نام پژوهشگر: جهانگیر مسعودی
زهرا آل سیدان جهانگیر مسعودی
چکیده ندارد.
مهدی شریفی محمدصادق واحدی فرد
اخلاق چنان که می نماید دانشی است که به بایدها و نبایدهای رفتار فردی انسان می پردازد؛ و سیاست علمی است که درباره ی یک گروه یا همه ی افراد یک جامعه بحث می کند. شاید به همین خاطر است که برخی معتقد شده اند که اخلاق و سیاست ارتباطی بایکدیگر ندارد، یا نباید داشته باشند. اندیشمندان یونان باستان از جمله ارسطو متونی را در این باره از خود به یادگار گذاشته اند. اکنون سوال اصلی تحقیق، این است که «ارسطو مناسبات اخلاق و سیاست را چگونه و با چه استدلالی برقرار کرده است؟» و نیز این که «آیا ارسطو در این پیوند یکی را بر دیگری ترجیح داده است یا خیر؟». این تحقیق برای این که رابطه اخلاق و سیاست را از منظر ارسطو تبیین نماید، پس از ارائه ی تصویری از دو مقوله ی اخلاق و سیاست، با روش تحلیل کیفی متن، نخست به نگاه سیاسی ارسطو به اخلاق پرداخته و سپس با استناد به دیدگاه های او در کتاب سیاست، به دنبال اثبات نگاه اخلاقی ارسطو به سیاست می باشد. آنچه این تحقیق بدان دست یافته است این است که: در فلسفه ی ارسطو، اخلاق به دو معنا به کار می رود، یک معنای عام و یک معنای خاص. از آنجا که در معنای عام، حکمت عملی ارسطو شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن می شود، می توان گفت وی سیاست را تابع اخلاق می داند. اما در معنای خاص چون مراد وی همان اخلاق در ابعاد فردی است، یعنی دانشی که از بایدها و نبایدها و خیر فردی بحث می کند. به این معنا می توان قضاوت آنانی که اخلاق را تابع سیاست می دانند صحیح به شمار آورد. چون در اولی خیر فرد و در دومی خیر افراد حاصل می شود. چنین است که با تفکیک دو معنای عام و خاص از اخلاق، هر دو نتیجه گیری صحیح به نظر می آید و از این منظر است که می توان گفت: در اندیشه ی ارسطو، اخلاق و سیاست، هر دو، ترجمان یکدیگرند.
مهدی لاجوردی کاظم علمی سولا
بحث ما در این رساله بررسی و نقد نظریه مطابقی صدق از منظر فرگه، راسل، ویتگنشتاین متقدم و متأخر و فلسفه ی صدرایی می باشد. راسل و ویتگنشتاین متقدم، هر دو قائل به نظریه ی مطابقت هستند، با این تفاوت که راسل عقیده و تصور را موصوف صدق قلمداد می کند، ولی ویتگنشتاین متقدم زبان را. علی رغم تفاوت های بنیادین، فرگه، ویتگنشتاین متقدم و متأخر و فلسفه ی صدرایی ( با آن برداشتی که از آن شده است)، تصور را به عنوان علم و یا متعلّق آن ردّ می کنند. فرگه، ویتگنشتاین متأخر و فلسفه ی صدرایی، در انکار هر گونه تعریف از صدق؛ نیز با هم مشترک اند. اهمیت دادن به زبان از سوی فرگه و ویتگنشتاین ها و مبنا شمردن علم حضوری از سوی فلسفه ی صدرایی، تمایز عمده ی این دو نحله ی فکری است. نظریه ی بازی های زبانی ویتگنشتاین متأخر و نظریه ی اضطرار عقل طباطبائی که هر دو منکر ضرورت هستند، نمایانگر اشتراک عمیق این دو فیلسوف از دو دنیای متفاوت است.
فاطمه فرح بخش مرتضی حسینی شاهرودی
بحث درباره ی زبان دین به معنای خاص آن ( چگونگی اتصاف خداوند به صفات و افعال) از دیرباز مورد توجه متفکران مسلمان و غیرمسلمان بوده است. ارائه ی رویکردهایی متفاوت هم چون رویکرد تمثیلی، سلبی، تأویلی و نمادین به گزاره هایی که صفاتی انسان وار از خداوند ارائه می دهند گواه بر این مطلب است.از این میان پل تیلیش فیلسوف و متکلم معاصر آلمانی زبان دین را تماما نمادین دانسته و قائل به تحویل ناپذیری نماد است به این معنا که نمادها قابل ترجمه به زبان حقیقی نیستند و تنها مواجه ی انسان با امر مطلق را امکان پذیر می سازند. در مقابل علامه طباطبایی فیلسوف واندیشمند مسلمان زبان دین را ترکیبی از تمثیل، تشبیه، کنایه و نوعا رمز می داند که این زبان قابل ترجمه به زبان حقیقی است به این معنی که این صفات بین انسان و خداوند به نحو مشترک معنوی هستند و انسان می تواند در حد توان خود این صفات را بفهمد . در مقایسه ی این دو دیدگاه روشن می شود که نظریه ی نمادین دانستن زبان دین راه شناخت خدا را بر انسان می بندد و به تعطیل عقل منجر می شود در حالی که اشتراک معنوی صفات بین خدا و انسان می تواند، هرچند به میران کم، ما را در شناخت خداوند یاری کند.
محجوبه شریعتی سرچشمه هادی وکیلی
سیر فلسفه و عقلانیت در هر جامعه ای ، بخش عمده ای از تاریخ تفکر آن سرزمین را در بر می گیرد و بررسی آن کمک شایانی به درک بهتر تاریخ سیاسی و اجتماعی جواامع می کند فلسفه در ایران فراز و نشیب های متعددی را ÷شت سر گذارده و تشکیل انجمن ها و موسسات فلسفه پژوه یکی از مشخصه ها و ابعاد فلسفه در تاریخ معاصر ایران بوده است . در دوراه سلطنت محمدرضا پهلوی (1320-1357ش)حوادث گوناگونی در حال شکل گیری و گسترش بود که از آن جمله سنت گرایی در ایران می باشد. این جریان علاوه بر ساحت های گوناگون، در دورن انجمن شاهنشاهی فلسفه، رشد اصلی خود را یافته و توانست به جریانی ادامه دار در ایران تبدیل گردد. در این پایان نامه تاریخچه، اعضا، اقدامات و جهت گیری های سیاسی، فرهنگی و علمی انجمن شاهنشاهی فلسفه در فاصله سال های 1353- 1357 ش به عنوان نهادی سنت گرا که با مدیریت سید حسین نصر و با حمایت حکومت پهلوی تاسیس شده، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
مریم قلاسی محمد کاظم علمی
هلیه بسیطه به معنای قضیه ای که محمول آن وجود است، یکی از مسائل فلسفی و چالشهای مهم در متافیزیک است. این نوشتار علاوه بر فراهم ساختن زمینه ی مطالعه تطبیقی آراء ملاصدرا و برخی فلاسفه غرب به بررسی و ارزیابی برخی مسائل فلسفه دین از جمله برهان وجود شناختی و برهان جهان شناختی می پردازد، و شامل پنج فصل به این شرح می باشد: فصل اول به مقدمه و کلیات اختصاص دارد. فصل دوم مسأله هلیه بسیطه را از دیدگاه ملاصدرا مورد بحث قرار می دهد. در فصل سوم آراء کانت، فرگه و راسل در مورد این مسئله مطرح می شود. در فصل چهارم ادله ملاصدرا و این فیلسوفان غربی به صورت مقایسه ای مورد توجه قرار می گیرد. فصل پنجم به بحث در مورد برهان وجود شناختی و برهان جهان شناختی اختصاص دارد وتأثیر نظریات این فیلسوفان در مورد هلیه بسیطه را دراین براهین مورد بحث و بررسی قرار داده است.
زهره قادری جهانگیر مسعودی
مطهری در بحث از رابطه ی خداوند با جهان، با توجه به ضرورت هایی که خود او به عنوان مبنا قلمداد نموده است؛ سعی در نزدیکتر شدن هر چه بیشتر دیدگاهش به دیدگاه قرآن داشته است. لذا در جای جای مباحث خود کوشیده تا گفتار خود را علاوه بر صورت منطقی با آیات قرآن نیز مستند کند. در این رساله کوشش شده تا با بررسی مراتب و مبناهای مورد توجه در بحث رابطه ی خداوند با جهان (علیت، توحید افعالی، آفرینش و مشیّت و تقدیر الهی) از دیدگاه مطهری به بررسی نظر قرآن پرداخته و در نهایت مطابقت آن دو به اثبات برسد. در نتیجه، دو محور اصلی، یعنی قرآن و آراء مطهری بخش عمده ی رساله را شامل می شود. در قسمت پایانی نیز این نتیجه به دست آمده است که دیدگاه مطهری با نظر قرآن مطابقت تام و تمام دارد.
اسدالله زنگویی بختیار شعبانی ورکی
فلسفه آموزش و پرورش
سیما ترابی دشت بیاض جهانگیر مسعودی
بسم الله الرحمن الرحیم حسن وقبح اخلاقی ازدیدگاه خواجه نصیرالدّین طوسی(رحمه اللّه علیه) و علاّمه طباطبایی(رحمه اللّه علیه) حسن وقبح اخلاقی که به فعالیتّهای ارادی انسان اختصاص دارد، منشاء صدور امر و نهی اخلاقی است. فلاسفه ی اخلاق بحثهایی بسیار طولانی در خصوص منشاء و واقعیّت آن داشته اند. خواجه نصیر الدّین طوسی(رحمه اللّه علیه) به عنوان یک فیلسوف بزرگ معتقد است که حسن و قبح اخلاقی یک امر قراردادی می باشد و در نزد او ملاک تشخیص حسن و قبح اخلاقی «توافق عقلا» است. علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی(رحمه اللّه علیه) در «حسن و قبح اخلاقی» نظریّه ی بدیعی دارند. در نظر ایشان «حسن و قبح اخلاقی» از اعتبارات ذهنی است. بر طبق نظر ایشان ملاک تشخیص «حسن و قبح اخلاقی» «ملائمت و منافرت با طبع است.» دین با بالا بردن توان فطرت برای تشخیص اخلاقیّات به انسان کمک می کند و نیز از طریق ترمیم ناتوانی های او به یاریش می شتابد و این دو دیدگاه می توانند به اشتراکاتی برسند.
مهدی صدفی سید مرتضی حسینی شاهرودی
پژوهش حاضر درصدد بررسی ادراک حسی از نظرگاه ابن عربی با روش پدیدارشناسی است. روش پدیدارشناسی با به کارگیری اصول خود، سودای آن دارد که بنیان های امر حسی را بررسی کند تا اصالت آن در ادراک را نشان دهد. سعی شده در این پژوهش تأکید ویژه ای بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر بشود و براساس آن نحوه تقرب بی واسطه انسان به وجود بررسی شود. ادراک حسی از مهم ترین ادراکات انسانی است که به خاطر سرشت عقلی فلسفه در فرهنگ ما، اصولاً مورد بی مهری قرار گرفته است. از طرفی، با توجه به گشوده بودن بی واسطه آن با جهان خارج، نقشی محوری در فرآیند ادراک بازی می کند. ادراک شهودی نوع متعالی ادراک حسی است که باید مورد بحث قرار گیرد و از مهم ترین کسانی که به تحلیل زوایای ادراک شهودی پرداخته است و خود نیز از این ادراک بهره های فراوان برده، محیی الدین ابن عربی است. از طرفی دیگر روش پدیدارشناختی با محوریت اصل بازگشت به خود اشیا در نظر دارد که بدون هیچ تفسیری ذات شیء را برانگیزاند و مورد ادراک قرار دهد. در واقع پدیدارشناسی حضوراً و شهوداً نحوه ادراک را تجربه کردن می باشد. بنابراین هم از حیث روش و هم رهیافت با موضوع ما سنخیت دارد. به دیگر سخن، این روش، با التفات به ذات سرآغازین اشیا و حرکت به سوی آن ها می آغازد تا آن ها پدیدار شوند و از درون همین پدیدارهاست که ذات «حسی بودن» خود را به تدریج نشان می دهد. به تعبیر دقیق تر، تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی به منظور واکاوی ادراک حسی-شهودی در تقرب بی واسطه به وجود و چگونگی حضور و غیاب آن می باشد. غایت کاربست این روش این است که با روی آوردن به ادراک عقلی به عنوان ادراک با واسطه یا ادراکی که «چیزی را به جای چیزی دیگر می گیرد» زمینه ای را فراهم کند تا در پیکار و دیالکتیک بین این دو ادراک، ناپوشیدگی، باواسطه بودن و پرده پوشی عقل و بی واسطه و سره بودن به مثابه حیات زیسته «حس» در قرب و جوار وجود اشیا، بیش از پیش نمایان شود. جای خرده گیری بود اگر بخواهیم از روش و متدولوژی عقلی برای بخش بندی این پژوهش کمک گیریم به همین دلیل از امکانات روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی کمک گرفتیم و محور تقسیمات خود را بر «زبان» گذاشتیم. این نوع آوری ما در تقسیم زبانی، هم با روح عرفان سازگاری بیشتری دارد و هم به فراخور پدیدارشناسی هرمنوتیکی است. از همین رو، خلاف عقل و منطق و به دلیل وسعت وجود زبانی که پذیرنده تناقضات نیز می باشد، بررسی «حس» در عرفان ابن عربی را در دو بخش تدارک دیدیم: در بخش اول از ادراکات انسانی که طریق تقرب به وجود هستند سخن گفتیم. این انسان با زبان خود که مناسبت تامی با وجود دارد می تواند از هستی خود سخن گوید تا با ادراکی بی واسطه و سره گشوده به وجود حق تعالی باشد. زیرا در عالم تنها انسان است که از عدم به وجود نیامده و هستی او ازلی و ابدی است و زبان گویای حق تعالی می باشد. در بخش دوم به رخداد هستی اشاره می شود. جایی که با فروپاشی مناسبات انسانی، زبان به سکوت دعوت می شود. در این جا، زبان پای بست های وجودی خود را در تزلزل می بیند و در آستانه عدم درنگ می کند و می ایستد. بنابراین، طریقه ما در این پژوهش، روش و رهیافت پدیدارشناسی هرمنوتیکی در روی آورندگی به «حس» در گشوده ترین حالات او به هستی است.
زهرا برغمدی جهانگیر مسعودی
چکیده: وحی مفهومی بنیادین در ادیان وحیانی دارد و در همه این ادیان، به شکل واحدی مطرح نشده است. در مسیحیت کنونی از وحی به تجلی خدا در حضرت عیسی(ع) و القای حقایقی از جانب خدا تعبیر شده است. در مقابل در اسلام گونه ای خاص از وحی محوریت دارد که همان قرآن است. سه دیدگاه در باب سرشت وحی در کلام جدید مطرح است: دیدگاه گزاره ای، دیدگاه تجربه دینی و دیدگاه افعال گفتاری. طبق دیدگاه نخست، وحی گونه ای از حقایق است که خدا یا فرشته وحی بر پیامبر القا می کند و این حقایق صورت زبانی ندارند. بر اساس دیدگاه تجربه دینی، وحی مواجهه پیامبر با خداست و پیام وحی در حقیقت، گزارش و تفسیر پیامبر از این مواجهه است. و طبق دیدگاه افعال گفتاری اولاً، خداوند جملاتی معنا دار را از زبان خاص بر پیامبر عرضه می دارد، ثانیاً، این جملات مضمون خاصی از قبیل امر نهی و اخبار دارند، ثالثاً، خدا با این جملات، پیامبر و یا دیگران را به کارهایی وامی دارد. سروش و شبستری در بیان سرشت وحی سعی می کنند که آن را بر طبق دیدگاه تجربه دینی مطرح کنند، طبق این دیدگاه دیگر حقایقی بر پیامبر القا نمی شود، بلکه وحی گونه ای تجربه دینی و مواجهه-ای است که میان خداوند وپیامبر واقع شده و آنچه به عنوان پیام وحی نام برده می شود توصیف و تفسیری است که پیامبر بر اساس پیش فرض ها و پیش فهم های خود برای دیگران مطرح می کند. دستگاه معرفتی سروش و شبستری بر چند مبانی از قبیل: نظریه نومن و فنومن کانت، تجربه گرایی شلایر ماخر، زبانشناسی ویتگنشتاین و هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر، استوار است. لذا هر نقد و ایرادی که بر این مبانی با تمام مختصات و نتایجش وارد شود بر سروش و شبستری هم وارد است. و نیز مستندات درون دینی از قرآن و روایات روشنگر این مطلب می باشد که دیدگاه تجربه دینی مورد قبول نمی باشد. کلید واژه: وحی، دیدگاه گزاره ای، دیدگاه تجربه دینی، دیدگاه افعال گفتاری
لیلی یوسفی ابدال آبادی عزیزالله فیاض صابری
یکی از مسایلی که از دیر باز تاکنون از مباحث جدی و مناقشه برانگیز نزد متفکران معاصر، از جمله فلاسفه و اصولیین و به ویژه متکلمان بوده است مسأل? حسن و قبح در افعال شخص عاقل – به ویژه انسان- است. گذر زمان و طرح دیدگاه های جدید دربار? اخلاق و فلسف? اخلاق، ضرورت و اهمیت این مسأله را پیش از پیش نمایان می سازد. پرسش اصلی این است که آیا حسن و قبح عقلی است یا شرعی؟ منظور از عقل، عقل نظری است یا عقل عملی؟مشهور است که عدلیه، هوادار عقلانیت حسن و قبح افعال و اشاعره پیرو شرعی بودن حسن و قبح افعال می باشند. در تاریخ تفکر مسلمانان، معانی متفاوتی برای حسن و قبح بیان شده است: 1- کمال و نقص 2- ملایمت و منافرت با نفس 3- استحقاق مدح و ذم. دو معنای نخست مورد اتفاق اشاعره وعدلیه و معنای سوم مورد اختلاف آنها می باشد. قاعده حسن و قبح ذاتی، در حل و فصل بسیاری از مسائل کاربرد دارد. مباحث ملازمات و استلزامات عقلی در اصول فقه، جاودانگی و پایداری ارزش های اصیل انسان در علم اخلاق و مسائل مهم کلامی، از جمله: وجوب تکلیف، حسن عقاب الهی، لزوم بعثت انبیا، قاعده ی لطف و... به این مسئله مبتنی اند. محور پژوهش حاضر این است که، معانی اجماعی و مورد اختلافی در معنای حسن و قبح را بیان کرده و مراد از ذاتی و عقلی بودن این مسأله، دلائل قائلین و منکرین حسن و قبح و آثار و نتایج آن را از نظر متفکرین معاصر- آقایان، سبحانی، مظفر و مصباح- بیان کنیم.
علی فتحی تلگرد محمد کاظم علمی سولا
در این پایان نامه کتاب سواد العین فی حکمه العین اثر شمس الدین محمد بن احمد خفری مورد تصحیح وتحقیق قرار گرفته است. این اثر یکی از آثار مهم خفری دانشمند قرن دهم هجری قمری میباشد که حواشی او بر شرح حکمه العین میرک بخاری است.خفری دارای آثار متعددی در زمینه های مختلف دانش است که در مقدمه تحقیق به آنها اشاره شده است. تعلیقه بر شرح تجرید ملاعلی قوشجی، حواشی بر شرح حکمه العین میرک بخاری، الأسفار الأربعه، تحقیق الهیولی،التکمله فی شرح التذکره(در هیئت)، تفسیر آیه الکرسی و مراتب الوجود از جمله آثار اوست.کتابی که در این تحقیق به تصحیح آن پرداخته شده است از آثار مهم در فلسفه می باشد که مورد توجه حکما اسلامی قرار گرفته وسی و یک نسخه از آن در کتابخانه های عمومی کشور نگهداری می شود. دو تن از حکمای پس از خفری بر این اثر حاشیه نگاشته اند که عبارتند از ملاشمسای گیلانی وآقاجمال خونساری.خفری در این اثر به حواشی استاد خود یعنی صدرالدین دشتکی بر شرح میرک بخاری نیز نظر دارد و در موارد متعددی از آن مطلب نقل می کند و به بررسی آن می پردازد.وی در این اثر برخی نظرات ابتکاری و بدیع خود را بیان می دارد که از مهمترین آنها دیدگاه وی در باره وحدت وجود است که بحث مفصلی درباره آن دارد.
سمیه محمدی سرخ بوزی مرتضی حسینی شاهرودی
در عرصه ی اندیشه بحث رویارویی مکاتب بشری و الهی از جمله مسائل مهم می باشد در این راستا پژوهش ذیل سعی دارد به بیان کیفیت ارتباط اومانیسم با اسلام که هردو پیروان بسیاری دارند، بپردازد و اصول همگن و ناهمگن آن ها را بررسی نماید. از جمله مباحث مهم این دو رویکرد بررسی موقعیت انسان و توانایی هایش از جمله عقل است. اومانیسم سکولار که قسیم اومانیسم دینی و دین اومانیستی است این تأکید را تا حد حذف خدا و جایگزینی انسان به جای او پیش می برد. مسلم است که اسلام انسان محوری بدان معنا را نمی پذیرد چون اسلام دینی توحیدی است که در رأس آن خدامحوری است اما شأن انسان را تا مقام جانشینی خداوند بالا می برد که در عین حال فرع وجود خدا است. اسلام معتقد به کرامت ذاتی و اکتسابی انسان است. هر دو بینش بر لزوم به کارگیری توانایی های انسان و بهره برداری از دنیا و مواهبش تأکید وافر دارند، تفاوتشان تنها به شدت و ضعف انواع گرایش های آن ها است. بنابراین رابطه ی آن ها عموم و?خصوص من وجه است.
تکتم مشهدی سید مرتضی حسینی شاهرودی
این پژوهش به بررسی مساله جایگاه عقل در دین می پردازد که یکی از بنیادی ترین مباحث فلسفه دین است. دیدگاه های متعددی همچون (ایمان گرایی، عقل گرایی حداکثری، عقل گرایی انتقادی) در این زمینه مطرح شده است. در پژوهش حاضر با نقد این گونه دیدگاه ها این نتیجه اخذ می شود که عقل و نقل در کنار هم و با هم معرفت شناسی دین را تامین می کنند. با توجه به نیازمندی دین به عقل در مقام اثبا ت و ثبوت می توان گفت که تعارض بین این دو معنی نخواهد داشت و در صورت وجود تعارض ظاهری، عقل توان تخصیص نقل رادارد. کارکردهای عام و خاص عقل در سه حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام در تعیین حدود و جایگاه عقل نقش بسزایی دارد.
سید مجید میردامادی احد فرامرز قرامکی
موضوع رساله ی حاضر، رابطه ی مفهوم ومطابق آن، ازحیث وحدت وکثرت است. برمبنای وحدت مفهوم ومصداق ولحاظ ذاتی یا عرضی بودن مفهوم نسبت به مصداق، مفهوم ومصداق دروحدت وکثرت، مختلف می شوند. مهمترین پرسش هایی که دراین پژوهش به آنها پاسخ داده می شود، عبارتند از: 1-آیا وحدت مفهوم از وحدت مصداق حکایت دارد؛ 2-آیا کثرت مصداق، مستلزم کثرت مفهوم است؛ 3-آیا وحدت مصداق مستلزم وحدت مفهوم است؛4-آیا کثرت مفهوم، ازکثرت مصداق، حکایت دارد. تاکنون اگرچه امتناع انتزاع مفهوم واحد ازمصادیق متباین ونیزانتزاع مفاهیم کثیرازمصداق واحد، مفروض دانسته شده وازمبادی اثبات مسائلی قرارگرفته؛ ولی رابطه مفهوم ومصداق ازحیث وحدت وکثرت، تبیین نشده است. تحقیق دراین مساله، دراصول ومسائل فلسفی وعرفانی تاثیر مستقیم دارد و هدف اصلی این تحقیق، مساله ی توحید است. روش انجام تحقیق، تحلیل مفهومی، روی آورد تحلیلی- منطقی وتحلیل گزاره ای است. مهمترین نتایجی که این پژوهش به آنها دست یافته، عبارتند از: 1-وحدت مفهوم ذاتی، ازوحدت مطابق آن، حکایت دارد؛ 2-کثرت مفهوم ذاتی ، ازکثرت مطابق آن حکایت دارد، همان طور که کثرت مطابق خارجی مفهوم ذاتی، مستلزم کثرت مفهوم است؛ 3- وحدت مفهوم عرضی ،از وحدت معروض، حکایتی ندارد وکثرت معروض، مستلزم کثرت آن مفهوم نیست؛ 4- مفهوم واحد نمی تواند ازهمه ی حقیقت خارجی حکایت نماید؛ بنابراین مفاهیم کثیر،ازوحدت مصداق وجود، انتزاع می شوند؛ 5- مهمترین نتایج فرضیه های تحقیق،توحید ذاتی ،توحید صفاتی و توحید افعالی است.
زهره مهشاد سید مرتضی حسینی شاهرودی
سودگرایی اخلاقی یکی از نظریه های نام آشنای حوزه ی اخلاق هنجاری به شمار می-آید که دیر زمانی است در فهرست مکاتب فلسفی، به عنوان یک نظام اخلاقی تأثیرگذار و کارآمد، خودنمایی می کند و ذائقه ی فلسفی بسیاری را به خود مجذوب ساخته است. از مفاهیم بنیادین این نظریه، «مفهوم سود و منفعت» می باشد که این تحقیق درصدد برآمده تا با بررسی جایگاه این اصطلاح در آرای اخلاقی دو فیلسوف برجسته- جان استوارت میل و علامه محمدحسین طباطبایی- به تبیین وجوه اشتراک و افتراق آن در قالب سئوالات اساسی بپردازد. بر این اساس، استوارت میل با تحلیلی لذت گرایانه از مفهوم منفعت، آن را شالوده ی ارزش های اخلاقی معرفی می کند و معیار فعل اخلاقی را سود و زیان عمومی می داند. در مقابل، علامه طباطبایی با تحلیلِ روان شناختی- فلسفی، انسان را موجودی «استخدام گر» توصیف می دارد و بر این باور است که دین و آموزه های آن می تواند رابطه ی میان منفعت شخصی و منفعت اجتماعی را تبیین کند و تعارض آن را اعتدال -بخشد.
نجمه خراشادی زاده جهانگیر مسعودی
پایان نامه پیش رو، بررسی افکار دو فیلسوف شرق وغرب (ابن سینا و توماس آکوئیناس)، درباره رابطه عقل و دین است. برای ورود به بحث رابطه عقل ودین ابتدا تعریفی از عقل و دین، از نظر آن دو، ارائه می گردد. ابن سینا قائل به عقل نظری و عقل عملی است که عقل عملی در اعمال مستلزم تامل ،مبدء حرکت و عمل است . ابن سینا معتقد است که عقل و وحی، در گزاره های خود بر هم منطبقند. به تعبیر دیگر، گزاره های عقل مورد تأیید وحی است؛ و بایدها و نبایدهای وحی با عقل قابل تائید و اثباتند. حتی عقل خدمتگزار و ابزار وحی دانسته می شود. این تطابق عقل و وحی در نظر ابن سینا استثنائاتی دارد، و آن در مسائلی همچون مسأله معاد جسمانی و همچنین مسأله قِدَم عالم است. این نوع گزاره ها عقل گریزند. به اعتقاد او قضیه ای که عقل ستیز باشد وجود ندارد. او تعارض میان عقل و دین را ظاهری می داند. توماس آکویناس که بسیار متأثر از ابن سینا می باشد، در تعریف عقل بیان می دارد که: منظور از عقل، عقلی است که امور روزانه را تدبیر و امر معاش را سامان می دهد. او در تعریف وحی معتقد است که منظور از وحی آئین مقدس مسیح است که شامل بایدها و نبایدهایی می باشد که عمل به آنها سعادت را بدنبال دارد. در بیان رابطه عقل و دین ، توماس هم به تطابق و تعامل آنها معتقد است و او هم گزاره های دینی را عقل پذیر می داند. اما برای آنها استثنائاتی قائل است که از آن جمله در باب تثلیث توماس معتقد است که وحی به تثلیث حکم می کند و حال آنکه عقل به توحید و وحدانیت دستور می دهد. توماس را بیشتر از آنکه یک فیلسوف بدانیم می توانیم یک متدین بخوانیم زیرا که در مقام تعارض عقل و دین، احکام وحی را یقینی می داند و گویی عقل را بعنوان وسیله برای توجیه دین معرفی می کند. از نظر توماس هم تعارض عقل و دین ، یک تعارض ظاهری است یعنی این که در واقع تعارضی میان آن دو وجود ندارد. ا ز نظر او نیز راه حل تعارض، تأویل می باشد. لذا دراین باب بسیار متأثر از ابن سیناست. در این تحقیق بعد از بیان تفکرات و آراء توماس و ابن سینا، نگاهی تطبیقی به موضوع خواهیم داشت.
مهین فرخ زادگان محمد کاظم علمی سولا
فارابی و کانت به عنوان دو اندیشمند مهم در فلسفهی اسلامی و غربی دارای نظریات خاصی در بحث فضیلت، سعادت و کمال میباشند. پایاننامهی حاضر نظریات این دو فیلسوف را ابتدا هر یک به نحو جداگانه مورد بررسی و سپس مورد مقایسه قرار داده است. از نظر فارابی، فضیلت و سعادت هر یک دلالت بر کمال میکنند، به گونهای که انسان از طریق اکتساب کمال اول (فضیلت)، به مرتبهی کمال ثانی (سعادت) نائل میشود که این سعادت قصوی و کمال نهایی انسان در نظر گرفته میشود. از نظر کانت فضیلت، ارادهی نیک و خیر مطلقِ مطابق با تکلیف در نظر گرفته میشود که سعادت به عنوان خیر مشروط، تنها با ضمیمه شدن به این ارادهی نیک ارزش اخلاقی مییابد،کمال از نظر وی از پیوند فضیلت و سعادت اخلاقی حاصل میگردد، از این رو ماهیتاً با سعادت فرق میکند. این دو به رغم تعلق داشتن به دو حوزهی فلسفی متفاوت، و اختلاف نظر در امور گوناگون، در مباحث خاصی نیز نظریاتی عرضه کردهاند که تا حدودی به هم متقاربند، از جمله: خیر بودن فضیلت، سعادت و کمال. دلالت داشتن فضیلت و سعادت برکمال. اعتقاد به اختیار به عنوان پیش فرضِ تحقق سعادت و کمال. رابطهی علیت میان فضیلت و سعادت.
مجید علی آبادی جهانگیر مسعودی
یکی از تاثیر گذارترین فیلسوفانی که در تاریخ فلسفه حضور پیدا کرده است فیلسوف شهیر آلمانی ایمانوئل کانت است. کانت فلسفه را متوجه خویش کرد و به آن هویتی نقدی داد. و از حدود و توانایی ذهن بشر پرسش نمود. وبدین وسیله مباحث معرفتشناسی را در صدر نشاند. پاسخ کانت به امکان ترکیبی ای پیشین منجر به نفی مابعدالطبیعه شد. این نتیجه منفی فلسفه کانت مهمترین دلمشغولی انسان ها را بیهوده قلمداد می کرد اما کانت مدعی شد که هر جند از طریق عقل نظری نمی توان راهی به موضوعات مهم مابعدالطبیه گشود اما در عقل عملی این مسیر گشوده است.او با خودآیین دانستن اخلاق و با این نگره که عقل عملی موجود است و منشاِ ایجاب اراده، این مسیر را نشان داد. ما با بررسی فلسفه نظری و عملی کانت به این نتیجه رسیدیم که کانت مدعی نیست که موضوعات مابعالطبیعه را از طریق عقل عملی اثبات کرده است. به این معنی که استدلالهایی قطعی و یقینی ارائه نموده است بلکه اومدعی است که ماهیت اخلاق دلایل خوبی برای اعتقاد به این موضوعات فراهم می کند. هر چند که این موضوعات همواره به عنوان موضوعاتی ناشناختنی باقی خواهند ماند. و ما از چگونگی وجودشان هیچ نخواهیم دانست. کلید واژه ها: عقل نظری، عقل عملی، انقلاب کپرنیکی، حسیات استعلائی، جدل استعلائی، شهود، شاکله مندی، تصورات عقل
علی خالق خواه طاهره جاویدی کلاته جعفر آبادی
چکیده: پژوهش حاضر به مقایسه دیدگاه های غزالی و کرکگور درباره رابطه عقل و دین و اشارات آن در تربیتِ دینی پرداخته است. در این باره بر اساس پیشینه نظری موضوع، ابتدا نظریه های راجع به رابطه عقل و دین و تربیتِ دینی مورد بحث قرار گرفته است. سپس دیدگاههای کرکگور و غزالی در خصوص رابطه این دو و تربیتِ دینی متناسب با آن به تفصیل مورد بحث قرار گرفت. از دیدگاه کرکگور نظر به قالب فکری وی مولفه هستی مندی (شناخت، آزادی، فردیت و احساس دلشوره) و ایمان و رابطه آن با عقل (انفسیت، شورمندی، جهش، برهانهای کرکگور بر ضد استدلال آفاقی و مراحل حیات) مورد توجه قرار گرفت. از دیدگاه غزالی نیز با توجه به قالب های فکری او اشعریت، مخالفت با فلسفه، تصوف، ایمان و عقل مورد بحث قرار گرفت. مبتنی بر مبانی پیش گفته به مفهوم تربیتِ دینی از منظر کرکگور و غزالی پرداخته شده و اهداف، اصول و روش هایی که با این مفهوم تناسب دارند، بیان گردیده است. از دیدگاه کرکگور برای تربیتِ دینی دو مرحله استخراج گردید. از آنجایی که فرد برای رسیدن به مرحله حیات دینی باید ویژگی هایی داشته باشد، در مرحله اول ابتدا ویژگی هایی که باید کسب شود (آزاد بودن، شناخت خود و فردیت داشتن)، مورد نظر قرار گرفت. و در مرحله دوم انفسیت، شورمندی و جهش مورد توجه قرار گرفت. از دیدگاه غزالی نیز نظر به تقسیم او از انسانها، تربیتِ دینی نیز برای سه گروه مختلف ارائه شد. اولین گروه، عوام هستند که برای این گروه عادت و عمل محوری و برای گروه خواص اهل برهان، خردورزی و در نهایت برای خواص اهل تصوف، تقدم الهام بر تعلیم، التزام و ارتباط شریعت با طریقت، توام نمودن تفکر با تطهیر قلب مورد توجه قرار گرفت. در ادامه به روشهای مورد نظر برای رسیدن به مولفه های فوق مورد بررسی قرار گرفت. در پایان به مقایسه نظرات این دو اندیشمند در دو بعد میزان استفاده از عقل در جهت توجیه باورهای دینی و میزان توجه به ایمان از دیدگاه کرکگور و غزالی پرداخته شد و نقدهایی که بر این نظرات مطرح شده ذکر گردید. نتیجه نهایی اینکه ایمان گرایی را می توان با توجه به نظرات این دو اندیشمند در تربیتِ دینی مورد توجه جدی قرار داد، اگر چه در این راه می توان از عقل نیز به عنوان مقدمه ای در جهت رسیدن به حیات دینی بهره برد. کلمات کلیدی: عقل، دین، تربیتِ دینی، ایمان گرایی، کرکگور، غزالی.
زینب عباسی جهانگیر مسعودی
پلورالیزم (کثرت گرایی) دینی، یکی از مهم ترین مباحث فلسفه ی دین است که در جامعه ی فرهنگی ما شایع شده است. عبدالکریم سروش، که یکی از مهم ترین حلقه های جریان روشن فکری ایران است، مهم ترین مروج این نظریه در کشورمان به شمار می آید. به نحوی که در ایران تقریباً پلورالیزم دینی را با آراء سروش می شناسند. با آن که به طور کلی، نظریات وی متأثر از جریانات عمده ی فلسفی در غرب است ولی با این همه، تلاش چندانی برای نمایان ساختن وجوه متعدد این تأثیرپذیری صورت نگرفته است. مقصود این نوشتار، علاوه بر تحلیل جنبه های آشکارتر تأثیر پذیری سروش از مکاتب فلسفی غرب چون کانت و هرمنوتیک فلسفی، آشکارسازی وجه پنهان بهره مندی وی در طرح این نظریه از دیدگاه های فلاسفه ای چون نیچه و ویتگنشتاین بوده است؛ وجوهی که به نظر می رسد کمتر به آن ها توجه شده است ولی از نقش بسزایی در فهم بهتر آراء سروش برخوردارند. در این راستا وام گیری سروش از نظریه نومن و فنومن کانت و نیز تأثیرپذیری عمومی او از سوبژکتیویسم کانتی، مبانی هرمنوتیک فلسفی گادامر و هایدگر، نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین و نیز نظریه منظر گرایی نیچه مورد توجه، تدقیق قرار گرفته و از طریق تحلیل و نقد آن مبانی و زیرساخت ها، اصل نظریه کثرت گرایی دینی سروش نیز مورد بررسی و نقادی قرار گرفته است.
اویس استادی محمد کاظم علمی
آنچه در این رساله تحت عنوان سابجکتیویتی (معادل تحت اللفظی این واژه ذهنیت است که می توان مطابق دیدگاه خاص کرکگور از آن به انفسی بودن نیز تعبیر نمود.) مطرح می شود، دیدگاه خاص سورن کرکگور، متکلم، عارف و فیلسوف قرن نوزدهم دانمارکی است که پایه و اساس اندیش? او درباب حقیقت و ایمان را تشکیل می دهد. به گمان کرکگور حقیقت را به دو گون? عینی و ذهنی می توان به چنگ آورد. حقیقت عینی موکول به فرآیند تحقیق و پژوهش عقلی و تجربی قابل شناخت است، در حالی که آنچه وی حقیقت ذهنی می نامد حقیقتی اختصاصی است که شخص با درون پویی و شورمندی بیکران آن را فراچنگ می آورد. در فرآیند وصول به حقیقت ذهنی، فرد با تصورات و مفاهیم انتزاعی سر و کار ندارد که با درک و فهم صحیح آنها وارد ساحت حقیقت شود، بلکه چگونگی رابطه فرد با حقیقت است که اعتبار آن راتعیین می کند. در اینجا همچون حقیقت عینی سئوال این نیست که ذهن چه باوری دارد، بلکه مسئله بر سر چگونگی رابط? ذهن فرد با باور است. بر سر حقیقی بودن این رابطه و اینکه آیا فرد با شور بیکران و همه وجود دلسپرده و دلبسته آن باور است یا خیر. حقیقت ذهنی یا انفسی صرف عمل ادراک و فهم و تعقل نیست، بلکه نوعی کار و عمل مبتنی بر احساس و شورمندی فرد است. چنین حقیقتی حقیقت اصیل است که همانا ایمان و دین اصیل می باشد، چرا که دین امری انفسی است و مستلزم کشف و شهود، شورمندی و درون پویی. حقیقت نظریه ای علمی و فلسفی نیست که بتوان آن را در مدارس و دانشگاهها از اساتید و معلمین آموخت، بلکه حقیقت برای هر فرد عبارت از آن حالی است که فرد آن را با دل و جان پذیرفته و حاضر باشد در راه حفظ آن همه چیز خود، حتی جانش را فدا کند. این چنین حقیقتی از طریق ابزارها و شیوه های عینی دست یافتنی نیست، بلکه تنها درون پویی انفسی و شورمندی است که فرد را بدان رهنمون می سازد. چنین دیدگاهی درباب حقیقت و ذهنیت را با اتکا بر مقولاتی چون درون پویی و شورمندی و فضیلت حال بر قال، می توان در لابه لای عرفان اسلامی و متون نظم و نثر آن، به ویژه در اشعار و نوشته های جلال الدین رومی یافت. مولانا نیز با انتقاد از عقل گرایی فلسفی به عنوان بهترین شیوه ممکن در وصول به حقیقت، بر هستی و جان آدمی انگشت تأکید گذارده، و راه تقرب به حقیقت راستین را که در دین وعده داده شده است سیرباطنی آدمی از رهگذر طی مراحل گوناگون به منظور تعالی جان شیفته سالک و دست یابی به حقیقت می داند. از نظر مولوی صرف آگاهی یافتن از علوم ظاهری و احاطه بر آنها بدون آنکه ساحت وجودی فاعل شناسایی و داننده آن علوم را متحول ساخته و در نردبان تعالی به سوی عرصه الهی گامی فراتر برد، فایده ای و سودی در بر نخواهند داشت، چنین علومی صرفاً علومی تقلیدی و خارج از ساحت وجودی انسان هستند، خواه نجوم و هندسه باشد یا فقه و فلسفه. علم حقیقی چیزی است که تحت عنوان علم تحقیقی، علم ادیان و در نهایت علم محو از آن نام می برد. این علوم برخلاف علوم ظاهری که خصلتی فارغ اندیش و بی دغدغه دارند، باید توسط انسان طلب شوندو این سوز و اشتیاق درونی فاعل است که میزان بهره مندی او از حقیقت را تعیین می کند. پس دست یافتن به حقیقت مستلزم تحولی در ساحت وجودی انسان است که او را از غافل بی درد به هشیاری دردمند و طالبی شورمند مبدل می سازد. در این رساله ضمن توجه به تفاوتها و اختلافهای فرهنگی و زمینه ای میان این دو اندیشمند و عارف، تلاش می گردد وجوه مشترک دیدگاه آن دو باره ذهنیت و رابطه آن با مقولاتی چون حقیقت، ایمان، اخلاق به ویژه شناخت و رابط? با خداوند به دست آید.
سیده سید موسوی جهانگیر مسعودی
در این پژوهش مسائل زیر مورد توجه است: نظر این دو از عقل به عنوان یکی از اصلی ترین امکانات شناختی بشر چیست؟ و رویکرد غالبشان از عقل در معرفت دینی چیست؟ در تعارض بین عقل و نقل، چه راه حلی را پیشنهاد می کنند؟ نتایج اینکه عقل از نظر این دو در کنار نقل مهم ترین امکانات معرفت دینی است. اگر چه جوادی آملی معنای عامی برای عقل در نظر می گیرد. هر دو محدودیت هایی برای توانایی های عقل در کشف معارف دینی در جزییات قایل اند. با توجه به نظر مفید در فقه و اجتهاد، رویکرد غالب وی به عقل رویکرد ابزاری است، اما جوادی آملی صریحاً از عقل در کنار نقل به عنوان منبع معرفت دینی یاد می-کند. در بحث تعارض هر دو تعارض را ظاهری، ولی میان عقل و نقل می دانند. در رفع تعارض نیز گاه ترجیح را به دلیل عقلی و گاه به نقلی داده؛ بنابراین آن ها عقل گرا یا نقل گرای محض نیستند؛ اگرچه جوادی آملی عقل گراتر از مفید می توان نامید.
طیبه شاه وردیان محمدکاظم علمی سولا
این پژوهش با موضوع ارادهی انسان از منظر علامه طباطبایی و کرکگور، در نظر دارد در سه فصل اصلی به تبیین و مقایسه و در مواردی تحلیل و نقد آراء علامه طباطبایی و کرکگور در باب نسبت میان ارادهی انسان و هستی و شناخت او و نیز نقش ارادهی الهی در ارادهی انسان بپردازد و نشان خواهد داد که علیرغم وجود تمایز میان دیدگاههای این دو شخصیت در این باب، میتوان وجوه اشتراک متعددی میان آنان یافت.
محمد عنبرسوز جهانگیر مسعودی
مفهوم شهود از جمله مفاهیم محوری در فلسفه است که به «آگاهی بی واسطه» تعریف می شود. برخی شهود را مفهومی ضدعقلانی و خارج از حیطه ی فلسفه دانسته اند، اما فیلسوفان نامداری از جمله افلاطون و دکارت و کانت و برگسون نیز قائل به آن بوده و شهود را یکی از طرق مهم وصول به حقیقت قلمداد کرده اند. در این جستار موضوع و مسایل اصلی تحقیق عبارت است از: مفهوم شهود در نزد هانری برگسون، نقش آن در تکوین اندیشه ی وی و ارتباطش با سایر منابع معرفتی، تاثیرات و تاثرات این اندیشه در قبال سایر مباحث فلسفه ی برگسون و نیز در قبال تلقی دیگر فیلسوفان از شهود. همچنین پایان نامه به نحو مجزا به بررسیسه عنصر معرفتی اساسی در برگسون، یعنی عقل، غریزه و شهود می پردازد و نحوه ی ارتباط آن ها را تبیین می کند. این پایان نامه مدعی است که شهود برگسون امری عقلانی و نقطه ی اتحاد دو منبع دیگر شناخت، یعنی هوش و غریزه است و زمانی حاصل می شود که این دو به خودآگاهی رسیده و متحد گردند. همچنین شهود برگسون آشکارا معطوف به زندگی است و هدف از آن اتحاد با حیات در طی فرآیندی خلاقانه است که این توجه به حیات نقشی محوری در تلقی برگسون از شهود دارد. همچنین در بخش های پایانی رساله، به بررسی شباهت ها و تفاوت های برگسون با برخی بزرگان فلسفه ی غرب پرداخته شده؛ بزرگانی چون افلاطون، فلوطین، دکارت، کانت ، هیدگر و هوسرل. و نیز رویکرد برگسون در قبال مکاتب مختلف فلسفی مانند ایدئالیسم و رئالیسم و تجربه گرایی و عقل گرایی و فلسفه ی تحلیلی و غیره مورد بررسی قرار گرفته ایت.
کوکب دارابی سید مرتضی حسینی شاهرودی
مسأله شر از جمله مسائل مهم و بحث بر انگیز فلسفه و کلام است به طوری که عده ای با این مسأله اشکالات بسیاری بر اعتقادات اولیه ی ادیان توحیدی وارد ساخته اند، به نظر برخی وجود شرور در جهان هستی با وجود و صفات کمالیه ی نا محدود خداوند تعارض دارد. در مقابل، بسیاری از متفکران و فیلسوفان متأله از جمله آگوستین و ملاصدرا به بررسی مسأله شر پرداخته اند و درصدد پاسخ گویی به اشکالات مطرح شده بر آمدند. در این نوشتار دیدگاه ملاصدرا و آگوستین درباره ی شرور مورد بررسی قرار گرفته است به این ترتیب که ابتدا تعاریف، اقسام و هستی شناسی شرور ذکر شده، سپس دیدگاه های ملاصدرا و آگوستین در این باب در دو فصل جداگانه بیان گردیده و در نهایت دیدگاه های این دو متفکر تطبیق داده شده است. ملاصدرا و آگوستین از طریق عدمی و نسبی دانستن شرور، احسن بودن نظام هستی و این که شرور لازمه ی اختیار و عالم ماده است به حل این مسأله پرداخته اند. هر دو اندیشمند در برخی از موارد مواضع مشترک و در برخی دیگر از موارد مواضع مختلفی دارند.
فاطمه عابدی جهانگیر مسعودی
این رساله برآن است که جایگاه دیرینه شناسی و تبارشناسی را در دیدگاه نیچه و فوکو مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. دیدگاه تبارشناسی نوعی روش تحلیلی تاریخی و در تقابل با تاریخ نگاری سنتی است. نیچه تبارشناسی را برای مخالفت با هرگونه جست وجوی خاستگاه مطلق برای پدیده ها، بویژه اخلاق به کار برد. او با تحلیل تبارشناختی، به گمان خود نشان داد که اخلاق امری تاریخی بوده و دگردیسی و تنوع در آن امری اجتناب ناپذیر است. فوکو در آثار اولیه از روش دیرینه شناسی استفاده کرد و در آن تنها به کردارهای گفتمانی توجه نمود و به بررسی واژه ها و معانی و قواعد حاکم بر گفتمان و کشف این قواعد پرداخت. در آثار متأخر، با روش تبارشناسی به تحلیل رابطه و پیوند میان صورت بندی های گفتمانی با حوزه های رفتاری(غیرگفتمانی) روی آورد. این دو روش در مطالعات فوکو مکمل یکدیگرند. از نظر نیچه منشأ جهان خواست قدرت است و این نظریه، مبنایی برای استفاده از روش تبارشناسی بود. فوکــو به پیروی از همین نظریه، مناسبات قدرت را تعمیم داد و این مناسبات را در همه ی امور مربوط به انسان مورد بررسی قرار داد. فوکو با تبارشناسی نشان داد که نظام قدرت هم شرط تولید حقیقت درباره ی انسان است و هم پیامد آن.
ریحانه شایسته جهانگیر مسعودی
از آن جا که غزالی از مهم ترین مربیان اسلامی است و از سوی دیگر، عقل در تربیت اسلامی از عناصر مهم و جدی قلمداد می شود، بنابراین در این نوشتار سعی شده، میزان توجه غزالی به عقل در تربیت دینی مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی بر خلاف آن چه درباره غزالی شهرت پیدا کرده، وی به عقل و تاثیر ویژه آن در دین اهمیت نشان داده است، هدف اصلی وی از تربیت، زمانی تحقق می یابد که مربی به تربیت عقلانی شخص توجه کند و رویکرد تربیتی خود را در دوران بعد از بلوغ، بر تربیت عقلانی استوار کند. وی به مبانی فلسفی تربیت تا آن جا توجه نشان داده است که مبداشناسی، مقصدشناسی، راهنماشناسی، ارزش شناسی و انسان شناسی او، تا حدی زیادی مبتنی بر عقل است؛ در این راستا می توان نشان داد که عقل در تمامی مراحل دینداری شخص حضور دارد و دینداری حقیقی بر مبنای عنصر عقل شکل می گیرد. البته باید به اصول تربیتی تفّرد و تدّرج در منظومه عقاید او توجه کرد، زیرا بر این مبنا توجه او به عقل در برخی افراد نسبت به افراد دیگر و برای هر فردی در دوران مختلف زندگی اش متفاوت است.
زهرا زهانی زهان علی حقی
یکی از بدیع ترین اندیشه های کانت نظریه ی او درباره آزادی است. پژوهش حاضر به بیان جایگاه این نظریه در اندیشه کانت می پردازد، اگر که کتاب نقادی عقل نظری را در مطالعه بگیریم خواهیم دید که او آزادی سلبی را مورد بحث و بررسی قرار می دهد. او می کوشد که در حوزه عقل عملی، آزادی، را به عنوان اصول موضوعه ی عقل عملی پیش فرض قرار دهد و از این رهگذر آزادی ایجابی را به بیان در می آورد. وی، آزادی و خودمختاری انسان را از رهگذر قانون اخلاقی پیش فرض می انگارد. در این جستار ابتدا در باب آزادی در فلسفه نظری کانت و سپس در خصوص آزادی در فلسفه عملی کانت پژوهش می شود؛ و سرانجام در باب نسبت آزادی در فلسفه ی اخلاق و حقوق ژرف کاوی می کند.
سمیه رجایی جهانگیر مسعودی
در این رساله کوشش شده است تا با توجه به دریچه¬های ورودی به بحث رابطه خداوند با جهان (علیت، توحید افعالی، آفرینش، مشیّت و تقدیر الهی) از دیدگاه اشاعره، خاصه فخررازی و نیز دیدگاه معتزله، خاصه قاضی عبدالجبار در این خصوص مورد کاوش و تدقیق قرار گیرد. اشاعره ، برای حفظ تعظیم و عمومیت قدرت خداوند، قاعده لا موثر فی الوجود الاالله را چنان وسیع و فراگیر تفسیر کردند، که دیگر جایی برای انسان و خواص اشیاء در طبیعت باقی نماند. و خداوند را تنها فاعل مستقل جهان می¬دانند که جهان با همه گستردگی و عظمتش، متبلور حاکمیت یک اراده واحد است. و برای این¬که انسان مسلوب الاختیار نشود، کسب را مطرح می-کنند. هم¬چنین آن¬ها برای نیازمند نبودن خداوند، معتقدند که خداوند در افعالش غرض و هدفی ندارد. در حالی که معتزله به واسطه تنزیه خداوند و حفظ عدالت وی، عالم را جدا از آفریدگار می¬دانستند، و معتقد بودند که خدا پس از آفرینش جهان، در کنار نشسته و نظاره¬¬گر وقایع و حوادث عالم است. آن¬ها برای عبث نبودن تعالیم انبیا و ثواب و عقاب و تنزیه خداوند از افعال ناقص انسان، به تفویض قائل بودند. و رابطه خدا و عالم و انسان را بسیار تنگ و محدود ساختند. آن¬ها بر خلاف اشاعره معتقد بودند که خداوند در افعال خویش دارای غرض و هدف می¬باشد، و این غرض را به انسان برمی¬گردانند.
الهام نعمتی محمد کاظم علمی
برنامه فلسفه برای کودکان با هدف تقویت پردازش در کودک که شامل مهارت¬های فکری همچون قدرت تمیز، استدلال و قضاوت است، در عرصه تعلیم و تربیت شروع به فعالیت نمود. در دو دهه اخیر این برنامه در سرتاسر جهان مورد توجه قرار گرفت و امید است بتواند انقلابی نو در عرصه تعلیم و تربیت ایجاد نماید. هدف از نگارش این نوشتار، بررسی روش های فلسفی شامل، روش دیالکتیک سقراطی، روش تحلیل دکارتی و روش ترکیب اسپینوزایی برای فراگیری فلسفه برای کودکان است. برای تحقق این امر کنکاشی در مفهوم کودکی و معرفی بهترین تعریف از فلسفه متناسب با این برنامه شده است. در ادامه به تشریح محتوا و رویکردهای مختلف در این برنامه و معرفی رویکرد فلسفه در مقام فلسفیدن و اشراف به این موضوع که فلسفیدن و اندیشیدن در مورد هر پرسشی با یک روش فکری صورت می¬گیرد و نیز با آگاهی از تاکید لیپمن بر روش فلسفی، بر آن شدیم برخی روش های فلسفی را مورد مطالعه قرار دهیم.
مسلم نجفی مرتضی حسینی شاهرودی
معناداری زندگی و جستجوی این معنا یک ضرورت اخلاقی، روحی، روانی و دینی است.علامه به حق بارها هشدار داده که معنای زندگی باید هماهنگ با ساختار غریزی و فطری انسان تعیین شود. خوردن و آشامیدن، شهوت جنسی و خواب و استراحت از نیازهای غریزی انسان است که افراط و تفریط یا تعطیل آنها مخالف ساختار غریزی است و باعث لطمه به انسان یا حتی به نابودی انسان منتهی می شود. در باره فطریات نیز چنین است، چرا که اینان نیز جزیی از ساختار و ذات انسان است که انکار و بی توجهی به آنها خسارت بار و بلکه ویرانگر است.هر دو فیلسوف معتقداند که زندگی لذت پرستانه و بلهوسانه یا غریزی زیستن به ناکامی، پوچی، و افسردگی منجر می شود. لذا علامه به فطری زیستن توصیه اکید دارد. کرکگور با این که گاهی غریزی و بلهوسانه زیستن را نیز یکی از گزینه های اصیل زیستن دانسته است، اما عملاً و شخصاً به ناکامی این راه اعترافات بسیار روشنی دارد. این نکته نشانه آن است که او به مقتضای زمان و مکان خاصی که در آن قرار داشته، مخاطبان را به تدریج و غیرمستقیم به فطری زیستن فراخوانده است.هر دو فیلسوف مومنانه زیستن را مطابق با فطرت انسانی دانسته اند، هر چند علامه عقل و فطرت را بیش از همه موید دین اسلام و تشیع دانسته، چرا که آموزه های این دین و مذهب بیش از هر دین و مذهبی مطابق با ساختار فطری و غریزی انسان است.از نظر هر دو فیلسوف وجود خدا بدیهی و غیر قابل تردید است. مهم ترین منفعت اعتقاد به وجود خدا، معنا یافتن زندگی انسان است. زیرا خدای خالق و ربِّ جهان و انسان، حکیم و عالم هم هست و لذا برای آفرینش انسان هدف و معنایی در نظر داشته است.هر دو فیلسوف آزمایش و ابتلای با خیرات و شرور را فعلِ خدا و نخستین معنای زندگی می دانند. پایداری در آزمایش ها پله ای برای صعود به سوی فلاح و رستگاری نهایی است.در آموزه های اسلامی بندگی و عبودیت انسان در برابر خداوند نیز معنای زندگی انسان تلقی شده است. بندگی به معنای پذیرش و پیروی فروتنانه از کلیه آموزه های دینی (اعتقادی، اخلاقی و فقهی) است. جان مومنان در اثر بندگی خدا، به صفا و پاکی رسیده و از ناهنجاری های فکری، اخلاقی و عملی رهایی می یابد و سعادت دنیوی و اخروی را باعث می گردد. کرکگور نیز بندگی هوا و هوس ها را ویژه سپهر زیباپرستی یا بلهوسانه و التزام به اخلاق را در سپهر اخلاقی، منجر به ناامیدی، دلزدگی و ناکامی دانسته و تنها بندگی و تعظیم در برابر خدا و دین را باعث امید و آرامش و نجات و رستگاری می داند.. عبادت یا پرستش خداوند نیز دیگر معنای زندگی است. پرستش که در قالب اعمالی همچون نماز، ذکر، مناجات، دعا و... صورت می گیرد، نشانه بندگی و حقارت فرد در برابر پروردگار غنی و بی نیاز است و موجب نیل به رحمت، مغفرت و معرفت می گردد. تقرب به خداوند نیز معنای زندگی و در واقع مرحله نهایی آن در حیات دنیا است. آزمایش، بندگی و پرستش گام های لازم برای نزدیک شدن به خداوند است. از نظر علامه قرب به خداوند از دو راه آفاقی (حصولی) و انفسی (حضوری) ممکن است؛ اما سیر انفسی به مراتب سودمندتر، عمیق تر و واقعی تر است. کرکگور سیر آفاقی را در حوزه دینداری و عرفان، نه تنها غیرمفید بلکه مضر و مخرب می داند.اگر مرگ به معنای فنا و انعدام انسان باشد، ارزش آفرینش، آزمایش، بندگی، پرستش، تهذیب و معرفت نفس در نهایت معرفت رب و قرب الهی، معنا و مفهوم صحیحی نخواهد داشت و زندگی به زیستنش نمی ارزد و به تعبیر قرآن کریم جهان و زندگی انسان عبث، بیهوده و مهمل خواهد بود.. از نگاه علامه خداوند به خاطر حکمت، رحمت و عنایت یا عدالتش، جهان و انسان را بی عاقبت و بی معنا و بی هدف نیافریده است. لذا بعید است مرگ را پایان هستی انسان قرار دهد. انسان مخلوقی است سه لایه یا سه بُعدی که با مرگ طبیعی و بدن، با لایه ملکوتی و جبروتی اش حیات جدیدی را پیش روی دارد. انکار حیات واپسین به دلیل غفلت از لایه های روحانی وجود انسان و انس و الفت با ماده و دلبستگی های دنیوی است. کرکگور نیز از راه انفسی و دل و تمسّک به کتاب مقدس، لایه روحانی وجود انسان و جهان و حیات واپسین را باور دارد.زندگی پس از مرگ تجسم زندگی دنیای انسان است. استمرار افکار و رفتار خوب، ملکات فاضله را ایجاد کرده و این ملکات پس از مرگ به شکل بهشت جلوه خواهد کرد. افکار و رفتار بد و ناپسند، ملکات رذیله را باعث می شودکه پس از مرگ به هیئت دوزخ و عذاب در خواهد آمد. بنابراین معنای نهایی زندگیِ انسان تلاش برای برخورداری از زندگی سعادتمندانه اخروی و به عبارتی ورود به جوار قرب الهی و بهشت برین است. این سعادت بزرگ از رهگذر ایمان به خدا و آخرت و تبعیت از رهنمودهای دینی فراهم می آید.علامه طباطبایی و سورن کرکگور، یکی از شرق و دنیای اسلام و دیگری از غرب و دنیای مدرن و مسیحیت و هر دو در ژرفای ظلمت ناشی از بت پرستی های مدرن و پسامدرن به پا خاسته، پرچم دین داری را برافراشته و هر یک با تلاش مستمر و خستگی ناپذیر خود بار دیگر انسان ستم زده و خسته از دین گریزی را به سوی خدا، رستگاری ابدی و تعالیم پیامبران راستین فراخواندند؛ چرا که یافتن معنای صحیح زندگی، جز از این راه نه ممکن است و نه مطلوب.
بی بی زهره حسینی جهانگیر مسعودی
این پایان نامه با موضوع پدیدارشناسی، به عناصر پدیدارشناختی هوسرل در اندیشهی هیدگر می پردازد. سه مسئلهی اصلی مرتبط با این موضوع عبارتست از: 1- آیا هوسرل و هیدگر برای پدیدار به تعریف یکسانی قائلند؟ 2- آیا هیدگر نظریّهی تحویل در فلسفهی هوسرل را بکاربردهاست؟ 3- آیا نظریّهی هوسرل در بارهی آگاهی التفاتی، در فلسفهی هیدگر تأثیری داشتهاست؟ از فصل سوّم که به فلسفهی هوسرل اختصاصدارد این نتایج به دست می آید: 1- در فلسفهی هوسرل پدیدار ازنظر لغت یعنی خودآشکارگی و در اصطلاح فلسفهی او پدیدار، التفاتی و دیداری است. 2- نظریّهی تحویل در فلسفهی هوسرل عبارت است از اپوخه و شهود. آن به این معناست که تمام باورها را به حال تعلیق درمی آوریم تا بتوانیم ذوات یقینی را شهودکنیم. 3- هوسرل آگاهی التفاتی را به عنوان یکی از موضوعهای مهمّ فلسفه مطرحمیکند. باتوجّه به آگاهی التفاتی می توان مسائل مهمّ فلسفه از جمله رابطه ی ذهن و عین و شناخت خود و جهان را پاسخگفت. از فصل چهارم که به اندیشهی هیدگر اختصاصدارد سه نتیجه بهدست می آید که بیانگر تأثیر هوسرل بر هیدگر است: 1- در فلسفهی هیدگر پدیدار ازنظر لغت یعنی خودآشکارگی و در اصطلاح فلسفهی او پدیدار، نسبتداشتن و دیداری است. 2- هیدگر برای ایضاح دوبارهی پرسش از هستی لازم می داند که باورهای متافیزیکی دربارهی هستی را به حال تعلیقدرآوریم تا ذات هستی که همان حقیقت و معنای هستی است آشکارشود. 3- در فلسفهی هیدگر دازاین - تعریف انسان- به معنای نسبتداشتن است و هیدگر هستی دازاین را آگاهی می داند.
افسانه اتفاق محمد کاظم علمی
عباراتی در بیانات ملاصدرا وجود دارد که نفس محصول جسم است و بدن باعث ایجاد نفس است که این سخنان بحثی را متبادر به ذهن میکند که"آیا ملاصدرا نظری همچون نظر فیزیکالیست ها در مورد حل مشکل نفس-بدن دارد یا خیر؟از طرفی شباهت هایی میان این دو نظر (نظر ملاصدرا و برخی فیزیکالیست ها من جمله دوگانه انگاران خاصه ای)وجود دارد که باعث تقریب این نتیجه به ذهن میشود زیرا که فیزیکالیست ها نیز معتقدندروح از ماده تشکیل شده است و آنچیزیکه روح نامیده میشود همان فعالیت ها و خواص فیزیکی و شیمیایی است. علاوه براین جایگاه ملاصدرا در بین مکاتب فلسفه ذهن شناسایی میگردد.
علی رضا آزاد حسن نقی زاده
پژوهش حاضر ضمن هشت فصل، در پی آن است که پس از تبیین اندیشه¬های گادامر پیرامون مسأله روش و حقیقت و فهم و زبان و ایمان، مهم¬ترین رهاوردها و پیامدهای کاربست هرمنوتیک فلسفی گادامر در مبانی فهم قرآن را برشمارد و با توجه به سنت تفسیری مفسران و آراء اندیشمندان اسلامی، مورد بررسی و نقد قرار دهد. برخی از این رهاوردها تا حدی مشابه رویکردهای عرفانی در تفسیر قرآن است اما بیشتر آنها سنخیّت چندانی با ویژگی¬های قرآن و اهداف تفسیر آن ندارد به نیازهای تفسیری مسلمانان و پاسخ مناسبی نمی¬دهد. علاوه بر لزوم تلاش های معرفت¬شناسانه مفسران برای رسیدن به فهم صحیح آیات قرآن، مهم¬ترین رهاورد هرمنوتیک فلسفی گادامر، در مبانی فهم قرآن را می¬توان توجه به ضرورت تبیین¬های هستی¬شناسانه پیرامون ماهیت فهم و تحلیل فرایند حصول آن دانست.
محبوبه راهنمای راد محمدکاظم علمی
در اندیشه هایدگر که محوریت، پرسش از وجود است، رویکرد هرمنوتیکی جایگاه ویژهای دارد. زیرا وی با وصف و تحلیل ماهیت فهم، به تبیین شرایط وجودی و هستیشناختی حصول آن پرداخت و از همین رهگذر با طرح دازاین به معنای بودن- در- جهان، نگاه تازهای از انسان و نسبتش با جهان ارائه نمود و درصدد نفی و تخریب سوبژکتیویسم برآمد. در همین سنت فلسفی بود که گادامر یکی از برجستهترین فیلسوفان هرمنوتیک در دوران پس از هایدگر، برای بازفهمی هرمنوتیک هایدگر پا در عرصه نهاد و با بهره جستن از نظریه هستیشناسی هایدگر افق جدیدی در فلسفهی قرن بیستم گشود.
ندا مقصودی مود جهانگیر مسعودی
رساله ی حاضر در جستجوی « ویژگی های دین شناسی سید حسین نصر» است. این مقصود را در قالب چهار محور و زیر عنوان مورد بررسی قرار دادیم ؛ دین و معرفت دینی، دین و علم جدید، فلسفه و دین و بحث تکثر ادیان. در این پژوهش با طرح چهار مبحث فوق، اهم نظرات نصر در باب مکتب سنت گرایی نیز، مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. در رسیدن به نتایج مورد نظر از برخی مباحث میانی استفاده کرده ایم، مواردی چون بیان تمایزاتی که نصر میان دین و معرفت دینی می گذارد، همینطور تفاوت هایی که میان علم دینی و علم جدید قائل شده است؛ همچنین طرح نظریه وحدت متعالی ادیان که نصر در باب کثرت گرایی دینی، بدان معتقد است. از مهمترین دستاوردهای تحقیق این است که نصر، معرفت دینی را معرفت به ذات قدسی می داند که ثابت و لایتغیر است، و سنت را مشتمل بر دین می داند، از این رو معتقد است سنت امری ازلی و الهی است که همه مراتب هستی را در بر می گیرد و مشتمل بر وحی و عقل شهودی است؛ و معرفتی را معرفت دینی می خواند که با تکیه بر سنت باشد. نصر در بررسی دین و علم جدید در اردوگاه طرفداران علم دینی قرار می گیرد و راه نجات انسان مدرن را، بازگشت به علم دینی می داند. نصر فلسفه را بخش و قطعه ای از کلیّت جهان بینی دینی می داند که بدون آن فهم کاملی از جهان میسر نیست. وی همچنین در طرح نظریه وحدت متعالی ادیان معتقد است، پیروان همه ی ادیان الهی، با پایبندی به آئین ها و اعتقادات و آموزه های ادیان خود می توانند به رستگاری برسند.
زهرا نیک نظام جهانگیر مسعودی
اعتقاد به عقول طولی ، خاصه عقل فعال یک دیدگاه مشایی و اعتقاد به عقول عرضی و ارباب انواع یک دیدگاه اشراقی است که اعتقاد توامان به هر دو ، هم در بحث های هستی شناسی و هم در بحث های معرفت شناسی صدرالمتألهین نقش قابل توجهی دارد. حال با توجه به این دیدگاه تلفیقی، یکی از مهم ترین مسایل معرفت شناسی در فلسفه ملاصدرا این است که چگونه می توان بین دیدگاه های مشایی و اشراقی وی در قلمرو بحث های معرفت شناسی سازگاری ایجاد نمود؟ به نظر می رسد، با توجه به دو دیدگاه متوسط و نهایی او، به سه نحو این دو دیدگاه قابل جمع هستند: 1. ارجاع نظریات متفاوت او به تحولات و تطورات مختلف نفس. 2. هرجا سخن از مشاهده ی عقول است منظور عقول عرضی است، حتی زمانی که عقل فعال مطرح می شود. 3. عقول نقش معرفت شناسی ندارند همان طور که نقش هستی شناسی ندارندو سخنان ملاصدرا در این جهت بیش تر از جهت همراهی با دیدگاه های مشایی و اشراقی است و نظریه نهایی وی همانا نظریه علم بمثابه انکشاف نفس است.
هانیه سادات سیدی جهانگیر مسعودی
یکی از مهم ترین سوالات ما در عرصه معرفت شناسی دینی مسأله پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی است. آن چه اکنون محل سوال واقع گردیده است اصل وجود کثرت ادیان نیست بلکه تبیین علت این کثرت هاست. نظریه "پلورالیزم یا کثرت گرایی دینی" از یکسو و نظریه "وحدت متعالی ادیان" از سویی دیگر واکنش هایی است که نسبت به این مسئله مطرح گردیده است. پلورالیزم به دنبال راهی برای اثبات حقانیت ادیان گوناگون و رستگاری پیروان آن هاست. دکتر سروش به عنوان حامی این تفکر با بهره گیری از معرفت شناسی کانت و هرمنوتیک فلسفی ادعا می کند که پیروان ادیان مختلف به حقیقت فی نفسه دسترسی ندارند و فقط نمودی از امر مطلق را دریافت می کنند. او قلمرو معرفت شناسی کانت را از تجربه های حسی فراتر دانسته، آن را شامل تجربه های دینی نیز می داند. از دیدگاه سروش در واقع هسته ی اولیه ی تمام ادیان تجربه های دینی آن هاست و این فرهنگ ها و ادراکات گوناگون است که در ارائه ی تفسیر این تجربه دخالت کرده، تفسیر های متکثر از آن ارائه می دهد. دکتر نصر هم به عنوان نماینده ی جریان سنت گرایی با استفاده از مبانی ای که عمدتا متأثر از سنت گرایانی چون شوآن وگنون و نیز عرفان اسلامی است قائل به نظریه ی وحدت باطنی ادیان است. او اولاً باطن ادیان را یکی می داند؛ هر چند ظاهر آنها با هم ناسازگار باشند؛ دوم، حکمت باطنی و جاودان را امری مشترک در میان ادیان می بیند که توان ایجاد سازگاری میان ادیان را دارد؛ و سوم آنکه همه ادیان بزرگ را دارای ریشه ای الهی می داند. در مقام مقایسه بزرگترین وجه تشابه این دو دیدگاه اعتقاد به حقانیت ادیان بزرگ تاریخی و رستگاری پیروان آنها است و بزرگترین وجه تفاوت آنان در مبانی آن دو برای اتخاذ چنین موضعی است. سروش از مبانی فلسفی کانت و هرمنوتیک فلسفی در این جهت بهره می برد و نصر از مبانی سنت گرایان، بویژه اعتقاد آنان به ریشه واحد ادیان و نظریه جاودان خرد.
فائزه طلوع برکاتی جهانگیر مسعودی
قرآن کریم به عنوان کلام الهی، همواره منبع اصلی معرفت دینی مسلمانان و مورد اهمیت و توجه آنان بوده است. اندیشمندان مسلمان، هرکدام از منظری خاص به این متن الهی نگریسته و به تحلیل ماهیت آن، به عنوان وحی پرداخته اند. دکتر عبدالکریم سروش و دکتر نصر حامد ابوزید نیز از جمله اندیشمندانی هستند که در دوره های اخیر، در پی حل مشکل رکود تمدن اسلامی، نظریه تجربه دینی بودن وحی را ارائه کرده اند. از آنجا که نظریه های کلامی عمدتا ریشه در مبانی فلسفی پیشین دارند؛ برای نقد روشمند آن ها باید ریشه های آنان را کاوید، لذا پژوهش حاضر به توصیف نظریه این دو اندیشمند درباره سرشت وحی، و سپس به کندوکاو در ریشه های فلسفی این نظریات پرداخته است و در نهایت نشان می دهد که نظریه هر دو اندیشمند وامدار رویکرد هرمنوتیک فلسفی گادامر است؛ علاوه بر آنکه سروش از نگاه سوبژکتیویستی کانت و پوپر و نظریه زبانی ویتگنشتاین، و ابوزید از نظرات زبان شناسی و معناشناسی جدید و نظریه گفتمان فوکویی نیز بهره برده است.
علی رضا آزاد محمدعلی رضایی کرمانی
فهم آیات قرآن مستلزم به کارگیری روش هایی است که بر پایه مبانی صحیحی بنا شده باشند. مطالعه تطبیقی یکی از کارهایی است که می تواند به مفسران در اتخاذ مبانی و روش های بهینه تفسیری، یاری رساند. با توجه به اهمیت هرمنوتیک به عنوان چهار راه اندیشه معاصر و وجود دغدغه های تفسیری مشترک میان مفسران و هرمنوتیست ها، در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی مبانی پنج روش اصلی تفسیر قرآن (قرآن به قرآن، روایی، ادبی، عقلی، باطنی) با انگاره های هشت نفر از مشهورترین هرمنوتیست های کلاسیک (هاور، کلادنیوس، آست، ولف، شلایرماخر، بوئک، درویزن، دیلتای) پرداخته شده است. این پژوهش نشان داد که علی رغم پیش فرض ها و مبادی معرفتی متفاوت، شباهت هایی میان مبانی عام تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک و همچنین میان مبانی خاص هر یک از روش های تفسیر قرآن و انگاره های هرمنوتیست های کلاسیک وجود دارد.
روح الله هاشمی نژاد اشرفی جهانگیر مسعودی
این نوشتار تحقیقی است در مورد رابطه اخلاق و دین از دیدگاه سه متفکر بزرگ یعنی طباطبایی، مطهری و کی یرکگور. طباطبایی معتقد است حسن و قبح امری اعتباری است؛ حال آنکه بین اعتبار صحیح وناصحیح تمایز قائل می شود. از نظر او دین در تشخیص اعتبار صحیح نقش دارد. مطهری، اما، اخلاق را نوعی پرستش ناخودآگاه پروردگار می داند. بر این اساس اخلاقیات توسط فطرت انسان کامل و به صورت مستقل از دین بازشناحته می شود. دین در بالا بردن توان فطرت برای تشخیص اخلاقیات به او کمک می کند. و نیز از طریق ترمیم ناتوانی های او، به یاریش می شتابد. کی یرکگور امر اخلاقی را در حیطه عقلانیات می داند و دین را فراتر از این مرتبه می نشاند. او معتقد است هر که بخواهد زندگیِ دینی و مومنانه داشته باشد، لازم است به امکان وقوعِ هر پارادوکس و تناقضِ عقلی و اخلاقی از سوی پروردگار ایمان داشته باشد. بدین ترتیب در این دیدگاه دین و اخلاق در دو حیطه بدون اشتراک و کاملا متمایز قرار می گیرند.
سمانه حسینی مرتضی حسینی شاهرودی
افلوطین و صدرالمتألهین هر دو از فیلسوفان به نام و موثر در نظام فلسفی زمان خویش هستند و البته تاثیرپذیری صدرا از افلوطین امری است که وی خود بدان اذعان دارد. از جمله مسائلی که مورد توجه هر دو فیلسوف قرار گرفته، این است که هر دو به مسأله وحدت وجود پرداخته اند. صدرا المتالهین در برخی از موارد مقصود خویش را از وحدت، نوع تشکیکی آن دانسته ولی در موارد دیگری می توان وحدت شخصی را از گفته های او استنباط کرد، اما عبارات افلوطین صراحت در وحدت تشکیکی وجود دارد نگارنده با بررسی دیدگاه هر دو فیلسوف بدین نتیجه رسیده است که عبارات صدرالمتألهین در حکم صریح بر وحدت شخصی وجود است در حالی که عبارات افلوطین به وحدت تشکیکی صراحت دارد. اثبات وحدت حقه ی حقیقه ی برای ذات واحد متعال توسط این دو فیلسوف مسأله ی دیگری است که مورد بررسی قرار گرفته است، هم چنین در فصلی جداگانه به مقایسه دیدگاه های آن دو پرداخته شده است.