نام پژوهشگر: خلیل خیام باشی
سمیه نوری غلامعلی قاسمی
مقدمه: کمردرد مزمن یک شرایط ماندگار ناتوانی با هزینه های بالای مراقبت های سلامتی، اقتصادی و اجتماعی است . با توجه به تنوع شیوه های درمانی، هنوز توافق نظر درباره ی موثرترین روش درمانی وجود ندارد. در طول دهه اخیر محققین زیادی از حرکت درمانی جهت کنترل و پیشگیری از کمردرد حمایت نموده اند زیرا پتانسیل درمانی برای رهایی از درد و بهبود عملکرد را دارد. از طرفی روش های درمانی رایج برای کمر درد موثر و کارآمد نیست. هدف از انجام این پژوهش مقایسه برنامه حرکت درمانی منتخب، درمان با نگرش خود درمانی با استفاده از کتاب آموزشی درمان کمر درد و درمان های رایج (فیزیوتراپی) می باشد. روش: 42بیماران مبتلا به کمردرد مزمن مورد مطالعه در این تحقیق از میان مراجعین به کلینیک فیزیوتراپی بیمارستان الزهرا اصفهان انتخاب گردیدند. بیماران با دامنه سنی (55-20 سال) و مدت کمردرد بیش از سه ماه وارد مطالعه شدند که پس از اخذ رضایت نامه کتبی، در 3 گروه حرکت درمانی (مرد=7 زن=10)، خود درمانی بوسیله کتاب کمر (مرد=5 زن=7) و گروه درمان های رایج (مرد=7 زن=6) قرار گرفتند. گروه حرکت درمانی با تشخیص پزشک 6 هفته تمرینات منتخب فلکسوری، اکتنسوری و تمرینات ثبات کمر را دریافت کردند، گروه خود درمانی ملزم به خواندن کتاب آموزشی درمان کمردرد و رعایت مفاد آن طی شش هفته گردیدند و گروه درمان های رایج تحت یک دوره درمان فیزیوتراپی قرار گرفتند. میزان درد، ناتوانی، سلامت عمومی، دیدگاه های اجتنابی ناشی از درد، قدرت عضلات کمر، استقامت عضلات کمر، قدرت و استقامت عضلات خم کننده تنه و فلکشن جانبی تنه بیماران در پیش آزمون و پس آزمون، به ترتیب بوسیله شاخص درد وس و پرسشنامه اوسوستری، سلامت عمومی، دیدگاه اجتنابی ناشی از درد، آزمون خیز تنه، آزمون ایتو و فاصله انگشت میانی تا زمین اندازه گیری شد. جهت تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل کوواریانس با کووریت (هم متغیر) نتایج پیش آزمون و آزمون کمترین اختلاف معنادار در سطح معناداری ?=0.05 استفاده شد. نتایج: تحلیل نتایج در مردان اختلاف معناداری را بین میزان درد)16/0= ,(pناتوانی)002/0 (p=و قدرت عضلات پشت)02/0(p= بیماران سه گروه نشان داد. نتایج آزمون تعقیبی برای مردان نشان داد که میانگین شاخص درد در گروه تمرین به طور معناداری کمتر از گروه کتاب کمر)005/0(p= میانگین شاخص ناتوانی گروه تمرین به طور معناداری کمتر از گروه کتاب کمر )001/0(p=و درمان های رایج)008/0(p= و میانگین شاخص قدرت عضلات کمر گروه تمرین به طور معناداری بیشتر از گروه کتاب کمر )008/0(p=بوده است. تحلیل نتایج در زنان اختلاف معناداری را بین میزان درد )05/0(p= و ناتوانی )03/0(p= بیماران سه گروه نشان داد. نتایج آزمون تعقیبی برای زنان نشان داد که میانگین شاخص درد در گروه تمرین و درمان های رایج به طور معناداری کمتر از گروه کتاب کمر )003/0(p= و میانگین شاخص ناتوانی گروه تمرین به طور معناداری کمتر از گروه کتاب کمر )01/0(p=بوده است. سایر متغیرهای مورد مطالعه اختلاف معناداری را بین مردان و زنان سه گروه نشان نداد )05/0(p>. بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که حرکت درمانی در مقایسه با دو روش دیگر درمانی، روشی موثرتر محسوب می شود. بنابراین به نظر می رسد انجام حرکات درمانی در قالب پروتکل های تمرینی معتبر علمی به بیماران مبتلا به کمردرد مزمن توصیه شود. کلید واژه ها: کمردرد مزمن، تمرین درمانی،کتاب کمر.
زینب محمدخانی خلیل خیام باشی
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران بر بیماران زن مبتلا به سندرم درد کشککی رانی می باشد. فرض بر این است که عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران با کنترل چرخش داخلی و اداکشن ران و کاهش زاویه q نقش مهمی در قرار گرفتن کشکک در مسیر مناسب خود ایفا می کنند و از این طریق تماس کشکک با سطوح مفصلی را کاهش می دهند. در این مطالعه 30 بیمار زن (سن 62/6±8/30، قد 19/5± 35/159، وزن 06/10±95/61) مبتلا به سندرم درد کشککی رانی که برای درمان به ساختمان پزشکان ثامن شهر قم مراجعه کرده بودند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی تجربی و کنترل قرار داده شدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته، هفته ای سه جلسه و هر جلسه نیم ساعت تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران را انجام دادند، و گروه کنترل نیز در مدت زمان مشابه، تحت دارودرمانی قرار گرفتند. از آزمودنی ها قبل و بعد از سپری کردن دوره درمانی آزمون بعمل آمد. متغیر های درد و ناتوانی به ترتیب توسط شاخص اندازه گیری میزان درد (vas) و پرسشنامه ناتوانی عملکردی womac و قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران توسط دینامومتر دستی اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس برای اندازه های تکرار شده در سطح 05/0= ? استفاده گردید. نتایج نشان داد که پس از 8 هفته درمان، میانگین شاخص درد درگروه تجربی نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل کاهش معناداری نشان داد (001/0p<)، میانگین شاخص ناتوانی گروه تجربی نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل کاهش معناداری نشان داد (001/0p<)، میانگین قدرت عضلات ابداکتور ران گروه تجربی نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل افزایش معناداری نشان داد (001/0p<) و میانگین قدرت عضلات چرخاننده خارجی ران گروه تجربی نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل افزایش معناداری نشان داد (001/0>p) بنابراین در تمامی متغیرهای مورد مطالعه تفاوت بین دو گروه به نفع گروه تجربی این تحقیق معنادار بود. با توجه به یافته های این پژوهش، می-توان نتیجه گرفت که تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران برای بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی رانی مفید بوده و باعث کاهش درد و بهبود عملکرد مبتلایان به سندرم درد کشککی رانی می شود. بنابر این، این تحقیق از کاربرد تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران برای بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی رانی حمایت می کند.
جواد بهارلویی خلیل خیام باشی
هدف: هدف این پژوهش بررسی تاثیر همزمان بی حسی موضعی و فعالیت بدنی بر حس عمقی زانو در افراد سالم جوان می باشد.60 دانشجوی رشته ی تربیت بدنی (سن 6/3±1/22سال، قد 4/5±4/177 سانتی متر، وزن 6/10 ±7/70 کیلوگرم) از دانشجویان مرد دانشگاه اصفهان در این پژوهش شرکت کردند. هیچ یک از نمونه ها سابقه آسیب ارتوپدی در مفصل زانو و مچ پا نداشتند و بصورت تصادفی در چهار گروه قرار گرفتند. در گروه اول بی حسی موضعی در اطراف مفصل زانو بکار گرفته شد، گروه دوم 10 دقیقه دوی زیر بیشینه بروی تردمیل با سرعت 8 کیلومتر در ساعت انجام دادند، در گروه سوم از ترکیب بی حسی موضعی و 10 دقیقه دوی زیر بیشینه استفاده شد و گروه چهارم بعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. از همه ی نمونه ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد. حس عمقی به روش بازسازی زاویه فعال و غیر فعال توسط دستگاه دینامومتر ایزوکینتیک بایودکس سیستم 3 و نیز حداکثر گشتاور همسترینگ و چهارسر توسط همین دستگاه اندازه گیری شد. از تی وابسته و تحلیل واریانس برای تجزیه وتحلیل داده استفاده شد. یافته های پژوهش: هیچ تفاوت معناداری در حس عمقی زانو، تعادل ایستا ، حداکثر گشتاور همسترینگ و چهارسر بعد از بکار گیری بی حسی موضعی مشاهده نشد(05/0p>). بعد از 10 دقیقه دویدن زیر بیشینه حس عمقی زانو بهبود یافت، در حالی که تعادل کاهش یافت (05/0p<) و هیچ تفاوت معناداری در حداکثر گشتاور همسترینگ و چهارسر مشاهده نشد (05/0p>). بعد از بکار گیری همزمان بی حسی موضعی و 10 دقیقه دویدن زیر بیشینه حس عمقی بهبود یافت و تعادل بصورت معناداری کاهش یافت (05/0p<) و تفاوت معناداری در حداکثر گشتاور همسترینگ و چهارسر مشاهده نشد (05/0p>). تفاوت معناداری بین پیش آزمون و پس آزمون در حس عمقی، تعادل ایستا و حداکثر گشتاور همسترینگ و چهارسر در گروه کنترل دیده نشد (05/0p>). بحث و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بی حسی موضعی تاثیری بر حس عمقی زانو، تعادل ایستا و حداکثر گشتاور همسترینگ و چهار سر ندارد. 10 دقیقه دویدن زیربیشینه حس عمقی زانو را بهبود بخشید اما سبب کاهش تعادل ایستا شد که احتمالاً ناشی از خستگی عضلات ساق و مچ پا می باشد.
مصطفی موسوی خلیل خیام باشی
چکیده: هدف از مطالعه حاضر مقایسه تاثیرات کینزیوتیپ و تمرین قدرتی بر درد و قدرت عضلات چهارسرران در افراد مبتلا به سندرم درد کشککی رانی می باشد. در این مطالعه 31 بیمار مرد (سن1 25 سال، قد 15/6 173.6سانتیمتر، وزن 1/7 25/71 کیلوگرم) مبتلا به سندرم درد کشککی رانی از دانشجویان دانشگاه اصفهان به عنوان نمونه انتخاب و در سه گروه کینزیوتیپ، تمرین، کینزیوتیپ- تمرین قرار داده شدند.گروه ها به مدت 6 هفته تحت درمان قرار گرفتند. از آزمودنی ها قبل وبعد از سپری کردن دوره درمانی آزمون بعمل آمد. متغیر های درد، قدرت ایزوکینتیکی عضلات باز کننده زانو به ترتیب توسط شاخص مقیاس دیداری درد و دستگاه دینامومتر بایودکس اندازه گیری شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس برای اندازه های تکرار شده در سطح05/0=? استفاده گردید. نتایج نشان داد که پس6 هفته درمان، میانگین شاخص درد در گروه کینزیوتیپ و کینزیوتیپ- تمرین نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری نشان داد (p< 0/05 )، و میانگین حداکثر گشتاور عضله چهارسررانی فقط درگروه کینزیوتیپ- تمرین نسبت به پیش آزمون افزایش معناداری را نشان داد (p<0/05). باتوجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که احتمالا کینزیوتیپ باعث افزایش سطح تماس بین کشکک با ناودان استتخوان ران شده و فشار را کاهش داده، در نتیجه درد کاهش یافته است.
مهدی حیدری مزرعه آخوند نادر رهنما
چکیده یکی از مهمترین عواملی که می تواند تراکم مواد معدنی استخوان را افزایش دهد، فعالیت بدنی و ورزش می باشد. هدف از این تحقیق مقایسه تراکم مواد معدنی استخوان پرش کنندگان طول، سه گام و ارتفاع و ارتباط آن با توان بی هوازی و آسیب های ورزشی آنها بود. تعداد 30 نفر دو و میدانی کار مرد نخبه ماده های پرش طول، سه گام و ارتفاع (سن 52/3±3/21 سال، وزن 01/6±9/69 کیلوگرم و قد 6/0±82/1 متر) که حداقل دارای سه سال سابقه تمرینات منظم در رشته دو و میدانی و حضور در مسابقات لیگ کشور را داشتند در این تحقیق شرکت کردند. تراکم مواد معدنی استخوان ناحیه گردن و تروکانتر پای جهش و راهنما و همچنین مهره های اول تا چهارم کمری توسط دستگاه سنجش تراکم استخوان اندازه گیری شد. علاوه بر این از نمونه ها تست پرش عمودی بصورت جفت (سارجنت) و پرش عمودی با پای جهش و راهنما بعمل آمد. از فرمول لوییز برای تبدیل مقدار پرش سارجنت به توان بی هوازی استفاده شد. اطلاعات مربوط به آسیب نمونه ها با استفاده از فرم گزارش آسیب جمع آوری شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش (3/1252 میلی گرم بر سانتیمتر مربع) پرش کنندگان بطور معناداری بیشتر از پای راهنمای (2/1236) آنها بود (05/0>p). میانگین تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش و ناحیه کمری در گروه پرش طول بیشتر از پرش کنندگان ارتفاع و سه گام بود، اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0<p). میانگین تراکم مواد معدنی استخوان پای راهنما در گروه پرش سه گام بیشتر از دو گروه دیگر بود، این تفاوت نیز از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0<p). بین تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش و میزان پرش عمودی با پای جهش و همچنین بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن و میزان پرش سارجنت در پرش کنندگان، همبستگی معناداری مشاهده نشد، اما بین تراکم مواد معدنی استخوان پای راهنما و میزان پرش عمودی با پای راهنما، همبستگی معناداری مشاهده شد (05/0>p). علاوه بر این بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن و توان بی هوازی پرش کنندگان، همبستگی معناداری مشاهده شد (05/0>p). در خصوص آسیب ها، بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن پرش کنندگان و تعداد آسیبهای استخوانی، لیگامنتی و عضلانی- تاندونی آنها، همبستگی معناداری مشاهده نشد (05/0<p). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که بیشتر بودن تراکم مواد معدنی استخوان در پای جهش پرش کنندگان ممکن است به دلیل فشار بیشتری باشد که در حرکاتی مانند پرش، فرود و تحمل وزن، بر روی پای جهش آنها وارد می شود. علاوه بر این با استفاده از توان بی هوازی پرش کنندگان می توان میزان تراکم مواد معدنی استخوان آنها را پیش بینی نمود.
مهدی اعراب خلیل خیام باشی
چکیده هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر تمرینات کششی عضلات پلانتارفلکسور با تمرینات همزمان کششی عضلات پلانتار فلکسور و قدرتی عضله پهن مایل داخلی بر سندرم درد کشککی رانی می باشد. در این تحقیق 32 نفر از زنان (سن:3.48± 38.4، وزن: 2.89±70.5) مبتلا به سندرم درد کشککی رانی در دو گروه تجربی و یک گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند و تمرینات مورد نظر محقق را به مدت 8 هفته روزانه انجام و در پایان نتایج حاصل از اندازه گیری متغیرهای زاویه عضله چهارسر (qangle)، دامنه حرکت دورسی فلکشن، دامنه حرکت اکستنشن زانو و پرسشنامه درد و عملکرد womac در پیش و پس آزمون با یکدیگر مقایسه شدند. در این تحقیق گروه اول تجربی علاوه بر درمان های معمول تجویز شده از سوی پزشک تمرینات همزمان کششی قدرتی که همزمان با کشش عضلات پلانتار فلکسور موجب تقویت عضله پهن مایل داخلی (vmo) نیز می گردید را انجام دادند. گروه دوم تجربی تمرینات کششی عضلات پلانتار فلکسور را علاوه بر درمان های معمول انجام وگروه کنترل تنها درمان های معمول پزشکی را انجام دادند. در نهایت داده های جمع آوری شده از طریق تحلیل واریانس برای اندازه های تکرارشده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نمره womac در هر سه گروه به طور معناداری کاهش یافت، این تغییرات در گروه اول تجربی بیشتر و در گروه کنترل کمتر بود. دامنه حرکت دورسی فلکشن به جز گروه کنترل در دو گروه دیگر افزایش یافت، این افزایش در گروه دوم تجربی بیشتر از گروه اول تجربی بود. زاویه عضله چهارسر در هر سه گروه به صورت یکسان کاهش یافت. دامنه حرکت اکستنشن زانو در هر سه گروه افزایش یافت، گروه اول تجربی بیشترین و گروه کنترل کمترین افزایش را در این زاویه تجربه کردند. نتایج تحقیق حاضر نشان داد تمرینات همزمان کششی عضلات پلانتار فلکسور و قدرتی عضله پهن مایل داخلی در بهبود سندرم درد کشککی رانی دارای مزیت است. بر اساس این نتایج توصیه می شود تمرینات همزمان کششی عضلات پلانتار فلکسور و قدرتی عضله پهن مایل داخلی به برنامه درمانی این بیماران افزوده شود. کلیدواژه ها: سندرم درد کشککی رانی، تمرینات کششی، عضلات پلانتار فلکسور، تمرینات همزمان کششی عضلات پلانتار فلکسور و قدرتی عضله پهن مایل داخلی
بیان حیدریان نادر رهنما
در طی 30 سال گذشته دراگون بوت به عنوان ورزشی در آسیا به سرعت گسترش پیدا کرده است و به عنوان یک رشته ورزشی محبوب در سطح بین المللی به شمار می رود. امروزه مسابقات دراگون بوت در میان ورزش های تیمی آبی بیشترین رشد را داشته است. کاربرد ورزش برای حفظ سلامتی استخوان در طول زندگی و جلوگیری از مشکلات ناشی از پوکی استخوان گرایش تحقیقات را به طور قابل ملاحظه ای به خود جلب کرده است. مطالعات متعددی نشان داده است که ورزش های قدرتی و از نوع برخوردی در بالا بردن توده استخوانی نقش قابل ملاحظه ای دارند. هدف از این پژوهش ارزیابی دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد دست برتر و غیر برتر ورزشکاران نخبه و همچنین مقایسه دانسیته مواد معدنی استخوانی ورزشکاران دراگون بوت با غیر ورزشکاران بود. دانسیته مواد معدنی استخوان هر دو ساعد 19 ورزشکار زن نخبه دراگون بوت (میانگین± انحراف معیار، سن 48/2 ± 23 سال، قد 05/6 ±165 سانتی متر، وزن 54/6 ± 57 کیلوگرم) و 19 نفر از افراد سالم غیر ورزشکار (سن 78/1 ± 25 سال، قد 82/5±160 سانتی متر، وزن 83/5 ± 53 کیلوگرم) با استفاده از روش جذب دو فوتونی_دو انرژی اشعه ایکس (dexa) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تی استیودنت مورد تجزیه تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که دانسیته مواد معدنی استخوان کل ورزشکاران دراگون بوت (00/61± 4/937 میلی گرم بر سانتی متر مربع ) به طور معناداری بیشتر از غیر ورزشکاران (2/75±4/885 میلی گرم بر سانتی متر مربع) بود (05/0 p<و 34/2 t=). دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد هر دو دست برتر (22/2t= ) و غیر برتر (96/2t= ) ورزشکاران به طور معناداری بیشتر از غیر ورزشکاران بود. اگرچه دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد سمت برتر ورزشکاران (6/1035) بیشتر از سمت غیر برتر آنها بود(4/1033) اما از لحاظ آماری اختلاف معنادار نبود (05/0p> و 22/0t=) در غیر ورزشکاران نیز دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد دست برتر آنها (0/990) هم به طور غیر معناداری بالاتر از دست غیر برتر آنها (4/976) بود (05/0 p> و 06/1 t=). از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که مشارکت در ورزش دراگون بوت موجب افزایش دانسیته مواد معدنی استخوان می شود که ممکن است دلیلی برای شرکت افراد جوان در این رشته ورزشی برای جلوگیری از بروز پوکی استخوان در زندگی آینده یاشد. علاوه بر این به نظر می رسد که تمرینات دراگون بوت به صورت منظم و طولانی مدت به وجود اختلاف دو طرفه معنادار در دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد منجر نخواهد شد. واژه های کلیدی: دانسیته مواد معدنی استخوان، ورزشکار نخبه، دراگون بوت، دست برتر.
سعید افتخاری خلیل خیام باشی
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات قدرتی و پلایومتریک بر حس موقعیت مفصل زانو بود. بدین منظور تعداد 45 نفر از دانشجویان پسر دانشگاه اصفهان بامیانگین سنی (2/17±21/7) سال، وزن (7/98±69/6) کیلوگرم و قد (5/38±177/2) سانتیمتر به صورت در دسترس انتخاب و پس از پر نمودن فرم رضایت نامه در این تحقیق نیمه تجربی شرکت نمودند. نمونه ها به صورت تصادفی درسه گروه قدرتی (15n=)، پلایومتریک (15n=) و گروه کنترل (15n=) تقسیم شدند. حس موقعیت مفصل توسط دستگاه دینامومتر ایزوکینتیک بایودکس سیستم 3 در سه زاویه30، 45 و 60 درجه در مفصل زانوی برتر اندازه گیری شد. برای تحلیل داده هااز تحلیل واریانس یک طرفه استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که تمرینات قدرتی تنها در زاویه ابتدایی فلکشن زانو به پیشرفت حس موقعیت مفصل در حالت غیرفعال منجر گشت. درحالی که تأثیر معناداری در حالت فعال نداشت. در مورد تمرینات پلایومتریک این تمرینات در زاویه ابتدایی فلکشن زانو به پیشرفت حس موقعیت فعال مفصل و همچنین در زاویه ابتدایی و انتهایی فلکشن زانو به بهبود حس موقعیت غیرفعال مفصل منجر گشت. در مقایسه بین دو پروتکل تمرینی، گروه تمرینات پلایومتریک در زاویه انتهایی فلکشن زانو(حالت غیرفعال)پیشرفت معنادارتری داشتند( 05/0 p<).
مصطفی یوسف زاده خلیل خیام باشی
مقدمه: جهت اجرای موثرتر مهارت های ورزشی، پیشگیری از آسیب واحد تاندونی- عضلانی، و درمان صحیح آگاهی از روش-های مختلف کششی و بکارگیری موثرترین و راحت ترین آنها جهت ایجاد انعطاف پذیری امری بدیهی است. در این تحقیق، اثرات کوتاه مدت و ماندگاری سه روش کشش pnf، ایستا، و پویا بر انعطاف عضلات همسترینگ دانش آموزان پسر مطالعه شد. روش مطالعه: مطالعه نیمه تجربی و دارای پیش و سه پس آزمون بود. نمونه گیری از نوع خوشه ای در دسترس و مشتمل بر 168 پسر دبیرستانی سالم بود(سن 0.07± 15.7 ، قد 0.56± 171.2 ، وزن 1.14± 63.9). گروه های تحقیق شامل چهار گروه از این قرار بود: گروه pnf 42نفر (سن 0.16± 15.8، قد 1.06± 171.9 ، وزن1.82± 63.9)، گروه ایستا 43 نفر (سن 0.08± 15.6، قد 1.19± 168.1 ، وزن 1.67± 58.1)، گروه پویا41 نفر (سن 0.09± 16.2 ، قد 1.11± 173.8 ، وزن 2.88± 71.4)، و گروه کنترل 42 نفر (سن 0.12± 15.1، قد 0.98± 171.0، وزن2.19± 62.6 ). گروه های تحقیق به مدت سه روز در تحقیق شرکت نمودند. از گروه های تمرینی پس از یک جلسه کشش سه پس-آزمون به عمل آمد. یافته ها: تحلیل واریانس برای داده های تکراری نشان داد که انعطاف عضلات همسترینگ گروه های تحقیق دارای تعامل است. به این معنا که انعطاف عضلات همسترینگ در گروه های تمرینی به طور معناداری پیشرفت داشتند، اما در گروه شاهد بدون تغییر ماندند (05/0?p). همچنین آزمون توکی نشان داد که تاثیر کوتاه مدت و ماندگاری این تاثیر در اثر دو روش کششpnf وایستا همسان و معنادار هستند(05/0?p). در حالی که ماندگاری تغییرات کوتاه مدت انعطاف عضلات همسترینگ در گروه پویا پس از گذشت 24 ساعت ماندگار نبود (0.876 p=). نتیجه گیری: طبق یافته های پژوهش، اثر کوتاه مدت کشش در هر سه گروه تمرینی با گروه کنترل اختلاف معنا دار داشت. و در ماندگاری کشش، کششpnf وایستا دارای اخلاف معنا داری نسبت به کشش پویا داشتند. در مجموع کششpnf وایستا کارآمدتر از کشش پویا می باشند.
علیرضا فلاح خلیل خیام باشی
هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثر بخشی تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران نسبت به تمرینات تقویتی عضله چهار سر رانی بخصوص سر پهن داخلی بر سندرم درد کشککی رانی می باشد. در تقویت عضلات چرخاننده خارجی و ابداکتور ران فرض بر این است که تقویت این عضلات با کنترل چرخش داخلی و اداکشن ران و در نتیجه کاهش زاویه q کشکک را در مسیر مناسب خود قرار می دهند و در مورد تقویت عضله چهار سر رانی بخصوص سر پهن داخلی فرض براین است که تقویت این عضله مانع از جابجایی خارجی کشکک می شود و در هر دو مورد تماس کشکک با سطوح مفصلی کاهش می یابد. در این مطالعه 26 بیمار زن با دامنه سنی (43 – 16 سال) مبتلا به سندرم درد کشککی رانی که برای درمان به مراکز فیزیوتراپی مراجعه کرده بودند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی یک (تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران) و گروه دو (تقویت عضله چهار سر رانی) قرار داده شدند. هر دو گروه به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه نیم ساعت تمرینات تقویتی عضلات مدنظر را انجام دادند. از آزمودنی ها قبل و بعداز سپری کردن دوره درمانی آزمون بعمل آمد. متغیرهای درد، ناتوانی حرکتی و قدرت ایزومتریک عضلات مدنظر هر گروه به ترتیب توسط شاخص اندازه گیری میزان درد (vas)، پرسشنامه ناتوانی عملکردی womac و دینامومتر دستی power track ii ساخت آمریکا اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس (mixed- design anova) استفاده شد. هر دو گروه تفاوت معنی داری را قبل و بعدا ز مداخله، در مقیاس درد vas ، مقیاس عملکرد womac و قدرت عضلات دور کننده و چرخاننده خارجی در گروه یک و چهار سر رانی در گروه دو نشان دادند (p مقایسه داده های بین دو گروه در مقیاس درد vas ومقیاس عملکرد womac تفاوت معنی داری را در قبل و پس از دوره تمرین نشان ندادند (p. با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که پس از 8 هفته تمرین درمانی در هر دو گروه شاخص درد و عملکرد بهبود پیدا کرده و قدرت عضلات هم افزایش پیدا کرده بنابراین با تقویت عضلات زانو و ران می توان در کاهش درد و بهبودعملکرد بیماران سندرم درد کشککی رانی موثرتر عمل کرد.
ملیحه اژنگ خلیل خیام باشی
هدف از تحقیق حاضر مقایسه تاثیر تمرینات اصلاحی و تمرین با استفاده از فیزیوبال در اصلاح عارضه کایفوزیس پشتی و متعاقب آن بهبود ظرفیت حیاتی در دانش آموزان دختر بوده است. روش شناسی: تعداد44 نفر از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی که دچار کایفوزیس پشتی بودند، بصورت تصادفی جهت انجام پژوهش انتخاب شدند. آزمودنی ها بر حسب میزان انحنای پشتی در سه گروه همتا سازی شدند. گروه تجربی یک (15 نفر) که تمرینات اصلاحی را با استفاده از فیزیوبال انجام دادند، گروه تجربی دو (14 نفر) که تمرینات اصلاحی را بدون استفاده از فیزیوبال و به روش متداول انجام دادند ودر گروه کنترل (15 نفر) هیچگونه برنامه تمرینی اعمال نشد. تمرینات به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه انجام گرفت و پس از پایان 36 جلسه تمرین از کلیه آزمودنی ها پس آزمون گرفته شد. داده ها با استفاده از خط کش منعطف و اسپیرومتر دیجیتالی جمع آوری شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس ها نشان داد در پس آزمون بین میزان انحنای پشتی و ظرفیت حیاتی آزمودنی ها در گروه های تجربی با گروه کنترل رابطه معنی دار وجود دارد، ولی بین گروه تجربی یک با گروه تجربی دو در پس آزمون اختلاف معنی داری مشاهده نشد، نتایج بدست آمده نشان داد تدوین و اجرای تمرینات اصلاحی با استفاده از فیزیوبال و هم بدون استفاده از فیزیوبال می تواند در اصلاح و بهبود عارضه کایفوزیس پشتی و افزایش ظرفیت حیاتی دانش آموزان دختر،موثر باشد.
سمیه براتی خلیل خیام باشی
زانو به دلیل تحمل وزن بدن در معرض مستقیم ضربه قرار دارد و به این دلیل بیشترین شیوع استئوآرتریت را به خود اختصاص داده است. تقویت ثبات مرکزی به عنوان یک روش برای پیشگیری توانبخشی آسیب های اسکلتی – عضلانی و کمردرد و همچنین به عنوان یک روش برای بالا بردن اجرا و عملکرد ورزشکاران قابل اهمیت و استفاده است. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی تأثیر تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی بر درد و عملکرد بیماران زن مبتلا به استئوآرتریت زانو بود. تعداد 33 بیمار زن غیر ورزشکار مبتلا به استئوآرتریت زانو(میانگین سنی79/8±98/58 سال، قد 38/7±45/155 سانتی-متر، وزن 17/12±49/71 کیلوگرم) انتخاب و به صورت تصادفی به 3 گروه، کنترل(11=n)، تمرین ثبات مرکزی(11=n) و تمرین قدرتی زانو(11=n) تقسیم شدند. در ابتدا میزان قدرت عضلات اندام تحتانی به وسیله دینامومتر ، درد بیماران از طریق پرسشنامه vasو عملکرد آنها از طریق پرسشنامه womac اندازه گیری شد. سپس بیماران برای مدت 8 هفته، هفته ای سه جلسه، هر جلسه 30 دقیقه تحت تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی قرار گرفتند. بیماران گروه کنترل به روال عادی زندگی خود ادامه دادند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون واریانس یک طرفه(anova) استفاده شد. نتایج بهبود معناداری در میانگین درد قبل(27/2±81/4) و بعد(72/1±18/3 ) ازتمرین بیماران گروه با تمرین ثبات مرکزی و بهبود معنی داری در میانگین درد قبل(61/1±00/5) و بعد (43/1±54/3) از تمرین بیماران گروه با تمرین قدرتی زانو را نشان دادند(05/0p<). اما تفاوت بین میانگین درد قبل(21/2±09/5) و بعد(04/2±81/6)از تمرین در گروه کنترل معنادار نبود (05/0.(p> همچنین در میانگین عملکرد قبل ( 89/17±72/41) و بعد (35/17±72/28) از تمرین بیماران گروه با تمرین ثبات مرکزی ومیانگین عملکرد قبل (74/12±63/45) و بعد (78/12±09/34) از تمرین بیماران گروه با تمرین قدرتی زانو بهبود معناداری مشاهده شد(05/0p<). لکن بهبود میانگین عملکرد قبل (82/14±45/44) و بعد (03/12±09/52 ) از تمرین گروه کنترل معنادار نبود(05/0p>). اما بین دو گروه تمرینی از نظر اثر بخشی بر درد و عملکرد تفاوت معنی داری وجود نداشت(05/0p>). از تحقیق حاضر میتوان نتیجه گیری کرد که تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی زانو در بهبود درد استئوآرتریت و عملکرد مفصل زانو و افزایش قدرت عضلات اطراف زانو تأثیر شایانی دارد. عملکرد مناسب عضلات مرکزی موجب قرار گرفتن لگن در وضعیت خنثی شده که می تواند منجر به قرار گیری استخوان ران در وضعیت طبیعی و در نتیجه وضعیت خوب مفصل زانو و کاهش فشارهای وارده بر غضروف مفصلیگردد. لذا پیشنهاد می شود که از تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی زانو به عنوان یک روش موثر در پیشگیری و درمان استئوآرتریت زانو استفاده گردد.
وحید مظلوم خلیل خیام باشی
سابقه و هدف: بیماران مبتلا به هموفیلی به دلیل خونریزی مفصلی دچار درد و متعاقب آن محدودیت دامنه حرکتی می شوند. طراحی پروتکل های تمرینی مختلف برای بهبود عملکرد و کاهش درد این گروه از بیماران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین درمانی معمولی و هیدروتراپی بر علائم بیماران مبتلا به هموفیلی بود. مواد و روش ها: سی و هشت بیمار مبتلا به هموفیلی نوع a به صورت تصادفی به سه گروه تمرین درمانی در خشکی، هیدروتراپی و کنترل تقسیم شدند. دو گروه اوّل تمرینات مخصوص به خود را طی 8 هفته، 3 روز درهفته، دنبال نمودند و گروه کنترل هم فقط به زندگی روزمره خود پرداختند. شدت درد آزمودنی ها، دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو، قدرت دو عضله ی کوادریسپس و همسترینگ و کیفیت زندگی آزمودنی ها به ترتیب توسط مقیاس بصری سنجش درد (vas)، گونیامتر یونیورسال، دستگاه دینامومتر و پرسشنامه ی womac در ابتدا و پس از گذشت هشت هفته مداخله اندازه گیری شد. از آزمون های آماری تحلیل واریانس و تعقیبی شفه جهت تجزیه و تحلیل داده ها در سطح معنی داری 5 درصد استفاده شد. یافته ها: هر دو گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل، به طور معناداری با کاهش در شدت درد (001/0>p)، بهبود دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو (001/0>p)، قدرت عضلات همسترینگ و کوادریسپس (001/0>p) و کیفیت زندگی (001/0>p) مواجه شدند. کاهش شدت درد و بهبود کیفیت زندگی در آزمودنی های تحت درمان با هیدروتراپی به طور معناداری (01/0>p) بیشتر از گروه تمرین درمانی بود، لیکن اختلاف تغییرات دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو و هم چنین قدرت عضلات کوادریسپس و همسترینگ بین دو گروه تمرینی معنادار نبود (05/0<p). نتیجه گیری: استفاده از هیدروتراپی در کنار تمرینات معمول توانبخشی می تواند باعث بهبود درد و عملکرد بیماران مبتلا به آرتروپاتی ناشی از هموفیلی شود؛ با این حال تأثیر تمرینات توانبخشی در آب بر کاهش شدت درد و بهبود کیفیت زندگی این بیماران به مراتب بیشتر از تمرینات در خشکی است.
محمد فرهنگیان خلیل خیام باشی
چکیده حفظ تعادل در حین اجرای بسیاری از فعالیت های ورزشی شرط اساسی می باشد ویکی از عوامل آمادگی جسمانی است که می توان به وسیله ی تمرینات خاص آن را توسعه داد.از این رو هدف از پژوهش حاضر ارتباط برنامه ی تعادلی تیلت بورد بر میزان آسیب ها ، قدرت و انعطاف پذیری اندام تحتانی کشتی گیران زبده می باشد.بدین منظور 57 نفر از کشتی گیران حرفه ای استان کردستان به صورت داوطلبانه یکسان سازی شدند ودر دو گروه تجربی (27) نفر با میانگین سن(79/3 83/24) سال ، قد (44/8 66/178) سانتی متر و وزن (90/14 07/76) کیلو گرم وگروه کنترل (30) تقربا میانگین سن (03/3 97/21) سال ، قد (73/4 88/175)سانتی متر، وزن (35/15 38/76) کیلو گرم قرار گرفتند. اندازه گیری میزان تعادل با استفاده از تست ستاره ولک لک ، قدرت به وسیله ی دینا مومتر ، انعطاف پذیری به وسیله ی میز انعطاف پذیری و میزان آسیب های اندام تحتانی نیز به وسیله ی پرسش نامه جمع آوری شد. گروه کنترل به تمرینات کشتی خود بدون اینکه هیچ نوع تمرین تعادلی داشته باشند ادامه دادند، در حالی که 27 نفر گروه تجربی به مدت 8 هفته تحت تمرین تعادلی تیلت بورد به اضافه ی تمرینات کشتی قرار گرفتند.هر هفته 3 جلسه به مدت 15تا25 دقیقه این تمرینات را انجام می دادند.در پایان دوره تمرینی ، تعادل ،قدرت ، انعطاف پای برتر و پای غیر برتر ومیزان آسیب ها اندازه گیری شد .داده ها با استفاده از آزمون های آماری اسمیرنوف – کلموگروف و t به ترتیب به منظور بررسی نرمال بودن داده ها و مقایسه ی اختلاف معناداری بین دو گروه (%05>p) استفاده شد. نتایج اختلاف معناداری بین دوگروه در هیچ یک از متغیر های قدرت ، انعطاف و میزان آسیب ها را نشان نداد، هرچند که میزان قدرت ، انعطاف و میزان تعادل آزمودنی هادرگروه تجربی افزایش یافت ولی از نظر آماری معنی دار نبودندو همچنین درمیزان بروز، آسیب های اندام تحتانی پیچ خوردگی مچ پا(اسپرین مچ پا) را کاهش یافت . با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که تمرینات تعادلی به وسیله ی تیلت بورد می تواند میزان برخی عوامل آمادگی جسمانی را بهبود بخشیده و بعضی از آسیب های اندام تحتانی اندام تحتانی را کاهش دهد و تمرین موثری برای پیشگیری و کاهش پیچ خوردگی مچ پا باشد. واژه های کلیدی : تیلت بورد ، قدرت ، انعطاف ، کشتی گیران زبده ، آسیب
نوید قدوسی خلیل خیام باشی
مقدمه: امروزه با گسترش ورزش، آسیب های ورزشی نیز افرایش یافته است. تحقیقات اخیر نشان داده اند که ضعف کنترل عصبی- عضلانی یکی از عوامل خطر زا در آسیب های اندام تحتانی می باشد که با تمرینات تعادلی بهبود می یابد. در این مطالعه، توانایی پیش بینی آسیب های مچ پا و زانو بوسیله آزمون تعادل یک پا مورد بررسی قرار گرفته است. روش: دراین تحقیق، 501 ورزشکار حرفه ای (رشته های فوتبال، فوتسال، والیبال، هندبال و بسکتبال) زن و مرد، به صورت نمونه دردسترس مورد بررسی قرار گرفتند. پیش از شروع فصل ورزشی، آزمون تعادل ایستا با چشمان بسته، به همراه اطلاعات ابتدایی آنها از جمله؛ قد، وزن، سن، سابقه آسیب دیدگی اندام تحتانی و مواردی دیگر از ایشان گرفته شد. سپس در انتهای فصل ورزشی، گزارش کامل آسیب های اندام تحتانی از پزشک تیم دریافت گردید. گزارش اخذ شده شامل مواردی چون؛ نوع مصدویت، عضو مصدوم و مکانیسم آسیب دیدگی بوده است که در تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها: براساس آزمون تحلیلی خی 2، بین تعادل ورزشکاران و آسیب پیچ خوردگی مچ پای آنها، ارتباط معناداری وجود دارد (0.05=p). همچنین بوسیله روش آماری تحلیل تشخیص مشخص گردید که با 66.3% اطمینان می توان این آسیب را بوسیله آزمون تعادل پیش بینی کرد. همچنین برای پارگی لیگامنت متقاطع قدامی زانو، آزمون تحلیلی خی 2 نشان داد، بین تعادل ورزشکاران و این آسیب، ارتباط معناداری وجود دارد (0.05=p). روش آماری تحلیل تشخیص نیز مشخص کرد که با 66.5% اطمینان می توان این آسیب را بوسیله آزمون تعادل پیش بینی کرد. همچنین برای پارگی لیگامنت متقاطع خلفی زانو، آزمون تحلیلی خی 2 نشان داد، بین تعادل ورزشکاران و این آسیب، ارتباط معناداری وجود دارد (0.05=p). روش آماری تحلیل تشخیص نیز مشخص کرد که با 64.5% اطمینان می توان این آسیب را بوسیله آزمون تعادل پیش بینی کرد. همچنین برای پارگی لیگامنت داخلی جانبی زانو، آزمون تحلیلی خی 2 نشان داد، بین تعادل ورزشکاران و این آسیب، ارتباط معناداری وجود دارد (0.05=p). روش آماری تحلیل تشخیص نیز مشخص کرد که با 64.7% اطمینان می توان این آسیب را بوسیله آزمون تعادل پیش بینی کرد. همچنین برای کشیدگی لیگامنت های زانو، آزمون تحلیلی خی 2 نشان داد، بین تعادل ورزشکاران و این آسیب، ارتباط معناداری وجود دارد (0.05=p). روش آماری تحلیل تشخیص نیز مشخص کرد که با 65.1% اطمینان می توان این آسیب را بوسیله آزمون تعادل پیش بینی کرد. نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به یافته های تحقیق، آزمون تعادل یک پا می تواند به عنوان یک آزمون پیش بینی کننده در آسیب های اندام تحتانی مورد استفاده گیرد و پیشنهاد می شود در صورت عدم موفقیت ورزشکار در این آزمون، اقدامات لازم جهت ارتقای سیستم عصبی– عضلانی ورزشکار، توسط مربیان و پزشک صورت بگیرد. کلید واژه: آزمون تعادل، آسیب مچ پا، آسیب زانو، پیش بینی آسیب.
اسماعیل صفدری خلیل خیام باشی
مقدمه: کمردرد یا درد ستون فقرات شایع ترین عارضه عضلانی- استخوانی است. روش های متعددی برای درمان کمردرد وجود دارد ولی دستیابی به روشی مختصر، ساده و فشرده نیاز امروز جوامع صنعتی است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر شش هفته تمرینات منتخب ثبات دهنده مرکزی بر درد و ناتوانی عملکردی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی بود. مواد و روش ها: 20 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی (10 زن و 10 مرد) با میانگین سنی4/3 ± 55/24 سال، میانگین قد 6/9 ± 15/164 و میانگین وزن04/5 ± 25/65 به مدت شش هفته برنامه تمرینی منتخب ثبات دهنده را زیر نظر فیزیوتراپ انجام دادند. میزان درد با استفاده از مقیاس دیداری درد (vas) و میزان ناتوانی عملکردی با استفاده از پرسشنامه اسوستری قبل و پس از شش هفته مداخله تمرینی اندازه گیری شد. نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کلموگروف اسمیرنف و میزان تغییرات درون گروهی با استفاده از آزمون t استودنت وابسته محاسبه شد. همچنین تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 21spss انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده کاهش معنی دار در میزان درد، از 13/2 ±12/7 به 67/2 ± 75/3 در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی پس از شش هفته تمرین ثبات دهنده منتخب بود(05/0p<). همچنین نتایج بدست آمده از پرسشنامه ناتوانی اوسوستری نشان دهنده بهبود معنی دار در میزان ناتوانی عملکردی پس از انجام شش هفته مداخله تمرینی بود و از 42/15 ± 8/40 در پیش آزمون به 52/14 ±3/23 در پس آزمون کاهش یافت (00/0 =p ). بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق حاضر، انجام تمرینات منتخب ثبات دهنده محقق به دلیل عدم نیاز به زمان طولانی در هر جلسه تمرینی می تواند در توانبخشی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن نقش به سزایی داشته باشد و باعث استفاده مداوم از آن ها در طول زندگی شود، لذا می توان از این پروتکل به عنوان جایگزینی برای تمرینات پرحجم و زمان بر استفاده کرد.
اکرم سلطانیان خلیل خیام باشی
هدف از پژوهش حاضر توصیف دو بعدی پارامترهای بیومکانیکی به لحاظ سینماتیکی تکنیک سرویس پرشی والیبال و بررسی تأثیر این پارامترها بر دو پارامتر مهم اجرای این تکنیک شامل سرعت و امتیاز مهارت سرویس، و نهایتا توصیف رابطه¬ی بین این دو پارامتر باهم می¬باشد. به این منظور از پنج بازیکن والیبال در سطح حرفه¬ای که همگی در تیم¬های منتخب شهر اصفهان حضور فعال دارند با میانگین سنی 1.79±17.8 سال، قد 32±191.60متر و سابقه¬ی ورزشی 2.41± 6.6سال که همگی فاقد آسیب¬دیدگی در دست سرویس¬زننده¬ی خود و راست دست بودند، دعوت به¬عمل آمد. هر کدام از شرکت¬کنندگان به طور جداگانه پانزده سرویس پرشی اجرا کردند که ازاین تعداد پنج سرویس موفق را انتخاب و به بررسی سینماتیکی و ارزیابی مهارت اجرای آن¬ها پرداخته شد. برای ضبط تصاویر ویدیویی از اجراهای شرکت¬کنندگان از یک دوربین casio zr 200 که سرعت آن بر 120 هرتز بر ثانیه تنظیم شده و در فاصله¬ی شانزده متری از طرف راست شرکت¬کنندگان حین اجرای سرویس قرار داده شده بود، استفاده شد. هم¬زمان امتیازهای حاصل از ارزیابی آزمون مهارت ایفر در زمین خط¬کشی شده¬ی مقابل ثبت شد. با استفاده از نرم¬افزارهای طراحی شده مربوط به تحلیل حرکتی پارامترهای مورد نظر سینماتیک خطی و زاویه¬ای محاسبه و با نرم افزار آماری به بررسی تاثیر روابط پرداخته شد. نتایج نهایی تحقیق نشان داد همه¬ی پارامترهای سینماتیک خطی منتخب پژوهش بر سرعت سرویس اثر معنادار دارند واز این میان تاثیر بسیار مهم و با اهمیت سرعت مچ دست بر سرعت توپ مشخص شد ولی هیچ¬کدام از این پارامترها بر امتیاز مهارت اجراها تاثیر معنادار از خود نشان ندادند، هم¬چنین هیچ¬کدام از پارامترهای سینماتیک زاویه¬ای منتخب بر پارامترهای سرعت و امتیاز مهارت تاثیر معنادار نداشتند. نهایتا بین دو پارامتر سرعت و امتیاز مهارت سرویس نیز رابطه و همبستگی معنادار مشاهده نشد.
ابراهیم سخاوت خلیل خیام باشی
زانو یکی ازبیشترین اندام های در معرض بروز آسیب در ورزش تکواندو، همچنین بیشترین علت ناتوانی و از کار افتادگی این ورزشکاران می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوع، علل و مکانیزم آسیب های لیگامنتی زانو در تکواندوکاران مرد حرفه ای ایران در لیگ برتر 91- 92 بود. نمونه های این تحقیق را ورزشکارانی تشکیل دادند که در گذشته دچار آسیب شدید و یا متوسط در ناحیه زانو شده و برای درمان به پزشک و یا فیزیوتراپ مراجعه کرده بودند. اطلاعات مربوط به آسیب های زانو ( نوع، مکانیسم، زمان بروز آسیب و دیگر موارد )، با استفاده از پرسشنامه تعدیل یافته فولر و همکاران از طریق مصاحبه با بازیکنان آسیب دیده و بررسی پرونده پزشکی آنها ثبت شد. از آمار توصیفی و همچنین از کای اسکور (ضریب خی دو) برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که از بین 180 بازیکن حاضر در لیگ برتر تکواندو 43 نفر دچار آسیب در ناحیه زانو شده-اند( تعداد 63 آسیب؛ برابر با 35 آسیب در هر 100 بازیکن ). متداولترین نوع آسیب در بین آسیب های لیگامنتی آسیب لیگامنت متقاطع قدامی با 6/28 درصد و بعد از آن لیگامنت متقاطع خلفی با 4/25 درصد بود. در این تحقیق مکانیزم های غیربرخوردی با 97 درصد بیشترین تأثیر را در ایجاد آسیب لیگامنت متقاطع قدامی داشتند و در این میان فرود نامناسب پس از اجرای ضربات پرشی با 4/39 درصد، بطور معناداری بیشترین سهم را در ایجاد آسیب لیگامنت متقاطع قدامی داشت( 05/0>p و 394/11 = x2). در بین آسیب-های لیگامنتی برخورد قوی ضربه آبدولیو چیگی با بدن حریف با 43 درصد شایع ترین مکانیزم بروز آسیب لیگامنت متقاطع خلفی بود. ولی این میزان از لحاظ آماری معنادار نبود(05/0<p و 095/5 = x2). بین تکواندوکاران دارای آسیب acl و تکواندوکاران دارای آسیب pcl از لحاظ موقعیت پای آسیب دیده در هنگام آسیب تفاوت معنی داری مشاهده شد(05/0>p و 594/14 = x2).
مریم هاشمی خلیل خیام باشی
چکیده ندارد.
بهمن علیزاه تویی خلیل خیام باشی
چکیده ندارد.
سجاد زینلی محمد مرندی
چکیده ندارد.