نام پژوهشگر: امیر حسین براتی
خلیل خلیلی مجید کاشف
چکیده: این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی تناوبی و تداومی بر شاخص التهابی پیشگویی بیمار-های قلبی-عروقی hs-crp و رابطه آن با درصد چربی بدن پسران غیر ورزشکار انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان پسر غیر ورزشکار 15تا 18 سال و نمونه آماری شامل45 نفر از دانش آموزان پسر غیر ورزشکار15تا 18 سال که بصورت تصادفی از دبیرستان حضرت قائم (عج) شهرستان چایپاره انتخاب شدند و بصورت تصادفی ساده به سه گروه 15 نفری بطور مساوی تقسیم شدند. گروه اول، گروه تمرین هوازی تناوبی با میانگین سن، قد، وزن وbmi به ترتیب (05/1±60/16سال،91/6±20/173سانتیمتر 81/14±43/69کیلو گرم و 85/4±07/23 کیلو گرم بر مترمربع) گروه دوم، گروه تمرین هوازی تداومی با میانگین سن، قد، وزن وbmi به ترتیب (78/0±00/16سال، 31/5±14/171 سانتیمتر ، 62/10±46/61 کیلو گرم و 56/3±98/20 کیلو گرم بر مترمربع ) و گروه سوم، گروه کنترل با میانگین سن، قد، وزن و bmi به ترتیب(68/0±00/16سال،64/4±79/173سانتیمتر،93/8± 78/62 کیلوگرم و16/3±89/20کیلوگرم بر مترمربع) می باشند. پروتکل تمرین شامل هشت هفته تمرین بود که هر هفته سه جلسه تمرینات هوازی تناوبی و تداومی با شدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت یک ساعت اجرا شد. برای رعایت اصل اضافه بار، هر هفته سه دقیقه به زمان اجرای تمرین اضافه می شد. از t همبسته برای بررسی تفاوتhs-crp درون گروه ها در قبل و بعد از تمرین استفاده شد. از تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه مقادیر hs-crp و درصد چربی بدن و max 2vo بین سه گروه تداومی، تناوبی و کنترل استفاده شد. برای بررسی تغییرات بین گروهی از آزمون تعقیبی توکی(05/0 (p? استفاده شد. از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده شد.نتایج نشان داد که بینhs –crpقبل و بعد ازتمرین هیچ یک از گروه ها تفاوت معنی داری نیست. درصد چربی بدن قبل و بعد از دوره تمرین در دو گروه تداومی و تناوبی تفاوت معنی دار بود ( 001/0?p). در مقایسه دو روش تمرینی هوازی تداومی و تناوبی تفاوت معنی داری در مقادیر hs-crp مشاهده نشد. در بررسی رابطه بین hs-crp با درصد چربی بدن، رابطه معنی داری بین این دو فاکتور در مرحله قبل از تمرین، دیده نشد؛ ولی در بررسی رابطه hs-crp با درصد چربی بدن در مرحله بعد فقط در گروه تداومی رابطه معنی دار بود. (05/0?p) لذا با توجه به نتایج بدست آمده، اجرای تمرینات هوازی تداومی برای پیشگیری از بیماری های قلبی –عروقی در افراد جوان مناسب تر است.
حسن امانی فرشته شهیدی
این تحقیق از نوع نیمه تجربی و به صورت پیش آزمون، تمرین و پس آزمون است که به صورت میدانی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را تمام پسر های سالم غیر ورزشکار شهرستان کامیاران با دامنه سنی 14-17 ساله بودند که بصورت نمونه در دسترس انتخاب شدند. نمونه های آماری در هیچ برنامه ورزشی منظم و سازمان یافته در حداقل یک سال قبل از شروع پژوهش شرکت نکرده بودند و فقط فعالیت روزمره را انجام می دادند. از جامعه آماری مذکور، 30 نفر از طریق پرسشنامه و به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه آزمایشی اول که تمرین ترکیبی مقاومتی – تناوبی انجام دادند(10n=) ، گروه آزمایشی دوم که تمرین ترکیبی مقاومتی – تداومی انجام دادند (10n=) و گروه کنترل که دراین دوره فعالیت ورزشی خاصی نداشتند (10n=). نمونه های خونی در حالت ناشتا و در دو نوبت پیش آزمون (در 24 ساعت قبل از شروع تمرینات) و72ساعت پس از دوره تمرینی (هشت هفته) از آزمودنی ها گرفته شد. برای بررسی نتایج، از نرم افزار آماری spss16 استفاده گردید. برای بدست آوردن اطلاعات خام از روشهای آمار توصیفی برای ترسیم جداول، نمودارها، میانگین و انحراف استاندارد استفاده شد و نیز از آمار استنباطی: آزمون های کلموگروف اسمیرنوف برای نرمال بودن گروهها، آزمون لوین برای همگنی واریانس ها؛ آزمون تی وابسته برای تعیین تفاوت بین دو مرحله آزمون(قبل از دوره تمرین با بعد از آن)؛ آزمون تحلیل واریانس یک راهه برای بررسی تفاوت مقادیر های سه گروه، قبل از دوره تمرین و بعد از آن و در نهایت از آزمون تعقیبی توکی برای تعیین تفاوت بین میانگین گروه ها؛ استفاده گردید. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت، هشت هفته تمرین تناوبی-مقاومتی تأثیر معنی داری در نوتروفیل و لنفوسیت حالت استراحت پسران داشته است. همچنین با مقایسه دو نوع تمرین همزمان مقاومتی – تناوبی با مقاومتی- تداومی فقط در متغیر لنفوسیت تفاوت معنی دار وجود دارد و نیز همانطور که در نمودار شماره یک و دو مشاهده می شود، در تمرین همزمان تناوبی- مقاومتی درصد لنفوسیت در حالت استراحت کاهش و درصد نوتروفیل نیز کاهش یافته است. گلیسون و همکارانش، معتقدند پاسخ های همراه با یک فعالیت شدید، بسیار شبیه واکنش هایی است که توسط عفونت تحریک می شوند، همچنین آنها عقیده دارند که با نوتروفیلی شدن شدید (افزایش نوتروفیل در خون) که همراه با تلاش تمرینی مداوم است، در دراز مدت سبب تخلی? این سلول های با اهمیت در استخوان ها می شود، که مطمئناً تجمع نوتروفیل در خون منجر به کاهش بلوغ آنها در ورزشکاران نسبت به افراد غیر فعالی شده و فعالیت فاگوسیتوزی نوتروفیل های خون ورزشکارانی که به سختی و با شدت زیاد تمرین می کنند، کمتر می شود (5). از طرف دیگر، مقدار لنفوسیت در گروه تناوبی- مقاومتی کاهش یافته است.کاهش تعداد لنفوسیت های خون در دور? بازگشت به حالت اولیه و پایین قرار گرفتن آن از سطح قبل از تمرین، سبب سرکوب سیستم ایمنی می شود(5 ، 6، 11، 12، 13). تمرینات ورزشی آثار دراز مدتی بر روی زیر گروه های لنفوسیتی ندارد ( 4، 5، 12). از طرفی در تحقیقات بین تانیتا 2005 و مک کارتی و همکاران 2002، بعد از ورزش در حالت استراحت تعداد لنفوسیت ها تغییر کرده است. اما انواع تمرینات را باهم مقایسه نکرده اند ولی روشن است تمرینات تناوبی بر سیستم ایمنی تأثیر داشته اما تمرینات تداومی تأثیر چندانی ندارند چون از شدت پایینی برخوردار هستند ( 14 و 15). در مطالعه حاضر، پس از هشت هفته تمرین تمرین مقاومتی- تداومی تغییری در لنفوسیت ها مشاهده نشد اما پس از تمرین مقاومتی-تناوبی (72 ساعت پس از تمرین) در حالت استراحت درصد لنفوسیت کاهش یافته، با توجه به منابع کاهش تعداد لنفوسیت ها در حالت استراحت پس از تمرین ، سبب سرکوب سیستم ایمنی می شود(7، 9 و 15). در تحقیق حاضر از آنجا که بخشی از تمرین موازی، شامل تمرین تناوبی باشدت بالا بود و به دلیل اینکه بیشترین مقدار لکوسیت های سرم خون نوتروفیل و لنفوسیت می باشد، بندرت دو متغییر دیگر یعنی ائوزینوفیل و مونوسیت در خون وجود دارند، در نتیجه بیشترین تغییر در متغییر های نوتروفیل و لنفوسیت وجود دارد. همچنین، تمرینات مقاومتی با توجه به مطالعات گذشته تأثیری بر سیستم ایمنی نداشت( 16 و 17). عدم همسویی نتایج می تواند به دلیل تفاوت در پروتکل تمرینی، شدت تمرین، سن، جنس، سطح آمادگی افراد، سالم یا بیمار بودن آزمودنی ها و زمان خون گیری باشد. روی هم رفته این یافته ها نشان می دهند که تمرینهای شدید روزانه در دوره های کوتاه تر (کمتر از دو هفته )ممکن است تعداد گلبولهای سفید در گردش را به طور قابل ملاحظه تغییر ندهد و شمارش سلولی تنها پس از دوره های طولانی(هفته ها و ماهها) تمرین شدید و پر حجم که با علائم عدم تطابق همراه است (مثل بیش تمرینی) تغییر می کند. علاوه بر این، نوع تمرین نیز در تعداد گلبولهای در حال استراحت اثر گذار می باشد، بدین صورت که در دونده های استقامتی شمارش سلولی پایین آمده ولی در شناگران، دوچرخه سواران یا ورزشکاران رشته های سه گانه این اتفاق نمی افتد (11، 16، 18، 19). با توجه به عدم تشابه تغییرات سیستم ایمنی به شدت و نوع تمرین، به ورزشکاران، مربیان و معلمان تربیت بدنی توصیه می شود که توجه ویژه ای به شدت تمرین متناسب با وضعیت آمادگی جسمانی و سن مبذول دارند. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق تمرین همزمان مقاومتی- تناوبی احتمالا یک تمرین سرکوبگر سیستم ایمنی در پسران 14-17 ساله غیر ورزشکار است هر چند که این مسئله تحقیقات بیشتر را در این زمینه برای اظهار نظر قطعی حایز اهمیت می نماید.
سید مهدی محمدی مجید کاشف
تحقیق حاضر با هدف تعیین رابطه بین شاخص های هماتولوژی و آمادگی جسمانی و تفاوت آنها در پسران غیر ورزشکار16 تا 17 شمال و جنوب شهر تهران انجام شد.از این رو تعداد 60 نفر از دانش آموزان پسر غیر ورزشکار تهرانی 30 نفر از منطقه یک 30 نفر از منطقه 17 با میانگین سنی 0.509± 16.5 سال و میانگین وزن شمال 613.686± 66.97 وجنوب 17.278±63.77 کیلوگرم و میانگین قد شمال 6.926±173 و جنوب 6.666±169.67 سانتی متر، بصورت در دسترس انتخاب شدند و آزمون های آمادگی جسمانی ایفردبرتر و همچنین آزمایش خون c.b.c از آنها گرفته شد. برای بررسی رابطه از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و برای بررسی تفاوت از t استیودنت استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین شاخص های هماتولوژی با نمره ی آمادگی کل جسمانی و همچنین فاکتور های آمادگی جسمانی به صورت جزء به جزء نیز رابطه ای و جود ندارد و همچنین تفاوت معنی داری بین نمره کل آمادگی جسمانی ،دو 1600 متر وانعطاف پذیری در دو گروه دیده نشد. اما درقدرت عضلات کمربند شانه تفاوت به نفع دانش آموزان جنوب شهر (p?0.05)و درقدرت عضلات شکم در سطح (p?0.01) به نفع دانش آموزان شمال شهرمعنی دار بود. ونیز در فاکتورهای هماتولوژی تفاوت معنی داری بین هموگلوبینhgb در سطح (p?0.01)و نیز درصد هماتوکریت hct (p?0.01) به نفع دانش آموزان شمال وجود دارد. اما در رابطه با تعداد گلبول های قرمزr.b.c و تعداد پلاکتها plt تفاوت معنا داری دیده نشد. توصیه می شود در جنوب شهر تمرکز بیشتر روی تقویت عضلات شکم باشد.ودر شمال شهر این تمرکز بیشتر روی تقویت عضلات کمربند شانه ای باشد.
منصوره محمدیون علیرضا رمضانی
چکیده: هدف این تحقیق تعیین تأثیر مصرف مکمل آهن بر توان هوازی و فاکتورهای خونی دختران 14-17 ساله بود. جامعه آماری این تحقیق شامل35 دانش آموزان دختر 17- 14سال غیر ورزشکار دوره متوسطه ناحیه ی یک شهرستان مشهد بود که با روش نمونه گیری در دسترس براساس پرسشنامه غربال گری شدند. شرکت کنندگان پس از آزمایش خون به سه گروه پیش نهفتگی، نهفتگی و کنترل تقسیم شدند. درگروه کنترل آهن، فریتین، اشباع ترانسفرین وپروتئین های حمل کننده آهن tibc)) نرمال بودودر دوگروه پیش نهفتگی و نهفتگی فاکتورهای خونی عنوان شده کمبود آهن را نشان دادند، که البته کمبود آهن درگروه نهفتگی نسبت به گروه پیش نهفتگی بیشتر بود. این دو گروه نیز بر اساس میزان فاکتورهای مذکورتقسیم بندی شدند. درابتدا ازتمامی آزمودنی ها نمونه خون جهت اندازه گیری هموگلوبین، هماتوکریت، فریتین سرم، پروتئین های حمل کننده آهن، حجم گلبول قرمز mcv، میانگین هموگلوبین در گلبول قرمزmc و میانگین غلظت هموگلوبین در گلبول قرمز mchc گرفته شد، همچنین با استفاده از آزمون بروس، vo2max شرکت کنندگان اندازه گیری شد.دو گروه پیش نهفتگی ونهفتگی روزانه دو قرص 50 میلی گرمی سولفات آهن به مدت 6 هفته مصرف نمودند ودوباره متغیرهای خون وتوان هوازی اندازه گیری شد.ازروش های آمارتوصیفی واستنباطی شامل آزمون کلموگروف اسمیرنوف برای توزیع طبیعی، آزمون لوین برای همگنی واریانس ها،تحلیل واریانس یکطرفه anovaوآزمون تعقیبی شفه استفاده شد.نتایج نشان داد که مصرف مکمل آهن تأثیر معنی داری بر سطح آهن سرم، tibc و توان هوازی دو گروه پیش نهفتگی ونهفتگی در مقایسه با گروه کنترل داشت(05/0? (p ولی سایر فاکتورهای خونی تغییر چشمگیری نداشتند.
منصور برآغوش امیر حسین براتی
تحقیق حاضر با هدف مقایسه کارایی سیستم های کنترل کننده تعادل ایستا در دو گروه مردان فعال و غیر فعال به دنبال یک فعالیت وامانده ساز و با ایجاد اختلال در هریک از این سیستم ها انجام شد. جامعه آماری این پژوهش تمام دانشجویان مرد فعال و غیر فعال شهر تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه و بعد از پر کردن پرسشنامه سلامت فردی و وضعیت عمومی، تعداد 40 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهید رجایی و تربیت معلم انتخاب و به دو گروه 20 نفره فعال و غیر فعال تقسیم شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از روش های توصیفی و استنباطی از جمله آزمون های کلموگروف اسمیرنوف و تحلیل چند عاملی، در سطح معناداری(05/0?p)، و نرم افزار 19spss استفاده شد. نتایج نشان داد که پس از یک فعالیت وامانده ساز و تحت شرایطی که در سیستم های کنترل کننده تعادل اختلال ایجاد نشود و یا در سیستم حسی عمقی، بینایی و حسی عمقی، دهلیزی اختلال ایجاد شود، تعادل مردان فعال بهتر از مردان غیر فعال می باشد(05/0?p) همچنین وقتی در سیستم بینایی، حسی عمقی و دهلیزی به دنبال یک فعالیت وامانده ساز اختلال ایجاد شود، هیچ تفاوت معناداری بین تعادل در دو گروه وجود ندارد. این یافته ها نشان می دهد که هر کدام از سیستم های حسی عمقی و دهلیزی به تنهایی و سیستم بینایی و حسی عمقی، تواما تحت تاثیر فعالیت وامانده ساز قرار میگیرند که باعث کاهش کارایی آنان در کنترل تعادل ایستا مردان فعال و غیر فعال می شوند. همچنین میتوان گفت تحت این شرایط تعادل ایستای مردان فعال احتمالا به دلایلی چون: تمرینات، آمادگی جسمی و ذهنی، هماهنگی بهتر عصبی عضلانی و تغییرات ساختاری در این سیستم ها صورت گرفته بهتر از مردان غیرفعال می باشد. از آنجایی که تمرینات بر روی سیستم حسی عمقی، دهلیزی، بینایی و حسی عمقی مردان فعال تاثیر گذار بوده، پیشنهاد می شود مربیان با در نظر گرفتن تمرینات ویژه در جهت افزایش کارایی این سیستم ها در ورزشکاران مبتدی به منظور حفظ تعادل ایستا گام بردارند.
نعمت اله نجاتمند علیرضا رمضانی
کیوتن یک ماده شبه ویتامین محلول در چربی است، که حامل ضروری الکترون در میتوکندری می باشد. تولید انرژی و فعالیت ضد اکسیدانی، دو عمل فیزیولوژیکی مهم کیوتن است. هدف کلی تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف مکمل کیوتن بر توان هوازی، بی هوازی و برخی از شاخص های منتخب بیوشیمیائی ناشی از کوفتگی عضلانی تاخیری، و مقایسه آن در پسران ورزشکار و غیرورزشکار 15 تا 17 سال بود. به همین منظور از بین جامعه آماری در دسترس، 20 پسر ورزشکار ( 10 n = ) و غیرورزشکار ( 10 n = ) به صورت داوطلبانه ( با میانگین سن، قد و وزن به ترتیب 80 / 0 ± 30 / 16 سال، 6 / 0± 172 سانتی متر و 55 / 7 ± 76 / 62 کیلوگرم ) در این پژوهش شرکت کردند. طرح تحقیقی حاضر، به صورت پیش آزمون – پس آزمون بود که طی دو مرحله اجرا شد. مرحله اول : ابتدا، مقدار cc5 خون از ورید پیش آرنجی آزمودنی های هر دوگروه گرفته شد ( پیش آزمون 1 ). سپس پروتکل ایجاد کننده کوفتگی عضلانی تاخیری اجرا شد. 48 ساعت بعد، دوباره مقدار cc5 خون از ورید پیش آرنجی آزمودنی های هر دو گروه گرفته شد ( پس آزمون 1 ). سپس آزمون فالکنر ( پیش آزمون ) و بروس ( پیش آزمون ) اجرا شد. آزمون بروس، 25 دقیقه بعد از آزمون فالکنر اجرا شد. پس از پایان مرحله اول، دوره ی 14 روزه ی مکمل دهی کیوتن شروع شد. مرحله دوم : پس از پایان دوره ی مکمل دهی، مرحله دوم شروع شد که دقیقا مانند مرحله اول بود. نرمال بودن توزیع داده ها و همگنی واریانس ها، به ترتیب از طریق آزمون کلموگروف اسمیرنوف و لوین تائید شد. برای بررسی تفاوت در مراحل مختلف نمونه گیری، هم چنین تفاوت های درون گروهی و برون گروهی، به ترتیب از آزمون های repeated measure anova، t وابسته و مستقل استفاده شد. نتایج نشان دادند که مصرف 14 روزه ی مکمل کیوتن، منجر به کاهش سطوح سرمی ldh و ck ( شاخص های کوفتگی ) هر دو گروه شد، اما این کاهش معنادار نبود. هم چنین توان هوازی هر دو گروه افزایش پیدا کرد، اما این افزایش معنی دار نبود. اما مصرف مکمل کیوتن، منجر به افزایش معنادار توان بی هوازی هر دو گروه شد.
زینت آقائی علیرضا رمضانی
چاقی عمومی ترین بیماری متابولیک در جهان و عامل ایجادکننده بسیاری از بیماری هاست و با کاهش کیفیت زندگی همراه است. می¬توان انتظار داشت جامعه در آینده با رشد پیامدهای چاقی همچون سندرم متابولیک مواجه شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر6 هفته تمرین هوازی بر شاخص های سندرم متابولیک شامل لیپوپروتئین های کلسترولی کم چگال و پرچگال ،کلسترول تام، تری گلیسرید، قندخون ناشتا،تحمل گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، اندازه دورکمر، نسبت دورکمر به دورباسن و وزن دختران نوجوان بود. با توجه به هدف پژوهش20 نوجوان دختر غیرورزشکار با حداقل 2علامت سندرم متابولیک(hdl پایین و دورکمر بالا) با میانگین سن671/0±85/12سال و میانگین وزن51/11±45/79 کیلوگرم از میان 75 نفر با شاخص توده بدنی بالای صدک 90 از دانش آموزان مدارس راهنمایی شهر سنندج داوطلبانه انتخاب شدند و بصورت تصادفی به دوگروه10نفری تمرین هوازی و گروه کنترل تقسیم شدند.گروه تمرین هوازی به مدت شش هفته تمرین هوازی دویدن تناوبی باشدت 65 تا70درصد ضربان قلب بیشینه را انجام دادند و گروه کنترل در طول پژوهش در هیچ برنامه تمرینی منظمی شرکت نکردند.از آزمون تحلیل واریانس در اندازه های تکراری برای آنالیزداده ها در سطح معناداری 05/0p? استفاده شد.یافته ها نشان داد درگروه تمرین هوازی کاهش معنی دار در دورکمر(001/0p?) و نسبت دورکمر به دورباسن(001/0p?) بوجود آمد، اما در سایر شاخص ها تغییر معناداری مشاهده نشد. بنابراین می توان گفت تمرین منظم هوازی احتمالا اثر معناداری درکاهش برخی شاخص های خطرزای سندرم متابولیک دارد.
مهدی لطفی پور امیر حسین براتی
در این تحقیق 20 نفر دانش آموز پسر 18 - 15 ساله (قد4/6± 05/172 سانتی متر و وزن 51/0± 85/64کیلوگرم) هنرستان تربیت بدنی امام علی به صورت تصادفی به دو گروه مکمل ( 10 نفر ) و دارو نما (10 نفر) تقسیم شدند سپس تمرین هوازی به مدت 4 هفته اجرا گردید که در این مدت گروه مکمل، روزانه 3 عدد کپسول آلوئه ورا که هر کپسول حاوی 2 گرم آلوئه ورای خشک شده و گروه دارو نما 3 عدد کپسول حاوی دکسترین مصرف نمودند. جهت تعیین شاخص های آسیب سلولی از مارکرهای ck، ldh و crp استفاده شد و نمونه خونی 24 ساعت قبل و بعد از هر تست کوپر گرفته شد. برای توصیف آماری داده ها از میانگین و انحراف معیار و برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و برای مقایسه بین گروهی از آزمون تی مستقل استفاده شد. در صورت مشاهده نتایج معنادار از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد . سطح معنا داری 05/0? p بود .مصرف آلوئه ورا حین تمرینات هوازی باعث کاهش معنا دار ldh (درگروه مکمل کاهش 15 % نسبت به دارو نما داشت) و crp (در گروه مکمل کاهش 11% نسبت به دارو نما داشت) شد. ولی کاهش معنا داری در ck مشاهده نشد. (05/0? p). درمجموع یافته¬های تحقیق حاضر نشان داد ¬ آلوئه ورا باعث کاهش شاخص آسیب سلولی و التهاب سلولی شد. این نتیجه ممکن است بیانگر نقش ضد التهابی و آنتی اکسیدانی آلوئه ورا باشد.
علا فیضی پور امیر حسین براتی
قدرت انفجاری اندام تحتانی تحت تاثیر وضعیت بدنی افراد در یک زنجیره حرکتی بسته قرار دارد. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه قدرت انفجاری اندام تحتانی در افراد مبتلا به هایپرلوردوزیس، هایپرکایفوزیس و افراد سالم می باشد. تحقیق حاضر از نوع علی-مقایسه ای می باشد و نمونه های در دسترس تحقیق شامل 103 نفر از دانش آموزان پسر غیر فعال شهرستان آبیک با میانگین 66 کیلوگرم هستند که به صورت /18±6/ 173 سانتیمتر و وزن 53 /18±5/ 17 سال، قد 60 /19±0/ سن 29 هدفمند انتخاب شده و در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی های تحقیق هیچگونه علایم آسیب دیدگی در اندام تحتانی مانند شکستگی و جراحی در ستون مهره ها و لگن نداشتند. متغیرهای تحقیق شامل قدرت انفجاری اندام تحتانی به عنوان متغیر وابسته و قوس لوردوز کمری و کایفوز پشتی به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدند. قدرت انفجاری اندام تحتانی به وسیله آزمون پرش سارجنت و زوایای لوردوز کمری و کایفوز پشتی نیز به وسیله خط کش منعطف اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل کواریانس، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری استفاده شد.نتایج تحقیق نشان داد که در مقایسه قدرت انفجاری اندام تحتانی در گروههای سه p?0/05 گانه،گروه سالم به طور معناداری از عملکرد انفجاری بهتری در آزمون پرش سارجنت نسبت به گروههای اما بین دو گروه دیگر مبتلا به ناهنجاری، ،(p?0/ مبتلا به هایپرلوردوزیس و هایپر کایفوزیس برخوردار بود( 05 تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند در فرایند استعداد یابی مورد استفاده قرار گیرد
فاطمه حسن نسب عمران امیر حسین براتی
زمینه و هدف : درد حاد گردن، دردی است که در ناحیه گردن احساس می شود و برای مدت کوتاهی (کمتر از 3 ماه ) طول می کشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر بخشی دو روش درمانی فیزیوتراپی به همراه تمرین درمانی و استفاده از گردنبندطبی در کاهش درد و بهبود ناتوانی بیماران مبتلا به درد حاد گردن انجام شد . روش پژوهش: در این مطالعه 45 بیمارمراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی رازی شهر آمل با تشخیص درد حاد گردن به طور تصادفی در دو گروه درمانی فیزیوتراپی وتمرین درمانی (15نفر) و گروه گردنبندطبی(15نفر) و یک گروه کنترل قرار گرفتند . میزان ناتوانی گردن با (ndi) neck disability index ، درد گردن با مقیاس اندازه گیری درد (vas) visuale analogue scale قبل و بعد از درمان ارزیابی شدند . در گروه فیزیوتراپی و تمرین درمانی tensبا فرکانس 100 هرتز به مدت 20 دقیقه ، اولتراسوند با فرکانس 3 مگا هرتز و شدت w/cm² 5/0 به مدت 4 دقیقه و مادون قرمز به مدت 20 دقیقه انتخاب و 6 تمرین ایزومتریک توسط هر بیمار انجام شد. بیماران در گروه گردنبند طبی به استفاده از گردنبندطبی نوع semi-hard collar پرداختند . برنامه درمانی در هر دو گروه تجربی به مدت 3 هفته صورت گرفت . شرکت کنندگان گروه کنترل به انجام کارهای روزمره خود پرداختند و صرفا برای مقایسه با گروه تجربی بکار برده شدند . همچنین از آزمون های همگونی واریانس ، آنالیز واریانس یکطرفه و شفه در سطح p<0/05 برای مقایسه بین میانگین ها و تجزیه وتحلیل نتایج استفاده شد . یافته ها : میانگین ناتوانی (ndi) در گروه فیزیوتراپی وتمرین درمانی از 96/18±06/50 به 24/19±66/30 ودر گروه گردنبندطبی از 33/21±60/51 به 15/27±06/33 و در گروه کنترل از 65/16±86/ 50 به09/16±26/50 کاهش یافت . میانگین شدت درد (vas) در گروه فیزیوتراپی و تمرین درمانی از 96/1±80/7 به 97/1±80/4و درگروه گردنبندطبی از 79/1±66/8 به 84/2±40/5 ودر گروه کنترل از79/1±93/7 به 01/2±06/6 کاهش یافت.اختلافی بین دو گروه درمانی از نظر میزان کاهش درد حاد گردن وجود نداشت نتیجه گیری : این مطالعه نشان داد که بین دو روش درمانی فیزیوتراپی به همراه تمرین درمانی و گردنبندطبی در بهبود ناتوانی و کاهش درد حاد گردن بیماران مبتلا به درد حاد گردن تفاوت معنادار وجود نداشت و هر دو روش در کاهش درد حاد گردن موثر بودند.