نام پژوهشگر: ابراهیم توفیق
احمدعلی مرسلی گنبری پرویز پیران
موضوع این پژوهش خوانش گفتمان ناسیونالیستی در آذربایجان ایران است. در این پژوهش ما با بهره گیری از ماتریالیسم تاریخی و روی کرد خوانش گفتمان آلتوسری به تحلیل گفتمان ناسیونالیستی رایج در آذربایجان ایران پرداخته ایم. کاریایه ی مفهومی و روش شناسی این تحقیق ایجاب می کرد که پژوهش ما در یک چارچوب تاریخی انجام شود؛ چرا که خوانش و تحلیل هر گفتمانی بدون فهم ریشه های تاریخی آن گفتمان امکان پذیر نیست. بنابراین، تحقیق ما با بررسی گفتمان هایی آغازید که گفتمان ناسیونالیستی امروز آذربایجان ایران خود را تداوم تاریخی آن ها قلمداد می کند. در این راستا ما کارمان را با خوانش گفتمان فرقه ی دموکرات آذربایجان، گفتمان چپ و گفتمان «جنبش خلق مسلمان» شروع کردیم. بررسی های ما نشان داد که هیچ یک از این گفتمان های تاریخی را نمی توان به سادگی به یک گفتمان ناسیونالیستی صِرف تقلیل داد. با این زمینه ی تاریخی، به موضوع اصلی این پژوهش، یعنی خوانش گفتمان ناسیونالیستی امروز آذربایجان ایران پرداختیم. ما این گفتمان را به سه خُرد گفتمان قانونی، فدرال خواه و استقلال طلب تقسیم کرده و به خوانش هر کدام از این خرد گفتمان ها مبادرت کردیم.
فیروزه فروردین ابراهیم توفیق
هدف از بازنمایی ایدئولوژی جنسیت در گفتمان مشروطه، ارایه روایتی جنسیتی از تاریخ مشروطه، به عنوان دوره ای سرنوشت ساز در حیات اجتماعی ایرانیان، از طریق بازنمایی و سپس واسازی ایدئولوژی جنسیت غالب -که بر باور و عمل کنشگران و برسازندگان گفتمان مشروطه تأثیر داشته- و از طریق این روایت، شناخت ریشه های شکاف جنسیتی موجود در ایران معاصر میان زنان و مردان است. با این هدف و با استفاده از نظریات فرهنگی و جنسیتی انقلاب در باره ایدئولوژی، نظریات بازنمایی و گفتمانی فوکویی و پسا استعماری،و نظریه تاریخ پساساختارگرایانه، چارچوب مفهومی تحقیق برای رجوع به داده های تاریخی(آثار مشروطه خواهان و روزنامه ها) مشخص می شود. سنخ آرمانی در دستگاه مقهومی ماکس وبر، مبنای نظری روش شناسی این تحقیق در تعریف ایدئولوژی جنسیت را تشکیل می دهد که با کمک روش نظریه مبنایی عملیاتی شده و مورد استفاده قرار می گیرد. جامعه آماری این تحقیق تمامی آثار نوشتاری بر جا مانده از عصر مشروطه(از مرگ سپهسالار و شکست اصلاحات حکومتی در عصر ناصری تا پایان دوره استبداد صغیر و فتح تهران) می باشد. نمونه گیری نظری از متون به منظور رسیدن به اشباع نظری در برساختن مفاهیم و مقولات صورت می گیرد. براساس یافته های این تحقیق، فرم بازنمایی ایدئولوژی جنسیت از طریق متضادهای دوتایی خود/ دیگری در این متن زنانگی/ مردنگی - اقتباس شده از گفتمان شرق شناسی- و محتوای بازنمایی، تحت تاثیر رابطه نظام خانوادگی با ساخت قدرت سیاسی بازنمایی می شود. مهمترین متضادهای دوتایی بازنمایی شده در متن گفتمان مشروطه عبارتند از : صفات سلبی/ صفات ایجابی، صفات مفعولی/ فاعلی، خانواده/ اجتماع، تکلیف/ حقوق، گفتار/ نوشتار، گذشته/آینده، سنت/ تجدد، وطن/ ملت و غیره.علیرغم پدر سالارانه بودن این ایدئولوژی، در این پژوهش به شکاف های گفتمانی اشاره می شود که از خلال آنها امکان شنیدن صدای زن به عنوان فرودست در روایت جنسیتی از تاریخ مشروطه و حضور وی در عرصه عمومی میسر می شود.
محبوبه مقدم ابراهیم توفیق
در این پایان نامه به وضعیت زنان شهرنشین عصر ناصری پرداخته شده و دوره ی ناصری به عنوان دوره ای خاص به لحاظ تاریخی، سیاسی و اجتماعی در سطوح داخلی و بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. پس از برجسته کردن علل پرداختن به این دوره، در دو قسمت توصیفی و تحلیلی، به وضعیت زنان توجه شده است. جهت انجام مطالعه ی مقدماتی این دوره از روش تاریخی و مطالعه اسنادی و جهت تحلیل، از روش کیفی و به طور مشخص نظریه ی مبنایی، بهره جسته ایم. در قسمت نخست با دسته بندی کردن یافته ها، ذیل پانزده عنوان به توصیف شیوه ی زندگی زنان و شرایط ایشان در عرصه های گوناگون پرداخته ایم. جهت این تقسیم بندی از نظریات فمینیستی و حوزه های مورد اهمیت نیز غافل نماندیم. اگرچه عناوین از درون داده ها به دست می آمد اما جهت صیقل خوردن اندیشه و شکل گیری بهتر عناوین، مطالعات فمینیستی مورد توجه قرار گرفت. در بخش دوم، به تحلیل داده ها همت گماردیم و با توجه به دوشاخص زمان و زبان (متون داخلی و سفرنامه ها) به تحلیل پرداختیم. با توجه به شاخص زمان، این دوره را به دو دوره ی پیش از سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و پس از آن مجزا ساختیم و با توجه به این شاخص به تحلیل نشستیم. هم-چنین با توجه به شاخص زبان، متون را به دو دسته ی کلی متون داخلی، که نویسندگان آن ها ایرانی بودند و سفرنامه ها که توسط غیر ایرانیان نوشته شده بود تقسیم کردیم. پس از مطالعه متون و شکل گیری ذهنی تحقیق، ضرورت زمان مند و مکان مند ساختن دوره ی مورد نظر بارز شد. در تدوین بخش نظری کار با توجه به ضرورت یادشده از نظریات جامعه شناسی تاریخی و جهت تحلیل متون داخلی و سفرنامه ها از مطالعات پسااستعماری استفاده کردیم. در قسمت تحلیل داده ها، با توجه به روش نظریه ی مبنایی کلیه داده ها را در سه مرحله کدگذاری کردیم و پس از آن در سه مرحله، نمونه گیری ِ نظری مفاهیم به دست آمده را انجام دادیم و پس از آن طی روند تحقیق و با توجه به روایت به دست آمده به ساخت مقولات فرعی و سرانجام شکل دادن مقوله ی اصلی با توجه به این فرایند پرداختیم. نتیجه ای که حاصل آمد این بود که با توجه به مجموعه ی عوامل، مفهوم خود در ذهن زن شهرنشین ایرانی دچار تحول می شود و یک هویت جدید تولد می یابد. این تحول در دهه ی پایانی دوره ی ناصری چشم گیر و بارز است.
توحید نوبخت ارسی شیرین احمد نیا
از دهه ی 1970 میلادی و در پی بروز پیامدهای منفی حاصل از تمرکز بر رشد اقتصادی و همچنین برجسته شدن جنبه های اجتماعی توسعه، مفهوم کیفیت زندگی به عنوان شاخصی برای ارزیابی و جهت دادن به برنامه ها و سیاست های توسعه در سطوح مختلف و همچنین اصلاح و تقویت پاردایم های توسعه به ویژه از حیث توسعه ی اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. در سال های اخیر تعداد پذیرش دانشجو در رشته های مختلف و به خصوص در رشته های علوم اجتماعی افزایش چشمگیری داشته است. از طرفی میزان بیکاری فارغ التحصیلان این رشته در مقایسه با رشته های فنی مهندسی مسائلی از قبیل افسردگی، احساس بی قدرتی، احساس بی ارزشی را به و جود آورده و در نتیجه باعث شده که دانشجویان از کیفیت زندگی پایینی برخوردار شوند. از سوی دیگر اختصاص بودجه بیشتر به رشته های فنی و بودجه کمتر به رشته های علوم اجتماعی فضای گفتمانی و ساختاری متفاوتی را در رابطه با این رشته به و جود آورده که کیفیت زندگی دانشجویان علوم اجتماعی را بیشتر تحت تآثیر خود قرار داده است. هدف اصلی این مطالعه، تبیین و پیش بینی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی دانشجویانی است، که در دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی مشغول به تحصیل می باشند و از طرف دیگر مقایسه کیفیت زندگی آنها می باشد. چارچوب نظری تحقیق با استفاده از رهیافت روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی با تاکید بر مفاهیمی چون احساس عدالت، احساس امنیت و امید به آینده طرح ریزی شده است: سیاستگذاری های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی که شیوه توزیع کالا ها و خدمات را در جامعه تعیین می کند و در نهایت در احساس عدالت، احساس امنیت و امید به آینده نمود پیدا می کند، کیفیت زندگی را به عنوان برون داد نهایی این سیاست گذاری ها تحت تأثیر قرار می دهد. در این مطالعه به بررسی نقش متغیرهایی ذکر شده و همچنین نقش متغیرهای جمعیت شناختی و ارتباط آنها با کیفیت زندگی دانشجویان پرداخته شده است. روش تحقیق این پژوهش کمی و تکنیک پیمایش می باشد. داده ها از طریق پرسشنامه ساختار یافته برای 354نفر دانشجو که به طور نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شدند، گردآوری شد. از روشهای آماری آلفای کرونباخ برای پایایی ابزار سنجش، ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیات، تحلیل واریانس برای آزمون مقایسه میانگین ها و رگرسیون و تحلیل مسیر برای سنجش مدل تحقیق استفاده شد. براساس یافته های تحقیق رابطه معنی داری بین متغیرهای امید به آینده(52/=r)، احساس عدالت(44/=r)، احساس امنیت(43/=0r) پایگاه اقتصادی- اجتماعی(21/=r) و سن(17/0- =r) با کیفیت زندگی دانشجویان وجود دارد. نتایج رگرسیون نشان می دهد که متغیر وابسته مستقیما تحت تاثیر متغیرهای امید به آینده (44/0=beta)، احساس عدالت(18/0=beta)، احساس امنیت(198/0=beta)، شغل پدر(15/0=beta)، جنسیت(11/0beta)، میزان تحصیلات پدر(19/0beta)، وضعیت اقامت(13/0 =beta)، درآمد(10/0 =beta)، و قومیت(09/0=beta) قرار گرفته است و در مجموع این متغیرها توانسته اند مقدار(50/0= (r square) از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که دانشجویان فنی مهندسی از کیفیت زندگی بالایی نسبت به دانشجویان علوم اجتماعی برخورداند. برای افزایش کیفیت زندگی دانشجویان علوم اجتماعی سیاست گذاری های اقتصادی باید در راستای ایجاد جایگاه های اشتغال، تخصیص بودجه بیشتر به رشته های علوم اجتماعی، ایجاد فضایی که دانشجویان بتوانند خلاقیب خودشان را به ثبوت برسانند و نیز تأمین رفاهی و اجتماعی پیش برده شود. کلید واژه ها: کیفیت زندگی، احساس امنیت، احساس عدالت، امید به آینده، دانشجویان فنی مهندسی، دانشجویان علوم اجتماعی
حسین نمکین بهزاد قادری
مطالعه مذکور تلاش کرده تا اصطلاحا سه لحظه ترجمه را در تاریخ فارسی بررسی کند: 1- نهضت ترجمه قرون اولیه اشلامی در دورهی عباسی. 2- مشروطیت به عنوان مشاله ای از جنس ترجمه 3- بررسی فرآیند ترجمه متون نظری پساساختارگرا در دهه های 1370 و 1380
محمد اسلم جوادی محمد عبداللهی
هرچند خشونت در غیاب منطقِ گفت وگو امکان پذیر می گردد، اما هر رویداد خشونت بار از منطق اضطرار و ناممکن بودن گفت وگو تبعیت نمی کند. حاکم شدن خشونت به عنوان «داور نهایی» ممکن است به چیزی در ورای امکان پذیری گفت وگو قابل ارجاع باشد، به چیزی از سنخ میل و ایمان شدید به خشونت و نوعی تمایل پیشینی که خشونت را بر هر وسیله دیگری مقدم می پندارد و پیشاپیش سایر گزینه های دست یابی به هدف را مطرود اعلام می کند. خشونت از این لحاظ، منطق گفت وگو را پیشاپیش پس می زند و به جای آن منطق جنگ و رویارویی مستقیم را جایگزین می کند. در این موارد مهم نیست که آیا گفت وگو در عمل امکان پذیر هست یا نه و یا جز اعمال خشونتِ مستقیم شیوه های دیگری هم می تواند شرایط را برای نیل به اهداف مهیا سازد. نکته مهم آن است که توجیه خشونت از درون منطق اضطرار و ناگزیری رخداد خشونت سر بر نیاورده است، بلکه خشونت زاده منطقی است که پیشاپیش همه گزینه های ممکن به جز خشونت را نفی و انکار می کند. چگونه چنین چیزی امکان پذیر می شود؟ و چه سازوکاری در پس پشت چنین رویدادی قرار دارد؟ تحقیق کنونی، بررسی این پرسش ها را در بستر تاریخی افغانستان به صورت عام و قوم پشتون به صورت خاص قرار داده و با بررسی رابطه میان عناصری از گفتمان مذهبی و خشونت سیاسی سعی نموده است آن مکانیسمی را که خشونت را به اولویت اول مواجهات سیاسی در طولِ دست ِکم سه دهه تاریخ معاصر افغانستان و پشتون ها بدل نموده است، آشکار نماید. دغدغه اصلی در تحقیق کنونی بررسی امکان گزینه هایی به جز خشونت در تاریخ سیاسی پشتون ها نیست، بلکه کشف و آشکارسازی منطق و مکانیسمی است که در طول این تاریخ خشونت را، در مقام رویداد انضمامی، به رخدادی اجتناب ناپذیر مبدل نموده است. بدین ترتیب، تحقیق پیش رو، با اتخاذ رویکرد دیرینه شناسی در تحلیل گفتمان فوکویی، عامدانه نقش سوژه ها و عاملان انسانی خشونت را در شکل گیری خشونت سیاسی به عنوان یک سنت مستمر تاریخی، نادیده گرفته است، و به جای آن تمام توجه خود را بر روی نقش ساختار و مکانیسمی که از ورای ذهن و روان، عاملان را به سمت خشونت سوق می دهد، متمرکز نموده است. «عقیده»، «قبیله» و «خشونت» سه عنصر اساسی اند که تحقیق کنونی تحلیل خویش از مکانیسم شکل گیری خشونت سیاسی در سطح پشتون را بر پایه های آن ها استوار نموده است. بر اساس یافته های این تحقیق، در فصل پنجم، میان گفتمان مذهبی و حیات قبیله نوعی روابط متقابل و درهم تنیده وجود دارد، که در عین اینکه به اینهمانی کامل منتهی نمی شود، اما همواره دادوستد پویا و مستمر را میان آن دو برقرار می کند. بر این اساس، تا پیش از دوران جهاد شاکله ساختار اجتماعی قوم پشتون، بر پایه ترکیبی از قبیله/عقیده/خشونت استوار بود، اما پس از آغاز جهاد و دقیقاً پس از کودتای اپریل 1978، با نفوذ «گفتمان مذهبی سلفیه» به درون پشتون ها، چینش عناصر این شاکله به هم خورده و جای خود را به ساختاری مرکب از عقیده/قبیله/ خشونت داد. در این تحقیق، مجموعه روابط حاصل از ارتباط متقابل میان این سه عنصر به عنوان «اپیستمه» یا «نظام دانایی» گفتمان مذهبی معاصر در سطح پشتون ها در نظر گرفته شده است. دیگر عناصر اساسی گفتمان مذهبی عبارتند از: «شریعت»، «جاهلیت»، «جهاد»، «شهادت» و «سنت سلف صالح» که حول محور نظام دانایی پیش گفته مرکب از عقیده/قبیله/خشونت صورت بندی شده اند.
زهرا طهماسبی علی رجبلو
ساختار قشربندی جامعه شهری ایران در طی دهه 1340 تا 1370 در نتیجه تحولات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی دستخوش دگرگونی شده است. لذا هدف در این تحقیق بررسی سیر تطور قشربندی جامعه شهری ایران از دوره دوم پهلوی تا دهه دوم جمهوری اسلامی با استفاده از رهیافت وبری می باشد. بر اساس این رهیافت، ساختار قشربندی اجتماعی جامعه شهری را در3 بعد بهره مندی از ابزارهای فعالیت اقتصادی ، داشتن مهارت و صلاحیت و استفاده از فرصت های زندگی می توان بررسی کرد به این ترتیب ، جامعه شهری ایران در طی این چند دهه شامل شش قشر کارفرمایان، کارکنان مستقل، مدیران و کارمندان عالی رتبه، کارمندان مشاغل علمی و تخصصی، کارمندان امور دفتری و خدمات و فروشندگان و کارگران بخش کشاورزی و تولید بوده است. این پژوهش به صورت تاریخی صورت گرفته و منابع داده های آن آمار سرشماری ده ساله نفوس و مسکن سالهای 1375،1365،1355،1345 مرکز آمار ایران، بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد با وجود برنامه های نوسازی در قبل از انقلاب و برنامه های توسعه در بعد از انقلاب به خصوص در دهه دوم ولی در بین قشر کارفرمایان همچنان مناسبات سنتی تفوق داشته است. کارکنان مستقل این قشر سنتی متوسط اگر چه در دوره پهلوی مورد بی مهری قرار گرفت و دولت در رشد و توسعه آن نقش بازدارندگی داشت ولی در بعد از انقلاب به دلایل متعدد رشد کرده است. اقشار متوسط در این چند دهه به خصوص در بخش دولتی در نتیجه سیاست های گسترش اقشار متوسط دولتی به خوبی رشد کردند تا چرخ های توسعه دولتی را بچرخانند اما در بخش خصوصی که بیشتر کارگران و کارمندان دون پایه در این بخش مشغول به فعالیت بودند رشد نزولی داشته است.
مریم ناظری ابوتراب طالبی
چکیده ندارد.
کاوش کامرانی شیرین احمدنیا
دانشگاه میدانی است که روحیه ی فردگرایی را در دانشجویان بر می انگیزد که سپس این روحیه، در استراتژی های مختلف و ترکیبی بازتاب می یابد؛ به طوری که دانشجویان در تعامل با خانواده و در زمینه هایی که بر سر آن با خانواده تعارض دارند، استراتژی های متعددی اتخاذ می کنند و استراتژی های اتخاذ شده از سوی آنها، ترکیبی است؛ به گونه ای که همه ی آنها در بدو امر، استراتژی «مقاومت» و با تداوم آن، استراتژی «ایجاد تغییر» را اتخاذ کرده و پس از آن در کنار استراتژی مقاومت و ایجاد تغییر، استراتراتژی های «مدارا»، «تحمل»، «دوری گزیدن» و در برخی موارد «همنوایی» را در پیش می گیرند. استراتژی های هویتی دانشجویان نیز ترکیبی از «هویت مقاومت» و «هویت برنامه دار» است. عوامل متعددی سبب می شود که استراتژی های دانشجویان چنین روندی داشته باشد؛ در این میان اما «اهمیت خانواده» و نقشی که در زندگی افراد ایفا می کند، بیش از هر عامل دیگری تعیین کننده است، زیرا که نیاز به تأیید شدن از سوی خانواده برای افراد حیاتی است و اگر از سوی خانواده طرد شده یا حتی مورد بی توجهی قرار گیرند، مهم ترین منابع حیاتی خود را از دست داده و با چالش های بی شماری رویارو خواهند گشت. در نتیجه دانشجویان با اینکه روحیات، نگرش ها و تمایلات بسیار فردگرایانه ای دارند و عمدتاً خواهان آنند که در برابر خانواده مقاومت کرده و ساختار آن را تغییر دهند، به جهت اینکه بقا و دوام زندگی شان وابسته به بودن با خانواده و تأیید شدن از سوی آن است، استراتژی هایی غیر از «مقاومت» را نیز در پیش می گیرند. با این همه، اتخاذ سایر استراتژی ها از سوی دانشجویان حاکی از ضعف یا کاهش فردگرایی آنها نیست. این پژوهش با روش نظریه ی مبنایی صورت گرفته و یافته های آن از طریق مصاحبه با 21 نفر از دانشجویان دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی به دست آمده است.
نادر طالبی پرویز پیران
با وجود آن که در ایران بنا به آمارهای رسمی بیش از 2.5 میلیون کودک کار وجود دارد و سازمان های بین المللی از وجود 220 تا 400 میلیون کودک کار در سراسر دنیا خبر می دهند، این پدیده اجتماعی از منظر بازتولید نیروهای تولیدی، یعنی فرایندی که در آن جایگاه های اجتماعی فرودست از نسلی به نسل دیگر بازتولید می شوند، تاکنون کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است. ساختار ایدئولوژیک با سوژه سازی از انسانها، شرایط بازتولید اجتماعی را فراهم می آورد. این تلقی از ایدئولوژی به عنوان امری ناخودآگاه منجر به نتایج گسترده ای در تفسیر و شناخت گزاره های بنیادی و مبناییِ شناخت اندیشه اند. شناخت این گزاره های بنیادی در ذهن کودکان کار، فرایندی را که سوژه ی پذیرنده ی نابرابری اجتماعی را می سازد بازنمایی نموده و بخشی از مکانیزم بازتولید اجتماعی را آشکار می سازد. در این رساله سعی شده است با استفاده از نظریه مبنایی، نظریه ای در مورد بازتولید فرودستی در کودکان کارگر از طریق بررسی نقاشی ها، دست نوشته ها و مصاحبه های عمیق ارائه گردد. در نتیجه، این پژوهش با روشن ساختن ارتباطات ساختاری جامعه و ویژگیهای کار کودکان، فهم گوشه ای از کلیت برسازنده ی نابرابری های اجتماعی را ممکن می سازد. یعنی نشان می دهد که پدیده ی کار کودکان دارای درجه ای از پیچیدگی است که امکان حذف آن با دستورات و طرح های مقطعی ممکن نیست. برای فهم این پیچیدگی است که رابطه متقابل سوژه و ساختارها مورد بررسی قرار می گیرد. تا از طریق نشان دادن مکانیزم های برهمکنش ساختار ها و سوژه ها و محدودیت های سوژه ها در درون ساختارهای اجتماعی، توصیفی از فرایند بازتولید طبقات اجتماعی به دست داده شود.
سارا خورشیدی روزبهانی ابراهیم توفیق
تاریخ نگاری مدرن در ایران همواره در ذیل گفتمان شرق شناسی نگاشته و فهم شده است؛ یعنی بر مبنای نوعی از اندیشه که مبتنی بر تمایزی هستی شناختی و معرفت شناختی بین شرق پیرامونی و غرب مرکزی بوده است. نظام دانش و روابط قدرت نیز با بازتولید گسترده این تقسیم بندی غرب را به مثابه یک ایده در خود درونی ساخته است. هدف از نگارش تاریخ هنر انتقادی در گفتمان مشروطه تا پایان پهلوی اول در حوزه موسیقی نیز دست یابی به امکاناتی است تا از طریق آن بتوان فقط و فقط گامی آغازین برای برون رفت از این نوع تاریخ نگاری برداشت. با در نظر داشتن این هدف و با به کارگیری نظریات تاریخ نگاری در نزد نئوکانتی ها، نظریات پسااستعماری، گفتمان فوکو و البته هنر انتقادی در نزد آدورنو و استخراج چارچوب مفهومی از آن ها به جمع آوری داده های تاریخی موجود پرداخته شد. یافته های این تحقیق با استفاده از روش تفسیر تاریخی و رویکردی پدیدارشناسانه مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. براساس یافته ها "دستگاه" به عنوان ساخت اصلی موسیقی ایرانی در بردارنده نکاتی بود که در جهت صورت بندی سوبژکتیویته ایرانی و فهم درون بود این موسیقی بسیار حائز اهمیت جلوه نمود زیرا گشوده گی و آزادی ویژه ای را در اختیار هنرمند قرار می دهد که بدین ترتیب می توان نقش فرایند اجراء و فرم بداهه نوازی را که در خود رابطه ای خاص میان خود و دیگری را قوام بخشیده، برجسته نمود.
فهیمه معارف وند ابراهیم توفیق
در این پژوهش برآنیم تا دریابیم فرد مهاجری که با هویت قومی مشخص و تعریف شدهای چون قومیّت کرد، به شهر کرج مهاجرت مینماید، در مواجهه با ساختارها و مناسبات حاکم بر محیط اجتماعی جدید، چگونه عمل مینماید و فرآیند سازگار شدن وی با عناصر زیستی این محیط، چگونه رخ میدهد. از آنجا که هویت قومی دارای ابعاد متنوع و گوناگونی است و زندگی در شهر به طرق مختلف میتواند این ابعاد را تحت تأثیر قرار دهد، لذا در مورد هر یک از ابعاد موردنظر این تحقیق (بعد اجتماعی، بعد زبانی، بعد فرهنگی، بعد جغرافیایی، بعد تاریخی و بعد سیاسی) بررسی مستقلی به عمل آمد تا اثرات مهاجرت و شهرنشینی بر هویت قومی مهاجران کرد، مورد توجه قرار گیرد. روششناسی پژوهش حاضر، کیفی است و از روش مصاحبهی نیمهساختیافته، جهت گردآوری اطلاعات استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائهی نظریه نهایی، از روش نظریه مبنایی استفاده شده است. پس از انجام عملیات کدگذاری آزاد و کدگذاری محوریِ دادههای میدانی، و کشف مقولهی محوری برای هریک از ابعاد فوقالذکر، پارادایم (مدل الگویی) تحقیق پیریزی شد. سپس در سومین مرحلهی کدگذاری، کدگذاری گزینشی، "مقوله هسته نهایی" تحقیق استخراج شد، که عبارتست از: هویت تلفیقی. این مقوله، پاسخ نهایی به سوال اصلی پژوهش یعنی تأثیر زندگی شهری و شهرنشینی بر هویت قومی مهاجران کرد، میباشد.
فاطمه دعاگویی ابراهیم توفیق
این گزارش تحقیقاتی، حاصل یک مطالعه تاریخی است که به منظور بررسی فرآیند شکل گیری هویت جدید زن در ایران، از دوران ناصری تا پایان پهلوی اول، انجام شده است. هویت مجموعه ای از ویژگی های فردی است که در طول زمان سیال، و متاثر از ساختار اجتماعی و میزان کنش گری افراد، پیوسته در حال نو شدن است و عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این فرآیند موثر هستند. سرعت این دگرگونی ها در هویت سنتی زنان اندک بود، لیکن از دوران ناصری و با ورود اولین طلیعه های مدرنیته و تغییرات تدریجی در منابع هویت ساز در دوره های مشروطه و سپس پهلوی اول ، فرایند شکل گیری هویت جدید زنان ایرانی ابعاد تازه ای یافته است. بررسی این فرآیندها و نحوه تعامل ساختارهای اجتماعی و کنش گری زنان در دوره های سه گانه فوق، با استفاده از روش کتابخانه ای (اسنادی) و بهره گیری از دیدگاه های نظری جنکینز، گیدنز، بوردیو و هابرماس امکان یافته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در هر سه دوره، الگوی ورود مدرنیزاسیون، اشاعه بوده است. بدین ترتیب که در دوره ی ناصری، اصلاحات بدون برنامه و غیرهدف مند، در دوره ی مشروطه منسجم تر و در دوره پهلوی اول تا حدودی هدف مند و با برنامه ریزی توام گردید. به همین دلیل، در دوران ناصری هویت زن ایرانی کمترین تاثیر را از تجددگرایی داشته است و این گرایشات عمدتاً معطوف به زنان درباری و طبقات بالا بوده است. اما در دوران مشروطه جریان تجددخواهی توانست که در تغییرات هویتی زنان نقش موثرتری نظیر ایجاد انجمن ها و گروه های سری، شرکت در مجامع و گردهمایی های سیاسی و پشتیبانی از انقلاب مشروطه ایفا نماید. در دوران پهلوی اول با توجه به ماهیت اصلاحات، جریان تجددخواهی با نفوذ به نهادهای آموزشی، اقتصادی و سیاسی توانست در شکل گیری هویت جدید زن ایرانی نقش فعال تری ایفا نماید. لیکن باید توجه داشت که در هر سه دوره ی یادشده، به دلیل عدم توازن در تغییرات مربوط به مدرنیته در حوزه ی نهادهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تقابل بین سنت و مدرنیته و ناموزونی تاریخی در ابعاد مختلف حقوقی، اجتماعی و اقتصادی قابل ملاحظه است.
زهره خرسندی مسعود گلچین
هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی ریشه مشکلات نهاد علم در ایران امروز با رجوع به مقطع تاریخی ورود علم به ایران و تلاش جهت فهم نگرش روشنفکران این دوره نسبت به پدیده جدید الورود علم با روش تحلیل گفتمان و با استفاده ار نظریه پسا استعماری است. در سال هایی که در اثر مواجهه گسترده با غرب و احساس ناتوانی از مقابله با آن ایده ضرورت متمدن شدن و اخذ علوم جدید در ایران شکل گرفته و به دنبال آن تصمیم به تاسیس مراکز آموزش عالی به سبک غربی گرفته می شود گفتمانی شکل می گیرد که بر مسیر آینده تحول نهاد علم تاثیر گذاشته و بسیاری از عناصر آن تا به امروز حفظ شده اند. از میان روشنفکران تاثیر گذار در این دوره روشنفکران زیر انتخاب شده و آثار آنها جهت یافتن پاراگراف هایی کهه در آنها مستقیما به علم جدید اشاره شده است مورد بررسی قرار گرفت: ملکم خان سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا آقاخان کرمانی، یحیی دولت آبادی ، محمد علی فروغی و عیسی صدیق اعلم نتایج به دست آمده ا زاین تحقیق نشان می دهد شیوه مواجهه اولیه با این پدیده و ایدیولوژی شکل گرفته روشنفکران را به سمتی سوق می دهد که درباره مبانی علوم جدید و نسبتی که این علوم می تواند با علوم سنتی برقرار کند سکوت شد همچنین توجه به برخی علوم و به حاشیه رانده شدن برخی دیگر سویه ایی ایدیولوژیک داشته و درمودر علوم انسانی باید گفت که اساسا شناخت انسان موضوع شناخت قرار نگرفته و نحوه نگرش در این دوره نسبت به اهداف و وظایف علوم انسانی سبب عدم شکل گیری این علوم در این مقطع شد.
یاسر محمدخانی ابراهیم توفیق
این پایان نامه تلاشی است در جهت بررسی هشتاد و چهار سال تاریخ ایران، یعنی از ابتدای عصر ناصری تا انقراض قاجاریه و استقرار پهلوی، به منظور شناسایی علل و عوامل برآمدن رضاخان. در این راستا با تکیه بر پشتوانه روش شناختی متفکرانی که خارج از فکر پیشرفت و نگاه شرقشناسانه، به" درون بود" بودن تاریخ جوامع نظر می کنند، و با باز خوانی متون نگارش یافته در این دوره تاریخی، تلاش خواهد کرد تا پرتوی بر زوایای نه چندان روشن برآمدن رضاخان در ایران بیفکند و با استفاده از ابزار تحلیل گفتمانی، به "شناخت گفتمان حاکم بر روشنفکری ایران" در این دوره ی تاریخی همت گمارد، چه بسا که بتوان بین آن " برآمدن" و این " گفتمان" ارتباطی منطقی یافت. به تواضع علمی یادآور می شوم که می توان یافته های این تحقیق را در زمینه تاریخ ایران جدی گرفت و آن را تلاشی در جهت پژوهش های بومی دانست و یا به سبکی از کنار آن گذشت.
حمیدرضا یوسفی ابراهیم توفیق
بازنمایی فضایی پروژه هژمونیک تمدن بزرگ در دوران پهلوی متأخر در شهر تهران
پیمان توکلی علیرضا شجاعی زند
در تحقیق حاضر محور هستی شناسی نظریات جامعه شناسی و مبانی فلسفی آن ها مورد بحث قرار می گیرد. از سوی دیگر خود هستی شناسی طیف زیادی از مقولات را شامل می شود، بنابراین دو مفهوم نخستین و بنیادین جامعه شناسی یعنی فرد و جامعه مد نظر قرار می گیرند. امّا به دلیل محدویت، به بررسی در حوزه ی جامعه شناسی کنش پرداخته می شود، که ماکس وبر و اروینگ گافمن مورد مطالعه قرار خواهند گرفت. اکنون این کلّیت فلسفی را بر اساس دو سنت قاره ای و تحلیلی ارائه می دهیم که هر کدام فیلسوفان و نحله های فلسفی گوناگونی را شامل می شوند. در این راستا پس از بررسی مفهوم هستی شناسی می توان آن را با عنوان "نظریه ی هستی" معرفی نمود، زیرا وجود داشتن ابژه به این معناست که شیء دارای ویژگی ها و خصائصی می باشد که به آن دلیل "وجود داشتن" را می دهند. برای آن که بتوان به هستی شناسی دو مقوله ی فرد و جامعه پرداخت، بایستی ویژگی های آن ها را مشخص نمود. استدلال مرجح برای تعیین و مشخص کردن ویژگی ها و خصائص این مقولات استدلال گزاره ای است. این بحث در قالب دو رویکرد اصلی واقع گرای متافیزیکی و نومینالیسم پدیدار گشته است، که رویکرد مرجح در این جا واقع گرای متافیزیکی می باشد. در پایان هم هر دو جامعه شناس از لحاظ هستی شناسی از فلسفه تاثیر پذیرفته اند. گافمن در هر دو سنت قرار دارد زیرا در هستی شناسی اندیشه ی وی هم می-توان عینیت و هم می توان امر سوبژکتیو را یافت. امّا در هستی شناسی اندیشه ی وبر با وجود غلبه ی مقوله ی واقع گرایی، مشخصه ی غالب امر سوبژکتیو است که بر این مبنا وی در سنت قاره ای قرار می گیرد.
رقیه ناصری نوجده سادات طاهره قادری
چکیده ندارد.
پونه ترابیان محمود ضیایی
چکیده ندارد.
نفیسه شریفی محمدسعید ذکائی
حافظه تاریخی و دین هر دو هم به لحاظ نقشی که در ساختن هویت افراد و گروهها بازی می کنند و هم به دلیل تاثیری که بر یکدیگر می گذارند در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته اند. بر این اساس اهداف و سوالات اصلی مورد توجه این تحقیق عبارت بودند از: هویتِ دینی به چه میزان به حافظة تاریخی وابسته است؟ چه وقایع یا رویدادهای تاریخی در ذهنیت، نگاه و شناخت جوانان تأثیرگذارتر و برجسته تر بوده است؟ این وقایع چه ارتباطی با هویتِ دینی آنها دارد؟ در همین راستا و در بخش چهارچوب مفهومی که فصل دوم این تحقیق را تشکیل می دهد علاوه بر مبحث حافظه مرور جامعی بر نظریات هالبواکس در حوزه حافظة جمعی، چهارچوب های اجتماعی حافظه و سپس حافظه تاریخی انجام شده است. دررابطه با هویتِ دینی از دسته بندی های هویتی(هویت دینی سنتی، هویت دینی ایدئولوژیک، هویت دینی نوگرا) که توسط متفکرانِ حوزه دین تا کنون مطرح شده است استفاده شده است.روش تحقیق این کار که در فصل سه توضیح داده شده بر اساس نظریه مبنایی که یکی از اصول روش تحقیق کیفی است صورت گرفته است. جامعه آماری مورد نظر پژوهش گروه سنی 15 تا 30 سال ساکن شهر تهران در نظر گرفته شدند که بر اساس اصول نمونه گیری نظری انتخاب شدند. شیوه انتخاب نمونه ها بر اساس انتخاب نمونه های افراطی و نمونه گیری زنجیره ای بوده است. با انجام 25 مصاحبه فردی و دو مصاحبه گروهی اشباع نظری حاصل شد. داده ها بر مبنای تلفیقی از مصاحبه نیمه ساخت یافته و مصاحبه روایتی که از انواع مصاحبه های کیفی به حساب می آیند، جمع آوری شد. از بررسی داده های مصاحبه ها ارتباطی میانِ تیپولوژیِ حافظة تاریخیِ جوانان و انواعِ هویتِ دینی بدست آمد. همچنین نشان داده شد که چگونه هر دو تحت تاثیر تجارب زیستة فرد یا حافظة زندگی نامه ای شان بازتعریف می شوند. این تحقیق در نتیجه به این گزاره رسید که: حافظة تاریخی و هویتِ دینی تحت تأثیر حافظة زندگی نامه ای افراد است.
ایمان نمدیان پور ابوتراب طالبی
این تحقیق تلاش دارد نسبت دین، سنت با مدرنیته را در چهار فصل به نمایش بگذارد. جدال سنت و مدرنیته، جدال مولفه های سنت و مولفه های مدرن می باشد. بنابراین محقق برای نشان دادن این تفاوت، تلاش کرد ابتدا تبارشناسی دو جریان را مورد بررسی و دقت قرار دهد. در مبانی نظری محقق تلاش کرده است، این داستان را تفسیر کند. برخورد سنت و مدرنیته، برخورد چند وجهی بود، یعنی در این برخورد، معرفت قدیم با معرفت جدید، انسان قدیم با انسان جدید و فهم قدیم با فهم جدید درافتاد واین برخورد منجر به یک رویداد تازه ای شد. در برخورد این دو رویداد، تفاسیری گوناگونی مطرح شدند. عده ای سنت را ناکارآمد دانستند و خواستار عبور از آن شدند. عده ای معنا و زندگی حقیقی را در سنت می دیدند و تلاش برای بازگشت بی چون و چرای آن را داشتند، به اعتقاد آنان حیات گذشته، حیاتی انسانی و الهی بود. اما عده ای دیگر تلاش می کنند پلی بین سنت و مدرنیته ایجاد کنند، یعنی تلاش می کنند گزاره هایی از سنت که امروز قابلیت معنا دهی دارند را احیا و گزاره هایی که بی معناست را به فراموشی بسپارند. محقق تلاش کرد دو سر طیف را در ایران مورد واکاوی قرار دهد. نصر و سروش دو سر طیف در ایران می باشند بنا براین محقق با مولفه هایی مانند دین، سنت، معرفت، انسان، علم و جهان جدید، آرای آنان مورد کنکاش قرار داد. آرای آنان درمورد مقولات مورد نظر به من نشان داد که این دو متفکر دارای اختلافات اساسی می باشند. تلاش محقق نشان دادن تفاوت و آشکار کردن اختلاف هایشان می باشد. تفاوت ها به ما نشان داد که نصر منتقد بنیادی مدرنیته و مدافع اسلام سنت گرا می باشد و سروش نگاهی معقولانه به غرب و دستاوردهایش دارد و اسلام را با توجه به موقعیت موجود مورد بازخوانی قرار می دهد.
مرتضی هاشمی مدنی ابراهیم توفیق
در تحقیق حاضر به ایده ی ساخت اجتماعی واقعیت می پردازیم. هدف این تحقیق ایضاح معنای این ایده و بررسی آن درباره ی واقعیت تهیدستی است. سوال ها در دو بعد نظری و تجربی مطرح می شوند. در بعد نظری سوال از چیستی ایده ی ساخت اجتماعی واقعیت است. به این سوال در بستر تاریخ جامعه شناسی پاسخ می دهیم. سوال دیگری که به لحاظ تجربی مطرح می شود این است که: تهیدستی امری نسبی است یا مطلق (امری اجتماعی/فرهنگی است یا اقتصادی)؟ مرزهای واقعیت تهیدستی کجاست؟ برای پاسخ به این سوال به صورت تطبیقی متن و حاشیه ی شهر تهران را مقایسه می کنیم. مطالعه بر روی حاشیه نشینی سابقه ای طولانی در ادبیات جامعه شناسی شهری دارد. اما باید اشاره کرد که در این تحقیق، نوع مصالح یا معماری خانه ی پاسخگویان نیست که متن یا حاشیه بودن یک فرد در جامعه را مشخص می کند، بلکه این یک نوع برچسب اجتماعی است که جامعه به افرادی الصاق می کند. در این تحقیق متن نشینی و حاشیه نشینی به این معنای اخیر مورد استفاده قرار گرفته است. محقق با استفاده از مصاحبه ی عمیق با متن نشینان و حاشیه نشینان تهرانی سعی می کند که تعریف هر کدام از واقعیت تهیدستی را بشناسد و این تعاریف را با یکدیگر مقایسه کند. نتیجه این بود که تعاریف هر یک از دو بخش نمونه ی تحقیق بنیاناً متفاوت از دیگری بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که حتی پدیده ای "عینی" چون تهیدستی تعریفی جهانشمول ندارد و این انسان ها هستند که بنابه سبک زندگی خود (مثلاً سبک زندگی حاشیه نشینی یا متن نشینی) معنایی به این مفهوم می دهند. در نهایت می توان گفت که تهیدستی بیشتر از آنکه پدیده ای اقتصادی باشد، امری اجتماعی است که مانند واقعیات دیگر از خلال روند های اجتماعی برای افراد عضو در یک سبک زندگی ساخته می شود.