نام پژوهشگر: مرضیه اخلاقی
حمیده بازیار افلاطون صادقی
هدف فلسفه تبیین هستی است و هر رویکردی از فلسفه به نوعی در صدد این تبیین است. در فلسفه اسلامی، سه رویکرد معروف وجود دارد که عبارتند از مشائی، اشراقی و صدرائی (حکمت متعالیه) . منتها بحث مراتب هستی و ارتباط آنها با هم در فلسفه اشراق و حکمت متعالیه با دیدگاه متفاوتی مطرح شده که طرح و مقایسه آنها علاوه بر اینکه روشنگر اصل مسئله است ما را با این دو رویکرد بیشتر آشنا کرده و تأثیرات فلسفه اشراق در حکمت متعالیه را نشان می دهد. با توجه به اینکه، یکی از عناصر اصلی در حکمت متعالیه مسئله هستی و مراتب آن است، پس پرسش اساسی و مهمی که در این باره مطرح می شود ، این است که آیا صدرالمتألهین در طرح این مسئله از فلسفه اشراق تأثیر پذیرفته است؟ سهروردی در فلسفه اشراق به جای لفظ وجود یا هستی، لفظ نور را بکار برده و نظام فلسفی خویش را بر آن استوار نموده است. همچنین مراتب نظام هستی را به وسیله نور تبیین می نماید. در نزد سهروردی نور یک حقیقت واحد است که در مراتب گوناگون ظهور می یابد ولی این مراتب در اصل نورانیت هیچ گونه تمایزی ندارند و به عبارتی، نور امری مشکک است. حقیقت هستی، همان حقیقت نور است و واقعیت اشیاء متکثر چیزی جز حقیقت نور نیست، تکثر آنها ناشی از شدت و ضعف نورانیت آنهاست. منبع اصلی این نورانیت، ذات ازلی نورالانوار است که هستی مطلق می باشد و جهان هستی چیزی جز درجات مختلف نور و ظلمت نیست. شیخ اشراق در تقسیم مراتب هستی برای ظلمت و برزخ، مرتبه ی وجودی قائل است. از دیدگاه صدرالمتألهین که قائل به اصالت وجود است، آنچه واقعیت اشیاء را تشکیل می دهد، وجود است. حقیقت وجود همان وجود خارجی است وحمل وجود بر موجودات ، حمل تشکیکی است.وی براساس همین معنای تشکیکی حقیقت وجود به تبیین کثرت در نظام هستی می پردازد. مراتب هستی، نتیجه تفاوت درجات حقیقت وجود است. مراتب هستی، اطوار، تجلیات و ظهورات حقیقت وجود هستند. برترین مرتبه این حقیقت، ذات اقدس واجب الوجود است که سرچشمه و منبع فیوضات و تجلیات است. نوشته حاضر در صدد است تا رویکرد سهروردی و ملاصدرا ، نسبت به هستی و سلسله مراتب آن را بر اساس مفاهیم نور و وجود مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. در این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی این نتیجه حاصل شده است که ملاصدرا در حکمت وجودی خویش از خصوصیاتی که سهروردی پیرامون حقیقت نور بیان کرده پیرامون حقیقت وجود بکار گرفته است. بطوری که می توان گفت، در فلسفه صدرالمتألهین حقیقت نور مرادف و مساوق حقیقت وجود است.
لیلا محال کراچی افلاطون صادقی
این پایان نامه در باره مسئله مهم شناخت و معرفت یقینی ودور از هر گونه تزلزل است که اولین با افلاطون حکیم بر خلاف فلاسفه ماقبل خود به آن پرداخته است و از نظر او شناخت حقیقی تنها به مثل (صورتهای کلی )که بر گرفته از امور طبیعی بوده و هیچ گونه تغییر و تحولی در آنها راه نداشت این نگرش افلاطون بی تاثیر برروی افکار فلاسفه اسلامینبوده است به طوری که صدر المتالهین که یکی از بزرگترین فلاسفه اسلامی است مثل افلاطون را پذیرفته وآنرا بر اساس مبانی فلسفه خود تفسیر و تبیین می کند این پایان نامه با روش توصیفی وتحلیلی وبا مراجعه به کتب اصلی افلاطون و ملاصدرا صورت گرفته است
عالیه ژرفی محمد حسین مهدوی نژاد
چکیده ارائه این پژوهش در راستای طرح صحیح و منقحی از بازخوانی تأملات و اندیشه های ابن سینا مبتنی بر رابطه حکمت و تمثیل وی به شیوه توصیفی و تحلیلی و پرداخت منسجم و نظام مند سیر اندیشه ابن سینا از تأملات فلسفی و گرایشات عقلی تا تأملات عرفانی و تمثیلی در نظام فکری وی و بیان کیفیت رابطه مطرح در این میان هدف نهایی و مطلوب بوده است . برای بیان چنین رابطه ای مورد بررسی قرار گرفته شده است . چنان که در تحلیل و بررسی این « حی? بن یقظان » رساله تمثیلی رساله همان اصول و مبانی فلسفی ابن سینا را می یابیم که در قالب رمز و تمثیل و به زبانی متفاوت تجلی می یابند. آن چه در این رهگذر اهمیت فراوان و برجسته می یابد این امر است که وی اصول و مبانی فلسفی و یافته های عقلی و استدلالی خود را ه رگز مورد رد? و تردید قرار نداده و چه بسا این اصول و مبانی در رسائل تمثیلی وی پایه ای است برای فراتر رفتن از ساحت عقل و وصول به ماورای عقل و طلب حقیقت. ابن سینا عمدتاً به این مسئله اذعان دارد که انسان می تواند با پیوستن به حقیقتی نامتناهی، حقیقت خویشتن را بازیابد، و این حقیقت نامنتناهی را نیز بیرون از انسان معرفی نمی کند زیرا انسان را موجودی می شمارد که در عین متناهی بودن نامتناهی نیز هست و از سیر در اقالیم درونی می تواند برای تقرب به حقیقت نامتناهی بهره جوید. سیر در نفس خویشتن مسیر و راهی می شود برای تعالی در مراتب وجود و از این مسیر می کوشد نفس را عالمی عقلی کند مشابه عالم عینی و در وصول به این هدف تمثیل را ابزاری برای به کار می گیرد. « حکمت » اتصاف نفس به صفت واژگان کلیدی : حکمت، تمثیل، زبان رمزی، رابطه حکمت و تمثیل، مبانی فلسفه مشاء ، رساله ابن سینا ،« حی بن یقظان » و فهرست
مریم رجایی محمد حسین مهدوی نژاد
این پایان نامه پژوهشی درباره رابطه حکمت و تمثیل در اندیشه سهروردی است که با تأکید بر یکی از رمزی ترین رسائل وی یعنی "آواز پر جبرئیل" با روشی توصیفی و تحلیلی انجام شده است. هدف از تبیین این رساله نشان دادن جایگاه تمثیل در میان آثار سهروردی است و اینکه آیا این رسائل ادبی و تمثیلی می تواند بازگوکننده ی حکمت و فلسفه خاص این فیلسوف بزرگ ایرانی باشد یا خیر؟ همچنین بازنمودی است از فلسفه اشراق تا در آن تأکید بیشتری بر جنبه های ذوقی و عرفانی نموده و اسلوبی نظام مند در سیر اندیشه های حکمی و تجربه های عرفانی را نشان دهد و نیز بیانگر قصد و اراده سهروردی در بیان رمزگونه فلسفه و حکایات تمثیلی و رمزی اش باشد، سهر وردی با تلفیق آراء حکمای پیشین به بازسازی حکمت مشاء با مایه های عرفانی پرداخته است و فلسفه اشراق خود را پیوندی بین فلسفه و تجربه عرفانی قرار داده و با بیانی لطیفتر با شهود و الهام آمیخته است. و در پایان در پی دستیابی به همان حکمت از طریق داستان آواز پر ج برئیل می باشد به طوری که نشان دهد اساس داستان بر مبانی حکمت وی از جمله مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی و انسان شناسی استوار است که این مهم از طریق رمزگشایی و شرح داستان به وضوح خودنمایی می کند. واژگان کلیدی : حکمت، تمثیل، رابطه حکمت و تمثیل، مبانی فلسفه اش راق، زبان رمزی، تجربه عرفانی سهروردی
معصومه قاسمی مرضیه اخلاقی
در این پایان نامه ، سعی گردیده است تا حقیقت حیات طیبه و چیستی آن ، آنطور که هست تبیین گردد ، که پس از جستجو در قرآن کریم و نهج البلاغه به نتایج زیر دست یافتیم که تقدیم حضور می گردد. 1- معنای لغوی عبارت ترکیبی "حیات طیّبه " عبارتست از " زنده بودنی که خالی از هرگونه بدی و فسادی باشد." 2 – حیات انسانها دارای مراتب می باشد و معنای اصطلاحی "حیات طیبه" عبارتست از " حیاتی نورانی ، جدید و با مرتبهای بالاتر از این حیات محسوس ، با مشاعری بالاتر از مشاعر عموم مردم ، که در آن خباثتی راه ندارد – که البته خباثت را به معنای هرآنچه باطل و غیر حق است ، معنا مینماییم-و در همین عالم دنیا به متقین و مطیعین و تزکیه کنندگان و صاحبان ایمان و عمل صالح داده میشود. " 3- بنا بر روایتی از امیر مومنان ، علی علیه السلام ، که حیات طیبه را همان قناعت معرفی فرموده اند ، می توان این نتیجه گیری کلی را داشت که بین قناعت و حیات طیبه یک ارتباط دوسویه مطرح است . بدین معنا که داشتن وصف قناعت سبب رضایت از خدای متعال می شود و رضایت از خدای متعال منشأ طاعت الهیست و طاعت الهی نیز مقدمه ی ورود به حیات طیبه می باشد . 4- خداوند متعال در قرآن کریم ، به صاحبان حیات طیبه وعده هایی داده است که برخی از آنها عبارتند از : امن الهی ، بهشت جاویدانی که از زیر آن نهرها جاری است ، رزقی مخصوص (با وصف کریم ، احسن ، بیحساب ... ) ، فوز عظیم یا فوز کبیر یا آشکار ، قرار گرفتن در مغفرت الهی و اجری بسیار بزرگ. 5- تنها با ایمان و عمل صالح و اطاعت الهی و اجابت دعوت رسول اکرم صلوات الله علیه می توان به حیات طیبه دست یافت. 6- بر اساس کلام نورانی علوی(سلام الله علیه) در می یابیم که ایمان همان تسلیم است در همه ی ابعاد آن : قلب ، زبان ، اعضاء و جوارح . که البته این ایمان حقیقی ملزوماتی هم دارد که برخی از آنها عبارتند از : تحمل اذیت و سختی ، صبر در بأساء و ضراء ، توکل ، ذکر خدا و ... 7- صلاح عمل به معنای آمادگی و لیاقت آن برای تلبس به لباس کرامت است و ارتباط بین ایمان و عمل صالح بدین صورت است که ایمان به معنای معرفت قلبی سبب عمل صالح می گردد و عمل صالح هم که جزئی از ایمان است سبب ایمان به معنای معرفت قلبی می شود . ادامه ی چکیده ی پایان نامه 8- حیات طیبه موانع و آسیب هایی نیز دارد که برخی موانع آن عبارتند از : کفر ، عصیان و گناه ، تکذیب و استکبار ، پیروی از شیطان ، ظلم ، تبعیت از شهوات یا هوای نفس و ضایع کردن نماز ، غفلت و حیات دنیا . برخی آسیب های آن نیز عبارتند از : حسد ، مجالست با اهل هوا ، ارتداد ، دوستی با یهود و نصاری ، شرک ، تکذیب آیات الهی و لقاء آخرت ، نفاق ، اراده و طلب دنیا ، کراهت داشتن از آیات الهی ، بالاتر از صوت نبی اکرم صلواه الله علیه و آله صحبت کردن ، تبعیت از آنچه که مورد سخط و غضب الهیست ، منت گذاشتن بر کار خیر و ...
زهرا استیفانی مرضیه اخلاقی
در میان موجودات انسان تنها موجودی است که با خداوند ارتباط بر قرار می کند.ارتباط و پیـوند با خداوند بزرگترین سعادت انسان است . ازنظر فلاسفه هدف از حیات انسان حـــــرکت صعودی و سیــر تکاملی می باشد و در این حرکت صعودی انسان مشکل های بســـــیاری در راه دارد که باید از رهبـــر بهره جوید. این حرکت صعودی غریزی و طبیعی است و عروج انسان از عالم مادی به جهان مـــــعقول امر اجتنا ب ناپذیراست. و خداوند نیز با انسان ها ارتباط دارد ولی همه انسانها به این درجــــــه قرب نمیرسند. فقط کسانی به این درجه میرسند که نفس آنها ازتمام خواســـــــته ها ی بد نی باشد و در مراتب معرفت به معرفت واجب رسیده باشند و این استـــعداد در بعضــی انسانها هست و از این استعداد به حدس و الهام تعبیر می شود. و اینکه این ارتباط خدا با انسان و انسان با خدا چگونه است و فـــواید و آثاری بر موجود دارد یا نه در این جا بررسی شده اســــت وبه این نتیجه رسیده است که این ارتباط ها ( خـــدا با انسان و بالعکس) به چهار طریق صورت می گیرد. الف: ارتباط خالق و مخلوقی ب: رابطه تــبلیغی و ارتباطی ج: رابطه بنده و پروردگار د: رابطه اخلا قی در این چهار ارتباط فوایدی برای انسان هست. در ارتباط خدا انسان ( رابطه خالق و مخلوقی و وحی و رابطه اخلا قی ) فــوایدی برای انســـان است به این صورت که در اولی انسان تمام هستی خود را ازخدا دارد و دردومی انسان از طرف خداوند توسط پیامبر راهنمایی وهدایت می شود که اگراز راهنمای خود اطاعت کند مورد رحمت خداوند واقع می شود که همان رابطه اخلا قی می با شد . در ارتباط انسان با خدا ( دعا و نماز و ...) فوایدی شامل حال انسان می شود یعنی انسان با انجام اعمالی مانند دعا و نماز و حج و... باخداوند ارتباط بر قرارمی کند که موثر در آخرت می باشد.
زینب اسماعیلی مرضیه اخلاقی
پژوهش حاضر با هدف آشنایی با انسان کامل از نظر دو حکیم فرزانه، افلاطون و فارابی نوشته شده است و به بررسی نظریه ها و دیدگاههای این دو فیلسوف در مورد حاکم جامعه ی آرمانی که همان انسان کامل است پرداخته شده و خصوصیات انسان در رابطه با محیط و جامعه اش بررسی شده است. چون انسانها موجوداتی متحول و متأثرند و از طبیعت و محیط زندگی خود تأثیر می پذیرند، آنها ابتدا به محیط زندگی انسان می پردازند و از آن جهت که استعدادهای آدمیان در اجتماع شناخته می شود و محیط بر پرورش او تاثیر می گذارد آنها بر این باورند که اگر جامعه ای که افراد در آن رشد می یابند، آرمانی باشد، شهروندان آن جامعه می توانند توانایی ها و استعدادهایشان را شکوفا سازند، زیرا در جامعه ی آرمانی که قابلیت ها و کمالات شناخته می شود، پرورش داده می شود و به فعلیت می رسد و در رأس آن جامعه باید انسان کامل باشد. خوشبختی جامعه در گرو وجود اوست. چراکه انسان کامل کسی است که تمام بالقوه های فطری الهی در او به فعلیت رسیده و به بهترین ویژگی آراسته شده است، رهبری با این خصوصیات بهتر می تواند شرایط را برای دیگر افراد فراهم سازد تا آنها نیز به کمالات ذاتی شان برسند. این دو فیلسوف معتقدند که حضور انسان کامل به عنوان رهبر در یک جامعه کافی است تا آن شهر به سوی آرمانی شدن گام بردارد. این پایان نامه به گونه ای تدوین شده که پس از گردآوری و فیش برداری و خلاصه کردن مطالب به شیوه ی توصیفی- تحلیلی مبادرت به نگارش کردم.
صدیقه نادعلی کاخکی سید علی علم الهدی
: این پژوهش در صدد است تا دیدگاههای دو تن از سردمداران مکتب اصفهان – ملاصدرا و بزرگترین منتقد او ملارجبعلی تبریزی – را در خصوص رابطه عقل و دین مورد بررسی قرار داده و نکات اختلاف و اشتراک آنها را در دو اصل اساسی دین یعنی مبدأ و معاد بیان دارم . با نظر به آثار این دو حکیم می توان دریافت که بیشتر اختلافات ملاصدرا و ملارجبعلی در خصوص مسئله خدا و اسماء و صفات الهی می باشد از جمله : 1 – ملاصدرا قائل به وحدت وجود می باشد بطوریکه وی خدا را اصل وجود و سایر موجودات را تجلی او دانسته است ؛ ولی ملا رجبعلی قائل به تباین وجود بین واجب و ممکن بوده تا واجب تعالی در ردیف ممکنات قرار نگیرد. 2 – ملا صدرا معتقد به اشتراک معنوی وجود و سایر صفات کمالیه بین واجب و ممکن است ؛ ولی ملا رجبعلی قائل به اشتراک لفظی وجود بین واجب و ممکن است . 3 – ملا صدرا صفات را عین ذات خدا می داند ؛ ولی ملا رجبعلی به انکار صفات در خداوند پرداخته و ذات خدا را منزه از هرگونه صفتی می داند . 4 – ملاصدرا صفات الهی را بر دو قسم ایجابی و سلبی دانسته است ؛ ولی ملا رجبعلی تمام صفات را به صفات سلبی برمی گرداند . نکته اشتراک دیدگاه این دو حکیم ، در مسئله معاد جسمانی بوده که هر دوی اینها قائل به حشر نفوس به بدن مثالی بوده اند که بدنی بینابین و نیمه مادی و نیمه مجرد است . در واقع با بررسی بیشتر آرای این دو حکیم به این نتیجه رسیدم که ملا رجبعلی و شاگردانش بر خلاف ادعاهایی که مبنی بر رد فلسفه داشته اند و خود را پیرو الهیات تنزیهی دانسته و معتقد بودند که ما عقل را نباید در فهم دین وارد بکنیم ، در واقع عملکرد خودشان بر خلاف گفتارشان بوده است . چنانکه در مسئله خدا ما دیدیم ملارجبعلی خود با اینکه ادعا داشت خدا قابل تصور نیست و نباید عقل را در مسائل دینی وارد کرد ، خود دو برهان در اثبات خدا آورده است . و یا در مسئله معاد جسمانی با اینکه خود معتقد است زبان شرع ، کاملترین بیان است و هرگونه تبیینی در مورد آن توضیح واضحات است ، خودشان قائل به حشر نفوس به بدن مثالی گشته اند و برای آن دلیل نقلی آورده اند . لذا نقد آنها مبنی بر جدایی دین و عقل در مقام تفوّه باقی مانده و خودشان به آن پایبند نیستند
ملیحه پورسید محمد حسین مهدوی نژاد
نوشتار حاضر شامل بحث در مورد مسئله وحی و کلیات آن و تبیین دیدگاه دکتر سروش در این زمینه و سپس نقد سخنان او می باشد. بیان دکتر سروش در باب وحی با دیدگاه مشهور در زمینه وحی تفاوت دارد. او وحی را تجربه دینی و نبوی می داند و معتقد است که قرآن کلمات پیامبر است و فرهنگ زمانه تأثیر و بازتابی در مطالب و پیامها دارد، اما نظریه عمومی قرآن پژوهان و محققان اسلامی که در ادامه بحث با تکیه بر محوریت خود قرآن بیان می شود این است که:این کتاب وحی و ارتباط باطنی مخصوصی است که میان پیامبر و جهان غیب برقرار شده و از جانب خداوند بر پیامبر نازل گردیده است و سخنان خداوند است. هم چنین با بیان ارزیابی و نقد نظریه تجربه دینی از نگاه منتقدان و با تنظیم انتقادات بر حسب بیانات دکتر سروش، این شرایط در اختیار خواننده قرار می گیرد که خود به تطابق آراء و تحلیل مطالب بپردازد. نکته آخر این که روش این تحقیق روش توصیفی-تحلیلی است که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و جستارگرایی رایانه ای صورت گرفته است.
حسن خسروانی شیری علی محمد ساجدی
مسأله توحید افعالی یکی از مسائل مهم در حوزه افعال الهی است که همواره ذهن انسانها را به خود مشغول داشته است؛ در این میان از امامیه و اشاعره به عنوان طرفداران توحید افعالی و از معتزله و قدریه به عنوان مخالفان توحید افعالی یاد شده است. بر این اساس ملاصدرا نیز به عنوان یکی از برجسته ترین فیلسوفان مسلمان، طرفدار توحید افعالی دانسته شده است. نگارنده در این پژوهش با جستجو در آثار ملاصدرا، به این نتیجه رسیده است که توحید افعالی در اندیشه ملاصدرا تقریرهای متعددی دارد و تلاش کرده است تا تقریرهای متعدد وی را جمع بندی کرده و نشان دهد که خداوند به عنوان مرتبه عالی هستی، در عین بساطت، واجد کمالات همه اشیاء و امور است و همه چیز از جمله افعال اختیاری انسان را در بر می گیرد. ملاصدرا بر اساس رابطه علیت ثابت کرد، که علل متوسطه چون خودشان معلول خدای متعال هستند هیچگونه استقلالی ندارند و اساساً افاضه وجود بمعنای دقیق کلمه مختص به خدای متعال می باشد و سایر علتها بمنزله مجاری فیض هستند که با اختلاف مراتبی دارند نقش وسایط را بین سرچشمه اصلی وجود و دیگر مخلوقات ایفا می کنند. بنابراین معنای عبارت معروف «لا موثر فی الوجود الاّ الله» این خواهد بود که تأثیر استقلالی و افاضه وجود مخصوص به خدای متعال است. وی با استناد به آیات و روایات اهل بیت(علیهم السلام) توانست با تحلیل عقلی، فلسفی،کلامی و عرفانی اثبات کند که واجب تعالی علت همه موجودات و به اصطلاح «علهالعلل» است، و همگی علتها و معلولها نسبت به خدای متعال، عین فقر و وابستگی و نیاز هستند و هیچگونه استقلالی ندارند از این رو خالیقیت حقیقی و استقلالی منحصر به خدای متعال است و همه موجودات در همه شوون خودشان و در همه احوال و زمانها نیازمند به وی می باشند و محال است که موجودی در یکی از شوون هستی اش بی نیاز از وی گردد و بتواند مستقلاً کاری انجام دهد و حتی افعال اختیاری انسان به اذن و مشیت و اراده و تقدیر و قضای الهی انجام می شود.
زهرا رحیمی مرضیه اخلاقی
هدف دراین پژوهش این است که دیدگاههای این دوبزرگواردرباره صفت اراده باری تعالی موردبررسی قرارگیرد. روش تحقیق تحلیلی توصیفی است . اراده ازریشه«رود»به معنای طلب،قصدداشتن،وپسندیدن است.اراده درمعنای عام وخاص بکارمی رود. مقصودماازاراده دراین بررسی اراده درمعنای خاص است.«تصمیمی که ناشی ازیک ترجیح عقلانی باشد.»علامه محمدحسین طباطبایی ،اراده باری تعالی رادر زمره یکی از صفات فعلی خارج از ذات می داند، که ازمقام فعل انتزاع می شودبین اراده وعمل باری تعالی فاصله نیست.به محض اینکه باری تعالی درخلقت موجودات «کن »بگوید«فیکون »می شود.مطابق نظر علامه خداوندازازل مریدنبوده وازهرتغییرمنزه است. ازنظرعلامه اراده انسان درطول اراده خداست.ایشان همچنین قائل به نظام اسباب ومسببات وقاعده علیت است.علامه علاوه براعتقادراسخ به مطلق بودن اراده الهی به ملزومات آن«اراده واختیار انسان»نیزمعتقد است.علامه همچنین قائل به حسن وقبح عقلی می باشد.فلسفه شرور از نظر علامه به دلیل خیرات کثیرآنهاست ،وشرور از دیگاه ایشان بالعرض مقدورخدا می باشد. از نظر امام فخر رازی ، اراده باری تعالی صفتی ذاتی است ، که مرجح ومخصص یکی از دو طرف امکانی می باشد. وباری تعالی نیز از ازل مرید بوده است.طبق نظرفخرخواص اشیاء براساس عادت الله است ونظام علی ومعلولی جایگاهی ندارد،ایشان اعتقادراسخ به مطلق بودن اراده الهی دارد خداوندفاعل بلاواسطه افعال انسان است،البته فخررازی دربعضی مواقع نیزکه بحث ارسال رسل مطرح است تاحدودی قائل به اختیارانسان شده است،امابطورکلی ایشان جبری مسلک است ازنظر خرچون تدبیرکل عالم بلاواسطه توسط باری تعالی است،وباری تعالی نیزهرگزقبیح انجام نمی دهدلذا قبحی وجود ندارد.ایشان قائل به حسن وقبح شرعی است ، همچنین شرور را به اراده الهی می داند.
مجید شجاعی قادیکلایی عباس حاجیها
ملاصدرا مبدع حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی است . او معتقد به اصالت وجود است و وجود را مشکک می داند . او بر خلاف پیشینیان از جمله ارسطو و ابن سینا ، حرکت را نه فقط در اعراض بلکه در جوهر نیز می داند . از نظر او وقتی اصالت جوهر را به جای اصالت ماهیت انتخاب کنیم مشکل حرکت جوهری حل می شود او معتقد است زمان وابسته به حرکت است و امری پیوسته می باشد و برای اثبات زمان از دو دلیل طبیعی و الهی استفاده می کند . در فلسفه ملاصدرا حرکت جوهری و زمان رابطه نزدیکی با هم دارند . بدون حرکت جوهری زمان را هم نمی توان تصور کرد . زمان در نزد او مانند وجود ،خلق مدام و آفرینش جهان را توجیه می کند . و هایدگر یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم است که تلاش نمود انسان را به خانه اصلی خود یعنی جهان بر گرداند . و همچنین مشکل نیهیلیسم که قبل از او نیچه مطرح کرده بود را حل کند .او در کتاب مهم خود « هستی و زمان » ریشه بحران انسان معاصر غربی را در هردو مورد بی خانمانی و نیهیلیسم در غفلت از وجود می داند . او تعریف جدیدی از انسان ارائه می دهد و آن را « دازاین » می نامد . دازاین تنها موجودی است که هستی خود را می فهمد .پس او می تواند وجودی اصیل یابد و همه موجودات دیگر نسبت با انسان هستی می یابند . هایدگر در بخش دوم کتاب هستی و زمان در مورد زمانمندی صحبت می کند او به نقد نگرش سنتی از زمان می پردازد . در قسمت زمانمندی ، هایدگر تلاش می کند تا راه رسیدن به اصالت را نشان دهد . انسان با آگاهی از مرگ و آزادی انتخاب می تواند بطور صحیح از امکانات محدود خود استفاده کند و بطور صحیح زندگی کند . او در زندگی روزمره خود ممکن است دچار داسمن و زندگی غیر اصیل شود و به سخن بیهوده و هرزگی دست زند اما در ضمن او می تواند به گذشته نظر کند و به سوی آینده حرکت کند . دازاین یک موجود تاریخمند است .او میان سنت و نو آوری است . هستی او در میان دو سرحد تولد و مرگ می زید .هایدگر و ملاصدرا درعین حال که دربسیاری از اندیشه ها تفاوتهای جدی دارند مانند تلقی این دو فیلسوف از اصالت وجود ،ولی نقاط اشتراکی نیزدردیدگاه این دو فیلسوف نسبت به هستی و زمان وجود دارد
عفت طیب مرضیه اخلاقی
دیرزمانی است که مسأله ی وحی و چگونگی ارتباط خداوندگار عالم با اشرف مخلوقاتش ، اذهان وافکار جمع کثیری از اندیشه ورزان را به خود معطوف نموده . صاحبان افکار روشن واذهان پژوهنده ، سعی در تبیین کیفیت این مسأله نموده اند . جمعی هم فقط درباره ی آن به گفته ها وشنید ه ها ، بسنده نموده اندو اما عده ای بانگرش دنیابین خود ، سعی درپاک کردن صورت مسأله نموده اند و یا با درنظر گرفتن جانب انصاف ، این مسأله را به غلیان احساسات افراد روشن روان نسبت داده اندوجنبه ی ماورا ءطبیعی آن را انکار کرده اند . دراین پژوهش ، سعی در بررسی ماهیت وحی ، ازدید فیلسوفان ومتکلمین تحت عنوان نقش عقل فعال دردریافت وحی از نظر فارابی ،فخررازی وملاصدرا شده است . هدف نگارنده ازگزینش این موضوع ، برطرف کردن اشکالات و نقص های دانش اندک خود بوده است ، تامبرهن شود که این موضوع دارای چه ابعاد وگستره ای است . دراین پژوهش که نقش معرفتی عقل فعال دردریافت وحی را از دیدگاه دوفیلسوف ، فارابی و صدرالمتألهین ومتکلم زبردست ، فخررازی ، بررسی می نماییم وتلاش خواهیم کرد تااز جنبه ی فلسفی به این مسأله نظرکنیم و باتوجه به اینکه درفلسفه همیشه به دنبال تحلیل ماهوی مفاهیم هستند ، ما مبادی نظرات دوفیلسوف یعنی فارابی وصدرالمتألهین رااز جنبه فلسفی وبا توجه به تحلیل های فلسفی بررسی کرده ایم . اما برای بررسی آراء فخررازی ، درباب وحی بعنوان یک متکلم ، بیشتر ذیل صفت تکلم وضرورت ارسال رسل ، نظرات اورا جستجو نموده ایم . وبه این نتیجه می خواهیم برسیم که دریافت وحی را بعنوان مقام ومنزلتی خاص که حتما غیر از ارتباط با عقل فعال است ، وهم چنین به این مسأله پاسخ خواهیم داد که در میان فلاسفه ی مسلمان وحتی اندیشمند متکلم یعنی فخررازی ، اختلاف نظرات جدی وجودندارد .
فاطمه حسینی علایی محمد میردامادی
واژه ی «ولی » در لغت به معنای قرب و نزدیکی و عدم فاصله ی میان دو شیء آمده است معانیی از قبیل نصرت، سرپرستی، وارث، والی و.... فرع معنای اصلی این واژه می باشند . قرآن کریم، از ولایت انحصاری خدا بر جهان و انسان سخن می گوید .مجموعه ی آیات دو نوع ولایت را برای خداوند تبیین می کنند ؛ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و از آنجا که ارتباط بنده با خداوند به إذن خود او از طریق ارسال رسل و انزال کتب است خداوند با وضع قوانین نورانی انسان ها را از ظلمت به نور هدایت می کند. لازمه ی دست یابی به ولایت حق، پذیرش و اطاعت از آن است و عدم پذیرش آن، انسان را در سیطره ی ولایت باطل قرار می دهد. هدف از پذیرش ولایت حق، تعالیِ انسان تا قرب الی الله است. این ولایت آثاری ثمربخش در زندگی به جا می گذارد که محبوب حق شدن، آمرزش گناهان، رسیدن به حیات طیبه، رسیدن به آرامش و دستیابی به سعادت حقیقی از جمله آنهاست .
طاهره اله داد ناصر محمدی
چکیده مسئله اخلاق اجتماعی از مهم ترین و ریشه دارترین مسائلی است که در کتاب های آسمانی به ویژه قرآن مجید و روایات مورد توجه قرار گرفته است. از آن جا که موضوع اخلاق اجتماعی به زندگی تمام انسانها مربوط است ودر حقیقت همه موفقیت ها، محرومیت ها، سعادت ها و بدبختی های انسان به اخلاق بستگی دارد، از این رو بسیار درخور توجه و اهمیت است. دراین رساله با بررسی گسترده مصادیق اخلاق اجتماعی در قرآن و روایات توانسته ایم چهار اصل کلی و نوزده قاعده فرعی را بیان کنیم. اصل پیوند واتحاد وقواعد آن:جامعه گرایی- اخوت- تعاون - تکافل اجتماعی- مشاوره- عدم تکلف سبب جامعه انسانی سرشار از امنیت و آرامش و محبّت خدا می شود. اصل عدالت واعتدال وقواعدآن: مساوات وبرابری- نظم وانضباط- انصاف – قاعده عدم انظلام باعث توازن وبرابری واعتدال در مسائل اقتصادی ,اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی می شود. پیاده شدن اصل آراستگی وجمال وقواعدآن: حکمت وتعقل –حسن ظن وطهارت اندیشه- طهارت زبان در اجتماع سبب رسیدن به فلاح و رستگاری که نهایت درجه خواسته وسعادت انسان است می شود. اصل رحمت ومحبت (زیباترین اصل)وزیر شاخه های آن قاعده تکریم واحترام – قاعده احسان – قاعده نصیحت وخیر خواهی – قاعده صلح وسلم –قاعده رفق و مدارا – قاعده امنیت اجتماعی است. محبت و رحمت آثار فراوان اجتماعی دارد که مهم ترین آن ها عبار تند از : رضای پروردگار, صلح وصفا, صمیمیت ,بخشش و گذشت , مدارا با مردم ,آرامش اجتماع, موفقیت در زندگی, دفع بلاهای آسمانی, تحکیم پیوند انسانی , خوش آیند شدن زندگی و...است.
فاطمه سفیدگر مرضیه اخلاقی
در این رساله موضوع تساهل و تسامح در عرفان و کلام اسلامی را با روش کتابخانه ای مورد پژوهش قرار دادم. با توجه به اینکه تساهل و تسامح، کلام و عرفان نزد مکاتب و در دوره های مختلف دارای معانی متفاوتی است قبل از هرچیز و در فصل اول این واژه ها را به طور مختصر و کلی بررسی نمودیم تا مقصود این پژوهش از میان مفاهیم و برداشت های مختلف روشن تر بیان گردد. از میان متکلمان مسلمان خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان نماینده و برجسته ترین متکلم اسلامی و در عرفان، محی الدین ابن العربی به عنوان موسس عرفان نظری را انتخاب نمودم. در فصل دوم، تساهل و تسامح را در کلام خواجه از دو بعد (منش و بینش) مورد پژوهش قرار دادیم و با استناد به آثار خواجه و بررسی منابع موجود، این نتیجه بدست آمد که متکلم به التزام ماهیت علم کلام ، بینشی تساهلمندانه خواهد داشت و به سبب پایبندی به آموزه های دینی، توحیدی و اسلامی تساهلمندانه عمل خواهد کرد. که با کاوش در زندگی در زندگی و منش خواجه ما تأییـد گردیـد و همین امر یعنی رابطه ی میان علم و عمل، بینش و منش سبب ماندگاری شخصیت و اندیشه ی ایشان گردیده است. در فصل سوم، در حوزه ی عرفان، تساهل و تساهل را در بزرگترین نماینده ی عرفان نظری ( محی الدین ابن العربی) تحقیق نمودم. و به استناد اصول فکری و مبانی نظری و آثار و نوشته های محققین برجسته دریافتم که عارف بلندمرتبه ابن العربی به سبب وسعت فکر و بلندای نظر، منشی مداراگرانه دارد و دیگران را به تأسی از روش خویش و مدارای با مخالفین توصیه می نمایند. در پایان با مقایسه تساهل و تسامح کلامی و عرفانی، این نتیجه بدست آمد که منش تساهلمندانه با بینش تساهل گرایانه سنخیت دارد. هدف ما از این پژوهش، بررسی موضوع نسبتاً جدید تساهل و تسامح در تاریخ اندیشه ی اسلامی بود و این که دریابیم که: 1- نسبت و نگاه علمای اسلامی در حوزه های کلامی و عرفانی چگونه است؟ 2- آیا دیدگاه و باورهای نظری التزام عملی را به دنبال خواهد داشت؟
مهرنوش ویسمرادیان فاطمه علیپور
محور اصلی این نوشتار بررسی تطبیقی مسئله سعادت از دیدگاه دو فیلسوف مسلمان فارابی و سهروردی می باشد فارابی و سهروردی به عنوان دو اندیشمند مسلمان، سعادت را بالاترین لذت در دراز مدت می دانند و اراده به معنای اختیار ، قوه ی ناطقه ی نظری و فطرت مشترک را شرط لازم سعادت نه شرط کافی سعادت معرفی کرده اند و از نظر هر دو فیلسوف سعادت به عنوان امری مشکک بالاترین مرتبه ی قرب به خداست و همین امر موید تاثیر آنان از متون دینی می باشد. فارابی و سهروردی در بحث از سعادت براساس شناخت انسان عمل می کنند با این تفاوت که فارابی در بحث کاملا ً بر سنت مشایی قرار دارد و انسان را ظهور و بروز عقلانیت می داند حال آنکه سهروردی حکیمی اشراقی، است لذا از نظر او انسان از عالم اشراق و ایمان به عالم مادی سیر می کند و روح او که جوهر مجرد است از عالم غیب برای شناخت تفصیلی به عالم محسوس نزول کرده است و برای رهایی از عالم ماده باید به مرحله ی شهود برسد که تنها به واسطه ی سیر و سلوک و ریاضت حاصل می شود. تفاوت دیگر میان این دو فیلسوف در مورد انسان این است که انسان فارابی ، انسان اجتماعی است که برای رسیدن به سعادت به عنوان خیر مطلق با سایر اعضاء تعاون و همکاری دارد و امکان کسب فضایل و راههای رسیدن به سعادت حقیقی در مدینه ی فاضله هموار می باشد در حالی که در مدینه های غیر فاضله سعادت، غیر حقیقی یا پنداری می باشد. اما انسان سهروردی، سالک فردی است که با تزکیه و تهذیب و ترک لذات دنیوی می خواهد به مرحله ی شهود رسیده و از تعلقات مادی رهایی یافته و به مقام قرب الهی و لاهوتی برسد.
محمد خیاط زنجانی مرضیه اخلاقی
سعادت و شقاوت انسان دو مساله غایت شناسانه هستند که همه انسان ها در طی اعصار مختلف به آن توجه داشته اند . در این میان آنچه که بیش از تعریف و نتایج سعادت انسان، حائز اهمیت بوده راه رسیدن به آن می باشد؛ به همین خاطر اندیشمندان در سیر تطور اندیشه و باورهای بشری به بررسی این مهم پرداخته اند. با عنایت به اهمیت نقش و جایگاه صدر المتالهین شیرازی در تحول و تعالی، بخشی از اندیشه های اسلامی به ویژه در حوزه فلسفه، تدقیق در نظریات این حکیم بزرگ می تواند در ایجاد درک صحیحی از مساله سعادت و طریقه وصول آن نقش بسزایی ایفا نماید. وی در این خصوص معتقد است علم و عمل دو عامل اساسی در رسیدن انسان به سعادت می باشند. معنای سعادت مساوی رسیدن به لذت (ادراک ملایم با طبع) است. این سعادت گاه در دنیا محقق می گردد و گاه در سرای آخرت، که دو مرتبه دارد یکی سعادت سعدا و دیگری سعادت متوسطین. سعادت متوسطین همان تخیل مطابق با واقع انسان است و سعادت حقیقی سعدا رسیدن به مرتبه عقل فعال می باشد. این نوشتار به بررسی رابطه دو عامل "علم و عمل" در رسیدن به سعادت و شقاوت اخروی پرداخته است. ساختار این پژوهش بردو اصل مهم استوار است: الف )بررسی مفاهیم علم، عمل، سعادت، لذت و... مبتنی بر اندیشه ملاصدرا ب) تبیین رابطه علم و عمل در سعادت اخروی انسان ها
مسعود میشکار مطلق مرضیه اخلاقی
این نوشتار، پس از تعریف بُعد و تناهی در اصطلاح های گوناگون، به تقریر نظریه ی تناهی ابعاد در فلسفه ی اسلامی ـ در موضع طبیعیات و در بحث از احوال جسم ـ از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا و به بررسی استدلال های مربوط می پردازد؛ و با اشاره به کاربرد نظریه در اثبات بعضِ مسائل طبیعی و مابعدالطبیعی، کتابشناسی نظریه در آثار ایشان هم ترسیم می گردد. پژوهش با پرسش علامه حسن زاده ی آملی از قائلان تناهی ابعاد پی گرفته می شود که اگر هر اثر، نمودار دارائی مؤثر خود است، و کلمات وجودی ـ که اطوار و شئون اسمائی او هستند ـ را نهایت نباشد، پس چه چیزی موجب نیل این بزرگان به این حرف شد که مجموع عالم جسم و جسمانی نفاد یابد؟ فرجام این سلوک علمی، پژوهشگر را از طریق استدلال عقلانی و با استمداد از آیات الهی به این نکته انتقال می دهد که کلمات عالم جسمانی غیرمتناهی است، و تناهی ابعاد به تباهی است.
شبنم رجب زاده مرضیه اخلاقی
عنوان تحقیق حاضر «تکامل نفس انسان در دنیا از منظر نهج البلاغه» است که در آن سعی شده است روند رشد معنوی و تکاملی انسان از منظر مولای متقیان علی بن ابیطالب(ع) با تکیه بر شروح بررسی شود . تکامل به معنای رشد ، حرکت و شکوفایی در جهت رسیدن به غایت کمالی هر چیزی است. ساختار وجودی انسان جسمانی و روحانی است . جسم انسان بنابر تکامل تکوینی از ذرّه ای پست به انسانی بی بدیل تبدیل می شود ولی تکامل اکتسابی آن چیزی است که باخواست، اراده و تلاش انسان محقّق می گردد و از آنجا که انسان موجودی است مُلکی وملکوتی _ علوی وسفلی ، روند حرکت او نیز دو قوس نزولی و صعودی دارد. باتوجه به عنوان این پژوهش ، تنها به بیان سیرصعودی و حرکت کمالی انسان از منظرامیرمومنان علی(ع) می پردازیم. ایشان علاوه بربیان نقش هدایتی انبیاء و دیگرهادیان الهی، رهنمودهای نغز بسیاری درباره ی بهترین شیوه ی زندگانی بشر ارائه می دهند. از دیدگاه علی بن ابیطالب(ع) کمال و حرکت به سوی قوس صعودی ، وکسب کمالات، حرکت وتلاش در جهت خودشناسی و خودسازی است چنانچه حضرت دراین باره فرمودند : «وَ کَفَی بالمَرءِ جَهلاً اِلّا یعرِفُ قَدرَه»(خطبه 15) در نادانی شخص همین بس که قدر خود را نشناسد. از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی است ، سیرتکاملی او در بسترجامعه صورت می پذیرد و تمام ارتباطات او متشکل از عوامل و موانع موثر درشخصیت اوست . همه این ارتباطات را می توان به چهار گروه تقسیم کرد : 1_ ارتباط انسان با خداوند 2 _ ارتباط انسان با خود 3 _ ارتباط انسان با دیگران 4 _ ارتباط انسان با طبیعت سیر انسان با شناخت و انجام وظایف و حقوقی که در هر بخش برعهده دارد، می تواند از طریق کسب هدایت و حرکت در راه صحیح الهی به تکامل واقعی نایل آید .
لیلا علی گو مرضیه اخلاقی
سوالی که سالها ذهنم را به خود مشغول نموده بود این بود که "قلب سلیم" چیست؟ که تنها راه سعادت انسان آن است که با قلب سلیم به محضر حضرت حق حاضر شود. این سوال و سوالهای بسیار دیگری ازجمله ، چیستی قلب و ویژگیهای آن ؟ جایگاه قلب در هندسه وجودی انسان و در نظام هستی ؟ نقش قلب در حصول معرفت و رابطه ی آن با عقل ؟ نقش قلب در طی مراحل سیر و سلوک ؟ نقش قلب در حیات و ممات انسان و سعادت و شقاوت او ؟ و ... انگیزه ای بود تا در جستجوی پاسخهای آنها به این تحقیق بپردازم . اما دلیل انتخاب آراء و نظرات صدرالمتألهین در این تحقیق آن بود که ایشان بعنوان حکیمی متأله و بلکه حکیمی در صدر حکماء الهی و بنیانگذار حکمت متعالیه، از برهان در کنار عرفان و شهود و در رأس اینها از قرآن و سنت حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت علیهم السلام بهره گرفته اند . در ابتدای کار لازم بود تمام آثار صدرا مورد بررسی قرار گیرد. نرم افزار کتابخانه حکمت اسلامی و جامع التفاسیر در این مرحله کمک بسیار خوبی برای جستجوی کلید واژه های این تحقیق بود. اما برخی از آثار ایشان از جمله شرح اصول کافی در این نرم افزارها ثبت نشده و اغلب آثار هم به زبان عربی بودند. بنابراین لازم بود به ترجمه ی آثار ایشان هم مراجعه نمایم و یا شخصا به ترجمه مطالب استخراج شده بپردازم . این کار با دقت و حوصله ی بسیار انجام شد. سپس هر بخش از مطالب استخراج شده با دقت مورد مطالعه قرار گرفت و در نهایت مطالب در چهار فصل کلی گردآمد : قلب از منظر وجود شناسی، قلب از منظر معرفت شناسی، قلب از منظر فرجام شناسی و قلب از منظر تربیتی و اخلاق. با مطالعه این تحقیق درمی یابیم که منظور از قلب حقیقی، همان مرتبه ی نفس ناطقه انسانی و از مراتب عالیه وجود انسان است . قلب صنوبری نخستین عضوی از بدن است که شکل می گیرد، اما قلب معنوی پس از صیرورت نفس و طی مراحل کمال شکل می گیرد . قلب در رأس ابزار و قوای شهودی و بلکه رئیس همه حواس و قوا در انسان است و راه دستیابی به معارف حقه ی الهیه نیز تنها از طریق آن میسر است . اگر نفس ناطقه انسان که در ابتدای زندگی او بالقوه است در طی مراحل زندگی او به فعلیت برسد موجب سعادت انسان است که به فعلیت رسیدن آن منوط به معارفی است که آنرا شکل می دهد و اگر به فعلیت نرسد و در همان مرحله نفس حیوانی باقی بماند موجب شقاوت انسان و بازماندن از قرب حضرت ربوبی خواهد بود .
افتخارالسادات حاجی میراسماعیلی اسماعیل بنی اردلان
چکیده ندارد.
مهدی خجسته صفا روح الله عالمی
چکیده ندارد.
لیلی خیدانی مرضیه اخلاقی
چکیده ندارد.
لیلا نیک نفس دهقانی مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده ندارد.
زینب درویشی مرضیه صادقی
چکیده ندارد.
مرضیه آهنگرانی مهدی دشتی
چکیده ندارد.
محمدمهدی خالقی مرضیه اخلاقی
چکیده ندارد.
اکرم رحیمی مرضیه اخلاقی
چکیده ندارد.
منظر هاشمی آشتیانی مهدی زمانی
چکیده ندارد.
عصمت ربیعی فرادنبه علیرضا اژدر
چکیده ندارد.
مریم رستمیان مرضیه اخلاقی
چکیده ندارد.
مهشید پیام عبدالحسین خسروپناه
چکیده ندارد.