نام پژوهشگر: پرویز آزاد فلاح
حمید گلکار پرویز آزاد فلاح
امروزه سلامت روان کارکنان، یکی از دغدغه های پژوهشگران و مدیران ادارات، سازمان ها و نهادهاست. در همین راستا، مهارت های مقابله ای به عنوان یکی از راهبردهای شناختی، رهگشای عادات سالم و مانعی برای آسیب های روانی و جسمی ناشی از تنیدگی محسوب می شود. پژوهش ها حاکی ست، با آگاهی فرد از راهبردهای مقابله ای مناسب و بکارگیری آن ها، سلامت روان وی تضمین خواهد شد. از این رو، پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر سلامت عمومی و حرمت خود در کارکنان زن ناجا می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر، از نوع پیش آزمایشی و مدل تک گروهی با پیش آزمون و پس آزمون است. نمونه پژوهش حاضر شامل 15 نفر از کارکنان زن ناجا در شهر تهران است که با روش نمونه گیری دردسترس از جامعه انتخاب شدند و به آنها طی 10 جلسه مهارت های مقابله ای آموزش داده شد. بـرای جـمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های سلامت عمومی (ghq) و حرمت خود کوپر اسمیت (sei) و برای تحلیل داده ها از آزمون t وابسته استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است، از نظر سلامت عمومی و حرمت خود اجتماعی، بین دو موقعیت پیش آزمون و پس آزمون، تفاوت معناداری وجود دارد. به نظر می رسد، آموزش مهارت های مقابله ای می تواند هیجان های مثبت را جایگزین هیجانات منفی، در برخورد با استرس های روزمره فرد کند که منجر به بالا رفتن سلامت عمومی فرد می گردد. همچنین، احتمالاً این آموزش ها توانسته موقعیتی برای ارضای نیازهای احساس شایستگی، پیشرفت، توانمندی، کفایت، اطمینان، استقلال و آزادی در فرد، بخصوص در زمینه ارتباطات اجتماعی و روابط دوستانه به وجود آورده باشد که منجر به افزایش حرمت خود اجتماعی شده است.
مرتضی نظیفی سید کاظم رسول زاده طباطبایی
چکیده هدف: هدف از این پژوهش مقایسه ی اثر بخشی درمان ترمیم شناختی رایانه ای (cacr) و مصرف داروهای محرّک در درمان اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(adhd) بود. روش: طرح پژوهش پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایشی بود. گروه دارودرمانی هنگام سنجش های پس آزمون داروی محرک مصرف کردند، ولی آنها هنگام پیش آزمون و پیگیری تحت تأثیر داروی محرک نبودند. آزمودنی های cacr در هیچ یک از مراحل سنجش تحت تأثیر داروهای محرک نبودند. گروه cacr 14 آزمودنی و گروه دارودرمانگری 20 آزمودنی را شامل می شد که با روش همتا شده و تصادفی به این گروه ها اختصاص یافتند. از نسخه فارسی سیاهه رفتاری کودک (cbcl) و نسخه فارسی مقیاس سوانسون، نولان و پلهام (snap-iv) برای تشخیص adhd استفاده شد. آزمون های کنش های اجرایی عبارت بودند از: فرم کوتاه آزمون هوش تجدید نظر شده کودکان وکسلر برای تأیید ملاک ورودی هوشبهر، آزمون عملکرد پیوسته (cpt)، خرد آزمون فراخنای ارقام وکسلر، تکلیف فراخنای صفحه ای، آزمون برج لندن و ماتریس های پیشرونده ریون. یافته ها: گروه cacr بلافاصله پس از مداخلات، در حافظه کاری کلامی و دیداری-فضایی و نیز آزمون ریون بطور معناداری بهتر از گروه دارودرمانی عمل کردند. درمقابل، گروه دارودرمانی در زمینه کاهش شدّت نشانه های adhd در پس آزمون بر گروه cacr برتری داشت. در زمینه ی توجه پایدار در پس آزمون تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد. در مرحله ی پیگیری، گروه cacr در زمینه ی حافظه ی کاری کلامی و دیداری فضایی، توجه پایدار، و آزمون ریون بطور معناداری بهتر از گروه دارودرمانی عمل کرد. به علاوه، در کاهش شدت نشانه های خرد ریخت بی توجهی، گروه cacr در مرحله ی پیگیری بر گروه دارودرمانی برتری داشت، امّا در زمینه خرد ریخت های فزون کنشی/تکانشوری و ترکیبی adhd، تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد. نتیجه گیری: هردو روش درمانی به اندازه ی برابری در بهبود توجه پایدار اثربخش اند، امّا cacr در زمینه بهبود کنش های اجرایی پیچیده تر، مانند حافظه ی کاری و آزمون ریون بر دارو درمانی برتری دارد. با این حال، در کوتاه مدّت، دارودرمانی در زمینه بهبود نشانه های adhd اثر بخش تر از cacr است. درمقابل، در دراز مدت، cacr در کنترل adhd اثربخش تر از دارو درمانی می باشد. واژگان کلیدی: ترمیم شناختی، داروی محرک، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی.
منیژه یزدان شناس قزوین پرویز آزاد فلاح
این پژوهش با هدف بررسی سطح تحول یافتگی مکانیسمهای دفاعی در مردان متقاضی جراحی زیبایی و مقایسه آن با مردان غیر متقاضی طراحی شده است. بدین منظور، از میان جامعه مردان متقاضی جراحی زیبایی، تعداد 35 نفر با روش نمونه گیری دردسترس از سه کلینیک جراحی زیبایی در شهر تهران انتخاب شدند. برای مقایسه این افراد با جمعیت غیرمتقاضی، یک نمونه 35 نفری از مردان غیر متقاضی که ازنظر سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی–اجتماعی تقریباً با گروه متقاضی همسان بودند، انتخاب شدند. سطح تحول یافتگی مکانیسمهای دفاعی درهر دوگروه توسط آزمون سبکهای دفاعی40- dsq مورد ارزیابی قرار گرفت و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون tبرای مقایسه دو گروه مستقل استفاده شد. یافته های پژوهش حاضر نشان دادند، افراد متقاضی جراحی زیبایی در مقایسه با غیر متقاضیان، به میزان بیشتری از مکانیسمهای دفاعی روان آزرده و رشد نایافته استفاده می کنند. اما بین دو گروه از نظر استفاده از مکانیسمهای دفاعی رشد یافته، تفاوت معناداری مشاهده نشد. طبق یافته های پیشین، به نظر می رسد رشد یافتگی مکانیسمهای دفاعی مانعی در برابر عوامل تهدید کننده و آسیب زا باشد. زیرا، استفاده از مکانیسمهای دفاعی رشد یافته، از طریق بالا بردن سطح رضایت از زندگی و سازگاری، موجب ارتقاء سطح سلامت روان افراد می شود. از سوی دیگر، برخورداری از مکانیسمهای دفاعی روان آزرده و رشد نایافته، موجب ناتوانی در به کارگیری شیوه های صحیح حل تعارض در افراد می شود و به انتخاب روشهای مقابله ای غیر منطقی نظیر انجام جراحی زیبایی منجر می گردد.
رعفت میرزارسول زاده پرویز آزاد فلاح
وارسی نقش متغیر های مختلف شخصیتی در احساس رضایت زناشویی یکی از مهمترین گستره های پژوهشی در روانشناسی ارتباط زوجین است . هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطۀ خودپـائی و رضایت زناشـویی بود. نمونۀ مورد بررسی در پژوهش حاضر، متشکل از دبیران متاًهل (مرد و زن) دبیرستان¬های منطقه 6 تهران (252نفر) بود که به شیوۀ خوشه¬ای تصادفی انتخاب شده بودند. برای جمع¬آوری اطلاعات، مقیاس خودپائی اشنایدر(1974) و پرسشنامه رضایت زناشـویی انریـچ استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها از تحلیل رگرسیون وآزمون t برای دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که خودپائی همبستگی منفی و معناداری با رضایت زناشویی دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودپائی پیش¬بین¬کنندۀ رضایت زناشویی می¬باشد. همچنین در تحقیق حاضر رابطۀ خودپائی با زیر مقیاس¬های رضایت زناشویی بررسی شد و نتایج نشان داد که خودپائی با تمام زیر مقیاس¬های رضایت زناشویی رابطه منفی و معناداری دارد. علاوه بر این، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میزان خودپائی بین زنان و مردان به طور معناداری متفاوت است و خودپائی در مردان بیش از زنان گزارش شده بود.درمجموع یافته های پژوهش برنقش مؤلفه های که به نوعی به شخصیت مرتبط هستند،دررضایت زناشویی تأکید می ورزد.بدیهی است که توجه به یافته های پژوهش می تواند نقش قابل توجهی در سودمندی مداخلات مربوط به این حوزه ایفا نماید
کیوان تاج الدینی سیدکاظم طباطبایی
هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگیهای شخصیتی گویندگان خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است که دارای عملکرد موفق و ناموفق بوده اند. بدین منظور تعداد 20 نفر از مجموع 45 گوینده خبر به روش تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه 16 عاملی شخصیت کتل مورد ارزیابی قرار گرفته و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به گروه های موفق و ناموفق و متوسط تقسیم شدند ویژگی های شخصیتی دو گروه موفق و ناموفق ( مجموعا 10 نفر) مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که گویندگان خبر که دارای عملکرد موفق هستند، در 3 عامل از مجموع 16 عامل شخصیت یعنی (o,f,q3 ) با گویندگان دارای عملکرد ناموفق تفاوت معنا داری دارند. به عبارت دیگر گویندگان خبر موفق در مقایسه با گویندگان ناموفق برونگراتر ، دارای احساس گناه و پشیمانی بیشترا و مهارت کم در مهار کردن اراده در خلق و خو می باشند؛ از طرف دیگردر مقایسه ی ویژگیهای شخصیتی زن و مرد، تفاوت معنا داری مشاهده نگردید و سابقه کار گویندگی تاثیر معناداری در عملکرد ندارد.
طاهره اسدی فرهادی علی فتحی آشتیانی
پژوهش باهدف مقایسه جهت گیری مذهبی (درونی/بیرونی) با کیفیت زندگی و سلامت روانی کارکنان یکی از سازمان های دولتی در شهر تهران انجام شد. این پژوهش پس رویدادی و در مقوله مطالعات همبستگی است، جامعه آماری مورد نظر کلیه کارکنان 350نفر(زن 42/مرد308)باروش نمونه گیری در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفته است، ابزارهای مورد استفاده عبارت بوده است - پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت -پرسشنامه کیفیت زندگی sf-36 - پرسشنامه سلامت روان(چک لیست نشانه های اختلالات روانی) scl-r-90 که داده های بدست آمده با استفاده از روش آزمون همبستگی پیرسون r و آزمون تحلیل واریانس یک طرفهanova مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت وبطور کلی نتایج نشان داد که 1- کیفیت زندگی وسلامت روانی در کارکنان با جهت گیری مذهبی درونی بیشتر از کارکنان با جهت گیری مذهبی بیرونی است. نیز جهت گیری مذهبی در کارکنان از نظر جنسیت، تأهل ، تحصیلات وسابقه خدمت با متغیر های کیفیت زندگی وسلامت روانی رابطه دارند.2- بین جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی در گروه سنی 31تا40 سال تفاوت معنا دار است 3- بین جهت گیری مذهبی (درونی وبیرونی)کیفیت زندگی و سلامت روانی ازنظر تحصیلات تفاوت معناداری وجود دارد4- بین کیفیت زندگی از نظر سابقه کارتفاوت معناداری وجود دارد که درافرادی که سابقه خدمت 1-10 سال دارند بیشتر از افرادی است که سابقه خدمت 11-20 سال دارند. در واقع جهت گیری مذهبی (درونی وبیرونی)می تواند درعواملی چون کیفیت زندگی وسلامت روان اثرگذارباشد وسلامت افراد جامعه رادر دوبعد جسمی و روانی راپیش بینی کند.
راشن عبداللهی کاظم رسول زاده طباطبایی
چکیده هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی مقایسه ویژگیهای شخصیتی و سازگاری نوجوانان با و بدون سابقه بازی های رایانه ای است.جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان، پسر و دختر دبیرستانی منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 89-1388 می باشد که تعداد آنها در مدارس دولتی و غیر دولتی 3761نفر است وگروه نمونه (200نفر)به صورت خوشه ای تصادفی ازبین آنهاانتخاب شد. به منظور دستیابی به اطلاعات جهت تایید یا رد فرضیه های پژوهش وپاسخ سوالهای اساسی این تحقیق، ازپرسشنامه هنجاریابی شده شخصیت نوجوانان آیزنک (jepq) با ضریب اعتبار82/. و پرسشنامه سیاهه سازگاری دانش آموزان(aiss) با ضریب اعتبار93/. استفاده شد. برای آزمون فرضیه ها از آزمون t مستقل استفاده شده است.نتایج پژوهش نشان داد. گرایش نوجوانان برون گرا به بازیهای رایانهای بیشتر از گرایش نوجوانان درون گرا است.وسازگاری آموزشی نوجوانان با سابقه بازی از نوجوانان بدون سابقه بازی کمتر است ولی میان دو گروه نوجوانان در بقیه مولفه های سازگاری(عاطفی و اجتماعی) تفاوت معنا داری وجود ندارد. همچنین میان دو گروه نوجوانان دختر و پسر در ویژگیهای شخصیت(برونگرایی،نورزگرایی و سایکوتیک) تفاوت معنا داری وجود ندارد .بین گروه پسران نسبت به گروه دختران با سابقه بازی های رایانه ای در سازگاری آموزشی تفاوت وجود دارد ولی این تفاوت درسایر مولفه های سازگاری (عاطفی و اجتماعی) در بین دختران و پسران معنادار نیست وتعداد پسرانی که بیش از 110 دقیقه سابقه بازی های رایانه ای دارند، تقریبا 2برابر نوجوانان دختر است. کلمات کلیدی: شخصیت-سازگاری- بازیهای رایانه ای
محمد هادی امید سید کاظم رسول زاده طباطبایی
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای میزان سلامت عمومی و شیوه های مقابله ای در دانشجویان دختر مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی است. جامعه مورد مطالعه در این تحقیق کلیه دانشجویان دختر ورودی سال 1387 مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه تربیت مدرس که در سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بوده اند، را تشکیل می دهد. ابتدا با استفاده از یافته ها و نتایج آزمایشگاهی مرکز درمانی دانشگاه تربیت مدرس که توسط متخصصین مربوطه برای سلامت دانشجویان دختر ورودی سال 1387 به دست آمده بود، افراد مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی مشخص شدند و سپس با روش نمونه گیری تصادفی ساده ، گروه نمونه شامل 120 نفر( 60 نفر دانشجویان دختر مبتلا به کم خونی و 60 نفر نیزاز دانشجویان دختر غیرمبتلا به کم خونی )انتخاب شدندو بااستفاده از دو پرسشنامه هنجاریابی شده سلامت عمومی(ghq ) فرم کوتاه 28 سوالی گلدبرگ و پرسشنامه روش های مقابله ای تلفیقی از دو پرسشنامه (بیلینگز و موس، 1981 )داده های پژوهش جمع آوری گردید. نتایج پژوهش نشان دادکه میان دو گروه افراد غیر مبتلا به بیماری کم خونی و افراد مبتلا به بیماری کم خونی در شیوه مقابله ای هیجان مدار تفاوت معنا داری وجود ندارد اما تفاوت معناداری در خرده مقیاسهای شکایت جسمانی و افسردگی وهمچنین وضعیت سلامت عمومی بین افراد مبتلا به کم خونی و افراد سالم مشاهده گردید ولی این تفاوت در خرده مقیاسهای اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی معنادار نیست.در تبیین این نتایج می توان گفت که پیچیدگیهای روانشناختی در بیماران مبتلابه کم خونی های ارثی عمدتا ریشه در اثر نامطلوب بیماری برزندگی روزمره و دیدگاههای جامعه در خصوص آنهادارد. بنابراین می توان انتظارداشت که سلامت عمومی و همچنین افسردگی و دردها و شکایات جسمانی و روابط اجتماعی افراد دارای کم خونی، در مقایسه با افرادگروه غیربیمار بیشتر می باشد. کلمات کلیدی: سلامت عمومی ، شیوه های مقابله ای ، دانشجویان دختر، مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی
زینب قایم پناه پرویز آزاد فلاح
: یکی از پر کاربردترین ابزار های اندازه گیری کیفیت زندگی کودکان، پرسشنام? سلامتِ کودک است. پژوهش حاضر با هدفِ بررسیِ خصوصیاتِ روانسنجیِ نسخ? فارسیِ پرسشنام? سلامتِ کودک در بین دانش آموزان انجام شد. روش: جامع? آماری این مطالعه دانش آموزانِ دختر و پسر در مقاطع ابتدایی و راهنماییِ مدارس دولتیِ شهر تهران بودند که از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 800 دانش آموز در دامن? سنی 7 تا 14 سال به عنوان نمون? انتخاب شدند. با روش ترجمه و باز ترجمه، سنجش استفهام و تطبیق فرهنگی، نسخه فارسی پرسشنامه تهیه شد. اعتبارِ پرسشنامه از طریقِ روش همسانی درونی (آلفای کرونباخ) و باز آزمایی و روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی روایی محتوایی از طریقِ بررسی و انطباقِ مفاهیم با توجه به هدفِ زیر مقیاس ها توسط اساتید مجرب مشخص شدند. یافته ها: نتایجِ تحلیلِ عاملی نشان داد که این پرسشنامه از دو عاملِ جسمانی و روانی- اجتماعی اشباع شده است که این نتیجه منطبق با نظری? کیفیتِ زندگی وابسته به سلامت است. ضریب همسانی درونی برای کل سوالات 77/0 به دست آمده است و ضرایب بازآزمایی پرسشنامه در هم? زیر مقیاس ها معنادار نشان داده شد(p<0/001) . همچنین همبستگی معنی داری (r=0/64, p<0/001) برای تحلیلِ محتوایی سوالات بین نظر اساتید به دست آمد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگرِ این است که نسخ? فارسی پرسشنام? سلامتِ کودک در اندازه گیری کیفیتِ زندگی وابسته به سلامت دانش آموزان از خصوصیاتِ روانسنجی قابل قبولی برخوردار است. واژه های کلیدی: کیفیت زندگی وابسته به سلامت، ساختارِ عاملی، روایی، اعتبار
ویدا هاشمی پرویز آزاد فلاح
چکیده مقدمه و هدف: زودانگیختگی سازه ای روان شناختی است که در حوزه تفاوتهای فردی پژوهش های مختلفی در مورد آن صورت می پذیرد. هدف تحقیق حاضر بررسی کنش وری شناختی و انگیختگی هیجانی افراد زودانگیخته در شرایط بافت هیجانی مثبت و منفی می باشد. روش تحقیق: پژوهش حاضر در مقوله طرح های تجربی مختلط قرار دارد، که از یک سو کنش وری شناختی افراد زودانگیخته بر اساس مقایسه های بین گروهی را مورد بررسی قرار می دهد و از سوی دیگر انگیختگی هیجانی افراد زودانگیخته را در بافت هیجانی مثبت و منفی وارسی می نماید. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه های تهران و تربیت مدرس می باشند. ابتدا مقیاس upps در میان 2000 نفر از این دانشجویان اجرا شد و بر مبنای نمرات به دست آمده در این مقیاس، چهار گروه 20 نفری که هر گروه بر اساس توزیع نمرات در یکی از زیرمقیاس های زودانگیختگی غالب بودند، انتخاب شدند. پیش از کاربندی آزمایشی(القای خلق از طریق محرک موسیقایی) میزان انگیختگی هیجانی پایه هر آزمودنی از طریق ارزیابی فعالیت الکتریکی عضلات صورت(emg) و ارزیابی ضربان قلب(bvp) ضبط گردید. سپس هر یک از آزمودنی ها دو بار در معرض کاربندی آزمایشی(یک بار خلق مثبت و یک بار خلق منفی) قرار گرفتند. حین القای هرخلق آزمودنی ها به انجام سه تکلیف شناختی (آزمون استروپ، آزمون زمان واکنش و ترسیم در آینه) می پرداختند و انگیختگی هیجانی آنها از طریق emg و bvp ثبت شد. پس از هر مرحله کاربندی، موسیقی قطع شد و مقیاس عاطفه مثبت و منفی توسط آزمودنی تکمیل شد. تمامی این فرایند مجدداً برای بافت خلقی دیگر تکرار شد. نتایج: یافته ها نشان می دهد گروه غالب در فوریت نسبت به گروه غالب در فقدان تفکر پیشینی درتکالیف استروپ و زمان واکنش در بافت منفی از عملکرد ضعیفتری برخوردار است. همچنین در تکلیف زمان واکنش، آزمودنی های گروه غالب در فقدان استمرار نسبت به گروه غالب در فوریت در بافت منفی از عملکرد بهتری برخوردارند. از سوی دیگر، کمتر بودن شاخص ضربان قلب درآزمودنی های غالب در فوریت نسبت به آزمودنی های غالب در تهییج طلبی، در حد پایه و در حین انجام تکالیف ترسیم در آینه و استروپ ، در بافت منفی و زمان واکنش در بافت مثبت، برجسته می باشد. در این پژوهش، تفاوت اثر بافت مثبت و منفی بر انگیختگی هیجانی آزمودنی ها، از لحاظ شاخص های مربوط به emg درحین انجام تکالیف ترسیم در آینه و زمان واکنش معنادار است. بحث: در مجموع نتایج برگرفته از این رساله ضمن تأکید بر ماهیت چند وجهی زودانگیختگی، دیدگاه همگرایی/ ناهمگرایی خلق و شخصیت را در کنش وری شناختی و انگیختگی هیجانی، از زاویه ای جدید مورد بررسی قرار داده است. واژگان کلیدی: زود انگیختگی، کنش وری شناختی، انگیختگی هیجانی، بافت خلقی مثبت و منفی
مهدیس مقصودلو پرویز آزاد فلاح
چرخه های شبانه روزی بسیاری از فرایندهای فیزیولوژیک بدنی را در بر می گیرد. یکی از این چرخه های بدنی، چرخه خواب و بیداری می باشد که بر اساس آن افراد به دو دسته تقسیم می شوند. افراد صبحگاهی در صبح کارایی بیشتری دارند و نقطه اوج فعالیت های فیزیولوژیک آنها در صبح قرار دارد و افراد شامگاهی که در شب کارایی بیشتری دارند و عملکردهای فیزیولوژیک آنها 1 تا 3 ساعت دیرتر به نقطه اوج می رسد. این چرخه ها تحت تاثیر عوامل محیطی قرار می گیرند. بررسی ویژگی های شخصیتی افراد در هریک از این چرخه ها به شناخت صحیح تر و بهره گیری بیشتر از توانایی این افراد کمک می کند. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه ی ابعاد شخصیتی برونگرایی، نوروزگرایی و سایکوزگرایی آیزنک در افراد دارای چرخه های صبحگاهی- شامگاهی می باشد. 310 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند، پرسشنامه ی شخصیت صبحگاهی- شامگاهی و پرسشنامه شخصیت آیزنک epq را تکمیل نمودند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یک راهه anova انجام گرفت. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که بین ابعاد برونگرایی و نوروزگرایی با شامگاهی بودن رابطه ای وجود ندارد و بین سایکوزگرایی و شامگاهی بودن رابطه ی معناداری وجود دارد. نتایج مطالعه حاضر همسو با تحقیقات پیشین رابطه بین سایکوزگرایی و چرخه شامگاهی را تایید می کند و نشان می دهد که افراد دارای چرخه شامگاهی در مقایسه با افراد دارای چرخه صبحگاهی سایکوزگرایی بالاتری دارند اما از لحاظ برونگرایی و نوروزگرایی با یکدیگر تفاوتی ندارند.
مرجان علیزاده اسفستانی سید کاظم رسولزاده طباطبایی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه پرخاشگری و سبک دلبستگی در کودکان دبستانی انجام گرفته است. نمونه آماری تحقیق شامل 180 نفر دانش آموز دبستانی ( 7تا 11سال)، (90پسر،90دختر)تعیین شد که به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نمونه ها با اجرای پرسشنامه خصوصیات جمعیت شناختی و ملاکهای ورود آزمودنی ها، مقیاس پرخاشگری آشکار و رابطه ای کودکان دبستانی و پرسشنامه سبک دلبستگی برای کودکان (سن نهفتگی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. میزان پرخاشگری در کودکان دبستانی با سبک دلبستگی ناایمن بیشتر از کودکان ایمن است و سبک دلبستگی اجتنابی بیش از سبک دلبستگی دوسوگرا توانایی پیش بینی پرخاشگری فیزیکی را دارد.همچنین میانگین نمرات پسران در پرخاشگری آشکار و رابطه ای بیش از دختران بود،بدین معنا که پسران پرخاشگرتر از دختران بودند. علاوه بر این یافته ها حاکی از این بود پرخاشگری پسران اغلب از نوع فیزیکی است اما در پرخاشگری رابطه ای تفاوت معنا داری میان دختران و پسران وجود ندارد.لذا آنچه از پژوهش بر می آید نشان می دهد که سبک دلبستگی ناایمن توانایی شخص را در ایجاد روابط متقابل مختل می کند و احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش می دهد.
ریحانه جلالی کاظم رسول زاده طباطبایی
مهمترین مساله امروز کودکان، خشونت است. خشونتی که فقط به ضرب و شتم فیزیکی یا آزار روحی محدود نمی شود و از ابعاد گسترده تری همچون عدم برخورداری از تحصیل، فقر، محرومیت های عاطفی، کار در خیابان ، تحقیر و ... را در بر می گیرد. خشونتی که صرفاً مولود رفتارهای فردی نیست، بلکه ساز و کارهای اقتصادی، اجتماعی و عوامل ریشه دار روان شناختی، بنیادهای اصلی آن را شکل و ترویج می دهد، در نتیجه مواجهه با آن همتی ملی را طلب می کند . کودکان از همان آغاز موجوداتی اجتماعی هستند . روابط اجتماعی و عواطف کودکان از جنبه های اصلی رشد به شمار می رود . دلبستگی کودک به دیگری و حالت عاطفی اضطراب که به خاطر احتمال از دست دادن آن فرد در کودک ایجاد می شود به گونه ای است که نمی توان آن را بدون در نظر گرفتن توانایی های شناختی کودک فهمید . به همین نحو توانایی های شناختی کودک تحت تاثیر حالات عاطفی و کنش های متقابل او با دیگران است ( ماسن - 1978 ) . بنا به تعابیر علمی ، کودکانی که مورد بی مهری و محرومیت های عاطفی قرار می گیرند . رفتار های مخالفت آمیزتر ، مقاومت کننده تر ، خشن تر و پرخاش جویانه تری از خود بروز می دهند . زمانی که این کودکان تحت فشار های روحی شدید قرار می گیرند ، به جای آنکه مورد محبت و نوازش قرار گیرند ، مورد اذیت و واکنش های تند واقع می شوند . اینگونه فشارهای عصبی بر کودک موجب رفتارهای ضد اجتماعی ، انواع اختلالات روحی روانی ، پیامد های منفی و انحطاط اخلاقی می شود ( به نقل از زاهدی – 1387 ) . کودکان کار در خیابان جزو آن دسته از کودکانی هستند که مراحل طبیعی رشد و تحول عاطفی و اجتماعی خود را طی نمی کنند و دچار مشکلاتی می شوند که از منزوی بودن سطحی تا مسائل هیجانی و اجتماعی عمیق می تواند متغیر باشد (هارلو و همکاران، 1959) . هیچ کودکی حاضر نیست که دوران کودکی خود را به کارهای سخت و طاقت فرسا، کارهایی که به او تحمیل شده است، طی کند. کودک می خواهد با هیجان و شور بازی کند و با افکار کودکیش پیش برود نه بار خانواده و جامعه فقیرش را به دوش بکشد . در دنیای خشونت و ناامنی، دنیای سرمایه و دیکتاتوری کودک هیچ حقی ندارد . حقوق ساده و ابتدایی اش از بین رفته، با پرسه زدن در خیابانها و کارهای غیر قابل تصور که از عهده انسان معمولی بر نمی آید مجبور به گذران زندگی و حتی تامین معاش خانواده خود می باشد. این عقب گرد و بازگشت جامعه به دوران ابتدایی بشر است. دفاع و حمایت از حقوق کودکان گامی تاریخی در فرایند توسعه کشور به شمار می رود که هم در حوزه نظری و هم در حوزه عملی دارای پیچیدگی ها و مشکلات خاص خود است ( خبرنامه ی انجمن حمایت از حقوق کودکان – 1386 ) . کودکی در کشور ما در مظلومیتی عمیق فرو رفته است . مفهوم کودکی در کشورمان دچار ابهام است و در حال قربانی شدن و این ابهام در تمامی سطوح قابل مشاهده می باشد. به امید آنکه با همدلی و همراهی بیشتر در راه تحقق حقوق کودکانمان گام برداریم و شاهد شکوفایی هر چه بیشتر کودکی و کودکانمان باشیم .
مهین دل آرا پرویز آزاد فلاح
پژوهش حاضر یک تحقیق تجربی، از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل می باشد که با هدف اصلی طراحی، اجرا و ارزشیابی یک برنامه ی آموزشی مبتنی بر به کارگیری الگوی فرایند اتخاذ احتیاط با ترکیب نظریه ی سطح تفسیر به منظور اتخاذ رفتار سازگارانه با سندرم قبل از قاعدگی از بهمن 1388 تا خرداد 1390 به مرحله اجرا درآمد. جامعه ی مورد پژوهش دانش آموزان دبیرستانهای شهرستان سبزوار بودند. با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، 6 مدرسه انتخاب و بر اساس جدول اعداد تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. از کل 1578 دانش آموز داوطلب مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی بعد از مداخله ی آموزشی مقدماتی، 255 نفر وارد مرحله دوم فرایند تصمیم گیری شدند. اولین گروه آزمون، تحت برنامه آموزشی مبتنی بر مفهوم سطح پایین تفسیر و دومین گروه آزمون، تحت برنامه آموزشی مبتنی بر مفهوم سطح بالای تفسیر قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه پژوهشگر ساخته سنجش علایم سندرم قبل از قاعدگی و پرسشنامه سنجش مراحل مدل فرایند اتخاذ احتیاط بود. قبل و بعد از مداخله ی آموزشی، مرحله تصمیم گیری افراد در هر گروه مداخله، تعیین و مقایسه گردید. در این پژوهش از آزمونهای آمار توصیفی و تحلیلی استفاده شد. نتایج نشان داد که برنامه ی آموزشی در مقایسه با گروه شاهد در مجموع اثر بخشی بیشتری در پیشبرد مراحل ایجاد نمود. میزان پیشرفت کلی در اولین گروه آزمون بیشتر از دومین گروه آزمون بود. این میزان پیشرفت بصورت تک مرحله ای در مداخله ی دوم بیش از مداخله ی اول و بصورت دو مرحله ای در مداخله ی اول بیش از مداخله ی دوم نمود یافت. نتایج حاضر نشان داد که القای ویژگی های سطح پایین تفسیر(llc) به افراد در مقایسه با سطح بالای تفسیر(hlc) منجر به کاهش فاصله ی زمانی شده و افراد سریع تر به سمت رفتار مورد نظر شیفت می نمایند. به عبارتی بین فاصله ی زمانی و سطح تفسیر رابطه وجود دارد. لذا می بایست فاصله ی زمانی به عنوان یک اصل زیر بنایی و ضروری در طراحی بسته های آموزشی برای تسریع در اتخاذ هر نوع رفتار سلامتی مدنظر قرار بگیرد.
مهناز شاهقلیان پرویز آزاد فلاح
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تعیین چگونگی پردازش های فراشناختی افراد با توجه به ابعاد اضطراب و زودانگیختگی و بررسی فعالیت ناحیه ای مغز آزمودنی های غربال شده بر اساس اضطراب و زودانگیختگی در حین فعال شدن پردازش های فراشناختی بود. روش: این پژوهش با توجه به ماهیت دستکاری متغیر مستقل و وجود گروههای مختلف که جایگزینی افراد در این گروه ها بر اساس نمره های آنها در پرسشنامه شخصیت انجام می شد، در مقوله طرح های شبه تجربی است. دانشجویان زن مشغول به تحصیل در دانشگاه تربیت مدرس در سال تحصیلی 90-1389 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دادند. ابتدا 600 نفر از این جامعه، سه پرسشنامه فراشناخت، نارسایی های شناختی و فرم تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی آیزنک را تکمیل کردند. هدف از اجرای پرسشنامه های فراشناخت و نارسایی های شناختی کنترل برخی از معیارهای ورود بود. بعد از کنترل معیارهای ورود، با در نظر گرفتن نمره های انتهایی توزیع در دو بعد برون گردی و نورزگرایی فرم تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی آیزنک، چهار گروه 15 نفره شامل anx+،anx- ، imp+ و imp-انتخاب شدند. در مرحله بعد از آزمودنی های انتخاب شده در چهار مرحله شامل حالت استراحت (بدون انجام تکلیف)، انجام آزمون استروپ، انجام آزمون ویسکانسین و انجام تکنیک توجه،eeg گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد کیفیت پردازش های فراشناختی در آزمودنی هایanx- بهتر ازanx+ است، به طوری که شاخص های زمان آزمایش محرک های همخوان و ناهمخوان، تعداد خطا برای محرک های ناهمخوان و میزان تداخل (در آزمون استروپ) و تعداد کل خطاها، تعداد کوشش ها برای تکمیل الگوی اول و شکست در حفظ یک توالی (در آزمون ویسکانسین) در گروهanx+ بیشتر از گروه anx- به دست آمد. از سوی دیگر گروه anx+ در شاخص تعداد طبقات تکمیل شده (در آزمون ویسکانسین) پایین تر از گروه anx- بود. با وجودی که نتایج حاکی از آن بود که گروه imp+در شاخص های تعداد خطا برای محرک های همخوان و میزان تداخل (در آزمون استروپ) بالاتر از گروه imp- و در شاخص زمان برای محرک های همخوان همین آزمون پایین تر از گروه imp- است، با توجه به تعداد کم شاخص های معنادار بین دو گروه، فرضیه دوم مبنی بر بهتر بودن پردازش های فراشناختی در آزمودنی های imp- در مقایسه با آزمودنی های imp+ تأیید نشد. یافته ها دیگر نشان داد که هنگام فعال شدن پردازش فراشناختی فعالیت ناحیه پیش پیشانی راست و نواحی پیشانی هر دو نیمکره در گروه anx+ بیشتر از anx- و فعالیت نواحی پیش پیشانی و پیشانی هر دو نیمکره در گروه imp+ بیشتر از imp- است. نتیجه گیری: در مجموع پژوهش حاضر در راستای نگاهی جامع تر به تعامل حوزه های فراشناخت، شخصیت وعصب روانشناسی و با تأکید بر تعریف پردازش فراشناختی بر مبنای کنش های اجرایی، ارتباط میان پردازش فراشناختی، ابعاد اضطراب و زودانگیختگی و فعالیت ناحیه ای مغز را مورد بحث قرار می دهد.
لیلا بنی آدم پرویز آزاد فلاح
چکیده: این مطالعه به بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای مثبت اندیشی بر شادکامی دانشجویان پرداخته است. در این پژوهش، با بهره گیری از یک طرح تجربی دو گروهی، 30 آزمودنی دختر دانشجو از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف انتخاب شدند.این دانشجویان به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند.جایگزینی این دو گروه به صورت تصادفی بود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه شادکامی آکسفورد بود. داده های به دست آمده برای آزمون فرضیههای تحقیق با استفاده از آزمون آنکوا (تحلیل کواریانس) تجزیه و تحلیل شدندیافته های پژوهش نشان دادند که آموزش مهارتهای مثبت اندیشی(که به صورت 8جلسه ،1ساعته وگروهی اجرا شد)سبب افزایش میزان شادکامی، رضایت از زندگی، خلق مثبت، سلامتی، کارآمدی شد ولی تاثیری بر میزان عزت نفس نداشت.از آنجا که شادکامی روی بیشتر جنبه های شخصیت وابعاد زندگی تاثیر گذار است،هدف پژوهش حاضر افزایش میزان شادکامی وبه تبع آن بهبود عملکرد افرادودر نهایت زندگی سرشار از آرامش می باشد. کلید واژه ها: شادکامی،مثبت اندیشی
شیما حیدری محمود دژکام
هدف: اضطراب و افسردگی از جمله اختلالات شایع روانی به خصوص در سنین جوانی و در میان دانشجویان هستند. شواهدی در دست است که این دو اختلال به صورت همبود رخ میدهند وشیوع آن در ده? اخیر رو به افزایش است. درمانگریهای شناختی در بهبود وکاهش این اختلالات در جامع? ایرانی بکار گرفته شده اند ولی درمان های روان پویشی کوتاه مدت به ویژه با رویکرد همدلانه در این مورد گزارش نشده است. این در حالی است که پژوهش های اخیر تأثیر رویکردهای روان پویشی و مبتنی بر سبک دلبستگی را در کاهش اضطراب و افسردگی موثر میدانند. هدف این مطالعه بررسی تأثیر روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه در کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان با در نظر گرفتن سبک دلبستگی آنها بود. روش: در این مطالعه، طرح شبه آزمایشی، با اندازه گیری های مکرر بکار گرفته شد. بدین منظور 20 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی بابل که به دلیل اضطراب و افسردگی به مرکز مشاوره مراجعه کرده بودند، از طریق مصاحبه و پرسشنام? اضطراب، افسردگی و تنیدگی dass-21 و مقیاس سبک دلبستگی هازن و شیور و مصاحب? cri ، انتخاب شدند. گروه نمونه از دو گروه 10 نفره تشکیل شده بود. آزمودنیهای گروه اول دارای سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و آزمودنی های گروه دوم دارای سبک دلبستگی اجتنابی، بر اساس نمرات asq و مصاحب? cri بودند. گروه نمونه از 9 مرد و 11 زن، با دامنه سنی 24-19 سال تشکیل یافته بود. هم? آزمودنیها مقیاس های پژوهش را در مرحل? خط پایه، پس از درمان و پیگیری سه ماهه تکمیل کرده و روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه را به مدت 12 جلس? درمانی به صورت هفتگی و انفرادی دریافت کردند. یافتهها: به منظور بررسی یافتهها از آزمون آماری تحلیل کواریانس چند متغیری با اندازهگیریهای مکرر استفاده شد. نتایج کاهش معناداری را در نمرات اضطراب و افسردگی پس از درمان، برای هر دو سبک دلبستگی نشان داد. و این کاهش در دور? پی گیری سه ماهه پایدار بود. انداز? اثر این کاهش برای نمرات اضطراب،2.01 و برای نمرات افسردگی، 2.77 یافت شد که با معیار کوهن، انداز? اثر بسیار بزرگ و قابل قبولی است. نیز آزمودنیها افزایش معناداری را در نمرات سبک دلبستگی ایمن و کاهش معناداری در سبک اجتنابی نشان دادند. نتیجهگیری: روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه، یک مداخل? موثر در کاهش اضطراب و افسردگی در میان دانشجویان ایرانی است. در ضمن این رویکرد درمانگری به یک اندازه در کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویانی با سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و اجتنابی، موثر است.
مونا امراللهی نیا پرویز آزاد فلاح
روایت به عنوان مفهومی پسانوگرا، روشی برای اندیشیدن دربار? ماهیت شناخت و زندگی انسان تلقی می شود. این روایت ها قالبی از مفاهیم و باورها می سازند که از طریق آن، جهانی که زندگی هایمان در آن روی می دهد، درک می کنیم. پژوهش حاضر به منظور شناخت کارکرد نظریه روایت در فهم داستان زندگی افراد درونگرا و برونگرا انجام شد و محتوای عمده ی سبک های روایی این تیپ های شخصیتی مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه از انواع تحقیق کیفی است. طرح آن از نوع پس رویدادی و با توجه به ماهیت مقایسه گروهی، از نوع علی- مقایسه ای می باشد. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه تهران در سال 91-90 تشکیل دادند. نمونه مورد پژوهش شامل یک گروه 300 نفری از دانشجویان دختر بود که به صورت نمونه گیری در دسترس با توجه به توزیع ویژگی های شخصیتی درونگرایی و برونگرایی انتخاب شدند. سپس تعدادی از هر گروه درون گرا و برون گرا انتخاب شدند و از آنها مصاحبه به عمل آمد. به منظور جمع آوری داده ها از فرم کوتاه آزمون شخصیتی آیزنک (بزرگسالان) استفاده شد و سپس با گزینش افراد درونگرا و برونگرای انتهای پیوستار توزیع، فرم تجدید نظر شده مصاحبه نیمه ساختار یافته داستان زندگی مک آدامز اجرا شد. داده های به دست آمده از تحلیل محتوای اجزای هر رویداد با روش خی دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و برای مقایسه مضامین روایت های گروه های درونگرا و برونگرا از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد صفات درونگرایی- برونگرایی و نوروزگرایی می توانند بر رفتار تولید زبان فردی در تنوعی از بافت ها تاثیر بگذارند. در واقع، افراد در روش که صحبت می کنند، متفاوت هستند. برخی از این تفاوت های اصولی و قاعده مند می توانند از لحاظ ظاهری به تفاوت های عمقی تر مانند صفات شخصیتی نسبت داده شوند. بنابر یافته های پژوهش، سبک روایی برونگرایان نسبت به درونگرایان، با عاملیت و مشارکت کلی بیشتر مشخص می شود. همچنین، عاملهای پیشرفت/ مسئولیت پذیری و اتحاد/ باهم بودن از مواردی هستند که به طور برجسته در روایت های افراد برونگرا دیده می شود.
رقیه یعقوبی پرویز آزاد فلاح
چکیده: مقدمه: وارسی نقش سازه های شخصیتی و مولفه های مرتبط با تفاوت های فردی در سلامت روانی اهمیت شایان توجهی دارد. هدف از این مطالعه، بررسی رابطه بین نظام روی آوری/ رویگردانی، سبک های دلبستگی و سلامت روانی بود. روش: این مطالعه در قالب یک پژوهش از نوع همبستگی صورت گرفته است. نمونه آماری تحقیق شامل 315 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تربیت مدرس( مقطع کارشناسی ارشد و دکتری) بود که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند.گروه نمونه با اجرای مقیاس نظام های بازداری/ فعال ساز رفتاری (bis/bas )کرور و وایت، پرسشنامه بازنگری شده مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید raas و پرسشنامه scl-90-r مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که: بین فعالیت نظام روی آوری با سبک دلبستگی ایمن و فعالیت نظام رویگردانی با سبک های دلبستگی ناایمن رابطه وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که فعالیت نظام رویگردانی با سلامت روانی شخص رابطه دارد، ولی بین فعالیت نظام روی آوری با سلامت روانی رابطه ای مشاهده نشد. از سوی دیگر در ارتباط با همبستگی بین هر سه متغیر پژوهشی، یافته ها نشان دادند که بین فعالیت نظام رویگردانی و سبک های دلبستگی ناایمن با سلامت روانی، همبستگی معنادار وجود دارد. در حالی که در ارتباط بین فعالیت نظام روی آوری و سبک دلبستگی ایمن با سلامت روانی، این رابطه تنها در مورد، دو متغیر سبک دلبستگی ایمن و سلامت روانی مشاهده شد، و نظام روی آوری رابطه معنا داری با سلامت روانی نداشت. نتیجه گیری: آنچه از یافته های پژوهش بر می آید، تأکید بر این مطلب است که سطح فعالیت نظام-های روی آوری/ رویگردانی می تواند پیش بینی کننده سبک های دلبستگی فرد باشد و در عین حال، سطح فعالیت بیش از حد هر یک از این دو نظام می تواند با شاخص های آسیب شناختی همراه باشد. کلید واژه ها: نظام ها مغزی/ رفتاری، نظام روی آوری(bis)، نظام رویگردانی (bas)، سبک های دلبستگی، سلامت روانی
ویان امین نسب مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی زوجدرمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور صورت گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری آن شامل کلیه زنان نابارور 25 تا 50 سالی است که به مراکز درمان ناباروری شهر تهران مراجعه کردند. باتوجه به معیارهای ورود و یکسان سازی که در نظر گرفته شد (سن، تحصیلات، شغل، مدت زمان ازدواج) 30 نفر از زنان نابارور انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قراد گرفتند، (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه). ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه ی تنظیم هیجانی گارنفسکی و کرایج (2002) و پرسشنامه ی بهزیستی روان شناختی ریف (1989)بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه در میزان راهبردهای تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی تفاوت معنادار وجود دارد (01/0p?). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر و روشن شدن اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجانی و بهزیستی رواشناختی، به متخصصان فعال در حوزه خانواده درمانی در مراکز، مراکز درمان ناباروری، پیشنهاد می شود برنامه های آموزشی ویژه ای را جهت بهبود وضعیت تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور به کار گیرند.
علی رضا صادقی علی اکبر تقوایی
زمینه¬های اصلی رساله حاضر را که پژوهشی توسعه¬ای کاربردی است، تحلیل ویژگی¬های شهر ایرانی- اسلامی آرمانی؛ تحلیل عوامل موثر بر انگاره¬های زیبایی¬شناسی محیطی و حس تعلق به مکان؛ و تحلیل داده¬های جمع¬آوری شده از فضاهای عمومی منتخب در شهر ایرانی- اسلامی (میدان¬های حسن¬آباد، توپخانه تجریش و ولی¬عصر شهر تهران) شکل داده¬اند. رساله حاضر به منظور ارائه چارچوب¬¬های نظری و عملی برای قضاوت زیبایی¬شناسی محیطی و تقویت حس تعلق به مکان و فراهم کردن زمینه شکل-گیری فضاهای عمومی زیبا و القا کننده حس تعلق در شهر ایرانی- اسلامی، از روش¬ تحقیق توصیفی تحلیلی و شیوه¬های تحقیق مرور متون و منابع در بستر مطالعات کتابخانه¬ای و از روش¬ تحقیق پیمایشی و شیوه¬های تحقیق مصاحبه، پرسش¬نامه و بازنمایی در بستر مطالعات میدانی سود جسته است. همچنین در این رساله از روش¬های آماری مدلسازی معادلات ساختاری، تحلیل عاملی تاییدی، برآورد حداکثر درست¬نمایی، آزمون¬های همبستگی اسپیرمن و پیرسون و مدل رگرسیونی خطی چند¬گانه برای تعیین ماهیت رابطه میان انگاره¬های زیبایی¬شناسی محیطی و حس تعلق به مکان، رتبه¬بندی فاکتور¬ها و شناسایی متغیر¬های موثر بر این دو انگاره؛ و از روش تصمیم¬گیری چند معیاره تاپسیس برای رتبه¬بندی نمونه¬های پژوهی (از نظر میزان برخورداری از ارزش¬های زیبایی¬شناسی محیطی و توان القا حس تعلق به مکان) استفاده شده¬است. در واقع در این رساله بر درستی این فرضیه تاکید شده¬است که از دید شهروندان و متخصصان، میان میزان حس تعلق به مکان و قضاوت زیبایی¬شناسی محیطی در فضاهای عمومی شهر ایرانی- اسلامی، رابطه¬ای معنادار، هم¬جهت و قوی برقرار است (با ضریب همبستگی 0.837 و 0.779) و در این رابطه، انگاره حس تعلق به مکان به عنوان متغیر مستقل بر انگاره زیبایی-شناسی محیطی به عنوان متغیر وابسته اثر می¬گذارد (با ضریب رگرسیونی 0.775 و 1.08).
شبنم پورآقاجان پرویز آزاد فلاح
چکیده ندارد.
منصوره خیریه کاظم رسول زاده طباطبایی
چکیده ندارد.
مهتاب بازیاری میمندی کاظم رسول زاده طباطبایی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقابله ای ویژگیهای شخصیتی ، عوامل تنیدگی زا ، شیوه های مقابله با عوامل تنیدگی زا و شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری و غیرفراری می باشد .برمبنای تحلیلهای نظری و تجربی پیشین چهار فرضیه ارائه گردید که عبارتند از : 1 - دختران فراری در مقایسه با دختران غیرفراری درونگراترند. 2 - میزان عوامل تنیدگی زا در دختران فراری بیشتر از دختران غیرفراری است. 3 - شیوه های مقابله ای دختران فراری در مقایسه با دختران غیرفراری بیشتر متمرکز بر هیجان مداری است . 4 - شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری متفاوت از دختران غیر فراری است.
فاطمه فروزش یکتا پرویز آزاد فلاح
یکی از موضوعاتی که امروزه ذهن محققان را در حیطه روانشناسی سلامت به خود مشغول کرده است ، رابطه بین ویژگیهای شخصیتی خاص و ابتلا به بیماریهای جسمانی است . در این تحقیق به بررسی دو ویژگی شخصیتی با مبنای زیستی که عبارتند از: سیستمهای مغزی /رفتاری و درونگردی/برونگردی ، در زنان مبتلا به بیماری آرتریت روماتوئید می پردازد. به این منظور 30 زن مبتلا به آرتریت روماتوئید ، از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاههای روماتولوژی بیمارستانهای امام خمینی و شریعتی ، با تشخیص پزشک متخصص روماتولوژی انتخاب شدند.
بهناز دوران پرویز آزاد فلاح
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر بازیهای رایانه ای - ویدیویی بر مهارتهای اجتماعی نوجوان پرداخته است. به منظور بررسی رابطه بین مبادرت به بازیهای رایانه ای و میزان مهارتهای اجتماعی ، 258 نفر دانش آموز پسر مقطع اول دبیرستان انتخاب شدند که ضمن پاسخ به پرسشنامه محقق ساخته اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه مهارتهای اجتماعی را نیز تکمیل کردند. اطلاعات گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های این پژوهش حاکی از آنند که گرچه تجربه بازی با مهارتهای اجتماعی رابطه ای معکوس دارد؛ یعنی هر چه تجربه بازی بیشتر باشد، مهارتهای اجتماعی کمتر است؛ اما این رابطه معنادار نبوده و در عوض وجود رابطه معنادار بر دو محور محل بازی و حضور دیگران در محل بازی متمرکز بوده است. به طوری که انتخاب منزل به عنوان محل بازی و یا ترجیح تنها بودن در محل بازی با مهارتهای اجتماعی رابطه ای معکوس؛ و پرداختن به بازی در محلهایی که امکان حضور دیگران وجود دارد، با متغیر مهارتهای اجتماعی رابطه ای مستقیم دارد. در مجموع با استناد به یافته های پژوهش می توان ابراز نمود که مبادرت به این بازیها می تواند تاثیر به سزایی در الگوی تعاملات بین فردی و در نتیجه مهارتهای اجتماعی بر جای گذارد.
فرهاد کهرازیی پرویز آزاد فلاح
افسردگی یکی از رایجترین اختلالهای عاطفی محسوب می شود. با توجه به فراوانی شیوع افسردگی در میان نوجوانان و پیامدهای بسیار توان فرسای آن، کوششهای زیادی برای درمان آن صورت گرفته است. در مبحث افسردگی نوجوانان، آموزش مهارتهای حل مساله به عنوان یکی از روشهای شناختی - رفتاری می تواند سبب استفاده از شیوه مقابله مساله مدار، افزایش کارائی کلی فرد و شناسائی منابع موثر مقابله گردد و در نتیجه باعث تعدیل افسردگی شود.این پژوهش، برای بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مساله در کاهش افسردگی نوجوانان از دو فرضیه سود جسته است. 1- آموزش مهارتهای حل مساله، میزان افسردگی دانش آموزان را کاهش میدهد؟ و 2- آموزش مهارتهای حل مساله، شیوه های مقابله ای دانش آموزان را موثر و کارآمد میسازد؟برای تعیین اثربخشی این روش در درمان افسردگی، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. ابتدا از بین 1400 دانش آموز 300 نفر را به صورت تصادفی انتخاب کرده و سپس مقیاس افسردگی بک روی آنان اجرا گردید و 30 نفر از کسانی که در این مقیاس حداقل نمره 17 را کسب کرده بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند واندازه گیری متغیرهای وابسته (میزان افسردگی و مهارتهای مقابله ای) برای هر دو گروه در یک زمان و تحت یک شرایط صورت گرفت. در واقع گروه آزمایش تحت کاربندی متغیر مستقل (آموزش مهارتهای حل مساله) قرار گرفت و گروه گواه تحت کاربندی خاصی قرار نگرفت.برای تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا نمره تفاوت پیش آزمون و پس آزمون هر یک از آزمونهای دو گروه محاسبه و سپس برای مقایسه میانگینهای نمرات هر یک از متغیرهای وابسته، از آزمون t گروههای مستقل به صورت جداگانه استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد، گروه ازمایش که از آموزش مهارتهای حل مساله سود جسته بودند نسبت به گروه گواه، کاهش در افسردگی (p<0/001) و کارائی در مهارتهای مقابله ای (p<0/001) را نشان دادند. پس می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای حل مساله می تواند به عنوان مداخله سودمند در جهت تعدیل افسردگی و استفاده از شیوه های مقابله ای موثر (مساله مدار) باشد.
طاهره الهی پرویز آزاد فلاح
این پژوهش در راستای نظریه ویتکین و براساس الگوی وول فولک که سبک های یادگیری را توجیه کننده بسیاری از تفاوتهای فردی در کلاس می داند به بررسی ارتباط سبکهای یادگیری وابسته /ناوابسته به زمینه و پیشرفت در یادگیری زبان انگلیسی می پردازد. سبکهای یادگیری روشهای انفرادی مورد استفاده یادگیرنده برای پردازش اطلاعات و یادگیری مفاهیم تازه است. یادگیرندگان وابسته به زمینه کلی گرا هستند و یادگیرندگان نابسته به زمینه تحلیلی عمل می کنند.