نام پژوهشگر: سید ابوالفضل رضوی
فریبا اعظمی سید ابوالفضل رضوی
ایلخانان ، قومی نامسلمان بودند که هیچ پیوند دینی و فرهنگی با جامعه ایران نداشتند. ملاک کسب تداوم و قدرت آنها، نه مشروعیت و مقبولیت دینی، بلکه زور و شمشیر و تحمیل بود. حکومت آنها که ماهیتی نظامی داشت، نشأت گرفته از حیات ایلی و کوچ نشینی بود. این نوع حکومت گرایش به گریز از مرکز داشت و سیاست و اقتصاد را از این منظر می نگریست و با گرایش ایجاد حکومت متمرکز و اقتصاد مبتنی برکشاورزی و یکجانشینی ایرانی در تضاد بود. تداوم گرایش به گریز از مرکز در دراز مدت نمی توانست متناسب با مصالح حکومت ایلخانان باشد و آنان را از نظر اقتصادی و سیاسی با چالش روبه رو ساخت. از طرف دیگر در جامعه دین محور ایران و براساس اندیشه های ایرانشهری مشروعیت نظام های سیاسی مبتنی بر اصول فرمانروایی الهی و همگرایی دین و دولت بود و حاکمیت ایلخانان نامسلمان در ایران با این اصول سنخیتی نداشت. لذا ضرورت های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی حاکمان ایلخانی را بر آن داشت که در جهت مصالح خویش به اسلام روی آورند. هدف از این تحقیق بررسی علل و زمینه های اسلام پذیری ایلخانان به ویژه مسلمانی غازان بوده است. اسلام پذیری ایلخانان تحت تأثیر عوامل سسیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدارای دینی آنان رخ داد و دیوان سالاران، متکلمین، فلاسفه و فقها در این بین نیز نقش مهمی داشتند. به این ترتیب ملاحظات سیاسی چون شکست مداوم از سلاطین مملوک که مدعی دفاع از اسلام بودند، تهاجم گاه و بی گاه فرما نروایان اولوس های جوجی و جغتای به ایران، مشکلات اقتصادی در زمینه کشاورزی، تجارت و بستن مالیات های سنگین بر مردم و مشکلات اجتماعی از جمله احساس بیگانگی از منظر دینی، قومی و فرهنگی از مهمترین علل روی آوردن ایلخانان به دین اسلام بود. در سایه این اسلام پذیری، حکومت آنها مشروعیت یافته و رابطه حکومت و مردم هموار شد و همچنین منجر به اصلاحات همه جانبه ای در قالب اندیشه های ایرانشهری توسط غازان گردید.
فریده گلمرادی سید ابوالفضل رضوی
حمله ی ویرانگر اقوام صحراگرد مغول به بخش وسیعی از جهان متمدن، یکی از فجایع عظیم تاریخ جهانی به شمار می رود. در ایران که تخریب و نابسامانی ناشی از این حادثه بسیار زیاد بوده است، پس از ایجاد حکومت ایلخانی قیام هایی توسط مردم به وقوع پیوست که از جمله ی مهمترین قیام هایی هستند که، در مقابل حکومت های ستمگر و بیگانه رخ داده اند. قیام محمود تارابی، یعقوب باغبانی و سید شرف الدین شیرازی که موضوع پژوهش حاضر هستند، از جمله ی قیام های مذکور می باشند که، دارای ویژگی هایی مشترک اند و بهبودگرایی که به معنای یافتن جهانی آرمانی و دور از ظلم و ستم است در آنها متصور می باشد. اما از آنجاییکه این قیام ها نشات گرفته از عقاید و روش قیام های اجتماعی دوره های پیش از خود بوده اند در ابتدا به شرح این قیام ها به عنوان پیشینه ای بر قیام های اجتماعی عهد ایلخانان به اختصار پرداخته شده است و همچنین تاثیر اوضاع داخلی ایران در این دوره بر وقوع این قیام ها مورد بررسی قرار گرفته است. در این قیام ها همانند قیام های اجتماعی در دوره های پیش که مردم از بیداد و ظلم حاکمان بیگانه به ستوه آمده بودند، به دنبال ناجیانی می گشتند که شاید بتوانند آنها را از این مهلکه نجات دهند. این عقیده باعث گرد آوردن آنها به دور رهبرانی چون تارابی، شیرازی و باغبانی شد زیرا به واسطه ی معجزاتی که به آنها نسبت داده بودند تقدس خاصی یافته و مردم به آنها پناهنده شدند و ناجیانی برای خود دانستند. اما این قیام ها نیز مانند کلیه ی قیام های دیگر که بدون سازماندهی آغاز شده بودند، نتوانستند انتظارات کنشگران خود را برآورده سازند و محکوم به شکست شدند.
معصوم یاراحمدی مهدی صلاح
یکی از گسترده ترین و پیچیده ترین مفاهیم جامع? بشری «فرهنگ» می باشد. هر جامعه ای بر اساس فرهنگ هویت می یابد و از جوامع و گروههای دیگر متمایز می شود. بنابراین سیاستگذاری در امور فرهنگی یکی از وظایف خطیر دولت هاست،که قصور در انجام آن، عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت. در ایران، به طور مشخص، در دور? رضاشاه بودکه توجه به امور فرهنگی به سبک مدرن در دستورکار حکومت قرار گرفت. ناکامی مشروطه خواهان در ایجاد یک دولت متمرکز و باثبات و آشفتگی هایی که به دنبال جنگ جهانی اول در ایران رخ داد، زمینه را برای وقوع کودتای 1299 ه.ش و سرانجام به حکومت رسیدن رضاخان فراهم کرد. حکومت او برای رسیدن به ثبات سیاسی، اصل تمرکز را در هم? ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، سرلوح? برنامه های خود قرار داد. اقداماتی نظیر ایجاد ارتشی واحد، اسکان عشایر، اقتصاد دولتی و نظام قضایی متمرکز برآیندهایی از این اصل بودند. به لحاظ فرهنگی حکومت رضاشاه به پیروی از الگوهای اروپایی ملت سازی، به دنبال ایجاد ملتی واحد، تحت لوای یک دولت مرکزی بود. مسلماً جامع? سنتی ایران با معیارهای حکومت او، از ملت همخوانی نداشت. بنابراین حکومت نقش یکپارچه سازی فرهنگی در جامعه را به عهده گرفت و با انتخاب مولفه هایی چون اتحاد زبان و لباس و ایجاد یک ایدئولوژی حکومتی، قصد داشت اختلافات فرهنگی را از میان بردارد و به زعم خود ملتی با زبان و فرهنگ و آداب و رسوم و معتقدات و آرمان های مشترک به وجود آورد. بدین منظور، حکومت عناصر وحدت بخش را بدون در نظر گرفتن شرایط عمومی جامع? ایران و تفاوت های ساختاری آن با غرب، از بالا به جامعه تحمیل کرد، و برای نهادی شدن این ارزش ها و مولفه ها، از طریق جهت دهی به نظام آموزشی و ایجاد سازمان هایی نظیر سازمان پرورش افکار، اقدامات لازم را به عمل آورد. این در حالی بود که ایجاد تغییرات فرهنگی چه به سبک غربی و چه بومی شد? آن، به اندیشه و برنام? سازمان یافته و هدف دار نیاز داشت. این نقصان در حکومت رضاشاه تا حدی محسوس بود، به طوری که در پایان حکومت او، هرچند جامعه با تعارض های دوران قاجار مواجه نبود، در مقابل تعارض های جدیدی در جامعه به وجود آمده بود. همین ناسازگاری مولفه های فرهنگی مورد نظر حکومت با جامع? ایرانی و استفاده از وجه آمرانه در اجرای آن ها مشکلات جدیدی را فرا روی جامع? ایران قرار داد.
قدرت منصوری عبدولی سید ابوالفضل رضوی
با تأمل در اوضاع سیاسی – اجتماعی و اقتصادی ایران پس از ورود به اسلام به طور اعم و اوضاع دوران ایلخانان به طور اخص متوجه تغییرات همه جانبه ای در این دوران نسبت به ادوار پیش از آن می شویم ، به عبارت دیگر با شواهد بسیاری که محققان و مورخان نشان داده اند ادوار تاریخی ایران پس از اسلام تا قرن هفتم را اگرچه می توان با فراز و نشیبهای فراوانی نشان داد اما واقعیت این است که این ادوار از لحاظ اقتصادی و اجتماعی کمابیش مشابه بوده و تحولی اساسی در بنیان های اجتماعی و اقتصادی رخ نداده بود و از طرف دیگر به یاری علومی چون روانشناختی اجتماعی و جامعه شناسی ادبیات می توان به طرح این ادعا پرداخت که رابطه ای عمیق میان رویکردهای ادبی شاعران و نویسندگان با اوضاع سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم بر عصر آنان برقرار بوده و این ارتباط ، آگاهانه یا ناآگاهانه در سبک های ادبی یا رویکردهای ادبی نویسندگان ، خود را نشان داده است. آنچه که با کمترین تردید می توان مطرح نمود این است که هر دوره ای که استبداد سیاسی و عدم مدارا با مخالفان و انتقادگران ، در رأس سیاست حکومتگران قرار داشته است ، شاعران و نویسندگان به هیچ عنوان جرأت و جسارت انتقاد را نداشته و در بهترین حالت ، انتقادات و اعتراضات و عقده های گره خورده ی خود و جامعه ی خود را در لفافه ی پوشش های ادبی همچون طنز – ایهام – کنایه و ... ابراز داشته اند که برترین نمونه ی چنین حالتی را می توان در اشعار شاعران قرن چهارم تا نیمه ی قرن ششم هجری یافت که شاخص ترین شاعران این روش را شاید بتوان خیام نیشابوری دانست . البته در همین زمان نیز برخی از متفکران و نویسندگانی چون ناصرخسرو پیدا می شدکه برای اهداف والای انسانی خود و ایستادگی در مقابل نابرابریها و ستم ها از جان و هستی خود مایه گذاشته و بدون واهمه در برابر اربابان ستمگر دنیا لب به شکایت می گشود اما این عملکرد وی به قیمت هموار نمودن سختی ها بر خود ممکن بود . دوران پیش از ایلخانان نه تنها استبداد و خودکامگی شان را در خود جای داده بود بلکه بدتر از آن ، شاعرنوازی های اغلب سلسله ها باعث شده بود که متملق ترین و بی عقیده ترین نویسندگان دور اربابان حلقه زنند و صرفاً به خاطر منافع مادی و اجتماعی شخصی خود ، چشم بر حقایق تلخ اجتماعی بپوشند و شاهان را مرکز مدار عدالت بدانند و رعایا را ثناگو و خدمتگزار و شاکر اربابان خود قلمداد نمایند و با این مجیزه گویی ها ، چشم شاهان را بیش از پیش بر واقعیات اجتماعی ببندند و لذا در چنین فضایی تقریباً ناممکن می نماید که شاعری یا نویسنده ای لب به انتقاد از ارباب خود بگشاید و او را از خود برنجاند چرا که اصولاً چنین شاعران مداح و ثناگویی نمی توانستند درد جامعه را درک کنند و اگر هم چنین آگاهی و درکی از دردها و عقده های فروخورده ی جامعه داشتند به خاطر حفظ منافع مادی خود دست به چنین عملی می زدند و می کوشیدند تا شاهان و اربابان خود را همچنان در توهمات و خود شیفتگی های خود بگذارند. واقعیت این است که در چنین حالتی ، کمتر اتفاق می افتد که شاعر انتقادگر و مصلح بیدار و آزادیخواهی از دل وابستگان دربار بیرون آید و یا به سلک آنان وارد نشود چرا که توجه شاهان و امتیازهای فراوانی که آنان برای شاعران گسترده بودند از یک سو و استبداد و نا واقع گری و تملق پروری شاهان از سویی دیگر ، به خودی خود عامل بسیار مهمی بود تا کمتر شاعری فکر و احساس انتقاد و آزادیخواهی و مبارزه ی با ناعدالتی ها در ذهن و قلبش ظهور کند. اما با ورود به دوره ی ایلخانان با توجه به تغییری که در فضای سیاست و اقتصاد و اجتماع – که همگی تابعی از نگرش ایلخانان بود – بوجود آمد در عرصه ی ادبیات تحولی اساسی دیده شد. پس از هجوم چنگیز به ایران و مناطق غربی « قراقروم » به نظر می رسید که سرزمین خوارزمشاهیان ، با توجه به ویرانگریهای عظیمی که در شهرها و روستاها به وجود آمده بود دیگر هیچگاه این ویرانی ها امکان ترمیم پیدا نکند ؛ به ویژه این که خوی وحشی مغولان چنین دیدگاهی را تقویت می نمود اما چهل سال پس از هجوم چنگیز یکی از نوادگان وی به نام هولاکو در 654 هجری وارد ایران شد و دولتی را بنا نهاد که اگرچه تا حدود زیادی یادآور سنن و قوانین و رسومات مغولان بود اما به دلایل گوناگون از جمله یاری جستن از دولتمردان ایرانی در عمل رویکرد کاملاً متفاوتی را در پیش گرفته و در عصر وی و جانشینانش تغییرات بزرگی در عرصه های اقتصادی – اجتماعی مملکت به دنبال سیاست های خاص آن به وقوع پیوست . در دوره ی آنان نه تنها در عرصه ی اقتصادی بلکه در عرصه ی هنرهای معماری – موسیقی –نقاشی و ... در برخی از شاخه های علمی نیز حرکت های بزرگی دیده شده تا جایی که برخی از متفکران ، این عصر را به عنوان رنسانس ایرانی تعبیر کرده اند . در دوره ی اول ایلخانان که آن را به عصر نامسلمانی ایلخانان تعبیر کرده اند ( 694-654 ) در زمینه ی ادبیات فارسی تغییرات کمی و کیفی محسوسی دیده می شود که از لحاظ کمی میتوان به خلق تواریخ منثور فراوانی اشاره کرد که در این دوران به وجود آمده اند اما از نظر کیفی آنچه که قابل تأمل است و تقریباً از نظر محققان پنهان مانده است این است که دوره ی نامسلمانی ایلخانان باید یکی از شاخص ترین ادوار ادبیات انتقادی ایران دانست ؛ همان گونه که دوره ی مشروطه و دهه ی سوم دوران پهلوی را می توان از این نظر قابل بررسی دید . واقعیت این است که استقرار دولت ایلخانان توانست از ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی گام بزرگی را بردارد و نه تنها به جبران و ترمیم خرابی های دوران هجوم مغولان بپردازد بلکه حتی شاید دوران ایلخانان را از لحاظ اقتصادی به ویژه اقتصاد شهری ، برتر از اغلب ادوار پیش از قرن هفتم دانست ؛ چرا که اساساً هیچ ارتباط معقول و مستدلی میان بهبود اوضاع اقتصادی و مدارای حکومت نسبت به انتقادگران وجود ندارد اما با این حال با مطالعه ی وضعیت قرن هفتم در دوره ی نامسلمانی ایلخانان متوجه می شویم که همان عللی که باعث بهبود اوضاع اقتصادی مملکت شد همان علت نیز فرصتی را فراهم آورد تا شاعران و نویسندگان زیادی پیدا شوند که بدون واهمه به انتقاد از وضعیت موجود سیاسی و اقتصادی عصر ایلخانان بپردازند و آن علت همان مدارایی بود که دولت ایلخانان ناآگاهانه با ورود خود به ایران ، با خود آورده بود . اما بدون تردید وجود دولتمردان ایرانی با دخالت های موثر و سازنده ی خود در ساختار سیاسی دولت ایلخانان به مدارای ناآگاهانه دولت ایلخانان جهت داده و آنها را در مسیر آگاهانه ای سوق دادند که مدارا و تحمل انتقاد شاعران معترض را می توان پیش از آن که به خود ایلخانان نسبت داد ، آن را عملکرد آگاهانه دولتمردان ایرانی دانست . به هر روی پوربهای جامی یکی از شاعرانی است که در اواسط قرن هفتم در سایه ی همین خاندان های ایرانی زیسته و با وجود ستایش و مدح آنان ، به خوبی فهمیده بود که این اختیار را دارد که بدون هیچگونه مجازات و تهدیدی ، به انتقاد از عملکردهای دولتمردان ایلخانان و حتی ایرانی بپردازد و سیاستهای اقتصادی ایلخانان را به باد انتقاد ببندد . وی وضعیت مالیات گیری دوره ی ایلخانان را تا حدی به باد تمسخر گرفت که اشعار وی کاملاً پوشیده از اصلاحات مالیاتی آن عصر و مذمت عوامل مالیات گیری است . در نهایت باید گفت که رویکرد انتقاد آمیز اشعار پوربهای جامی به واسطه ی فضای باز سیاسی دولت ایلخانان و مدارای آنان نسبت به انتقادگران بود و از سوی دیگر به علت عدم التفات ایلخانان نسبت به شاعران درباری و حتی عدم فهم زبان فارسی از سوی آنان بود . لذا همین بی توجهی ناآگاهانه ی ایلخانان نسبت به شاعران مداح باعث شد که شاعران این زمانه مانند عصر غزنویان در رفاه نبوده و بیش از آن که شاعری متنعم و درباری باشند بیشتر همرنگ و و همدرد جامعه باشند بنابراین با روی کار آمدن دولت ایلخانان ، عوامل بسیاری در عرض هم قرار گرفتند و این عصر را یکی از برترین ادوار ادبیات انتقادی نمودند ، دوره ای که پوربهای جامی بدون اغراق ، پس از سیف فرغانی مهمترین کسی است که زبان و کلام خود را در خدمت اصلاح و انتقاد به کار گرفته و بر خلاف عصر عبید زاکانی و حافظ شیرازی ، از زبانی صریح و بدون ایهام برای مبارزه با ستم های سیاسی و اجتماعی استفاده نموده است .
سمانه مرادی نژاد سید ابوالفضل رضوی
با تشکیل حکومت ایلخانی و همسایه شدن آنها، زیاده طلبی این اولوس ها از یک طرف و ادعای آنها نسبت به شرق ایران از طرف دیگر باعث درگیری هایی میان آنها گردید. اگرچه این درگیری ها با وجود عواملی چون سیاسی،اقتصادی، نظامی، ابهام در مرزها، ادعای ارضی و... شدت می گرفت و در سراسر دوران ایلخانی ادامه داشت، اما در نهایت این اولوس ها در برابر ایلخانان کاری از پیش نبرده و حکومت ایلخانی در این زمینه موفق تر بود.
طاهره بیرانوند محسن رحمتی
با روی کار آمدن سلسله های ایرانی طاهریان و سامانیان، از قرن سوم به بعد، و با جلوگیری از حملات ایلات بیابانگرد در خراسان، آن ایالت امنیت یافتند و اوضاع اقتصادی و تجاری آن رونق یافت. این امر سب افزایش جمعیت ورونق شهرنشینی در خراسان گردید که تا زمان ایلغار مغولان هم چنان تداوم داشت اما ایلغار مغول نابودی اقتصاد و مراکز شهری، فرهنگی آن ایالات را در پی داشت.پس از تشکیل حکومت ایلخانی و تثبیت مرزهای آن،ایلخانان به جهت تأمین نیازهای اقتصادی در داخل قلمرو متصرفی خود، درصدد اصلاح اوضاع اقتصادی برآمدند اما خراسان که در این زمان به ایالت سرحدی تبدیل شده و در معرض تهاجمات ویرانگرانه اولوس های اوگتای و جغتای و هم چنین تاخت و تازهای نگودریان قرار داشت این مسایل ضمن تخریب هرچه بیشتر خراسان سبب می شد که اند توانایی مردم در امر بازسازی نیز گرفته شود. بنابراین ایلخانان در مقابله با این وضعیت ، سیاستی دورویه در قبال خراسان اتخاذ کردند. از یکسو آن را مرکز استقرار ولیعهد نموده و از دیگر سو سعی در نابودی جاذبه های اقتصادی آن در مقابله لا مهاجمان داشتند. دیوانسالاران خراسان نیز درصدد برآمدند تا از بار فشارهایی که از سوی ایلخانان و مهاجمان به این ایالت وارد می شد بکاهند.
سهیلا بهاروند سید ابوالفضل رضوی
abstract governing was disorganized for years, when mongols attached to iran and it caused to clearing way for interference of mongols princes. dispatching of holaku to the west culminated in establishing iilkhanan government. holakus activities in destruction of abbaasis government and activities which shows his staying in iran, made force oulus juji to comparison against iilkhanis government that was new establish. and cause to making hostilely relations between iilkhanan and jujis that were continued until the end of the iilkhanans government. these hostilely relations not only effects on politic and military life, but also effects on economic life and maybe cultural life of both governments – moslims and non moslims age, in all relations between iilkhanan with mamalik and europa governments. the governors of ghobchagh were familiar with islam, simultaneous with holakus coming to iran, and specially their most powerful person, berkeh khan, were so serious about islamic politics, he established bilateral joining with mamalik government to comparing with iilkhanan and occasionally for islamic motivations, so it cause to new changes in these days in middle east. these bilateral relations, which effects on different funds of collective life of iran in iilkhanans period and mamaliks area, specially effects on economic life of this age. so this research studied the relations between iilkhanan and governors of ghobchagh field with pivotal role of its effects on economic life in iran in iilkhanan age. key words: oulous, oulous juji ( ghobchagh field), azerbayjan, arran.
حمید آزاد سید ابوالفضل رضوی
چکیده جمال الدین ابوالقاسم عبدالله کاشانی، کاتب و مورخ دربار ایلخانان در دوره ی غازان، اولجایتو و ابوسعید است که از خانواده ای هنرمند (کاشی ساز) با مذهب تشیع از شهر کاشان برخاسته است. از او سه اثر بر جای مانده است: دو اثر تاریخ نگارانه با نام های زبده التواریخ در تاریخ عمومی و تاریخ اولجایتو که تک نگاری است؛ و یک اثر غیرتاریخ نگارانه با نام عرایس الجواهر و نفایس الاطایب در جواهر، عطریات و صنعت کاشی-سازی. این پژوهش برآن است تا با شناخت بینش دینی و تاریخی، رویکرد انتقادی، نگرش هویّت گرایانه، رهیافت اجتماعی و نیز روش کاشانی در تاریخ نگاری به دو مسأله ی اساسی پاسخ دهد. در مسأله ی نخست این پژوهش به دنبال این می باشیم که پس از تحلیل بینش و روش کاشانی در تاریخ نگاری، تمایزات وی را از سایر تاریخ نگاران این عصر (تحت عنوان خود-ویژگی ها)، و نیز دلایلی که منجر به این تمایزات شده اند شناسایی کنیم. در این پژوهش خواهیم دید که بسیاری از این خود-ویژگی ها از جمله اهتمام به مسائلی همچون غصب حق ائمه ی اثنی عشری، انتقاد از خلفای بنی امیه و بنی عباس به خاطر آزار و اذیت علویان و عدم اجرای شریعت اسلامی توسط ایشان، حمایت گسترده از خلفای فاطمی مصر، و نیز تفصیل خبر تغییر مذهب غازان و اولجایتو از تسنّن به تشیع، تحت تأثیر نگرش شیعی این مورخ شکل گرفته اند. مسأله دیگر این پژوهش این می باشد که تاریخ نگاری کاشانی با وجود ویژگی هایی که برای آن برشمرده-شده است تا چه اندازه متأثر از تاریخ نگاری پیشاایلخانی و دگرگونی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دوره ی ایلخانی و به طور کلی شرایط جدید پس از سقوط خلافت عباسی بوده است. در پاسخ به این مسأله در یک نتیجه گیری کلی خواهیم دید که بینش مذهبی و دینی کاشانی در تاریخ نگاری، متأثر از فضای تساهل آمیز عصر ایلخانی بوده که به وی اجازه داده است تا رویدادهای تاریخی را بر اساس جهان بینی و عقاید شیعی خویش تبیین کند. علاوه بر این نگرش هویت گرایانه ی وی، به مانند سایر مورخان این دوره متأثر از سقوط خلافت عباسی و برآمدن حکومتی مستقل از اندیشه خلافت عربی در ایران بوده که باعث شده است تا کاشانی با استفاده از اندیشه ی ایرانشهری و حتی شیعی خود، غازان و اولجایتو را بر جایگاه پادشاهان شیعی ایرانی بنشاند. با این وجود، جمع بندی کلی پژوهش پیش رو این است که در مجموع مبانی فکری و روشی کاشانی در تاریخ نگاری و اهتمام به مواردی همچون روایت تاریخ در پرتو مشیّت الهی، نگرش نخبه-گرایی و پرداختن به تاریخ سیاسی و مذهبی و عدم انعکاس جامعه در تاریخ نگاری، ادامه ی همان سنن تاریخ نگاری پیشاایلخانی بوده است.
فاطمه یوسفوند سید ابوالفضل رضوی
چکیده با روی کار آمدن سلطان حسین بایقرا (911-873 ه.ق) دوره ی با شکوهی در حکومت تیموریان، خاصه خراسان پدیدار گشت. علاوه بر امنیت نسبی که سلطان حسین بایقرا در خراسان ایجاد کرده بود انجام یک سری اصلاحات برای بهبود و ترقی اوضاع حکومت ضروری بود بنابراین سلطان به کمک کارگزارانش بر آن شدند تا با انجام اقداماتی در امور مختلف به ویژه در زمینه اوضاع اقتصادی و اجتماعی، جامعه را به سوی پیشرفت و ترقی سوق دهد. امیر علیشیر نوایی که مردی با کیاست و از بزرگان فضل و ادب بود و منصب عالی دیوان امارت بزرگ را بر عهده داشت، در امور اجتماعی و اقتصادی، اصلاحات زیادی به انجام رسانید. اساس سیاست سلطان حسین بایقرا مبتنی بر احیای اقتصاد مالی و بالا بردن سطح زندگی مردم اجتماع بود تا بتواند ازاین طریق موجبات دوام و شکوفایی فرهنگی دولت تیموریان را فراهم سازد. انجام این اقدامات در امور مختلف باعث شد تا تغییرات عمده ای در اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حکومت ایجاد شود. دراین میان اقدامات اجتماعی و اقتصادی سلطان حسین بایقرا و محیط امن خراسان، و پیشرفت اوضاع حکومت ورشد فرهنگ را فراهم ساخت. پژوهش حاضر اوضاع اجتماعی و اقتصادی عصر حاکمیت سلطان حسین بایقرا، تاثیر شخصیت وی وکارگزارانش بر وضعیت اجتماعی و اقتصادی این عصر را مورد توجه و بررسی قرار می دهد.
امین نظام الاسلامی سید ابوالفضل رضوی
بررسی تفکر اجتماعی و اقتصادی اندیشمندان هر ملت کمک شایانی به تکامل و بهبود وضع زندگی مردم جامعه می کند. در همین جهت، بازشناسی اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی درباره اقتصاد و جامعه، اندیشمند بزرگی که در دوره ی حساسی از تاریخ ایران می زیست حائز اهمیت بسیاری است. خواجه نصیر تفکر اجتماعی خود را از منظر مدنی به طبع بودن انسان مورد بررسی قرار داده است. در ادامه به نقش محبت در اجتماع به عنوان نیازی اجتماعی برای تألیف قلوب افراد جامعه نگریسته است و ضرورت وجودی عدالت را در راستای پیوند میان اعضای جامعه خاطرنشان می سازد. خواجه معتقد است برای تعالی و تکامل جامعه، باید تقسیم کار اجتماعی شکل بگیرد. طبقات اجتماعی در نظر خواجه همچون عناصر چهارگانه (آب، خاک، آتش و هوا) در طبیعت به اهل قلم، نظامیان، اهل معامله و اهل مزارعه تقسیم می شوند. خواجه متأثر از دیدگاه های پیشینیان، به تقسیم بندی انواع اجتماع ها پرداخته و در نهایت ویژگی های مدینه فاضله مورد نظر خود را توصیف می کند. در بیان دیدگاه های اقتصادی به ضرورت اخلاق اقتصادی که هر فرد باید رعایت نماید و همچنین محبت اقتصادی در سطح کلان می پردازد. خواجه به نقش پول در اقتصاد، مدیریت اقتصاد خانواده و عدالت اقتصادی نیز توجه نموده است. در نهایت برنامه ای جامع و دقیق برای اقتصاد حکومتی ارائه می دهد که نحوه مالیات گیری، انواع درآمدها و روش هزینه کردن آن ها را در بر می گیرد.
محمد توحیدی سید ابوالفضل رضوی
چکیده: سرزمین تاریخی آذربایجان در ضلع شمال غربی ایران واقع شده و در دوران باستان موردتوجه پادشاهان ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی بوده است با ورود اعراب مسلمان بسیاری از قبیله های اعراب در آذربایجان ساکن شدند و حکومت های مستقل و نیمه مستقلی را در این ایالت ایجاد کردند. یکی از برهه های مهم تاریخ ایران دوره حکومت خوارزمشاهیان است که همزمان با آن ها اتابکان در آذربایجان حکومت می کردند. حاکمیت سیاسی اتابکان در آذربایجان، دارای افت وخیز زیادی بود. در زمان شمس الدین ایلدگز قدرت در آذربایجان بنیان گرفت و در دوره جهان پهلوان به اوج اقتدار رسید. بعد از مرگ جهان پهلوان و درگیری ها و کشمکش های جانشینان او، قدرت آن ها رو به ضعف و سستی نهاد. با آن که قدرت آن ها در اوایل قرن هفتم هجری از بین رفت، حیات فرهنگی که در زمان اتابکان رشد یافته بود، کماکان تا بعد از پایان یافتن قدرتشان پابرجا ماند. با روی کارآمدن ایلدگزیان و اهتمام ویژه آن ها در برقراری امنیت، آذربایجان به دوران رونق و شکوفایی خود رسید. در سایه ی این امنیت، علما و دانشمندان و تجار از مناطق مختلف به سوی آذربایجان سرازیر شدند و تحت لوای علاقه و حمایت امراء و حکام آذربایجان به مشایخ و دانشمندان روبه رشد نهادند. این نوشتار با طرح این سوال اصلی که دگرگونی های سیاسی ایران دوره خوارزمشاهی بر حیات سیاسی اجتماعی آذربایجان چه تأثیری داشته است؟ به بررسی حیات اجتماعی و فرهنگی این خطه از سرزمین ایران پرداخته است. دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی این تحقیق این است که زمینه های پیشرفت و رونق آذربایجان در ادوار بعدی در این دوران هموارشده است. در این زمان، آذربایجان به اوج رونق سیاسی و فرهنگی خود رسید و در حیات اجتماعی و فرهنگی ایران سهم به سزایی ایفا کرد.