نام پژوهشگر: سید جعفر سیف آبادی
هاشم خندان بارانی سید جعفر سیف آبادی
تغییرات فصلی ساختار جامعه فیتوپلانکتونی از آبان ماه 1388 تا تیرماه 1389 در آب های جزیره هرمز واقع در بخش شرقی خلیج فارس مطالعه گردید. در طول مطالعه 43، جنس متعلق به سه گروه دیاتومه ها (bacilloriophycea) (27جنس)، دوتاژکداران (dinophyceae) (15جنس) و سیانوباکترها (cyanophyceae) (1جنس) شناسایی شدند. بیشترین و کمترین تعداد جنس فیتوپلانکتونی به ترتیب در فصل بهار (35جنس) و زمستان (22 جنس) ثبت گردید. در تمام دوره مطالعه از نظر فراوانی دیاتومه ها (83%) غالب بوده و به ترتیب دوتاژکداران (9%) و سیانوباکترها (8%) در رده های بعدی قرار داشتند. هر سه گروه فیتوپلانکتونی تغییرات واضحی را در گذر از دوره سرد به گرم نشان دادند. بر اساس تجزیه و تحلیل pca سه پارامتر محیطی (دما، شوری و ph) بیشترین تاثیر را بر ساختار جامعه فیتوپلانکتونی داشتند. همچنین با بررسی مشخصات جامعه فیتوپلانکتونی قبل، همزمان و بعد از شکوفایی cochlodinium polykrikoides مشخص گردید که این شکوفایی در هنگام استمرار باعث کاهش چشمگیر در فراوانی و تنوع شده است اما پس از ناپدید شدن شکوفایی، ساختار جامعه فیتوپلانکتونی به حالت قبل برگشته است. از طرفی، فراوانی دوتاژکدار مذکور در مطالعه حاضر با دما و شوری همبستگی منفی و معنی دار نشان داد.
اکبر فارسی سید جعفر سیف آبادی
پراکنش مکانی جمعیت ماکروبنتیک در طول سواحل استان بوشهر در بهمن و اسفند 1387 مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه ها با استفاده از نمونه بردار van veen از نواحی بین جزر و مدی و زیر جزر و مدی (اعماق 5 و 10 متر) در 16 ایستگاه تعیین شده در 6 ترانسکت شامل بنادر (گناوه، بندرگاه، رستمی و عسلویه) و خورها ( فراکه و شیف) جمع آوری شد. در مجموع 17 گروه (رده) از ماکروبنتوزها در طول تحقیق حاضر شناسایی شدند که بیشترین اجتماعات غالب به ترتیب متعلق به نرمتنان، کرمهای حلقوی و سخت پوستان بود. میانگین تراکم ماکروبنتوزها برای عمق × ترانسکت در دامنه ای از 450 تا 4380 عدد در متر مربع و میانگین بیوماس (تر) نیز در دامنه ای از 9 تا 165 گرم در متر مربع قرار داشت. بالاترین فراوانی و بیوماس ماکروبنتوزها به ترتیب در اعماق 10 متر و بین جزر و مدی مشاهده شد. تاثیر پارامترهای محیطی مانند عمق آب، ترانسکت، بافت و مواد آلی رسوبات بر شاخص های بیولوژیک (تراکم و بیوماس) و شاخص های اکولوژیک (تنوع و غنا) و الگوی پراکنش ساختار ماکروبنتوزها مشخص شد. آنالیزهای آماری بیانگر اختلاف معنی دار (05/0>p) تراکم و بیوماس در داخل و بین ایستگاهها و اعماق می باشد که با ترکیبی از فاکتورهای مختلف مانند عمق، ترانسکت، ویژگیهای رسوب، شرایط هیدرودینامیک و آلودگی دریا مرتبط است.
امین اوجی فرد سید جعفر سیف آبادی
تاثیر جایگزینی پودر ماهی (fm) با کنسانتره پروتئین برنج (rpc)، بر عملکرد رشد و کیفیت عضله میگوی وانامی (08/0 99/6 گرم, litopenaeus vannamei) در طی نگهداری در سردخانه بررسی شد. میگوها با جیره های آزمایشی هم ازت (6/36%) در پنج سطح جایگزینی صفر، 25، 50، 75 و 100% پودر ماهی با کنسانتره پروتئین برنج، تا حد اشباع به مدت 60 روز تغذیه شد. میگوهای تغذیه شده با تیمارهای صفر، 25 و 50% جایگزینی دارای افزایش وزن، ضریب رشد ویژه و ضریب تبدیل غذایی یکسانی بودند، درحالی که همه این پارامتر ها با افزایش سطوح جایگزینی تا سطح 75 و 100%، کاهش معنی داری یافت. بقا در تمامی تیمارها مشابه و بالاتر از 95% بود (05/0<p). بطور کلی روند کاهشی (به جزء برای ماده خشک) در قابلیت هضم ظاهری پروتئین، لیپید، انرژی خام و اسیدهای آمینه، با افزایش سطح کنسانتره پروتئین برنج مشاهده شد. قابلیت هضم اسیدهای چرب میگوهای تغذیه شده با تیمارهای پودر ماهی و50% rpc، بطور معنی داری بیشتر از تیمارهای 25، 75 و 100% بود. آنالیز تقریبی ماهیچه دمی اختلاف معنی داری را بین تیمارهای مختلف نشان نداد. اسیدهای آمینه ضروری و غیر ضروری ماهیچه دمی میگوی تغذیه شده با تیمارهای 25، 50 و 75% بطور معنی داری بیشتر از تیمارهای شاهد و 100% بود. نتایج نگهداری عضله میگو در سردخانه بر طول مدت نگهداری و کیفیت آن نشان داد که منبع پروتئین گیاهی تاثیر معنی داری بر آنالیز تقریبی عضله، پارامترهای شیمیایی و فساد ندارد، اما بطور معنی داری سبب تغییر پروفیل اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه میگو طی نگهداری در سردخانه می شود. افزایش طول دوره نگهداری سبب کاهش رطوبت (81/74 به 86/70%)، whc ( 59/97 به 26/90%) و افزایش میزان آب چک (16 به 26%) شد، درحالی که ph قلیایی گردید (از حدود 88/6 به 75/7 رسید). بعلاوه، tba و tvb-n به ترتیب از حدود 079/0 به 190/0 میلی گرم مالون دی آلدئید بر کیلوگرم و 72/15 و 63/24 میلی گرم نیتروژن بر 100 گرم نمونه میگو رسید. تغییری در پروفیل اسیدهای-آمینه تیمارهای 25، 75 و 100% طی دوره نگهداری مشاهده نشد و تنها پودر ماهی و تیمار50% بطور معنی-داری کاهش یافت. بطور کلی، میزان sfa و mufa در تیمارهای rpc افزایش یافت درحالی که در تیمار پودر ماهی طی دوره نگهداری تغییری نکرد. همچنین میزان pufa میگوی تغذی شده با تیمارهای پودر ماهی، 25 و 50% rpc، افزایشی نیافت ولی با افزایش سطوح جایگزینی با rpc تا 75 و 100%، بطور معنی داری کاهش پیدا کرد. از نظر آنالیز حسی، تغییرات معنی داری در ویژگی های بافت و ظاهر کلی میگو مشاهده شد ولی این محصول حتی بعد از 180 روز نگهداری در دمای 18- درجه سانتیگراد کاملاً سالم و از نظر حسی قابل قبول بود. نتایج این تحقیق بطور واضح نشان داد که rpc بدون داشتن تاثیر منفی می تواند تا سطح 50% جایگزین پودر ماهی شود. استفاده بیشتر از پروتئین های گیاهی با قیمت کمتر، سبب پایین آمدن حجم استفاده از پودر ماهی و کاهش قیمت تمام شده جیره تجاری میگو می گردد.
گلشن شیرنشان علیرضا ریاحی بختیاری
جهت بررسی میزان فلزات مس و روی در ساحل شمالی جزیره قشم، همبستگی بین غلظت فلزات در بافت نرم صدف دوکفه ای (saccostrea cucullata) با غلظت آن ها در بخش های ژئوشیمیایی رسوبات مورد توجه قرار گرفت. در این تحقیق از 3 ایستگاه در ساحل شمالی جزیره قشم در اردیبهشت 1389 تعداد 15 نمونه صدف از هر ایستگاه به طور تصادفی همراه با نمونه رسوب محل زیست این دوکفه ای ها برداشت شد. غلظت فلزات در بخش های بافت نرم و پوسته صدف و نمونه های رسوب با دستگاه جذب اتمی شعله اندازه گیری شد. همچنین میزان غلظت فلزات در بخش های ژئوشیمیایی به روش استخراج پی در پی تعیین و منشأیابی شدند. نتایج بدست آمده از غلظت فلزات در بخش های ژئوشیمیایی رسوبات مشخص نمود که درصد هر دو فلز در بخش پایدار بیشتر از بخش های ناپایدار بود. با توجه به کد ارزیابی ریسک فلزات مس و روی در رسوبات دارای سطوح ریسک پایین (%10-1) می باشند. مقایسه غلظت فلزات در رسوبات با استانداردهای sqgs وnoaa نشان داد که رسوبات در این منطقه آلوده نمی باشند. همبستگی معنی دار بین غلظت فلز روی در بافت نرم صدف و غلظت آن در بخش های ژئوشیمیایی بدست نیامد. درنقطه مقابل همبستگی معناداری بین غلظت مس در (s. cucullata) و رسوبات (بخش های تبادلی و آلی و کل) یافت شد. نتایج نشان می دهد که غلظت فلزات مس (16/183mg/kg/day ) و روی (86/1035mg/kg/day ) در بافت نرم دوکفه ای در منطقه مورد مطالعه بالاتر از استانداردهای غذایی می باشد. مقایسه میزان در معرض قرار گرفتن انسان به فلزات مس و روی از طریق مصرف صدف با مقادیر mrls و pmtdi نشان داد که مقدار روی (006/0mg/kg/day) در مقایسه با میزان این دو استاندارد بیشتر و مقدار مس (057/0mg/kg/day ) کمتر می باشد. بهرحال نتایج نشان داد که فلزات منشاء طبیعی داشتند و می توان از این صدف به عنوان شاخص زیستی مناسب در پایش فلز مس استفاده نمود. همچنین از دیدگاه تغذیه ای، مصرف بافت خوراکی این صدف برای مردم محلی توصیه نمی شود
نبی اله خیرآبادی سید جعفر سیف آبادی
این مطالعه با هدف تکمیل فهرست گونه ای خرچنگ های منزوی سواحل جنوبی ایران و تعیین برخی خصوصیات زیستی این گروه در شش ایستگاه واقع در ناحیه جزر و مدی جزیره هرمز انجام پذیرفت. نمونه برداری از تابستان 1389 تا بهار 1390 و به صورت فصلی انجام گرفت. خرچنگ منزوی در اتانول %70 تثبیت و به آزمایشگاه منتقل شدند. نه گونه متعلق به دو خانواده از خرچنگ های منزوی مورد شناسایی قرار گرفتند. همچنین گونه diogenes tirmiziae به عنوان اولین گزارش در محدوده آب های خلیج فارس و تنگه هرمز معرفی می شود. آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزارهای spss، past، tal (4.2)و نرم افزار r انجام شد.آنالیز واریانس یک طرفه بااستفاده از آزمونlsdنشان داد، فراوانی این گونه ها بین تعدادی از ایستگاهها دارای تفاوت معنا دار است(05/0(p<، ولی تغییرات فصلی تأثیر معنا داری در فراوانی گونه ها ندارد. تنوع بسیار زیاد در صدف های اشغال شده در فصول و ایستگاه های مختلف نشان داد ارتباط مستقیمی بین صدف های موجود در سواحل و صدف گزینی خرچنگ های منزوی وجود دارد. آنالیز خوشه ای نشان داد فراوانی در ایستگاه چهار (در فصل تابستان) دارای بیشترین تفاوت با سایر فصول و ایستگاه ها است. مقایسه فراوانی و پراکنش گونه ها در فصول و ایستگاه های مختلف با پارامترهای محیطی اندازه گیری شده (ph، شوری، دما، اکسیژن محلول، شیب بستر و ساختار کلی بستر) نشان داد تغییرات فراوانی و پراکنش فقط وابسته به ساختار کلی بستر است و تغییرات دیگر پارامترها اثر معنی داری در فراوانی و پراکنش خرچنگ های منزوی ایجاد نمی کند. بیشترین میزان شاخصهای اکولوژیک در ایستگاه چهار(بین اسکله و تأسیسات پمپاژ آب) و کمترین میزان در ایستگاه شش(معدن خاک سرخ) مشاهده شد که نشان می دهد ایستگاه شش محیطی نامناسب برای زیست خرچنگ های منزوی است. شاخص تنوع و غنای گونه ای با شیب و ساختار کلی بستر همبستگی نشان دادند و شاخص غالبیت سیمپسون فقط با تغییر نوع و ساختارکلی بستر همبستگی نشان داد.
مجتبی شیرود نجفی سید جعفر سیف آبادی
کمبود منابع پودر ماهی، قیمت بالای این فرآورده و افزایش تولید آبزیان در جهان موجب گشته تا محققین به فکر جایگزینی اقلام غذایی دیگر به جای آن باشند. این تحقیق نیز با همین رویکرد از کنسانتره پروتئینی برنج، که منابع بالقوه فراوانی در کشور موجود می باشد به جای پودر ماهی در غذای ماهی سفید استفاده نمود. برای این منظور پنج جیره با پروتئین یکسان (40 درصد پروتئین) و انرژی یکسان (kj g-1 dm 21) استفاده شد. کنسانتره برنج به میزان صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد به جای پودر ماهی استفاده شد. جیره های آزمایشی سه بار در روز به میزان اشباع برای مدت 60 روز به بچه ماهی سفید میانگین ( وزن اولیه mg20±350) خورانده شد. بالاترین وزن نهایی(1020 میلی گرم) و افزایش وزن بدست آمده (670 میلی گرم) در تیمار 50 درصد جایگزینی بود. میزان بقا 100 درصد و برای تمامی جیره ها یکسان بود. هیچ گونه تفاوت معنی داری در ترکیب ماهیچه (رطوبت، پروتئین، لیپید و خاکستر) بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد (p>0/05). با افزایش سطح کنسانتره پروتئینی مقدارآمینو اسید کل تفاوت معنی دار در بین تیمارها نشان نداد. آمینو اسید ضروری کل در تیمار 25 درصد بیشتر از سایر تیمارها بود .(p<0/05) همچنین نسبت آمینو اسید ضروری به غیر ضروری، یک افزایش معنی داری در تیمار 25 درصد در مقایسه با سایر تیمارهای مورد مطالعه داشت. با افزایش میزان جایگزینی کنسانتره پروتئینی برنج مقدار اسید های چرب ضروری n-3 کاهش و اسید های چربn-6 افزایش یافت (p<0/05). نسبت n-3 به n-6 با افزایش سطح جایگزینی کاهش معنی دار نشان داد (p<0/05). مقدار epa و dhaبه ترتیب از 98/2 و 23/12 در گروه شاهد به 55/1 و 63/6 در تیمار 100 درصد رسید. مقادیر آنزیم تریپسین تا سطح 50 در صد جایگزینی تغییر معنی داری نشان نداد ولی در سطوح 75 و 100 در صد کاهش معنی داری بین این 2 تیمار در مقایسه با سایر تیمارها مشاهده شد (05/0(p<. آنزیم کیمو تریپسین یک روند کاهشی معنی دار با افزایش سطح کنسانتره پروتئینی از خود نشان داد. میزان فعالیت آنزیم آمیلاز در گروه 75 و 100 در صد در مقایسه با سایر تیمارها کمتر بود. بین تیمارهای 25 و 50 اختلافی مشاهده نشد. بیشترین میزان فعالیت آنزیم لیپاز مربوط به تیمارهای 25، 50 و 75 درصد بود. آنزیم آمینوپپتیداز و آلکالین فسفاتاز یک روند کاهشی با افزایش سطح جایگزینی داشتند.. نتایج کل بدست آمده از این مطالعه نشان داد که از کنسانتره پروتئین برنج می توان به عنوان یک جایگزین برای پودر ماهی تا سطح 50 درصد در جیره بچه ماهیان سفید استفاده نمود.
مروارید رحیمی سید جعفر سیف آبادی
طبقه بندی سواحل مرحله ی حیاتی در مدیریت انواع زیستگاه های وابسته می باشد. کاملترین و جدیدترین روش طبقه بندی، طبقه بندی استاندارد سیستم های ساحلی-دریایی (cmecs) است. جزیره ی قشم با مختصات جغرافیایی 55 تا 56 درجه ی طول شرقی و 26 تا 27 درجه ی عرض شمالی در خلیج فارس واقع شده است. این جزیره، از مناطق آزاد کشور بوده که فعالیت های توسعه و عمران در آن رو به افزایش است. در این بررسی، روش cmecs برای طبقه بندی ناحیه ی ساحلی شمال جزیره ی قشم به طول 141 کیلومتر مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور، داده های مورد نیاز به مدت یک سال (1389-1388)، و از 9 ایستگاه بین جزرومدی جمع آوری شد. نتایج بر اساس دو مولفه ی پوشش زیستی و ژئومورف سطحی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سه نوع بستر ماسه ای (92 کیلومتر)، ماسه ای-گلی (39 کیلومتر) و ماسه ای-صخره ای (10 کیلومتر) در منطقه تشخیص داده شد. بستر ماسه ای در محدوده ی شرق و غرب جزیره، و بستر ماسه ای-گلی در مرکز جزیره قرار گرفته است. بستر ماسه ای-صخره ای محدود به قسمتی از ساحل شرقی جزیره می باشد. در مجموع 40 بیوتاپ با 32 کد برای کل منطقه ارائه گردید. ناحیه ی شرقی جزیره با 22 کد، بیشترین میزان کد و زیستگاه را به خود اختصاص داده است، که با ساختار متنوع بستر در این ناحیه در ارتباط می باشد.
محمدصادق علوی یگانه یزدان کیوانی
شش جمعیت ناشناخته از کپوردندان ماهیان ایران متعلق به جنس aphanius از فلات مرکزی ایران جهت تعیین جایگاه رده بندی آنها با استفاده از صفات ریختی و ملکولی با 19 جمعیت متعلق به 7 گونه شناخته شده (a. farsicus, a. isfahanensis, a. mesopotamicus, a. pluristriatus, a. sophiae, a. vladykovi, a. dispar, a. ginaonis) مورد مقایسه قرار گرفتند. پس از مقایسه دقیق الگوی رنگ آمیزی، 35 صفت ریختی شامل 22 صفت اندازشی و 13 صفت شمارشی مورد زیست سنجی قرار گرفت. همچنین توالی یابی کامل دو ژن میتوکندریایی cyt-b و co1 و توالی یابی ناحیه ژن هسته ای s7 صورت گرفته و با استفاده از روش های maximum likelihood, bayesian likelihood و شبکه پارسیمونی جهت بررسی جایگاه تبارشناسی جمعیت های ناشناخته در بین گونه های شناخته شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تابع تشخیص بیانگر تطابق گروه بندی انجام شده با گروه بندی پیش بینی شده بر اساس صفات ریختی و کارایی این صفات در تفکیک گروه ها بود. تحلیل چندمتغیره با روش تحلیل به مولفه های اصلی و نیز خوشه بندی نیز بیانگر کارایی خوب صفات ریختی در تفکیک گروه ها در نمودار رسته بندی حاصل از مولفه های اول و دوم و دندروگرام ترسیمی بود. علی رغم وجود اختلاف معنی دار (0.05p<) در مقایسه بین گروهی, به علت وجود همپوشانی مقادیر اغلب صفات اندازشی و شمارشی, تنها صفات معدودی به عنوان صفات افتراقی قابل توجه بودند, اما در مقایسه الگوی رنگ آمیزی, صفات افتراقی قابل توجهی مشاهده شد. با توجه به جایگاه هاپلوتایپ های حاصل از توالی یابی ژن های جمعیت های ناشناخته در درخت های تبارشناسی و شبکه پارسیمونی و همچنین با توجه به صفات ریختی و فواصل جغرافیایی, واگرایی تکاملی جمعیت های چشمه علی دامغان، رود شور و قم رود به عنوان سه آرایه جدید در سطح گونه و جمعیت سد حنا به عنوان زیرگونه ای از کپوردندان صوفیه پیشنهاد گردید.
آریا باباخانی لشکان کرامت ا.. رضایی
برای استخراج عصاره های جلبک قهوه ای سارگاسوم sp. sargassum از روش های استخراج به کمک مایکروویو، التراسوند و رفلاکس ساده استفاده شد. از طرح تاگوچی با 3 فاکتور (زمان استخراج، نوع حلال و نسبت حلال به نمونه) برای طراحی آزمایشها استفاده شد. برای استخراج عصاره ها از سه حلال آب، متانول و اتانول در سه زمان 10، 20 و 30 دقیقه و سه نسبت حلال به نمونه 5، 10 و 20 استفاده شد. میزان ترکیبات فنولی کل، شناسایی ترکیبات فنولی، قدرت کاهندگی آهن، درصد خنثی کنندگی رادیکال های آزاد و خاصیت آنتی اکسیدانی کل عصاره ها مورد سنجش قرار گرفت. با توجه به نتایج، استخراج با حلال آبی، زمان 30 دقیقه و نسبت حلال به ماده خشک 20 به 1، تیمار بهینه برای استخراج عصاره در هر سه روش بود. عصاره استخراج شده در تیمار بهینه مایکروویو نیز دارای بالاترین قدرت آنتی اکسیدانی در بین سایر روش ها بود. ترکیبات فنولی شناسایی شده جلبک سارگاسوم شامل اسید گالیک ، اسید پروتئوکاتچوئیک ، اسید جنتیستیک و اسید هیدروکسی بنزوئیک بود. عصاره های استخراج شده با شرایط بهینه به 3 آزمایش نگهداری گوشت چرخ شده (تست مایکروویو، نگهداری در یخچال 4 درجه سلسیوس و فریزر 18- درجه سلسیوس) و 2 آزمایش نگهداری روغن (تست مایکروویو و آون) ماهی کیلکای معمولی (cultiventris clupeonella) افزوده شد. نتایج حاصل از میزان پر اکسید، اسیدهای چرب آزاد، تیوباربیتوریک اسید و ترکیب اسیدهای چرب نمونه ها در آزمایش های مختلف نشان داد که نمونه های حاوی عصاره های جلبکی دچار فساد اکسیداسیونی کمتری نسبت به تیمار شاهد شدند. همچنین نتایج میکروبی آزمایش نگهداری در یخچال نشان داد که عصاره حاصل از مایکروویو دارای قدرت آنتی باکتریایی بهتری نسبت به سایر تیمارها بود. نتایج نشان داد این جلبک گونه مناسبی برای استخراج ترکیبات آنتی اکسیدانی طبیعی و استفاده در محصولات شیلاتی می باشد.
یامین پوریوسف سید جعفر سیف آبادی
فراوانی و الگوی پراکنش زوآنتیدها در پنج ایستگاه و مرجان های سخت در یک ایستگاه (تنها ایستگاه دارای پوشش مرجان سخت) واقع در ناحیه جزر و مدی جزیره هرمز از پاییز 1390 تا تابستان 1391 (یک سال) بررسی گردید. برای نمونه برداری فصلی زوآنتیدها به روش بلت ترانسکت به طول 10 متر و عرض 1 متر و کوادرات مشبک 0/5× 0/5 متر انجام شد. مرجان های سخت با استفاده از روش ترانسکت خطی 20 متری مورد بررسی قرار گرفتند. مقایسه گروه ها با استفاده از آزمون kruskal-wallis اختلاف معنی داری را بین فراوانی زوآنتید در ایستگاه ها و بخش های مختلف نشان داد (0/05>p)، اما بین فصول اختلاف معنی داری مشاهده نگردید (0/05<p). آنالیز خوشه ای با استفاده از ماتریس های شباهت bray-curtis بر اساس ریشه دوم فراوانی گونه ای زوآنتید نشان داد که براساس 83% شباهت دو گروه قابل تشخیص است. گروه اول شامل ایستگاه های شماره 1 و 4 و گروه دوم شامل ایستگاه های شماره 2، 3 و 5 است. میزان پوشش مرجانی منطقه جزرومدی جزیره هرمز 1/37 ± 14/29 درصد تخمین زده شد که از لحاظ کیفی دارای وضعیت ضعیف پوشش مرجان زنده می باشد. در مجموع 11 جنس از مرجان های سخت از ناحیه جزرومدی جزیره هرمز ثبت شد. جنس porites با میزان 1/34 ± 10/44 درصد پوشش زنده مرجان غالب منطقه جزرومدی جزیره را تشکیل می داد. شاخص های نیمه کیفی استفاده شده برای مرجان ها در این مطالعه در مجموع شرایط نامطلوبی را نشان دادند. این شرایط در نتیجه عوامل متعددی است که منجر به آسیب شدید مرجان های این منطقه شده اند که شاید بتوان مهمترین عامل را رشد افراطی زوآنتید بر روی مرجان های سخت این منطقه دانست.
عبدالخالد خالقی سید جعفر سیف آبادی
شناسایی شکم پایان و تأثیر برخی پارامترهای محیطی بر پراکنش آن ها در ناحیه جزرومدی جزیره لارک به صورت فصلی در پنج ایستگاه از تابستان 1390 تا بهار 1391 انجام شد. در مجموع، 188 تاکسون در قالب 43 خانواده، 64 جنس و 81 گونه شناسایی شد. بیشترین تعداد گونه های شناسایی شده مربوط به خانوادهmuricidae بود و بیشترین فراوانی در سطح خانواده و گونه به ترتیب مربوط به خانواده cerithiidae و گونه planaxis sulcatus بود. آنالیز واریانس یک طرفه با استفاده از دانکن بیانگر اختلاف معنی دار تراکم شکم پایان بین تعدادی از ایستگاه ها، فصول و ناحیه جزرومدی بود (05/0>p). نتایج آنالیز خوشه ای بیانگر قرار گیری ایستگاه ها در سه خوشه تراکمی با بیشترین تفاوت در فصل تابستان بود. ارتباط تراکم و پراکنش شکم پایان با متغیر های محیطی با استفاده از آنالیز مولفه های استاندارد بیانگر همبستگی موثر کدورت، میزان شن و رس بر تراکم و پراکنش شکم پایان می باشد. بررسی همبستگی میان شاخص های اکولوژیک و متغیرهای محیطی نشان داد که شاخص تنوع گونه ای شانون-واینر با میزان ماده آلی کل و اکسیژن محلول همبستگی معنی داری داشت. همچنین شاخص غنای گونه ای مارگالف تنها با میزان ماده آلی کل همبستگی معنی دار نشان داد. همچنین، همبستگی معنی داری بین شاخص های غالبیت سیمپسون و یکنواختی پیلو با فاکتور های شیب، ماده آلی کل، کدورت، دما، اکسیژن محلول ، شوری و ph مشاهده نشد.
ام البنین عیسی پور سید جعفر سیف آبادی
رادولا بخشی از ضمائم گوارشی نرم تنان (به جزء دوکفه ایها) و اصلی ترین اندام تغذیه در شکمپایان محسوب شده که عملکرد آن برای بدست آوردن غذا می باشد. در این تحقیق رادولا گونه های turbo radiates و lunella coronata از خانواده turbinidae، priotrochus kotschyi و trochus erithreus از خانواده trochidae، nerita albicilla و n. textilis از خانواده neritidae، conomurex persicus از خانواده strombidae، mauritia grayana از خانوده cypraeidae، indothais lacera از خانواده muricidae و conus textile از خانواده conidae مورد مطالعه قرار گرفت. گونه های مورد نظر از سواحل بندرلنگه، جزایر قشم و لارک جمع آوری و در الکل 70? ثابت شدند. نمونه ها تشریح و رادولای آنها جدا شد. رادولا پس از آماده سازی، توسط میکروسکوپ الکترونی sem عکس برداری شد. بر اساس نتایج بدست آمده ساختار رادولا در هر گونه خاص همان گونه است. ساختار رادولا rhipidoglossan در سه خانواده turbinidae، trochidae و neritidae، ساختار taenioglossan در دو خانواده strombidae و cypraeidae، ساختار rachiglossan در خانواده muricidae و ساختار toxoglossan در خانواده conidae مشاهده شد. ساختار رادولا در گونه c. persicus از بندرلنگه و جزیره لارک متفاوت از یکدیگر بود اما گونه هایl. coronata و p. kotschyi از سه منطقه بندرلنگه، جزایر قشم و لارک فاقد تفاوت های ساختاری بودند.