نام پژوهشگر: محمد مهدی علومی
سعید عزیز الهی امین درخشان فر
موضوع مطالعه حاضر بررسی تاثیر دوپامین (متسع کننده عروق) و ویتامین ث (آنتی اکسیدان ) و تجویز هم زمان آنها در جلوگیری از آثار مخرب ایسکمی، متعاقب چرخش بیضه می باشد. در این مطالعه از 30 سرموش صحرایی استفاده شد. حیوانات بطور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول، گروه کنترل می باشد که هیچ عملی روی آن انجام نشد. در گروه دوم حیوانات تحت عمل جراحی قرار گرفته و بیضه آنها چرخانده و بعد از چهار ساعت به حالت اول بر گردانده شد ولی هیچ مداخله دارویی انجام نگردید. در گروه سوم پس از جراحی و قبل از برگرداندن بیضه به حالت اول دوپامین با دوز mg/kg1/0 تجویزشد. در گروه چهارم داروی ویتامین ث با دوزmg/kg 100 درست قبل از برگرداندن بیضه استفاده گردید. در گروه پنجم هر دو داروهای ویتامین ث و دوپامین با همان دوز و قبل از برگرداندن بیضه تجویز شد. گروه ششم برای بررسی استرس جراحی بر روی بافت بیضه است(گروه شم). چرخش بیضه باعث کاهش درصد اسپرماتوژنز وقطر لوله های منی ساز و در مقایسه باگروه های کنترل و شم گردید. هرچند افزایش پارامتر های فوق وکاهش میزان مالون دی آلدهاید در هر سه گره تحت درمان دیده شد اما نتایج بهتری از تجویز ویتامین ث متعاقب چرخش بیضه ملاحضه شد ) p‹0.05 (. در نتیجه به نظرمی رسد تجویز یک آنتی اکسیدان مانند ویتامین ث در جلوگیری از آثار ایسکمی موثر تر از استفاده از یک متسع کننده عروق مانند دوپامین به منظور خون رسانی بهتر باشد
هادی حسیبی محمد مهدی علومی
چکیده ندارد.
الهه elahe محمد مهدی علومی
هدف: این مطالعه به منظور ارزیابی اثر ویتامین cدر جلوگیری از جراحات ناشی از ایسکمی- خون رسانی مجدد شریان رانی راست در قلب، ریه و مغز انجام گردید. روش کار: 16 سر خرگوش سفید نیوزلندی به صورت تصادفی در چهار گروه درمان (4 سر)، کنترل (4 سر)، شم c (4 سر)، شم d (4 سر)تقسیم شدند.ویتامین c، 30 دقیقه قبل از انجام جراحی به صورت عضلانی به گروه درمان و شم c تزریق شد (mg/kg 500 ). به گروه کنترل و گروه شم d هم حجم با ویتامینc ، نرمال سایلین تزریق گردید. 6 ساعت ایسکمی در شریان رانی راست، به دنبالش در گروه های درمان و کنترل 72 ساعت خون رسانی مجدد انجام شد. ابتدا از قلب خون گیری به عمل آمد، حیوانات قربانی شدند و نمونه بافتی از قلب، ریه و مغز برای مطالعه هیستوپاتولوژیک اخذ گردید ( رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین). نتایج: یافته های هیستوپاتولوژیک در اندام های مختلف به شرح ذیل است: گروه کنترل: قلب- رابدومیولیز و نکروز سلول های عضلانی، سلول های دژنره با سیتوپلاسم اسیدوفیلیک و هسته های پیکنوتیک و خونریزی. ریه- پرخونی و خون ریزی، اتلکتازی، ادم، پنومونی سروزی، هیپرمی شدید، نکروز بافت پوششی مجاری هوایی، ترومبوس و افزایش ضخامت دیواره های بین آلوئولی. مغز-تغیرات ایسکمی نورون ها، کروماتولیز مرکزی نورون ها، نکروز کانونی، ادم، دمیلینه شدن و اتساع عروق مننژ. گروه درمان: قلب- هیپرمی. ریه- اتلکتازی و پرخونی. مغز- ایسکمی نورون ها. گروه شم(c و d): همه اندام ها طبیعی بوده اند. نتیجه گیری: مطالعات هیستوپاتولوژیک حاکی از ضایعات شدیدی ناشی از ایسکمی در قلب ومغز است در حالی که ویتامین c به شدت ضایعات مذکور را بهبود می بخشد.
مهسا شمس الدین سعید امین درخشانفر
هدف از این مطالعه بررسی اثر ویتامین c به عنوان یک آنتی اکسیدان در کاهش آسیبهای ناشی از ایسکمی و خون رسانی مجدد اندام حرکتی خلفی بر روی کبد و کلیه است. 16 سر خرگوش سفید نیوزیلند به صورت تصادفی در چهار گروه درمان (4 سر)، کنترل (4 سر)، شم 1 (4 سر) و شم 2 (4 سر)تقسیم شدند.ویتامین 30c دقیقه قبل از انجام جراحی به صورت عضلانی به گروه درمان و شم 1 تزریق شد (mg/kg 500 ). به گروه کنترل و گروه شم 2 هم حجم با ویتامینc ، نرمال سایلین تزریق گردید. 6 ساعت ایسکمی در شریان رانی راست و به دنبال آن در گروه های درمان و کنترل 72 ساعت خون رسانی مجدد انجام شد. حیوانات قربانی شدند و نمونه از کبد و کلیه برای مطالعه هیستوپاتولوژیک اخذ گردید ( رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین). نتایج مطالعات هیستوپاتولوژیک در اندام های مختلف از این قرار است: گروه درمان: کبد- پرخونی و هیپرپلازی خفیف مجاری صفراوی. کلیه- نکروز خفیف بافت پوششی لوله ها. گروه کنترل: کبد- پرخونی، خونریزی، ترومبوس، هیپرپلازی مجاری صفراوی، نکروز و دژنرسانس مرکز لوبولی و اتساع سیاهرگ های مرکزی. کلیه- پرخونی، خون ریزی، نکروز بافت پوششی لوله ها، آتروفی گلومرولی، اتساع لوله ها و تشکیل قالب های سلولی و هیالینی. گروه شم 1: کبد- طبیعی وتنها پرخونی خفیف. کلیه- پرخونی. گروه شم 2: کبد- طبیعی و تنها پرخونی خفیف .کلیه- طبیعی، تنها پرخونی خفیف. مطالعات هیستوپاتولوژی حاکی از آن است که ویتامینc از ضایعات شدید کبدی و کلیوی ممانعت می نماید ولی همچنان آثاری از پرخونی و هیپرپلازی مجاری صفراوی در کبد و نیز نکروز بافت پوششی لوله ها در کلیه باقی می ماند. از اینرو شاید بتوان مصرف این ویتامین را توام با سایر ویتامین ها و مواد کاهنده اثرات ایسکمی، توصیه نمود.
رضوان سلطانی نژاد امین درخشانفر
هدف: این مطالعه به منظور ارزیابی اثر ویتامین eدر جلوگیری از جراحات ناشی از ایسکمی- خون رسانی مجدد شریان رانی راست در کبد و کلیه خرگوش انجام گردید. روش کار: 16 سر خرگوش سفید نیوزلندی به صورت تصادفی در چهار گروه درمان (4 سر)، کنترل (4 سر)، شم c (4 سر)، شم d (4 سر)تقسیم شدند.ویتامین e (mg/kg 500 )، 30 دقیقه قبل از انجام جراحی به صورت عضلانی به گروه درمان و شم c تزریق شد. به گروه کنترل و گروه شم d هم حجم با ویتامینe ، نرمال سایلین تزریق گردید. 6 ساعت ایسکمی در شریان رانی راست و به دنبال آن در گروه های درمان و کنترل 72 ساعت خون رسانی مجدد انجام شد. حیوانات قربانی شدند و نمونه بافتی از کبد و کلیه ها برای مطالعه هیستوپاتولوژیک اخذگردید ( رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین). نتایج: یافته های هیستوپاتولوژیک در اندام های مختلف به شرح ذیل است: گروه کنترل: کبد- پر خونی، خونریزی، ترومبوس، هیپرپلازی مجاری صفراوی، نکروز و دژنرسانس مرکز لوبولی و اتساع سیاهرگ های مرکزی. کلیه- پر خونی، خونریزی، نکروز بافت پوششی لوله ها، آتروفی گلومرولی، اتساع لوله ها و تشکیل قالب های هیالینی. گروه درمان:. کبد-پر خونی، تجمع اندک سلول های آماسی در اطراف فضای پورتال، هیپر پلازی خفیف مجاری صفراوی. کلیه-آتروفی در پاره ای از گلومرول ها و در پاره ای دیگر ضخیم شدن غشای پایه مویرگ ها در کلافه مویرگی که دلالت بر گلومرولو نفریت غشایی می نماید. گروه شم(c و d):کبد و کلیه ها طبیعی بودند تنها پر خونی خفیفی در آنها مشاهده گردید. نتیجه گیری: ویتامین e می تواند عوارض ناشی از ایسکمی- خون رسانی مجدد در شریان رانی بر کبد و کلیه را به صورت مشخصی کاهش دهد. کلمات کلیدی: ویتامین e، ایسکمی- خون رسانی مجدد، کبد، کلیه.
سحر پوشانه پور امین درخشانفر
چکیده : هدف : این مطالعه به منظور ارزیابی اثر ویتامین e در جلوگیری از جراحات ناشی از ایسکمی – خون رسانی مجدد شریانی رانی راست در قلب، ریه و مغز انجام گردید . روش کار : 16 سر خرگوش سفید نیوزلندی به صورت تصادفی در چهار گروه درمان ( 4 سر )، کنترل ( 4 سر )، شم 1(c) ( 4 سر )، شم 2(d) ( 4 سر ) تقسیم شدند . ویتامین e، دقیقاً30 دقیقه قبل از انجام جراحی به صورت عضلانی به گروه درمان و شم 1 تزریق شد ( mg/kg 500 ). به گروه کنترل و گروه شم 2 هم حجم با ویتامینe، نرمال سالین تزریق گردید. 6 ساعت ایسکمی در شریان رانی راست وبه دنبالآن در گروه های درمان و کنترل 72 ساعت خون رسانی مجدد انجام شد. ابتدا خونگیری به عمل آمده و سپس حیوانات قربانی شدند و نمونه بافتی از قلب، ریه و مغز برای مطالعه هیستوپاتولوژیک اخذ گردید. نتایج : یافته های هیستوپاتولوژیک در اندام های مختلف به شرح ذیل است : گروه کنترل : قلب – رابدومیولیز و نکروز سلول های عضلانی، سلول های دژنره با سیتوپلاسم اسیدوفیلیک و هسته های پیکنوتیک و خونریزی. ریه-پر خونی و خونریزی، اتلکتازی، ادم، پنومونی سروزی، هیپرمی شدید، نکروز بافت پوششی مجاری هوایی، ترومبوس و افزایش ضخامت دیواره های بین آلوئولی. مغز-تغییرات ایسکمی نورون ها، کروماتولیز مرکزی نورون ها، نکروز کانونی، ادم، دمیلینه شدن و اتساع عروق مننژ. گروه درمان : قلب- دژنرسانس سلولی. ریه- اتلکتازی. مغز- ایسکمی نورون ها. گروه شم1و2(d,c): همه اندام ها طبیعی بودند. نتیجه گیری : مطالعات هیستوپاتولوژیک حاکی از ضایعات شدید ناشی از ایسکمی در قلب، مغز و ریه است در حالی که ویتامینe به شدت ضایعات مذکور را بهبود می بخشد.
سینا کاکویی محمد مهدی علومی
هدف:این مطالعه به منظور ارزیابی اثر اسانس گیاه مریم گلی در جلوگیری از آسیب های ناشی از ایسکمی –خون رسانی مجدددر کبد انجام گردید. روش کار: 48 سر موش صحرایی نژاد اسپراگ دولی در سه گروه تقسیم بندی شدند: 12 سر به عنوان گروه درمان، 12 سر به عنوان گروه کنترل ، 24 سر به عنوان گروه شاهد. گروه کنترل و درمان به 2 گروه مساوی شش تایی و گروه شاهد به 4 گروه مساوی 6 تایی تقسیم شدند. اسانس مریم گلی در زمان های 24 ساعت و1ساعت قبل از جراحی به صورت خوراکی به گروه درمان ودو زیر گروه شم تجویز شد(08/0 میلی لیتر اسانس 02/0 درصد). هم چنین به گروه کنترل و دو زیر گروه شم به مقدار مساوی از نرمال سالین خورانده شد. به مدت 60 دقیقه لب راست و پشتی کبد ایسکمی داده شد. سپس با گذشت 1ساعت یا24 ساعت در گروه کنترل و درمان جریان خون مجدداً برقرار شد.حیوانات قربانی شدند و نمونه از کبد برای مطالعه هیستوپاتولوژیک اخذ گردید. نتایج:در موش های گروه شاهد نتایج زیر در کبد مشاهده گردید: دژنراسیون و نکروزحاد، ارتشاح لکوسیت ها مخصوصا نوتروفیل ها، خونریزی و مویرگی شدن و هیپرپلازی متوسط در مجاری صفراوی. در موش های گروه درمان نتایج زیر در کبد مشاهده گردید:کبد چرب ، مویرگ زایی ، هیپرپلازی متوسط در مجاری صفراوی ، فیبروز متوسط در اطراف فضاهای پورتال ، تورم سینوزوئیدها،دژنراسیون و نکروز حاد و ارتشاح فراوان نوتروفیل ها. در موش های گروه شم نتایج زیر در کبد مشاهده گردید: ساختمان طبیعی کبد ، خونریزی اندک و دژنرسانس ملایم سلول های کبدی ، هیپرپلازی متوسط در مجاری صفراوی، اتساع سیاهرگ های مرکزی، نکروز و دژنرسانس متوسط هپاتوسلولار. این نتایج حاکی از اثرات مخرب ایسکمی درکبد بود. همچنین عصاره مریم گلی اثرات معنی داری بر ممانعت از تغییرات ایسکمی نداشت. کلمات کلیدی: مریم گلی، ایسکمی، خون رسانی مجدد، کبد
مسعود بیدی محمد مهدی علومی
طب سوزنی با فروکردن سوزن های بسیار نازک به نقاط خاصی از بدن که گذرگاه های انرژی دانسته می شوند باعث تسکین درد و یا درمان بیماری ها می شود. براساس تئوری طب سوزنی، این نقاط بر روی مسیرهای خاصی از بدن با نام گذرگاه قرار دارند که انرژی حیات (چی) در آنها جریان دارد. جنتامایسین، آمینوگلیکوزیدی موثر بر علیه عفونت های ناشی از باکتری های گرم منفی است ولی نفروتوکسیسیتی و آسیب اکسیداتیو ناشی از آن، استفاده ی بالینی آن را محدود کرده است . در این تحقیق اثر طب سوزنی بر نفروتوکسیسیتی جنتامایسین بررسی گردید. بدین منظور، تعداد 30 سر رت نر به طور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه:gen جنتامایسین (mg/kg bw100- عضلانی)، گروه con: نرمال سایلین (7/0 سی سی_عضلانی)، گروه ane: زایلازین(%2 ، mg/kg bw 10 و کتامین %10، mg/kg bw70 -داخل صفاقی)، گروه gen-ane-acu: جنتامایسین طبق الگوی گروه اول، بیهوشی طبق الگوی گروه 3 و طب سوزنی (روی نقاط du-20،kid-3 و bl-23 )، گروه gen-acu: جنتامایسین طبق الگوی گروه اول و طب سوزنی طبق الگوی گروه 4 و گروه gen-ane: جنتامایسین طبق الگوی گروه اول و بیهوشی طبق الگوی گروه 3 . طب سوزنی 5 نوبت و به صورت یک روز در میان و بیهوشی نیز با همین الگو انجام شد. تزریق جنتامایسین به مدت 5 روز انجام شد. روز 10 نمونه خون جهت اندازه گیری bun و کراتینین اخذ شد. پس از آرام کشی حیوانات، کلیه ها به منظور بررسی هیستوپاتولوژی برداشته شد. پس از بررسی هیستوپاتولوژی لام های کلیه و بررسی بیوشیمیایی نمونه خون های اخذ شده مشخص گردید که طب سوزنی مانع از نفروتوکسیسیتی جنتامایسین نمی شود.
سوگند لاهوتی داریوش وثوق
التهاب تاندون ها و لیگامان های ناحیه کف دستی متاکارپ، یکی از علل عمده لنگش در اسب می باشد. اولتراسونوگرافی اطلاعات مفیدی را جهت تشخیص صحیح جراحات تاندون و لیگامان در کنار کسب تاریخچه و معاینات بالینی فراهم می کند. مهم ترین شاخص تشخیص جراحات تاندونی و لیگامانی، تغیرات اندازه آن ها می باشد. بعلاوه تغییرات اکوژنیسیته و شکل این ساختارها نیز دارای اهمیت می باشد. هدف عمده این تحقیق تعیین اندازه، اکوژنیسیته و شکل طبیعی تاندون و لیگا مان های ناحیه متاکارپ اسب عرب خون داخلی توسط اولتراسونوگرافی می باشد(2). 10راس اسب عرب خون داخلی سالم وبالغ برای این مطالعه انتخاب شدند. اندام قدامی سمت چپ و راست، حد فاصل بین کارپ و مفصل قلمی- بند انگشتی با تراشیدن موهای ناحیه از سطح کف دستی آن آماده انجام کار شد. با استفاده از یک ترانسدیوسر خطی 8 مگاهرتزی و دستگاه اولتراسونوگرافی emp_820plus vetازسطوح مختلف 1a_1b-2a_2b_3a_3b متاکارپ در اسب های در حال وزن گیری بر روی اندام قدامی، تصاویر عرضی و طولی تهیه گردید. پس از اتمام کار تصاویر از روی دستگاه اولتراسونوگرافی به کامپیوتر منتقل شده و در مرحله ی بعد با استفاده از برنامه نرم افزاری scion image اندازه گیری های مورد نیاز بر روی تصاویر عرضی به عمل آمد. این اندازه گیری ها شامل پهنا (بر اساس میلیمتر)، ضخامت (بر اساس میلیمتر) و مساحت مقطع عرضی (بر اساس میلیمتر مربع) در هر سطح و برای هر تاندون و لیگامان بود. در نتیجه این تحقیق، در سطح کف دستی اکوژنیسیته تاندون خم کننده عمقی انگشتی نسبت به تاندون خم کننده سطحی انگشتی هیپراکو بوده و در سطح بالایی که شامل سطوح a1 و b1 بود در مجموع تصویرخوبی به دست نیامد. مساحت مقطع عرضی تاندون خم کننده عمقی انگشتی در تمام سطوح از تاندون خم کننده سطحی انگشتی بیشتر بود و مقطع عرضی لیگامان معلقه از تاندون خم کننده سطحی بیشتر و درتمام سطوح از تاندون خم کننده عمقی انگشتی کمتر بود. بیشترین مساحت مقطع عرضی خم کننده عمقی انگشتی در پایین ترین سطح b3 مشاهده شد. در ضمن در اندازه تاندون های ذکر شده در اندام حرکتی قدامی چپ و راست در 10 راس اسب عرب خون داخلی مورد آزمایش تفاوت معنی داری مشاهده نگردید )05/0<p). در نهایت به نظر می رسد که بررسی اولتراسونوگرافی ساختارهای ناحیه کف دستی در اسب عرب خون داخلی قابل انجام باشد. این تحقیق می تواند راه گشایی جهت مقایسه تاندون ها ولیگامان های کف دستی این نژاد و نژاد اسب عرب خون خارجی باشد.
احمدرضا هوشمند داریوش وثوق
تشخیص لنگش های بند سوم که از مهترین علت های لنگش در اسب می باشد نیاز به فهم یافته های نرمال رادیوگرافی بند سوم دارد. از آنجایی که تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد اندازه ها و زوایای بند سوم در اسب عرب خون داخلی به دست نیامده و مقایسه ای با نژادهای دیگر اسب ها صورت نگرفته است. در این تحقیق سعی شده است که خصوصیات بیومتریک بند سوم دست اسب عرب اصیل توسط رادیولوژی مورد بررسی قرار گیرد. در این تحقیق 10 رأس اسب عرب مادیان خون خالص ایرانی سالم و بالغ که از لحاظ اندازه، وزن و سن مشابه باشند انتخاب و از اندام قدامی راست و چپ رادیوگراف جانبی تهیه گردید. اندازه گیری فاصله ها، نسبت ها و زاویه های مورفومتریک متغیر بند سوم انگشت و سم در رادیوگراف لترال بدست آمد. در هر رادیوگراف بدست آمده: 7 فاصله، 6 زاویه و نسبتی از دیستال بند انگشت و دیواره سم اندازه گیری و مورد بررسی قرار گرفت. اندازه هایی که مورد بررسی قرار گرفته شدند شامل: دیواره سم و ضخامت بافت نرم آن، طول پالماروکورتیکالِ(pcl) دیستال بند انگشت، نسبت ضخامت دیواره به pcl، محور دیواره سم (s-angle)، محور دیستال بند انگشت (t-angle)، تفاوت بین s-angle و t-angle (h-angle)، محور انگشت میانی (u-angle)، تفاوت بین t-angle و u-angle (r-angle)، d-founder))،(s-founder) ، ((cf-founder وp-angle) ) بودند. فاصله های بدست آمده بر حسب میلی متر در دست چپ و راست اسب ها به صورت زیر بود: r. sttd: 5/17(59/0)، l. sttd: 1/17(54/0)، r. sttm: 18(27/0)، l. sttm: 3/18(46/0)، r. sttp: 8/17(15/0)، l. sttp: 5/17(11/0)، r. pcl: 1/65(18/2)، l. pcl: 4/64(46/0)، r. d-founder: 8/5(49/0)، l. d-founder: 6/6(37/0)، r. s-founder: 5/10(35/0)، l. s-founder: 3/10(37/0)، r. cf-founder: 6/46(29/2)، l. cf-founder: 7/48(61/0) همچنین زاویه های بدست آمده نیز به صورت زیر بودند: r. s-angle: 9/49(78/1)، l. s-angle: 2/49(65/1)، r. t-angle: 6/49(54/1)، l. t-angle: 2/49(14/1)، r. h-angle: 6/2(44/1)، l. h-angle: 2(47/1)، r. u-angle: 6/56(46/0)، l. u-angle: 6/56(62/0)، r. r-angle: 9/6(61/1)، l. r-angle: 3/7(52/1)، r. p-angle: 7/33(55/0)، l. p-angle: 9/33(63/0) در تحقیق حاضر پس از بررسی آماری t-test)) داده های بدست آمده، مشخص گردیدکه تفاوت معنی داری در اندازه گیری پارامترهای رادیوگرافی فوق الذکر در دست چپ و راست وجود ندارد (05/0 > p). این تحقیق می تواند به عنوان یک منبع برای بررسی بیماری های بند سوم مورد استفاده محققان، دامپزشکان و اسبداران قرار گیرد.
طلیعه طاهری بجد شهرزاد عزیزی
چکیده طب سوزنی با فرو کردن سوزن های بسیار نازک به نقاط خاصی از بدن که گذرگاه های انرژی دانسته می-شوند باعث تسکین درد یا درمان بیماری ها می شوند. در این تحقیق اثر طب سوزنی بر التهاب حاد تاندون بررسی گردید. بدین منظور 30 رت به طور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه کنترل1 کلاژناز: تزریق کلاژناز در تاندون آشیل و نمونه برداری 3 روز پس از تزریق، گروه کنترل2: نمونه برداری 7 روز بعد صورت گرفت. گروه تیمار1: طب سوزنی در نقاط اختصاصی تا 3 روز. گروه تیمار2: طب سوزنی در نقاط غیراختصاصی تا 3 روز. گروه تیمار3: طب سوزنی تا 7 روز در نقاط اختصاصی و گروه تیمار4: طب سوزنی در نقاط غیراختصاصی تا 7 روز. تاندون-ها به منظور بررسی هیستوپاتولوژی برداشته شدند. مشخص گردید، دردرمان 3 روزه، کاهش التهاب و دردرمان 7 روزه کاهش التهاب و شروع روند ترمیم دیده می شود. کلمات کلیدی: طب سوزنی، التهاب تاندون.