نام پژوهشگر: غلام رضا ذکیانی
فهیمه بیگ امیر عباس علیزمانی
چکیده ارتباط میان ایمان و عقل متفکران بسیاری را چه در مغرب زمین و چه در میان متفکران اسلامی به خود مشغول داشته است، از جمله این متفکران غزالی و پاسکال هستند. غزالی بر برتری ایمان بر تعقل معتقد بود و داور نهایی را دین و ایمان می دانست چرا که باور داشت به واسطه براهین و استدلال های عقلانی نمی توان ایمان را توجیه کرد، حتی اگر چنین کاری هم انجام شود، این ایمان عقل زده است و نمی تواند به ما کمک کند. به همین دلیل غزالی بر جنبه کشف و شهودی ایمان تأکید دارد، هر چند در این میان منکر عقل نیز نیست و آن را به منزله ابزاری در خدمت دین و ایمان معرفی می کند. پاسکال نیز همچون غزالی از برتری ایمان بر عقل سخن می گوید، و تأکید می کند براهین و استدلال های عقلانی همچون ابزاری هستند که انسان را در رسیدن به این امر کمک می کنند هر چند کافی نیستند؛ و در نهایت به این نتیجه می رسد که باورهای دینی موافق عقل هستند. غزالی دیدگاه های خود در مورد عقل و ایمان را متناسب با مواضع کلامی خاص خود که به اشاعره بسیار نزدیک است مطرح می سازد و بر همین اساس بیشتر بر جنبه های عقلانی تأکید می ورزد اما پاسکال به سبب اعتقاد به مسیحیت کاتولیک بر جنبه های ایمانی تأکید بیشتری دارد. اما آن چه اهمیت دارد این است که نمی توان نقش عقل و برهان را در استحکام پایه های ایمان نادیده گرفت. بنابراین مبانی ایمانی از دیدگاه عقل نیز قابل توجیه است و کسی که به ایمان روی می آورد ضرورتی ندارد که حکم به درماندگی عقل کند و برناکارآمد بودن آن تأکید ورزد. در باب شرطیه نیز، به احتمال زیاد پاسکال در مطرح ساختن آن از غزالی تأثیر پذیرفته است، ولی نکته اصلی این-است که هیچ کدام شرطیه را به صورت استدلالی مستقل مطرح نساختند، بلکه غزالی به منظور پاسخگویی یه ملحدان و زنادقه در باب حقانیت دین و معاد آن را به صورت بحثی جدلی مطرح ساخته است، پاسکال نیز به منظور اثبات وجود خدا در افرادی که به حالت تعلیق حکم رسیده اند به این استدلال تمسک می جوید. کلید واژه ها: ایمان، عقلانیت، شرطیه، ایمان گرایی، دل، محمد غزالی و بلزپاسکال.
حسین علوی آزاد احمدعلی حیدری
عصاره و چکیده مسائل مورد توجه در این پژوهش عبارت است از: 1- آیا آنچه که آقای سروش به عنوان راه حل مشکلی که به زعم ایشان گریبان اخلاق را گرفته، بیان داشته اند، اساساً راه حلی فلسفی است؟ بدین معنی که ایشان ابتدا مشکلاتی را در ساحت فلسفه اخلاق طرح کرده و سپس به درمان آن اقدام می کنند. این تحقیق بر آن است که راه حل مطروحه ایشان را از این منظر که؛ آیا چنین راه حلی در ذیل مسائل فلسفه اخلاق می گنجد یا نه مورد واکاوی قرار خواهد داد. 2- زمینه های فکری ای که آقای سروش را به ارائه چنین نگاهی به مقوله اخلاق کشانده کدامند؟ در بیانی گویاتر؛ آیا آنچه به عنوان نظرات شخصی آقای سروش در دو رساله اخلاقی مذکور مطرح گشته، ماحصل تاملات شخص ایشان است یا بازگویی آراء گروهی از فلاسفه مغرب زمین؟ 3- بیان آراء ایشان تا چه حد تابع اصول متعارف یک پژوهش علمی یا در عبارتی گویاتر؛ تا چه حد تابع ضوابط اخلاق پژوهشی است؟ 4- چه نسبتی میان فلسفه اخلاق آقای سروش و مسلّمات وحیانی دین مبین اسلام وجود دارد؟ 5- جامعه ای که مبادی اخلاقی مورد نظر آقای سروش را فراراه خود قرار دهد نهایتا به کجا خواهد انجامید؟ یا به عبارتی؛ مختصات اوتوپیای اخلاقی آقای سروش کجاست؟
بهناز باقری غلام رضا ذکیانی
در این پایان نامه ابتدا به بررسی تئوری مطابقت و سپس اشکالات آن پرداخته و آن گاه نظریات «نفس الامر» و «صادق ساز» را در پرتو تئوری مطابقت مورد بررسی قرار داده ام. پس از معرفی این دو نظریه، به بحث چگونگی صدق انواع گزاره های سالبه، موجه، کلی و زمانی به واسطه ی این دو تئوری پرداخته ام و به انواع راه حل هایی که این دو تئوری برای پشتیبانی صدق این گزاره ها آوردند، اشاره کرده ام و در پایان ایده هایی برای مقایسه این دو نظریه آورده ام.