نام پژوهشگر: ربابه دل آذر
مرضیه عفتی دیوشلی موسی کافی ماسوله
هدف: وابستگان به مواد دچار مشکلات جسم، روانی و اجتماعی زیادی شده و این مشکلات ممکن است باعث اختلال در روند کیفیت زندگی آنان گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی در وابستگان به مواد صورت گرفت. روش: در قالب یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی 150 نفر از وابستگان به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد رشت به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از فرم 28 سوالی پرسشنامه ی سلامت عمومی(28-ghq) و پرسشنامه ی کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت(whoqol-bref) گردآوری و با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافته ها نشان داد که بین کیفیت زندگی و سلامت روان وابستگان به مواد ارتباط معناداری وجود دارد(01/0>p). نتایج رگرسیون همزمان مولفه های کیفیت زندگی بر مولفه های سلامت روان نشان داد که بسیاری از حیطه های کیفیت زندگی با سلامت روان همبستگی معنی داری دارد. حیطه ی سلامت روان کیفیت زندگی با 3 حیطه ی اضطراب، بدکنشی اجتماعی و افسردگی همبستگی معنادار نشان داد (01/0>p). همچنین حیطه ی سلامت جسمانی کیفیت زندگی با حیطه ی جسمانی سازی سلامت روان همبستگی معنادار نشان داد(01/0>p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، چنین به نظر می رسد که می توان با بهبود کیفیت زندگی، سلامت روانی وابستگان به مواد را افزایش داد.
فاطمه پوراقارودبرده سید موسی کافی
مقدمه: کنش های اجرایی یک مفهوم کلی است که به فرایند ذهن و توانایی کنترل جسم، شناخت و هیجان برای هدایت رفتار معطوف به هدف اشاره می کند، و عموماً شامل برنامه ریزی، حافظه کاری، کنترل تکانه، انعطاف پذیری می باشد. نتایج پژوهش های متعدد حاکی از نقص کودکان مبتلا به اختلال های رشدی از جمله اختلال طیف اوتیسم و عقب ماندگی ذهنی در کنش های اجرایی می باشد. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه کنش های اجرایی در کودکان اختلال طیف اوتیسم کنش بالا، عقب مانده ذهنی و عادی بود. روش: این پژوهش از نوع پس رویدادی است، که در آن تعداد 15 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، 15 کودک عقب مانده ذهنی و 15 کودک عادی با استفاده از شیوه نمونه گیری آسان(در دسترس) انتخاب ، و در مولفه های عصب روان شناختی توجه انتخابی، انعطاف پذیری ذهن، حافظه کاری و نگه داشت توجه توسط آزمون های عصب – روان شناختی(استروپ، کارت های ویسکانسین، فراخنای ارقام و عملکرد مداوم) مقایسه شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده های مورد بررسی از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی(تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd و روش غیر پارامتریک کروسکال والیس) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که در تمامی مولفه های مورد بررسی بین سه گروه پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی lsd حاکی از وجود عملکرد ضعیف تر کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و عادی در کنش های توجه انتخابی، انعطاف پذیری ذهنی، حافظه کاری و نگه داشت توجه بود. نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان استنباط کرد که با وجود همبودی هایی که بین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و عقب مانده های ذهنی وجود دارد، کودکان عقب مانده ذهنی آسیب های کلی تری در این کنش ها نشان می دهند و حتی در مواردی که تفاوت بین دو گروه عقب مانده ذهنی و اختلال طیف اوتیسم معنادار نبوده باز مقایسه میانگین ها حاکی از ضعف کودکان عقب مانده ذهنی بود. کلید واژه ها: اوتیسم، عقب مانده ذهنی، کنش های اجرایی