نام پژوهشگر: حسین میرزایی نیا

الحنین ألی الوطن فی شعر الشاعر القروی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  صغری اسکندری   حسین میرزایی نیا

شعر وطنی در ادب مهجر جنوبی به قضایای مختلف وطن بزرگ عربی می پردازد و آرزوها و رنج های ملت عرب را به تصویر می کشد. در این شعر، اشتیاق به سرزمین مادری و وطن عربی، رابطه ی نزدیک و عمیقی با مهاجرت و دوری از وطن و خانواده دارد. از این رو وطن گرایی یکی از موضوعات اصلی در ادب مهجر جنوبی به شمار می آید. رشید سلیم الخوری معروف به شاعر قروی (1887-1984م) یکی از برجسته ترین شاعران مهجر جنوبی است که عشق به وطن با روح و خون او آمیخته است و قلبش به یاد وطن می تپد، و بیشتر شهرتش را وامدار شعر وطنی و ملی اش است. اشتیاق او به سرزمین مادری و وطن عربی، احساس راستین او را تحت تأثیر قرار داده و انگیزه اش را در انجام رسالتی که خود را پایبند به آن می داند تقویت کرده است. شعر او رنج هایی را که بر ملت عرب وارد شده، از جمله انقلاب بزرگ عربی، انقلاب سوریه، مصیبت فلسطین و... به تصویر می کشد و در طی آن روح یک مبارز ملی با انگیزه ای قوی جریان دارد. او در شعرش به گذشته ی عرب افتخار می کند و انگیزه ی ملتش را در دفاع از وطن و مبارزه با استعمارگران برمی انگیزاند. دیوان او که دربردارنده ی شعرهای فراوانی با موضوعات وطنی است، سنداندیشه ی وطن گرایانه، و صدای بلند آزادیخواهی او می باشد.

بررسی تطبیقی نماد و اسطوره در شعر بدر شاکر السیاب و نیما یوشیج
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  علی برهانی   حسین میرزایی نیا

چکیده بعد ازجنگ جهانی دوم ،اوضاع سیاسی واجتماعی جامعه ی ایران و عراق وبه تبع آن اوضاع ادبی دچار تغییر بنیادین شد.آشنایی ادیبان وشاعران با ادبیات جهانی ،افقهای نوینی در برابر آنها گشود و مکاتب ادبی مختلفی متولد شد.یکی از این مکاتب،سمبولیسم اجتماعی است.سیاب ونیما از پیشگامان واقعی این مکتب در شعر عربی و فارسی می باشند وبه پدران شعر نومشهور گشته اند. آن دو باتکیه بر میراث ادبی گذشته و ارزش ها ی انسانی و اخلاقی جامعه خود ،به تدریج به سمبولیسم اجتماعی گراییدند و نماد ها و اساطیر ملی،مذهبی و جهانی را برای بیان مسایل سیاسی و اجتماعی و درد های انسانی به کار گرفتند و با تکیه بر عنصر عاطفه،تخیل واندیشه وبه کار گیری واژگان نو و شیوه بیان حماسی،شعر را از نظر شکل،موسیقی و مضمون متحول نمودند و آن را یکسره در خدمت آرمانها و ارزش های بشری و اخلاقی و واقع گرایی و بیان مسایل اجتماعی و سیاسی درآوردند.آنها به دور از هرگونه تقلید سطحی و بدون کنارگذاشتن سنتهابه نماد پردازی و اسطوره سازی دست یازیدند و هر جا لازم دانستند به نمادها و اسطوره ها کارکردی متفاوت و معکوس بخشیدند.این پایان نامه،در پی آن است که به بررسی تطبیقی نماد و اسطوره در شعر این دو به پردازد و گوشه ای از اندیشه بلند و دردهای انسانی آنان را که در شرایط سیاسی و اجتماعی مشابه می زیسته اند را در معرض دید و داوری قرار دهد. کلمات کلیدی:سیاب،نیمایوشیج،سمبولیسم اجتماعی،شعر نو،نماد و اسطوره،بررسی تطبیقی.

جلوه هایی از تناص یا بینامتنی دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  محمود موحدی زاده   حسین میرزایی نیا

خلاصه پایان نامه به فارسی: همانطور که از اسم پژوهش پیداست تناص یا بینامتنی یعنی اینکه شاعر یا نویسنده در خلال آثار منظوم یا منثور خویش از تجربیات علمی دیگران بهره گیرد که این بهره وری در یک متن ادبی به نام «تناص» در ادبیات عربی یا (intertextuallity) در ادبیات انگلیسی مطرح می شود و شایان ذکر است که این مقوله در حقیقت جزء معیارهای نقد ادبی یک متن ادبی به شمار می رود و با این روش می توان جنبه های مختلف درون متنی را مورد بررسی قرار داد. علم نقد همواره در ادبیات از ارزش والایی برخوردار بوده و به عنوان راهی برای ارزش گذاری آثار ادبی از دیر باز مورد توجه قرار گرفته است. ادبیات نقد نه در دوره مدرن بلکه از زمانهای قدیم و قبل از ادبیات مدرن توسط صاحبنظران و کسانی که در این علم دستی داشته اند، رایج و پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است.این علم وابسته به علومی است که پیوسته در حال تغییر و پیشرفت هستند، بنابراین نه تنها نمی تواند ساکن بماند بلکه همواره و پایاپای با آن علوم حرکت خواهد کرد. اگر نمی توان یک معنای اصلی و یگانه ای را برای متنی قائل شد بدین خاطر است که دردنیای امروزی هیچ اثری دارای اصالت نیست. هر اثری در یک زمانی تحت تاثیر آثار قبل خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین خود، به خود هویّت بخشیده است. به عبارت دیگر در هر اثری باید به دنبال ارجاعی به قبل آن اثر و یا معاصر آن بود، چرا که خاصیت ذهنی انسان اقتضا می کند که پیوسته از تجربیات ذهن فعال و پویای خود استفاده کند، نویسنده و افکار او در یک زمان از تفکرات دیگران تاثیر می پذیرد و در زمان دیگر اندیشه های مخاطبان خود را تحت تاثر قرار می دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که یک نویسنده قبل از اینکه به عنوان یک نویسنده شناخته شود یک خواننده بوده است و یک متن - هر متنی که باشد – مقدار زیادی از متون غیر خود را به همراه دارد که آن متن مورد نظر را در سطوح مختلفی تغییر می دهد و یک نویسنده از آنجایی که در جهان بشری زندگی می کند و با آثارو نشانه ها و حوادث محل زندگی و وقائع اطراف آن در تماس است و آن را در طول تجربه زندگی شخصی خود در می یابد، به طور اجتناب ناپذیر این تجربیات را در ذهن خود جای می دهد. از طرف دیگر این نویسنده از آنجاییکه یک متن ادبی می نویسد ، هیچگاه نمی تواند بدون استفاده از ذهن خود و تجربیاتی که در ذهن خود ذخیره کرده است، کلمات را بنویسد، بنابراین خواه ناخواه ناچار است که از تجربیات ذهنی خود در اثر استفاده کند. حال نکته ای شایان ذکر است که نویسنده هر متنی، نظم یا نثر، که از ذخایر و تجارب ذهنی خود استفاده می کند، تغییراتی چون افزایش، کاهش و نوآوریهایی در این تجارب بوجود می آورد که باعث متفاوت شدن متن او می شود و چنین نگرشی به متن که امروزه به عنوان یک قانون برای هر متنی تبدیل شده است، در حیطه نظریه ادبی ای با عنوان «تناص» یا «بینامتنی» جای می گیرد که برای هر متنی یک امر اجتناب ناپذیر است و همانطور که ذکر شد به کمک این دیدگاه می توان قصائد زیادی از شعراء مختلف را مورد بررسی قرار داد. و این پژوهش برآن است تا موضوع تناص دینی و قرآنی را با اهدافی که ذیلاً عنوان می شود، در اشعار «نزار توفیق قبانی» یکی از شعراء معاصر سوری تبار مورد بررسی و نقد قرار دهد که این اهداف عبارتند از: - شناخت و تاثیر نظریه نقدی تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات و علم نقد عربی و غربی به طور عام و در شعر نزار قبانی به صورت خاص. - بررسی تاثیر قرآن و معارف اسلامی در شعر معاصر عربی با تکیه بر مکتب رئالیسم یا واقعگرا، با استناد به شواد شعری تنی چند از شعراء واقع گرا که هم عصر نزار قبانی بوده اند. - بررسی و نقد جنبه های دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی با استشهاد به شواهد شعری مورد نظر از منظر تناص دینی و قرآنی. و شایان ذکر است که رسیدن به اهداف مذکور در سایه سوال و فرضیه ای است که پژوهشگر قبل از انجام پژوهش آن را در نظر داشته است، یعنی باید گفت: اساساً هر پژوهش زائیده یک سوال مطرح شده از قبل و طرح فرضیه ای مناسب با آن می باشد که سوال این تحقیق را می توان چنین مطرح نمود: - شیوه تناص یا بینامتنی دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی به چه صورت بوده و فرضیه مورد نظر این است که: تناص آیات ومعارف دینی در شعر شاعر بیشتر خودآگاه ومرتبط با مضمون و هدف شعری وی بوده است. ولی قبل از انجام هر پژوهشی درباره یک اثر ادبی نویسنده یا شاعر باید از زندگی شخصی و ادبی شاعر تا حدودی آگاه بود که بتواند او را در راستای تحقیق و پژوهش یاری نماید که در این پایان نامه نیز، نگارنده بعد از ارائه کلیات و مقدمات پژوهش نسبت به ارائه خلاصه ای از زندگی ادبی شاعر اقدام نموده است. زندگی شخصی و ادبی نزار قبانی: نزار ازجمله پرطرفدارترین و مشهورترین شاعران معاصر عرب است و پر انتشارترین دواوین شعری را به خود اختصاص است که از زوایای مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. نزار در اول بهار به تاریخ 21/3/1923میلادی در محله مئذنه الشحم دمشق که یکی از محله های قدیمی دمشق است، به دنیا آمد و او از رابطه تولد خود و آمدن بهار به نیکی یاد می کند، پدرش شیرینی فروش بود و از مردان انقلاب سوریه بر ضد فرانسویان بود.به لحاظ مالی وضع متوسطی داشت. نزار از پدرش چهره ای عادی و در عین حال مقتدر و مبارز و قهرمان به تصویر می کشد. نزار شاعری انقلابی است و با شعرش می شورد و ازتمام دردها و شادی ها می سراید و هم چنین در لغت و قاموس شعری و قواعد نوآوری می کند، چرا که او شاعری خارج از تمام زمان ها و مکان ها و قاعده هاست. شعر بیان احساس و عواطف بشری است و نزار قبانی آن را تمام ارزش خود می داند و می گوید من از امتی هستم که شعر را تنفس می کند و می خواهد که در شعر اثری برجسته و حتی متمایز از آثار سایرین برجا بگذارد و شعر را به زیبایی به تصویر می کشد وبه همان اندازه که برای شعر قداست قائل است، رسالتی بزرگ بر شاعر می گذارد و شاعر را حامل این رسالت بزرگ می داند و او را وجدان مردم و حامی آنها می داند و بیان آرزوها و اندوه و اضطراب مردم را وظیفه شاعر می داند و متعجب و نگران است که چرا همیشه شاعر در ترس از محیط و حکومت به سر می برد و خود را در حصاری قرار می دهد که بر او تحمیل می شود. وی در قصائدش عقاید خود را به گونه ای روشن و واضح بیان می کند و در رسالت شعریش می گوید که او از آزادی عشق، سیاست، زن و وطن می سراید و مسوول سوء استفاده دیگران نیست و خود را گوینده رسمی عرب می داند که تمام همّ و غم آنها را در شعرش بیان می کند.نزار قبانی شاعر را به چشمه ای تشبیه می کند که کسی نمی تواند جلوی جوش و خروش آن را بگیرد و نیز می گوید: شاعر به سان آتشفشانی است که کسی نمی تواند جلوی فعالیت آن را بگیرد. نزار به آزادی شاعر در سخن و نوشتار معتقد است چرا که شاعر زبان امّت و جامعه خویش می داند. نزار از 16سالگی شروع به سرودن شعر نمود یعنی زمانی که دیوان اول خود «قالت لی السمراء» «زن سبزه رو به من گفت»، به سال 1944م به چاپ رسانید که با مخالفتهایی نیز روبرو شد، در آن زمان دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه دمشق بود. دکتر «خریستو نجم» آثار نزار قبانی را به پنج دوره تقسیم کرده است.دکتر نجم در این تقسیم بندی که برخاسته از نظر ناقدانه وی است برای هر دوره نامی را قرار داده و آثار نزار قبانی را در محدوده این دوره ها و با نقدی روان شناسی بررسی می کند. و به طور کلی مراحل شعری نزار را می توان به دو دسته تقسیم نمود: - شعر زن که از اولین تا آخرین مجموعه شعری اش را شامل می شود. - شعر سیاسی که بعد از شکست سال1967م عربها از اسرائیل به بعد آن را گفته است و به شکل گزنده ای جهان عرب را هجو می کند که هدفش از این شعر تحریک و تشجیع جهان عرب و بیدار نمودن از خواب غفلت نسبت به قضایای جاری امت اسلامی است، همان طوری که دراشعار زن وی در صدد تلاش برای آزادی زن از چنگال مرد و جامعه شرقی است. زبان شعر او خاص است و برگرفته از زادگاه خانه دمشقی، عطوفت مادری و سفرهای مختلف و تجربه ها و حس های گوناگون است. نه به طور کامل به زبان فصیح عربی تکیه کرده و نه زیاد از زبان کوچه بازاری استفاده کرده که در این میان زبان جدیدی برای خود آفریده و شاید به خاطر استفاده از این زبان است که خوانندگان شعرش همه مردمند و او شاعری مردمی است. نزار برای شعر تعاریف گوناگونی قائل است از آن جمله می گوید: - زبان شعر زبان دگرگونیها است که در همه زبان ها تاثیر گذار بوده، بطوریکه باعث از میان رفتن زبانی و تولید زبانی دیگر می شود، گویا هنری خارج از قانون است که اوج عدالت را به تصویر می کشد یا زلزله ای استثنائی است که می آید و انقلابی تمدن ساز موفق به دنبال دارد که در آن هیچ جرم و قتل و خونریزی رخ نمی دهد. - شعر بسان بلیطی است که به ما این اجازه را می دهد تا به درونمان سفر کنیم و به کشف مناطقی بپردازیم که اکتشاف آن قبل از آن ممکن نبود. - شعر دست خلاقی است که زمان را بازسازی می کند و همه چیز را از نو فرآوری می کند. - شعر به سان اسبی با شیهه ای زیباست که هر کس به روش خاص خودش بر آن سوار می شود. - شعر مانند: شراره های آزادی و بارانهای اندوهی است که زیر پوست ملتها جمع شده اند و به عبارتی شعر را می توان در پیکره یک ملت خلاصه کرد که با درخشش آن می درخشد و با پژمردگی آن از بین می رود. و از مجموع تعاریفی که شاعر از مقوله شعر دارد چنین بر می آید که شاعر میان شعر و انقلاب و دگرگونی از یک طرف و بین شعر و اخلاق والا از طرفی دیگر موازنه و ارتباط برقرار می سازد و وظیفه شعر را یک وظیفه انقلابی، مشوّق و تغییر دهنده زندگی می داند. اما در خصوص شعر سیاسی نزار که مدار بحث تناص دینی بر آن استوار است، می توان گفت که : نزار انقلابی بوده و به انقلاب چنان قرآن و انجیل و تورات ایمان داشته است و مشعل آن انقلاب را تا زمان مرگ خود دردست داشته و همیشه به دنبال زبان و سرزمین جدید می گشته تا رگهایش را با آب و آتش پر کرده و در چشمانش آتش خشم را روشن سازد، او همیشه به مبارزه مسلحانه ایمان داشته و آن را راه صلح می دانسته است. نظریه تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات و نقد غربی: بینامتنی یا تناص نظریه ای است که در اواخر دهه 60 مطرح شد و صورتگرایان طراحان اولیه این نظریه به شمار می روند. در شکل گیری این نظریه «میخائیل باختین» و بررسی های وی از رمانهای «داستایفسکی» و تلاشهای «ژولیا کرستیوا» نقش ویژه ای را ایفا کرده اند. بینامتنی که در سال 1965م از سوی «ژولیا کرستیوا» مطرح شد، حاکی از روابط نامحدودی است که بین یک متن با متون دیگر وجود دارد و این روابط برای هر متنی حتمی و ضروری است. بینامتنی نوعی نگرش به متن است که باعث معنا دهی جدید به یک متن می شود و در حقیقت شاعر یا نویسنده با استفاده به موقع از این ابزار به غنای اثر خویش می افزاید. این در حالی است که بیشتر ناقدین معاصر سبب اصلی ظهور نظریه بینامتنی را در مکتب ساختارگرایان جستجو کرده اند، چرا که این مکتب در حقیقت قید و بندهای زیادی را فرا راه یک پژوهش علمی قرار داده، بطوری که معتقد است هر اثر ادبی قائم به ذات بوده و هیچ نشانه ای دالّ بر تاثیر پذیری یا تاثیر گذاری آن وجود ندارد و هر اثری مفسّر و بیان گر خویش است و نیازی به عوامل خارجی تاثیر گذار ندارد، لذا در برخورد و رد این مکتب نظریه تناص یا بینامتنی مطرح گردید تا از گسترش و تاثیر آن بکاهد و همان طور که ذکر شد این نظریه حاکی از روابط نامحدود میان متون با یکدیگر است و اساساً می توان گفت: کلیه روابط میان متنی یک متن ظاهر با غائب، پشتوانه شناخت پیشین نویسنده یا شاعر است و نیز تضمین و اقتباس از معارف دینی و آیات قرآنی در یک متن ادبی منظوم یا منثور که به هدف ارتقاء بخشیدن به آن اثر ادبی صورت می گیرد، در زمره نظریه تناص یا بینامتنی قرار دارد. شایان ذکر است که بنیان گذار اصلی این نظریه در غرب «خانم ژولیا کرستیوا» فرانسوی می باشد که خود متاثر از آراء و نظریات «میخائیل باختین» روسی بوده است. باختین معتقد بود که هر اثری زائیده اثری دیگر است و هیچ اثر یا کلامی مستقل از دیگری وجود ندارد به جز سخنان آدم ابوالبشر که برای اولین بار مورد خطاب قرار گرفته است. که طبق این نظریه، مقوله حواریه یا گفتمان شناسی را مطرح نمود که طی آن هرسخن یا کلامی که انسان بر زبان می راند متاثر از سخنان و دانش دیگران است و بعدها کم کم این گفتمان شناسی باعث ایجاد نظریه تناص یا بینامتنی و گفتگوی متن ها با یکدیگر گردید. «ژولیا کرستیوا» معتقد بود که قانون تناص فقط در تضمین و اقتباس کلامی یا اثری از جایی خلاصه نمی شود بلکه نظریه تناص فراتراز این بوده و به یک سلسله از تاثیر و تاثّرات میان متنی گفته می شود که در فرایند آن بخشی موثر و قسمتی متاثر قرار می گیرد که این تاثیر و تاثردر زمینه های مختلف فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی و دینی و ... صورت می گیرد و طبق نظر وی یک متن متشکل از اقتباسات و استشهادات است که به سان کاشیهای دیواری می ماند که هر کدام مکمّل و زینت دهنده دیگری است و از این تاثیر و تاثر میان متون به ایدئولوجی و وظیفه یک متن یاد می کند که هر کدام از اجزاء وظیفه خاص خود را در قبال سایر اجزاء بر عهده دارد و باعث تغییر و تحول آن می گردد. این در حالی است که نظریه تناص با توجه به مصادر و مآخذ آن به اشکال گوناگونی ظاهر می شود که از آن جمله می توان به تناص ادبی، اسطوره ای ، تاریخی، دینی و تناص شخصیات و فرهنگی و... اشاره کرد. اما در خصوص ساختار و اسالیب تناص یا بینامتنی می توان به انواع مختلفی از جمله: تناص اشاری، امتصاصی، اسلوبی، واعی، لاوعی(خودآگاه یا ناخوآگاه)، ظاهر و غیر ظاهر و لفظی و معنوی و ... اشاره کرد که هر کدام بسته به نوع استفاده در یک متن متفاوت است. تناص اقتباسی: در این فرایند شاعر یا نویسنده مستقیما بخشی از یک متن ادبی دیگر از جمله شعر، آیات قرآن و ... را به طور کامل یا ناقص، در متن مورد نظر خویش می آورد و به صلاحدید خود می تواند در آن دخل و تصرف نماید. تناص اشاری: در این نوع بینامتنی یا تناص شاعر یا نویسنده فقط به طور اشاره یا تلویحا به موضوع اقتباس شده می نگرد، خواه آن موضوع قصیده شعری باشد یا اسطوره ای یا واقعه تاریخی و ... بطوری که خواننده با قرائت آن متن فقط از طریق معنی و اشاره به موضوع پی ببرد. تناص امتصاصی: در این فرایند بینامتنی شاعر ضمن استلهام از یک متن دیگر یا معنی و مفهوم آن در صدد تغیر و تحول و سیاق آن بر می آید بطوریکه در متن جدید به سختی می توان حضور لفظی و صریحی از متن اقتباس شده پیدا نمود بلکه از روابط میان متنی به وجود نص غائب پی برده می شود. تناص اسلوبی: همان طوری که از اسم آن پیداست، این فرایند بینامتنی یعنی این که شاعر یا نویسنده در اثر خویش از روش بیان مطلب دیگران استفاده نماید که خود معمولا در وزن، قافیه، و تراکیب نحوی و موسیقی الفاظ متناص هویدا می گردد. تناص شخصیات: این نوع از تناص نیز با توجه به اسم آن یعنی این که شاعر یا نویسنده طی آن از نام اشخاص دینی، ملی، اسطوره ای، میراث فرهنگی، و تاریخی و ... استفاده نماید. اما تناص دینی که موضوع مورد بحث نیز می باشد یکی از انواع تناص یا بینامتنی است که طی آن شاعر یا نویسنده از طریق اقتباس و تضمین آیات قرآن یا احادیث نبوی(ص) یا معارف دینی و اخبار و قصص آن، نسبت به ارتقاء اثر خویش اقدام می نماید، بطوری که با انسجام این معارف دینی با موضوع و سیاق شعری شاعر، هدف و فکری نو پرورده می شود که اغلب مرتبط با مفهوم شعری یا نثر می باشد. مفهوم نظریه تناص یا بینامتنی در ادبیات و نقد عربی: اگر مفهوم بینامتنی یا تناص را در ادبیات و نقد قدیم جستجو و بررسی نماییم، می بینیم که ریشه های این اصطلاح جدید در علوم بلاغی و نقدی قدیم وجود داشته است که با نامهای مختلفی از جمله اقتباس، تضمین، سرقتهای ادبی، معارضه و مناقضه کاربرد داشته اند، که البته این به این معنی نیست که نقد عربی قدیم در ایجاد این اصطلاح از علم نقد معاصر غربی پیشی گرفته است و شایان ذکر است که این اصطلاحات مذکور (اقتباس، تضمین و ... در واقع اشکالی از تناص یابینامتنی می باشند که وجه مشترک همه آنها با تناص در امر انتقال معنی یا لفظ یا هر دوی آنها یا بخشی از آنها با یک هدف و مقصد متفاوت می باشد. یعنی می توان گفت: که اصطلاح تناص به جهت معنی عامی که دارد در برگیرنده اشکال مختلفی است که در این تحقیق نگارنده به بررسی و تحلیل دو قضیه در این راستا پرداخته است: اول: ریشه یابی تناص در نقد عربی قدیم و دوم: برسی نظریات ارائه شده درباره اصل تناص یا بینامتنی از طرف ناقدین معاصر عرب مانند: محمد مفتاح، الغذامی، رمانی و ... اصول تناص در نقد عربی قدیم: همان طور که ذکر شد موضوع تناص یا بینامتنی با عناوین و اشکال مختلفی ریشه در ادبیات و نقد عربی قدیم داشته است که ذیلاً خلاصه ای از تعریف هر کدام از آنها آمده است. اقتباس: همان طور که در تناص اقتباسی گفته شد، در این فرایند شاعر یا نویسنده برای ارتقاء و زینت کلام خود معمولاً از شعر، آیات قرآن و احادیث و ... استفاده می کند ولی غالباً اقتباسی که در نقد قدیم به کار می رفته، بیشتر استلهام آیات قرآن و احادیث مد نظر بوده است که این امر بیشتر در خطبه ها، مواعظ و مدح پیامبر(ص) انجام می گرفته و مقبول بوده است و در غزل و رسائل و قصص امری مباح شمرده می شود، تا زمانیکه بازیچه هزلیات و سخنان پوچ و بی اساس قرار نگیرد. اقتباس در نقد قدیم جزء محسّنات لفظی کلام محسوب می شده که هدف استفاده از آن بیشتر قداست بخشیدن به متن و اظهار توانایی و مهارت شاعر یا نویسنده بوده است. تضمین: تضمین در لغت به معنی پیوند دادن یا ارتباط برقرار کردن است که در اصطلاح رکنی از ارکان مهم علم بلاغت شمرده می شود که پیرامون آن علماء بلاغت توضیحات زیادی آورده اند و شایان ذکر است که تضمین و اقتباس ظاهراً دو لفظ اما در مفهوم بیشتر به جای یکدیگر به کار می روند و در کتب بلاغت علماء زیادی از این مقوله سخن به میان آورده اند و درباره انواع و اشکال آن توضیحاتی داده اند و از مشهور ترین علمائی که در این زمینه سخن گفته اند می توان به زمخشری، ابن رشیق، ابن اثیر و ابن حجه حموی اشاره نمود. تضمین جانشین اصلی تناص: طبق تعریفی که علماء بلاغت از تضمین دارند که آن را فرایند کلی «أخذ و إعطاء» (گرفتن و دادن)، مطلبی یا تجربه از تجارب دیگران، می دانند، می توان گفت: که تضمین مفهوم کلی تناص را در برداشته و جانشین آن قرار می گیرد و این در حالی است که برخی از محققین معاصر نیز همین مفهوم کلی را برای تضمین آورده اند که با تناص تقریباً در یک راستا قرار می گیرد، به عنوان مثال: «عز الدین اسماعیل» تضمین را یکی از عوامل پیشرفت در یک قصیده معاصر عربی می داند و می گوید: زمانی که شاعر یا نویسنده در اثر خویش از تجربه دیگران به عنوان تضمین کلامی را می آورد در حقیقت بین اثر و تجربه دیگران یک فرایند بینامتنی مشترک از نظر فرهنگی، تاریخی و ... صورت گرفته است. اما «احمد الزعبی» صاحب کتاب «التناص نظریاً و تطبیقیاً» که در زمینه اصطلاح تناص تحقیقات زیادی دارد اشاره به این مطلب دارد که: اقتباس و تضمین در حقیقت دو شکل از اشکال تناص هستند که طی آن اگر شاعر یا نویسنده مطلبی رامستقیماً و بدون دخل و تصرف در اثر خویش استفاده نمود تناص مباشر یا مستقیم نام دارد و در غیر این صورت یعنی اگر أخذ مطلب از دیگری و دخل و تصرف در آن با استنتاج یا استنباط از تجربه آنها همراه باشد، مانند: تناص افکار، دیدگاه ها، فرهنگ و ... ، که تلویحاً به آن اشاره می شود، از نوع تناص غیر مباشر است. تناص بلاغی: این نوع از تناص که از اسمش پیداست معمولاً در فرایند آن از اصطلاحات و صور بلاغی مانند:انواع تشبیه، استعاره، کنایه استفاده می شود که طی آن شاعر یا نویسنده به جای توصیف مستقیم از این صور بلاغی استفاده می کند، به عنوان مثال: زمانی که شاعری کسی را به «طویل النجاد» (بلند حمایل) توصیف می کند، در حقیقت از تناص بلاغی در اثر خویش استفاده کرده، چرا که شجاعت ممدوح خود را به طریقه کنایه که از صور بلاغی است، به خواننده ابلاغ می کند. سرقتهای ادبی نیز یکی از مقوله هایی است که می توان به عنوان ریشه یابی تناص در نقد قدیم جستجو کرد، که طی آن شاعر یا نویسنده به طور مستقیم یا غیر مستقیم مطلبی را از دیگری در اثر خویش می آورد بدون اینکه رعایت امانت داری کلام را بنماید. معارضه و مناقضه: معارضه و مناقضه نیز از مقوله هایی است که می توان آنها را از اصول تناص در ادب و نقد قدیم عربی دانست که طی آن شاعر در معارضه در صدد تقلید از شاعر یا نویسنده دیگر بر می آید به عنوان مثال: معارضه شعری شوقی با سینیه بحتری. اما در مناقضه که از ماده «نقض» است طرفین معمولاً نسبت به هجو همدیگر اقدام می نمایند مانند: نقائض «اخطل و جریر» از شعراء بنی امیه. اما موضوع دومی که نگارنده در بحث نظریه تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات عرب به آن پرداخته بررسی برخی از آراء و نظریات ادباء و نویسندگان معاصر عرب درباره تناص است که در این خصوص ابتدا به پژوهش خانم «فریال جبوری غزول» در تحلیل قصیده «محمد عفیفی مطر» به عنوان یکی از اولین پژوهشهای مورد نظر در زمینه تناص در ادب معاصر اشاره کرده و سپس به بررسی نظریات «محمد مفتاح»، «الغذامی»، «الرمانی» ، «عبدالملک مرتاض»، و«احمد محمد قدور»پرداخته است، که در این زمینه می توان گفت که: خانم فریال جبوری غزول ساده ترین تعریف را برای تناص آورده و آن عبارت از تضمین متنی در متن دیگر است که طی آن به تفاعل و مشارکت خلاّق بین دو متن اشاره دارد ودر این خصوص به تناص قرآنی و تناص صوفی در اشعار «احمد مطر» اشاره می کند. اما محمد مفتاح بحث دقیق و مفصلی در زمینه تناص در حوزه نظری و کاربردی آن ارائه می دهد و تعاریف مختلفی را برای تناص در پژوهش خود بر می شمارد. ولی «الغذامی» تعریف خاصی از تناص به دست نمی دهدبلکه فقط به نقل تعریفات خانم«کرستیوا» و ادباء غربی اشاره دارد در حالی که «ابراهیم الرمانی» اصطلاح تناص را در پژوهش خود به نام «النص الغائب فی الشعر العربی الحدیث» آورده و به فرایند تناص در یک اثر ادبی ، النص الغائب اطلاق کرده است و در این خصوص به قصائد شعری «سیاب» و «صلاح عبد الصبور» و «محمود درویش» اشاره می کند. اما «احمد قدور» ادیب معاصر دیگری که نظریه تناص را در مقاله ای به نام « الظواهر التناصیه فی الشعر العربی الحدیث» بررسی کرده و طی آن به پژوهشهای غذامی ، مفتاح، و رمانی اشاره می کند و تناص را از لحاظ قصد و تعمد به تناص اعتباطی غیر مقصود و تناص قصدی واعی که آن را مُظاهر نیز می نامد اشاره می کند ودر پایان این بحث نگارنده به بررسی نظریه «عبد الملک مرتاض» می پردازد که وی نیز در بسیاری از مقالات خود به این نظریه اشاره دارد و فرایند تناص را شرط لازم ابداع یک نص جدید به حساب می آورد و اشکال مختلفی برای تناص بر می شمارد. در فصل چهارم نگارنده به بررسی و تحلیل فرایند تناص دینی و قرآنی در اشعار برخی از شعراء معاصر نزار قبانی با تکیه بر مکتب رئالیسم ( واقع گرا) می پردازد که در این خصوص نگارنده ابتدا به بررسی و تاثیر واقع گرایی در ادب معاصر و مهم ترین شاخصهای آن پرداخته و بعد از توضیحی پیرامون میراث دینی در ادبیات معاصر و تاثیر آن در آثار شعراء به فرایند تناص دینی و قرآنی در آثار شعری شعرائی هم چون «بدر الشاکر السیاب» ، عبد الوهاب البیاتی» ، «احمد مطر» و نیز «أدونیس» و «محمود درویش» پرداخته است. در خصوص فرایند تناص دینی در اشعار «بدر شاکر السیاب» نگارنده به شواهد شعری اشاره دارد که در خلال آنها تناص دینی و قرآنی به کار رفته است و موضوع تناص دینی وی را «عشری زاید» در کتاب خود به نام «استدعاء الشخصیات التراثیه فی الشعر العربی المعاصر»آورده است که این شاعر بیشتر از تناص لفظی و معنوی در اشعارش استفاده کرده ، از جمله به داستان قابیل و هابیل، حضرت آدم (ع) و ایوب(ع) و نیز داستان یأجوج و مأجوج در اشعارش اشاره می کند. «عبد الوهاب البیاتی» شاعر دیگر عراقی است که مظاهر تناص دینی در شعرش به کثرت دیده می شود که وی گاهی به تراکیب قرآنی در قالب تناص لفظی و گاهی به موضوع دینی و قرآنی در قالب تناص معنوی در اشعارش اشاره دارد، از جمله این که به موضوع صبر ایوب(ع) و داستان حضرت یونس(ع) اشاره می کند. «احمد ادونیس» شاعر سوری است که تجلیات تناص دینی در شعرش مانند سایر شعراء عراقی معاصر به چشم می خورد از جمله این که وی به داستان کشتی نوح و نجات ایشان و غرق شدن کفار در قالب تناص معنوی اشاره دارد ونیز قصیده ای با عنوان «إرم ذات العماد» که ترکیب قرآنی است در اشعارش آورده است. «محمود درویش» شاعر ادبیات مقاومت و پایداری نیز موضوع تناص دینی و قرآنی در اشعارش به وفور به چشم می خورد و موارد تناص در شعر وی بیشتر در قالب تناص ترکیبات قرآنی و نیز به صورت تناص معنوی موضوعات قرآنی مانند سایر شعراء مقاومت، می باشد که از جمله به داستان ذو القرنین که در قرآن آمده، اشاره می کند و همچنین به موضوع حضرت آدم(ع) و حوا(ع) و خوردن آنها از درخت ممنوعه در بهشت می پردازد. و آخرین شاعری که نگارنده به بررسی اشعار وی از منظر تناص دینی پرداخته شاعر عراقی «أحمد مطر» می باشد که در این خصوص نیز می توان گفت: احمد مطر در اشعارش از دو موضوع تناص لفظی و معنوی با آیات قرآن واحادیث نبوی(ص) استفاده کرده است. از جمله می توان به موضوع داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) در قالب تناص معنوی و نیز تناص لفظی با آیات سوره مسد، حج، و عصر اشاره کرد که در این زمینه قصیده ای به نام «ان الانسان لفی خسر» دارد. اما در خصوص فصل پنجم و اخیر که هدف اصلی از بحث و تحقیق را به دنبال دارد، نگارنده به بررسی و نقد موضوع تناص دینی و قرآنی در ضمن مقاطع شعری مختلفی از شاعر سوری «نزار قبانی» پرداخته است، که در این زمینه اولین سوالی که مطرح می شود موضوع پژوهش ارتباط معارف قرآنی و دینی در شعر غزل سرا و به قولی «شاعر المرأه و الحب » (شاعر زن و عشق) است که در این خصوص باید گفت: که نگارنده بیشتر به بررسی اشعار سیاسی شاعر که بعد از جنگ 1967م اعراب با اسرائیل و شکست آنها بوده، پرداخته است. که البته در زمینه شعر زن و غزلیات وی خود شاعر می گوید:مرا فقط در پشت پنجره عشق و زن محبوس می دانند، در حالی که هر کس که شعر زن و عشق را می سراید در حقیقت او عاشق وطن خویش است که از زن و گهواره محبت (مادر) سخن می گوید و هر کس که وطن را دوست دارد گویا جهان را دوست دارد، بنابراین حتی زن شعری نزار زن متمدن با فرهنگ و دارای شخصیت والا و در خور شأن خویش است. لذا نگارنده به بررسی تناص قرآنی و دینی در شعر وی می پردازد که در این خصوص همانطور که قبلاً گفته شد، بعد از شکست اعراب از اسرائیل در جنگ 1967م، این واقعه برای نزار قبانی بسیار تأسف بار بوده و وی را به سمت و سوی سرودن اشعار سیاسی سوق داده است که در این راستا شاعر با سرودن قصیده های مختلفی جهان عرب را مورد نقد گزنده خویش قرار می دهد که در لابه لای این اشعار، به موارد زیادی از تناص آیات و معارف دینی بر می خوریم، به ویژه اینکه وی اولین قصیده اش را در این زمینه با عنوان «هوامش علی دفتر النکسه» (یادداشتهایی بر شکست نامه)، دارد و در آنجا با استناد به آیه ای از سوره آل عمران که خداوند امت اسلامی را به بهترین امّت معرفی نموده ، چرا که به موضوع امر به معروف و نهی از منکر در زمان خود به خوبی عمل نموده اند و مردم زمان خود را در هر حال خیرخواه بودند و نیز هیچ گاه تن به ذلت و خواری ندادند لذا شاعر در این زمینه جهان عرب را مورد نقد خویش قرار داده و از آنها این سوال را جویا می شود، که آیا واقعاً جهان امروز عرب و مسلمان را می توان جزء بهترین امت ها برشمرد؟ که البته برخی نقاد بر وی خرده گرفته اند که شاعر نسبت به آیات قرآن بی احترام بوده و دین را زیر سوال برده است هم چنان که در جاهایی دیگر شاعر از این تندتر و ناقدانه تر جهان عرب را به باد نقد می گیرد، که در این زمینه از طرف مخالفین علیه وی نقدهای زیادی به رشته تحریر در آمده و چه بسا حکم کفر و زندیق بودن وی را صادر کرده اند، این در حالی است که طبق نظر بیشتر ناقدین منصف «نزار قبانی» هدفش بیشتر تحریک و تشجیع امت عرب و جهان اسلام علیه ایادی کفر و الحاد و استعمارگر بوده است، که چگونه در قرون اخیر با اختلاف اندازی میان صفوف مسلمین، بر آنها حکومت می کنند و حتی نیز در صدد توجیه سلطه خویش بر آمده اند، که این موضوع را در جریان انتفاضه فلسطین و قطعنامه های کذایی و دروغین به وضوح مشاهده می کنیم. لذا اگر خواسته باشیم به موارد تناص دینی و قرآنی در شعر نزار اشاره کنیم، به طور خلاصه باید گفت: که وی بیشتر در قالب تناص معنوی و گاهاً تناص لفظی با معارف دینی و قرآنی و تناص شخصیات دینی در اشعارش اشاره دارد و به ویژه این که وی در راستای واقعه کربلاء و امام حسین(ع) ، اشعاری زیبا دارد که حاکی از محبت و ارادت وی به قیام عاشورای حسینی علیه ظالمان هر زمان است.و مورد بعدی که به طور کلی در این خصوص می توان ذکر نمود جریان انتفاضه و آزادی قدس از چنگال یهود و صهیونیستها است که شاعر با اشاره به داستان حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل در لابه لای اشعار خویش به این موضوع اشاره می کند.

بررسی استشهادات قرآنی سیبویه
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  نور محمد خسروی   مهدی خرمی

خلاصه پایان نامه به فارسی خدواند متعال قرآن کریم را در مدت 23 سال بر قلب نازنین رسول خدا (ص) نازل کرد. این کلام نورانی نه تنها راهنمای انسانها و شفای سینه ها می باشد بلکه بیان کننده تمام علوم نیز می باشد. یکی از علومی که پایه و اساسش را به وسیله قرآن مستحکم نمود علم نحو می باشد. از آنجایی که موضوع علم نحو محافظت نمودن آخر کلمات می باشد تا اینکه خللی در معنای کلام پیدا نشود بدین خاطر لحن وغلط خوانی در کلام باعث بوجود آمدن علم نحو شد. شاید بتوان یکی از اسباب لحن و غلط خوانی عربها را اختلاط شان با عجم دانست.زیرا آنها برای امرار معاش و توسعه و پیشرفت فرهنگ شان می بایستی با کشور های هم جوار روابط صمیمی برقرار می کردند. در این هنگام بود که غلط خوانی شان شائع شد تا جایی که به آیات قرآنی نیز رسوخ کرد بزرگان صحابه همچون حضرت عمر (رض) و حضرت علی (رض) هنگامیکه متوجه این مسئله شدند، برای حفظ کلام خداوند گام بزرگی را در این راستا برداشته تا اینکه حضرت علی (رض) ابو الاسود دئلی را مامور پایه گذاری علم نحو کردند حتی در بعضی روایات چنین تصریح شده که بنیانگذار علم نحو خود حضرت علی (رض) بودند. و این چنین بود که آیات قرآنی از هر گونه خطایی مصون و محفوظ ماند. مهمترین اهدافی را که میتوان برای پدید آمدن علم نحو بیان کرد به شرح ذیل است: 1- محافظت الفاظ قرآنی، که به اذهان علماء و بزرگان نحو خطور کرد، لذا قواعد این علم را پایه گذاری نمودند. 2- فهم معانی و مفاهیم قرآن و این چیزی بود که بدون شناخت إعراب قرآن و ترکیب بندی جمله هایش میسر نبود. اما دراین میان مستشرقین ساکت ننشسته و بر این امر که ابو الاسود پایه گذار علم نحو بوده خورده گرفته و آن را بعید دانسته اند بلکه معتقد بر آنند قواعد این علم متاثر و برگرفته از قواعد یونانی می باشد. اما خدمتگذاران واقعی اسلام این ادعا را مردود دانسته و چنین جواب داده اند: علمای اسلامی نسبت به لغت یونانی و قواعد آن هیچ اطلاعی نداشته اند و هیچ رابطه علمی میان آنها نبوده است، گذشته از همه اینها شیرازه علوم عربی با علوم یونانی به هیچ عنوان هم خوانی ندارند پس چطور می شود که متاثر از علوم یونانی شده باشد. در فصل سوم نگارنده اشاره ای به قراءتها و چگونگی بوجود آمدن شان و همچنین بیان حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، داشته است. قراءات جمع قراءه بمعنای خواندن است و در اصطلاح، علمی را می گویند که از چگونگی اداء کلمات قرآن از آن جهت که از احوالشان مانند مد، قصر، النقل و... بحث می شود، خبر میدهد. مهمترین سببی را که میتوان باعث بوجود آمدن قراءات دانست تفاوت لهجه ها می باشد. شیرینی و حلاوت قرآن سبب شد که اعراب از قبیله های مختلف به تلاوت این کتاب عظیم الشان روی بیاورند که رفته رفته بعضی از کلمات بصورت لهجه ای تلاوت می شد تا اینکه بعضی از صحابه نسبت به این امر اعتراض کردند زیرا تصور می کردند که قرآن به غیر آن چیزی که می باشد تلاوت می شود، اما پیامبر اکرم (ص) به این مسئله خاتمه دادند و فرمودند که قرآن به لهجه های مختلف نازل شده است. اما مطلبی که قابل ذکر است اینکه علمای نحو به تمام قراءتها اعم از متواتر و شاذ، برای تبیین قواعد نحو استشهاد نموده اند مگر قرائتی را که با قیاس مخالف باشد یا اینکه ادارای اشتباه فاحش باشد، زیرا هر کلام صحیح که روایتش مورد ترجیح باشد و موافق قیاس نیز باشد هر چند که از طریق آحاد روایت شده باشد باز هم در نزد آنها قابل قبول است. بعضی انسانها بر این گمانند که منظور از حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، قراءتهای هفتگانه می باشد در حالیکه این اشتباه است و هیچ یک از علمای علم قراءات قائل بر این نیستند و اینچنین می گویند که انحصار قراءتها در عدد هفت دارای هیچ دلیلی نمی باشد و شاید بدون هیچ قصدی بوجود آمده یا اینکه به قصد تیمن به عدد هفت بخاطر وجودش در حدیث نبوی می باشد. در واقع حروف هفتگانه ای که خداوند قرآن را بر آن نازل کرد بیان کننده لهجه های مختلف عرب می باشد زیرا که اعرابی که قرآن بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف و لغات متعدد بودند پس خداوند متعال کتابش را در حالیکه مشتمل بر لهجه های عرب و لغات شان بود نازل کرد تا اینکه تلاوت قرآن برایشان میسر شود و از احکام و آدابی که در آن بیان شده است سود حاصل نمایند. اگر خداوند متعال قرآن را به یک لهجه نازل می کرد قرائت قرآن و بهره وری از آن بر آنها مشکل می شد زیرا که تحول و دگرگونی تمام انسانها از لغت مادر یشان نسبت به لغت دیگر دشوار و مشکل است، پس اگر خداوند متعال أعراب را از لغتی که با آن بزرگ شده اند باز می داشت و مجبور به لغتی غیر از آن می کرد، این امر بسیار گران برایشان تمام می شد لذا رحمت خداوند نسبت به این امت و دفع نمودن سختی از آنها مقتضی این بود که قرآن کریم به آسانی تلاوت شود تا اینکه بتوانند به بهترین نحو خدایشان را عبادت نمایند و بهترین استفاده را از این کتاب مقدس و نورانی بنمایند. در فصل چهارم شخصیت سیبویه که موضوع تحقیق مان نیز درباره بررسی استشهادات قرآنی این بزرگوار می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است. عمرو بن عثمان که ملقب به سیبویه می باشد در عصر عباسی اول که ملقب به عصر طلایی می باشد می زیست.اوضاع سیاسی آن زمان بدین گونه بود که عباسی ها بر پایه های حکومت تسلط داشتند ولی با تمام این وجود بعضی از درگیری های داخلی در گوشه و کنار به چشم میخورد. اوضاع علمی و فرهنگی در عصر عباسی اول بسیار رشد و ترقی کرد بدین ترتیب که علمای زبر دستی پا به عرصه ظهور گذاشتند و علوم دینی را به صورت شاخه ای و رشته ای تدریس می کردند که این علوم عبارتند از: علوم قرآنی، تفسیر، حدیث، فقه، عقیده و کلام. مساجد نیز بوسیله علماء و حلقه های مناظره و تدریس شان آباد بود. اینچنین بود که سیبویه در این جو علمی که مملو از علماء و علوم مختلف بود پا به صحنه گیتی نهاد تا خدمتی شایان را برای قرآن از خود بجای بگذارد تا ثمره ای باشد برای علمایی که بعد از او چشم به جهان هستی باز می نمایند. سیبویه در اصل ایرانی تبار و از دیار شیراز بوده است اما زندگی و تحصیلش را در بصره سپری کرد و در سال 180 بنا بر بعضی از روایات در سن میانسالی در بصره یا شیراز وفات نمود.از مشهورترین استادان سیبویه می توان به خلیل بن احمد فراهیدی، یونس بن حبیب و عیسی بن عمر اشاره کرد که علم نحو را از آنها آموخت و علم لغت را ابو الخطاب اخفش اکبر به او تعلیم داد. و از میان شاگردانش که بسیار مشهور شدند و به درجه اجتهاد نیز رسیدند می توان ابو الحسن اخفش اوسط و قطرب را نام برد. سیبویه در ابتدای امر به تعلیم علوم شرعی پرداخت اما حوادث گوناگونی سبب شد که علوم شرعی را برای مدت مدیدی وداع گفته و به تحصیل علوم عربی بپردازد. از جمله آنها می توان به حوادث ذیل اشاره کرد: روایت شده که سیبویه به نزد استاد خود حماد بن سلمه آمد و اینچنین برایش گفت: من برایت حدیثی را از هشام بن عروه درباره مردی که «رعُف فی الصلاه» بیان می کنم. حماد برایش گفت «رعُف» اشتباه است بلکه «رعَف» صحیح است. سیبویه پس از شنیدن این حرف با ناراحتی منصرف شد و نزد خلیل آمد و موضوع را برایش بیان نمود هنگامی که خلیل حماد را تایید کرد سیبویه قسم خورد که باید علمی را بیاموزم که هیچ کس نتواند بر من خرده ای بگیرد. یکی دیگر از حوادثی که می توان به آن اشاره کرد اینکه سیبویه به همراه قومی که می خواستند حدیث بنویسند نزد حماد حاضر شدند. حماد حدیثی را بیان کرد که درآن کلمه «الصفا» ذکر شده بود. سیبویه این کلمه را بلند تکرار نمود و گفت: «الصفاء». حماد گفت: ای فارسی! «الصفا» مقصور است آن را با مد نگو. هنگامی که سیبویه از مجلس بیرون شد قلمش را شکست و اینچنین گفت: تا زمانیکه بر علم عربی غلبه نیابم هیچ چیزی نمی نویسم. مطلب دیگر که باید به آن اشاره کرد تالیف کتاب ارزشمند سیبویه بنام «الکتاب» می باشد. در واقع سیبویه تالیف کتاب را بعد از وفات استادش خلیل شروع کرد چرا که در بعضی از صفحات الکتاب پس از ذکر نام خلیل کلمه«رحمه الله» به چشم می خورد. شاید اولین چیزی که به ذهن خطور کند، عدم نام گذاری کتابش می باشد و می توان علتش را چنین بیان کرد که اجل و مرگ سیبویه این مهلت را به او نداد همانطوری که مقدمه و خاتمه ای را بر کتابش اضافه ننموده است. ارزش این کتاب به اندازه ای رسید که علمای قدیم و جدید به بهترین شیوه آن را مدح نموده اند به حدی که آن را قرآن نحو دانسته اند و منزلت این کتاب به حدی بود که علمای بزرگ آن را بعنوان تحفه و هدیه به یکدیگر عطا می کردند. به جرات می توان گفت که اکثر علمای بزرگ دینی از کتاب سیبویه بهره برده اند زیرا الکتاب دائره المعارفی از علوم لغوی، دینی، علمی و ادبی به شمار می آید. سیبویه در کتاب خود به موضوعات صرفی و نحوی پرداخته است و آنها را به صورت پر محتوا بیان نموده است. با وجود کتب زیادی که درباره نحو قبل و بعد از سیبویه تالیف شده اند، با صراحت می توان گفت که هیچ یک از صاحبان این کتب نتوانسته خدمتی را که سیبویه برای علم نحو انجام داد، به عرصه ظهور بگذارند. پس سیبویه را باید امام نحو و نحوی ها دانست و کتابش را معیار و شاهد بر این امر قرار داد و به این مطلب نیز باید اشاره نمود که هر چقدر هم که عالمی در نحو تسلط داشته باشد و زبانزد خاص و عام باشد باز هم نمی تواند احساس بی نیازی و استغناء از کتاب سیبویه داشته باشد. نگارنده در فصل پنجم به بیو گرافی پنج تن از علمای مجتهد نحو که متأثر از سبک سیبویه شده اند پرداخته است که مقدمترین آنها به لحاظ تاریخی ابو الحسن اخفش اوسط از مکتب بصره می باشد. ابو الحسن معروف به اخفش اوسط از موالی قبیله بنی مجاشع می باشد که نزد سیبویه زانوی تلمذ را به زمین نهاد، هر چند از لحاظ سنی بزرگتر از سیبویه بود اما تواضع و فروتنیش سبب شد که نزد کسی شاگردی کند که کوچک تر از او باشد. اخفش شاگردان زیادی را تربیت کرد وبه همه آنها کتاب سیبویه را تعلیم می داد. از دیگر خصوصیاتش اینکه به شرح اشعار توجه خاصی داشت تا جایی که کتاب «معانی الشعر» را به رشته تحریر در آورد و همچنین در علم عروض و معانی تبحر خاصی داشت. از میان تصنیفاتش می توان به این کتب اشاره کرد: کتاب الاربعه، کتاب الاشتقاق، کتاب الاصوات و کتاب الاوسط فی النحو. علی بن حمزه کسائی از مکتب کوفه شخصیتی دیگر است که متاثر از شیوه سیبویه شده است. وجه تسمیه کسائی بخاطر احرام بستنش در کساء بود که از آن روز به بعد او را کسائی نامیده اند. او عالم به نحو و لغت بود و در علم قراءات به درجه امامت رسید. همانطور که بیان شد اصلیتش کوفی بود اما بعدها بغداد را بعنوان مسکن خویش اختیار کرد و به تربیت هارون الرشید خلیفه عباسی و فرزندش امین پرداخت. کسائی در سن کهن سالی به یاد گیری نحو پرداخت و خیلی زود رشد و ترقی نمود تا جائیکه به درجه اجتهاد رسید. مناظره کسائی با سیبویه مسمی به «المسأله الزنبوریه» بسیار مشهور است. او اختلافات زیادی در بعضی از مسائل نحوی با سیبویه داشته، اما با این وجود بهره زیادی از الکتاب برده است. کسائی نیز خدمت بزرگی را به قرآن نموده است تا جایی که بعد از وفاتش یکی از بزرگان او را به خواب دید و از او پرسید که بعد از مرگت چطور با تو رفتار شد؟ او در جواب گفت: خداوند متعال مرا بخاطر خدمتی که به قرآن کردم مورد عفو وآمرزش قرار داد. شخصیتی دیگری که به منهج سیبویه چنگ زده و بر رد پایش قدم نهاده است، جار الله زمخشری از مکتب بغداد می باشد. زمخشری متبحر در نحو، لغت و بلاغت بود چنانچه تفسیر معروفش مسمی به الکشاف شاهد بر نبوغ علمی او می باشد. زاد گاهش روستای زمخشر از نواحی خوارزم است اما برای تعلیم علوم مختلف به شهر بغداد سفر کرد. زمخشری کسی بود که در زمانه خودش کم نظیر و یا می توان گفت بی نظیر بود بطوری که علمای بزرگ از مکانهای دور و نزدیک برای یاد گیری علوم نزد او می آمدند. او دارای آثار زیادی می باشد که برخی از آنها عبارتند از: الکشاف فی تفسیر القرآن، المفصل فی صنعه الإعراب و الفائق فی غریب الحدیث. ابن مالک از دیگر اشخاصی است که تحت تاثیر سبک و شیوه سیبویه قرار گرفته است. رشد و نبوغ علمیش در مکتب اندلس روز به روز چشم گیر تر می شد تا جائیکه علمای هم عصرش، امامت در نحو را شایسته اش دانستند. او تمام همت خویش را صرف محکم نمودن زبان عربی کرد تا جایی که از بسیاری از علمای قبل از خود نیز سبقت برد. و همچنین در علم قراءات نیز به مقام امامت رسید. تبحرش در علم صرف و نحو به حدی بود که او را بسان دریایی بی نظیر و دانشمندی بی همتا قلمداد کردند.ذوق و سلیقه بخصوصی در سرودن شعر داشت چنانه الفیه اش شاهد بر این ادعا می باشد. ابن مالک نیز کتب زیادی را به رشته تحریر در آورده که بعضی از آنها صاحب چندین شرح توسط علمای دیگر می باشد و در واقع می توان گفت که در زمره کتب مرجع و اساسی به شمار می آیند. بعضی از این کتب عبارتند از: الفیه ابن مالک، الموصل فی نظم المفصل، الکافیه الشافیه و شرح آن و شرح تسهیل. پنجمین شخصیت متأتر از منهج سیبویه، ابن هشام انصاری می باشد. در سال 708 هـ.ق در مصر به دنیا آمد و قرآن را در خرد سالگی حفظ کرد. خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و به درجه اجتهاد رسید. در طول حیاتش بسیار مشهور شده بود بطوری که علماء از راههای دور و نزدیک برای یاد گیری مباحث نحوی دقیق و تحلیلات شیوایش نزد او می آمدند. او در عمق گفته های علمای متقدم نحو فرو می رفت و به بیان گفته های ضعیف و صحیح آنها می پرداخت که این مسئله باعث حیرت و تعجب علمای دیگر می شد. کتابهایی که ابن هشام به رشته تحریر در آورد سبب شد که علمای بزرگ در دوره های بعدی همچون محمد محی الدین عبد الحمید شروح و حاشیه هایی را بر آن بنگارند، از مهمترین این کتب عبارتند از: مغنی البیب عن کتب الأعاریب، قواعد الاعراب، عمده الطالب فی تحقیق تصریف ابن حاجب، شرح قطر الندی و شرح شذور الذهب. در فصل ششم نگارنده به هدف اصلیبحث که عبارت از ابتکار سیبویه در استشهاد نمودن به آیات قرآنی و بهره مندی سایر نحویین از سبک سیبویه و همچنین خدمت سیبویه به قرآن و قراءات می باشد، پرداخته است. اگر با دیده انصاف به شواهد قرآنی که در الکتاب سیبویه مذکور است بنگریم خواهیم دید که استعمال آنها توسط سیبویه به یک سبک وصورت نبوده است بلکه ابتکار بسزایی را از خود به جای گذاشته است که می توان این آیات را در سه قسم خلاصه کرد:1- ائتناس 2- پژوهش و تحقیق 3 استشاد صریح. ائتناس یعنی اینکه وارد شدن بعضی آیات برای تحلیل و یا توجیه بعضی از اسالیب، ابیات و آیات قرآنی دیگر. پژوهش و تحقیق نیز به دو قسم تقسیم می شود: 1- آیاتی که ظاهرشان نمایانگر قرار گرفتن آنها تحت همان قاعده ظاهری است در حالیکه اینچنین نیست. 2- سوال کردن سیبویه از خلیل درباره نکته هایی که در بعضی از آیات نهفته است. و در قسم استشهاد صریح که بیشترین آیات را به خود اختصاص داده است آیاتی را بیان کرده ایم که مستقیما و بطور صریح در بابهای مختلف به آنها استشهاد شده است. آیاتی که در بحث ائتناس برای اجازه بعضی از اسالیب وارد شده نمایانگر اینست که سیبویه این قواعد را فقط به وسیله آیات قرآنی بدون اینکه بیتی را بیاورد، ثابت نموده است. آیاتی که برای تایید بعضی از ابیات وارد شده است اتهام وارده مبنی بر اینکه اصل و اساس قواعد نحوی مبنی بر شعر بوده و آیات قرآنی آنچنان دخل و تصرفی در آنها ندارد را دفع می کند بلکه تایید اشعار توسط آیات قرآنی دلیل محکمی بر استشهاد نمودن به آیات قرآن است. و آیاتی که برای تایید بعضی از آیات دیگر ذکر شده است بیانگر این مطلب است که سیبویه برای توجیه بعضی از شواهد قرآنی فقط اکتفاء به قرآن کرده و حقیقتا قرآن را با قرآن توضیح و تفسیر نموده است. آیاتی که در بحث پژوهش و تحقیق به دو قسم تقسیم شد، قسم اول شاهد آیاتی که ظاهرشان بر خلاف باطنشان است و سیبویه با ایراد آنها به این مطلب اشاره می کند که این مجموعه از آیات احتیاج به ملاحظه دقیق قواعد و پی بردن به فروعات این قواعد دارد و برای علمای این علم شایسته نیست که تنها با نظر به این آیات حکمی را برایشان صادر نماید بلکه بعد از دقت نظر کامل و موازنه آنها با دیگر اسالیب و مقایسه با دیگر آیات متشابه به این امر روی بیاورند. قسم دوم که شامل گفتگو بین سیبویه وخلیل درباره بعضی از آیات می باشد بیانگر اینست که این مجموعه قرآنی دلالت بر یاد گیری این مطالب توسط سیبویه از استادش خلیل دارد و همچنین دلالت بر ملاحظه دقیق سیبویه نسبت به این چنین آیاتی می کند تا اینکه تعلیم و درسی برای دیگران باشد. و آیاتی که در بحث استشهاد صریح مطرح شده است و بسیار زیاد نیز می باشد، اعتماد سیبویه به آیات قرآن را برایمان واضح و روشن می کند. اما مطلبی که شایان ذکر است اینکه تمام علماء و مجتهدین بزرگ علم نحو که عبارتند از:اخفش اوسط، کسائی، زمخشری، ابن مالک وابن هشام بهره کافی و وافی را از ابتکار منحصر به فرد سیبویه حاصل کرده اند و هر یک به نوبه خود متاثر از منهج سیبویه شده اند، بعضی از آنها بهره زیادی و بعضی استفاده متوسطی را برده اند ولی بطور کلی همه آنها بصورت بسزایی از مسلک سیبویه بهره مند شده اند. در پایان باید به این نکته اشاره کرد که سیبویه را باید خادم واقعی قرآن و قراءات دانست و او را از هر گونه تهمتی مبنی بر اهتمامش به شعر بیش از قرآن و تعصبش نسبت به بعضی از قراءات مبرا دانست. زیرا سیبویه از جمله نحویینی است که بیشترین تمسک را به شواهد قرآن داشته است و در واقع قرآن را درمرتبه اول و بالاتر از شعر قرار داده است زیرا که استشهاد خود را در مسائل ابتدا با قرآن سپس با شعر و بعد از آن گفته هایی که به صورت نثر از قول بزرگان گفته شده است، آغاز می کند به جز مواردی که آیات قرآنی برای تبیین آن مسائل وجود ندارد و آنجاست که به اشعار و اقوال عرب اکتفاء می کند زیرا که قرآن تمام نطق صحیح عرب را در بر نگرفته است. و تهمت هایی که از جانب بعضی ها به سیبویه ئارد شده مبنی بر اینکه نسبت به قراءتهای قاریان بصره متعصب بوده است و در مقابل، قراءتهای قاریان کوفه را ضعیف دانسته است، تمامی این تهمت ها ناروا است زیرا که سیبویه قراءتهایی را بیان می کند که به آن قراءتها صفت زیبایی و نیک بودن را می دهد که تمامی علمای علم قرائت آنها را به قراء کوفه نسبت می دهند. و اینچنین است که خدمت سیبویه به قرآن و اعتدال و میانه رویش نسبت به قراءتها به مرحله ظهور می رسد. خلاصه پایان نامه به فارسی خدواند متعال قرآن کریم را در مدت 23 سال بر قلب نازنین رسول خدا (ص) نازل کرد. این کلام نورانی نه تنها راهنمای انسانها و شفای سینه ها می باشد بلکه بیان کننده تمام علوم نیز می باشد. یکی از علومی که پایه و اساسش را به وسیله قرآن مستحکم نمود علم نحو می باشد. از آنجایی که موضوع علم نحو محافظت نمودن آخر کلمات می باشد تا اینکه خللی در معنای کلام پیدا نشود بدین خاطر لحن وغلط خوانی در کلام باعث بوجود آمدن علم نحو شد. شاید بتوان یکی از اسباب لحن و غلط خوانی عربها را اختلاط شان با عجم دانست.زیرا آنها برای امرار معاش و توسعه و پیشرفت فرهنگ شان می بایستی با کشور های هم جوار روابط صمیمی برقرار می کردند. در این هنگام بود که غلط خوانی شان شائع شد تا جایی که به آیات قرآنی نیز رسوخ کرد بزرگان صحابه همچون حضرت عمر (رض) و حضرت علی (رض) هنگامیکه متوجه این مسئله شدند، برای حفظ کلام خداوند گام بزرگی را در این راستا برداشته تا اینکه حضرت علی (رض) ابو الاسود دئلی را مامور پایه گذاری علم نحو کردند حتی در بعضی روایات چنین تصریح شده که بنیانگذار علم نحو خود حضرت علی (رض) بودند. و این چنین بود که آیات قرآنی از هر گونه خطایی مصون و محفوظ ماند. مهمترین اهدافی را که میتوان برای پدید آمدن علم نحو بیان کرد به شرح ذیل است: 1- محافظت الفاظ قرآنی، که به اذهان علماء و بزرگان نحو خطور کرد، لذا قواعد این علم را پایه گذاری نمودند. 2- فهم معانی و مفاهیم قرآن و این چیزی بود که بدون شناخت إعراب قرآن و ترکیب بندی جمله هایش میسر نبود. اما دراین میان مستشرقین ساکت ننشسته و بر این امر که ابو الاسود پایه گذار علم نحو بوده خورده گرفته و آن را بعید دانسته اند بلکه معتقد بر آنند قواعد این علم متاثر و برگرفته از قواعد یونانی می باشد. اما خدمتگذاران واقعی اسلام این ادعا را مردود دانسته و چنین جواب داده اند: علمای اسلامی نسبت به لغت یونانی و قواعد آن هیچ اطلاعی نداشته اند و هیچ رابطه علمی میان آنها نبوده است، گذشته از همه اینها شیرازه علوم عربی با علوم یونانی به هیچ عنوان هم خوانی ندارند پس چطور می شود که متاثر از علوم یونانی شده باشد. در فصل سوم نگارنده اشاره ای به قراءتها و چگونگی بوجود آمدن شان و همچنین بیان حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، داشته است. قراءات جمع قراءه بمعنای خواندن است و در اصطلاح، علمی را می گویند که از چگونگی اداء کلمات قرآن از آن جهت که از احوالشان مانند مد، قصر، النقل و... بحث می شود، خبر میدهد. مهمترین سببی را که میتوان باعث بوجود آمدن قراءات دانست تفاوت لهجه ها می باشد. شیرینی و حلاوت قرآن سبب شد که اعراب از قبیله های مختلف به تلاوت این کتاب عظیم الشان روی بیاورند که رفته رفته بعضی از کلمات بصورت لهجه ای تلاوت می شد تا اینکه بعضی از صحابه نسبت به این امر اعتراض کردند زیرا تصور می کردند که قرآن به غیر آن چیزی که می باشد تلاوت می شود، اما پیامبر اکرم (ص) به این مسئله خاتمه دادند و فرمودند که قرآن به لهجه های مختلف نازل شده است. اما مطلبی که قابل ذکر است اینکه علمای نحو به تمام قراءتها اعم از متواتر و شاذ، برای تبیین قواعد نحو استشهاد نموده اند مگر قرائتی را که با قیاس مخالف باشد یا اینکه ادارای اشتباه فاحش باشد، زیرا هر کلام صحیح که روایتش مورد ترجیح باشد و موافق قیاس نیز باشد هر چند که از طریق آحاد روایت شده باشد باز هم در نزد آنها قابل قبول است. بعضی انسانها بر این گمانند که منظور از حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، قراءتهای هفتگانه می باشد در حالیکه این اشتباه است و هیچ یک از علمای علم قراءات قائل بر این نیستند و اینچنین می گویند که انحصار قراءتها در عدد هفت دارای هیچ دلیلی نمی باشد و شاید بدون هیچ قصدی بوجود آمده یا اینکه به قصد تیمن به عدد هفت بخاطر وجودش در حدیث نبوی می باشد. در واقع حروف هفتگانه ای که خداوند قرآن را بر آن نازل کرد بیان کننده لهجه های مختلف عرب می باشد زیرا که اعرابی که قرآن بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف و لغات متعدد بودند پس خداوند متعال کتابش را در حالیکه مشتمل بر لهجه های عرب و لغات شان بود نازل کرد تا اینکه تلاوت قرآن برایشان میسر شود و از احکام و آدابی که در آن بیان شده است سود حاصل نمایند. اگر خداوند متعال قرآن را به یک لهجه نازل می کرد قرائت قرآن و بهره وری از آن بر آنها مشکل می شد زیرا که تحول و دگرگونی تمام انسانها از لغت مادر یشان نسبت به لغت دیگر دشوار و مشکل است، پس اگر خداوند متعال أعراب را از لغتی که با آن بزرگ شده اند باز می داشت و مجبور به لغتی غیر از آن می کرد، این امر بسیار گران برایشان تمام می شد لذا رحمت خداوند نسبت به این امت و دفع نمودن سختی از آنها مقتضی این بود که قرآن کریم به آسانی تلاوت شود تا اینکه بتوانند به بهترین نحو خدایشان را عبادت نمایند و بهترین استفاده را از این کتاب مقدس و نورانی بنمایند. در فصل چهارم شخصیت سیبویه که موضوع تحقیق مان نیز درباره بررسی استشهادات قرآنی این بزرگوار می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است. عمرو بن عثمان که ملقب به سیبویه می باشد در عصر عباسی اول که ملقب به عصر طلایی می باشد می زیست.اوضاع سیاسی آن زمان بدین گونه بود که عباسی ها بر پایه های حکومت تسلط داشتند ولی با تمام این وجود بعضی از درگیری های داخلی در گوشه و کنار به چشم میخورد. اوضاع علمی و فرهنگی در عصر عباسی اول بسیار رشد و ترقی کرد بدین ترتیب که علمای زبر دستی پا به عرصه ظهور گذاشتند و علوم دینی را به صورت شاخه ای و رشته ای تدریس می کردند که این علوم عبارتند از: علوم قرآنی، تفسیر، حدیث، فقه، عقیده و کلام. مساجد نیز بوسیله علماء و حلقه های مناظره و تدریس شان آباد بود. اینچنین بود که سیبویه در این جو علمی که مملو از علماء و علوم مختلف بود پا به صحنه گیتی نهاد تا خدمتی شایان را برای قرآن از خود بجای بگذارد تا ثمره ای باشد برای علمایی که بعد از او چشم به جهان هستی باز می نمایند. سیبویه در اصل ایرانی تبار و از دیار شیراز بوده است اما زندگی و تحصیلش را در بصره سپری کرد و در سال 180 بنا بر بعضی از روایات در سن میانسالی در بصره یا شیراز وفات نمود.از مشهورترین استادان سیبویه می توان به خلیل بن احمد فراهیدی، یونس بن حبیب و عیسی بن عمر اشاره کرد که علم نحو را از آنها آموخت و علم لغت را ابو الخطاب اخفش اکبر به او تعلیم داد. و از میان شاگردانش که بسیار مشهور شدند و به درجه اجتهاد نیز رسیدند می توان ابو الحسن اخفش اوسط و قطرب را نام برد. سیبویه در ابتدای امر به تعلیم علوم شرعی پرداخت اما حوادث گوناگونی سبب شد که علوم شرعی را برای مدت مدیدی وداع گفته و به تحصیل علوم عربی بپردازد. از جمله آنها می توان به حوادث ذیل اشاره کرد: روایت شده که سیبویه به نزد استاد خود حماد بن سلمه آمد و اینچنین برایش گفت: من برایت حدیثی را از هشام بن عروه درباره مردی که «رعُف فی الصلاه» بیان می کنم. حماد برایش گفت «رعُف» اشتباه است بلکه «رعَف» صحیح است. سیبویه پس از شنیدن این حرف با ناراحتی منصرف شد و نزد خلیل آمد و موضوع را برایش بیان نمود هنگامی که خلیل حماد را تایید کرد سیبویه قسم خورد که باید علمی را بیاموزم که هیچ کس نتواند بر من خرده ای بگیرد. یکی دیگر از حوادثی که می توان به آن اشاره کرد اینکه سیبویه به همراه قومی که می خواستند حدیث بنویسند نزد حماد حاضر شدند. حماد حدیثی را بیان کرد که درآن کلمه «الصفا» ذکر شده بود. سیبویه این کلمه را بلند تکرار نمود و گفت: «الصفاء». حماد گفت: ای فارسی! «الصفا» مقصور است آن را با مد نگو. هنگامی که سیبویه از مجلس بیرون شد قلمش را شکست و اینچنین گفت: تا زمانیکه بر علم عربی غلبه نیابم هیچ چیزی نمی نویسم. مطلب دیگر که باید به آن اشاره کرد تالیف کتاب ارزشمند سیبویه بنام «الکتاب» می باشد. در واقع سیبویه تالیف کتاب را بعد از وفات استادش خلیل شروع کرد چرا که در بعضی از صفحات الکتاب پس از ذکر نام خلیل کلمه«رحمه الله» به چشم می خورد. شاید اولین چیزی که به ذهن خطور کند، عدم نام گذاری کتابش می باشد و می توان علتش را چنین بیان کرد که اجل و مرگ سیبویه این مهلت را به او نداد همانطوری که مقدمه و خاتمه ای را بر کتابش اضافه ننموده است. ارزش این کتاب به اندازه ای رسید که علمای قدیم و جدید به بهترین شیوه آن را مدح نموده اند به حدی که آن را قرآن نحو دانسته اند و منزلت این کتاب به حدی بود که علمای بزرگ آن را بعنوان تحفه و هدیه به یکدیگر عطا می کردند. به جرات می توان گفت که اکثر علمای بزرگ دینی از کتاب سیبویه بهره برده اند زیرا الکتاب دائره المعارفی از علوم لغوی، دینی، علمی و ادبی به شمار می آید. سیبویه در کتاب خود به موضوعات صرفی و نحوی پرداخته است و آنها را به صورت پر محتوا بیان نموده است. با وجود کتب زیادی که درباره نحو قبل و بعد از سیبویه تالیف شده اند، با صراحت می توان گفت که هیچ یک از صاحبان این کتب نتوانسته خدمتی را که سیبویه برای علم نحو انجام داد، به عرصه ظهور بگذارند. پس سیبویه را باید امام نحو و نحوی ها دانست و کتابش را معیار و شاهد بر این امر قرار داد و به این مطلب نیز باید اشاره نمود که هر چقدر هم که عالمی در نحو تسلط داشته باشد و زبانزد خاص و عام باشد باز هم نمی تواند احساس بی نیازی و استغناء از کتاب سیبویه داشته باشد. نگارنده در فصل پنجم به بیو گرافی پنج تن از علمای مجتهد نحو که متأثر از سبک سیبویه شده اند پرداخته است که مقدمترین آنها به لحاظ تاریخی ابو الحسن اخفش اوسط از مکتب بصره می باشد. ابو الحسن معروف به اخفش اوسط از موالی قبیله بنی مجاشع می باشد که نزد سیبویه زانوی تلمذ را به زمین نهاد، هر چند از لحاظ سنی بزرگتر از سیبویه بود اما تواضع و فروتنیش سبب شد که نزد کسی شاگردی کند که کوچک تر از او باشد. اخفش شاگردان زیادی را تربیت کرد وبه همه آنها کتاب سیبویه را تعلیم می داد. از دیگر خصوصیاتش اینکه به شرح اشعار توجه خاصی داشت تا جایی که کتاب «معانی الشعر» را به رشته تحریر در آورد و همچنین در علم عروض و معانی تبحر خاصی داشت. از میان تصنیفاتش می توان به این کتب اشاره کرد: کتاب الاربعه، کتاب الاشتقاق، کتاب الاصوات و کتاب الاوسط فی النحو. علی بن حمزه کسائی از مکتب کوفه شخصیتی دیگر است که متاثر از شیوه سیبویه شده است. وجه تسمیه کسائی بخاطر احرام بستنش در کساء بود که از آن روز به بعد او را کسائی نامیده اند. او عالم به نحو و لغت بود و در علم قراءات به درجه امامت رسید. همانطور که بیان شد اصلیتش کوفی بود اما بعدها بغداد را بعنوان مسکن خویش اختیار کرد و به تربیت هارون الرشید خلیفه عباسی و فرزندش امین پرداخت. کسائی در سن کهن سالی به یاد گیری نحو پرداخت و خیلی زود رشد و ترقی نمود تا جائیکه به درجه اجتهاد رسید. مناظره کسائی با سیبویه مسمی به «المسأله الزنبوریه» بسیار مشهور است. او اختلافات زیادی در بعضی از مسائل نحوی با سیبویه داشته، اما با این وجود بهره زیادی از الکتاب برده است. کسائی نیز خدمت بزرگی را به قرآن نموده است تا جایی که بعد از وفاتش یکی از بزرگان او را به خواب دید و از او پرسید که بعد از مرگت چطور با تو رفتار شد؟ او در جواب گفت: خداوند متعال مرا بخاطر خدمتی که به قرآن کردم مورد عفو وآمرزش قرار داد. شخصیتی دیگری که به منهج سیبویه چنگ زده و بر رد پایش قدم نهاده است، جار الله زمخشری از مکتب بغداد می باشد. زمخشری متبحر در نحو، لغت و بلاغت بود چنانچه تفسیر معروفش مسمی به الکشاف شاهد بر نبوغ علمی او می باشد. زاد گاهش روستای زمخشر از نواحی خوارزم است اما برای تعلیم علوم مختلف به شهر بغداد سفر کرد. زمخشری کسی بود که در زمانه خودش کم نظیر و یا می توان گفت بی نظیر بود بطوری که علمای بزرگ از مکانهای دور و نزدیک برای یاد گیری علوم نزد او می آمدند. او دارای آثار زیادی می باشد که برخی از آنها عبارتند از: الکشاف فی تفسیر القرآن، المفصل فی صنعه الإعراب و الفائق فی غریب الحدیث. ابن مالک از دیگر اشخاصی است که تحت تاثیر سبک و شیوه سیبویه قرار گرفته است. رشد و نبوغ علمیش در مکتب اندلس روز به روز چشم گیر تر می شد تا جائیکه علمای هم عصرش، امامت در نحو را شایسته اش دانستند. او تمام همت خویش را صرف محکم نمودن زبان عربی کرد تا جایی که از بسیاری از علمای قبل از خود نیز سبقت برد. و همچنین در علم قراءات نیز به مقام امامت رسید. تبحرش در علم صرف و نحو به حدی بود که او را بسان دریایی بی نظیر و دانشمندی بی همتا قلمداد کردند.ذوق و سلیقه بخصوصی در سرودن شعر داشت چنانه الفیه اش شاهد بر این ادعا می باشد. ابن مالک نیز کتب زیادی را به رشته تحریر در آورده که بعضی از آنها صاحب چندین شرح توسط علمای دیگر می باشد و در واقع می توان گفت که در زمره کتب مرجع و اساسی به شمار می آیند. بعضی از این کتب عبارتند از: الفیه ابن مالک، الموصل فی نظم المفصل، الکافیه الشافیه و شرح آن و شرح تسهیل. پنجمین شخصیت متأتر از منهج سیبویه، ابن هشام انصاری می باشد. در سال 708 هـ.ق در مصر به دنیا آمد و قرآن را در خرد سالگی حفظ کرد. خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و به درجه اجتهاد رسید. در طول حیاتش بسیار مشهور شده بود بطوری که علماء از راههای دور و نزدیک برای یاد گیری مباحث نحوی دقیق و تحلیلات شیوایش نزد او می آمدند. او در عمق گفته های علمای متقدم نحو فرو می رفت و به بیان گفته های ضعیف و صحیح آنها می پرداخت که این مسئله باعث حیرت و تعجب علمای دیگر می شد. کتابهایی که ابن هشام به رشته تحریر در آورد سبب شد که علمای بزرگ در دوره های بعدی همچون محمد محی الدین عبد الحمید شروح و حاشیه هایی را بر آن بنگارند، از مهمترین این کتب عبارتند از: مغنی البیب عن کتب الأعاریب، قواعد الاعراب، عمده الطالب فی تحقیق تصریف ابن حاجب، شرح قطر الندی و شرح شذور الذهب. در فصل ششم نگارنده به هدف اصلیبحث که عبارت از ابتکار سیبویه در استشهاد نمودن به آیات قرآنی و بهره مندی سایر نحویین از سبک سیبویه و همچنین خدمت سیبویه به قرآن و قراءات می باشد، پرداخته است. اگر با دیده انصاف به شواهد قرآنی که در الکتاب سیبویه مذکور است بنگریم خواهیم دید که استعمال آنها توسط سیبویه به یک سبک وصورت نبوده است بلکه ابتکار بسزایی را از خود به جای گذاشته است که می توان این آیات را در سه قسم خلاصه کرد:1- ائتناس 2- پژوهش و تحقیق 3 استشاد صریح. ائتناس یعنی اینکه وارد شدن بعضی آیات برای تحلیل و یا توجیه بعضی از اسالیب، ابیات و آیات قرآنی دیگر. پژوهش و تحقیق نیز به دو قسم تقسیم می شود: 1- آیاتی که ظاهرشان نمایانگر قرار گرفتن آنها تحت همان قاعده ظاهری است در حالیکه اینچنین نیست. 2- سوال کردن سیبویه از خلیل درباره نکته هایی که در بعضی از آیات نهفته است. و در قسم استشهاد صریح که بیشترین آیات را به خود اختصاص داده است آیاتی را بیان کرده ایم که مستقیما و بطور صریح در بابهای مختلف به آنها استشهاد شده است. آیاتی که در بحث ائتناس برای اجازه بعضی از اسالیب وارد شده نمایانگر اینست که سیبویه این قواعد را فقط به وسیله آیات قرآنی بدون اینکه بیتی را بیاورد، ثابت نموده است. آیاتی که برای تایید بعضی از ابیات وارد شده است اتهام وارده مبنی بر اینکه اصل و اساس قواعد نحوی مبنی بر شعر بوده و آیات قرآنی آنچنان دخل و تصرفی در آنها ندارد را دفع می کند بلکه تایید اشعار توسط آیات قرآنی دلیل محکمی بر استشهاد نمودن به آیات قرآن است. و آیاتی که برای تایید بعضی از آیات دیگر ذکر شده است بیانگر این مطلب است که سیبویه برای توجیه بعضی از شواهد قرآنی فقط اکتفاء به قرآن کرده و حقیقتا قرآن را با قرآن توضیح و تفسیر نموده است. آیاتی که در بحث پژوهش و تحقیق به دو قسم تقسیم شد، قسم اول شاهد آیاتی که ظاهرشان بر خلاف باطنشان است و سیبویه با ایراد آنها به این مطلب اشاره می کند که این مجموعه از آیات احتیاج به ملاحظه دقیق قواعد و پی بردن به فروعات این قواعد دارد و برای علمای این علم شایسته نیست که تنها با نظر به این آیات حکمی را برایشان صادر نماید بلکه بعد از دقت نظر کامل و موازنه آنها با دیگر اسالیب و مقایسه با دیگر آیات متشابه به این امر روی بیاورند. قسم دوم که شامل گفتگو بین سیبویه وخلیل درباره بعضی از آیات می باشد بیانگر اینست که این مجموعه قرآنی دلالت بر یاد گیری این مطالب توسط سیبویه از استادش خلیل دارد و همچنین دلالت بر ملاحظه دقیق سیبویه نسبت به این چنین آیاتی می کند تا اینکه تعلیم و درسی برای دیگران باشد. و آیاتی که در بحث استشهاد صریح مطرح شده است و بسیار زیاد نیز می باشد، اعتماد سیبویه به آیات قرآن را برایمان واضح و روشن می کند. اما مطلبی که شایان ذکر است اینکه تمام علماء و مجتهدین بزرگ علم نحو که عبارتند از:اخفش اوسط، کسائی، زمخشری، ابن مالک وابن هشام بهره کافی و وافی را از ابتکار منحصر به فرد سیبویه حاصل کرده اند و هر یک به نوبه خود متاثر از منهج سیبویه شده اند، بعضی از آنها بهره زیادی و بعضی استفاده متوسطی را برده اند ولی بطور کلی همه آنها بصورت بسزایی از مسلک سیبویه بهره مند شده اند. در پایان باید به این نکته اشاره کرد که سیبویه را باید خادم واقعی قرآن و قراءات دانست و او را از هر گونه تهمتی مبنی بر اهتمامش به شعر بیش از قرآن و تعصبش نسبت به بعضی از قراءات مبرا دانست. زیرا سیبویه از جمله نحویینی است که بیشترین تمسک را به شواهد قرآن داشته است و در واقع قرآن را درمرتبه اول و بالاتر از شعر قرار داده است زیرا که استشهاد خود را در مسائل ابتدا با قرآن سپس با شعر و بعد از آن گفته هایی که به صورت نثر از قول بزرگان گفته شده است، آغاز می کند به جز مواردی که آیات قرآنی برای تبیین آن مسائل وجود ندارد و آنجاست که به اشعار و اقوال عرب اکتفاء می کند زیرا که قرآن تمام نطق صحیح عرب را در بر نگرفته است. و تهمت هایی که از جانب بعضی ها به سیبویه ئارد شده مبنی بر اینکه نسبت به قراءتهای قاریان بصره متعصب بوده است و در مقابل، قراءتهای قاریان کوفه را ضعیف دانسته است، تمامی این تهمت ها ناروا است زیرا که سیبویه قراءتهایی را بیان می کند که به آن قراءتها صفت زیبایی و نیک بودن را می دهد که تمامی علمای علم قرائت آنها را به قراء کوفه نسبت می دهند. و اینچنین است که خدمت سیبویه به قرآن و اعتدال و میانه رویش نسبت به قراءتها به مرحله ظهور می رسد.

شعر کودک نزد احمد شوقی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  فرشته جان نثاری لادانی   حسین میرزایی نیا

1-1- المقدمه الحمد لله الذی هدانا بنور هدایته و انقذنا من الضلال بوحیه و السلام و الصلوه علی رسوله النبی الأکرم محمد(ص) و آله الطاهرین. «حَظِِیَ الأطفال باهتمام خاص من شوقی، تجلّی فی نظمه عدداً من القصائد والمقطوعات علی ألسنه الحیوان، وقصائد تربویه أخری للأطفال؛ ویتبیّن فی هذه القصائد وغیرها من قصائد دیوانه "الشوقیات" حرصه علی المعامله اللطیفه للطفل، وعدم تکلیفه ما لا یطیق، واحترام سنّه وقدراته وتنمیته بطریقه سلیمه. ان شوقی تحبیباً للعلم، و غیرهً علی بث المبادئ الاخلاقیه و الاجتماعیه فی النشء الطالع، خص شوقی الأحداث بقسم وافر من اوائل منتوجاته الشعریه، فنظم لهم ادعیه مختلفه المواضیع و أناشید وطنیه و مدرسیه تمتاز فی الغالب برشاقه الأوزان، و عذوبه الألفاظ، و جمال الغنه الموسیقیه. و قد الف لهم ایضاً فی اوائل عهده بالشعر ما یربو علی خمسین اسطوره بین قصیره و طویله، منها القلیل من ابتکاره و الکثیر من وحی مشاهیر ارباب الأمثال القدماء کایزوب وصاحب کلیله و دمنه و لافونتین. و لهذه الاساطیر قیمه اخلاقیه و اجتماعیه، فهی تتناول الاغراض التی یتناولها الشعر التعلیمی عاده من الحضّ علی الفضائل و لاسیما النشاط فی العمل، و حفظ الوفاء فی الصداقه، و تدبیر الامور و....» تتناول هذه الدراسه ادب الاطفال عامهً و شعر الأطفال عند احمد شوقی خاصهً وعرض تصویراً واضحاً مِن الشعر القصصی و شعر الأطفال فی دیوان احمد شوقی و شرحا وتحلیل لأشعاره القصصی و أناشیده، بطریقه تحلیلیه – وصفیه. یُعْتَبُر ادب الاطفال مِن فنون الآداب قیمهً، و یُعتبر احمد شوقی مِن أحد اکبر الشعراء فی ادب الاطفال. و اِنَّ دراسه وتحلیل القصه الشعریه ـ التی هی مِن اَروع فنون الادب ـ لها اَهمیه کبیره. حیثما ندرس القصه الشعریه حقیقهً نری شیئین متلازمین: الشعر و القصه و هما کانا مِن اَغنی فنون الادب فی تاریخ البشر کله مِن البدایه حتی الان. دراسه القصه و شعرالأطفال فی شعراحمد شوقی دراسهً شاملهَ فی الواقع ستکشف آفاقاً جدیدهً فی الادب و ستزود محبی الادب عامهَ و اِلی دارسی الشعر و القصه خاصهً بمعلومات مفیده. أنی اخترت شعر الأطفال عند احمد شوقی موضوعاً لرسالتی هذا الشاعر المعاصر و شعره القصصی وأناشیده للأطفال فی دیوانه الذی یصل اِلی حوالی خمسین قصیده اَواکثر و عشر انشوده و سبب شغفی الوافر بالأطفال و شعرهم و قصصهم، و کنت قد قرأت قبل هذا قصصاً مختلفه لروّاد ادب الأطفال فی العالم، و هذا الحبّ و الشغف بقراءه الروایات و الأقاصیص و الأشعار فی الحقیقه کان الحافز الرئیس الی اختیار هذا الموضوع، و کنت ارید أن أطلع علی ادب الأطفال و تطورها فی العالم العربی و خاصهً عند شاعر المصری أحمد شوقی. أملی أن اکون قد حققت عملاً نافعاً فی هذا المجال، و بذلت جهدی لخدمه اللغه العربیه و لخدمه العلم و الأدب و المتعلمین فی هذا السبیل و لست أدعی أنه البحث بریء من الأخطاء، و أسأل الله أن یتیح لی من الفرصه ما یمکننی من استکمال هذه ،البحث. لقد اقتضت طبیعه البحث فی هذا الموضوع تقسیمه إلی: مدخل واربعه فصول تسبقها مقدمه عامه ثم تلیها خاتمه. الفصل الأول یشمل المقدمه و کلیات البحث و تبین اغراضه و اهدافه. أما الفصل الثانی یبتدأ بالبحث عن مفهوم أدب الأطفال و معناه فی اللغه و الإصطلاح، لأنه قبل البحث عن شعر الآطفال عند احمد شوقی یلزم شرح هذا الزرع من الادب من کل الجوانب ثم البحث عن نشأه أدب الأطفال العربی وتطوره وتعدده، والخصائصه التربویه فیه. قد بحثتُ فی الفصل الثالث عن حیاه احمد شوقی ومولده مختصراً وعلاقه أحمد شوقی بفن الحکایات التی کان یجریها علی ألسنه البهائم والطیور، متأثراً بالتراث العربی عامه، وبما کتبه الشاعرالفرنسی (لافونتین) من خرافات خاصه، لکنه ابتکر موضوعات جدیده تناسب الحیاه العصریه، والقیم العربیه والإسلامیه، تضمنها الجزء الرابع من دیوانه الشوقیات و کذلک شرحت اسلوبه فی شعره، و المصادر التی تأثر به شوقی فی کتابه حکایاته و أناشیده. الفصل الرابع و هو الفصل الرئیس للرساله سأبذل غایه جهدی فی هذا الفصل الذی تکون من هذا الفصل اربعه محاور؛ بتناول محور الأول تحلیل الحکایات و الأناشید من حیث المحتوی و المضمون و اللغات و المفردات الصعبه و الأسلوب. و المحورالثانی یتناول فن الحکایا، وما اشتملت علیه من معانی أخلاقیه. أما المحورالثالث هو الشخصیات الحیوانیه وارتباطها بالمضمون المباشر أو الرمزی. أما المحور الرابع، فعرض لأسلوب أحمد شوقی فی رسم شخصیاته الحیوانیه، ومنهجه الذی اختطه فی بناء نصه الحکائی. وأما الخاتمه ،تشتملو ما نتج عن الرساله من نتائج . حاولت للتوصل بهذا الفهم و استطعت أن أبذل الجهد فی إعدادها عن طریق مراجعه عده من الکتب من أهمها: «أدب الأطفال» لعلی الحدیدی و«أدب الأطفال» لمحمّد صالح الشنطی، و «مقدمه فی أدب الأطفال» لمفتاح محمد دیاب، و «مصادر شعر شوقی للاطفال» لحسن اسماعیل، و «فن القصه الأطفال» ایمان بقاعی، و «الطفل فی ضوء القرآن و السنه والأدب» أحمد خلیل جمعه و... و راجعتُ للحصول علیها الی المکتبات المختلفه أهمها: مکتبه جامعه الزهراء و مکتبه جامعه امام صادق (ع) فی طهران، و مکتبه آیه الله السیستانی بقم المقدسه، و مکتبه آستان قدس الرضوی، و مکتبه جامعه اصفهان. 1-2- موضوع البحث إن الله قد خلق الإنسان بشکلٍ یبدأ التعلیم من لحظه الولاده و فی رأی بعض الناس یبدأه قبل الولاده و یدومه الی نهایه حیاته. و هذه الإستطاعه تعلُّم واسع و استعمال مستمرو دائم قد جعل حیاه الإنسان متمیِّزاً تماماً. تُعتبر الطفوله من اهم المراحل لبناء و تخطیط الشخصیه کما تعتبر الأدب الذی من أهم العناصر لبنا شخصیه الطفل وتربیته . فی هذا المجال یقول هوغارت: أن الأدب یکشف، و یخلق و فی البحث الصالح لهذا البیان کمفتاح یطلعنا علی قیمه أدب الأطفال و هو وصفٌ تامٌ لأن الأطفال فی الطفوله فوق کلِّ زمان آخر یکشفون، و یخلقون و یندفعون وراء الحقیقه و التجارب الإنسانیه. إن الشعر لون من ألوان ادب الأطفال و أکثرها تأثیراً فی نفس الطفل خیاله .لا دورٌ أساسی فی تقویه قوی الطفل الخیالیه و اثاره اخیلیته و کذلک ارتفاع مستوی العلم الذی الطفل و تحدید الاهداف الاجتماعیه . وفی مجال أدب الطفوله تبرز أسماء کثیره واحمد شوقی فی العصر الحدیث الذی یعتبر عصر ازدهار ادب الأطفال حقیقباً،هو اول من أدرک ما یحتاج إلیه الأطفال العرب من أدب خاص بهم یرضی میولهم، ویشبع نهمهم العاطفی، فنظم لهم أغنیات وقصصاً علی ألسنه الحیوان والطیر، فکان بذلک "رائد أدب الأطفال" فی اللغه العربیه فی العصرالحدیث. یهدف هذا البحث بعد دراسه خلفیه ادب الطفال التاریخیه بشکل عام و شعر الأطفال بشکل خاص الی دراسه الأشعار التی قد کتب شوقی للأطفال من حیث المحتوی و المضمون و ایضاً من حیث الاصوات و المفردات و الأوزان و الأسالیب الشعریه. مع الاخذ بنظر الاعتبار بأن لشعر الأطفال خصائصه المتمیزه. یهدف هذا البحث و الی أن یقوِّم شعار شوقی طبقا لمعاییرادب الاطفال حتی یتبین ان أناشید شوقی ومقطوعاته الی ای حد خضعت لمعاییر فی أدب الطفل و اضافه الی ذلک فی ما وراء الحصول علی جواب هذا السوال ندرک نتفهم لماذا شوقی الذی لُقِّب بامیر الشعراء انتخب لغه شعر الأطفال؟ و ما هو اسلوبه فی هذه الأشعار؟ 1-3- أسئله البحث الرئیسیه 1. أی خصیصه تمیز شعرالأطفال عند شوقی؟ 2. إلی ایّ حدٍّ کان قد نجح شوقی فی تبیین مفاهیم للأطفال طبقا لمعاییر شعر الطفل؟ 1-4- الفرضیات 1- أما شعر شوقی للأطفال فیتمتع بظواهر فنیه وأسلوبیه منها: تنوع مصادر الحکایات، وحده الإیقاع اللغوی والموسیقی، وتعدد مضمونها و... و هذه یبرز قاعدته. 2- یبدو أن لغه شعر شوقی للأطفال فی مجملها ذات ألفاظ لا یتسع لها قاموس الطفل اللغوی و الکلمات الصعبه، و الإوزان الثقیله و... یصعب فی بعض الاحیان علی الأطفال فهمها. 1-5- ضروره البحث 1. الحاجه الی معالجه أدب الأطفال. 2. ضروره العنایه الی أدب الأطفال خاصّهً من وجهه نظر احمد شوقی. 1-6- خلیفه البحث فی أثر الدراسات أوّلی حول هذا البحث اصبح واضحاً و معلوماً إن فی الأدب العربی المعاصر، أغلب الدراسات، اهتمامها حول حیاه شاعرنا «أحمد شوقی» و أشعاره الوطنیه و...، و لا أجد حتی الآن، رسالهً أو بحثاً حول شعر الأطفال و دراسه حکایات شوقی الشعریه فی جامعات إیران. اما المصادر و المراجع المطبوعه فی هذا المجال هی : 1. عقد أحمد زلط فی کتابه: «رواد أدب الطفل العربی» فصلا عن شوقی بعنوان «أحمد شوقی والتأصیل الفنی لأدب الطفوله فی الأدب العربی الحدیث ـ دراسه تحلیلیه». 2. عبدالتواب یوسف: «دیوان شوقی للاطفال»، دار المعارف، القاهره، 1984 م. 3. سعد ظلام: «الحکایه علی لسان حیوان عند احمد شوقی»، دارالتراث العربی،1982م. 4. مقال "شوقی والطفوله" بمجله کلیه اللغه العربیه، جامعه الأزهر، العدد الرابع 1987م. 5. احمد سویلم: «اطفالنا فی عیون الشعراء»، مکتبه الاسره،2002م. 6. أبو سعد، أحمد: أغانی ترقیص الأطفال عند العرب، دار العلم للملایین، بیروت، 1955م. 1-7- اغراض البحث 1. تبیین أهمیه أدب الأطفال عموماً و شعر الأطفال خصوصاً. 2. تبیین دور الأدب و الشعر فی بناء شخصیه الطفل و الایجاد الفرح و البهجه و تعلیم المفاهیم التربویه و الدینیه و... 3. تبیین دور شوقی فی شعر الأطفال فی الأدب العربی المعاصر. 1-8- منهج البحث البحث یعتمد علی المنهج التاریخی فی الفصلین الثانی و الثالث و المنهج الوصفی – التحلیلی فی الفصل الرابع و الی المصادر و الکتب التی الفت حول البحث و یهدف الی تبیین مفهوم لادب الأطفال و دراسه الخلفیه التاریخیه لأدب الأطفال عاماً و شعر الأطفال خاصا. أما البحث التزم فی الفصل الأخیر بالمنهج الفنی و یهدف الی دراسه شعر الأطفال عند احمد شوقی من حیث المحتوی و المضمون و الاسلوب والمفردات و کذلک تبیین اسلوب شوقی فی بناء حکایاته.

بررسی هنر داستان در شعر عمر ابوریشه
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  سامان شیخه   حسین میرزایی نیا

تردیدی نیست که بررسی هنر داستانی آن هم در شعر بسیار حائز اهمّیّت است؛ چرا که خیال، جان مایه ی شعر است و بررسی داستانی آن مستلزم دقّت، تأمّل، ممارست و نیز نکته سنجی در مباحث ادبی به ویژه شعر و داستان می باشد. عمر ابوریشه، شاعر سوری، یکی از شاعرانی است که به این نوع ادبی همّت گماشته و بیشتر اشعارش را با موضوعاتی داستانی سروده است و شاید انگیزه ی او از این کار تأثیرگذاری بیشتر روی خواننده و تعبیری گیراتر از عواطف درونی و اندیشه اش بوده است. این نوع ادبی، قصیده ای داستانی و یا داستانی است که عنصر خیال و شعر، در ترسیم حوادث و شخصیت ها، دخیل است. این پایان نامه در پی آن است که تحلیلی درست از اشعار داستانی این شاعر ارائه دهد؛ تا میزان موفقیّت او در هنر داستان های منظوم و همچنین موضوعاتی که در هر یک از اشعار بدان توجّه داشته است، مورد ارزیابی و پژوهش واقع شود. کلید واژه ها: عمر ابوریشه، شعر، شعر داستانی(داستان منظوم).

رثاء الامام الحسین (علیه السلام) فی شعر السید حیدر الحلی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  علی اصغر سلمانی جلودار   حجت اله فسنقری

السید حیدر الحلی فتح فی الرثاء طریقه جدیده ، وابدع فی الفاظه و معانیه ، فاثار الخواطر و سخّر فی النفوس و استمطر الدموع مع قراه شعره ، هذا الامر ادّی حتّی اعتبره آلاخرون کامام فی الرثاء . الصفه الممیزه التی تکون فی رثاء وضوح الثوره فیها و قد تتفجر هذه الثوره فی بدء القصیده و تنتهی کبرکان ثوری اثناءها ، لذلک ، یدعو الانسان للثوره و اخذ الثار من الظالمین و الطغاه . نستطیع ان نقسم رثاءه من حیث المعنی و العقیده الی محورین : الاول : الاشعار التی تعالج فیها بمدح الامام الحسین و الثانی : الاشعار التی تعالج فیها بذم بنی امیه . الشاعر یصوّر فی مدحه بمنقبه الامام الحسین (علیه السلام) و اصحابه من صفات نحو : الشجاعه ، التضحیه و الفداء و الاباء و الانفه و الجود و ... . و یصور فی ذم بنی امیه من صفات نحو : اثاره الفتنه ، الخیانه و الغدرو الوقاحه و الفتک و التنکیل و الاستبداد و... . المحور الاخر الذی یسعی الشاعر ، ان یکشفه هو الامتداد الاموی فی الحکومه العثمانیه الذین احتلوا بلد العراق ، لذلک یحرض الناس ، علی الهجوم علی الحکومه العثمانیه الباطله ، و یدعوهم ان یریقوا الدماء منهم کسیل دم . اضافه الی وصف الامام الحسین (علیه السلام) امتدادا لسبیل الانبیاء و متبع سبیلهم .

ترجمه کتاب ادب الاطفال بین النظریه و التطبیق (بحسب النظام التعلیمی الجدید)للدکتور یوسف مارون ادبیات کودکان: تئوری و کاربرد (بر اساس نظام آموزشی جدید) تالیف دکتر یوسف مارون
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات 1391
  جعفر پناهی راد   حسین میرزایی نیا

زندگی به دور از حضور کودک، سرد و بی روح است؛ اما زندگی بدون ارتباط با دنیای کودکی بسی بی معنا و بی ریشه است. علاوه بر این خوانش کودکی، خواندن کتاب فطرت است؛ کتابی که همه ما با مطالعه آن جلوه های زیبای هستی کودکی خود را در خود می یابیم و نگاه ما به خودمان و انسان های اطراف و حتی محیط و فرهنگ تغییر خواهد کرد. در این پژوهش به موضوعاتی پرداخته می شود که چگونگی ارتباط با دنیای کودکی را نشان می دهد و امکان آشنایی با دو نوع ادبیات کودک را برای خوانندگان فراهم می سازد: الف) ادبیات در مفهوم کلی و عمومی که نوعی اثر علمی و ادبی با گرایش کودکان می باشد. ب) ادبیات در مفهوم خاص که نوعی بیان مناسب و خوب است و کودکان، خود نویسندگان این ادبیات هستند. همچنین این پژوهش در نظر دارد، متون ادبی و علمی تألیف شده برای کودکان و شرایط و اهمیّت آن ها را در رشد و بالندگی شخصیّت کودک مورد کنکاش قرار دهد.

اتجاهات المسرحیه فی سوریا بع دالحرب العالمیه الثانیه
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  عبدالباسط عرب یوسف آبادی   حسین میرزایی نیا

نمایشنامه از مهم ترین گونه های ادبیات عرب به شمار می آید به طوری که در بیشتر کشورهای عربی به ویژه سوریه مورد استقبال ادبا قرار گرفت. پس از جنگ جهانی دوم نمایشنماه یکی از مهم ترین گونه های ادبی سوریه به شمار آمد، و نمایشنامه نویسان زیادی در این دوره روی کار آمدند که گاه آثار نمایشی ایشان از نمایشنامه نویسان مصر نیز برتر می باشد. با بررسی نمایشنامه های سوریه در این دوره مشخص می گردد که این نمایشنامه ها در درونمایه و تکنیک با هم اشتراکاتی دارند، که این پژوهش تحت عنوان «رویکردهای نمایشنامه سوریه پس از جنگ جهانی دوم (1945-2000م)» در پی استخراج این مشترکات می باشد. از جمله رویکردهای مشترک نمایشنامه معاصر سوریه می توان به رویکرد سیاسی، تاریخی، اجتماعی و اندیشه گرا اشاره کرد و از جمله تکنیک های مشترک آن نیز می توان به نمادگرایی، نمایشنامه کودک و کارکرد سنت اشاره نمود. در حقیقت این فن ادبی و رویکردهای مرتبط با آن مورد بی توجهی شدید ناقدان و پژوهشگران قرار گرفته، و پژوهش هایی که در این زمینه نیز انجام پذیرفته، اندک است و گاها نادر. علت انتخاب این موضوع به خاطر نو بودن آن می باشد و همچنین کسی که قصد مطالعه نمایشنامه های معاصر سوریه را دارد بتواند تصویری کامل از رویکردها و تکنیک های نمایشی سوریه را پیش رو داشته باشد، و در حقیقت تبیین این موضوع به خواننده، از جمله اهداف اصلی این پژوهش می باشد. نویسنده در این پژوهش از روش های مختلف پژوهشی بهره برده و سعی نموده در تحلیل نمایشنامه های معاصر سوریه، با تکیه بر اسلوبی کاملا علمی و آکادمیک، از روش های پژوهشی بهره ببرد؛ از جمله روش های به کار رفته در این پژوهش می توان به روش تاریخی، روش فنی، روش زیباشناختی، روش اجتماعی، روش روانکاوی اشاره نمود.

بررسی رئالیسم داستان های نجیب محفوظ(بین القصرین،زقاق المدق، اولاد حارتنا، داستان کوتاه جبار)
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  طاهره رستمی   حسن مجیدی

: در تاریخ ادبی هر ملتی سرآمدانی هستند که دارای ابتکار بوده و به پیشرفت ادبیات کمک کرده اند. در عرصه ی داستان نویسی نیز پیشگامانی هستند که مسیر را در ادبیات عربی هموار کرده اند؛ از این رو قالب های داستانی متنوع در مکتب های مختلف ادبی ظهور کرد. رئالیسم (واقع‏گرایی) از جمله مکتب هایی است که با توجه به اوضاع و احوال جامعه، وارد عرصه ی ادبی و داستان نویسی شد. نجیب محفوظ از بزرگان داستان نویسی مصر است که قالب داستانی را برای بیان اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه برگزیده و در میدان مکتب واقع‏گرایی، اسلوبی جدید و مضامینی نو را به تصویر کشیده است. از رمان های نجیب محفوظ که آکنده از واقع‏گرایی است «بینَ القَصرَین» ، «زُقاق المَدَق»، «اولاد حَارَتِنا»، و از میان داستان های کوتاه وی، داستان کوتاه «الجبار» را انتخاب کرده ایم زیرا این داستان ها سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی جامعه ی مصر هستند. این داستان ها حلقه ی مهمی از تاریخ روایی – داستانی مصر است. بیان ضعف اقتصادی و سیاسی مصر که سرچشمه ی مشکلات اجتماعی و اخلاقی است از شاخصه های مکتب واقع‏گرایی است که نجیب محفوظ به زیبایی در این داستان ها بیان کرده؛ این رساله با روش تحلیل رئالیستی و هدف کشف مولفه های رئالیسم به بررسی داستان های نجیب محفوظ می پردازد. ویژگی های بارز رئالیسم آن ها انعکاس مضامین اجتماعی فقر، فساد اخلاقی، استعمار، طبقه ی متوسط، وطن پرستی و محافظه کاری در دو قالب رئالیسم اجتماعی-سیاسی و رئالیسم بورژوا است.

ترجمه ی کتاب«اثر التراث الشعبی فی التشکیل القصیده العربیه المعاصره»: تاثیر میراث مردمی در شکل دهی قصیده ی معاصر عربی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  اسماعیل درخشان ویژه   حسین میرزایی نیا

رابطه ی شعر با اسطوره رابطه ای کهن است که آثار هنری به جا مانده مانند: حماسه های بابلی، یونانی و چینی گواه بر این موضوع هستند. آنچه که شاعر معاصر را به طور کلی به اسطوره ها و میراث قومی کهن ارتباط می دهد همان ویژگی های هنری است که اسطوره ها از آن برخوردارند، ازجمله این ویژگی ها: قدرت تشخیص، تجسیم و جان بخشی به اشیای جامد، و آمیختن الفاظ و ساختارهای بیانی با سحر و جادو است که توانایی احاطه و کشف را دارد. کتاب حاضر، حاصل کار پژوهشی است که نویسنده(بلحاج کاملی) هدف آن را روشن ساختن جنبه های هنری و معناشناسی شعر معاصر عرب بویژه آن بخش هایی را که با پدیده ی به کارگیری میراث قومی ارتباط دارد، عنوان می کند. همچنین این پژوهش می کوشد تا علل پرداختن شاعران معاصر به باورهای عامیانه و روش های کاربرد آن و جلوه ای که شعر از تعبیر عامیانه به خود می گیرد را نشان دهد. این کتاب مشتمل بر یک پیشگفتار و دوفصل ویک خاتمه می باشد که نویسنده فصل اول را به عناصر و اصول اختصاص داده و به رابطه ی هنر و شعر با آیین جادوگری و افسانه پردازی، پرداخته است. اما فصل دوم را به گفتگو درباره ی پشتوانه های فرهنگی اختصاص داده که شاعر معاصر بر اساس آنها، با میراث قومی ارتباط برقرار کرده است. سپس در سخن پایانی، به جمع بندی برخی از نتایج این پژوهش می پردازد.

بررسی و تطبیق عناصر شعری فرخی یزدی و معروف الرصافی ( عنصر اندیشه، خیال و موسیقی)
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات 1393
  راضیه مسکنی   عباس گنجعلی

در این پایان نامه به بررسی تطبیقی سه عنصر از عناصر سازنده ی شعر یعنی اندیشه ، خیال و موسیقی در شعر فرخی یزدی شاعر معاصر فارسی و معروف الرصافی شاعر معاصر ایرانی پرداخته شده است.از آنجا که این دو شاعر دارای همسانی های فراوانی هستند اهمیت پرداختن به این موضوع را مهم می نماید. از جمله اینکه هر دوی آنها به شاعر آزادی معروف بودند. و برای اصلاح جامعه ی خود تلاش فراوان کرده اند.

بررسی اغراض شعری مصطفی سادق رافعی با تاکید بر تاثیرپذیری وی از قرآن
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1395
  جمشید قاسمی رزدابی   حسین میرزایی نیا

مصطفی صادق رافعی از شاعران و ادیبان قرن نوزدهم میلادی در ادب عربی می باشد که در اغلب فنون شعری قدیم، طبع آزمایی کرده است. وی از معدود شاعرانی است که با تقلید آگاهانه از پیشینیان به سرودن شعر کلاسیک پرداخته است و اگر چه از لحاظ شکل و ظاهر مقلد آنان بوده است، ولی از حیث مضامین و معانی و محتوا، صاحب اندیشه ای نو می باشد. در این پژوهش ضمن بررسی مراحل زندگی ادبی و بحث پیرامون آثار و اندیشه های وی پیرامون مسائل مختلف، به بررسی اغراض شعری وی که عبارتند از: تهذیب و حکمت، وصف، غزل، مدح، مرثیه و نسائیات پرداخته ایم. علاوه بر این به بحث تأثیر پذیری وی از قرآن کریم توجه کرده و میزان بهره گیری وی را از آیات مشخص ساخته ایم.

بررسی اسلوب ومضامین داستانی مجموعه شیهه اسب سفید اثر زکریاتامر
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی 1393
  غلامرضا غلامی ثانی   حسین میرزایی نیا

چکیده زکریا تامر در سال 1931 میلادی درشهردمشق متولدشد.اوداستان نویسی است که اغلب آثارش راداستان های کوتاه تشکیل می دهد.وی به دلیل زبان بسیار شاعرانه در داستان هایش ، به عنوان پیشگام مکتب بیان گرا(احساسی ) به شمار می آید. داستان های تامر از سبک هنری واحدی بهره نمی گیرد بلکه به تناسب موضوعات متفاوت است . از خلال بررسی مجموعه شیهه اسب سفید ،( نخستین مجموعه اش) ملاحظه می کنیم که ساختار فنی آن بر عنصر شخصیت استوار می باشد . شخصیتی که از انواع سرکوبی ، فشار ، ظلم و ستم و از هم گسیختگی رنج می برد و طرح کلی داستان های نخستین او تصویر بدبینی ، احساس پوچی و جدال درونی انسان با خودش است که این خصوصیت شامل آثار داستانی بعدی اش نمی شود . با در نظر گرفتن ویژگی های ساختاری نویسنده در این مجموعه و با توجه به اینکه درون مایه های داستانی آن ، بررسی نشده است، لذابیان این دو مقوله یعنی مضمون و ساختار فنی به پژوهشی مستقل نیاز دارد . مهم ترین مسائل مطرح شده دراین پژوهش شامل : ساختارداستانی زکریاتامر،ازخلال بررسی یازده داستان کوتاه درمجموعه "شیهه اسب سفید "،مضامین سیاسی و اجتماعی این مجموعه،مضامین متاثر از مکتب وجودگرایی(existentialism ) ، زندگی ،آثارودیدگاه های فکری نویسنده ،جایگاه این نویسنده دربین نویسندگان سوریه وتاثیراوبرادبیات جهانی می باشد. درمبحث مضامین سیاسی واجتماعی مطالب به صورت تیتروارمطرح وبرای هرکدام محتوایی ازداستان ها به عنوان شاهد بیان گردیده است .همچنین مضامین داستانی متاثرازمکتب وجودگرایی مشخص وبرای هرمورد نمونه هایی ازمتن بیان شده است . دراین پژوهش ازروش های توصیفی ،تحلیل محتوا ،کتابخانه ای ،فیش برداری ،جمع بندی وتجزیه وتحلیل مطالب استفاده شده است.

رئالیسم جادویی در رمان های عربی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  خالد بیانی   حسین میرزایی نیا

رئالیسم جادویی یکی از ژانرهای هنر، ادبیات و نمایش (پرفورمانس) است که در بافت رخدادها و صحنه های بسیار واقعی آن، رگه هایی از عناصر خیالی، نوعا بدون هیچ شرحی، نمود پیدا می کند واقع‏گرایی جادویی بر سه اصل اساسی تأکید می‏کند که عبارتند از: جنبه غیر طبیعی و عجیب که داستان‏های هزار ویک شب و داستان های کهن مادربزرگ ها با تمام جنبه های خیالی که دارند، در آن قرار می‏گیرند، جنبه اسطوره ای که از اصول مهم این مکتب به شمار می‏رود و جنبه سوررئالیستی داشتن که در ادبیات معاصر روی داده است. در این رساله در نظر است، بخش دوم کتاب «الواقعیّه السحریّه فی الروایه العربیه» اثر دکتر حامد ابواحمد (از صفحه 165 تا آخر کتاب) ترجمه گردد. این کتاب در سال 2009 م. در قاهره به چاپ رسیده است. أبو أحمد در این کتاب به تحلیل و بررسـی تعدادی از رمان‏های عربـی پرداخته و آن‏ها را از منظر رئالیسم (واقع‏گرایی) جادویی مورد بررسی قرار داده است. نویسنده ابتدا موضوع اصلی را در چارچوب مقدمه بیان می‏دارد و به شرح ظهور واقع‏گرایی جادویی طی قرن بیستم در کشورهای آمریکای لاتین و روند تکامل آن در مناطق مختلف می‏پردازد و سعی دارد ازسویی تاریخ‏نگاری مکتب واقع‏گرایی جادویی را بررسی کند و از سویی دیگر ریشه‏های این مکتب ادبی را در میراث و رمان‏ها و داستان‏های عربی مورد تبیین و کاوش قرار دهد و جایگاه آن‏را در فرهنگ جهانی معرفی کند.

دراسه الادبیه و النقدیه لمسرحیه «مجنون لیلی» مع ترجمتها و مقارنتها
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  سهیلا بزرگی   حسین میرزایی نیا

چکیده ندارد.

دراسه ادبیه لدعاء ابی حمزه الثمالی {مفرداته و اعرابه و بلاغته}
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  روح اله دهقانی   حسین میرزایی نیا

چکیده ندارد.