نام پژوهشگر: حسین آقاحسینی
عباس نیکبخت حسین آقاحسینی
ساله حاضر با هدف تبیین چگونگی سیر تحول صور خیال (تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه) و بسامد هر کدام از آن ها و نیز تحلیل مقایسه ای و آماری این صورت های خیالی در غزل شاعران مشهور سبک عراقی تدوین شده است. برای نیل به این هدف 10%کل غزل های دوازده شاعر این سبک(به جز مولانا که به سبب فراوانی بالای غزلیات وی به 5% اکتفا شده است) مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. با فاصله گرفتن شعر فارسی از سبک خراسانی بر فراوانی تشبیهات عقلی به حسی و انواع استعاره افزوده می شود. خیال ساده شاعران سبک خراسانی که بیشتر در شکارگاه محسوسات به صید عناصر متشابه می پرداخت، اندک اندک تنومندی عارفانه ای می گیرد و به سوررئالیسم عرفانی یا فرا واقع گرایی دینی نزدیک می شود، که این امر در غزل شاعرانی همچون عطار و مولانا به خوبی آشکار است. اگر چه تشبیهات محسوس به محسوس در غزل این دوره بسامد بالایی دارد؛ اما باید توجه داشت که تشبیهات حسی غزل سبک عراقی با سبک خراسانی، تفاوت اساسی و بنیادین دارد؛ چنان که تشبیهات محسوس به محسوس دوره خراسانی مربوط به قشر و رویه ی ظاهری زبان است و این تشبیهات در غزل عراقی با لایه های درونی و باطنی و معنوی کلام سروکار دارد. تشبیهات حسی به حسی در غزل کمال الدین اسماعیل، دارای بالاترین فراوانی است و این به دلیل علاقه خاص او به وصف طبیعت است؛ چنان که رنگ و بوی قصاید منوچهری در غزل او به وضوح قابل مشاهده است. تشبیهات مفرد به مفرد و پس از آن، مقید به مفرد در این دوره از فراوانی بالایی برخوردار است و این نشان از نوآوری خیال و توجه به ایجاز و اهمیت رکن مشبه در نزد شاعران این دوره دارد. قید در غزل شاعران مورد بحث، عموماً ایجاد محدودیت کرده است و در تصویر سازی نقش موثری ندارد، تنها حافظ در برخی از تشبیهات خود با افزودن قید به تشبیهات تکراری گذشتگان و گسترده نمودن مشبّه، تشبیه نو و تازه ساخته است. فراوانی تشبیهات مرکب در این دوره، سیر یکسانی ندارد و در پایان آن شیب نزولی در پیش گرفته است. سعدی در زمینه ی تشبیه مرکب تمثیلی و خواجو و انوری در بحث تشبیهات مرکب تخییلی ابداعات و نوآوری های خوبی از خود نشان داده اند. در این دوره از تعداد تشبیهات مفصّل و مرسل کاسته می شود و در نتیجه ، بر میزان تشبیهات موکد و مخصوصاً بلیغ، افزوده می شود که این وضعیت تمایل و گرایش ذهنی و تخیلی شاعران به استعاره را نشان می دهد. غزل کمال الدین اسماعیل دارای کمترین میزان تشبیه بلیغ است و از این نظر او را باید یک استثناء در این دوره به حساب آورد و همان طور که قبلاً گفته شد، دلیل آن گرایش وی به تشبیهات رایج در سبک خراسانی است.تصاویر استعاری در غزل سبک عراقی فراوانی بسیار بالایی دارد و شاعران این دوره با شیوه ای حساب شده و زیبا از این شگرد ادبی در جهت تبیین عقاید خویش بهره جسته اند. طبیعی است که استفاده مناسب و بجا از استعاره در هر زبان، به شرط آن که ر موجب پیچیدگی و معما گونه شدن زبان نشود، نشانه پویایی، تحرک و تعالی آن زبان به شمار می رود. بهره گیری گسترده و فراوان از استعاره مکنیه، به خصوص نوع جاندار مدار آن، در غزل این دوره نشانگر آن است که تمامی مظاهر طبیعی و اشیاء موجود پیرامون شاعران، در نظر آن ها زنده و به سوی هدفی خاص در حرکت است. در میان استعاره های مصرحه، استعاره مصرحه مطلقه جولانگاه واقعی خیال شاعران سبک عراقی است و شاید فراوانی بالای همین استعاره باعث شده است که تعادل لفظ و معنی در تصاویر استعاری غزل این دوره حفظ شود. استعاره مصرحه مرشحه، اگر به زیبایی پرورش یابد، زیباترین و ارزشمندترین نوع استعاره است؛ زیرا که ادعای یکسانی در آن به اوج خود می رسد. انوری و حافظ در زمینه ی این استعاره از دیگران پیشی جسته اند؛ اما استعاره های مرشحه غزل حافظ که بیشتر آن ها با صنعت تلمیح زینت یافته است، از زیبایی و شگفتی منحصر بفردی برخوردار است.غزل حافظ در زمینه استفاده از استعاره تبعیه، یک شاخص در این دوره است و وی از این صورت خیالی زبان به شیوه ای زیبا بهره جسته است.از منظر کلی شاعرانی همچون حافظ، کمال، خواجو، جمال الدین عبد الرزاق سنایی، به ترتیب بیشتر از دیگران استعاره گرا هستند و سعدی و خاقانی و عطار به نوعی تعادل و تساوی را میان تصاویر تشبیهی و استعاری خود رعایت کرده اند و فخر الدین عراقی کمترین میزان استعاره را به خود اختصاص داده است.مجاز مرسل در غزل این دوره، سهم اندکی را به خود اختصاص داده است و فراوانی آن به کمتر از یک مورد در هر غزل می رسد. توزیع فراوانی این مجاز نیز در غزل همه شاعران یکسان نیست. در میان صور خیال، کنایه نیز یکی از راههای بیان معنی است که به شیوه پوشیده و هنری، نه تنها در زبان شعر و ادب؛ بلکه در گفتار عامه ی مردم و امثال و حکم رایج در زبان ایشان به وفور می توان یافت. در کاربرد این ابزار، هر چه شاعر آشنایی و تسلط بیشتری بر زبان و ظرافت های موجود در آن داشته باشد، بهتر می تواند از مضایق و تنگناهای این شیوه بیرون آید. خصوصیت عمومی کنایه در نوع ادبی مورد بحث، سادگی و همه فهم بودن آن است و شاعران از کنایه های غریب و دور از ذهن بسیار کم استفاده کرده اند. بیشترین کنایه های این دوره از نوع کنایه از صفت و کنایه از فعل است و میزان کنایه های اسمی (موصوف) اندک است. غالب کنایه های اسمی انوری، عطار، مولانا، عراقی و خواجو تازه و ساخته ذهن خود آنهاست و از این میان کنایه های مولوی بیشتر به نام مقدس خداوند ّاختصاص دارد.در کنایه های صفتی و فعلی غزل شاعران این دوره، نوآوری ها و ابتکارات زیادی به چشم می خورد و از میان آن ها حافظ ضمن خلق کنایه های نو و ابتکاری، از گلچین کنایه های دیگر شاعران این دوره، بسیار هنرمندانه و زیبا استفاده کرده است و میان این کنایه ها و سایر اجزای کلام و صنایع ادبی، آن چنان پیوندی برقرار ساخته که گویی برای همیشه آن ها را به نام خود ثبت نموده است.
الهام شایان سیدعلی اصغر میرباقری فرد
احوال عرفانی یکی از مباحث مهم و مشروح عرفان و تصوف اسلامی، به شمار می آید. سالک در مسیر سلوک خود برای وصول به کمال باید نفس را از هواهای نفسانی پاک کند، بدین منظور کسب مقامات عرفانی باعث صاف شدن اندرون سالک می گردد و در نتیجه او آمادگی و شایستگی کامل پیدا می کند تا احوال عرفانی بر او وارد شود. «قرب» یکی از مهم ترین احوال عرفانی است که علاوه بر جایگاه والای آن در قرآن کریم، از اهمیت و ارزش بسیاری در آثار عرفا برخوردار است، تا جایی که کمتر شاعر و نویسنده ای را می توان یافت که از احوال عرفانی و به ویژه حال قرب استفاده نکرده باشد. اگرچه ممکن است بعضی به صورت صریح به این موضوع نپرداخته باشند؛ ولی در اکثر متونی که تا پایان قرن ششم هجری تألیف شده، به محورهای اساسی آن که عبارت است از :«قرب پیش از فنا» و «قرب پس از فنا» اشاره شده است. در این رساله با مطالعه کتب عرفانی موجود تا پایان قرن ششم هجری، تحلیل جامعی از این حال ارائه شده و سپس با بررسی متون نظم و نثر ادب فارسی، بازتاب آن در بین آثار نویسندگان و شعرای این دوره بیان و تحلیل گردیده است.