نام پژوهشگر: بلقیس روشن
وجیهه سوفسطایی بلقیس روشن
لغزش نوشتاری، به هر گونه خطای غیرعمدی درتولید حروف و کلمات، که افراد به طور معمول در هنگام نوشتن تولید می کنند، اطلاق می شود. هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی لغزشهای نوشتاری در زبان فارسی با استناد به طبقه بندی گارمن(1996) بوده است. هدفهای ویژه پژوهش عبارتند از: 1) طبقه بندی لغزشهای نوشتاری در زبان فارسی براساس نوع لغزش؛ حذف ، جانشینی افزایش تکرار وادغام. 2) طبقه بندی لغزشهای نوشتاری در زبان فارسی بر اساس سطح لغزش؛ اجزاء نویسه ، حرف ، تکواژ و واژه. 3) بررسی و محاسبه توزیع فراوانی لغزشها بر اساس سطح لغزش. 4) بررسی و محاسبه توزیع فراوانی لغزشها بر حسب نوع لغزش. روش تحقیق این پژوهش از نوع تحلیل محتوا وجامعه آماری آن شامل دانشجویان دانشگاههای تهران، پیام نور، امام حسین و مرکز غیر انتفاعی البرز در مقاطع تحصیلی دکتری کارشناسی ارشد و کارشناسی بوده است، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 357 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها، دست نوشته های دانشجویان در برگه های امتحانی آنان در خصوص هر یک از مولفه های پژوهش استفاده شده است. سپس انواع لغزشهای موجود در آنها استخراج و براساس سطح لغزش و نوع آن طبقه بندی گردید. جهت تحلیل داده های حاصل از پژوهش از شاخص آمار توصیفی، یعنی درصد فراوانی استفاده شده است. یافته های حاصل از تحلیل داده ها، در خصوص سوال اول پژوهش نشان داد، از مقایسه انواع لغزشها در نوشتار دانشجویان در می یابیم که با توجه به نوع لغزش، لغزش حذف با درصد فراوانی 51/63 %، بیشترین درصد لغزشها را به خود اختصاص داده است و به ترتیب لغزش افزایش با 18/13%، جانشینی با 8/12%، تکرار با 15/6%، جابجایی با 05/5% و ادغام با 0219% جایگاههای بعدی را به خود اختصاص داده اند. در خصوص سوال دوم پژوهش، بیشترین لغزشهای نوشتاری دانشجویان بر اساس سطح لغزش مربوط به نویسه با 57/63% بوده است و به ترتیب لغزش در سطح اجزاء نویسه با فراوانی 7/18% ، واژه با 55/16% و تکواژ با 096/7% در جایگاههای بعدی قرار گرفته اند. بطور کلی بیشترین درصد لغزشها مربوط به حذف نویسه بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که فرضیه های پژوهش تایید می گردد؛ یعنی از میان چهار سطح لغزشهای نوشتاری؛ اجزاء نویسه، حرف، تکواژ و واژه، لغزشهای حرف بنیاد بیشترین بسامد را در بین نوشته های دانشجویان دارا می باشند. همچنین از میان لغزشهای نوشتاری براساس نوع لغزش لغزش حذف بیشترین بسامد را دارد.از دیگر یافته های پژوهش چنین بر می آید که ظاهرا دو علت برای تولید لغزشهای نوشتاری در نوشته این دانشجویان وجود دارد: 1) عدم توجه کافی دانشجویان در حین نوشتن به دلیل تاثیر مداخله گرهای درونی و بیرونی بر روند فعالیت حافظه کاری 2) توجه و تمرکز دانشجویان درحین نوشتن به سطوح بالاتر خودنظارتی، یعنی بر چگونگی ارائه افکار به بهترین شکل. بنابراین توجه به سطوح پایین خودنظارتی، یعنی بررسی درستی املاء، علائم سجاوندی ونحو، تحت الشعاع قرار می گیرد . کلید واژه : روانشناسی زبان، نظام نوشتاری، لغزش نوشتاری، حافظه، زبان فارسی .
سیما شیرزاد بلقیس روشن
چکیده : پایان نامه حاضر تحت عنوان مطالعه ساخت واژه ی زبان ترکی از دیدگاه رده شناسی به مطالعه ساختواژی این زبان از دیدگاه رده شناسی زبان می پردازد. رده شناسی زبان در چهار حوزه قابل بررسی می باشد :نحو ،صرف (ساخت واژه )،آوا ومعنا (واژگان ) در این تحقیق سعی بر این است تا ساختار ساخت واژی زبان ترکی آذری از دیدگاه رده شناسی زبان با استفاده از الگوی پیشنهادی کمری و در چارچوب مباحث مطرح شده در کتاب شهرزاد ماهوتیان (1378) که در همه زبانها ثابت است ،بررسی گردد . پرسسشهای کلی مطرح شده در این پایان نامه به ترتیب زیر می باشد : 1-آیا ساختار ساخت واژه زبان آذری در هریک از بخشهای مختلف رده شناسی قاعده تعریف شده ای داشته و در آن بخش قرار می گیرد ؟ 2-آیا ساخت واژه زبان ترکی آذری قابل مقایسه و بررسی تطبیقی با زبان فارسی است ؟ 3-ساخت واژه زبان ترکی آذری از لحاظ رده شناسی جزو کدام زبانها می باشد ؟ پرسش اول به این ترتیب پاسخ داده شد : ساختار ساختواژی زبان آذری در هریک از بخشهای مختلف رده شناسی قاعده ی تعریف شده ای داشته و در آن بخش قرار می گیرد . پرسش دوم به این ترتیب پاسخ داده شد : ساخت واژه ی زبان آذری قابل مقایسه و بررسی تطبیقی با زبان فارسی می باشد . پرسش سوم به این ترتیب پاسخ داده شد : زبان ترکی آذری از لحاظ رده شناسی ساختواژی جزو زبانهای پیوندی از نوع پسوندی می باشد.در این زبان ریشه ی واژه ها (اسم و فعل ) ثابت مانده و تغییرات با افزودن پسوندهای گوناگون به ریشه کلمه صورت می گیرد . دراین پایان نامه شباهتها و تفاوتهای زبان آذری و زبان فارسی با دقت مشخص می گردد.
سید حسین عبداله زاده درونکلا بهمن زندی
هدف از انجام این پایان نامه گشودن دری جدید برای همه ی معلّمان و بخصوص معلّمان و مربیان آموزش زبان فارسی می باشد . در این تحقیق ابتدا هوش و هوش چندگانه از هوارد گاردنر که شامل انواع هوش به عبارات زیر می باشد ، توضیح داده شده است : 1- هوش زبانی، کلامی 2 ، هوش منطقی، ریاضی 3 ، هوش فضایی (قدرت تجسّم عینی ) 4 ، هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون ) 5 ، هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی ) 6 ، هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران) . 7 ، هوش درون فردی (بصیرت به خود) 8- هوش طبیعت گرایی سپس هوش موسیقیایی و کلامی بیشتر تبین شده و تاثیر موسیقی بر دانش آموزان و در یادگیری آنها به طور واضح بیان شده است . بعد رویکرد تلفیق و تلفیق هوش موسیقیایی و کلامی آورده شده و به صورت کاربردی استفاده از موسیقی در تدریس زبان فارسی پرداخته شد. برای نیل به این مقصود دروس شعری با استفاده از موسیقی که از طریق خوانندگان مشهور کشور ما اجرا می شد استفاده گردید و نتیجه کار به صورت آماری در فصل چهارم ارائه داده شده که از نتایج قابل قبول و چشمگیری بوده است .
فرزانه محسنی فرد کیوان زاهدی
تحولات پدید آمده در عرصه¬ی روابط بین¬الملل و تغییر چهره¬ی قدرت از وجه سخت (نظامی و اقتصادی) به وجه نرم (اقناعی) و طرح «گفتمان قدرت نرم» افق تازه¬ای را در بحث از قدرت از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی گشوده است. پژوهش حاضر قصد دارد با بررسی رابطه¬ی میان «زبان و قدرت» از منظر تحلیل گفتمان انتقادی، «راهبردهای زبانی ایجاد اقتدار و سلطه» را تبیین نماید. از میان رویکردهای موجود در تحلیل گفتمان انتقادی، چارچوب نظری این پژوهش براساس رویکرد شناختی – اجتماعی ون دایک است. مفاهیم «اجتماع، شناخت و گفتمان» سه ضلع مثلث نظریه¬ی «ایدئولوژی، زبان و قدرت» ون دایک را تشکیل می¬دهند. به عقیده¬ی ون دایک، قدرت عموماً بر منابع ارزشمند اجتماعی استوار است و عاملان اجتماعی، بر اذهان و افکار شرکت کنندگان و مخاطبان دست یافته و نهایتاً گفتمان و ایدئولوژی مدنظر خود را مسلط و حتی بازتولید نمایند. همچنین ون دایک اعتقاد دارد مشارکین قدرتمند از طریق تعیین یا انتخاب زمان و مکان گفتمان، شرکت¬کنندگان، مخاطبان، رفتارهای زبانی ممکن، موضوع گفتمان، نوع زبان مورد استفاده، سبک بیان و دیگر خود هدایت نمایند. مطالعه¬ی موردی این پژوهش مشتمل بر ده سخنرانی، مصاحبه و پیام از جورج دبلیو بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) در فاصله¬ی سال¬های 2001 – 2008 م است که به روش تصادفی طبقه بندی شده، گردآوری و براساس مبانی نظری فوق و مؤلفه¬های زبانی برگرفته از زبان¬شناسی نقش¬گرای هالیدی مورد تحلیل قرار گرفته است. تحلیل داده¬های پژوهش نشان می¬دهد، قطبی سازی برجسته ترین راهبرد زبانی است که بطور ثابت در گفتمان جورج بوش به عنوان عامل ایجاد اقتدار و سلطه و مشروعیت بخشی به آن به کار رفته است. همچنین به لحاظ معنایی مفهوم سازی از طریق فرایندهایی نظیر نامگذاری، واژه پردازی، ترکیب سازی و با همآیی واژگانی در کنار عنصر تکرار مهم ترین راهبردهای معنایی است که در گفتمان بوش به منظور القاء، اقناع، تفهیم و تحمیل افکار، عقاید و ایدئولوژی های مد نظر او به چشم می خورد. در مجموع عوامل بافتی¬ای مانند دسترسی به منابع قدرت اعم از مادی و اجتماعی، موقعیت¬های گفتمانی، خصوصیات متن و یا سخن، قادرند گفتمان را در جهت اهداف نقش و مواضع مشارکین و ژانرهای گفتمانی در کنار راهبردهای زبانی ویژه، منجر به تولید اقتدار و قدرت و سلطه می¬شود؛ اما از آن¬جا که قدرت و سلطه و بازتولید آن در جوامع معاصر نیازمند کسب مقبولیت و مشروعیت است، لذا مادام که ایدئولوژی¬ها به عنوان سازوکار مشروعیت بخشی به روابط قدرت و سلطه در نزد افکار و اذهان عمومی مقبول و مشروع نباشند، گفتمان مسلّط تحقق نمی¬یابد. از این رو گفتمان ایالات متحده¬ی آمریکا علی¬رغم تلاش¬های جورج بوش، به دلیل عدم کسب مشروعیت در اذهان و افکار عمومی هرگز در عرصه¬ی بین¬الملل تبدیل به گفتمان مسلط نشد.