نام پژوهشگر: عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
سپیده عبدالکریمی کورش صفوی
چنین مینماید که با در نظر گرفتن مفاهیم کلیدی مطرح در زبان شناسی شناختی، همچون تصویرگونگی، مقوله های شعاعی، مقوله بندی، چشم انداز و طرحواره های تصوری، میتوان از یک سو، محدودیتهای ساختواژی – معنایی حاکم بر ترکیب واژه مشتق از ریشه افعال بسیط مرکبساز با فعل سبک مناسب را بر اساس مفاهیم شناختی توضیح داد و از سوی دیگر، نگارنده در صدد است تا با به کارگیری مفاهیم موجود در همین چارچوب، دلایل وجود متناظرهای مرکب را برای افعال بسیط مرکب ساز و نیز متناظرهای بسیط را برای برخی افعال مرکب فارسی تبیین کند. با توجه به جدایی ناپذیری تحلیلهای همزمانی و درزمانی در چارچوب زبان شناسی شناختی، در بخشهایی از این پژوهش، شواهد تاریخی نیز برای تبیینهای موجود، در صورت لزوم، ارائه شده اند. با تبیین وجود متناظرهای مرکب برای افعال بسیط، ساخته شدن متناظرهای بسیط برای برخی از افعال مرکب زبان فارسی و نیز تبیین محدودیتهای حاکم بر ترکیب افعال سبک فارسی با واژه مشتق از ریشه افعال بسیط مرکبساز در این زبان، در چارچوب زبانشناسی شناختی، وابستگی تواناییهای شناختی غیرزبانی به تواناییهای زبانی، بیش از پیش آشکار شده و مهر تأییدی بر تفکر جسمانی شده به منزله مقوم زبان خواهد بود.
مریم سادات فیاضی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
یکی از مسائلی که همواره کانون مطالعاتی معناشناسی بوده چگونگی پدیدآیی معانی تازه در زبان و نحوه ی درک آن معانی توسط سخنگویان است. نگارنده پس از آزمودن فرضیه های مطرح شده در رساله، رده شناسی جدیدی را برای تغییرات معنایی ارائه می کند و به نقش استعاره به عنوان یکی از اصلی ترین فرایندهای ساختی شناختی تاکید می کند و از این رهگذر در می یابد که عملکردی چنین منظم در پیدایش معانی تازه باید تابع نظامی ساختمند در حوزه ی واژگان باشد. از این رو، نگارنده فرض شناور بودن معانی در واژگان را مردود دانسته، تلاش می کند قالب های معنایی فیلمور را به روشنی توضیح دهد و مشخص می سازد که هر قالب معنایی علاوه بر شماری مقوله ی مفهومی عام دارای معنابن هایی است که تغییرات معنایی را سبب می شوند. معنابن ها خود شامل مولفه های سازنده ی معنا و روابط معنایی حاکم بر آنها از جمله روابط طرح واره ای و هم آیندی است. افزون بر این، نگارنده به بررسی بعد فرهنگی و بعد زبانی قالب های مورد نظر فیلمور می پردازد و مشخص می کند که برای هر واژه ای باید قالبی در نظر گرفت که در آن معانی دستوری، سبکی، کاربردی، هم آیندی، مفهومی، تلویحی و متداعی لحاظ شده است. این قالب های معنایی دارای شماری جای خالی هستند که امکان پُر شدن با معنابن های بالقوه را می یابند. همین ویژگی است که چندمعنا شدن واژه ها را امکان پذیر می کند. از آن جا که قالب ها دارای خاصیت تکریری هستند، یعنی هر معنابن خود می تواند برای قالب دیگر نقش مقوله ی مفهومی را ایفا کند، چندمعنایی در زبان در سطح گسترده ای توزیع می شود. نگارنده شرط لازم برای «جذب» یک معنابن از یک قالب معنایی را وجود رابطه ی «شباهت» یا «مجاورت» میان آنها می داند. زیرا، این مسئله سبب سست شدن مرزهای درون قالبی یا برون قالبی و در نتیجه چندمعنا شدن واژه می گردد. همسو با سوسور، نگارنده معتقد است که قالب ها بر روی دو محور جانشینی و هم نشینی عمل می کنند و مجدداً پیش شرط لازم برای چنین عملکردی «انگیختی» قالب معنایی است که به دنبال «انگیختگی» یک معنابن در درون قالب معنایی مورد نظر روی می دهد.
سیما حسن دخت فیروز ارسلان گلفام
استعاره یکی از مهم ترین موضوعاتِ مورد بحث در زبان شناسی شناختی است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی دو دیدگاهِ سنتی و شناختی و نیز بررسیِ اشعارِ فروغ فرخزاد در چارچوب شناختی است. به این منظور ابتدا به تفاوت های دو دیدگاهِ سنتی و شناختی پرداخته می شود. در این راستا علاوه بر آثارِ محققانِ غربی، آثارِ پژوهشگرانِ ایرانی نیز مورد مطالعه قرار می گیرد و به چهارده مورد از تفاوت های برجسته ی این دیدگاه و نظریه ی شناختی اشاره می شود. در ادامه تلاش می شود تا تقسیم بندیِ «نظریه ی معاصر استعاره» در بررسی و تحلیلِ اشعارِ فروغ فرخزاد به کار گرفته شود. بدین منظور داده ها از تمامیِ دفاتر شعری فروغ به نام های «اسیر»، «دیوار»، «عصیان»، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» جمع آوری و بر این اساس مشخص می شود که شش استعاره ی بنیادین زمان، حالت، هدف، نیرو، کنش و تغییر در اشعار فروغ وجود دارند و به دو دسته ی کلی تر تقسیم می شوند. دسته ی اول استعاره های «زمان، مکان است»، «حالت، مکان است»و «هدف، مکان است» می باشد؛ و دسته ی دوم استعاره های «نیرو، حرکت است»، «کنش، حرکت است» و «تغییر، حرکت است» را شامل می شود. در این میان دو استعاره ی «حالت، مکان است» و «زمان، مکان است» بیش از استعاره های دیگر به چشم می خورند و استعاره ی «نیرو، حرکت است» هم کمترین کاربرد را دارد. در بخش بعدی ساز و کار های تفسیرِ این اشعار از سه راهِ استعاره های عام، بسطِ استعاره های قراردادی، و استعاره های تصویری مورد توجه قرار می گیرد و با ارائه ی شواهدی از دیوانِ اشعارِ فروغ، وجود هر سه این ساز و کار ها در اشعار به اثبات می رسد. سپس به نمونه هایی از تشخیص، به عنوانِ یک استعاره ی هستی شناسانه، اشاره می شود و در پایان نیز با توجه به داده هایی از سراسرِ دیوانِ اشعار فروغ، و با در نظر گرفتنِ اصولِ استعاره از دیدگاهِ شناختی، یک بررسی موردی انجام می شود تا کاربرد این نظریه در تحلیلِ یک شعر مشخص گردد.
فاطمه علوی علی محّمد حق شناس
در این رساله تلاش بر آن است تا با مروری بر مطالعات انجام شده دربارﮤ تکیه در زبان و شعر فارسی و بررسی مجدّد تکیه از ابعاد گوناگون واج¬شناختی و آواشناختی، چارچوبی نو برای توصیف و تبیین جایگاه تکیه در شعر فارسی ارائه شود. نظرهای پیشین غالباً مبتنی بر آن است که تکیه نقشی در شعر فارسی ندارد و تنها ویژگی ممیّز این شعر، کمّی بودن یعنی تقابل بین هجاهای کوتاه و بلند است. از این رو بررسی تکیه با بررسی وزن شعر به کلّی بی¬ارتباط است. در این تحقیق با تکیه بر این موضـوع که شعر یک زبان ریشه در ویــژگی های واج شنـاختی و آواشنــاختی آن زبــان دارد، ابتدا کوشیده ایم ویژگی های تکیه را در زبان فارسی از ابعاد مختلف بررسی کنیم و آن-گاه میزان تعامل این ویژگی ها را با خصوصیّات منحصر به فرد شعر فارسی بیازمائیم. بررسی تکیه در زبان فارسی گرایش قوی این زبان را به قرار¬دادن تکیه در مرز پایانی سازه ها نشان می¬دهد. به عبارت دیگر تکیه در زبان فارسی نقش مرزنمـایی دارد. همچنـین تکیه در این زبان جای ثابتی دارد و به کمیّت هجا وابسته نیست. یافته های این تحقیق نشان می¬دهد که برخلاف نظرهای پیشین تکیه در شعر فارسی نقش دارد. این نقش هرچند تمایزدهنده و اصلی نیست و نقشی دوّمین به حساب می-آید، قائل بودن به آن و شناخت جایگاه آن تنها راه برای توجیه و تبیین شمّ خاصّی است که فارسی¬زبانان نسبت به آهنگ شعر فارسی دارند. تکیه در شعر از جایگاه ثابتی برخوردار است و در مرز پایانی ارکان قرار می¬گیرد. به عبارت دیگر تکیه در شعر فارسی مرز¬نمای ارکان است و نقش آن هنگامی برجسته می¬شود که اشعار ذوبحرین، اشعار فاقد هجاهای کوتاه و همچنین شواهد آوایی همچون درنگ در مرز ارکان را در نظر بگیریم. ﺗﻜﻴﮥ رکن که در سطح شعر وجود دارد در تعامل با دیگر تکیه¬های سطح زبان از جمله ﺗﻜﻴﮥ کلمه، ﺗﻜﻴﮥ گروه، ﺗﻜﻴﮥ جمله، ﺗﻜﻴﮥ تأکیـدی و ﺗﻜﻴﮥ تقابلی قرار می¬گیرد و آهنگ خاصّ شعر فارسی را به وجود می¬آورد. چـارچـوب رساﻟﮥ حاضـر بیش از آن که بر مطالعات آواشنـاسی آزمایشگاهی استـوار باشد بر واج¬شناسی و ماهیت انتزاعی شعر به عنوان نظامی متفاوت از زبان امّا در تعامل با آن استوار است. از این رو از شواهد آوایی تنها هنگامی استفاده شده است که توجیهی واج¬شناختی برای داده¬ها وجود ندارد.
اکرم رضوی زاده فردوس آقاگل زاده
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل زبان شناسانه 57 نمونه کتاب داستانی در گروه های سنی (الف، ب، ج) اختصاص دارد (17 نمونه گروه سنی الف، 20 نمونه گروه سنی ب و 20 نمونه گروه سنی ج). برای تحلیل واژه ها و جمله های نمونه کتاب های داستانی در سه گروه مذبور، 50 جمله اول هر کتاب داستانی در هر گروه سنی انتخاب و در مجموع 3000 جمله مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند و به منظور بررسی عناصر داستانی در این نمونه کتاب ها، کل داستان مطالعه و تحلیل می شود. سوال های پژوهش عبارتند از: 1. ویژگی های ساختاری (دستوری) ادبیات داستانی کودکان گروه سنی (الف، ب، ج) کدامند؟؛ 2. متون داستانی کودکان گروه سنی (الف، ب، ج) دارای چه مشخصه های واژگانی است؟ و 3. مدل یا ساختار کلی داستان در ادبیات کودکان گروه سنی (الف، ب، ج) چگونه است؟ که پس از تحلیل نتایج بدست آمده حاکی از آن است که به لحاظ زبان شناختی، داستان های کودکان حاوی واژه های گفتاری و جمله هایی با ساخت دستوری ساده هستند که این مشخصه در هر سه گروه سنی مشترک می باشد و متون داستانی گروه سنی "الف" از ترتیب سازگانی نامنظم برخوردارند، در حالیکه متون داستانی دو گروه سنی دیگر (ب، ج) فاقد این مشخصه می باشند. افعال کنشی درصد بالایی را در هر سه گروه سنی دارند (گروه سنی الف: 38/88، گروه سنی ب: 56/87 و گروه سنی ج 23/87). در تمام نمونه کتاب های بررسی شده گروه های سنی "ب" و "ج" عناصری همچون موضوع، شروع، طرح، درونمایه، زاویه دید، قهرمان و پایان وجود دارند، ولی فاقد دیگر عناصر داستانی همچون گره افکنی، اوج، گره گشایی و کشمکش هستند.
منیژه رحمتی ماسوله عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
گویش تالشی یکی از گویش های ایرانی شمال غربی است که گویشوران آن در استانهای گیلان و اردبیل درشمال ایران و در مناطق جنوبی جمهوری آذزبایجان زندگی می کنند. این گویش دارای گونه های متعددی است که به سه شاخه اصلی تقسیم می شود:شمالی در جمهوری آذربایجان و ایران، مرکزی و جنوبی در ایران.گویش تالشی در شهرهای مختلفی در استانهای گیلان و اردبیل در کنار گویش گیلکی و ترکی آذری وجود دارد، اما تنها در شهرهای ماسال و ماسوله اغلب مردم به این گویش تکلم می کنند. هدف از انجام این پژوهش مقایسه آواشناختی، واجشناختی، صرفی و نحوی دو گونه تالشی ماسال و ماسوله است. برای انجام این پژوهش از داده هایی که از طریق پرسشنامه فرهنگستان زبان برای گردآوری گویش ها فراهم شده و نیز مصاحبه و مشاهده گویشوران دو گونه تالشی ماسال و ماسوله استفاده شد. درانتخاب گویشوران معیارهایی همچون جنسیت، تحصیلات وسن در نظر گرفته شد. نگارنده این پژوهش نیزاز شم زبانی خود به عنوان گویشور تالشی ماسوله برای کامل کردن داده ها و تایید صحت آن استفاده نموده است. با انجام این پژوهش نتایج متعددی به دست آمد،از جمله اینکه این دو گونه از نظر آواشناختی تفاوت چندانی با هم ندارند اما در فرایندهای واجی همچون همگونی تفاوتهایی در آنها دیده می شود.از نظر نحوی این دو گونه تفاوتی با هم ندارند،اما با فارسی معیار تفاوتهایی دارند همچون وجود ارگتیو در گویش تالشی.از نظر صرفی تفاوتهایی در این دو گونه گویش تالشی دیده می شود که بیشتر واژگانی است و از آن جمله می توان به تفاوت در صرف فعل، ساخت مجهول و انواع ضمایر اشاره کرد.
فیروزه اسلامی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
" واج آرایی زبان فارسی باستان" در زبان های جهان غالبا" ترتیب قرار گرفتن آواها یا واج آرایی در ساخت هجا به صورتی است که در آن صدایی که از همه رسا تر است، در هسته هجا قرار می گیرد. رسا ترین صدا ها واکه ها هستند که معمولا" نقش هسته هجا را ایفا می کنند وهمخوان ها حول هسته به گونه ای به کار می روند که صداهای رساتر نزدیکتر به هسته و صداهایی که رسایی کمتری دارند دورتر از هسته قرار می گیرند. این روش در واج شناسی به اصل توالی رسایی مشهور است.در این تحقیق ضمن بررسی" اصل توالی رسایی" در زبان فارسی باستان بر اساس خوانش کتیبه ها از کنت (1953)، با توجه به عدم وجود خوشه همخوانی پایانی به دلیل وجود پایانه های صرفی، به بررسی این اصل درخوشه های همخوانی آغازه و پایانه هجا پرداخته می شود. به این منظور ابتدا تمامی توالی های همخوانی موجود در آثار مربوط به فارسی باستان بدون در نظر گرفتن تقطیع هجایی شناسایی و استخراج شده اند و سپس بر اساس اصول مربوط به هجا بندی، خوشه های موجود در هجا ها شناسایی شده و با اصل توالی رسایی مطابقت داده شده اند. بررسی خوشه های آغازی و میانی نشان می دهد که اصل سلسله مراتب رسایی در کلیه داده ها رعایت شده به جز زمانی که یکی از دو همخوان s و ? وجود داشته باشد.
فاطمه زهرا قنبری کشتلی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
در زبان های جهان غالباً ترتیب قرار گرفتن آواها یا واج آرایی در ساخت هجا به صورتی است که در آن صدایی که از همه رساتر است، در هسته هجا قرار می گیرد. رساترین صداها واکه ها هستند که معمولاً نقش هسته هجا را ایفا می کنند و همخوان ها حول هسته به گونه ای به کار می روند که صداهای رساتر نزدیکتر به هسته و صداهایی که رسایی کمتری دارند دورتر از هسته قرار می گیرند. این روش در واج شناسی به اصل توالی رسایی مشهور است. در این تحقیق ضمن بررسی اصل توالی رسایی در زبان پارتی که براساس کتاب "راهنمای زبان پارتی(پهلوی اشکانی)"تالیف دکتر حسن رضایی باغ بیدی (1385) می باشد. به بررسی این اصل در خوشه های همخوانی آغازه و پایانه هجا پرداخته می شود. به این منظور ابتدا تمامی توالی های همخوانی موجود در آثار مربوط به زبان پارتی بدون درنظر گرفتن تقطیع هجایی شناسایی و استخراج شده اند و سپس براساس اصول مربوط به هجابندی، خوشه های موجود در هجاها شناسایی شده و با اصل ترتیب رسایی مطابقت داده شد و به این نتیجه رسیدیم که خوشه های آغازی همه با اصل ترتیب رسایی مطابقت دارندولی بعضی از خوشه های پایانی از اصل ترتیب رسایی پیروی نمیکنند.سپس به بررسی قانون مجاورت هجا در بان پارتی پرداخته شد و پس ازآن هجاهای موجود در زبان پارتی مورد مطالعه قرار گرفتتند و نظام هجایی (c)(c)v (c)(c) برای آن یافت شده است در انتها نظام واکهای زبان فارسی جدید و زبان پارتی با یکدیگر مقایسه شدند.
شیوا پیریایی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پایان نامه، بررسی نظام واجی گویش بروجردی در چارچوب نظریه بهینگی است. گویش بروجردی یکی از گویشهای پیوستار زبانی لُری است. زبان لُری خود از سه شاخه ی زبانی تشکیل شده است: 1- لُرستانی 2- بختیاری 3- لُری جنوبی در میان این سه شاخه ی زبان لُری گویش بروجردی به شاخه ی لُرستانی تعلق دارد. در بین گویشهای شاخه ی لُرستانی، گویش بروجردی، نهاوندی، ملایری و تویسرکانی به یکدیگر بسیار نزدیک هستند و در برخی تقسیم بندیها آنها را زیرشاخه ای از لُرستانی، به نام ثلاثی قرار می دهند. تحقیق حاضر، نخستین تحقیق نظام مند در رابطه با واجشناسی گویش بروجردی است و فرایندهای واجی این گویش را در چارچوب نظریه ی بهینگی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. گویش بروجردی همانند فارسی دارای 24 همخوان و 6 واکه است. البته تفاوت قابل ذکر آن با فارسی وجود گونه هایی آزاد از سه واکه ی /i,o,u/ است که در این گویش افراد کهنسال و کم سواد آنها را به صورت [y, ?, ü] و آزاد از بافت اَدا می کنند. فرایندهای واجی بدست آمده در این تحقیق شامل همگونی، ناهمگونی، تضعیف، درج، حذف، کشش جبرانی و قلب هستند. با مطالعات انجام شده مشخص گردید که هیچ گونه فرایند تقویتی در این گویش وجود ندارد. موارد بسیار زیادی از فرایندهای همگونی، تضعیف و کشش جبرانی در این گویش دیده می شوند که این امر نشان دهنده ی این امر است که گویشوران این گویش تمایل بسیاری در رعایت اصل کم کوشی در گفتار خود دارند. در نظریه بهینگی، گزینه ی بهینه با تعامل بین محدودیتهای همگانی و نقض پذیر انتخاب می گردد. این محدودیت ها شامل محدودیتهای نشانداری و پایایی هستند. رتبه بندی متفاوت محدودیتها در تحلیل و تبیین هر فرایند موجب تمایز این گویش از فارسی معیار و دیگر گویشهای ایرانی شده است.
سمیه کاظمینی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پژوهش حاضر در مورد تجزیه و تحلیل فرایندهای واجی موجود در لهجه ی شهرضایی، بر اساس نظریه ی زایشی می باشد. داده های مورد نیاز از میان واژه ها، عبارات و جملات جمع آوری شده ازگویشوران این گونه ی زبانی و از گفتگوهای محاوره ای آن ها استخراج شده است. این پژوهش به روش میدانی از نوع توصیفی ـ تحلیلی انجام می شود. در این روش پژوهشگر مستقیماً با گویشوران مصاحبه ای در حدود پنج ساعت انجام داده و اطلاعات مورد نظر را بر روی نوار ضبط و یا بر روی کاغذ درج می کند. بدین منظور، نگارنده از بیست گویشور بومی و از محدوده های سنی و سطوح تحصیلی متفاوت استفاده خواهد کرد. برخی از نتایج حاصل از پژوهش عبارتند از: الف: لهجه ی شهرضایی بر خلاف فارسی معیار، دارای 25 همخوان و 8 واکه می باشد. ب: دو همخوان /?/ و /?/ و دو واکه ی /?/ و /ü/ علاوه بر واج-های فارسی معیار در این لهجه مشاهده می شود. پ: همخوان انسدادی و واک دار [?] در مجاورت یک همخوان بی واک و در جایگاه پایان هجا به همخوان پیوسته و بی واک [?] تبدیل می شود(تضعیف). ت: واکه های میانی در یک هجای باز با واکه-های افراشته ی هجای بعدی همگون شده و هماهنگی واکه ای رخ می دهد. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، کشف قواعد نظام آوایی و واجی لهجه ی شهرضایی می باشد. واژگان کلیدی: لهجه ی شهرضایی، فرایندهای واجی، طبقه ی طبیعی، همگونی، ناهمگونی،تضعیف، تقویت، حذف، درج و قلب.
روح الله مفیدی نیستانک محمد دبیرمقدم
رساله ی حاضر به بررسی ساخت رویداد در زبان فارسی و عواملی که در تشکیل آن دخالت دارند، می پردازد. این تحقیق بر اساس طبقه بندی چهارگانه ی وندلر (1957) از گونه های رویداد و در چهارچوب نظریه ی زایشی و مفروضات آن در خصوص ساخت سلسله مراتبی جمله انجام گرفته است. هدف اصلی تحقیق، بررسی ساخت رویداد در زبان فارسی و بررسی سهم موضوع ها و افزوده ها و نیز مقوله های بیرون از گروه فعلی همچون زمان و نمود دستوری در تعیین خوانش نهایی رویداد است و از سوی دیگر، آزمودن میزان کارآیی بازنمایی های نحوی معیار (در نظریه ی زایشی) برای تبیین ساخت رویداد در زبان فارسی را به عنوان یک هدف فرعی، مد نظر دارد. مسئله ی اصلی، این است که ساخت رویداد در زبان فارسی چگونه رمزگذاری می شود و سهم هر یک از مولفه های مذکور چیست؟ بر این اساس، سه فرضیه مطرح شده است: 1) ساخت موضوعی و ساخت افزوده در تشکیل ساخت رویداد دخیل اند، 2) نمود دستوری و زمان فعل، بر تعیین گونه ی رویداد موثرند، و 3) سازوکارهایی ماهیتاً نحوی، تبیین کننده ی تمایز گونه های رویداد هستند. در خصوص فرضیه ی اول، بررسی داده های زبان فارسی نشان می دهد که موضوع های درونی و بیرونی فعل در تشکیل برخی از خوانش های رویدادی، نقشی ندارند و در تشکیل برخی از آن ها سهمی اساسی دارند. چنین وضعیتی در مورد فرضیه ی دوم نیز قابل مشاهده است: نمود دستوری اصولاً تأثیری بر شکل گیری برخی از گونه های رویداد ندارد و صرفاً می تواند در مواردی باعث نادستوری شدن آن ها شود. در مقابل، هم آیی نمود دستوری با بعضی رویدادها باعث رانش آن ها می گردد. عامل زمان نیز تنها تأثیری که بر ساخت رویداد دارد، تبدیل رویدادهای ناایستا به ایستا از طریق ساخت تام است. بنابر این، فرضیه های اول و دوم تحقیق، به عنوان فرضیه هایی کلی تأیید نمی شوند، ولی برخی از اجزای آن ها در خصوص برخی گونه های رویداد تأیید می شود. فرضیه ی آخر به بحث سازوکارهای رمزگذاری گونه های رویداد می پردازد. در خصوص رویدادهای ایستا و فعالیت و حصولی اصولاً تبیین های ساختاری و نحوی، کمکی به توضیح نحوه ی شکل گیری ساخت های نحوی متناظر با آن ها نمی کنند و احتمالاً باید در جستجوی سازوکارهای معنایی بود. در مورد رویدادهای تحققی هم تردید اساسی در خصوص میزان کارآیی سازوکارهای نحوی وجود دارد. بر این مبنا می توان فرضیه ی سوم تحقیق را رد کرد.
سید حسین رضویان فردوس آقا گل زاده
سیمپسون (2004)، در انگاره سبک شناختی روایت خود، شش واحد سبک شناختی، تحت عنوان حوزه سبک شناسی مطرح ساخته است. این عناصر به ترتیب عبارتند از: واسطه متنی، رمز زبانی- جامعه شناختی، شخصیت پردازی (الف): اعمال و وقایع،شخصیت پردازی (ب): زاویه دید، ساختار متنی و بینامتنیت. به عقیده سیمپسون با بررسی عناصر سبک شناختی فوق، می توان ویژگیهای سبکی متون روایی را مشخص نمود. در پژوهش حاضر این عناصر و ابزارهای سبک شناختی، به عنوان شاخص های سبک شناختی لحاظ شده اند و نگارنده برآن است تا با استفاده از عناصر فوق، ویژگیهای سبکی را در داستانهای کوتاه فارسی بررسی کرده و به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چگونه می توان از الگوی سیمپسون و عناصر سبکی موجود در آن، در شناخت، توصیف و تعیین سبک داستانهای کوتاه فارسی بهره برد. بدین منظور دوازده داستان کوتاه فارسی از چهار نویسنده معاصر ایرانی- صادق هدایت، جلال آل احمد، صادق چوبک و بیژن نجدی- بررسی شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داستانهای منتخب رساله، نشان می دهد که با بررسی مولفه های گفتمان و عناصر روایت همانند رسانه متنی، رمز زبانی- جامعه شناختی، شخصیت پردازی، زاویه دید، ساختار متنی و بینامتنیت که در الگوی سیمپسون بکار رفته اند و با بکارگیری شاخصهای سبکی در هر یک از آنها، می توان ویژگیهای سبکی داستانهای کوتاه فارسی را، تعیین نمود. همچنین نتایج بررسی مشخص کرده است که هر یک از انواع روایتگری در داستانهای کوتاه، به شیوه ای متفاوت، افکار، عقاید و احساسات شخصیت های داستان را بازنمایی می کند.
رضا خیرآبادی فردوس آقا گل زاده
موضوع تولید خبر و فرایندهای مرتبط با آن بهعنوان پدیدهای پر ارزش در جهان اطلاعرسانی و محصول اصلی ارایه شده در رسانههای خبری از دیر باز مورد توجه پژوهشگران حوزههای مختلف به ویژه زبانشناسان و پژوهشگران رسانه و خبرنگاری بوده است. این پژوهشها در دو دهه اخیر و با شکلگیری و گسترش جریان تحلیل گفتمان انتقادی رشد شایان توجهی داشته است، بهگونهای که افرادی چون فاولر، فرکلاف، ون دیک، ون لیون و وداک به تحلیل اخبار و زبان خبر در چارچوب این رویکرد تحلیل متن پرداختهاند. در عرصه مطالعات رسانه نیز مفهوم "ارزشهای خبری" بهعنوان ملاکهای گزینش و انتشار خبر از ابتدای قرن بیستم در آمریکا مورد توجه قرار گرفت و پس از انتشار مقاله پیشرو و جریان ساز گالتانگ و روژ (1965) به دغدغه خاطر بسیاری از محققان عرصه رسانه و زبانشناسان مبدل گشت بهگونهای که در طول نیم قرن اخیر فهرستهای متعددی در زمینه ارزشهای خبری منتشر گردید که هر یک از منظر خاص خود به معرفی و توصیف عناصر تأثیرگذار در تبدیل رخداد به خبر پرداختهاند. با توجه به این پیشینه غنی و دستاوردهای زبانشناسی در زمینه زبان خبر از یک سو و اثبات ناکارآمدی فهرستهای ارایه شده در زمینه ارزشهای خبری از دیگر سو ارایه انگارهای جامع از فرایند تولید خبر که بتواند ضمن بهره بردن از مزایای پژوهشهای پیشین و همسو کردن این پژوهشها با یکدیگر، برطرف کننده کاستیهای موجود در زمینه گزینش و تولید خبر باشد ضروری مینماید. هدف اصلی رساله، معرفی این انگاره و بخشهای مختلف تشکیلدهنده آن است. دادههای پژوهش حاضر شامل مشاهدات میدانی و مصاحبههای هدفمندی است که به شیوه قومنگارانه با خبرنگاران و فعالان مطبوعاتی انجام گرفته و همچنین به منظور بررسی نقش عوامل فرا زبانی به ویژه ایدئولوژی در تولید خبر، دادههای مطبوعاتیای که به صورت تصادفی از میان اخبار و مقالات رسانههای بینالمللی در زمینه پرونده هسته ایران انتخاب گردیدند نیز در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی مطالعه شد. رساله حاضر در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با استفاده از دادههای مطبوعاتی و مشاهدات و مصاحبههای میدانی، انگارهای زبان شناختی از فرایند تولید خبر ارایه میکند که ماهیتی چند سطحی و کل نگرانه داشته و ابعاد و سطوح مختلف زبانی و فرازبانی دخیل در تولید خبر را شامل میشود. این انگاره شامل چهار سطح است که با یکدیگر رابطه زمانمند و دیالکتیک داشته و توسط بخشی به نام فراسطح که شامل عناصر فرازبانی از جمله ایدئولوژی، روابط قدرت و رقابت است کنترل میگردند. رساله حاضر اصول گرایس را بهعنوان ارزشها یا ملاکهای زبانی تولید خبر در سطح نگارش، مطرح و برای این فرضیه شواهد مختلف مطبوعاتی و قوم نگاری ارایه میکند.
ماهرخ منصف عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پایان نامه ی حاضر به بررسی فرایند همگونی در 15 گونه ی زبانی استان فارس از جمله شیرازی، شورابی، کازرونی، دوانی، عبدویی، ممسنی، پاپونی، ریچی، بیروکانی، دادنجانی، مهبودی، زاخرویه ای، قلاتی، لاری و خنجی در چارچوب واج شناسی زایشی می پردازد. داده های مورد نیاز برای انجام این تحقیق از اسناد مکتوبی چون کتاب ها، پایان نامه ها و مقاله ها استخراج شده است. علاوه بر این در صورت نیاز به داده های بیش تر و یا تأیید صحت داده های جمع آوری شده از اسناد مکتوب، نگارنده با گویشوران گونه های مذکور مصاحبه به عمل آورده و گفتار آن ها را ثبت و ضبط نموده است. برخی از نتایج این تحقیق عبارت است از: 1. در 15 گونه ی زبانی مذکور همگونی در خوشه های دو همخوانی /-st/ و /-nb/ از بسامد بالاتری نسبت به سایر خوشه های همخوانی برخوردار است. 2. در این 15 گونه ی زبانی همگونی در مشخصه ی نحوه ی تولید پربسامدتر از همگونی در سایر مشخصه ها همانند محل تولید و واک داری است. 3. در این 15 گونه ی زبانی همگونی پیش رو متداول تر از همگونی پس رو است. 4. همگونی ناقص در این 15 گونه ی زبانی رایج تر از همگونی کامل است. 5. در این گونه های زبانی در همگونی همخوان با همخوان در توالی دو همخوانی همواره همخوان رساتر غالب است. 6. در همگونی همخوان با همخوان در این گونه های زبانی همگونی در همخوان-های هم محل تولید منجر به همگونی کامل و بروز تشدید عارضی می شود. 7. در همگونی همخوان با واکه سایشی شدگی همخوان های انسدادی مشاهده می شود. کلیدواژه ها: گونه های زبانی استان فارس، واج شناسی زایشی، فرایندهای واجی، همگونی.
عبدالرزاق صفری عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
موضوع این پژوهش "بررسی ساختمان گروه فعلی در گویش لاری بر پایه ی نظریه ی ایکس تیره" می باشد که سه هدف عمده را دنبال می کند:1- بررسی ساختمان گروه فعلی در گویش لاری و جایگاه هسته، متمم و افزوده در این گویش 2- ارزیابی نظریه ی ایکس تیره با داده های گویش 3- کاربرد یافته ها برای تهیه ی اطلس زبانی منطقه. چارچوب نظری این پژوهش، نظریه ی ایکس تیره می باشد که یکی از زیرنظریه های نظریه ی حاکمیت و مرجع گزینی است. در این پژوهش، نگارنده با استفاده از شم زبانی خود به عنوان گویشور وکمک گرفتن از دوستان و خویشاوندان، داده های وسیعی را جمع آوری نموده، سپس آن ها را در قالب نظریه ی ایکس تیره مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. فرضیه های مطرح شده در این پژوهش عبارتند از: 1- ساختمان گروه فعلی در گویش لاری دارای سه سطح بیشینه (گروه)، درونه (میانی) و نشینه (هسته) می باشد و بنابراین این نظریه کارآمدی لازم را در توجیه و انطباق با ساختمان گروه فعلی این گویش دارد. 2- در چارچوب نظریه ی حاکمیت و مرجع گزینی و بر اساس جایگاه هسته، ساختمان گروه فعلی در این گویش هسته پایانی است. 3- در درون گروه فعلی، جایگاه متمم قبل از هسته ی فعلی می باشد. با توجه به نتایج حاصل و تطبیق آن ها با سه فرضیه ی پژوهش، می توان این گونه نتیجه گیری نمود که: 1- در مورد فرضیه ی اول، افعال بر حسب متمم هایی که می گیرند تحت چارچوب زیرمقوله ای مختلف به پنج گروه مختلف تقسیم بندی شده و سپس افزوده ها نیز در سه گروه معرفی شدند. علاوه بر آن، با ترسیم نمودار درختی انواع گروه فعلی در این گویش بر اساس نظریه ایکس تیره، دانستیم که گروه فعلی درگویش لاری نیز دارای سه سطح بیشینه (گروه)، درونه (میانی) و نشینه (هسته) می باشد. 2- در مورد فرضیه ی دوم و سوم که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به این نتیجه رسیدیم که ساختمان گروه فعلی در این گویش مانند زبان فارسی، با توجه به آزاد بودن آرایش سازه ها و قابلیت جابه جایی آن ها در جمله، به صورت مطلق هسته پایانی نیست، اما در حالت کلی و بی نشان هسته پایانی تلقی می شود و جایگاه متمم قبل از هسته ی فعلی می باشد؛ به جز در دو مورد: 1- هنگامی که مفعول جمله به شکل پسوند، پس از فعل قرار می گیرد. 2- هنگامی که فعل، پس از خود یک جمله ی وابسته را به عنوان متمم خود برمی گزیند یا این که مفعول صریح به عنوان جمله ی وابسته ظاهر می شود. بنابراین فرضیه ی اول به اثبات می رسد و فرضیه های دوم و سوم رد می شود. علاوه بر این، دو نتیجه ی عمده ی دیگر نیز در مورد گویش لاری به دست آمد: 1- گویش لاری دارای نظام ارگتیو می باشد. 2- طریقه ی صرف افعال لازم و متعدی در زمان گذشته در این گویش متفاوت می باشد.
آرش سهرابی فردوس آقاگلزاده
مکالمه به مثابه ی قلب زندگی اجتماعی انسان مهمترین جنبه ی تعاملات زبانی می باشد. فراپیام روح جاری هر مکالمه می باشد که می تواند در درک و تبیین کارکرد نظام مند رخدادهای زبانی مانند هم پوشی، وقفه و جز آن نقش بسزایی داشته باشد. هدف این پژوهش اثبات ارتباط معنادار بین مشخصه های فراپیام یک مکالمه- درخواست، صمیمیت، شوخی و...- و نحوه ی برداشت طرفین مکالمه از این رخدادهای زبانی است. درگیری تنگاتنگی بین پایداری یک ارتباط دو طرفه در یک تعامل و نگرش ما به این رخدادها وجود دارد. یکی دیگر از یافته های این پژوهش مطرح نمودن حالتی از خطاب قراردادن در فارسی محاوره ای می باشد که مختص زبان فارسی است. در بسیاری از زبان ها برای خطاب قراردادن در حالتی غیررسمی از ضمیر دوم شخص مفرد و فعل مفرد استفاده می شود و برای حالت رسمی از ضمیر دوم شخص جمع و فعل جمع استفاده می شود در زبان فارسی محاوره ای حالتی وجود دارد که یکی از طرفین مکالمه از ضمیر دوم شخص جمع و فعل مفرد استفاده می کند این پژوهش تعامل هایی را مطرح می کند که فراپیام های آنها باعث وقوع چنین حالتی می شود. بخش گسترده ای از پیکره این پژوهش از داده های ارائه شده در رساله ی دکتری محرابی (1388) مستخرج شده است. این داده ها با در نظر گرفتن مقوله های هم پوشی، وقفه و نحوه ی خطاب قراردادن و ارتباط آن با مشخصه های فراپیام به روش آمار استنباطی مورد بررسی قرار گرفت. و فرضیه های تحقیق مبنی بر وجود رابطه ی معنی دار بین مشخصه های فراپیام و موارد فوق اثبات گردید.
واحد یلچی ارسلان گلفام
این پایان نامه به بررسی رده شناختی و نحوی ساخت های سببی در ترکی آذری می پردازد. ساختار جملات سببی و رده شناسی آن ها توضیح داده می شود و جملات از نظر نحو برنامه کمینه گرا مورد بررسی قرار می گیرد. جمله ای سببی خوانده می شود که دارای سه رکن سبب ساز، سبب پذیر و فعل سببی باشد. زبان ها از ابزارهای متعددی برای رمزگذاری مفهوم سببیت استفاده می کنند؛ با توجه به دیدگاه های رده شناختی غالب می توان گفت زبان ترکی از انواع سببی های ساختواژی، تحلیلی، واژگانی، همکردی، گفتمانی و سازه غیرصرفی برای رمزگذاری مفهوم سببیت بهره می جوید. سببی ساختواژی، به دلیل ویژگی پیوندی بودن زبان ترکی، بسیار زایاتر از انواع دیگر است و به طور بالقوه با افزودن وند سببی ساز می توان هر محمول غیر سببی را به محمول سببی تبدیل نمود. گاهی این وند سببی ساز بیش از یک بار به ریشه فعلی اضافه می گردد که حاصل آن سببی مضاعف می شود که ساختاری منحصر به فرد است که در تعداد کمی از زبان ها وجود دارد. این ساخت نیز در پایان نامه حاضر بررسی خواهد شد. تحت تاثیر زبان فارسی، سایر انواع سببی ها از جمله سببی تحلیلی و همکردی نیز بدین زبان راه پیدا کرده است. چامسکی در سال 1995 به پیروی از لارسن (1990، 1988) تحلیل پوسته ای گروه فعلی را در خصوص چگونگی اشتقاق نحوی ساخت های فعلی چند متممی مطرح نمود. براساس این تحلیل، ترکیب سازه ای گروه فعلی از (الف) گروه فعلی هسته ای درونی با هسته فعل واژگانی و (ب) گروه فعلی پوسته ای بیرونی با هسته فعل سبک انتزاعی و سببی تشکیل می گردد. ساخت های سببی زبان ترکی نیز در تحلیل پوسته ای گروه فعلی پیشنهاد شده در برنامه کمینه گرا می گنجد و قابل توجیه است. ساخت سببی مضاعف نیز پس از معرفی مورد ارزیابی نحوی قرار می گیرد و نشان می دهیم که آیا چارچوب نظری نحوی معرفی شده علاوه بر سببی های رایج در این زبان، قادر به تبیین ساخت سببی مضاعف نیز هست یا خیر.
ارزو سلیمانی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از این پژوهش توصیف فرآیندهای واجی گویش لری بالاگریوه در چارچوب نظریهی بهینگی (پرینس و اسمولنسکی ، 1993، 2004) است. این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی صورت گرفته و روش گردآوری دادهها به صورت میدانی است. از ده نفر گویش ور، هر یک به مدت دو ساعت مفید، مصاحبه به عمل آمد که در مجموع بیست ساعت مصاحبه صورت گرفته است. این گویش دارای بیست و چهار همخوان، شش واکهی بسیط و سه واکهی مرکب زیرساختی میباشد. همچنین شش واجگونهی همخوانی و سه واجگونهی واکهای در این گویش دیده میشود. تفاوت قابل ملاحظه در همخوانها و واکههای لری بالاگریوه با فارسی معیار در این است که همخوان /?/ موجود در گویش بالاگریوه در فارسی معیار دیده نمی شود. همچنین همخوان ملازی و واک دار [?]?موجود در فارسی معیار در لری بالاگریوه به صورت جفت بی واک آن یعنی?[?] تلفظ می شود. همخوان ??? در این گویش که معادل همخوان ??? در فارسی معیار است به صورت کامی تولید می?شود? همچنین هیچ یک از واجگونههای همخوانی [?]، [?] و [??] در زبان فارسی دیده نمی شود. واکه ی پیشین و گرد [?] در این گویش معادل واکه ی پسین [?] در زبان فارسی است؛ واکه ی?[?] در این گویش به صورت واجگونه ی [?] قبل از همخوانهای خیشومی ??? و ??? دیده می شود. واکه ی [?] در لری بالاگریوه در فارسی معیار دیده نمیشود. به علاوه در این گویش سه واکه ی مرکب [??]، [??] و [??] وجود دارد که در فارسی معیار دیده نمی شود. فرآیندهای واجی توصیف شده در این پژوهش شامل فرآیندهای تضعیف، حذف، همگونی، ناهمگونی، دوگانسازی، کشش جبرانی، درج و ارتقاء واکه است. در این گویش فرآیند تضعیف از دیگر فرآیندهای موجود در این گویش فعالتر است.
فرانک مهری نژاد ایران کلباسی
گویش تالشی آخرین بازمانده ی زبان پهلوی شمال غرب ایران است که مردم منطقه ی تالش واقع در استان گیلان به آن تکلم می کنند. در این تحقیق از گویشواران بومی که در روستای ریک وشاه میلرزان زندگی می کنند استفاده شده است. روش تحقیق توصیفی ، میدانی وابزار تحقیق پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده می باشد. هدف از انجام این تحقیق مقایسه ی صرفی، آواشناختی و واجشناختی در گونه ی تالشی ریک و شاه میلرزان است. در این تحقیق داده های دو گویش بر اساس واکه ها و همخوانها، و تفاوتهای آوایی همخوانی دو گویش بررسی و سپس مقایسه شده اند. با انجام این تحقیق نتایجی بدست آمده است، از جمله این که تفاوتهای آوایی در بین این دو گویش وجود دارد، تعداد واکه های دو گویش یکسان نیست و با فارسی معیار فرق دارند. از نظر صرفی تفاوت هایی در افعال این دو گویش مشاهده می شود، ساخت افعال مرکب و پیشوندی با هم تفاوت ندارد. با توجه به نوع فعل ضمایر پیوسته و شناسه های فعلی متفاوت است و همچنین ارگتیو در این دو گویش وجود دارد که در زبان فارسی معیار کاربرد ندارد.
ویدا گیلیانه عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پژوهش توصیف زبانشناختی(از لحاظ آواشناختی، صرفی و نحوی) زبان آشوری متداول در ایران یا به اصطلاح علمی تر زبان آشوری مدرن (آرامی نو) و مقایسه آن با فارسی معیار و عربی استاندارد است. برای انجام این پژوهش داده ها از طریق گویشوران بومی آشوری اهل ارومیه و تهران بدست آمده اند. معلمان زبان آشوری نیز به نگارنده در تکمیل داده ها و تایید صحت آنها کمک کرده اند. با انجام این پژوهش نتایج متعددی به دست آمد، از جمله نتایج بدست آمده در بخش آواشناسی این بود که زبان آشوری تمامی واج های زبان فارسی به غیر از "ف" و "ژ" را دارد. دیگر اینکه در ساختمان هجا در زبان آشوری دو ساختار هجای(ccv ccvc) که در زبان فارسی وجود ندارند به کار می روند ولی ساختار هجای (cvcc) که در فارسی به کار می رود در زبان آشوری جز در برخی کلمات قرضی دیده نمی شود. از تفاوت های عمده مشاهده شده در بخش صرف این است که زبان آشوری برخلاف فارسی دارای جنس است و صفات و افعال از آن تاثیر می پذیرند و نیز اینکه در این زبان ضمایر اشاره با شمار اسم تطابق دارند. از نظر نحوی تفاوت اصلی این زبان با زبان فارسی این است که ساختار جمله در این زبان در حالت غیر نشاندار svo است.
نسرین صیادی فردوس آقاگلزاده
پژوهش حاضر به بررسی گفتمان پیام کوتاه زنان و مردان فارسی زبان می پردازد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی تفاوت های موجود میان پیام کوتاه زنان و مردان از منظر زبانشناسی است. به این منظور، نگارنده با جمع آوری پیام های کوتاه افراد مختلف، به مقایس? پیام های کوتاه زنان به زنان، مردان به مردان، زنان به مردان و مردان به زنان پرداخته است تا به کمک نتایج آماری حاصل از آن، تأثیر عامل فرازبانی جنسیت را بر این پیکره بررسی کند. بر این اساس، سه فرضیه مطرح شده است: 1- عوامل کاربرد شناسی زبان همچون صمیمیت و فاصله اجتماعی میان فرستنده و گیرنده پیام بر نوع گفتمان آن ها تأثیر گذار است. 2- پیامک زنان و مردان از لحاظ سازمان متن در نوع عنوان، باب سخن گشایی و خاتمه و بیان مستقیم یا غیر مستقیم با یکدیگر متفاوت است. 3- پیامک زنان و مردان از لحاظ تعداد واژگان بکار رفته، نوع واژگان همچون استفاده از صفات، تشدید کننده ها، تردیدنماها، تعدیل کننده ها، کلمات تابو با هم متفاوت است. در خصوص فرضی? اول، بررسی داده ها نشان داد که عامل صمیمیت تأثیر زیادی بر نوع گفتمان کاربران پیام کوتاه دارد، به گونه ای که اکثر پیام های کوتاهی که میان مشارکین صمیمی رد و بدل شده است دارای سبکی غیررسمی است. اما این رابطه میان فاصل? اجتماعی و نوع گفتمان چندان برقرار نیست. در رابطه با فرضیه دوم، نتایج حاکی از آن است که پیام کوتاه زنان و مردان در هم? ویژگی های سازمان متن با هم متفاوت نیستند، بلکه در برخی موارد مانند نوع بیان به هم شبیه اند. همچنین داده های موجود، فرضی? سوم را تأیید نمی کند، چرا که پیام های کوتاه زنان و مردان از لحاظ برخی ویژگی های واژگانی موجود در فرضیه سوم با هم تفاوت معناداری ندارند.
زهرا عباسی فردوس آقاگلزاده سیلاخوری
در چند دهه اخیر تحقیق و پژوهش یکی از چشم گیرترین فعالیت ها در رشته آموزش زبان دوم/ خارجی بوده است. ارتقاء جایگاه زبان فارسی در دنیا و گسترش آن از طریق آموزش زبان فارسی به خارجیان رسالتی خطیر است. انتخاب وجه فعل مناسب برای جمله های ساده و مرکب از نکات دشوار برای فارسی آموزان خارجی است و متأسفانه در خصوص آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان با بهره گیری از رویکردهای جدید زبان شناسی به ویژه رویکرد شناختی پژوهشی صورت نگرفته است. این رساله کاربرد یکی از نظریه های زبان شناسی شناختی (نظریه فضاهای ذهنی) بر انتخاب وجه فعل در فارسی را بررسی می کند و الگویی آموزشی، که از سوی لانگاکر برای آموزش دستور زبان پیشنهاد شده، به مدرسان برای آموزش دستور زبان به طور عام و آموزش وجه فعل به طور خاص معرفی می نماید. همچنین تجربه عملی پژوهشگر در آموزش وجه فعل براساس یافته های این پژوهش ارائه می شود. داده های این تحقیق شامل 294 جمله ساده و مرکبی می شود که از میان منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و منابع نوشتاری و گفتاری دیگر گردآوری شده است. وجه فعل در این داده ها بر پایه مفهوم احتمال وقوع و نظریه فضاهای ذهنی مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه گیری می شود که گوینده فارسی زبان سه فضای ذهنی اخباری، التزامی/ محتمل و غیرمحتمل در ذهن دارد که در این فضاها وجه فعل به شیوه ای خاص سامان می یابد. این سه فضا پایه دستوری آموزش وجه فعل در جملات مختلف مرکب و ساده را به دست می دهد. به عنوان تجربه عملی پژوهشگر وجه فعل را به سی نفر از دانشجویان خارجی عرب زبان دانشگاه شاهد تدریس کرد. این افراد در دو کلاس 15 نفری درس چهار واحدی فارسی عمومی را می گذراندند. سطح زبانی این افراد میانی بود. پیش از شروع تدریس در ابتدا پیش آزمونی از دانشجویان گروه آزمایشی و گروه کنترل گرفته شد. نتیجه آزمون نشان داد که دانشجویان دو گروه در درک و کاربرد این وجه با مشکل روبرو هستند و تفاوت فاحشی میان نتایج پیش آزمون در دو گروه ملاحظه نشد. پس از تدریس وجه و زمان فعل به گروه آزمایش با بهره گیری از نظریه فضاهای ذهنی و الگوی آموزشی لانگاکر و تدریس وجه فعل به گروه کنترل بدون بهره گیری از نظریه فضاهای ذهنی و الگوی آموزشی لانگاکر از هر دو گروه امتحان پایانی در مورد زمان و وجوه افعال در زبان فارسی به عمل آمد و نتایج بررسی شد. گروه آزمایشی در درک و نیز تولید وجوه فعل در جملات مختلف ساده و مرکب موفق تر عمل کردند و پاسخ های صحیح بیشتری به سوالات مختلف دادند. این تفاوت در پاسخ های صحیح نشان دهنده تأثیر مطلوب به کارگیری نظریه فضاهای ذهنی در آموزش وجه فعل در زبان فارسی است. پس مدرس با بهره گیری از این نظریه می تواند قاعده مندی انتخاب وجه فعل در زبان فارسی در جملات مرکب مختلف را نشان دهد و فارسی آموزان می توانند وجه فعل در زبان فارسی را با احتمال خطای کمتر تشخیص دهند. بنابراین این نتیجه حاصل می شود که انتخاب وجه فعل در زبان فارسی را می توان با استفاده از نظریه فضاهای ذهنی تبیین کرد و نیز این که به کارگیری رویکرد شناختی به دستور زبان در آموزش دستور زبان (وجه فعل) راهگشا است.
سکینه نویدی باغی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پژوهش، بررسی واج آرایی واژگان بسیط چند هجایی در زبان فارسی است. مطالع? آرایش هسته هجاها نسبت به هم در واژگان بسیط دوهجایی، نوع آرایش هجاها به لحاظ وزنی و بررسی توالی همخوان ها در مرز هجاها و میزان تحقق قانون مجاورت هجا در واژه های بسیط چندهجایی مواردی هستند که در این تحقیق توصیفی- تحلیلی به آنها پرداخته شده است. جهت بررسی این موارد، 9553 واژ? بسیط چندهجایی، اعم از واژه های فارسی سره و وام-واژه ها، از فرهنگ لغت یک جلدی مشیری استخراج شد و همراه با اطلاعات واج شناختی مربوط به هر واژه از جمله تعداد هجاها، واج نگاری واژه ها، وزن هست? هجاها، وزن هجاها، انواع توالی ها در مرز هجا و تفاوت رسایی آنها مورد بررسی آماری قرار گرفتند. بررسی داده های تحقیق نشان می دهد که در 62% از داده های دوهجایی، هسته ها به لحاظ وزنی نسبت به هم متفاوت هستند. بررسی آرایش هجاها به لحاظ وزنی نشان می دهد که در 62% از واژه های بسیط دوهجایی وزن هجای دوم نسبت به هجای اول سنگین تر است و در واژه های دارای بیش از دو هجا نیز شاهد 24% الگوی وزنی متناوب هستیم و نتایج نشان می دهند که الگوی وزنی شبه یکنواخت با میزان 63% پربسامدترین الگوی وزنی در این دسته از واژه هاست. همچنین، بررسی انواع توالی ها در مرز هجاها نشان می دهد که در 45% از توالی ها افت رسایی مشاهده می شود و در سایر توالی ها شاهد رسایی یکسان یا افزایش رسایی هستیم. در نتیجه می توان گفت قانون مجاورت هجا در زبان فارسی به طور کامل رعایت نمی شود و چنین محدودیتی در واج آرایی زبان فارسی وجود ندارد.
فاطمه شاوردی شهرکی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پنج پرسش مطرح شده در این پژوهش عبارتند از: 1- تفاوت واژه های مشتق و مرکب به لحاظ توزیع هجا چگونه است ؟ 2- کدام فرایندهای واجی در واژه های مشتق دیده می شوند ؟ 3- کدام فرایندهای واجی در واژه های مرکب دیده می شوند ؟ 4- در واژه های دوهجایی وسه هجایی مشتق، رابطه ی بین هجای اول، دوم و سوم از لحاظ وزن هجا چگونه است ؟ 5- در واژه های دوهجایی وسه هجایی مرکب، رابطه ی بین هجاهای اول و دوم با هجای سوم از نظر مورا چگونه است ؟ برای پاسخ به این پرسش ها پنج فرضیه مطرح گردید که عبارتند از: 1- واژه های مشتق و مرکب به لحاظ توزیع هجا تفاوتی ندارند . 2- در واژه های مشتق ، فرایند درج صورت می گیرد . 3- در واژه های مرکب ، فرایند حذف صورت می گیرد . 4- در واژه های دو هجایی و سه هجایی مشتق ، هجای اول به لحاظ وزنی و تعداد موراها سبک تر از هجاهای دوم و سوم است . 5- در واژه های دوهجایی و سه هجایی مرکب، در هجاهای اول و دوم در مقایسه با هجای سوم ، تفاوتی میان تعداد موراها دیده نمی شود . اکنون به بررسی هریک از فرضیه ها پرداخته و درستی یا نادرستی آنها را تأیید می نماییم. 5-2-1 تفاوت واژه های مشتق و مرکب به لحاظ توزیع هجا با بررسی داده های مربوط به واژه های مشتق زبان فارسی معلوم گردید که بالاترین درصد وقوع هجا در واژه های مشتق، مربوط به هجای باز ? cو پایین ترین درصد، مربوط به هجای بسته ی cc? cاست. در بازنمایی (4-1) ترتیب انواع ساخت هجایی در واژه های مشتق از پربسامد به کم بسامد نشان داده شد: بازنمایی (4-1) c? > cvc > cv > c?c > cvcc > c?cc نتیجه آن شد که پربسامدترین ترین هجا در واژگان مشتق زبان فارسی، هجای باز بدون پایانه ای است که در هسته ی خود دارای واکه ی کشیده است. کم بسامد ترین نوع نیز هجای بسته ای است که دارای یک خوشه ی همخوانی در پایانه بوده و جایگاه هسته ی هجا ی آن را یک واکه ی کشیده پرکرده باشد. در بازنمایی (4-2) نیز ترتیب انواع ساخت هجایی در واژه های مرکب از پربسامد به کم بسامد نشان داده شد: بازنمایی (4-2) cc ?c < cvcc < ?c < cv <c?c < cvc بنابراین می توان نتیجه گرفت که پربسامد ترین هجا در واژه های مرکب زبان فارسی، هجای بسته ای است که در هسته ی خود دارای واکه ی کوتاه باشد. کم بسامد ترین نوع نیز هجای بسته ای است که دارای یک خوشه ی همخوانی در پایانه بوده و جایگاه هسته ی هجا ی آن را یک واکه ی کشیده پرکرده باشد در نمودار شماره (4-2) بسامد انواع ساخت هجایی واژه های مرکب و مشتق با یکدیگر مقایسه گردید و نتیجه آن شد که درصد هجاهای ,cvc ,cv ?c در واژه های مشتق بالاتر از واژه های مرکب، و درصد هجاهای cc?c و cvcc در واژه های مرکب، بالاتر از واژه های مشتق است. از دیگر تفاوت-های توزیع هجا در واژه های مشتق و مرکب، پایان یافتن واژه ها به هجاهای باز یا بسته بود که در 2,401 مورد، واژه های مشتق، به هجاهای باز و در 1,633 مورد به هجاهای بسته ختم می شوند. بنابراین در مشتق ها، واژه هایی که به هجای باز ختم می شوند، حدود یک ونیم برابر واژه هایی هستند که به هجای بسته ختم می گردند. همچنین در میان هجاهای باز، واژه هایی که به واکه ی کشیده ی/? /ختم می گردند، سه و نیم برابر واژه هایی هستند که به واکه ی کوتاه /v/ ختم می شوند. بر عکس، در مرکب ها، واژه های مختوم به هجاهای بسته چهاربرابر واژه های مختوم به هجاهای باز بوده، به گونه ای که 1178 واژه ی مرکب با هجاهای بسته و تنها 286 مورد با هجاهای باز پایان می-یابند. در واژه های مرکب، واکه های کوتاه دارای بسامد تقریبی یکسان (152 در برابر 134 مورد) در پایان واژه می باشند. پس از مقایسه ی بازنمایی های شماره ی (4-1) و (4-2) مشاهده گردید که در هر دو گروه از واژه ها، ساخت های cc?c و cvcc در انتهای پیوستار قرار گرفته اند. بنابراین می توان گفت در واژه های غیربسیط زبان فارسی، کمترین درصد ساخت هجایی را cc?c و cvcc تشکیل می دهند. بیشترین درصد هجا در هر دو گروه را نیز ساخت هایی به خود اختصاص می دهند که در هسته ی خود دارای یک واکه ی کشیده باشند. از تمامی آنچه ذکر شد می توان نتیجه گرفت که واژه های مشتق و مرکب به لحاظ توزیع هجا تفاوت دارند. بنابراین فرضیه ی اول مبنی بر این که واژه های مشتق و مرکب به لحاظ توزیع هجا تفاوتی ندارند رد می شود. 5-2-2 فرایندهای واجی در واژه های مشتق همان گونه که در فصل تحلیل داده ها ذکر گردید، از 4,034 واژه ی مشتق بررسی شده در زبان فارسی، 182 مورد انواع درج واج های میانجی مانند درج /?/، /j/، /v/،/?/ و نیز 20 مورد درج واکه صورت پذیرفته است. بالاترین درصد درج واج میانجی مربوط به همخوان /?/ و حدود 5/56 درصد است. کمترین بسامد نیز مربوط به درج همخوان /v/ با یک درصد می باشد. درج همزه در 11 مورد به وقوع می پیوندد. علاوه بر درج واج میانجی، نوع دیگری از درج نیز در واژه های مشتق وجود دارد که در آن یکی از واکه های کوتاه /e/، /a/ یا /o/ در مرز بین تکواژ و وند قرارمی گیرند تا از تشکیل خوشه های همخوانی سنگین در مرز دو هجای متوالی پیشگیری نمایند. همان گونه که ذکر گردید، یکی ازتفاوت های آشکار درج واکه با درج همخوان میانجی در آن است که در 95 درصد موارد درج واکه، واژه ها را می توان بدون اعمال درج نیز تلفظ نمود. همچنین بیان شد که در موارد اعمال درج واکه، توالی دو هجای فوق سنگین (سه و چهار مورایی) به چشم می خورد که در اثر درج واکه، هجای اول به دو هجای سبک تر تبدیل می شود. از میان 4,034 واژه ی مشتق، تنها در 12مورد فرایند حذف واج مشاهده گردید که هشت مورد مربوط به حذف همخوان /t/ و چهار مورد نیز مربوط به حذف واکه /e/ بود. در فرایندهای حذف همخوان، در شش مورد، هجایی که تحت تاثیر این فرایند قرار می گرفت دارای ساخت cvcc و در دو مورد دیگر دارای ساختcc ? cبود. همچنین بیان گردید که حذف همخوان در جهت کاهش وزن هجا و تعداد مورا عمل می کند، درحالی که فرایند حذف واکه عکس این عمل را انجام می دهد؛ بدین معنی که در جهت افزایش وزن هجایی و تعداد مورا عمل می نماید. از آنچه در مورد فرایندهای واجی در واژه های مشتق بیان گردید می توان نتیجه گرفت که دو نوع فرایند در این گروه بیشتر از دیگر فرایندها به چشم می خورد که عبارتند از «درج» و «حذف». از این دو فرایند نیز، بسامد قابل ملاحظه ی درج نسبت به حذف، یعنی 182 در مقابل 12 نشان می دهد که در واژه های مشتق، درج فرایندی رایج است. بنابراین فرضیه ی دوم تأیید می گردد. 5-2-3 فرایندهای واجی در واژه های مرکب از حدود 1,464 واژه ی مرکب بررسی شده در زبان فارسی، در 60 مورد فرایند حذف مشاهده گردید. از میان این 60 مورد ، در 44 مورد، هجایی که همخوان پایانی آن در معرض حذف قرار می گرفت دارای ساخت cvcc بود که در اثر فرایند حذف تبدیل به هجای cvc می شد. در چهار مورد نیز ساخت هجایی، cc ? c(چهار مورایی) بود که تبدیل بهc ? c(سه مورایی) می شد، بنابراین نتیجه گرفتیم که فرایند حذف در جهت تبدیل هجای فوق سنگین به هجای سنگین اعمال شده است. پرسشی که مطرح گردید آن بود که آیا همه ی هجاهای سه و چهارمورایی با ساخت های cvcc وcc ? cدر موضع پیش از هجای پایانی دچار فرایند حذف می شوند؟ برای پاسخ به این پرسش، پس از بررسی داده ها مشاهده گردید که از میان 1,464 واژه ی مرکب دو تا پنج هجایی، در 87 مورد از هجاهای غیر پایانی cvcc وcc ?c، حذفی صورت نگرفته است. از آنچه بیان گردید نتیجه گرفتیم که همه ی فرایندهای حذف، در واژه های مرکب بر روی دو نوع ساخت cvcc و cc?c اعمال شده است، اما عکس آن صحیح نیست، یعنی وجود این دو نوع ساخت، لزوماً موجب حذف نمی گردد. بنابراین نمی توان آن را قاعده ای کلی در واژه های مرکب در نظر گرفت، بلکه می توان گفت نوع همخوان ها در توالی های سه همخوانی نقش تعیین کننده ای در فرایند حذف در واژه های مرکب دارد، به طوری که وجود یک همخوان [+رسا] در این توالی، فرایند حذف را کاهش می دهد. همچنین حضور دو همخوان «هم محل تولید» در مجاورت هم با عدد رسایی یکسان، موجب حذف یکی از آنها می شود. از میان 1,464 واژه ی مرکب، در شش مورد درج واکه /e/ صورت گرفته بود. فرایند درج همخوان در واژه های مرکب دیده نشد. نتیجه آن شد که فرایند درج همخوان در واژه های مشتق و فرایند حذف همخوان در واژه های مرکب پدیده ای رایج است. اما در هر دو گروه مشتق و مرکب، درج واکه پدیده ای مشترک می باشد. بنابراین فرضیه سوم نیز تأیید می گردد. 5-2-4 رابطه ی بین هجای اول و دوم واژه های مشتق از لحاظ وزن هجا با توجه به آنچه در بخش تحلیل داده ها بیان گردید، بیشترین درصد توالی مورایی در واژه های دوهجایی مشتق را هجاهایی تشکیل می دهند که دارای توالی مورایی یکسان 2.2 باشند. در این صورت حالت بهینه در واژه های مشتق دو هجایی، توالی دو هجای هم وزن دومورایی است. همچنین در واژه های مشتق سه هجایی، توالی مورایی 2.2.2 بالاترین درصد یعنی را نسبت به دیگر توالی ها دارا بوده و حالت ایده آل برای واژه های مشتق سه هجایی آن است که وزن هجاها یکسان و دو مورایی باشد. از آنچه بیان گردید، فرضیه ی چهارم، مبنی بر این که در واژه های دو هجایی و سه-هجایی مشتق، هجای اول به لحاظ وزنی و تعداد موراها سبک تر از هجاهای دوم و سوم است، رد می شود. 5-2-5 رابطه ی بین هجای اول و دوم با هجای سوم واژه های مرکب از نظر مورا طبق آنچه در فصل چهارم بیان شد، از حدود 538 واژه ی مرکب دو هجایی، در 274 مورد، هجای اول و دوم دارای وزن هجایی و تعداد مورای یکسان (3.3 و2.2) می باشند. در 181 مورد، هجای اول سبک تر از هجای دوم و در 83 مورد، هجای اول سنگین تر از هجای دوم است. از نظر تعداد مورا، بیشترین بسامد مربوط به هجاهای سه مورایی در هر دو هجای اول و دوم است. هجاهای یک و چهار مورایی دارای کمترین بسامد در هجای اول بوده و در هجای دوم، کمترین بسامد را هجاهای یک مورایی به خود اختصاص می دهند. در واژه های مرکب سه هجایی بالاترین بسامد توالی مورایی مربوط به توالی 2.1.3 است. پس از آن، توالی های 1.2.3 و 2.2.3 بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده اند. در این سه مورد، هجای اول سبک تر از هجای سوم است. درستی این موضوع با شمارش موراها در هجاهای اول و دوم واژه های سه هجایی مرکب نیز تایید می شود، به طوری که در 207 مورد، هجای اول سبک تر از هجای دوم است، در 133مورد هجاهای اول و سوم دارای وزن مساوی و در 88 مورد، هجای اول سنگین تر از هجای سوم است. همچنین مقایسه ی هجاهای دوم با هجاهای سوم واژه های مرکب سه هجایی نشان می دهد که در 435 مورد، هجای دوم سبک تر از هجای سوم، در 176 مورد هجای دوم و سوم دارای وزن مساوی و در 93 مورد، هجای دوم سنگین تر از هجای سوم است. از آنچه درباره ی هر دو گروه از واژه های مرکب دو و سه هجایی بیان گردید، می توان نتیجه گرفت که در واژه های دو هجایی مرکب، بیشترین بسامد، مربوط به توالی های مورایی یکسان است. اما در واژه های مرکب سه هجایی، بیشترین بسامد، مربوط به واژه هایی است که هجای اول آنها سبک تر از هجای سوم و هجای دوم نیز سبک تر از هجای سوم باشد. بنابراین بخشی از فرضیه ی پنجم مبنی بر تساوی تعداد موراها در هجاهای اول و دوم واژه های مرکب دوهجایی تأیید نشده اما به طور کامل رد نمی شود؛ با این توضیح که در نیمی از واژه ها این تساوی دیده شده و در نیم دیگر دیده نمی شود. بخش دوم فرضیه نیز آن است که در هجاهای اول و دوم در مقایسه با هجای سوم، تفاوتی میان تعداد موراها دیده نمی شود . این بخش از فرضیه به طور کامل رد می شود؛ زیرا تنها در 25 درصد موارد، تفاوتی میان موراهای اول تا سوم دیده نمی شود.
ساغر جهانشاهی ایران کلباسی
منظوم? خسروشیرین دارای 6512 بیت شعر و به طور تقریبی 71632 واژه است که تمام این ابیات به دقّت خوانده شده اند و تمام واژگان مرکب و مشتقِ این منظومه در دو فصلِ سوم و چهارم تحلیل شده اند. این منظومه از 138 قصیده تشکیل شده است. طولانی ترین قصید? این منظومه، 191 بیت دارد. نام این قصیده "عتاب کردن شیرین به شاپور" است. کوتاه ترین اشعار نیز دارای یک بیت هستند که حکایاتی از "کلیله و دمنه" و همچنین " سی لحنِ باربُد" است. در این تحقیق سعی شده است با بررسی ساختِ واژه درمنظومه خسرو شیرین نظامی گنجوی، به این پرسش ها پاسخ داده شود: - کدام شیو? ساختِ واژه در اشعار منظوم? خسرو شیرین نظامی پر بسامد تر است؟ - آیا تمام وندهای اشتقاقی فارسی امروز، در اشعار خسرو شیرین نظامی به کار رفته است و کدام وندها از بسامد بیشتری برخوردارند؟ در این تحقیق ابتدا تمام واژگان مرکب و مشتق در جداول مربوط? خود دسته بندی شده اند و سپس مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند و نتایج کلّی بدین شرح بوده است: - تعداد واژگان مرکب غیر فعلی 2533 واژه و تعداد واژگان مشتق غیرفعلی 3265 واژه است. در نتیجه میان این دو شیو? واژه سازی 732 واژه اختلاف وجود دارد و تعداد بیشتر برای فرآیند ساخت واژ? مشتق است. - از 12 شیو? ساختِ واژ? مرکب، 11 نوع در این پایان نامه یافت شده است. شیو? مرکب اتباع در منظوم? خسروشیرین نظامی گنجوی وجود ندارد. ش - در این پایان نامه 4 نوع از 11 پیشوند مشتقِ غیرفعلی، 52 نوع از 76 پسوند مشتق غیرفعلی و 2 نوع از 5 شبهِ وند فارسیِ معیارِ معرفی شده در فصل دوّم، یافت شده است. - برخی وندهای اشتقاقی فارسی امروز در منظوم? خسروشیرین نظامی گنجوی یافت نمی شوند. بر اساس تعداد و آمار بدست آمده، در میان پسوندهای غیرفعلی، "– ای" و در میان پیشوندهای غیرفعلی، پیشوند "نا-" یا "نـ-" پرکاربردترین وندهای اشتقاقی هستند. - در منظوم? خسروشیرین، ظرفیتِ توالی پسوندهای مشتق غیرفعلی، تا دو پسوند مشتق متوالی پیش رفته است. - در این پایان نامه، ساختارِ توالیِ پیشوندهای مشتق غیرفعلیِ زبانِ فارسیِ معیار، بررسی شده است. - در این پایان نامه واژ? "تاش" که امروزه به عنوان واژ? بسیط کارایی ندارد؛ به عنوان پسوند مشتق غیرفعلی معرفی شده است.
زهرا دیناروند ایران کلباسی
چکیده پایان نامه : گویش شناسی شاخه ای از زبان شناسی اجتماعی است که به مطالعه گونه های نظام مند زبان می پردازد. گونه های زبانی در اکثر مناطق زبانی وجود دارد . گونه ها و لهجه های جوامع گفتاری بخشی از فرهنگ ملی در نظر گرفته می شوند و باید محافظت شوند. مطالعات گویش شناختی در ایران علاوه بر کمک به شناسایی هر چه بیشتر و بهتر هویت و فرهنگ ملی ما ایرانیان، سبب می شود گویش ها، این میراث کهن زبان فارسی زنده بماند و دستخوش زوال و انهدام نشوند. به علاوه جمع آوری گویش های ایرانی می توانند ابزاری باشد برای متولیان امر واژه سازی تا از گویش ها در ساختن واژه های نو استفاده کنند که در این صورت واژه های نو ساخته شده، واژه هایی خواهند بود حاوی هویت فرهنگی و ملی ما و متناسب با سایر اجزای پیکره زبان فارسی. همچنین تهیه ی اطلس گویشی ایران بر اساس اصول علمی که نیازی جدی برای حفظ و ثبت گویش های ایرانی است یکی از دستاوردهای مهم این گونه پژوهش های زبانی به شمار می رود. هدف این پژوهش مقایسه گونه های زبانی جنوب استان لرستان با هم برای تعیین شباهت ها و تفاوت ها بین آنهاست. تفاوت این گونه های زبانی و فارسی معیار نیز مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه ها و داده های جمع آوری شده ی این گونه های زبانی مورد تجزیه و تحلیل و توصیف همزمانی قرار گرفته و با بهره گیری از نمونه ها و تحلیل داده ها به توصیف ویژگی های آوایی، واژگانی ،صرفی و نحوی این گونه های زبانی پرداخته شد. در نهایت با توجه به توصیف داده ها و نمونه های موجود و تحلیل آماری انجام شد ه ، به نظر می رسد که تفاوت های آوایی و تفاوت های واژگانی قابل ملاحظه ای و تفاوتهای دستوری کمی در بین گونه های زبانی مختلف در جنوب استان لرستان وجود دارد. نتیجه گیری نهایی که ازاین پژوهش می توان بدست آورد اینکه گونه های زبانی 18 روستا لهجه هایی ازگویش لری هستند که اسامی این روستاها عبارتند از( سیره پایین،آب شباندر، عمارت، توت، حسن آباد، وره زرد، هلوش، عزیز آباد، گلبهار بالا، پاپل مادیان رود، شنگان، چنار، تل محمد میرزا، پل مامون، دارایی، کنار بلوط، شهرک بابا عباس، شورابه بهرام بیگ )و2 روستا(شورابه پایین یک، اسد آباد) دارای گویش لکی هستند .
محسن استاد چینی گر عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف این پژوهش این است که گروه اسمی را در گویش دزفولی براساس نظریه ی ایکس تیره که از زیرمجموعه های نظریه ی حاکمیت و مرجع گزینی است مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و ساخت گروه اسمی و ترتیب سازه ها را در این گویش بررسی نماید. دراین پژوهش 101 گروه اسمی و 62 جمله بررسی شده و برای 11 عدد از آنها نمودار ترسیم شده است. از 62 جمله بررسی شده 51 جمله ی ساده و 11 جمله مرکب هستند که از این میان زمان 35 جمله حال و 25 جمله گذشته و دو جمله آینده می باشند. هسته ی گروه اسمی در 48 بند و16 جمله همراه با وابسته ی پیشین و در 44 بند و 40 جمله همراه با وابسته های پسین به کار رفته است. در 4 جمله و 9 بند هسته ی گروه اسمی بدون وابسته به کار رفته است. همچنین در 4 جمله بدون وابسته به کار رفته است. تعداد 54 جمله به صورت خبری 4 جمله امری و 6 جمله به صورت پرسشی استفاده شده است. با توجه به نمونه های ارائه شده در فصل چهار وابسته های پیشین اسم دارای سلسله مراتب ساختاری می باشند که جابجا کردن آنها گروه اسمی را غیر دستوری می نماید. وابسته های پیشین اسم را می توان در سه جایگاه قرار داد که بکار بردن همزمان وابسته های پیشین 2 همچنین بکاربردن همزمان وابسته های پیشین 3 موجب بدساختی گروه اسمی می شود. وابسته های پسین اسم نیز دارای شش جایگاه می باشند که جابجا کردن آنها موجب بدساختی گروه اسمی می شود. اعداد صفات و اسم تنها عناصری هستند که هم به عنوان وابسته ی پیشین و هم وابسته ی پسین بیایند. البته اعداد تنها زمانی می توانند وابسته ی پسین باشند که به صورت ترتیبی بیایند. هسته ی گروه اسمی می تواند در آغاز، پایان و یا میان گروه اسمی ظاهر شود. هرچند برطبق نظریه ی ایکس تیره هسته ی گروه در مرکز است و باید حتما در آن گروه باشد اما اسم به عنوان هسته ی گروه اسمی می تواند حذف شود.
مهدی صفایی قلاتی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
وجود دو سطح واجی و آوایی و اعمال قاعده ها بر زیرساخت واجی برای اشتقاق روساخت آوایی، از جمله «قوی ترین مفروضات» در واج شناسی اشتقاقی است. سطح واجی از اجزاء توانش زبانی و بخشی از دستور جهانی است، که از تجربه حاصل نشده است و از تجربه نیز متأثر نمی شود. در مقابل، در واج شناسی شناختی، فرض بر این است که تجربه بر بازنمایی زبانی تأثیر دارد؛ بازنمایی ذهنی زبان منحصر به بازنمای واجی نیست، بلکه صورت های مختلف اجزاء زبان با جزئیات کامل در ذهن بازنمایی می شوند؛ در رویکرد شناختی، تناوب های واجی تغییراتی درزمانی هستند که به تناسب بسامد رخداد عبارات زبانی در میان آنها انتشار می یابند. چنین دیدگاهی به رویکردی کابردبنیاد و تک سطحی در واج شناسی منجر می شود که بررسی آن مستلزم انجام تحلیل های تجربی است؛ در زبان شناسی صورت گرا به استناد تمایز میان توانش و کنش، نتایج تحلیل های تجربی از این دست به حوزه کنش نسبت داده می شود و تلویحات آن برای نقد رویکرد صورت گرا بی اعتبار توصیف می شود. در بخشی از رساله حاضر، با استناد به انگاره شناختی کانت و یافته های عصب شناسی شناختی معاصر، بحث می شود که «دستور جهانی» چنانچه بخواهد به عنوان دانشی محض، و مبری از تجربه مطرح شود، در درجه نخست باید امکان احکام تألیفی و پیشینی آن نشان داده شود. تاکنون این امر صورت نگرفته است و تا زمانی که چنین نشود، رد کردن یافته های تجربی با اتکا به تمایز میان توانش و کنش اعتبار نخواهد داشت. بر همین اساس، کشش جبرانی در زبان فارسی به عنوان محکی برای سنجیدن کفایت توصیفی و تبیینی رویکرد کاربردبنیاد در مقابل رویکرد اشتقاقی انتخاب شد و مورد بررسی های آزمایشگاهی، پیکره ای، و آزمون های آماری قرار گرفت؛ یافته ها نشان می دهد میان بسامد کاربرد کلمه های دارای توصیف ساختی کشش جبرانی در زبان فارسی و میزان پیشرفت این تناوب رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد. در مواردی صورت بدون تناوب داده های پربسامد، اصلاً در نمونه ها یافت نشد؛ این امر نشان می دهد که بازنمایی این صورت ها در اثر بسامد کاربرد بالا تغییر کرده است؛ بدین ترتیب، تناوب کشش جبرانی در زبان فارسی تغییری درزمانی به سمت حذف همخوان های چاکنایی در پایانه هجا در زبان فارسی است که با توزیع نامتوازن و بر اساس بسامد کاربرد در میان کلمه های فارسی انتشار می یابد. یافته های رساله حاضر نشان می دهد رویکرد اشتقاقی نمی تواند توزیع نامتوازن انتشار این تغییر و روند آینده آن را توصیف، تببین، و پیش بینی کند؛ در حالی که رویکرد شناختی و کاربردبنیاد که قائل به درج تمامی صورت های آوایی در یک سطح بازنمایی است، از این کفایت برخوردار است.
زهرا فغانی مهر ارسلان گلفام
چکیده پژوهش حاضر که در چارچوب نظریه ی اصول و پارامترها (یعنی نظریه ی حاکمیت و مرجع گزینی) صورت می پذیرد، به بررسی نقش های مختلف فاعلی، مفعول مستقیم، مفعول غیر مستقیم و افزوده در ساختارها- ی زبان فارسی می پردازد. از این رو، نخست چهار مقوله ی گروهی (گروه اسمی، گروه صفتی، گروه حرف- اضافه ای و گروه قیدی) و بندها معرفی می شوند و سپس با توجه به داده هایی از زبان فارسی هر یک مورد تحلیل قرار می گیرد. این پژوهش از لحاظ نحوی- معنایی انجام می شود و روش انجام آن به صورت توصیفی- تحلیلی است. داده ها از دو نوع منبع "کتاب های رمان (مدیر مدرسه، زن زیادی و جزیره ی سرگردانی) و روزنامه ی همشهری جمع آوری شدند. در این راستا از شمّ زبانی نگارنده نیز استفاده گردید. نتایج به دست آمده از این پژوهش از این قرارند: گروه اسمی، گروه حرف اضافه ای، بند "که"، بند پرسش واژه و بند بدون فعل (بند کوچک) در نقش های فاعلی، مفعول مستقیم، مفعول غیرمستقیم و افزوده به کارمی روند. گروه صفتی، بند اسم مصدر و بند اسم مفعول در نقش های فاعلی، مفعول مستقیم و مفعول غیرمستقیم می آیند. گروه قیدی نقش های فاعلی، مفعول مستقیم و افزوده را می گیرد. بندهایی که با زیرا، وقتی که و ... همراهند، در نقش های فاعلی، مفعول غیرمستقیم و افزوده به کارمی روند. بندهای مصدری تنها دو نقش فاعلی و مفعول غیرمستقیم را می پذیرند و بندهای بدون نشانه ی مصدری در فارسی هیچ نقشی ندارند. واژگان کلیدی: گروه اسمی، گروه صفتی، گروه حرف اضافه ای، گروه قیدی، نقش فاعلی، نقش مفعولی، افزوده، نظریه ی اصول و پارامترها.
طاهره عزت ابادی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده هدف از نگارش این پژوهش بررسی فرایندهای مربوط به قواعد واجی و صورت واژگون هر کدام از آن-ها، در گونه های زبان های ایرانی بر اساس رویکرد «واج شناسی زایشی» است. بدین منظور «73» گونه ی زبانی به طور هدف مند انتخاب شده اند و سپس با استفاده از منابع تاریخی، صورت تاریخی داده های گردآوری شده، استخراج شده است. این فرایند نخستین بار توسط «تئو ونمان» (1972: 211) در مقاله-ای با عنوان «وارونگی قاعده» مطرح شد. در این پژوهش به بررسی «13» نوع قاعده ی واجی و صورت واژگون هر کدام پرداخته می شود، که «11» مورد آن مربوط به همخوان ها و «دو» مورد آن مربوط به واکه هاست. این قواعد براساس معیارهایی که ینسن (2004: 117) در تحلیل واجی قواعد مطرح کرده، تحلیل شده اند. برخی از نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: 1) همخوان های گرفته بیش از سایر همخوان ها در این فرایند شرکت دارند. 2) پایان واژه بافت مورد نظر برای این فرایند است. 3) نوع واژگونی قاعده، در این گونه ها از نوع «قاعده تقارن» می باشد. 4) گونه های مختلف یک زبان دارای تفاوت های واجی و آوایی هستند، به طوری که هر کدام یک نظام آوایی مستقل را تشکیل می دهند. 5) قاعده ی واجی طبیعی و واژگون آن به ندرت در یک گونه ی مشابه یافت می شود. 6) همخوان ها و واکه-هایی که در یک طبقه ی طبیعی قرار دارند، مشمول قواعد واجی و صورت واژگون آن قرار می گیرند. کلید واژه ها: واژگونی قاعده، وارونگی قاعده، قاعده تقارن، طبقه ی طبیعی، پیش بینی پذیری آوایی، طبیعی بودن، سادگی و ارجحیت ارائه ی راه حل های واجی.
زهرا اسماعیلی متین عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پژوهش، بررسی فرایند انطباق در وام واژه های زبان انگلیسی در زبان فارسی بر مبنای واج شناسی زایشی است. بررسی تغییرات هجایی و نحوه شکسته شدن خوشه های همخوانی در وام واژه ها، بررسی تغییرِ جایگاه تکیه، بررسی تغییرات واکه های مرکب و همخوان های غیرموجود در زبان فارسی، طی فرایند انطباق، مواردی هستند که در این پژوهش توصیفی- تحلیلی به آنها پرداخته شده است. جهت بررسی این موارد، 568 وام واژه از فرهنگ زمردیان (1384) و مشیری (1371) استخراج گردیده و همراه با اطّلاعات واج-شناختی مربوط به هر واژه، ازجمله صورت نوشتاری واژه ها به همراه تلفّظ آنها بر اساس الفبای آوانگاری بین المللی(ipa )، معنی واژه-ها، جایگاه تکیه و مرز هجا در واژه ها در دو زبان انگلیسی و فارسی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی داده های پژوهش نشان می-دهد که در 92 مورد، یعنی حدود 17 از وام واژه ها، خوشه همخوانیِ آغازی به کار رفته است که در آنها خوشه آغازی با استفاده از فرایند درج واکه (آغازی و میانی)، به منظور انطباق با ساخت هجای زبان فارسی شکسته می شود. از میان 568 وام واژه مورد بررسی، در 196 وام واژه یعنی در حدود 34 از داده ها، واکه مرکب به کار رفته است که در همه موارد واکه های مرکب طی فرایند انطباق به واکه های ساده تبدیل می شوند. همخوان های? ، ?،? و w موجود در وام واژه ها که جزء واج های زبان فارسی محسوب نمی شوند، هنگام ورود به این زبان به نزدیک ترین جفت متناظر خود تبدیل خواهند شد. جایگاه تکیه در وام واژه ها، در زبان فارسی به هجای پایانی منتقل می شود.
مسعود دهقان ارسلان گلفام
پژوهـش حاضر به هدف بررسی چند معنایی واژگـان انگلیسـی در قالب نظریه معناشناسـی شناختـی به نگارش درآمده است تا به بررسی دشواریهای یادگیری واژگـان انگلیسـی با استفاده از اصول و مفاهیم مطرح شده در زبـانشناسی شناختـی از قبیل مقولـه بندی (نمونه اعلاء و تاثیر سطح پایه)، چندمعنـایی، استعاره، مجـاز، طرحـواره های تصویری، شبکه های شعاعی و امثال آنها بپردازد. به طورکلی، پژوهش حاضر قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که رویکـرد شناختـی چگونه می تواند مساله چند معنایی واژگان انگلیسی را پاسخ گوید. این پژوهش با روش تحلیلی- آماری به تحلیل و بررسی پیرامون آموزش واژگان انگلیسی به فارسی زبانان بر اساس رویکرد شناختی پرداخته است. به این صورت که پس از مطالعات انجام گرفته در ارتباط با پیشینه این رویکرد، الگوی شناختی دیـرون و ورسپـور (2004) به عنوان چارچوب نظری پژوهش مد نظر قرار گرفت و پس از تحلیل معانی واژگان انگلیسی بر اساس این الگو مشخص گردید که معانی واژگان با استناد به راهکارهای نظری معنی شناسی شناختی قابل طبقه بندی هستند و این که واژگان به لحاظ معنایی دارای یک شبکه شعاعی هستند که در آن مفهوم هسته یا همان نمونـه اعـلاء در مرکـز شبکه قرار می گیرد و بقیه معانی و مفاهیم مرتبط، غیر مرکزی و در حاشیه قابل بررسی هستند. به طورکلی، آگاهی از فراگیری ساختار شناختی معانی کلمات در زبان آموزی با یادگیری رابطه معناداری دارد. همچنین نتایج به دست آمده در ارتباط با تحلیل معنایی واژگان انگلیسی بر اساس رویکرد شناختی فرضیه های مطرح شده در رساله حاضر را تایید می کند. به عبارتی، نتایج به دست آمده در آموزش واژگان بر اساس رویکرد شناختی، یعنی مفاهیم نمونه اعـلاء، طرحـواره های تصـویری، و غیره در بخاطرسپاری واژه های چند معنـا، به مراتب بهتر از نتایجی هست که در آن زبـان آموزان تنها معانی واژگان را از طریق معادل های فارسی آنها یاد می گیرند.
نیلوفر گل افشانی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
یکی از مسائلی کــــه همواره کانون مطالعاتی معنی شناسی بوده چگونگی پدیدایی روابط معنایی (هم¬معنایی وتقابل¬معنایی) درزبان ونحوه درک وبیان آن توسط کودکان است.نگارنده پس از آزمودن فرضیه¬های مطرح شده درپایان نامه، توسط کارپژوهشی تلاش کرده است با استفاده از دانش زبان¬شناسی نقش روابط معنایی، "تقابل¬معنایی " ، "هم¬معنایی " را درزبان کودکان 6 تا 11 سال مورد بررسی قرار¬دهد. این مطالعه به شیوه توصیفی – تحلیلی واز نوع میدانی است. دراین تحقیق 100 کودک 6 تا 11 ساله انتخاب شده اند. این نمونه¬ها در پنج گروه سنی مورد مطالعه قرار گرفته¬اند. افراد هرگروه سنی به طور مساوی 20 نفر انتخاب شده¬اند که نیمی دختر ونیمی پسر هستند. داده¬های زبانی با هدف بررسی درک وبیان روابط معنایی گردآوری شده¬اند. برای گردآوری داده¬های غیرزبانی شامل سن، جنس، وضعیت تحصیلی والدین، رتبه کودک در خانواده، از پرونده¬های موجود در مدرسه استفاده شده¬است. برخی یافته¬های مهم توصیفی – تحلیلی به شرح زیر است: میزان درک وبیان شفاهی هم¬معنایی وتقابل معنایی با افزایش سن کودک رابطه مستقیم دارد. بالاترین میزان همبستگی مربوط به درک تقابل معنایی وسن کودکان می¬باشد. میانگین میزان بیان¬شفاهی تقابل معنایی درکودکان دختر بالاتر از کودکان پسر است. بنابراین رابطه معنا¬داری بین جنسیت وبیان شفاهی تقابل معنایی وجود دارد. رابطه معنا¬داری بین رتبه تولدکودک ومیزان درک وبیان شفاهی هم¬معنایی وتقابل¬معنایی وجود¬دارد. رابطه معناداری بین تحصیلات پدر ومیزان درک تقابل معنایی وبیان شفاهی هم¬معنایی وجود¬دارد. رابطه معنا¬داری بین تحصیلات مادر ودرک هم¬معنایی وجود دارد. نمرات مربوط به آزمون " تقابل¬معنایی " بیشتر از نمرات مربوط به آزمون " هم¬معنایی" است.
مقصود عبداللهی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده: هدف از این پژوهش، بررسی و تبیین فرایند درج در زبان فارسی می¬باشد. فرایند درج تاکنون بر اساس مدخل¬های واژگانی موجود در فرهنگ واژگان مورد بررسی قرار نگرفته است، از اینرو این پژوهش تلاش می¬کند تا فرایند درج را با تمرکز بر مدخل¬های واژگانی تبیین نماید. فرایند درج در چهار بخش، درج همخوان میانجی در التقای واکه¬ها، درج واکه در التقای همخوان¬ها، درج آغازی در خوشه¬های آغازین وام¬واژه¬ها و درج واکه در خوشه¬های میانی وام¬واژه¬ها مورد بررسی قرار گرفته است. داده¬های فارسی از دو فرهنگ مشیری (1371) و انصاف¬پور (1378)، و وام¬واژه¬ها از فرهنگ زمردیان (1384) استخراج گشته و همراه با اطلاعات واج¬شناختی مربوط به هر واژه، از جمله صورت نوشتاری واژه¬ها به همراه تلفظ آنها بر اساس الفبای آوانگاری بین المللی(ipa)، نوع ساخت¬واژه، نوع تکواژ پسوند، نوع فرایند درج آنها اراﺋه شده است. در بخش درج همخوان 421 واژه ، در بخش درج واکه 96 واژه و در بخش وام¬واژه¬ها 121 واژه، در مجموع 638 واژه استخراج و مورد تحلیل قرار گرفته¬اند. بررسی داده¬ها نشان می¬دهد که تنها پنج همخوان میانجی [j, v, ʔ, ʤ, ɟ] در التقای واکه¬ها درج شده است که از تعداد 421 واژه، در 93 واژه، همخوان [j] در 34 واژه، همخوان [v] در37 واژه، همخوان [ʔ] در 12 واژه، همخوان [ʤ] و در 245 واژه همخوان میانجی [ɟ] دیده می¬شود. در 325واژه یعنی 77 درصد، همخوان¬های میانجی حاصل فرایند درج، در 26 مورد یعنی شش درصد، همخوان¬های میانجی حاصل فرایند کوتاه¬شدگی و در 70 مورد یعنی 17 درصد، همخوان¬های شناور می¬باشند. فرایند درج در 92 درصد از داده¬ها در ساخت¬های اشتقاقی و درهشت درصد در ساخت¬های تصریفی دیده می¬شوند. در درج واکه در خوشه¬های همخوانی داده-های فارسی، تنها دو واکه [e, o] به کار می¬رود. در تمامی وام¬واژه¬ها، خوشه¬های همخوانی با استفاده از فرایند درج واکه ( آغازی و میانی )، به منظور انطباق با ساخت هجای فارسی شکسته می¬شود. کلید¬واژه¬ها: فرایند درج، التقای واکه، خوشه همخوانی، وام¬واژه، همخوان میانجی
آرزو زندی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پژوهش حاضر به بررسی جهت دستوری در زبان فارسی در چارچوب نظری? دستور شناختی می پردازد. جهت دستوری به تعبیر سنتی آن محدود به معلوم و مجهول می گردد و دارای دو سطح دستوری است: 1) سطح عبارت فعلی که تغییرات ساختواژی فعل را در بر می گیرد؛ 2) سطح بند که به جابجایی فاعل و مفعول بر می گردد. در زبان فارسی بر اساس دو ملاک فوق تاکنون سه جهت معلوم، مجهول و میانه شناخته شده اند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی انواع جهت دستوری در زبان فارسی است. به همین منظور بر آن شدیم از منابع متعددی از جمله داستان های کوتاه، متون مطبوعاتی، متون تاریخی و متون فلسفی بهره گیریم. از مجموع این آثار 200 جمله استخراج شدند که از هر جهت دستوری 40 مورد مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که در زبان فارسی با لحاظ کردن عوامل فرازبانی و شناختی علاوه بر سه جهت دستوری نامبرده، دو جهت دستوری دیگر به نام های وارونه و ضدمجهول نیز وجود دارد. آن چه دستور شناختی در تعریف جهت دستوری مورد تأکید قرار می دهد این است که جهت مقوله ای دستوری است که از طریق الگوهای رمزگذاری نحوی-معنایی و کاربردشناختی، موضوع های فعل را به طرق مختلف در جمله برجسته می سازد. در حقیقت، یک موقعیت یکسان در جهان خارج ممکن است در ذهن افراد به شیوه های متفاوتی درک گردد و در نتیجه جملات متفاوتی در رابطه با آن موقعیت تولید گردد. به طور خلاصه جهت دستوری ابزاری است برای تولید آن جملات مختلف بر اساس تعبیر افراد از موقعیتی واحد.
زهرا سبحانی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پژوهش بررسی فرآیندهای واژ-واجی موجود در گویش رازی در چارچوب واج¬شناسی زایشی است. این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است. داده¬های این پژوهش از دو طریق گردآوری شده است: الف. بصورت میدانی و از طریق مصاحبه و ثبت و ضبط گفتار گویشوران ب. استفاده از منابع مکتوب یعنی دو پایان¬نامه نگاشته شده درباره¬ی گویش رازی. داده¬های جمع¬آوری شده براساس نوع فرآیند، طبقات طبیعی همخوانها و واکه¬هایی که در این فرآیندها شرکت داشته¬اند و همچنین جایگاهشان در درون هجا، در مرز هجاها و در مرز تکواژها دسته¬بندی و تحلیل شدند. برخی از نتایج حاصل از پژوهش عبارتند از: 1. انواع فرآیندهای همگونی مانند هماهنگی واکه¬ای،همگونی همخوان با همخوان و همگونی واکه با همخوان و همچنین درج و حذف در مرز تکواژها در این گویش دیده می-شود. 2. مسیر حرکت هماهنگی واکه¬ای در این گویش از انتهای واژه به ابتدای واژه است به¬طوری که واکه¬ی پسوند بر روی واکه¬ی ستاک و واکه¬ی ستاک بر روی واکه¬ی پیشوند تآثیر می¬گذارد. 3. هماهنگی واکه¬ای از پسوند به ستاک فقط در مشخصه¬ی افراشتگی است ولی هاهنگی از ستاک به پیشوند در دو مشخصه¬ی افراشتگی و پسین بودن اتفاق می¬افتد. 4. پیشوند زمان حال /-hen/ در این گویش در مرز تکواژ با همخوان های[cont+] آغازی ستاک، همگونی کامل و با همخوانهای/m/ و /n/ همگونی ناقص انجام می¬دهد. 5. همگونی واکه¬ با غلت /j/ در مرز تکواژ و با غلت/w/ درون تکواژ در این گویش دیده می¬شود. 6. هنگام توالی دو واکه در مرز تکواژها در این گویش یا یک واکه از توالی دو واکه حذف می¬شود یا درج غلت اتفاق می¬افتد. 7. همخوان آغازی و واکه¬ی پیشوند استمرار /-hen/ در این گویش در بسیاری از بافت¬ها در معرض حذف قرار دارد.
محمود مبارکی فردوس آقاگل زاده
در این پژوهش به اصلی ترین ابزار گفتمان یعنی ابزار انسجام که خود یک مجموعه 18 عضوی است پرداخته شد تا نقش جنسیت و شخصیت در کاربرد ابزارهای انسجام گفتمان از سوی دانش آموزان در تعاملات شفاهی و نوشتاری مورد مطالعه قرار گیرد. تحقیق از نوع کاربردی می باشد؛ جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان پسر و دختر دوم دبستان منطقه 6 آموزش و پرورش در سال تحصیلی 1394-1393 شهر تهران بودند. حجم نمونه آماری به تعداد 100 نفر بود که به دلیل وجود متغیر جنسیت و شخصیت به چهار گروه 25 نفری تقسیم شدند. به منظور جمع آوری داده ها و بررسی چگونگی به کارگیری ابزار انسجام در گفتار، از دانش آموزان خواسته شد داستانی مرتبط به نگاره های ارایه شده، به صورت پیوسته تعریف کنند، سپس صدای دانش آموزان ضبط شد، همچنین به منظور جمع آوری داده ها و بررسی چگونگی به کارگیری ابزار انسجام در نوشتار، به دانش آموزان همان نگاره ها، نشان داده شد و از آنها خواسته شد تا درباره تصاویر یک داستان بنویسند. پس از آن نوشته ها و صداها مورد بررسی قرار گرفت تا ابزارهای انسجام به کار رفته در نوشتار و گفتار دانش آموزان استخراج گردد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ویلکاکسون و من ویتنیu به فراخور استفاده شده است. یکی از اهداف این رساله رسیدن به این نکته بود که حکم کلی و دوقطبی در خصوص نقش جنسیت و شخصیت در رابطه با مطالعات مرتبط با گفتار یا نوشتار به خصوص کاربرد ابزار گفتمانی نادرست می باشد. نتایج به دست آمده در این پژوهش موید این ادعا می باشد. لذا این پژوهش نتیجه گیری های کلی در پژوهشهای پژوهشگرانی مانند کتل و یا هال که معتقد بودند درون گراها از عملکرد تحصیلی بالاتر برخوردارند تا برون گراها را مورد تردید قرار می دهد. همچنین این پژوهش نتیجه گیری های کلی در پژوهشهایی همچون پژوهش پرموزیک و فورنهام که معتقد بودند دانش آموزان برون گرا نسبت به درون گراها در فعالیتهای درسی و کلاسی موفق تر عمل می کنند، را با چالش مواجه می کند.
علی رضایی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده ندارد.
منصور شعبانی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده ندارد.
ابوالفضل مزینانی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده ندارد.
شیرین پورابراهیم عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
چکیده ندارد.
رامین گلشایی ارسلان گلفام
چکیده ندارد.
بشیر جم عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف رساله حاضر تبیین فرایندهای واجی فارسی معیار و چند لهجه و گویش فارسی در چارچوب نظریه بهینگی اثر پرینس و اسمولنسکی (1993/2004) است. بر اساس این نظریه محدودیت بنیاد صورت های زبانی نتیجه تعامل محدودیت های پایایی و محدودیت های نشانداری می باشند ؛ وظیفه محدودیت های پایایی نظارت بر همانندی درون داد و برون داد ، و وظیفه محدودیت های نشانداری نظارت بر خوش ساختی گزینه های برون داد است . این تحقیق به روش توصیفی - تحلیلی و میدانی انجام گرفته است . به طوری که داده ها گردآوری و بر اساس نوع فرایندی که در آنها رخ داده طبقه بندی شده اند . سپس محدودیت هایی که در ایجاد هر کدام از این فرایندها با یکدیگر در تعامل بوده مشخص و تعریف شده و در یک رتبه بندی قرار گرفته اند آنگاه یک واژه معین به نمایندگی از داده هایی که فرایند واجی خاصی در آنها رخ داده با توجه به این رتبه بندی در نمودارهای ویژه نظریه بهینگی که «تابلو» نامیده می شود مورد تحلیل قرار گرفته است . نتایج بدست آمده از این پژوهش را می توان به طور کلی از دو جنبه بیان کرد : نخست آن که مشخص می شود رخداد هر کدام از فرایندهای واجی در فارسی معیار و برخی از لهجه ها و گویش های فارسی ناشی از اِعمال کدام محدودیت (ها) است . دوم آن که به دلیل قابلیت نظریه بهینگی در بهره گیری از تحلیل های واج شناسی نقش گرا و آوا شناسی تولیدی و همچنین به علت در نظر گرفته نشدن لایه های میانِ بازنمایی زیر ساختی و بازنمایی آوایی در این نظریه ، برخی از فرایندهای واجی فارسی که تحلیل آنها برای رویکردهای قاعده بنیاد چالش برانگیز است ، در این رساله به روشنی در چارچوب نظریه بهینگی تبیین شده است.
گوهر شریفی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پایان نامۀ حاضر به «بررسی نظام آوایی گونۀ اقلید در چارچوب واج شناسی زایشی» اختصاص دارد و مشتمل بر پیشگفتار، پنج فصل و ضمائم می باشد. در این اثر، نظام آوایی و فرآیندهای واجی موجود در گونۀ اقلیدی کشف، و بر اساس روشهای موجود در واج شناسی زایشی به شیوۀ خطی مطالعه گردید. داده های مورد نیاز برای انجام این تحقیق از چند منبع گردآوری شده است: 1) گفتار خود پژوهشگر به عنوان گویشور بومی 2) گفتار بیست نفر از گویشوران این گونۀ زبانی. بدین منظور، گفتار این گویشوران، که تمام گروههای سنی را در بر می گرفت، ثبت و ضبط، و سپس آوانگاری شد. به علاوه، پرسش نامه ای که حاوی 216 واژۀ پربسامد و 100 جمله است و برای مطالعۀ گویشها انتخاب می شود، در اختیار گویشوران قرار گرفت. 3) منابع مکتوب در بارۀ این گویش. این منابع، عموماً کتابهایی را دربر می گرفت که دربارۀ گونۀ اقلیدی و دیگر گونه های زبانی استان فارس نوشته شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که در گونۀ اقلیدی فرآیندهای «همگونی»، «تضعیف»، «حذف» و «افراشتگی واکه» رایج ترین فرآیندهای واجی محسوب می شوند.