نام پژوهشگر: عباسعلی ولی
وجیهه کرداریان امجد ملکی
سیستم ژئومورفولوژیک عبارت از ساختمانی با اثر متقابل فرآیندها و فرم های زمین است که بطور مجزا یا مشترک، مجموعه ای از واحدهای اشکال زمین را ایجاد می کنند. اساس تحلیل های ژئومورفولوژی سیستمی بر اندازه گیری فرآیندها و رابطه بین فرم و فرآیند استوار است. زیرا فرم ها محصول پاسخگویی مستمر به فرآیندها می باشند. شکل زایی در مناطق خشک و نیمه خشک حاصل فعالیت مستمر فرآیند بادی و فرم ها متاثر از پدیده خود تنظیمی حاکم بر سیستم چشم انداز است. فرآیندهای شکل زا در این مناطق رفتارهای گوناگون به جای می گذارند.این رفتارها مناسب با محیط های مختلف رسوبگذاری متفاوت است. استعداد دریافت رسوب توسط سطوح متنوع باعث ایجاد فرم ها واشکال گوناگون بر روی آنها شده است. این پژوهش جهت بررسی رفتار باد و چگونگی عملکرد آن در فرآیند رسوبگذاری بر روی سطوح با شیب های متفاوت، سطوح مختلف(مقعر و محدب و مستوی) و سطوح با بافتهای متفاوت با استفاده از شبیه سازی آزمایشگاهی انجام شده است. که طی آن برای هریک از مولفه های سطح، آزمایشات جداگانه در قالب طرح آماری کاملا تصادفی که برای آزمایش شیب، با 7 تیمار شامل شیب های صفردرصد و 2 % ? 5% 10?% ، برای آزمایش سطوح مختلف با 5 تیمار شامل دو سطح با تقعر و تحدب 1/0% و 2/0% و یک سطح مستوی و برای آزمایش بافت سطوح با 7 تیمار شامل بافت صاف، ریزدانه، نسبتا ریزدانه، متوسط، نسبتا درشت دانه، درشت و بسیار درشت انجام گرفت. نتایج آنالیز واریانس طرح وآزمون مقایسه میانگین به روش دانکن در سطح خطای کمتر از 1% بیانگر اختلاف معنی دار در میزان رسوب دریافت شده توسط تیمارهای آزمایشات بود و بیشترین ترسیب در سطح فاقد شیب،سطوح مقعر،سطح با بافت بسیار درشت دانه می باشد. بنابراین این سطوح در تقسیم بندی بر اساس میزان رسوب دریافتی جزء سطوح رسوب قرار و سطوح شیبدار ، سطوح محدب و سطح صاف جزء سطوح رسوب فرار دسته بندی شدند. نتایج آنالیز رگرسیون نیز حاکی از وجود ارتباط معنی دار بین شیب، سطوح مختلف و بافت سطح با میانگین رسوب دریافت شده در سطح خطای کمتر از 01/0 می باشد. بطوریکه با افزایش شیب میزان رسوبگذاری کاهش، با افزایش تقعر سطح و همچنین درشتی بافت میزان رسوبگذاری نیز افزایش می یابد. همچنین نتایج حاصل از بررسی روند رسوبگذاری با استفاده از آنالیز رگرسیون بر روی هر یک از تیمارهای آزمایشات بیانگر این است که رفتار باد در فرآیند رسوبگذاری با تغییر شیب سطح،سطوح مختلف و بافتهای مختلف متفاوت می باشد. بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه ، نتیجه گیری شد که شبیه سازی آزمایشگاهی به عنوان یک روش مناسب جهت مطالعه رفتار باد در فرآیند رسوبگذاری بر روی سطوح با ویژگیهای مختلف می باشد. واژگان کلیدی:سیستم ژئومورفولوژی،رسوب،شبیه سازی آزمایشگاهی
مهین اسکندری مسعود معیری
هر ساله مقدار زیادی خاک از سطح حوضه های کشور توسط عوامل مختلف خصوصاَ آب و باد فرسایش و به محل دیگر انتقال یافته و ضمن محدود سازی منابع آب و خاک, مشکلات اقتصادی زیادی را پدید می آورد. از لحاظ ژئومورفولوژی مهمترین ویژگی رودخانه ها حمل مواد رسوبی است. حمل مواد رسوبی حاصل فرایندی به نام فرسایش آبی است که موجب تغییر در فرم های سطح زمین می گردد. روشهای تجزیه و تحلیل منطقه ای به واسطه امکان تهیه مدل های مناسب برآورد رسوب معلق و شناسایی عوامل دخیل در رسوب زایی می توانند در شناسایی تغییرات کوتاه مدت رودخانه ها موثر باشند. هدف از این پژوهش تبیین پراکنش میزان جریان و تولید رسوب در بازه های مختلف زمانی و مدلسازی رواناب- رسوب درحوضه رودخانه بادآور ونیز مطالعه خصوصیات ژئومورفولوژیکی حوضه به منظور افزایش کارایی مدل های رواناب- رسوب می باشد. بدین منظور داده های 32 ساله جریان و رسوب ایستگاه هیدرومتری نورآباد جمع آوری گشته و بر اساس بازه های زمانی روزانه, ماهانه, فصلی و سالانه تفکیک شد. مدل سازی رابطه سنجی بین پارامترهای رواناب و رسوب بر اساس آنالیز رگرسیون نمایی تحلیل شده است. در ارتباطات حاصل از آنالیز رگرسیون بین دبی و رسوب در سطح احتمال خطای کمتر از یک درصد مشخص شد که ارتباط بین دبی و رسوب در مدل های ماههای سیلابی, فصول بهار و زمستان و ماههای فروردین, اردیبهشت, بهمن و اسفند و مقایسه رسوب ماهانه با متوسط رسوب ماهانه بلند مدت (در هر دو حالت), دارای ضریب تبیین بالا می باشند. در کل و در بین تمامی مدلهای مقایسه دبی و رسوب مدلهای ماه اسفند و حالتی که متوسط رسوب ماهانه بیش از متوسط رسوب ماهانه بلند مدت است هر دومدل با ضریب تبیین 717/0 بیشترین ارتباط را بین دبی و رسوب نشان می دهند. در مدل هیدروژئومورفولوژی که ارتباط بین دبی و پارامترهای ژئومورفولوژیکی به عنوان متغیرهای مستقل و رسوب به عنوان متغیر وابسته را نمایان می سازد, ملاحضه می گردد که در مدل ماههای فروردین, خرداد, مرداد و آذر, حالتی که متوسط رسوب ماهانه کمتر از متوسط رسوب ماهانه در کل دوره آماری است, حالتی که متوسط رسوب ماهانه کمتر از یک دوم متوسط رسوب سالانه است, حالتی که متوسط رسوب ماهانه بیشتر از یک دوم و کمتر از دو برابر متوسط رسوب سالانه است, ضریب تبیین مدل ها افزایش یافته است. واژگان کلیدی: رسوب معلق, مدل رگرسیونی, رواناب, رودخانه بادآور, هیدرولوژی , ژئومورفولوژی
فریده صفاکیش عباسعلی ولی
یکی از جنبه های حائز اهمیت در مدیریت محیط در ژئومورفولوژی کاربردی حل مشکل برآورد رواناب یک سیستم رودخانه ای می باشد. به منظور کنترل و مهار سیلاب اطلاع از رواناب به عنوان مهمترین پارامتر معرف سیلاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. متاسفانه در اکثر کشورهای در حال توسعه از جمله ایران شبکه های هیدرومتری که بتواند آمار دقیقی از رواناب را ارائه دهد ناقص می باشد. بنابراین برای برآورد آن باید به روش های غیر مستقیم متوسل شد. با توجه به ماهیت تصادفی بودن پدیده های طبیعی مانند سیلاب می توان از علم آمار در تجزیه و تحلیلشان استفاده نمود. هدف از این پژوهش مدل سازی بارش_ رواناب در بازه های مختلف زمانی در حوضه سد درودزن و نیز مطالعه خصوصیات ژئومورفیکی حوضه به منظور افزایش کارایی مدل های بارش _ رواناب می باشد. پارامتر های ژئومورفیکی به کار رفته در مدل ها شامل نسبت ناهمواری، ضریب شکل، فشردگی حوضه، نسبت کشیدگی، و تراکم زهکشی می باشد. بدین منظور داده های 16 ساله بارش _ رواناب حوضه آبخیز سد درودزن جمع آوری و بر اساس بازه های زمانی روزانه، ماهانه، فصلی، سالانه تفکیک شد. مدل سازی رابطه سنجی بین پارامترهای بارش _ رواناب بر اساس آنالیز رگرسیون نمایی تحلیل شده است. در ارتباطات حاصل از آنالیز رگرسیون بین بارش _ رواناب در سطح احتمال خطای کمتر از یک درصد مشخص شد که ارتباط بین بارش _ رواناب در مدل های فصول بهار، پاییز، و زمستان و ماه های فروردین، خرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی و بهمن، و مقایسه رواناب ماهانه با متوسط رواناب ماهانه بلند مدت(در هر دو حالت) و دبی کلاسه 25 درصد روزهای سال که بیشترین دبی را دارد، دارای ضریب تبیین بالا می باشد. در کل و در بین تمامی مدل ها مقایسه بارش _ رواناب ماه بهمن و حالتی که متوسط رواناب ماهانه کمتر از متوسط رواناب ماهانه کل دوره ی آماری باشد با ضریب تبیین 994/0 و 930/0 و خطای کمتر از یک درصد بیشترین ارتباط را بین بارش _ رواناب نشان می دهد. در مدل های هیدروژئومورفولوژی که ارتباط بین بارش و پارامترهای ژئومورفولوژیکی به عنوان متغیر های مستقل و رواناب به عنوان متغیر وابسته را نمایان می سازد، ملاحظه می گردد که در مدل ماه های اردیبهشت، خرداد، تیر، آبان، آذر، دی و بهمن، حالتی که متوسط رواناب ماهانه بیشتر از متوسط رواناب ماهانه کل دوره ی آماری باشد، فصول بهار و پاییز، تفکیک بر اساس دبی کلاسه زمانی که 25 و 50 درصد روز های سال بیشترین دبی را داشته باشد، ضریب تبیین مدل ها افزایش یافته است. نتایج تلفیق شبیه سازی عامل رواناب با اعمال تفکیک هیدرولوژی و دخالت پارامتر های ژئومورفولوژی باعث ارتقاء عملکرد مدل و کاهش معنی داری در میزان خطای مدل ها شده است، بنابراین تاثیر کارایی بالاتر هیدروژئومورفولوژی نسبت به هیدرولوژی با اثبات رسیده است. توجه به ویژگی های فوق در مدل سازی همواره باعث کم رنگ شدن مرز های علوم و بسط نگرش سیستمی در نگرش به شبیه سازی رفتار سیستم های رودخانه ای است.
محمد میرزاوند سید جواد ساداتی نژاد
در سال های اخیر، سطح ایستابی آبخوان کاشان به دلیل خشکسالی های اخیر و برداشت بیش از حد مجاز آب زیرزمینی، در حال کاهش است. مجاورت آبخوان با جبهه ی آب شور دریاچه ی نمک نیز، باعث ایجاد شیب هیدرولیکی و در نتیجه پیشروی آب شور به داخل آبخوان شده است. در این پژوهش با توجه به وضعیت موجود، شبیه سازی کمی و کیفی آب زیرزمینی دشت کاشان با استفاده از شبکه ی عصبی مصنوعی انجام شد. به منظور شبیه سازی کمی آبخوان، از مدل های شبکه ی عصبی mlp و rbf و مدل رگرسیونی استفاده شد. البته، ابتدا با توجه به تعداد زیاد چاه های مورد مطالعه، نمونه ها با استفاده از تحلیل خوشه ای در 5 خوشه قرار گرفتند و در هر خوشه، 48 معماری در مدل های شبکه ی عصبی mlp و rbf مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت نتایج نشان داد که در همه ی خوشه های مورد بررسی، شبکه ی عصبی mlp نسبت به شبکه ی عصبی rbf و مدل رگرسیونی در پیش بینی عمق آب در 38 ماه آینده کارایی بهتری داشته است. به طوری که ضریب تبیین اصلاح شده در خوشه های 1، 2، 3، 4 و 5 به ترتیب برای مدل های انتخابی برابر 0/86، 0/88، 0/93، 0/55 و 0/79 به دست آمد و از میان الگوریتم های مورد استفاده، الگوریتم دلتا- بار- دلتا و لونبرگ- مارکاردت نسبت به الگوریتم های دیگر مناسب تر بوده است. همچنین از میان توابع مورد استفاده، تابع تانژانت هایپربولیک مناسب-تر بود. با توجه به نتایج به دست آمده از آنالیز کیفی آب منطقه نیز، آنیون کلر به عنوان شاخص شوری در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از شبیه سازی کیفی آب زیرزمینی نشان داد که مدل شبکه ی عصبی mlp نسبت به دو مدل دیگر دارای نتیجه ی بهتری در پیش بینی غلظت کلر در 11 سال آینده داشته است. به طوری که ضریب تبیین اصلاح شده ی حاصله برابر 0/97 بود. همچنین تابع فعال کننده ی تانژانت هایپربولیک خطی و الگوریتم مومنتوم، نتایج بهتری را نسبت به توابع و الگوریتم های دیگر نشان دادند. بنابراین در شبیه سازی کمی و کیفی آب زیرزمینی، مدل شبکه ی عصبی mlp کارایی بهتری نسبت به مدل شبکه ی عصبی rbf و مدل رگرسیونی داشته است.
مهین نظری سید جواد ساداتی نژاد
فرایند بارش- رواناب یکی از پیچیده ترین فرایندهای هیدرولوژی است. یکی از روش های نوین در مدل سازی بارش – رواناب، مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی است. هدف از این تحقیق، مقایسه ی مدل های شبکه ی عصبی mlp و rbf و رگرسیون چند متغیره در مدل-سازی بارش- رواناب حوضه ی بابل رود است. به منظور انجام این تحقیق، آمار 28 سال (87-1360) بارندگی و رواناب ماهانه ی حوضه ی رودخانه ی بابل رود مربوط به ایستگاه های قرآن-طالار و کشتارگاه تهیه شد و پس از آزمون همگنی و نرمال سازی داده ها، مدل سازی برای دو ایستگاه قرآن طالار و کشتارگاه به صورت مجزا انجام شد. سپس معیارهای گزینش شبکه در مرحله ی آموزش و تست شامل rmse، mse، nmse، r و 2r به دست آمدند. در نهایت در هر کدام از مدل ها، داده های شبیه سازی شده و مشاهده شده مربوط به بارندگی و رواناب ماهانه مقایسه شدند. نتایج نشان داد که بهترین مدل در ایستگاه قرآن طالار، مدل rbf با الگوریتم مومنتم و تابع انتقال تانژانت هایپربولیک و 186 تکرار و 20 نرون در لایه ی میانی اول و 15 نرون در لایه ی میانی دوم با 707/0=r، 499/0=2r، 570/0= nmse، 207/0= rmse و 043/0=mse است. در ایستگاه کشتارگاه نیز، مدل شبکه ی عصبی rbf نسبت به سایر مدل ها دارای کارایی بالاتری بود و بهترین مدل با معماری 4 نرون در لایه ی میانی اول، 6 نرون در لایه ی میانی دوم و الگوریتم مومنتم و تابع انتقال بایاس و 137 تکرار با 716/0=r، 512/0=2r، 495/0=nmse، 13/0= rmse و 017/0=mse به دست آمد.
سمیه سادات شاه زیدی مسعود معیری
چکیده : در ژئومرفولوژی مباحث بنیادین متعددی از دیدگاه نظری مطرح است. از جمله این مباحث میتوان به مقیاس اشاره کرد . در ژئومرفولوژی مباحث، زمان ، فضا و مقیاس سه مفهوم بنیادین محسوب می شود که همدیگر را پوشش می دهند . مقیاس به دلیل پیچیدگی مطالعات کمتری بر روی آن انجام شده است. لذا این پژوهش در صدد بررسی و بیان مفاهیمی است که در مورد مقیاس به کارگرفته شده است . ژئومرفولوژی به شناخت فرم اراضی و فرآیندی که آن را به وجودمی آورد می پردازد. با توجه به این که ایجاد ناهمواری ها و تحول اشکال ژئومرفیک در یک فرآیند زمانی طولانی شکل می گیرد لذا هرگز یک راصد ژئومرفولوژی قادر به ارزیابی یک پدیده در طول صدها سال نخواهد بود بنابراین همواره ژئومرفولوژیست ها کوشیده اند مسئله بعد زمانی را در تحول ناهمواری ها به نحوی حل و برای این مشکل فائق آیند. یکی از شیوه های متداول برای کوتاه نمودن طول زمان استفاده از مدل های کوچک است . سوال بنیادی که در مدل های کوچک شده از نظر زمانی و مکانی مطرح می شود آن است که آیا تغییر در مقیاس سبب تغییر در الگوی تحول و فرآیندهای ژئومرفیک خواهد شد و میزان این تأثیرات به حد و گونه ای است که بتواند نتایج به دست آمده در یک مدل کوچک شده با آن چه در طبیعت رخ می دهد را مقایسه کرد . با توجه به این که تغییر مقیاس چه از نظر ابعاد زمانی و چه از نظر ابعاد مکانی می تواند تغییرات غیر قابل اغمازی را در پاره ای از عوامل موثر در ژئومرفولوژی به وجود آورد. آزمون این مطلب که مراحل تکوین و یا به تعبیری ارگودیسیته تحول در تغییرات چشم اندازها هم تابع چنین اصلی است ، ضروری گردید. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که تکوین دشت سرها ( مدل کینگ ) به صورت یک مدل کوچک شده زمانی در معرض تجربه آزمایشگاهی قرارگیرد.آن چه از این آزمون به دست آمد نشان میدهد که اگرچه تغییر مقیاس بسیاری از پارامترهای ژئومرفیک مانند مقیاس ویژه ، فرامقیاسی ، توپولوژی ، نوع مطالعه و متدولوژی تحقیق و ... را تحت تأثیر قرار میدهد ولیکن تغییر در مقیاس الگوریتم تحول و مراحل تغییر را تحت تأثیر قرار نداده و این فرآیند یک فرآیند فرا مقیاسی است. ? از نتایج مهم دیگری که از این آزمون به دست آمد نقش تحرک پوسته ای بالارو در تحقق نظریه کینگ است. نظر به این که کینگ رخ دادن تحول یک ناهمواری و تبدیل آن به یک گلاسی را منوط به شرایط خاصی از جمله عدم تحرک پوسته ای و حاکمیت یک فاز شدید مطول فرسایشی قلمداد کرده بود، در این آزمون مشخص گشت که تحقق نظریه کینگ منوط به وجود تکتونیک جنبا با اندازه و نرخ خاصی امکان پذیر است و لذا در صورتی که این عامل از معادله حذف گردد هرگز آن چه را کینگ بیان داشته بود رخ نمی دهد . واژه های کلیدی: مقیاس ، تکتونیک جنبا ، سیکل فرسایشی ، گلاسی، مدل .
سیروس آزادی مسعود معیری
این تحقیق، با هدف بررسی شدت و جهت همبستگی، بین اصلی ترین پارامترهای ژئومورفیک (همچون شیب و ارتفاع) و نیز پارامترهای ثانوی متاثر از آن (همچون خصوصیات خاک) و نوع و تراکم گونه های گیاهی و برخی از پارامترهای کمی مرتبط با آن (همچون طول، قطر و وزن سرشاخه و تاج پوشش گیاهی) در 6 سایت مطالعاتی مختلف و از دو منظر متفاوت به اجرا در آمده است. در فاز مطالعات متوسط مقیاس این ارتباط در پنج سایت از غرب تا شرق استان تحت بررسی قرار گرفته تا تمامی اقالیم سرد تا گرم و خشک ناحیه استپی استان را در برگیرد. مطالعات بزرگ مقیاس در دو سایت مختلف مورد توجه قرار گرفته. در سایت نخست (قارنه در شرق اصفهان)، ارتباط بین نوع و تراکم گونه ها با تغییرات شیب و ارتفاع، در دو امتداد مختلف، مشتمل بر شیب اصلی از کوهستان به پلایا و جهت عمود بر آن، در امتداد یک ترانسکت 5000 متری و سه ترانسکت 1000 متری (عمود بر جهت شیب اصلی) به روش نزدیکترین همسایه nearest neighbor)) تحت بررسی قرار گرفته. در سایت دوم که در حدفاصل شهرستانهای نائین و انارک استان اصفهان با نقطه مرکزی به مختصات "34 25 ?53 و "09 8 ?33 واقع است و سایت پنجم مطالعات متوسط مقیاس را تشکیل می دهد، اطلاعات خاک در امتداد دو شیب متقابل که یکی از شمال شرق به جنوب غرب، روی رخساره گلاسی و دیگری از جنوب غرب به شمال شرق، روی رخساره مخروط افکنه بزرگ نائین که سطح آن به صورت یکدست توسط دشت ریگی ریزدانه پوشیده شده امتداد یافته، با حفر تعداد 9 پروفیل و نمونه برداری از 28 افق مختلف (نمونه های آزمایشگاهی) با دقت قابل توجهی برداشت شد و اطلاعات لازم در خصوص پارامترهای مختلفی مشتمل بر بافت (درصد شن، رس و سیلت)، میزان سنگریزه، ec، ph، درصد آهک و گچ برای هر موقعیت حاصل گردید. در هر یک از 9 موقیت یاد شده علاوه بر فهرست برداری از گونه های گیاهی، تراکم، تاج پوشش و برخی از پارامترهای مرتبط با وزن زنده گونه غالب منطقه (درمنه دشتی یا artemisia sieberi) مثل طول، قطر و وزن سرشاخه تحت اندازه گیری قرار گرفت. برای این منظور در امتداد دو دامنه، تعداد 800 تا 1000 سر شاخه جمع آوری شده و پارامترهای مورد نظر با ابزارهای دقیق تحت اندازه گیری قرار گرفت. کلیه اطلاعات حاصل در نرم افزار spss تحت آنالیز قرار گرفته و شدت وجهت همبستگی بین کلیه پارامترهای مورد نظر برآورد شده است. اطلاعات اخیر طی آزمون ; paired sample t-test جهت مقایسه خصوصیات فیتوژئومورفیک در دو دامنه مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه کلیه مدل های معنی دار غیر خطی و خطی تک متغیره و چندمتغیره حاکم بر این ارتباط ارائه شده است. در نهایت بر اساس این یافته ها از دیدگاهی فراسیستمی اقدام به ارائه تصویری تازه از هویت سیستم شده که در آن سیستمی واحد با ماهیتی سیال ضمن تغییر تناسبات، توسعه تنوع، سازمان یافتگی، بهینه سازی کارکرد ماده، انرژی و اطلاعات و قابلیت های هومواستاتیک و سینرژیسم در هر دم بازخلق می شود. در این راستا از کلیه نظریات معاصر مشتمل بر تئوری عمومی سیستم ها، سایبرنتیک، ترمودینامیک، خود سازمان دهی، اطلاعات و اکوسیستم ها استفاده شده است.
فرشته مختاری عباسعلی ولی
به کلیه راه هایی که به دست یابی مواد معدنی مورد نیاز بشر منتهی می شود معدنکاری می گوییم. تخریب و تغییر چشم انداز طبیعی، توده های باطله، ایجاد گودال ها و تغییرات شدید شکل اولیه ی طبیعت، نشست زمین، تسریع فرآیند فرسایش، جاده سازی و تغییر لندفرم های طبیعی، تخریب و نابودی سفره آب های زیرزمینی در اثر تخریب چینه ها و طبقات زمین، تخریب زمین و پوشش گیاهی، آزاد شدن مواد سمی، زهکش اسیدی معادن، کارخانه های ذوب، سروصدا، گرد و غبار، کانی های صنعتی، اثرهای زیست محیطی از جمله پیامدهای ژئومورفولوژیکی و زیست محیطی معدنکاری می باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات زیست محیطی معدنکاری بر روی چشم اندازها و سکونتگاه ها، برآورد میزان تخریب و تهدید حاصل از بهره برداری معادن بر اثر عوامل متعدد در قالب سه سناریوی حفظ و مدیریت چشم انداز، حفظ و مدیریت منابع طبیعی و تعیین موقعیت مناسب معدنکاری و همچنین تأثیرات این عملیات بر روی شهر بهارستان در نزدیکی معادن لاشتر می باشد. بدین منظور دو روش در پیش گرفته شد. داده های دست اول که از پرسشنامه های سکونتگاه به دست آمد و با روش های آماری تحلیل شد و داده های دست دومی که با استفاده از تصاویر ماهواره ای گردآوری شد و با روش های تصمیم گیری چند شاخصه تحلیل گردید. از آمار توصیفی و تحلیل عاملی برای تحلیل داده های دست اول و از روش های تصمیم گیری چند شاخصه(ahp، topsis و vikor) به منظور تحلیل داده های دست دوم استفاده شد. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و به صورت میدانی انجام شده است. در این پژوهش با استفاده از تکنیک ahp، topsis و vikor به ارائه یک مدل مکانی تخریب چشم اندازهای ژئومورفولوژی برای مناطقی که در آن بهره برداری معدنی صورت می گیرد پرداخته شده است. 8 معیار تخریب چشم انداز و 6 موقعیت معدنکاری در مجموعه معادن لاشتر شناسایی شد. در 3 سناریوی مختلف، معیارها با استفاده از ahp وزن-دهی شد و با رتبه بندی مناطق با مدل تاپسیس، اولویت های مختلف موقعیت های معدنکاری به نمایش گذاشته شده است. در نهایت مناطق 6 گانه از نظر تخریب چشم انداز، تخریب منابع طبیعی و موقعیت مناسب معدنکاری اولویت بندی شده است.
داریوش داستان عباسعلی ولی
استقرار و پیدایش یک سکونتگاه شهری بیش از هر چیز تابع فرم و فرآیندهای طبیعی و عوامل محیطی است، زیرا فرم ها و فرآیندهای طبیعی در مکان یابی، پراکندگی، توسعه فیزیکی و مورفولوژی شهر اهمیت بسزایی داشته، و گاهی به عنوان یک عامل مثبت و زمانی به صورت یک عامل بازدارنده عمل می کنند. در این پژوهش سعی شده است تا با بهره گیری از تلفیق یکپارچه فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و تکنیک سیستم اطلاعات جغرافیایی، تأثیر فرم ها و فرآیندهای طبیعی در توسعه ی کالبدی شهر یاسوج بر اساس دیدگاه سیستمی، روش سناریونویسی و دانش داده ای تبیین گردد. نخست با توجه به ویژگی های طبیعی منطقه 5 معیار، 15 زیر معیار و 84 کلاس شناسایی، و با گردآوری نقشه های پایه شهر یاسوج مبادرت به تهیه لایه های رقومی پارامترها و وزن آنها گردید. سپس سناریوهای ژئومورفولوژی، سیل-خیزی، زلزله، اقلیمی و انسانی، و دانش داده ای برای توسعه فیزیکی سکونتگاه شهری یاسوج طراحی، و با تلفیق لایه های پارامترها بر اساس وزنشان، اقدام به ارائه نقشه پهنه بندی برای هر سناریو گردید. نتایج نشان می دهد که سناریوهای اول و سوم بالاترین دقت را نشان داده و نقشه پهنه بندی حاصل از آنها مناسب ترین نتیجه برای گسترش فضایی شهر یاسوج می باشد. در سناریوی نخست (ژئومورفولوژی)، پهنه بسیار مناسب با مقدار شاخص ارزیابی دقت 8/60%، 71/9 کیلومترمربع از مساحت سکونتگاه های فعلی را دربر گرفته و می تواند تا 67/38 کیلومترمربع گسترش یابد. جهات گسترش بهینه شهر عموماً به سمت غرب و جنوب شرق می باشد. در سناریوی سوم (عوامل تکتونیکی و زلزله) پهنه بسیار مناسب با مقدار 39/61% بیشترین شاخص ارزیابی دقت را به خود اختصاص داده و 51/11 کیلومتر مربع از مساحت سکونتگاه های فعلی منطقه در این پهنه قرار گرفته که می تواند تا 52 کیلومترمربع گسترش یابد. نتایج حاصله از دانش داده ای نشان می دهد که پهنه بسیار مناسب با مقدار شاخص ارزیابی دقت 71/32%، 52/11 کیلومترمربع از مساحت سکونتگاه های فعلی را دربر گرفته و می تواند تا 08/52 کیلومترمربع گسترش یابد. در مجموع بهترین مکان برای توسعه کالبدی سکونتگاه یاسوج جهات هموار، جنوب و جنوب غربی و همچنین غرب و جنوب شرقی منطقه مطالعاتی هستند. این جهت گیری تحت تأثیر عوامل اصلی کنترل کننده توسعه فیزیکی یاسوج، یعنی عوامل طبیعی خصوصاً پارامترهای ژئومورفولوژی و تکتونیکی می باشد. بررسی نقشه های پهنه-بندی به دست آمده با مدل فوق و مقایسه آن با شرایط فعلی سکونتگاه شهر یاسوج به عنوان وضعیت مطلوب و ایده آل، نشان دهنده صحت و دقت قابل قبول نتایج حاصله می باشد.
سمیه حیدرنژاد ابوالفضل رنجبر فردویی
شوری یکی از عوامل اصلی تنش زای محیطی برای گیاهان در بسیاری از نقاط جهان است که اثر بازدارنده بر رشد و متابولیزم گیاهان دارد. تنش شوری فیزیولوژی گیاه را در سطوح کلی و سلولی، از طریق ایجاد تنش خشکی و بر هم زدن تعادل یونی، تحت تأثیر قرار می دهد. در این تحقیق توان گیاه اشنان برای اصلاح خاک های شور و قلیا مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی در پنج تکرار انجام شد، تیمارهای آزمایش عبارت بود از: 5 سطح شوری شامل: شاهد، 25/0، 5/0، 7/0 و 1 درصد، که براساس وزن خاک خشک گلدان ها تهیه شد. نمک مورد استفاده برای اعمال تیمارها، براساس ترکیب طبیعی نمک های واقع در رویشگاه طبیعی گیاه اشنان آماده شد. بدین صورت که پس از تجزیه نمک طبیعی جمع آوری شده از کویر مرنجاب، مخلوطی از سه نوع نمک nacl، cacl2، mgcl2 که نسبت آن ها به ترتیب 57/77 ، 20/12 و 31/2 درصد تهیه شد. ویژگی های مورفولوژیکی (از قبیل طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک، تعداد برگ، سطح برگ و غیره)، ویژگی های فیزیولوژیکی ( محتوی رنگیزه های رنگی، پتانسیل آبی برگ، و محتوای نسبی آب برگ) همچنین میزان فراهمی یون های سدیم، پتاسیم، کلر، کلسیم و منیزیم نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اکثر ویژگی های رشد با افزایش شوری از سطح شوری متوسط (5/0 درصد) کاهش معنی داری پیدا کردند. محتوای نسبی آب برگ، پتانسیل آبی برگ نیز از سطح شوری 5/0 درصد باکاهش معنی داری مواجهه شدند. همچنین با افزایش شوری تجمع یون سدیم و کلر به ویژه در برگ فزونی یافت، در حالی که یون های پتاسیم، کلسیم و منیزیم کاهش یافتند. نتایج مقایسه میانگین ها نشان داد که شوری اثر معنی داری بر تراکم یون های منیزیم و پتاسیم در ریشه ندارد. براساس نتایج به دست آمده گیاه اشنان توانایی تحمل به تنش شوری را از طریق جذب یون ها در اندام های مختلف آن دارد و با توجه به این که سطوح متوسط شوری تأثیر معنی داری در کاهش رشد این گیاه ندارد، لذا گیاه اشنان به عنوان گزینه ای مناسب برای اصلاح خاک های شور و سدیمی پیشنهاد می شود.
سیده کبری بخشایش منش سید جواد ساداتی نژاد
حوضه فلات مرکزی، یکی از مناطق خشک کشور ایران محسوب می شود. این حوضه، با کمبود شدید منابع آب مواجه است. بنابراین ضروری است تا با برنامه ریزی صحیح و مدیریت کارآمد منابع آب، از بروز خشکسالی جدی ناشی از کمبود آب در این حوضه جلوگیری شود. یکی از موارد مهم جهت مدیریت بهینه منابع آب، پیش بینی خشکسالی در سطح منطقه ای است. لذا در این پژوهش به منظور پیش بینی بارندگی و شاخص خشکسالی هواشناسی spi، از مدل های سری زمانی، شبکه عصبی مصنوعی چندگامی مستقیم (dmsnn) با پارامترهای ورودی باران یا spi (ساختار اول) و شبکه عصبی مصنوعی چندگامی مستقیم (dmsnn) با پارامترهای ورودی باران یا spi و سیگنال های اقلیمی (ساختار دوم) استفاده گردید. سپس مقادیر باران و spi در دوره آماری 2003-1981 برای توسعه مدل ها و در دوره آماری 2010-2004، به منظور پیش بینی یک تا 6 گام به جلو در مقیاس ماهانه و دو گام به جلو در مقیاس فصلی مورد استفاده قرار گرفت. همچنین مقادیر مشاهده ای و پیش بینی شده بارندگی و spi با استفاده از آزمون های z و f مورد مقایسه قرار گرفتند و به منظور بررسی کارایی مدل، معیارهای r، rmse و mae استفاده شدند. در نهایت نتایج نشان داد که شبکه عصبی dmsnn در ساختار اول برای پیش بینی در مناطق غربی حوضه که بارندگی بیشتر و خشکسالی کمتر دارند، مناسب هستند و مدل آریما برای پیش بینی در سه ماه اول در مناطق دیگر حوضه که بارندگی کم و خشکسالی بیشتر دارند، مناسب هستند. همچنین نتایج شبکه عصبی dmsnn در ساختار دوم نشان داد که این شبکه در مقیاس ماهانه و فصلی، تأثیر چشم گیری در بهبود مدل نسبت به ساختار اول ندارد که این موضوع، بیان-کننده این است که شاخص های پیوند از دور، تأثیر قابل ملاحظه ای بر روی این حوضه نداشته است.
خدیجه کیانی مهر عباسعلی ولی
چکیده به منظور مدیریت مناسب یک حوضه آبخیز، شناخت ساختار، عملکرد و ارتباطات آن ضروری است. مهمترین بخش از این شناخت مربوط به شناسایی ارتباطات ورودیها و خروجیها و نحوه عملکرد آنها و ارائه مدلی جهت معرفی بارش و رواناب حوضه است. رابطه بارندگی–رواناب، یکی از پیچیدهترین فرآیندهای هیدرولوژیکی است که درک آن از اهمیت زیادی در هیدرولوژی و منابع آب برخوردار است. نتایج مدلهای آماری و رگرسیونی برای بررسی این پدیده غالباً با توجه به وابستگی به تابع حمایتکننده از مدل، با خطا همراه است. امروزه سیستمهای هوشمند عصبی و عصبی– فازی با توجه به توانایی در حل پدیدههای غیر خطی و پیچیده با تکیه بر سامانههای هوشمند آموزشپذیر، کاربردهای فراوانی در مسائل مختلف مهندسی آب از جمله هیدرولوژی و مدلسازی بارش-رواناب پیدا کردهاند. در این تحقیق توانایی مدلهای سری زمانی، رگرسیونی، انواع مدلهای شبکه عصبی و شبکه عصبی- فازی، جهت شبیهسازی فرآیند بارش–رواناب در حوضه آبخیز ناورود واقع در استان گیلان مورد بررسی قرار گرفت. مدلهای شبکه عصبی mlp، rbf و gff (بیش از 50 معماری با انواع توابع محرک و الگوریتمهای آموزشی) و مدل عصبی – فازی anfis (بیش از 160 معماری با انواع توابع محرک، توابع عضویت، الگوریتمهای آموزشی و مدلهای فازی) با استفاده از نرمافزار neurosolution و به ترتیب 12 و 13 مدل سری زمانی برای دادههای روزانه و ماهانه با استفاده از نرمافزار statgraphicsx64 استفاده شدند. در نهایت نتایج نشان داد که برای دادههای روزانه به ترتیب، مدل شبکه عصبی mlp با تابع محرک تانژانت هایپربولیک و الگوریتم لونبرگ مارکوارت، مدل anfis با تابع بایاس، الگوریتم لونبرگ مارکوارت، تابع عضویت زنگولهای و مدل فازی تاکاگی سوگنو و سپس مدل سری زمانی (1،1،2arima ( کارایی بالاتری در مدلسازی بارش – رواناب نسبت به مدل gff، rbf و مدل رگرسیونی دارند. همچنین نتایج در مورد دادههای ماهانه نشان داد که به ترتیب، مدل شبکه عصبی mlp با تابع محرک تانژانت هایپربولیک و الگوریتم لونبرگ مارکوارت، مدل anfis با تابع تانژانت، الگوریتم دلتا بار دلتا، تابع عضویت گوسی و مدل فازی تاکاگی سوگنو و سپس مدل rbf کارایی بالاتری در مدلسازی بارش–رواناب نسبت به مدل gff، مدل رگرسیونی و سری زمانی (1،1،2arima( دارند.
مینا موسس ابوالفضل رنجبر فردویی
چشم انداز نبکا یک سیستم فیتوژئومورفولوژی در نواحی خشک ونیمه خشک است. نبکا نتیجه تعامل گیاه با فرآیند بادرفت می باشد.ایجاد چشم انداز نبکا در مناطق مختلف حکایت از عمل کردن سیستم بطور طبیعی در جهت تعدیل شرایط حیاتی می باشد. هدف از این پژوهش تحلیل مکانی چشم انداز نبکا در سه سایت واقع در غرب ارگ ریگ بلند کاشان بوده است. بدین منظور یک طرح ارزیابی در قالب تحلیل سلسله مراتبی در منطقه پیاده سازی شد و با توجه به معیارهای فیتوژئومورفولوژی نبکا مبادرت به تعیین پتانسیل توسعه نبکا در هر یک از سایتهای منطقه مورد مطالعه گردید. برای این منظور ابتدا مهمترین مشخصه های مورفومتری 156 نبکا نظیر حجم نبکا ، ارتفاع نبکا، شیب نبکا، ارتفاع گیاه ، قطر طوقه گیاه و رشد سالانه گیاه در5 موقیت مکانی (ترانسکت) و در هر سایت با روش نمونه برداری نزدیکترین همسایه اندازه گیری شد. سپس با ارزیابی مقایسه ای آن ها در غالب تحلیل سلسله مراتبی مبادرت به تحلیل مکانی در قالب یک سناریو از پیش تعیین شده گردید به این صورت که با در نظر گرفتن اهمیت بیشتر برای خصوصیات نبکا نسبت به خصوصیات پوشش گیاهی قضاوت ها اعمال گردید. نتایج نشان می دهد سایت اول با امتیاز نهایی 470/0 به علت دارا بودن شرایط مناسب تر بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داد ,بعد از آن سایت سوم با امتیاز نهایی 301/0 در اولویت قرار دارد, سایت دوم با کسب 299/0 امتیاز کمترین توان جهت توسعه چشم انداز نبکا را در منطقه مطالعاتی دارد, لذا با توجه به تحلیل مکانی فوق الذکر می توان حداکثر توان سیستم را در شرایط موجود شناسایی نمود و به کمک آن مناسب ترین مکان از نظر خصوصیات محیطی و اقلیمی را تبیین کرد.
نائمه محودی عباسعلی ولی
مدیریت محیط ژئومورفولوژی و حل مشکل برآورد رسوب یک سیستم رودخانه ای از مسائل حائز اهمیت در علم جغرافیا می باشد. تحت تأثیر شرایط ژئومورفولوژیکی و آب وهوایی در منطقه ایران هر ساله مقدار زیادی خاک از سطح حوضه های کشور توسط فرآیندهای آبی و بادی فرسایش یافته و نقل مکان می کنند که این مسئله علاوه بر محدودیت-های منابع خاکی خسارات اقتصادی زیادی را به همراه خواهد داشت. در یک حوضه طبیعی فرآیندهای آبی به عنوان جزئی از عوامل تغییر دهنده زمین باعث تغییر در فرم سطحی زمین شده و به دنبال آن جابجایی مواد از منطقه را دنبال خواهد داشت. در این پژوهش هدف مدل سازی رابطه میان جریانات رودخانه ای و میزان تولید رسوب در بازه های مختلف زمانی ـ مکانی درحوضه آبخیز درود زن و مطالعه تأثیر پارامترهای ژئومورفولوژی حوضه در میزان کارایی مدل سازی رواناب ـ رسوب می باشد. برای این منظور و جهت بالا بردن سطح اطمینان از نتایج ارزیابی بر روی داده های یک دوره آماری 20 ساله رواناب برحسب متر مربع در ثانیه و رسوب برحسب متر در ثانیه از دو ایستگاه هیدرومتری چمریز وکانال درودزن واقع بر روی رودخانه کر استفاده شده و داده ها بر اساس بازه های مختلف دوره بازگشت تفکیک شده، دوره بازگشت فاقد تفکیک،کلاسه بندی 2تا5 کلاسه، ماه های سیلابی و ماه های عادی(بدون سیلاب) تفکیک شده است. در ارتباطات حاصل از آنالیز رگرسیونی بین دبی و رسوب با سطح احتمال خطای کمتر از 05/0 مشخص شده که ارتباط بین دبی و رسوب در بین تمامی مدل ها، دبی و رسوب در مدل دوره بازگشت 5 تا10 سال با ضریب تبیین 994/0 وکلاسه بندی سه کلاسه در روزهای بالای66 درصد با بیشترین دبی با ضریب تبیین 992/0بیشترین ارتباط بین دبی و رسوب را نشان می دهد. در مدل هیدروژئومورفولوژی که علاوه بر دبی جریان از پارامترهای ژئومورفولوژی به عنوان متغیرهای مستقل و رسوب به عنوان متغیر وابسته استفاده شده به مدل سازی پرداخته ایم و ملاحظه شد که در این روش کارایی مدل ها به صورت چشم گیری افزایش یافته و مدل دوره بازگشت فاقد تفکیک در دوره 0-25 سال با بالاترین میزان ضریب تبیین قادر به برقراری معنادارترین رابطه میان دو متغیر وابسته (رسوب) و متغیرهای مستقل (دبی جریان و پارامترهای ژئومورفولوژی) بوده است
مجتبی قرائتی جهرمی فاطمه پناهی
دشت کاشان با اقلیم خشک و نیمه¬خشک یکی از دشت¬هایی است که با افزایش برداشت چشمگیر آب زیرزمینی در سال های اخیر روبرو بوده است. به¬طور میانگین افت سطح سفره-های آب زیرزمینی در بیست سال گذشته، سالانه 1/75متر بوده است. هدف از پژوهش حاضر تحلیل و کلاس¬بندی تغییرات مکانی پارامترهای اقلیمی منطقه با استفاده از شاخص-های خشکی ترانسو، تداوم خشکسالی، دهک دوم (استمرار خشکسالی) و بارش استاندارد (spi)، طبقه¬بندی پارامترهای کمی و کیفی آب زیرزمینی نظیر افت سالانه آب، ec و sar، شبیه سازی و پیش بینی پارامترهای مورد مطالعه با استفاده از نرم¬افزارهای arc gis، spss و surfer، و تهیه نقشه بیابان¬زایی بر اساس مدل imdpa می¬باشد. در این پژوهش از آمار اقلیمی سال¬های 1975 تا 2010 به صورت سه دوره16 ساله و 2 دوره10 ساله استفاده شده است. به طوری ¬که بتوان با استفاده از این نتایج برنامه¬ریزی صحیحی نسبت به بهره¬برداری از منابع آب زیرزمینی منطقه و تعیین نقاط با کیفیت و کمیت جهت استحصال آب و نیز مناطق بحرانی و غیر قابل شرب تدوین نمود. در نهایت برای نمایش روند بیابان¬زدایی، نقشه¬هایی از هر پارامتر و شاخص¬ در هر دوره تهیه شد. نتایج حاکی از آن است که منطقه مطالعاتی از نظر شدت رخداد بیابانزایی براساس شاخص اقلیم به پنج گروه: غیر قابل ملاحظه، کم، متوسط، شدید، بسیار شدید، و از نظر کمیت و کیفیت آب زیرزمینی به چهار گروه: کم، متوسط، شدید، بسیار شدید تقسیم شد.
ابراهیم طاهری نسب فاطمه پناهی
تخریب اراضی در مناطق خشک و نیمه¬خشک و خشک نیمه¬مرطوب در اثر فعالیت¬های انسانی و شرایط اقلیمی را بیابان¬زایی گویند. این پدیده امروزه به صورت یک معضل جدی دامن¬گیر جوامع بشری شده و سالانه خسارات جبران ناپذیری را از جنبه¬های مختلف به بخش¬های اقتصادی و اجتماعی وارد می¬نماید. تا کنون روش¬های متعددی برای برآورد شدت و تهی? نقش? بیابان¬زایی در سطح دنیا صورت گرفته که هر کدام دارای نواقص و فاکتورهای محدود به مناطق خاص می¬باشد. روش esas از جدیدترین این روش¬هاست که در سال 1999 توسط کمیسیون اروپا ارائه شده و در بیشتر کشورهای اروپایی و خاورمیانه به کار برده شده است. تعیین عامل اصلی بیابان¬زایی و در نهایت ترسیم نقش? وضعیت فعلی بیابان¬زایی منطقه را می¬توان از اهداف مورد نظر در این تحقیق برشمرد. در این تحقیق سعی شد با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی، عوامل اصلی که منجر به تشدید روند بیابان¬زایی در منطق? ابوزیدآباد کاشان و در هر یک از واحدهای¬کاری می¬شود را شناسایی کرده و مورد ارزیابی قرار داد. امتیازدهی به شاخص¬ها بر اساس مدل بیابان¬زایی esas صورت گرفت. با استفاده از روش فوق هر یک از شاخص¬های مورد مطالعه در واحدهای-کاری مورد بررسی قرار گرفت و برای هر شاخص لای? اطلاعاتی تهیه شد سپس داده¬های به¬دست آمده وارد محیط gis شده و برای هر معیار مورد نظر یک لای? اطلاعاتی ساخته شد. در نهایت با تلفیق و تعیین میانگین هندسی لایه¬های اطلاعاتی چهار معیار مورد بررسی در منطقه بر اساس مدل مورد مطالعه (esas)، نقش? شدت بیابان¬زایی منطقه به¬دست آمد. بر اساس نتایج حاصل از نقش? به¬دست آمده 68/24 درصد (32/15898 هکتار) آن جز تیپ بحرانی با شدت کم قرارگرفته و 44/44 درصد (57/28623 هکتار) جز تیپ بحرانی با شدت متوسط و 86/30 درصد (84/19873 هکتار) درصد از مساحت منطقه جز تیپ بحرانی با شدت زیاد می¬باشد. در نهایت با توجه به نتایج به¬دست آمده مهم¬ترین عامل بیابان¬زایی منطقه عوامل مدیریتی شناخته شدند.
نرجس سالاری علیرضا تقیان
مطالعه در مورد کیفیت و خصوصیات اشکال فرسایش بادی و همچنین ارتباط این اشکال با سایر لندفرمهای موجود در محیط معیار مهمی در ارزیابی شرایط منابع طبیعی می باشد. این پژوهش سعی در بررسی اختلافات موجود بین خصوصیات مورفومتری ریپل ها در حوضه کویر سیرجان در سه موقعیت مکانی متفاوت، یعنی در پناه تپه¬های طبیعی، در پناه پوشش گیاهی و در سطوح هموار به صورت کمی اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. فاکتورهای مورفومتری مورد مقایسه ریپل ها شامل طول موج و ارتفاع موج می باشد. نتایج آنالیز واریانس اختلاف معنی داری بین پارامترهای طول موج و ارتفاع موج ریپل ها در موقعیت های مختلف نشان می دهد. در سطح احتمال خطای کمتر از 1 درصد (01/0›?) نتایج آزمون مقایسه میانگین ها برای هر یک از عوامل ذکر شده ریپل ها را در سه گروه متمایز تفکیک می کند. اول شامل ریپل¬مارک¬های در پناه پوشش گیاهی، دوم شامل ریپل¬مارک¬های باد پناه تپه های طبیعی و سوم شامل ریپل¬مارک¬های سطوح هموار می باشد. بنابراین می توان با آنالیز پارامترها نتیجه گرفت الگوی ریپلهای ماسه¬ای به¬شدت تحت تأثیر شرایط محیطی تشکیل دهنده انها قرار دارند. در مرحله بعد سعی شده تأثیر خصوصیات مورفومتری نبکاها را به عنوان یکی از اشکال مهم فرسایش بادی بر روی ویژگی های مورفومتری ریپل مارک ها در حوضه کویر سیرجان بررسی نماید. به این منظور خصوصیات مورفومتری 20 نمونه از نبکاهای گونه درختچه گز، اشنان و گل گزی شامل ارتفاع گیاه، قطر تاج پوشش گیاه، ارتفاع نبکا، قطر قاعده مخروط نبکا، ارتفاع مانع (مجموع ارتفاع نبکا و ارتفاع گیاه) و همچنین طول و عرض محدوده تحت تأثیر مانع (نبکا) برای گونه های مختلف اندازه گیری شد. سپس رابطه همبستگی آنالیز رگرسیون بین پارامترهای ارتفاع مانع، قطر تاج پوشش گیاه و قطر قاعده نبکا و پارامترهای طول و عرض محدوده تحت تأثیر برقرار گردید. همچنین با استفاده از آزمون آنالیز رگرسیون تأثیر فاصله از مانع بر روی طول موج و ارتفاع ریپل مارک ها سنجیده شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که طول موج و ارتفاع ریپل مارک ها ارتباط بسیار زیادی با فاصله از مانع دارد. به¬طوریکه در فواصل نزدیک به مانع که سرعت باد کاهش یافته است ارتفاع و طول موج ریپل¬مارک ها افزایش می یابد اما هر چه فاصله از مانع زیاد شود اندازه طول موج و ارتفاع ریپل مارک ها کوچک تر می گردد. همچنین نتایج نشان می دهد دامنه تأثیرگذاری نبکاهای گونه های مختلف گیاهی بر روی ریپل ها تا حد بسیار زیادی وابسته به قطر تاج پوشش گیاه و ارتفاع مانع می باشد و خارج از این محدوده تأثیر نبکا بر روی خصوصیات مورفومتری ریپل مارک ها تقریباً صفر می شود به طوریکه طول محدوده تقریباً سه برابر ارتفاع مانع و عرض آن وابسته به قطر تاج پوشش گیاه و بعد از آن قطر قاعده نبکا می باشد.
وحید رشیدی جواد ساداتی نژاد
خشکسالی یکی از بزرگ¬ترین بلایای طبیعی محسوب می¬شود که تأثیر آن بر جوامع بشری بیشتر از سایر بلاهای طبیعی است. به منظور بررسی خشکسالی¬ها، چندین شاخص خشکسالی اقلیمی وجود دارد. اگرچه هیچ کدام از شاخص¬ها برتری مطلق نسبت به سایر شاخص¬ها در همه شرایط ندارند، اما از آن جایی هر یک از شاخص¬ها برای اهداف معینی ساخته شده¬اند، بررسی خشکسالی با آنها ممکن است به جواب¬های متعددی مبنی بر وجود یا عدم وجود خشکسالی منتج شود و لذا بعضی از آنها برای محیط¬ها و کاربردهای خاصی مناسب¬ترند. در تحقیق حاضر، شش شاخص خشکسالی اقلیمی شامل شاخص دهک¬ها (di)، شاخص درصد نرمال بارندگی (pnpi)، شاخص بارش استاندارد شده (spi)، شاخص معیار استاندارد (z)، شاخص معیار بارندگی سالانه (siap)، شاخص ناهنجاری بارندگی (rai) ارزیابی شد. همچنین وضعیت خشکسالی با استفاده از روش زنجیره مارکوف و آزمون دنباله¬ها مورد ارزیابی قرار گرفت و با استفاده از مدل¬های سری زمانی بارندگی تا چند سال آینده پیش¬بینی شد و وضعیت خشکسالی نیز برای سال¬های آینده بررسی شد و در نهایت وضعیت خشکسالی برای استان ایلام پهنه¬بندی شد. در نهایت نتایج حاصل از آزمون فرضیه¬ها نشان داد که روش¬های زنجیره مارکوف و آزمون دنباله¬ها و همچنین بررسی شاخص¬ها برای بررسی وضعیت خشکسالی استان، روش¬های مناسبی هستند. همچنین خشکسالی در تمام نقاط منطقه حادث بوده، اما شدت آن در نواحی مختلف فرق می¬کند. همچنین نتایج پیش¬بینی با استفاده از سری زمانی نشان داد که در آینده خشکسالی با درجات مختلف مشاهده خواهد شد. نتایج حاصل از نقشه¬های پهنه¬بندی نتایج حاصل از پیش¬بینی¬های سری زمانی را تأیید می¬کند و نشان¬دهنده این است روند فعلی گسترش خشکسالی ادامه نخواهد یافت و جهت گسترش خشکسالی از شرق و شمال شرق – غرب و شمال غرب به غرب و شمال غرب- شرق و شمال شرق تغییر پیدا خواهد کرد.
سجاد خاموشی فاطمه پناهی
با توجه به قرار گرفتن ایران در کمربند بیابانی جهان، بی نظمی های بارش، خشکسالی های متعدد و ضعف و زوال پوشش گیاهی یکی از مهمترین مخاطرات محیطی که هر ساله سبب بروز خسارت های فراوانی در بخش های مختلف می گردد، بروز پدیده طوفان های گرد و غبار است. پژوهش حاضر به بررسی طوفان های گرد و غبار به صورت سالانه و ماهانه در نواحی جنوبی و مرکز ایران در بازه زمانی 2002 تا 2009 پرداخته است. در این مطالعه که با استفاده از آمارهای سازمان هواشناسی ایران در 24 ایستگاه سینوپتیکی مرکز و جنوب ایران انجام شد، روزهای گرد و غباری با دو منشأ نزدیک و خارج از ایستگاه های سینوپتیکی استخراج گردید و پس از پایش سالانه و ماهانه طوفان ها، با استفاده از عناصر اقلیمی و شاخص گیاهی بارز شده (evi)، اقدام به پیش بینی طوفان های گرد و غبار با استفاده از رگرسیون چند متغیره گردید. سپس جهت بررسی الگوهای جوی منجر به وقوع یکی از شدیدترین موارد گرد و غبار، از داده های سینوپتیکی جو میانه و بالا، مدل رهگیری جریان باد جهت شناسایی مناطق منشأ و ردیابی طوفان های گرد و غبار و شاخص nddi جهت رهگیری طوفان های گرد و غبار با استفاده از تصاویر ماهواره ای در ایستگاه های لار، فسا و بوشهر که بیشترین تعداد روز گرد و غبار را در بین ایستگاه های مورد مطالعه به خود اختصاص داده اند استفاده شده است. نتایج رهگیری جریان باد که با استفاده از مدل hysplit در شدیدترین روز گرد و غباری انجام شد، نشان می دهد که این تود? گرد و غباری نشأت گرفته از مناطق شمال غرب عراق و شرق سوریه بوده و با جهتی شمال غربی - جنوب شرقی وارد ایران شده است. نتایج پایگاه گردش جو میانه و بالا نشان می دهد که یک مرکز کم فشار قوی در شرق ایران و پرفشار در شمال آفریقا، باعث ورود گرد و غبار حداکثری به منطقه شده اند. در مجموع نتایج این پژوهش بیانگر این مطلب است که؛ استفاده همزمان از اندازه گیری های زمینی، الگو های جوی، مدل رهگیری جریان باد و شاخص nddi قابلیت مناسبی جهت تشخیص مسیر حرکت و مدل سازی طوفان های گرد و غبار را دارا می باشد.
میثم فریدونی قره قانی فاطمه پناهی
یکی از بحران¬های اکولوژیکی که جهان امروزه با آن درگیر است پدیده بیابان¬زایی است اما برای مهار این بحران نیاز به درک صحیح فرآیندهای آن است. امروزه پدیده بیابان¬زایی به عنوان یکی از بارزترین وجوه انهدام منابع طبیعی در جهان مطرح گردیده و طی چند دهه گذشته کوشش¬های فراوانی جهت مقابله با گسترش این پدیده صورت گرفته است. بنابراین مهم ترین هدف پژوهش حاضر، بررسی روند بیابان¬زایی با تأکید بر شاخص شوری خاک و پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر ماهواره¬ای و مطالعات صحرایی است. منطقه مطالعاتی بخشی از حوزه آبخیز دریاچه نمک است که از نظر سیاسی حد¬فاصل بین استان¬های اصفهان و قم است. این حوضه در قسمت مرکزی ایران واقع شده است و به دلیل شرایط اقلیمی خاص از لحاظ پوشش گیاهی فقیر و از پتانسیل فرسایش¬پذیری بالایی برخوردار است. جهت بررسی وضعیت شوری خاک، از کاربری¬های اراضی مختلف بسته به مساحت کاربری حداقل چهار نمون? خاک به عنوان چهار تکرار از دو عمق سطحی و زیرین برداشت شد و شاخص¬های ec و ph اندازه¬گیری شدند. سپس با استفاده از میان¬یابی (idw)، منطقه مورد مطالعه از نظر ec و ph خاک پهنه¬بندی شد. به¬منظور پایش کاربری اراضی تصاویر ماهواره¬ای لندست در سه دوره زمانی (1990-1975)، (2001-1990) و (2010-2001) به¬کار گرفته شد. فرمول¬های شاخص پوشش گیاهی (ndvi) و شاخص شوری بر روی تصاویر ماهواره¬ای اعمال شده و نتایج آنها مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده¬های به¬دست آمده از مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه در نرم افزارspss (0/16) انجام گرفت. نتایج نشان داد که مقدار شوری خاک از دورترین نقطه به دریاچه به سمت مرکز دریاچه به¬صورت صعودی افزایش یافته و در مرکز دریاچه به اوج می¬رسد. نتایج مساحی سنجی نشان داد که سطح کویر نمک در طول دوره آماری افزایش یافته، سطح اراضی شوره¬زار افزایش محسوسی داشته، سطح اراضی مرتعی کاهش به¬سزایی داشته، سطح اراضی تحت تسلط ماسه بادی کاهش یافته و سطح اراضی کشاورزی افزایش قابل توجهی داشته است. مساحت پوشش گیاهی در سومین دوره آماری افزایش چشم¬گیری داشته است. همچنین سال 2001، اوج شوری خاک منطقه بوده و از آن به بعد مساحت پوشش گیاهی افزایش چشم-گیری داشته است. در نهایت مشخص شد از سال 1975 تا سال 2010 حدود 400 کیلومترمربع از مساحت منطقه به بیابان تبدیل شده است. در مجموع می¬توان نتیجه گرفت که در منطق? مورد مطالعه، سطح اراضی بیابانی رو به افزایش است و دو عامل شوری خاک و پوشش گیاهی عوامل تعیین کننده در ارزیابی بیایان¬زایی به¬شمار می¬روند، تصاویر ماهواره¬ای در بررسی مقدماتی و تشخیص روند بیابان¬زایی از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است.
مهدی عالی پور رضا قضاوی
سیل یکی ازبلایای طبیعی است که اغلب مناطق کشور را تحت تاثیر قرار داده و موجب وارد آمدن خسارت می گردد.لذا ارائه یک روش مناسب برای شناسایی اصولی مناطق با پتانسیل تولید سیل بالاتر در تولید سیل حوزه های آبخیز از جمله اقدامات بسیار مهم درکاهش خسارات ناشی از آن می باشد.هدف ازانجام تحقیق حاضر ارائه روشی است که با استفاده از مدلهای ریاضی،رایانه ای و ضمن در نظر گرفتن اثرات متقابل عوامل موثر بر سیل خیزی،مناطق خطر ساز و سیل خیز را در داخل حوضه تعیین نموده و به عبارتی شدت سیل خیزی را در هر یک از زیر حوضه ها و یا واحد های هیدرولوژیکی اولویت بندی نماید.دراین مطالعه نقش روندیابی سیل در تفکیک وشناسایی مناطق سیل خیز، پس از برآورد دبی زیر حوضه ها در آبراهه های اصلی تا خروجی کل حوضه، با استفاده از مدل هیدرولوژیکیhec-hmsبراساس داده های جمع آوری شده از حوزه ی آبخیز جونقان واقع در استان چهارمحال و بختیاری که سطحی بالغ بر901 کیلومترمربع را شامل می شود،بررسی شد.بدین منظور حوضه جونقان به سه زیر حوضه تقسیم گردید و خصوصیات فیزیکی کل حوضه وزیر حوضه ها از طریقgisتعیین شد.با کاربرد روش تکرار حذف انفرادی زیر حوضه هیدروگرافهای سیل متناظر با بارش،برای هریک از زیر حوضه ها محاسبه وسپس با حذف متوالی زیر حوضه ها میزان تاثیر هریک از آنها در تولید سیل خروجی بدست آمد وزیر حوضه ها به ترتیب نقش آن ها درسیل خروجی اولویت بندی گردیدند. نتایج نشان می دهند که میزان مشارکت زیر حوضه ها در سیل خروجی کل حوضه متناسب با مساحت آنها نبوده و عواملی چون روندیابی سیل در رودخانه اصلی و موقعیت مکانی زیرحوضه ها نیزتاثیر مهمی در میزان مشارکت زیرحوضه ها در سیل خروجی کل حوضه دارند.همچنین مدل هیدرولوژیکیhec-hms در این تحقیق شبیه سازی مناسبی از بارش-رواناب جهت تعیین پتانسیل تولید سیل برای حوزه آبخیز جونقان ارائه نموده است.در نهایت مشاهده شد زیرحوضه فارسان بیشترین سهم را درسیل خروجی کل حوضه دارد و زیر حوضه سورشجان دارای کمترین پتانسیل سیل خیزی است.وهمچنین نتایج این پژوهش نشان داد که حساسیت دبی اوج خروجی نسبت به تغییرات تلفات اولیه بیشتر از زمان تاخیر است
عیسی صادقی سودجانی رضا قضاوی
امروزه نفوذپذیری خاک به علت کاهش بارش ، چرای زیاد مراتع و کاربری اراضی کاهش یافته است، در نتیجه اکثر بارش به رواناب تبدیل شده و از دسترس خارج می گردد. همچنین در این مناطق الگوهای بارندگی در دو مقیاس زمان و مکان غیر قابل پیش بینی هستند.اما بارش می تواند برای ذخیره و استحصال به عنوان یک منبع قابل اعتماد و اقتصادی با استفاده ازمدیریت یکپارچه حوضه آبخیز باشد. مدیریت یکپارچه حوضه آبخیز نیازمند به یک میزان از اطلاعات است که بوسیله ایجاد و مطالعه روابط هر یک از پارامترها بدست می آیند. تکنیک های rs و ahp، gis اطلاعات به روز و ارزشمندی از منابع طبیعی و پارامترهای فیزیکی زمین فراهم می کنند.در این مطالعه، مکان های دارای پتانسیل استحصال بارش با استفاده از rs، gis و ahp شناسایی شدند .برای تصمیم گیری از همپوشانی لایه های اطلاعاتی نقشه های شبکه زهکشی،پتانسیل تولید رواناب، شیب، کاربری اراضی ،عمق خاک و بافت خاک استفاده شد.سایت های مناسب برای هر یک از روش تغذیه / استحصال بارش با استفاده از دستورالعمل های ایران برای عملیات استحصال بارش و تحقیقات بین المللی تعیین شد. مطابق نتایج، منطقه مناسب برای ساخت کنتور فارو ، پیتینگ ، پخش سیلاب ، سکوبندی ، تراس ،بانکت بندی، سدهای اصلاحی با دوره بازگشت دو ساله و سدهای اصلاحی با دوره بازگشت 25 ساله به ترتیب 54/0 ،52/8 ،01/0 ،36/31 ،62/1 ،5/4 ،67/8 و 22/2 کیلومترمربع(08/0?????????????????????، ?33/1 ?، 002/0 ،91/4 ،25/0 ،7/0 ، 36/1 و 35/0درصد) را شامل می شوند.در نتیجه، روش های استفاده شده در مطالعه حاضر نسبت به سایر روش ها، نشان دهنده بیشترین دقت،صحت و توانایی در حوضه های بزرگتراست.
حسن زبرجدی محسن شکل آبادی
شناسایی علل فرسایش خندقی نقش مهمی در مدیریت حوزه های آبخیز و جلوگیری از تخریب اراضی دارد. در همین راستا، حوزه آبخیز قهورد، در استان همدان انتخاب شد. ابتدا منابع آماری موجود ایستگاه های هواشناسی و شبکه باران سنجی جمع آوری و بانک اطلاعاتی تهیه شد. پس از کنترل کیفیت و صحت آمار و اطمینان از همگنی و نرمال بودن آنها، شاخص های اقلیمی ضریب هیدروترمال و میزان رطوبت موجود در بین سازندها محاسبه و نتایج نشان داد که مقدارضریب هیدروترمال برابر 11/2 و میزان رطوبت موجود در بین سازندها در تمام ماه های سال به استثنای دی و بهمن منفی می باشد. بر این اساس حوزه آبخیز قهورد دارای حساسیت بالا و استعداد قوی برای فرسایش خندقی می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که واحد های مارن سیلتی و مخروط افکنه جدید 9/91درصد از مناطق تحت تاثیر فرسایش خندقی را به خود اختصاص داده اند. طبقه شیب 15-0 درصد و جهت شیب شمالی و کاربری مرتع فقیر و اراضی آبی و باغات به علت از بین رفتن پوشش درختی دارای بیشترین گسترش فرسایش خندقی می باشند. از نظر پوشش گیاهی بیشترین درصد فرسایش خندقی (92/76درصد) در بخش اراضی زراعت دیم و آیش (رها شده) به علت کوتاه بودن دوره رویشی بوده است. نتایج حاصل از عملیات آزمایشگاهی نشان داد که بافت خاک های اراضی خندقی loamy و sandy loam می باشد و پایین بودن درصد مواد آلی و بالا بودن نسبت جذب سدیم و پتاسیم از مواردی است که باعث گسترش فرسایش خندقی در منطقه شده است. میزان هدایت الکتریکی (ec) در اراضی خندقی نسبت به دیگر واحد اجزای اراضی بالا است میزان روند تغییرات درصد اشباع خاک (sp)، ارزش مواد خنثی شونده کل خاک(tnv) و اسیدیته گل اشباع (ph) در منطقه مورد تحقیق تغییرات جزئی دارند.
سید حجت موسوی مسعود معیری
نتایج حاصل از پایش بیابان زایی منطقه مطالعاتی حاکی از این مطلب است که تغییرات گسترده ای در ویژگی-های اکوژئومورفولوژی منطقه رخ داده است، به طوریکه 099/748 کیلومترمربع از مساحت منطقه تحت تاثیر تغییر کاربری و کاهش توان اکولوژیک و بیولوژیک روبرو است. نتایج مدل سازی شامل مدل های ژئومورفولوژی، اقلیمی، اکولوژی، مدل تلفیقی بیابان زایی، و مدل یک جا، و نقشه پهنه بندی منطقه براساس مدل های مذکور از پهنه بیابان زایی خیلی شدید تا پهنه فاقد بیابان زایی است. در مدل تلفیقی اکوژئومورفولوژی، پهنه بیابان زایی خیلی شدید 46/50 درصد و وسعتی معادل 91/578 کیلومترمربع از تخریب اراضی فعلی را به خود اختصاص داده است و امکان افزایش مساحت تا 66/2712 کیلومترمربع را دارد. پهنه بیابان زایی شدید نیز که 32/100 کیلومترمربع (91/41) از وسعت تخریب اراضی فعلی را دربرگرفته، می تواند با توجه به نقشه پیش بینی شده تا 94/2204 کیلومترمربع توسعه یابد.
حجت موسوی مسعود معیری
چکیده ندارد.
محسن پورخسروانی مسعود معیری
چکیده ندارد.