نام پژوهشگر: منصور وصالی
فاروق مردانی ایوب اسماعیل پور
یکی از عالی ترین و در عین حال پیچیده ترین جلوه های اندیشه ی بشری تفکر خلاق و آفریننده ی اوست هر چند این توانایی به طور ذاتی و بالقوه در انسان به ودیعه نهاده شده است اما ظهور آن مستلزم پرورش آن است . بر این اساس هدف این تحقیق ، تعیین تاثیر روش حل مسئله بر درک مفهومی دانش آموزان پسر سال دوم دبیرستان شهرستان بوکان در درس فیزیک ، مبحث حرکت شناسی می باشد. روش تحقیق ازنوع نیمه تجربی یا شبهه تجربی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون می باشد . جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان پسر کلاس دوم دبیرستان شهرستان بوکان در سال تحصیلی 88-1387 به تعداد717 نفر می باشد.نمونه تحقیق شامل 4 کلاس 30 نفره در کل 120 نفر است.که با روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین دبیرستان های شهرستان بوکان انتخاب شده اند. گروهای آزمایشی در این تحقیق طی 8 جلسه یک ساعت و نیمه آموزش دیدند و گروههای کنترل با روش سنتی به فعالیت خود ادامه دادند. در تجزیه و تحلیل نتایج زیر به دست آمد: 1- بین میانگین نمرات دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل در درک مفهومی درس فیزیک تفاوت وجود دارد . 2- بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش در درس فیزیک تفاوت وجود دارد . 3- بین نگرش دانش آموزان (دو گروه کنترل و آزمایش)نسبت به درس فیزیک تفاوت وجود دارد . در کل ، نتایج پژوهش بیانگر آن است که استفاده از روش حل مسئله بر درک مفهومی دانش آموزان تأثیر بسزایی داشته است .
خدیجه محبوبی مهدی سعادت
اتخاذ روش مناسب برای آموزش فیزیک و در حالت کلی آموزش علوم بسیار حائز اهمیت است چرا که علاقمند کردن شاگردان به شناخت محیط زندگی خود و پژوهش در آن یکی از اهداف اصلی آموزش علوم می باشد. آموزش علوم بایستی به رشد مهارتها و نگرشهای لازم در دانش آموزان به منظور شناخت ابعاد علمی دنیای پیرامونشان منجر شود. یکی از مهمترین دلایل کاهش انگیزه شاگردان نسبت به برخی مواد درسی و از جمله فیزیک عدم انتخاب صحیح و مناسب روشهای تدریس است که طی آن شاگردان برای یادگیری برانگیخته نمی شوند و نسبت به آن غیر فعال و بی تفاوت می مانند در حالیکه اگر موقعیت کلاس و ذهنیت فراگیران آن مورد توجه معلم باشد می تواند در کار خود موفق تر جلوه نماید. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات شبه آزمایشی است که در گروه کنترل از روش تدریس سنتی و در گروه آزمایش از روش تدریس مبتنی بر استفاده از تاریخ فیزیک استفاده شده است. برای سنجش دانش و نگرش شاگردان در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب ازآزمون نقشه مفهومی و پرسشنامه نگرش سنج استفاده شده است. در این تحقیق تأثیر روش تدریس مبتنی بر استفاده از تاریخ فیزیک بر دانش و نگرش شاگردان در مقایسه با روش معمول و همچنین رابطه بین دانش و نگرش شاگردان مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی رابطه بین دانش و نگرش شاگردان از آزمون همبستگی پیرسون و بقیه فرضیه ها ازآزمون تی تست دو نمونه ای مستقل استفاده گردیده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که آموزش تاریخ فیزیک تأثیر مثبت بر دانش و نگرش شاگردان دارد و بین دانش و نگرش شاگردان رابطه معنادار وجود دارد.
علی نجفی مسعود صدرالاشرافی
در این پژوهش مبحث مغناطیس وقانون القای الکترومغناطیسی فارادی به روش کاوشگری تدریس شده و تاثیرآن بر مهارتهای فرایندی دانش آموزان وپیشرفت تحصیلی آنهامورد بررسی قرار گرفته است دراین تحقیق دانش آموزان سال سوم رشته ریاضی دبیرستان های نمونه دولتی ( شهید حیدری موسوی ومکتب الزهرا)شهرستان هشترود به عنوان جامعه آماری وتعداد19نفر از دانش آموزان دبیرستان نمونه دولتی شهید حیدری موسوی به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند، داده های ما در این تحقیق از چند روش بدست آمده است 1-پیش آزمون به عمل آمده ونمره های این پیش آزمون، 2- چک لیستهای تکمیل شده در هر جلسه 3-نمره هایی که دانش آموزان گروه مورد آزمایش وگروه کنترل در امتحانات نهایی خرداد 1387گرفته اند ومقایسه نمره های آنها 4- نتایج امتحانات تستی (کانون فرهنگی آموزش) خلاصه یافته ها: یافته1- تفاوت معناداری بین تدریس به شیوه ی کاوشگری وروشهای سنتی تدریس دربهبود مشاهده دانش آموزان وجود ندارد. یافته2- تفاوت معناداری بین تدریس به شیوه ی کاوشگری و روشهای سنتی تدریس دربهبود به کارگیری واستفاده از ابزارهای اندازگیری وجود ندارد یافته3- تاثیر تدریس به شیوه ی کاوشگری بر قدرت پیش بینی و استنباط دانش آموزان از روشهای سنتی تدریس بیشتر است یافته4- تدریس به شیوه ی کاوشگری،بیشتر ازروشهای سنتی تدریس باعث افزایش برقراری ارتباط دانش اموز با دیگر دانش آموزان ومعلم می شود یافته 5- تاثیرکاوشگری بر مهارت طراحی وانجام آزمایشهای ساده ی الکترومغناطیسی توسط دانش آموزان از روشهای سنتی تدریس بیشتر است یافته 6- تاثیر تدریس به شیوه ی کاوشگری بر بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مبحث الکترومغناطیس از روشهای سنتی تدریس بیشتر است
حسینعلی حیدری منصور وصالی
معلمان دوست دارند که شاگردانشان درگیر فرایندهای شناختی سطح بالا باشند اما مطالعات زیادی وجود دارند که نشان می دهند اکثر نوجوانان نمی توانند به بالاترین سطح شناختی برسند. از این رو یکی از چالش برانگیزترین تجربه های تدریس به نوجوانان کمک به آنها بمنظور رشد سطح شناختی و گذار از مرحله ی عملیات عینی به مرحله ی عملیات صوری می باشد. چرا که دانش آموزانی که از لحاظ شناختی به مرحله ی عملیات صوری رسیده اند، توانایی آن را دارند که فرضیه هایی را طراحی و صحت و سقم آنها را مورد آزمایش قرار دهند، موارد انتزاعی را مورد بررسی قرار دهند، در مواجهه با مسائل راهبرد های گوناگونی ارائه کنند و برای آینده برنامه ریزی کنند؛ علاوه بر این آنها تفکر انعطاف پذیری دارند و نیز بر فرایند تفکر خود آگاهی دارند. یکی از اهداف ما در این پژوهش این است که بدانیم وضعیت شناختی دانش آموزان ما در چه سطحی قرار دارد و دیگر اینکه آیا بین دانش آموزان دختر و پسر از لحاظ شناختی تفاوتی وجود دارد یا نه. همچنین برآنیم تا ارتباط بین سطح شناختی دانش آموزان و موفقیت تحصیلی آنها را مورد بررسی قرار دهیم. هدف آخر ما که در واقع هدف اصلی از انجام این پژوهش می باشد، بررسی کارآمدی روش تدریسی (روش تدریس معما ) است که ما بمنظور کمک به دانش آموزان برای بهبود مهارت های استدلالشان طراحی کرده ایم. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش 180 نفر از دانش آموزان ( 90 نفر پسر و 90 نفر دختر که 120 نفر از آنها در مدارس دولتی عادی و60 نفر دیگر در مدارس نمونه دولتی، تحصیل می کرده اند. ) پایه اول دبیرستان شهرستان گرمسار بوده است. برای گردآوری داده ها از آزمون کتبی scdt استفاده کرده ایم که برای تحلیل آنها از نرم افزار spss بهره برده ایم. نتایج حاکی از آن است که : 1- بیش از 90 درصد دانش آموزان قادر به استدلال در سطح عملیات صوری نمی باشند. 2- دانش آموزانی که در سطح شناختی بالاتری قرار دارند از لحاظ تحصیلی موفق ترند. 3- بین دانش آموزان دختر و پسر از نظر شناختی تفاوت بارزی وجود ندارد. 4- استفاده از روش تدریس معما می تواند در بهبود مهارت های استدلال دانش آموزان موثر باشد.
الهام قنواتی منصور وصالی
در تحقیق حاضر روشی موسوم به اف – ای – آر جهت طراحی و اجرای تشبیه برای تدریس مفاهیم علمی سخت و انتزاعی درس فیزیک معرفی گردید. پس از معرفی جوانب کلی این الگو، پژوهشگر بصورت نمونه دو تشبیه را با استفاده از همین الگو برای تدریس مفاهیم گرما و علت شکست نور در سالهای اول و دوم دبیرستان طراحی و اجرا نمود. برای بررسی میزان کارآمدی این الگو ، محقق چند سوال پژوهشی را مطرح نمود که با مطالعه ادبیات موضوع (فصل 2) ، روش کیفی جهت اجرای آزمون(فصل3) و تفسیر داده های حاصل از آزمون مصاحبه (فصل 4) به نتایج کلی زیر دست یافت. سوالات و پاسخ های پژوهش به شرح ذیل می باشند: 1- آیا تشبیه می تواند بر درک دانش آموزان از مفاهیم تأثیر بگذارد؟ 2- آیا تشبیه ها آثار منفی و مفاهیم بدیل ایجاد کرده اند؟ 3- آیا دانش آموزان در استدلال های خود از تشبیه استفاده کرده اند؟ 4- آیا دانش آموزان می توانند از تشبیه بصورت خودبخودی استفاده کنند؟ 5- آیا همه دانش آموزان به یک اندازه از تشبیه استفاده می کنند؟ در پاسخ به سوال اول، مطالعه نشان داد که تشبیه تا حدودی توانسته است به دانش آموزان در رسیدن به درک صحیح از مفاهیم کمک کند و نسبت به روش آموزش عادی درک بهتری از مفاهیم در آنها ایجاد کرده است. سوال دوم پژوهش به این جواب رسید که استفاده از تشبیه ها که بر اساس الگوی ذکر شده طراحی شده بودند مفاهیم بدیل یا کج فهمی ایجاد نکرده اند. سوال سوم پژوهش به این نتیجه دست یافت که استفاده دانش آموزان از تشبیه به نحو قابل ملاحظه ای به نوع سوال، ارتباط سوال به زمینه تشبیه و نیز هدایت معلم بستگی دارد. سوال چهارم به این نتیجه رسید که دانش آموزان برای استفاده از تشبیه نیازمند آموزش و تمرین مستمر هستند، در سوالات اولیه مصاحبه دانش آموزان هنوز تجربه کافی برای استفاده از تشبیه را کسب نکرده بودند ولی در سوالات انتهایی مصاحبه به علت کسب آموزش و تجربه در استفاده از تشبیه ، بیشتر استفاده از تشبیه برای استدلال ها خودبخودی بود. در پاسخ به سوال پنجم محقق به این نتیجه رسیده است که دانش آموزانی که از نظر درسی ضعیف و متوسط هستند، بهتر و بیشتر از دانش آموزان با استعداد از تشبیه بهره می برند و در هر دو تشبیه، استفاده از تشبیه توسط دانش آموزان ضعیف و متوسط بیشتر از دانش آموزان قوی تر بوده است. اگرچه دانش آموزان ضعیف بیشتر تمایل داشتند از تشبیه معلم ساخته استفاده کنند و برای استفاده به راهنمایی بیشتری نیاز داشتند ولی پس از استفاده از تشبیه ، با احتمال بیشتری به جواب صحیح دست می یافتند. بنابراین همان گونه که در فصل های 1 و 2 نیز اشاره شد ، استفاده از تشبیه می تواند به آموزش فیزیک و تدریس آن کمک کند و الگوی معرفی شده برای طراحی تشبیه می تواند از خطرات احتمالی استفاده از تشبیه بکاهد و معلم می تواند با استفاده از الگوی مذکور از این ابزار تدریس با اطمینان خاطر بیشتری بهره برداری کند.
نعیم درادورا منصور وصالی
آنچه که پیش رو دارید پژوهشی است که به مطالعه ی میزان وچگونگی استفاده معلمان از تشبیه و مانسته ها در آموزش مفاهیم الکترومغناطیس و تاثیری که این روش آموزشی بر یادگیری دانش آموزان دارد می پردازد. جامعه آماری این پژوهش معلمان فیزیکی بودند که در سال تحصیلی 87-88 در شهرری به تدریس مشغول بودند همچنین دانش آموزانی که در کلاس آنها مشغول به تحصیل و یادگیری بودند. برای انجام این پژوهش 52 جلسه تدریس چهار دبیر فیزیک در مدت 4 ماه مشاهده و داده های حاصل از این مشاهدات تحلیل و بررسی شد. در پایان مشاهدات از دانش آموزان کلاسها آزمونی بازپاسخ به عمل آمد. این پژوهش به طریق کیفی انجام شد و روش نمونه برداری نمونه در دسترس بود. داده ها نشان می دهد معلمان از تشبیه در تدریسشان استفاده می کنند اما از الگوی خاصی در ارایه تشبیه به کلاس استفاده نمی کنند. تشبیهاتی که به کار رفته اند بیشتر از نوع عملکردی و در سطح تشبیه های ساده و غنی شده است. معلمان در سالهای اول تدریس تشبیهات را به صورت ناخودآگاه استفاده می کنند اما در طی سالیان تدریس آنها جزیی از برنامه تدریس معلمان قرار می گیرد. داده ها نشان می دهد که تشبیه های به کارر فته در کلاس تاثیر چندانی بر یادگیری دانش آموزان نسبت به آن مفاهیم نداشته است.
الهام رضایی منصور وصالی
یکی از مهمترین مباحث مطرح در آموزش فیزیک، بهینه کردن راهبردهای آموزشی با هدف یادگیری بهتر است. هدف از انجام این پژوهش طراحی یک روش آموزشی موثر جهت رفع طرحواره ی شناخته شده ی "یکسان دانستن مفاهیم مکان و سرعت" است. این پژوهش بر لزوم توجه به طرحواره های اولیه دانش آموزان در هنگام آموزش تأکید دارد و بر اساس روانشناسی شناختی، الگویی تلفیقی از چند روش آموزشی ارائه می کند. این روش علاوه بر آموزش معنی دار مفاهیم پایه و اساسی سینماتیک، هدف کلی رفع طرحواره ی فوق را نیز دنبال می کند. طرحواره ای که حتی پس از آموزش سنتی یا همچنان به قوت خود باقی می ماند و یا تغییر بسیار اندکی می کند. مبانی نظری این تحقیق، منطبق بر نظریه ی طرحواره ها و دیدگاه علوم شناختی است. برای جمع آوری داده های این مطالعه از مجموعه سوالاتی در زمینه ی مفاهیم حرکت استفاده شد که محتوای این سوالات از طریق بررسی پیشینه ی پژوهش و همکاری تعدادی از دبیران فیزیک انتخاب گردید. طرح درس و مصاحبه با شاگردان در یکی از مدارس دولتی منطقه ی انگوران زنجان اجرا شد. این پژوهش بر روی یک نمونه ی 30 نفری از دانش آموزان دختر سال اول (پیش از آموزش سنتی سینماتیک) و سال دوم (پس از آموزش سنتی سینماتیک ) دوره متوسطه انجام شده است. جمع آوری اطلاعات بصورت پرسشنامه و مصاحبه بوده است . نتایج حاصل نشان می دهد که اکثر دانش آموزان پس از ارائه ی روش جدید، رویکرد متفاوت و بهتری در پاسخ گویی به سوالات در بافت های مختلف پیدا می کنند. بنابراین معلمان می توانند با درنظر گرفتن ریشه ی اشکالات مفهومی شاگردان، آموزش را به گونه ای هدایت کنند که به ایجاد طرحواره های مفهومی منسجم در سینماتیک و سایر مفاهیم فیزیک منجر شود.
فاطمه مقصودلو منصور وصالی
یادگیری و کسب دانش جدید بر پایه دانش موجود، به وسیله پیوندهای جدید و از کار انداختن پیوندهای قدیمی انجام می شوند. ایجاد یک دانش جدید به فعال سازی منابع موجود بستگی دارد. فعال سازی منابع برای یادآوری ،پردازش ،تغییر دادن و ترکیب مجدد منابع دانش نیز رخ می دهد. این منابع همان الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل هستند که در تعامل بین انسان و محیط بکار می روند و طرحواره نامیده می شوند. معلمان لازم دارند که از پیش تصمیم بگیرند که چه چیز را و چگونه می خواهند تدریس کنند. اگرچه پاره ای از لحظات آموزش بی نظیر خودبه خود رخ می دهد ، با این حال لازم است درس ها به دقت طراحی شوند .اهمیت به نقش طرحواره ها در آموزش فیزیک امروزه مورد توجه خاص قرار گرفته است . از این رو شناسایی و مد نظر قرار دادن طرحواره های دانش آموزان در طراحی برنامه تدریس نقش موثری در بهینه کردن آموزش دارد . هدف اصلی این تحقیق طراحی و اجرای یک طرح درس بر اساس بر ساخت گرائی برای رفع طرحواره شناخته شده " وجود نیروئی در جهت حرکت " است. تحقیقات نشان می دهد که این طرحواره پس از آموزش سنتی همچنان بر جا می ماند . به این منظور پس از انجام مطالعات بسیار و طراحی طرح درس که بر پایه روانشناسی شناختی و تلفیقی از روش های آموزشی موثر بود ، طرح اجرا و طی انجام پس آزمون همراه با مصاحبه داده ها گردآوری شد . طرح برای دانش آموزان دختر پایه اول و دوم دبیرستان انجام شد و برجسته ترین نتیجه اجرای آن ، تصحیح دانش شهودی دانش آموزان در ارتباط با طرحواره مد نظر و دربافت های متفاوت است . پیشنهاد این تحقیق ، شناسائی طرحواره های ذهنی دانش آموزان و تاثیر آن بر کیفیت یادگیری مکانیک نیوتنی است . معلمان می توانند با توجه به طرحواره های دانش آموزان طرح درس هایی را برنامه ریزی و اجرا کنند که می تواند اشکالات مفهومی دانش آموزان را رفع کند و به ایجاد طرحواره های درست در مکانیک نیوتنی منجر شود .
مریم رحمانی منصور وصالی
سوال پرسیدن، نقش محوری در شناخت راه یادگیری و تبدیل شدن به یادگیرندهء مادام العمر دارد. در دنیایی که به عصر انفجار اطلاعات معروف است، لازم است هر کسی مهارت پرسیدن سوال های منتقدانه دربارهء آنچه که می بیند، می خواند و می شنود را داشته باشد. برخورداری از مهارت های پرسش کردن، افراد را یادگیرنده های موفق تری می کند زیرا بهتر می توانند مسائل خود را حل کنند. با طرح پرسشهای ماهرانه تر توسط معلم، فرایندهای یادگیری و نگاه منتقدانه و به چالش کشاندن دانسته ها بهتر هدایت می شوند. مهم تر آنکه دانش آموزان با پرسش کردن به شرکت فعالانه تر و منتقدانه تر در دنیای خود کشانده می شوند و جامعه ای آزادتر برای خود پدید خواهند آورد. سوالی که به درستی و به جا پرسیده شود، یک راهنمایی برای یادگیری است و چیدن درست سوال ها در طرح درس نقش بسیار مهمی در این هدایت دارد. بر این اساس و با توجه به نیاز مبرم به ایجاد زمینه ای قوی در دروس پایه نظیر فیزیک، مدل استقرا می تواند تا حدودی خلاء موجود را پر کند. این روش در واقع بر شکاف موجود میان آنچه معلم قصد دارد شاگردان بیاموزند و آنچه شاگردان می خواهند یاد بگیرند، پل می زند. در تحقیق حاضر، الگویی برای طراحی درس و سپس اجرای درس بر اساس مدل استقرا معرفی گردیده است و پژوهشگر طرح درسی را با استفاده از همین الگو برای تدریس مفهوم تغییر حالت مواد، طراحی و در کلاس دوم دبیرستان اجرا نموده است. برای بررسی تأثیر این الگو بر دانش-آموزان و معلم، از ضبط و بازنویسی جلسات کلاس، آزمون محتوا و آزمون نگرش سنج mpex استفاده گردیده و نتایج حاصل از آنها به روش کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهند که استفاده از مدل استقرا تا حدودی توانسته است به دانش-آموزان در رسیدن به درک صحیح از مفهوم کمک کند و نسبت به روش آموزش عادی درک بهتری از مفهوم در آنها ایجاد شده است. همچنین مدل استقرا توانسته است مهارت پرسشگری معلم و دانش آموزان را تقویت کند و باعث افزایش استقلال فکری دانش آموزان و تصحیح انتظارات آنها از کلاس فیزیک شده است.
مریم سعیدی منصور وصالی
نقشی که دانش دانش آموز و معلم علوم در یادگیری و تدریس علم و ماهیت آن بازی می کند هنوز به خوبی درک نشده است. از اوایل دهه ی 1340 ه.ش/ 1960 م، تلاش های فراوانی به منظور اصلاح و ارتقاء دیدگاه های معلمان علوم و دانش آموزان در مورد ماهیت علم صورت گرفته است و در بسیاری از کشورها پژوهش های فراوانی به منظور شناسایی دیدگاه های معلمان علوم و دانش آموزان در سنین مختلف انجام گرفته ودر حال انجام است. برخی از این کشورها مانند آمریکا، انگلیس، ترکیه، کره و ... پا را از این حد فراتر گذاشته و بعد از شناسایی دیدگاه ها، به اصلاح و ارتقاء آن ها اقدام کرده اند. درحالی کهما هنوز در اول راهیم و برای اولین بار است که در این پژوهش، به بررسی دیدگاهای معلمان علوم و دانش آموزان راهنمایی در مورد علم و ماهیت آن پرداخته می شود. این مطالعه به صورت کیفی انجام گرفته و از 3 نمونه ی در دسترس به منظور بررسی دیدگاه های معلمان علوم و دانش آموزان استفاده شده است. به این نحو که، دیدگاه های 25 دانش آموز اول راهنمایی در مورد علم و دانشمند، 23 دانش آموز سوم راهنمایی و 14 معلم علوم در مورد مدل،مدل اتمی و نظریه ی خورشید مرکزی، بررسی شده است. طراحی پرسش های مربوط به هر 3 نمونه توسط پژوهشگر، متناسب با مطالب کتاب های علوم راهنمایی انجام شدهو جمع آوری داده ها عمدتاً از طریق پرسشنامه صورت گرفته است. نقش مصاحبه در این پژوهش با توجه به محدودیت های موجود بسیار کمرنگ است. یافته های پژوهش نشان می دهد اعضای نمونه های بررسی شده، نه تنها درک درستی از علم و برخی از جنبههای ماهیت آن نداشتند، درک درستی از مطالب موجود در کتاب های درسی علوم نیز نداشتند.
طیبه اردستانی منصور وصالی
در این تحقیق که به صورت کیفی انجام شده است، ابتدا برخی از افکار و اندیشه های دانش آموزان در مورد الکتریسیته مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این است که ابتدا بدانیم، دانش آموزان ما در مورد الکتریسیته ی ساکن چگونه فکر می کنند و چه تصوری دارند. به این منظور سوالاتی از دانش آموزان پرسیده شد و پاسخ های آن ها مورد بررسی قرار گرفته و بر مبنای منابع شناختی برای یادگیری طبقه بندی گردید. سپس با استفاده از آن ها یک طرح درس بر مبنای مدل استقرا و پرسشگری با موضوع الکتریسیته ی ساکن طراحی شده و در کلاس تدریس شد.
مرتضی امینی منصور وصالی
در آموزش علوم بالا بردن مهارت های حل مسئله ی دانش آموزان به عنوان یک اولویت بالا قلمداد می شود. و یکی از اهداف اصلی آموزش به خصوص در ریاضیات و علوم، تقویت مهارت های حل مسئله در دانش آموزان است. آموزشگران همواره انتظار دارند مدل ذهنی که دانش آموزان به هنگام یادگیری فیزیک و حل مسئله مورد استفاده قرار می دهند، تفکر باشد. در واقع درباره ی نحوه ی اندیشیدن خودشان، اندیشه کنند. اما بدیهی است که دانش آموزان باید این گونه تربیت شوند و لازمه ی ارائه ی راهکاری به منظور بهبود عملکرد مورد بحث، شناخت دقیق آن است. اندیشیدن درباره ی نحوه ی اندیشیدن بی درنگ ما را به مفهوم فراشناخت هدایت می کند. بدین منظور هدف اصلی این پژوهش بررسی جنبه های فراشناختی است که دانش آموزان حین حل مسائل مکانیک نیوتنی از خود نشان می دهند. سپس آموزش فیزیک با رویکرد فراشناختی طراحی و پیشنهاد شده و اثر بخشی آن در بالا بردن مهارت های فراشناختی حین حل مسئله و همچنین در کشف و برطرف نمودن کج فهمی های دانش آموزان مورد بررسی قرار می گیرد. برای جمع آوری داده های این مطالعه از شیوه ی تفکر با صدای بلند، مصاحبه و بررسی پاسخ نامه های دانش آموزان هنگام حل مسائل مکانیک نیوتنی استفاده شده است. نمونه ی آماری این پژوهش را دانش آموزان سال دوم تجربی دبیرستان امام خمینی(ره) شهر گرماب واقع در استان زنجان تشکیل می دادند. نتایج حاصل نشان می دهد که دانش آموزان در فرایند های شناختی مراتب پایین برای حل مسئله برای نمونه در درک و فهم مسئله، بیشترین جنبه های فراشناختی را به کار می برند. جنبه ی فراشناختی ارزیابی در فعالیت های شناختی حل مسئله، کمتر فعال می شود. همچنین آموزش فیزیک با رویکرد فراشناختی در کوتاه مدت تاثیر قابل توجهی بر افزایش مهارت های فراشناختی حل مسئله ی دانش آموزان ندارد اما در کشف و برطرف نمودن کج فهمی ها موثر است.
مریم صابری منصور وصالی
چکیده: بر اساس نظریه ی برساخت گرایی دانش آموزان با ورود به هر مرحله یا موقعیت جدید آموزشی بر اساس تجارب و دانش قبلی شان دارای مجموعه ای از تصورات هستند. آن دسته از تصورات که با اصول علمی پذیرفته شده متفاوت بوده یا در تناقض باشد و فراگیران بوسیله ی آن ها قادر به توضیح درست پدیده های علمی نباشند، کج فهمی نامیده می شود. محققان بسیاری در سراسر دنیا به دنبال تشخیص کج فهمی های دانش آموزان در مباحث مختلف درسی بوده اند و این موضوع زمانی که با مفاهیم انتزاعی مانند میدان سروکار داریم اهمیت بیشتری پیدا می کند. میدان از جمله مفاهیم پیچیده و بسیار مهمی است که برای اولین بار در فیزیک سوم دبیرستان مطرح می شود و در فیزیک های دانشگاهی بسیار گسترده تر مورد بررسی قرار می گیرد. با توجه به اهمیت مبحث میدان در فیزیک، هدف تحقیق حاضر این بود که ابتدا مفهوم عمیق و درستِ میدان را بسازد. چنین هدفی با ذکر تاریخچه ی مفصلی از میدان محقق می شد. سپس، مهم-ترین مشکلات یادگیری و رایج ترین کج فهمی های دانش آموزان در مبحث میدان شناسایی شود و با توجه به آن ها طرح درسی طراحی شود که بتواند بر این مشکلات غلبه کرده و مفهوم صحیح میدان را در ذهن بچه ها بسازد. از آن جا که استفاده از تشبیه می تواند در آموزش مفاهیم انتزاعی مفید واقع شود، طرح درس بر اساس تشبیه و با توجه به تاریخچه ی مفهوم میدان طراحی گردید. سپس به منظور شناسایی دیدگاه های دانش آموزان و همچنین کج فهمی های آنان، آزمون هایی محقق ساخته طراحی شده و نتایج آن ها از نظر کمی و کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به علاوه، در تحقیق حاضر تأثیر افزایش آگاهی معلمان بر کاهش کج فهمی های دانش آموزان نیز بررسی شده و مورد تأیید قرار گرفت.
حسین حسینی فر منصور وصالی
یکی از اهداف مهم آموزش علوم بطور کلی و آموزش فیزیک به طور خاص، ایجاد درک درستی از ماهیت علم در ذهن فراگیران می¬باشد. در اسناد ملی آموزشی بسیاری از کشورها، درک ماهیت علم به صراحت به عنوان هدف اساسی دستیابی به سواد علمی و محور حرکت مربوط به ایجاد تغییر و اصلاح آموزش علوم هر کشور، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بحث ماهیت علم به عنوان فصل مشترک حوزه¬های جامعه¬شناسی علم، فلسفه علم، روان¬شناسی علم و تاریخ علم از مباحث مهم در حیطه علم می¬باشد، که به سبب درک این موضوع، می¬تواند نوع نگاه و نحوه عملکرد فراگیران در مسائل علمی متناسب با ماهیت علم انسجام لازم را داشته باشد. بدین معنا که تمامی دانشگران و کسانی که به نحوی درصدد فعالیت علمی می¬باشند لازم است که با ماهیت علم آشنا گردند تا از چگونگی کارکرد علم، ویژگیهای دانش علمی، روش ایجاد دانش علمی، سیر تحول علم و شرایط اثرگذار بر ایده¬های علمی و ... آگاهی یابند. در این پژوهش سعی بر آن است که به شناسایی و سنجش ادراکات دانش¬آموزان از برخی مولفه¬های ماهیت علم پرداخته شود. جامعه آماری این پژوهش دانش¬آموزان پایه دوم رشته¬های ریاضی و تجربی مدارس خاص شهر تهران می¬باشند. از میان این مدارس، دو دبیرستان با رویکردهای صرفا علمی و علمی مذهبی، به عنوان نمونه انتخاب گردید. در این پژوهش ابتدا به بررسی درک دانش¬آموزان نمونه انتخابی از ماهیت علم پرداخته و سپس به بررسی تفاوت درک دانش¬آموزان از ماهیت علم در دو دبیرستان با رویکرد متفاوت، پرداخته خواهد شد. در این پژوهش با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق¬ساخته و مصاحبه نیمه¬ساخت¬یافته، به طور همزمان از روش¬های کمی و کیفی استفاده گردید. یافته¬های این مطالعه نشان¬دهنده آن است که دانش¬آموزان، درک مناسبی از ماهیت علم نداشته و همچنین تفاوت معناداری در درک دانش¬آموزان از ماهیت علم، بین دانش¬آموزان مدارس با رویکرد صرفا علمی و دانش¬آموزان مدارس با رویکرد علمی و مذهبی مشاهده نگردید.
باقر صادقی منصور وصالی
چکیده: هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش به شیوه کاوشگری بر یادگیری مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم دبیرستان در بین دانش آموزان دبیرستان¬های شهرستان ارسنجان فارس در سال تحصیلی 1392-1391بود. طرح پژوهش از نوع تحقیقات آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل بود. نمونه تحقیق شامل 54 نفر ( 28 نفر گروه آزمایش و 26 نفر گروه کنترل) از دانش آموزان سال سوم بود که به روش نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله¬ای تصادفی انتخاب شدند. که با انجام پیش آزمون مشخص شد که بین دو گروه آزمایش و کنترل، در دانش و نگرش تفاوت معنی¬داری وجود ندارد.ابزار اندازه¬گیری، شامل پرسشنامه¬های محقق ساخته بوده که در دو بعد دانش و نگرش تهیه گردیده است. برای سنجش روایی آن¬ها، از نظرات اساتید، کارشناسان ذیربط استفاده شده است. پایایی ابزار پیشرفت تحصیلی 87/0=α و برای نگرش 77/0=α بوده است. روش اجرای تحقیق، بدین ترتیب بود که گروه کنترل به شیوه سنتی در کلاس درس آموزش دیده؛ و گروه آزمایش نیز همان مطالب را به شیوه کاوشگری آموزش دیده اند. در پایان، با انجام پس آزمون و تحلیل کوواریانس از یافته های حاصل، مشخص شد: که آموزش به شیوه کاوشگری بر یادگیری دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم تأثیر دارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر یادآوری مطالب توسط دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم تأثیر دارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر درک مطالب توسط دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم تأثیر دارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر کاربرد مطالب توسط دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم تأثیر دارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر تحلیل مطالب توسط دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم دانش آموزان تأثیر دارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر ترکیب مطالب توسط دانش آموزان در مبحث الکتریسیته درس فیزیک سال سوم دانش آموزان تأثیر ندارد. آموزش به شیوه کاوشگری بر افزایش نگرش دانش آموزان نسبت به درس فیزیک سال سوم تأثیر دارد. کلید واژه ها: آموزش به شیوه کاوشگری، یادگیری، مبحث الکتریسیته، فیزیک سال سوم، سطوح شناختی.
رسول مرادی منصور وصالی
ژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر روش تدریس مبتنی بر استقرا بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه دوم دبیرستان در مبحث فشار در مقایسه با روش تدریس سنتی انجام شده است. روش تحقیق از نوع آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل با پیش آزمون و پس آزمون انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان پایه دوم متوسطه رشته علوم تجربی و ریاضی شهر نهاوند در سال 1393-1392 می باشد. حجم این جامعه آماری 936 نفر است. نمونه های آماری به روش نمونه گیری تصادفی، انتخاب و در دو کلاس 17 نفره به عنوان گروه آزمایش و 16 نفره به عنوان گروه کنترل جایگزین شده اند.گروه آزمایش طی4جلسه60 دقیقه ای آموزش مبتنی بر استقرا را تجربه کرده اند، در حالی که گروه کنترل با روش سنتی به مدت مساوی به فعالیت خود ادامه داده اند. ابزار گرد آوری داده ها، آزمون پیشرفت تحصیلی مبحث فشار است. به منظور تحلیل داده ها از شاخص های آماری توصیفی و آمار استنباطی نظیر تحلیل واریانس چند متغیره(manova)،تحلیل کوواریانس، آزمون fلوین و آزمون t مستقل و سایر آزمون های لازم استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که بین آزمودنی های گروه آزمایش که آموزش مبتنی بر استقرا را تجربه کرده اند و آزمودنی های گروه کنترل که تحت آموزش به شیوه سنتی قرار داشته اند از نظر میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون در متغیرهای پیشرفت تحصیلی، ارتقا دانش، درک مفهومی،کاربرد و مهارت در مبحث فشار تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی تدریس به شیوه استقرایی در پیشرفت تحصیلی و بهبود یادگیری در سطوح دانش، درک مفهومی، کاربرد و مهارت آزمودنی ها در مبحث فشار موثر بوده است.
آرزو رضوی منصور وصالی
دهه 1980دهه ای بود که انگیزه تدوین استانداردها باهدف آنچه دانش آموزان باید بدانند وقادر باشند انجام دهند ،به وجود آمد.در این دوران تمرکز از روی علم برای دانشمندان ،به علم برای همه تغییر کردوشناخت ماهیت علم به عنوان یکی از نتایج اصلی آموزش علوم مورد توجه قرار گرفت.استانداردهای آموزش علوم که در سال 1996 منتشر شد،در استانداردهای محتوایی خود از دوره کودکستان تا کلاس دوازدهم ،استانداردهایی برای ماهیت علم در نظر گرفته بود ومی توان گفت آشنایی وشناخت ماهیت علم را به عنوان یکی از نتایج یادگیری مورد توجه قرار داده بود .چند سال بعدهنگامی که استانداردهای مشترکی در زبان وریاضیات تدوین شد،فرصتی برای این تفکر به وجود آمد که استانداردهایی مشترک، برای آموزش علوم تدوین شود. پس از طی یک فرآیند سازماندهی شده ومنسجم در آوریل 2013 نسل جدید استانداردهای آموزش علوم منتشر شد.استانداردهای جدید از لحاظ ساختار با استانداردهای قبلی متفاوت بود وشناخت ماهیت علم را به طور ضمنی در گرو انجام روش های علمی واستفاده از مفاهیم میانبررشته های علمی قرار داده بود.در این مطالعه نسل جدید استانداردهای آموزش علوم،از منظر ماهیت علم مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه در دوبخش به صورت اسنادی وتحلیل محتوای استانداردها انجام گرفته است.به این صورت که در بخش اسنادی،چهارچوب مفهومی استانداردها ومطالعات گوناگونی در مورد روش های تدریس ویادگیری ماهیت علم به دقت مطالعه شد.تقریبا همه مطالعات انجام گرفته در مورد روش های تدریس ماهیت علم نشان می دهد،بهترین روش برای یاد گیری ماهیت علم،تدریس صریح آن در حین فعالیت های کاوشگری است. در نسل جدید استانداردها،هیچ استاندارد صریحی برای تدریس ماهیت علم وجود نداردونتیجه به دست آمده این است که در نسل جدید استانداردها ماهیت علم به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است. برای تحلیل محتوای استاندارها ،با استفاده از تحلیل محتوای مقوله ای ،استانداردها از نظر میزان توجه به مولفه های مختلف ماهیت علم ،مورد بررسی قرار گرفت .نتیجه به دست آمده این است که استانداردهای جدید،حتی به طور ضمنی، برخی از مولفه های ماهیت علم را بسیار کم مورد توجه قرار داده اند.
مائده بیاتانی منصور وصالی
موزه ها در بین اهداف بیشمارشان آموزش و یادگیری را به عنوان مهم ترین هدف خود شناخته و به مراکز مهمی برای آموزش به عموم مردم جامعه تبدیل شده اند. در کشورهای پیشرفته ی دنیا، موزه ها و مراکز علم تأثیر بسزایی در آموزش توده های مردم دارند و از این رو لازمست که به بررسی نقش موزه ها بر آموزش و یادگیری بپردازیم.
مرضیه توسلی منصور وصالی
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی درک و فهم دانش آموزان پایه ی اول دبیرستان از معادلات فیزیک ، مبتنی بر یک چارچوب معرفت شناسی است. نمونه ی مورد مطالعه، 72 نفر از دانش آموزان پایه ی اول یکی از دبیرستان های ناحیه ی 4 شهر مشهد هستند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، آزمونی شامل 23 سوال مرتبط با معادله ی گرما (q=mc??) است. نتایج تحقیق نشان داد که دانش آموزان درک ضعیفی از معادله ی گرما دارند.
فاطمه فرخ زاد منصور وصالی
هدف اصلی این تحقیق بررسی جنبه های فراشناختی است که دانش آموزان در حین فعالیت آزمایشگاهی از خود نشان می دهند و سپس دستور کار آزمایشگاه فیزیک با رویکرد فراشناختی را پیشنهاد کرده و اثر بخشی آن در بالا بردن مهارت های کنترل فراشناختی حین انجام آزمایش و همچنین در کشف و برطرف نمودن کج فهمی های دانش آموزان مورد بررسی قرار می گیرد.
سعیده نظری منصور وصالی
آموزش علوم یکی از ارکان آموزش و پرورش هر کشور است. یکی از مهم ترین بخش های آموزش علوم خواندن کتاب های درسی و درک مطلب است. هدف این پژوهش بررسی راهبردهای شناختی و فراشناختی است که شاگردان در حین خواندن کتاب درسی بکار می برند و تفاوت شاگردان موفق و غیرموفق در استفاده از این راهبردها است. بعلاوه بررسی میزان آگاهی فراشناختی شاگردان از فرایند خواندن هدف دیگر محقق است. ابزار های گردآوری داده ها در این پژوهش کیفی پرسش نامه آگاهی فراشناختی، مصاحبه و مشاهده هستند. نمونه مورد بررسی پژوهش از شاگردان کلاس اول دبیرستان ایثار روستای دوتپه سفلی از توابع شهرستان خدابنده، واقع در استان زنجان انتخاب شدند. نتایج پژوهش حاکی از این است که دانش آموزانی که مورد مصاحبه قرار گرفتند، از راهبردهای شناختی بیش از راهبردهای فراشناختی استفاده می کنند. نتیجه دیگر اینکه راهبردهایی شناختی و فراشناختی که شاگردان موفق استفاده می کنند از لحاظ تعداد و تنوع بیشتر از راهبردهای شاگردان ناموفق است. میزان آگاهی فراشناختی از فرایند خواندن در حد متوسط و تقریبا خوب ارزیابی شد.
نوشین نوری منصور وصالی
چکیده ندارد.
مهدی ملانوری شمسی منصور وصالی
چکیده ندارد.
نادیا رزاقی زنوز منصور وصالی
چکیده ندارد.
مجتبی جهانی فر مسعود صدرالاشرافی
چکیده ندارد.
آزاده السادات خوش بین مسعود صدرالاشرافی
هدف این پژوهش، تعیین نشانگرهای سواد فیزیکی با استفاده از نظر اساتید و کارشناسان آموزش فیزیک در کشور ایران بوده است. سواد فیزیک برای دانش آموزانی که در ایران تحصیل می کنند، تعریف شده است. در تعیین نشانگرهای سواد فیزیک، از نظرات اساتید آموزش فیزیک ایران در نظم دهی و تعیین مولفه ها و نشانگرها استفاده شد. در این مرحله سواد فیزیک در هشت فصل کلی با تعدادی زیر فصل در هر فصل، تعریف شد. در جهت سازمان دهی فصل ها، از نظر کارشناسان آموزش فیزیک در ایران استفاده شد. برای سنجش نظرات کارشناسان، پرسشنامه ای از این هشت فصل تهیه شد که دارای 40 گویه بود. پرسشنامه با توجه به مقیاس لیکرت تهیه شد. پس از بررسی نظرات کارشناسان، از آنجا که روش این پژوهش، روش دلفی بوده است، اصلاحاتی در گویه ها و تعداد فصل ها داده شد؛ به طوری که نشانگرها به هفت فصل با 36 زیرفصل تغییر یافت. پرسشنامه جدید بار دیگر مورد نظرسنجی قرار گرفت. که در این مرحله توافق جمعی حاصل شد. به این ترتیب، در تعریف سواد فیزیک، هفت نشانگر به صورت کلی در نظر گرفته می شود. این نشانگرها عبارتند از: ماهیت فیزیک، قلمروهای فیزیک، محتوای فیزیک، پژوهش در فیزیک، تم های مشترک فیزیک با علوم و ریاضیات، فیزیک و زندگی، عادت های ذهنی در فیزیک.
سپیده محبی منصور وصالی
مطابق نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل، یادگیری معنی دار (معادل یادگیری هوشمند در نظریه طرحواره های اسکمپ) تنها نوع یادگیری صحیحی است که می تواند در کلاس های درس ایجاد شود و زمانی به وجود می آید که میان مطلب جدید یادگیری و ساختارشناختی (طرحواره) موجود در ذهن فرد ارتباط های عمیق و مفهومی ایجاد شود. بنابراین آموخته های پیشین فرد به منزله چهارچوبی برای کسب دانش جدید می باشد. طرحواره ها ساختارهای سازمان یافته دانش هستند که در ذهن فرد شکل می گیرند. بسیاری از مفاهیم کلاسیک برای یادگیری کوانتوم پیش نیاز هستند، عدم درک صحیح یا ناتوانی در کاربرد صحیح آن مفاهیم در محدوده کوانتوم، می تواند در یادگیری مکانیک کوانتومی مشکل ایجاد کند. همچنین به علت ماهیت انتزاعی کوانتوم، استفاده نابجا از مفاهیم و مدل های کلاسیک در یادگیری آن، می تواند مشکلات زیادی ایجاد نماید. هدف اصلی این تحقیق، یافتن مشکلات مرتبط با دانش و تصورات کلاسیک در یادگیری پدیده تونل زنی کوانتومی و بررسی میزان فراگیری و علل ایجاد این مشکلات بود تا از این طریق بتوان گامی در جهت رفع مشکلات و بهبود آموزش مکانیک کوانتومی برداشت. برای جمع آوری داده ها از آزمون و مصاحبه استفاده شد، محتوای آزمون و مصاحبه از طریق بررسی پیشینه پژوهشی و مصاحبه های غیررسمی با اساتید مکانیک کوانتومی انتخاب شد. آزمون میان نود نفر از دانشجویان چهار دانشگاه سراسری تهران اجرا گردید و با سیزده نفر مصاحبه شد. بررسی داده های پژوهش نشان داد که بخش عمده ای از مشکلات دانشجویان در یادگیری پدیده تونل زنی و برخی مفاهیم کوانتومی دیگر از دانش و تصورات کلاسیک آنان ناشی شده است، ما این مشکلات را شناسایی و دسته بندی کردیم. همچنین برای مشخص کردن مفاهیم مرتبط با تونل زنی از ترسیم نقشه مفهومی به عنوان « نمایش بصری روابط میان مفاهیم در طرحواره های ذهنی افراد» استفاده شد. پیشنهاد این تحقیق، توجه به آموخته ها و تصورات کلاسیک یادگیرندگان در تدریس مکانیک کوانتومی جهت ایجاد یادگیری معنی دار و در نتیجه کاهش مشکلات دانشجویان می باشد.
محمود آقاجانزاده خرمی مسعود صدرالاشرافی
این تحقیق در مورد تدریس مبحث اپتیک برای دانش آموزان دختر با دو روش کاوشگری و آموزش مستقیم می باشد .عملکرد تحصیلی و نگرش دانش آموزان در دو گروه توسط پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد و نتایج از لحاظ آماری بررسی شدند. یافته های ما نشان داد که روش تدریس کاوشگری موجب افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان و بهبود نگرش آن ها می شود. نمونه ها شامل دو کلاس 21 نفری دختر می باشد که به طور تصادفی از شهرستان بابل واقع در استان مازندران انتخاب شده است. عملکرد توسط تست چند انتخابی با روایی و پایایی مناسب اندازه گیری شد. نگرش توسط مقیاس محقق ساخته با روایی و پایایی مناسب تعیین شد. نتایج توسط t تست و anova تجزیه و تحلیل شد. هدف دیگر این تحقیق یافتن مشکلات و چالش های روش تدریس کاوشگری بود که بنابر اظهار نظر معلمان برخی از این چالش هاعبارت اند از: 1- ساختار نظام آموزشی در انتخاب و گزینش دانشجو. 2- تعداد زیاد دانش آموزان در کلاس. 3- وقت گیر و پر هزینه بودن روش های فعال تدریس. 4- عدم آشنایی معلمان با روش کاوشگری.