتکر در خلق معانی تازه است و زهد و وعظ و افکار صوفیانه و زاهدانه را با منطق حکیمانه درآمیخته است. مروری بر زندگی، اوضاع سیاسی ـ اجتماعی، اندیشه و شعر حکیم سنایی، نگاهی به پیشینه ی ستم ستیزی، توجه به شعر و هنر متعهد و مکارم اخلاق اسلامی، بهره گیری از قرآن و احادیث در ظلم ستیزی و عدالت خواهی، شیوه های مبارزه با ظلم و گروه ظالمان و ره کارهای سنایی در این زمینه، از مضامین عمده ای است که در این پژوهش به پروردن آن روی آورده ام. شعر سنایی تنها نمودار جامعه ی عصر او نیست، تصویری است از زنجیره ی تاریخ اجتماعی ما در همه ی ادوار.
سیده ریحانه غنمی مشهدی احمد خواجه ایم
بشر از دیر باز اهمّیّت ویژه ای برای بوی خوش و خوش بویی قائل بوده است و دلبستگی روحی انسان به بوی خوش، برخاسته از فطرت زیبایی خواهی اوست. از این رو معطّرات در تمام عرصه های زندگی بشری، از گذشته تا به امروز از تجارت گرفته تا سیاست، پزشکی و گیاه شناسی تأثیر چشمگیری داشته است. مضاف بر این، فرهنگ و تمدّن بشر با معطّرات عجین و آمیخته بوده است و آثار بر جای مانده ی قابل توجّهی از این تأثیر پذیری را در هنر و فرهنگ، آیین و مذهب، باورها و اعتقادات و ادبیات و فرهنگ عامّه ی مردمان جهان می توان ملاحظه کرد که این تأثیر و تأثُّر از معطّرات در جهان، در اشکال گوناگون نمود یافته است. این پژوهش بر آن است که ضمن تعریف و تحدید کارکردهای بو در نزد قدما، به بازتاب آن در ادب منظوم فارسی در قرون ششم و هفتم (در اشعار سه شاعر نامی : عطّار، سنایی و مولوی) بپردازد؛ سپس با تفکیک و دسته بندی انواع بوها، به پیوند آن با منابع دینی در ادیان مختلف جهان و در قرآن و حدیث اشاره ای داشته باشد. انواع معطّرات و استفاده از آنان در پزشکی و تأثیر کانی هایی با عطری مخصوص در طبّ و طبابت از دیگر مواردی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
عاطفه پایا سید مهدی نوری کیذقانی
نوشتار حاضر مقایسه شعر فراغی و ابن فارض یعنی مقایسه اندیشه و هنر این دو عارف هنرمند است . فراغی بزرگترین شاعر و عارف ترکمن و ابن فارض نیز بزرگترین شاعر صوفی عرب است که به ترسیم عشق الهی در اشعار خود پرداخته است . عشق و سرمستی آئین این دو بزرگ است و هر دو مستغرق در عشق الهی اند این دو شاعر که در سخن سرایی و اندیشمندی جزو سرآمدان ادبیات مشرق زمین به حساب می آیند، نقاط مشترک فراوانی دارند که نماینگر گرایش های عرفانی مشترک هردو شاعر است. بررسی جهان بینی آن دو نشان می دهد که هر دو به وحدت وجود اعتقاد دارند و هر دو عشق و سر مستی را جدی ترین بال پرواز انسان می شمارند. فراغی و ابن فارض همانند بسیاری از شعرای اسلامی بسیار از قرآن و حدیث متاثر بوده و دیوان آن دو مملو از اشارات به آیات و روایات اسلامی می باشد. در اشعار ایشان عشق به اهل بیت بخصوص در اشعار فراغی تجلی خاصی یافته است.
حسن توفیقی عبّاس محمّدیان
تذکرهالاولیای عطّار و نفحات الانس جامی دو نمونه از تذکره های صوفیانه هستند که هر چند از روی منابع فارسی و عربی گوناگون گردآوری شده اند، امّا چون با قلم عطّار و جامی نوشته شده-اند، اثر خاصّ آن دو ادیب به شمار می روند. هر دو کتاب را به نوعی می توان شامل دو بخش دانست؛ در تذکرهالاولیا بخش نخست شامل اولیایِ هفتاد و دوگانه ای است که عطّار به سرگذشت آن ها پرداخته است و بخش دوم شامل بیست و پنج بخش برافزوده است که به باور پژوهش گران توسّط ناشناسی در قرن دهم یا یازدهم به بخش های اصلی افزوده شده است. منظور از دو بخش نفحات الانس نیز یکی بخشی است که جامی طبقات الصوفیّهی خواجه عبدالله انصاری را پیش روی داشته است و دیگری بخشی است که از منابع دیگری سود جسته است و سرگذشت مشایخ صوفیّه را تا روزگار خود بررسیده است. این دو بخش مجموعاً شامل سرگذشت 618 تن از صوفیان مرد و زن است. می توان گفت انگیزه ی عطّار و جامی از نگارش این دو کتاب، جز بررسیِ سرگذشتِ معنویِ صوفیان، تبیین اصول و اندیشه های عرفانی از رهگذر حکایت هایی است که در متن زندگی مشایخ صوفیّه یا به طور واقع رخ داده است و یا برای تعلیم عرفان به مریدان، ابداع شده است. حکایت-های دو اثر از این منظر موادّ خامی از عرفان هستند که هریک در مضمون یا مضامین عرفانی گوناگون پرورده شده اند تا آن جا که گاه یک حکایت، حول چند محور عرفانی می چرخد و چندین اندیشه را به خواننده القا می کند. آن چه در این میان ضروری به نظر می رسد بررسی این حکایت ها از نقطه نظر عرفانی و پژوهش در اندیشه های عرفانی موجود در آن هاست که کاری بس درازدامن و نیازمند اشراف بر اصطلاحات و اصول عرفانی نزد عارفان است. نگاهی به حکایت های دو کتاب نشان می دهد که اگرچه اندیشه ها و اصولِ عرفانیِ مورد نظرِ دو نویسنده در هر دو کتاب، تقریباً یکسان هستند؛ امّا این اصول در حکایت های دو کتاب دارای بسامد یکسانی نیستند و هر یک از نویسندگان بر بعضی اصول و اندیشه های عرفانی تأکید بیش تری داشته اند که در ادامه به آن ها اشاره می شود. در بحث از محتوای کلّی دو اثر می توان گفت نفحات الانس محتوایی عرفانی، تاریخی و ادبی دارد؛ امّا آن چه در تذکرهالاولیا مورد نظر عطّار است تنها عرفان است و بس. به بیان دیگر برای عطّار – بر خلاف جامی- اهمّیّتی ندارد که اولیای کتابش در چه تاریخی به دنیا آمده اند و در چه تاریخی وفات یافته اند، شعر سروده اند یا نه و... . او حتّی بارها از وقایع تاریخی به عنوان ابزاری برای القای اندیشه های عرفانی بهره برده است؛ وقایعی که نه تنها مبنای تاریخی درستی ندارند، بلکه در عدم وقوع آن ها هیچ تردیدی نیست. چنان که گفته شد این دو اثر در مضامین عرفانی مختلف، دارای شدّت و ضعف هستند و به ندرت پیش می آید که به یک موضوع به طور برابر بپردازند؛ امّا در یک نتیجه گیری کلّی تذکرهالاولیا چه از نظر تعداد حکایات و چه از نظر محتوای ناب عرفانیِ حکایات، فراتر از نفحات الانس است؛ چنان که محتوای بعضی از حکایت های نفحات الانس مانند مشاهده ی جمال الهی در صورت ممکنات بیان گر انحطاط عرفان نیز هستند. در مباحث عرفان نظری که شامل خداشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی است، اگرچه هر دو کتاب به نارسایی عقل در کشف و شهود و لزوم خودشناسی تأکید داشته اند؛ امّا تذکرهالاولیا از این حدود فراتر رفته است و نه تنها به «دل» به عنوان اصلی ترین ابزار کشف و شهود، بیش تر تأکید کرده است، بلکه آن را همان عرش الهی دانسته است که این مضمون از ناب ترین اصول مورد نظر عارفان است. نفحات الانس نیز با اشاره به این که شناخت حق پایه ی هر شناختی است و معرفت حق مراتب گوناگون دارد، در این موضوع فراتر از تذکرهالاولیا ظاهر شده است. بیش ترین حکایت های دو کتاب مربوط به سیر و سلوک عملی، وظایف سالک و مقام ها و احوال او در این راه است که در این مضامین، گاه تذکرهالاولیا و گاه نفحات الانس از یک دیگر پیشی جسته اند و اندیشه های ناب تری را القا نموده اند. جامی در نفحات الانس بیش از عطّار بر لزوم استفاده از پیر و مرشد در سلوک، تأکید کرده است و حکایت های بیش تری را در مورد قطب ذکر نموده است. دو نویسنده اگر چه به طور یکسان به موضوع علم لدنّی – که یکی از ویژگی های اولیا است - توجّه داشته اند، امّا در بحث از کرامت ها – که دیگر ویژگی اولیا است – باز هم نفحات الانس فراتر از تذکرهالاولیا ظاهر شده است؛ زیـرا کرامت های نفحات الانس بیش تر و متنوّع تر از تذکرهالاولیا هستند. در بحث از وظایف سالک باید گفت: جز موضوعِ لزوم ادب نسبت به پیر و لزوم انجام ریاضت ها و مشغول کردن نفس - که هر دو نویسنده تقریباً به یک میزان بدان ها پرداخته اند - در دیگر موارد مانند: لزوم مداومت بر ذکر و حضور قلب در آن، لزوم رعایت ادب نسبت به خداوند و پیامبر(ص)، لزوم مخالفت با هوای نفس، لزوم بی توجّهی به دنیا و مظاهر آن، لزوم ترک حجاب خود و خلق و در نهایت لزوم مبارزه با وسوسه های شیطان، تذکرهالاولیا چه از نظر تعداد حکایت ها و چه از نظر محتوای عرفانی آن ها بسیار برتر از نفحات الانس است. در یک مقایسه ی کلّی از نظر مقام های سالک، تعداد حکایت های تذکرهالاولیا جز در مقام توبه و محاسبه که تقریباً با نفحات الانس مساوی است، در دیگر مقام ها و به ویژه در مقام زهد بیش تر از نفحات الانس است؛ امّا این بدان معنا نیست که محتوایِ عرفانیِ حکایت های نفحات الانس پست تر از تذکرهالاولیا است؛ بلکه در بیش تر موارد مانند مقام های ورع، فقر، توکّل و رضا، اندیشه-های مورد نظر جامی همان اندیشه های مورد نظر عطّار هستند که در حکایت های کم تری گنجانده شده اند. مهم ترین تفاوت محتوایی دو اثر در بحث مقام ها، سرزندگی و جوش و خروش معنوی است که عطّار در مقام فنا به نمایش گذاشته است و فنا را با عشق درآمیخته است و این جوشش معنوی در نفحات الانس کم تر به چشم می خورد. به بیان دیگر عطّار در حکایات مربوط به فنا و به ویژه در سرگذشت حسین بن منصور حلّاج، از اوج معنویّت انسان سخن گفته است که عارف باید پیوسته در تکاپوی گم شده ی خود (حق)، در جنب و جوشی معنوی و خودجوش باشد و در این راه تمام وجود خود را مانند حلّاج فنا کند. در بحث از احوال سالک می توان گفت اگرچه شکوهِ معنوی که در حال قرب و استغراقِ ناشی از آن، در حکایت های تذکرهالاولیا و به ویژه در سرگذشت ابوالحسن خرقانی دیده می شود در نفحات الانس مشابهی ندارد، امّا دو اثر از نظر تعداد و محتوای حکایت های مربوط به حال محبّت، رجا، یقین و قبض و بسط تقریباً یکسانند. از تفاوت های محتوایی دو اثر در حال خوف این است که خوف از قیامت و دوزخ در تذکرهالاولیا بیش تر از نفحات الانس ذکر شده است که این مضمون در احوال صوفیان سده ی نخست بیش تر دیده می شود؛ صوفیانی چون حسن بصری و حبیب عجمی که روش آن ها بیش تر زاهدانه است تا صوفیانه. سماع که از ابزارهای صوفیان برای رسیدن به حال وجد است، در نفحات الانس پررونق تر از تذکرهالاولیا است؛ به طوری که در سراسر نفحات الانس ردّ پای سماع و آداب آن به چشم می خورد و مانند تذکرهالاولیا محدود به چند صوفی خاصّ نیست. حکایت های تذکرهالاولیا و نفحات الانس جز همه ی آن چه که گفته شد، تا حدودی قابلیّت آن را دارند که بتوان سیر تاریخی تصوّف را از طریق آن ها دنبال کرد. در این خصوص تذکرهالاولیا تا اواسط قرن پنجم و نفحات الانس تا نیمه ی دوم قرن نهم این امکان را به پژوهنده می دهند. آن چه از حکایات دو کتاب برمی آید این است که گذار از دوره ی زهد اولیّه به تصوّف، در حکایت های تذکرهالاولیا نمایان تر از نفحات الانس است؛ زیرا جامی در کتاب خود هیچ نامی از زاهدان نخستین – که از اولیای نخستین تذکرهالاولیا هستند- نبرده است. پیشرفت اصول اولیّه ی تصوّف در قرن دوم و سوم نیز از مواردی است که در حکایت های تذکرهالاولیا مشهودتر است و اصولی چون فقر، فنا، محبّت و... در این کتاب برجسته تر از نفحات الانس هستند. در دوکتاب هم چنین از مناقشات فرقه های گوناگون سخن رفته است که اوج این مناقشات در قرن چهارم به قتلِ اسطوره ی عاشقی نزد عطّار یعنی حسین بن منصور حلّاج منجر شده است و در قرن ششم دست قشری نگران را به خون شهاب الدّین سهروردی (یحیی بن حبش) و عین القضاه همدانی آلوده کرده است. هم چنین هر دو کتاب به درسی شدن عرفان در قرن چهارم و هفتم اشاراتی داشته اند. در قرن چهارم این رویداد مهمّ با تألیف کتاب «الّلمع فی التصوّف» توسّط ابونصرسرّاج رخ داده است که هر دو کتاب به آن اشاره کرده اند. در قرن هفتم نیز با تألیف دو کتاب «فصوص الحکم» و «فتوحات مکّیه» توسّط محیی الدّین ابن عربی عرفان نظری وارد مرحله ی جدیدی شده است که مهم ترین اصل آن «وحدت وجود» بوده است. اگرچه ریشه ی این اصل را می توان در حکایت های صوفیانِ سده های نخست نیز جست و جو کرد، امّا تأثیر آثار ابن عربی بر عرفانِ سده های بعد از او انکارناپذیر است؛ چنان که اصول سلسله ی سنّی مذهب نقشبندیّه – که جامی نیز پیرو همین فرقه است- به شدّت تحت تأثیر آرای ابن عربی است و جامی در کتاب خود به بعضی اصول آن اشاره کرده است. در اجتماعی که صوفیان یکی از قشرهای آن را تشکیل می دهند، به خوبی می توان تعامل اجتماعی آن ها را مورد بررسی قرار داد. آن چه در این میان مسلّم است این است که راه و روش صوفیانه به شدّت بر زندگی اجتماعی صوفیان تأثیر گذاشته است؛ به طوری که گروهی از آنان را به شدّت خلق گریز و عزلت نشین کرده است و از زن و فرزند بیزار. البتّه این شیوه هرچند بین صوفیان نخستین در تذکرهالاولیا بسیار رواج دارد، امّا به مرور زمان و در سده های بعد تعدیل می شود و از عزلت به «به ظاهر با خلق و به باطن با حق» تعبیر می شود و دیدگاه صوفیان را نسبت به ازدواج و فرزند عوض می کند؛ چنان که «عجوزه» پس از قرن ششم جای خود را به «خاتون» می دهد و از زنان، دیگر به عنوان مصداقِ دنیا و حجاب حق یاد نمی شود. از دیگر موارد قابل بررسی در دو کتاب سلطان گریزی صوفیان است که باز هم تحت تأثیر روش صوفیانه ی آن هاست؛ به بیان دیگر گریز صوفیان از پادشاهان و لشکریان، ناشی از ترس از ایشان نیست، بلکه از سلوک آن ها در مقام ورع نشأت می گیرد و حسّاسیّتِ دل آن ها را در برابر مالِ سلطان و لشکری برمی انگیزد و آن ها را وادار به پرهیز از هر چیزی می کند که به نوعی با پادشاهان ارتباط دارد.
فرشته رهبر حسن مجیدی
عصر معاصر آغاز تحولاتی شگرف در سطح جامعه ی انسانی است که این تحولات در عرصه ی روابط انسانی به صورت برجسته آشکار گشته و شعر را تحت تأثیر خود قرار داده است.شعر دوران معاصر،پژواک همه ی جریاناتی است که انسان آن را تجربه نمود و به عنوان اصلی ترین شاخصه انتخاب گردید. حافظ ابراهیم و ملک الشعرای بهار هر دو به مضامین اجتماعی چون فقر، زن، حجاب، وطن، دین، ظلم ستیزی و... و مضامین سیاسی مانند جنگ، تاجگذاری شاه، ظلم حاکمان و سوءسیاست آنان و محکوم سازی سیاست انگلیس در اشعار خود پرداخته اند. آن دو هر چند در دو جامعه ی مختلف زندگی کرده اند اما شرایط اجتماعی و سیاسی مشابهی را تجربه نموده اند؛ آن ها در برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی در بیش تر موارد دیدگاهی مشترک و یکسان دارند و در بعضی موارد دیدگاه آن ها با هم متفاوت می باشد که این پژوهش سعی دارد با روش تطبیقی، دیدگاه هایی که در شعر دو شاعر معاصر مصری و ایرانی نمود یافته است را کشف نماید.
معصومه پیر احمد خواجه ایم
این پایان نامه پژوهشی است درباره ی مقایسه ی شعر و اندیشه ی سنایی(529ها.ق) و خاقانی(595ها.ق)، از آن جا که خاقانی خود را بدیل سنایی می داند و وی را استاد خود معرّفی می کند، پس خاقانی از استاد معنوی خود تأثیرپذیرفته است. این پژوهش بر آن است تا ضمن مقایسه ی این دو شاعر در زمینه هایی هم چون، اندیشه های اجتماعی، اندیشه های عرفانی، اندیشه-های دینی، جریان های فکری و شعری آنان، صورخیال، مدیحه سرایی، تأثیر و تأثرات و جهان بینی آنان و سه موضوع خدا و انسان و عشق، شعر ایشان را مورد بررسی قرار دهد و به نقد و تحلیل مقایسه ای شعر و اندیشه ی این دو شاعر بزرگ بپردازد؛ تا از این رهیافت، علاوه بر تبیین دیدگاه های هر دو، این نتیجه به دست آید که اندیشه ی خاقانی(595ها.ق)، تا چه میزان متأثر از افکار و اندیشه های سنایی(529ها.ق) بوده است. دستاورد این پژوهش آن است که روشن سازد؛ به اعتبار تأثیرپذیری خاقانی از سنایی، همانندی های بسیاری میان اندیشه های دو شاعر دیده می شود. امّا به فراخور تفاوت دوره و زیستگاه دو شاعر تفاوت هایی نیز در اندیشه های این دو تن به چشم می خورد. نتایج این پژوهش دربردارنده ی تفاوت ها و شباهت های این دو شاعر در موضوعات یاد شده می باشد. این پایان نامه از یک پیشگفتار، مقدّمه، چهار فصل که هر کدام شامل چندین بخش می باشد؛ تشکیل شده و 163 صفحه را دربرگرفته است که در تدوین آن از 137 منبع بهره برده ایم. واژگان کلیدی: خاقانی، سنایی، شعر، عرفان، مضامین مدحی، جهان بینی، خدا، انسان، عشق.
اعظم مهدی پور مهیار علوی مقدّم
مفهوم قدرت، طبق تعریفی که میشل فوکو، اندیشمند پساساختارگرای قرن بیستم میلادی به دست می-دهد، متشکّل از مجموعه ی پیچیده و به هم پیوسته ای از گفتمان هاست که نحوه ی نگریستن به جهان را در ما تعیین می کند و در هر دوره ی تاریخی، الگوی معرفتی خاص خود را می سازد. فوکو رویدادهای جامعه را محصول روابط «قدرت» و «حقیقت» را محصور در این روابط دانسته است. تاریخ گرایی نوین که از رویکردهای درخور توجّه در حوزه ی ادبیات، مطالعات فرهنگی و مباحث فلسفی محسوب می شود، هدف خود را کشف حقایق موجود در متن می داند و با تحلیل روابط قدرت، بررسی شبکه ی گفتمان های پدیدآورنده ی آن و با پیش روی قرار دادن رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان، قادر است با دیدی همه جانبه، به کشف حقایق پنهان در ورای متن بپردازد و از این روی، می توان آن را رویکردی مناسب برای بررسی مفهوم قدرت و در پیِ آن، چگونگی کاربرد زبان، در انتقال گفتمان ها دانست. این پژوهش به بررسی روابط قدرت و توجّه به کاربردهای زبانی وابسته به آن در تاریخ بیهقی می پردازد و بر پایه ی رویکرد تاریخ گرایی نوین، به بن مایه های فکری و تاریخی گفتمان ها، حقایق موجود در متن و سکوت هایی که به عقیده ی این رویکرد، گاه شامل حقایق مهمّی هستند می پردازد. از آن جا که تاریخ گرایی نوین، موقعیّت تاریخی متن را جزء جدایی ناپذیر آن می داند، می تواند تعریف جدیدی از متن تاریخ بیهقی و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن ارائه دهد.
نرگس شیخ مهیار علوی مقدم
نقد ادبی فعّالیّتی روشمند به منظور مطالعه، تحلیل، تفسیر و ارزیابی آثار ادبی است و از مقولات مهم و قابل توجّه در ادبیات به شمار می رود و در صورتی که بدون غرض ورزی و بر اساس اصول و موازین درست صورت پذیرد، عامل مهمّی در ارتقای کیفیّت آثار و فضای ادبی جامعه خواهد بود. از دریچه ی نقد رمان فارسی، به ویژه رمان اجتماعی- سیاسی، می توان ساختار جامعه ی ایرانی را تبیین کرد. در ایران، رمان نویسی از آغاز، دارای فراز و نشیب هایی بوده است و به ویژه در دهه ی 70 شمسی، که دهه ی پس از جنگ، فرو نشستن هیاهوهای اجتناب ناپذیر پس از انقلاب و گسترش آزادی شماری از نویسندگان و روشنفکران در آفرینش ادبی بود، رمان فارسی نیز به فراخور رویدادهای سیاسی و اجتماعی با تحوّلاتی رو به رو و جریان های گوناگونی را پذیرا شد. بررسی سیر نقد ادبی در حوزه ی رمان، می کوشد به تحلیل این فراز و فرودها و قبض و بسط ها بپردازد. در دهه ی 70 شمسی، بعد از پشت سر گذاشتن اختناق حاکم در دوره ی پهلوی و سال های جنگ و هم چنین روند رو به رشد صنعت چاپ و نشر، فضای بازتری برای نقد به وجود می آید و سیر نقد در این دهه توسعه می یابد. موضوع مورد بررسی در این پایان نامه، تحلیل نقد هایی است که در حوزه ی رمان های اجتماعی- سیاسی، در دهه ی70 شمسی، نوشته شده و استفاده از کتاب ، مجلّه ها و نشریّه های دانشگاهیِ مربوط به نقد رمان اجتماعی- سیاسی در دهه ی هفتاد، اساس کار این پژوهش قرار گرفته است. بررسی میزان کیفیّت و پیشرفت نقد این دهه در مقایسه با دهه های گذشته، ارزش انجام این پژوهش را آشکار می کند.
سوناگل بهلکه ابراهیم استاجی
آیین¬مهر یکی از پرشکوه¬ترین آیین¬های ایران باستان است. آیینی که مدّت¬ها، برهه¬ای از زمان را به خود اختصاص داده و در آن رشد کرده و بالیده و سرانجام نیز خود را در اشکال گوناگون، در اذهان خودآگاه و ناخودآگاه مردم جای داده است. مردم در طول زمان خواسته یا ناخواسته از برخی از برمانده¬های این آیین، در زندگی روزمرّه¬ی خود سود می¬جسته¬اند، کم¬کم این میراث، به دست سرایندگان و فرزانگان، وارد ادبیّات شده و به عنوان برمانده-های کلاسیک، به گنجینه¬ای فرهنگی بدل گشته و از نابودی در امان مانده است. بررسی بازتاب¬های آیین مهر، به خصوص در اشعار شاعر برجسته¬ای چون خاقانی از یک جهت، ارزش و اعتبار این آیین را، حتّی قرن¬ها پس از سقوط آن نشان می¬دهد و از جهت دیگر، آشنایی این شاعر بلندآوازه را نسبت به این آیین جهانی، نمایان می-سازد. از آن¬جا که این آیین، هرچند با وجود بازتاب آن در زندگی مردم، از اصل و ریشه رو به فراموشی است، پس این رساله با توجّه به اشعار شاعر محبوب اهل ادب _خاقانی شروانی_ و برجسته ساختن برمانده¬های این آیین، گَرد چندین و چند ساله¬ای را، که در طول زمان بر آیین مهر حجاب گشته بود پاک کرد و شمّه¬ای از پرتوهای آن را، هر چند مختصر، فروغ و جلایی دوباره بخشید.
محسن ملازاده علی تسنیمی
چکیده: سعدی یکی از سرآمدان نظم و نثر پارسی در قرن هفتم تأثیر شگرفی بر ادبای بعد از خود داشته است؛ بهطوری که تعداد نسبتاً زیادی از شاعران و نویسندگان کوشیدهاند به شیوه ی نظیرهنویسی، کتابی به سبک گلستان فراهم کنند یا دستکم با درج و اقتباس کلمات او خود را در شمار مقلّدان سعدی نامگذار سازند. یکی از مقلّدان این اثر، شیخ شجاع گورانی است. او با نوشتن سنبلستان خواسته در اقتفای سعدی گام بردارد؛ امّا به وضوح می توان دانست که در راهی بس دشوار قدم نهاده است. به هرحال شیخ شجاع گورانی هم خواسته به سهم خویش گلی از باغ گلستان ببوید و در این کار از جهاتی موفّق بوده است. در این رساله برآنیم با مقایسه ی این دو اثر از نظر ویژگیهای ساختاری، میزان تقلید و موارد ابتکار سنبلستان را در مقایسه با گلستان نشان دهیم. سعی برآن بوده است که این دو کتاب به صورت موشکافانه ، مورد نقد و بررسی قرار گیرد؛ محتوای این رساله، به پنج بخش اصلی تقسیم شده است که به ترتیب عبارتند از : کلیّات و مبانی نظری تحقیق 1. توضیحاتی درباره ی مقامه و چگونگی شکل گیری آن در ادب پارسی و ویژگی های مقامه نویسی و اینکه آیا گلستان ، نوعی مقامه می باشد ؟ گلستان سعدی و مقلّدان وی. 2. مقایسه ویژگی های سبکی گلستان و سنبلستان 3. تحلیل و بررسی حکایات گلستان و سنبلستان به لحاظ ساختاری، محتوایی و بلاغی 4. بررسی آیات ، احادیث و اشعار عربی در گلستان و سنبلستان
سکینه قنواتی احمد خواجه ایم
فرهنگ نویسی یکی از حوزه های علم زبان شناسی است که به گردآوری، پژوهش و تعریف واژه های یک زبان یا یک رشته اختصاص دارد و از آن جا که ذهن خیال پرداز ایرانیان از دیر باز،در دامنه ی ادبیات واستفاده از مضامین آشنا وقابل لمس در معانی خاص تجسّس کرده ومنجر به آفرینش سمبل ها وصور خیال گشته است. در این پایان نامه برآنیم تا به معرّفی میوه ها و رستنی های خوراکی در متون ادبی ایران تا قرن ششم ه.ق اعمّ از نظم و نثر بپردازیم.روش کار بدین صورت است که برای هر مدخل تلفّظ فارسی و لاتین آن آمده است؛ همچنین خواصّ دارویی آن ها، کاربرد های ادبی، سمبل ها و رمز ها و نیز تعابیر و تشبیهاتی که شاعران و نویسندگان دوره ی مذکور از آن ها در آثار خود استفاده کرده اند، در این فرهنگ آورده شده است. در پایان مدخل ها ضرب المثل های پرکاربرد مربوط به هر واژه نیز ذکر شده است.
نصیر امیری کچمی احمد خواجه ایم
قالب مثنوی یکی از قالب های شعر فارسی است که از همان دوره ی اولیه ی شعر فارسی مورد توجه شاعران قرار گرفت و با توجه به آزادی ای که قافیه در این قالب به شاعر می دهد منظومه های بلند با مضامینی متنوع همچون حماسه، داستان های عاشقانه، عرفان، مباحث اخلاقی و ... . در این قالب به نظم درآمد و در هر حوزه شاهکاری خلق شد که سال ها شعرا هنر خود را در تقلید هنرمندانه از آنها نشان می دادند. این قالب تا دوره ی مشروطه در شعر فارسی حضوری برجسته داشت امّا پس از مشروطه و با رواج شعر نو به حاشیه رفت. با وقوع انقلاب در سال 1357 و به دنبال آن جنگ تحمیلی که ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را تحت تأثیر قرار داد شعر و به تبع آن مثنوی نیز دگرگونی هایی را در خود تجربه کرد. مهمترین این دگرگونی ها در حوزه ی محتوا، زبان، صور خیال، وزن، ردیف و قافیه مشهود است. این پایان نامه بر آن است تا به بررسی قالب مثنوی در پنجاه سال اخیر و به ویژه دوره ی انقلاب بپردازد و نوآوری ها و تحولات را در حوزه های یاد شده روشن سازد.
احمد سرفرازی احمد خواجه ایم
از آن جا که شناخت آثار یک نویسنده، مقدمّه و لازمه ی شناخت بهتر صاحب اثر است؛ ما در این پایان نامه تلاش کرده ایم تا بتوانیم از طریق شناخت اصطلاحات عرفانی آثار شیخ احمدجام، با مشرب عرفانی این عارف جلیل القدر بیشتر و بهتر آشنا شویم و دقایق و ظرایفِ نظرّیات و عقاید این عارف شهیر را دقیق تر بشکافیم. این جستجو و تفحّص در چهار اثر شیخ بزرگوار شامل مفتاح النجات، انس التّائبین، روضه المذنبین و سراج السّائرین انجام گرفته است. در این راه، نگاهی هم به نظریّات و برداشت های عارفان دیگری از جمله احمد غزّالی، خواجه عبدالله انصاری، عین القضات همدانی، ابوالقاسم قشیری و عزّالدین کاشانی داشته ایم تا با نوعی مقایسه، این شناخت کامل تر گردد.
بتول محمدزاده احمد خواجه ایم
کشف المحجوب هجویری نخستین کتاب مستقلّ زبان فارسی در زمینه ی تصوّف و یکی از مهم ترین کتب صوفیّه است نویسنده ی آن علیّ بن عثمان هجویری است که آن را در اواسط سده ی پنجم هجری نوشته است.. شیخ احمد جامی نیز یکی از بزرگ ترین صوفیان سده ی ششم هجری است، که آثار متعدّدی در موضوع تصوّف دارد. به طور قطع جامی، کشف المحجوب را ندیده است، امّا در آثار خویش از کتبی استفاده کرده، که از منابع هجویری در نگارش کشف المحجوب بوده اند. در بررسی آثار هر دو عارف بدین نتیجه می رسیم که جامی و هجویری هر دو یک مقلّد صرف نیستند و هر جا که لازم بدانند نظرات خود را بیان می کنند؛ برخلاف گذشتگانی چون قشیری که در کتابش فقط نظرات دیگران را آورده و کمتر اظهار نظر کرده است. هجویری فقط در محدوده ی آیین تصوّف سخن می گوید، امّا جامی آرای عرفانی خود را به همه ی زمینه های زندگی انسان گسترش می دهد.
ابوالفضل شمس آبادی احمد خواجه ایم
بی شک یکی از عناصر مهمی که در داستان ایفای نقش می کند و بدون وجود آن داستان معنا و مفهومی نخواهد داشت، شخصیت داستانی است. شخصیت داستانی است که در طول داستان در ظرف زمان و مکان دست به افعال و کنش هایی می زند که باعث پویایی داستان می گردد. از آن جایی که هر شخصیتی در داستان زاییده ی افکار نویسنده است و افکار نویسنده نیز بدون شک متاثر از جامعه ای است که در آن زندگی می کند، لذا می توان عنوان کرد که شخصیت های داستانی همان شخصیت های بیرونی در جامعه با کمی تغییر هستند. به همین علت در این پایان نامه سعی گردید شخصیت های موجود در سه رمان و سه مجموعه ی داستان کوتاه مصطفی مستور از حیث زاویه ی دید، شیوه ی پردازش شخصیت ها، وضعیت اقتصادی و پایگاه اجتماعی، قیافه ی ظاهری، نام، عنصر گفت وگو و رفتارها و حالات روحی و روانی مورد بررسی قرار گیرند تا ببینیم دیدگاه مستور به عنوان یک نویسنده و عضوی از این جامعه، به افراد جامعه چگونه است و چه مسائلی در جامعه ذهن او را به خود درگیر نموده است؟ دغدغه ی او چیست وشخصیت های داستان های او را چه تیپ هایی تشکیل می دهد؟ و گذشته از همه ی این ها، شخصیت های داستان های کوتاه او با رمان هایش چه تفاوت هایی دارند؟
سیدرضا حسینی علی تسنیمی
تصحیح نسخه های خطی از آن چنان اهمیتی برخوردار است که بخش اعظم پیشرفت علم به ویژه در حوزه ی ادبیات فارسی را باید مرهون زحمات مصححین نسخه های خطی دانست، و اگر مطالبی را که علما و دانشمندان به صورت گفتاری و نوشتاری ارائه می دهند به علوم ماضی متصل نباشد حائز ارزش چندانی نخواهد بود. آن چه که باعث اتصال علوم گذشته و حال می شوند نسخه های تصحیح شده می باشند.
غلامرضا خسروی ابراهیم استاجی
چکیده ندارد.
جعفر کرابی احمد خواجه ایم
چکیده ندارد.
جواد کریمی خراجو احمد خواجه ایم
چکیده ندارد.
علی پورشهری احمد خواجه ایم
چکیده ندارد.
میرحسن قریشی طرزم احمد خواجه ایم
چکیده ندارد.
آزاده ذاکری عباس محمدیان
چکیده ندارد.
محمدعلی شرافتی عباس محمدیان
چکیده ندارد.
خدیجه صفری کندسری احمد خواجه ایم
چکیده ندارد.
معصومه نامجو احمد خواجه ایم
این پایان نامه در بر گیرنده ی تحلیل اسطوره ای ماه و خورشید در شعر فارسی تا پایان سده ی هفتم هجری است. ماه و خورشید به عنوان نخستین پدیده های طبیعی مورد توجّه بشر،در دنیای اسطوره صفات خاصّی شناخته شده اند. آفرینش اسطوره ای ماه و خورشید موضوع بسیاری از اسطوره هاست و علاوه بر این،در آفرینش اسطوره ای جهان نیز نقش دارند. در برخی از دوره ها پرستش ماه و خورشید رواج داشته و به پیدایش خدایان خورشیدی و قمری منجر شده است؛خدایانی که تا حدودی صفات و خصوصیّات اسطوره ای ماه و خورشید را دارا هستند. ارتباط خورشید با جشن های باستانی نوروز و مهرگان و نیز با مهرپرستی(میترائیسم)یکی دیگر از موضوعاتی است که در تاریخ و ادبیّات به آن پرداخته اند و به نظر می رسد آگاهی از آن به تحلیل تصاویر اسطوره ای خ.....
فخری رسولی گروی عباس محمدیان
این پژوهش با عنوان «انسان شناسی در آثار منظوم جامی», در پی آن است که عقاید عرفانی جامی را در باب انسان شناسی مورد بررسی قرار دهد. جامی وام دار عرفانی است که از قرن هفتم، توسّط ابن عربی، عارف برجسته ی عرفان اسلامی, پایه ریزی شد. این پژوهش قصد دارد که میزان تآثیر پذیری جامی از ابن عربی را روشن سازد؛ به همین جهت از بیان برخی نظریّات ابن عربی نیز بی نیاز نبوده است. همچنین در هر فصل، قبل از پرداختن به عقیده ی جامی، نظریّات عرفای پیشین و معاصر نیز ذکر شده است. لذا, مطالعه ی این پایان نامه, خواننده را با عقاید عرفانی جامی در آثار منظومش آشنا می سازد و علاوه بر آن, تفاوت عقیده ی او را با عرفای پیشین ومعاصر روشن می کند. بنابراین, پس از فصل اوّل که به بررسی اوضاع و احوال زندگی جامی و شیوه ی شاعری و چیستی مذهب او پرداخته شده, در فصل دوم به عقیده ی عرفا در خصوص چگونگی آفرینش انسان و مقام خلیفه اللّهی او اشاره شده است. در فصل سوم به «خودشناسی» و امکان آن پرداخته شده و به دنبال آن، در فصل چهارم، «ابزار و منابع شناخت» از دیدگاه جامی و ابن عربی و سایر عرفا و همچنین تفاوت دیدگاه ایشان با حکما بررسی شده است. فصل پنجم به «انسان کامل» و جایگاه او در عالم هستی اختصاص دارد و فصل نهایی این پژوهش، به «ولایت» و «نبوّت» و عقیده ی ابن عربی و دیگر عرفا در باب برتری ولایت بر نبوّت و همچنین بررسی دیدگاه جامی و ابن عربی در خصوص خاتم الاولیا پرداخته است. بی تردید, نگارش چنین موضوعاتی می تواند راهگشای شناخت بیشتر خطّ مشی عرفایی چون جامی باشد که نسبت به دیگران, کمتر بدو پرداخته شده است.