نام پژوهشگر: عبداله پارسا
هادی زمانی یداله مهر علیزاده
این پژوهش در سطح شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون از توابع مناطق نفت خیز جنوب، تحت عنوان" بررسی اثربخشی دوره های اموزشی شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون در پرتو سازمان یادگیرنده" در استان خوزستان انجام گردید. در این رابطه از الکوی ارزیابی کیرک پاتریک استفاده به عمل آمد. جامعه آماری این تحقیق کلیه کارکنان رسمی شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون خوزستان را تشکیل می دهد، که مجموعا 1508 نفر می باشند. روش نمونه گیری این تحقیق تصادفی طبقه ای نسبی است. برای جمع آوری اطلاعات از روش سه سویه سازی "triangulation" شامل: ابزار های کمی (فرم های نظرسنجی، پرسشنامه و نمرات مدرسین)، مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است. که در زمینه تأثیر دوره ها بر رشد فردی، دانش، نگرش و مهارت کارکنان، بر کاهش هزینه های شرکت و در نهایت میزان تناسب نظام آموزشی موجود شرکت با اصول و ویژگی های سازمان یادگیرنده، توسط پژوهشگر تهیه گردیده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده گردید. بعد از تحلیل نتایج مشخص شد دوره ها بر رشد شخصی و دانش، نگرش و مهارت کارکنان، کاهش هزینه های شرکت و افرایش بازدهی کار افراد تأثیر معنی داری داشته است. همچنیین شرایط حمایتی شرکت در بکارگیری دوره های آموزشی تأثیرگذار می باشد اما یادگیری سازمانی (سطح فردی و گروهی) شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون ضعیف و پایین تر از استاندارد تعیین شده محاسبه گردید، که نشاندهنده این است که آموزش های ارائه شده به افراد، مستقل از مشاغل افراد طراحی شده است و نظام آموزشی موجود مطابق با اصول و ویژگی های سازمان یادگیرنده طراحی نشده است و را ه حل عملی آن، مهندسی مجدد نظام آموزشی موجود شرکت در چهار حیطه مدیریت منابع انسانی اعم از نیازسنجی، طراحی و تدوین، اجرا و ارزیابی آموزشی بر مبنای اصول سازمان یادگیرنده می باشد.
سمیه غفوری عبداله پارسا
رویکرد همکاری مدیریت تعارض با مولفه های سازش با پدیده تعارض و حمایت سازمانی دارای همبستگی معنادار مثبت است. اما رویکرد مصالحه ای مدیریت تعارض با مولفه های ریسک پذیری همبستگی منفی معناداردارد.
علی اکبر عسگری مطیع عبداله پارسا
این پژوهش یک مطالعه تجربی است که به منظور بررسی تأثیر آموزش خانواده در افزایش سازگاری اجتماعی – عاطفی دانش آموزان پسر ناسازگار دبستانی در منطقه لالجین همدان انجام شد. برای به دست آوردن نمونه پژوهش ابتدا چهار مدرسه و 300 نفر دانش آموز به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از مدارس پسرانه شهرلالجین در پایه های سوم، چهارم و پنجم دبستان انتخاب شدند. سپس از این تعداد، 64 نفر از طریق ابزارهای تشخیصی به عنوان دانش آموز ناسازگار معرفی شد، که آنها از طریق گمارش تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزارهای گرد آوری داده ها در این پژوهش شامل: الف) پرسشنامه رفتاری راتر و ب) پرسش جامعه سنجی برای تشخیص افراد ناسازگار، ج) مقیاس رفتار سازشی برای تعیین میزان رفتار سازشی در گروه آزمایشی و گواه قبل و بعد از مداخله می باشد. روش کار به این صورت بود که ابتدا هر دو گروه توسط مقیاس رفتار سازشی پیش آزمون شدند و سپس والدین گروه آزمایش در 8 جلسه ی دو ساعته آموزش مهارتهای اجتماعی شامل گوش دادن، دوست یابی، حل تعارض، ابراز وجود، همکاری، مسوولیت پذیری، قاطعیت و خویشتن داری در کلاس های آموزش خانواده شرکت کردند. پس از مداخله، بار دیگر هر دو گروه توسط مقیاس رفتار سازشی پس آزمون شدند. نتایج بیانگر این بود که بین میزان رفتار سازشی گروه آزمایشی قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری وجود دارد ( 001/0< p ). در حالی که در مورد گروه گواه تفاوت معنی دار نبود (99/0 =p ). همچنین نتایج تحلیل واریانس چند راهه نشان داد که بین میزان سازگاری در دو گروه آزمایشی و گواه تفاوت معنی دار وجود دارد ( 001/0>p ). عملکرد آزمودنی ها در حیطه های مختلف سازگاری معنی دار بود ( 05/0>p ). نتیجه نهایی این پژوهش بیانگر این است که آموزش مهارتهای اجتماعی به والدین بر کاهش ناسازگاری اجتماعی – عاطفی دانش آموزان پسر ناسازگار دبستانی تأثیر مثبت دارد. به همین رو لازم است که نهاد تربیت، سازوکار این آموزش ها را طراحی و تقویت کند.
آرزو حاتمی باب اناری سکینه شاهی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی روابط بین سبک های رهبری (تبادلی و تحول آفرین) و تصمیم گیری (آمرانه و مشارکتی) مدیران و ادراک کارکنان از عدالت رویه ای در سازمان کل آموزش و پرورش استان فارس و نواحی چهارگانه شهر شیراز بود. روش پژوهش؛ روش توصیفی، از نوع همبستگی بود. بدین منظور 250 نفر از کارکنان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند و برای اطمینان از نتایج با30 نفر از کارکنان مصاحبه انجام گرفت. پرسش نامه های مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های سبک رهبری تبادلی و تحول آفرین، سبک تصمیم گیری آمرانه و مشارکتی و ادراک از عدالت رویه ای بود. پایایی این پرسش نامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای سبک رهبری تبادلی 63/0، سبک رهبری تحول آفرین 68/0، سبک تصمیم گیری آمرانه 88/0، سبک تصمیم گیری مشارکتی 90/0، عدالت رویه ای 85/0 به دست آمد. با استفاده از روش آماری همبستگی، داده های جمع آوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و نتایج نشان داد که: بین سبک رهبری تبادلی با سبک تصمیم گیری آمرانه ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد. بین سبک رهبری تبادلی با سبک تصمیم گیری مشارکتی ارتباط منفی اما غیرمعنی داری وجود دارد. بین سبک رهبری تحول آفرین با سبک تصمیم گیری آمرانه ارتباط منفی و معنی داری وجود دارد. بین سبک رهبری تحول آفرین با سبک تصمیم گیری مشارکتی ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد. بین سبک رهبری تبادلی با ادراک از عدالت رویه ای ارتباط مثبت اما غیر معنی داری وجود دارد. بین سبک رهبری تحول آفرین با ادراک از عدالت رویه ای ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد. بین سبک تصمیم گیری آمرانه با ادراک از عدالت رویه ای ارتباط منفی و معنی داری وجود دارد. بین سبک تصمیم گیری مشارکتی با ادراک از عدالت رویه ای ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد.
معصومه شهبازی فرد عبداله پارسا
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی برخی عوامل پیش بینی کننده اعتماد (حمایت سازمانی ادراک شده، عدالت رویه ای، سبک رهبری تحول آفرین و عوامل فردی) در روابط بین مدیران و دبیران مدارس متوسطه دخترانه البرز و نواحی 1 و 2 شهر قزوین و رابطه آنها با تعهد سازمانی بود. روش پژوهش؛ روش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مدیران و دبیران دبیرستان-های دولتی شهرهای قزوین و البرز در سال تحصیلی 89-1388 بود که در نواحی یک و دو قزوین و شهر البرز به خدمت اشتغال داشتند. گروه نمونه شامل 35 نفر از مدیران مدارس متوسطه در نواحی یک و دو قزوین و شهر البرز بود که به روش تمام شمار انتخاب شدند. همچنین تعداد 245 نفر دبیر از این نواحی به نسبت مساوی به صورت تصادفی طبقه ای به عنوان گروه نمونه انتخاب گردید. روش نمونه گیری این تحقیق در بین مدیران بصورت تمام شمار و در بین دبیران به صورت تصادفی طبقه ای بود. برای جمع آوری اطلاعات در این تحقیق، از پنج ابزار پرسشنامه سبک رهبری تحول آفرین، پرسشنامه تعهد سازمانی، عدالت رویه ای، حمایت سازمانی ادراک شده و پرسشنامه اعتماد استفاده شد. روایی و پایایی ابزارها با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای سبک رهبری تحول آفرین 93/0، تعهد سازمانی 68/0، عدالت رویه ای 88/0، حمایت سازمانی ادراک شده 75/0، اعتماد 94/0 بدست آمد. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از شاخصه های آماری میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب رگرسیون چندگانه گام به گام، تحلیل واریانس یک راهه و t-test گروههای مستقل و آزمون تعقیبی شفه، با کمک نرم افزار آماری spss تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که: بین همه متغیرها با اعتماد و تعهد سازمانی رابطه معنی دار و مثبتی وجود دارد و سبک رهبری تحول آفرین، عدالت رویه ای، حمایت سازمانی ادراک شده، تحصیلات، پیش بینی کننده های اعتماد در روابط بین مجموع نمونه آماری بودند و حمایت سازمانی ادراک شده و عدالت رویه ای با تعهد سازمانی رابطه چندگانه مثبت و معنی داری داشتند.
علی داد غیبی پور عبداله پارسا
هدف از تحقیق حاضر تعیین رابطه بین اخلاق کار با تعهد سازمانی و عملکرد شغلی از دیدگاه معلمان شهرستان لالی بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل 559 نفر از معلمان شهرستان لالی بوده که تعداد 200 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای از 37 مدرسه جهت نمونه انتخاب گردید و پس از توزیع پرسشنامه ها تعداد 174 پرسشنامه عودت داده شد. جهت بررسی متغیرهای تحقیق از چهار پرسشنامه اخلاق کار علی (1987؛ نقل در کومار و رز، 2010)، تعهد سازمانی آلن و می یر (1990؛ نقل در لاباتمدین، 2007) با سه مولفه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری و پرسشنامه عملکرد شغلی که دارای دو مولفه عملکرد وظیفه ای بایرن و همکاران (2005) بوده و پرسشنامه عملکرد زمینه ای کونوی (1999؛ نقل در براتی احمدآبادی، 1387) استفاده گردید. یافته های تحقیق نشان داد که بین اخلاق کار با تعهد سازمانی، تعهد عاطفی، تعهد هنجاری و عملکرد شغلی ارتباط معناداری وجود دارد ولی بین اخلاق کار و تعهد مستمر ارتباط معناداری وجود ندارد. همچنین بین تعهد سازمانی و عملکرد شغلی ارتباط معناداری وجود دارد. یافته های تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیر های اخلاق کار و تعهد سازمانی پیش بینی کننده های معناداری برای عملکرد شغلی می باشند. بین اخلاق کار معلمان با سوابق بالای 20 سال و معلمان با سوابق کمتر از 10 سال تفاوت معناداری وجود دارد ولی بین اخلاق کار معلمان به لحاظ جنسیت و مقطع تدریس تفاوت معناداری یافت نشد. همچنین در تعهد سازمانی و عملکرد شغلی افراد به لحاظ خصوصیت های جمعیت شناختی از قبیل جنسیت، سابقه خدمت و مقطع تدریس تفاوت معناداری یافت نشد.
زهرا ایرانپورمبارکه سکینه شاهی
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی عوامل موثر برعدم موفقیت دانش آموزان شهر اهواز درکنکور سراسری سال های 87 و88 بود. روش پژوهش، روش آمیخته (کمی و کیفی) بود. جامعه آماری این تحقیق شامل دانش آموزان موفق و دانش آموزان ناموفق در کنکور سراسری بود. گروه نمونه شامل 150 نفر از دانش آموزان (ناموفق) که شامل 3 گروه بودند و به صورت در دسترس انتخاب شدند. 50 نفر از آن ها در کلاس های آمادگی برای کنکور شرکت می کردند، 50 نفر در کتابخانه درس می خواندند و یا اینکه در خانه مطالعه می کردند و به صورت زنجیره ای و از طریق دوستانشان به آن ها دسترسی پیدا شد. 50نفر هم شاغلین و سربازانی بودند که در بازار مشغول کار بودند و یا زمان سربازی آن ها رسیده بود و پشت کنکور مانده بودند ولی مایل به ادامه تحصیل و شرکت در کنکور بودند. این بخش از نمونه ی مورد نظر نیز به صورت در دسترس انتخاب شدند. نمونه ی دانشجویان (دانش آموزان موفق) مورد نظر پژوهش، 150 نفر از دانشجویان اهوازی ورودی سال 87 و 88 از رشته های علوم انسانی، تجربی و ریاضی بودند که پشت کنکور نمانده و به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. همچنین برای جمع آوری داده های مربوط به بخش کیفی، 20 مصاحبه با دانشجویان اهوازی (دانش آموزان موفق) و20 مصاحبه هم با دانش آموزان پشت کنکوری انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات در این تحقیق، از پرسشنامه ی انگیزه ی پیشرفت تحصیلی، پرسشنامه ی رویکردهای مطالعه و یادگیری (lpq)، پرسشنامه ی ادراک از دوره ی تحصیلی (ceq) و هم چنین پرسشنامه ی محقق ساخته برای سنجش خرده مقیاس های (تعامل معلم و دانش آموز، تجهیزات و امکانات مدرسه، برنامه ریزی، فضای روانی خانواده و رویکرد تدریس معلمان) استفاده شد. روایی پرسش نامه با استفاده از روش روایی صوری و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای کلیه ی خرده مقیاس ها با مقدار 96/0 مطلوب و مناسب به دست آمد. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از شاخصه های آماری میانگین، انحراف معیار، تحلیل واریانس چند راهه، تحلیل واریانس یک راهه و t- test گروههای مستقل و آزمون تعقیبی شفه، تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که: در همه ی عوامل فردی، آموزشی و فضای روانی خانواده بین دانش آموزان موفق و دانش آموزان ناموفق تفاوت معنادار وجود دارد. هم چنین نتایج نشان داد که بجز سطح سواد مادر تفاوت معناداری بین سطح سواد پدر، اشتغال والدین و تعداد اعضای خانواده در بین دو گروه دانش آموزان موفق و ناموفق یافت نشد
فیصل ربیهاوی عبداله پارسا
چکیده: هدف اصلی این تحقیق بررسی میزان انطباق سوالات امتحانی دروس اصول و مبانی آموزش و پرورش و طراحی، تولید و کاربرد موادآموزشی، مراکز تربیت معلم استان خوزستان در خرداد ماه1388 با اصول روان سنجی (ضریب دشواری، ضریب تمیز، ضریب پایایی و روایی محتوایی) و سطوح حیطه شناختی بود. روش تحقیق توصیفی و از نوع ارزشیابی بوده و به این منظور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین دروس مشترک ارائه شده در زمان اجرای تحقیق در مراکز تربیت معلم، دروس اصول و مبانی آموزش و پرورش و طراحی، تولید و کاربرد مواد آموزشی به ترتیب با 253 و 178 برگه امتحانی نمره گذاری شده انتخاب شدند. نتایج محاسبات نشان داد که ضریب دشواری سوالات امتحانی هر دو درس در مقایسه با ملاک پیشنهادی (30 /0تا 70/0) مناسب نبودند ولی ضریب تمیز سوالات امتحانی به استثنای تعداد کمی از سوالات در مقایسه با ملاک پیشنهادی (20/0 یا بالاتر) در حد مناسب و قابل قبولی می باشد. محاسبه ضریب پایایی نشان داد که ضریب پایایی آزمون های نه گانه بررسی شده دروس اصول و مبانی آموزش و پرورش و طراحی، تولید و کاربرد مواد آموزشی به استثنای دو موردکمتر از ملاک پیشنهادی برای آزمون های معلم ساخته(67/0) است. بنابراین آزمون های دروس مذکور از دقت و ثبات مناسبی برخوردار نیستند. نتایج نشان داد که سوالات امتحانی دروس اصول و مبانی آموزش و پرورش و طراحی، تولید و کاربرد مواد آموزشی بیشتر به سطح دانش و سپس سطح فهم مربوط بوده و به اندازه گیری سطوح بالای حیطه شناختی (ترکیب و ارزشیابی) اختصاص نداشتند. بررسی یافته ها نیز نشان داد که سوالات امتحانی از روایی محتوایی مناسبی برخوردارمی باشند. همچنین تحلیل گزینه های انحرافی سوالات چند گزینه ای نشان داد که اکثر سوالات حداقل دارای یک گزینه ی انحرافی معیوب بودند و برای رفع این مشکل سوالات باید مورد تجدید نظر و بازنگری اساسی قرار گیرند.
یونس رومیانی یداله مهرعلی زاده
هدف پژوهش حاضر، بررسی کارایی درونی مقطع راهنمایی شهرستان اهواز طی سال های برنامه چهارم توسعه (1388-1383) و مقایسه عملکرد های این شهرستان با میانگین های استان خوزستان است. در این بررسی از طریق نرخ-های ارتقاء، افت تحصیلی، تکرار پایه، نرخ ماندگاری، نرخ گذر و ضریب کارایی درونی به محاسبه کارایی درونی پرداخته شده است. روش به کار گرفته شده در این مطالعه، توصیفی- تحلیلی بوده و به کمک مدل جریان دانش آموزی و از طریق ترسیم جداول و نمودار به ثبت نتایج مبادرت گردیده است. جامعه آماری مورد استفاده در این پژوهش، کلیه مدارس شهرستان اهواز طی سال های 1388-1383بوده و به دلیل ماهیت توصیفی پژوهش، در این بررسی نمونه گیری صورت نگرفته است و کلیه جامعه آماری به منطور تحلیل مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین اطلاعات تمام دانش آموزان این شهرستان به تفکیک جنسیت، پایه، موقعیت جغرافیای (شهری یا روستایی) و ناحیه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از مهم ترین نتایج ویافته های این پژوهش عبارتند از: ضریب کارایی درونی مقطع راهنمای شهرستان اهواز در طول این برنامه 82 درصد بوده که در مقایسه با میانگین کل استان به میزان یک درصد پایین تر می باشد. نسبت اتلاف صورت گرفته در این شهرستان در این پنج سال 22/1 و میانگین این شاخص در کل استان 2/1 می باشد. میانگین نرخ ماندگاری در استان خوزستان، 76/97 بوده و این در حالی است که میزان این نرخ در شهرستان اهواز 98/95 است. همچنین در شاخص افت تحصیلی، عمکرد شهرستان اهواز نسبت به میانگین استان از میزان بالاتری برخوردار می باشد. ولی با این وجود، در نرخ های ارتقاء و تکرار پایه، وضعیت شهرستان اهواز نسبت به میانگین استانی در چایگاه بهتری قرار داشته است. نتایج دیگر این پژوهش عبارتند از: ? وضعیت دانش آموزان دختر در نرخ های تکرار پایه و ارتقاء، نسبت به پسران بهتر بوده ولی در افت تحصیل تفاوت چندانی باهم ندارند. ? عملکرد دانش آموزان شهری همواره نسبت به دانش آموزان روستایی در سطح بهتری بوده است. ? میزان نرخ گذر واقعی دانش آموزان دختر در عبور از دوره راهنمایی بیشتر از دانش آموزان پسر بوده است. ? کارایی درونی مدارس روستایی شهرستان اهواز از مدارس شهری این شهرستان پایین تر است. ? مدارس و دانش آموزان دختر نسبت به مدارس و دانش آموزان پسر از کارایی بیشتر و مطلوب تری برخوردار بوده اند.
شهره بنی داوودی یداله مهرعلی زاده
تحقیق حاضر با هدف ارزیابی کیفیت آموزشی گروه های آموزش پزشکی در بیمارستان های آموزشی شهر اهواز در سال 1390 با بهره گیری از مدل بنیادی مدیریت کیفیت اروپایی (efqm) طراحی گردید. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش توصیفی از نوع تحقیقات ارزشیابی بود. جامعه پژوهش شامل متخصصین، دستیاران و بیماران بیمارستان های آموزشی شهر اهواز بود. در مطالعه ی حاضر 131 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند که پرسشنامه ها را تکمیل و عودت دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که: الف- فاصله بین شاخص موجود و مطلوب کیفیت آموزشی این گروه ها چشمگیر بوده است. به طور کلی، از 500 امتیاز عامل توانمندسازها در این بیمارستان ها، امتیاز 310 و از 500 امتیاز عامل نتایج، 286 امتیاز و در کل از 1000 امتیاز 596 امتیاز به دست آمده است. ب- بین عوامل توانمندساز و نتایج حاصل از آن ها تفاوت معنی داری به دست آمده است و نتایج حاصل شده کمتر از توانمندسازها بوده است و این امر حاکی از این است که با توجه به امکانات و برنامه های تدوین شده، این گروه ها نتوانسته اند بهتر عمل کنند و نتایج بهتری به دست آورند. ج- بین عملکرد کیفیت آموزشی بیمارستان های ابوذر و رازی تفاوت معنی داری وجود داشت و بیمارستان ابوذر در سطح بهتری قرار داشت.
حبیب کاوندی عبداله پارسا
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر طبقه ی اجتماعی بر ساختار زبان نوشتاری و نقش آن در موفقیت تحصیلی دانش آموزان پایه-ی چهارم ابتدایی شهر اهواز است. برای انجام این پژوهش از پرسشنامه ی تشخیصی طبقه اجتماعی، فیلم باز باران و یک متن ناتمام از کتاب بنویسیم سال چهارم ابتدایی استفاده شده است. نمونه آماری پژوهش به دو شیوه هدفمند و تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده است. بدین منظور تعداد 60 نفر (30 دختر و 30 پسر) از منطقه ی کیان پارس و 60 نفر (30 دختر و 30 پسر) از منطقه ی کوی علوی به عنوان نمونه ی آماری این پژوهش انتخاب شده است. روش انجام این پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا است. یافته های بدست آمده نشان داد که (1) دانش آموزان طبقات اجتماعی بالا و پایین در تعداد کاربرد مقولات دستوری (واژه، اسم، فعل، قید، ضمیر و صفت) با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت به نفع دانش آموزان طبقه ی اجتماعی بالا است. بر این اساس می توان اظهار داشت که دانش آموزان طبقه ی اجتماعی بالا از گونه ی زبانی گسترده و دانش آموزان طبقه ی اجتماعی پایین از گونه ی زبانی محدود بهره می گیرند. (2) دانش آموزان دختر و پسر در تعداد کاربرد واژه، اسم، فعل و صفت با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت به نفع دانش آموزان دختر است. اما بین جنسیت و تعداد کاربرد ضمیر و قید هیچ گونه تفاوت معناداری به دست نیامد. (3) دانش آموزان دارای گونه های زبانی محدود و گسترده در موفقیت تحصیلی با یکدیگر تفاوت معناداری دارند؛ بدن ترتیب دانش آموزانی که از گونه ی زبانی گسترده ای بهره می گیرند از موفقیت تحصیلی بیشتری برخوردارند.
سودابه صالح زاده کلور عبداله پارسا
جهت بررسی تأثیر شیوه های شبیه سازی ذهنی (فرآیندی، فرآورده ای و ترکیبی) بر عملکرد تحصیلی و تقویت حافظه در یک تحقیق آزمایشی60 دانش آموز پایه اول دبیرستان به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در4 گروه شبیه سازی ذهنی (فرآیندی، فرآورده ای، ترکیبی و گروه گواه) جایگزین شدند. در ابتدا پیش آزمون حافظه برای بزرگسالان و آزمون عملکرد تحصیلی از تمام دانش آموزان به عمل آمد. سپس آموزش های شبیه سازی ذهنی برای گروه های آزمایشی به مدت 10 جلسه 45 دقیقه ای ارائه شد، در این جلسات علاوه بر تمرکز و تن آرامی در هر یک از گروه های آزمایش، متناسب با روش از آن ها خواسته شد فرآیند مطالعاتی خود از تصمیم به مطالعه، اقدام به مطالعه و نتیجه آن را در ذهن خود تجسم نمایند. گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان پس آزمون به عمل آمد. یافته ها نشان داد که اجرای روش های شبیه سازی ذهنی فرآورده ای و ترکیبی در بهبود عملکرد تحصیلیو تقویت حافظه ی دانش آموزان دانش آموزان تأثیر مثبت معنادار دارد. شبیه سازی ذهنی فرآیندی نتوانست اثر معناداری بر عملکرد تحصیلی یا حافظه فراگیران داشته باشد. روش شبیه سازی ذهنی فرآورده ای بیشترین تأثیر را بر عملکرد تحصیلی و روش شبیه سازی ترکیبی ( فرآیندی و فرآورده ای) بیشترین تأثیر را بر حافظه دانش آموزان دارد.
فرزاد صادقی ید اله مهر علی زاده
پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی پیمایشی است. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی هنرستان های پسرانه فنی و حرفه ای شهر سنندج با استفاده از الگوی سیپ (cipp) و با مشارکت کلیه هنرجویان پایه ی سوم هنرستان-های پسرانه فنی و حرفه ای شهر سنندج، هنرآموزان و مدیران این هنرستان ها در سال تحصیلی 90-1389 به صورت سرشماری و نیز مشارکت دانش آموختگان هنرستان ها در سال تحصیلی 89-1388 به صورت تصادفی ساده انجام شده است. به منظور جمع آوری داده های کمَی در مورد عوامل زمینه ای و برون داد، از پرسشنامه علی مرادی (1388) و درمورد عوامل درون داد و فرایند از پرسشنامه درانی و صالحی (1385) استفاده شد. به منظور تعمیق یافته ها با دو گروه دانش آموختگان و مدیران مصاحبه به عمل آمد. روایی صوری پرسشنامه با استفاده از نظر چند تن از متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. میزان پایایی از طریق آلفای کرانباخ در پرسشنامه هنرجویان، 91/0؛ پرسشنامه هنرآموزان، 79/0؛ پرسشنامه دانش آموختگان، 71/0 برآورد شد. نتایج نشان داد هر چهار عامل زمینه، درونداد، فرایند و برون داد در سطح نامطلوبی قرار دارند. به عبارت دیگر هنرستان های پسرانه فنی و حرفه ای شهر سنندج تا رسیدن به سطح مطلوب کیفیت فاصله زیادی دارند.
رضوان عسکری کرچگانی عبداله پارسا
این پژوهش با هدف مقایسه معلمان موفق (معلمان شرکت کننده در جشنواره الگوهای برتر تدریس) و معلمان عادی از لحاظ گرایش به تغییر و استعداد کارآفرینی در مقطع ابتدایی نواحی پنج گانه شهر اصفهان صورت گرفت. از میان معلمان نواحی پنج گانه مقطع ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1390-1389 دو گروه از نمونه آماری در تحقیق مشارکت داشتند. گروه اول از معلمان عادی به شیوه انتخاب تصادفی و گروه دوم از معلمان موفق (شرکت کننده در جشنواره الگوهای برتر تدریس) به شیوه تمام شماری انتخاب شدند. از دو پرسشنامه گرایش به تغییر (میچ مک کریمون، 1994) و پرسشنامه سنجش ویژگی های شخصیتی کارآفرینان ایرانی (کردنائیج و همکاران، 1386) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه گرایش به تغییر (74/0=?) و ضریب پایایی پرسشنامه استعداد کارآفرینی (53/0=?) می باشد. نتایج نشان داد گرایش به تغییر و استعداد کارآفرینی با یکدیگر رابطه معنادار دارند و بین گرایش به تغییر با مولفه های ریسک پذیری، سلاست فکری ، رویاپردازی و چالش طلبی رابطه معنادار وجود دارد. بین دو گروه معلمان موفق (معلمان شرکت کننده در جشنواره الگوهای برتر تدریس) و معلمان عادی در گرایش به تغییر تفاوت معناداری وجود ندارد. بین این دو گروه از معلمان در بهره مندی از استعداد کارآفرینی نیز تفاوت معنادار وجود دارد. معلمان دارای مدارک تحصیلی مختلف در گرایش به تغییر و همچنین در بهره مندی از استعداد کارآفرینی تفاوت معناداری نداشتند.
آزاده دهقان پور عبداله پارسا
با هدف آگاهی از رابطه ی بین اندازه ی مدرسه، فرهنگ مدرسه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مدارس راهنمایی و متوسطه دخترانه ی دولتی شهر اهواز در سال تحصیلی 90ـ1389، پیمایش همبستگی حاضر با مشارکت 17 مدرسه ی راهنمایی دخترانه و 15 مدرسه ی متوسطه ی دخترانه که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، انجام شد. برای سنجش فرهنگ مدرسه و مولفه های آن (صلاحیت حرفه ای معلمان، تعامل معلمان با کارکنان و مدیریت (صف و ستاد)، تعامل معلمان با یکدیگر، مشارکت والدین در فعالیت های مدرسه و تسهیلات فیزیکی مدرسه)؛ با مشارکت معلمان مدارس از پرسشنامه فرهنگ مدرسه (سلفی و سعید، 2007) استفاده شده است. شناسنامه ی مدرسه نیز توسط مدیر هر مدرسه تکمیل شد. با استفاده از آلفای کرونباخ، ضریب پایایی کل، 95/0 و ضریب پایایی خرده مقیاس های پرسشنامه بین 79/0 تا 92/0 محاسبه شد. یافته های تحقیق نشان داد در فرهنگ مدرسه و مولفه های آن، در مدارس دارای درجه های مختلف تفاوت معناداری وجود ندارد (به جز در مولفه ی تسهیلات فیزیکی)؛ اما پیشرفت تحصیلی در این مدارس، تفاوت معناداری دارد. نتایج همبستگی بیانگر این است که اندازه ی کلاس با معدل کل دوره ی راهنمایی و معدل پایه های اول و دوم رابطه ی معناداری ندارد و رابطه ی آن با معدل پایه ی سوم منفی و معنادار است. در مدارس متوسطه، رابطه ی آن با معدل پایه ی اول مثبت و معنادار و با معدل پایه ی سوم منفی و معنادار است. اما با معدل کل و معدل پایه ی دوم رابطه ی معناداری ندارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد در مدارس راهنمایی از مجموع مولفه های فرهنگ مدرسه، دو مولفه ی صلاحیت حرفه-ای معلمان و مشارکت والدین، 18 درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی را پیش بینی می کنند. در مدارس متوسطه، از بین مولفه های فرهنگ مدرسه، مولفه های مشارکت والدین و تسهیلات فیزیکی قادر به پیش بینی 8 درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی هستند. اندازه ی مدرسه، اندازه ی کلاس و فرهنگ مدرسه روی هم قادر به تبیین 13 درصد از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان هستند. بین مدارس راهنمایی و متوسطه در فرهنگ مدرسه و تمام مولفه های آن تفاوت معناداری وجود دارد.
خلیل محامید عبداله پارسا
این پژوهش با هدف بررسی انگیزش کارکنان آموزش و پرورش نسبت به قانون بازنشستگی پیش از موعد و رابطه آن با عوامل سازمانی و فردی در شهرستان های اهواز و آبادان انجام گردیده است. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش تصادفی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه معلمان و کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهرستان های آبادان و اهواز در سال تحصیلی 1390-1389 بود. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش تصادفی می باشد. نمونه جامعه آماری بدست آمده 374 نفر از کارکنان آموزش و پرورش بدست آمد. جهت بررسی متغیرهای تحقیق از پنج پرسش نامه محقق ساخته نگرش نسبت به بازنشستگی پیش از موعد و انتظار از شغل و پرسشنامه های رسمیت، تمرکز و فرسودگی شغلی استفاده گردید. یافته های تحقیق نشان داد که بین نگرش بازنشستگی پیش از موعد با متغیرهای فرسودگی شغلی، انتظار از شغل، رسمیت و تمرکز سازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین در زنان و مردان نیز هیچ گونه تفاوت معناداری بین متغیرهای تحقیق یافت نشد. در یافته های جانبی تحقیق رابطه معناداری بین فرسودگی شغلی، انتظار از شغل و همچنین رابطه منفی بین انتظار از شغل با رسمیت سازمانی بدست آمد.
نرگس رضوی پوریان یداله مهرعلی زاده
مسئله انتخاب بهترین ها در هر زمینه ای با اهداف گوناگونی نظیر ایجاد انگیزش در افراد، الگوسازی برای سایرین، تقدیر از افراد برتر و به خصوص در محیط های رقابتی علمی، نظیر دانشگاه ها همواره باید مورد توجه قرار گیرد. بدین منظور پژوهش حاضر بر آن است تا سیاست پذیرش دانشجوی کارشناسی برای ورود به دوره کارشناسی ارشد بر اساس آیین نامه استعدادهای درخشان را مورد بررسی قرار دهد. روش انجام این پژوهش آمیخته است. داده های پژوهش با استفاده از دو روش کمی (پرسشنامه محقق ساخته) و کیفی (بحث گروهی) جمع آوری گردید. پایایی پرسشنامه 86 % محاسبه شد. جامعه آماری این پژوهش شامل سه دسته است: دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد که به دو دسته تقسیم می شوند: دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان عادی دانشگاه شهید چمران اهواز و دو گروه دیگر شامل اعضای هیأت علمی و مدیران مرکز استعدادهای درخشان دانشگاه که در مجموع 343 نفر نمونه آماری پژوهش را تشکیل دادند (309 نفر برای پاسخ گویی به پرسشنامه و 36 نفر برای انجام مصاحبه). در این پژوهش به مسایلی چون شناسایی، جذب، هدایت و حمایت از دانشجویان استعداد درخشان با توجه به اهداف شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته شده است. با بررسی اهداف شناسایی استعدادهای درخشان به نظر می رسد که دانشگاه در پذیرش دانشجویان ممتاز با معدل بالا خوب عمل کرده است؛ اما در زمینه شناسایی دانشجویان نخبه و خلاق با مشکل مواجه بوده است. نتایج این مطالعه نشان داد که وضعیت موجود در نظام سیاست گذاری دفاتر استعداد درخشان دانشگاهی منجر به نقص در گسترش فعالیت های علمی و از دست رفتن مزیت ها و فرصت ها شده است. بدین معنا که هدف برای کسب علم و یادگیری جای خود را به تلاش برای کسب نمره بالاتر داده و امکان هرگونه فعالیت جانبی را از دانشجو سلب کرده است.
امید امینی یداله مهرعلی زاده
چکیده هدف این پژوهش بررسی وضعیت ارزشیابی و آزمون های فنی و حرفه ای بخش صنعت در اداره کل فنی و حرفه ای استان خوزستان و ادارات و آموزشگاه های تابعه آن در شهرستان اهواز است. جامعه آماری این پژوهش شامل سه گروه کارآموزان بخش صنعت 130 نفر، مربیان آنان 50 نفر و کارکنان و کارشناسان اداره آزمون فنی و حرفه ای استان خوزستان 20 نفر است. روش نمونه گیری در این پژوهش روش نمونه گیری هدفمند و تصادفی ساده و نیز روش پژوهشی، روش ترکیبی بر اساس مصاحبه، بررسی اسناد و کتب و پرسشنامه است. از روش مصاحبه برای جمع آوری اطلاعات ضروری و اولیه جهت ساخت پرسشنامه بر روی گروه مدیران و کارشناسان اداره فنی و حرفه ای استفاده شد. سپس ابزار ساخته شده در دو نسخه 28 گویه ای کارآموزان و 64 گویه ای مربیان و کارکنان و کارشناسان اداره آزمون اجرا گردید. روایی سوالات مصاحبه و پرسشنامه از طریق روایی محتوایی، به تأیید استاد راهنما و کارشناسان اداره کل فنی و حرفه ای استان خوزستان رسید. همچنین برای به دست آوردن پایایی سوالات پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. که میزان آلفای به دست آمده برای پرسشنامه کارآموزان 700/ و برای پرسشنامه مربیان و کارکنان اداره آزمون به ترتیب، 890/ و 930/ است. برای تحلیل آماری سوالات و فرضیه های پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، درصد، نمودار، جدول) و استنباطی (آزمون t مستقل، تحلیل واریانس یکراهه) استفاده شد. نتایج یافته های تحقیق حاکی از این است که در کل، گروه کارآموزان نسبت به وضعیت ارزشیابی و آزمون فنی و حرفه ای نگرش مثبتی ندارند. به ویژه نسبت به منابع آزمونی، تجهیزات و چگونگی آزمون های کتبی و عملی نگرش منفی دارند. در گروه مربیان نسبت به منابع آزمونی، سطح سوالات، وضعیت بانک سوالات، تجهیزات آزمونی، آزمونگران و چگونگی آزمون-های کتبی نگرش منفی داشته اند. نهایتاً گروه کارکنان و کارشناسان اداره آزمون در حالت کلی نسبت به وضعیت ارزشیابی و آزمون های فنی و حرفه ای نگرشی مثبت داشته اند.
فاطمه یزدان شناس عبداله پارسا
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز یکی از ایده های کانونی نظام تعلیم و تربیت هر جامعه بوده است. بدین ترتیب هدف پژوهش حاضر، آسیب شناسی جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی می باشد. در این پژوهش روش آمیخته از نوع تشریحی به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از دو روش کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه محقق ساخته) جمع-آوری گردید. پرسشنامه های استفاده شده در این پژوهش شامل، مبانی فکری جداسازی با 30 گویه و سه خرده مقیاس با پایایی کل 73/0، پرسشنامه عوامل تسهیل کننده با 21 گویه و پایایی 83/0، عوامل بازدارنده با 12 گویه با پایایی 85% و پرسشنامه سرمایه اجتماعی با 4 خرده مقیاس و 29 گویه و با پایایی کل 84/0 می باشد. جامعه آماری در بخش کمی، کلیه ی مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعداد 4 مدرسه عادی در استان بوشهر در نظر گرفته شد. نمونه ی آماری260 نفر از دانش آموزان، 70 نفر از والدین و 70 نفر از دبیران تعیین گردید. در بخش کیفی با 15 نفر از اعضای هیأت علمی و تعداد 30 نفر از گروه های ذینفع (والدین، دبیران، دانش آموزان، دانش آموختگان) مصاحبه انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد رویکرد جداسازی در ایران عملکرد قابل قبولی را نداشته است، اما حذف این شیوه به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب، امکان پذیر نمی باشد. گروه های ذینفع جداسازی از ابتدای سال های ابتدایی، منزلت اجتماعی بالاتر در سطح جامعه و دستیابی به مشاغل بالاتر را از مهم ترین عوامل تسهیل کننده در مسیر مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعریف موجود از مفهوم سرآمدی، نگرش منفی و بی اعتمادی خانواده ها نسبت به عملکرد این مدارس و شدت امتحانات داخلی را مهم ترین عوامل بازدارنده بر می شمارند. علاوه بر این، نتایج حاصل نشان داد جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی نتوانسته است موجب افزایش سرمایه اجتماعی دانش آموزان شود. همچنین تفاوت معناداری بین گروه های ذینفع نسبت به پرورش مولفه های سرمایه اجتماعی وجود دارد.
فاطمه مقدم عبداله پارسا
چکیده: هدف این پژوهش بررسی نگرش دانشجویان و دانش آموختگان کارشناسی ارشد گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز نسبت به نقش برنامه درسی رشته تحصیلی خود بر کسب مهارت های شغلی، انتظارات شغلی و شانس اشتغال آنها است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان و دانش آموختگان مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی در کشور است که گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز به عنوان یک نمونه غیر احتمالی در دسترس مورد بررسی قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. ابزار ساخته شده با 6 خرده مقیاس و 53 گویه اجرا گردید. روایی سوالات پرسشنامه از طریق روایی محتوایی، به تأیید برخی از اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز و دانش آموختگان و دانشجویان رسید. همچنین، به منظور تعیین روایی ملاکی پرسشنامه، آزمون آماری همبستگی پیرسون به کار برده شد. نتایج آزمون روایی پرسشنامه را 73/0=r نشان داد. برای تحلیل سوالات پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، درصد، جدول) و استنباطی (تحلیل رگرسیون چندگانه، ضریب همبستگی، تحلیل واریانس یک-راهه) استفاده شد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که نگرش دانشجویان و دانش آموختگان موردنظر نسبت به برنامه درسی رشته تحصیلی شان قادر به پیش بینی انتظارات شغلی و میزان رشد مهارت های شغلی آنان است. بین نگرش دانشجویان و دانش آموختگان نسبت به دانشگاه محل تحصیل با انتظارات شغلی و رشد مهارت های شغلی آنان همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. عامل جنسیت بر نگرش گروه نمونه نسبت به برنامه درسی رشته تحصیلی شان، انتظارات شغلی و مهارت های شغلی آنان اثر معناداری داشته است. عامل رشته و تعامل دو فاکتور رشته و جنسیت بر انتظارات شغلی و مهارت های شغلی نمونه تأثیر معناداری داشته است.
زینب کارکوب عبداله پارسا
با ملاحظه اهمیت موضوع بالندگی سازمانی و نقش آن در شکل گیری بسیاری از رفتارهای سازمانی افراد، هدف این پژوهش بررسی رابطه بین ادراکات آموزگاران دبستان های شهر اهواز نسبت به بالندگی سازمانی در آموزش و پرورش و حمایت سازمان از بالندگی در تدریس است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. حجم جامعه آماری برابر با 2813 نفر و حجم نمونه، بر اساس فرمول کوکران 257 نفر می¬باشد که با روش نمونه گیری تصادفی مرحله¬ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بالندگی سازمانی و پرسشنامه محقق ساخته ادراکات آموزگاران از حمایت سازمان از بالندگی در تدریس بود که روایی پرسشنامه ها با استفاده از روایی محتوایی و سازه (تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی) و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ مشخص شد که نتایج آن برای نتایج آن برای کل پرسشنامه بالندگی سازمانی و مولفه¬های کارتیمی، انطباق، ترکیب سازمان، اطلاعات و ویژگی های شخصی به ترتیب برابر 97/0؛ 91/0؛ 88/0؛ 92/0؛ 90/0 و همچنین برای برای کل پرسشنامه حمایت از بالندگی در تدریس و مولفه-های بالندگی در روش تدریس، طراحی و ارزشیابی به ترتیب 93/0، 87/0، 68/0، 86/0 به دست آمد. داده های بدست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون، آزمون t تک گروهی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین بالندگی سازمانی و مولفه های آن با بالندگی در تدریس رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از بین خرده مولفه های بالندگی سازمانی خرده مولفه های کارتیمی و اطلاعات قادر به پیش بینی ادراکات سازمان از حمایت از بالندگی در تدریس می باشند. همچنین نتایج آزمون t تک گروهی نشان داد که بالندگی سازمانی در حد متوسطی می باشد اما با نقطه مطلوب فاصله دارد.
فاطمه سلیم زاده سکینه شاهی
هدف این پژوهش ارزیابی اثربخشی دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست شرکت فولاد خوزستان با استفاده از الگوی انتقالی هالتون بود. جامعه آماری پژوهش شامل 7500 نفر کارکنان و 85 نفر از سرپرستان شرکت فولاد خوزستان بود. نوع پژوهش از جهت هدف کاربردی بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، ترکیبی از ابزارهای کمی و کیفی شامل: چک لیست، پرسش نامه، پیش آزمون، پس آزمون، مصاحبه بود. در راستای برآورد تعداد نمونه لازم برای اجرای پژوهش و بررسی دقیق تر کلیه شرکت کنندگان در دوره های آموزشی hse به تعداد 275 نفرو کلیه سرپرستان این شرکت کنندگان به تعداد62 نفر، در سه ماهه اول سال 1393انتخاب شدند. چک لیست و پرسش نامه در سه حیطه دانشی، نگرشی و مهارتی و پیش آزمون و پس آزمون توسط پژوهشگر تنظیم گردید. روایی محتوایی بر اساس دیدگاه مدیران آموزش و چند تن از کارشناسان در واحد آموزش و واحدهای عملیاتی بررسی گردید. پایایی چک لیست به روش آلفای کرونباخ 96/ 0محاسبه گردید. پایایی پرسش نامه به روش آلفای کرونباخ 93/0 محاسبه گردید و شامل 10 مصاحبه است، که 5 مصاحبه با سرپرستان و 5 مصاحبه با کارکنان بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی(جدول فراوانی و درصد و نمودار ستونی، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت استنباطی برای آزمون فرضیه ها از روش های آماری (از روش آزمون t تک گروهی و آزمون t وابسته) استفاده شده است. بعد از تحلیل نتایج مشخص شد دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست در سه حیطه دانشی، نگرشی و مهارتی موثر بوده است. طی نتایج به دست آمده از مصاحبه ها، اکثر سرپرستان و کارکنان بر این مساله اتفاق نظر داشتند که برگزاری دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست در بهبود نتایج سازمانی و افزایش میزان آگاهی کارکنان تأثیر زیادی دارد.
جواد تشکر عبداله پارسا
آموزش ضمن خدمت یکی از موثرترین ابزارهای مدیران برای مقابله با تغییرات محیطی بوده و چنانچه منظم و هدفمند در راستای نیازهای واقعی کارکنان تدوین و اجرا شود، نه تنها عملکرد کارکنان و سازمان را بالا می برد، بلکه می تواند گام مثبتی در جهت حرکت یک سازمان به سمت سازمان یادگیرنده ایفا کند. هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، بررسی نگرش کارکنان شرکت توزیع نیروی برق اهواز نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی و ارتباط آن با وضعیت مولفه های سازمان یادگیرنده در این شرکت می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی(پیمایشی) استفاده شده است بدین صورت که داده-ها با استفاده از دو پرسشنامه استاندارد(همایون نیا و نیف) به ترتیب با آلفای کرونباخ 96/0 و 83/0 که از پایایی نسبتاً خوبی برخوردار هستند بین جامعه آماری 100 نفره از پرسنل شرکت توزیع برق اهواز اعم از کارکنان ، مدیران و معاونین گردآوری شده است روش نمونه گیری تصادفی و ساده لحاظ گردیده است. نتایج با بهره گیری از روش های آماری مختلف توصیفی مانند فراوانی، میانگین، درصد و آمار استنباطی مانند آزمونt و رگرسیون و...... نشان می دهد که از بین مولفه های اثربخشی دوره های آموزشی فقط یک مولفه حمایت سازمانی قادر به پیش بینی مولفه های سازمان یادگیرنده است و ارتباط معناداری بین سایر مولفه های اثربخشی آموزشی با سازمان یادگیرنده مشاهده نشد.
افسانه رضایی عبداله پارسا
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر تعاملات آموزشی و پژوهشی دانشگاه شهید چمران اهواز با اداره کل آموزش و پرورش استان خوزستان انجام گردیده است. روش انجام این پژوهش آمیخته بهم تنیده (کیفی و کمی) بود که داده ها با بهره گیری از روش های کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه) جمع آوری گردید. دربخش کمّی، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع مطلوب (در دسترس)از مجموع 80 نفر اعضای هیأت علمی دارای تجربه مدیریت در مسائل آموزشی و پژوهشی دانشگاه،60 نفر به عنوان نمونه به پرسشنامه پاسخ دادند. در اداره کل آموزش و پرورش نیز به همین روش 50 نفر از افراد با تجربه و آگاه به عنوان نمونه انتخاب گردید که در تکمیل پرسشنامه تحقیق همکاری داشتند. در بخش کیفی پژوهش نیز از روش نمونه گیری زنجیره ای استفاده شد و با 34 نفر از آگاه ترین افراد در این زمینه مصاحبه به-عمل آمد. پایایی پرسشنامه در این پژوهش(96/.)محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان داد از بین هفت مولفه شناسایی شده از متن مصاحبه ها، کیفیت آموزشی با بار عاملی(94/.)اولین عامل موثر در تعاملات آموزشی و پژوهشی شناخته شد. بعد از این عامل برروی نقش مدیریت و برنامه ریزی و تصمیم گیری با بار عاملی(92/.) اتفاق نظر وجود داشت.سپس ساختار و تشکیلات با بار عاملی(84/.) و عوامل اقتصادی با بار عاملی(81/.)به ترتیب مشخص شدند. آخرین عامل شناسایی شده نیروی انسانی با بار عاملی (74/.) بود. همچنین یافته های کمّی نشان داد بین دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش نسبت به تأثیر این مولفه ها بر تعاملات آموزشی و پژوهشی دو نهاد مذکور تفاوت معنادار وجود نداشت و هر دو گروه به تأثیر مشابه این مولفه ها اذعان داشتند.
پوران مولایی بیرگانی یداله مهرعلیزاده
هدف کلی این پژوهش آگاهی از هم راستایی نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان بزرگ نفت اهواز در بخش بهداشت و درمان صنعت نفت بود. در مطالعه حاضر با توجه به ماهیت پژوهش که حالت تبیینی دارد از روش آمیخته با الگوی کمی - کیفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز که شامل 800 نفر است و تعدادی از اعضای کمیته راهبردی که شامل رئیس آموزش، مسئول برنامه ریزی، مسوول بهبود کیفیت و مدیر داخلی بیمارستان بود. جهت انتخاب حجم نمونه، با استفاده از روش های نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول مورگان 150 نفر انتخاب شدند و نظرات آنان موردبررسی قرارگرفته شد. برای مصاحبه نیز از نمونه گیری هدفمند و افراد خبره و صاحب اطلاعات استفاده شد. برای نظرسنجی از کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز نیز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. هم چنین در این پژوهش برای انجام مصاحبه از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده شده است. برای جمع آوری داده های موردنیاز در این تحقیق علاوه بر بررسی سوابق و تحقیقات گذشته که به منظور دستیابی به پیشینه تحقیق و مباحث نظری انجام گرفت، ابزار گردآوری داده های میدانی شامل بررسی اسناد و مدارک بخش آموزش بهداشت و درمان شرکت نفت اهواز و نظام مدیریت آموزش و استراتژیک و دو ابزار مصاحبه و پرسش نامه محقق ساخته بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها پرسشنامه با بهره گیری از آمار توصیفی (فراوانی، محاسبه میانگین، انحراف معیار، درصد) و آمار استنباطی (آزمون t، تحلیل واریانس) استفاده شد. در این پژوهش از مدل سنجش بلوغ هم راستایی استراتژیک لوفتمن استفاده شده است. نتایج بررسی سوالات پژوهش نشان داد که نظام آموزشی نتوانسته است بر بلوغ مدیریت، سطح اعمال اختیار و بلوغ مشارکت بلوغ شایستگی و ارزش سازمانی، بلوغ ارتباطات، بلوغ منابع انسانی مهارت ها و بلوغ فناوری-معماری و حیطه تأثیرگذار باشد و تا سطح مطلوب فاصله معناداری دارد. هم چنین ازنظر سطح بلوغ هم راستایی نظام آموزشی با مدیریت استراتژیک بهداشت و درمان نفت اهواز در سطح یک (ابتدایی و موقت) قرار دارد. سطح یک پایین ترین سـطح هم راستایی اسـت کـه در آن نظام مدیریت آموزشی و برنامه راهبردی شرکت، هم راستا نشده اند و تمامی تلاش های انجام گرفته برای تسهیل هم راستایی، موقتی هستند. نتایج تجزیه وتحلیل مصاحبه های پژوهش نیز نشان داد که مدیران در مصاحبه خود هم راستایی و تناسب نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان موردمطالعه را در سطح متوسط ارزیابی کرده اند. یافته های مصاحبه نیز نشان داد که رابطه نظام آموزشی در حال اجرا را با مدیریت استراتژیک بیمارستان خوب ارزیابی کرده اند؛ اما در مرحله اجرا و استفاده از این دوره های آموزشی با مشکلاتی مواجه بوده است.
فرزانه محمودی یداله مهرعلیزاده
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، مطالعه وضعیت اشتراک دانش و عوامل موثر بر آن از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته از نوع متوالی- اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز تشکیل می-دهند. در بخش کمی پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول مورگان، 261 تن شامل (44 نفر از مدیران و 217 نفر از کارکنان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ (85/0) به دست آمد و روایی آن توسط اساتید راهنما و مشاور و کارشناسان شرکت فولاد به شیوه روایی صوری تأیید شد. در بخش کیفی پژوهش، مصاحبه ها در دو مرحله انجام گرفته اند. در مصاحبه های اولیه به روش نمونه گیری هدفمند پس از انجام مصاحبه با 22 تن و در مرحله دوم پس از اجرای مصاحبه با شش تن از مدیران و کارکنان، اشباع اطلاعات حاصل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های بخش کیفی، از روش های پدیدارشناسی از نوع کلایزی و تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. به طور کلی و با تلفیق نتایج کمی و کیفی، یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیرساخت های اشتراک دانش شرکت فولاد در بعد فناوری وضعیت مطلوبی داشته، ولی در ابعاد (سازمانی، فرهنگی، انسانی و دانشی) از وضعیت متوسط رو به پایین برخوردار بوده و از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت لازم است برای رسیدن به وضع مطلوب تمهیداتی اندیشیده شود.